نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات اصفهان
2 دانشجوی دکتری دانشگاه تربیت معلم تهران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
This article studies and explains the influence of precious words of Imam Ali (PBUH) in Nahjolbalagha on Molana’s Mathnavi. First, it is investigated how the words of Prophet of Islam (PBUH) about Imam Ali and the characteristics of Imam Ali are reflected in Mathnavi. Also, a number of tales, which are related to him and Molana has recreated them by his poetic language, are mentioned.
In studying the influence of Nahjolbalagha on Mathnavi, various kinds of influence such as vocabulary, syntax, adoption, implication, analysis, translation, interpretation and allegory and the status of each of them have been explained and some examples for each of them have been mentioned.
کلیدواژهها [English]
مقدّمه
از قرون اوّل اسلامی، کلام پیامبر اسلام (ص) و ائمّة اطهار (ع) و اولیای الهی در آثار منظوم و منثور ادبیات فارسی راه یافت و زبان نویسندگان و شاعران به گوهرهای کلام این بزرگان مزین و مرصّع گردید.
سرچشمة زلال و سرشار احادیث و روایات در ادبیات فارسی به قرون اوّل هجری محدود نشد؛ بلکه جویبارهای متداوم و متوالی آن در ادوار بعد نیز جاری گشت و آبشخور شاعران و نویسندگانی شد که در این فرهنگ پرورده شده بودند و صلابت و فخامت کلام اعجاب آور انبیاء و اولیای حقّ به کلام مخیل آنان پیوند خورد تا آنجا که امروز دریایی بیکران از شعر و نثر پارسی، غنی از معارف و مفاهیم و مضامین الهی، سرمایه و افتخار همه پارسی زبانان است.
یکی از این سرچشمههای فیّاض، کلام فصیح و پربار مولای متّقیان، حضرت علی (ع) است که در رگهای قرون و اعصار، جاودان جاری است و پرتویی از آن به آثار ادیبان، جلوهای ناب و درخششی ابدی بخشیده است و میبخشد. در این میان مولانا نیز چه در مثنوی و چه در دیوان خود از کلام امام علی (ع) بینصیب نبوده و به انحای مختلف، حبّ خود را به علی (ع) و کلام او نشان داده است.
در این پژوهش پس از مطالعه خطبهها و نامهها و کلمات قصار حضرت علی (ع) در نهج البلاغه، و نیز دفترهای شش گانه مثنوی مولانا، اشتراکات و تأثیرپذیریهای مولانا از این کلام مقدّس مورد بررسی قرار گرفته است.
کنار هم قرار دادن کلمات و جملات و عبارات وحیگون مولای متقیان (ع) با شعر ناب و جوشیده از دل مولانا، علاوه بر آنکه برای درک و فهم شعر مثنوی مفید است، امکان درک مفاهیم متعالی کلام گرانسنگ نهج البلاغه را نیز بیشتر میکند؛ چرا که با شعر لطیف و اندیشمندانه و عارفانه مولانا که ذهن خواننده پارسی زبان با آن خوگر شده است، همراه میگردد و شاهدی بر بلندای کمال آن میشود.
پیشینة پژوهش
در موضوع مورد پژوهش آثار ارزشمندی نگاشته شده است که در ادامه معرفی خواهد شد:
- معارفی از تشیع در مثنوی معنوی، قدرت صولتی
نویسنده در ابتدا بر این باور است که مولوی در هیچ یک از آثار، مذهب خود را آشکارا اعلان نکرده تا به طور قطع معلوم شود در جرگه کدام فرقه از فرق اسلامی است و شاعر به گونهای سخن گفته که همة فرق اسلامی میتوانند اشاراتی از اعتقادات مذهب خود را در آثار مولوی بیابند (صولتی،1377: 9) ؛ امّا علیرغم اعلام نظر آغازین خود، در جای جای کتاب به طرق مختلف درصدد اثبات و تأکید این نکته است که مولانا را معتقد به ولایت بلافصل علی و شایسته مقام والای منصب امارت و ولایت و تولیت امور خلق بداند (همان ،57 و107).
- تأثیر نهج البلاغه و کلام امام امیرالمؤمنین علی (ع) در شعر فارسی، محسن راثی
در درآمد این کتاب آمده است : «تأثّر و بهرهگیری شاعران و گویندگان فارسی از سخنان مولا (ع) شیوههای گوناگون و اشکال متنوّعی دارد» (راثی،1383: 27)، امّا در متن کتاب از این مطلب هیچ اثری نیست؛ جز آنکه در درآمد کتاب به اقتباس، حلّ یا تضمین، تلمیح، ترجمه و تفسیر، فقط اشاره شده و چند نمونه نیز ذکر گشته است.
- رسالة اخلاق عملی در نهج البلاغه و بازتاب آن در مثنوی، عنایت الله شریفپور
در این رساله، مؤلّف در بخش روش تحقیق اذعان داشته است که به بررسی تعدادی موضوعات اخلاقی در نهجالبلاغه پرداخته و خلاصهای از موضوعات مورد نظر را از دید امام علی (ع) عنوان کرده است؛ سپس همان موضوعات اخلاقی را در مثنوی جستجو کرده و کوشش نموده از آنها برای تفسیر و توضیح کلام امام علی (ع) استفاده کند. نویسنده در بخش سه نتیجة مهم این تحقیق یکی از این نتایج را نشان دادن تأثیر نهج البلاغه بر مثنوی عنوان کرده است (شریفپور،13:1374). امّا باید یادآوری کرد اوّلاً یافتن " مضامین مشترک " بدون بررسی دقیق واژهها و ترکیبات و عبارات و تفاسیر و... بتنهایی نمیتواند نشانه تأثیرپذیری باشد؛ ثانیاً در انواع تأثیرات ، تدقیق و تأمّل و نکتهیابی صورت نگرفته است وتأثیرات همه ذیل یک شیوه و روش مطرح شده است.
- در بارگاه آفتاب (نهج البلاغه در ادب فارسی)، علیرضا میرزا محمّد
نویسندة در بارگاه آفتاب که به بررسی نهج البلاغه در ادب پارسی پرداخته، نسبت به سایرین تلاش بیشتری در جهت ذکر موارد تأثیرپذیری کرده و کوشیده است از تشابهات پرهیز کند. در بارگاه آفتاب بر اساس سال وفات شاعران، احادیث اثرگذار را نقل کرده است و شواهدی جمع آوری نموده که به طور قطعی و یقینیتر میتوان به اثرپذیری مستقیم آن رأی داد؛ امّا این کتاب نیز به تفکیک انواع تأثیرپذیری نپرداخته است و از این رو بارها نویسنده از خواسته خود عدول کرده؛ زیرا در مقدّمه تأکید شده است که «مشابهت در مفاهیم موجود میان سخن امام علی (ع) و ادب پارسی هرگز معیار کار پژوهش در این اثر نبوده است؛ بلکه حتّی الإمکان سعی شده که به موارد محسوس و ملموس از تأثیر کلام آن حضرت در شعر و نثر پارسی اشارت رود که تأثیرگذاری دقیق و قطعی جز بدین منوال قابل تأویل و تفسیر نیست» (میرزا محمّد،192:1380).
در این نوشتار تلاش شده است که دور از جانبداریهای از پیش تعیین شده و با پرهیز از هر گونه نظر افراطی یا تفریطی؛ با دقّت و تأمّل، اشتراکات و تأثیرات مثنوی را بررسی نموده و به تقسیم بندی و تفکیک هر یک از شواهد، در جایگاه خود بپردازد تا نتیجهای درخور و متناسب با تحقیق هویدا گردد. 1
بحث اصلی
1_ بازتاب سخنان پیامبر (ص) دربارة امام علی (ع) در مثنوی
مولانا در دو مورد، از سخنان حضرت رسول (ص) دربارة امام علی (ع) استفاده کرده است:
- در حکایت خدو انداختن عمرو بن عبدود بر روی مبارک حضرت به حدیث" أَنَا مَدِینَةُ العِلمِ وَ عَلِی بَابُهَا " اشاره شده است:
- چـون تـو بابی آن مدینه علم را |
|
چون شـعاعی آفتاب حلم را |
دربارة این خبر که مصطفی (ص) فرمود "مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِی مَولاهُ" این گونه میسراید:
- زین سبب پـیغمبر با اجـتـهـاد |
|
نـام خود و آن علی مولا نهاد |
2- القاب امام علی (ع) در مثنوی
آنچه دربارة امام علی (ع) در مثنوی آمده است «حاکی از ذوق تولّایی مخلصانه است که هر چند با معتقد شیعه وی تفاوت دارد، نهایت حدّ اخلاص و تکریم گوینده را در حقّ پیشوای متّقیان نشان میدهد» (زرّین کوب،1367: 124).
در داستان نبرد علی (ع) با عمرو بن عبدود، مولانا عاشقانه از زبان عمرو بن عبدود نام علی (ع) را بر زبان میآورد و شخصیت او را میستاید:
تو تــبار و اصل و خویشم بودهای |
|
تو فروغ شمع کیـشم بـودهای
|
نام مبارک امام علی (ع) بارها در مثنوی، غزلیات شمس و فیه ما فیه به کار رفته است، گویی این نام برای مولانا موجد لذّتی بس بیپایان بوده است. القاب آن حضرت نیز به فراوانی در مثنوی نمود یافته است؛ به عنوان مثال القاب امیرالمؤمنین (1/166) و (1/175)، ترازوی احد خو (1/175)، حیدر (3/364)،( 3/527)و(5/890)، شیر، شیرحقّ، شیر خدا (1/133)، (1/164) و (1/167)، مولا"(6/1105)، مرتضی (1/165)،(2/217) و ( 4/567).
3- حکایاتی از امام علی (ع) در مثنوی
اشارات مثنوی به مضامین قرآنی و احادیث و نیز الفاظ و تعبیرات مأخوذ از آنها در مثنوی آنقدر وسعت دارد که زرّینکوب آن را تاحدی از ویژگیهای اسلوب آن به شمار آوردهاند (زرّین کوب،1367: 39).
هر چند که این حکایات با اندیشه و سخن لطف آمیز مولانا پرورده شده و از مسیر تاریخی– واقعی خود دور شده است؛ امّا پرداختن به آنها در شناسایی بیشتر شخصیت امام علی (ع) از دیدگاه مولانا بیتأثیر نیست.
3-1 جنگ خندق و نبرد امام علی (ع) با عمرو بن عبدود
این حکایت شرح نبرد امام علی (ع) با عمرو بن عبدود، کافری است جنگجو. در اثنای نبرد آن گاه که علی (ع) بر او تسلّط مییابد، عمرو بر روی آن حضرت آب دهان میاندازد. علی (ع) بیدرنگ شمشیر خود را کنار میافکند و به عمرو میفرماید: «خشم سبب میگردد هوای نفس در کار آید و اخلاص عمل از میان برود؛ از این رو شمشیر را انداختم».
پایان تاریخی این ماجرا هلاک شدن عمرو است، امّا در مثنوی عمرو و خاندانش بر اثر حسن رفتار علی (ع) به اسلام میگرایند 3 تا مولانا نتیجه اخلاص عمل علی (ع) را در برابر دیدگان مخاطب به تصویر کشد:
از علی آموز اخلاص عمل |
|
شیر حقّ را دان منزّه از دغل |
3-2- جنگ خیبر و کندن در قلعة خیبر به وسیله امام علی(ع)
مولانا در مثنوی چند بار به این واقعه اشاره کرده و از آن به عنوان تمثیلی در جهت خواسته خود بهره برده است: در حکایتی مردی که خاربُنی بر سر راه مردمان نشاند و آن خاربن هر روز افزونتر میشد و پای خلق را پر خون میساخت و جامههاشان میدرید، داستان را این گونه ادامه میدهد که حاکم بجدّ به مرد دستور داد که خاربن را برکند؛ امّا مرد کار را به فردا و فرداها موکول میکرد؛ در حالی که درخت هردم جوانتر و سبزتر میگشت و مرد پیرتر و خشکیدهتر. سپس مولانا مراد خود را از حکایت عنوان میکند که هر خوی بد تو خاربنی است که بارها تو را مورد آسیب قرار داده است و اگر از رنج دیگران غافلی از عذاب خویش که ناآگاه نیستی؛ پس یا این خاربن را به گلبنی وصل کن تا از این وصل خاربن به گلشن بدل شود،
یا تبر برگیر و مردانه بزن |
|
تو علی وار این در خیبر بکن |
در سرانجامِ حکایتی دیگر، وقتی آدمی را به شکستن صورت خود فرا میخواند، دیگر بار بر سبیل تمثیل میفرماید:
بعد از آن هر صورتی را بشکنی |
|
همچو حیدر باب خیبر بر کنی |
3-3- علی (ع) و جهود و اعتماد به حافظ بودن حقّ
در این حکایت مولانا داستان فردی یهودی را مطرح میکند که در پی آزمایش حقّ بر میآید:
گفت خود را اندر افکن هین ز بام |
|
اعتمادی کن به حفظ حق تمام...
|
مولا علی (ع) از این سخن خشمگین میشود و آزمودن را خاصّ حقّ میداند، نه بنده و خطاب به یهودی چنین میگوید:
کـی رسـد مـر بنده را که با خدا |
|
آزمایش پـیـش آرد ز ابتـــــلا |
3-4- قصة علی (ع) و زنی که طفل او بر سر ناودان لغزیده بود
این حکایت، ماجرای زنی است که طفل او بر سر ناودان رفته و زن، پریشان از افتادن فرزند از آن حضرت چاره جویی میکند، مولا علی (ع) میخواهد تا طفل دیگری را به بام برند" تا ببیند جنس خود را آن غلام" و:
سوی جنس آید سبک زان ناودان |
|
جنس بر جنس است عاشق جــــاودان |
طفل با دیدن هم جنس خود به سلامت پایین میآید. مولانا این حکایت را تمهیدی قرار میدهد تا منظور و مقصد اصلی خود را از حکایت بیان کند؛ و به حال و کار انبیاء و مبعوثان الهی و پیروان ایشان رهنمون میشود:
زان بـود جنس بشـر پــیــغـمبران |
|
تا به جـنــسیـّت رهـنــد از نــاودان |
3-5- واگویههای امام علی (ع) با چاه
از حکایات مشهور آن حضرت سر فرو بردن ایشان در چاه و سخن گفتن و رازگویی با چاه است. «مروی است که رسول خدا صلّی الله تعالی علیه و سلّم با علی سرّی از اسرار کبریا واگفت و از اظهار آن منع فرمود. حضرت امیرالمؤمنین به سبب استیلای حال عظمت و جلال آن سِرّ، سَرِ مبارک به چاه افکنده، آه کشید؛ فی الفور آبش به جوش آمد و رنگ خون گرفت» (خواجه ایوب،1377: جلد 2 / 775) (نیز رک: خواجه ایوب،1377: 151).
مولانا تنها اشارهای به این واقعه کرده وبه آوردن حکایتی کامل از آن نپرداخته است:
نیست وقت مشورت هین راه کن |
|
چون عـلی تــو آه انــدر چـاه کــن |
و نیز در جایی دیگر به این حکایت اشاره میکند و به زیبایی آن را به چاهی که حضرت یوسف را در آن انداختند پیوند میدهد:
محرم مـردیـت را کو رسـتــمـی |
|
تا ز صـد خرمن یکی جو گفتمی
|
3-6- علی (ع) و قاتل آن حضرت، عبد الرحمان بن ملجم
در دفتر اوّل، مولانا در ادامه حکایت نبرد علی (ع) با عمرو بن عبدود و داستان اخلاص عمل مولا، حکایت مسامحت آن حضرت با قاتل خویش را باز میگوید. آغاز حکایت از اینجاست که پیغمبر (ص) به رکابدار علی (ع) خبر میدهد که کشتن آن حضرت به دست تو خواهد بود. رکابدار با شنیدن این خبر آرزوی مرگ دارد و از امیرالمؤمنین تقاضا میکند خونش را بریزد تا از این خطای منکر در امان بماند؛ امّا علی (ع) قاتل خود را نیز آلت حقّ میداند و میفرماید:
هیچ بغضی نیست در جانم ز تو |
|
زانـکه این را من نمیدانم ز تو
|
و مرگ را گوارا میشمارد:
أُقـتُلـُونـی یــا ثِـقـاتی لایما |
|
إِنَّ فـی قَـتـلی حَیـاتی دایما |
3-7- ذوالفقار امام علی (ع) و ویژگیهای آن
مولوی، تأثیرگذاری ذوالفقار علی(ع) را از بارزترین ویژگیهای آن میداند و با آوردن نمونههایی چون شمشیر چوبین و سوزن که با آن در تقابل است، این تأثیر را بیش از پیش باز مینمایاند:
که ازین شاگردی و زین افتقار گر دلیلت هست اندر فعل آر |
|
سوزنی باشی شوی تو ذوالفقار تیغ چوبین را بدان کن ذوالفقار
|
3-8- مرکب امام علی (ع)
امام علی(ع) مرکبی به نام "دُلدُل" داشت که حضرت رسول (ص) به ایشان بخشیده بود. مولانا، دلدل را همنشین براق مرکب حضرت رسول (ص) در معراج، ساخته است:
جملهشان گشته سواره بر نیی گفتی ای سرمست در سبزه و گلست |
|
کاین براق ماست یا دلـــــدل پیــی یا سواره بر براق و دلدل است |
4- بررسی اثرپذیری مثنوی از نهج البلاغه
این بخش از مقاله به بررسی تأثیرپذیری مثنوی از سخنان مولا علی (ع) در نهج البلاغه و ذکر نمونههایی از هریک از انواع آن می پردازد: 4
4-1- اثر پذیری واژگانی و لغوی
مولانا با زبان عربی کاملاً آشنا بوده، این آشنایی گاه زمینة اشتراکات واژگانی- اصطلاحی را با نهج البلاغه فراهم آورده است. در این شیوه، شاعر از واژگانی سود جسته که این واژگان وامدار کلام امام علی (ع) در نهج البلاغه است. «اگر قرآن و حدیث نبود آن واژگان نیز در زبان و آثار شاعران و نویسندگان کاربردی نداشت. بنابراین قرآن و حدیث بر غنای واژگانی فرهنگ ما اثری آشکار داشتهاند» (اسلامینژاد،12:1379). هر چند میزان اثرپذیری مثنوی از نهجالبلاغه در این بخش اندک است، امّا نمیتوان منکر چنین تأثیری شد.
اثرپذیری واژگانی به دو شیوه انجام میگیرد:
4-1-1- وامگیری مستقیم واژه یا ترکیب
اثرپذیری واژگانی از روایت به شیوة مستقیم زمانی است که خود واژه یا ترکیب عیناً و یا با اندک تغییری در شعر ظهور یافته باشد، به عنوان مثال:
- فسخ العزایم / فسخ عزایم
عَرَفْتُ اللَّهَ سُبحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ. 5 (حکمت 250)
مولانا، وقوع هر حال را مولود نسخ خداوند میداند و هر عزم و فسخی را ارادة مطلق او. بدین ترتیب به فسخ عزایم آدمیان و حلّ عقود آنان از سوی خداوند معتقد است و عین کلمه فسخ در کلام مولا (ع) و کلمه عزایم را با اندکی تغییر- مفرد آن – در شعر خود به کار میگیرد.
این حروف حالهات از نسخ اوست |
|
عزم و فسخت هم ز عزم و فسخ اوست
|
در داستان درویش بغدادی که از خداوند بتضرّع، روزی طلب میکرد و اورا در خواب سوی مصر خواندند و پس از رسیدن به مصر دریافت گنج در خانه خود اوست، از زبان او در راه برگشت از مصر همچنان که حیران اراده خداوند است، ترکیب فسخ عزایم را عیناً،بدون در نظر گرفتن ال، به کار میبرد:
اندر این فسخ عزایم وین همم |
|
در تماشا بود در ره هر قدم |
4-1- 2- ترجمة واژه یا ترکیب
در این شیوه شاعر از ترجمه فارسی واژه یا ترکیب سود میجوید. مولانا واژگان و ترکیباتی را از کلام مولا علی (ع) به فارسی بازگردانده است؛ به عنوان نمونه:
- ضالّه... گم کرده
الحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِکْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ. 6 (حکمت 80)
مولانا به جای کلمة "ضالّه" از واژة فارسی "گم کرده" استفاده کرده است:
کاله حکمت که گم کرده دل است |
|
پیش اهل دین یقین آن حاصل است |
4-2- اثرپذیری گزارهای
منظور از گزاره در اینجا همان عبارت و جمله است که شاعر یا نویسنده عبارت و جملهای قرآنی یا روایی را در سخن خویش بیاورد که خود بر دو گونه "اقتباس"و "حلّ" است
4-2-1- اقتباس و تضمین
در بخش اقتباس و تضمین از احادیث، مولانا عین روایت یا بخشی از آن را بیکم و کاست و یا با اندک تغییر در شعر خود آورده است. این گونه احادیث گویی بر زبان مردم آن چنان شایع و رایج گشتهاند که شکلی مثلوار یافته و در اندیشه و قلم نویسندگان ثبت شدهاند و آشنای ذهن خوانندگان نیز هستند.
- صبر، استحکام بخش ایمان
وَ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ لَا خَیْرَ فِی جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا فِی إِیمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَه.7 (حکمت82)
مولانا رابطة تنگاتنگ صبر و ایمان را در بیت زیر عنوان نموده و توانسته است با به کار بردن واژة "سرکله" تشبیه موجود در حدیث را، یعنی این که صبر برای ایمان همچون سر است، در بیت جلوهگر سازد.
صبر از ایمان بیابد سرکله |
|
حَــیــثُ لا صَبرَ فَــلا ایـــمَانَ لــَه
|
4-2-2- حلّ (تحلیل)
در این شیوه شاعر ساختار اصلی آیه یا حدیث اخذ شده را در هم میشکند و ساختاری نو به آن میبخشد. «دستکاری تا مرز از هم پاشاندن ساخت و بافت آیه و حدیث که در زبان ادب حلّ و تحلیل خوانده شده، بیش از هر جا در سرودههای مولانا دیده میشود» (راستگو،1376: 34).
- عشق و نابینایی
وَ مَنْ عَشِقَ شَیْئاً أَعْشَى بَصَرَهُ. 8 (خطبة 109)
مولانا، با حفظ محتوای معنایی حدیث شکلی تازه به آن بخشیده است:
حُبُّکَ الأَشیاءَ یعمیکَ یصِمّ |
|
نَفسُکَ السَّودا جَنَت لا تَختَصِم
|
- رابطة دنیا و آخرت
إِنَّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِیلَانِ مُخْتَلِفَانِ ، فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا ، وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَاشٍ بَیْنَهُمَا کُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَان. 9 (حکمت 103)
نه بگفته ست آن سراج امّتان |
|
این جهان و آن جهان را ضرّتان |
ضرّتان به معنی «دو زن یک مرد را هر یکی از آن ضرّه است مر دیگری را؛ ج: ضرائر» (لغت نامة دهخدا) است. امام علی (ع) رابطة میان دنیا و آخرت و ناسازگاری این دو را با یکدیگر، چونان ناسازگاری ضرّتان دانسته است؛ تشبیهی که مولانا نیز در این باره از آن سود میجوید. وی مشبّهٌ بههای مذکور دیگر (دو دشمن نافراهم، دو راه مخالف، خاور و باختر) در حدیث را در شعر خود حذف میکند و تنها تشبیهی را که با ذهن و زبان خوانندة عام آشنا است، مطرح میسازد.
- ذلّت نفس
طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِی نَفْسِهِ. 10 (حکمت 123)
در ابیات زیر"ای خنک برگردان فارسی"طوبی است و از طرفی بخشی از حدیث به زبان عربی، با اندک تغییری، آمده است و حاصل این تغییرات ساختاری با حفظ معنی سخن حضرت علی (ع) را در بر دارد.
ای خنک آن را که ذَلَّت نَفسُهُ ای خنک آن را که ذَلَّت نَفسُهُ |
|
وای آن کـــس را که یــردی رَفــسُـهُ وای آنک از سرکشی شد چون کُه او |
4-3- اثرپذیری گزارشی
در این شیوة اثرپذیری، شاعر مضمون حدیث را به فارسی گزارش میکند. این گزارش یا به شیوة ترجمه است یا تفسیر یا تأویل.
4-3-1- ترجمه
در شیوه ترجمه شاعر به دوشیوه ترجمه بسته و ترجمه باز عمل میکند.
4-3-1-1- ترجمة بسته
در ترجمههای بسته، کلام مولا را بدون بیش و کمی از زبان مبدأ به فارسی برگردانده است :
- زبان، پردة جان
تَکَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ. 11 (حکمت 392)
عبارت دوم این کلام مولا در مصرع اوّل بیت زیر بدون افزون و کاست ترجمه شده است:
آدمی مخفیست در زیر زبان |
|
این زبان پرده است بر درگاه جان |
- پنداشتن دیگران همچون خود
یَا بُنَیَّ اجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ ، فَأَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ ، وَ اکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا. 12 (نامة 31)
غیر از لحن سوال آمیز، بیت زیر ترجمه عبارت آخر حدیث است :
آنچه نپسندی به خود ای شیخ دین |
|
چون پسندی بر برادر ای امین
|
4-3-1-2- ترجمة باز
در ترجمة باز، مترجم با زبان خود به ترجمه از زبان مبدأ میپردازد. این شیوه ترجمهای است آزادانه از کلام مولا علی (ع).
- گشایش پس از بلا
عِنْدَ تَنَاهِی الشِّدَّةِ تَکُونُ الْفُرْجَةُ ، وَ عِنْدَ تَضَایُقِ حَلَقِ الْبَلَاءِ یَکُونُ الرَّخَاء. 13 (حکمت 351)
بعد ضــدّ رنــج آن ضدّ دگر |
|
رو دهد یعنی گشاد و کرّ و فرّ |
- شگفتی آفرینش انسان
اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ یَنْظُرُ بِشَحْمٍ ، وَ یَتَکَلَّمُ بِلَحْمٍ وَ یَسْمَعُ بِعَظْمٍ ، وَ یَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ. 14 (حکمت 8)
مولانا در ابیات زیر نور چشم را به پیه و زبان را به گوشت پاره نسبت میدهد:
از دو پـاره پــیـه ایـن نــور روان |
|
مــوج نــورش مـیزنــد بـر آسـمان
|
4-3-2- تفسیر
در این شیوه شاعر به اشارهای اندک بسنده نمیکند و یا به ترجمة حدیث نمیپردازد؛ بلکه مضمون حدیث را باز میگشاید و میگسترد. در این بخش بیشترین تأثیرپذیری مولوی از احادیث نهج البلاغه با این روش صورت گرفته است من جمله:
- آرزو
آرزوهای طولانی ویژگی مشترکی دارند: تباه کردن زندگی و انحراف از حقّ و از این روست که علی (ع) و مولانا بر پرهیز از آن تأکید کردهاند:
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى، وَ طُولُ الْأَمَلِ. فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَةَ. 15
آرزو جـسـن بــود بگـریخـتـن |
|
پیش عدلش خون تقوی ریختن |
-تسویف
وَ الشَّیْطَانَ مُوَکَّلٌ بِهِ یُزَیِّنُ لَهُ الْمَعْصِیَةَ لِیَرْکَبَهَا وَ یُمَنِّیهِ التَّوْبَةَ لِیُسَوِّفَهَا حَتَّى تَهْجُمَ مَنِیَّتُهُ عَلَیْهِ أَغْفَلَ مَا یَکُونُ عَنْهَا. 16 (خطبة 64)
مولانا با تکرار ادات تنبیه، سخت به گذر ایام هشدار میدهد و با تشبیه و تمثیل مخاطب را از به تأخیر انداختن نیکیها و اصرار بر زشتیها باز میدارد.
سال بیگه گشـت وقت کــشـت نه |
|
جز سیه رویی و فعل زشت نــه... |
- تقدیر حاکم بر تدبیر
تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِیرِ حَتَّى یَکُونَ الْحَتْفُ فِی التَّدْبِیر. 17 (حکمت 16)
مولانا این فرمایش علی(ع) را در داستانی به زیبایی به تصویر کشیده است: روزی مردی سراسیمه به بارگاه حضرت سلیمان وارد شد و خواهش کرد او را به هندوستان بفرستد؛ زیرا عزرائیل نظری با خشم و کین به او انداخته است. حضرت دستور داد تا باد مرد را به جانب هندوستان برد. روز بعد سلیمان از عزرائیل پرسید: چرا با نگاه خشمگین موجب آواره شدن آن مرد از خانه خود شدی؟
گفت من از خشم کی کردم نظر؟ |
|
ز تعجب دیدمش در رهگذر |
- شناخت باطن از نشانههای ظاهری
مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ. 18 (حکمت 26)
مولانا به تفسیر حدیث میپردازد و معتقد است که ظاهر آدمی نهانش را هویدا میسازد؛ بویژه در هنگام خشم:
پس هم اینجا دست و پایت در گزند |
|
بر ضمیر تــو گواهی میدهند |
- عبادت و انواع آن
إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ، وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ. 19 (حکمت 237)
در گفتگویی کوتاه، بهلول از درویشی میپرسد که چونی؟ درویش پاسخی غیر منتظره میدهد و میگوید : حال کسی که جهان بر مراد او رود چگونه است؟ و در توصیف سالکان راه حقّ آنان را نه در پیمزد و ثواب و نه ترسنده از آتش میداند؛ بلکه آنان را رهروانی میخواند که در اصل خوی و خصلت آنها تنها خواست حقّ، متمکّن شده است و این خوی و خلق ذاتی وجود آنان است و با هیچ ریاضت و جست و جویی به وجود نیامده است:
بـهر یزدان میزید نی بهر گنج |
|
بهر یزدان میمرد نه از خوف و رنج |
- عبرت
أُوصیکُم عِبادَاللهِ بِتَقوَی الله... وَاعْتَبِرُوا بِمَنْ أَضَاعَهَا، وَ لَا یَعْتَبِرَنَّ بِکُمْ مَنْ أَطَاعَهَا. 20 (خطبة 191)
شیر و گرگ و روباهی به شکار میروند و شیر از گرگ میخواهد که خرگوش شکار شده را تقسیم کند.گرگ به تقسیم کردن آن میپردازد؛ امّا شیر سر او را از تن جدا میکند. روباه از مشاهده سرانجام تلخ کار گرگ عبرت میگیرد و وانمود میکند که در حضور شیر جای مائی و منی نیست و تمامی شکار متعلّق به شیر است. شیر خشنود میشود و شکار را بتمامی به گرگ میبخشد. اینجاست که مولانا غرض خود را از حکایت باز مینمایاند:
استخوان و پشم آن گـرگان عیان |
|
بنگرید و پند گــیـرید ای مهان |
4-3-3- تأویل
در این شیوه شاعر به تأویل حدیث میپردازد و به لایههای درونی سخن نقب میزند و آنچه از برون هویدا نیست با چاشنی ذوق و خیال خود نمودار میکند.
- باد بهاری و عارفان جانفزای، در مقابل خزان زدگان بیمعرفت
تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِی أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِی آخِرِهِ فَإِنَّهُ یَفْعَلُ فِی الْأَبْدَانِ کَفِعْلِهِ فِی الْأَشْجَارِ أَوَّلُهُ یُحْرِقُ وَ آخِرُهُ یُورِقُ. 21 (حکمت 128)
گــفــت پیـغمبر زسرمای بهـار |
|
تـن مـپوشـانید یاران زیـنـهـار22 |
مولانا در ادامه به بیان تأویل خود از این حدیث می پردازد:
آن خزان نزد خدا نفس و هواســت |
|
عقل و جـان عین بهار است و بقاسـت... |
- باران
اللَّهُمَّ سُقْیًا مِنْکَ مُحْیِیَةً مُرْوِیَةً تَامَّةً عَامَّةً طَیِّبَةً مُبَارَکَةً هَنِیئَةً مَرِیئَةً مَرِیعَةً. 23 (خطبة 115)
حضرت علی(ع) بارانی را از خداوند طلب میکند که دارای ویژگیهای بالا باشد و امّا نزد مولانا دو گونه باران میبارد؛ یکی آن که در بهاران موجد سر سبزی و خرّمی بوستان است و دیگر باران پائیزی که باغ را زردرو و بیمار میسازد؛ امّا او همچون همیشه نظر به عالم غیب دارد و نفَس اهل دل را از باران بهاری عالم غیب میداند:
هـست باران از پـی پـــروردگی |
|
هـسـت باران از پـــی پــژمـردگـی |
5- تمثیل سازیهای نهج البلاغه و مثنوی
گاه مولانا برای طرح مضامین خود به استدلالی از طریق شباهت میان دو مطلب متوسّل میگردد که در نهج البلاغه نیز عین آن ذکر شده است:
- اثرناپذیر بودن علل بییاد و خواست علّت العلل
امام علی(ع) دربارة انسان غافل از مرگ که ناباورانه ناگاه با واقعیت بیماری و فنا روبرو میگردد میفرماید:
فَفَزِعَ إِلَى مَا کَانَ عَوَّدَهُ الْأَطِبَّاءُ مِنْ تَسْکِینِ الْحَارِّ بِالْقَارِّ وَ تَحْرِیکِ الْبَارِدِ بِالْحَارِّ فَلَمْ یُطْفِئْ بِبَارِدٍ إِلَّا ثَوَّرَ حَرَارَةً وَ لَا حَرَّکَ بِحَارٍّ إِلَّا هَیَّجَ بُرُودَة. 24 (خطبة 221)
مولوی در داستان پادشاه و کنیزک میگوید درمان بیخواست الهی انجام نمیپذیرد و پدیدههای طبیعی با قضای حقّ از حال طبیعی خود دیگرگون میشوند و خاصیت اصلی خود را از دست میدهند:
هر چه کردند از علاج و از دوا |
|
گشت رنج افزون و حـاجت ناروا |
- تفرقه و حکایت رمه و گرگ
إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ. 25 (خطبة 127)
امام، تفرقه را همچون دور شدن گوسفند از گله پر خطر میداند؛ عین این تمثیل در همین رابطه در شعر مولوی به چشم میخورد:
یار شو تا یار بـیـنـی بـی عـــدد |
|
زآنکـه بی یــاران بمانی بی مدد |
نتیجه
شخصیت و کلام مولا علی (ع) در جای جای مثنوی نمود یافته است. در این اثر پس از بررسی و تدقیق در احادیث و ابیات آشکار گردید که تأثیراتی که مثنوی مولانا از نهج البلاغه گرفته است و حتّی اشتراکات این دو کتاب متعالی در قالب صورت ثابت و یکنواخت و واحدی ارائه نشده، بلکه گوناگون و متعدّد رخ نموده است.
مولانا گاه تنها واژهای را از احادیث اخذ کرده است و این واژه یا ترکیب را عیناً به زبان عربی به کار برده و یا ترجمة آن لفظ را در شعر خود گنجانده است.
گاه عبارتی از کلام مولا، منشأ شعر مولانا شده که یا به صورت اقتباس و تضمین ذکر شده، بیهیچ تغییر و تصرّفی در آن و یا به صورت حلّ و تحلیل که ذهن خلّاق شاعر در آن تصرّف کرده است.
گاه از شیوة گزارشی بهره برده و مضمون حدیث را یا به صورت ترجمه به فارسی درآورده و یا به تفسیر آن پرداخته و یا آن را تأویل نموده و با ذوق شاعرانة خود به نکتهیابی در آن پرداخته است.
گاه نیز از تمثیلهایی که در روایات موجود بوده، استفاده کرده است.
نگاهی به نمونههای یاد شده از انواع اثرپذیری نشان میدهد که بیشترین شواهد، شامل اثرپذیریهای تفسیری است. آشنایی و شناخت با آثار مولانا سبب میگردد این مطلب، دور از انتظار نباشد. مولانا، عارفی است که معانی و مفاهیم عرفانی– اخلاقی– فلسفی و اجتماعی را در قالب مثنوی که از بهترین قالبهای شعری جهت اشعار تعلیمی– حکمی است، ریخته است و بنا به خواهش مریدان آن را درخور فهم و ادراک مردم عامّه سروده است. او این اشعار را فی البداهه میسروده و شاگردان و مریدان آن را به رشتة نگارش در میآوردهاند؛ از این رو مستمعان و یا مخاطبان اصلی او از طرفی مجالی برای تنها ماندن با مطالب نوشتاری و یا فرصتی برای تمرکز گرفتن بر مفاد سخن او را نداشتند و از طرفی مولانا به قصد تعلیم و آموزش مثنوی را میسرود. این عوامل منجر به این شده است که اوّلاً مولانا مضامین و معارف متعالی خود را در قالب حکایت و داستان که جذّابیت و تأثیرگذاری آن؛ بویژه برای عامّه بیشتر است بیان کند و ثانیاً برای درک بیشتر مستمعان، به تفسیر معانی و مفاهیم مورد نظر خود پردازد. اینست که مولانا در تأثیراتی که از کلام مولای متّقیان پذیرفته، بیش از هر چیز به تفسیر روی آورده است تا آن آب زلال و چشمة جاری را با چاشنی توضیحات خود گوارای وجود طالبان کلام خود کند.
پینوشتها
1- به علّت پرهیز از اطالة بحث، همة نمونههای یافته شده در هر بخش، ذکر نگردیده است و فقط یک یا چند مثال متناسب با موضوع مطرح می شود. (رک: طرح پژوهشی دانشگاه آزاد واحد فلاورجان "بررسی اثرپذیری مثنوی از نهج البلاغه"، مجری طرح: سهیلا پرستگاری، 1389).
2- عدد اوّل نشان دهندة شمارة دفتر مثنوی و عدد دوم شمارة صفحه است.
3- فروزانفر آورده است: «این روایت را به صورتی که در مثنوی نقل شده در هیچ مأخذ نیافتهام و ظاهراً حکایت مذکور با تصرّفی که از خصایص مولانا است، مأخوذ است از گفته غزالی و روایتی که در إحیاء العلوم آورده است» (فروزانفر،37:1362)
4- از آن جا که کتاب تجلّی قرآن و حدیث در شعر فارسی (راستگو،1376) با تأمّل و دقّت بسیار به انواع اثرپذیری متون پرداخته است؛ از برخی عناوین و تعاریف این کتاب در این مقاله مدد گرفته شده است.
5- خدا را شناختم، از سست شدن عزیمتها، وگشوده شدن بستهها.
6- حکمت گمشدة مؤمن است. حکمت را فرا گیر هر چند از منافقان باشد.
7- و بر شما باد به شکیبایی که شکیبایی ایمان را چون سر است تن را، و سودی نیست تنی را که آن را سر نبود، و نه در ایمانی که با شکیبایی همبر نبود.
8- و هر که عاشق چیزی شود دیدهاش را کور سازد.
9- همانا دنیا و آخرت دو دشمنند نافراهم، و دو راهند مخالف هم. آن که دنیا را دوست داشت و مهر آن را در دل کاشت، آخرت را نه پسندید و دشمن انگاشت؛ و دنیا و آخرت چون خاور و باختر است و آن که میان آن دو رود چون به یکی نزدیک گردد از دیگری دور شود. و چون دو زنند در نکاح یک شوی– که ناسازگارند و در گفتگوی_.
10- خوشا آن که خود را خوار انگاشت.
11- سخن گویید تا شناخته شوید که آدمی زیر زبانش نهان است.
12- پسرکم ! خود را میان خویش و دیگری میزانی بشمار، پس آنچه برای خود دوست می داری برای جز خود دوست بدار. وآنچه تورا خوش نیاید برای او ناخوش بشمار.
13- چون سختی به نهایت رسد، گشایش در رسد؛ و چون حلقه های بلا سخت به هم آید، آسایش درآید.
14- از این آدمی شگفتی گیرید: با پیه مینگرد و با گوشت سخن میگوید، و با استخوان میشنود، و از شکافی دم بر میآورد.
15- ای مردم! همانا بر شما از دو چیز بیشتر میترسم: از خواهش نفس پیروی کردن، و آرزوی دراز در سر پروردن؛ که پیروی خواهش نفس، آدمی را از راه حقّ باز میدارد؛ و آرزوی دراز، آخرت را به فراموشی میسپارد.
16- و شیطان بر او نگهبان – و هر لحظهای گمراهیش را خواهان -. گناه را در دیده او میآراید، تا خویش را بدان بیالاید، که: بکن و از آن توبه نما و اگر امروز نشد فردا؛ تا آنکه مرگ او سر برآرد و او در غفلت خود را از اندیشه آن فارغ دارد.
17- کارها چنان رام تقدیر است که گاه مرگ در تدبیر است.
18- هیچ کس چیزی را در دل نهان نکرد، جز که در سخنان بی اندیشهاش آشکار گشت و در صفحه رخسارش پدیدار.
19- مردمی خدا را به امید بخشش پرستیدند، این پرستش بازرگانان است، و گروهی او را از روی ترس عبادت کردند و این عبادت بردگان است، و گروهی وی را برای سپاس پرستیدند و این پرستش آزادگان است.
20- بندگان خدا ! شما را سفارش می کنم به پرهیزگاری و ترس از خدا، ... و پند گیرید از آن کس که آن را تباه کرد و مبادا از شما پند گیرد، آن کس که گردن در حلقة تقوا درآورد.
21- در آغاز سرما خود را از آن بپایید و در پایانش بدان روی نمایید که سرما با تنها آن میکند که با درختان. آغازش میسوزاند و پایانش برگ میرویاند.
22- فروزانفر دربارة این حدیث توضیح دادهاند که آن را در روایات منسوب به حضرت رسول (ص) نیافتهاند (فروزانفر، 1375: 840). از آنجا که مولانا به محتوای بلند اقوال نظر داشته است ظاهرا در ذکر نام پیغمبر(ص) سهوی رخ داده؛ نمونههای دیگر نیز در مثنوی این نکته را تأئید میکند . حکمت ذکر شده از نهج البلاغه نیز یقین ما را در مورد انتساب این حدیث به امام (ع) بیشتر میگرداند.
23- خدایا! بارانی ده: زنده کننده، سیراب سازنده، فراگیر و به همه جا رسنده، پاکیزه و با برکت، گوارا و فراخ نعمت.
24- ... پس هراسان روی به پزشکان آورد و به دستورشان کار کرد. گرمی را به سردی آرام کردن، و سردی را به گرمی به سرِکار آوردن. امّا داروی سردی، گرمی را از کار نینداخت، و آن چه برای گرمی به کار رفت سردی را بیشتر ساخت.
25- از تفرقه بپرهیزید که موجب آفت است. آن که از جمع مسلمانان به یک سو شود، بهرة شیطان است؛ چنان که گوسفند چون از گله دور ماند نصیب گرگ بیابان است.