کاربرد نظریه روان شناسی رنگ ماکس لوشر در نقد و تحلیل شعر فروغ فرخزاد

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت معلم سبزوار

2 پژوهشگر و مدرّس دانشگاه تربیت معلّم سبزوار

چکیده

 
در روان شناسی نوین، «رنگ» یکی از معیارهای سنجش شخصیت است. رنگ‏ها نوعی انرژی ارتعاشی و اصوات مرئی‌اند که در زندگی نقش مهمی دارند. نفوذ رنگ بر روح و روان بشر نیز غیر قابل انکار است. کارکرد این پدیده مهم، بر روان انسان تا آن‌جاست که به خوانش جریان ذهنی کمک می‌کند. گرایش ذهنی به رنگ‌های مختلف، از مطلوب‌ترین رنگ تا منفورترین آن، نشان دهندة بازتاب‌های مختلف روانی است. به بیان دیگر، رنگ نمودی از وضعیت روانی و جسمانی فرد است؛ زیرا هر رنگ، تأثیر خاصی بر روح و جسم باقی می‌گذارد و این موضوع با توجّه به پیشرفت دو دانش فیزیولوژی و روان شناسی به اثبات رسیده است.
روان‌شناسی رنگ «ماکس لوشر»، بعد از آزمون معروف رورشاخ در زمینة شناخت شخصیت انسان از طریق لکه‌های رنگین جوهر، نظریه‌ای جدید است. در این روش، رنگ‌ها هر کدام با یک عدد مشخص می‌شود و رنگ‎هایی که در اولویّت قرار می‌گیرد و یا طرد می‎شود، هر کدام به نوعی، بیانگر احساسات و اندیشه‌های خاص فرد خواهد بود. در حقیقت، این انتخاب خاص ناشی از طبیعت شخص و تجربیاتی است که وی آگاهانه یا ناآگاهانه نسبت به شرایط زندگی خود داشته است.
به عبارت بهتر، گزینش واژگان و توجّه به رنگ‌های ویژه، بیانگر شخصیت و تصویری از خُلق و خوی هر فرد است. فروغ فرخزاد؛ از جمله شاعرانی است که در شعر خود بارها واژه رنگ و طیف‌های مختلف رنگی را به کار برده است؛ امّا کاربرد فراوان رنگ سیاه، از رویکردهای خاص این شاعر معاصر است. در این پژوهش، با بهره گیری از نظریة روان‌شناسی رنگ ماکس لوشر رنگ‌های به کار رفته در مجموعه اشعار فروغ فرخزاد تحلیل می‌شود و با روشی علمی و کاربردی، تصویری دقیق و منطقی از اندیشه ها و نگرش های شاعر ارائه می‌گردد. 

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

An Application of Max Lusher's Theory of Colour Psychology in Forogh Farrokhzad's Poetry

نویسندگان [English]

  • M Alavi Moghaddam 1
  • S Poorshahram 2
1 Assistant professor of Persian language and literature, Sabzevar Tarbiat Moallem University
2 M.A in Persian language and literature, Sabzevar Tarbiat Moallem University
چکیده [English]

Colour is recognized as one of the criteria for personality analysis in modern psychology. Colours are a kind of energy and visible sounds which play an important role in one's life. Their influences on human's soul and mind are undeniable. In other words, colour can be considered as a reflection of one's mental and physical situation since colours have special influence on soul and body equally. Max Lusher's study of colours is among the most recent theories which deal with psychological analysis and character explication. In this method, colours are introduced as numbers. Those which are denied and those which are well- accepted are the reflection of one’s thoughts and feelings. Hence, word selection and colour choice can help us to analyze the poet's personality and mind. Among the modern poets, Forogh Farrokhzad has repeatedly manipulated colours in her poems among which "black" is a specific one. This paper aims at interpreting Forogh Farrokhzad poetry in terms of colour analysis on Max Lusher's theory.
 
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Colours
  • Psychological Analysis
  • Max Lusher
  • Forogh Farrokhzad
  • Litrary Criticism

مقدمه

طبیعتِ پیرامون ما سرشار از رنگ‌هایی است که با طلوع و غروب خورشید و تغییرات سایه و نور، همواره در حال دگرگونی است. در حقیقت، رنگ، همان نور است و نور، اولین پدیدة جهان هستی و روح آفرینش است. نخستین بار، نیوتن، نور را به رنگ‌های قابل رؤیت تجزیه کرد و به وسیلة نور خورشید، طیف کاملی از رنگ‌ها را به وجود آورد. نیوتن هم‎چنین کشف کرد که هر رنگی، طول موجی منحصر به فرد دارد. این ویژگی رنگ، هم‎چون صداست. اصوات طول موج معینی دارند که به وسیلة آن انرژی خود را به ما منتقل می‎کنند، چنان‎که صدای آرام به ما آرامش می‎دهد و صدای بلند ما را هیجان‎زده می‌کند. رنگ‌ها نیز، با توجّه به طول موجشان، در نمودار ارزشی رنگ‎ها، جایگاه ویژه‏ای دارند و با امواج خود به طور مستقیم بر مرکز احساسات ما تأثیر می‎گذارند.

در حقیقت، انسان همواره با نیروی نامحسوس رنگ‏ها پیوند داشته و آگاهانه یا ناآگاهانه تحت‏تأثیر آن‏ها بوده و هر فردی، به شیوه‏ای خاص نسبت به این پدیده، واکنش نشان داده است. رنگ بازتابی از احساسات انسان و کلامی گویا برای بازگو کردن خُلق و خو و کلید ورود به ساختار شخصیتی هر فرد است و بدون واسطه، مفاهیم عمیق درون انسان را بیان می‏کند. چنانکه ترجیح یک رنگ بر دیگر رنگ‎ها روشنگر شخصیت و حالات روحی فرد است. بنابراین رنگ، شناسنامة احساس فرد است که دربردارندة خواسته‏ها و سرشت اوست.

در هر حال نفوذ رنگ‌ها و اثر آن‎ بر ذهن و رفتار انسان، از طریق علم ثابت شده است. در روان‏شناسی یونگ از رنگ به عنوان «مجموعه‏ای از نادانسته‏ها» یاد شده که در آن دانش و تجربة انسان ذخیره شده است. گوته، رنگ را هم‎چون جریان فعّالی در زندگی می‏دانست. او با ایجاد چرخة رنگ بر اهمیت تجربه کردن رنگ‏ها به عنوان احساسی پویا و اثر متقابل میان روشنایی و تاریکی تأکید کرد. دیدگاه گوته در تشریح انرژی رنگ‎ها و تأثیر آن بر ما به همراه مشاهدات تحلیلی نیوتن، اساس نظریه معاصر رنگ‎ها را تشکیل می‏دهد (ر.ک: فلمار، 1376: 24- 12؛ سان، 1378: 53- 49).

این پژوهش با استفاده از نظریة روان‌شناسی رنگ ماکس لوشر به تحلیل رنگ‌های به کار رفته در مجموعه اشعار فروغ فرخزاد می‌پردازد و با روشی علمی و کاربردی، تصویری دقیق و منطقی از اندیشه‌ها و نگرش‌های شاعر بیان می‌کند.

 

پیشینة پژوهش

تاکنون درعرصة روان شناسی رنگ تحقیقات محدودی به زبان های اروپایی نگاشته شده که شماری از آن ها به فارسی برگردان شده است (ر.ک: منابع). پژوهشگران بر این باورند که کاربرد آزمون‎های مختلف رنگ در کشف بهتر و دقیق‎تر خصوصیات روانی و احساسی افراد نقش مؤثّری دارد. این موضوع با توجّه به پیشرفت دو دانش فیزیولوژی و روان شناسی به اثبات رسیده است. البته تحقیقات ارزشمندی نیز در مورد ارتباط رنگ‎ها و جنبه‎های مختلف شخصیتی افراد انجام شده است که می‌توان به محققانی چون ماکس فایفر (Max Pfisterهرمان رورشاخ (HermanRorschach)، ای. آر. یانش (E.R.Jaensch) و ماکس لوشر (Max Luscher) و دستاوردهای ایشان اشاره کرد. شاید بتوان گفت که مشهورترین آزمون رنگ را ماکس لوشر بنیان نهاد.

1- روان شناسی رنگ ماکس لوشر

در آزمایش لوشر رنگ‌ها به طور مستقل و به دور از پوششی برای اجسام به کار می‌روند و هر رنگ بدون ارتباط با رنگ‎های دیگر بررسی می‎شود. در این آزمایش، هشت کارت رنگی وجود دارد که شخص مورد آزمون، رنگ‌ها را به ترتیب علاقه انتخاب می‌کند. رنگی را که بیشتر از همه دوست دارد، در انتخاب نخست و رنگی که در مکان هشتم قرار می‎گیرد، نشان دهندة کم اهمیت بودن، بی‌اعتنایی یا بیزاری شدید نسبت به رنگ است. چهار رنگ اصلی لوشر، رنگ‌های آبی، زرد، قرمز و سبز، دارای ارجحیت‌ روانی‌اند. در تست لوشر، چهار رنگ فرعی هم وجود دارد که عبارتند از بنفش که مخلوطی از قرمز و آبی است، قهوه‌ای که مخلوطی از زرد، قرمز و سیاه است، خاکستری که هیچ رنگی ندارد و رنگ سیاه که در واقع نفی هر رنگ است. هدف اصلی کاربرد رنگ‎های فرعی، بالا بردن سطح سودمندی تست، با افزودن رنگ‎هایی است که مقبولیت جهانی دارند. با این عمل رنگ‌های اصلی نیز در سطح وسیع‎تری پخش می‎شوند و به ما امکان می‎دهد که اهمیت موضع‎گیری رنگ‌ها را در هر ردیف، روشن‎تر و دقیق‎تر توضیح دهیم.

به این ترتیب، با توجّه به این‌که هر رنگی در چه مکانی قرار می‌گیرد، می‌توان مشخص کرد که رنگ مورد نظر، نمایانگر چه کنشی است؛ زیرا گرایش ذهنی به طرف رنگ‌های مختلف، از مطلوب‌ترین تا منفورترین رنگ، نشان دهندة بازتاب‌های متفاوت روانی است. بنابراین، این آزمون مسائل بسیاری را در مورد ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه، ساختار روحی شخص و... روشن می‎کند. البته جنبة نسبی بودن تست لوشر را نیز نباید از نظر دور داشت؛ زیرا انسان موجودی ناشناخته و تغییرپذیر است. به هر روی این آزمون به سبب پرداختن به شخصیت افراد و توجّه به مرکز فشار روحی و جسمی، به روان شناس و پژوهشگر این امکان را می‎دهد که کمتر به قضاوت و داوری خویش تکیه کند و به سبب سادگی و اعتبار نیز به راحتی مورد استفاده قرار می‎گیرد (همان: 6-5؛ لوشر، 1376: 26- 25 ).

 

2- جایگاه رنگ در شعر نو

شعر مانند هر هنر دیگر بیان احساسات و تجربه‎های زندگی است و چون از زندگی مایه می‎گیرد، طبیعی است که باید با ماهیت متغیر و تأثیرپذیر آن هماهنگ باشد. امّا به رغم تنوع رنگ در زبان رایج مردم، رنگ در ادب فارسی چندان رایج نبوده است و موجب شده شاعران فارسی زبان این « محدودیت دایرة رنگ ها را از رهگذر استعاره ها وتعبیرات خاصی که خلق کرده‌اند جبران کنند » ( شفیعی کدکنی، 267:1366). شعر معاصر نیز مولود شرایط زندگی امروز و ترسیم کنندة خطوط مشخّص این زندگی است. به عبارت دیگر، اندیشة نویسنده، متأثر از محیط زندگی و روزمرّگی اوست و می‎توان این تأثیر را به گونه‏های مختلف در آثارش یافت. بنابراین، شاعر معاصر، به دلیل پیروی نکردن از سنّت‌های کلاسیک، تا حدودی مستقل از کارکردهای پیشین عمل می‌کند و از شعر به عنوان ابزاری برای بیان افکار و یا هم‌چون وسیله‎ای به منظورِ رسیدن به اهداف سیاسی و اجتماعی خویش بهره می‎برد. در حقیقت، شاعر برای بیان تجربه‌های خود، با انتخاب واژگان کاربردی خویش، شیوه‎ای خاص برمی‌گزیند. به این ترتیب، گزینش واژگان؛ بویژه انتخاب نوع رنگ‌ها، بیانگر شخصیت و تصویری از خلق و خوی شاعر است.

 

2-1. کاربرد رنگ در شعر فروغ فرخزاد

شعر فروغ فرخزاد (1345 – 1313ش)، روایت زندگی درونی و بیرونی اوست؛ اسیر، دیوار، عصیان، تولّدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، در حقیقت، رمان های بلند زندگی او از کودکی، نوجوانی تا هنگام مرگ است. مهدی اخوان ثالث بر این باور بود که «فروغ در شعرش زندگی می‌کرد و در زندگی شعر می‌سرود. زندگی هنری‌اش از زندگی عادی جدا نبود» (جلالی، 1380: 124). «شعر فروغ را می‌توان به طور کلی زندگی‌نامة او دانست» (شمیسا، 1383: 257).

فروغ در شعر خود بارها واژه رنگ و هم‎چنین طیف‌های مختلف رنگی را به کار برده است. رنگ‌هایی چون سیاه، سبز، سرخ، سفید و...؛ عبارت‎هایی مانند آتش کبود، شاخه‎های فسفری، بهار سپید، رنگ خون و به کارگیری واژه رنگ؛ موج رنگین افق، هزار جلوة رنگین و... امّا کاربرد فراوان رنگ سیاه یکی از ویژگی‎های خاص این شاعر معاصر است. برای درک بهتر شیوة به کارگیری رنگ در این مجموعه‎ها ابتدا بر اساس آزمون لوشر، رنگ‎های اصلی و سپس رنگ‎های فرعی و فراوانی واژگان کاربردی مشخّص می‎گردد. سرانجام پس از گروه‌بندی و علامت‌گذاری هشت رنگ، به تحلیل عملکردهای شاعر در هر گروه می‌پردازیم.

 

3- رنگ های اصلی و فرعی در نظریة روان شناسی رنگ لوشر

ماکس لوشر، چهار رنگ آبی، قرمز، سبز و زرد را رنگ های اصلی وچهار رنگ بنفش، قهوه‌ای، سیاه و خاکستری را رنگ های فرعی می‎داند. رنگ‎هایی که بیانگر نیازهای روانی، نیاز به خشنودی، مهربانی و محبّت، اظهار وجود، نیاز به عمل و موفقیت و امید داشتن است. فرد متعادل در انتخاب‌های نخستین خود این چهار رنگ را در اولویّت قرار می‌دهد (ر.ک: لوشر، 1376: 36- 35). 

3-1. کاربرد رنگ‎های اصلی

3-1-1.رنگ آبی

آه گویی که این همه آبی / در دل آسمان نمی‎گنجد (جنون از مجموعة عصیان)

آبی، راه بی‎نهایت است، جایی که واقعیت به تخیل، تغیر شکل می‎دهد. این رنگ، همواره متوجّه درون است، در فکر و روح انسان داخل می‌شود و با روان آدمی پیوند می‌خورد. رنگی صاف، روشن، با طراوت، تسکین دهنده و امیدبخش است. آبی، هیجان محیط را کم می‌کند و بر عمق تفکر و آرامش ذهنی و روحی می‎افزاید و در ایجاد یک شخصیت آرام به فرد کمک می‌کند.

لوشر در مورد این رنگ می‎نویسد: رنگ آبی، در انسان نوعی قضاوت درونی به وجود می‌آورد و سبب می‎گردد انسان به خود و احساساتش بیندیشد. رنگ آبی، نمایانگر آرامش کامل است. مفهوم این رنگ، اثری آرام کننده بر سیستم مرکزی اعصاب می‎گذارد. طبق روایات سنسکریت آبی تیره، مناسب‎ترین محیط را برای تفکّر و اندیشه به وجود می‎آورد. از نظر فیزیولوژی، آسایش خاطر و از دیدگاه روان شناسی به معنای خرسندی همراه با لذّت و خوشی است. آبی به شکل استعاره‎ای با آرامش آب، طبیعت آرام و... مرتبط می‎شود (ر.ک: پورعلی خانی، 1380: 75؛ پورحسینی،1384 :58؛ گامینگ، 1384: 23 و لوشر،1376 :75- 74). در شعرهای فروغ فرخزاد، آبی، رنگ آرامش و یادآور آسمان و دریا، بی‎انتهایی و اوج است. رنگی که با پاکی و مهر و محبّت پیوند یافته و یکی شده است.

یک روز بلند آفتابی / در آبی بیکران دریا / امواج تو را به من رساندند (دریایی از مجموعة اسیر).

یک پنجره برای دیدن /... و باز می‎شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ (پرنده از مجموعة ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)

پرنده روی هوا / و بر فراز چراغ‎های خطر / در ارتفاع بی‌خبری می‌پرید / و لحظه‌های آبی را دیوانه‌‎وار تجربهمی‌کرد (پرنده فقط یک پرنده بود از مجموعة تولّدی دیگر)

این رنگ، بیشتر، در دو مجموعه تولّدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد دیده می‎شود و در مجموع، نسبت به رنگ‎های دیگر، کاربرد کمتری دارد. از دیدگاه لوشر، رنگ آبی، اگر در چهار مکان نخست قرار نگیرد چندان معنادار و مهم نخواهد بود (ر.ک: لوشر، 1376: 78 و صدیقی، 1384: 89).

3-1-2.  سبز

و چون خاموش می‌افتاد بر هم پلک‌های داغ و سنگینم / کاش گیاهی سبز می‎رویید در مرداب رؤیاهای شیرینم (رهگذر از مجموعة عصیان)

در بین تمام رنگ‎ها، رنگ سبز از همه امید بخش‌تر است؛ سبز نشان دهندة ارضا آرامش و امیدواری است، ترکیبی از دانش و ایمان. انرژی سبز، روحیه‎ای سازگار را نمایان می‎سازد. این رنگ، موجب تعدیل احساسات می‎شود. علاوه بر این، نمودی از درک و فهم بالاست. سبز، تجلّی امنیت، حمایت و فراهم آورندة زمینه‎ای مساعد برای تصمیم‎گیری‌هاست و نقش چراغ سبزی را برای تجدید حیات ایفا می‎کند و در عالی‎ترین شکل خود، بازتابی از تکامل روح است.

در باور لوشر، رنگ سبز، نشان دهندة شرایط روحی و «تنش انعطاف‌پذیر» می‎باشد و از دیدگاه روان شناسی، ثبات قدم و استقامت را بیان می‎کند و علاوه بر ثبات خودآگاهی و جایی که «من» ارزش پیدا می‎کند، بر شکل‎هایی از مالکیت و اظهار وجود نیز دلالت می‏نماید. بنابراین، رنگ سبز به عنوان یک عامل تنش، مثل یک سد، عمل می‎کند که در پشت آن، هیجان ناشی از تحریکات خارجی وجود دارد و حسِ خودداری، مهار کردن حوادث یا دست کم از عهدة مشکلات برآمدن و هدایت آن‎ها نیز تا حدودی افزایش می‏یابد (ر.ک: پورحسینی، 1384 :66؛ هانت، 1377: 82؛ایتن،1370: 218و لوشر،1376 :79).

رنگ سبز نیز، در دورة دوم شعری فروغ فرخزاد نمود بیشتری دارد و تقریباً پس از رنگ سیاه و سرخ، در مرتبة سوم اهمیت قرار می‎گیرد. رنگی که شاعر را به دنبال نقطة امیدی به این سو و آن سو می‎کشاند. این رنگ با ترکیباتی هم‎چون خطوط سبز تخیل، خاطرات سبز، شاخة سرسبز حیات، باغ سبز خورشید و... به کار رفته است که بیانگر خاطرات گذشته و تصویرهایی از ذهنیات شاعر است.

انگار در مسیری از تجسّم پرواز بود که یک روز آن پرنده‎ها / نمایان شدند / انگار از خطوط سبز تخیل بودند (ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد از مجموعة ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)

کاش از شاخة سرسبز حیات / گل اندوه مرا می‏چیدی (آرزو از مجموعة دیوار)

ای سراپایت سبز / دست‎هایت را چون خاطره‎ای سوزان در دستان عاشق من بگذار /... باد ما را خواهد برد (باد ما را خواهد برد از مجموعه تولّدی دیگر)

دست‌هایم را در باغچه می‎کارم / سبز خواهد شد می‎دانم می‎دانم می‎دانم (تولدی دیگر از مجموعه تولدی دیگر)

فردی که رنگ سبز را در مکان‏های نخست خود جای می‎دهد، در حقیقت، می‎خواهد اعتماد و اعتقادش را نسبت به ارزش‎های خاص خود، بالا ببرد و این عمل را یا از طریق ارائة تصویر آرمان های مشخّص و یا به وسیلة همراهی و تأییدی که از دیگران انتظار دارد، صورت می‎دهد. در این شرایط ما اصلاح‎طلبی را می‏بینیم که درگیرِ به سازی و ترمیم موقعیت‎هاست، فردی که می‎کوشد نظرها و باورهای خود را حاکم سازد (ر.ک: لوشر، 1376: 79).

3-1-3.  سرخ

من از ستاره سوختم / لبالب از ستارگان تب شدم / چو ماهیان سرخ رنگِ ساده دل / ستار‎ه‌چین برکه‌های شب شدم (آفتاب می‎شود ازمجموعة تولدی دیگر)

رنگ قرمز، رنگ خون و به عبارتی رنگ جریان زندگی است و استفاده از آن سردی درون را از بین می‏برد. در حقیقت، قرمز نماد حیات و زندگی و بیان کنندة هیجان و شورش است. این رنگ، زندگی نو و شروعی تازه را با خود به ارمغان می‎آورد و در مقایسه با سایر رنگ‏ها از انرژی عمده‏ای برخوردار است. قرمز، بیانگر نیروی حیاتی، فعّالیت اعصاب و غدد و به معنای آرزو، میل و اشتیاق است و انگیزه‌ای برای تلاش، کوشش، رقابت، احساسات عاشقانه و نیروی متهوّر برای اقدام به کارهای مهم است.

رنگ سرخ، نمایانگر رها شدن انرژی در وضعیت فیزیولوژیکی است. بنابراین به معنای تمایل و رغبت است و تمام اشکال آرزو و اشتیاق را در بر می‌گیرد. رنگ سرخ اصرار در به دست آوردن نتیجه، رسیدن به کامیابی و موفقیت و میل بسیار به تمام چیزهایی است که نشانه‌ای از کمال را در خود دارد و نمودار شدّت میل به زندگی است. رنگ سرخ برانگیختن و در جستجوی پیروزی بودن است و تمام اشکال حیاتی را شامل می‎شود (ر.ک: سان،1378:60؛ ایتن،1370: 214؛ لوشر، 1376: 83 و پورحسینی، 1384: 60).

شعر فروغ؛ بویژه در دورة اوّل، فریاد آزادی اسیری در بند است. به باور م. آزاد،فروغ «می‎خواهد تمام محدودیت‎های سنتی را در هم شکند. چرا که خود را در دنیایی از خود بیگانگی می‎یابد که دور و برش را دیواری حصار کرده، حال آن‎که برخوردها، امکان هر گونه سنّت‎شکنی را از بین برده است» (حسن‌‎بیگی، 1381: 113 ). به این ترتیب، در شعرهای فروغ رنگ سرخ با شور و بی‌قراری و نیروی زندگی پیوند یافته است. فروغ، بی‌قراری و اضطراب درونی را با رنگ سرخ به تصویر می‎کشد و این تصویر در دورة اول شعری بخوبی نمایان است:

من سردم است و می‎دانم که از تمامی اوهام یک شقایق سرخ وحشی / جز چند قطره خون / چیزی به جا نخواهد ماند (ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد از مجموعة ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)

او مرا با خود برد به باغ گل سرخ / و به گیسوهای مضطربم در تاریکی گل سرخی زد (گل سرخ از مجموعة تولدی دیگر)

آه بشتاب ای لبت هم‎رنگ خون لاله خوشرنگ صحرایی / ره بسی دور است (رؤیا از مجموعة دیوار)

این رنگ همراه با ترکیباتی چون سرخی خون، ردای سرخ، عطر سرخ گل‌ها، ماه سرخ، گونه‌های سرخ، ماهی سرخ، اوهام سرخ، ستاره قرمز و...به کار رفته است و ترکیباتی که مفهوم چنین رنگی را به خاطر می‎آورد: رنگ خون، شقایق وحشی، همرنگ خون لاله، اشکم چون رنگ خون شقایق، باده گلرنگ و... در شعرفروغ نمود یافته است. به این ترتیب، کسی که این رنگ را در مکان‌های نخست برمی‌گزیند درگیر فعّالیت‌های خاص خود است که می‌تواند برای او کمال تجربی و نهایت زندگی را دربرداشته باشد (ر.ک: لوشر، 1376: 84).

3-1-4. زرد

پنجره باز و در سایة آن / رنگ گل‎ها به زردی کشیده (خانة متروک از مجموعة اسیر)

زرد، رنگی است که با خورشید شباهت بسیار دارد و با حضور خود، امیدواری به آینده‏ای روشن را تداعی می‏کند. به طور کلّی، رنگ زرد، نشان روشنی و نور است و در نظر مردم عادی «دیدن نور» تحقق واقعیتی است که قبلاً پنهان بوده است. به این ترتیب، زرد، نمود دانش و معرفت است که با فهم و دانایی مرتبط می‎شود. زرد، از نظر نمادین، به گرمای دلپذیر آفتاب، آرامش و شادی روحی شبیه است.

این رنگ، به دلیل قدرتی که در خود دارد موجب اعتماد به نفس و خوش‌بینی می‌شود و در فرد، دیدگاه‎های تازه می‎آفریند و نیروهای پیرامون خود را جذب می‏کند. در آزمون لوشر، رنگ زرد، روشن‌ترین رنگ است و تأثیر آن به صورت روشنی و شادمانی آشکار می‎گردد. در باور لوشر، رنگ زرد صفاتی چون روشنی، امیدواری و رضایت و انبساط پذیری، نرمی یا آرامش خاطر را بیان می‎کند. از دیدگاه روان شناسی، آرامش به معنای رهایی از مسئولیت‌ها، مشکلات، آزارها یا محدودیت‌ها می‌باشد. البته، رنگ زرد تیره، به مفهوم دروغ، بی‌اعتمادی و شک و تردید و نشان دهندة اضطراب و ناراحتی است (ر.ک: ایتن، 1370: 211؛لوشر، 1376 :87؛ سان،1378: 64 و دی، 1385: 59 – 58).

رنگ زردِ روشن، در شعرهای فروغ فرخزاد با ترکیباتی همچون، باغ زرد ماه، اسب زرد بالدار، زرّین شاخ‎ها، دو بال زرنشان، ماهی طلایی، تاج زرین خداوندی، زرّین قصر آسمان و... به کار رفته است. «در گنبدهای طلایی مساجد بیزانس و زمینه‎های نقاشی‌ استادان قدیمی از این رنگ به عنوان سمبل آخرت، شگفتی، پادشاهی و سلطنت، نور و خورشید استفاده شده است. هالة طلایی که هیکل مقدسین را منور می‌ساخت بهترین کاربرد این رنگ است» (ایتن، 1370: 210).

آشفته گرد پیکر من چرخید / در چارچوب قاب طلایی رنگ / چشم مسیح بر غم من خندید (گره از مجموعة عصیان)

روی مژگان نازکم می‏ریخت / چشمهای تو چون غبار طلا (شعر سفر از مجموعة تولّدی دیگر)

می‎گریزم از تو تا دور از تو بگشایم / راه شهر آرزوها را / و درون شهر.../ قفل سنگین طلایی قصر رؤیا (دیوار از مجموعة دیوار)

این رنگ در مفهوم یأس و ناامیدی نیز به کار رفته است:

کاش چون پاییز خاموش و ملال‌انگیز بودم / برگ‎های آرزویم یکایک زرد می‌شد (اندوه‎پرست از مجموعة دیوار)

مثل این است که از پنجره‎ای / تک درختم را سرشار از برگ / در تب زرد خزان می‌نگرم (گذران از مجموعة تولدی دیگر)

3-2. کاربرد رنگ‌های فرعی

در آزمایش رنگ لوشر، چهار رنگ فرعی هم وجود دارد: بنفش، آمیزه‌ای از قرمز و آبی؛ قهوه‌ای، آمیزه‌ای از زرد، قرمز و سیاه؛خاکستری، هیچ رنگی ندارد، دور از هر نوع نفوذی می باشد و تندی آن به گونه‌ای است که این رنگ را در میان روشن و تاریک قرار می‌دهد و سیاه که در واقع نفی هر رنگ دیگری است.

3-2-1. بنفش

انگار / آن شعله‎های بنفش که در ذهن پاک پنجره‎ها می‎سوخت / چیزی به جز تصور معصومی از چراغ نبود (ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد از مجموعة ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)

این رنگ، مقابل زرد در دایرة رنگ هاست و از جهات مختلف با آن در تضاد است. رنگ زرد، نمایندة هوش و دانش است و در مقابلش رنگ بنفش نمایشگر بی‎خبری، بی‌اختیاری، ظلم و دشواری است و رنگی مرموز به شمار می‏آید. گوته، براین باور است که بنفش، اشاره‏ای به ترس زیاد و آخرت و پایان جهان دارد. بنفش تیره، نهانگاه فاجعه و مصیبت است البته زمانی که روشن شود نشانه تقدیس است، ما را افسون خواهد کرد. بنفش نماد هرج و مرج و مرگ است.

در باور لوشر، فردی که از نظر فکری به حد بلوغ و کمال رسیده است، برای انتخاب آزمون، یکی از رنگ‏های اصلی را نسبت به بنفش ترجیح می‌دهد، در حالی که کودکان از نظر فکری و احساسی رنگ بنفش را انتخاب می‌کنند. این انتخاب، نمایانگر دنیای افسانه‎ای کودکان است. دنیایی که در آن تنها با به دست آوردن چراغ علاء الدّین می‌توان مشکلات را حل کرد. کیفیت رؤیایی و غیرواقعی رنگ بنفش، نوعی ناتوانی در تجربه و تشخیص و یا مانند تردید و دودلی در مسائل زندگی است که هر دو از بی‎مسؤلیتی و ناتوانی در مقابل مشکلات حکایت می‏کند (ر.ک: لوشر، 1376: 93- 91؛  ایتن، 1370: 219).

ای ماهی طلایی مرداب خون من / خوش باد مستیت که مرا نوش می‏کنی / تو دره بنفش غروبی که روز را / برسینه می‎فشاری و خاموش می‎کنی (غزل از مجموعة تولّدی دیگر)

در مجموعه‌های شعری فروغ این رنگ تنها دو بار به کار رفته است و جزو رنگ‌های طرد شده محسوب می‎شود.

3-2-2. قهوه‌ای

قهوه‎ای، آمیزه ای از رنگ زرد وسرخِ تیره است. در این رنگ، انرژی و زنده‎دلی رنگ سرخ، کاهش یافته و دل مردگی و تسلیم به تاریکی، جایگزین آن شده است. به دیگر سخن، رنگ قهوه‎ای، فاقد انگیزه، نیروی حیاتی و فعّالِ رنگ سرخ است (ر.ک: لوشر، 1376: 95).  این رنگ در شعرهای فروغ کاربردی ندارد.

3-2-3.  سیاه

در روانکاوی لوشر، سیاه، رنگی است که خودش را نفی می‎کند. در حقیقت این رنگ، بیانگر مرز مطلقی است که در ماورای آن زندگی متوقف می‌شود؛ رسیدن به پایانی که در فراسوی آن هیچ چیزی وجود ندارد. بنابراین رنگ سیاه، پوچی و عدم را به نمایش می‎گذارد و به معنای «نه» در مقابل سفید «آری» است. سیاه، نشان غم‌پرستی، بی‌تفاوتی، انزوا و کدورت است. این رنگ برخلاف سفید، بی‌تحرّک و ساکن است و سبب کاهش فعّالیت‎ می‎گردد.

سیاه، رنگی تسخیری، متأثّر کننده، افسرده و در عین حال سنگین و عمیق است. در حقیقت، سیاه، رنگ تن دادن به پوچی دنیای مادّی است؛ رنگی که انسان را ناخواسته از محیط جدا می‎کند؛ زیرا بیانگر انزوای مطلق است. در تحلیل‎های روانکاوی، کاربرد رنگ سیاه، یادآور عدم و نابودی است، اغتشاش و بی‎نظمی را به ذهن متبادر می‎کند و نشانة  ظلمت نخستین است. هم‌چنین این رنگ، در ذهن و روان انسان حالت کدورت، ضخامت، سنگینی را بیان می‌کند (ر.ک: لوشر، 1376 :97؛ پور علی خانی،1380: 612؛ علی اکبرزاده، 1373: 80- 79).

در دفترهای مختلف شعر فروغ فرخزاد، رنگ سیاه، بیشترین بسامد را در میان دیگر رنگ‎ها دارد. در این مجموعه‌ها، سیاه و واژگان مترادف آن، هم‌چون تاریکی، ظلمت و تیره‎گی، دود و...  پرکاربردترین رنگ است. فروغ در ابتدای زندگی فردی و شخصی خویش، با سیاهی و تیرگی روبه رو می‌شود و خط عشقی را که مردمان رهگذر بر کلبة زندگیش کشیده‎اند، سیاه می‏بیند:

بر جدار کلبه‏ام که زندگی است/ با خط سیاه عشق یادگارها کشیده‎اند (روی خاک از مجموعة تولدی دیگر)

به طوری که در نهایت اضطراب و تشویش خاطر، وجود نور را مشکوک و وزش‎های سیاه را که چون تاراجی است حتمی می‏داند:

من به آوار می‌اندیشم / و به تاراج وزش‌های سیاه / و به نوری مشکوک (در غروبی ابدی از مجموعة تولدی دیگر)

 در روان شناسی رنگ لوشر، اگر رنگ سیاه در ردیف‌های نخست؛ بویژه، در سه گروه ابتدایی قرار گیرد، منجر به رفتار جبرانی افراطی می‌گردد. فردی که رنگ سیاه را در اولین ردیف برگزیند، می‎خواهد هر موردی را که نمی‏تواند به آن اعتراض کند، نفی نماید و احساس می‏کند که هیچ چیز آن طور که باید باشد، نیست. او در مقابل سرنوشت و تقدیر خود ایستادگی می‎کند و احتمال دارد این عمل از روی ناشیگری و بی‌تجربگی و خامی باشد (ر.ک: لوشر،1376: 98- 97).

3-2-4.  خاکستری

ماکس لوشر بر این باور است که سیاه و خاکستری، رنگ به شمار نمی‌آید؛ زیرا سیاه در شمار رنگ‌ها قرار نمی‌گیرد و خاکستری نیز در آزمایش، بی‌رنگ و خنثی است؛ نه تیره است و نه روشن و در مجموع دارای هیچ گونه تحرک یا تنش روانی نیست. رنگ خاکستری خنثی است؛ یعنی نه ذهنی است و نه عینی، نه درونی است نه بیرونی، نه هیجان انگیز است نه آرام بخش (ر.ک: لوشر، 1376: 70). فروغ، در مجوعه های شعری خود، بصراحت، به رنگ خاکستری اشاره‌ نکرده است. 

4- دسته بندی و علامتگذاری ردیف هشت رنگ

در شیوه گروه‌بندی رنگ‎ها، ابتدا هشت رنگ آبی (1)، سبز (2)، سرخ (3)، زرد (4)، بنفش (5) و قهوه‌ای(6)، سیاه (7) و خاکستری (0) با توجّه به میزان کاربرد، در یک ردیف قرار می‌گیرد؛ سپس به صورت گروه‏های دوتایی طبقه‎بندی می‌شود، مکان نخست، بیانگر «گرایش و تمایل» فرد بوده و با علامت (+) مشخص می‌شود. مکان دوم، نشان‏دهندة «هدف مورد نظر» است که با علامت (+) نمایش داده می‎شود. مکان سوم و چهارم با علامت (×) مشخص گردیده و نشانگر «بیان واقعی موضوع» است. مکان پنجم و ششم با علامت (=) نشان داده می‌شود و نمود «استعدادهای ویژه‎ای است که آنها استفاده نشده، البته طرد هم نشده» است و مکان هفتم و هشتم دارای علامت (-) است و بیانگر «عدم تمایل یا گریز» می‏باشد.

پس از انتخاب نخستِ گروه‌های رنگی، فرد آزمون دهنده، باید انتخاب دیگری را با فاصله تقریبی نیم ساعت انجام دهد. در این پژوهش، به سبب آن که انتخاب دوم ممکن نیست همان گروه اول دوباره چیده می‎شود.

درصد و فراوانی رنگ‎های مورد نظر لوشر، در مجموعه‎های شعر فروغ فرخزاد به این ترتیب است:

رنگ

سیاه

سرخ

سبز

زرد

آبی

بنفش

قهوه‌ای

خاکستری

جمع

فراوانی

54

26

23

22

14

2

0

0

141

درصد

2/38

4/18

3/16

6/15

92/9

4/1

0

0

100

 

 

به این ترتیب، چیدمان رنگ‏ها نیز چنین است:

سیاه (7)

سرخ (3)

سبز (2)

زرد (4)

آبی (1)

بنفش (5)

قهوه‌ای (6)

خاکستری (0)

سیاه (7)

سرخ (3)

سبز (2)

زرد (4)

آبی (1)

بنفش (5)

قهوه‌ای (6)

خاکستری (0)

و با درنظر گرفتن ترتیب رنگ‏ها چهار زوج زیر را خواهیم داشت:

3 + 7+

3 + 7+

 

4 × 2 ×

4 × 2 ×

 

5 = 1=

5 = 1=

 

0 - 6-

0 - 6-

 

5- تحلیل عملکرد های شاعر در هر گروه

5-1. تحلیل وضعیت شاعر در گروه نخست: 3+7 + (زوجسیاه وسرخ)

سیاه (7 + ): فرد «محیط را ناسازگار و غیرقابل تحمل می‎بیند. هر چیزی را که بخواهد بر ذهنیتش اثر بگذارد، نفی می‌کند» (لوشر، 1376: 163).

سرخ (3 + ): «مشتاق نوعی زندگی کامل است که در آن نیازهای روحی و جسمی خود را ارضا کند» (همان، 153).

فردی که سیاه را در اولین ردیف برگزیند، می‌کوشد هر امری که خارج از وضعیّت موجود است، انکار نماید و در حقیقت به نوعی پوچ گرایی متمایل می‎شود؛ اما گاه بر علیه سرنوشت، بویژه سرنوشت خود واکنش نشان می‌دهد (ر.ک: همان، 98).

3 + 7+: «رنج بزرگ او تأثیرپذیری شدیدش از محرک‎های مختلف است که خود را به صورت انگیزه‎های ناگهانی و ناشکیبایی و بی‎طاقتی، نشان می‌دهد» (همان، 164).

5-2. تحلیل وضعیت شاعر در مکان دوم: 4 × 2 ×  (زوجسبز وزرد)

سبز (2 × ): «مقاوم است. بر این خیال است آن چه حس می‏کند، وظیفه و کوششی است برای حفظ مقام و موقعیت بی عیب و نقصش» (همان: 170).

زرد (4 ×): «مجذوب هر چیز نو و تازه می‏شود و از هر چیز عادی و سنتی خسته می‎شود (ر.ک: همان، 175).

4 × 2 ×  (زوج سبز + زرد): «کوشش می‎کند که مقام و موقعیت خود را ارتقا دهد. نسبت به وضعیت موجود احساس ناخشنودی می‎کند و بعضی اصلاحات را برای اعتبار و ارزش شخصی خود، اساسی می‎بیند» (همان، 171).

5-3. تحلیل وضعیت شاعر در مکان سوم: 5 = 1=  (زوج آبی وبنفش)

آبی (1=): حتی در یک ارتباط نزدیک و صمیمی باز هم تنها است (ر.ک: همان، 187).

بنفش (5 =): «حساس و احساساتی است، با این همه این خصوصیات را از همه پنهان می‏کند، مگر کسانی که به او بسیار نزدیک باشند» (همان، 196).

5 = 1=  (زوج آبی و بنفش): «در این گروه صلح و آرامش از طریق جذبه و افسون به دست می‏آید، مثلاً به وسیلة جذب از طریق زیبایی و زیباشناختی و یا با پی گیری روابط ایده‎آل» (همان، 107).

5-4. تحلیل وضعیت شاعر در آخرین مکان: 0 - 6-  (زوجخاکستری وقهوه‎ای)

خاکستری (0-): «احساس می‎کند که زندگی چیزهای زیادی دارد که می‎تواند به آدمی بدهد و این‏که چیزهای مهمی هنوز هست که می‏تواند به دست آورد... در نتیجه با پشتکاری عجیب اهداف مشخص شده‎اش را دنبال می‎کند» (همان، 202).

قهوه‎ای (6-): فرد می‎کوشد که خود را هم‌پیمان و همدم کسانی سازد که معیارهایشان با ارزش‎های او یکی شده است (ر.ک: همان، 253).

0 - 6- (زوج خاکستری و قهوه‎ای): «در این گروه حفظ و حراست و احساسات مربوط به آن وجود دارد. پرهیز از درگیری‎ها و مشکلات و در واقع کنار کشیدن از نابسامانی‏ها فرصتی به دست می‏دهد تا شخص بهبودی دوباره را هم از نظر ذهنی و هم جسمی به دست آورد» (همان، 106). در حقیقت فرد در پی ارزش و اعتبار، به عنوان شخصیتی شایسته است (ر.ک:همان، 209).

به این ترتیب می‎توان چنین نتیجه گرفت که کاربرد رنگ سیاه و سپس قرمز در انتخاب های نخست، دلیلی است بر تأثیرپذیری شدید از محرّک‎های مختلف که خود را به صورت انگیزه‎های ناگهانی و ناشکیبایی و بی‎طاقتی، نشان می‌دهد. فردی که سیاه را در اولین ردیف برمی‌گزیند، تلاش می‌کند هر امری را که خارج از وضعیّت موجود است، انکار نماید و در حقیقت به نوعی پوچ گرایی متمایل می‎شود. فروغ فرخزاد، شاعری است که شرایط اجتماعی او را به یأس و بدبینی کشانده و در مقام یک زن آن‎قدر از اجتماع نابسامان خود آزار دیده و از اوضاع ناخشنود است که در بیشتر اشعارش، در پشت مفاهیم ظاهری، یک درد عمیق و باطنی را نیز می‎توان حس کرد.

فروغ با جهانی که در آن زندگی می‎کند و مانع رهایی او می‎شود، سرستیز دارد. بنابراین در مجموعه‎های شعری خود؛ بویژه در مرحلة اولِ حیات شاعری، در مجموعه‎های اسیر، دیوار و عصیان، رنگ سیاه و تیره نمود بیشتری می‌یابد. تصویر دردمندی‌ها و آرزوهای فردی که از نیازها، خواسته‎ها و رنج حضور در دنیای محدود خود حکایت می‌کند و بیان مفاهیمی چون اسارت، تنهایی، غم و مرگ سبب شده که شعر او در وهلة نخست در نظر مخاطب، شعر شِکوه و شکایت جلوه ‌کند که رنگی تیره و تار را نیز به خود گرفته است.

امّا به مرور زمان و در مرحلة دوم شاعری، فروغ فرخزاد، به زبان و بیانِ اندیشة خود، دست یافت. او «در این مرحله تصویرگر واقعیت‌هایی شد که آن‌ها را دریافته بود» (کراچی، 1376: 94 ). البته در این دوره، رنگ سیاه، نیز دیده می‌شود؛ ولی کاربرد این واژه و ترکیبات آن تا حدودی کمتر شده است و این خبر از کاهش یأس و اندوه فروغ می‏دهد، امّا انگار ذهن گرفتار اضطراب و تنش هنوز کاملاً او را رها نکرده است. به هر روی، فروغ در این دوره، با رنگی از احساس و اندیشه‎ای نو، به دنیا و مسائل اطراف آن می‌نگرد. گویی ذهن شاعر پس از عبور از یک دورة پرآشوب، اکنون می‌خواهد آرامش را تجربه کند و این آرامش که همراه با اندیشه‎ای نو است، به شاعر امکان پدید آوردن تصویرها و توصیف‌های زیبا و بدیع را می‎دهد. در حقیقت، فروغ فرخزاد در راه اصلاح طلبی و به‌سازی موقعیت‌های خود گام برمی‌دارد. بنابراین رنگ‎های مورد استفاده وی نیز رنگ‎هایی است که امید به زندگی و حیات تازه‎ را نوید می‏دهد.

پس چرا ستاره آرزو کنم؟/ این ترانة من است/ دلپذیر دلنشین/ پیش از این نبوده بیش از این (روی خاک از مجموعة تولدی دیگر)

یک پنجره برای من کافی‎ست/ یک پنجره به لحظة آگاهی و نگاه و سکوت/ اکنون نهال گردو/ آن‎قدر قد کشیده که دیوار را برای برگ‌های جوانش/ معنی کند (پنجره از مجموعة ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد).

 

نتیجه گیری

با مرتب کردن هشت رنگ ماکس لوشر به ترتیب فراوانی، در مجموعة اشعار فروغ فرخزاد و با تحلیل روان شناسی رنگ‌ها می‌توان چنین نتیجه گرفت که در شعر فروغ، سیاه، پربسامدترین واژة رنگی است. این رنگ، نمایانگر محیط ناسازگار و غیرقابل تحمّل شاعر و بیانگر افسردگی، انزوا و رسیدن به پایانی است که در فراسوی آن هیچ چیزی وجود ندارد. در مرتبة دوم رنگ سرخ قرار دارد که عمدتاًَ مربوط به دورة نخست زندگی شاعری اوست و فریاد آزادی ِاسیری در بند است که برای دستیابی به کامیابی تلاش می‌کند و دلیلی است بر این که فروغ فرخزاد، کوشش می‌کند، علیه سرنوشت؛ بویژه سرنوشت خود واکنش نشان ‏دهد. امّا به مرور زمان، این رنگ‎ها جای خود را به طیف‌هایی آرام و امیدبخش می‏دهد و این نشانگر درک شیوه‎ای شایسته و مناسب برای به تصویر کشیدن احساسات شاعر است. جای گرفتن رنگ های سبز (گرایش به سوی امید در دورة دوم شاعری)، زرد (آمیختگی با یاس وناامیدی)، آبی(درپی امیدواری و ناامیدی، آرامشی کامل) و بنفش ( مرموزی در مرگ وزندگی) به ترتیب درمیان رنگ های به کار گرفته شده در شعر فروغ، براساس درصد آن ها، باز تابندة چیرگی ناامیدی وناسازگاری است ودو رنگ قهوه ای (افسردگی وتسلیم در برابر تاریکی) وخاکستری ( خنثی ) در شعر اوهیچ کاربردی ندارد.

درعین حال، باید گفت تحلیل شخصیت یک شاعر براساس نظریة روان شناختی،نتیجه‌ای تام وکامل درپی ندارد، ضمن آن که افزون بر عوامل روان شناسی شخصیت و ویژگی های اجتماعی، از جهان بینی وایدئولوژی حاکم بر ساختارهای روشنفکری در یاس وناامیدی فروغ فرخزاد نباید غفلت کرد.

1- ایتن، هانس .(۱۳۷3). کتاب رنگ، ترجمة محمد حسین حلیمی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ پنجم.
2- پورحسینی، مژده .(1384). معنای رنگ‎ها (رویکردی جدید به دنیای رنگ‎ها تهران: انتشارات هنر آبی.
3- پورعلی خانی، هانیه .(1380). دنیای اسرارآمیز رنگ‎ها، تهران: نشر هزاران.
4- جلالی، بهروز .(1380). در کوچه باد می‎آید (ویژة فروغ فرخزاد)، تهران: نشر روزگار.
5- حسن‎بیگی، محمّدرضا .(1381). پری کوچک غمگین (زندگی و شعر فروغ فرخزاد)، تهران:انتشارات کوشش.
6- دی، جاناتان و لسی تیلور .(1385). روان شناسی رنگ (رنگ درمانی)، ترجمة مهدی گنجی، تهران: نشر ساوالان.
7- سان، دوروتی و هوارد سان .(1378). زندگی با رنگ (روان شناسی و درمان با رنگ‎ها)، ترجمة نغمه صفاریان پور، تهران: مؤسسه فرهنگی انتشاراتی حکایت.
8- شفیعی کدکنی، محمد رضا .(1366). صورخیال درشعر فارسی، تهران:اتشارات آگاه، چاپ سوم.
9- شمیسا، سیروس .(1383). راهنمای ادبیات معاصر (شرح و تحلیل گزیدة شعر فارسی)، تهران: میترا.
10- صدیقی، مصطفی .(1384). جستجوی خوش خاکستری (خوانش رنگ در شعر نو)، تهران: روشن مهر.
11- علی اکبرزاده، مهدی .(1373). رنگ و تربیت، [ بی‎جا] ناشر:مؤلف.
12- فرخزاد، فروغ، (1334)، اسیر، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم.
13- ـــــــــــــــ .(1370). ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، تهران:انتشارات مروارید، چاپ نهم.
14- ـــــــــــــــ .(1342). تولدی دیگر، تهران: انتشارات مروارید با همکاری خانه کتاب.
15- ـــــــــــــــ .(1352). دیوار، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم.
16- ـــــــــــــــ .(1376). دیوان اشعار، تهران: انتشارات مروارید، چاپ پنجم.
17- ـــــــــــــــ .(1355).عصیان، تهران: انتشارت امیرکبیر.
18- فلمار، کلاوس برند .(1376). رنگ‌ها و طبیعت شفابخش آن‌ها، ترجمة شهناز آذرنیوش، تهران:انتشارت ققنوس.
19- گامینگ، کاترین؛ ایتالیانو دبورا .(1384). کتاب کوچک انرژی (رنگ‎های شفابخش)، ترجمة پریسا غفاری، تهران: انتشارات جاجرمی.
20- کراچی، روح انگیز .(1376). فروغ یاغی مغموم، بی‌جا: انتشارات راهیان اندیشه.
21- لوشر، ماکس .(۱376). روان شناسی و رنگها، ترجمة منیرو روانی‌پور، تهران: مؤسسه انتشارات فرهنگستان یادواره.
22- هانت، رولاند .(1377). هفت کلید رنگ درمانی (تأثیر رنگ‎ها بر ذهن و سلامت شما)، ترجمة ناهید ایران‎نژاد، تهران: انتشارات جمال الحق.