«ناهید» مظهر قدس است یا هوس؟

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور شیراز

2 استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز مرکز آموزش عالی کازرون

چکیده

اناهیتا (ناهید) ایزدبانوی ایرانی و رب النوع آبهای زمینی و آسمانی ، مظهر پاکدامنی و بی آلایشی است. در بعدی دیگر، ناهید را در قالب شخصیتی هوسباز می‌بینیم که با اغواگری، حتی فرشتگان را نیز می‌فریبد. در واقع ناهید دارای شخصیتی دوگانه است؛ در وجهی مظهر قدس و در وجهی دیگر جلوه هوس. آیا باید اناهیتا را با الهگان هوسباز یونانی و سامی مقایسه کرد و در یک ردیف قرار داد یا ناهید هوسباز را از اناهیتای پاک مجزا فرض کرد؟

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Nahid, Manifestation of Holiness or Fancy

نویسندگان [English]

  • Leila Amini Lari 1
  • Kheirolah Mahmoodi 2
1 Assistant Professor of Persian language and literature, Payam-e-noor University of Shiraz
2 Assistant Professor of Persian language and literature, Kazeroon High Educational Center
چکیده [English]

Anahit (Nahid), Iranian goddess, is the manifestation of chastity. Although but she has been compared with sensual Greek goddesses we can not compare them with each other.
In other dimension, we can see "Anahita" in face of "Nahid" or "Zohreh", the professional musician of the heaven who is the manifestation of a tricky woman that tricks even angels.
In fact, Nahid has a dual personality. In one way, she is the manifestation of holiness and in another way the manifestation of fancy. But this duality can be explained.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Anahita
  • Aphrodite
  • Ishtar
  • Inana
  • Harut and Marut

1- مقدمه

بررسی دربارة ستارگان؛ یعنی نجوم و اخترشناسی در ادوار مختلف رونق فراوان داشته، حتی گاهی به دانش برتر زمان تبدیل می شده است. بسیاری از کسانی که در احوال ستارگان دقیق می‌شدند، معتقد بودند که کواکب بر زندگی کنونی انسان و سرنوشت آیندة او مؤثّرند؛ همچنین به هماهنگی و تعادل جاودانی در افلاک ایمان داشتند.

دربارة زهره در علم نجوم مطالب جالبی ذکر شده است؛ زهره، دومین سیارة منظومة شمسی و پس از عطارد و پیش از زمین قرار دارد. این سیاره را می توان خواهر توامان زمین نامید (معین، 1371: 5/ 661). زهره، معتدل مزاج است؛ گرمی اندکی در اوست و تر و سعد است ( ابونصر حسن بن علی قمی، 1375: 15). جایگاه زهره یا ناهید در فلک سوم است و خانة او ثور و میزان و شرف آن در بیست و هفتمین درجة حوت است و بلاد ماوراءالنهر به آن منسوب بوده، به آن سعد اصغر می گویند ( دهخدا، 1373: ذیل زهره). از شرحی که ابوریحان بیرونی در باب خواص و مظاهر زهره آورده چنین بر می‌آید که رابطة زهره با آب و سپیدی و روییدن و تولید مثل و طرب و زیبایی و عشق و مسائلی از این قبیل انکار ناپذیر است و روی هم رفته قراین نشان می‌دهد که زهره همان ایزد بانوی آب یا اناهیتا است (یاحقی، 1369: 232).

علاوه بر علم نجوم در اسطوره‌ها نیز دربارة اناهیتا ، ایزد بانوی آبها و الهة عشق و جمال مطالب قابل توجهی به چشم می‌خورد. اسطوره پدیده‌ای است که چگونگی آفرینش را بیان می‌کند و نیروهایی را که سهمی در این آفرینش داشته‌اند، می‌ستاید؛ اناهیتا یکی از ایزدان محبوب و قابل ستایش اساطیر ایران است که وظایف مختلفی داشته و در بسیاری موارد با الهگان اقوام دیگر، موارد تشابهی یافته است. همچنین در تفاسیر و ترجمه ها و قصص قرآنی نیز دربارة ستارگان از جمله زهره اطلاعاتی درج شده است.

شعرا و نویسندگان، ناهید را الهة طرب و موسیقی می‌دانند و با این مضمون تصاویری بدیع آفریده‌اند.

در این مقاله سعی بر آن است که ویژگی‌های ناهید از جنبه‌های مختلف بررسی و تحلیل شده، تصویری روشن از این الهة ایرانی ارائه گردد.

1-1- پیشینة تحقیق

دربارة آناهیتا و خویشکاری های این ایزد بانو در آثار متعدد تحقیق شده است؛ ولی تا کنون تحقیقی جامع از دیدگاه مطرح شده در این مقاله، با توجه به اساطیر، آثار ادبی و قصص قرآنی، ارائه نشده است.

 

2- اناهیتا مظهر قدس و صفا

پس از زرتشت، ایزدان بسیاری؛ از جمله ایزد مهر و ایزدبانو آناهیتا در دین هخامنشی راه می‌یابند؛ ولی در کتیبه‌های متأخر هخامنشی تنها از ایزد مهر و ایزدبانو اناهیتا به نام یاد شده است اناهیتا ایزدبانوی برکت است (بهار ، 1376: 95).

اناهیتا، رب النوع آب‌های زمینی و آسمانی، فراوانی و نعمت و شکوه زندگی و زاد و ولد و مربی گیاهان و ستوران است. در آبان یشت، کردة 1، چنین آمده است:« آب بی آلایش مقدس اردوی و همة گیاهان مزدا آفریده را خشنود می‌سازیم... این اردویسور ناهید را بستای... مقدسی که جان افزاست؛ مقدسی که فزایندة گله و رمه است؛ مقدسی که فزایندة گیتی است؛ مقدسی که فزایندة ثروت است؛ مقدسی که فزایندة مملکت است...» (یشت ها، 1347: 233).

هخامنشیان برای اناهیتا تقدّس خاصی قائل بودند و آن را می‌پرستیدند و از اجرام آسمانی،‌ماه را - بیشتر به شکل هلال و گاه به شکل بدر- به این خدا منسوب می‌داشتند (رضی،1382: 75-74).

شواهدی از بروسوس، نویسنده و کاهن بابلی قرن سوم قبل از میلاد، وجود دارد که نشان می دهد، اردشیر دوم نخستین کسی بود که تصویر اناهیتا را در چند جای بر پای داشت و کیش و پرستش او را رواج و اشاعه داد (جلالی مقدم، 1384: 51 ). از نوشته های یونانی و سریانی چنین بر می‌آید که بعضی از اعراب مجاور شام و عراق نیز زهره را هنگام آشکار شدن در صبحگاهان می پرستیدند و در این حالت آن را الفری می نامیدند (مصفا، 1381: 324).

ناهید چنان مقامی در باورهای ایرانیان به دست آورد که نه تنها معابدی بسیار مجلّل و باشکوه از او می بینیم؛ بلکه تندیس و نمادهای این زن ایزد در جای جای ایران باقی مانده است.« از میان معابد ناهید، معابد همدان، شوش و کنگاور که خرابه های آن هنوز پا برجاست از همه مجلل تر بوده است» ( گویری، 1375: 103-102 و 42).

از ترکیب و معنای نام اناهیتا که به معنی پاکدامن و بی آلایش است، می‌توان به اساس اعتقاد هخامنشیان پی برد؛ در واقع این رب النوع نزد ایشان مظهر قدس و صفا و پاکی بوده است.

« نام و صفت او در اوستا اردوی سورا اناهیتا است که از سه جزء تشکیل شده. واژة اردوی نام خاص این ایزد و به معنی رطوبت و نمناکی است. واژة سورا به معنی قوی و نیرومند است و واژة اناهیتا که لقب دائمی اردویسور است، صفتی است به معنی پاک و بی آلایش. در زمان های بعد گاه این صفت؛ یعنی اناهیتا به جای اسم به کار رفته است. نام اناهیتا در منابع یونانی به صورت انائیتیس، در فارسی میانه با دگرگونی های آوایی به صورت اناهید و در فارسی جدید به صورت ناهید باقی مانده است» (باقری، 1384: 1/ 542-541 ).

ناهید در اوستا به معنی بی عیب، بی لکه، پاک و معصوم است؛ در لاتین نیز درست با همین معنی واژه‌ای وجود دارد که برگرداندة آن است: Immaculata. شایان توجه است که در منابع عربی نیز مریم، مادر مسیح (ع) با صفت معصومه یاد شده است (رضی، 1381: 508).

دربارة زایش عیسی در انجیل آمده که او از دوشیزه‌ای زاده می شود و ماجرای باردار شدن حضرت مریم در روایت های اسلامی با آب ارتباط دارد. در قصص الأنبیا آمده: « مریم چون دور رفت از مردمان خویش به جای خلوت... و ستری کرد خود را تا کسی او را نبیند که سر و تن بشوید چون تن بشست و سر شانه کرد و جامه در پوشید، ناگاه جوانی را دید خوبروی... نزدیک او آمد... جبرئیل گفت که من رسول خدای توام که آمده‌ام که تو را بشارت دهم به فرزندی پاکیزة بی عیب» (قصص الأنبیا، 1340: 364 ). در سرودی به سریانی، افراهیم یکی از پدران کلیسا، به عیسی می‌گوید: « مادر تو دوشیزة آب هاست» (مقدم، 1380: 34).

و نکتة‌ جالب آن که اناهیتا همیشه باکره است و چشمه‌های آب هم که الهة آبند، همواره باکره‌اند (بهار، 1376: 287).

مورخان یونانی، اناهیت اوستا را ارتمیس، الهة عفت و عصمت یونان، و مورخان روم و بیزانس او را دیانا خوانده‌اند (یاحقی، 1386: 813 ).

ناهـید، زینت بخش جهان و آباد کنندة آن، از همة مظاهر زیبایی و جمال مادی و معنوی بهره مند بوده است. در شکل و سمبل انسانی خود، زنی جوان و زیبا چهره ، پاک و آزاده، خوش اندام و بلند قامت، نیرومند و درخشان مجسم و تصویر می‌شده است. در آثار هخامنشی وی به صورت زنی بسیار زیبا با موها و گیس‌های بافتة بلند و سینه‌های برجسته در جامة زرّین پارسی و در حالی که تاج زرین هشت پرة صد ستاره‌ای بر سر دارد و گردن‌بندی زرین بر گردن آویخته، به صورت ملکه‌های هخامنشی تصویر شده است (رضی، 1382: 75-74 ؛ هینلز،1375: 39) چنین تجسّمی احتمالاً نشان دهندة آن است که تندیس هایی از او در دورة هخامنشی وجود داشته است. در آبان یشت اناهیتا چنین تصویر شده است: «... بحقیقت بازوان زیبا و سفیدش به ستبری شانة اسبی است با زینت های باشکوه دیدنی آراسته است، نازنین و بسیار نیرومند... آن گاه اردویسور ناهید به صورت دختر زیبایی بسیار برومند، خوش اندام، کمربند در میان بستة راست بالا، آزاده نژاد و شریف از قوزک پا به پایین کفش های درخشان پوشیده با بندهای زرین آنها را محکم بسته، روان شد» (یشت ها، 1347: 259،237).

در آثار دورة ساسانی نیز به این عقیده و باور که ناهید خدای آب‌هاست برمی‌خوریم. در نقش غار شاپور زنی در جانب راست خسرو پرویز ایستاده و سبویی دسته‌دار در دست دارد. هرتسفلد معتقد است که این زن را از روی این سبو می‌توان شناخت؛ زیرا از عهد باستان، نقش سبو را نمایندة آب‌های آسمانی که منبع فیض‌های نازله بر زمین و بارور کنندة خاک است، می‌دانستند. بنابراین آن زن، ناهید است که الهة آب محسوب می‌شده است؛ قبای او به سبک یونانی است و در روی آن قبا، بالاپوشی ستاره نشان پوشیده است؛ تاجش شبیه تاج اوهرمزد است و از زیر آن چهار رشته گیسو بر دوشش افتاده است (کریستن سن، 1379: 598).

به هر حال ناهید از احترام خاصی برخوردار بوده و اگر در اوستا دقت شود، یشت پنجم، آبان یشت یا سرود آبها، در توصیف  این ایزدبانو و در ستایش وی است. این یشت یکی از طولانی ترین و شاید باستانی ترین یشت هاست (اوستا، 1380: 318) در این یشت، «اناهیتا» به عنوان تجسم آسمانی و زمینی آب در جهان‌بینی زرتشتی همان مقامی را داراست که امشاسپندان خرداد و امرداد دارند(گویری،1375: 47 ) و در بخش خرده اوستا،‌ در شمار نیایش‌ها،  آبان نیایش در تجلیل و ستایش این ایزدبانو است. این نیایش در شمار آثار نقل شده از سهروردی برجاست (رضی، 1381: 416).

لازم به ذکر است که در متون اوستایی و ریگ ودا اشتراکات آیینی چندی را می توان یافت. وجوه مشترک بسیاری که بین باورهای دینی و زبان های قوم کهن ایرانی از یک سو و عقاید مذهبی و زبان های آریایی های هندی از سوی دیگر وجود دارد، نشان می دهد ایرانیان و هندیان عهد وداها، آداب، زبان و اعتقادات بسیار مشابهی داشته‌اند.

اناهیتا را همتای ایزدبانو سرسوتی در آیین ودایی می دانند. آنها هر دو مظهر آب هستند و در اوستا و ریگ ودا به عنوان رودی آسمانی توصیف می شوند. در حقیقت، آب در صورت های اناهیتا و سرسوتی تقدیس می شده است.

سرسوتی در سرودهای ودایی به صورت رودخانه و وجودی الهی ستایش شده و مانند آناهیتا با اندامی زیبا، تاجی بر سر و نشسته بر روی گل نیلوفر تصویر شده است (اوپانیشاد، 1340: 528). سرسوتی در وداها خدابانوی آب است و رودی است با همین نام که از هیمالیا و سرزمین کهن آریا به جانب غرب سرازیر می شود و می‌گویند در روزگار کهن این رود و خدابانوی آن به دلیل پاک کنندگی، باروری و قدرت حاصل خیزی و زلالی و جاری بودن به دریا مورد تکریم بوده است ( ایونس، 1377: 158).

آریایی‌ها عناصر طبیعی را ستایش می‌کردند و عناصر نیک را مینوی می دانستند. در آیین زرتشت و در بسیاری از متون اوستایی و ودایی، آب، به عنوان عنصری مینوی، پاک و مقدس ستوده شده؛ آب مبدا و آغاز هر چیزی به شمار می‌آید و مایة حیات، نیروبخشی، پاک کنندگی و جاودانگی است؛ بنابر این جای تعجب نیست اگر اناهیتا که هم رودی است مینوی و هم ایزد بانویی که از آب ها نگهبانی می کند، در باور ایرانیان جای یافته، از اهمیت ایزدان قبل از خود بکاهد و در اوستا ستایش شود.

2-1-اناهیتا «ناهید» مظهر عشق، جمال و موسیقی

در بعدی دیگر، اناهیتا (ناهید) یا (زهره) مظهر عشق و ملاحت و جمال است. از جمله نیایش‌ها و ادعیة ستارگان هفت گانه و آسمان و خرد آنها در نوشته‌های محمدتقی دانش‌پژوه، قسمتی که به فلک زهره مربوط می‌شود، اینچنین آمده است:

فلک الزهره: العقل السابع، قدّس لتعظیم الله. النور الباهر الشدید، البهی الجمیل الصبیح، صاحب الحسن و المحبه، کامل العشق... رب الزهره ]= ناهید، اناهیته[... ذات الملاحه و... و الغناء الطرب البهجه...(دانش پژوه، 1361: 94).

از خواجه نصیرالدین طوسی نیز به نظم، نیایشی درباره زهره نقل شده با عنوان «دعوة المنظوم للزهره من کلام مولانا نصیرالدین طوسی رحمة الله علیه» که به چند بیت آن اکتفا می‌کنیم:

ای زهرة مبارک و ای منبع صفا
ذوالعز و الکرامه و المجد و الکمال
ای از جمال روی تو ارواح را حیات
از چهر توست در تن‌خلق‌جهان نشاط
از فیض‌توست‌ خوبی و موسیقی‌ و طرب

 

ناهید فرخجسته و شاهنشه نسا
ذواللطف و السلامه و النجم و العلی
وی از کمال و جود تو اشباح را نما
و از مهرتوست در دل اهل زمان هوا
وازلطف‌توست‌خوی‌خوش‌وصوت‌ و بوی‌ها
                                       (همان،97)

مولوی نیز به در مثنوی به زهره یا ناهید اشاره کرده، آن را مظهر عشق و طرب می داند:

هرکه را با اختری پیوستگیســـت
طالـعش گر زهره باشد در طـرب

 

مر ورا با اختر خود هم تگیســت
میل کلی دارد و عشق و طلـــب
                        (مولوی، 1363: 1/ 46)

در مقالة «فرضیه‌ای در باب همانندی های آناهیتا و معشوق شاعران ایرانی» پژواک و استمرار توصیفات و خویشکاری های منسوب به زن ایزد ایرانی، اناهیتا، در توصیفات شاعرانه از معشوق ایرانی، بررسی شده است و نگارندة مقاله این نکته را مطرح می‌کند که آناهیتا، کهن الگو و سنخ باستانی معشوق شعری ما ایرانیان است (مظفری،1381: 83).

عشق، الوهیت و قداست اموری ملازم یکدیگرند و عشق نیز همچون انگاره های مینوی و قدسی شایستة ستایش است:

اول کاین عشق پرستی نبود
                         

 

در عدم آوارة هستی نبود
                             (نظامی،1372: 33)

 

البته منظور، عشقی پاک و الهی است نه هوسی شهوانی.

در آبان یشت، کردة 1، اناهیتا، منبع همة باروری هاست؛ « کسی که نطفة همة مردان را پاک کند، کسی که مشیمة همة زنان را برای زایش پاک کند؛ کسی که زایش همة زنان را آسان گرداند؛ کسی که به همة زنان حامله در موقع لازم شیر دهد» (یشت ها، 1347: 235). شاید بتوان گفت انتساب عشق به ایزد بانوی آب ها که مظهر پاکی ، پاکسازی و قداست است، نشان دهندة طرز تلقی ایرانیان باستان از عشق باشد.

همچنین این الهه، خنیاگر چرخ و خدای موسیقی است. بنا به گزارشی از هرودوت در معبد الهه اناهیتا، نوازندگان و رقاصانی بوده‌اند و گویی ستایش ستارگانی مانند اناهیتا با نوای موسیقی و رقص همراه بوده است (خدادادیان، 1377: 239).

نجم رازی در «رسالة الطیور»، کبوتر دل خود را به پرواز درمی‌آورد و در سیر و سفری روحانی هفت بساط را در می‌نوردد تا به ملک سلیمان رود و پیام ارواح زندانی در قفس تن را به گوش او برساند و از هجران و غربت شکوه نماید. در این سیر و سفر چون به بساط سوم رسید «زنی را دید مطربة خوش‌آواز چربدست ‌تر زخمة بربط نواز که از آواز سماع او جهانی مرده، زنده شدندی.» (نجم رازی، 1362: 99) و این زن زهره است.

در گسترة ادب فارسی، گویا ناهید منبع ذوق و الهام برای بسیاری از صاحبان ذوق بوده و در تصویرآفرینی‌ها و هنرنمایی‌های ایشان، صحنه‌های بدیعی خلق کرده است.

شعرا برای زهره، آلات و ادوات متفاوتی از موسیقی ذکر کرده‌اند؛ مانند چنگ، رود، عود، ارغنون، سوت، چوبک، طبل و بربط و «نی».

باستانی پاریزی دربارة وجه تسمیة «نی» عقیده دارد که چون صورت مخفف «ناهید» به شکل «نای» و «نی» درآمده، این آلت موسیقی می‌تواند منسوب به ناهید – خدای موسیقی – باشد (باستانی پاریزی، 1380: 369)‌.

ناهید، آلات موسیقی را در مواقع مختلف و در مناسبت‌ها می‌نوازد، غزل و سرود می‌گوید، نغمه ‌سرایی می‌کند و اهالی فلک و زمین با او همنوا و همسرا می‌شوند. شاعران پارسی،  ناهید را ارغنون زن گردون، رودگر فلک و عروس ارغنون زن و چنگی مزمر ساز و بربط نواز و زن بربط زن و خنیاگر و... لقب داده‌اند.

حافظ زهره را در حال نواختن بربط، سرود خواندن، چنگ نواختن و... تصویر کرده است:

وانگهم در داد جامی کز فروغش برفلک

در آسمــان نه عجــب گر به گفتة حافظ

ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می‌گفت

 

زهره‌ در رقص ‌آمد و بربط‌زنان می‌گفت ‌نوش
                           (حافظ، 1374: 387)

ســرود زهـــره به رقص آورد مسیحا را
                                       (همان، 6)

غــلام حافــظ خوش لهجة خوش‌آوازم
                                    (همان، 453)

خاقانی نیز ناهید را چابک زن خراجی چوبک زنان پیامبر (ص) می داند:

ناهید زخمه‌زن گه چوبک زدن به شب

 

چابک زن خراجی چوبک‌زنان اوست
                           (خاقانی، 1374: 78)‌

نظامی از طبل زهره سخن می‌گوید و به سماع او اشاره می‌کند:

در آن آمــاج کــو کــردی کمان باز

دمــاغ عالـــــم از باد بــــهـــاری
ســــماع زهــــره شب را در گرفته
            

 

ز طبــل زهــره کـــردی طبلک باز
                           (نظامی،1372: 147)

هوا را ساخته عــــــود قـــــماری
مه یک هــــفته نــــصفی برگرفته
                                    (همان، 196)

در این ابیات، فلک و ستارگان و مرغان و موجودات زنده به همراه زهره به پایکوبی و طرب و نواخوانی مشغولند و با او هم‌آهنگ و هم‌نوا شده‌اند.

 

3- ناهید مظهر هوس!

علاوه بر مطالبی که ذکر شد، برای ناهید (زهره) نسبت‌های دیگری نیز در نظر گرفته‌اند، مثلاً زهره را ستارة شریفان، توانگران، زنان ملوک و روسپیان تصور می‌کرده‌اند و ستارة اهل طرب و لهو و لعب می‌نامیدند (بیرونی، 1318: 387). یا به بیانی دیگر این ستاره را کوکب زنان و امردان و مخنثان و اهل زینت و تجمل...و سخریه و سوگند دروغ نام نهاده‌اند (مصفا، 1381: 324).

اخوان، شاعر معاصر، به ناهید یا اناهیتا به صورت زنی هرزه و شهوتران نگریسته است:

تو دانی کاین سفر هرگز به سوی آسمان ها نیست

سوی بهرام این جاوید خون آشام

سوی ناهید این بد بیوه گرگ قحبة بی غم...

و می رقصید دست افشان و پاکوبان

بسان دختر کولی...

                                                                                                           (اخوان ثالث، 1369: 144)

از این دیدگاه می توان ناهید را با ایشتر (Ishtar) یا با ونوس و آفرودیت (Aphrodite) الهگان شادابی و عشق و مظهر بهار روی زمین که به صورت زنان هوس‌باز نیز تصویر می‌شده‌اند، شبیه دانسته ، مقایسه نمود.

در واقع سامی‌ها و یونانی‌ها زهره یا ناهید را ستارة مخصوص ایشتر و آفرودیت می‌دانستند و علامت این دو الهه شکل این ستاره بوده است (رضی، 1382: 75-74).

3-1- مقایسة اناهیتا با الهگان سامی و یونانی

ایرانیان در طول زمان از حدود معتقدات قدیم آریایی اجدادی خود فراتر رفته، خدایان سایر اقوام وامم را نیز در دایرة عظمت اهورامزدا داخل کردند؛ در نتیجه در اثر تعامل فرهنگی و مذهبی که میان ایرانیان و اقوام و ملل دیگر صورت گرفت یا التقاط میان ایزدان خویش و بیگانه، پاره‌ای از مشخصات و خویش کاری های یکی به دیگری منتقل و منسوب گردید.

در دورة اشکانی نیز بر اثر آمیزش فرهنگ‌های ایرانی، بابلی و یونانی، خدایان این اقوام با یکدیگر تشابه یافتند و حتی یکی دانسته شدند؛ چنان که اهورا مزدا با بعل و مهر با شمش (šamaš) و اناهیتا با ایشتر و اینانا یکی شدند (بهار، 1376: 104).

بهار عقیده دارند که به احتمال قوی آیین پرستش ناهید متأثّر از آیین پرستش ایشتر بوده است (بهار،1378: 81). زمانی که خشایار شاه پرستش ایزدان بابلی را ممنوع کرد، مغ ها به دلیل شهرتی که ایشتر، ایزد بانوی باروری داشت، ویژگی او را به ناهید نسبت دادند تا بدین وسیله خدایی ایرانی را جانشین او سازند (گویری، 1375: 69).

در اساطیر بین النهرین، ایزدبانو ایشتر بابلی همانند ایزدبانو اینانای سومری است. ایشتر همسر مردوک است و اینانا همسر دموزی. بعدها بین اناهیتا و این دو الهه تلفیقی عظیم به وجود آمده است (بهار، 1376: 250).

ایشتر و اینانا در اساطیر بین النهرین، ایزدبانوان آب، عشق و جنگند (بهار، 1378: 395).

هنگامی که ارتش آشور به جنگ می‌رفت، «ایشتر» در برابر سپاهیان ظاهر می‌شد و آنها را به جنگ تشویق می‌کرد؛ او را بلیت (بانو) می خواندند و ستاره زهره را مظهر آسمانی وی می انگاشتند (بهار، 1376: 277 ؛ همان، 1378: 420).

همچنین در معابد ایشتر و اینانا ، آیین‌های کهن از جمله روسپی‌گری اجرا می‌شد (بهار، 1376: 103).

هر سال میان شاه در نقش ایزد «دموزی» و کاهنة معبد بزرگ در نقش ایزدبانو «اینانا» در ایام نوروز ازدواجی مقدس در معبد انجام می‌یافت؛ سپس در شهر با پیروی از شاه مراسم ازدواج و عیاشی مقدس ـ هرزگی های آیینی ـ (Orgy) میان مردم اجرا می‌شد (همان، 169؛ بهار، 1378: 424-423).

از اواخر سلطنت هخامنشیان میان ایزدبانوان آرتمیس و اناهیتا التقاطی صورت پذیرفت. بنا به گفتة گیرشمن در الیمایی دو معبد که مهرداد اول غارت کرد، متعلق به آتنه و آرتمیس بودند. در معبد شوش، ربه النوع « ننه یا »را که مظهر سامی ناهید است، همچنان که آتنه و آرتمیس مظهر یونانی آن می باشند، می پرستیدند (گیرشمن، 1379: 112).

آفرودیت، الهة یونانی، نیز در اصل همانند ایزدبانوان بزرگ آسیایی، ایزدبانوی باروری و الهة طبیعت، گیاهان،‌ جانوران و آدمیان و مهمتر از همه گوهر زیبایی زنانه و ایزدبانوی عشق ناب و آرمانی، خنده‌های جذاب، فریبندگی شیرین و افسون‌ها و شادی‌های عاشقانه است. در اسپارت، «آفرودیت» الهة جنگ نیز بوده که بازتابی از «ایشتر» جنگجوی بابلی است.

تمثال‌های متأخر آفرودیت از ویژگی شهوانی و اغواگر برخوردار است و روسپیان، کاهن بانوان واقعی پرستشگاه این الهه به شمار می‌آمدند. فریبندگی این الهه به حدی بود که حتی اندیشة زئوس، خدای خدایان، را نیز مغشوش کرد و او را فریفت و به تصاحب زنان میرای زمینی واداشت. در جزیرة قبرس، آفرودیت برای انتقام گرفتن از دخترانی که وی را انکار کرده بودند، ایشان را به هرزگی کشاند (ژیران، 1375: 130-123).

با بررسی مطالب مذکور می توان گفت: آفرودیت دارای دو چهره است؛ چهره ای پاک و چهره‌ای هوسناک و این دو گانگی به قدری ملموس است که افلاطون به دو آفرودیت یا به دو ونوس اعتقاد داشته است؛ یکی آفرودیت پاک و معصوم نظیر آناهیتای ایرانی و دیگری آفرودیت ناپاک و گنهکار که از آن لفظ عفریت یا عفریته، سنبل بدکاری و زشتخویی هنوز باقی مانده است (مصفا، 1381: 324).

اگرچه هفائیستوس، زشت‌ترین ایزدان، ‌توانست آفرودیت را به همسری برگزیند؛ ولی حکایت عشق‌بازی‌های این الهة هوسباز و زیبا با «آنکیز» و «آدونیس» معروف است.

اناهیتا از بعضی جنبه ها با الهگان سامی و یونانی همانندی هایی دارد؛ ولی در مواردی نیز می توان صفات کاملاً متفاوتی را در این الهه مشاهده کرد. نکتة جالب در مورد اناهیتا این است که او در دوره‌ای مانند ایشتر، اینانا و آفرودیت، ایزد بانوی جنگ بوده است. اناهیتا در عصر پارت به نیزه‌ای مسلّح بوده که ظاهرا آن را از آتنه به ارث برده است؛ البته در عهد ساسانیان این ایزد بانو جنبة جنگجویی خود را از دست می‌دهد و تنها جام یا کوزه‌ای را که مظهر آب است، نگاه می دارد و این در حالی است که میــترا در این عهد به نیزه‌ای مســلّح است و سپری هم در دسـت دارد (گیرشمن، 1379: 262). اناهیتا هنگامی که ایزد بانوی جنگ است، همانند آنات، الهة نواحی غربی خاورمیانه است. این الهه مظهر زنانگی، عاشقی پر شور و همچنین جنگجویی خشن و خون آشام است ( لیک، 1385: 12).

اما اناهیتا، الهة آب‌ها، نمی‌تواند مانند «ایشتر» که با «مردوک» ازدواج کرد و یا «اینانا» که به همسری «دموزی» درآمد و یا «آفرودیت» که همسر هفائیستوس بود با «ایزد مهر» ازدواج کند؛ زیرا در اوستای جدید خدایان، مخلوق اهورا مزدا هستند و صحبتی از ازدواج و زایش نیست (همان، 427).

همانگونه که در مبحث قبل ذکر شد آناهیتا، ایزدبانوی آب‌های بی آلایش، همواره باکره است و اغواگری و شهوترانی و هوسبازی در این الهه دیده نمی‌شود.

همچنین در ایران از کاهنه‌هایی سخن رفته است که در خدمت بانوی آب‌ها، اناهیتا، بوده‌اند و تعهد پاکدامنی داشته‌اند. در حقیقت روسپی‌گری مقدس در معابد اناهیتا اجرا نمی‌شده است (هینلز، 1375: 39).

در واقع اناهیتا (ناهید) را تنها در نقش ایزدبانوی جنگ، موسیقی و عشق ـ البته نه عشق پاک بی آلایش که موجب تشکیل خانواده می شود؛ بلکه عشق هوسناک ـ می توان با الهگان سامی و یونانی مقایسه کرد، نه در نقش الهة آب‌های بی آلایش و در این چنین مواقعی می توان جنبه هایی از شخصیت هوسباز او را مشاهده کرد؛ آن چنان که گاهی فرشتگان نیز از دام او در امان نمی مانند.

در حماسة کهن گیلگمش شاهد توصیفی از ایزدبانو ایشتر از زبان قــهرمان داستان هستیم: « گیلگمش دهان باز کرد و با ایشتر توانا گفت:... خواستاری تو سوزان است؛ اما در قلب تو سردی است... کجاست آن محبوبی که تو همیشه دوست بداری؟ تموز محبوب جوان را تو سال به سال به نالة تلخ واداشتی؛ به چوپان بچه‌ای با پرهای رنگارنگ عاشق شدی! او را زدی؛ بال های او را شکستی؛... با شیر عشق ورزیدی... بالأخره تو با ایشولانو، باغبان پدر آسمانی خود، عشق ورزیدی... تو چشم بر او می انداختی و او را می فریفتی؛ او را هم با چوب دست خود نواختی و به هیات دلالو در آوردی و او را در پارگین منزل دادی... اینک عشق مرا می طلبی و می خواهی با من چنان کنی که با دیگران کردی! » ( اسمیت و بروکهات،1379 : 53-52). خصوصیات ایزدبانو ایشتر که گیلگمش آنها را بر می شمرد، می‌تواند مقدمات پیدایش مضمون سنگدلی، بی وفایی، عاشق کشی و هوس بازی معشوق باشد که بعدها در التقاط و یگانه انگاری ایشتر و اناهیتا، ایزدبانوی پاک سرشت ایرانی، اوصاف و ویژگی های ایشتر به اناهیتا منتقل شده است و اناهیتا که مظهر عشق پاک و معشوقی آرمانی بوده، نماد اغواگری و هوسبازی می‌گردد!

ناهید (زهره) فریبندة هاروت و ماروت است و این مطلب، خود ماجرای مفصلی دارد که در تفاسیر و ترجمه‌ها و قصه‌های قرآن مثل کشف‌الاسرار و ترجمة‌ تفسیر طبری و... بدان اشاره شده است؛ این ماجرا در این قسمت نقل می‌شود تا شاید علّت اینکه چرا ناهید (زهره) را ستارة زنان بدکار دانسته‌اند ]با این تفصیل که در نظر قدما پاک و مقدس بوده[ و اینکه چرا ناهید (زهره) با آفرودیت و ایشتر که در اساطیر یونانی الهگان شادی، طرب و بوالهوس بوده‌اند، وجوه تشابهی یافته و حتی گاه یکی دانسته شده، مشخص شود.

3-2- داستان هاروت و ماروت

بشر آفریده شده در پیشگاه پروردگار تقربی خاص می‌یابد. فرشتگان چون گناهانش را می‌بینند و با تقربش در ترازوی قیاس می‌سنجند، این کفّة را سنگین‌تر می‌یابند و با یکدیگر به نجوا می‌پردازند. سرانجام مصلحت چنان می‌بینند که سبب را از آستان حق جویا شوند. چون سبب این امر را پرسیدند، خطاب رسید: بزهکاری بشر از شهوت است و عدم شهوت در شما علت عصمت! و چون چنین است، نیکی ایشان را پاداش بیش دهم و نیکانشان را تقرب بیشتر بخشم. حضرت کبریا زبان حال فرشتگان را دریافت و فرمود تنی چند از میان خود برگزینند تا به صورت آدمی به زمین فرستد و تکالیف آدمی را بر عهدة ایشان نهد. انجمنی ساختند و سه تن را به نام «عزا» و «عزایا» و «عزازیل» برگزیدند. خداوند ایشان را به صورت بشر درآورد و از چهار چیز نهی فرمود: شرک بر خدا، قتل نفس، زنا و باده‌نوشی. آنگاه بفرمود تا بر زمین شتابند و در میان خلق به حق حکومت کنند. فرشتگان چندی بدین منوال گذراندند. روزها در زمین بودند و شبها به آسمان می‌شتافتند. عزازیل فرشته‌ای زیرک بود؛ از عاقبت بیندیشید و از این وظیفه پوزش خواست. دو فرشتة‌ دیگر که به هاروت و ماروت ملقب شدند، همچنان وظیفة خود را انجام می‌دادند. تا روزی زنی زیبا که نادرة دهر بود و جمیلة عصر و او را به تازی زهره می‌گفتند و به پارسی ناهید، برای امر مهمی از ایشان تقاضای داوری کرد.

هر دو فریفته شدند و شب هنگام به سرایش شتافتند و انجام کار برای او را به وصل موکول کردند. ناهید شرایطی پیشنهاد کرد. عذر آوردند. عاقبت به ایشان گفت: اگر کام جویید، باید با من باده بنوشید؛ از جان و دل پذیرفتند و سه گناه بزرگ دیگر را مرتکب شدند. ملکوتیان انگشت تحیّر به دندان گزیدند و پروردگار هر سه بزهکار را میان عذاب دنیوی و اخروی مخیّر کرد. عذاب دنیا را برگزیدند و تا پایان دنیا در چاه بابل معلّق شدند، ناهید نیز اسم اعظم را که بزرگترین نام‌های حق است و از هاروت و ماروت آموخته بود بر زبان راند و به آسمان صعود کرد و به ستارة زهره، ربه‌النوع عشق و جمال و عیش و طرب و موسیقی مبدل گشت... (میبدی،1376: 1/ 298-293 ؛ دهخدا، 1373: ذیل هاروت و ماروت و مهدوی،1338: 1/ 72-70).

می‌گویند هاروت و ماروت در چاه بابل به مردم سحر و جادو می‌آموزند و در چاه آب است و آنها از تشنگی زبان بیرون کرده‌اند و بین آنها و آب به اندازة چهار انگشت فاصله است و به آب نمی‌رسند.

نام هاروت و ماروت در قرآن کریم، در سورة بقره، آیه 102 نیز آمده: «یعلمون الناس السحر و ما انزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت...» و تصریح شده که آنها در چاه بابل به مردم سحر می‌آموزند؛ اما قبلاً به ایشان نسبت به این موضوع هشدار می‌دهند، مبادا کافر شوند! طبری می‌گوید: «و گویند کسی که خواهد جادوی بیاموزد،‌ بدان سر چاه شود و از ایشان سخن‌ها پرسد و گوید و جادوی از ایشان آموزد...»‌(طبری،1339: 1/ 17).

مولانا نیز به داستان «هاروت و ماروت» اشاره کرده، می‌گوید:

گوش کن هاروت را ماروت را
مست بودند از تماشای اله
مست بودند و رهیده از کمند
یک کمین و امتحان در راه بود
پس ز مستی‌ها بگفتند ای دریغ
گستریدیمی در این بیداد جا
این بگفتند و قضا می‌گفت بیست

چون زنی از کار بد شد روی ‌زرد

 

ای غلام و چاکران ما روت را
وز عجایب‌های استدراج شاه
های و هوی عاشقانه می‌زدند
صرصرش چون کاه که را می‌ر‌بود
بر زمین باران بدادیمی چو میغ
عدل و انصاف و عبادات و وفا
پیش پاتان دام ناپیدا بسی است...
                       (مولوی، 1363: 2/ 45)

مسخ کرد او را خدا و زهره کرد
                                  (همان، 1/ 34)

3-2-1- تفسیر نمادین داستان هاروت و ماروت

شاید به گونه‌ای نمادین بتوان داستان هاروت و ماروت را تفسیر کرد و آن این که زهره یا ناهید که زنی زیبا و از سویی متمایل به ارتکاب ناروا بوده، مظهر امارگی نفس است و بنا به حکمتی که ما از آن بی‌خبریم مشتاق به آموختن اسم اعظم خداوند می‌شود و از این رهگذار، جسم خاکی را رها کرده ، به جهانی ماورای مادیات، به آسمان صعود می‌کند و به خدای موسیقی و عشق، همچنین الهه و نگهبان آب که نماد پاکی است، تبدیل می‌شود و منشائی آسمانی می‌یابد.

گویی زهره، نفس اماره‌ای است که با از سر گذراندن ابتلاها و تبدیلات درونی، تزکیه شده و در اثر این تزکیه جسم خاکی را رها کرده و آسمانی شده است.

هاروت و ماروت نیز شاید به گونه‌ای در این تزکیه شریکند؛ زیرا در پیش روی ایشان آبی است که مظهر قداست است؛ اما قادر به نوشیدن آن نیستند؛ شاید به این علت که زهره، فرشتة نگهبان آن است!

ایشان نمی‌توانند تا قیامت آب بنوشند، چون عذاب دنیا را به عذاب اخری ترجیح داده‌اند... و به غرامت گناهی که مرتکب شده‌اند، تا آخر دنیا به مجازاتی سنگین تن در داده‌اند.

از سوی دیگر زهره و هاروت و ماروت نقطة مشترک دیگری نیز دارند و آن سحر است، با این تفاوت که سحری که این دو فرشته می‌آموزند، نهی ‌شده و سحر زهره، سحر حلال است؛ یعنی موسیقی!

می‌توان گفت داستان فوق شباهت زیادی به ماجرای شیخ صنعان و دختر ترسا دارد؛ زیرا در آنجا هم شیخ توسط دختر ترسا فریفته می‌شود؛ وجه مشترک این داستان با ماجرای هاروت و ماروت در شرطی است که از سوی زهره عنوان می شود؛ دختر ترسا نیز چهار کار به شیخ پیشنهاد می کند : پیش بت سجده کند؛ قرآن را بسوزاند؛ دست از ایمان بردارد و یا خمر بنوشد و شیخ همان شرطی را می پذیرد که هاروت و ماروت انتخاب کردند؛ یعنی خمر می نوشد و سه کار دیگر را نیز انجام می دهد؛ اما در نهایت هم شیخ و هم دختر ترسا، آزمایش خداوند را بخوبی پشت سر می‌گذارند. شیخ توبه می‌کند و دختر ترسا نیز نادم و پشیمان می‌شود و به دنبال شیخ با پاهایی برهنه و رویی خاک‌آلود... رهسپار می‌گردد و سرانجام نیز جان به جان آفرین تسلیم می‌کند و روحش به جانان می پیوندد(به آسمان می رود!):

شیخ را بردند سوی دیر مست
بس کسا کز خمر ترک دین کند
شیخ گفت ای دختر دلبر چه ماند
خمر خوردم بت پرستیدم ز عشق
رفت پیر کعبه و شیخ کبار
تو یقین می‌دان که صد عالم گناه
حکمت اسرار قرآن و خبر
جمله با یاد آمدش یکبارگی
چون درآمد دختر ترسا ز خواب
با دل پر درد و شخص ناتوان
شیخ بر وی عرضة‌ اسلام داد
گفت شیخا طاقت من گشت طاق
می‌روم زین خاکدان پر صداع
قطره‌ای بود او در این بحر مجاز

 

بعد از آن گفتند تا زنّار بست...
بی شکی، ام الخبائث این کند
هرچه گفتی کرده شد دیگر چه ماند
کس مبیناد آنچه من دیدم ز عشق...
خوک‌وانی کرد سالی اختیار
از تف یک توبه برخیزد ز راه...
شسته بودند از ضمیرش سر به سر
باز رست از جهل و از بیچارگی...
نور می‌داد از دلش چون آفتاب...
از پی شیخ و مریدان شد روان...
غلغلی در جملة یاران فتاد...
من ندارم هیچ طاقت در فراق
الوداع ای شیخ عالم الوداع...
سوی دریای حقیقت رفت باز
                    (عطار، 1383:  302-294)

روزبهان بقلی نیز از ماجرای هاروت و ماروت، تعبیری نمادین ارائه داده است. وی «زهره» را نماد «وصال حقیقی» و هاروت و ماروت را مظهر «نفس» و «دل» می‌داند: «زهرة وصلت را بگوی تا بربط فرح انس به اوتاد اسرار بنوازد و هاروت و ماروت نفس و دل را از مسند قضیت قدر برباید» (بقلی شیرازی، 1382: 168).

 

4- نتیجه‌ گیری

اردوی سورا اناهیتا ، در شمار محبوب ترین ایزدان است که نقش مهمی در آیین‌های ایران باستان داشته، قدمت ستایش او به دوره‌های بسیار پیشین می رسد. اناهیتا توانست علاقه و احترام عمیق پیروان بسیاری را به خود جلب کند و از اهمیت ایزدان قبل از خود بکاهد.

بر اثر آمیزش فرهنگ ها و باورهای ایرانی، بابلی و یونانی، خدایان این اقوام با یکدیگر تشابه یافتند تا حدی که گروهی اناهیتا را با الهگان یونانی و سامی یکی دانسته‌، همردیف قرار دادند؛ ولی این امر جز به دلیل تشابه برخی وظایف در عالم خدایی – اسطوره‌ای، علت دیگری ندارد و ایزدبانوی آب‌های بی آلایش با خدایان مؤنث سامی و یونانی متفاوت بوده ، قابل قیاس نیست.

پیرامون دین بانوی آب ها، آیینی آمیخته با هرزگی وجود نداشته و آیین های مربوط به اناهیتا، با پاکی و طهارت آمیخته بوده است. ایزدبانوی آب ها همواره باکره بوده، اغواگری و شهوترانی و هوسبازی آنگونه که در الهگان یونانی و سامی دیده می شود، در این الهه مشاهده نشده است. برخلاف معابد الهگان سامی و یونانی، روسپی گری مقدس در معبد آناهیتا اجرا نمی شده، دوشیزگانی که در این معابد خدمت می کردند، تعهد پاکدامنی داشته اند. این الهة ایرانی، مظهر برکت، شکوه زندگی، قدس و صفا بوده، نزد ایرانیان تقدیس و تکریم می شده است. اناهیتا، به عنوان تجسم آسمانی و زمینی آب در جهان‌بینی زرتشتی از ایزدان برتر و بسیار مهمی بود که یشت بلندی در ستایش او سروده شده است.

همان گونه که ذکر شد ناهید (زهره) از یک سو خدای موسیقی، عشق ،آب ‌، باران، باروری و  مظهر طهارت و پاکی است و از سویی دیگر نمایندة زنی است که در اثر عملی ناروا و فریب دادن هاروت و ماروت به منظور آگاه شدن از اسم اعظم خداوند، به آسمان می‌رود و به ستاره‌ای بدل می‌شود.

البته به نظر می‌رسد ناهید (زهره) دارای وجوهی متناقض و دوگانه است؛ این امر از آنجا نشات می‌گیرد که اناهیتا، ایزد بانوی عشق است. نقطة مقابل عشق پاک و الهی، عشق ناپاک و شهوانی است که بهتر است برای توصیف آن از لفظ هوس استفاده شود. می‌توان چنین استنباط کرد که در عالم اساطیر و قصص ، بدون توجه به بی آلایشی، بکارت، قداست و عصمت اناهیتا که خدای آب و عشق پاک است، هوسبازی و اغواگری را نیز که جزو ویژگی های ایزدبانوان سامی و یونانی نظیر ایشتر و آفرودیت بوده، به او منسوب داشته‌اند.

به نظر می رسد باید همچون افلاطون که به دو آفرودیت اعتقاد داشت، یکی آفرودیت پاک و معصوم و دیگری آفرودیت هوسباز، ناپاک و گنهکار که حتی اندیشة زئوس، خدای خدایان، را نیز مغشوش کرده، او را فریفت و به تصاحب زنان میرای زمینی واداشت، ما نیز ناهید اغواگر و بوالهوس را که ستارة روسپیان، اهل لهو و لعب، امردان و... بوده، حتی فرشتگان را فریب می دهد، از اناهیتای پاک، باکره و معصوم مجزا بدانیم.

اما اگر با دیدی نمادین به داستان هاروت و ماروت نگریسته شود، می‌توان گفت ناهید (زهره) مظهر صعود از امارگی نفس و مادیات به جهانی معنوی است. وی در طلب آموختن اسم اعظم به آسمان صعود می‌کند و به خدای عشق و موسیقی بدل می‌شود.

1- قرآن مجید. ترجمة محمد مهدی فولادوند، تهران: دارالقرآن الکریم.
2- اوپانیشاد .(1340). گزارنده محمد دارا شکوه، مقدمه و حواشی سید محمد رضا جلالی نایینی، تهران: تابان.
3- اوستا کهن ترین گنجینة مکتوب ایران باستان .(1380). ترجمه و پژوهش هاشم رضی، تهران: بهجت.
4- قصص الانبیا .(1340).ویراستارحبیب یغمایی، تهران.
5- یشت ها .(1347). گزارش پور داود، تهران: طهوری.
6- ابونصر حسن بن علی قمی .(1375). المدخل الی علم احکام النجوم، تصحیح و مقدمه جلیل اخوان زنجانی، تهران: علمی و فرهنگی.
7- اخوان ثالث، مهدی .(1369). زمستان، تهران: مروارید.
8- اسمیت، جرج و بروکهات، گئورگ .(1379). گیلگمش کهن ترین حماسة بشری، ترجمة داود منشی زاده، تهران: جاجرمی.
9- ایونس، ورونیکا .(1377). اساطیر هند، ترجمة باجلان فرخی، تهران: اساطیر.
10- باستانی پاریزی، محمد ابراهیم .(1380). خاتون هفت قلعه، تهران: روزبهان.
11- باقری، مهری .(1384). «آناهیتا»، دانشنامة زبان و ادب فارسی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
12- بقلی شیرازی، روزبهان .(1382). شرح شطحیات، تصحیح و مقدمه هنری کربن، تهران: طهوری.
13- بهار،‌ مهرداد .(1376). از اسطوره تا تاریخ، تهران: چشمه.
14- ـــــــــــ .(1378). پژوهشی در اساطیر ایران، تهران: آگاه.
15-  بیرونی، ابوریحان .(1318). التفهیم لآوائل صناعه التنجیم، تهران.
16- جلالی مقدم، مسعود .(1384). آیین زروانی، تهران: امیر کبیر.
17- حافظ، شمس‌الدین‌ محمد .(1374). دیوان، به ‌کوشش‌ خلیل‌ خطیب‌رهبر، تهران: صفی‌علیشاه.
18- خاقانی شروانی، افضل الدین .(1374). دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران: زوار.
19- خدادادیان، اردشیر .(1377). موسیقی در ایران باستان، مجلة پژوهشنامة علوم انسانی. تهران: پاییز و زمستان، ص 239.
20- دانش پژوه، محمدتقی .(1361). «نیایش نامه های سهروردی»، آرام نامه، مجموعه مقالات علمی و ادبی تقدیم شده به استاد احمد آرام، تهران: انتشارات انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی.
21- دهخدا، علی اکبر .(1373). لغت نامه، تهران: دانشگاه تهران.
22- رضی، هاشم .(1381). آیین مهر، تهران: بهجت.
23- ــــــــــــ. .(1382). آیین مغان، تهران: سخن.
24- ژیران،‌ف .(1375). فرهنگ اساطیر یونان، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور، تهران: فکر روز.
25- طبری، محمدبن جریر .(1339). ترجمة تفسیر طبری، به تصحیح و اهتمام حبیب یغمایی.، تهران: دانشگاه تهران.
26- عطار، فریدالدین .(1383). منطق‌الطیر، به اهتمام شفیعی کدکنی، تهران: سخن.
27- کریستن سن، آرتور .(1379). ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران: دنیای کتاب.
28-گویری، ‌سوزان .(1375). آناهیتا در اسطوره‌های ایرانی، تهران: جمال الحق.
29-گیرشمن، رومن .(1379). تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، ترجمة محمود بهفرزی، تهران: جام.
30-  لیک، گوندولین .(1385). فرهنگ اساطیر شرق باستان، ترجمة رقیه بهزادی، تهران: طهوری.
31- مصفا، ابوالفضل .(1381). فرهنگ اصطلاحات نجومی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
32- مظفری، علیرضا .(1381). « فرضیه‌ای در باب همانندی های آناهیتا و معشوق شاعران ایرانی»، مجلة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی مشهد، شمارة 136و137. 
33- معین، محمد .( 1371). فرهنگ فارسی، تهران: امیرکبیر.
34- مقدم، محمد .(1380). جستار دربارة مهر و ناهید ، تهران: هیرمند.
35- مولوی، جلال‌الدین محمد .(1363)‌. مثنوی معنوی، به تصحیح رینولد، ا. نیکلسون، به اهتمام نصرالله پورجوادی، تهران: امیرکبیر.
36- مهدوی، یحیی و مهدی بیانی .(1338). ترجمه و قصه‌های قرآن مبتنی بر تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری. تهران: دانشگاه تهران.
37- میبدی، ابوالفضل رشیدالدین .(1376). کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، تصحیح علی‌اصغر حکمت، تهران: امیرکبیر.
38- نجم رازی .(1362). رسالة الطیور، تصحیح محمد امین ریاحی، تهران: توس.
39- نظامی گنجوی، الیاس بن یوسف .(1372). کلیات، تهران: نگاه.
40- هینلز، جان .(1375). شناخت اساطیر ایران، ترجمة ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران: چشمه و آویشن.
41- یاحقی، محمد جعفر .(1386). فرهنگ اساطیر و داستان واره ها در ادبیات فارسی، تهران: فرهنگ معاصر.
42- ــــــــــــــــــ .( 1369). فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، تهران: سروش.