Document Type : Research Paper
Author
Associate professor, Department of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Foreign Languages, University of Kashan, Kashan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
هدف از خلقت انسان، رسیدن به کمال مطلوب است و لازمۀ تحقق آن، کسب فضایلی است که موجب رشد فکری و اخلاقی فرد میشود و بیتوجهی به آنها میتواند متمدنترین جوامع را به تباهی و نابودی بکشاند؛ توجه به آموزههای دینی- اخلاقی، یکی از بهترین راهها برای حفظ جوامع از ناهنجاریهای رفتاری و تربیتی و گرایش به فردگرایی است و ادبیات فارسی به منزلۀ یکی از مهمترین جلوهگاههای آموزههای تعلیمی برخاسته از فرهنگ اصیل اسلامی- ایرانی است. در طول تاریخ ادبیات فارسی، اندیشمندان مسلمان ایرانینژاد متعددی یافت میشوند که به تعلیم آموزههای لازم برای زندگی بشری پرداختهاند. از آنجا که نهاد اجتماعی خانواده، بستر اولیۀ تربیت انسان است، در آثار ایشان به طرز خاصی به تعلیم آموزههای لازم برای تربیت فرزند توجه شده است؛ از جملۀ این آثار میتوان به قابوسنامۀ عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر (475)، اخلاق ناصری خواجه نصیرالدین طوسی (633)، گلستان سعدی (656) و اخلاق محسنی واعظ کاشفی (900) اشاره کرد که هرچند این آثار در دورههای مختلف تاریخی به دست نویسندگانی با اندیشهها و اعتقادات متفاوت و با شیوههای خاص نوشته شدهاند، به سبب اهمیت موضوع، همۀ این اندیشمندان گاه به شیوۀ مستقیم و گاه غیرمستقیم در قالب حکایت و روایت در جایجای آثار خویش به آن پرداختهاند.
نگارنده با هدف تبیین جایگاه تعالیم اخلاقی در فرهنگ اسلامی- ایرانی بهطور عام و آموزههای فرزندپروری اسلامی بهطور خاص در مقایسه با سبکهای فرزندپروری دیانا بامریند Diana Baumrind, 1927) )، به مثابۀ یکی از جامعترین سبکهای فرزندپروری غربی، میکوشد به روش توصیفیتحلیلی مبتنی بر متنِ چهار اثر اندیشمندان ایرانی مسلمان در دورههای مختلف تاریخی قرون پنجم تا دهم و مقایسه با نظریۀ بامریند، با پاسخ به این پرسشها که نویسندگان این آثار چه آموزههایی را دربارۀ فرزندپروری مطرح کردهاند؛ روشهای تعلیم و نقاط اختلاف و اشتراک آموزههای فرزندپرورانۀ ایشان با شیوههای فرزندپروری بامریند چیست؟ استدلال کند. به دلیل اهمیت فرزندپروری در فرهنگ اسلامی-ایرانی، هر چهار نویسنده با وجود اختلافهای تاریخی، علمی و البته تحتتأثیر ویژگیهای فرهنگی-اجتماعی روزگار خود، فرزندپروری مسئولانه را مدّنظر قرار دادهاند.
دربارة آموزههای تعلیمی در قابوسنامه، گلستان و تا اندازهای اخلاق ناصری به شکل مستقل و به شیوة مقایسة تطبیقی آثار متعددی وجود دارد که از آن جمله میتوان به پایاننامههای بررسی و مقایسة آموزههای اخلاقی قابوسنامه، کیمیای سعادت و گلستان از فاطمهسادات آقامیرکریمی (۱۳۸۹)، مقایسة آموزههای اخلاقی گلستان سعدی و اخلاق ناصری از محمدکریم لطیفی (۱۳۸۹)؛ همچنین مقالات «تأثیرپذیری گلستان سعدی از آموزههای تعلیمی قابوسنامه» از احمدرضا یلمهها و مسلم رجبی (۱۳۹۳)؛ «مضامین مشترک قابوسنامه و آثار سعدی» از جلیل نظری (۱۳۹۰) و «خوانش فلسفی اخلاق محسنی به مثابۀ اندرزنامه سیاسی عصر تیموری» از نرگس تاجیک نشاطیه (1394) اشاره کرد.
دربارۀ سبک فرزندپروری بامریند و ویژگیهای آن نیز پژوهشهای ذیل انجام شده است: شکوهییکتا و همکاران(1385) در مقالۀ «مطالعۀ تطبیقی سبکهای فرزندپروری» ضمن مقایسه سبکهای فرزندپروری بامریند با سبکهای اسلامی -که آن را مسئولانه نامیدهاند- به این نتیجه رسیدهاند که در فرزندپروری مسئولانه، ضمن تعادل در تقاضا و پاسخدهی، روابط عاطفی معقول و همچنین نظارت، کنترل و مراقبت غیرمستقیم وجود دارد که به نیازهای کودکان جنبۀ عقلانی میدهد و والدین را مسئول سرنوشت فرزندان خود قلمداد میکند؛ ازاینرو، روش فرزندپروری مسئولانه پیامدهای مثبتی در پی دارد؛ پرچم و همکاران(۱۳۹۱) در مقالۀ «مقایسه سبکهای فرزندپروری بامریند با سبک فرزندپروری مسئولانه در اسلام»، عقیده دارند از بین روشهای تربیتی بامریند، سبک فرزندپروری مقتدرانه به روش تربیتی اسلام نزدیک است؛ اما سبک فرزندپروری مسئولانه که مبتنی بر آیات و روایات است، بهترین روش فرزندپروری است؛ میریان و پرچم (1395) در مقالۀ «فرزندپروری مسئولانه در گسترش معروف و پیشگیری از منکر با تأکید بر محبت و مراقبت اسلام» به نقش محبت و روش مسئولانه و محبتآمیز در تربیت فرزندان که پیروی فرزندان از والدین را به دنبال دارد، اشاره کردهاند و معتقدند روش مسئولانه و محبتآمیز موجب تسهیل درونیشدن ارزشهای اسلامی میشود و معمولاً فرزندان که والدین آنها مؤمن و متعهد، خودبهخود عامل به معروف و ناهی از منکر خواهند بود؛ پناهی (۱۳۹۷) در مقالۀ «معرفی سبک فرزندپروری بامریند و ارزیابی آن با نگاهی به گزارههای اخلاقی، اجتماعی و اسلامی» میگوید بیتوجهی به ظرفیتها و تفاوتهای فرزندان، غفلت از اصل جامعنگری، ناهمترازی بین تقاضا و کنترل، ملاحظهنداشتن جنبههای معنوی و عبادی در فرزندپروری، بیتوجهی به تقویت خودکنترلی و پرهیزکاری در فرزندان و بیتوجهی به هنجارهای متافیزیکی و الهی، علیرغم امتیازات و جامعیت نسبی بهویژه در سبک مقتدرانه، نقاط ضعف سبک فرزندپروری بامریند قلمداد میشوند که با کمک اصول فرزندپروری اسلامی میتوان آنها را برطرف کرد؛ ملکیان (1397) در پایاننامۀ خود با عنوان آداب معاشرت در آثار تعلیمی با تکیه بر قابوسنامه، گلستان، اخلاق ناصری و اخلاق محسنی، آداب معاشرت را دراین چهار اثر اخلاقی بررسی و شیوههای تبیین این آداب را نیز واکاوی کرده است؛ به نظر خطیبی و بلاغت (۱۳۹۹) در مقالۀ «نقدی بر مدل فرزندپروری بامریند و ارائۀ مدلی از سبک فرزندپروری بر اساس نهج البلاغه» اشکالات موجود در سبک فرزندپروری بامریند را با توجه به الگوی فرزندپروری امام علی(ع)؛ یعنی نیّت الهی، اعتقاد به تربیتپذیربودن انسان، خانوادهمحوری و اعتمادپروری که موجب رسیدن به قرب الهی و سعادت انسان میشود، میتوان برطرف کرد؛ پناهی (۱۴۰۰) در مقالۀ «بررسی و تبیین نقاط قوت و امتیازات سبک فرزندپروری اسلامی در قیاس با سبک فرزندپروری دیانا بامریند» نقاط قوت سبک فرزندپروری اسلامی را مسئولیتپذیری والدین، ارائه الگوهای بهنجار اجتماعی و زیستی، تأکید بر ارتباط والد- فرزندی دوستانه، توجه به اخلاق اسلامی و جهانبینی توحیدی، تأکید بر انتظار بهنجار از فرزندان و ملاحظه ظرفیتهای شناختی و عاطفی فرزندان قلمداد میکند؛ نصیری (1402) در مقالۀ «بررسی نقش فرزندپروری در اخلاق ناصری با تکیه بر نظریۀ دیانا بامریند»، بهسبب کمالگرایی والدین و عقیدۀ خواجهنصیر بر جلوگیری از تحصیل دختران، قائلشدن حق تنبیه برای معلم و دخالت والدین در انتخاب دوستان فرزندشان، بدون درنظرگرفتن شرایط فرهنگی و اجتماعی دوران خواجه، فرزندپروری وی را مستبدانه میخواند؛ احمدی و همکاران (1402) در مقالۀ «سبکهای فرزندپروری در قابوسنامه بر اساس نظریۀ دیانا بامریند» به صورت کلی و طبق الگوی فضلی و سپهری (1398) در مقالۀ «آموزش و نهادهای آموزشی آلزیار و انعکاس آن در قابوسنامه» اندیشههای عنصرالمعالی در قابوسنامه را به دو بخش ایدههایی مربوط به تعلیم و تربیت عمومی و ایدههای مرتبط با تربیت تخصصی تقسیم کردهاند؛ پس از آن، با اشاره به استفادۀ عنصرالمعالی از روش پند و اندرز غیرمستقیم و استفاده از ضربالمثل و حکایت و ذکر تعدادی از آنها به ضرورتِ استفاده از دلایل عقلی برای اثبات توحید و احترام والدین اشاره کردهاند، سپس موضوع قائلشدن حق انتخاب و استقلال نظر برای فرزند، حقوق متفاوت فرزندان و لزوم تنبیه فرزندان به هدف تقویت یادگیری البته به دست معلم پرداختهاند. در پایان، سبک فرزندپروری عنصرالمعالی را مطابق با سبک «مقتدرانه» غربیان دانستهاند؛ درحالیکه تأکیدهای مکرر عنصرالمعالی بر توجه والدین به جنبههای تعالیم دینی و اخلاقی در کنار تعالیم اجتماعی و رشد فردی، نشاندهندۀ سبک مسئولانۀ عنصرالمعالی در فرزندپروری است.
با بررسی آثار مذکور مشخص میشود تاکنون هیچ کتاب، پایاننامه یا مقالهای منتشر نشده که با بررسی متن قابوسنامه، اخلاق ناصری، گلستان و اخلاق محسنی و مقایسۀ آنها با سبکهای فرزندپروروی بامریند، مؤلفههای فرزندپروری مسئولانه (اسلامی) را در این آثار بررسی کرده باشد؛ ازاینرو این موضوع شایستة بررسی است.
3. مبانی نظری تحقیق
قبل از بررسی سبک فرزندپروری آثار منتخب و مقایسه با نظریۀ بامریند، توضیح این دیدگاه و فرزندپروری مسئولانه و تفاوتها و تشابههای آنها ضروری است.
3- 1. معرفی سبک فرزندپروری دیانا بامریند
در جوامع غربی روشهای متفاوتی برای فرزندپروری مطرح شده که طبقنظر صاحبنظران، یکی از بهترین و جامعترین آنها سبکهای فرزندپروری بامریند است. بامریند با توجه به دو بُعد پاسخدهی و تقاضا برای فرزندپروری چهار روش در نظر گرفته است.
۱ بُعد پاسخدهی (صمیمیت): بهاندازۀ تلاش والدین برای رشد ابراز وجود و استقلال در کودکان و توجه به نیازهای آنان اشاره میکند؛
۲ ُبعد تقاضا (کنترل): به تلاش والدین برای یکپارچگی خانواده و جذب فرزندان از طریق داشتن انتظارات مناسب با تواناییهای آنها، نظارت بر آنان و وضع مقررات اشاره میکند (120 Baumrind, 1991, P.). این چهار شیوۀ فرزندپروری عبارتاند از: مقتدرانه، مستبدانه، آسانگیرانه و مسامحهکارانه ( 120 Baumrind, 1991, P.).
والدین مقتدر، محبت و کنترل بسیاری به فرزندان خود دارند؛ والدین مستبد به فرزندان خود محبت کمتر و کنترل بیشتری دارند و والدین آسانگیر به فرزندان خود، کنترل کمتر و محبت بیشتری دارند؛ اما در شیوۀ مسامحهکارانه، کنترل و محبت به فرزندان در کمترین سطح قرار دارد (پناهی، 1400، ص. ۱۱۹-۱۲۰).
3- 1- 1. آسانگیرانه
والدین آسانگیر، مهربان، پذیرا و کمتوقعاند و کنترل کمی بر رفتار فرزندان خود اعمال میکنند (برک، ۱۳۹۴، ص. 481- 482) ؛ به فرزندانشان اجازۀ ابراز وجود و نظارت بر فعالیتهای خودشان را میدهند؛ در تصمیمگیریها با فرزندانشان مشورت و به ندرت آنها را تنبیه میکنند؛ فرزندانشان کاملا آزادند و طبق میل خودشان رفتار میکنند (پاپالیا، ۱۳۹۱، ص. ۳۲۸-۳۲۹). پاسخدهی بالا، انتظارات کم، استقلال و آزادی بیحد و حصر، توجه بیش از حد، وضعنکردن قوانین و برآورده کردن بیاندازۀ نیازهای فرزندان از ویژگیهای فرزندپروری آسانگیرانه است (شکوهییکتا و همکاران، 1385، ص. 122).
3- 1- 2. مسامحهکارانه
والدین در سبک فرزندپروری مسامحهکارانه، به زندگی و سرنوشت فرزند خود بیتوجهاند و بدون وضع قانون و پذیرش عاطفی و اجتماعی، بیشتر به فکر راحتی خویشاند و به استقلال فرزندانشان بیتفاوتند. در این روش، پذیرش و روابط بسیار محدود، کنترل و ضعیف است. این والدین اغلب افسردهاند و به اندازهای غرق در اضطراباند که وقت کمی برای فرزندان دارند. تربیت بیاعتنا در حالت افراطی، نوعی بدرفتاری با کودک است که «غفلت» نامیده میشود. اگر تربیت مسامحهکارانه از آغاز دوران کودکی آغاز شده باشد، تقریباً تمام جنبههای رشد؛ حتی دلبستگی، شناخت مهارتهای هیجانی و اجتماعی را تحتالشعاع قرار میدهد (برک، ۱۳۹۴، ص. ۴۸۱- ۴۸۳).
3- 1- 3. مستبدانه
در فرزندپروری مستبدانه، سطح پذیرش روابط عاطفی و استقلالدهی پایین و سطح کنترل بسیار بالاست. والدین مستید، برای اعمال کنترل، فرزند را طرد و تهدید میکنند؛ بدون ارائۀ دلیل، محدودیتها و قوانین سخت ایجاد میکنند و انتظارات فراتر از توان از کودک دارند. به کودکان اجازۀ گفتگوی چندانی نمیدهند؛ برای او تصمیم میگیرند و از او انتظار فرمانبرداری مطلق دارند و نافرمانی و مقاومت کودکان، عصبانیت و تنبیه والدین را در پی دارد (Santrock, 2011, P. 251). در تربیت مستبدانه، شدیدترین تنبیهها برای اعمال نظم و انضباط به کار گرفته میشود (کوخایی و رود مقدس، ۱۳۹۴، ص 142). بیارادگی، عدم خودساختگی و ناتوانی در تصمیمگیری از نتایج فرزندپروری مستبدانه است. (خطیبی و بلاغت، 1399، ص. 180).
3- 1- 4. مقتدرانه
جامعترین و کارآمدترین روش فرزندپروری بامیرند، سبک مقتدرانه است. روابط عاطفی و صمیمی فرزند و والدین، حق گفتگو و اظهار نظر برای همه، حمایت و انتظارات منطقی از فرزند و استقلال و آزادی فکری فرزند در کنار اعمال محدودیت و کنترل سازگارانه، تربیت قاطع و اطمینانبخش و مشخصبودن جایگاه از ویژگیهای این شیوه است ((Santrock, 2011, P. 254. والدین مقتدر در هر دو بعد تقاضا و پاسخدهی در سطح بالایی رفتار میکنند. آنها فرزندان خود را به شیوۀ زبانی و عملی تشویق میکنند، رابطۀ گرم و صمیمی با فرزندان خود دارند، ضمن کنترل منطقی فرزندان، توقعات منطقی و عاقلانهای از آنها دارند و برای منع رفتار و جلب حمایت فرزندان، دلیل روشنی میآورند. این سبک فرزندپروری با نتایج مثبت رفتاری فرزند رابطه دارد و نزدیکترین روش فرزندپروری غربی به سبک مسئولانۀ اسلامی است (گلچینکوهی و رضاییصوفی، 1397، ص. 58-59). والدین مقتدر و مهربان به نیازهای کودک حساساند؛ با فرزندان خود رابطۀ والد- فرزندی لذتبخش و خشنودکنندهای برقرار و آنها را جذب میکنند (برک، 1394، ص. ۴۸۱- ۴۸۳).
3- 2. سبک فرزندپروری مسئولانه و مقایسۀ آن با سبکهای بامریند
اسلام، تنها مکتبی است که از قبل از تولد انسان تا مرگ برای زندگی او برنامه دارد. تربیت در اسلام تنها انجام مناسک دینی نیست؛ بلکه پرورش صفاتی است که انسان به منزلۀ جانشین خدا باید داشته باشد. دستورهای تربیتی مکتب اسلام از هر عیب و نقصی مبرّاست (کوخایی و رودمقدس، 1394، ص. 131-132). در چشمانداز اسلامی، فرزندپروری از شاخصترین نقشهای والدین است و مسئولیت سنگین و بزرگی به عهدۀ والدین نهاده است (ر.ک. پرچم و همکاران، ۱۳۹۱، ص. 120)؛ ازاینرو والدین باید برای آموزش و تربیت فرزندان بهترین شیوهها را به کار بگیرند و تربیت فرزند را حق مسلم او بدانند (کوخایی و رودمقدس، ۱۳۹۴، ص. ۱۴۳).
هدف از فرزندپروری مسئولانه، شکوفایی فطرت فضیلتخواهانۀ فرزندان است، رعایت عزت و احترام به فرزند وظیفۀ والدین است و والدین به دلیل حساسیت به سرنوشت فرزندان خود، آنها را به حال خود رها نمیکنند، بلکه میکوشند الگوی مناسبی برای آنها باشند. در فرزندپروری مسئولانه حتی در صورت ناراحتی والدین از فرزند، رفتارهای غیراخلاقی از آنها کمتر سر میزند. فرزندپروری مسئولانه در دو بُعد کنترل و محبت، به دور از افراط و تفریط است (ر.ک. کوخایی و رودمقدس،۱۳۹۴، ص. ۱۳۸-۱۳۹). والدین مسئول باید در ضمن نگرش مثبت به فرزندانشان، تربیت آنها را در راستای مظهریت صفات الهی قرار دهند. با ژرفنگری و مطالعه در آموزههای اسلامی و سیرۀ معصومان(ع) میتوان ادعا کرد سبک فرزندپروری اسلامی، اخلاقمدار، مسئولانه، جامعنگر، منطبق بر جهانبینی توحیدی و اهداف آفرینش و لازمۀ سعادت و رستگاری انسان است؛ مسئولبودن والدین نسبت به فرزندان؛ رعایت اولویتها در فرزندپروری؛ رعایت تفاوتهای فردی و جنسیتی در پاسخگویی و انتظارات و تأکید بر مهرورزی معتدل در ارتباط والد- فرزندی (ر.ک. پرچم و همکاران، ۱۳۹۱، ص. 118- 120) از ویژگیهای منحصربهفرد آن است.
والدین معتقد به فرزندپروری آسانگیرانه، کمتر رفتارهای مثبتی نشان میدهند. والدین آسانگیر بیش از حد پاسخگوگوهستند، در زندگی فرزندان خود کمتر دخالت میکنند و ممنوعیت و محدودیت اندکی برای آنها قائلاند. در این خانوادهها قوانین محدودند و افراد به اجرای آنها تقید چندانی ندارند. والدین به فرزندان خود اجازه میدهند فعالیتهای خود را تنظیم و طبق میل خود زندگی کنند و بینظمی و هرج و مرج در روابط آنها حاکم است (بهرامی، 1396، ص. ۳۱-۳۳).
فرزندپروری بیتوقعِ توأم با بیتفاوتی، شیوۀ مسامحهکار را ایجاد میکند. والدین بدون درگیری در مراقبت از فرزندان خود به جز فراهمکردن غذا و لباس هیچ تعهدی از خود نشان نمیدهند. والدین که وقت و انرژی کمی برای فرزندان دارند به خواستههای جزئی فرزندان پاسخ مثبت میدهند؛ اما از هرگونه تلاشی که شامل اهداف درازمدت میشود مانند ایجاد مقررات دربارۀ تکالیف خانه، ضعیف عمل میکنند (بهرامی، 1396، ص. ۳۴-۳۵).
والدین معتقد به فرزندپروریِ مستبدانه از نظر تربیتی، خشن و تنبیهگر، متوقع، صریح، ناراضی، محدودکننده و انعطاف ناپذیرند؛ در رفتار خود با فرزندان کنترل زیادی اعمال میکنند و هیچگونه استدلالی برای محدودیتهایشان ارائه نمیدهند و تحمل هیچگونه مخالفتی را از سوی فرزندان خود ندارند. (بهرامی، 1396، ص. 28).
والدین مقتدر درعینحالی که رفتار کودکان را کنترل میکنند و انتظار بیشتری در خصوص رفتار مبتنی بر بلوغ کودکان اعمال میکنند، بسیار پرمحبتاند (اسمعیلی و همکاران، 1400، ص. 364). آنها معمولا ﻣﻘﺮﺭﺍﺕ ﺳﺨﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﺷﺎﻥ ﻭﺿﻊ ﻭ ﺑـﺮ ﺍﺟـﺮﺍﻱ ﺁﻥ پافشاﺭﻱ میکنند؛ ﻓﺮﺯﻧـﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻭ ﻛﻨﺘﺮﻝ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﻣﻨﻈـﻮﺭ ﺧـﻮﺩ ﺭﺍ به صراحت ﺑﻴـﺎﻥ میکنند ﻭ برای ﺩﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﺍﻫﺪﺍﻓﻲ تعیینشده ﻛﻤـﻚ میکنند ﻭ ﺑﻪ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖﻫﺎﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﻭﺍﻛﻨﺶ ﻣﺜﺒﺖ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲﺩﻫﻨـﺪ (شکوهییکتا و همکاران، 1385، ص. 121).
چنانکه ملاحظه میشود، از بین چهار سبک بامریند، شیوۀ مقتدرانه پذیرفتنیتر و به فرزندپروری مسئولانه نزدیکتر است؛ با این تفاوت که در هیچیک از سبکهای فرزندپروری بامریند به اخلاق و ارزشهای والای انسانی توجهی نشده است؛ درحالیکه رعایت اخلاق و ارزشهای والای انسانی، محور اصلی فرزندپروری اسلامی است. رفتارها و بهویژه خلقیات انسانی از عوامل مهم بهبود رفتارهای اجتماعی و سلامت روانی جوامعاند؛ چون پایبندی به اصول اخلاقی و برخورداری از ویژگیهای مثبت شخصیتی در کارآمدی و در امان ماندن از آسیبها نقش مهمی دارند (ر.ک. دلاوریپورپاریزی و صفورایی پاریزی، 1389، ص. 20)؛ ازاینرو موضوعات اخلاق اسلامی مانند: گفتار و رفتار درست، صداقت، رعایت ادب و احترام به دیگران، خوشبینی، پاکدامنی، پرهیزکاری، دادگری و... که در فرزندپروری اسلامی اهمیت بسیاری دارند، در دیدگاههای بامریند اهمیتی ندارد.
در فرزندپروری مقتدرانه، والدین در هر شرایطی توقع رفتار معقول از فرزند خود دارند؛ درحالیکه در فرزندپروری مسئولانه انتظار از فرزندان برطبق تواناییهای آنهاست (خطیبی و بلاغت، 1399، ص. 182)؛ همچنین نظریهپردازان غربی به توانمندیهای فرزند و دورههای رشد در بهکارگیری سبک مناسب هر دوره بیتوجهاند (گلچینکوهی و رضاییصوفی، 1397، ص. 68)؛ درحالیکه در فرزندپروری مسئولانه این تفاوتها اهمیت بسیار دارد.
والدینِ معتقد به تربیت مسئولانه، بیشتر از تشویق بهره میگیرند و هنگام خشم تربیت نمیکنند. ارتباط کلامی مطلوب والدین با فرزندان و استفاده از کلمات و جملات درست، موجب ارتباط خوبی بین والدین و فرزندان و موفقیت والدین در امر تربیت میشود (کوخایی و رودمقدس، ۱۳۹۴، ص. ۱۴۲).
والدین در فرزندپروری اسلامی، فقط مسئول تأمین نیازهای مادی فرزندانشان نیستند؛ بلکه باید به فکر پرورش تمام ابعاد وجودی فرزندان درتمام مراحل زندگی ایشان باشند که در این میان توجه به فطرت توحیدی و ایجاد تفکر دینی متناسب با فرایند تحولی فرزند اهمیت بسیاری دارد؛ چون بعضی از اتفاقات دورۀ کودکی، موجب تحولات اخلاقی- تربیتی کودک در بزرگسالی میشود؛ درحالیکه محور اصلی سبک فرزندپروری اسلامی، انسانشناسی توحیدی و توجه به اهداف خلقت انسان است، در سبک فرزندپروری بامریند به چشمانداز صحیح زندگی دنیوی فرزندان هم توجهی نشده است. (ر.ک. دلاوریپورپاریزی و صفوراییپاریزی، 1389، ص. 140).
در پایان میتوان گفت این تفاوتها در نیت والدین ریشه دارد؛ بدین ترتیب که فرزندپروری مقتدرانه صرفاً عقلانی است؛ درحالیکه فرزندپروری مسئولانه بر مبنای دستیابی به قرب الهی و احساس وظیفه در برابر فرزند است.
4. بررسی اصول فرزندپروری مسئولانه (اسلامی) در قابوسنامه، اخلاق ناصری، گلستان و اخلاق محسنی
اثرگذاری والدین بر فرزندان، اصلی ثابت شده است که در رشد تمام ابعاد وجودی آنها نقش تعیینکنندهای دارد. یقیناً دوران خردسالی، عالیترین زمان برای تربیت، شکوفایی و بهرهوری استعدادهای انسانی است که به بهترین نتایج تربیتی و دستیابی به کمال سعادت منجر خواهد شد. (حیدری نراقی، ۱۳۸۲، ص. ۲۶). اصول فرزندپروری مسئولانه از بدو تولد کودک، نامگذاری و دوران شیرخوارگی او آغاز میشود:
عنصرالمعالی به دلیل اثرگذاری نام بر شخصیت افراد، انتخاب نام نیکو را اولین وظیفۀ پدر و مادر در برابر فرزند میداند: «ازجمله حقهای پدران بر فرزندان یکی آن است که او را نام خوش نهند.» (عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۳۲)؛ درعینحال به فرزندان هم توصیه میکند فقط به داشتن نام زیبا اکتفا نکنند: «نام آن باشد که تو به هنر بر خویشتن نهی... که اگر مردم را با گوهر اصل گوهر هنر نباشد، صحبت هیچ کس را نشاید.» (عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۲۷)؛ سپس انتخاب دایگان شایسته و ختنهکردن به موقع کودک را سفارش میکند: «بدایگان عاقل و مهربان سپارد و بوقت سنتکردن (ختنه کردن) سنت کنی و بحسب طاقت خویش شادی کنی... .» (عنصرالمعالی، 1366، ص. 132)؛ خواجه نصیرالدین هم انتخاب نام نیک برای فرزند را توصیه میکند: «چه اگر نامی ناموافق برو نهد مدت عمر ناخوشدل باشد» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۲) و بعد به انتخاب دایۀ سالم و خردمند برای کودک سفارش میکند: «انتخاب دایه که احمق و معلول نباشد؛ زیرا عادات بد و مرضها از شیر دایه به فرزند میرسد.» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۲).
توجه به رعایت اولویت زمانی از موضوعات مهم فرزندپروری اسلامی است؛ بدین معنا که برخی از موضوعات تربیتی در اولویت نخست قرار دارد و زیربنای شکلگیری شخصیتی فرزندان است. تعلیم باورهای درست، کمک به دستیابی به جهانبینی صحیح و آموزش هنجارهای اجتماعی درست از این جمله است.
در گفتار و رفتار معصومان(ع)بهویژه امیرالمومنین(ع)، توجه به اولویتدهی به باورهای دینی و اخلاقی تأکید شده است. در فرزندپروری اسلامی، اولویت نخست، ایجاد تحول در اعتقادات و هنجارهای اخلاقی و جهانبینی است. وقتی پایههای معرفتی و بینش فرزندان به شایستگی شکل بگیرد، امکان مصونیت در برابر آسیبهای زندگی برای آنها افزایش مییابد (پناهی، ۱۴۰۰، ص. 134).
4- 1. آموزش آموزههای دینی- اخلاقی
توجه به تربیت اخلاقی و دینی فرزندان و لزوم آموزش آموزههای اخلاقی از کودکی به آنها، از اصول فرزندپروری مسئولانه است: «بعد از رضاع به تأدیب و ریاضت اخلاق او مشغول باید شد قبل از آنکه اخلاقش تباه شود... پس سنن و وظایف دین در او آموزند و بر آن ترغیب و بر امتناع آن تأدیب کنند» (خواجه نصیر، 1373، ص. ۲۲۲-۲۲۳)؛ ازاینرو نویسندگان این چهار اثر نیز به والدین مسئول توصیه میکنند با مجهزکردن فرزندان خود به سلاح دین و اخلاق فرزندانشان را تربیت کنند:
توصیه به آموزش قرآن قبل از هرکار:«آنگاه قرآن بیآموزان، چنانک حافظ قرآن شود» (عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۳۲)؛ ترغیب به ایثارگری و بازداشتن از پُرخوری و ظاهرآرایی و تشویق به وقار و سادهپوشی: «خوردن و آشامیدن و لباس فاخر در نظر او کوچک کنند؛ و بلندی نفس او از حرص بر طعام و نوشیدنی و دیگر لذات و ایثار آن بر دیگران در دل او شیرین گردانند... به او تلقین کنند که لباس رنگی و منقوش لایق زنان است تا گوش او از آن پر شود و بهعادت گیرد» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۳)؛ جلوگیری از تفاخر به دارایی و نیاکان: «و از مفاخرت با اقران به پدران و مال و ملک و خوردنی و پوشیدنی منع کنند.» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۵)؛ توجه به حیا، ادب و نجابت فرزند: «اول چیزی که از آثار قوت تمییز که در کودک ظاهر میشود، حیاست، اگر بیشتر اوقات سر در پیش دارد و وقاحت ننماید دلیل نجابت اوست و این علامت ادب اوست.» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۲) بازداشتن از دروغگویی: «از دروغگفتن بازدارند و نگذارند که سوگند یاد کند چه به راست و چه به دروغ...» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۲) توصیه به سکوت، کمحرفی، خوشسخنی و رعایت احترام بزرگان و خدمتگزاری به ایشان: «خاموشی [عادت او کنند] و آنکه نگوید الا جواب، و در پیش بزرگان به استماع مشغولبودن، و از سخن فحش و لعنت و لغو اجتنابنمودن، و سخن نیکو و جمیل و ظریف عادتگرفتن، در چشم او شیرین گردانند؛ و بر خدمتِ هرکه به سن ازو بزرگتر بود، تحریض کنند و فرزندان بزرگان بدین ادب محتاجتر باشند» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۵)؛ ستایش نیکیها و نکوهش بدیها: والدین برای تربیت صحیح فرزندان خود و خوگرفتن آنها به نیکوکاری و بیزاری از بدکاری، باید خوبیها و درستکاریها را در چشم ایشان آراسته و در مقابل، زشتیها و بدرفتاریها را در نظر آنها نکوهش کنند: «چه تربیت بر این قانون، مقتضی محبت فضایل و احتراز از رذایل باشد» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. 223)؛ بازداشتن از پنهانکاری: والدین برای جلوگیری از انحراف احتمالی، فرزندان خود را از پنهانکاری منع میکنند: «از هر فعل که پوشیده کند منع کنند»(خواجه نصیر، 1373، ص. 225)؛ آموزش تواضع: «و تواضع با همه کس و اکرامکردن با اقران بدو آموزند» (خواجه نصیر، 1373، ص. 225)؛ آموزش رعایت حق زیردستان: «از تطاول بر فروتران و تعصب و طمع به اقران منع کنند.»(خواجه نصیر، 1373، ص. 225)؛ تعلیم التزام عدالت، بخشش، گذشت و فروخوردن خشم: «یکی از پسران هارون الرشید پیش پدر آمد خشمآلود که فلان سرهنگزاده مرا دشنام داد... هارون پسر را گفت: ای پسر کرم آن است که عفو کنی و اگر بضرورت انتقام خواهی تو نیزش دشنام ده، نه چندان که از حد بگذرد آنگه ظلم از طرف تو باشد.» (سعدی، ۱۳۶۹، ص. ۸۲)؛ برحذرداشتن فرزندان از خودپسندی، ریا، بدگویی، خودبینی و غیبت: «یاد دارم که در ایام طفلی متعبد بودمی و شبخیز و مولع زهد و پرهیز، شبی در خدمت پدر، علیه الرحمه، نشسته بودم و همه شب دیده برهم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفهای گرد ما خفته. پدر را گفتم: یکی از اینان سر برنمیدارد که دوگانهای بگزارد. [چنان خواب غفلت بردهاند که گویی نخفتهاند که مردهاند]. گفت: جان پدر تو نیز اگر بخفتی به که در پوستین مردم افتی.» (سعدی، 1369، ص. 89)؛ توصیه به بخشندگی، کرم و تواضع: «که تواضع و کرم مرهمند مر دلهای مردمان را.» (واعظ کاشفی، ۱۳۹۳، ص. ۱۴۶) نهیکردن از دروغگویی: «که مردمِ دروغگوی، بیمهابت بوند» (واعظ کاشفی، 1393، ص. 165-166)؛ سفارش به مشورت با خردمندان: «در امور مملکت مشاورت کن با خردمندان که تدبیر با صواب چون صیدی است که به دست یک کس برنیاید و اگر جمعی باشند، از دست ایشان بیرون نرود.» (واعظ کاشفی، ۱۳۹۳، ص. ۱۷۸)؛ توصیه به نیکوکاری به عالمان، حکیمان و شاعران: «... نهال تربیت و احسان در بوستان فضلا و حکما و شعرا نشان تا ثمرهای حاصل کنی که سردی زمستان و گرمی تابستان در آن تصرف نتواند کرد...» (واعظ کاشفی، 1343، ص. 242-243)؛ توصیه به عدالتگستری، عاقبتاندیشی و برحذرداشتن از ظلم و ثروتاندوزی: «ای پسر! باید که آیت ظلم را مطموس و رایت جور را منکوس داری و از ناوک آه مظلومان ستمدیده و نالۀ زار محرومان محنت کشیده بپرهیزی که بزرگان گفتهاند:
آنچه یک پیرزن کند به سحر |
|
نکند صد هزار تیر و تبر |
... و در طلب مال که پایمال هرکس و دستفرسودۀ هر خس است با رعیت مناقشه منمای.» (واعظ کاشفی، ۱۳۹۳، ص. ۹۷)؛ فسادستیزی و توصیه به گسترش امنیت و رفاه در جامعه: «ای فرزند! باید که ارباب فسق را مالیده و مزجور داری و «شریر» و مفسدان را منکوب و مقهور و ضرر دزدان و راهزنان و شرِّ فتّان و جامهکن از سر رهگذریان دورسازی تا راه ایمنگردد و تجّار از اطراف و جوانب به ولایات تو تردد توانند کرد و انواع امتعه و رخت جهت خرید و فروخت پدید آید و این معنی سبب رفاهیت خلق گردد» (واعظ کاشفی، ۱۳۹۳، ص. ۲۷۳).
4- 2. آموزش دانش
والدین مسئول پس از آموزش واجبات دینی و اخلاقی، فرزندان خود را به آموختن خواندن و نوشتن و فراگیری دانش ترغیب میکنند: «حقّ فرزند آموختن دان از فرهنگ و دانش» (عنصرالمعالی، 1366، ص. 132)؛ لزوم آموزش دانش، اخبار و احادیث و اشعار نیکو: «محاسن اخبار و اشعاری که آداب شریف دارد او را حفظ دهند و اول رجز و بعد قصیده به او آموزند و از اشعار سخیف مانند غزل و عشق و شرب خمر و اشعار امروالقیس و ابونواس دوری نمایند و هر چند جماعتی حفظ آن را ظرافت میدانند زیرا امثال این اشعار مفسد احداث بود.» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۳-۲۲۴)؛ تعلیم علم به فرزند به اندازهای اهمیت دارد که سعدی توصیه میکند به فرزندان خود بگویید حتی از عالمان بیعمل نیز علم بیاموزند:
«گفتِ عالم به گوش جان بشنو |
|
ور نماند بهگفتنش کردار...
|
سعدی دربارۀ لزوم آموزش هنر و فن میگوید: «حکیمی پسران را پند همیداد که جانان پدر! هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید... هنرمند هرجا رود قدر بیند و در صدر نشیند و بیهنر لقمه چیند و سخنی بیند.» (سعدی، ۱۳۶۹، ص. ۱۵۴) سعدی در این دو حکایت علاوه بر ضرورت آموزشِ هنر و فن به فرزندان درس عاقبتاندیشی نیز میدهد.
اهمیت تعلیم دانش به اندازهای است که صاحبنظران اخلاق اسلامی برای معلم حرمت بسیار قائلاند؛ تا جایی که برای معلم حق تنبیه قائل میشوند: «در هر علمی که مر او را آموزی، اگر معلمان از بهر تعلیم مر او را بزنند، شفقت مبر؛ بگذار تا بزنند که کودک علم و ادب و هنر به چوب آموزد، نه به طبع خویش.» (عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۳۴) و اطاعت معلم و احترام به آنها را همسطح اطاعت از پدر و مادر میداند: «به آنها به چشم شکوه و عظمت نگاه کنند و از آنها ترسند و این آداب از همه مردم نیکو بود خاصه جوانان» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۷).
کاشفی، تعلیم ادب به فرزندان را بهترین میراث برای ایشان میداند: 1 «داستان قیصر روم که برای پسرش ادب را به ارث نهاده تا مال.
ادب بهتر از گنج قارون بود |
|
فزونتر ز ملک فریدون بود... |
والدین مسئول میکوشند فرزندان خود را بهگونهای تربیت کنند که افزون بر خوگرفتن به عادات نیکو و دوری از بدخویی، شیوۀ درست زندگیکردن را بیاموزند و از نظر جسمی، روحی و عاطفی قوی و مقاوم باشند: «باید که او را بر محبت کرامت تنبیه دهند، خاصه کراماتی که به عقل و تمییز و دیانت استحقاق آن کسب کنند نه آنچه به مال و نسب تعلق دارد» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۵)؛ ازاینرو والدین باید فرزند را «از سخنهای زشت شنیدن و لهو و بازی و مسخرگی احتراز فرمایند» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۵)؛ به او «ادب طعام خوردن بیاموزند... و او را تفهیم کنند که غرض از طعامخوردن صحت بود نه لذت... و به اقتصار بر یک طعام مایلگردانند» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۵)؛ به اندازه خوردن را به فرزندان خود سفارش کنند: «یکی از حکما پسر را نهی [همی]کرد از بسیار خوردن که سیری شخص را رنجور دارد. گفت: ای پدر گرسنگی مرد را بکشد... گفت اندازه نگهدار.» (سعدی، ۱۳۶۹، ص. 111)؛ همچنین والدین باید به خواب به موقع فرزندان خود توجه کنند و از پرخوابی آنها جلوگیری کنند: «که آن سنگینی ذهن و کشتن خاطر و سستی اعضا آرد.» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۵)؛ کودک را به تحرّک و تحمّل سختیها و رفتار و گفتار درست عادت دهند (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۵)؛ مانع رفاه و تنپروری آنها شوند: «از جامههای نرم و اسباب تمتع منع کنند تا درشت برآید و بر درشتی خو کند.» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۵)؛ حتی کاشفی که کتاب خود را برای تربیت شاهزادگان نوشته است نیز شاهان را به ممانعت از تنپروری فرزند و عادتدادن وی به تلاش و تحمل سختی سفارش میکند؛ چون عقیده دارد تنبلی و راحتطلبی موجب ذلت میشود و میگوید: «چنانچه به جد و جهد بنای بزرگی تمهید مییابد به ضد این صفت که بطالت و کسالت است اساس شوکت و دولت درهم میشکند» (واعظ کاشفی، ۱۳۹۳، ص. ۷۷-۷۸).
4- 3. آموزش بر مبنای محبت و عدم تبعیض
بهترین نوع رابطه بین والدین و فرزندان، رابطۀ مبتنی بر مهرورزی است که موجب اعتماد فرزندان به والدین و پذیرش سخنان و فرمانبرداری از آنها خواهد شد. والدین در شیوۀ تربیتی مسئولانه، محبت خود را به فرزندان ابراز میکنند و بین فرزندان هیچ تبعیضی قائل نیستند؛ زیرا تبعیض موجب از بین رفتن احترام متقابل و دلزدگی فرزند از محیط خانواده میشود. تبعیضقائلنشدن بین فرزندان بهویژه به سبب ویژگیهای ظاهری آنها یکی از آموزههای تربیتی سعدی است: «ملکزادهای را شنیدم که کوتاه بود و حقیر و دیگر برادرانش بلند و خوبروی. باری پدر به کراهیت و استحقار در وی نظر همیکرد. پسر ... گفت: ای پدر، کوتاه خردمند به از نادان بلند، نه هر چه به قامت مهتر به قیمت بهتر.» (سعدی، 1369، ص. 59).
در تربیت مسئولانه، والدین به صبر و خودداری از بخل و خساست سفارش میشوند: «با وی همیشه صبور باش تا تو را خوار نگیرد و دایم از تو ترسان بُوَد و درم و زر و آرزویی که وی را باید از وی باز مدار تا از بهر درم مرگ تو نخواهد.» (عنصرالمعالی، 1366، ص. 134).
والدین مسئول به فرزندانشان اجازه میدهند بازی کنند؛ چون میدانند بازی نیاز طبیعی کودک است و موجب رشد سالم پرورش استعدادهای او میشود: «و به هروقت اجازۀ بازی به او دهند ولکن باید که بازی او جمیل بود، و بر تعبی و المی زیادت مشتمل نباشد تا خاطر او کند نشود.» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۷).
افزون بر لزوم محبتکردن به فرزندان، والدین باید محبتکردن به دیگران را هم به فرزندان خود بیاموزند. خواجه نصیر با زیبایی از زبان انسقراطیس دربارۀ لزوم آموزشدادن محبت میگوید: «در عجبم اولاد را تاریخ میآموزند؛ اما از محبت که زندگی بیآن ممکن نیست، نمیآموزند و اگر کسی همۀ دنیا و رغائب دنیا را به دست آورد بدون داشتن این یک خصلت، زندگی بر او وبال بود» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. 323).
4- 4. شیوۀ برخورد با اشتباهات فرزندان
والدین مسئول در قدم اول میکوشند عواملی را که موجب بدرفتاری و اشتباه فرزند میشود، برطرف کنند؛ ازاینرو، خواجه نصیر به سبب آگاهی از تأثیر همنشین میگوید: «اول چیز در تأدیب او عدم همنشینی با اضداد زیرا نفس کودک ساده است و زود از اقران تأثیر میپذیرد.» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۲-۲۲۳). پدر باید با تمجید کارهای نیکوکاران و بیش از آن با نکوهش رفتار بدکاران، فرزندش را به همنشینی با نیکان سفارش کند: «اخیار را به نزدیک او مدح و اشرار را مذمت گویند (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۲)؛ زیرا کودک «به سبب نقصان و حاجات در طبع به اخلاق ذمیمه میل میکند.» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۲)؛ والدین مسئول نقاط قوت فرزندان خود را تقویت میکنند: «هر قوّتی که حدوث او در بنیۀ کودک بیشتر بود تکمیل آن قوّت، مقدم باید داشت» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۲)؛ محاسن فرزندان را ستایش و بدرفتاریهای آنها را نکوهش میکنند: «او را به هر خلقی نیک که ازو صادر شود مدح گویند و اکرام کنند، اگر ازو جمیلی صادر شود ستایش کنند» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۲)؛ والدین در شیوۀ تربیتی مسئولانه، در عین سفارش به نظم و انضباط، به دلیل تکاملنداشتن رشد عقلانی کودکان به آنها سخت نمیگیرند؛ هنگام اشتباه فرزندان تغافل میکنند؛ چون تنبیه فرزند پس از هر خطا موجب احساس گناه و حقارت و در نهایت عادیانگاری خطا خواهد شد. والدین مسئول با نادیدهانگاری نادرستکاری فرزند، زمینۀ اصلاح او را فراهم میکنند، طبق نظر خواجه نصیرالدین بهتر است در صورت تکرار خطاهای کوچکی که به انحراف فررند نمیانجامد، چشمپوشی پیشه کنند:«که انسان به آنچه بازداشته شود، حریص میشود و با شنیدن ملامت اهانت کند و از ارتکاب لذت ببرد و جسارت و لطایفالحیل به کار برد» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۴)؛ اما اگر ببینند بخشش و چشمپوشی زمینهساز فساد خواهد شد و یا تکرار خطاهای کوچک انحراف فرزند را در پی خواهد داشت، به بازخواستکردن کودک توصیه میکند: «کودک در ابتدای احوال کذوب و حسود و سروق و نموم و لجوج و فضولی و کید و اضرار خود و دیگران ارتکاب نماید که بعد به تأدیب و سن و تجربه از آن بگردد پس باید در طفولیت او را مؤاخذه کنند» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۳) و در مرحلۀ بعد او را بترسانند: «اگر اندک قبیحی صادر شود به مذمت تخویف کنند» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. 222)، آن هم بدینگونه «توبیخ و سرزنش صریح فرا ننمایند که بر قبیح اقدام نموده است، بلکه او را به تغافل منسوب کنند تا بر تجاسر اقدام ننماید، و اگر بر خود بپوشد برو پوشیده دارند و اگر معاودت کند در سِر او را توبیخ کنند و در قبح آن فعل مبالغت نمایند و از معاودت تحذیر فرمایند و از عادتگرفتن توبیخ و مکاشفت احتراز باید کرد که موجب وقاحت شود و بر معاودت تحریض دهد» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۴) و درصورت نافرمانی فرزند باید تنبیه شود؛ اما حتیالمقدور خود به تنبیه نپردازند تا به کینه و بیزاری فرزند از والدین و نافرمانی منجر نشود: «اما اگر بیادبی کند و تو از وی در خشم شوی، به دست خویش وی را مزن، به معلمانش بترسان و ادبکردن ایشان را فرمایکردن تا کینۀ تو اندر دل وی نماند.» (عنصرالمعالی، 1366، ص. 134).
4- 5. رعایت تفاوتهای فردی و جنسیتی در تربیت
نکتۀ دیگری که در سبک فرزندپروری مسئولانه رعایت میشود و در فرزندپروی مقتدرانۀ بامریند مغفول مانده است، رعایت تفاوتهای فردی و جنسیتی در پاسخگویی و انتظارات از فرزندان است؛ چون افراد از لحاظ هوش، خلقوخو، توانمندی، درک و ویژگیهای شخصیتی با یکدیگر متفاوتند و والدین و مربیان باید به این تفاوتها حساس باشند (شعبانی، ۱۳۸۹، ص. ۱۳۹).
در فرزندپروری اسلامی، والدین ملزم به رفتارها و فرمانهای متناسب با شرایط فرزندان هستند و از انتظارهای بیش از حد و رفتارهای نابجا منع شدهاند. والدین مسئول در تمام مراحل فرزندپروری باید ویژگیهای جنسیتی، جسمانی، روانی و توانایی ادراکی فرزندان خود را در نظر بگیرند؛ چنانکه خواجه نصیر حتی دربارۀ آراستگی ظاهری و پوشاک پسران و عدم تشبه آنها به زنان و دختران مینویسد: «مویش را تربیت ندهند؛ و به ملابس زنان او را زینت نکنند و انگشتری تا به وقت حاجت نرسد، بدو ندهند» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۵).
از آنجا که در فرزندپروری اسلامی نحوۀ تعامل، نظارت، انتظارات و کیفیت پاسخگویی والدین نسبت به دختران و پسران و نسبت به دورههای مختلف سن آنها متفاوت است (پناهی، ۱۴۰۰، ص. ۱۳۶)، با مطالعة قابوسنامه و اخلاق ناصری مشخص میشود عنصرالمعالی و خواجه نصیر افزون بر آموزهها و تعالیم مشترک بین دختران و پسران و آموزههای مخصوص پسران، دربارة تعالیم خاص دختران نیز نکاتی گفتهاند.
با اینکه ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲرﺳﺪ ﻋﻨﺼﺮاﻟﻤﻌـﺎﻟﻲ ﺑـﻪ ﺳـﺒﺐ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﺣﺎﻛﻢ بر روزگار خود و عقاید و آدابورسوم آن دوران، به پسر تمایل بیشتری داشته است و گاه در متن قابوسنامه، بیمهری او دربارۀ دختران دیده میشود، نکات مهمی را برای تربیت دختران تعلیم میدهد که نشاندهندۀ اهمیت تربیت دختر در نظر اوست: انتخاب دایۀ پاکدامن و شایسته به دلیل اهمیت حیا و پاکدامنی برای دختران (رک: عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۳۷)؛ آموزش احکام و تعالیم دینی نزد معلم: «و دختر چون بزرگ شود به معلم ده تا نماز و روزه و آنچه در شریعت است، بیاموزد» (رک: عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۳۷)؛ مهرورزی بیشتر به دختران و تلاش برای برآوردهکردن نیازهای آنها به دلیل نداشتن شغل و راه درآمد: «تا در خانۀ تو باشد مادام بر وی به رحمت باش، که دخترکان اسیر پدر و مادر باشند، اما پسر را اگر پدر نباشد به طلب کار خویش تواند رفت و خویشتن را تواند داشت، از هر روی که باشد و دختر بیچاره بود آنچه داری، نخست در وجه برگ وی کن و شغل وی بساز.» (رک: عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۳۷).
خواجه نصیر هم با اعتقاد به اینکه تربیت دختران باید با ویژگیهای آنها متناسب باشد، میگوید: «در سیاست دختران هم به همین روش آنچه موافق و لایق آنان است، به کار برند» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۹). وی در تربیت دختران به اصول ذیل توجه کرده: خوگرفتن به وقار، عفت، حجاب، حیا و مستوری: «و باید دختر را در ملازمت خانه و حجاب و وقار و عفت و حیا و دیگر خصالی که در باب زنان برشمردیم تربیت فرمود» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۹).
شرایط فرهنگی و اجتماعی و آداب و رسوم دوران عنصرالمعالی و خواجه نصیر سبب شده آنها در بعضی از امور دربارۀ موضوعاتی -که حقوق قطعی زنان و دختران است- ملاحظاتی را اعمال کنند؛ مثلا با اینکه هردو، آموزش واجبات دینی را برای دختران مثل پسران لازم میدانند، اما والدین را از آموزش خواندن و نوشتن به دختران منع میکنند و در عوض، والدین را به لزوم اهتمام بر آموزش هنرهای مخصوص زنان به دختران خود سفارش میکنند: «و لکن دبیری میاموزش» (عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۳۷) «و باید از خواندن و نوشتن منع کرد و هنرهایی که از زنان پسندیده است بیاموزند» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۹).
از دیگر موضوعاتی که در فرزندپروری مسئولانۀ اسلامی به آن توجه و توصیه شده و در هیچیک از سبکهای فرزندپروری بامریند حتی سبک مقتدرانه به آن توجه نشده است، ضرورت فراهمکردن زمینۀ ازدواج فرزندان است که این موضوع شامل حال دختران و پسران میشود.
از آنجا که نهاد اجتماعی خانواده با ازدواج آغاز میشود و ازدواج در زمرۀ پیچیدهترین روابط انسانی و از مهمترین مراحل زندگی فرد است که موجب بقای نسل میشود (ساروخانی، ۱۳۸۸، ص. ۱۵۲)، پس انتخاب همسر نیکو برای فرزندان در ارتقای بنیاد خانواده، فرزندپروری و تکامل جامعه نقش مهمی دارد؛ ازاینرو، اندیشمندان مسلمان برخلاف صاحبنظران سبکهای فرزندپروری غربی به این امر مهم نیز توجه خاصی داشتهاند و همواره راهکارهای متعددی برای آن اندیشیده و توصیه کردهاند؛ چنانکه عنصرالمعالی فراهمکردن شرایط ازدواج برای پسران را از شرایط والدین مسئول و حتی حق فرزندان بر گردن والدین میداند: «اما چون پسر بالغ گشت بنگر اندر وی اگر سر صلاح و کدخدایی دارد و دانی که بزن و کدخدایی مشغول خواهد شدن پس تدبیر زن خواستن کن و زنش بده تا آن حق نیز گزارده باشی... اگر دانی که سر کدخدایی و روزبهی ندارد پس دختر مسلمانی را با وی در بلا مفگن.» (عنصرالمعالی، 1366، ص. 136). خواجه نصیر هم به دلیل اینکه ازدواج موجب بقای آدمی، تولید نسل و محافظت از منزل و اموال مرد میشود، فراهمکردن شرایط ازدواج فرزندان را ضروری میداند: «پس حکمت الهی چنان اقتضا کرد که هر مردی جفتی گیرد تا هم به محافظت منزل و مافیه قیام نماید و هم کار تناسل به توسل او تمام شود» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۰۶). خواجه نصیر برخورداری از درآمد و داشتن پیشه را پیشزمینۀ ازدواج میداند: «چون کودک به صناعتی اکتساب کند، اولی آن بود که او را متاهل گردانند و رحل او جدا کنند.» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۲۹). واعظ کاشفی به دلیل سیاسیبودن اندرزنامۀ خویش و نقشنداشتن زنان در سیاست و حکومت دربارۀ زمان ازدواج و شرایط همسر خوب ابراز عقیدهای نکرده است. وی ازدواج را موجب غفلت و ذلت پادشاهان میشمارد و از قول اسکندر میگوید: «یادگار من عدل است و نیکنامی، و زشت باشد که کسی بر مردان غالب آمده باشد به آخر، زبون زنان گردد.» (واعظ کاشفی، 1393، ص. 223)
تبیین ویژگیهای همسر خوب نیز از مواردی است که در تربیت مسئولانه فراموش نشده است:
عنصرالمعالی از قول بزرگمهر همسر بد را از مصائب بزرگ زندگی میشمارد (رک: عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۲۱)؛ ازاینرو، زیبایی، دینداری، خانهداری، خانوادهدوستی، باحیایی، کوتاهزبانی، قناعت، حافظ اموال همسر بودن، پختگی، عاقلی و اصالت را از ویژگیهای زنان خوب میشمارد: «زن، پاکروی و پاکدین باید و کدبانو و شویدوست و پارسا و شرمناک و کوتاهدست و کوتاهزبان و چیزنگاهدارنده باید که باشد تا نیک بود» (عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۲۹)؛ «باید که زنی رسیده و تمام و عاقله باشد. کدبانویی و کدخدایی مادر و پدر دیده باشد.» (عنصرالمعالی، 1366، ص. 130)؛ عنصرالمعالی همکفوی مرد و زن را لازم میداند و عقیده دارد حتیالمقدور پسر باید با دوشیزگان ازدواج کند: «زن محتشمتر از خویشتن مخواه و تا دوشیزه یابی، شویکرده مخواه تا در دل او جز مهر تو مهر کسی دیگر نباشد و پندارد که همه مردان یک گونه باشند.» (عنصرالمعالی، 1366، ص. 130)؛ عنصرالمعالی فرزندش را از ازدواج با زنان اسرافکار، زباندراز، ناکدبانو و سلطهجو باز میدارد: «که گفتهاند که: کدخدای رود [باید و کدبانو بند اما نه] چنانکه چیز ترا در دست گیرد و نگذارد که تو بر چیز خویش مالک باشی...» ( عنصرالمعالی، 1366، ص. 130)؛ همچنین معتقد است نباید ثروت و زیبایی زن ملاک ازدواج باشد: «اما چون زن کنی طلب مالِ زن مکن و طلب غایت نیکویی زن مکن که به نیکویی معشوقه گیرند.» (عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۲۹).
عنصرالمعالی دربارۀ ویژگیهای خانوادهای میگوید که از آنها برای فرزند، همسر انتخاب میشود: «زن از خاندان به صلاح باید خواست» (عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. 130). وی به هدف افزودن قدرت و پشتیبان در برابر دشمنان ازدواج با خویشاوندان را توصیه نمیکند: «زن از بیگانگان خواه که با قرابات خویش اگر وصلت کنی و اگر نهکنی ایشان خود خون و گوشت توند پس زن از قبیلۀ دیگر خواه تا قبیلۀ خویش را بدو قبیله کرده باشی و بیگانه را خویش گردانیده تا قوت تو یکی دو باشد و از دو جانب ترا معونتکنان باشند.» (عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۳۶).
خواجه نصیر دربارۀ انگیزۀ ازدواج میگوید: «باید که باعث بر تأهل دو چیز بود حفظ مال و طلب نسل، نه داعیۀ شهوت یا غرضی دیگر» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۱۵) و نباید هدف از ازدواج برخورداری از جمال و ثروت زن باشد (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. 216). وی عقل، عفت، حیا، فرمانبرداری، صالحبودن، آراستگی، خوشخویی، آزادگی و دوشیزگی را لازمۀ همسر خوب میشمارد (رک: خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. 215-216) و مردان را از ازدواج با زنان «حنّانه»، «منّانه»، «انّانه»، «کیهالقفا» و «خضراءالدمن» 2 منع میکند (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. 231). او آگاهی از شیوۀ برخورد با زنان را واجب میداند: «کسیکه به شرایط سیاست زنان قیام نتواند نمود اولی آن بود که عزب بماند.» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. 221).
سعدی رسیدن به مردانگی را مقدمۀ ازدواج میداند: «مردیت بیازمای وانگه زن کن» (سعدی، 1369، ص. ۵۶)؛ برخورداری از کفاف معیشت (سعدی، 1369، ص. 69)؛ تناسب سنّی و همکفوی (سعدی، 1369، ص. 150، 153) از نظر سعدی شرط ازدواج است و وی ازدواج با زنان زشت (سعدی، 1369، ص. 160) را جایز نمیداند.
عنصرالمعالی، افزون بر تأکید بر فراهمکردن زمینۀ ازدواج پسران، به پدران سفارش میکند برای ازدواج سریعتر دختران تلاشکنند (ر.ک. عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۳۷)؛ همچنین خواجه نصیر نیز معتقد است پس از رسیدن دختران به بلوغ باید همسری مناسب برای آنها برگزید: «چون به بلوغ رسید با کفوی مواصلت ساخت.» (خواجه نصیر، ۱۳۷۳، ص. ۲۳۰)
با توجه به اهمیتی که فرزندپروری مسئولانه برای تفاوت و شرایط فرزندان قائل است، عنصرالمعالی در کنار توصیههایی که برای ازدواج پسران دارد، از ازدواج دختران نیز غافل نبوده است. او نکاتی را با توجه به ویژگیهای دختران و البته شرایط فرهنگی و اجتماعی و عقاید و باورهای روزگار خویش دربارۀ ازدواج دختران و انتخاب همسر برای ایشان مطرح کرده است؛ از جمله: تناسب سنی و انتخاب داماد ازدواجنکرده برای دختران دوشیزه: «اما اگر دخترت دوشیزه باشد داماد دوشیزه کن تا چنانکه زن دل در شوی بندد شوی نیز دل در وی بندد» (عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۳۷) و در تأیید این مطلب حکایت شهربانو، دختر یزدگرد و دلیل تمایل وی به ازدواج با امام حسین (ع) را نقل میکند: «که دختر دوشیزه را شوی دوشیزه باید» (عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۳۸)؛ زیبایی داماد: «دختر به مرد زشتروی مده که دختر دل بر شوهر زشتروی ننهد» (عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۳۸)؛ درستکاری، دینداری و داشتن کسب حلال: «چنان که تو نان و نفقات دختر خویش دانی که از کجا و از چه و چون خواهد بودن»؛ پایینتر بودن ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ اﻗﺘﺼﺎدی و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ داماد از ﭘﺪر همسر: «تا وی به تو فخر کند نه تو به وی؛ تا دخترت به راحت و با ستر و بزرگی زید» (عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۳۸)؛ نگرفتن ﻣﻬﺮﻳﻪ و ﺷﻴﺮﺑﻬﺎی ﮔﺰاف: «از وی چیزی بیشتر مطلب و دخترفروش مباش که او خود اگر مردم باشد، مروت خویش به جای آرد... .» (عنصرالمعالی، ۱۳۶۶، ص. ۱۳۸) از دیگر نکات مدنظر عنصرالمعالی برای ازدواج دختران است.
نکتۀ درخور توجه اینکه دربارۀ انتخاب همسر خوب برای دختر و ویژگیهای او، فقط نویسندۀ قابوسنامه دیدگاههایی را مطرح کرده و سه نویسندۀ دیگر در این زمینه نکتهای ننوشتهاند.
با مطالعۀ قابوسنامۀ عنصرالمعالی، اخلاق ناصری خواجهنصیر طوسی، گلستان سعدی و اخلاق محسنی واعظ کاشفی مشخص میشود نویسندگان مسلمان ایرانینژاد این آثار برجستۀ تعلیمی به هدف رشد و پرورش فضائل اخلاقی، آموزههای نیازمند برای تعالی انسان را در آثار خویش تبیین کردهاند که در این میان، تعلیم آموزههای مرتبط با فرزندپروری به سبب اهمیتی که در زندگی انسان و پیشرفت جوامع دارد در آثار ایشان جلوۀ خاصی یافته است.
این متفکران مسلمان برطبق آموزههای دینی و وحیانی، اصولی را برای فرزندپروری توصیه کردهاند. ایشان بهترین زمان آموزش را دوران کودکی میدانند و برای آموزشوپرورش فرزندان اولویتبندی میکنند و نخستین اولویت ایشان، آموزش قرآن و احکام دینی و اصول اخلاقی است؛ چون دین اسلام با اخلاق درآمیخته است. آموزش علم، هنر، ادب و فن و پیشه به منزلۀ بهترین میراث والدین برای فرزندان در مرحلۀ بعدی قرار دارد. برای آموزش سبک صحیح زندگی به فرزند، دقت در همنشینان فرزندان؛ بازداشتن ایشان از منهیات شرعی و اجتماعی؛ ترویج روحیۀ ایثار، بخشندگی، حیا، تواضع و... را سرلوحۀ کار خود قرار میدهند؛ در برخورد با فرزندان در هنگام ارتکاب کار ناشایست یا گناه، تغافل و خودداری از تنبیه کودکان را مدنظر قرار میدهند؛ البته اگر رفتار نادرست ایشان انحرافآور باشد، ابتدا او را بازخواست، سپس تهدید و نکوهش و در صورت لزوم به تنبیه روی میآورند که آن را نیز به معلمش میسپارند تا موجب بیزاری و کینه از والدین نشود. توصیههای مربوط به آمادهکردن شرایط ازدواج و کمک به انتخاب همسری اصیل، پاکدامن، فرمانبردار، خانهدار، قانع، باحیا، حافظ اموال همسر، خوشخو، دوشیزه، آزاد و همکفو از نظر سن و مرتبۀ اجتماعی برای پسران پس از رسیدن ایشان به سنّ بلوغ و توانمندی و تلاش برای انتخاب داماد شایسته برای دختران از دیگر نمونههایی است که این نویسندگان به آن توجه داشتهاند. شیوۀ تربیتی مسئولانهای که نویسندگان این آثار، آن را توصیه کردهاند، همواره براساس مهرورزی و توجه به توان، سن و جنسیت فرزندان است.
با تأمل در آموزههای بالا مشخص میشود دیدگاههای فرزندپروری مسئولانۀ این نویسندگان بر پایۀ مبانی دینی و اخلاقی اسلام است که والدین را مسئولِ تربیت فرزند میداند و تربیت وی را حقی بر گردن والدین میشمارد. خلاف سبکهای فرزندپروری بامریند (مسامحهکارانه، آسانگیرانه، مستبدانه و مقتدرانه) که حتی در نوع مقتدرانۀ آن - که به تربیت مسئولانه تا اندازهای نزدیک است- به آموزههای دینی اخلاقی اصلا توجهی نمیشود و فقط جنبۀ تکامل اجتماعی فرزند را در نظر میگیرد، در فرزندپروری مسئولانه که بر طبق فطرت بشری و به هدف تعالی انسان و رسیدن او به جهانبینی توحیدی است، خداوند ناظر است و والدین باید پاسخگو باشند؛ درحالیکه در فرزندپروری مقتدرانۀ بامریند، هدف ارتقای اجتماعی فرد است و ناظر آن والدین و دیگر انسانها هستند.
نکتۀ درخور توجه اینکه با وجود وحدت رویۀ هر چهار نویسنده در فرزندپروری هریک به مقتضای شرایط روزگار، اندیشه، مرتبۀ اجتماعی، مخاطب، مهارت ادبی و شیوۀ هنری خود، روشی خاص برای تبیین دیدگاههای خود برگزیده؛ چنانکه عنصرالمعالی در تبیین آموزههای اخلاقی، جزئینگری خاصی نشان داده که دلسوزی و انجام وظیفۀ پدرانۀ خویش در برابر فرزندش، ذکر این دقائق و ظرائف را ایجاب میکرده است. وی برای تبیین این موضوع از شیوۀ بیان تجارب شخصی، نقل حکایت، استشهاد به آیات قران و روایات نبوی(ص)بهره جسته است.
خواجه نصیر هم کوشیده نکات لازم برای فرزندپروری را با دقت خاصی بیان کند. تکلّف نسبی کلام، اندیشۀ فلسفی و بهکارگیری کلمات دشوار سبب شده اخلاق ناصری برخلاف سه اثر دیگر، کتابی علمی شناخته شود. خواجهنصیر نسبت به سه نویسندۀ دیگر، آموزههای اخلاقی خود را با جزئیات بیشتری همراه کرده و به بیان علت و اهمیت آداب بحثشده نیز پرداخته که این موضوع سبب دلنشینی کلام وی، درک بهتر مخاطب و استواری محتوای اخلاق ناصری شده است. خواجه نصیر دربارۀ هر سه حوزۀ بحثشده، تعالیم دقیق و ارزشمندی دارد و بیش از سه نویسندۀ دیگر به فرزندپروری توجه کرده است.
سعدی برای ترویج اصول مذهبی و اخلاقی، جهان واقعی عصر خود را در قالب حکایات اخلاقی با ساختاری ساده و کوتاه به تصویر کشیده است. وی تعالیم خویش را غیرمستقیم و در قالب حکایات زیبا، محسوس و خواندنی بیان کرده که با مطالعۀ حکایات وی میتوان آموزههای تعلیمی بسیاری را آموخت. سعدی دربارۀ تربیت دختران بهطور خاص مطلبی ارائه نکرده است.
کاشفی به دلیل پرداختن به تعالیم حکومتی، کمتر از دیگر نویسندگان دربارۀ آموزههای فرزندپروری سخن گفته و مطالبی هم که در تربیت فرزندان متذکر شده، بیشتر سفارشهایی پدرانه در مقولۀ مملکتداری است و به دلیل نقشنداشتن زنان در سلطنت و اعتقاد وی به اینکه ازدواج موجب غفلت شاهان میشود، به تعالیم لازم برای ازدواج، فرزندان و تربیت دختران اشارهای نکرده است.
دیدگاههای عنصرالمعالی و خواجه نصیر بیش از سعدی و کاشفی با هم سازگاری دارند؛ چون این دو به شیوۀ حکمت عملی و نصیحتگونه و مستقیم تعالیم خویش را آموزش میدهند؛ چنانکه میتوان گفت آندو، جامعترین، مفصلترین و عمیقترین آموزههای تعلیمی را دربارۀ فرزندپروری تبیین کردهاند.
عنصرالمعالی، خواجه نصیر و سعدی با آثار ارزشمند خود ثابت کردهاند تربیت و پرورش اخلاقی بهطور کلی و فرزندپروری بهطور خاص در دورۀ قبل از سلجوقیان و مغولان در ایران پایه و اساس مستحکم و استواری داشته است که با وجود آسیبهای بسیار فرهنگی ـ تربیتی حاصل از حکومتهای این مهاجمان، نهتنها از رونق و رواج آنها کاسته نشده؛ بلکه خصائل اخلاقی و تربیتی اقوام مهاجم را نیز تغییر داده و موجب گرایش ایشان به اصول اخلاقی و تربیتی اسلامی- ایرانی شده است و بسیاری از آموزههای دینی- ملی ایشان هنوز بعد از گذشت قرنها در جوامع بشری قابلیت کاربرد دارد و از نظر دانشهای جدید هم پذیرفتنی است.
پینوشتها