نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی سینا همدان
2 کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه رازی کرمانشاه
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Discovery of some manuscripts, anthologies and collections in the libraries around the world proves the necessity of gathering and recorrecting the Divans of many poets. Emadi Shahriari or Qaznavi is one of the poets whose poems show his high status in poetry and his talent in composing poems. But, unfortunately, his poems, like many other great Persian poets, are not available completely and this point can be proved by several reasons. Among such reasons is the existence of some poems under his name in some anthologies and collections which do not exist in his own Divan and they should be considered seriously in the critical correction of his Divan. Moreover, many verses of this poet have been corrected wrongly in his present day available Divan and there are also a number of poems and verses ascribed to him and other poets simultaneously which have not been pointed out unfortunately. Thus, recorrection of his Divan, as a part of Persian literature treasure, seems to be necessary. In this article, some newly-found poems of Emadi, which have been gathered by exploring many anthologies, collections and other sources, are proposed and, of course, more explorations in other sources may lead to more discoveries of his poems.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
عمادی شهریاری یا غزنوی به اتّفاق نظر محققان از شاعران بزرگ قرن ششم هـ .ق است. نام و کنیة وی بر اساس سفینة بولونیا چنین است: ««امیر الحکیم ملکالشعراء ابو محمد العمادی الغزنوی»(افشار، 1382: 18). طبق گفتة ارباب تذکرهها زادجای او شهریار ری بوده است و به همین سبب به «شهریاری» مشهور شده است (فروزانفر، 1358: 517) و از طرفی«چون اوایل عمر را در خراسان به خصوص غزنین گذرانده به عمادی غزنوی نیز مشهور شده است (نفیسی، 1344: 82)، دربارة لقب او نیز باید یادآوری کنیم که: «لقب او از عمادالدولة فرامرز شاه مازندران مُنبی است...» (راوندی، 1364: 210).
روانی معنا و استواری لفظ، بیان سادة افکار و پرهیز از به کار بردن واژگان غریب فارسی و حتی تازی و ایجاز بیان از خصوصیات سرودههای اوست. بر خلاف اشعار معاصرین وی همچون خاقانی و انوری و جز آن اشارات نجومی، طبّی و جز آن در سرودههای او بسیار کم است و نادر. نفیسی دربارة سرودههای او نوشته است: «عمادی یکی از بهترین شاعران قرن ششم ایران بوده و سبک بسیار جالبی دارد که در آن معانی دقیق را با سخنان دلنشین به هم آمیخته است و کنایات و استعارات بسیار به کار برده و به همین سبب در زمان خود از مشاهیر شعرا بوده است و شاعران دیگر به وی حرمت میگذاشتهاند» (نفیسی، 1344: 84). صفا نیز دربارة اشعار عمادی نوشته است: «روش عمادى در شعر همان روش معهود شاعران در قرن ششم است یعنى افکار و مضامین باریک و دقیق را در عبارات سلیس و ترکیبات بدیع میپروراند و اگرچه معانى و مضامین خود را مبتنى بر مسائل غامض علمى یا تصورات خارج از محیط عادت نمىکند، با این حال فهم اشعار او گاه به سبب تشبیهات و تعبیرات خاص دشوار میشود و بر روى هم توان گفت سادگى و روانى در غالب اشعار او بیشتر غلبه دارد تا غموض و ابهام بعضى از آنها که نتیجه پیچیدن در اوهام و خیالات باریک و استفاده از الفاظ دشوار و ترکیبات صعب است» (صفا، 1378: ج2/ 746- 745).
همچنین برای توضیحات ارزشمند دیگر به سخن و سخنوران(1358: 518-519) علّامه فروزانفر رجوع شود. محل درگذشت وی را همان شهریار و تاریخ وفات او را 594ه.ق. نوشتهاند(نفیسی، 1344: 84؛ برای توضیحات بیشتر رک. فروزانفر، 1358: 519- 518).
شاعرانی همچون ادیب صابر، انوری و سید حسن غزنوی و دیگران، او را در اشعار خود ستودهاند و کسانی چون کمالالدین اصفهانی یا انوری، بیتی از وی تضمین کردهاند و یا کسانی همچون ظهیری سمرقندی (قرن ششم) در سندبادنامه و أغراضالسّیاسه و جوینی در تاریخ جهانگشا و دیگران، نثر خویش را با آوردن سرودههای وی مُزَین کردهاند. برای نمونه انوری سروده است:
به بیت عمادی جوابش بگفتم |
|
چه گفتمش؟ گفتم که ای روشنائی |
و یا کمال الدین اصفهانی این چنین بیتی از وی تضمین کرده است:
لایق به حسب حال تو بیتی شنیدهام |
|
از گفتة عمادی بس نغز و دلگشای |
همچنین انوری با توجه به همین بیت عمادی، گفته است:
هان و هان تا تو را عمادی وار |
|
از سر ابلهی و نادانی |
و نیز قوامی مطرّزی گنجوی (قرن ششم) نیز در آن قصیدة بدیعیة مشهورش در بخش «تضمین» مصراعی از عمادی را -و البته بدون تصریح به نام وی- چنین آورده است:
وصل خواهم ندانم آنکه به کس |
|
«رایگان رخ نمینماید یار» |
مصراع دو را قوامی از این بیت گرفته است:
رایگان رخ نمینماید یار |
|
به سخن راست نمیگردد کار |
ظاهراً عمادی بر خلاف شاعران والا مقام هم عصر خویش سرودههای کمتری داشته است. دربارة تعداد سرودههای وی نقلهای متفاوتی دیده میشود. مثلاً هدایت نوشته است«گویند پنج هزار بیت دیوان دارد»(هدایت، 1382: 2/1287) اما تقی کاشی تعداد سرودههای او را چهار هزار بیت دانسته است(تذکرة خلاصة الأشعار به نقل عمادی غزنوی، 1381: 27) لکن دیوان کنونی وی از آن مقداری که هدایت و کاشی نوشتهاند کمتر است. وجود این نکته و یافتن پارهای از سرودههای وی در منابع دیگر، این گمان را در اذهان ایجاد میکند که احتمالاً پارهای از سرودههای وی از میان رفته باشد. متأسفانه از دیوان عمادی نسخة کهنهای نیز فعلاً شناخته نشده است و نسخ دیوان او تقریباً همگی متعلق به بعد از قرن یازدهم است.
پرسشهای پژوهش
محور اصلی این پژوهش پاسخ به این پرسشها است:
-آیا آنچه اکنون با عنوان دیوان عمادی شهریاری در دسترس است، همة اشعار شاعر مذکور را در برگرفته است؟
-آیا به کمک جنگها و سفینهها میتوان اشعاری نویافته از عمادی ارائه داد؟ و اساساً ارائه دیوانی کاملتر از اشعار این شاعر چه اهمیتی دارد؟
پیشینه پژوهش
تنها اثری که از عمادی شهریاری اکنون در دسترس است، دیوان عمادی شهریاری به کوشش ذبیحالله حبیبینژاد است ک که کاری ناتمام به نظر میرسد، چرا که بنای مصحح تنها بر همان دو نسخة موجود از دیوان شاعر بوده و البته جز از چند جنگ، بهرة چندانی از دیگر جُنگها و سفینههای موجود نبرده است. به همین سبب و با توجه به اهمیت شعر عمادی که در نقل قولهای محققان ادب پارسی دیده میشود، لزوم تصحیح مجددی از دیوان این شاعر ضروری به نظر میرسد.
یکی از نگارندگان این مقاله، پیشتر در مقالهای با عنوان«پژوهشی در اشعار عمادی شهریاری» 2 به نکاتی در خصوص زندگی شاعر، اشعاری که هم به او و هم به دیگران منسوب شده است و هم به تصححیح ابیاتی از وی، پرداخته است که در آنجا لزوم تصحیح مجدد دیوان عمادی یادآور شده است و مقالة حاضر، با ارائة اشعار نویافتة عمادی، در حقیقت هم تکمیل کنندة مقالة پیشین است و هم تأکیدی بر بازنگری و تصحیح مجدّد دیوان عمادی شهریاری.
روش تحقیق
روش ما در این پژوهش، بررسی و جستجو در سفینهها و جُنگهایی -که اکثر آنها تا کنون چاپ نشده- بوده است به کمک آنها توانستیم به پارهای از سرودههای عمادی دست یابیم که البتّه این خود غنیمت است و میشاید مورد عنایت محققان باشد.
بحث اصلی
آنچه که در ذیل خواهد آمد برخی از سرودههای نویافتة عمادی است که نگارندگان به یاری پارهای از منابع به آنها دست یافتهاند و اینک اشعار نویافتة وی:
1- قصیده 36 : 104-103 با مطلع:
در غم یار، یار بایستی |
|
یا غمم را کنار بایستی |
این قصیده مشهور عمادی در بسیاری از منابع کهن و نسبتاً کهن یافت میشود. متأسفانه ابیاتی از این قصیده از دیوان عمادی افتاده است. برای نمونه نُه بیت از این قصیده در راحة الصدور راوندی آمده است که برخی از آن ابیات موجود در راحة الصدور، در دیوان عمادی نیست. با توجه به قدمت کتاب مذکور باید اشعار موجود در آن مورد توجه قرار بگیرد.
از جملة آن اشعار این دو بیت است:
از پی آنکه زیر خاکش کرد |
|
چرخ را سنگسار بایستی |
این قصیده در کتاب نفیس تاج المآثر نظامی، ورق 227 بدون نام گوینده و نیز در تذکره نفیس خلاصة الأشعار تقی کاشی صفحة362 به همراه ابیاتی دیگر، از جمله این دو بیت آمده است:
روی مریخ همچو ایامم |
|
زین فزع همچو قار بایستی |
ناگفته نماند که بیت اوّل از این دو بیت، نیز در تاج المآثر، ورق 234 بدون نام گوینده آمده است.
در جنگ اسکندر میرزا (مورخ به سال 813 و 814 هـ .ق)چهار بیت از آغاز همین قصیده آمده است امّا بیت سوم آنجا در دیوان عمادی نیست. آن بیت چنین است:
اندرین بوستان که عیش من است |
|
گُل طمع نیست خار بایستی |
جُنگ یحیی توفیق
این جُنگ ارزشمند مورَّخ 745 هـ .ق (متعلق به کتابخانه بزرگ سلیمانیه) است که دربردارندة سرودههای از شعرای فارسی تا عصر سعدی است. در همین جُنگ اشعاری چند از عمادی دیده میشود که بعضاً در دیوان وی نیست. اینک آن اشعار:
مرغ وفا برون جهان آشیان گرفت ساعد جوزا و ساق عرش زیور بستهاند بتا ز گُل چمن آراستند و چهرة توست چو از قنینه در آید شهاب را ماند گرچه بر سوسن خط از مشک ختا خواهد کشید عدلش چو عهد نیسان فصل جهان فروزی صدرا ز تو آن دیدهام از لطف و کرم کآن صاحبا گفت آسمانت جوهر کسرم ز تست خلعتم دادی و بنواختی ای شاه جهان |
|
عنقا صفت ز عالم وحدت کران گرفت از نثار خاطر بر گوهر شهوار من گُلی که بر سر سرو چمن بُوَد چمنش چو در پیاله شود آفتاب را ماند من به خون خط میدهم کان خط خطا خواهد کشید تیغش چو صبح صادق اصل جهان ستانی بگذشت جهان را به مثل از دل و از ظن گرچه با کسری و خوان دعوی جباری کنم فخر من پیش امیران و بزرگان زین است |
جُنگ شمارة 798 مجلس
در صفحة 37 این جُنگ دو قطعه شعر از «عمادی» آمده است که در دیوان و منابع دیگر یافت نشد؛ البته پارهای از ابیات قطعه شعر نخستین این جنگ به علت خوش خوان نبودن، قرائت نشد، اینک ابیاتی از آن دو قصیده:
روزه چو بر بست رخت، عید بیفکند بار گر نبودی ماه را بر آسمان هر مه محاق |
|
رسم رهی نقد کن بوسة عیدی بیار ماه خواندندی ترا خلق جهان بر اتفاق |
جنگ شماره 8219 مجلس
این جُنگ تاریخ ندارد. در این جنگ دو قصیده به نام عمادی شهریاری آمده است اما در قصیدة نخستین این جُنگ ابیاتی آمده است که در دیوان عمادی نیست البته متأسفانه برخی از ابیاتش به علت چندان خوش خط نبودن کاتب، خوانا نیست و از آوردن آن خودداری شد. اینک برخی از ابیات آن قصیده:
نهاده بر کف چون سیم جام زر نرگس |
|
چرا چنار بیفکند پنجة زرین |
تذکره بتخانه
در این تذکره ارزشمند که در قرن یازدهم نگارش شده است ابیاتی از عمادی ثبت شده که بعضاً در دیوان وی دیده نمیشود. چهار بیت ذیل که از ابیات غزل هفتم دیوان صفحه 115 است در این تذکره موجود است اما در دیوان عمادی نیست:
چه بهترست خرد را تویی طلب آنم |
|
چه کمترست جهان را منم بدل آنت |
ابیاتی از قصیدة پنجم دیوان صفحه 57 در این تذکره هست اما دو بیت ذیل که پس از بیت دوم قصیده آمده است، در دیوان دیده نمیشود:
چنان شود که در آتش گل و در آب شکر |
|
کسی که از لب تو گلشکر نمییابد |
سفینة اشعار مجلس، شماره 651
در کتابخانه مجلس سفینهای به شمارة 651 وجود دارد که گرچه در قرن دوازدهم کتابت شده است امّا چنان که گفتهاند احتمالا از روی یک جنگ کهن (شاید از قرن هشتم) استنساخ شده باشد(ضیاء، 1391: 297). در این سفینه ارزشمند، اشعاری از عمادی ضبط شده است که تعدادی از ابیات آن در دیوان عمادی یافت نمیشود. به این ترتیب، تعدادی از آنها از خلال ابیات قصائد و دیگر قوالب دیوان افتاده است و تعدادی از ابیات نیز قصائد و ابیاتی است که کلاً آن قطعه اشعار از دیوان عمادی ساقط شده است؛ و اینک اشعار افتاده از دیوان:
بماندم از غم و دلبر نمی رسد فریاد راد ابوالفضل بن ابوالقاسم |
|
بماندم از تن و هجران نمی دهد زنهار که ملَک خُلق و آدمی گهرند |
ابیات ذیل پارهای از قصیدة دوازدهم دیوان صفحه 67 است امّا از همان قصیدة دیوان افتاده است:
مرا در غم خویش یاری کن ای جان آدمی را امید راحت و امن ای همه رازها تو را معلوم از حزم تو کندتر ندانم چون سنایی اوفتاد از خطة غزنین به بلخ در سایة تو چو آب خواهم ماند به گیسوی شب بند دوات تو زآن بخت بخشا مرا به اندیشه به خدایی که در ستایش خویش |
|
که کاری شگرفست با یار یاری کمتر از یک نفس بود هم نیست رای تو حاکم و فلک محکوم در راه حوادث آستانه تازه کرد از مدحت قاضی حسن روی سخن در ساغر، آفتاب خواهم بوسه همی فشاند بر فرق شب ستاره جان و دل در گداز باید داشت آسمان را رکوع فرمودست |
در جُنگ ارزشمند روضة الناظر کاشی (مورَّخ قرن هشتم)، رباعی ذیل، به نام عمادی ثبت شده است:
زلفت کی به زیر سایه بدری دارد |
|
هر تارهای از وی دل صدری دارد |
در خلاصة الأشعار فی الرباعیات تبریزی(1384: 109) نیز رباعی بالا به نام عمادی ثبت شده است.
در جُنگ خطی ارزشمند «گنج بخش» اشعار مختلفی به نام «عمادی شهریاری» یا «عمادی غزنوی» آمده است برای پرهیز از اطناب به آوردن چند نمونه بسنده میکنیم:
بلبلان را گرم شد هنگامه در هنگام گُل لاله باده فام روی نمود گذشتنی همه بگذشت و بودنی همه بود زمان زمان ز شکر خنده لب چو بگشاید |
|
مرحبا آواز بلبل حبذا ایام گل باده لاله فام باید خواست می آر و می ده و بیش از گذشته یاد مکن زهی فراخی شکر ز تنگی دهنش |
در جایی از همین جُنگ چهار بیت از قصیدة 18 دیوان آمده است که یک بیت از آن چهار بیت موجود در جُنگ، در قصیدة موجود در دیوان نیست و آن بیت این است:
ور بر چکد بنفط سیه قطرهای از او |
|
گردد ز بوی نفط سیه بوی سنبل خوار |
- در فرهنگ رشیدی (بیتا: 2/1517) بیت ذیل به «عمادی شهریاری» منسوب شده است که در دیوان عمادی یافت نیست:
از اشک چو یاقوت ز زر رخ خویش |
|
این خسته جگر مفرّح و یاره کند |
- در فرهنگ جهانگیری، در سه جا چند بیت به عمادی منسوب شده است که عجالتاً چون انتساب آن سه بیت را به کسان دیگر نیافتیم در اینجا نقل میکنیم:
قمری که به گاه فرق نشناخت تیر فلک ز بیم، ستونه کند چو تیر تشویر میدهد خرد خرده بین مرا |
|
از پهلوی شیر سینة شار چون عزم کامکار تو زه بر کمان نهد نقش خرد به باده ز لوح دلم بشوی |
- در جُنگ سید الهیصفحة 33 این چهار بیت به نام «عمادی شهریاری» آمده است (متأسفانه چند کلمة آن خوانده نشد):
نکویی کن و کسب کن نام نیکو |
|
...مکن خواجه چون میتوانی |
در صفحه 45 جنگ مذکور، این بیت نیز به نام «عمادی» آمده است:
برون ز نام نکو چیست در زمانه بگو |
|
ز کارنامة محمود و بارنامة سنجر |
همچنین این بیت نیز در صفحة 31 همان جُنگ به «عمادی شهریاری» نسبت داده شده است:
دندان طمع بر کن و این مایه بدان |
|
هر کام که هست جمله در ناکامیست |
-در بیاض تاج الدین احمد وزیر (1423: 1/308) این دو بیت به عمادی نسبت داده شده است:
دریغا دیدة رهبین نداری |
|
به غفلت عمر شیرین میگذاری |
اما ظاهراً نویسنده بیاض مذکور اشتباه کرده باشد! زیرا این دو بیت از اسرار نامة عطار نیشابوری است. (ر.ک: (عطار نیشابوری، 1386: 201) و البتّه مصحح بیاض نیز متوجه و متذکّر این نکته نشده است!.
نتیجه
حاصل این پژوهش، بیانگر اهمیت کندوکاو همه جانبه در تصحیح متون است. امروزه وجود سامانههای اینترنتی، نرم افزارها و پیدا شدن جُنگها، نسخ خطی و سفینهها، این امکان را برای پژوهشگران فراهم نموده است. سهلانگاری در امر پژوهش، منجر به ارائة کارهای ناتمام و درجه چندم میگردد که لازمة آن دوبارهکاری است. با توجّه به آنچه در این پژوهش بیان شد، مشخّص گردید که تصحیح مجدّدی از دیوان عمادی شهریاری به عنوان شاعری برجسته و نیز به عنوان بخشی از گنجینة زبان و ادب فارسی ضروری مینماید زیرا دیوان عمادی به کوشش آقای ذبیح الله حبیبی نژاد، چند نقص عمده دارد. اول این که همة اشعار عمادی را در بر نمیگیرد؛ دوم این که بسیاری از ابیات آن به غلط تصحیح شده است و سوم آن که در این دیوان به بخشی از اشعار که هم به عمادی و هم به دیگران منسوب شده است، اشارهای نشده است. نکات دوم و سوم را در مقالهای دیگر مورد بررسی قرار دادهایم. محور اصلی این مقاله نکتة اول بوده است، یعنی پرداختن به اشعار نویافتة عمادی شهریاری. لازم به ذکر است در تصحیح مجدّد دیوان این شاعر بزرگ، باید به منابع تازهای که ما در این مقاله-در حد توان خود به آنها دسترسی یافتیم و اغلب شامل نسخ خطی و جنگها و سفینهها میشود- توجّه ویژهای داشت تا بتوان اشعار نویافته وی را بر دیوان کم حجمش که از بد حادثه بخشی از اشعارش از میان رفته است، افزود و با پژوهشی فراختر، اشعار باقی ماندة وی را که در دیوانش موجود نیست به دست آورد.
پینوشتها
1- ناگفته نماند که بیتی را که کمال اصفهانی از عمادی تضمین کرده است در دیوان عمادی نیست!
2- چاپ شده در فصلنامه کتاب ماه ادبیات، شهریور1392، شماره77 (پیاپی191): 68- 58.
3- در سفینة مذکور به غلط «باطنه» آمده است، صورت درست میبایست «باطیه» باشد که ما همین صورت را در متن آوردیم.
4- این بیت در سندبادنامه (ظهیری سمرقندی، 1381: 214) نیز آمده است.البته با این تفاوت که در متن به جای «هزاره»، «هزاران» آمده است.ضمناً در جُنگ مذکور در این بیت به جای «منصوبه»، «منسوبه» آمده است که غلط است و ما آن را به «منصوبه» تغییر دادیم.