Document Type : Research Paper
Authors
1 Associate professor, Department of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Humanities, University of Guilan, Rasht, Iran
2 Ph.D. student of Persian Language and Literature, Department of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Humanities, University of Guilan, Rasht, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
- مقدمه
شهابالدین محمد خرندزی زیدری نسوی، معروف به زیدری، یکی از منشیان بزرگ قرن هفتم هجری و از چهرههای بانفوذ دربار سلطان جلالالدین بود. او چهارسال پس از کشتهشدن سلطان در نبرد با تاتار و اقامت در شهر میافارقین، کتاب نفثهالمصدور را به رشتۀ تحریر درآورد. نفثهالمصدور همچنان که حکایت ارادت زیدری به مخدوم خویش، جلالالدین خوارزمشاه است، رنجنامهای است شکوایهوار از دربهدریها و ناملایمات روزگار. نثر نفثهالمصدور اغلب مصنوع و فصیح است و باوجود روایت توصیفی از وقایع تاریخی، سرشار از استعاره، تشبیه و آرایههای ادبی است؛ تا جایی که گاه در لطافت طبع به شعر منثور شباهت مییابد. از آن جهت که «کوینتیلیان[1]، تاریخنگاری را از گونههای شعر منثور به شمار میآورد» (ایگلتون، 1398، ص. 149)، شاید بتوان روایت نفثهالمصدور را نیز نوعی شعر منثور تاریخی بلند تلقی کرد؛ زیرا زیدری در شرح یک واقعۀ دهشتناک، افزونبر صنایع لفظی و معنوی از ویژگیهای بارز صرفی و نحوی در راستای برجستهسازی زبان و نفوذ و تأثیر کلام بر مخاطب، بهره جسته است.
ازآنجاکه «میتوان در قبال متنی که نویسنده، آن را صرفاً بهمنظور ثبت واقعیت یا انتقال اطلاعات نوشته است، موضعی داستانی اتخاذ کرد و از متن پراگماتیک قرائت غیرپراگماتیک داشت» (ایگلتون، 1398، ص. 152)، این پژوهش نیز، روایت ادبی تاریخی نفثهالمصدور را بهمثابه داستانی رئالیستی در بستر شعر منثور در نظر گرفته و با رویکردی ساختارگرا و باتکیهبر یکی از اجزای سازندۀ جملات این روایت، به شناسایی دوگانساختها یا همان جفتواژههایی پرداخته است که جز موارد معدودی تکرار کامل ناافزوده، غالباً بهواسطۀ یک افزوده، مانند الف میانجی، کسره، واو عطف یا حروف اضافه همچون بر، تا، عن، علی، از، به و... به هم پیوند خورده یا در پی یکدیگر آمدهاند. باتوجهبه فراوانی نسبی دوگانساختها در سراسر نفثهالمصدور، بررسی و شناخت اجزای سازنده و کارکردشان در بافت متن، بهویژه از منظر روابط همنشینی و جانشینی در ساختار کلام ضروری مینماید. این پژوهش همچنین در پی پاسخ به این پرسشها است؛ آیا موارد یادشده صرفاً مؤلفههای زیباییشناختی یا سبکی هستند؟ ازآنجاکه برخی از این دوگانسازهها در گروه اسامی صوت قرار دارند، آیا میتوان از آنها بهعنوان عوامل مؤثر بر جلوههای صوتی و تصویری متن یاد کرد؟
1-1 پیشینه پژوهش
تاکنون بیش از یکصد مقاله با موضوعاتی همچون سبکشناسی، روانشناسی، جامعهشناسی، نسخهشناسی، تحلیل محتوا، کاربرد آرایههای ادبی و... دربارۀ نفثهالمصدور نگاشته و منتشر شدهاند؛ اما پژوهشی با رویکردی مشابه پژوهش حاضر که به شناخت ابعاد دیگری از مهارت زیدری در نگارش این کتاب منتهی شود، انجام نشده است. از میان پژوهشهای مرتبط، پورشبانان و بیگدلی (1390) ظرفیتهای نمایشی نفثهالمصدور را بررسی کرده و متن را بر ساختار سه پردهای سینما تطبیق دادهاند. آنها همچنین، به بررسی و تبیین تعلیقهای هیجانساز، شخصیتهای نمایشی و کشمکشهای تصویرساز متن پرداختهاند. در ادامۀ دیدگاه مقالۀ یادشده، خزانهدارلو و رسولی (1394) به بررسی ظرفیتهای فیلمنامهنویسی نفثهالمصدور پرداختهاند. همچنین، طهماسبی و مظفری (1395) در پژوهشی با عنوان «سبکشناسی نفثهالمصدور زیدری» به مباحثی همچون صحنهپردازی، فضاسازی، تصویرپردازیهای جذاب و موسیقی اصوات و واژگان پرداخته و این ویژگیها را ازجمله شاخصههای سبک زیدری دانستهاند. پارسا و محمدی (1398) نیز با بررسی 24 کارکرد جملههای معترضۀ عربی در نفثهالمصدور، افزونبر تقویت جنبههای عاطفی متن و افزایش قدرت رسانگی زبان، به قابلیت تعمیمپذیری این ویژگی به سایر متون ادبی اشاره کردهاند.
در ادامۀ پژوهشهای پیشین، شقاقی (1379)، رضایتی و سلطانی (1394) نیز به بررسی پدیدۀ تکرار در زبان فارسی پرداختهاند. گلفام و محیالدین (1391) دوگانساختهای فارسی را در چارچوب نظریۀ تصویرگونگی بررسی کرده و اذعان داشتهاند میان صورت و معنا در دوگانساختهای فارسی رابطهای تصویرگونه برقرار است. محمودیبختیاری و ذوالفقارکندری (1394) نیز با بررسی ساختهای تکرار در زبان فارسی، نشان دادهاند که هم اجزای معنادار و هم اجزای بیمعنا در این ساختها نقش ایفا میکنند و هردو میتوانند برونداد معنایی داشته باشند. سلندری و همکاران (1395) به ارائۀ توصیفی جامع از دوگانساختهای زبان فارسی و نحوۀ شکلگیری آنها در چارچوب نظریه دوگانسازی صرفی میپردازند.
همچنین، لازم است به اختلافنظرهای موجود در تقسیمبندیهای صورتگرفته نیز اشاره شود. برای مثال، کریمی، ترکیبی همچون «هایوهوی» (ردیف 48 جدول شماره 1 در گروه تکرارهای ناقص با افزودۀ میانی از نوع تغییر مصوت) را در گروه «ترکیبهای اتباعی جدید» آورده که «در قرن سیزدهم هجری قمری در گفتـار مـردم، متـداول و بهتدریج وارد متون نظم و نثر فارسی شده است» (کریمیقهی، 1397، ص. 118). همچنین، وی به ترکیب «هولوهراس» (ردیف 17 جدول شماره 3) در آثار اواخر دورۀ قاجار بهویژه آثار جمالزاده اشاره میکند ( کریمیقهی، 1397، ص. 128). درحالیکه تاریخ نگارش نفثهالمصدور به قرن هفتم هجری قمری بازمیگردد و این نکتهای است که درخصوص الهامبخشی و تأثیر ویژگیهای ساختاری متون کهن بر معاصر بهویژه نفثهالمصدور، مغفول مانده است.
2- پیکره پژوهش
جفتواژههایی که با واسطه یا بیواسطه در بطن متن در کنار هم قرار میگیرند، باتوجهبه نوع رابطۀ میانشان میتوانند مولد مفهومی مستقل از خودشان باشند. «اینگلاس و زول، ساختهایی را که عناصر آنها دارای رابطۀ مترادف، ترادف نسبی، شمول معنایی و تقابل باشند در زمرۀ دوگانسازی به شمار میآورند» (سلندری، 1395، ص. 98). در پژوهش حاضر، جفتواژهها یا همان دوگانسازهها در چهار گروه اصلی طبقهبندی شدهاند؛ 1- تکرار 2- تضاد 3- ترادف 4- اتباع غیرمهمل (پیآیند دو سویه). هریک از این گروهها نیز به زیرشاخههای دیگری تقسیم میشوند.
1-2 تکرار
یکی از ابزارهای کارآمد در بحث اثرگذاری متن بر مخاطب، تکرار است. «تکرار از آرایههای ادبی است که به معنی دوباره یا چندباره آوردن واژهای است، بهگونهای که بتواند بر موسیقی درونی بیفزاید و تأثیر سخن را بیشتر سازد. این مشخصة سبکی، از قویترین عوامل تأثیرگذار و بهترین وسیلهای است که عقیده یا فکری را به کسی القاء کند» (علیپور، 1378، ص. 89). تکرار «از مسائل اساسی زیباییشناسی هنر است و اصولاً آن را باید یکی از مختصات سبک ادبی قلمداد کرد» (شمیسا، 1386، ص. 83). «هسپلمات[2] تکرار را دارای ویژگی تصویرگونه میداند و همچون موراچیک[3] آن را برای بیان معانی تکثر، توزیع، تشدید و معانی مشابه میداند. به اعتقاد ردهشناسی مانند رایمی[4]، تکرار کامل به معنای مجاورت دو واژۀ نحوی یکسان بهلحاظ معنایی، حرفی و واجی با یکدیگر است، بهگونهای که این مجاورت دارای نقش و معنا باشد و این نقش و معنا با آنچه که در صورت ساده وجود دارد، اندکی متفاوت باشد» (محمودی بختیاری و همکاران، 1394، ص. 154). به باور شقاقی، تکرار کامل را میتوان نوعی ترکیب به شمار آورد (شقاقی، 1379، ص. 530). فرشیدورد نیز ذیل مبحث اسمهای مرکب تأکیدی و اتصالی، کلمات مکرر را از ترکیبات وابستگی، همسانی و تقویتی برشمرده که بر تأکید و توالی دلالت میکنند (فرشیدورد، 1382، ص. 201). «هرچند پایه به تمامی در جزء مکرر تکرار میشود؛ ولی این نوع ترکیبات در بافت کلام اغلب دارای معنای اصطلاحی و مجازی هستند» (رضایتی و همکاران، 1394، ص. 90). بهجز تکرار کامل و تکرار ناقص، نامآواها نیز در این گروه قرار میگیرند که در بخش جلوههای صوتی دربارۀ آنها صحبت خواهد شد.
تکرارهای موجود در این اثر در چهار گروه نامآوا/ اسم صوت، تکرار کامل (ناافزوده و باافزوده)، تکرار ناقص و جناس (تام، مقرون، اشتقاق و مقلوب) تقسیمبندی شده است. «تکرار کامل پایه موجب ساخت واژههای مکرر کامل ناافزوده میشود» (فیاضی، 1392). فرایند تکرار کامل ناافزوده «در زبان فارسی معناهایی همچون «تأکید»، «تداوم»، «تعدد و بیشماری» یا «انبـوهی» را در بر دارد. در ساخت این دسته از واژههای مکرر کامل، کلمة پایه بدون حذف یا افزودهشـدن عنصـری بـه آن در جزء مکرر تکرار میشود» (شقاقی، 1390، ص. 61). همچنین، ازآنجاکه «فرآیند تکرار در زبان فارسی در خدمت ساخت مقولات اسم، قید، صفت و صفت مرکب / قید مرکب است و بهطور قالب در خدمت ساخت قیود میباشد» (محمودی بختیاری و همکاران، 1394، ص. 159)، میتوان نمونههایی را در متن مورد پژوهش یافت که صرفنظر از موارد یادشده در تکرار کامل، تحت عنوان تکرار ناقص در قامت ستاک فعلی مشترک یا ترکیب اسم و صفت و جناس اشتقاقی و شبهاشتقاقی، اسامی یا قید و صفتهای مرکب را میسازند که آنها را در گروه دوگانساختها قرار میدهند. واژههایی مانند «امنوامان»، «گفتوگو» و «شوروشر» از این دستهاند.
جدول 1. تکرار
انواع تکرار |
اجزاء سازنده |
ردیف |
موارد موجود در نفثهالمصدور |
شمارۀ صفحه |
شمارۀ سطر |
کارکرد در بافت متن |
||
نامآوا/ اسم صوت |
تکرار پایه بدون تغییر |
1 |
قَعقَع |
20 |
3 |
جلوههای صوتی |
||
2 |
چَشچَش |
40 |
6 |
|||||
3 |
فَشفَش |
40 |
6 |
|||||
4 |
قُلقُل |
40 |
6 |
|||||
5 |
صرصر |
90 |
10 |
استعاره از مرگ |
||||
پایه+ پایه+ ه |
6 |
غرغره |
18 |
7 |
جلوههای صوتی |
|||
7 |
عَطعَطه |
40 |
5 |
|||||
8 |
حَمحَمه |
40 |
5 |
|||||
9 |
قَعقَعه |
40 |
5 |
|||||
10 |
وَلوَله |
40 |
5 |
|||||
11 |
دَمدَمه |
85 |
7 |
کنایه از مکر و نیرنگ |
||||
تغییر مصوت |
12 |
چَپچاپ |
40 |
6 |
جلوۀ صوتی |
|||
13 |
صَلصال |
115 |
9 |
توصیفی به معنی گل خشکیده که صدا میدهد |
||||
تکرار کامل ناافزوده |
تکرار پایه بدون تغییر |
14 |
ترسان ترسان |
10 |
14 |
قید |
||
15 |
پرسان پرسان |
11 |
1 |
|||||
16 |
بادابادا |
108 |
1 |
شبهجمله دعایی |
||||
تکرار کامل با افزوده |
میانی (پایه + ... + پایه) |
به |
17 |
نوبهنو |
2 |
5 |
قید |
|
18 |
روزبهروز |
11 |
14 |
قید |
||||
19 |
یکبهیک |
66-104 |
5-5 |
قید ترتیب - جلوه تصویری |
||||
20 |
سربهسر |
102 |
9 |
جلوههای تصویری
|
||||
21 |
کوهبهکوه |
123 |
11و12 |
|||||
22 |
آدمی به آدمی |
123 |
12 |
|||||
علی |
23 |
النّصال علی النّصال |
7 |
7 |
جلوههای تصویری (توصیف فرود آمدن تیر بر تیر پیشین/ زخم بر زخم/ سوارانی همچون جن بر اسبانی همچون جن) |
|||
24 |
قُرحاً علی قرح |
27 |
7و8 |
|||||
25 |
جُرحاً علی جرح |
27 |
7 |
|||||
26 |
جِنّ علی جِن |
82 |
1 |
|||||
عن |
27 |
کابراً عن کابر |
80 |
9و10 |
قید در معنی نسل به نسل |
|||
بر |
28 |
کوچ بر کوچ |
30 |
8 |
قید در معنی پیدرپی |
|||
29 |
گِرد بر گِرد |
86 |
9 |
جلوه تصویری |
||||
30 |
خشت بر خشت |
102 |
8 |
جلوه تصویری- کنایه از ویرانی |
||||
تا |
31 |
کنار تا کنار |
66 |
5 |
جلوه تصویری |
|||
32 |
سرتاسر |
74 |
5 |
قید |
||||
33 |
لبتالب |
74 |
5 |
کنایه اشاره به سرشاری |
||||
ا |
34 |
پیاپی |
34 - 112 |
9-8 |
قید |
|||
35 |
گرداگرد |
42 |
6 |
اسم مرکب - جلوه تصویری |
||||
36 |
مالامال |
39 - 61 |
9-2 |
صفت مرکب - توصیف |
||||
37 |
رویاروی |
53 |
7 |
قید |
||||
38 |
کشاکش |
54-69-107-122 |
1-3-8-10 |
اسم مصدر مرکب - توصیف |
||||
فَ |
39 |
ساعه فَساعه |
56 |
7 |
قید - جلوه تصویری |
|||
40 |
واحداً فَواحد |
56 |
7و8 |
|||||
عند |
41 |
قومٍ عند قومٍ |
62 |
2 |
بخشی از ارسالالمثل - برای تأکید |
|||
بِ |
42 |
اهلاً باهلٍ |
119 |
8 |
اسم - توصیف |
|||
43 |
جیراناً بجیرانٍ |
119 |
8 |
|||||
آغازین و میانی |
44 |
از تاتار در تاتار |
53 |
6 |
توصیف – تأکید - جلوۀ تصویری |
|||
45 |
از کنار تا به کنار |
104 |
5 |
|||||
پایانی(پایه+پایه+ی/ا) |
46 |
صفصفا |
26 |
6 |
بخشی از آیه – توصیف - صفت |
|||
47 |
سرسری |
31-110 |
13-2 |
صفت نسبی مرکب |
||||
تکرار ناقص |
افزوده میانی |
تغییر مصوت |
48 |
هایوهوی |
24 |
12 |
جلوههای صوتی |
|
49 |
قیلوقال |
30 |
11 |
|||||
50 |
میقاتِ موقوت |
100 |
2و3 |
جناس اشتقاق - قید زمان - از جنبههای بلاغت متن |
||||
اشتقاقی- شبهاشتقاقی
|
51 |
امنوامان |
2 |
9 |
اسم مرکب - جناس اشتقاق و زائد - از جنبههای بلاغت |
|||
52 |
اَغانیِ مَغانی |
18 |
6 |
توصیف - جلوه صوتی/تصویری |
||||
53 |
شور و شر |
23 |
12 |
جناس زائد - اشاره به شورش |
||||
54 |
گفتوگو |
24 |
12 |
|
||||
55 |
مقصد و مقصود |
17 |
8 |
اسم مرکب - جناس اشتقاق و زائد - از جنبههای بلاغت |
||||
56 |
بَینه و بَین |
60 |
10 |
ظرف مکان (مضاف و مضافالیه) - توصیف |
||||
57 |
بَینی و بَینک |
118 |
4 |
|||||
58 |
العاطف کالمعطوف |
80 |
11 |
صفت مرکب - جناس اشتقاق - توصیف |
||||
59 |
البَدَلُ کالمُبدَل |
80 |
12 |
جناس اشتقاق - توصیف |
||||
60 |
والده و ولدها |
60 |
9و10 |
نوعی اتباع غیرمهمل عربی -جناس اشتقاق |
||||
61 |
منزله بینالمنزلتین |
56 |
4 |
نشاندهندۀ نوسان روحی -جلوههای تصویری |
||||
62 |
حاله بینالحالتین |
56 |
6 |
|||||
جناس |
تام |
63 |
جهانِ جهان |
49 |
12 |
کنایه از دنیای جهندۀ گریزپا و نامطیع |
||
64 |
بریّه از بریّه |
74 |
7 |
کنایه از زمین خالی از آفریده |
||||
مقرون |
65 |
تا خونخوار شده، خون خوار شده |
2 |
1 |
کنایه از بیارزششدن جانها در برابر شمشیرهای تاتار |
|||
خط |
66 |
زنگ و رنگ |
28 |
2 |
جناس خط - از جنبههای بلاغت متن |
|||
مقلوب |
67 |
دلِسنگ سنگدل |
110 |
1 |
توصیف – صفت - تشبیه بلیغ |
|||
2-2 تضاد
«یکی از پیوندهای میانواژهای، تضاد معنایی بین آنهاست که میتواند ربط کلمات را مشخص کند. ربطی که در تضاد جلوهگر میشود و کلمات را مقابل هم قرار میدهد. این تقابل که عمدتاً در معنای آنها خود را نشان میدهد، بیانگر نوعی پیوند میان واژههاست» (یوسفی و ابراهیمی، 1391، ص. 130). این پیوند تا آنجا بسط مییابد که برخی از ساختهای دوگانسازیشده، بهجز معنای اصطلاحی ]معنای آنها حاصل جمع معنای اجزای آنها نباشد[ میتوانند معنایی کنایی نیز داشته باشند، مثل «صامت و ناطق» یا «الفرد و التوام». «گاهی اضداد در کنار هم بهعنوان واژهای جدید در دایرۀ واژگان زبان به زندگی خود ادامه میدهند و کمکم حالت یک کلمه را میگیرند» (یوسفی و ابراهیمی، 1391، ص. 148)، مانند «کمابیش» که بهواسطۀ افزوده میانی (ا)، ماهیتی مستقل یافته است و از قیود پرکاربرد زبان فارسی محسوب میشود.
جدول 2. تضاد
انواع تضاد |
ردیف |
نمونههای موجود در نفثهالمصدور |
شمارۀ صفحه |
شمارۀ سطر |
کارکرد در بافت متن |
|
تقابل معنایی |
1 |
افتان و خیزان |
4 |
4و5 |
سجع متوازی - توصیف بخت |
|
2 |
وفاق و نفاق |
5 |
12 |
جناس مضارع - از جنبههای بلاغت متن |
||
3 |
بد و نیک |
8 |
2 |
|
||
4 |
اندوهگین و مستبشر |
8 |
2 |
از جنبههای بلاغت متن |
||
5 |
خیر و شر |
9-53 |
14-3 |
توصیف دگرگونیهای روزگار |
||
6 |
صادر و وارد |
10-59 |
12-1 |
کنایه اشاره به روندگان و آیندگان |
||
7 |
حَزن و سَهل |
12 |
14 |
از جنبههای بلاغت متن |
||
8 |
فراز و نشیب |
16-56و 97 |
12-6-10 |
ترکیب عطفی - توصیف |
||
9 |
جرّ و رفع |
16 |
6 |
از جنبههای بلاغت متن |
||
10 |
خزان و بهار |
27 |
11 |
قید - کنایه ایما از گذر ایام |
||
11 |
لیل و نهار |
28 |
1 |
|||
12 |
نه مرده و نه زنده |
56 |
6 |
توصیف - حالت نوسان روانی |
||
13 |
پاداش و کیفر |
68 |
5 |
ترکیب عطفی - توصیف مکمل دنیا |
||
14 |
نرم و درشت |
76 |
8 |
کنایه از باتجربهشدن بهواسطۀ حوادث روزگار |
||
15 |
زبر و زیر/ زیر و زبر |
78 -107 |
10-2 |
جناس خط - از جنبههای بلاغت متن |
||
16 |
الفرد و التّوام |
82 |
2 |
کنایه از سرور لشکر و افراد لشکر |
||
17 |
صامت و ناطق |
83 |
12 |
کنایه از زر و سیم و کنیز و چهارپا |
||
18 |
پیش و پس |
86 |
11 |
از جلوههای تصویری |
||
19 |
مجملاً و مفصلاً |
104 |
10 |
قید |
||
20 |
یکباره و دوباره |
104 |
5 |
قید – تأکید |
||
21 |
دوست و دشمن |
105-120 |
1 -7و8 |
اسم - تأکید |
||
تقابل دو سویه |
22 |
ابکار و عون |
19 |
1 |
در معنای دوشیزگان و زن میانسال |
|
23 |
قولاً و فعلاً |
23 |
2 |
قید - تأکید |
||
24 |
طول و عرض |
30-108 |
5-8 |
توصیف |
||
25 |
و اُمه و اَبیه |
44 |
1 |
بخشی از آیه - توصیف |
||
26 |
شوهر و زن |
60 |
7 |
|
||
27 |
مادر و پدر |
60 |
11 |
|
||
28 |
اقوال و افعال |
84 |
4 |
کنایه از رفتار مکارانه |
||
واژگانی (با پیشوند منفیساز) |
29 |
لا انتَ انتِ |
94 |
5 |
از جنبههای بلاغت متن |
|
30 |
لا الدّیار الدّیار |
94 |
5 |
|||
مدرّج |
31 |
گرم و سرد |
9-53-110 |
4-14-4 |
صفت مرکب |
|
32 |
کمابیش |
11-36 |
9-7 |
قید مرکب |
||
33 |
خرد و بزرگ |
23 |
6و7 |
صفت مرکب |
||
34 |
بسط و قبض |
37 |
2 |
اسم مصدر مرکب |
||
35 |
قاصی و دانی |
104 |
10 |
صفت مرکب |
||
مکانی (تقابل جهتی/ فضایی) |
36 |
نه در این جهان نه در آن جهان |
56 |
5 |
توصیف- از جنبههای بلاغت متن |
|
37 |
شام و روم/ روم و شام |
27-62 |
4-9 |
توصیف / کنایه از گسترۀ بدنامی صاحب آمِد |
||
38 |
از خاک به افلاک |
71 |
5 |
سجع مطرف - از جنبههای بلاغت متن |
||
39 |
صفا و مروه |
115 |
7 |
تشبیه ملفوف - توصیف |
||
فعلی |
ایجاب و سلب |
40 |
بمانی نمانی |
87 |
12 |
جناس خط - از جنبههای بلاغت متن |
- |
41 |
شدآمد |
1 - 27 |
5 |
توصیف |
|
42 |
جیئهً و ذهاب |
113 |
9 |
کنایه از نزدیکی مرگ |
||
تقابل ضمنی |
43 |
مبداء و معاد |
125 |
11 |
|
2-3 ترادف یا هممعنایی[9]
یکی از شناختهشدهترین روابط مفهومی است که از دیرباز مورد بحث و بررسی دستورنویسان ادوار مختلف قرار گرفته است. معمولاً در تعریف آن گفته میشود که «اگر دو واژۀ هم معنی بهجای یکدیگر به کار روند، در معنی زنجیرۀ گفتار، تغییری حاصل نمیآید؛ ولی باید توجه داشت که در هیچ زبانی هممعنایی مطلق وجود ندارد؛ یعنی هیچ دو واژهای را نمیتوان یافت که در تمامی جملات زبان بتوانند بهجای یکدیگر به کار روند و تغییری در معنی آن زنجیره پدید نیاورند» (صفوی، 1379، ص. 106). کما اینکه یکی از صاحبنظران، تکرار معنا با عبارات متفاوت را اصلاً تکرار نمیداند و به باور وی «ازآنجاکه لفظ تابع معناست، اختلاف لفظ نیز نشانۀ اختلاف معناست. حتی مترادفات، هریک جنبهای از جوانب یک شیء را میرسانند» (ساروی، 1379، ص. 191)؛ اما ازآنجاکه نگارندگان، مترادفات نفثهالمصدور را ذیل دوگانساختها قرار دادهاند، نه تکرار، افزونبر اینکه منافاتی میان نگرش یادشده با تقسیمبندی حاضر در این پژوهش وجود ندارد؛ بلکه با در نظر گرفتن این نکته، میتوان بر اشراف کامل زیدری بر زبان و دایرۀ واژگانی وی بهدلیل تجسمبخشی چندجانبه بهواسطۀ جفتواژهها بر جنبۀ دیگری از سبک و زیباییشناسی قلم وی تأکید ورزید. همچنین در این پژوهش، تقسیمبندی جزئیتری برای ترادفهای موجود در نظر گرفته شده است که عبارتاند از؛
موارد فوق بهترتیب 13.89 – 13.89 – 25 – 8.33 – 22.22 و 16.67 درصد از دوگانهای مترادف را به خود اختصاص دادهاند. جالب آنکه ترادفات موجود غالباً حشو هستند و صرفاً از جنبۀ بلاغت کارکرد دارند.
جدول 3. ترادف
انواع ترادف |
ردیف |
نمونههای موجود در نفثهالمصدور |
شمارۀ صفحه |
شمارۀ سطر |
کارکرد در بافت متن |
|
مکانی |
1 |
بلاد و دیار |
11 |
4 |
حشو متوسط |
|
2 |
مراتع و مُروج |
20 |
10 |
تأکید - تصویرگونگی |
||
3 |
حدائق و بساتین |
26 |
5 |
توصیف - حشو ملیح |
||
4 |
رباع و دیار |
25 |
11 |
حشو ملیح |
||
5 |
منازل و مراحل |
32 |
12 |
تأکید - تصویرگونگی |
||
6 |
پسِ پشت |
53- 90 |
7-1 |
تأکید |
||
7 |
دفاین و خزاین |
64 |
11 |
ترادف نسبی - سجع متوازی - از جنبههای بلاغت متن |
||
8 |
مجالس و محافل |
105 |
1و2 |
سجع متوازن – ازجنبههای بلاغت متن |
||
9 |
منشاء و مبداء |
119 |
2 |
تأکید |
||
احوالات انسانی (حسی- عاطفی) |
10 |
غم و اندوه |
8 |
1 |
تأکید - توصیف |
|
11 |
هوی و ولا |
13-58 |
1-14 |
تأکید - حشو ملیح |
||
12 |
قرار و مقام |
26 |
10 |
تأکید - حشو ملیح |
||
13 |
بیقرار و مضطرب |
34 |
8 |
تشدید یک حالت روحی – توصیف |
||
14 |
بیکسان و غریبان |
52 |
8 |
تأکید - توصیف |
||
15 |
ناکامی و بیمرادی |
55 |
2 |
حشو متوسط |
||
16 |
ترسان و هراسان |
69 |
11 |
تشدید یک حالت روحی - توصیف
|
||
17 |
هول و هراس |
92 |
8 |
|||
18 |
تردّد و تحیّر |
98 |
9 |
|||
ویژگیها و خصایل انسانی |
مثبت |
19 |
تیقّظ و بیداری |
13 |
14 |
حشو قبیح |
20 |
تحفّظ و هشیاری |
13 |
15و14 |
|||
21 |
رای و رویت |
17 |
1 |
جناس اشتقاق - حشو متوسط |
||
22 |
اندیشه و درنگ |
28 |
2 |
تأکید مثبت |
||
23 |
صبر و علقم |
28 |
10 |
تأکید منفی |
||
24 |
تانّی و تثبّت |
35 |
1و2 |
تأکید بر آهستگی و درنگ |
||
25 |
تواضع و تخشع |
59 |
3 |
تأکید - توصیف |
||
26 |
آتشپای و مولع |
72 |
2و3 |
کنایه رمز از تیز و چالاک |
||
27 |
شرم و آزرم |
78 |
1 |
تأکید برای برجستهسازی بیشرمی وزیران |
||
28 |
استحقاق و اهلیت |
78 |
10 |
تأکید برای برجستهسازی بیلیاقتی جمال علی عراقی |
||
29 |
مستظهر و مایهدار |
102 |
2 |
کنایه - جنبۀ مفاخره دارد |
||
30 |
دلسوزی و غمخواری |
105 |
3 |
تأکید مثبت |
||
منفی |
31 |
مکر و مکیدت |
13 |
12 |
تأکید - حشو متوسط
|
|
32 |
حیله و کید |
14 |
10 |
|||
33 |
نامردی و ناجوانمردی |
45 |
9 |
|||
34 |
دمدمه و افسون |
85 |
7 |
|||
35 |
خدعه و فریب |
86 |
7 |
|||
36 |
جدل و اعتراض |
80 |
12و13 |
|||
اشاره به افراد و اشخاص |
37 |
ملوک و سلاطین |
8 |
4 |
حشو متوسط |
|
38 |
یاران و اصحاب |
23 -57 |
6-9 |
|||
39 |
ناکس و نامرد |
69 |
13 |
تأکید - حشو ملیح |
||
40 |
امت و ملت |
71 |
11 |
|||
41 |
اکابر و بزرگان |
99 |
3 |
|||
مربوط به افعال و اعمال انسانی |
42 |
شتاب و عجل |
6 |
9 |
توصیف شتاب مرگ در گرفتن جانها |
|
43 |
اَیمان و مواثیق |
13 |
9 |
تأکید - حشو ملیح |
||
44 |
ابکار و عون |
19 |
1 |
در معنای تهاجم و جنگ |
||
45 |
انتعاش و ارتیاش |
30 |
7و8 |
تأکید - توصیف بهبودی حال |
||
46 |
ارشاد و هدایت |
24 |
5 |
تأکید - حشو ملیح |
||
47 |
رنّه و عَویل |
48-25 |
2-8 |
توصیف - تصویرگونگی |
||
48 |
تُرّهات و خرافات |
51 |
10 |
سجع متوازی - بلاغت متن |
||
49 |
طاعت و تباعت |
58 |
12و13 |
تشبیه و کنایه رمز از پوسیدگی و چنگ بیهوده بر ریسمان طاعت |
||
50 |
مکاتبت و مراسلت |
69 |
4 |
حشو قبیح |
||
51 |
رسم و آئین |
80 - 94 |
9-5 |
تأکید - حشو ملیح |
||
52 |
عار و ننگ |
87 |
11 |
تأکید - حشو متوسط |
||
53 |
عصر و شکنجه |
104 |
4 |
تأکید – توصیف - تصویرگونگی |
||
54 |
تخویف و تهدید |
104 |
8 |
تأکید - حشو متوسط |
||
55 |
سلطنت و شهریاری |
72 |
8 |
حشو قبیح |
||
سایر موارد |
56 |
بالین و بستر |
19 |
14 |
در ترکیب با نمد و زین، کنایه از مبارز بودن سلطان جلالالدین در راه دین حق |
|
57 |
خسار و بوار |
23 |
11 |
سجع متوازی - از جنبههای بلاغت متن |
||
58 |
نهاراً جهاراً |
23 |
1 |
قید- بهمنظور تأکید |
||
59 |
جمِّ غفیر |
27 |
2 |
|||
60 |
بیمغز و سنگ |
28 |
2 |
کنایه از پوچ و بیارزش |
||
61 |
مُلک و سلطنت |
38 |
1 |
تأکید - اشاره به زوال حکومت |
||
62 |
نوا و آهنگ |
41 |
1 |
مراعاتالنظیر - حشو ملیح |
||
63 |
سُور و بارو |
45 |
9 |
تأکید - تشبیه بلیغ در ترکیب با ملت |
||
64 |
آلات و اسباب |
52 |
12 |
توصیف - تصویرگونگی |
||
65 |
عزّ و علا |
68 |
3 |
تأکید بهمنظور احترام خالق |
||
66 |
لعّل و عسی |
73 |
6 |
ترکیب دعایی |
||
67 |
تواتر و توالی |
80 |
8 |
قید - حشو متوسط |
2-4 اتباع غیرمهمل (پیآیند دوسویه)
ازنظر کلباسی، اتباع به گروه دیگری از کلمات مرکب (غیر از مکرر) گفته میشود که از دو جزء پایه و تابع ساخته شدهاند؛ تابع بیمعناست یا در معنای اصلی خود به کار نمیرود (کلباسی، 1371، ص. 66-67). با وجود آنکه «پدیدۀ دوگانسازی از گذشته زیر عنوان اتباع مورد توجه پژوهشگران زبان و ادب فارسی بوده و آن را به «تابع یا تابع مهمل» تعبیر کردهاند» (امینی، 1400، ص. 67)؛ اما مبنای تقسیمبندی این پژوهش کاملاً متفاوت است و بهدلیل گستردگی و تنوع دوگانساختهای موجود در نفثهالمصدور، این گروه اتباع است که در زیرمجموعۀ دوگانها قرار میگیرد. بهویژه که دوگانها و اتباع موجود در قلم زیدری نسبتاً فاخر و ادیبانه هستند و هیچ نمونۀ مهملی در نفثهالمصدور یافت نشده است. سزاوار است که عنوانی مناسب این دسته از دوگانها که با تعریف کلی اتباع سازگاری دارند؛ اما غیرمهمل هستند در نظر گرفته شود. ناگفته نماند که از دیدگاه معنیشناسی، برخی نمونهها همچون گرز و کوپال، سر و دست و پا، ذیل عنوان «باهمآیی[10] متداعی» قرار گرفتهاند. بهعبارتی، باهمآیی واژهها برحسب ویژگیهایی که آنها را در یک حوزۀ معنایی قرار میدهد، ازحیث کاربرد در میان صناعات ادبی، مراعاتالنظیر نامیده میشود (ن.ک. صفوی، 1379، ص. 198-199)؛ اما این باهمآیی متداعی عنوانی کلی است و میتواند تقابلهای دوسویه را نیز در بر گیرد، همانند پدر و مادر، زن و شوهر در جدول پیشین. بر این اساس، پیشنهاد نگارندگان «پیآیندهای دوسویه» است که در آن هر دو سوی رابطۀ مجاورت، بهطور مستقل معنامند هستند. تقدم و تأخر آنها، نه از حیث اهمیت یکی نسبت به دیگری، بلکه همسو با ساختار و بافت متن به انتخاب نویسنده است و غالباً در این فرم ترکیب به قصد تأکید و تشدید در محور همنشینی قرار گرفتهاند. موارد موجود در نفثهالمصدور در ردیفهای 1 تا 44 جدول شمارۀ 4 مشاهده میشوند که حدود 20 درصد از دادههای موجود را تشکیل میدهند.
جدول 4. اتباع غیرمهمل (پیآیند دوسویه)
انواع پیآیندهای دوسویه |
ردیف |
نمونههای موجود در نفثهالمصدور |
شمارۀ صفحه |
شمارۀ سطر |
کارکرد در بافت متن |
اعضا و اجزاء مربوط به یک پیکره |
1 |
پر و بال |
11 |
13 |
مراعاتالنظیر - وحدت انداموار |
2 |
بیپر و بال |
14 |
1 |
||
3 |
دل و جان |
28 |
4 |
||
4 |
دست و پا |
29 |
12و13 |
کنایه از تلاش و کوشش |
|
5 |
سر و پا برهنه |
65 |
9و10 |
مراعاتالنظیر - وحدت انداموار |
|
6 |
دست و پای |
67-87-92- 104 |
5-6-3-2 |
||
7 |
سر و پای |
88 |
8 |
||
8 |
بیدست و پای |
92 |
3 |
کنایه از ناتوانی |
|
9 |
سر و دست و پای* |
92 |
5 |
مراعاتالنظیر - وحدت انداموار |
|
10 |
گوشت و پوست |
93 |
4 |
||
11 |
چشم و روی |
104 |
1و2 |
||
ابزاروآلات (جنگی/ موسیقی) و امور مربوطه |
12 |
مثالث و مثانی |
18 |
6 |
مراعاتالنظیر - تصویرگونگی |
13 |
خفتان و مِغفر |
20 |
2 |
||
14 |
کوپال و گرز |
20 |
3 |
||
15 |
چنگ و نای و نی* |
21 |
9 |
||
16 |
کارد و سقّاط |
25 |
5 |
||
17 |
تجفاف ]و[ مغفر |
40 |
7 |
||
18 |
زخمه و ترنگ |
41 |
1 |
||
19 |
سنان و سیف |
59 |
10 |
||
20 |
نیزه و شمشیر |
72 |
11 |
||
21 |
طعن و ضرب |
72 |
13 |
توصیف - تصویرگونگی زخمزدن با (نیزه و شمشیر) |
|
امور مرتبط با نیازهای انسانی (زندگی و مرگ) |
22 |
خورد و شراب |
21 |
16 |
ترکیب عطفی - از جنبههای بلاغت متن |
23 |
لحاف و بستر |
40 |
7 |
||
24 |
گور و کفن |
56 |
4 |
||
25 |
آب و نان |
57 |
10 |
||
26 |
خورد و خواب/ خواب و خورد |
57-110 |
11-4و5 |
||
27 |
طعام و شراب |
57 |
11 |
||
28 |
اهل و مسکن |
96 |
4 |
||
29 |
خانه و اهالی |
97 |
8 |
||
30 |
بیپوشش و خورش |
106 |
10 |
||
|
31 |
بالنَّفسِ و المال |
115 |
11 |
|
سایر موارد |
32 |
حاسد و معاند |
16 |
9 |
ترکیب عطفی - از جنبههای بلاغت متن |
33 |
سر و کار |
36 |
3 |
||
34 |
دود و گَرد |
52 |
11و12 |
||
35 |
موافقت و مساعدت |
53 |
14 |
||
36 |
تنگ و تاریک |
57 |
2 |
||
37 |
مقصود و مرام |
62 |
14 |
||
38 |
غنیمت و هزیمت |
72 |
12 |
||
39 |
واهی و منهدم |
81 |
6 |
||
40 |
خسته و شکسته |
88 |
6و7 |
||
41 |
فریاد و ناله |
93 |
11 |
||
42 |
غزاله و بره |
99 |
6 |
توصیف - تصویرگونگی |
|
43 |
کرامت و عاطفت |
116 |
8 |
توصیف - تأکید |
|
44 |
مئین و الوف |
122 |
12 |
صفت شمارشی |
3- جلوههای صوتی و تصویری
اگرچه در ترادفهای حسی - عاطفی که توصیفی از وضعیت تشدیدشدۀ یکی از حالات روحی - روانی انسان است، مانند بیقرار و مضطرب، ترسان و هراسان، هول و هراس، تردّد و تحیّر (ن.ک. ردیفهای 10 تا 18 جدول شمارۀ 3)، بهسادگی میتوان تصاویری از چنین وضعیتهایی را بهسبب تجربههای زیستی مشترک، در ذهن تجسم کرد. «اغلب پژوهشگران حوزۀ تصویرگونگی صرفی، اصل تصویرگونگی کمیت را مؤثرترین انگیزه در فرآیند دوگانسازی و شکلگیری دوگانساختها میدانند. درجۀ تصویرگونگی دوگانساخت میتواند تحتتأثیر هریک از دو وجه - صوری یا معنایی- بهتنهایی و یا هر دو وجه بهطور همزمان تغییر کند. وجه صوری تصویرگونگی به درجۀ همانندی پایه و عنصر افزوده (عنصر دوگانی) اشاره دارد. بالاترین درجۀ تصویرگونگی صوری زمانی محقق میشود که پایه بهطور کامل تکرار شود» (گلفام و همکاران، 1391، ص. 157-158)، مانند ترسانترسان و پرسانپرسان در نفثهالمصدور.
از دیگر کارکردهای دوگانساختها در بافت متن، یاریرسانی به صحنهپردازی، فضاسازی و درنهایت تصویرسازیهای زیدری در حین روایت است. روش عمدۀ تصویرسازیهای زیدری را میتوان همپایۀ بیان سینمایی دانست که در هر نما (بندهای صحنهپردازیشدۀ کلام او) تصویر و حرکتی وجود دارد. بیان سینمایی او اغلب با ترکیب نسبتاً کاملی از ویژگیهای زیباشناختی عناصر دیداری و شنیداری شامل انواع صدا، رنگ، نور و توصیفات حسبرانگیز از تصاویر دور یا نزدیک (مانند نمونههایی از تضاد مدرج و تقابلهای مکانی / جهتی در جدول شمارۀ 2)، فضاهای توصیفشده را تجسم میکند. درخصوص رنگ، مانند همان صفحۀ نخست که به نتایج خونبار حملۀ تاتار پرداخته است: «زمین که از قطرات ژاله رنگ لاله داشتی» یا دربارۀ نور، توصیفی که بهصورت استعاری از سلطان جلالالدین داشته است: «آفتاب بود که جهان تاریک را روشن کرد، پس به غروب محجوب شد... چراغوار آخر کار شعلهای برآورد و بمُرد» (زیدری، 1370، ص. 47).
1-3 جلوههای صوتی
با آنکه نویسنده «نمیتواند ما را قادر به دیدن، شنیدن، بوئیدن یا لمس اشیا کند؛ اما کلماتی که به کار میبرد، اصوات یا بهعبارتدیگر مواد صوتی هستند. حالتی که با توالی حروف صدادار و بیصدا، ریتم و تأکید کلمات، تداوم یا توقف اصوات ایجاد میشود، به نویسنده اجازه میدهد چیزی را که توسط مفاهیم بیان میکند، درعینحال ازطریق رسانۀ صدا بیان کند. از این نظر، اثر ادبی یک هنر ترکیبی است» (آرنهایم، 1361، ص. 171). نجفی نیز در تقسیمبندی انواع نشانه به این موضوع اشاره میکند که دلالت گروه الفاظی را که در دستور زبان «اصوات» مینامند، میتوان از مقولة دلالت طبیعی شمرد و دلالت گروه الفاظی را که به «نامآوا» معروف است، یعنی الفاظی که به تقلید از اصوات موجود در طبیعت ساخته شدهاند (مانند شرشر آب)، میتوان از مقولة دلالت تصویری دانست (نجفی، 1395، ص. 16). رضایتی و همکاران (1394، ص. 96) هر دو گروه را در تقسیمبندی انواع تکرار، در زیرمجموعة تکرار کامل ناافزودة نامآوایی قرار دادهاند و همین تقسیمبندی موردنظر نگارندگان بوده است.
ازنظر بلاغی، پیوند میان همۀ سطوح و صداها ازطریق صنعت تکرار، خود یک دغدغۀ ذهنی است (کالر، 1390، ص. 150). احتمالاَ زیدری با همین دغدغه، در بخشی از تصویرسازی در توصیف صحنۀ رزم و بزم در صفحۀ 40، از ویژگی جلوههای صوتی[11] بهره برده است؛ صداهایی شامل شیهۀ اسبان (حمحمۀ جیاد)، فریاد و غوغای جنگجویان و رجزخوانی آنها در جنگی رویاروی (عطعطۀ کفاح)، صدای برخورد و ضربۀ سلاحها (قعقعۀ سلاح)، جوش و خروش لشکریان (ولولۀ اجناد). نکته جالب توجه این است که این تصاویر رزم، نه عینی، بلکه کاملاً ذهنی و در تصور نویسنده و در واقع انتظار او از سپاهیان است و با یک ویرگول (پررنگی نقش یک نشانۀ سجاوندی در اینجا مشهود میشود) مکث و درنگی تأسفبار را تداعی میکند و سپس به توصیف واقعیت بزم میپردازد (قلقل جام می و چشچش قلیه و...). استفاده از اصوات توصیفگر مجلس بزم در یک چیدمان معنادار، نوعی موسیقی بزمی را در صحنهآرایی دخیل میسازد تا این صحنۀ شادخواری را در تناقض با صحنۀ رزم مورد انتظار قرار دهد تا به نمایش و القای شدت و عمق خواب غفلتی که لشکر را فراگرفته، بپردازد. بهعبارتی، نوعی انتقال صوتی[12] صورت میگیرد که در آن «دو صحنۀ متوالی با دو صدای مشابه به هم پیوند میشوند» (ضابطیجهرمی، 1377، ص. 211). در این صحنه، فصل مشترکی که بهواسطه آن انتقال صوتی صورت گرفته، همان ولولۀ اجناد است.
ازآنجاکه زیدری به روایتپذیری عناصر عینی صحنه توجه دارد، اصوات شنیدنی این فضا را نیز برای باورپذیری صحنه به کار میگیرد. او «از صدا بهعنوان پل ارتباطی میان کنشها بهره میجوید و پاساژ صوتی خود را عامل اتصالدهندۀ موقعیتهای گوناگون میسازد؛ چراکه تدوین تصویری بهتنهایی قادر به ایجاد ارتباط علّی بین این صحنهها نیست» (هاشمی، 1390، ص. 206) در واقع، نمایی که با اشاره به خواب غفلت و از قول نویسنده به تصویر درآمده با فوکوسکردن و زوم، یکبار وارد ذهن او شده، سپس نمایی گسترده را در قابی واید به تصویر میکشد و بار دیگر در انتهای این صحنه با اشاره به گذاشتن دستهای نویسنده بر چشمانش و خود را همچون دیگران به کوری و غفلتزدن، یک گردونۀ تصویری ایجاد میکند. در فضاهای توصیفشده، تصاویر، پیوستگی عینی و یکپارچه با یکدیگر ندارند و هریک از اجزای تشبیه در فضای مستقل از یکدیگر قرار دارند. ترکیب یا پیوند (مونتاژ) این تصاویر بهصورت تکهتکه است و زاویۀ دید نویسنده نسبت به موضوع توصیفشده در وضعیت و فضای دوگانهای، همچون زاویۀ دید دوربین فیلمبرداری تغییر میکند. باتوجهبه آنچه گفته شد، میتوان گفت دوگانهایی که در گروه نامآوا / اسم صوت قرار دارند، در این متن در خدمت تصویرسازی با جلوههای صوتی سینمایی هستند.
2-3 جلوههای تصویری
هربرت رید، منتقد، شاعر و هنرشناس انگلیسی، شاخصترین کیفیت یک نوشتۀ خوب ادبی را بصریبودن میداند (ضابطیجهرمی، 1377، ص. 130). «توصیف بهصورت یک ویژگی سبکی در متن میتواند زمینهای مناسب فراهم کند که در آن شخصیتها، فضاها و موقعیتهای نمایشی خلقشده، جنبههای تصویری متن را افزایش دهد» (پورشبانان و همکاران، 1390، ص. 41). اگر برای دوگانسازی قائل به جملات هم باشیم، میتوانیم این صحنهپردازی و توصیف فضا را که زیدری از زبان یکی از امرای فراری تاتار نقل کرده، از جلوههای تصویری دوگانساختها با اندکی اغماض در زیرگروه تقابل معنایی در نظر بگیریم؛ «روز روشن را از غبار، شبِ تاریک کرده و شبِ تاریک را از شعلۀ آتش، روز روشن گردانیده» (زیدری، 1370، ص. 36).
نمایی که زیدری در صفحۀ 56 به تصویر کشیده، وهمآلود و بدون پرسپکتیو[13] (ژرفا نمایی)** است؛ چنانکه مرده و زنده، فراز و نشیب چندان قابل تشخیص نیست و نویسنده در نوسان احساسی توأم با اضطراب، ترس، نگرانی، تردید و ناامیدی به بازنمایی بیرونی دنیای درون خویش میپردازد، گویی برای او جهان به پایان کار نزدیک میشود؛ اما در نقطهای نامشخص! آنگونه که مشهود است، دوگانهای بهکاررفته در این صحنه به ترسیم تصویری اکسپرسیونیستی[14] یاری میرساند، بهطوریکه در آن رؤیا و واقعیت درهمآمیخته*** و نویسنده با غرایز نخستین همچون بیم و نهیب کابوسوار سروکار دارد نه خوشبینی و امید. مخاطب در اینجا با تصویری صامت، اما تراژیک و نفسگیر (ساعة فساعه واحدا فواحد) روبروست که منجر به برانگیختگی نوعی فقدان عاطفی و ثبات روانی میشود و وضعیتی سیّال و آونگوار (فی منزله بینالمنزلین/ فی حاله بینالحالتین) را تداعی میکند.
نمونۀ دیگر این احوال در جفتواژۀ «تردید و تحیر» صفحۀ 98 مشاهده میشود که بیانگر وضعیت دل زیدری در جایگاه شک و تردید و حیرت و سرگردانی است؛ یا در جفتواژۀ «هول و هراس» صفحۀ 92 که بر دل او مستولی شده و نیز مدت دوازده روزی که «ترسان و هراسان» صفحۀ 34 در مسیر اربیل میپیموده و یا هنگامی که «بیقرار و مضطرب» با دلی و چه دل! از خوف آنکه دیدار قوم به قیامت افتد، ملتهب اجازۀ انصراف و حکم بازگشت از سلطان جلال الدین میجست.
در صحنهای که در توصیف آذربایجان پس از رجعتی دوباره به تصویر کشیده شده، از منظر سینمایی، فضای فیلم مستند روایتی را به نمایش گذاشته است، تکتک نماها وضعیتهای توصیفی تصاویری هستند که از عینیت نویسنده به ذهنیت مخاطب راه مییابند؛ ماتم و اندوه همهجا را فرا گرفته، موتیف ویرانی در اشکال کوناگون نمایان گشته و فضای مورد وصف، کاملاً ملموس و واقعی است. تشبیهات در خدمت بیان واقعیت هستند. زیدری با طرح مصراعی از ابوتمّام «لا انت انت و لاالدیار الدیار» (زیدری، 1370، ص. 94) بهنوعی تعلیق نمایشی ایجاد میکند و از گونهای تقابل در ایجاد این فضا بهره میگیرد؛ مخاطب درنگ میکند که مگر در گذشته چگونه بوده و اینک چگونه است؟ و بهاینترتیب بر تنوع تصاویر و ایماژهای گوناگون در نمای قبل و بعد از این مونولوگ متمرکز میشود. این توصیف از وضعیت خوی و آذربایجان بسیار شبیه مواجهه فرخی سیستانی با شهر غزنین است (شهر غزنین نه همانیست که من دیدم پار/ چه فتاده ست که امسال دگرگون شده کار؟) (قصیدۀ شمارۀ 42). بنابراین، دوگان بهکاررفته در این صفحه، نقش برجستهسازی تصاویر پیش و پس از خود را دارد، درست مثل زمانی که راوی یک گزارش مستند پس از مکثی کوتاه که اجازه میدهد تصویر، خود زبان گویای وقایع باشد چیزی میگوید تا شعلۀ پدیدارشده از تماشای صحنه را در ذهن و قلب مخاطب روشن نگه دارد و دوباره در لاک سکوت فرو میرود تا تصاویر، تأثیر خود را هرچه ژرفتر بر تماشاگر بگذارد.
همانطورکه در نمودار شمارۀ 1 ملاحظه میشود، بیشترین فراوانی متعلق به تکرارهای کامل، سپس تقابلهای معنایی از گروه تضاد و ترادف خصلتهای انسانی است که مشخصاً تأثیر بسزایی در بلاغت کلام زیدری دارند.
نمودار 1. فراوانی دوگانهای موجود در نفثهالمصدور با احتساب موارد تکرارشده
باتوجهبه نتایج بهدستآمده، بهطورکلی میتوان خصوصیات زیر را برای دوگانساختها در نظر گرفت:
4- نتیجهگیری
نفثهالمصدور با بهرهگیری از مهارت زیدری نسوی در نویسندگی و تسلط او بر زبان عربی، در توصیف احوالات خود و کشور در دوران تهاجم تاتار به ایران روزگار خوارزمشاهیان (قرن هفتم هجری)، به آرایههای ادبی بسیاری آراسته شده و از جنبههای هنری و جلوههای سینمایی چشمگیری برخوردار است. یکی از عناصر کارآمد در بروز این جنبهها و جلوهها، دوگانساختها هستند. تحلیل ساختارگرایانه و زبانشناسی 221 مورد از دوگانساختهای این اثر (با فراوانی 249) نشان میدهد که 29.72 درصد آنها به گروه تکرار، 22.08 درصد به گروه تضاد، 28.92 درصد به ترادف و 19.28 درصد به پیآیندهای دوسویه تعلق دارند. نامآواها / اسامی صوت در زیرگروه تکرار، نقش مؤثری در خلق جلوههای صوتی و سایر دوگانساختها در برخی صحنههای توصیفشده در جلوههای تصویری نفثهالمصدور دارند. نتایج بهدستآمده حاکی از آن است که زیدری بهطور آگاهانه از دوگانساختها بهعنوان ابزاری ادبی و زیباییشناختی برای تصویرسازی و بهمنظور اثرگذاری بیشتر بر مخاطب و برانگیختن عواطف و حس همدلی در خواننده بهره برده است. این ویژگی، نفثهالمصدور را از هر حیث در زمرۀ یکی از بهترین متون کهن منثور که تلفیقی از تاریخ، ادبیات و هنر است، قرار میدهد که میتواند الهامبخش سایر نویسندگان باشد.
پینوشتها
*از موارد استثنائی که بهجای دوگان، سهگانی شده و در واقع از حذف واژۀ مشترک و تلفیق دو گروه جفتواژه یک گروه پیآیند تولید شده است.
**Perspektive در اصطلاحات سینمایی به این معنی است که تماشاگر باید دوری و نزدیکی اشیا و فاصله آنها از یکدیگر را در تصویری که میبیند، حس کند.
*** هنرمندان پیرو این مکتب اغلب به اشکال ساده یا کج و معوج و درهمریخته و رنگهای غیرعادی تند و تیره و غیرطبیعی و تکاندهنده روی میآورند تا احساسات بیننده را بر انگیزند. در ادبیات، اکسپرسیونیسم را روشی گفتهاند که جهان را بیشتر ازطریق عواطف و احساسات مینگرد؛ بهعبارتدیگر، کوشش هنرمند مصروف نمایش و بیان حقایقی است که برحسب احساسات و تأثیرات شخصی خود درک کرده است.
[1] . Marcus Fabius Quintilianus بلاغتدان، فیلسوف و ادیب رومی.
[13] Perspektive
[14] Expressionism