Document Type : Research Paper
Author
Assistant Professor of Persian language and literature, International University of Imam Khomeini
Abstract
Keywords
Main Subjects
جملة مرکّب سوگند در دیوان حافظ
در دیوان حافظ1 ابیاتی وجود دارد که مشتمل بر سوگند است. در این مقاله ساخت نحوی این بیتها تحت عنوان جملة مرکّب سوگند مورد تحلیل قرار گرفته است. 2 قبل از طرح موضوع و بررسی شواهد، لازم است مباحث مقدّماتی ذکر شود.
تعریف: «جملة مرکّب سوگند جملة مرکّبی است که پیرو جواب سوگند باشد».3
بدیهی است که در این ساخت نحوی اصلِ سوگند و فعلِ مربوط به آن در جایگاه پایه قرار دارد. 4
فعل سوگند: مصادر مرکّب «سوگند خوردن»، «سوگند دادن»، «سوگند یاد کردن» و مانند آنها در زمانهای مختلف دستوری و به شکلهای گوناگون، به عنوان فعل سوگند به کار میرود.
مورد سوگند: از لحاظ نحوی متمّم فعل سوگند (فعل پایه) است5 که به استعانت حرف اضافة «به» استعال میشود. این حرف اضافه، بای قسم نام دارد. 6
جواب سوگند: جملهوارة وابسته به فعل سوگند است؛ چنان که جملة مرکّب سوگند با آن منعقد میشود و مفهوم و پیام جمله تامّ و مفید میگردد.
در مثال زیر موارد مذکور نشان داده شده است.
من به خدا سوگنـــد میخورم که بهرام این کار را خواهد کرد.
متمّم فعل فعل سوگند (= لازم) |
|
|
(مورد سوگند) |
|
|
پایه = سوگند |
عامل پیوند |
پیرو = جواب سوگند |
جملة مرکّب سوگند
من بهرام را به خدا سوگنـــد دادم که او کتاب را بیاورد.
مفعول متمّم فعل فعل سوگند (= متعدّی) |
|
|
(مورد سوگند) |
|
|
پایه = سوگند |
عامل پیوند |
پیرو = جواب سوگند |
جملة مرکّب سوگند
با دقّت در این دو نمونه روشن میشود که اولاً عامل پیوند پیرو به پایه «که» ربط است و ثانیاً ممکن است با گشتار حذف این نوع جملهها به شکل زیر بیان گردد:
به خدا سوگنـــد |
که |
بهرام این کار را خواهد کرد. |
|
|
|
پایه |
عامل پیوند |
پیرو |
این جمله میتواند با گشتار حذف کوتاهتر هم بیان شود بدین شکل:
به خدا |
که |
بهرام این کار را خواهد کرد. |
|
|
|
پایه |
عامل پیوند |
پیرو |
توجّه داریم که این گونه حذف سبب ایجاز میشود؛ مانند این بیت:
خدایا به عزّت که خوارم مکن |
|
به ذلّ گنه شرمسارم مکن |
که شاهد مثال در بیت چنین است:
به عــزّت |
که |
خوارم مکن |
|
|
|
پایه |
عامل پیوند |
پیرو |
در این گونه جملات عناصر نحوی محذوف با اندکی تأمّل به دست میآید؛ امّا حذفی که ساختار نحوی را بکلّی تغییر میدهد و جملة مرکّب سوگند را به جملة سادة مؤکّد به سوگند مبدّل میکند، حذف عامل پیوند بین پایه و پیرو؛ یعنی «که» میباشد.
به خدا بهرام این کار را خواهد کرد.
جملة سادة مؤکّد به سوگند
کاربرد این گونه گشتارها سبب گردیده که برخی دستورنویسان «به خدا» را قید سوگند دانستهاند؛7 امّا باید توجّه داشت که این اصطلاح دربارة «به خدا که» صحیح به نظر نمیرسد.
در همین چهار چوب به نوع دیگری از جملات برخورد میکنیم که نه جملة مرکّب سوگند است و نه جملة سادة مؤکّد به سوگند؛ بلکه منحصراً حکایت سوگند خوردن است؛ به گونهای که با دو الگوی ذکرشده مطابقت ندارد؛ مانند این جمله در زبان گفتاری:
- امروز نمایندگان مجلس سوگند یاد کردند.
چنانکه ملاحظه کنیم، جمله با یک فعل و یک اِسناد تامّ و مفید است. این ساخت نحوی را جملة سادة حکایت از سوگند نام مینهیم. شاهد مثال شعری آن بیت زیر است:
قسم به جان تو خوردن طریق عزّت نیست |
|
به خاکپای تو آن هم عظیم سوگند است |
در تحلیل نحوی بیت گوئیم بیت مشتمل بر سه جمله است؛ بدین ترتیب:
قسم به جان تو خوردن طریق عزّت نیست. جملة سادة خبری منفی
به خاک پای تو [سوگند میخورم]. جملة سادة خبری مثبت
آن هم عظیم سوگند است. جملة سادة خبری مثبت مؤکّد
به طوری که ملاحظه میشود، این سه جمله هر یک ساده، تامّ و مفید است و به جواب نیاز ندارد؛ در حالی که جملة مرکّب سوگند وقتی تامّ و مفید میگردد که جواب سوگند ذکر شود. از این مقوله است این بیت حافظ:
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم |
|
یعنی غلام شاهم و سوگند میخورم |
بعد از ذکر این مطالب شایسته است که نمودار درختی یک جملة مرکّب سوگند ترسیم شود. 8
جملة مرکّب
جملة مرکّب سوگند
من بهرام را به خدا سوگند دادم که او کتاب را بیاورد
نتیجهای که از این مقدّمه گرفته میشود، آن است که جمله مرکّب سوگند با الگوی زیر به کار میرود:
جملة مرکّب سوگند
جمله وارة پایه = سوگند + که + جملهوارة پیرو = جواب سوگند
بدیهی است که هر یک از بخشهای پیرو و پایه میتواند بر عناصر نحوی خاصّی مشتمل باشد و بدین ترتیب است که ساختهای نحوی گوناگون و متنوع و پیچیده حاصل میشود. 9
بعد از ذکر این مقدّمات در ادامة مطلب به جملة مرکّب سوگند و ساختهای متنوّع آن در شعر حافظ میپردازیم. گفتنی است که مجموعهابیاتی که در دیوان حافظ مشتمل بر سوگند بوده، استخراج و بررسی شده و نتایج بهدستآمده طی دو بخش بدین ترتیب ارائه گردیده است.
بخش نخست: الگوهای جملة مرکّب سوگند
جملههای مرکّب سوگند در شعر حافظ با چهار الگوی نحوی بکار رفته که آن را نوع اوّل تا چهارم نام نهادهایم.
الف- جملة مرکّب سوگند نوع اوّل
ساختمان جمله در این نوع به گونهای است که جملة سادهای در جایگاه پیرو قرار گرفته و به عبارت دیگر جواب سوگند جملهی ساده است؛ الگوی آن چنین است:
جملة مرکّب سوگند
پایه پیرو
سوگند + که + جواب سوگند = جملة ساده
نمونههای به کاررفته با این الگو شش بیت است که بدین ترتیب نقل و تحلیل میشود:
1- به گیسوی تو خوردم دوش سوگند |
|
که من از پای تو سر برنگیرم |
توضیح: ژرفساخت بیت میتواند چنین باشد10
دوش به گیسوی تو سوگنــد خوردم که مـــن از پــای تو ســر بـرنگیـــرم .
پایه = سوگند پیرو = جواب سوگند = جملة سادة خبری
2- به تاج عالمآرایش که خورشید |
|
چنین زیبندة افسر نباشد |
توضیح: ژرفساخت بیت میتواند چنین باشد:
به تاج عالمآرایش [سوگنـــد میخورم] که خورشید زیبندة چنین افسر[ی] نباشد.
پایه = سوگند پیرو = جواب سوگند = جملة سادة خبری
3- به حقّ صحبت دیرین که هیچ محرم راز |
|
به یار یکجهت حقگزار ما نرسد |
توضیح: ژرفساخت بیت میتواند چنین باشد:
به حقّ صحبت دیرین [سوگندی میخورم] که هیچ محرم راز[ی] به یارِ یکجهتِ حقگزار ما نرسد.
پایه = سوگند پیرو = جواب سوگند = جملة سادة خبری
4- به خدا که جرعهای ده تو به حافظ سحرخیز |
|
که دعای صبحگاهی اثریکند شما را |
توضیح: ژرفساخت مصرع اوّل بیت چنین میتواند باشد:
به خدا [سوگنـــد میدهم] که تو جـــرعــهای به حــافظ سحــرخیـــز [ﺒ]ده.
پایه = سوگند پیرو = جواب سوگند = جملة سادة انشایی
5- به داغ بندگی مردن بدین در |
|
به جان او که از ملک جهان به |
توضیح: ژرفساخت بیت چنین میتواند باشد:
به جان او [سوگنـــد میخورم] که مردن به داغ بندگی بدین در از ملک جهان به[تر است].
پایه = سوگند پیرو = جواب سوگند = جملة سادة خبری
6-به وفای تو که بر تربت حافظ بگذر |
|
کز جهان میشد و در آرزوی روی تو بود |
توضیح: ژرفساخت بیت میتواند چنین باشد:
به وفای تو سوگنـــد میدهم که بــــر تـــربــت حـــافظ بگــــذر
پایه = سوگند پیرو = جواب سوگند = جملة مرکّب انشایی
ب- جملة مرکّب سوگند نوع دوم
ساختمان جمله در این نوع به گونهای است که یک جملة مرکّب شرطی در جایگاه پیرو قرار گرفته؛ به عبارت دیگر، جواب سوگند جمله مرکّب شرطی است (= اجتماعِ سوگند و جملة شرطی). الگوی آن چنین است:
جملة مرکّب سوگند
پایه پیرو
سوگند + که + جواب سوگند = جملة مرکّب شرطی
نمونههای بکاررفته با این الگو چهار بیت است که بدین ترتیب نقل و تحلیل میشود:
1- به جان دوست که غم پردة شما ندرد |
|
گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید |
توضیح: ژرفساخت بیت چنین میتواند باشد:
به جان دوست [سوگنـد میخورم] که اگر اعتماد بر الطاف کارساز کنید، غم پردة شما [را] ندرد.
پایه = سوگند پیرو = جواب سوگند = جملة مرکّب شرطی
2- به جان او که به شکرانه جان برافشانم |
|
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست |
توضیح: ژرفساخت بیت چنین میتواند باشد:
به جان او [سوگند میخورم] که اگر پیامی از برِ دوست به سوی من آری، به شکرانه جان برافشانم.
پایه = سوگند پیرو = جواب سوگند = جملهی مرکّب شرطی
3- به جان او که گرم دسترس به جان بودی |
|
کمینهپیشکش بندگانش آن بودی |
توضیح: ژرفساخت بیت چنین میتواند باشد:
به جان او [سوگنــد میخورم] که اگر به جان دسترس بودی، آن کمینهپیشکش بندگانش میبود.
پایه = سوگند پیرو = جواب سوگند = جملة مرکّب شرطی
4- گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد |
|
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی |
توضیح: ژرف ساخت بیت چنین میتواند باشد:
بـــالـــلّــه که اگر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد، [تو] از آفتاب فلک خوبتر شوی.
پایه = سوگند پیرو = جواب سوگند = جملة مرکّب شرطی
چنان که ملاحظه میشود در این تحلیل نحوی «بالله» سوگند برای تمام بیت در نظر گرفته شده؛ توجّه داریم که با قرائت دیگری میتوان «بالله» را سوگند برای مصرع دوم دانست که مفادّ مصرع دوم را تأکید کند؛ بدیهی است که در این صورت تحلیل نحوی بیت گونهای دیگر خواهد بود. توجّه داریم که وجه اوّل اقوی است.
ج- جملة مرکّب سوگند نوع سوم
ساختمان جمله در این نوع به گونهای است که گاه یک یا دو جملهواره به طریق عطف به پایه پیوسته؛ به عبارت دیگر، در جایگاه پایه بیش از یک فعل سوگند وجود دارد. ابتدا نوع دو فعلی آن مطرح میشود.
جملهی مرکّب سوگند
پایة 1 + و + پایة 2 + که + پیرو
سوگند 1 سوگند 2 جواب سوگند
نمونة بکاررفته با این الگو دو بیت است که بدین ترتیب نقل و تحلیل میشود:
1- به خاک پای تو سوگند و نور دیدة دوست |
|
که بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم |
توضیح: ژرفساخت بیت چنین میتواند باشد. به گونهای که تکرار فعلِ پایه تأکید را القاء میکند:
به خاک پای تو [سوگند میخورم] و [به] نور دیدة دوست [سوگند میخورم] که بیرخ تو فروغ از پایة 1 = سوگند 1 پایة 2 = سوگند 2 پیرو= جواب سوگند
چراغ دیده ندیدم.
بیت را به شکل زیر هم میتوان تحلیل کرد:
به خاک پای تو و[به] نور دیدة دوست [سوگند میخورم] که بیرخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم.
پایه = سوگند پیرو = جواب سوگند
روشن است که در گشتار اخیر عطف به متمّمِ فعلِ سوگند واقع شده است.
چنان که گفته شده در این الگو گاه در پایه بیش از دو فعل به کار میرود. الگوی سه فعلی آن چنین است:
جملة مرکّب سوگند
پایة 1 + و + پایة 2 + و + پایة 3 + که + پیرو
سوگند 1 سوگند 2 سوگند 3 جواب سوگند
منطبق بر این الگو بیت زیر است. در صورتی که سه فعل سوگند ذکر نمائیم، جمله مشتمل بر تأکید مضاعف است:
2-به جان خواجه و حقّ قدیم و عهد درست |
|
که مونس دم صبحم دعای دولت توست |
به جان خواجه [سوگند میخورم] و [به] حقّ قدیم [سوگند میخورم] و [به] عهد درست [سوگندمیخورم]
پایة 1 = سوگند 1 پایة 2 = سوگند 2 پایة 3 = سوگند 3
که دعای دولت تو مونس دم صبح من است.
پیرو = جواب سوگند
روشن است که در این بیت فعل سوگند را میتوان یک فعل دانست و در این صورت دو متمّم به متمّم اوّل عطف کرد؛ مثال زیر را این گونه تحلیل نحوی کردهایم:
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع |
|
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع |
به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع قسم [میخورم] که از بهر مال و جاه با کسم نزاع نیست.
پایه = سوگند پیرو = جواب سوگند
د- جملة مرکّب سوگند نوع چهارم
در این نوع پایه با یک بند موصولی گسترش یافته است. از این نوع یک نمونه در شعر حافظ ملاحظه گردید که یک بند موصولی (= جملهوارة موصولی) وابستة متمّم فعل پایه شده؛ آن بیت چنین است:
به خدایی که توئی بندة بگزیدة او |
|
که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی |
توضیح: ژرفساخت آن چنین میتواند باشد:
به خدایی که تو بندة بگزیدة اوئی [تو را سوگندمیدهم] که کسی [را] بر این چاکر دیرینه نگزینی.
بند موصولی وابسته به متمّم
پایه پیرو
تحیل نحوی بخش «پایه» چنین است:
به خـدایی کــــه تو بنـــدۀ بـگــزیده اوئــی، تــو را سوگند میدهم؛ که ...
متمّم موصول بند موصولی وابسته به متمّم مفعول فعل
پایه
بخش دوم: همنشینی جملة مرکّب سوگند
در بررسی ساختهای نحوی مورد بحث به الگوهایی برمیخوریم که جملة مرکّب سوگند با شبه جمله یا جملهای پیوند یافته که در نتیجه بافت نحوی حاصل مجموعاً بیانگر پیام واحدی است. این نوع الگوها به شرح زیر تحلیل میگردد:
الف- همنشینی جملة مرکّب سوگند با شبه جملة ندایی
ساختار این الگو چنین است:
جملة مرکّب سوگند همنشین با شبه جملة ندایی
شبه جملة ندایی + جملة مرکّب سوگند
حافظ به حق قرآن کز زرق و شید بازآی |
|
باشد که گوی عیشی در این جهان توان زد (همان، 105) |
توضیح: ژرفساخت مصرع اوّل بیت چنین میتواند باشد:
[ای] حـــافــظ، به حقّ قرآن [تو را سوگند میدهم] که از زرق و شید بازآی.
منادای مفرد پایه = سوگند پیرو = جواب سوگند
شبه جملة ندایی جملة مرکّب سوگند
مصرع اوّل بیت زیر هم با الگوی مورد بحث منطبق است.
ساقی به بینیازی رندان که می بده |
|
تا بشنوی ز صوت مغنّی هوالغنی |
توضیح: ژرفساخت مصرع اوّل بیت چنین میتواند باشد:
[ای] ســاقــی به بــینیــازی رنــدان [تــو را سوگنــد میدهم] که مـــی بـــده ... .
منادای مفرد پایه = سوگند پیرو= جواب سوگند
شبهجملة ندایی جملة مرکّب سوگند
در دو شاهدمثال اخیر- چنان که ملاحظه شد- منادای مفرد استعمال شده است؛ حال آن که گروه ندایی هم با این الگو بکار رفته است:
به جانت ای بت شیریندهن که همچون شمع |
|
شبان تیره مرادم فنای خویشتن است |
ای بتِ شیــریــندهــــن، بــه جـانت [سوگند میخورم] که مرادم [در] شبان تیره همچون
گروه ندایی = شبهجملة ندایی پایه = سوگند پیرو = جواب سوگند
شمع فنای خویشتن است.
ب- همنشینی جملة مرکّب سوگند با جملة مرکّب نقل قول
در این الگو، جملة مرکّب سوگند در داخل ساختمان جملة مرکّب نقل قول قرار گرفته؛ به عبارت دیگر، جملة مرکّب سوگند مقول قول فعل «گفت» و همچنین مفعول این فعل است و در نتیجه ساختمان پیچیدهای را به وجود آورده است:
گفتمش: زلف به خون که شکستی؟ گفتا: |
|
حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس |
شاهد مثال، مصراع دوم بیت است که مقول قول و مفعول فعلِ «گفتا» است.
گفتا: حافظ، به قرآن [سوگند میدهم] که [چون] این قصّه دراز است؛ [از آن] مپرس.
این جمله ساخت پیچیدهای دارد و برای تحلیل آن ناچاریم، از سادهترین ساختهای نحوی آن آغاز کنیم:
1- چون این قصّه دراز است، [از آن] مپرس.
پیرو پایه
جملة مرکّب
2- جملة مرکّب فوق جواب سوگند واقع شده است؛ بدین ترتیب:
به قرآن [سوگند میدهم] که [چون] این قصّه دراز است، [از آن] مپرس.
پایه = سوگند پیرو = جواب سوگند
حال این ساخت نحوی به همراه شبه جملة ندایی مجموعاً مقول قول و مفعول فعل «گفتا» واقع شده: (لطفاً دقّت بفرمائید)
گفتــا: حافظ، به قرآن سوگند میدهم که چون این قصّه دراز است؛ [از آن] مپرس.
پایه پیرو
جملة مرکّب نقل قول
در همین الگو گاه مقول قول که جملة مرکّب سوگند است، بتمامی جملة عربی است؛ مانند بیت زیر:
گفتم: ز عشق رویت اندر ملالتم گفت: |
|
والـلـّـه مــا رأینـا حُبـّاً بـلا مـلامة |
شاهد این قسمت بیت است:
گفــت: والــلّــه مـــا رأیــنــا حُبــاً بـلا مــلامة
سوگند جواب سوگند
پایه پیرو = مجموعاً مفعول فعلِ گفت
جملة مرکّب نقل قول
استدراک
در بحث ما نحن فیه به ابیاتی برمیخوریم که در آنها «خدا را» بکار رفته11 مانند این بیت:
به فتراک ار همیبندی خدا را زود صیدم کن |
|
که آفتهاست در تأخیر و طالب را زیان دارد (همان، 82) |
شارحان دیوان حافظ در معنی این گونه ابیات اختلاف نظر دارند؛ بعضی «معتقدند که خدا را به معنی «به خدا / سوگند به خدا / تو را به خدا سوگند» است و برخی آن را «برای خدا / از برای خدا/ محضِ رضای خدا / برای رضای خدا» نوشتهاند؛ به عنوان مثال بیت مذکور را دو تن از شارحان دوگونه معنی کردهاند؛ چنانکه در ابیات دیگر مورد بحث هم این دوگانگی دیده میشود. 12
حال تکلیف چیست؟ آیا این اختلاف نظر را بپذیریم و مسأله را موکول به ذوق نمائیم و از آن بگذریم یا میتوان با دقت و تدبّر در لطایف و دقایق زبانی و قرینههای موجود و سیاق عبارات به فهمی دست یافت؟ بدیهی است که راه دوم صحیح و علمی باشد. با دقّت و تأمّل در 19 بیتی که در آنها «خدا را» به کار رفته است، با توجّه به کاربردهای خاص این نتایج به دست آمد:
الف- در 16 بیت بعد از «خدا را» فعل امر و نهی بکار رفته؛ مانند دو بیت زیر:
1- خدا را داد من بستان ازو، ای شحنه مجلس 2- به خنده گفت که حافظ خدای را مپسند |
|
که میبا دیگریخوردهست و با منسرگران دارد که بوسۀ تو رخ ماه را بیالاید |
ب- در دو بیت بعد از «خدا را» فعل ماضی و مضارع بکار رفته؛ مانند دو بیت زیر:
3- سلطانِ من خدا را زلفت شکست ما را 4- دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را |
|
تا کی کند سیاهی چندین درازدستی؟ دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
ج- در یک بیت «خدا را که» بکار رفته؛ مانند بیت زیر:
5- طریق خدمت و آئین بندگی کردن |
|
خدای را که رها کن به ما و سلطان باش |
حال با توجّه به این سه دسته ابیات و سیاق عبارات و قرینهها به این استنباط و فهم میتوان دست یافت:
1- هرگاه بعد از «خدا را» فعل امر یا نهی بکار رود، میتوان آن را «برای خدا / از برای خدا/ محض رضای خدا / برای رضای خدا» معنی کرد؛ چنانکه معنی بیتِ یک چنین میشود.
ای بزرگ مجلس، برای رضای خدا، داد مرا از او بخواه ... .
گفتنی است که «را» در «خدا را» حرف اضافه در معنی استرحام و التماس است که با فعل طلبی (امر/ نهی) به کار میرود و «خدا را= برای رضای خدا» متمّم قیدی است برای فعل جمله (= بخواه). قرینهای که این معنی را تأئید میکند، بیت زیر است:
ای پستة تو خنده زده بر حدیث قند |
|
مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند |
چنانکه ملاحظه میشود، «از برای خدا» با فعل امر به کار رفته و مفهوم استرحام و طلب را بیان میدارد.
2- هرگاه بعد از «خدا را» فعل ماضی یا مضارع بکار رود، میتوان آن را «به خدا / به خدا سوگند/ سوگندِ به خدا» معنی کرد؛ چنانکه معنی بیت سه چنین میشود.
ای سلطانِ من، به خدا زلف تو ما را شکست ... .
گفتنی است که «را» در «خدا را» حرف اضافه برای سوگند است که در جملة خبری مؤکّد بکار رفته و «خدا را = به خدا سوگند» قید سوگند است برای فعل جمله (= شکست).
3- هرگاه «خدا را» به همراه «که» (= خدا را که) استعمال شود، این «که» دلالت بر حذف فعل قسم دارد و «به خدا سوگند میدهم / به خدا سوگند میخورم» معنی میشود و جواب قسم میطلبد. بدیهی است که با بیان جواب قسم جملة مرکّب سوگند مشتمل بر پایه (= سوگند) و پیرو (= جواب سوگند) منعقد می شود؛ بدین ترتیب بیت پنج این گونه معنی و تحلیل نحوی میگردد.
من تو را به خدا سوگنــد میدهم که طریق خدمت و آئین بندگی کردن [را] به ما رها کن ... .
پایه عامل پیوند پیرو
جملة مرکّب سوگند
پینوشتها
1- حافظ، شمسالدّین محمّد، دیوان غزلیات، به اهتمام محمّد قزوینی- قاسم غنی، شمارۀ غزلها مربوط به این چاپ است.
2- سوگند در زبان دائرهای وسیع دارد و استعمال آن در زبان گفتاری، زبان ادبی، متون مذهبی، حقوقی و آداب دینی مورد توجّه است. الفاظ مربوط به سوگند، ترکیبات اسمی و فعلی، صفات، ادات، ضربالمثلها، حکمتها، موارد و اغراض سوگند مورد توجّه ادیبان و زبانشناسان قرار دارد. اقسام قسم، شرائط و آداب آن در فقه و قضا و شهادت مورد توجّه خاص است.
در این باره میتوانید به منابع زیر مراجعه فرمائید:
- سوگند در زبان و ادبیات فارسی، حسین کیانی، تهران، دانشگاه تهران، 1371.
- نیرنگستان، صادق هدایت، تهران، امیرکبیر، 1334، ص 47،
- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، متن سوگند مقام ریاست جمهوری (اصل 121) و سوگند نمایندگان مجلس (اصل 67)
- جامع عباسی، بهاءالدّین عاملی، بمبئی، 1319 ق، ص 193.
- تفسیر نوین، محمّدتقی شریعتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1358، ص 34.
همچنین باید اضافه نمود که جملههای مشتمل بر سوگند گاه در علم معانی مورد توجّه قرار میگیرد و گاه در علم نحو. در این مقاله توجّه به این گونه جملات منحصراً از دیدگاه نحو زبان فارسی است.
3- اگرچه این عنوان در کتابهای دستور زبان فارسی مورد غفلت قرار گرفته و حداکثر مؤلّفان کتابهای دستور به حرف قسم و قید سوگند بسنده کردهاند؛ امّا به سبب شیوع این ساخت نحوی در نظم و نثر قدیم و جدید و زبان گفتاری، نگارنده بر آن شد که این مبحث را به این شکل مطرح کند تا مورد کنکاش و داوری اهل نظر قرار گیرد.
4- بدیهی است که هر گاه حکایتاً کلمة سوگند در جملهای به کار رود، آن جمله با الگوی مورد بحث مطابقت ندارد؛ مانند این نمونه:
باید که در هر وقت لشکر تو به جان و سر تو سوگند خورند و تو با لشکر خود سخی باشی (عنصرالمعالی، قابوس بن وشمگیر، 1370: 264).
5- مورد سوگند بستگی به مقتضای حال دارد و از این رو به چند گونه تقسیم میشود؛ مانند سوگندهای مذهبی، سوگندهای میهنی، سوگندهای پهلوانی، سوگند به مقدّسات، سوگند به جان عزیزان و مانند آنها، به این دو نمونه توجّه فرمائید:
به دارای کیهان و هرمزد و شید به مردی که ملک سرا سرزمین |
|
به رزم و به بزم و به بیم و امید نیرزد که خونی چکد بر زمین |
افزون بر اینها مورد قسم در ابیات نقلشده از حافظ هم شایان دقّت است مانند: سوگند به گیسو، سوگند به حقّ صحبت، سوگند به وفا، سوگند به خاک پای و مانند اینها.
6- در باب حرف اضافة «به» باید بگوئیم که استعمال آن به دو شکل است: نخست آن که برای فعل سوگند متمّم می سازد؛ چنان که در مثالها آن را مشاهده کردیم و دوم آن که متمّم قیدی (قید حالت) میسازد؛ از این رو خیامپور «به» در بیت زیر را از نظامی برای الصاق دانسته، نه برای سوگند (رک. خیامپور، 1375: 62 ).
به خدای جهان خورم سوگند |
|
که بدین داوری شوم خرسند |
توضیح آن که بیت اینگونه معنی میشود:
در حال پیوستگی به خدا سوگند میخورم که بدین داوری خرسند شوم.
با این توجیه «در حال پیوستگی به خدا» متمّم قیدی (قید حالت) است؛ بهر حال مجموعة بیت با توجّه به پایه (مصرع اوّل) و پیرو (مصرع دوم) مفید سوگند و جواب آن است.
7- ر ک: دستورنامه، محمّدجواد مشکور، چاپ دهم، تهران، بیتا، شرق، ص 124.
مؤلّف محترم این کتاب از جمله محقّقانی است که «قید سوگند» را مطرح نموده است؛ در حالی که در بسیاری از کتابهای دستور زبان فارسی چنین عنوانی دیده نمیشود. قیدهای سوگندی که وی برشمرده، بدین ترتیبند: «به خدا، به جانِ، خدا را، برای خدا»؛ امّا بحثی در باب کاربردهای این قیود در کتاب مذکور مطرح نگردیده است.
8- در ترسیم نمودار درختی از فروعات اجتناب شده و همچنین از به کار بردن اصطلاح «گروه اسمی» احتراز گردیده؛ زیرا که این اصطلاح ترکیبی متناقض است و از طریق ترجمه به دستور زبان فارسی راه یافته و ترک آن اولی است.
9- جملة مرکّب سوگند ساختهای پیچیدهای دارد که گاه ممکن است، این ساختمان پیچیده از عطفهای مکرّر لفظی و معنوی به پایه یا پیرو حاصل شود؛ مانند این ابیات از سعدی:
خدایا به ذات خداوندیت |
|
به اوصاف بیمثل و مانندیت |
توضیح آن که در این ابیات همنشینی بین منادا و جملة مرکّب سوگند ایجاد شده و جملة مرکّب سوگند مشتمل بر هشت سوگند و یک جواب است.
10- ممکن است این بیتها ژرفساختهای دیگری هم داشته باشد که درنتیجه تحلیل نحوی آن به گونة دیگر خواهد بود.
11- در این غزلها و بیتها «خدارا» بکار رفته است:
غزل |
بیت |
غزل |
بیت |
غزل |
بیت |
غزل |
بیت |
5 |
1 |
149 |
2 |
252 |
3 |
447 |
6 |
115 |
4 |
149 |
13 |
273 |
5 |
454 |
2 |
120 |
8 |
180 |
7 |
292 |
3 |
474 |
4 |
120 |
9 |
230 |
9 |
386 |
1 |
476 |
3 |
134 |
4 |
245 |
3 |
435 |
4 |
ــــــ |
ــــــ |
12- خطیب رهبر معنی آن را «ترا به خدا سوگند» نقل کرده (خطیب رهبر، 1363: 136) و برزگر خالقی همان را «به خاطر خدا» بیان کرده است (برزگر خالقی، 1382: 311) و خرّمشاهی کلّ غزل را در حافظنامه (چاپ اوّل، 1366) نیاورده است و در مواضع دیگر این کتاب هم معنایی برای «خدا را» نیافتیم.
خطیب رهبر در غزلهای 120، 180، 230، 273، 292، 386، 447، 454، 474 و 476 برای «خدا را» معنای سوگند بیان نموده؛ در حالی که برزگر خالقی معنای آن را «برای خدا، به خاطر خدا» دانسته است.