تازگی‌های تصویرهای تشبیهی در تاریخ وصّاف

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد

2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد

چکیده

تشبیه در خیال آفرینی و آراستگی متن تاریخ وصّاف نقش مهمی را ایفا می‌کند. وصّاف الحضره، در این اثر سعی دارد تا با بهره‌گیری از عناصر بیانی؛ بخصوص تشبیه، منطق نثری این کتاب را به نثر شاعرانه نزدیک‌تر نماید. نبود نسخه‌ای منقّح از تاریخ وصّاف و نثر مصنوع و متکلّف آن، همواره موجب گردیده تا این کتاب ارزشمند، کمتر مورد اقبال و بررسی قرار گیرد. این پژوهش برآن است تا ضمن آشنا ساختن مخاطبان با ساختار تشبیه در تاریخ وصّاف، به بررسی جایگاه آن در آراستگی نثر این کتاب که در عین حال مهم‌ترین عنصر بیانی آن نیز است، بپردازد. مبنای این مقاله از جهت ساختاری بر اساس معرّفی و تحلیل انواع تشبیهات فارسی تاریخ وصّاف از جهت ارکان، طرفین و شکل استوار گردیده، روش کار نیز بر پایه توصیف و تحلیل داده‌ها، از دیدگاه اسلوب‌های بلاغت سنّتی زبان فارسی است. ضمن این که در پایان، بر اساس نمونه‌های آماری، جایگاه انواع تشبیه در تاریخ وصّاف نشان داده شده و با دیگر صورت‌های اساسی خیال در آن مقایسه شده است. نتیجه این تحقیق نشان می‌دهد که تشبیه در تاریخ وصّاف، از عناصر مهم آراستگی و برجستگی کلام در آن است و در نزدیکی نثر این کتاب، به نثری شاعرانه تأثیر بسزایی دارد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Innovations of Simile-Based Images in Vassâf History

نویسندگان [English]

  • Z Ekhtiyari 1
  • A Mahmoodi 2
1 Assistant Professor of Persian language and literature, Ferdowsi University of Mashhad
2 PhD student of Persian language and literature, Ferdowsi University of Mashhad
چکیده [English]

Simile is one of the most prominent elements of dream making in Vassâf history. In this work, Vassâf tries to use figurative elements, especially simile, to make a poetic prose. He uses simile as a tool for making language prominent and adorned. Because there is no corrected version of Vassâf’s history and its complicated prose this valuable book has been often neglected. In this study the simile innovations in Vassâf’s history will come under a closer look. From the structural point of view this article is based on introduction and analysis of different kinds of Persian similes in Vassâf’s history in terms of pillar, sides or parties and form. For analyzing the data, the methods of Persian traditional rhetorics have been used. At the end, on the basis of statistical samples, the status of different types of simile in Vassâf’s history has been shown and they have been compared with other figurative devices.
The results of this study show that simile is one of the important elements for making the language of Vassâf’s history prominent and adorned and contributes a lot to make the prose of this work a poetic prose.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Vassâf’s History
  • Simile
  • technical prose
  • Adornment
  • Statistical Sample

مقدّمه

پژوهشگران ادبی، قرن‌های ششم و هفتم هجری را در تاریخ تطوّر نثر فارسی، از نظر الفاظ و صنایع و تکلّفات و مختصّات فنّی، مهم‌ترین ادوار به شمار می‌آورند(ر.ک. خطیبی،1366: 157) و معتقدند که نزدیکی متون نثر ادبی فارسی و حتّی نثر علمی به نظم، شاخص واقعی ادبیّات ایران در این دوره است (ر.ک. ریپکا،1364: 135). کتاب تاریخ وصّاف نیز که یکی از کتاب‌های مهم نثر فنّی تاریخی است، در این دوره به نگارش درآمده است.

«تجزیة الامصار و تزجیة الاعصار» که به نام تاریخ وصّاف، مشهور است، به‌ وسیلة ادیب شهاب‌الدّین فضل الله شیرازی(ولادت حدود 663 هـ) ملقّب به « وصّاف الحَضْرَه» و مشهور به «وصّاف» به رشتة تحریر درآمده است. موضوع این کتاب وقایع تاریخ ایلخانان ایران و تاریخ ملوک و امرای اطراف از سال 656 تا 728 هجری است، مؤلّف آن را به عنوان ذیلی بر تاریخ جهانگشایجوینی ترتیب داده است. تاریخ وصّاف به دلیل اعتبار تاریخی و رعایت جانب حق‌گویی و انصاف همواره مورد توجّه مورّخان بعد از خود قرار گرفته است(ر.ک. آیتی،1346:یج). وصّاف هدف اصلی خود را از تألیف این کتاب، نه فقط ذکر وقایع تاریخی؛ بلکه نشان دادن قدرت و توانایی خود در هنر نویسندگی می داند(وصّاف،1338: 147).

 تمایل شدید وصّاف به صنعت‌پردازی و کاربرد فراوان لغات و شواهد عربی موجب گردیده تا انتقادات فراوانی بر آن وارد شود. از تاریخ وصّاف در قرن‌های متأخّر با عنوان‌های:«نمونة اعلای نثر مصنوع» (صفا،1261:1352)، «نمونة نثر مسجّع مغلق یا مصنوع فنّی» (همایی،1361: 8)، و یا حتّی «نمونه‌ای از انشاء معقّد» (رستگار فسایی،1380: 158)، یاد شده است. از شیوۀ نگارش تاریخ وصّاف، علی رغم این که در دوره های بعد، «اسلوب آن سرمشق دیگران شده» (صفا،1353،ج4: 239؛ اته،1336: 287؛ براون،1327: 77)، همواره انتقادات فراوانی شده است که در این میان شرق شناسان غربی به دلیل این که در غرب چنین شیوه‌ای رایج نبوده و یا این که منظور از این کار را بدرستی نمی‌دانسته‌اند، انتقادهای شدیدتری کرده و در کتاب های تاریخ ادبی خود، از تاریخ وصّاف با عنوان های نه چندان مناسب:«نمونة هراس انگیز یک نثر فنّی تاریخی»(ریپکا،1354: 495)،و یا حتی«یک اثر مضرّ»(براون،1327: 77) یاد کرده‌اند.

 آنان اعتقاد دارند که این اثر«در راستای سراشیبی تند و سرگیجه آور لفّاظی های ناراست، نُه تو، و پرآب و تاب»قرار گرفته (آربری،1371: 159)و مبالغة بیش از حد وصّاف در کاربرد کلمه‌های عربی، تصنّع فوق العاده، و استعارات و تشبیهات ملال انگیز، او در زمرۀ کسانی قرار می دهد که بزرگ ترین لطمه را به ادبیات فارسی وارد کرده‌اند (ریپکا،1354: 496).

همة این ایرادها وهمچنین عدم تصحیح انتقادی تاریخ وصّاف، سبب گردیده تا این کتاب کمتر مورد توجه جدّی قرار گیرد و جدای از فواید تاریخی، کمتر به جنبه‌های ادبی آن پرداخته شود.تحقیقات و اظهار نظرهای ادبی در این باره بیشتر شامل قضاوت‌های کلّی می شود. به عنوان مثال بهار این کتاب را قابل مقایسه با تاریخ جهانگشا می‌داند و خواننده را برای فهم ویژگی‌های ادبی تاریخ وصّاف به آن ارجاع می‌دهد(ر.ک. بهار،1376: 1018).

در کنار همة این ایرادها، تاریخ وصّاف از محاسن و زیبایی‌هایی نیز برخوردار است. حضور تشبیهات گوناگون، استعاره‌های زیبا، اسنادهای مجازی مفصّل و دیگر عنصرهای شعری، در آراستگی این کتاب و تلطیف لحن خبری آن به لحنی شاعرانه و زیبا، تأثیر بسیار دارد که البته در این بین نقش تشبیه از دیگر صورت های خیال برجسته‌تر است.

از آن جا که در بارة جنبه‌های ادبی این کتاب تحقیق مستقلی مشاهده نشد؛ لذا در این پژوهش برآن شدیم تا با معرّفی تشبیه و نقش آن در آراستگی تاریخ وصّاف، به یکی از جنبه‌های ادبی آن بپردازیم. در راه انجام این کار ابتدا کلّ کتاب مورد بررسی قرار گرفت و نمونه‌های تشبیهی از آن استخراج گردید. همچنین برای جلوگیری از اطالة کلام، بسیاری از شواهد حذف گردیده و تعداد زیادی از نمونه‌ها از صورت اصلی کلام در متن خارج، و به‌ صورت مختصرتر بیان شد. سپس انواع تشبیه را در آن از حیث ارکان، طرفین و شکل، مشخّص کرده تا حدّ امکان به تحلیل و بررسی زیباشناختی آن ها پرداختیم و در انتها نیز با ارئة جدول های آماری، جلوه‌های گوناگون تشبیه، و جایگاه آن را در بین دیگر صورت‌های خیال مشخص نمودیم. نتیجة این پژوهش نشان از این دارد که تشبیه اصلی ترین صورت خیال در تاریخ وصّاف بوده و در آراستگی آن نقش مهمّی را ایفا می‌کند.

حوزۀ این تحقیق صرفاً تشبیهات فارسی تاریخ وصّاف را در بر می‌گیرد؛ امّا در نمونه‌های آماری تشبیهات عربی متن نیز در نظر گرفته شده است. در کار آمارگیری نیز، سه نمونۀ آماری از متن به میزان پنج درصدکل حجم کتاب انتخاب شده و کار آماری بر روی آن ها انجام پذیرفت.

 

تشبیه در تاریخ وصّاف

تشبیه از مقوله‌های مهم علم بیان و از عناصر اصلی تصویرگری است. تلاش اندیشمندان اسلامی در فهم جنبه‌های اعجاز قرآن مجید، موجب اهمیت پیدا کردن علوم بلاغی؛ بویژه عناصر بیانی‌ای هم چون تشبیه گردید. جاحظ(ف255.هـ)در تعریف تشبیه می گوید:«هو الدّلالة علی مشارکة امر لأمر آخر فی معنی» (زکی صبّاغ،1998: 247) تعریفی که در دوره‌های بعد بسیاری دیگر از علمای بلاغت؛ از جمله: قدامة ابن جعفر(ف377.هـ) در «نقد الشّعر» (قدامة ابن جعفر،بی:124)، ابوهلال عسکری (ف395.هـ) در «الصّناعتین» (عسکری،1372: 16)، قیروانی(ف463.هـ) در «العمده» (قیروانی،1925،ج1: 194)، تفتازانی (ف729.هـ) در «شرح المختصر» (تفتازانی،1356: 8))، و دیگران، یا همان را تکرار کرده و یا بر آن تأکید ورزیده اند. 1 عبدالقاهر جرجانی(ف474.هـ) در اهمیت تشبیه و دیگر صور خیال می‌گوید که «نخستین و شایسته ترین چیزی که باید در آن به طور کامل اندیشیده و دقت شود، بررسی دربارۀ تشبیه و تمثیل و استعاره است» (جرجانی،1361: 16).

 در این تعاریف به نقش و جایگاه عاطفه و تخیل در تشبیه اشاره‌ای نشده است؛ امّا از دیدگاه ادب پژوهان معاصر، تشبیهی که در آن دو عنصر عاطفه و تخیّل جایگاهی نداشته باشد، ارزشمند نیست(ر.ک. پورنامداریان،1374: 58؛ وحیدیان کامیار،1386: 16). تشبیه مرکز اغلب صورت‌های خیال، و حاصل نیروی تخیّل شاعر است (ر.ک. همان، 159).

زبان‌شناسان نیز تشبیه را عنصری مهم در آفرینش ادبی می‌دانند.آنان اعتقاد دارند که اگر عناصر زبان به گونه‌ای به کار ‌رود که پیام و شیوة بیان آن اهمّیّت پیدا ‌کند، نه فقط ارتباط، در زبان برجسته سازی صورت گرفته است. یاکوبسن نقشی را که برای فرایند برجسته‌سازی تحقّق می‌یابد «نقش شعری» می‌نامد (ر.ک. صفوی،1377: 45). نقشی که نوعی هنجارگریزی در زبان است و اگر «نقش‌مند»،«جهت‌مند» و «غایت‌مند» باشد، منجر به برجسته‌سازی و خلّاقیت‌ هنری می‌شود (همان،1380،ج1: 41). تعبیر«رستاخیز کلمات» که در کتاب موسیقی شعر آمده است (ر.ک. شفیعی کدکنی،1368: 3) همین مفهوم را در بر دارد. از نظر این محقّقان، تشبیه به جهت این که شاعرانه، بدیع وغریب است، نوعی آشنایی‌زدایی و خلاقیّت در زبان به حساب می‌آید (ر.ک. وحیدیان کامیار1382: 191).

 نثر مرسل فارسی در جریان تبدیل به نثر فنّی، بیش از همة عناصر شعری، به صورت‌های خیال؛ بویژه تشبیه و کنایه و استعاره روی آورد (ر.ک. پورنامداریان،1374: 61). بنابراین تعاریف تشبیه را در نثر فنّی تاریخ وصّاف می‌توان عاملی مؤثّر در زیبایی کلام و برجستگی آن دانست. وصّاف در این کتاب که نوعی متن واقع‌گرا است، سعی دارد تا با کمک تصاویر شاعرانه‌ای هم‌چون: استعاره، اسناد مجازی، کنایه و بخصوص تشبیه، منطق نثری این کتاب را به زبان شاعرانه و یا به قولی دیگر «نثر شاعرانه» نزدیک نماید. نثر شاعرانه نثری است که در مرز میان شعر و نثر، گرایش خود را به سمت پیش نمونة نثر نشان می‌دهد (ر.ک. صفوی،1380: 57).

در تاریخ وصّاف که یکی از انوع برجستة نثر فنّی است و «تأثیر در نفوس انسان‌ها به هر شیوه‌ای که باشد» (نظام تهرانی،1387: 147)، هدف اصلی این نوع نثر است، تلاش مؤلّف، برای ادبی ساختن متن در توصیف ها و تشبیب‌ها بیشتر دیده می‌شود. وصّاف در این راه از همه امکانات زبانی استفاده می‌کند و حتیّ در بهره‌گیری از کلمات و لغات عربی و استشهاد به جمله ها و اشعار فارسی و عربی راه مبالغه را می‌پیماید. گرچه تلاش او در این راه قابل مقایسه با نثر شاعرانه و در حالت بالاتر شعر منثور صوفیانه نیست؛ امّا توجّه او به مسائل زیباشناختی در متنی کاملاً تاریخی قابل تحسین است. گوئی او نیز هم چون بعضی از علمای بلاغت عربی بر این باور بوده که علم بیان اختصاص به نثر دارد و بلاغت و ابتکار را باید تنها در نثر جست (غریب،1378: 180)؛ به همین جهت است که او بیشترین بهره را از عناصر بیانی؛ بویژه تشبیه در ادبی ساختن کلام خود می‌برد. کثرت، تنوّع و زیبایی آفرینی‌های تشبیه در تاریخ وصّاف، نشان از اهمّیت این عنصر بیانی در آراستگی و تازگی سخنان او دارد. از آن‌جا که به کارگیری تشبیه به عنوان عاملی اصلی در جداسازی مخاطب از متن خبری به سوی متن ادبی در تاریخ وصّاف مورد استفاده قرار می‌گیرد، بررسی نقش آن در آراستگی و زیبایی سخن لازم می‌نماید.

بدین منظور این تحقیق برآن است تا ساختار تشبیه را؛ بویژه در جاهایی که نوآوری ‌مشاهده می شود، در سه حوزة ارکان (مشبّهٌ به، ادات تشبیه و وجه شبه)، طرفین و شکل بررسی نماید. لازم به ذکر است که از برخی از ارکان و گونه‌های تشبیه که در آن ها نوآوری خاصی مشاهده نشد و یا این‌که نمونه‌های قابل طرحی وجود نداشت، مانند تشبیه معقول به معقول و یا تشبیه معکوس صرف‌نظر گردیده و بیشتر به شکل های برجستة تشبیه در تاریخ وصّاف پرداخته شد:

 

1. ارکان تشبیه

از مواردی که وصّاف در نوآوری و آراستگی کلام خود بدان توجه دارد، دقّت در«انتخاب» واژگان تشبیه است که در سه حوزة: مشبّهٌ به، ادات تشبیه و وجه شبه قابل بررسی است؛ اما در این میان نوآوری در مشبّهٌ به است که تازگی بیشتر در وجه شبه را سبب شده و از درجة اهمّیت بیشتری برخوردار است. تازگی‌های ارکان تشبیه در سه حوزة فوق را که وصّاف با هدف تزیین بیشتر سخن و اعجاب مخاطبان از آن‌ها بهره می‌برد، عبارت است از:

1. 1) مشبّهٌ به

تنوّع بخشیدن به دایرة واژگان مشبّهٌ به در تاریخ وصّاف، از جملة کارهایی است که وصّاف در راه نیل به نوآوری و آراستگی کلام بدان ها نظر دارد. وی در این اثر می‌‌کوشد تا با استفاده از کلمه ها و اصطلاحات علوم و فنون مختلف در ارکان تشبیه، در ساختار تشبیهات خود تغییر ایجاد کند. در کنار هم قرار دادن اصطلاحات علمی و دیریاب و «انتخاب» کلمات نادر و دور از ذهن، نشان از تلاش وصّاف در خلق تصاویر جدید شعری آن هم در یک متن تاریخی دارد. فهم بسیاری از این تشبیهات در گرو آشنایی با اصطلاحات این علوم و فنون است. گرچه ابداعات وی در زمینة خلق تصاویر جدید با کمک این اصطلاحات، غالباً بار تخّیلی کمی را با خود به همراه دارد و در بعضی از موارد خواننده را دچار سردرگمی می‌کند؛ امّا این تلاش‌ها چون که قدرت ذهن خلاّق او را در ربط بین پدیده‌ها و حوادث و خلق تصویرهای جدید نشان می‌دهد، قابل توجّه و بررسی است.

کاربرد تشبیه در تاریخ وصّاف بیشتر به دو صورت تشبیهات فشرده2 (بلیغ اضافی) و گسترده (مرسل) است (ر.ک. جدول1.1)،و اغلب با آرایه‌های ادبی دیگری از قبیل: سجع، جناس، مراعات نظیر و دیگر موارد که ادب پژوهان از آن با تعبیر «آرایش کلام» یاد می‌کنند(ر.ک. فرشیدورد،1363: 475)، همراه است.

وصّافدر تشبیهات خود از مضامین فلسفی، نجومی، طبّی و دیگر علوم و فنون رایج در آن زمان استفاده می‌کند و به این وسیله می‌کوشد تا علاوه بر نوآوری و آراستگی سخن، اطلّاعات علمی خود را به رخ خوانندگان بکشد.به عنوان مثال در عبارت زیر که در ذکر «مخاطبة قلم با مؤلّف کتاب»آمده، تمام مشبّهٌ به‌های او؛ یعنی «خلأ بیرون عالم،جزء لایتجزّی،جوهر وجودی،وعرض محمولی»،از«اصطلاحات فلسفی» است. اگرچه او وجه شبه هر یک از این تشبیهات را ذکر می‌کند و از تشبیهات مکرّر (تفصیلی) برای رساندن منظور خود به مخاطب، و یا شاید هم به جهت اطناب در کلام، بهره می‌برد، امّا فهم این تشبیهات در گرو آشنایی با این اصطلاحات فلسفی است:

«علی الحقیقه راحت و تن آسائی او در حیّز3 عالم چون خَلا 4 بیرون عالم عَین محال باشد و حصول امانیش بر مثال جزء لایتجزّی بالفعل ناموجود آید و همّش مانند جوهر وجودی به ذات خود قایموشادیش چون عرض محمولی غیر مقوّم...» (وصّاف،1338: 9).

در متن زیر که در ذکر «رزم عرب و مغول» است کاربرد اصطلاحات «نرد و شطرنج» به عنوان مشبّهٌ به، در اضافاتِ تشبیهیِ:«حریفِ عقل، رقعة خلوت،‌ بیدق تزویر، منصوبة احتیال، فُرس فراست و فیل تسویل»، نشان از تلاش وصّاف در تازگی تشبیه دارد. نوآوری حاصل از کاربرد واژگان نرد و شطرنج در این تشبیهات فشرده، در کنار تناسب موجود در کلمه‌های: «رخ، وزیر و فرزین» بر جنبة ادبی متن می‌افزاید:

«بطر و نخوت و عجب و کبر بر مزاج مستعصم اسیتلا یافته و دست حریفِ عقل و درایت تافته، بر رقعة خلوت، رخ بر رخ ماه‌ وشان کرد، جَدَّ بِکَ الدَّهْرُ وَ اَنْتَ تَهْزِلُ وزیر نیز براندان بیدق تزویر و تصنیف منصوبة5 احتیال مشغول گشت تا چگونه فرزین بند حصن حصین ملک و دین بگشاید و چه وقت به فرس فراست و فیل تسویل6 او را شه مات دهد...» (همان، 33).

یا در عبارت زیر که وصّاف آن در«توصیف ترکان زیبا روی» و به شکل تنسیق الصّفات آورده، او از «اصطلاحات نجومی» در تشبیهات خود بهره جسته است(یعنی واژه‌های وصفی مرکّبی که جزء اول آن‌ها مشبهٌ به و جزء دوم مشبه است، همانند خورشید چهر):

«ترکانِ... خورشید چهرِ ناهیدطبعِ مرّیخ کرشمة مشتری سیمای زُحَل رتبتِ عطارد فطنتِ قمرسیرِ جوزا منطقة قوس ابروی حوت اندام سنبله گیسوی... (وصّاف،1338:400).

نمونه‌های‌ فراوانی از این نوع: (همان:317،330،351،410،418،502،521، 522،542) نشان از توجه وصّاف، در آراستگی و زیبایی کلام، بدین گونة تشبیه دارد.

استفاده از اصطلاحات مربوط به «قواعد عربی» در ساختار تشبیه، امری است که زیاد شایع و پسندیدة نیست؛ اما وصّاف از این اصطلاحات نیز در جهت ایجاد تازگی در سخنان خود استفاده می‌کند. به عنوان مثال او «در ذکر سلطنت هلاکو و هزیمت مغول از شامیان» می‌گوید:

«پردلان به طعن و ضرب و رشق7 و مشق8 و هتک و فتک9 دست یازیدند، چون الف واحد، رمح از کف ابطال10 مانند نون تثنیه در اضافت ساقط شد، جمع کماة 11 تیر را همزه صفت بنون تأکید چون غمزه و ابروی یار در یکدیگر پیوستند...» (وصّاف،1338: 48).

نمونۀ زیر نیز که در«توصیف هنر نوازندگی صفّی‌الدین عبدالمؤمن» ذکر گردیده، کاربرد «اصطلاحات موسیقی» را ساختار تشبیهات و تصاویر شعری او نشان می دهد:

«و هر گاه که به مشّاطة زخمه زلف مرغول12 اوتار13 را پیراسته گردانیدی، طبع باربد چون گیسوی چنگ در پای افتادی و بربط صفت گوشمال تعلیم خوردی و بر مثال دف حلقه در گوش کشیدی و نای صورت شاخص الابصار ماندی...» (همان،43).

گستردگی دایرة «واژگان محوری» تشبیهات تاریخ وصّاف، از تلاش او در هر چه بیشتر نمودن تزیین و تازگی سخن حکایت دارد. 14

1. 2) ادات تشبیه

گرچه ادات تشبیه در زیباشناسی کلام و تخیّلات شاعرانه از جایگاه ویژه‌ای برخوردار نیست؛ امّا در تاریخ وصّاف «ادات تشبیه» هم‌چون ابزاری سودمند در اختیار مؤلّف قرار دارد تا به تشبیهات خود تازگی بخشد و سخن خویش را بیاراید. دایرة ادات تشبیه در تاریخ وصّاف بسیار گسترده است؛ اما در میان آن ها ادات تشبیه:«چون» و«مانَد» (شبیه است) کاربرد بیشتری دارند. از دیگر ادات تشبیه تاریخ وصّاف می‌ توان به مانندِ(وصّاف، 1338: 37)،گوئی(همان،17)، به رَسمِ (همان،16) و برمثالِ(همان،9) اشاره کرد. پسوندهای شباهت و دارندگی نیز که در ترکیب با اسم، «صفات مرکب» را تشکیل می‌دهند، در ساختار تشبیهات تاریخ وصّاف کاربرد زیادی دارند(ر.ک. جدول2.1). از این نمونه‌ است:

«ساغروار (وصّاف،1338: 17)، حوراوش (همان،31)، تیغ کردار (همان، 418)، کوکب صفت (همان، 418)، صراحی صورت (همان،366)، کمر آسا (همان، 418)، میغ گون (همان، 516)، لاله مثال (همان،366)، آب رنگ (همان،410)».

نوع دیگری از تشبیهات تاریخ وصّاف که ادات تشبیه در آنها ذکر نمی‌شود، تشبیهاتی است که از ترکیب «موصوف وصفت» به وجود می‌آیند، در این حالت صفت خود از دو جزء تشکیل می‌شود که جزء دوم آن در حکم وجه شبه است؛ مانند: گرز صفرانشان (وصّاف،1338: 429)، تیر سودائی مزاج، تیغ خضرانما (همان).

در تاریخ وصّاف، صفات مرکّبی چون: عیسی‌‌دم، خضر قدم،یوسف صورت (همان،503)، سروقد (همان،431)، آهوچشم (همان)، نیز در حکم تشبیهات بلیغ (فشرده) است؛ تشبیهات فشردة تاریخ وصّاف در عین حال که پرکاربرد هستند (ر.ک. جداول1.1و2.1)، غالباً زیبا و مؤثر بوده، اغراق در سخن را با خود به همراه دارند.

در غالب تشبیهات مرسل تاریخ وصّاف، ادات تشبیه ذکر می‌شود(ر.ک. جدول1.1)؛ امّا گاهی نیز ادات تشبیه که از «عوامل نشانداری همنشینی» است(صفوی،1380،ج2: 106) حذف شده، تشبیه موکّد می‌گردد. حذف ادات تشبیه، از آشنایی تشبیه کاسته، زمینه را برای فعالیّت ذهنی مخاطب و لذّت حاصل از کشف آن فراهم می‌کند. به عنوان مثال در عبارت زیر که در «ذکر حرب مغول و مصریان» آمده، نمونه‌هایی از «تشبیهات مرسل و مؤکّد» تاریخ وصّاف را می‌توان دید:

«در حومة میدان کاسة سرها چون گوی گردان و چوگانش قوائم15 مراکب بود و صحراء معرکه که از نجیع16 قتلی17 لجّة18 دریا و شناوران تنها بی‌سر می نمود...(وصّاف،1338: 89).

1. 3) وجه شبه: از خصوصیات بارز تشبیه در تاریخ وصّاف، ذکر وجه شبه است. وجه شبه که بعضی از ادب پژوهان از آن با تعبیرهایی چون:«جان تشبیه» و «مهم‌ترین بحث در تشبیه» یاد می کنند، چرا که «مبیّن سرشاری از محیط و وسعت تخیّل» است (ر.ک. پورنامداریان،1387: 42)؛در غالب تشبیهات کامل (گسترده) تاریخ وصّاف بیان می‌شود(ر.ک. جدول1.1).گرچه ذکر وجه شبه (تشبیه مفصّل)، به جمله ماهیت نثری می‌بخشد و عدم ذکر آن، طرز بیان را شاعرانه و مخیّل‌تر می‌سازد؛ امّا وصّاف بر ایراد وجه شبه در تشبیهات مرسل پافشاری می‌کند. این کار او، می تواند به جهت اطناب در سخن و یا رفع ابهام از تشبیه باشد. عبارت زیر نمونة خوبی از ذکر وجه شبه در تشبیهات تفصیلی (پی در پی) تاریخ وصّاف است:

«هر که چون صبح نمیمت19 پیشه گرفت، چون آفتاب تاج زرنگار بر سر نهاد و هر آن که چون شب پرده پوش خطاها گشت، شهاب آسا ناوک 20 دلدوزش بر جگر راست گردید...» (وصّاف،1338: 9).

وجوه شباهتی را که وصّاف با دقّت در محیط اطرافش پیدا می‌کند، گاهی بسیار شاعرانه و تخیّل انگیز است. به عنوان مثال در عبارت زیر که در وصف بهار آمده، وصّاف «دل» را مشبّه و «سبزة‌جوی» را مشبهٌ به قرار داده و وجه شبه را که «بهانه‌جویی» است ذکر می‌کند، بهانه‌جویی در اصل از ملائمات دل (مشبّه) است که آن را به مشبّهٌ به؛ یعنی سبزة جوی اختصاص می‌دهد. این امر نشان از نگاه شاعرانة او دارد:

- «هنگام بهار و گل خودروی بود و دل چون سبزة جوی بهانه جوی...»(همان، 407).

کاربرد اصطلاحات علوم و فنون مختلف در ارکان تشبیه، غالباً زاویة تشبیه را در تشبیهات تاریخ وصّاف تنگ ساخته و فهم وجه شبه را بر خواننده مشکل(غریب)می‌سازد؛ امّا وجوه شباهت باز هم بدیع و تازه می نماید:

«بنفشه چون خطّ خوش پسران ازغبغب سادة ترنج غیرآبی افتاده، مازو21 آبی چون بروج آتشی و‌ آبی22 مزدوج گشته و فلک تعدیل روز و شب را زرّ تمام عیار مغربی در کفّة ترازو نهاد» (وصّاف،1338:522).

برای فهم وجوه شباهت در عبارت فوق آشنایی مخاطب با اصطلاحاتی از قبیل «بروج آتشی و آبی» لازم می نماید. همچنین برای فهم وجه شبه در تشبیهات عبارت زیر، آشنایی خواننده با اصطلاحات نرد و شطرنج: «داو به هفت» و «در ششدر افتادن» ضروری است:

«و در این وقت که داو محنت به هفت23 ره رسید و مردم چون مهرة نرد در ششدر24 ابتلا افتادند...» (وصّاف،1338: 364).

با آن که وصّاف سعی دارد تا با خلق چنین تشبیهاتی در سخن خود)همان:16،33،146،322،410، 424،502) نوآوری داشته و آن را بیاراید؛ امّا در بسیاری از موارد ابهام‌های موجود در فهم وجه شبه، ابهام‌های حاصل از تعقید در کلام است که نه از نوع ابهام‌های هنری؛ بلکه از گونة ابهام‌های عارضی است. ابهام هنری «گستره‌ای است از احتمالات معنایی و نه دشواری‌های غیر قابل فهم در متن. دشواره‌های زبانی و بیانی موانع ارتباط‌اند» (فتوحی،1387: 31). ابهام‌های عارضی تاریخ وصّاف غالباً ریشه در تصنعّات و تکلفّات مؤلّف و استفادة او از اصطلاحات علمی و مهارتی ‌دارد.

امّا جدای از این موارد، زاویة تشبیه در دیگر وجه شبه‌های تاریخ وصّاف بیشتر از نوع باز(قریب)است، و چون بنای ساختاری بیشتر تشبیهات مرسل این اثر، بر ذکر وجه شبه(تشبیه مفصل) نهاده شده، ارتباط بین مشبه و مشبّهٌ به براحتی فهمیده می شود. به عنوان مثال وصّاف درتوصیف «آلغو»،از فرماندهان مغول، صورت او را به «گُل» وسیرت او را به «مُل»تشبیه کرده و با بیان وجه شبهه هایی آشکار در بارة او می گوید:

«صورتش چون گل همه تن خوبی وسیرتش چون مُل همه جان روشنی»(وصّاف،1338: 12).

نکتة دیگر این که ساختار تشبیهات تاریخ وصّاف به گونه‌ای است که ذکر وجه شبه گاهی منجر به ایجاد زمینة دو معنایی یا استخدام در آن ها می شود. وجه شبه در این هنگام، در ارتباط با مشبه، یک معنی و در ارتباط با مشبهٌ به معنی دیگری می‌دهد. این کار در تشبیهات حسّی به عقلی و یا بالعکس بیشتر مشاهده می شود. به عنوان مثال او با بیانی عاطفی در دوری از معشوق خود چنین می گوید:

«دیدة گریانم در هوس سرو بالایت چون مقصود بیدلان هر دو جویند»(همان،416).

کلمة «جویند» که وجه شبه است، با مشبه حسّی،یعنی:«دیده»،هم به معنی جُستن است و هم به قرینة کلمات: «گریان»و «سرو»، موهم«جویی از اشک» است و در با مشبهٌ به عقلی؛ یعنی «مقصود بیدلان»، در همان معنی«جست و جو کردن» است.

و یا در مثال زیر«در آب فرو رفتن» که وجه شبه است، با «پای گوسفند»در معنی واقعی خود و با «امید هنرمندان» کنایه از نیست و نابود شدن است:

«ناگاه پای گوسفندی در رخنة از آن چون امید هنرمندان در آب فرو رفت و بر صفت پیمان لئیمان درست بشکست»(وصّاف،1338: 494).

استفاده از وجه شبه‌های استخدامی در تاریخ وصّاف بیشتر منجر به دو معنایی شدن آن گردیده و به چند معنایی نمی‌انجامد. گرچه این نوع از کاربرد، از ظرافت‌ها و زیبایی های این شگرد ادبی در شعر برخوردار نیست؛ امّا کاربرد آن‌ها در کتابی تاریخی، نشان از ذوق وطبع شاعرانة وصّاف از یک سو و قدرت او در فنّ نویسندگی از سوی دیگر، حکایت دارد.

 

2.‌تشبیه از نظر طرفین و ساختار

نوآوری‌های تشبیهی تاریخ وصّاف را که در جهت آراستگی و تزیین بیشتر آن صورت گرفته، به اعتبار طرفین تشبیه و ساختار آن، در چهار حوزة تشبیه حسّی به حسّی، تشبیه حسّی به عقلی، تشبیه مرکّب و تشبیه تمثیل بیشتر می توان مشاهده کرد:

2. 1) تشبیهات حسّی به حسّی

تشبیه حسی به حسی ساده‌ترین نوع تشبیه است که حکایت از ظاهربینی و برون‌نگری شاعر دارد. همچنین می‌توان گفت که این گونه تشبیهات، از جملة جلوه‌های بارز برجستگی و نوآوری در کلام‌ است. تشبیهات حسّی به حسّی که «لازمة ایجاد آن ها فعّالیّت ذهنی نویسنده، برای برقراری ارتباط میان دو شئی ظاهراً بی‌ارتباط است، دارای ارزش‌ هنری است و دلالت بر قدرت تخیّل نویسنده در حوزة تصویر آفرینی دارد»(پورنامداریان،1357: 89). کاربرد این‌گونه تشبیهات در ادبیّات قدیم ایران؛ بویژه در سبک خراسانی بسیار رایج بوده است.در تایخ وصّاف، تشبیه حسّی به حسّی در دو شکل تشبیه بلیغ (فشرده) و تشبیه مرسل (گسترده) کاربرد دارد. از آن‌جا که در تشبیه بلیغ حسّی به حسّی طرفین ترکیب هر دو محسوس هستند، دریافت وجه شبه توسط مخاطب معمولاً بسادگی امکان‌پذیر است. تعداد این گونة تشبیهات در تاریخ وصّاف در مقایسه با اضافات تشبیهی که یک سوی آن ها معقول و غیر محسوس (مشبّه) و سوی دیگر آن ها محسوس (مشبهٌ به) است، بسیار کم است(ر.ک. جدول1.1). در تشبیهات فشردة حسّی به حسّی معمولاً کاربرد اصطلاحات و کلماتی از علوم و مهارت‌های مختلفی چون «نجوم، شطرنج و دبیری» دیده می‌شود. برخی از این اضافه های تشبیهی عبارت است از:

«لآلی کواکب، دراری ثواقب (وصّاف،1338: 2)، (همان،20)، سبزه زار آسمان (همان، 34)، نعل هلال (همان،184)، طبق افق (همان،37)، ابلق گردون (همان،64)، مشّاطة زخمه (همان،43)، سفائن سُحُب (همان، 196)، زنگبار دوات (همان، 439)، تنور معده (همان، 317)، کاس هآء دماغ ها (همان،326)».

بیشتر تصویرهای فشردة حسی به حسی تاریخ وصّاف، مربوط به اضافه‌های تشبیهی است که در آن ها از اصطلاحات نجومی استفاده شده این امر از یک سو بیانگر ذهن خلاّق نویسنده و اصرار او بر تصنّع و اظهار فضل است و از سوی دیگر می‌تواند که با علاقة حاکمان مغول به طالع‌بینی و نجوم و تأسیس رصدخانه‌های معروف در ارتباط باشد. وصّاف در برخی از اضافات تشبیهی حسّی به حسّی برای مشبهٌ به صفاتی را ذکر می‌کند که حکم وجه شبه را دارد و فهم تشبیه را برای خواننده راحت‌تر می‌کند.از این نمونه‌ است:

«تیغ آتش وش خورشید (وصّاف،1338: 429)، سطل زریّن آفتاب (همان،330)، قبّة نیلگون گردون (همان،2)، خروس زرّین بال صبح (همان، 54)، طبقچة سیمین ماه (همان، 16)، نهال نورستة قامت (همان، 21)،‌گل خنجر زبان بیدشکل صنوبری دل (همان،366)».

نوع دوم تشبیهات حسّی به حسّی وصّاف، تشبیهات کامل (مرسل مفصّل) است. در این تشبیه ارکان آن به طور کامل ذکر می‌شود. عمدة تشبیهات حسّی به حسّی کامل وصّاف از این نوع است(ر.ک. جدول1.1) و تشبیه مجمل غیراضافی درآن بسیار کم است. این تشبیهات هر چند که جزو تشبیهات مبتذل و تکراری هستند؛ امّا کاربرد آن ها در متن تاریخ وصّاف بر خیال انگیزی و تأثیر آن می‌افزاید. مثلاً در متن زیر که در «ذکر قحط کرمان»آمده است، وصّاف، مرگ محمدشاه را با کاربرد دو تشبیه «چراغ نیم‌مرده» و «شمع سرگرفته» و یک ارسال المثل عربی که آن هم در این جا در حکم یک تشبیه و تأکید بر کلام است، چنین بیان می‌کند:

«محمد شاه هنوز چون چراغ نیم مرده که هنگام انطفا اندک اشتعالی کند، مصرع: وَ یَشتَعِلُ الْمِصْباحُ عِندَ انْطِفائها جلادت گونة از بلادت طَبِع طَبَع فرا می نمود... چون شمع سر گرفته از سوز دل زبانه بر می‌کشید»(وصّاف،1338: 432).

امّا در کنار این‌ها، تشبیهات جدید حسّی به حسّی در تاریخ وصّاف کم نیست. وجود تشبیهاتی این چنینی حاصل از نگاه تازة نویسنده به محیط اطراف و ایجاد ارتباط بین عناصر آن است.به عنوان مثال وصّاف در ذکر«شکار خیشان قاآن»، جای گرفتن تیرها را در کام گوزنان به باقی ماندن «زهرگیاه» در آن تشبیه می‌کند. تشبیهی که هم برای درک وجه شبه آن باید به تفکّر و تأمّل پرداخت و هم به جهت تازگی‌اش، جلب توجه می کند:

«گوران به تعاقب خبکان25 و بوران26 از گام افتاده و پیکان از گشاد شست سواران چون زهر گیا در کام گوزنان مانده...»(همان، 502).

انتخاب این نوع تصاویر به تجربّیات قبلی نویسنده و دقّت او در جلوه‌های گوناگون حوادث و طبیعت و همچنین معلومات و دانسته‌های او وابسته است. برخی از نمونه‌های خوب این گونه تشبیه را در توصیفات و تشبیب‌های این کتاب(وصّاف،1338: 13، 17، 34، 54، 89، 366، 458)بیشتر می‌توان پیدا کرد.

2. 2) تشبیهات حسّی به عقلی

 اگر چه برخی از ادب پژوهان معتقدند که به جهت عقلی بودن مشّبّهٌ به و این‌که همیشه امور عقلی نسبت به امور حسّی دیر فهم‌تر است، از نظر تئوری چنین تشبیهی نباید وجود داشته باشد (ر.ک. شمیسا،1372: 64)؛ امّا نگاه تازة شاعر یا نویسنده، گاهی منجر به خلق چنین تشبیهاتی می‌شود. از جلوه‌های تازگی تشبیه در تاریخ وصّاف این شکل آن است. اغلب این تشبیهات برگرفته از زندگی و محیط اطراف مؤلّف و یا تأمل او در پدیده هاست. مثلاً او در توصیف «فتح بغداد»، عمق خندق آن شهر را به«غور فکر عقلا» تشبیه می‌کند و می‌گوید:

«و خندقی که چون غور فکر عقلا عمیق بود، با خاک شارع موازی ساختند...» (وصّاف،1338: 37). نمونه‌های دیگر این نوع تشبیه (همان،20، 520، 594)از توجه وصّاف، به گونه‌های مختلف تشبیه در جهت رساندن مطلب و آراستگی کلام حکایت دارد.

 2. 3) تشبیه مرکّب

 تشبیه مرکّب تشبیهی را گویند که هیأتی فراهم آمده از چند چیز باشد و با زبان امروز، تابلو و تصویری است، ذهنی که چند چیز در بوجود آوردن آن نقش داشته باشند(ر.ک. شمیسا،1372: 71). خلق چنین تشبیهاتی با تخیّل بیشتر و تصویرسازی دقیق‌تر در کلام امکان‌پذیر است.خلق تشبیهات مرکب در تاریخ وصّاف، نه بدان‌ گونه که در سایر کتب ادبی دیده می‌شود؛ بلکه بیشتر در قالب تشبیهات تفصیلی و جمع دیده می‌شود و زیر مجموعة این دو نوع تشبیه است.وصّاف با به کارگیری تشبیهات متوالی دست به خلق تصاویری می‌زند که گویی حاصل چند تصویر در هم آمیخته است و تشبیه مرکّبی را تشکیل می‌دهد. به عنوان مثال در عبارت زیر که در «ذکر فتح بغداد» بیان گردیده، وصّاف با استفاده از تشبیه جمع، حملة مغولان را به بغداد ابتدا به«حملة شاهین گرسنه به گلة کبوتران» وسپس به«حملة گرگ ستمکار به گلة گوسفندان» تشبیه می‌کند و با قرار دادن دو تصویر متوالی در جلوی ذهن مخاطب سعی در نشان دادن آن اوضاع و احوال به خواننده دارد. به طوری که ذهن ابتدا متوجّه تصویر اول، سپس تصویر دوم ودر نهایت ترکیبی از این دو می‌شود:

«بعد از آن مانند شاهین جائع که در گلة کبوتران افتد، یا گرگ غشوم27 که زریبة28 اغنام را غایت اغتنام شمرد، مطلق العنان و خلیع‌العذار در شهر آغالیدند...» (وصّاف،1338: 37).

خلق تصاویر مرکّب این‌چنینی(همان:366، 416، 418، 520، 522)که برگرفته از پدیده‌های محیط اطراف بوده و همراه با نوعی ابداع و نوآفرینی است، دلیلی بر ذهن جستجو‌گر و تعمّق او در پدیده های عالم است.

2. 4) تشبیه تمثیل

تشبیه تمثیل(Comporaison) از جلوه‌‌های دیگر ابتکار و آراستگی در تشبیهات تاریخ وصّاف است. در بلاغت اسلامی ریشة تشبیه با تمثیل، هم معنی و برابر شمرده می شود(ر.ک. فاضلی،1365: 179). ابن اثیر(558-637هـ) بین تشبیه و تمثیل فرقی قائل نیست و می گوید:«هُما شیء واحد لا فرق بینهما فی اصل الوضع»(ابن اثیر،1939،ج1: 388)؛ از نظر این علما ریشة مباحث مربوط به تمثیل را باید در «مَثَل» جست (ر.ک. فتوحی،1383: 148). در دورة معاصر شفیعی کدکنی برای اوّلین بار در برابر واژة «الیگوری» (Allegory) غربیان، از عنوان تمثیل استفاده می‌کند(شفیعی کدکنی،1368: 85). این تشبیه که بعضی آن را «پرمایه‌ترین و هنری‌ترین گونة تشبیه» می‌دانند (ر.ک. کزازی،1368: 57) و عدّه‌ای دیگر برای آن «همان کار استدلال قیاسی منطق را در عالم ادبیات» در نظر می‌گیرند (ر.ک. ثروتیان،1369: 54) تشبیهی است که در اکثر موارد مشبّه آن امری معقول و مرکب و مشبّهٌ به آن مرکب و محسوس است و مفهوم یا مفاهیمی را که در مشبّه وجود دارد، در گسترة امور مادّی و محسوس به نمایش می‌گذارد. وجه شبه در این گونه تشبیه اغلب جنبة ترکیبی دارد و از امور متعددّی ترکیب شده است(رادفر،1368،ج 1: 350؛ میرصادقی،1385: 85).

در تاریخ وصّاف در کنار تمثیل‌های فراوان عربی، تمثیل‌های فارسی نیز کاربرد دارد؛ امّا با این تفاوت که تشبیه تمثیل نیز هم‌چون تشبیه مرکّب، در قالب تشبیهات تفصیلی و یا جمع ظاهر می‌شود. به عنوان مثال در متن زیر که در «ذکر اخلاق سلاطین» و نصیحت ملوک آمده، وصّاف با مشبّه قرار دادن «عدم التفات سلطان عالی همّت به مال درویشان»، از چهار مشبّهٌ به تصویری متوالی یعنی: «سیمرغی که طعمه از مور طعام طلب حرص‌پرست نمی‌گیرد، شیر شکاری که از بازماندة غذای روباه ضعیف کراهت دارد، باز بلند منشی که به ملخ فرو مایه توجهی ندارد، و بادی که به گیاهان حقیر آسیبی نمی‌رساند» استفاده می‌کند و سعی در تأکید مطلب، اطناب، و هنرنمایی دارد:

«... چنان که سمیرغ طعمه از مور طعام طلبِ حرص‌پرست نگیرد و شیر شکاری از فضلة چاشت روباه ضعیف انفت29ننماید و باز بلند منش به صید ملخ فرومایه اهتزاز نکند و مرکب صرصر ریاح تعرّض گیاه‌های حقیر نرساند، سلطان عالی همّت نیز به مال رعیّت درویش التفات ننماید...» (وصّاف،1338: 489).

خلق تشبیهات تمثیلی در قالب تشبیهات تفصیلی و جمع(همان:40،125، 426،489) و کاربرد آن با امثال و شواهد عربی و فارسی، شکل تازه‌تری به این گونه تشبیهات در تاریخ وصّاف می‌دهد. تشبیه تمثیل از ابزارهای بیانی وصّاف درآفرینش زمینه‌های ذهنی و فضاهای شاعرانه در یک متن تاریخی است.

 

3. انواع تشبیه(به لحاظ شکل)

گوناگونی اشکال تشبیه در تاریخ وصّاف، نشان از تلاش وصّاف در ابداع و نوآوری در تشبیه و آراستگی سخن بدین وسیله دارد. از آن جا که در نثر فنّی، تلاش نویسنده در این است که زبان نثر را به زبان شعر نزدیک تر سازد و از طرف دیگر، قید و بندهای شاعرانه‌ای هم چون: وزن و قافیه و طول مصراع ها او را در آرایه‌پردازی محدود نمی‌کند، توان نویسنده در ذکر اشکال مختلف تشبیه بیشتر است. تنوّع تشبیه در تاریخ وصّاف از ویژگی های آن است (ر.ک. جداول2.1 و3.1). در میان اشکال مختلف تشبیه در تاریخ وصّاف، البته بدون احتساب تشبیهات مرسل، تشبیه تفصیلی و تشبیه جمع کاربرد بیشتری دارد و تشبیهات تسویه، مفروق، ملفوف، تفضیل و مشروط کم کاربردتر است. برخی از این تشبیهات عبارت است از:

3. 1) تشبیه تفصیلی(گسترده): به تشبیهی گویند که از توالی چند تشبیه به وجود می‌آید.تصاویر حاصل از توالی تشبیه در ادبیات عرب نیز حسن کلامی به شمار می آمده، آنان یکی از دوازده حُسن تشبیه را،اجتماع تشبیهات در یک بیت واحد می دانستند(ر.ک. جندی،بی تا:10).وصّاف با استفاده ازاین تشبیه، در«توصیف رود دجله» می آورد:

«دجله چون طبع پادشاه سَلِسْ و چون زلف بتان مسلسل و چون هوای دوستان موافق و چون سخن منشی دلپذیر و مانند اشک عاشق با غزارت30 و چون دعناب معشوق با عذوبت می نمود...» (وصّاف،1338: 5).

کاربرد فراوان این تشبیه در تاریخ وصّاف(همان:9، 85، 90، 222، 366، 418، 416، 430، 437، 458و 520) نشان از اهمیت آن دارد.

3. 2) تشبیه جمع: وصّاف با اضافه کردن هنرمندانة مصراع شعری در دنبالة کلام خود و با بهره‌گیری از این تشبیه در «ذکر ملوک شبانکاره»می گوید:

«و مصانع31 آب را که آبروی استظهار ایشان بودی، مصرع: چون زلف بتان و پشت عاشق بشکست...» (همان،424).

کاربرد این نوع تشبیه نیز در تاریخ وصّاف (وصّاف،1338 :34، 50، 222،‌ 283، 317، 410، 431، 424، 520،  542، 594) زیاد دیده می شود.

3. 3) تشبیه تسویه: وصّاف با بهره گیری ازاین تشبیه در«ذکر فتح جزیرة قیس»آورده است:

«لشکریان از لمعان تیغ مصقول خود را بر لجّة سیماب یافتند، تیر چرخ و ناوک و بلارک32 خونریز چون غمزة خوبان خُتن جان گداز آمد...»(همان،196).

3. 4) تشبیه مفروق: کاربرد این تشبیه درتشبیهات تفصیلی تاریخ وصّاف(همان:12، 366، 410، 519، 520) بیشتر دیده می شود، چنان که درتوصیف جنگاوران لشکر «قاآن»آمده است:

«با تیغ‌هاء چون زبان مار آخته و گرزهاء چون خرطوم فیل افراخته چون قضا بی‌حجاب و چون اجل بی‌هراس و چون رعد در خروش و چون دریا در جوش، عنان چون باد در شتاب و رکاب چون کوه با درنگ حمله بردند...»(وصّاف،1338:90).

3. 5) تشبیه ملفوف: این نوع تشبیه که بیشتر جنبة هنرنمایی دارد و در مقایسه با انواع دیگر تشبیه در تاریخ وصّاف کم کاربردتر است(همان، 1338: 408)، از جلوه‌های دیگر آراستگی سخن در این اثر است. به عنوان مثال او در «ذکر سلطنت غازان‌خان و احوال درونی خود» چنین می‌گوید:

«ار نیم فراق و امید وصال چون چهره و زلف خودم گاه خوش و گاه مشوّش می داری و جفا و دوستی را چون اشک و گیسو، پیش روی من و پس پشت خود می‌آری و می‌اندازی...»(همان، 416).

 3. 6) تشبیه تفضیل: در کاربرد این تشبیه، وصّاف در عبارت زیر که آن را در توصیف مجلس بزم آورده، غلامان زیبا را به سرو تشبیه می کند، اما سروی نه از نوع معمول؛ بلکه سروی که مشک ناب و گل سیراب بار می‌آورد:

- «وشاقان33 لاله رُخسار چون سرو آزاد که مشک ناب و گل سیراب بار آورد... در آن مجلس بهشت آئین صُراحی صفت زانو می‌زدند...»(وصّاف،1338: 17).

 3. 7) تشبیه مشروط: وصّاف با به کار بردن این گونة تشبیه در«وصف نزاع آریغ و آلغو» می گوید:

«به وقتی که از نهیب آریغ، کمر مجال در میانه باشیدن نیافت، سبک چون موی خود اگرچه هم بر سر پیشانی بود،روی بتافت...»(همان،13)

قدرت وصّاف در کاربرد تشبیه و حتّی آفرینش تشبیهات جدید بسیار زیاد است؛ به عنوان مثال در عبارت زیر که وی آن را در «ذکر وفات غازان‌خان» بیان نموده، بنای تشبیه بر تقابل نهاده شده و وصّاف ابتدا یک تشبیه کامل را ذکر می‌کند و سپس با آوردن تشبیه دیگری، تمام ارکان یا بعضی از ارکان آن را در تقابل (تضاد) با تشبیه اول قرار می‌دهد:

«آه دود آسای همگنان چون لئیمان نو به منصب رسیده، به آسمان می رسید و خوناب دل، از راه دیده چون کریمان روز برگشته، در خاک می غلطید...»(همان، 458).

وصّاف در عبارت فوق «آه دود آسای» را در تقابل با «خوناب دل» و «لئیمان نو به منصب رسیده» در تقابل با «کریمان روز برگشته» و «به آسمان می‌رسد» را در تقابل با «در خاک می‌غلطید» قرار داده و ضمن برقراری موازنه و آهنگ در بین دو جمله، به تضاد و تقابل میان آن‌ها نیز نظر داشته است.

در مجموع چنان که از بسامد و شکل‌های متفاوت تشبیه در تاریخ وصّاف بر می‌آید، به نظر می‌رسد که وصّاف به تشبیه بیش از دیگر صور خیال در تصویرسازی اهمیت می دهد(ر.ک. جدول3)،و هدف اواز این کار، علاوه بر وضوح مطلب و رسایی آن، در بسیاری از مواقع هنرنمایی و زینت دادن به کلام است. امری که در بسیاری از موارد، تازگی در تشبیه و در نتیجه آراستگی و تأثیر بیشتر سخن را با خود به همراه دارد و نشان دهندة قدرت او در هنر نویسندگی است.

 

نتیجه‌‌گیری

 تشبیه در تاریخ وصّاف از عوامل اصلی زیبایی کلام و اصلی‌ترین صورت بیانی در آن است که نویسنده با بهره‌گیری از آن، دست به ابداع و آفرینش هنری در یک متن تاریخی می‌زند و بدین وسیله می‌کوشد تا نثری آراسته و در عین حال شاعرانه را در مقابل مخاطب قرار دهد. تنوّع اشکال و مضامین تشبیه و فراوانی اشعار و شاهد مثال های فارسی و عربی موجود درمتن کتاب که بسیاری از آنها زاییدة طبع خود مؤلّف است، نشان از آشنایی او با سنّت‌های ادبی گذشته و مهارت فراوان او در فن نویسندگی دارد. نهایت این که هرچند نثر تاریخ وصّاف با نثر شاعرانه یا شعر منشور متصوفّه تفاوت بسیار دارد؛ امّا تلاش او در جهت نزدیکی سبک یک کتاب تاریخی به نثری شاعرانه، با بهره‌گیری از صنایع شعری؛ بخصوص از طریق تشبیه، قابل توجّه است.

 

1- جدول‌های بسامدی انواع تشبیه در تاریخ وصّاف

 

1.1) ـ انواع تشبیه به اعتبار ارکان و حسی یا عقلی بودن طرفین

نوع

مرسل مفصل

بلیغ اضافی

بلیغ غیر اضافی

مجمل

مؤکّد

نمونة (1)

نمونة (2)

نمونة (3)

نمونة (1)

نمونة (2)

نمونة (3)

نمونة (1)

نمونة (2)

نمونة (3)

نمونة (1)

نمونة (2)

نمونة (3)

نمونة (1)

نمونة (2)

نمونة (3)

حسّی به حسّی

6

11

23

11

16

20

3

12

0

0

0

1

2

1

5

حسّی به عقلی

0

3

5

0

0

0

0

2

0

0

0

0

0

0

0

عقلی به حسّی

4

8

6

47

41

45

0

0

1

0

0

0

0

0

2

عقلی به عقلی

5

8

0

0

0

0

0

0

0

0

0

0

0

0

0

جمع

15

30

34

58

57

65

3

14

1

0

0

1

2

1

7

79

180

18

1

10

درصد

36/17%

56/39%

95/3%

21%

19/2%

                                 

- نمونة اول ازدیباچة کتاب(ص:2 ـ12)،نمونة دوم از متن گزارشی آن(ص416 ـ427)،و نمونة سوم از توصیف‌های آن(ص:431 ـ435 و520 ـ526) است.

 

2.1) ـ انواع تشبیه از جهات دیگر

 

 

نوع

 

 

تمثیل

تفصیلی

صفت و موصوف

صفت مرکّب

اضافه‌های تشبیهی عربی به فارسی

مضمر

نمونه (1)

نمونه (2)

نمونه (3)

نمونه (1)

نمونه (2)

نمونه (3)

نمونه (1)

نمونه (2)

نمونه (3)

نمونه (1)

نمونه (2)

نمونه (3)

نمونه (1)

نمونه (2)

نمونه (3)

نمونه

(1)

نمونه (2)

نمونه (3)

تعداد

0

2

0

2

5

5

9

9

43

8

12

7

16

5

0

3

6

8

جمع

2

12

61

27

21

17

درصد

42/0%

65/2%

62/13%

93/5%

61/4%

73/3%

 

 

 

3.1)ـ انواع تشبیه به اعتبار طرفین

نوع

جمع

تسویه

مفروق

ملفوف

تعداد

نمونة (1)

نمونة (2)

نمونة (3)

نمونة (1)

نمونة (2)

نمونة (3)

نمونة (1)

نمونة (2)

نمونة (3)

نمونة (1)

نمونة (2)

نمونة (3)

1

1

7

0

5

2

2

5

5

0

1

0

جمع

9

7

12

1

درصد

09/1%

53/1%

65/2%

21/0%

 

2 ـ جدول مقایسة انواع اصلی صور خیال در تاریخ وصاف

نوع

تشبیه

استعاره و اسناد مجازی

کنایه

مجاز

تعداد

نمونة (1)

نمونة (2)

نمونة (3)

نمونة (1)

نمونة (2)

نمونة (3)

نمونة (1)

نمونة (2)

نمونة (3)

نمونة (1)

نمونة (2)

نمونة (3)

119

153

183

35

27

77

68

86

108

2

1

1

جمع

455

139

262

4

پی‌نوشتها

1- به عنوان مثال:(ر.ک. تاج الحلاوی،بی تا: 32؛ تقوی،1317: 44؛ رجایی،1359: 244) از این نمونه است.2 - تصویر فشرده وتصویر باز(گسترده):تصویر فشرده، تصویری است که به صورت ترکیب اضافی شکل گرفته و تصویر گسترده، تصویری است که شکل ترکیب اضافی ندارد (ر.ک. پورنامداریان،1357: 85). 3- حَیّز:در معنای کلمه حیّز و فرق آن با «مکان»، میان فلاسفه اختلاف است.«شیخ و جمهور متکلمان می‌گویند: مکان و حیّز دو لفظ مترادف‌‌اند و به معنای سطح باطن از جسم حاوی مماس، با سطح ظاهر از جسم محوی است؛ لکن شیخ الرئیس گوید: حیّز را اعم از مکان است، زیرا حیز شامل وضع هم می‌شود. مثلاً فلک الافلاک دارای حیّز است و در حیّز است و در مکان نیست، زیرا ورای آن جسمی نیست که مماس با آن باشد» (سجادی،1375: 308).4- خَلأ: خلأ یعنی خالی بودن در مقابل ملأ؛ یعنی پر بودن، این مسأله که آیا ممکن است در جهان مکانی باشد که خالی باشد، یعنی شاغل هیچ امری نباشد یا تمام مکان ها و فضاها ملأ بوده و پر از اشیاء و موجودات‌اند، مورد اختلاف است...دو قول اصلی در باب خلأ وجود دارد یکی قول کسانی که وجود خلأ را منکرند و قول دیگر آنان که گویند خلأ موجود است (همان،310).5- منصوبه: چیزی بر پا کرده شده و تدبیر کار و بازی هفتم از هفت بازی نرد و به معنی شطرنج نیز است و بعضی از مواقع به معنی بساط شطرنج نیز مستفاد می‌شود و این مجاز است و با لفظ نشستن و چیدن و پیش شدن و باختن و دیدن و پیش بردن مستعمل است(آنندراج).6- تَسویل: فریبکاری، اغوا، آراستن کاری را (بندر ریگی) 7-رَشْق:مسافتی که تیر می‌پیماید.تیر پرتاب،هدف،(لاروس).8- مَشْق: به شتاب نیزه زدن (همان). 9- فَتک: بناگاه گرفتن، ناگاه کشتن (همان).10- اَبطال: جِ بَطَل، شجاع، قهرمان، دلیر (مدبّری،1376: 7)11- کُماة: جِ کَمی، مرد با سلاح، دلاور مسلّح (همان:410). 12- مَرغول: زلف پیچیده را گویند(لغت فرس).13- اَوْتار: جِ الوَتَرهْ، زه کمان،چلة کمان(بندرریگی). 14- به عنوان مثال:«طبیعت و گل‌ها و گیاهان(وصّاف،1338:صص 222، 366، 359، 400، 431، 503، 521، 522)،پرندگان (همان:432)،توصیف زنان (همان:523و 400)،دینی و اساطیری (همان:430، 495، 503، 520)، عطرها و موادّ خوشبو(همان:33، 341، 416، 594)،شراب و آلات عیش(همان:14،15، 64، 366)، جنگ (همان:48، 80، 90، 195، 196، 351، 410، 418، 520)، طبّ (همان:261، 495)،دبیری(همان:85، 326، 437، 439، 418، 655)،چوگان(همان:12)». 15- قَوایم: ج قائمه. دست‌ یا ‌پای چهارپا، پایه‌های تخت (بندر ریگی). 16- نَجیع:دم، خون(المورد).17- َقتْلی: ج قتیل، زن و مرد کشته شده(لاروس)18- لُجّه: گروه بسیار، یا عمیق‌ترین و پر آب ترین جای دریا (همان). 19- نَمیمت:سخن چینی(همان).20- ناوک: نوعی از تیر و آن کوچک باشد (غیاث اللغات).21- مازو: درخت بلوط(فرهنگ سخن).22- بروج آبی برج یا بروج آبی(مثلثۀ آبی)، منجمان برج های دوازده‌گانه را به چهار بخش سه برجیِ: آبی، خاکی، بادی و آتشی تقسیم کرده‌اند و هر یک از آن ها را مثلثه نام داده‌اند؛ اول- آبی یا مثلثة آبی: سرطان، عقرب، حوت؛ دوم- خاکی یا مثلثة خاکی: ثور، سنبله، جدی؛ سوم- بادی یا مثلثة بادی: جوزا، میزان،دلو؛ چهارم- آتشی یا مثلثة آتشی: حمل، اسد، قوس(مصفّی،1357: 4). برج‌های آبی دارای مزاجی سرد و تر، و برج‌های آتشی مزاجی گرم و خشک دارند.23- به‌هفت رسیدن داو: داو به معنی نوبت بازی شطرنج و نرد و زیاده کردن خصل قمار؛ یعنی گرو قمار است(آنندراج). «به هفت رسیدن داو، انتهای داو قمار نرد و تمامی نَدَب را گویند.آن را در عربی عذرا خوانند.عذراء، نام منتهای غلبة بازی نرد است، در اصطلاح نرّادان چنان است که آن که متواتر یازده نَدَب از حریف ببرد، عذرا برد از حریف و یکی به سه آن چه گرو شده بستاند، و باز چون حریف دوم، یازده ندب به تواتر برد، گویند وامق برد و یکی به دو از حریف دوم ستاند» (سجادی،1374،ج 2: 1051).24- ششدر: کنایه از جایی که رهایی از آن دشوار باشد و مجازاً به معنی عاجز و حیران و متحیر نیز مستعمل است و ششدر در حقیقت شش خانه است که در بازی نرد می‌باشد، چون هر یک از کعبتین تا شش خانه نقش می‌دارد، لهذا دو تخته باشند که بر هر یکی از آن دوازده در منقوش می‌باشند، به این طور که بر یمین و یسار هر تخته شش شش‌ در می‌شود و در میان یمین و یسار اندکی فاصله می‌باشد، پس هر گاه که مهره در میان دری که در منتهای تخته است، بند گردد از شش خانه جانب خود به هیچ خانه رفتن نتواند، رهایی آن بدون رهایی دادن حریف دیگر محال است و گاهی از لفظ ششدر کنایه باشد از عالم و دنیا به ملاحظات جهات ستّه (آنندراج).25- خبکان: معنی این کلمه در فرهنگ ها یافت نشد. احتمالاً خِنگان است که به معنی اسبان سفیدموی است.26- بور: اسب سرخ رنگ(برهان قاطع).27- غَشوم: ظالم، ستمکار، غاصب (المورد).28- زَریبة: آغل، مرغدانی، اصطبل، کاهدانی (همان).29- اَنفت:به معنی نقصان و زیان و غبن و خسارت است(فرهنگ جهانگیری). 30- غزارت: فراوانی، بسیاری، زیادت (المورد).31- مصانع: جِ مَصنَع و مَصنُعَه، حوض بزرگی که در آن اب باران جمع می‌شود، آب انبار، آبگیر(لاروس).32- بلارک:«نوعی است از پولاد هندی به غایت خوب و با جوهر، و تیغ هندی را نیز گویند»(سرمه سلیمانی). 33- وِشاق: به کسر اول بر وزن عراق، غلام مقبول و پسر ساده باشد ـ و خدمتکار فقیران و درویشان را نیز گویند و به معنی کنیزک هم به نظر آمده است (برهان قاطع). 

1- آربری،آرتور .(1371). ادبیات کلاسیک فارسی، ترجمة اسدالله آزاد، مشهد: آستان قدس رضوی.
 2- آیتی، عبدالمحمّد.(1364). تحریر تاریخ وصّاف، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
3- ابن اثیر،ضیاء الدین .(1939م). المثل السائر فی ادب الکاتب و الشّاعر،2ج،تحقیق: محمد محی الدین عبدالحمید، مصر: مطبعه مصطفی البابی الحلبی و اولاده.
 4- اته،هرمان .(1336). تاریخ ادبیات فارسی، ترجمة رضازادۀ شفق، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
 5- اسدی طوسی، ابومنصور احمدبن علی .(1365). لغت فرس، تصحیح فتح الله مجتبایی و علی اشرف صادقی، تهران: خوارزمی، چاپ اول.
 6- انجو شیرازی، میر جمال الدین حسین .(1351). فرهنگ جهانگیری،3ج، ویراستة رحیم عفیفی، مشهد: دانشگاه مشهد.
 7- انوری، حسن .(1381). فرهنگ بزرگ سخن، 8 ج، تهران: سخن.
 8- اوحدی بلیانی،تقی الدین .(1364.سرمة سلیمانی، تصحیح محمود مدبری، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول.
 9- براون،ادوارد .(1327). تاریخ ادبی ایران، ترجمة علی اصغر حکمت، تهران: چاپخانة بانک ملی ایران.
10- برهان، محمّد حسین بن خلف .(1341). برهان قاطع، تهران: امیرکبیر.
11- بعلبکی، روحی .(1385). فرهنگ المورد، ترجمة محمد مقدس، تهران: امیرکبیر.
 12- بندر ریگی،محمد .(1378). فرهنگ بندر ریگی(عربی به فارسی)،2ج، تهران: انتشارات علمی، چاپ اول.
13- بهار، محمدتقی .(1376). سبک‌شناسی، 3ج، مجلّد سوّم، تهران: مجید، چاپ نهم.
14- پادشاه، محمد .(1336). فرهنگ آنندراج، 7 ج، زیر نظر محمد دبیر سیاقی‌، تهران: خیام.
15- پورنامدارایان، تقی .(1374). سفر درمه، تهران: زمستان، چاپ اول.
16- ــــــــــــــــ .(1357). «نگاهی به تصویر آفرینی در مرزبان نامه»؛ به کوشش محمّد روشن، هشتمین کنگرة تحقیقات ایرانی «دفتر نخست: بیست‌و پنج خطابه»، تهران: بنیاد فرهنگستانهای ایران، ص84-127.
17- ــــــــــــــــ،و ماحوزی، امیرحسین .(1387). «بررسی وجه شبه در کلّیات شمس»؛ مجلة دانشکدة ادبّیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، دورة 59، شمارة 186، ص 64-41.
18- تاج الحلاوی، علی‌بن محمّد .(بی تا). دقایق الشّعر، تصحیح سیدمحمد کاظم امام، تهران: دانشگاه تهران.
19- تفتازانی،سعدالدین .(1356هـ). شرح المختصر علی تلخیص المفتاح للخطیب القزوینی، حواشی عبدالمتعال الصعیدی، مصر: المکتبه المحمودیه التّجاریه.
20- تقوی، نصرالله .(1317). هنجار گفتار، تهران: مجلس.
21- ثروتیان، بهروز .(1369). بیان در شعر فارسی، تهران: برگ، چاپ اول.
22- جُر، خلیل .(1363). فرهنگ لاروس، ترجمة سعید طبیبیان،2ج، تهران: امیرکبیر، چاپ اول.
 23- جرجانی،عبدالقاهر .(1361). اسرار البلاغه، ترجمة جلیل تجلیل، تهران: دانشگاه تهران، چاپ اول.
24- جندی، علی .(بی تا). فنّ التشبیه، الجزءالثانی، مصر: مکتبة نهضة مصر و مطبعتها.
25- خطیبی، حسین .(1366). فنّ نثر در ادب پارسی، تهران: زوّار، چاپ اول.
26- رادفر،ابوالقاسم .(1368). فرهنگ بلاغی ـ ادبی، 2 ج، تهران: اطلاعات، چاپ اول.
27- رامپوری، غیاث‌ الدّین محّمد .(1363). غیاث اللّغات، به کوشش منصور ثروت، تهران: امیرکبیر، چاپ اول.
28- رستگار فسایی، منصور .(1380). انواع نثر فارسی، تهران: سمت، چاپ اول.
29- رجائی، محمد خلیل .(1359). معالم البلاغه، شیراز: دانشگاه شیراز، چاپ سوم.
30- ریپکا،یان .(1364). ادبیات ایران در زمان سلجوقیان و مغولان، ترجمة یعقوب آژند، تهران: فاروس، چاپ اول.
31- ــــــــــ .(1354). تاریخ ادبیات ایران،ترجمة دکتر عیسی شهابی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
32- زکی صبّاغ، محمد علی .(1998م). البلاغة الشعریه فی کتاب البیان و التّبیین للجاحظ، بیروت: المکتبه العصریه چاپ اول.
 33- سجّادی، سیدجعفر .(1375).  فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، تهران: امیرکبیر، چاپ اول.
34- سجّادی، ضیاء‌الدّین .(1374).  فرهنگ لغات و تعبیرات با شرح اعلام و مشکلات دیوان خاقانی شروانی، 2ج، تهران: زوّار، چاپ اول.
35- شفیعی کدکنی، محمدرضا .(1368). موسیقی شعر، تهران: آگاه، چاپ دوم.
36- ـــــــــــــــــــــــ .(1366). صور خیال در شعر فارسی، تهران: آگاه، چاپ دوم.
37- شمیسا، سیروس .(1372). بیان، تهران: فردوس و مجید، چاپ سوم.
38- صفا،ذبیح‌الله .(1352). تاریخ ادبّیات در ایران، ج3 بخش 2، تهران: دانشگاه تهران، چاپ اول.
39- ــــــــــــــ، .(1353). گنجینة سخن،6ج، دانشگاه تهران: تهران، چاپ دوم.
40- صفوی،کورش .(1380). از زبان‌شناسی به ادبّیات، ج 1 نظم، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، چاپ دوم.
41- ــــــــــــ .(1380). از زبان‌شناسی به ادبیات، ج 2 شعر، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، چاپ دوم.
42- ـــــــــــــ .(1377). «پیشنهادی در سبک‌شناسی ادب فارسی»؛ زبان و ادب، «مجلة دانشکدة ادبّیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علّامة طباطبایی، سال 2، ش6، ص 56-43.
43- عسکری، ابوهلال حسن بن عبدالله .(1372). معیار البلاغه،ترجمة محمد جواد نصیری، تهران:دانشگاه تهران، چاپ دوم.
44- غریّب،روز .(1378. نقد بر مبنای زیباشناسی و تأثیر آن در نقد عربی، ترجمة نجمة رجائی، مشهد: دانشگاه فردوسی.
45- فاضلی،محمد .(1365). دراسة و نقد فی مسائل بلاغیة هامّه، مشهد: مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول.
46- فتوحی، محمود .(1387). «ارزش ادبی ابهام از دو معنایی تا چند لایگی معنا»؛ زبان‌ و ادبّیات فارسی (8) «مجلة دانشکدة ادبّیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلّم تهران، سال 16،ش62، ص 36-17.
47- ــــــــــــــ .(1383). «تمثیل، ماهیت، اقسام، کارکرد»، مجلة دانشکدة ادبّیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلّم،دورة جدید، سال 12 و 13،ش49-47، ص 179-141.
48- فرشید‌ ورد، خسرو .(1363). دربارة ادبّیات و نقد ادبی، ج2، تهران: امیرکبیر، چاپ اول.
49- قدامة ابن جعفر،ابی فرح .(بی تا). نقد الشّعر، تحقیق محمد عبدالمنعم خفاجی، بیروت: دارالکتب العلمیه.
50- قیروانی، ابن علی الحسن بن رشیق .(1925م). العمده فی صناعة الشّعر و نقده، مصر: مطبعه امین هندیه بالموسکی و شارع المناخ، چاپ اول.
51- کزّازی، میرجلال الدّین .(1368). بیان، تهران: مرکز، چاپ اول.
52- مدبّری، محمود .(1376). فرهنگ لغات نثرهای فنّی و مصنوع، کرمان: خدمات فرهنگی کرمان، چاپ اول.
53- مصفّی، ابوالفضل .(1357). فرهنگ اصطلاحات نجومی، تبریز: انتشارات موسسة تاریخ و فرهنگ ایران.
54- میرصادقی، میمنت .(1385). واژه‌نامة هنرشاعری، تهران: کتاب مهناز، چاپ سوم.
55- نظام طهرانی،نادر .(1387). «نشوء النثر الفنّی عندالعرب و ازدهاره فی الجاهلیّه و الاسلام»؛فصل نامة زبان و ادب، مجلة دانشکدة ادبیات فارسی و زبان های خارجی دانشگاه علّامة طباطبایی،سال 2، ش7و 8، ص 147-137.
56- وحیدیان کامیار،تقی .(1386). «تشبیه ترفند ادبی ناشناخته»، فصل‌نامة تخصّصی ادبیات فارسی دانشگاه آزاد مشهد، سال چهارم،ش13، ص20-7.
57- ـــــــــــــ .(1382). «زبان چگونه شعر می‌شود»، مجلّة علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد،ش4، ص193-181.
58- وصّاف (شیرازی)، شهاب‌الدین عبدالله .(1338). تاریخ وصّاف(مشهور به نسخة بمبئی: 1269)، تهران: کتابخانة ابن‌سینا و جعفری تبریزی.
59- همائی، جلال‌الدین .(1361). فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران: توس، چاپ دوم.