نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی ، ایران.
2 کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی ، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
This research is a content analysis study which investigates the view of Nezami about individual, social and ideal identity in Panj Ganj. Nezami is an idealist thinker who uses poetry for releasing mankind from dystopia and reaching utopia. As a mirror reflecting his character, Nezami in Panj Ganj pays attention to different aspects of human essence beside the rapture of love and abnegation. In the image of his tales’ protagonists, he creates the identity of an ideal Man and refuses to represent realistically the identity characteristics of his protagonists and, instead, creates a number of typical characters whose process of reaching Perfection is completed at each moment through ideal foregrounding. Indeed, each of his protagonists offers a new model for human beings in order that they learn a lesson and reach Perfection via the process of self-promotion. Besides representing the individual identity of human being, he also represents his social and ideal (divine) identity. In Panj Ganj, the Perfect Man has sometimes religious identity, is a sage in some tales and in other cases he is a lover whose earthly love becomes more transcendental so that bestows him the mystical identity.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
هویّت همان«خودی» ماست که در پاسخ سؤال «من کیستم؟» میآید و امری سیّال و متغیّر است. هویّت از طریق نظامهای فرهنگی، خصوصاً ادبیّات، شکل میگیرد. هویّت ساختة عدّهای خاص نیست؛ بلکه محصول مشارکت آحاد مردم است و در طول زمان شکل میگیرد. «هیچ هویت بنیادین در کار نیست و قدرت در هر عصری، هویّت آدمی را رقم می زند. این رویکرد به خاطر قائل نشدن یک گوهر ثابت برای هویّت در تقابل با رویکرد جوهرگرایانه قرار میگیرد؛ پس در واقع جریانهای هویّت، ما را همچون فضاهای رنگارنگی در بر گرفته است و در واقع کارناوال متحرّکی است که همواره با جریانهایی ارتباط دارد؛ که مخاطب شان قرار میگیرد» (علی اکبری،321:1384).
انسان دارای یک جنبة فیزیکی و یک جنبة روحی است؛ لذا شناخت هویّت انسانی هنگامی میسر خواهد بود که انسان در تمام موقعیتش و با تمام توانمندیهایش و در گسترة عظیم چشماندازهایش ادراک شود. دنیای شرق و غرب انسان واحد آمیخته شده از روح و ماده را به دو نیمة رقیب هم تقسیم کرده، طوری که غرب تلاشهای دردناک روح خویش را با فرو رفتن در دنیای مادّی فراموش میکند و شرق با برگزیدن روح و بد و پلشت دانستن ماده، در بینوایی و فلاکت به سر می برد. در حالی که هویّت انسان تلفیقی از روح و مادهّ است و این هویّت قابل تقسیم نیست و بتنهایی نیز شکل نمیگیرد. «حقیقت ذاتی دنیا در وحدت اصیل خود باقی مانده و منتظر است وجدان بشری متحوّل شده و به جای اعتقاد به یک بعد وجود بشر و انکار دیگری، به سمت پذیرش هر دو عامل به عنوان یک واحد سازنده پیش رود» (یونگ، 36:1385).
شعر و ادبیّات یکی از جلوهگاه های هویّتساز در میان ملّتهاست. هویّت در نظر گرفته شده برای انسان در ادبیات ما، در پی آن است تا علّو روح بشر را بنمایاند و نشان دهد که آدمی چگونه قادر است، از خویشتن خویش بیرون آید و به دنیا پشت پا زند، مادّیات را نفی کند و با وارستگی غبطهانگیزی به معنویت ناب بپیوند و راه فنا در پیش بگیرد تا به بقا و جاودانگی برسد. «از آنجا که ادبیّات ریشه در زندگی اجتماعی انسان دارد، برارزشها، هنجارها، اعتقادات، ساختهای طبقاتی، تعلیم و تعلّم شیوههای درست زندگی و به طور کلّی شیوههای نگرش بر جهان تأثیر بسزایی دارد» (حلبی،1374: 130).
نظامی به عنوان متفکّری مسلمان و آگاه، برای ساختن جامعة آرمانی، به هر سه بُعد وجود انسان یعنی: اخلاق فردی و تزکیة نفس، حیات اجتماعی و تعامل با همنوعان و صفات معنوی و روحانی انسان توجّه نشان داده است؛ زیرا برای تکوین جامعة آرمانی، انسان ابتدا باید به تزکیة نفس و پاکی اخلاق نایل شده و فضایل وجود خود را کامل و رذایل را از آن دور کرده باشد تا بتواند در حیات اجتماعی با دیگران به نیکی، عدالت و حکمت رفتار کند و آنگاه برای رسیدن به کمال و دست یافتن به حیات طیبه با استفاده از فضایل فردی و جمعی به تقویت بُعد روحانی و الهی خود بپردازد و صفات معنوی وجود خود نظیر: خرد، دل، جان و... را بالفعل سازد و به جای پیروی از خواهشهای نفسانی به پیروی از عقل و وحی بپردازد. در صورتی که سه بُعد وجود انسان مطابق حکمت دینی اصلاح و کامل گردد جامعة آرمانی ظهور خواهد یافت؛ لذا او در پنچ گنج به هر سه بُعد وجود انسان توجه نشان داده و به تعریف انسان و صفات معنوی او پرداخته است.
پیشینة تحقیق
تا حالا کتاب و مقالة مستقلی دربارة هویت انسان در آثار نظامی نوشته نشده؛ اما در برخی از کتب و مقالهها به طور جزئی به هویت انسان نیز اشاره شده است. اغلب این آثار به انسان آرمانی و آرمانشهر نظامی توجه نشان دادهاند؛ اما مقالة حاضر عناصر تشکیل دهندة هویت انسان و ابعاد هویتی او را مورد بحث و تحلیل قرار داده است. کتابها و مقالاتی که در بعضی از مباحث با موضوع این مقاله اشتراک دارند عبارتند از:
1- بهروز ثروتیان در کتاب «آئینة غیب نظامی گنجهای»، و« اندیشههای نظامی گنجهای»، در مورد جایگاه انسان در آفرینش و صفات معنوی وجود بحث مختصری کرده است.
2- سعید حمیدیان در کتاب «آرمان شهر زیبایی»، به موضوع قهرمانان و ضد قهرمانان و تیپهای شخصیتی داستانهای نظامی و تناقض موجود در شخصیتهای داستانی نظامی پرداخته است و بیشتر در مورد هنر داستانپردازی نظامی و زیبایی بیان او بحث کرده است.
3- اسحاق طغیانی و حافظ حاتمی در مقالة « رابطة اخلاق و ادبیات با رویکری به آثار نظامی گنجهای»، به موضوع هویت فردی انسان از دیدگاه نظامی پرداخته و در مورد جایگاه و ارزش زن در اندیشة نظامی هم بحث کردهاند.
4- محمدحسین کرمی و زینب نوروزی در مقالة «اندیشة سیاسی ایرانشهری در اسکندرنامة نظامی»، به تحلیل آرمانشهر اسکندرنامة نظامی و به نقش و جایگاه پادشاه و صفات معنوی وجود او در این آرمانشهر پرداختهاند.
5- عبدالحسین زرّینکوب، در کتاب «پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد»،(1377)، و کتاب « با کاروان اندیشه» تهران، جامعة آرمانی از دیدگاه نظامی را تشریح و تحلیل کردهاند.
6- مایکل بری، در کتاب «تفسیر مایکل بری بر هفت پیکر نظامی»، ترجمة جلال علوینیا، به تحلیل هفت پیکر نظامی و شرح و تفسیر جایگاه زنان در اصلاح فرد و جامعه و خلق جامعة انسانی پرداخته است.
علاوه بر منابع مذکور، در سایر کتابها و مقالهها نیز به طور مختصر و گذرا، مطالبی دربارة انسان و بخصوص جایگاه زنان در اندیشة نظامی، بیان شده است؛ امّا مقالة حاضر به هویت فردی، اجتماعی و آرمانی(الهی) انسان پرداخته و دیدگاه نظامی را دربارة انسان و صفات معنوی او تحلیل و تشریح کرده و از منابع دیگر نیز برای مستند ساختن تحلیلهای خود بهره برده است.
سؤالات تحقیق
مسالة اصلی تحقیق حاضر این است که نظامی گنجوی چه نگرش و تفکری دربارة هویت انسانی انسان دارد و چه صفات معنوی را برای تکوین هویت انسان لازم و ضروری میداند؟ او کدام ابعاد وجود انسان را مورد توجه قرار داده است و اصلاح و کمال آن ابعاد را برای شکلگیری هویت انسان لازم میداند؟ در اندیشة نظامی زنان به عنوان بخشی از جامعة انسانی چه نقش و هویتی دارند؟ در آرمانشهر نظامی، نماد انسان آرمانی چه کسانی هستند و چه ویژگیهای روحانی و اخلاقی دارند؟
اهداف تحقیق
الف: این پژوهش درصدد تشریح، تفسیر و تحلیل نگرش نظامی دربارة مقام و هویت انسانی انسان در منظومة نظامی است.
ب: هدف دوم تحقیق، تشریح هویت الهی، آرمانی، اجتماعی و فردی انسان از دیدگاه نظامی گنجوی است.
ج: هدف سوم تبیین و تشریح این موضوع است که نظامی کسب کدام صفات دینی و اخلاقی را برای رسیدن به مقام انسان آرمانی و الهی توصیه میکند تا با کسب آن فضائل بتوانند وجود خود را تزکیه و شایستة حیات اجتماعی کنند و آنگاه با رفتار و تعامل نیک با دیگران بتوانند جامعة آرمانی و الهی را بنیان بگذارند.
ضرورت تحقیق
با آنکه دربارة نظامی کتابها و مقالههای ارزشمندی تا حالا نوشته شده است؛ ولی به نگرش او دربارة انسان و هویت او زیاد پرداخته نشده است. انسان در آثار نظامی مقام والایی دارد و نازنین آفرینش نامیده شده است؛ زیرا هدف غایی آفرینش است و عنصر اصلی جامعة آرمانی او را که نظامی در همة آثار خود به دنبال یافتن آن است، انسانها تشکیل میدهند؛ لذا این مقاله درصدد روشن ساختن جایگاه و ارزش انسان در اندیشه و جامعة آرمانی نظامی است.
هویّت انسان از دیدگاه نظامی
شعر نظامی با وجود برخورداری از مایههای عقیدتی و دینی، عرفانی، اخلاقی،حکمی و زاهدانه و حتّی کلامی، میتواند بستر مناسبی برای چالشهای انسانشناسی باشد؛ زیرا هویّتهای گوناگون ساختة ذهن شاعر که به دلیل فراوانی دانستههای وی کم هم نیستند، از یک سو در اثبات باورهای او و از سوی دیگر در شناساندن انسان آرمانی و جامعة ایدهآل او مؤثّر واقع خواهند شد. یکی از عمدهترین دلایل موفقیت نظامی، در ساختن هویّتی قابل توجه از قهرمانان داستانهایش، تناقضی است که در رفتار و خصوصیّت فردی و اجتماعی ایشان محسوس است. «نظامی، وارث درون مایههای نیرومند شعر جهتدار اخلاقی و عرفانی از سویی، و بیان سرشار از اظهار علم و فضل از سویی دیگر است که جمع آمدن این ویژگیهای مغایر یکدیگر، مجموعهای از تضادّها و تناقضها را در پنج گنج او پدید آورده است» (حمیدیان،12:1373).
تضاد و تناقض در توصیف و تجسّم شخصیّتهای انسانی داستانهای نظامی بیشتر به چشم میخورد؛ زیرا وی در روح آرمانی، شخصیّت و هویّتی که برای قهرمانان خود در نظر میگیرد؛ آنها را در نوع خود، یک قهرمان بیخلل و مطلق توصیف میکند؛ طوری که در مستی، هوشیارند، عدالتشان علاوه بر رعیّت، حتّی بر حیوانات هم شامل میشود، عشق مجازی مانع روح مسئولیت و فعالیّت آنها نمیشود و هزاران ویژگی دیگر که هیچ کدام نسبی نیستند. این قهرمانان اگر عیب و نقص اندکی هم داشته باشند، در طول داستان چنان متحوّل می شوند که از شرّی که بدان موصوفند، به خیر مطلق میگرایند.
نظامی، چه در بیان امور بیرونی و چه در توصیف دقیق و عمیق عوالم درونی هویّتهای قصّههایش، مطابق عادت، به دنبال خلق زیبایی و ظرافت مطلق میگردد. او دوست دارد، هر گونه ویژگی آرمانی را قطع نظر از تناسب یا عدم تناسب آن با هویّت شخصیّت مورد نظرش، برای وی قائل شود و او را در نوع خود بینظیر نشان دهد. «نظامی حتی گاهی به جای بیان دقیق انگیزههای واقعی و مشخص قهرمان، سعی در تأویل آنها دارد؛ به نحوی که هیچ مغایرتی با روح مطلق سازی وی نداشته باشد. ماجرای زهر خوراندن شیرین به مریم نمونة بارزی از چشم پوشیهای شاعر در مقابل حقیقت، برای مطلق نشان دادن قهرمانش میباشد» (حمیدیان، 1373: 161).
برای مثال بزرگنمایی که در توصیف شخصیّت مجنون به کار رفته، نمونهای از اندیشة قهرمان سازی و آرمانگرایی اوست:
سلطان سریر صبح خیزان |
|
سر خیل سپاه اشک ریزان |
انسان در اندیشة نظامی موجودی است ستایش برانگیز، با استعدادی بی پایان و هیأتی ستودنی که اگر در کردار، چونان فرشته عمل کند و در فهم و ادراک خدایگونه گردد، مایة زیبایی عالم و فخر موجودات خواهد شد. وی، هوش و ذکاوت و هنر انسان را عمیقا باور دارد و آن را عمدهترین وجه تمایز آدمی با سایر موجودات میداند. برای همین از فضیلت علم سخن میگوید و از مقدمة مخزن الاسرار که در شأن و مرتبت آدمی سخن گفته، چنین به نظر می رسد؛ نظامی در پی آن است که اشرف مخلوق بودن انسان را به او متذکّر شود: وی بر این باور است که وجود آدمی از دو عنصر«زمینی وخاکی و آسمانی و علوی» یعنی: جسم و جان یا تن و روان تشکیل یافته است. از این رو تلاش کرده، تا با کلام شاعرانة خود، پرده از چهرة دوگانة آدمی بردارد. نظامی وجود ظاهری انسان را چیزی نمیداند، مگر مقداری خاک و قطرهای آب، برای همین دوست دارد، بُعد متعالی وجود او را نیز به تصویر بکشد.
کفی خاکم و قطـرهای آب شست |
|
ز نر مادهای آفریده نخست |
به طور کلّی در اندیشة نظامی، انسان در محور و مرکز قرار دارد و همة پدیدارها به سوی او و همگام با او و در ارتباط مستقیم با او در حرکت است، در واقع او از تمامی وقایع و امکانات بهره برده تا انسان را متوجّه بُعد روحانیاش ساخته و به کمال واقعی خویش برساند. «از نظر نظامی روان انسان همچو آیینه است که به مناسبت حرص دنیا و شهوت و گناه کاری زنگار می پذیرد و از نمودار پروردگار خارج می شود و بر خلاف فطرت عمل می کند، تلاش نظامی در زدودن این زنگارهاست» (ثروت،90:1378).
نظامی به خاطر داشتن تفکّر آرمانی، ضمن انصراف از ابتذال و فساد عصر خویش، بیشتر به دنبال نمونههای کامل انسانی که جامعهاش، روز به روز از آن فاصله میگرفت، بوده است و شاید اصلیترین دلیلی که هویّتهای ساخته شده توسط وی در داستان هایش، در نوع خود، یک انسان بی خلل و مطلق توصیف شدهاند، همین باشد. گویی شاعر رمانتیک گنجه میخواسته چهرة آرمانی را که در عالم واقع نیافته است، در لابه لای اشعارش بیافریند و به همین منظور از بازنمود واقع نمایانة ویژگیهای هویّتی قهرمانان داستان هایش پرهیز کرده و بیشتر یک تیپ و سنخ از افراد را در نظر گرفته است. تیپی که در معرفی آنها، با یک برجستهسازی آرمانی هر لحظه کمالی به کمالات قبلیشان میافزاید. «در داستانهای نظامی، مطابق معمول در سنّت داستان پردازی فارسی «سنخ type» مطرح است، نه«شخصیتCharacte». در«سنخ» خصوصیّات مشترک در میان یک سنخ به صورت کلّی مطرح میشود و در شخصیّت، هر فرد با ویژگیهای نفسانی و ممیزههایش نسبت به دیگران جلوه میکند» (حمیدیان،161:1373).
قهرمانان نظامی از بهرام گرفته تا اسکندر، لیلی و مجنون، خسرو پرویز و فرهاد، همه و همه نمونههایی از مطلقسازی یک تیپ یا سنخ هستند که در نوع خود بی نظیر نمایانده شدهاند. طوری که هیچ کدام از ویژگیهای ایشان نسبی نیست: دلاوری مطلق، عاشق پیشگی مطلق، هوسبازی مطلق، عفاف مطلق، حکمت و هوشیاری مطلق و حتی زشتخویی مطلق. اینها تنها ویژگیهاییست که در هر کدام از قهرمانان سراغ داریم.
شاعر متدیّن و متشرع، در گنجینة خود به دنبال الگوی انسان کامل و مدینة فاضلة افلاطونی است و این یگانه هدفی است که او از همان اولین مقالت مخزن الاسرار تا پایان عمر، مقارن با اتمام اسکندرنامه، دنبال کرده است. «خمسه، در واقع مراحل جستجویی بود که ذهن شاعر در تکاپوی وصول به یک مدینة فاضله، از مخزن الاسرار شروع کرده و تا انتهای اسکندر نامه پیش روی داشته است» (زرینکوب،240:1377).
از آنجا که، هویّت، امری پویا است، بنابراین هویّتهایی که نقش قهرمانان خمسه را دارند، نیز از این قاعده، مستثنی نیستند. در کنار این اصل، چون روح آرمانخواه شاعر هم سعی در رساندن انسان به کمال واقعیاش دارد، این شخصیّتها در طول داستان دستخوش تغییر و تحوّلات عمدهای میشوند. تا در راستای هدف اصلی شاعر که همان رسیدن به مدینهی فاضله است، قرار بگیرند. برای مثال: هویّتی که برای«خسرو» در داستان «خسرو و شیرین» در نظر گرفته شده است، چنان تغییر میکند که در نهایت، تناقضی را که در برابر هویّت تقریبا با صلابت« شیرین» در طول داستان از خود نشان میدهد، برطرف کند؛ طوری که «شیرین» بعد از او، عقبی را به دنیا ترجیح میدهد.
نظامی در هویّتهایی که آفریده، متأثّر از دانستهها و باورهای خود بوده است. حتی در مواردی که قهرمانان داستانش هویّت حکیمانه، و یا دینی پیدا میکنند و به تبیین امور میپردازند، گویی خود نظامی هویّت ایشان را تسخیر میکند و به عبارتی دیگر: قهرمان کسی نیست جز نظامی؛ پس این نظامی است که قهرمانان«پنج گنج» را به هر سو که میخواهد، برمیگرداند و هویّت آنها را تغییر میدهد و در پی رسیدن به انسان ایدهآلش، هرخصوصیتی را که میپسندد، به آنها نسبت میدهد. «قهرمانان اصلی داستانهای وی به مجسّمهای از پیش ساخته و مفرغی میمانند که دست هنرمند با حوصله و دقت تمام در کورة حوادث میگدازد و مادة مذاب را در قالب بینش فلسفی خاص خویش میریزد و در همین مرحله با شتاب و تردستی حیرتانگیزی به باد تند پند و اندرز و آب سرد چشمة حکمت منجمد میکند» (ثروتیان،84:1369).
نظامی، در«پنج گنج» خود از هر گونه انسانی بحث میکند، و با استفاده از بار معنایی مختلف، در عینیت بخشیدن به ذهنیّتهای خود در مورد خصوصیات قهرمانانش، در خلق انواع تیپها، اهتمام ورزیده است. چنانچه در«پنج گنج» انسان کامل گاه هویّت دینی دارد، گاه حکیم است و هویّت فلسفی دارد، و گاه انسان عاشقی است که عشق زمینی در وجود او شکلی متعالیتر پیدا میکند، طوری که هویّت عارفانه به او میدهد.
در نظر نظامی انسانها به علّت دو بعدی بودن وجودشان، هویّتی خاکستری دارند که او با تغییرات محسوسی که در طی داستان در شخصیّت ایشان ایجاد میکند، باعث میشود تا قهرمان به سوی کمال واقعیاش گام بردارد و هویّت خاکستریاش به سپیدی بزند. شاعر هم چنین انسانی را که گرفتار دروغ و ریاست، دارای هویّتی تیرهتر میداند؛ زیرا نقطههای سیاه وجودیش سبب کدر شدن هستی او شدهاند. نظامی سفارش کرده که بایست از این انسان ها دوری گزید. «نا گقته نماند نظامی در کنار قهرمان و انسان کامل، با رعایت عفّت کلام از ریا، دروغ، ادعا، نادانی و صدها رذیلة دیگر انسان پست شکوه میکند و گوشهگیری را به آمیزش با او ترجیح میدهد» (زرینکوب،272:1373).
نظامی سعی دارد، انسان متعالی و متعادل، از نظر فردی، و مفید، از نظر اجتماعی را معرفی کند؛ زیرا او، برای ساختن جامعة آرمانی انسانهای آرمانی میخواهد که مزیّن به زیور حکمت و اخلاق باشند. «انسان کامل انسانی است که قوّت مخیلهاش کمال یافته و به صورت و مرتبت حکمت و اخلاق در وی به فعل در آمده باشد و به استناد آن در وقت خواب یا بیداری حتّی به جزئیات امور بپردازد بنفسه» (فارابی،122:1361).
نگاه نظامی به هویّت فردی انسان
در نظر نظامی، وجود آدمی از تن و روان تشکیل یافته است و هر یک از این عناصر، ویژگیهای مخصوص به خود را دارا هستند و به اقتضای هر کدام، انسان در کشاکش دایمی نیازهای جسمانی و روحانی قرار دارد و خارج شدن از حد اعتدال در هر کدام از این نیازها، باعث سقوط آدمی میشود.
نظامی در پی آن است که اصالت و گوهر حقیقی آدمی را به او بازشناساند و به این ترتیب او را به طبیعت اصلی خویش بازگرداند، و در نظر وی، این جز با دست کشیدن از نیاز های زمینی و پاسخ گفتن به نیازهای روحانی - البته با رعایت شرط اعتدال – ممکن نیست. «در نظر نظامی دو عنصر خاکی و علوی سازندة و جود آدمی است و به اقتضای هر کدام از این دو نیروی متضّاد که هرگز باهم سر سازگاری ندارند و یکی موجب سعادت و دیگری باعث شقاوت است، انسان گرفتار کشاکشی ابدی است. از این رو وی برآن است تا راه درست و مطابق با فطرت نخستین بشر را به او نشان دهد و روحش را که وابستة ملأ اعلی است به منشأ اصلی آن برساند» (ثروتیان،83:1381).
به نظر نظامی، در ورای این چهرة مغبون و خاکی آدمی، چهرهای تابناک و روحانیی هم نهفته است. پس یادآوری میکند که بشر اشرف مخلوقات است و تمامی خلقت از برای او در عرصة وجود آمدهاند و این که، پیش از خلق همة حیات، زمانی که بنیاد عشق نهاده شد، انسان اوّلین موجودی بود که، پذیرای آن گشت و نان عشق را تناول کرد:
این دو سه مرکب که به زین کردهاند |
|
از پی ما دستگــــــــزین کردهاند
|
نظامی میخواهد به انسان بقبولاند که متمایز از همة موجودات، و دارای هویّتی منحصر به فرد است:
ای به زمین بر، چو فلک نازنین |
|
ناز کشت هم فلک و هم زمین
|
با وجود اعتقاد نظامی به حیرت عقل در عظمت هستی و عدم قدرت آن در شناخت ذات باری تعالی، یکی از ممیزههای واقعی انسان را از حیوان، عقل میداند. «خرد برترین وجه تمایز انسان با حیوان، در جملهای از"دکارت" فیلسوف فرانسوی چنین آمده:« من فکر میکنم؛ پس هستم.»که مؤید اصالت بعد فکری آدمی در متمایز ساختن هویّت او از سایر موجودات و یادآور نظر«مولانا جلالالدین بلخی» عارف مسلمان ایرانی میباشد(رزمجو؛12:1375)، همان گونه که مولوی میگوید:
ای برادر تــــــو همان اندیشهای |
|
مابقـــی خود استخوان و ریشهای
|
از نظر او، پرداختن به حکمت و دانش اندوزی، متخلّق شدن به فضایل و کوشش در رفع و دفع رذایل، موجب سعادت واقعی آدمی میشود. این سعادت باعث انبساط خاطر او شده و در نتیجه سلامت مادی، روانی و تنی را برایش به ارمغان خواهد آورد؛ ولی آن چه از نظر این شاعر اهمیّت فراوانی در هدایت انسان به سوی کمال داراست؛ «دل» است.
نور ادیمت ز سهیل دل است |
|
صورت و جان هر دو طفیل دل است |
به عقیدة وی، کسانی که به مرتبة ارجمند«صاحب دلی» رسیدهاند، اگر چه خلقت ایشان از خاک وگل است، ولی جسمشان به اندازهای پاک و صاف و لطیف است که وجودی ارزشمند چون گوهر دارند.«نظامی مشرب عرفانی دارد. به دریافتهای دل بیش از استدلالهای عقل توجه میکند و در شناساندن جلوههای مردانگی، از عاطفة سرشار و عشق بیکرانهی خویش مدد میگیرد (راشد محصل، 1369: 87).
ما که ز صاحب خبران دلیم |
|
گوهرییم ارچه ز کان گلیم
|
شاعر قلمرو دل و جان انسان را عالمی مییابد که قابلیتهای فراوانی دارد و اگر چنان چه با ریاضت و تهذیب و تزکیه قرین گردد؛ کمال انسانی مطلوب و مقصود را به دنبال خواهد داشت و سبب تکوین جامعة آرمانی خواهد شد. «نظامی در تبیین دل، پایة آرمانشهر و مدینة فاضلة انسانی مطلوب خود را بنا نهاده است؛ جایی با صفا، صمیمی، زیبا، راحت و با عیش تمام که به دنبال زحمت و ریاضت فراوان و در نتیجة نوعی پرورش وجود جسمانی و با کمک عشق غیرزمینی به دست آمده است» (فلاح، 1388: 60).
نظامی برای بیان هویّت فردی انسان به آغاز آفرینش نظر میاندازد و با تقریر مرتبة آدم و اهمیّت مقام او در عالم میپردازد و ضمن اشاره به مقام خلافت الهی او، از گناه و توبهاش نیز یادی میکند و به این وسیله به انسان خاطر نشان میسازد که هوسناکی امری نکوهیده است و باعث اصلی هبوط انسان از اوج افلاک میباشد:
باز پسین طفـــل پری زادگان |
|
پیشترین بشـــــــری زادگان
|
شاعر، در مقالت هفتم مخزنالاسرار ضمن یادآوری فضیلت آدمی بر دیگر موجودات، لازمة آن را توجّه به عالم دل و سعی در ریاضت نفس دانسته است:
جانورانی که غـــــــلام تواند |
|
مـــــــــرغ علف خوارهی دام تواند |
از نظر شاعر حکیم، خرد، دوست و یاری پنهانی است. اگر کسی خرد داشته باشد؛ گویی همه چیز دارد و در غیر آن، آدمی صورتی دیونهاد است:
هر کسی را نهفته، یاری هست |
|
دوستی هست و دوستداری هست
|
از نظر او، زمانی دروازههای معرفت به روی آدمی گشوده خواهد شد که، وی نخست خود را بشناسد و اشتراکی معنوی بین خرد و روح ایجاد کند:
تو بر افـــــروختی درون دماغ |
|
خـــــــــردی تابناک تر ز چراغ
|
با این شرط که توفیق و عنایت الهی نیز با موارد مذکور همراه گردد:
توفیق تو گر نه ره نماید |
|
این عقده به عقل کی گشاید؟ |
هویّت زن از دیدگاه نظامی
هویتّی که نظامی برای زن به عنوان یک انسان در نظر گرفته، هویّتی در خور توجّه است؛ زیرا وی برخلاف دیدگاه مردم عصرش که زن را فقط به دلیل زن بودنش محکوم میدانستند، هویّتی والا برای زنان در نظرگرفته است. «جنبههای مثبت در کار نظامی، در رویارویی با زنان بیشتر از جهات منفی و محدودیّتهای مرسوم آن زمان علیه ایشان میباشد. در واقع نگاه نظامی به زن، در یک جامعة مرد سالار، مخالف با باورهای ابناء زمان است» (بیگدلی،1369: 112).
وی علاوه بر توصیف زیبایی و جذّابیت ظاهری زنان قصههایش، یک سیر صعودی و متعالی برای ایشان متصوّر میشود که تأثیر آن در کل داستان، غیر قابل انکار است. «نظامی به گونة دیگر به زنان مینگرد: شخصیتهای زن او سوای اینکه تمثیلهای الهی هستند، هرگز نقاب خالی نیستند. در زنجیرة صعودی دنیای او، واقعیتهای مرئی زنان، بیگمان زیبایی والای الهی را منعکس میکنند» (بری، 1385: 162). نظامی، زنان را مکمّل هویّت مردان دانسته؛ از این رو در کنار هر قهرمان مرد، این مظهر زیبایی را قرار داده تا نقش تربیتی و انسان سازی خود را در مورد مردان ایفا کند.
دیدگاه او نسبت به زن، با دیگر معاصرانش تفاوت فاحشی دارد؛ زیرا در داستانهای او زنان نقش قهرمان، اصلاحگر و آگاه از حقایق را بازی میکنند و به تربیت و اصلاح مردان میپردازند، چنانکه شیرین، خسرو را با مفهوم عشق و وفاداری و هفت دختر شاهان هفت اقلیم، بهرام گور را با حقیقت حیات و لذایذ روحانی آشنا میسازند. یا لیلی علیه سنّتهای غلط جامعه طغیان میکند و زیر بار آن نمیرود و نوشابه نیز آرمانشهر زنان را بنیان مینهد. «انتخاب قهرمان اصلی داستانهایش از میان زنان، نشانة اهمیت و عنایتی است که به تأثیر سازندة آنان میدهد و در قسمت «به پادشاهی نشستن شیرین» زنان را شایستة ادارة مملکت و تکیه دادن بر بالاترین جایگاه حکومت میداند (طغیانی، 1390: 77).
تلاش نظامی در دادن ارزش به زن، هم شان یا حتی بالاتر از مرد، تا جایی ادامه مییابد که وی زنان را هم آمادة تبدیل شدن به یک تیپ میکند؛ به عنوان مثال درخلق تمثال«شیرین» چنان هنرنمایی میکند که این شخصیت مورد علاقة شاعر در آخر تبدیل به سالکی میگردد که جان در راه عشق فدا میکند. «نگرش آرمانی نظامی به زنان در واقع صرف نظر از تلقّی عرفی و سنّتی ایشان، موجب باز آفرینی آرمانی شان شده و آنها را مثل اعلای خلقت ساخته است؛ طوری که زن در این نگرش، مربّی، مادر، سیاستمدار و حکیم هست و حتّی برخی از صفات مردان را هم داراست» (جودی نعمتی،1383: 122).
چنین بینشی در مورد زن، با وجود خفقان حاکم بر زمان حیات شاعر قابل تقدیر است؛ زیرا نظامی با شجاعت تمام از کلاسیکهای هم پایة خود، پا فراتر گذاشته و میگوید:
زن آن به که زیور کشد پای او |
|
نه زن دان که زندان بود جای او |
بالاخره، نظامی در ایجاد الگویی از یک هویّت نمونة فردی، داشتن ویژگیهای اخلاقی دیگری را مثل: بلند همّتی، ضرورت ترک دنیا، تجرید از علایق آن، عاقبتاندیشی و آمادگی برای آینده، تأمل در اتقان صنع و لزوم تفکر در احوال جهان، دوری از صحبت اهل دنیا و قناعت به داشتههای دنیوی خویش و...به انسان توصیه میکند.
هویّت اجتماعی انسان از نظر نظامی
باتوجّه به این که انسان موجود اجتماعی و برای بقا نیازمند دیگران است؛ لذا بیشتر خصلتها و خویهای وی ناگزیر در حیات اجتماعی وی نیز تأثیرگذار خواهد بود. پس اگر کسی فروتن یا سخاوتمند نباشد، به خود زیان رسانده و در صورت دارا بودن این فضایل، بر خود فوایدی عاید کرده است؛ امّا عادل یا ستمگر بودن همین شخص، علاوه بر سود و زیان برای خودش، اجتماع را نیز به سعادت یا شقاوت دچار خواهد کرد و از آن جا که انسان ناگزیر از زندگی اجتماعی است، و خلقهای فردی او، در اجتماع هم
تأثیر میگذارد؛ به همین دلیل ارسطو گفته: «سعادت هرکشور پیرو سعادت فرد است و بدین سبب فقط کشوری میتواند، بهتر و برتر از کشورهای دیگر به حساب آید که شاد باشد و درست زندگی کند. ولی نمیتوان درست زیست؛ مگر آن که کارهای نیک انجام داد و فرد یا کشور، هیچ کدام نمیتوانند کار نیک انجام دهند، مگر آن که، از فضیلت و خرد بهرهمند باشند. دلیری، دادگری و خرد در مورد کشورها دارای همان معنی و جلوه است، که در مورد افراد نیز صادق می باشد» (ثروت،163:1378).
هویّت اجتماعی انسان، در واقع همان رفتار و کرداری است که فرد به هنگام ایجاد ارتباط با فرد ثالث یا جامعه از خود بروز میدهد. طبیعی است که، این کردارهای نیک، حاصل فضایلی خواهد بود که نزد نظامی هم، محترم است. «نظامی معتقد است رفق و مدارا با رنج دیدگان، بنده نوازی، عدم تعدی و ستمگری، حفظ آبروی دیگران، عدم تعرض و طمع به مال دیگران، نان کسی را نبریدن، زیستن از قبل دسترنج شخصی و دست لطف بر سر زیر دستان کشیدن در روز قیامت موجب کسب شرف و آبروست» (دستگردی،135:1335).
از نظر شاعر گنجه، انسان اشرف مخلوقات است و شرط ظهور این شرافت، در خدمت خلق بودن و کوشیدن در راه آسایش آنان است:
کوش تا خلق را به کار آیی |
|
تا به خلقت جهان بیارایی |
اما این خدمت باید همراه خوشخلقی باشد؛ به این منظور او پیشنهاد میکند: بهتر است آدمی چون گل زیبا باشد و بیهیچ توقعی، بوی خوش خود را در آفاق بپراکند و از بد خویی بپرهیزد. زیرا هر کس صاحب هر خویی باشد، هنگام مردن با همان خوی دنیا را ترک خواهد کرد.
هر که بدخــــو بود گه زادن |
|
هم برآن خوست وقت جان دادن |
البته فایدة داشتن رفتار نیک، فقط منحصر به آخرت نیست؛ بلکه در همین جهان نیز سودمند است. زیرا اگر روزگار با آدم خوش خلق مدارا نکند، مردم به خاطر نیکی رفتار، یاریش میکنند.
بار همه میکش ار تــوانی |
|
بهتر چـــه ز بار کش رهانی
|
احسان و نیکی در حق هم نوعان، موجب افزایش محبّت میشود. در واقع محکمترین وسیلة ایجاد وفاداری در میان مردم، احسان و نیکی است؛ چرا که انسان محبّت را درک میکند و بدان ارج میگذارد. محبّت رشتة نامرئی موجود در یک اجتماع سالم و سعادتمند است که باعث قوام فضیلتها میشود. فارابی میگوید: « امری که موجب وحدت و ارتباط بین مراتب عقول است، به مانند محبّت و صداقتی است که مردم را با یک دیگر ارتباط می دهد» (رزمجو،1375: 152).
نظامی برای اثبات حقشناسی انسان در قبال محبّت، تأثیر آن را در حیوان بیان کرده و چنین نتیجه میگیرد که حتّی انسانهای غرق در رذایل که به مقام بهایم سقوط کردهاند؛ نیز در مجموع تحت تأثیر محبّت قرار میگیرند:
احسان همــــــه خلق را نوازد |
|
آزادان را به بنـــــــده سازد
|
چون نظامی میداند، انسان موجودی اجتماعی و نا گزیر از انتخاب دوست است، تأکید می کند، در گزینش دوست باید محتاط بود تا با هم صحبتی نیک نامان، بتوان سر انجامی نیک پیدا کرد:
صحبتی جوی کز نکو نامی |
|
در تو آرد نکو سرانجامی |
شاعرتعادلجوی گنجه، حتی به نحوة برقرار کردن ارتباط با دیگران، حساسیت نشان داده و در آداب سخن گفتن که اولین و مهمترین عامل در ارتباط های اجتماعی است، بر موقعیتشناسی، کمگویی، راستگویی، مفیدگویی و تسلیم شدن در برابر استدلال، هنگام سخن گفتن تأکید دارد.
به طور کلی، نگاه نظامی به هویّت اجتماعی انسان دلیلی است، بر این که او در آرزوی اجتماعی بوده است که توسط خردمندان اداره شود؛ در حالی که فضای حاکم بر آن جامعه آکنده از عدل و داد و خرد ورزی و به دور از هر گونه ستم باشد، تا بتواند براحتی به نقطة آرمانی خود برسد. از این رو شاعر، در بعد اجتماعی زندگی انسان، بر عدالت بیشتر از هر فضیلتی توجّه دارد.
عشق نظامی به دادگستری و اعتقادش به وجود جامعة خوشبخت، با حضور ساکنین عادل و خردمند آن، بیشتر از انتقادهای او از ستمگری و ستمپذیری هویداست. او معتقد است، به همان اندازه که عدل عامل پایداری حکومتهاست؛ ستم موجب ویرانی آن هاست؛ تا جایی که حتی مردم از تسخیر کشور خویش به دست بیگانه خشنود میشوند؛ زیرا رهایی خویش را از چنگال ستم، در گرو حملة بیگانگان میدانند.
رسم ستـــــم نیست جهان یافتن |
|
ملک به انصاف توان یافتن |
نظامی با ترساندن ستم پیشگان، از مکافات اعمالشان و حساب وکتاب روز قیامت و یادآوری دادگری شاهان فقید، به دنبال این است که، ایشان را از چنین رذیلتی جدا کرده، به سوی عدالت سوق دهد.
نجات آخرت را چاره گــر باش |
|
در این منزل ز رفتن با خبر باش |
البته، وی تنها ستمگری را نکوهش نمیکند؛ بلکه ستمپذیری، ساکت و تماشاگر بودن در برابر ستم را هم به همان اندازه بد دانسته و در شمار رذایل میآورد:
مشو خامش چو کار افتد به زاری |
|
که باشـــــد خامشی نوعی ز خواری |
نظامی، شاهان را مسئول رعیّت معرفی میکند و معتقد است اگر، آنان در برقراری عدالت سهل انگاری کنند؛ یا این که خود اهل بیداد باشند؛ نتیجهای جز رواج بیدادگری، به هم ریختن سامان کشور، جسارت بیگانگان در اعمال نفوذ، فقر، گسیختن روابط محبّتآمیز شاه و رعیت، نارضایتی از زندگی اجتماعی، افزایش فساد و فحشاء و صدها گرفتاری دیگر، نخواهد داشت. هر یک از این موارد به تنهایی کافی است تا حکومتی را از هستی ساقط کند. «در منظومة نظامی اساس اندیشة سیاسی، راستی و درستی شاه آرمانی است. وی در بسیاری از ابیات، پادشاه آرمانی را دارای فرّة ایزدی را کسی میداند که عادل باشد؛ در برابر گردش زمانه تدبیر به کار بندد و به ستمکاران یاری نرساند»( کرمی،1387: 191).
به طور کلّی، آن چه بیان شد، راه کارهایی است که نظامی برای یافتن یک هویّت اجتماعی والا به انسان ارائه میکند. این هویّت والا در نهایت منتهی به شرافت نیکنامی میشود که البتّه به این سادگیها هم به دست نمیآید و نیازمند کسب سجایای فراوانی است.
در واقع، این صفات هویّتهایی ذهنی از انسان هستند که شاعر دوست دارد، به کمکشان جامعهای دور از پلشتیها و غرق در روشناییها را بسازد؛ جامعهای که بستر مناسبی برای رشد و بالندگی انسانها باشد.
جامعة آرمانی از نظر نظامی
از آنجا که سازندگان اصلی هر محیط، نخبگان و سردمداران آن جامعه و محیط هستند که برای ایجاد یک محیط تربیتی مناسب و مساعد، به دنبال خلق الگوهای شایسته و نمونه و طرد نمونههای منفی و ناشایست در آن محیط هستند؛ پس بعید نخواهد بود، اگر ادعا کنیم که نظامی این همه هویّت را خلق کرد تا بشر بتواند، با الگو قرار دادن شان، اجتماعی کامل، مطهر و به دور از رذیلتها بسازد. «آلبرت بندورا (1978) که از واضعان نظریة یادگیری اجتماعی است، مهم ترین نوع یادگیری انسان را یادگیری مشاهدهای میداند که همان تقلید یا سرمشقگیری است. طوری که انسان در زندگی با انتخاب یک الگو به تقلید از رفتارهای وی میپردازد» (دیلمی،171:1381).
تصویر ایجاد برترین شهر، همیشه رؤیای دل نوازی بوده که اندیشهوران زیادی را مجذوب خود ساخته است. تاریخ در بین کهنترین معماران شهر مذکور، نام افلاطون را بیشتر از بقیه در خور ستایش میداند. در حقیقت وقتی صحبت از «مدینة فاضله» میشود، نام افلاطون نیز در اذهان تداعی میگردد. «طرح مدینهی فاضله در کتاب «جمهور» افلاطون بیش از هر بحث دیگری مورد توجه قرار گرفته؛ البته نه فقط از آن جهت که، این طرح جامعترین طرح از یک مدینة خیالی از دنیاست؛ بلکه از آن جهت که در سرتاسر تاریخ فلسفه بیشتر آن چه که، متفکران نامآور در باب اخلاق و سیاست مدنظر داشتهاند، در این طرح بیان گردیده است و تحت تأثیر عقاید افلاطون می باشد» (احمدنژاد،207:1375).
نظامی نیز به عنوان یک شاعر برجسته، با همین روش الگوسازی توانسته، مدینة فاضلهای را متصوّر شود. او با ابتکاری که خاص خودش است، به خلق هویّتهایی در آن پرداخته و با بیان خصوصیات انسانهای ساکن در شهر ایدهآلش، ایشان را به عنوان الگوی برتر در نوع خودشان، معرفی کرده است.
نظامی در«پنج گنج» خود از دو نوع مدینه سخن رانده است: یکی بد و رذیله و دیگری آرمانی و فاضله:
1ـ مدینة رذیله
از دید نظامی در جوامع پست، صفات رذیلهای حاکم است که مانع رسیدن ساکنان آن به خوشبختی واقعی میشود. مردمانی که در مدینة غیر فاضله عمر سپری میکنند، با حسادت فراوان خود، چشم دیدن ترقّی دیگران را ندارند و موجب آزار ایشان میشوند. چنین انسانهایی، زشتی را زیبایی و نقص را کمال معرفی میکنند و منفیباف و شرور هستند. در چنین جوامعی، به علّت عدم امنیّت حقوق فردی و اجتماعی مردم، دروغهای حاصل از حسادت، باعث نابود شدن هنرمندان والا مقام میشود. این جوامع وقیح و گستاخ هستند و سجایای اخلاقی در آن یک رذیله محسوب میشود. طبیعی است، که در این شرایط، نه تنها هنرمندان و دانایان مورد تشویق قرار نگیرند؛ بلکه بی هنران افسونگر در رأس بنشینند. وقتی معیار ارزشگذاری در یک جامعه، تصادف و شانس و اقبال باشد؛ روز به روز ذوقها دچار انحراف شده و ارج اهل هنر مخفی میگردد. سیطرة رذایل در جامعة پست، موجب بیشرمی اهل زمان نیز میشود؛ زیرا آن چه که مایة شرم و حیای مردمان است، از طریق احترام به فضیلتها حاصل میشود؛ در حالی که فضل در جوامع این چنینی، جایی ندارد. نظامی در مقالت سوم«مخزن الأسرار» در وصف «مدینة رذیله» میگوید: دنیا از نیکان خالی شده است و آن چنان نامردمی وسعت گرفته که آدمی از ملاقات آدمی دوری میگزیند. گویی از آدمیان معرفت رخت بر بسته و انسان ها گم وگور شدهاند. ظاهرا زمانه از عدل خالی و انسان چارهای جز گوشه نشینی ندارد؛ زیرا با هر کس آمیزشی پیدا می کند، مصلحت را در نهایت، در گریختن از او میبیند (نظامی،1387: 45).
نظامی برای ساختن جامعة آرمانی مدّ نظر خود به نقد و نکوهش مدینة جاهله و رذایل موجود در آن نیز پرداخته است. او علاوه بر ستایش عشق پاک و عدل و انصاف، به نقد هوسبازی و قدرتطلبی برخی از شخصیتهای داستانهای خود پرداخته است. چنانکه بهرام گور و خسرو پرویز در ابتدای داستان، عاری از فضایل انسانی و آلوده به رذایل و خواهشهای نفسانی هستند؛ ولی نظامی برای ساختن جامعة آرمانی خود این شخصیتها را از طریق ارشاد و راهنمایی زنان پالوده و این ضد قهرمانان را تبدیل به قهرمان ساخته است. «در تمام این داستانها شاعر در عین آنکه عشق جسمانی را هر چند در بعضی لحظهها به عنوان پلی به سوی یک عشق ماوراء میستاید، باز در هر فرصت که مییابد بیدادیها، کژرویها و هوسبازیها را که از جامعة عصر خودش یک نوع مدینة جاهله ساخته است، به باد طعن و انتقاد میگیرد» (زرّینکوب، 1380: 20).
2- مدینة فاضله
اوصاف«مدینة فاضلة» نظامی را از ویژگیهای هویّتهای ساخته شده در«پنج گنج» او میتوان تشخیص داد. وی حوادث داستانها را به گونهای طرح ریزی میکند که هویّتهای مورد نظرش، به جامعة آرمانی برسند و در حقیقت با شناختن هویت قهرمانان«خمسه» تصویر درستی از دنیای آرمانی شاعر به دست میآید.
از نظر نظامی بزرگترین فضیلت موجود در این جامعه، حکمت است. پس بیشتر ساکنان آن حکمتدوست و حکیم هستند. در نتیجه، حکومت در آن بر مبنای خرد صورت میگیرد. در چنین جوامعی، به خردمندی و پیروی از خرد تأکید میشود که ارزش گذاشتن به حکیمان و دانایان نیز برخاسته از همین مسأله است. اهالی آن برای حفظ نفس خویش و جلوگیری از تباه شدن خردشان، از همنشینی با جاهلان و بد گوهران پرهیز میکنند. در رأس حکومتش، شاه و رهبری حکیم قرار دارد که ارجمندی خود را مدیون مشورت با رأی بلند حکیمان و خردمندان میداند. در چنین جوامعی عدالت برقرار است و به مناسبت گسترش عدل و رسیدگی به حال رعیت و آزادی بندگان و زندانیان، حکومتها استقرار مییابند.
در اندیشة نظامی طبیعت دارای جوهر نیکی است و چون انسان جزئی از طبیعت میباشد، باید برخوردار از سرشتی نیک باشد؛ از این رو، وی اصلی ترین ویژگی جامعة آرمانی خویش را نیکی قرار داده است و حتّی الگوهای پست انسانی هم در قصّههای او تمایل به نیکی دارند. ولی به دلایلی از آن غفلت نمودهاند که در نهایت با تلاش بیوقفة نظامی، در اثر حادثهای، هوشیار گشته و هویتی نیک پیدا میکنند. «در طرح مدینة فاضلة نظامی، نیروی خیال در خدمت عقل قرار گرفته است؛ البته نمیتوان از تأثیر بسزای عواطف هم غافل شد؛ تا جایی که اگر انسان بتواند به کمک عقل و عاطفة راستین به طبیعت اصلی خود که نیکی است، باز گردد، خوشبخت خواهد شد. پس شهر نیکان نظامی شهریست که در طرح آن قوّة مخیّله در خدمت عقل و عاطفه و گاهی شاید، بیشتر در خدمت عاطفه قرار دارد» (احمدنژاد،211:1375).
در بنای آرمان شهر، طبع آزمایی در شیوههای مختلف شعری به شاعر آرمانخواه گنجه، این امکان را داده تا، با رهایی از محدودیت دنیای جاهلانة واقعی که در آن می زیست، تصویری از یک دنیای خالی از دروغ و ریا و عاری از جهل و فریب، در قلمرو شعر و افسانه و در پهنة آفاق خیالش بسازد. نظامی در شهر نیکیها، توصیف هویّتهای داستانها را در خدمت آرمانگرایی خود میگیرد تا جایی که گاهی حتّی مرزهای واقعیت را پشت سر میگذارد و در جهت انتساب برترین حالات و ویژگیها به قهرمانانش حرکت می کند؛ بدون این که منطق مانع کار او شود.
نظامی بعد از بیست و هفت سال تلاش برای نیل به چنین دنیایی، بالاخره در قصة پر گشت و گذار اسکندر، به مقصد نهایی خود میرسد و اسکندر و جامعة او را پادشاه و جامعة آرمانی میداند؛ زیرا او پادشاهی حکیم و عادل است و حکمت و عدل از ارکان اصلی جامعة آرمانی است. «مهمترین ویژگی شهریار آرمانی در ذهن نظامی، عدل اوست و تار آرمانشهر وی با پود عدالت بافته شده است. عدالت و انصاف در اندیشة سیاسی نظامی جایگاه ممتازی دارد و یکی از دلایل برتری اسکندر بر دارا همین ویژگی است» (کرمی، 1387: 193). از نظر نظامی انسان دارای هر مقامی باشد و در هر مرحله ای از تاریخ به سر برد؛ تا زمانی که از نیکی گریزان باشد و یا تظاهر به نیکی کند؛ یعنی دروغ بگوید و دروغ را مذمّت کند، حرص ورزد و حرص را محکوم کند، ریاکار باشد و از ریا انتقاد کند. از افقهای روشن شهر آرمانی دور خواهد ماند. لذا او آرمانشهر خود را نه در عالم واقع و نه در عصر خود؛ بلکه در عالم خیال و در عصر اسکندر مقدونی یافت.« نظامی به دنبال سالها پویه، «مدینة فاضله»ای را که یک عمر در جستجویش بود، در «اسکندرنامه»ی خویش کشف کرد؛ اما گنجه که، شهربند غازیان و ریا کاران و گران جانان بود، از کشف مرزهای ناشناختة آن محروم ماند» (زرینکوب،1377: 36).
نتیجه
قهرمانان داستانهای نظامی، به مجسّمههای از پیش ساخته میمانند که دست هنرمند او، با حوصله و دقت تمام، در کورة حوادث تاریخی گداخته، و مادة مذاب را در قالب بینش فلسفی و اعتقادات دینی خاص خویش میریزد. در همین مرحله با هنرمندی هر چه تمام، آب سردی چون حکمت را برآن ریخته، منجمدش میکند و از آن مجسمة عظیم هویّتی را به خوانندگانش ارائه میکند و قضاوت در موردشان را به عهدة انسانهای حقیقتجویی میگذارد که به دنبال رسیدن به یک هویّت قابل قبول از آدمی هستند.نظامی از تمامی اندیشههای فلسفی، حکمی و کلامی خود، در ساختن این هویّتها بهره جسته است تا راهگریزی برای رهایی از محنتهای جاری در حیات بشری، بیابد و چشماندازی برای دنیای بهتر که در آن انسان بتواند، خود را از نابسامانیهایی که به خاطر افراط و تفریط در پاسخ گفتن به تمایلات آسمانی و زمینی خودگرفتارش ساخته، نجات دهد. هویّتهای داستانی او، از انجام هیچ کاری شانه خالی نمیکنند و هر رنجی را با جان و دل میپذیرند تا عالم انسانی را از این حقارتی که بدان دچار شده و همه در اثر عدم رعایت اعتدال در زندگی فردی و اجتماعی انسانهاست، برهانند و انسان را به مرتبهای که در خور شأن والای اوست، عروج دهند.نظامی در تمام منظومههای خود، در پی جهانی فارغ از بی رسمیها و پریشانیهاست که از نظر او فقط در سایة استقرار عدالت و حکمت چنین جامعهای پدیدار خواهد شد؛ امّا چون انسانها عناصر سازندة اجتماع هستند؛ میبایست برای تحقّق یک نظام احسن انسانی، یا حتّی مقدمة نیل بدان، به تزکیة نفوس و تربیت ملکات وجدانی بپردازند و از اموری که انسان را از حیطة تأثیر تربیت و اخلاق انسانی دور نگه میدارد، اجتناب کنند. همان اموری که قهرمانان داستانهای او مثل «خسرو پرویز، بهرام گور و اسکندر»، گرفتارشان بودند، اموری که عامل غفلت ایشان از وصال به حقیقت وجودیشان شده بود؛ اما با تحوّلی که در هویّتشان به واسطة بیداریشان از رؤیای فریبندهای که بدان خو کرده بودند؛ ایجاد شد، توانستند؛ به عابدی ره یافته، سالکی فنا شده در راه حقیقت وحتی حکیمی خردمند و پیامبری دین گستر بدل گردند. توجه نظامی به مسألة سیاست به عنوان عالیترین میوة درخت حکمت، البته نه در معنای سیاست عملی صاحبان قدرت؛ بلکه درمعنی اندیشه در جستجوی تأمین عدالت انسانی و سعی و تلاش در محقّق ساختن سعادت فردی و جمعی، همواره وی را بر آن داشته تا تربیت اخلاقی انسان را در هر زمان و هر شرایطی ضروری بداند. در واقع سیاست دلخواه او به منظور نزدیک کردن نظام حیات بشری، به نظام احسنی که در کل عالم حاکم است؛ بوده و هر عملی را که مغایر با آن بوده، محکوم کرده است.