نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کردستان
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
The concept of Right or Straight has been used prolifically for designating directions. Whenever scholars have encountered “Right Path” in the old texts, they have interpreted it as opposed to “Left Path” and ignored the etymology of “Path” (Rah) and the main meaning of Right Path. An analysis of the expression “Right Path” in old texts reveals that when right is used as a modifier for path, it is not an opposite of left; rather, it signifies a clear and obvious path as opposed to a dead and / or an unknown path. In this study we have tried to clarify the significance of “Right Path” and we have shown a military device which has been ignored in the old texts. Moreover, we have corrected some of the mistakes in the works of textual critics of old texts.
کلیدواژهها [English]
1- مقدمه
یکی از مشکلات مطالعه و تصحیح متون کهن، برداشت امروزین از واژهها و تعابیر و اصطلاحات کهن است. این گونه برداشتها اگر در تصحیح یا گزارش این متون راه یابد؛ موجب میشود، آگاهی ما از میراث گذشتگان ناقص گردد. مثلاً ممکن است، خوانندة امروزی از واژة راهدار برداشتی مثبت داشته باشد؛ لیکن توجه به ریشة این واژه برای فهم شعر ناصر خسرو در بیت زیر ضروری است:
خدای از شرّ و رنج راهداران |
|
گروه خویش را ایمن بداراد |
در این شعر راهدار به معنی راهزن بهکار رفته است، چون کسی که در گذشته بر راهها میایستاد نه برای کمک به مردم و مسافران؛ بلکه به کمین ایستاده بود برای دزدی. همین واژۀ راهدار در متون پهلوی نیز به همین صورت بهکار رفته است (ر.ک: آذرفرنبغ،1384: 43).
تعبیر «راه راست» یکی از صدها تعبیر پرکاربرد متون کهن است که ضرورت دارد، به ریشة کهن و چگونگی کاربردش در متون دقت شود. در لغتنامة دهخدا، ذیل واژة «راست» این معانی ذکر شده است: مستقیم، بیانحراف، بیاعوجاج مقابل کج، یمین، اَیمن، صدق مقابل دروغ، درست مقابل نادرست، بر حق، واقعی، حق، حقیقت، صواب، برابر، یکسان، هموار، مطابق، یک اندازه، به اندازه، کامل، به عینه، کاملاً، تمام، تخت، صحیح، بدون نقص، بدون کمی، منظم، مرتب، با ترتیب، متناسب، بَرازا، عادل، همینکه، صریح. دهخدا تعبیر «راه راست» را نیز به دو معنی دانسته است: 1- راه درست، طریق حق، طریق صواب، مقابل راه کژ و خطا و ناصواب. 2- پردهای و نوایی از موسیقی (دهخدا،1350: ذیل واژة راست).
واژة «راست» امروزه غالباً در معنی و مفهوم سوی و جهتِ راست یا یمین و در مقابل چپ و یسار بهکار میرود. در مواردی نیز همراه درست، در تعبیر راست و درست یا به تنهایی در معنی کهنتر خود که در زبان پهلوی رایج بوده؛ یعنی معانی چون مستقیم، صحیح، عادل و درست (برهان،1376: 927) بهکار میرود. واژۀ «راه» در پهلوی به صورت راس (râs) تلفظ میشده، در ایرانی باستان به صورت râthya و اوستایی raithya بوده است، «س» پهلوی نیز در فارسی به «هـ» بدل شده است. (برهان، 1376: 934) هر چند ممکن است در برخی موارد این تغییر و تبدیل روی نداده باشد، مثل اینکه ماهی در برخی گویشها شکل کهن خود را حفظ کرده و به صورت ماسی بهکار میرود (همان،1961) یا در فارسی کهن خروه و خروس هر دو بهکار رفته است. (دهخدا،1350: ذیل واژة راس) راه در گویش دوانی، râsa تلفظ میشود (سلامی،1381: 459) در گویشهای محلی در عبارتهایی چون: مردم تا راس کوه خانه ساختهاند یا راس درختها که رسید (ملکزاده،1380: 153) راس همان تلفظ راه در زبان فارسی معیار است، همخوان «ت» در اصل همخوانی افزوده است؛ چنانکه برومند سعید نیز این همخوان افزوده را در واژههای آمرزشت، آرایشت، آفرینشت، بالشت، پاداشت، خشتخشت، خورشت، سرزنشت، فرامشت، کرخت، کنشت، گوارشت، کوست و منشت نشان داده است. (برومند سعید،1385: 316-326) احیاناً واژة راه در متون کهن، شکل قدیمتر خود؛ یعنی راست را حفظ کرده است. بر این فرض، تعبیر «راه راست» شکل کهنتر راهِ راه در مقابل راه بیراه است، در این مقاله مواردی از متون کهن استخراج شده که راه راست، معنایی غیر از معنی رایج امروز دارد و راه راست در مقابل راه بیراه بهکار رفته است.
2- معنا وکاربردهای راه راست در ترجمه و تفسیر تعابیر قرآن کریم
2-1- الصراط المستقیم
مفسّران و مترجمان قرآن کریم در برابر عبارت قرآنی «الصراط المستقیم» راه راست را نهادهاند (سورآبادی، 1381: 727، اسفراینی،1374: 1354، و نسفی،1362: 671،578، 638، طبری، 1356: 47/1، 449/1) علاوه بر آن برخی مترجمان و مفسران، راه راست را نیز توضیح دادهاند. نسفی، راه راست را طریق اسلام خوانده است. (نسفی،1362: 714) سورآبادی، راه راست را دین اسلام، راه محکمات قرآن و راه بهشت خوانده است. (سورآبادی،1381: 1617) ابوالفتوح، ره راست را معادلِ الصراط المستقیم قرار داده و مینویسد «روا باشد که به ره راست ره بهشت خواهد». (ابوالفتوح رازی،1377: 223-224/16) روایتی در روض الجنان نقل است که نشان میدهد راست در این تعبیر در مقابل چپ نیست: «زرّ بن جُبَیش روایت کند از ابووائل که رسول– صلّی اللهُ علیه و آله و سلَّم- دو خط بکشید، یکی از جانب چپ خود و یکی از راست خود، آنگه گفت: هذه السبل؛ این راههاست و بر سر هر راهی شیطانی میگوید: الی الی، آنگه خطی برابر روی خود بکشید، گفت: این راه خداست، پس این آیت برخواند: و اَنَّ هَذَا صِراطی مُستقیماً فَاتَّبِعُوهُ و لاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِهِ» (همان، 85/1) تفسیر شنقشی در ترجمة آیة 16 سورة اعراف، صراطک المستقیم را به راه راستت ترجمه میکند و راه راست همان، دین مسلمانی میخواند: «ابلیس گفت: بدین کی مرا بیراه بکردی، حقّا کی بنشینم فرزندان آدم را بر راه راستت، دین مسلمانی» (تفسیر شنقشی،1354: 173) اسفراینی، بیراه و راه راست را به صورت متضاد در ترجمة اضلال و صراط مستقیم آورده است (اسفراینی،1375: 648) یا الصراط المستقیم را راه راست ترجمه کرده (همان، 708) و در توضیح راه راست، آن را به مسلمانی تعبیر کرده است. (همان، 685 نیز رک: بخشی از تفسیری کهن،1382: 60) همچنین اسفراینی، در روشنایی راه رفتن را همان راه راست رفتن خوانده است بدین صورت که روشنایی در نظر وی نور مسلمانی است؛ در ترجمة «اَوَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَاَحْیَیْنَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فیالنّاسِ کَمَنْ مَّثَلُهُ فیِ الظُّلُماتِ لَیسَ بِخَارجٍ مِنْهَا کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِریِنَ مَاکَانُوا یَعْمَلُونَ (انعام/ 122) مینویسد: «ای آن کسانی که بُد مرده، و ما وی را زنده بکردیم و بدادیم وی را روشنایی - یعنی نور مسلمانی- که بدان همیرود اندر میان مردمان، اندر راه راست، چون کسی بود مثال وی که اندر تاریکیها بود- یعنی تاریکی کفر و ضلالت- بیرون نیامد از آن، همچنان آراسته بکردهاند کافران را آنچه همیکنند از کفر و معصیت.» (اسفراینی،1375: 683) کاشفی نیز می نویسد: «در تیسیر مستقیم را به روشن تفسیر میکند و میگوید این لغت روم است، پس مفهوم صراط مستقیم راهی روشن باشد.» (کاشفی،1379: 741)
2-2- سَبیل
نسفی، ذیل آیة 146 سورة اعراف، تعابیر «سبیل الرُّشد» را راه راست و «سبیل الغیِّ» را به راه بیراه ترجمه کرده است. (نسفی،1362: 319) آیة «وَ اِنَّهَا لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ» (الحجر/ 76) در تفسیر نسفی چنین ترجمه شده است: «و این شهرهاشان بر راهی است پیدا» (همان،500) و از آنجا که در نظر اسفراینی، راه راست به معنی راه آشکار و گشاده و پیدا بوده است آن را به این صورت ترجمه کرده است: «و آن دیهای ایشان به راهی راست ایستاده.» (اسفراینی،1374: 1187) اسفراینی، در ترجمة آیة 9 سورة نحل، راه راست را در مقابل راه ضلالت قرار داده است: «وَ عَلَی اللهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَ مِنْهَا جآئِرٌ وَ لَوْ شَاءَ لَهَدیکُمْ اَجْمَعِینَ و بر خدای است بیان راه راست، و از آن راهها است که بگردیده است از حق- یعنی راه ضلالت- و اگر خواستی راه نمودنی شما را به حق همه.» (همان، 1198) مشخص است که اسفراینی، راه راست را در ترجمة قصد السبیل آورده است؛ همین ترجمه را در تفسیر نسفی نیز میبینیم (نسفی،1362: 505) نسفی در ترجمة مقتصد نیز «بر راه راست رونده» آورده است. (همان، 780) اَهْدَی سَبِیلاً (آیة84 سوره اسراء) را اسفراینی «راه یافتهتر» ترجمه کرده است (اسفراینی،1374: 1285) و نسفی «راه راست روندهتر». (نسفی،1362: 546) در تفسیر نسفی، «سَوَاءَ السَّبِیل»، به «راه راست مبین» ترجمه شده (همان،733) و تفسیر قرآن پاک آن را به راه راست برگردانده و راه راست را دین مسلمانی خوانده است (تفسیر قرآن پاک،1383: 65) و در روض الجنان فقط راه راست آمده است (ابوالفتوح رازی،1377: 92/15، 36/7،88/7) صاحب تاج التراجم «میان راه» آورده، بعد نوشته یعنی راه راست. (اسفراینی،1375: 570) ابوالفتوح، میانه و وسط راه را نیز راه راست خوانده، در ترجمة سَواءَ السَّبِیلَ، راه راست آورده است، بعد آن را توضیح داده که «سَواءَ السَّبِیلَ میانة راه باشد یعنی جاده راه» (ابوالفتوح رازی،1377: 106/2) همچنین راه حق و راه راست را به یک معنی آورده: «هر کس که این کند از شما، راه حق گم کرده باشد و راه راست» (همان، 155/19) «اِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ، گفت او را هدایت دادیم بر ره راست» (همان، 72/20) سورآبادی، سبیل را، راه راست در مقابل ضلالت و گمراهی آورده است: «فَضَلُّوا فَلایَسْتَطِیعُونَ سَبِیلاً گمراه شدند از دل نیاوند آمدن به راه راست» (سورآبادی1381: 1701) همچنانکه ترجمة نسفی از «فَأضَلُّونا السَّبِیلا» بدین صورت است: «و ایشان از راه راستمان ببردند و به بیراهی سپردند» (نسفی،1362: 803).
2-3- هدی
مفسّران در ترجمة هدی، راه راست نهادهاند (ابوالفتوح رازی،1377: 177/19، سورآبادی،1381: 60، اسفراینی،1374: 1321 و نسفی،1362: 737 و تفسیر شنقشی،1354: 207، بخشی از تفسیری کهن به پارسی،1375: 3) اسفراینی «راه راست» را مترادف صالح و معتقد آورده است: «روی به شهرهای ایشان نهاد تا به امتی رسید صالح و معتقد و بر راه راست، بر یگدیگر رحیم و با یگدیگر ساخته» (اسفراینی،1374: 1338) سورآبادی، راه راست را معادل هدیً آورده و توضیح داده که راه راست، راه بایسته و درست و راه اسلام است: «انَّک لَعَلی هُدیً مُستَقِیم: بدرستی که تویی بر راه راست و بایسته و درست، راه اسلام.» (سورآبادی،1381: 1621 نیز 1648) ابوالفتوح «هدی و ره راست» را به صورت مترادف آورده و منظورش از هدی، ایمان است (ابوالفتوح رازی،1377: 338/20) و نسفی در ترجمة ممّن هدینا، راه راست دادگان آورده است. (نسفی،1362: 581) آنچه نسفی در ترجمة آیه 50 از سورة قصص آورده، نشان میدهد راه راست، در نظر وی با روشنی و آشکارگی همراه است، در مقابل ضلالت که همراه تاریکی است: «انَّ اللهَ لایَهدی القومَ الظالمین خدای تعالی راه راست ندهد، آن را که بر اختیار ضلالت ثابت بود» (همان،740 نیز رک:522) نسفی گاه در ترجمة هدی و ضلالت، راه یافتن و بیراه شدن یا از راه راست به جای هدی و راه یافتن استفاده کرده است: «مَنِ اهْتَدَی فَانَّما یَهْتَدی لِنَفْسِه هر که بر راه راست رود وی راست منفعت آن وَ مَنْ ضَلَّ فَانَّما یُضِلّ عَلَیهَا و هر که گمراه شود بر وی است مضرّت آن» (همان،533 نیز548،555،728،741، 1000) آیة مذکور را اسفراینی چنین ترجمه کرده است: «آن کسی که راه یابد خود راه یابد خویشتن را، و هر که بیراه شود خود خویشتن را بیراه شود». (اسفراینی،1374: 1258) هر چند اسفراینی در جایی دیگر، هدی را راه راست ترجمه کرده است (همان،659،798،800) و راه راست را در مقابل بیراهی آورده است: «اولئِکَ الَّذینَ اشتَرَوُا الضلالةَ بِالهُدی ایشاناند آن کسانی که بخریدهاند و اختیار کردهاند بیراهی، به راه راست». (همان:70) بنا بر این، «راه راست» در مفهوم مستقیم یا یمین نیست؛ هدی است که همان راه آشکار و روشنی است چون در نظر مفسران و مترجمان، راه راست همان هدی است در مقابل ضلالت که گمراهی است (ابوالفتوح رازی،1377: 117 و 129/1) همچنین ابوالفتوح یکی از معانی نَبی را طریق روشن خوانده است و معادلی برای راه راست قرار داده است: «نَبی طریق روشن باشد برای آن که خلق به او مهتدی شوند چنان که به راه راست.» (همان، 313) تفسیر شنقشی نیز در ترجمة آیه97 سورة انعام، هدایت یافتن را به «راه راست گرفتن» برگردانده است: «او بیافریدست از بهر شما را ستارگان تا راه راست گیرید بدان ستارگان اندر تاریکیها دشت و دریا» (تفسیر شنقشی،1354: 154 نیز245،230،64،9).
2-4- سَوِی
در ترجمة صراطاً سویاً یا الصراط السوی نیز همچنان راه راست قرار دادهاند (اسفراینی،1374: 1356، نسفی،1362: 579، سورآبادی،1381: 1546).
2-5- اَقْوَم
مترجمان قرآن کریم، اَقْوَم را نیز راه راست یا راه راستتر ترجمه کردهاند: در ترجمة انَّ هَذَا الْقُرآنَ یَهدِی لِلَّتی هیَ اَقْوَم چنین آوردهاند: «این قرآن راه نماید به راه راستتر» (نسفی،1362: 532) یا «خود این قرآن راه نماید به آن طریقی راست» (اسفراینی،1374: 1256).
2-6- بصارت
اگر اسفراینی در ترجمة بخشی از آیة20 سورة هود، راه راست دیدن را در ترجمة بصارت یا بصارت و مفعول محذوف آن آورده؛ بدان سبب است که «راه راست» به معنی راه آشکار و روشن، مشهور بوده است: «یُضاعَفُ لَهُمُ الْعذابُ مَاکَانُوا یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ وَ مَاکانُوا یبْصِرُونَ» مینویسد: «مضاعف بکنند ایشان را عذاب که نتوانستندی شنیدن آیات ما و همی ندیدندی راه راست» (همان، 1012).
2-7- قصد
ابوالفتوح، قصد را نیز به راه راست ترجمه کرده که نه این سوی راه و نه آن سوی راه است: «اَلْقَصدُ واسِطُ الاُمُور، و القَصدُ الجادةُ لِاَنَّها بَیْنَ مَضَلَّتَینِ، که این جانب و آن جانب گمراهی باشد و از میانه راه راست، آن را قصد خوانند برای این» (ابوالفتوح رازی،1377: 60/7).
3- راه سمت راست در مقابل چپ
در مواردی که راه سمت راست در مقابل چپ منظور بود، به سبب آنکه راه راست به تنهایی مفهومی غیر از آنچه امروز رایج است داشت، الفاظ و کلماتی چون سوی، دست و سمت را با راست همراه میکردند تا این مفهوم را نشان دهد؛ به برخی نمونهها توجه نمایید:
به دست چپش هرمز کدخدای ز خون بر در دز همی موج خاست |
|
سوی راستش موبد پاک رای که دانست دست چپ از دست راست
|
«تو صاحب نظر باش و صاحب تمییز، زیرا راه شاخ شاخ میشود، یکی ازین ره بر میآید، یکی از آن راه؛ تو دست راست نگاه دار» (افلاکی،1362: 672).
اسفراینی در ترجمة یمین و یسار عالباً الفاظی چون سوی یا دست را همراه راست و چپ میآورد (اسفراینی،1374: 1276،1239، 1237،1232 ،1206، 1308،1303) ابوالفتوح، میمنه را دست راست معنی کرده چون لفظ میمنه، جهت را در بر دارد (ابوالفتوح رازی،1377 :280/20 و 367/20) یا تفسیر شنقشی ایمان و شمائل را دست راست و دست چپ ترجمه کرده است (تفسیر شنقشی،1354: 173).
در تمامی تفسیر و ترجمههای کهن قرآن کریم ذیل آیات 8 و 9 و 10 و 27 و 38 و 41 سورۀ واقعه، یمین و شمال یا میمنه و مشئمه را در تعابیر قرآنی اصحاب الیمین و اصحاب الشمال و اصحاب المیمنه و اصحاب المشئمه، به صورت دست یا سوی راست و چپ معنی کردهاند؛ چنانکه ترجمة تفسیر طبری از «خداوندان دست راست و خداوندان دست چپ» یاد کرده است. (طبری،1356: 1794-1796/7) نسفی و سورآبادی در ترجمة آیات مذکور از تعابیر «خداوندان دست راست» و «خداوندان دست چپ» استفاده کردهاند. (نسفی،1362: 1018و سورآبادی،1381: 2515) میبدی «خداوندان راست دست و مردمان راست و راست سوی» و «خداوندان چپ سوی» و «خداوندان چپ دست و چپ سوی» را بهکار برده است. (میبدی، 1361: 436-438/9) ابوالفتوح رازی نیز تعابیر «یاران دست راست و یاران دست چپ» و «اصحاب دست راست و اصحاب دست چپ» را در ترجمة تعابیر قرآنی به کار برده است (ابوالفتوح رازی،1356: 2-3/11).
4- راه راست و راه بیراه
در بلاغت اسلامی مهمترین ویژگی سخن خوب و درست را فصاحت دانستهاند؛ اطلاق لفظ فصیح به سخن خوب از آن است که این لفظ به معنی روشنی و آشکارگی است. (رجائی،1372: 3) همین لفظ را فردوسی در شاهنامه، گشاده زبانی خوانده است:
جوانی بیامد گشاده زبان |
|
سخن گفتن خوب و طبع روان |
در زبان فارسی برخی مصنّفان همین فصاحت و گشاده زبانی را با تعبیر راست یا راه راست بیان کردهاند؛ در مقدمة ترجمة تفسیر طبری، راه راست به صورت صفت برای پارسی دری و به معنی فصیح و آشکار بهکار رفته است: «این کتاب تفسیر بزرگ است از روایت محمد بن جریر الطبری رحمة الله علیه ترجمه کرده به زبان پارسی و دری راه راست.» (طبری،1356: 5) راجی کرمانی «راست» را به معنی آشکار و فصیح، صفت آواز کرده است:
ملایک ز هر سو به آواز راست |
|
نوایی نوآیین ز هر گوشه خاست |
راه راست چند مورد در شاهنامه، مجازاً به معنی سخن درست و آشکار بهکار رفته است:
بدو گفت قیصر که خسرو کجاست |
|
ببایدت گفتن به ما راه راسـت |
در بیت زیر نیز درخواست قیصر از فرستادة پرویز برای گفتن راه راست به معنی آشکار و بینیرنگ سخن گفتن در مقابل کژ یعنی سخن با نیرنگ است:
که از من همی بار بایدت خواست |
|
اگر کژ گویند اگر راه راست
|
همچنین در شاهنامه، تعبیر راه راست به معنی آشکار یا راه آشکار و مشهور به کار رفته است؛ وقتی داراب در طاقی ویران خوابیده بود و رشنواد صدایی شنید که داراب را شاه ایران میخواند به او اسب داد و پرسید:
چه مردی و بوم و نژادت کجاست؟ |
|
سزد گر بگویی همه راه راست
|
جانوشیار و ماهیار وقتی دارا را می افکنند نزد اسکندر میروند و میگویند که دشمنت را کشتیم؛
چـــو بشنیــد گفتـــار جانوشیار |
|
سکندر چنین گفت با ماهیار
|
راه راست در اینجا به معنی آشکارا است. بیت دوم، یعنی دشمن را که میگویی افکندهای کجاست؟ آشکارا او را نشان بده یا واضح و آشکارتر سخن بگو. بنداری اصفهانی، راه راست نمودن را در همین بیت به سخن راست گفتن ترجمه کرده: «فقال:ان کنتما صادقین فاوقفانی علی مصرعه».(همان، حاشیه شماره 8)
در ترکیب پیوند راست یا راست پیوند، راست به معنی آشکار و روشن بهکار رفته است؛ چنانکه وقتی فغستان دختر کید هندی را برای اسکندر آوردند، اسکندر
بفرمود تا هـــر که بـخرد بدنـد |
|
بر آن لشکر روم موبد بدنــد
|
در همای نامه، مهراوه به سه پسرش میگوید که از سه طرف، شب هنگام به همای شبیخون بزنند آنان نیز با تعبیر راه راست، شبیخون خود را حتمی و آشکارا جلوه میدهند، طبیعی است که از سه راه و سه طرف، مفهومی متضاد با سمت راست دارد بنابراین، تعبیر راه راست مفهومی غیر از جهت جغرافیایی را بیان میکند:
شما را همی مرد سیــصد هـزار |
|
بباید گزیــــد ازدر کارزار |
در مقابل این راه راست که آشکارا است، راه پنهانی را نیز همای نامه، راه کوژ خوانده است: وقتی سپاه روم، سپاه شام را در بیشهای محاصره کرده بود و خوردنی را بر آنها بسته بود تا هلاک شوند، وقتی همای برای نجات آنان میخواهد به بیشه برود، باید از میان سپاه روم بگذرد و طبیعی است که باید از راهی نهفته و پنهانی برود بدین سبب است که شاعر میگوید:
همان روز بر زد به رومی سپاه |
|
سوی بیشه بگشود یک کوژ راه
|
کوژ راه، راهی است غیر اصلی و غیر مشهور، راهی است که به زور باز شده است.
چون این بانگ بشنید گفت ای عجب |
|
که یارد بر من گذشتن به شــب
|
یعنی چه کسی جرأت دارد بر این راه آشکارا بگذرد؟
ناصر خسرو، راه راست را در معنی راه آشکار و گشاده و معادل صراط مستقیم و در مقابل راه دوزخ به کار برده است؛ همچنین آن را راه بهشت میخواند:
به گمرهی نبود عذر مر تو را پس از آنک گمراه گشتهای ز پس رهبران کور یکی سوی دوزخت همیخــواند |
|
تو را دلیل خداوند راه راست نمود گم نیست راه راست ولیکن تو خود گمی یکیّ سوی عزّ و نعمت مینو
|
فخر گرگانی نیز راست را در معنی آشکارا بهکار برده است:
سرودی گوی هم بر راست پرده |
|
ز روی مـهر مــا بردار پرده |
وقتی شاه از گوسان در میخواهد که سرودی بگوید که پردة راز رامین را بدرد، ویس حلقة زر از گیسوان خود میکند و به گوسان میدهد:
به گوسان داد و گفت این مر تو را باد |
|
به حال من سـرودی نـغز کن یاد
|
به نظر نمیرسد «راست پرده» به مقام خاص موسیقی تصریح داشته باشد، اگر هم چیزی از آن در میان باشد؛ به صورت ایهام است و البته، ترکیب راست پرده با توجه به معنی آشکار برای راست، تعبیری متناقض همچون هست نیست یا برگ بیبرگی است. راست پرده در اینجا یعنی آهنگ آشکار در مقابل پوشیده، چون در بیت آخر هم میگوید: با سرود نغز راز را آشکار کرد.
در ابیاتی از حدیقه نیز راه راست در معنی راه آشکار و در مقابل گمراهی و ضلالت یا تاریکی و داج بهکار رفته است:
هر که در ملک او منی کــرده آنگه آگه شـــوی ز نـرخ پیـاز او ترا راه راست بنمودســـت لفظ سید چو در زمان بشـنید |
|
از ره راست توسنی کرده که نیابی به راه راست جواز گر تو بر ره روی ترا سودست در شب داج راه راست بدید |
تعبیر راه راست در مثنوی نیز بهکار رفته است:
چون فقیر آیید اندر راه راست |
|
شیر و صید شیر خود آن شماست
|
در این بیت راه راست؛ یعنی راه آشکار و گشاده و مشهور، چون فقیران اگر به معنی گدایان باشد، بر راهی میروند که مشهور است و مردم بسیار ازآن عبور میکنند تا بدانها چیزی ببخشند.
به نظر میرسد «راه بی ره» در همای و همایون، همان راه گم و پوشیده و در مقابل راست در مفهوم آشکار و گشاده است، چون این شعر به گونهای برگرفته از آیة اهدنا الصراط المستقیم است:
گر از ره برون رفتم ای رهنمای |
|
در این راه بی ره مرا ره نمای |
گردیزی نیز چندین بار راه راست را در معنی راه آشکار و گشاده و همگانی بهکار برده است: «ملک اللان ترسا است و همة اهل مملکت او کافرند، بت پرستند و از سر حدّ او دَه روز برود میان درختان و جویها و جایهاء خرّم تا به قلعتی رسد کی او را باب اللان گویند و او بر سر کوهی نهاده است و زیر این کوه راهِ راست و همه گرد بر گرد او کوههاء بلند است و هزار مرد است که به نیابت، این قلعة را پاس دارند به شب و روز بر طریق نیابت.» (گردیزی،1384: 401) «هفت شباروز پیش ایزد، تعالی، ایستاده بودم و حاجت بخواستم تا مرا پیش خویش برد، پیش از آن کی دیو مرا از راه راست ببرد» (همان،76).
ابوریحان نیز راست را به معنی آشکار و بیعیب و نیرنگ به کار برده است؛ در جملة زیر راه مفهوم مجازی دارد. راه راست؛ یعنی راستی و آشکارگی در مقابل نیرنگ و زرق و دو رنگی: «و اما حشویان منجّمان کی تمویه و زرق دوستتر دارند از راه راست چون کسی ایشان را چنین مسأله پرسد او را بازگردانند.» (بیرونی،1367: 538).
در تاریخ بیهقی راه راست در معنی راه آشکار است که در آن سواران و قاصدانی میگماشتهاند: «روز سهشنبه نهم این ماه، نامة وزیر رسید بر دست سواران مرتّب که بر راه راست ایستانیده بودند.» (بیهقی،1371: 750-749) بیهقی، با توجه به معنی آشکار و گشاده، شیوة تاریخ نگاری را راه راست خوانده است: «و مرا چاره نیست از بازنمودن چنین حالها که ازین بیداری افزاید و تاریخ بر راه راست برود که روا نیست در تاریخ تخسیر و تحریف و تقتیر و تبذیر کردن» (همان، 678).
وقتی حضرت علی (ع) قصد گشودن قلعة بنینضیر و بنیقریضه کرد «امیرالمؤمنین– علیه السلام- گفت: من آمدم تا به زیر حصن و رایت رسول در زیر حصن بردم راست. چون مرا دیدند، خوفی عظیم در ایشان افتاد.» (ابوالفتوح رازی،1377: 22/2) به نظر میرسد در اینجا، راست به معنی آشکارا بهکار رفته است.
نصر الله منشی، «راه راست و شارع عام» را مترادف و هم معنی بهکار برده است (کلیله و دمنه،1383: 42) چون راه راست در نظر وی ترجمهای از صراط مستقیم بوده است: «و انصار حق را سعادت هدایت راه راست نمود» (همان،3) «راه راست بسته و طریق ضلالت گشاده» (همان، 56 نیز 94،382 و47) در کلیله و دمنه، تعبیر سَنَن راست نیز با توجه به تعبیر قرآنی، در مفهوم راه و شیوة آشکار بهکار رفته است: «نظام کارهای حضرت و ناحیت به قرار معهود و رسم مألوف باز رفت و بر قاعدة درست و سَنَن راست اطّراد و استمرار یافت.» (همان،10) مینوی در حاشیه دربارة سَنَن مینویسد: «سَنَن: راه و روش است و زمخشری در مقدمه راه راست گفته است» (همان).
میدانی در السامی فی الاسامی، راه راست را مقابل السمت آورده و راههای مجهول را بنیات الطریق خوانده است. (دبیرسیاقی،1354: 190) السمت را نیز عربها راه و میانة راه میشمارند (ابن منظور:47-46/2).
در التوسل الی الترسل، راست به معنی صواب بهکار رفته است: «و راه راست و طریق صواب ایشان را از طاعتداری و خدمتگاری حضرت ما بازنمود» (بغدادی،1385: 127).
در خلاصة سیرت رسول الله(ص) راه راست در مقابل گمراهی بهکار رفته است: «مهتران قریش گفتندی حق تعالی از مشتی گدایان راه راست دهد و ما گمراه باشیم این محال است و ما سخن محمد به حضور ایشان نمیشنویم» (شرفالدین،1368: 89).
کاشفی، طریق راست را در مقابل نیرنگ بهکار برده است: «اگر پرسند که جامة فراویز برآورده از آن کیست؟ بگوی از آن مردی که ظاهر و باطن او یکی شده باشد و نهان و آشکار او به طریق راست بود نه آنکه در صورت، مردم را فریب دهد و از معنی بیخبر باشد. » (کاشفی سبزواری،1350: 175).
تعبیر دیگر راه بیراه در متون کهن هنجار بود؛ در لغت فرس با توجه به این بیت عنصری:
همیشدند به بیچارگی هزیمتیان |
|
شکسته پشت و گرفته گریغ را هنجار |
اسدی نوشته است هنجار به معنی «راهی بیراه باشد که جاده نبود». (اسدی،1365: 157) به نظر میرسد علت آنکه هنجار را راه بیراه شمردهاند، همین راهی است که برای گریز در این بیت طرح شده است و خلاف راه راست است. در همای نامه نیز هنجار دز، در مفهوم راه بیراه بهکار رفته است:
نبد هیــچ پیدا فراز از نشــیب |
|
ز بس تیرگی در دل آمد نهیب |
در هماینامه، هنجار مار دو بار مشبّةبه راه دشوار و سخت واقع شده است. لفظ هنجار در این مورد غیر از تنگی راه، به اعتبار پر پیچ و خم رفتن مار نیز هست:
کُه او همه سر به سر دیــولاخ |
|
کمرها برسته ز کُه شاخ شاخ
|
اگر هم در وصف دانایی و تجربه کسی در مرز روم از هنجار شناسی او یاد کرده، به اعتبار تعبیری است که از هنجار در نظر دارد یعنی راههای ناشناخته است:
همه دیده بد سر به سر مرز روم |
|
بدانست هنجار آن مرز و بوم |
در گل و نوروز نیز از هنجار در معنی راه پنهان استفاده شده است، وقتی نوروز میخواهد به خوابگاه گل برود،
ز هر شاخی چو طوطی سر برآورد |
|
به هر کاخی چو طوبی سر درآورد
|
و در شعر حافظ که میگوید: «ز بیم غارت عشقش دل پر خون رها کــردم/ ولی میریخت خون و ره بدان هنجار میآورد» (حافظ،1367: 172) شاید هنجار به معنی راه بی راه باشد؛ چون در هنگام گریز کسی از راه آشکار و سر راست نمیرود. در برهان قاطع نیز ذیل هنجار اشاره شده که «بعضی راه غیر جاده را گویند» (برهان،1376: 2376) در ابیات زیر که در لغتنامة دهخدا در مدخل هنجار نقل شده همچنان به نظر میرسد هنجار در مفهوم راه بیراه بهکار رفته است:
ره و هنجار ستمکاره همه زشت است گر از دنیا به رنـــــــجی راه او گیر شعاع کوکب ثابت به چـرخ بر رهبر به قلعهای که از او باد کم رود بیرون |
|
ای خردمند مرو بر ره و هنــجارش کز این بهتر نه راه است و نه هنجار مسیر دیو دژ آگه به خاک بر هنجار به بیشهای که در او دیو بد برد هنجار |
5- تعبیر راه راست بیان کنندة تدبیری نظامی برای ایجاد امکان گریز بود
سهراب به دژ سپید حمله کرد و نگهبان دژ؛ یعنی هجیر را در بند کرد، گردآفرید نیز از دست او به نیرنگ گریخت و کسی یارای پایداری در برابر او را نداشت. طبیعی است که این گونه تجاوزها را دژداران به حکومت مرکزی خود گزارش کنند و درخواست کمک نمایند. از همین است که گژدهم نامهای مینویسد و شاه ایران را از حملة سهراب آگاه میسازد. قصد سهراب هم، همین است؛ آرزو دارد با رسیدن آگهی حملة او به دژ سپید، سپاه ایران و از جمله رستم به آنجا بیایند. گژدهم با نوشتن نامه و رساندن آگهی حملة سهراب به دژ، در ظاهر چنین وانمود میکند که در دژ به امید دریافت کمک ساکن است؛ لیکن با خام کردن سهراب، بنه بر میدارد و با نزدیکان خود دژ را از راهی پوشیده و پنهان (راه بیراه) ترک میکند:
فرستاد نامه سوی راه راست |
|
پس نامه آنگاه بر پای خاست |
شارحان به این نکته توجه نکردهاند و برای راه راست معانی به دست دادهاند که با مفاد شاهنامه سازگار نیست و تدبیر گژدهم را بیان نمیکند، البته در مورد راه بی راه که همان راه زیر دژ بوده اختلاف نظر نیست و نظرهای ابراز شده درست است؛ اما مشکل بر سر تعبیر «راه راست» است:
فضل الله رضا، راست را به معنی امروزی آن پنداشته، و راه راست را کوتاهترین راه شمرده است (رضا،1369: 247)
«یعنی گژدهم نامه را از راه راست فرستاد پس از آن از جایی برخاست و بنه را بر اسب بار کرد و از نظرها غایب شد و از بیراهه (راه زیر دژ) رفت» (شعار،1386: 110)
«نامه را با استفاده از تاریکی شب از راه معمولی فرستاد و بعد از آن بر پای خاست (= منظور گژدهم است)» (طاهری مبارکه،1384: 128)
«نامه را از راه اصلی فرستاد (تا زودتر به مقصود برسد) بعد هم برخاست و توشهای برداشت و مخفیانه از بیراههای رفت و پنهان شد (و سپاه دژ هم به دنبال او به راه افتاد)» (فضیلت،1381: 93)
دو بیت مذکور در متن شاهنامه تصحیح خالقی مطلق نیامده، مصحّح آن را به حاشیه برده است هر چند ضبط این ابیات را در نسخههای معتبر نشان داده است. (فردوسی،1386: 2/ 139) در برخی نسخهها نیز به جای راه راست، دست راست آمده (همان، 139) البته این گشتها و دگرگونیها نیز ناشی از عدم توجه به مفهوم راه راست صورت گرفته است.
در این ابیات از داستان رستم و سهراب، به نظر میرسد، منظور از تعبیر راه راست، راه آشکار و گشاده در مقابل راه پنهانی و نبهره است. تعبیر راه راست، برای آن است که سپاه توران از گریختن بزرگان دژ آگاه نشود. بیت بعد هم این معنی را تأکید میکند؛ زیرا بنه برنهادن مربوط به گژدهم است. گویا مرسوم بوده که فرستادگان و پیامآوران از راه آشکار یا به تعبیر شاهنامه «راه راست» بگذرند؛ مثل وقتی که ارجاسب تورانی بیدرفش و نامخواست را به رسولی نزد گشتاسب فرستاد، تعبیر راه راست به گونهای به کار رفته است که گویی پای در راه راست نهادن در معنی پیام بردن واقع شده است:
شد از پیش او کینه ور بیدرفش |
|
سوی بلخ بامین کشیدش درفش |
به سبب آنکه فرستادگان به آشکارا و از راه راست میرفتند، وقتی از سپاه ایران، گراز به خیانت به قیصر نامه نوشت و او را تحریک کرد که ایران را بگیرد، پرویز برای آنکه نقش گراز و تدبیر او را بیاثر کند؛ نامهای به گراز نوشت و چنان نمود که رفتار گراز برای فریفتن قیصر بوده است تا به این تدبیر، میانة گراز با قیصر را بد سازد؛ به فرستاده گفت نه مثل فرستادگان، بلکه به کردار کارآگهان با رسولان برو و چنان کن تا رومیان تو را ببینند و نامه را آشکار کن تا از تو آن را بستانند، پرویز به نامهبر دستور داد که نامه به دست راست ببندد تا آشکارا نشان دهد که نامهای دارد:
ز درگه یکی چارهگر برگزیــد |
|
سخن دان و گـویا چنان چون سزید
|
راه بیراه در مقابل راه اصلی و مشهور، راهی بوده که نشان راه نداشته است، در حالیکه راه راست راهی آشکار بود که هر کس از آن میرفت؛ گم نمیشد، همانکه حافظ هم با تعبیر صراط مستقیم از آن یاد کرده است (حافظ،1367: 130) این معنی را زین الاخبار نیز گواهی میکند: «راههاء بجناک سخت الوان و ناخوش است، هر کی خواهد کی از آنجا به ناحیتی بیرون رود، اسپان باید خرید کی از هیچ سو بیرون نتوانند رفت الا بر پشت ستور، از مُنکَری و الوانی راههاء او و بازرگانان از راه بیراه روند کی آنجا شوند، زیراک همة راه او درختان است و آن راه به علاماتِ ستاره شناسند.» (گردیزی،1384 :391) «میان بجناکیان و میان سقلاب ده روزه راه است و این راهی بیراه است؛ امّا بر این راه چشمهها و درختان بسیار است.» (همان،397)
راه راست با مفهوم راه آشکار و گشاده، و با همان تدبیر نظامی داستان رستم و سهراب، در زین الأخبار نیز بهکار رفته است: «و از غزنین قصد ملتان کرد و اندیشه کرد، چون به راه راست رود. مبادا داؤد نصر را که امیر ملتان بود خبر باشد و حزم آن بگیرد، به راه مخالف رفت.» (همان،257) راه مخالف به سبب آن است که مسلوک نیست و به سبب مشکلاتی که دارد به ذهن کسی نمیآید که دیگری از آن استفاده کند، بر خلاف راه راست که مورد استفادة همگان است.
در قرآن کریم نیز به این نوع فریب اشاره شده است: قالوا انّکم کنتم تأتوننا عن الیمین (قرآن کریم 37:28) در تفسیر نمونه، ترجمة آیه بدین صورت آمده است: «گروهی میگویند: (شما رهبران گمراه ما) از طریق خیرخواهی و نیکی وارد شدید (اما جز مکر و فریب چیزی در کارتان نبود)» (مکارم شیرازی،1371: 35/19) میبدی نیز در نوبت دوم تفسیر کشف الاسرار به مخاصمة کافران با رؤسای خود اشاره کرده است، چند معنی و مراد دربارة یمین آورده: خیر، ایمان، قوت و قدرت که کافران را رؤسای آنان با این امور فریب دادهاند. (میبدی،1361: 271/8) طباطبائی دربارة آیه مذکور مینویسد: «معنایش این است که شما خود را خیرخواه ما معرفی میکردید» (طباطبائی،1363: 200/17) احیاناً با توجه به همین مفهوم نیرنگ که در کاربرد راه راست هست، در ترجمة آیه 93 سورة توبه «انّما السبیلُ علی الذین یستأذنونک و هم اغنیاءٌ» در ترجمة قرآن ماهان، در برابر واژة سبیل، «بهانه» آورده است: «که بهانه بر آنان است کی دستوری خواهند از تو و ایشان توانگرانند» (ترجمه قرآن ماهان،1383: 140) در همین ترجمه در برابر سواء السبیل، راه راست آورده است (همان،82) و اهدی سبیلاً را به راست راهتر ترجمه کرده است(همان،214)
همان تدبیری که در شاهنامه از آن یاد شد به شکل دیگرش در مورد حضرت ابراهیم (ع) نیز در تاریخ اسلام و در تفاسیر قرآن کریم ذیل آیات 90-92 سورة صافات نقل شده است؛ آوردهاند که وقتی روزی همچون عید، بت پرستان همگی بیرون رفتند؛ اما ابراهیم به بهانه بیماری بیرون نرفت و در خانه ماند، تبر برداشت و به بتخانه رفت و بتان را شکست. ترجمهای که از راغ در تفاسیر صورت گرفته است این تدبیر را گواهی میکند: «فتولوا عنه مدبرین برفتند آن قوم و پشت برکردند و به این تعلل از سر او فرو شدند فراغ الی الهتهم ای مال و قصد؛ بر آن بتان گردید. الروغ و الرواغ و الروغان؛ القصد الی الشیء باحتیال» (ابوالفتوح رازی،1377: 205/16) در تفسیر نسفی در ترجمة راغ، خم زدن آورده شده: «فراغ الی الهتهم خم زد سوی بتان ایشان، یعنی چون ایشان از پیش وی رفتند وی سوی بتکده شتافت و پیش ایشان طعامی نهاده یافت» (نسفی،1362: 854) جوینی بدرستی، خم زدن را پنهان رفتن معنی کرده است (همان،1207) میبدی نیز این آیه را چنین ترجمه کرده است: «با خدایان ایشان گشت پنهان» (میبدی،1361: 281/8)
تعبیر راه بیراه با مفهومی شبیه به نیرنگ گژدهم، در بختیار نامه نیز نقل شده است: «سرای پادشاه دری داشت سوی صحرا، در زیر زمین بریده بفرمود تا دو نوبتی خاص را زین برنهادند، و آن درِ مستور را بگشادند... و از راه بیراه روی در بیابان نهاد.» (بختیار نامه،1384: 30)
در بیت زیر (همای نامه،1383: 22) نیز احیاناً یک نوع حیله و نیرنگ مورد نظر است:
هلاک خود و تو به یکبار خواست |
|
نمودستمان زین سبب راه راست |
در تاریخ سیستان، راه راست در معنی راه آشکار و علنی بهکار رفته و به جای راه بیراه از حیلة جنگی دیگری استفاده شده است. بدین نیرنگ که به صورت پنهانی، طبل و بوق نواختهاند تا در دل خصم چنین اندازند که سپاه مقابل بسیار است. وقتی این نیرنگ کارگر می افتاده و بیشتر سپاه دشمن میگریختهاند، آنگاه آشکارا حمله میکردهاند: «چون لیث خبر محمد بن زهیر را بشنید بر راهی تنگ و درشت میان کوهها بازگشت و سپاه او را رنجهاء بسیار رسید اندران راه. و عبدالله بن محمد القتال با سپاهی اندک و بوق و طبل بسیار بر پی ایشان بیامد، وزان بانگ طبلها و بوقهاء بسیار، یاران لیث علی همیبگریختند، گفتند مگر سپاه بسیارست؛ و مونس بر راه راست بیامد و سبکری بر مقدمة او تا روز یکشنبه غرة محرم سنه ثمان و تسعین و مایتی برابر افتادند هر دو سپاه.» (تاریخ سیستان،1381 :279)
6- تغییرها به سبب عدم توجه به معنی راه راست
در دورة بهرام گور ساکنان دهی آباد به پیشباز بهرام نیامدند، بهرام آن را نفرین کرد. موبدی که همراهش بود برای عملی کردن نفرین شاه به ده رفت و تدبیری کرد و همه را مهتر خواند با این سخن آن ده ویران شد و وقتی شاه بر ایشان بخشود آن موبد، پیری بخرد را بر آن ده گماشت تا آن را آباد کرد این کارش البته آشکارا بود و کار پیشین او نهانی بود:
برفـــتم بگفــــتم به مـــردان ده |
|
که ای مردمان بر شما نیــست مِــه |
رای راست، مفهوم مناسبی ندارد؛ لیکن ضبط راه راست که در نسخه بدلها نقل شده (همان، زیرنویس شمارۀ38) در معنی آشکارا و روشن؛ خصوصاً با توجه به بیت بعد از آن که از تدبیر نهانی که همان کژی است، یاد شده ضبط راه راست درست مینماید. چون این موبد دو راه نشان داده، یکی راه بیراه که همه را مهتر خوانده و دیگری راه راست که کهتر و مهتر را از هم متمایز ساخته است. برای همین است که برای خوب شدن اوضاع ده بر اثر اشارة شاه میگوید «برفتم نمودم دگرگونه راه»
گاهی راه در تعبیر راه راست در مفهوم مجازی به کار رفته است. مثل این بیت که اسفندیار خطاب به گرگسار در هفت خان میگوید:
به رویین دژت بر سپهبد کنم |
|
مبادا که هرگز به تو بـد کــنم
|
راه راست کردن در سخن به معنی سخن بینیرنگ بهکار بردن است؛ لیکن به سبب عدم توجه به مفهوم راه راست، خالقی مطلق واژة رای را به جای راه در این بیت برگزیده است و در متن نهاده (فردوسی،1386: 253/5 بیت399) چند بیت بعد، راه راست، در بیت زیر به کار رفته و شاید همین تکرار تعبیر راه راست موجب شده در بیت پیشین، تعبیری تکراری به نظر برسد و رای راست، تعبیر مناسبتری نموده باشد؛ در حالی که اسفندیار با گرگسار رای نمیزد؛ بلکه به اجبار از او راهنمایی میخواست و او بیشتر با نیرنگ دروغ میگفت تا اسفندیار را دچار بلا کند؛ اما اسفندیار خواهان راه راست و آشکار و بینیرنگ بود:
گذرگاه این آب دریا کجاست؟ |
|
بباید نمودن به ما راه راست |
چند بیت بعد، از راست گفتن گرگسار بر عکس دفعات پیشین، اظهار خرسندی کرده است:
بدو گفت کاکنون گذشتی ز بد |
|
ز تو خوبی و راست گفتن سزد |
یا وقتی هجیر تاب نبرد با سهراب را نیاورد؛ برای آنکه سهراب سرش را نبرّد زنهار خواست، زنهار خواستن او ظاهراً غیر از درخواست زبانی با حرکت بدنی نیز همراه بود. چاپهای شاهنامه این نشان تسلیم و زنهار خواهی را «برگشتن بر دست راست» ضبط کردهاند:
ز اسپ اندر آمد نشست از برش |
|
همیخواست از تن بریدن سرش |
لیکن به نظر میرسد همان نیز برگشتن بر راه راست باشد، هر چند شارحان بدون استناد و فقط با تکیه بر همین ضبط نوشتهاند، به دست راست پیچیدن نشانة زنهار خواهی است؛ اما درست نمینماید. حداقل مستندی ندارد؛ رستگار فسایی نوشته است: «بر دست راست پیچیدن: به معنی زنهار خواستن و امان طلبیدن و پیمان بستن، رو به رو و مقابل شدن که معنای اخیر با کلام تناسب بیشتری دارد» (رستگار فسایی،1373: 123) توجه ایشان به اینکه معنای رایج در شرحهای داستان با کلام فردوسی سازگار نیست راهگشاست؛ اما از آن جهت که به آنچه در چاپهای شاهنامه آمده، مقید گشتهاند، مشکلی را نگشوده است. به نظر میرسد، کاتبان راه راست را مثل جاهای دیگر به دست راست تغییر دادهاند و این تغییر و تحریفها، فهم ابیات را دشوار و مبهم ساخته است. با خوانش «بپیچید و برگشت بر راه راست» معنی بیت چنین است: وقتی سهراب بر سینة او نشست تا سرش را ببرد او مقاومتی نکرد. آشکارا برگشت و به پشت دراز شد و خود را افتاده ساخت و پس از این تسلیم محض گشتن با زبان درخواست زنهار کرد.
در فردوسی نامه در داستان سام سوار و دختر خاقان چین سخن از دو راه است تا چین: راه دست راست که بی خطر ولی طولانی است؛ یعنی بیست منزل است در مقابل راه دست چپ که پر خطر و کوتاه است یعنی سه منزل است (انجوی شیرازی،1363: 215-216) به نظر میرسد این روایت مردمی شکل امروزی یافته و در اصل دست راست نیست؛ بلکه راست در معنی گشاده و آشکار است چون هر دو راه یک مقصد دارد نمیشود، هر راهی به یک سو برود. راهی که کسی به اجبار آن را انتخاب میکند، راهی نیست که به سمت چپ باشد؛ بلکه یک راه پنهان و نامسلوک است در راحة الصدور نیز به گونهای از چنین راهی یاد شده نه با تعبیر راه بیراه؛ بلکه با تعبیر راه مجهول: «نشست با سه پسر و به راهی مجهول به یک هفته به اصفهان رسید» (راوندی،1364: 163)
واژة «دلیل» به معنی راهنما در متون کهن بهکار رفته؛ اما در عبارتهای زیر این واژه، مفهومی همچون جانشین و همعرض دارد و احیاناً ضبط درست آن بدیل است؛ لیکن به سبب عدم توجه به معنی راه راست موجب گشت و دگرگونی بدیل به دلیل شده است: «و از آنجا بازگشت و سبب آن بود کی بهیم دیو کی پادشاه هندوان بود به راه بود و امیر محمود گفت کی نباید کی این فتح بزرگوار را چشم رسد. از راه راست نیامد. دلیل آن راه گرفت و بر راه منصور و ساحل جیحون، روی سوی ملتان نهاد و اندر راه بر لشکریان رنج بسیار رسید.» (همان، 275)
7- نتیجهگیری
با توجه به ریشة کهن واژة «راه» که تتمة آن در برخی گویشهای ایرانی باقی مانده است و ترکیب آن به صورت راه راست در مقابل راه بیراه، راست نه به معنی جهت و سمت؛ بلکه شکل دیگری از راه است که در ترکیب راه راست به معنی راه راه یا راه آشکار و روشن و مشهور و گشاده، در مقابل راه پوشیده و گم و پنهان یا راه بیراه به کار میرفته است. دقت در کاربرد راه راست در مقابل راه بیراه در ترجمه و تفسیر تعابیر قرآنی نظیر صراط مستقیم، سبیل، هدی و بصارت نیز نشان میدهد که در گذشته، راه راست در معنایی غیر از جهت و سمت بهکار میرفته است، راه راست متضاد گمراهی (ضلالت) است، نه راه سمت چپ، مواردی که در متون کهن راه راست بهکار رفته و معنای آشکار و مشهور و مانند آن داشته و به سبب عدم توجه به این معنی به دست یا رای راست تغییر کرده بایسته است به اصل آن بازگردانده شود تا متون کهن به زبان اصلی خود نزدیکتر شوند.