تحلیل ارتباط «سنبله» و «اسد» در بیتی از نظامی

نویسنده

دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لرستان

چکیده

نظامی‌گنجوی از شاعران مشهور ادبیات فارسی است که از دیرزمان. شعر او را محتاج شرح و تفسیر دانسته‌اند. یکی از دلایل پیچیدگی شعر نظامی، به‌ کارگیری دقیق اصطلاحات نجومی و استفاده‌ از ظرفیت‌های فراوان تصویرآفرینی بروج و اجرام آسمانی است. در این نوشتار، بیت:
خوشه کزو سنبل تر ساخته
سنبله را بر اسد انداخته

که در مقدمه مخرن‌الاسرار و در باب معراج پیامبر (ص) آمده، تشریح شده است. شارحان مخزن‌الاسرار، به دلیل ساده انگاشتن این بیت یا عدم دقت در تصویرآفرینی نظامی، ظرافت بیت را دریافت نکرده‌ و بعضاً معنایی ارائه کرده‌اند که با نازک‌اندیشی و اطلاعات دقیق نظامی از بروج فلکی، هم‌خوانی ندارد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The Analysis of the Relation between virgo and leo in a Verse of Nezami

نویسنده [English]

  • Ali Heydari
Associate Professor, Lorestan University
چکیده [English]

Nezami Ganjavi is one of the famous figures of Persian poetry whose poetry has been considered to need commentary and interpretation for a long time. One of the reasons of complexity in his poems is the precise usage of astronomical terms and imagery capacities of zodiac and heavenly bodies. This article discusses one of the verses in the preface of Makhzan al-Asrar and the Prophet’s Ascension. In our view, commentators of Makhzan al-Asrar have not understood the delicacy of this verse due to considering it as a simple verse or lack of attention to Nezami’s imagery, and have sometimes proposed a meaning which is incongruent with his exact information about the zodiac. Considering the shape of Virgo and Leo and their location beside each other in the heaven, he has elaborated a prevailing theme in Persian poetry which has been pointed out repeatedly in old and new astrological books, his other verses and poems of great poets like Khaqani. After discussing the view of Makhzan al-Asrar’s commentators about this verse and explaining astronomical terms involved in its imagery, the suggested meaning for this verse is proposed.
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Nezami
  • Virgo
  • ear
  • Leo
  • Samak A’zal
  • ‘avva

مقدمه

مخزن­الاسرار نظامی از دیرزمان، توجه شارحان بزرگی را به خود جلب کرده است و سابقة شروح آن؛ حداقل به قرن هشتم می­رسد (نظامی، 1363: 181). شارحانی از قبیل محمد بن قوام بلخی (قرن هشتم)، عبدالحسین برادر رفیع­الدین (قرن10)، محمد بن لاد دهلوی و شمعی (قرن دهم)، عبدالعزیز بن فخرالدین سهروردی جونپوری، محمد حبیب­الله بن عبدالحفیظ الهاشمی الملتانی، ابراهیم تتوی و محمدرضا مولتانی لاهوری (قرن یازدهم) و محمد بن ­محمد صالح نصرالله دماوند (قرن دوازدهم) ازجمله کسانی هستند که بر مخزن­الاسرار شرح نوشته­اند. علاوه بر این، چندین شرح بی­نام نیز از شارحانی ناشناخته وجود دارد (قوچه‌زاده، 1383: 107- 90) بزرگانی مانند جامی و امیر علی­شیر نوایی نیز بر این متن شرح نوشته­اند (نظامی، 1363: 181). مشهور است که «جامی در خاتمة شرح خود نوشته پانصد یا هزار بیت لاینحل باقی است که در قیامت باید دامن نظامی را گرفته و از خودش شرح آن را بخواهیم» (نظامی، 1363: 181).

یکی از بارزترین ویژگی­های شاعران سبک آذربایجانی که نظامی از شاعران بنام آن است، دشواری و دیریابی شعر آنان است. اگر چه ظاهر خشن و فخامت الفاظ از خصوصیات بارز شعر این دوره است و اما گاهی نیز اشعار این شاعران، به ویژه نظامی، لطافت و سادگی ظاهری خود را حفظ کرده و معنای ظریف و اصلی، در پس سادگی الفاظ، خود را پنهان کرده است. محمد بلخی در شرح خود بر مخزن­الاسرار نظامی نوشته است: «گروهی به خاطر نهایت لطافت و فصاحت کلام او به کُنه بلاغت او پی نمی­برند و معانی دیگر از اشعار او ارائه داده از غرض اصلی باز می‌مانند» (قوچه­زاده، 1383: 92). رقابت شاعران در این شیوه، وفور اطلاعات علمی شاعران از قبیل اطلاعات طبی، نجومی، حکمی و... و به کار­گیری دقیق آن­ها در شعر، استفاده از استعاره­های پیچیده، شبکة تشبیهات پیچیده و دور از ذهن، استفادة بی­رویه از صنایع ادبی (به ویژه ایهام و ایهام تناسب)، نازک­اندیشی و... از جمله مواردی است که باعث پیچیدگی شعر این شاعران شده است. علی دشتی ضمن یکسان شمردن سبک شاعران مکتب آذربایجانی، معتقد است که اشعار آنان «نقطة آغاز سبکی است که در تاریخ ادبی به سبک هندی معروف است» (دشتی، 1381: 45). علاوه بر این موارد، کوتاهی وزن و موضوع عرفانی نیز پیچیدگی مخزن­الاسرار را دوچندان کرده است. کسانی که با مخزن الاسرار آشنایی دارند، به نیکی می­دانند که ابیات مقدمه بسی مهم­تر و دشوارتر از ابیات مقالات است و محققانی که این متن را محتاج شرح دانسته­اند، به ابیات مقدمه توجه داشته‌اند و گرنه ابیات مقالات، جز ابیاتی چند، پیچیدگی چندانی ندارد.

نظامی در تصویرآفرینی اجرام آسمانی و صور فلکی در ادب فارسی کم‌نظیر است . سعید حمیدیان در این باره می‌نویسد: «شاعران علم هیئت و نجوم را از لحاظ پتانسیل بالای تصویرآفرینی و تناسب و سنخیت نقوش اجرام و صور فلکی با عنصر تخیل شاعرانه، منبعی پایان­ناپذیر برای توصیفات به ویژه در تغزلات و تشبیب­ها می­یابند، تا آن­جا که در سدة ششم، بهره­گیری از مصطلحات و مفاهیم نجومی به یکی از شیوه­های رایج توصیفی بدل می­گردد» (حمیدیان، 1373: 68). حمیدیان در مقایسه­ای که بین شاعران دوره­های پیشین و نظامی انجام داده، تبحر و استادی نظامی را در کاربرد اصطلاحات نجومی نشان داده است (حمیدیان، 1373: 72).

نظامی در هر پنج منظومة خود اصطلاحات نجومی فراوانی را به کار گرفته و تصاویر کم نظیری از بروج و اختران ارائه کرده است. وی در مخزن الاسرار در «معراج پیامبر (ص)»، ورود پیامبر (ص) را به بروج دوازده­گانه، هنرمندانه و شاعرانه توصیف کرده ­است و سفر ایشان را ابتدا از برج «ثور» شروع می­کند و به برج حمل خاتمه می­دهد. گویی نظامی بر خلاف شیوة مرسوم و معمول، اولین برج از بروج دوازدگانه را «ثور» می­داند نه «حمل». لازم به ذکر است که اول فروردین، معادل نوزدهم برج حمل است. خاقانی می­گوید:

موکب شاه اختران رفت به {ز} کاخ مشتری

 

شش­مه داده ده نهش، چرخ دوازده دری
                        (خاقانی، 1368: 422)

 

فرهنگ­نویسان معنی «ده نه» را به غلط، زیور و آرایش دانسته­اند. (ر.ک. برهان قاطع، 1376: ذیل ده نه). کزازی این نظر را پذیرفته و می­افزاید ریشه و پیشینة «ده نه» دانسته نیست (کزازی، 1380: 602). در حالی که به نظر می‌رسد منظور از «ده‌ نه»، «نوزده» باشد و نیز منطقی­تر آن است که حمل معادل اسفند باشد نه فروردین، زیرا 19 روز حمل در اسفند و فقط 11 روز آن در فروردین است. مطابق باورهای نجومی، شرف خورشید در 19 درجة برج حمل است که معادل اول فروردین و اعتدال ربیعی است (مصفی، 1366: 439). یکی از دلایل اختلاف در منازل ماه، در نزد ایرانیان و اعراب نیز از همین رهگذر است (بیرونی، 1363: 548 و مصفی، 1366: 755).

 در اکثر ابیات مربوط به معراج پیامبر، نظامی با حسن تعلیل، به شکل ظاهری و ویژگی­های بروج اشاره کرده ­است:

گوهر شب را به شب عنبرین
او ستده پیشکش آن سفر
خوشه کزو سنبل تر ساخته
تا شب او را چه­قدر قدر هست
سنگ ورا کرده ترازو سجود
ریخته نوش از دم سیسنبری
تا ز کمان تیر شکر زخمه ریخت
یوسف دلوی شده چون آفتاب
تا به حمل تخت ثریا زده

 

گاو فلک برد ز گاو زمین
از سرطان تاج و ز جوزا کمر
سنبله را بر اسد انداخته
زهرة شب سنج ترازو به دست
زانکه به مقدار ترازو نبود
بر دم این عقرب نیلوفری
زهر ز بزغالة خوانش گریخت
یونس حوتی شده چون دلو آب
لشکر گل خیمه به صحرا زده
                          (نظامی، 1363: 16).

اگر چه در این ابیات، ظرافت و هنر شاعرانه در اوج است و هر بیت، نیاز به شرح و تفصیل جداگانه­ای دارد اما شاید مشکل­ترین آن­ها بیت زیر باشد:

خوشه کزو سنبل تر ساخته

 

سنبله را بر اسد انداخته

 

پیشینة تحقیق

قبل از توضیح و تشریح بیت مورد نظر، ابتدا نظر بعضی از منتقدان و شارحان مخزن­الاسرار نقل می‌شود:

وحید دستگردی پس از توضیح «اسد» و «سنبله» در معنی بیت می­نویسد: «خوشه چون از پیغمبر سنبل تر وجود یافته بود، زَهره و توانایی داشت که سنبله را بر اسد بیندازد زیرا برج خوشه بعد از سنبله است.» (نظامی، 1363: 15). وی به درستی «که» «کزو» را تعلیلی دانسته است و به همین دلیل است که می­نویسد «زَهره و توانایی داشت». برات زنجانی به شرح واژگان اکتفا کرده و می­نویسد: «سنبلِ تر: سنبل خوشبوی، معطر. اسد: پنجمین برج از بروج دوازده­گانه. خوشه: برج ششم، به صورت دختری است که در دست او خوشه­ای گندم است» (زنجانی، 1370: 179). سعید حمیدیان بدون توجه به محور افقی ابیات در شرح بیت می­نویسد: «خوشه و سنبل ایهام دارند. خوشه را مرحوم وحید به معنی برج خوشه یا همان سنبله گرفته ولی به گمان این نگارنده، به سبب آمدن سنبله در مصرع دوم بعید نیست خوشه، نظری به خوشة پرن (= عقد پرن= عقد پروین) داشته باشد، و سنبل تر علاوه بر ارتباط با برج سنبله، استعاره از زلف و طرّة با طراوت است؛ هم­چنین سنبله بر اسد انداختن علاوه بر معنای دو برج معروف و این معنی که خوشه از وجود حضرت، طرّة با طراوت یافته، توانایی جلو انداختن برج سنبله بر اسد را یافته (برج سنبله بعد از اسد است)، احتمالاً معنایی ایهامی دیگری نیز دارد که همانا زنجیر (زلف) را بر گردن شیران افکندن است» (حمیدیان، 1373: 72-71).

لازم به ذکر است که بین عقد پروین و سنبله یا اسد در این بیت، هیچ ارتباط نجومی وجود ندارد، زیرا عقد یا خوشة پروین در برج ثور است. (ر.ک. مصفی، 1366: 103). ضمن این­که در آخرین بیت از این توصیفات نجومی، به عقد پروین (ثریا) اشاره شده است:

تا به حمل تخت ثریا زده

 

لشکر گل خیمه به صحرا زده

و دیگر به تکرار آن حتی به صورت ایهامی نیازی نیست. از طرف دیگر، «زلف سنبله بر گردن شیران افتادن» نیز متناسب با بیت و خواست نظامی در مقام بیان بیت نیست. ایراد دیگر معنای حمیدیان این است که «انداختن» را به معنی «جلو انداختن» دانسته‌اند و به همین دلیل می­نویسند: «توانایی جلو انداختن برج سنبله بر اسد را یافته»؛ در حالی­که نه در نحوة شکل­گیری بروج و نه در تصویری که نظامی خلق کرده است، برج سنبله بر برج اسد پیشی نگرفته است. دقت حمیدیان در این که «خوشه» و «سنبله» در یک معنی به کار نرفته­اند، درخور توجه و تحسین است اما چنان­که بیان خواهد شد این «سنبله» است که در معنی برج «سنبله= خوشه» به کار نرفته است نه خوشه زیرا خوشه در اینجا فقط به معنی برج ششم است.

ناصر نیکوبخت پس از توضیح معمول و مرسوم در مورد «اسد» و «سنبله»، حاصل بیت را چنین نوشته است: «برج عذرا یا خوشه که به واسطة حضور پیامبر (ص) از عطر و بوی فراوان بهره­مند شد، از فرط شوق و کثرت این نعمت، سنبل خود را به برج اسد داد» (نیکوبخت، 1386: 115) اما معلوم نیست که گل سنبل چه فایده‌ای برای برج اسد دارد و چه امتیازی از جانب پیامبر (ص) نصیب برج سنبله یا اسد شده است؟

پورنامداریان و موسوی می‌نویسند: «باید خوشه را همان عذرا یا سنبله معنی کرد و سنبله را در مصرع دوم، ضمن هم معنایی آن با خوشه (یعنی همان برج سنبله) خوشه­ای به حساب آورد که عذرا به دست راست گرفته است» (پورنامداریان و موسوی، 1389: 130). در این شرح، مطابق سنن ادبی، سنبلِ تر به معنی زلف خوشبو و معطر دانسته شده است و در ادامه آمده است: «برج سنبله (که مانند زنی است) که از وجود نورانی و معطر پیامبر (ص) برای خود زلف معطر و خوشبو ساخته است، خوشة گندمی را که به دست راست دارد، برای شیر (برج اسد) انداخته است. به این نکته، هم باید توجه داشت­که بروج فلکی را به نر و ماده تقسیم کرده­اند و برج اسد در شمار برج­های نر است. توجه به این نکته معنی سنبله انداختنِ خوشه را- که برج ماده و به صورت دوشیزه است- برای اسد دقیق­تر می­کند» (پورنامداریان و موسوی، 1389: 131).

یکی از مهم­ترین ایرادهای این معنی، این است که انداختن خوشة گندم روی شیر چه لطفی دارد و چه چیزی را می‌خواهد ثابت کند؟ چنان­که از فحوای کلام نظامی پیداست و لفظ «کزو» مؤید آن است، این بیت در مقام تمجید از برج سنبله است اما با این شرح و تفصیل، چنین چیزی استنباط نمی­شود. دقت پورنامداریان و موسوی در این­که مراد از سنبله در مصرع دوم، بخشی از این برج است، درخور تحسین است اما هنوز ظرافت و معنای بیت به درستی دریافت نشده است. مراد از «خوشه» نه تنها برج ششم نیست بلکه به علاقة کل و جزء، بخشی از خوشه­ای (عوّا یا سماک اعزل) است که در دست عذرا (برج ششم) قرار دارد.

سلیمانی­روزبهانی در شرح این بیت می­نویسد: «خوشه که از وجود پیامبر(ص) سنبل تر فراهم کرده بود، با جسارت آن را نزد اسد (شیر) گذاشت (برج سنبله متعاقب آمده ­است)» (سلیمانی روزبهانی، 1388: 34). ایرادی که در دیگر شرح­ها وجود دارد، در این شرح نیز پا برجاست و نکتة تازه­ای نیز در آن وجود ندارد.

ثروتیان ( 1363) این بیت را شرح نکرده است. انزابی نژاد (1385) و آیتی (1371) نیز در شرح گزیده­هایی که از مخزن الاسرار تدوین کرده­اند، این بیت و دیگر ابیات نجومی این بخش از معراج پیامبر اسلام (ص) را انتخاب و شرح نکرده­اند.

 

شرح بیت

برای شرح این بیت، ابتدا شرح کلمات «خوشه»، «سنبل»، «سنبله»، «اسد» و «انداختن» الزامی است.

1- خوشه: برج ششم از بروج دوازده­گانه است. اسامی دیگر آن سنبله و عذرا (دوشیزه) است. کواکب او به رصد قدیم 26 است. برج خوشه؛ به صورت زنی دامن فرو انداخته و دست چپ او آویخته و دست راست برداشته و به آن خوشه‌ای گرفته وصف شده است (مصفی، 1366: 409) و به این علت او را سنبله و به فارسی، عذرا گفته­اند. یونانیان نیز سنبله را به صورت دختری توصیف کرده­اند و آن را دختر زئوس یا آپولون دانسته­اند. سنبله ابتدا در زمین زندگی می­کرد اما پس از ارتکاب گناه در زمین، به آسمان صعود کرد و در میان ستارگان بکر و دست نخورده باقی ماند (مصفی، 1366: 409) دگانی(Dgany)  می­نویسد: «طبق افسانه­های سنتی، سماک اعزل خوشة گندمی را نشان می‌دهد که در دست دوشیزه­ای است و فرا رسیدن زمان کشت را به یاد دهقان می­آورد» (دگانی، 1389: 43). چنان­که شارحان نظامی نیز نقل کرده­اند، برج خوشه یا سنبله به صورت دختری تصور شده است که در دست (دست راست و در بعضی از کتب، دست چپ) او خوشه­ای از گندم وجود دارد. ظاهراً چنان­که در تصاویر مشخص است، علت این اختلاف به این دلیل است که تصاویر بروج در روی کره و آسمان دقیقاً قرینة هم هستند (مانند عکس کسی در آیینه) لذا منجمانی که شکل سنبله را بر آسمان تصور کرده­اند، خوشة گندم یا سنبل را در دست چپ او دیده­اند و کسانی که آن را روی کره دیده­اند، خوشة گندم را در دست راست او مشاهده کرده‌اند. (برای تفصیل بیشتر ر.ک. ابوالحسن صوفی، 1389: 159). ناگفته پیداست علت نام­گذاری این برج به «سنبله» یا «خوشه» به مجاز (به علاقة جزء وکل) و به دلیل خوشه­ یا سنبله­ای است که در دست او تصور کرده­اند.

2- سنبل: علاوه بر معنی معروف (گل سنبل). در اصطلاح نجومی به بخشی از برج سنبله گفته می­شود که به صورت خوشه­ای تصور شده است. در این قسمت، «سماک اعزل» (منزل چهاردهم ماه) و «عوّا» (منزل سیزدهم ماه) وجود دارد. بخشی از سماک اعزل بر کف دست عذرا (سنبله) و بخشی از آن در صورت اسد واقع شده است (مصفی، 1366: 403). جایگاه عوّا نیز مطابق نظر ابوریحان در همین قسمت از برج سنبله است (بیرونی، 1363: 535).

3- سنبله: سنبله در این بیت علاوه بر این­که با خوشه مترادف است و به معنی همان برج ششم از بروج دوازده­گانه است، با خوشه ایهام ترجمه دارد. بخش اعظم پیچیدگی بیت در گرو فهم نادرست این واژه است سنبله در این بیت، در یکی از دو معانی زیر به کار رفته است:

3-1- چنان­که پورنامداریان و موسوی (1389) اشاره کرده بودند، باید مراد بخشی از برج خوشه باشد. یعنی همان قسمتی از برج خوشه که به صورت سنبله­ای در دست او تصور شده است و شامل عوّا و سماک اعزل است.

3-1-1- عوّا: منزل سیزدهم ماه است و 54 کوکب دارد. عوّا در منکب چپ سنبله قرار دارد. (ابوالحسن صوفی، 1389: 158). بعضی گفته­اند که عوّا، سرون یا محاش اسد است و آن را ساق الاسد نیز خوانند (ابوالحسن صوفی، 1389: 161). عوّا نزد یونانیان، «لیکادن» به معنی گرگ و نزد عبری­ها «کلب النباخ» و در زبان لاتین «سگ» است. (مصفی، 1366: 533). کانیپ (Kanyp) می­نویسد: عوّا را «گاوران» (گاوچران) نیز لقب داده­اند در بین رومی­ها به عنوان «چوپان هفت گاو» شهرت یافته است (کانیپ، 1389: 37- 36). در ضرب المثل­های عربی آمده است: «ان العوی کلاب تعوی خلاف الاسد (مصفی، 1366: 533). به این کواکب از آن جهت عوّا گفته­اند که هم­چون سگان در پی اسد بانگ می­کنند. (شمس­الدین آملی، 1380: 163). ابوریحان نیز همین نظر را نقل کرده است: «تازیان گویند سگانند که از پس شیر بانگ همی کنند» (مصفی، 1363: 533 به نقل از التفهیم: 110). لازم به ذکر است که ابوریحان در آثارالباقیه، از قول «زجاج» این نظر را رد می­کند: «و آنانی که در وجه تسمیة عوّا گفته­اند که به منزلة سگانی است که به دنبال شیر می­روند و عوعو می­کنند، راهی غلط رفته­اند زیرا عوّا بر سینة عذرا و بال آن واقع شده است (بیرونی، 1363: 553) اما هم­­چنان در مورد جایگاه آن اتفاق نظر است. با این همه، این تصویر که عوّا مانند سگانی است که به سوی شیر عوعو می­کنند، بدون در نظر گرفتن صحت و سقم آن، برای شاعران زمینة خلق تصویرهای فراوانی را مهیا کرده است. به نظر می­رسد در بیت مورد بحث، سنبله به مجاز به علاقة محل و حال، ملازمت یا کل و جزء) عوّا یا چنان­که خواهیم گفت، سماک اعزل است.

3-1-2-سماک­اعزل: سماک­اعزل منزل چهاردهم ماه است (ابوالحسن صوفی، 1389: 159). روشن­ترین کوکبی را که در عوّا است، سماک اعزل خوانند (مصفی، 1366: 408 و رامین و همکاران، 1389: 10/ 29). «و منجمان این کواکب را سنبله خوانند و ساق الاسد نیز گویند» (شمس­الدین آملی، 1380: 163). از توضیحات ابوالحسن صوفی می­توان به روشنی استنباط کرد که سماک اعزل بخشی از عوّا (ابوالحسن صوفی، 1389: 159-158) و طبیعتاً عوّا نیز بخشی از سنبله و سنبله بخشی از برج خوشه است. ظاهراً سماک اعزل ستاره­ای ذوبرجین است؛ یعنی در حد وسط دو برج سنبله و اسد قرار دارد. علامت سماک اعزل یک ستاره است بر کف دست عذرا (سنبله) و در صورت اسد و بر پای راست آن است (مصفی، 1366: 405و 403). به همین دلیل است که آن را (مانند عوّا) ساق الاسد نیز نامیده­اند.

3-2- سنبله بدون در نظر گرفتن هیچ مجاز و استعاره­ای، نامی دیگر برای سماک اعزل است(البته در اصل همان مجاز وجود داشته اما به مرور زمان و بر اثر ­کثرت استعمال، گویی معنی حقیقی و لغوی و مترادفی برای سماک اعزل شده است). ابوریحان بیرونی می­گوید: «برخی از منجمان سماک اعزل را سنبله نیز نامیده­اند» (بیرونی، 1363: 554). سجادی در ذیل واژة سماک اعزل می­نویسد: «سماک اعزل را سنبله گویند چنان­که برج ششم یا عذرا را نیز سنبله گویند (سجادی، 1382: 844). ابوالحسن صوفی نیز در این باره می­گوید: «و منجمان اعزل را سنبله خوانند و بر کره­های بسیار دیده­ام صورت این کوکب که شکل خوشه کرده­اند و در بعضی نسخ مجسطی، نام این کوکب هم سنبله دیده­ام (ابوالحسن صوفی، 1389: 161). در نجوم جدید نیز چنین باوری وجود دارد: «سماک اعزل که آن را سنبله یا خوشه نیز خوانند...» (دگانی، 1389: 43).

با توجه به این نکته در مصرع دوم بیت مورد نظر، سنبله یا در معنی حقیقی به معنی سماک اعزل است یا در معنی مجازی، قابل انطباق با همین سماک اعزل است که جزئی از عوّا است.

لازم به ذکر است که در نجوم علمی و جدید امروزی، عوّا و سنبله را دو صورت فلکی مجزا از هم دانسته­اند (دگانی، 1389: 75 و 42 و 41). هم­چنین جایگاه سماک اعزل را در صورت فلکی سنبله (کانیپ، 1389: 43) و ستارة «سماک رامح» را نیز برخلاف نجوم قدیم، در صورت فلکی عوّا دانسته­اند (دگانی، 1389: 43- 23 و کانیپ، 1389: 43 و 38- 35). در حالی­که ابوریحان بیرونی، سماک رامح را خارج از صورت عوّا دانسته است و می­نویسد: «بیرون از صورت عوّا ستاره­ای به نام سماک رامح وجود دارد» (بیرونی، 1384: 59). ابوالحسن صوفی در کتاب صورالکواکب، جایگاه سماک اعزل و سماک رامح در صورت عوّا و جای عوّا را روی بال­های برج سنبله می­داند: «فاما العوّا فهی خمسه الکواکب علی جناحی العذرا و سماکان احدهما و هو الاعزل علی ید العذرا الیسرا و الرامح فیما بین فخذی العوا...(ابوالحسن صوفی، 1389: 25- 24). یکی از دلایل این اختلافات آن است که سماک رامح یکی از سریع­ترین ستارگان قدر اول آسمان، از لحاظ جابه­جایی است و هر هشتصد سال، نیم درجه جابه­جا می­شود (کانیپ، 1389: 39 و دگانی، 1389: 43).

4- اسد: برج پنجم از بروج دوازده­گانه است و 27 کوکب دارد در اساطیر یونان، برج اسد همان شیری است که «هرکول» (Hercules) در کودکی آن را در «المپ» به قتل رسانید و «ژوپیتر»  (JUpIter)شیر را به احترام هرکول به آسمان برد. در احکام و در منسوبات بروج، دلیری و سخت­دلی و جفاکاری و غرور و... بدو نسبت داده می­شود» (مصفی، 1389: 39).

«جبهه» که به فارسی آن را پیشانی شیر می­گویند، چهار ستاره است که بر گردن و سینه و صورت و پیشانی شیر واقع شده است (شمس­الدین آملی، 1380: 19 و ابوالحسن صوفی، 1389: 155). در بسیاری از ابیات که بن­مایه و اساس آن بر همین اندیشه (حملة سگ «عوّا به شیر) است، به جای شیر=اسد، جبهه آمده است:

خصم سگ­دل ز حسد نالد چون جبهت ماه

 

نور بی صرفه دهد وه وه عوّا شنوند
                        (خاقانی، 1368: 104)

کزازی در شرح این بیت نوشته است: «جبهت در معنی پیشانی و عوّا در معنی سگ لاینده به کار رفته است اما جبهت نام دهمین خانة ماه است، از خانه­های بیست و هشتگانة او؛ صرفه و عوّا هم نام دوازدهمین و سیزدهمین خانه. بدین سان این سه با یک­دیگر و با ماه ایهام تناسب می­سازند» (کزازی، 1380: 45).

5- انداختن: در بعضی از فرهنگ­ها، برای «انداختن» و مشتقات و مترادفات آن از قبیل انداز و افکن و... علاوه بر معنی رایج (پرت کردن، رها کردن و...) به ندرت، معنی «حمله کردن» نیز آمده است. در غیاث­اللغات در ذیل واژة «انداز» آمده است: قصد حمله کردن (رامپوری، 1363). در لغت­نامة دهخدا در ذیل واژة «اسب­افکن» آمده است: «حمله کردن، تاختن برای جنگ» (دهخدا، 1373). در فرهنگ سخن یکی از معانی «انداختن»، «چیزی را از حالت ایستاده خارج کردن» است (انوری، 1383). لذا به نظر می‌رسد «انداخته»، در بیت مذکور به معنی حمله­ور کردن و دستور حمله را صادر کردن باشد. زیرا سگ معَلّم را تا دستور ندهند، خودسرانه به شکار حمله نمی­کند. در منظومة «فرهاد و شیرین» وحشی بافقی، به جای «انداخته»، «افکن» در ترکیب «سگ افکن» به معنی «حمله­ور کردن» و «دستور حمله را برای سگ صادر کردن» آمده است:

سگ افکن در پی آهو به هر سو

 

همه در پویه چون سگ دیده آهو
                        (وحشی، 1384: 935)

یعنی از هر طرف سگ شکاری را به سوی آهو روانه می­کردند تا آن را شکار کند. کمال خجندی نیز «انداخته» را دقیقاً در همین معنی به کار برده است:

گر صید تو شد «کمال» این را عجبی نیست

 

بر مرغ پر انداخته، انداخته­ای باز
               (کمال خجندی، 1975: 157)

یعنی باز شکاری را به سوی مرغ بی­پر حمله­ور کرده­ای و اگر مرغ (کمال) صید تو شود، جای شگفتی نیست. حافظ برای این معنی از لفظ «دادن» یا ترکیب «به پرواز دادن= به پرواز درآوردن» استفاده کرده است:

داده­ام باز نظر را به تذروی پرواز

 

باز خواند مگرش نقش و شکاری بکند
                         (حافظ، 1386: 195)

حاصل بیت: برج خوشه که سنبل خود را از پیامبر (ص) دریافت کرده (یا وجود نازنین پیامبر برای خوشه در حکم سنبل تازه و معطری است) آن­قدر قدرت یافته و جرأت پیدا کرده است که «عوّا=سماک اعزل» را به سوی شیر -که در حالت عادی از سگ قوی­تر و زورمندتر است- حمله­ور کند. از لحاظ نجومی نیز «اسد» از بروج «ددی» و قوی­تر از «سنبله» است که از بروج «مردمی» است (بیرونی، 1318: 7 و بیرونی، 1384: 122).

در بیت مورد نظر، دو حسن تعلیل وجود دارد. 1- خوشه را پیامبر (ص) به سنبله داده است. 2- قرار گرفتن عوّا به سمت جبهة شیر و حملة او به سمت آن، به دلیل توجه و کمک پیامبر (ص) به برج خوشه است. لازم به ذکر است در بیت مذکور، مطابق آن­چه ذکر شد، سنبله یا به معنی سماک اعزل و یا مجاز از آن است و در این صورت خوشه و سنبله با هم ایهام ترجمه خواهند داشت.

علاوه بر آنچه گفته شد، نظامی در بیت مورد نظر می­خواهد بگوید که حضور پیامبر (ص) در برج خوشه باعث شده است که شیر، صولت و هیبت خود را از دست بدهد و رام و زبون برج خوشه (سماک اعزل و عوّا) شود. چنان که در سه بیت بعد نیز ورود پیامبر (ص) به برج «عقرب»، باعث برطرف شدن نحوست از این برج شده است. شایان ذکر است که نظامی در خاتمة «خسرو و شیرین» نیز که معراج پیامبر (ص) را توصیف کرده است، به میمنت قدوم ایشان، «اسد» را چنین تصور کرده که در مقابل ایشان آرام ایستاده و تندخویی و خشونت ذاتی خود را رها کرده به نحوی که پیامبر (ص) با خیال راحت بر پیشانی او دست کشیده است:

فلک را قلب در عقرب دریده

 

اسد را دست بر جبهت کشیده
                         (نظامی، 1363: 439)

نظامی مضمون و تصویر بیت مورد نظر را عیناً در منظومة لیلی و مجنون به تصویر کشیده است اما با الفاظ مترادف دیگری:

عوّا ز سماک هیچ شمشیر 

 

تازی سگ خویش رانده بر شیر
                         (نظامی، 1367: 175)

سماک هیچ شمشیر= سماک اعزل؛ عوّا= بخشی از برج خوشه؛ تازی سگ= عوّا؛ شیر= اسد؛ راندن= انداختن= حمله‌ور کردن.

شایان ذکر است که پارادوکسی در این بیت و هم­چنین این نوشتار درباره سماک اعزل و عوّا وجود دارد زیرا از یک طرف، عوّا را سگانی دانسته­اند که به سمت شیر (اسد) عوعو می­کنند، از طرف دیگر در این بیت سماک اعزل و در بیت مورد بحث، سنبله که همان سماک اعزل است، تقریباً این نقش را بر عهده دارند؛ اما چون سماک اعزل بخشی از عوّا محسوب می­شود، به علاقة ملازمت یا جزء و کل، رفع این نقیضه موجه می­نماید.

چنان­که مشخص است «عوعو کردن یا حملة عوّا (سماک اعزل) به سمت برج اسد، یکی از موتیف­های رایج است که بیشتر در مد نظر شاعرانی بوده است که اطلاعات نجومی ویژه­ای داشته­اند. چنان­که خاقانی نیز که از این حیث شباهت­های فراوانی با نظامی دارد، همین تصویر و مضمون را چندین بار در قصایدش به کار برده است:

 

شیر هشیار از سگ وحشت فزا برتافت روی

 

نور جبهه شور عوّا برنتابد بیش از این
                        (خاقانی، 1368: 349)

کزازی معتقد است بین جبهه و عوّا، ایهام تناسب است و در ادامه می­افزاید: «پایة پندارشناختی بر باوری و دستانی نهاده شده ­است: تافتن ماه و لاییدن سگ: مه فشاند نور و سگ عوعو کند» (کزازی، 1380: 102). اگر چه برداشت کزازی از بیت درست است و چنین پندار شاعرانه­ای وجود دارد اما برنتافتن و تحمل نکردن «جبهه» شور و غوغای عوّا، بدون تردید با معنی در مد نظر ما سنخیت بیشتری دارد. خاقانی در جای دیگر نیز با بیانی به ظاهر ساده اما دیریاب و دانافریب، چنین آورده است:

دشمن بد نهاد فعل سگی

 

به شه شیر منظر اندازد
                        (خاقانی، 1368: 126)

یعنی هم­چنان که «عوّا» فقط به سمت شیر عوعو می­کند و او را زیانی نمی­رساند، دشمنِ سگ فعل نیز فقط از دور  به سمت ممدوح که مانند شیر(= اسد) است عوعو می­کند.

عمان سامانی نیز در بیتی همین مضمون را با ایهام آورده است:

به او اعادی گر کینه­ور شدند چه غم

 

کجا ز بانگ سگان شیر را رسد آهو؟
                (عمان سامانی، 1378: 187)

یعنی اگر دشمنان نسبت به ممدوح کینه­ور شدند، مشکلی نیست. ­چنان­که از بانگ سگان (عوّا= سماک اعزل) عیبی متوجه شیر (اسد) نمی­شود. مولوی نیز با ایهام به همین مضمون و باور «مه فشاند نور و سگ عوعو کند» چنین سروده است:

در شب مهتاب مه را بر سماک

 

از سگان و وع­ وع ایشان چه باک
                    (مولوی، 1377: 2/ 418)

مهم­ترین دلیل این تصویر آفرینی­­ها، نحوة شکل­­گیری و تصوری بوده است که منجمان و شاعران از شکل ظاهری سنبله و اسد در آسمان داشته­اند. زیرا صورت و پیشانی برج اسد به سمت راست سنبله (دستی که خوشه در آن قرا گرفته و عوّا و سماک اعزل در آن قرار دارد) و دم آن به سمت سرطان است. به همین دلیل، عوّا را سگانی فرض کرده‌اند که به سمت اسد عوعو می­کنند. البته به دلایلی که گفته شد، گاهی منجمان سنبلة گندم و... را در دست چپ برج خوشه دیده­اند. در تصویر زیر با اندکی مسامحه، نحوة قرار گرفتن برج سنبله و اسد نشان داده شده است.

 

نتیجه

تبحر و اطلاعات نظامی در توصیف اجرام آسمانی و بروج فلکی قابل تأمل و ستودنی است. در یکی از ابیات مخزن‌الاسرار:

خوشه کزو سنبل تر ساخته

 

سنبله را بر اسد انداخته

که در توصیف معراج پیامبر (ص) آمده است، با دقت و ظرافت خاصی و با توجه به اطلاعات دقیق نجومی و سنت‌های رایج شعر فارسی، به چگونگی شکل­ برج سنبله و اسد و نحوة قرار گرفتن آن­ها در آسمان پرداخته است. شارحان نظامی به دلیل عدم اطلاع از معنای بعضی از واژگان به کار رفته در این بیت، از جمله سنبله که در اینجا به معنی جزئی از برج ششم و به معنی عوّا یا سماک اعزل است و لفظ انداخته که در اینجا به معنی حمله­ور کردن است، معنای اصلی بیت و نازک اندیشی نظامی را درنیافتند. با توجه به بعضی از ابیات خاقانی و دیگر شاعران، معننایی از بیت مورد نظر ارائه شده است که با باورهای نجومی و مضامین رایج در زمان نظامی و محور عمودی ابیات، هم­خوانی دارد و خود نظامی نیز در جاهای دیگر به این باور (عوعو کردن عوّا به سمت شیر) اشاره کرده است.  

1- آیتی، عبدالحمید .(1371). گزیدة مخزن­الاسرار، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ دوم.
2- انزابی نژاد، رضا .(1385). پردة سحر سحری، تبریز: آیدین، چاپ اول.
3- انوری، حسن .(1383). فرهنگ روز سخن، تهران: سخن، چاپ اول.
4- انوری، علی­بن­محمد .(1376). دیوان انوری، به اهتمام پرویز بابایی، با مقدمة سعید نفیسی، تهران: نگاه، چاپ اول.
5- برهان، محمدحسین بن خلف تبریزی .(1376). برهان قاطع، به کوشش محمد معین، تهران: امیرکبیر، چاپ دوم.
6- بیرونی، ابوریحان محمدبن احمد .(1363). آثار الباقیه عن قرون الخالیه، ترجمة اکبر دانا سرشت، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم.
7- -----------------------. (1318). احکام نجوم در بیان کواکب و برج­ها، مصحح؛ جلال­الدین همایی، تهران: کتاب­خانة مجلس، چاپ اول.
8- -------------------- .(1384). نجوم به روایت بیرونی، به کوشش ولی قیطرانی، تهران: اهل قلم، چاپ اول.
9- پورنامداریان، تقی و مصطفی موسوی .(1389). گزیدة مخزن الاسرار نظامی گنجوی، مقدمه، تصحیح و تعلیقات، تهران: علمی و فرهنگی، چاپ اول.
10- ثروتیان، بهروز .(1363). خمسة نظامی. ج.1 مخزن­الاسرار با تصحیح و مقابله وحواشی و فرهنگ لغات، تهران: توس، چاپ اول.
11- حافظ شیرازی، خواجه شمس الدین .(1370). دیوان حافظ قزوینی- غنی، به کوشش ع- جربزه­دار، تهران: اساطیر، چاپ سوم.
12- حمیدیان، سعید .(1373). آرمان­شهر زیبایی، تهران: قطره، چاپ اول.
13- خاقانی، بدیل­بن­علی .(1368). دیوان خاقانی، به­تصحیح ضیاءالدین سجادی، تهران: زوار، چاپ دوم.
14- ابوالحسن صوفی، عبدالرحمان عمر .(1389). صورالکواکب، ترجمة خواجه نصیرالدین طوسی، به کوشش بهروز مشیری، تهران: ققنوس، چاپ سوم.
15- دشتی، علی .(1381). خاقانی شاعری دیر آشنا، تهران: امیرکبیر، چاپ چهارم.
16- دگانی، مایر. اچ .(1389). نجوم به زبان ساده، ترجمة محمدرضا خواجه­پور، تهران: گیتاشناسی، چاپ هفتم.
17- دهخدا، علی اکبر .(1373). لغتنامه، از دورة جدید، تهران: دانشگاه تهران، چاپ دوم.
18- رامپوری، غیاث­الدین .(1363). غیاث­الغات، به کوشش منصور ثروت، تهران: امیرکبیر، چاپ اول.
19- رامین، علی و همکاران .(1389). دانشنامة دانش­گستر، ج. 10، تهران: مؤسسة دانش گستر روز، چاپ اول.
20- زنجانی، برات .(1370). احوال و آثار و شرح مخزن الاسرار نظامی، تهران: دانشگاه تهران، چاپ دوم.
21- سجادی، سید ضیاء­الدین .(1382). فرهنگ لغات و تعبیرات و اصطلاحات دیوان خاقانی، ج.2، تهران: زوار، چاپ دوم.
22- سلیمانی روزبهانی، حسین .(1388). تفسیر و تصحیح مبسوط و استدلالی مخزن الاسرار، تهران: نشر موج، چاپ اول.
23- شمس­الدین آملی، محمدبن محمود .(1380). فرهنگ اصطلاحات و تعریفات (نفایس الفنون)، گردآورنده بهروز ثروتیان، تهران: فردوس، چاپ اول.
24- صفا، ذبیح­الله .(1381). تاریخ ادبیات در ایران، تهران: فردوس، چاپ پانزدهم.
25- عمان سامانی، نورالله بن عبدالله .(1378). دیوان عمان سامانی، به اهتمام مهدی آصفی، تهران: سروش. چاپ دوم.
26- قوچه­زاده، علی­رضا .(1383). «شروح مخزن­الاسرا»، آیینة میراث، شماره 2(پیاپی) (25): 107- 90.
27- کانیپ، جف .(1389). راهنمای هفتگی آسمان شب، ترجمة احمد دالکی، تهران: گیتاشناسی، چاپ دوم.
28- کزازی، میر جلال الدین .(1380). گزارش دشواری­های دیوان خاقانی، تهران: مرکز، چاپ دوم.
29- کمال خجندی .(1975). دیوان کمال خجندی، به تصحیح ک. شیدفر، مسکو: اداره­ انتشارات دانش، چاپ اول.
30- مصفی، ابوالفضل .(1366). فرهنگ اصطلاحات نجومی، تهران: مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم.
31- مولوی، جلال­الدین محمد .(1377). مثنوی معنوی. مصحح، رینولد.ا. نیکلسون، تهران: پیمان، چاپ اول.
32- نظامی، الیاس بن یوسف .(1363). خسرو و شیرین، به تصحیح و حواشی حسن وحیددستگردی، تهران: علمی، چاپ دوم.
33- ------------- .(1367). لیلی و مجنون، به تصحیح وحواشی حسن وحید دستگردی، به کوشش سعید حمیدیان، تهران: قطره، چاپ اول.
34- ------------ .(1363). مخزن­الاسرار، به تصحیح وحواشی حسن وحید دستگردی، تهران: علمی، چاپ دوم.
35- نیکوبخت، ناصر .(1386). مثنوی مخزن الاسرار نظامی، همراه با شرح گزیدة آن، تهران: چشمه، چاپ اول.
36- وحشی بافقی .(1384). دیوان وحشی بافقی، به کوشش حسین آذران، تهران: امیرکبیر، چاپ نهم.