نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
2 کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The battle of Rustam and White Div is the last stage among seven stages of Rustam’s going to Mazandaran. This article consists of two sections. In the first section or introduction, the problem and questions of research are presented. The second section consists of six subsections. In the first subsection, the plot of this battle is studied and the events influential in the structure of this tale are proposed. Characterization is explored in the second subsection. In this part, primary and secondary characters are introduced completely and their characteristics are stated. In the third subsection, the method of Ferdowsi for describing the events of story is presented. By combining various methods of description like description through actions, direct explanation and description through dialogue, he designs a direct and animate setting for the reader. Point of view is explored in the fourth subsection. Although Ferdowsi leads the characters externally, in some scenes he shifts the view point from omniscient to first and second person. Using this method, he can visualize the events in an animate atmosphere. In the fifth part, the method of imagery used by Ferdowsi is studied and finally the findings and conclusion of this research are proposed in the sixth subsection.
کلیدواژهها [English]
بخش اول: مقدمه
هدف این مقاله، بررسی پیرنگ، شخصیتپردازی، توصیف، زاویة دید و تصویرپردازی در داستان نبرد رستم با دیو سپید است. در این مقاله، اندیشة اصلی، فکر حاکم بر اثر و رئوس مطالب را در بخش پیرنگ بررسی می کنیم. در این بخش، صحنههای داستان که در طراحی نبرد رستم با دیو سپید مؤثر است، ارائه می شود. دربخش شخصیت پردازی، ویژگیهای کنشی و رفتاری شخصیت های داستان را به طور کامل ارزیابی و هویت اخلاقی و روانی شخصیت ها را که در داستان به آنها اشاره شده است، بیان میکنیم. فردوسی توانسته است، شخصیتهای داستان را با چهرهای واقعی به مخاطب معرفی کند و با کاربرد انواع صور خیال؛ تشبیه حسی به حسی، تشبیه خیالی، تشبیه مرکب، استعاره مصرّحه مجرده و...؛ و صنعت ادبی اغراق، فضای داستان را برای مخاطب به صورت محسوس و ملموس ارائه دهد. انتخاب زاویه دید دانای کل در این داستان، گزینشی شایسته است؛ زیرا فردوسی توانسته است با رهبری شخصیتها به صورت غیر مستقیم، ساختار اصلی داستان را طراحی کند و با تغییر زاویة دید به اول شخص و دوم شخص در بخشی از صحنهها، نبرد رستم با دیو سپید را در فضایی واقعی، زنده و پویا به مخاطب ارائه بدهد. استاد سخن فارسی با کاربرد روش گفت و گو و مکالمه در داستان، مخاطب را به طور مستقیم در جریان رویدادها قرار میدهد، به نحوی که مخاطب میتواند خود را در جایگاه شخصیتهای داستان تصوّر کند و در مسیر رویدادها، آنها را همراهی کند.
1. مسألة پژوهش و سؤالهای تحقیق
شاهنامة فردوسی، شاهکار هنری زبان و ادبیات فارسی است. تحقیق در متن این اثر ارزشمند از دیدگاه های مختلف میتواند مقام و جایگاه این اثر ارزشمند را برجستهتر سازد. بررسی عناصر داستانی در این اثر، پژوهشی نوین در عرصة زبان و ادبیات فارسی است. محور پژوهش در این مقاله، بررسی توصیفی داستان نبرد رستم با دیو سپید، با توجه به روش های طراحی پیرنگ، شخصیت پردازی توصیف، زاویه دید و تصویر پردازی شاعر است.
1-1.چه رویدادهایی در طراحی پیرنگ داستان، نقش دارد ؟
1-2. شخصیت های اصلی و فرعی داستان چه ویژگی های رفتاری برجسته ای دارند ؟
1-3.در این داستان از چه روش هایی برای توصیف استفاده شده است ؟
1-4. آیا در این داستان زاویه دید از دانای کل به زاویه دید اول شخص و دوم شخص نیز تغییر می کند ؟
1-5. فردوسی در طراحی فضای زنده و واقعی در داستان از کدام یک از صنایع ادبی و صور خیال بیشتر استفاده
کرده است ؟
بخش دوم: بررسی چهار عنصر داستانی در داستان نبرد رستم با دیو سپید
فصل اول: پیرنگ (Plot)
در داستان نبرد رستم با دیو سپید، شیوههای برخورد شخصیتها در موقعیتهای مختلف و دشوار، روابط بین شخصیتها، تضادهای بین آنها و ویژگیهای درونی شخصیتها بررسی میشود. در این داستان، نبرد رستم با دیو سپید، پیروزی رستم در جنگ با دیو سپید و کشتن او و بینا شدن کاووس با استفاده از خون جگر دیو سپید، صحنههای اصلی داستان است که طرح یا پیرنگ را شکل داده است. «پیرنگ نه تنها به شکل اثر مربوط است؛ بلکه با محتوای آن نیز ارتباط عمیقی دارد. تنها آن اشکال و انواع مفسری از طرح [ پیرنگ ] برخوردارند که تضادهای زندگی شخصیتهای انسانی و برخورد آن ها را تصویر میکنند. گورکی، طرح [ پیرنگ] را چنین تعریف می کند: پیوندها، تضادها، مهرها، کینهها و روابط انسانی در حالت کلی » ( میرصادقی، 1380: 65).
در صحنة اول داستان، ابتدا رستم به هفت کوه می رود و هنگامی که با رخش به آنجا می رسد، با لشکر دیوان مواجه می شود که در اطراف غار جمع شده اند.
وزان جایگه تنگ بسته کمر |
|
بیامد پر از کینه و جنگ سر |
در صحنة دوم، رستم در گفت و گویی کوتاه با اولاد، در ابتدا سخنان او را راست و درست می داند و از او میخواهد در این مرحله نیز او را برای رسیدن به جایگاه دیو سپید یاری دهد.
به اولاد گفت : آنچ پرسیدمت |
|
همه بر ره راستی دیدمت |
در صحنة سوم، مکالمهای کوتاه میان اولاد و رستم، رویداد سوم داستان را شکل میدهد. اولاد به رستم می گوید هنگامی که گرمای خورشید شدت مییابد، دیوان به خواب فرو می روند و اگر در این زمان به جنگ آنها بروی، پیروز خواهی شد.
بدو گفت اولاد: چون آفتاب |
|
شود گرم ، دیو اندر آید به خواب
|
در صحنة چهارم، فردوسی عملکرد رستم را در این مرحله توصیف میکند و میگوید، رستم بر اساس گفتار اولاد کمی درنگ کرد تا گرمای خورشید شدّت یابد.
نکرد ایچ رستم به رفتن شتاب |
|
بدان تا برآمد بلند آفتاب |
در صحنة پنجم، شاعر عزیمت رستم برای جنگ با دیو سپید را توصیف میکند. در این صحنه، رستم در ابتدا اولاد را با کمندی محکم میبندد و سپس سوار بر اسب خود، رخش، می شود و در میان سپاه شتابان می تازد و سرهای دیوان را با خنجر بر میکند. در این صحنه، مقاومت نکردن دیوان در مقابل رستم و شجاعت و قدرت رستم در جنگ توصیف می شود.
سر و پای اولاد با تن ببست |
|
به خم کمند ، آنگهی بر نشست |
در صحنة ششم، احوال درونی رستم هنگام عزیمت برای جنگ با دیو سپید توصیف می شود. شاعر در این صحنه، قلب رستم را سرشار از بیم و امید می داند. هراس رستم در این مرحله به دلیل ناآگاهی از کیفیت قدرت دیو سپید و امید او به پیروزی و موفقیت در جنگ است.
وزان جایگه پیش دیو سپید |
|
بیامد دلی پر ز بیم و امید |
رو به رو شدن رستم با غاری هولناک و تاریک در صحنة هفتم توصیف می شود. در این صحنه، فردوسی، با کاربرد واژة «دوزخ» به عنوان مشبه به، میزان تاریکی و هولناکی غار را برای مخاطب توصیف می کند. در این صحنه، رستم پس از جست و جوی کوتاهی در غار تاریک با موجودی رو به رو می شود که از نظر کیفیت ظاهری چون کوهی بزرگ به نظر می رسد و بزرگی پیکر او غار را فرا گرفته است. در این صحنه، دیو سپید با گیسوانی سپید و چهرهای سیاه توصیف شده است و شاعر بزرگی پیکر او را با کاربرد چند اغراق به طور کامل توصیف کرده است.
بکردار دوزخ یکی چاه بود |
|
تن دیو از آن تیرگی ناپدید |
در صحنة هشتم، چگونگی حرکت دیو سپید به طرف رستم برای نبرد با او توصیف می شود. در این صحنه، دیو سپید بازو بند و کلاه خودی آهنین دارد.
سوی رستم آمد چو کوهی سیاه |
|
از آهنش ساعد، وزآهن کلاه |
در صحنة نهم، نویسنده احوال درونی رستم را هنگام رویارویی با دیو سپید توصیف می کند. رستم در این لحظه اندکی بیمناک شده است.
ازو شد دل پیلتن پر نهیب |
|
بترسید کامد به تنگی نشیب |
در صحنة دهم، حمله ور شدن رستم به طرف دیو سپید توصیف میشود. در این صحنه، رستم، شمشیر تیز خود را از کمرگاه بر می کشد و چون پیلی خشگین به سوی دیو سپید حمله ور می شود و یک پای او را قطع میکند. در این صحنه، دیو سپید پس از شکست در مرحلة نخست نبرد، با پای بریده با رستم میجنگد. در این صحنه، فردوسی با آوردن دو اغراق میزان شدّت جنگ را توصیف میکند.
برآشفته برسان پیل ژیان |
|
یکی تیغ تیزش بزد بر میان |
در صحنة یازدهم، حدیث نفس رستم با خود در مرحلة شدّت یافتن جنگ توصیف میشود و رستم با خویشتن درونی خود سخن میگوید. در این صحنه، امیدواری رستم برای پیروزی در جنگ توصیف میشود.
به دل گفت رستم: گر امروز جان |
|
بماند به من زنده ام جاودان
|
در صحنة دوازدهم، حدیث نفس دیو سپید با خود بیان می شود. در این مرحله، هراس دیو سپید در مقابل رستم توصیف می شود.
همیدون به دل گفت دیو سپید |
|
که از جان شیرین شدم ناامید
|
در صحنة سیزدهم، ادامة حدیث نفس رستم با خویشتن درونی خود توصیف می شود. در این مرحله رستم از اهداف درونی خود پس از پیروزی در جنگ سخن میگوید. او می گوید: اگر در جنگ با دیو سپید پیروز و کامیاب شوم، دیگر در مازندران نخواهم ماند.
گر ایدونک از چنگ این اژدها |
|
بریده پی و پوست یابم رها
|
پیروزی رستم در جنگ با دیو سپید در صحنة چهاردهم توصیف می شود. در این صحنه که در دو بیت خلاصه شده است، فردوسی توانسته است، قدرت سخنوری خود را با رعایت ایجاز بخوبی اثبات کند. رستم، دیو سپید را با دستان نیرومند خود بلند کرده و بر زمین میزند و با خنجری دل دیو را می درد و جگر او را از جسم او بیرون میکشد. در پایان این صحنه، فردوسی میزان کشتگان جنگ را توصیف میکند و با کاربرد صنعت اغراق، شرح کاملی از چگونگی پایان جنگ می دهد.
بزد دست و برداشتش نره شیر |
|
به گردن برآورد و افگند زیر
|
در صحنة پانزدهم، رستم پس از پایان جنگ، به طرف اولاد می رود، بند از او می گشاید و جگر دیو سپید را به او می دهد و سپس به سوی کیکاووس عزیمت می کند. در این صحنه، اولاد در گفت و گویی کوتاه با رستم، در ابتدا قدرت جنگاوری او را ستایش می کند و سپس وعدهای را که رستم به او در مورد پادشاهی مازندران داده است، یادآوری میکند.
برآمد ز اولاد بگشاد بند |
|
به فتراک بربست یازان کمند
|
در صحنة شانزدهم، رستم پاسخی کوتاه به اولاد میدهد و میگوید: در این مرحله باید شاه مازندران را شکست بدهیم و بر دیوان بسیاری غلبه کنیم. سپس به پیمانی که با تو بستهایم، حتماً وفادار خواهیم ماند.
بدو گفت رستم که مازندران |
|
سپارم ترا از کران تا کران |
در صحنة هفدهم، رستم در گفت و گویی کوتاه با کیکاووس، عملکرد و پیروزی خود را در نبرد با دیو سپید توصیف میکند.
رسید آنگهی نزد کاوس کی |
|
گو گیتی افروز فرخنده پی |
در صحنة هجدهم، کیکاووس قدرت جنگاوری رستم را می ستاید و به داشتن پهلوانی چون رستم در قلمرو پادشاهی خود افتخار می کند.
برو آفرین کرد فرخنده شاه |
|
که بی تو مبادا نگین و کلاه |
صحنة نوزدهم داستان، رویداد بینا شدن دو باره کیکاووس را توصیف می کند. در این مرحله، خون جگر دیو را بر چشمان کیکاووس می کشند و او بینایی خود را باز مییابد.
به چشمش چو اندر کشیدند خون |
|
شد آن تیرگی از دو دیده ش برون
|
در صحنة بیستم، فردوسی کیفیت بر تخت پادشاهی نشستن کیکاووس و همراهی و همنشینی رستم و پهلوانان دیگر را با او توصیف می کند. در این صحنه برگزاری مراسم جشن و سرور به مناسبت پیروزی رستم در جنگ، بینا شدن دوباره کیکاووس و حکمرانی او توصیف شده است.
نشست از بر تخت مازندران |
|
ابا رستم و نامور پهلوان |
در صحنة بیست و یکم، انتقام گرفتن کیکاووس از شهر مازندران و فرمانروایان آن توصیف میشود. در این صحنه، سپاهیان به فرمان شاه به شهر مازندران حمله و شهر را ویران می کنند. در این صحنه، کیکاووس و سپاهیان او انتقام سختی از شهر مازندران و اهالی آن می گیرند.
به هشتم نشستند بر زین همه |
|
جهانجوی و گردنکشان و رمه |
در صحنة بیست و دوم، گفت و گوی کیکاووس با لشکر خود توصیف میشود. در این مکالمه، کیکاووس به لشکر خود میگوید: اکنون سپاه ما از دشمنان انتقام سختی گرفته است و بهتر است، پیکی فرزانه و با هوش را به سوی آنان روانه کنیم تا سالار مازندران را نسبت به عواقب نافرمانی خود آگاه کند.
به لشکر چنین گفت کاوس شاه |
|
که اکنون مکافات کرده گناه |
در صحنة بیست و سوم، خوشنودی و رضایت رستم و بزرگان از تصمیم کیکاووس توصیف میشود.
بدین رای خشنود شد پور زال |
|
بزرگان که بودند با او همال
|
در این داستان، مکالمه رستم و اولاد با یکدیگر، نبرد رستم با دیو سپید، پیروزی رستم در جنگ، مکالمه کاووس با رستم و بینا شدن دوباره کاووس، رویدادهایی است که طرح اصلی داستان را شکل داده است.
فصل دوم: شخصیت پردازی (Characterization)
شخصیتهای داستان ، شخصیتی ایستا دارند.«شخصیت ایستا در داستان شخصیتی است که تغییر نکند یا اندک تغییری را بپذیرد و به عبارت دیگر در پایان داستان همان باشد که در آغاز بوده است» (یونسی، 1365 :271).
(Antagonist)و شخصیت دیو سپید، آنتاگونیست (Protagonist) شخصیت رستم،پروتاگونیست است. «پروتاگونیست به کاراکتری گفته می شود که در هر جنبش و قیامی دخالت و شرکت مؤثّر داشته باشد، هرکسی که با پروتاگونیست به مخالفت برخیزد آپوننت یا آنتاگونیست نامیده میشود» (اگری، 1374 :88).
در این داستان، شخصیتها حالتی قراردادی دارند. «شخصیت های قراردادی افراد شناخته شدهای هستند که مرتباً در نمایشنامهها و داستانها ظاهر میشوند و خصوصیتی نسبی و جاافتاده دارند. از مشخصات شخصیت های قراردادی، تازه نبودن خصوصیتهای آن ها است» ( همان، 99).
1- شخصیت رستم
1-1.جنگجو و مبارز: فردوسی با کاربرد تشبیه مقیّد، جنگاوری رستم را در صحنهای که در مقابل دیو سپید قرار میگیرد، توصیف میکند.
برآشفته برسان پیل ژیان |
|
یکی تیغ تیزش بزد بر میان
|
1-2.صبر، عاقبت نگری و چاره اندیشی: درنگ کردن و تامل رستم برای نبرد کردن با دیو سپید به دلیل توصیة اولاد به او است. اولاد به رستم توصیه کرد، هنگامی که گرمای آفتاب در روز شدت می یابد، دیوان به خواب فرو میروند. در این هنگام اگر خداوند یار و همراه تو باشد، در جنگ پیروز خواهی شد. رستم پس از سفارش اولاد و درک درستی و حقیقت سخنان او، عاقبت نگر است و با در نظر گرفتن فکر و اندیشه، اولاد را با کمندی محکم میبندد و سپس عازم نبرد با دیو سپید می شود.
نکرد ایچ رستم به رفتن شتاب |
|
بدان تا برآمد بلند آفتاب
|
1-3.وفادار بودن به پیمان: اولاد پس از پیروزی رستم در نبرد با دیو سپید، پیمان رستم را به او یادآوری میکند و او را شایستة پیمان شکنی نمیداند. رستم نیز وعدة پادشاهی اولاد بر مازندران را در صورتی ممکن میداند که بر شاه مازندران غلبه کند و آنها را شکست دهد.
یکی کار پیش ست و رنجی دراز |
|
که هم با نشیب ست و هم با فراز
|
2- شخصیت دیو سپید: دیو سپید شخصیتی است که در غار تاریک و هولناکی زندگی میکند. چنان که فردوسی برای توصیف چگونگی تاریکی غار از واژة «دوزخ» به عنوان مشبه به استفاده میکند. نویسنده در این بیت از تشبیه مرسل یا صریح و تشبیه مفصل استفاده کرده است.
بکردار دوزخ یکی چاه دید |
|
تن دیو از آن تیرگی ناپدید
|
دیو سپید رخساری سیاه، گیسوانی سفید و پیکری بزرگ و قدرتمند دارد. فردوسی برای توصیف رنگ رخسار دیو سپید با کاربرد تشبیه مرسل یا صریح از واژة «شبه» که نام سنگی سیاه رنگ است، به عنوان مشبه به استفاده میکند و از واژة «برف» نیز به عنوان مشبّه به برای توصیف گیسوان دیو استفاده میکند.
حماسه سرای بزرگ ایران، با کاربرد صنعت اغراق، بزرگی پیکر دیو را توصیف می کند. فردوسی، از واژة «کوه» نیز با کاربرد استعاره مصرّحه مجرّده برای توصیف وضعیت ظاهری دیو استفاده می کند.
به تاریکی اندر یکی کوه دید |
|
سراسر شده چاه ازو ناپدید |
فردوسی، شخصیت قدرتمند و جنگاور دیو سپید را با کاربرد یک تشبیه مقیّد نیز توصیف کرده است و با تکرار واژة «آهن» در مورد تجهیزات جنگی مانند بازوبند و کلاه خود، شخصیت قدرتمند دیو سپید را به مخاطب معرفی میکند.
سوی رستم آمد چو کوهی سیاه |
|
از آهنش ساعد، وز آهن کلاه |
3- شخصیت اولاد: اولاد شخصیتی است که رستم را برای رسیدن به جایگاه دیوان راهنمایی می کند و براساس گفتار رستم در داستان، توصیه های او همواره درست بوده است.
به اولاد گفت : آنچ پرسیدمت |
|
همه بر ره راستی دیدمت |
شخصیت اولاد در دو صحنة مکالمه در داستان ظاهر میشود. در صحنة اول، آغاز کنندة مکالمه رستم است. در این مکالمة رستم درخواست می کند که اولاد در زمینة احوال دیوان و نحوة پیروزی بر آنها در نبرد اطّلاعاتی را به او بدهد. در صحنة دوم، اولاد آغاز کنندة مکالمه است. اولاد در این صحنه از رستم وفاداری به پیمان و وعدهاش را خواهان است. 1
4-شخصیت کاووس: فردوسی شخصیت کاووس را در این داستان با آوردن صفات «گیتی افروز»، «فرخنده پی» و «دانش پذیر» توصیف میکند. البته در این داستان، شخصیت کاووس چون شخصیتهای رستم، دیو سپید و اولاد توصیف نشده است؛ اما در صحنهای از داستان و پس از پیروزی رستم در نبرد با دیو سپید، کاووس، رستم را به خاطر این موفقیت می ستاید و از او سپاسگزاری می کند.
رسید آنگهی نزد کاوس کی برو آفرین کرد فرخنده شاه |
|
گو گیتی افروز فرخنده پی که بی تو مبادا نگین و کلاه |
5- شخصیت سپاهیان دیو: اولاد در بخشی از داستان به یکی از ویژگی های شخصیتی سپاهیان دیو اشاره میکند و به رستم میگوید: هنگامی که گرمای آفتاب شدت می یابد، آنها به خواب فرو می روند. 2 ویژگی دیگر سپاهیان دیو، مقاومت نکردن آنها در مقابل رستم در نبرد است. زیرا قدرت فراوان رستم آنها را از شکست در جنگ هراسان کرده بود.
میان سپاه اندر آمد چو گرد |
|
سر از تن به خنجر همی دور کرد |
6-شخصیت سپاهیان کاووس: در بخش پایانی داستان، فردوسی با کاربرد واژة «رمه» که به معنی «سپاهیان» است، شخصیت سپاهیان کاووس را نیز وارد داستان کرده است و ویژگی فرمانبرداری را برای آنها بیان کرده است. در این بخش، کاووس به همراه پهلوانان و سپاهیان خود به شهر مازندران حمله و آن سرزمین را ویران می کند.
به هشتم نشستند بر زین همه |
|
جهانجوی و گردنکشان و رمه |
7- شخصیتهای پهلوانان: در بخشی از داستان، هنگامی که رستم در جنگ با دیو سپید پیروز می شود، کیکاووس به همراه پهلوانان یک هفته مراسم جشن و سرور برگزار می کند. اسامی پهلوانان در این قسمت به داستان اضافه شده است و ویژگی شخصیتی خاصی برای آنها در این داستان بیان نشده است. طوس، پسر نوذر؛ فریبرز، فرزند کیکاووس؛ گودرز، پسر کشواد؛ گیو، بهرام و رهام، فرزندان گودرز کشواد و گرگین، پسر میلاد است. در پایان این بخش، صفت «نیو» به معنی دلیر برای «بهرام» آورده شده است.
نشست از بر تخت مازندران |
|
ابا رستم و نامور پهلوان
|
8- شخصیتهای فرد باهوش و فرزانه و سالار مازندران: در بخش پایانی داستان، هنگامی که کیکاووس تصمیم میگیرد، فردی باهوش و فرزانه را به سوی سالار مازندران رهسپار کند، اسامی دو شخصیت فوق در داستان ظاهر میشود.
بباید یکی مرد باهوش و سنگ |
|
کجا بازداند شتاب از درنگ |
البته در صحنة گفت و گوی اولاد با رستم، هنگامی که اولاد از رستم می خواهد به وعده اش وفادار باشد، رستم در پاسخ به اولاد میگوید: ابتدا باید شاه مازندران و دیوان را شکست بدهیم و سپس حکومت مازندران را به تو خواهیم سپارد. در این بیت نیز عنوان «شاه مازندران» در داستان مطرح شده است.
بدو گفت رستم که مازندران |
|
سپارم ترا از کران تا کران |
فصل سوم: توصیف
در داستان نبرد رستم با دیو سپید، برای توصیف از سه روش توصیف به وسیلة بیان کنش ها، توصیف یا توضیح مستقیم و توصیف به یاری گفت و گو استفاده شده است. یونسی در مورد این سه روش توصیفی معتقد است: «نویسنده در روش توصیف به وسیلة آکسیون (کنش)، اشخاص داستان را به جنبش در می آورد و به یاری اعمال و رفتارشان خواننده را با خصوصیاتشان آشنا می کند. در روش توصیف یا توضیح مستقیم نویسنده از زبان خود یا از زبان یکی از اشخاص داستان، خصوصیات اشخاص داستان را به خواننده میگوید. نویسنده در شیوة توصیف به یاری گفت و گو، اشخاص داستان را به حرف در می آورد و کاری می کند که خود با بیان و گفتار خویش خواننده را در جریان خصوصیات خود بگذارند» (یونسی، 1365 :27).
1- توصیف به وسیلة کنش
در این داستان، صحنههای آماده شدن رستم برای جنگ با دیو سپید، توصیف آماده شدن او برای جنگیدن با دیوان پس از شنیدن ویژگیهای آنها، واکنش رستم در غار تاریک، آمدن دیو سپید به سوی رستم برای جنگیدن با او جنگیدن دیو سپید با رستم، نبرد رستم با دیو سپید، توصیف بینایی کاووس، بیان چگونگی تصرّف پادشاهی مازندران، برگزاری مراسم رامش، چگونگی ویران کردن شهر و آتش زدن آن با روش توصیف به وسیلة کنشها بیان شده است.
2- توصیف یا توضیح مستقیم
صحنههای توصیف ویژگیها و صفات دیوها، ویژگیهای غار تاریک، خصوصیات دیو سپید، چگونگی رفتار رستم با اولاد پس از پایان جنگ با دیو و واکنش رستم و دیگر بزرگان در مورد تصمیم کاووس برای فرستادن نامه به سالار مازندران، با استفاده از این روش بیان شده است.
3- توصیف به یاری گفت و گو: در این داستان، صحنه های حدیث نفس رستم و دیو سپید، گفت و گوی اولاد و رستم و رستم و کاووس با یکدیگر با روش توصیف به یاری گفت و گو ذکر شده است.
فصل چهارم: زاویة دید فصل (View point, point of view)
فردوسی در داستان نبرد رستم با دیو سپید از زاویه دید دانای کل یا روایت سوم شخص استفاده کرده است. معینی، ویژگیهای روایت سوم شخص را چنین بیان می کند. «در روایت سوم شخص، نویسنده بیرون از داستان قرار دارد و اعمال قهرمانان را گزارش می دهد. اگر زاویة دید داستان به شیوة سوم شخص و از نوع دانای کل باشد، باید راوی را اندیشهای بیرونی و توانمند دانست که شخصیتهای داستان را از بیرون داستان رهبری میکند. دقیقا شیوة اندیشهها و کردههای آنان است و در عمل حکم همه چیز دانی را دارد» (معینی، 1388 :6).
در این داستان، زاویة دید گاهی از سوم شخص یا دانای کل به اول شخص یا متکلّم وحده و زاویة دید دوم شخص تغییر می کند. «در واقع داستان نویس زاویه دید را از یک شخصیت به شخصیت دیگر تغییر می دهد و به ما امکان میدهد که از آگاهی نسبی و همه جانبه ای بهره مند شویم» (همان).
این داستان زاویة دیدی بیرونی دارد. میر صادقی، در کتاب عناصر داستان در مورد زاویة دید بیرونی چنین عقیده دارد: «زاویه دید بیرونی در حوزة عقل کل یا دانای کل قرار گرفته است. به عبارتی دیگر فکری برتر از خارج شخصیتهای داستان را رهبری میکند، از نزدیک شاهد اعمال و رفتار آن ها است و در حکم خدایی است، از گذشته و حال و آینده آگاه است و از افکار و احساسات پنهان همه شخصیتهای خود با خبر است» (میرصادقی، 1380: 391 و 392).
در این داستان، نویسنده از فاصلة هنرمندانه استفاده کرده است. همان طور که میدانیم «فاصله هنرمندانه فاصلهای است که نویسنده از عمل شخصیتهای داستانش میگیرد؛ یعنی نویسنده شکل داستان خود را به نحوی طرحریزی میکند تا شخصیتها متکّی به خود باشند و میکوشد، جای پای خود را در داستان محو کند و چنین نوشتهای را گاهی عینی مینامند» (همان، 427).
1- تغییر زاویة دید به اول شخص از دید شخصیت اصلی (فاعل یا کنش گر)
1-1. رستم
در صحنهای که جنگ میان دیو سپید و رستم شدّت می یابد و دیو سپید در حالی که یک پایش آسیب دیده است، با رستم میجنگد، جهان پهلوان با خود حدیث نفس میکند. در این صحنه، زاویة دید داستان به اول شخص تغییر میکند.
به دل گفت رستم: گر امروز جان |
|
بماند به من، زنده ام جاودان
|
پس از کشته شدن دیو سپید و هنگامی که رستم بند از اولاد می گشاید، اولاد با رستم سخن می گوید و پیمانشکنی را از پهلوانی چون او ناممکن می داند، رستم نیز به او اطمینان میدهد که به وعدههایش عمل خواهد کرد.
بدو گفت رستم که مازندران |
|
سپارم ترا از کران تا کران |
پس از اینکه رستم جگر دیو سپید را می درد و او را در جنگ شکست می دهد، به نزد کاووس می رود و از او میخواهد ازین پس در آرامش باشد.
چنین گفت کای شاه دانش پذیر |
|
به مرگ بد اندیش رامش پذیر |
در صحنهای از داستان، رستم در خطاب به اولاد او و راهنماییهایش را راستین می پندارد. در این صحنة زاویة دید داستان از دانای کل یا سوم شخص به اول شخص تغییر میکند.
به اولاد گفت : آنچ پرسیدمت |
|
همه بر ره راستی دیدمت |
2-1. دیو سپید
در میانة جنگ و شدت ضربههای رستم، دیو سپید با نا امیدی بسیار با خود حدیث نفس میکند. در این صحنه زاویة دید داستان به اول شخص تغییر میکند.
همیدون به دل گفت دیو سپید |
|
که از جان شیرین شدم ناامید |
2- تغییر زاویه دید به اول شخص از دید شخصیت فرعی (شاهد یا ناظر)
2-1. اولاد
اولاد در صحنهای از داستان، پس از کشته شدن دیو سپید، پیمان و وعدهای را که رستم برای پادشاهی بر مازندران به او داده بود، در خطاب به او یادآوری میکند. در این صحنه زاویة دید به اول شخص تغییر می کند.
بدو گفت اولاد کای نره شیر |
|
جهان را به تیغ آوریدی به زیر |
2-2. کاووس
هنگامی که رستم دیو سپید را مغلوب میکند و جگر او را می درد، کاووس او را میستاید و او را چون پیلی هزبر افگن میداند.
برو آفرین کرد فرخنده شاه |
|
که بی تو مبادا نگین و کلاه |
3- تغییر زاویه دید به دوم شخص از دید شخصیت فرعی (شاهد یا ناظر)
3-1. اولاد
پس از اینکه رستم راستی اولاد را در مراحل قبل تأیید میکند، از او می خواهد که او را برای رسیدن به جایگاه دیو سپید راهنمایی کند. اولاد نیز در خطابی به رستم ویژگیهای دیوها و موقعیت بهتر برای حمله به آنها را بیان میکند. در این صحنه از داستان زاویة دید به دوم شخص تغییر میکند.
بدو گفت اولاد : چون آفتاب |
|
شود گرم دیو اندر آید به خواب
|
فصل پنجم: تصویرپردازی و رمز
در داستان نبرد رستم با دیو سپید، از آرایههایی مانند مجاز، تشبیه حسّی به حسّی، حسّی به عقلی، بلیغ، خیالی، مرکّب، اضافة تشبیهی، استعارة مصرّحه مجرّده، مصرّحة مطلقه، کنایه، اغراق و... استفاده شده است. در این داستان، اسامی موجودات اسطورهای، ابزار جنگی، فلزات، جلوههای طبیعت، حیوانات، رنگها و اعضای بدن نیز در حرکت داستان نقش بسیاری دارند. همان طور که می دانیم« تصویرپردازی در نوشتههای توصیفی جایی نمایان دارد؛ زیرا بدان وسیله است که نویسنده میتواند آنچه را که احساس میکند به خواننده منتقل کند. تصویر در این مقام عبارت است، از بیان تصویری یک تجربه حسی. توصیف صحنههای محل وقوع داستان و اشخاص وقایع همه به یاری الفاظ و ادراکات حسی صورت می پذیرد. توصیف خواه در قطعات وصفی و خواه در گفت و گو بخش عمدهای از داستان را تشکیل میدهد و به این جهت فهم و درک تشبیهات و استعارات نویسنده ، ناگزیر از فهم داستان نقش مهمی را ایفا میکند. این صناعات را می توان در مقام وسایلی در القای احساس، خاصه ارائه اشخاص و یا هوا و جو داستان نیز به کار برد» (یونسی، 1365 :28).
1- مجاز
در این بیت از مجاز جزئیت یا ذکر جزء و اراده کل استفاده شده است. واژة «مژگان» که جزء است، جایگزین واژه «چشم» شده است.
چو دیده بمالید و مژگان بشست |
|
وز ان چاه تاریک لختی بجست |
2- تشبیه حسی به حسی
برآهخت جنگی نهنگ از نیام به رنگ شبه روی، چون برف موی برآشفته برسان پیل ژیان بریده برآویخت با او بهم به پیمان شکستن نه اندر خوری |
|
بغرید چون رعد و برگفت نام جهان پر ز پهنای و بالای اوی یکی تیغ تیزش بزد بر میان چو پیل سرافراز و شیر دژم که شیر ژیان و بلند اختری
|
3- تشبیه حسّی به عقلی
تشبیه حسّی به عقلی در دورة سامانیان نوعی نوآوری محسوب می شود. شمیسا معتقد است، دراین دوره «تشبیهات غالباً محسوس به محسوسند؛ اما تشبیه محسوس به معقول هم دیده میشود که نوعی نوآوری است» (شمیسا، 1386 :38).
بکردار دوزخ یکی چاه دید |
|
تن دیو از آن تیرگی ناپدید |
4- تشبیه خیالی
سوی رستم آمد چو کوهی سیاه |
|
از آهنش ساعد وز آهن کلاه |
5- تشبیه مرکب
برفتند یکسر به فرمان کی |
|
چو آتش که برخیزد از خشک نی
|
6- تشبیه بلیغ
به اولاد گفت: آنچ پرسیدمت |
|
همه بر ره راستی دیدمت |
7- تشبیه جمع
به پیمان شکستن نه اندر خوری |
|
که شیر ژیان و بلند اختری |
8- تشبیه مفروق
به رنگ شبه روی، چون برف موی |
|
جهان پر ز پهنای و بالای اوی |
9-استعاره مصرّحه مجرّده
برآهخت جنگی نهنگ از نیام گر ایدونک از چنگ این اژدها |
|
بغرید چون رعد و برگفت نام بریده پی و پوست یابم رها |
10-استعاره مصرّحة مطلقه
بزد دست و برداشتش نره شیر بدو گفت اولاد کای نره شیر مرا بخت ازین هر دو فرخ ترست |
|
به گردن برآورد و افگند زیر جهان را به تیغ آوریدی به زیر که پیل هزبر افگنم کهترست |
11- کنایه
وز آن جایگه تنگ بسته کمر نشان های بند تو دارد تنم یکی کار پیش ست و رنجی دراز ز شمشیر تیز آتش افروختند |
|
بیامد پر از کینه و جنگ سر به زیر کمند تو شد گردنم که هم با نشیب ست و هم با فراز همه شهر یکسر همی سوختند |
12- اغراق
به تاریکی اندر یکی کوه دید همی پوست کند این از آن، آن از این همه غار یکسر تن کشته بود ز شمشیر تیز آتش افروختند |
|
سراسر شده چاه ازو ناپدید همه گل شد از خون سراسر زمین جهان همچو دریای خون گشته بود همه شهر یکسر همی سوختند |
نتیجه
در این داستان، دو شخصیت اصلی، رستم و دیو سپید و دو شخصیت فرعی، اولاد و کاووس در طراحی ساختار داستان تأثیر فراوانی دارد. شخصیتها در این داستان ایستا و ثابت است و الگوی شخصیتی یکسانی دارد و بسیاری از شخصیتها قرار دادی و شناخته شده است. فردوسی توانسته است با کاربرد صور خیال، چهرهای ملموس و محسوس از شخصیتهای داستان ارائه بدهد. در این داستان، عنصر گفت و گو، جریان بسیاری از رویداد ها را تعیین میکند و گفت و گوی اولاد و رستم در طراحی محور اصلی داستان بسیار مؤثّر است. فردوسی با کاربرد شیوة گفت و گو، مخاطب را به طور مستقیم در مسیر رویدادهای داستان قرار میدهد و چهرهای زنده و واقعی از داستان ارائه میدهد. تغییر زاویه دید داستان به اول شخص و دوم شخص نیز در ایجاد فضایی واقعی و زنده برای داستان مؤثّر است و شاعر توانسته است، با کاربرد این شیوه، محیط داستان را برای مخاطب به صورت واقعی ارائه دهد.
پینوشتها
1- فردوسی، ابوالقاسم .(1386). شاهنامه. ج 2. به کوشش جلال خالقی مطلق. تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی . ص 43، ابیات 593-585.
2- همان، ص 41، ابیات 557-555.