نقد چاپ عرفات‌العاشقین، مصداقی برای بایسته‌های تصحیح تذکره‌های ادبی فارسی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

چکیده

عرفات‌العاشقین و عرصات‌العارفین از مهم‌ترین تذکره‌های ادبی کهن فارسی است و کامل‌ترین اثر در گونه خود به شمار می‌آید.از این کتاب ارجمند تا امروز دو چاپ روانه بازار شده که آخرین آن به مراتب علمی‌تر و صحیح‌تر از نخستین آن است.با این حال در این تذکره مفصل بواسطه نقصان نسخ و خراب‌کاری ناسخان و چنددستگی مصححان و دستیاران ایشان اشکالات متعددی وارد شده است.از آن‌جا که بخشی از این موارد در پیوند با روش‌ تصحیح و ماهیت اثر است،نگارنده ضمن نقد کار اینان، با توجه به ویژگی‌های این گونه ادبی ، بحثی کلی را به آسیب‌شناسی چاپ تذکره‌ها اختصاص داده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

A Critique of ‘Arafat al-‘Asheghin Publication: An Evidence for Requirements of Correcting Persian Literary Tazkerehs

چکیده [English]

‘Arafat al-‘Ashegin va ‘Arasat al-‘Arefin is one of the most important ancient Persian literary Tazkerehs and is considered as the most complete work in its genre. There are two published versions of this valuable work that the latter version is more scientific and correct than the former one. However, there are numerous mistakes in such detailed version due to the defection of manuscripts and distortions by scribes and the presence of various assistants. Since some of such issues relate to the method of correction and nature of the work, while criticizing the work of correctors, the author has allocated a general discussion to the pathology of publishing Tazkerehs with regard to the features of this genre.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Keywords: ‘Arafat al
  • Keywords: ‘Arafat al-‘Asheghin
  • ‘Asheghin
  • Tazkereh
  • Correction
  • pathology
  • mistake
  • research

مقدمه

شاید تصحیح را بتوان یکی از رازناک‌ترین حوزه‌های تخصصی متن‌‌پژوهی دانست. تصحیح در میان دانش‌های ادبی مانند نقد ادبی نوعی رویکرد است و استقلال ماهوی ندارد؛ لذا سخت وابستة اثری است که در آن به کار بسته شده است. صرف نظر از تنوع آثار، متغیر‌های گونه‌گون فرامتنی مثل محدودیت‌هایی که از هر لحاظ بر نسخ و دست‌یابی به آن‌ها حاکم است، موجب شده تا شیوه‌های متعددی را برای آن تعریف کنند. روش‌هایی که هنوز ماهیت و حدود و ثغور آن‌ها و ضرورت بهره‌گیریشان روشن نیست. به عبارتی دیگر تصحیح و موانعِ بر سر راهش گاه مانند عوالم عرفانی با کشف و شهود و تقدیر‌های آسمانی درپیوسته است؛ چنان‌که یادآور این بیت عطار نیشابوری(1386: 168) می‌تواند بود:

تو پای به راه در نِهْ و هیچ مپرس

 

خود راه بگویدت که چون باید رفت

این نوع ‌پژوهش سهل و ممتنع که به رغم ‌یک‌رویِگیِ ‌آشکار و آسان‌نمایَش، از پیچیدگی نُه‌تو و صعوبتی پنهان برخوردار است، موجب شده تا برخی مدعیان این حوزه دچار سطحی‌نگری شده و کار تصحیح را با حروف‌چینی و چاپ‌کوشی خلط کنند. به اعتباری تصحیح از طرف دو طیف مختلف و مخالف، مظلوم و مهجور واقع شده است. دسته‌ای ، متبرّیانه، آن را نبش قبر و بازیابِ لاطایلِ مشتی مرده‌ریِ فراموش‌شده، می‌پندارند که حتی در صورت فایده‌مندی، احیای آن هنر چندانی لازم ندارد و کمترین نقد و تحلیلی را برنمی‌تابد. دسته‌ای، متولّیانه، از سر ساده‌انگاری این فن را تا حد تفنّن تقلیل داده، نسخ را عتیقه و گروگان خویش ، و تصحیح را بازی متن و حاشیه پنداشته‌اند. از این رو به هر متنی چنگ انداخته‌اند و ماهیت متن برایشان اندک توفیری ندارد.

حاصل عمل دستة دوم، دکان‌داری در ‌بازار مکاره‌ای شده که هر تغییر صوری در کتاب اعم از تجلید و حروف‌چینی نام تصحیح به خود گرفته است. هم اینانند که برای گریز از تیغ منتقدان و اهل فن از عناوین مرسوم و یا جعل اصطلاحاتی موهوم استفاده می‌کنند از قبیل کوشش، اهتمام، سعی، نظارت، اشراف.

تصحیح و تحقیق توأمان همزادند؛ چنان‌که فن تصحیح بی‌فهم متن هرگز میسر نیست. هم به این دلیل است که تأسف آدمی برانگیخته می‌شود از برخی ساده‌انگاران که هر متنی را مبادرت به چاپ می‌کنند1.

آری پهنای کار به حدی است که حتی در یک حوزة خاص علمی نیز برای یک عالِم، صدور جواز منطقی نمی‌نماید. برای مثال تصحیح یک منظومة عرفانیِ قرن هفتم و یک منظومة غناییِِ قرن یازدهم کار یک شخص، به آسانی، نیست زیرا زبان و منظومة ذهنی و هنری و پشتوانة فرهنگی این دو اثر با هم گاه بسیار متفاوت است. از وجهی دیگر، باور داشتن به استغنای مصحح از منابع فرامتنی و اتکای صرف به نسخ اثر، هر چقدر هم که مضبوط باشند، آسان‌گیری و به‌هیچ‌خرسندی است. هم از این رو، مصحح درست‌کار و حرفه‌ای هرگز حاضر به تخطّی از مرز و خطوط تخصص خود نیست و در همان وادی قلم و قدم می‌زند که زبان، بلاغت، کارکرد و حوزة تأثیر و تأثرش را می‌شناسد.

طبعاً تصحیح تذکره‌های ادبی نیز از این قاعده مستثنی نیست و کسی قادر به طبع این سنخ متون است که واقف به تمام زوایای علمی و هنری‌اش باشد. در کار کردن این نکته توضیح واضحات است که تذکره‌ها مشحون از اطلاعات کتابشناسی، تاریخی، جغرافیایی، رجالی و شعری‌اند و عمدتاً به سبب این دشواری‌ها گرفتار تصحیف و تغلیط کاتبان و حتی مؤلفان شده‌اند و این البته تکلیفی شاق و افزون‌‌تر را بر دوش مصححانِ اهل می‌گذارد تا از هیچ سهوی درنگذرند و لجام تتبع و تحقیق را رها نکنند و مجهولات متن را در لفافه نپوشانند و « عهدتاً علی الراوی» نگویند. این بدان معنی نیست که تمام اصلاحات مصحح باید وارد متن گردد، بدان‌گونه که گویی وی به کمک مؤلّف شتافته تا تمام اشتباهات وی را تصحیح کند2 ؛ بلکه می‌تواند بعضی از خطاهای ظریف نویسنده را در بخش یادداشت‌های ارجاعی یا توضیحی و مقدمة تحقیقی‌اش بیاورد. مقالة پیش رو برخی از این ملاحظات را به طور مصداقی و مثالی در نقد تصحیح تذکرة عرفات‌العاشقین به نظر خوانندگان می‌رساند.

شایان ذکر آن‌ که روی سخن نگارندة این مقاله در کلیات سخن، ابداً با مصححان و فراهم‌آورندگان این چاپ نبوده و نیست و ضمن اشراف بر دشواری‌های این کار تمام زحمات ایشان را قدر می‌داند و تنها این را بهانه‌ای برای انتقاد به بعضی جریانات کژروانة تصحیح بویژه در حوزة تذکره‌ها دانسته است تا ساده‌انگاران بدانند که حتی در چنین تصحیح معیارمندی که طی سالیان فراهم آمده، مشکلات و لغزش‌های شگرفی وجود دارد. «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...».

گذری کوتاه بر نسخ و چاپ‌های عرفات

از عرفات تا به امروز سه نسخه شناخته شده است و دو چاپ صورت گرفته که نخستین چاپ آن در سال 1388 به کوشش محسن ناجی نصرآبادی و انتشارات اساطیر و با اساس قرار دادن نسخة دو جلدی کتاب‌خانة خدابخش پتنا یا بانکی‌پور به شمارة 229 و 230 تهیه و منتشر شد. این نسخه علی رغم آن‌که تنها نسخة تاریخ‌دار عرفات،14 جمادی‌الاول 1050، است ؛ ولی مشحون از غلط و سقط است و کاتب بی‌سواد آن ضمن اشتباهات فراوان، عرصة دوم و سوم حرف «حا» را به همراه ترجمة 134 شاعر از قلم انداخته است. فراهم‌آورندة این چاپ که از نسخة 5324 کتاب‌خانة ملک و میکروفیلم نسخة بسیار ناقص کتاب‌خانة علیگر به شمارة 2285 به عنوان نسخه‌بدل استفاده کرده، نتوانسته به مشکلات نسخ فائق آید و چاپ قابل قبولی از آن ارائه دهد؛ تا آن‌جا که منتقدان آن را فاقد اعتبار علمی دانسته‌اند3.

اما چاپ میراث که سرگذشتی غم‌انگیز در پس خود داشته، سرانجام بعد از چندین بار دست به دست شدن ناشر و مصحح و ناظر در سال 1389 بر اساس نسخة کتاب‌خانة ملک و مقابله با نسخ کتاب‌خانة خدابخش و علیگر به چاپ رسید. در واقع مصححان آن هشت سال پیش از نشر این کتاب، آن را با اساس قرار دادن نسخة ملک و مقابله با جلد اول نسخة خدابخش به انجام رسانده بودند؛ ولی ناشری برای آن پیدا نشده بوده است. بعد از فوت مصححِ نخست سرنوشت چاپ این کتاب با انتشارات میراث مکتوب گره خورد. در این زمان پژوهشگران این مرکز متوجه وجود جلد دوم این نسخه نیز شده، به مقابلة این بخش با کار مصححان پرداختند و در کنار کارهای نهایی چاپ، بخشی از متن را نیز به نظر زنده‌یاد محمد قهرمان رساندند.کسی که خود از آغاز در جریان تصحیح آن بوده است. این همیاری اگرچه کیفیت کار را بالاتر برد اما به سبب چند دست شدن اثر دچار اشتباهاتی نیز شده است؛ بویژه که روش و دقت مصحح خالی از عیب نبوده است و پژوهندگان بعدی نیز نتوانسته‌اند بر اشکالات اساسی آن مانند تغییر روش تصحیح و بعضی موارد دیگر غلبه کنند. بدانسان که عمدة سعی ایشان را جز مقابلة بخش دوم نسخة خدابخش با متن مصحَّح نخست، در تهیة فهرست و پاره‌ای تعلیقات مختصر و مطابقت متن با بعضی منابع می‌بینیم. از آن‌جا که هدف ما برجسته کردن وجه اطلاعی و سرچشمه‌های آگاهی‌های تذکره‌هاست، بیشترین نقد ما نیز در این مقاله به همین بخش بازمی‌گردد.به عبارت دیگر این کتاب را از دو منظر تحقیق و تصحیح مورد بررسی قرار داده‌ایم. هرچند عمدة اشکالات ما بر این تصحیح باز هم ریشه در جوهرة تحقیقی این اثر دارد. بخش تحقیق مستقیم اثر را در نقد مقدمه و روش تصحیح و یادداشت‌های توضیحی و منابع ارجاعی گزارش کردیم و بخش تصحیح را در متن اثر و اشکالاتی که به نظر ما بدان راه یافته است،نشان دادیم.

 

1)نقدی بر تحقیق اثر

1-1)مقدمه

این کتاب سه مقدمه دارد. نخستین، مقدمة ناشر در شرح سرگذشت این چاپ و چگونگی به انجام رسیدن آن است. دودیگر، مقدمة بسیار مختصر مصحح در زمان حیاتش است که تنها به معرفی نسخ و شیوة تصحیح و رسم‌الخط کتاب پرداخته است. مقدمة آخر، ترجمة مقالة نذیر احمد به قلم سید حسن عباس در معرفی اوحدی و آثارش، بویژه عرفات‌العاشقین است که به گمان نگارنده بهترین تحقیق در احوال اوحدی و معرفی آثار اوست4. از آن‌جا که مصححان اثر تنها به جلد نخست نسخة خدابخش دسترس داشته‌اند، متوجه تاریخ کتابت و نام کاتب نبوده‌اند و آن را بی‌تاریخ پنداشته‌اند. امری که باید به اصلاحِ گروهِ پژوهشگرانِ تکمیل‌کنندة این چاپ می‌رسید. البته انجامة نسخه هم در مقدمة نذیر احمد وصف شده و هم در عکس صفحة آخر نسخه در مقدمه به وضوح آمده است.

چیزی که گفتنش در مقدمه‌های تذکره‌ها بسیار ضروری است، داوری در باب ساختار آن بعنوان یک گونة ادبی و نیز درجة اعتبار داده‌ها، سرچشمه‌ها و نیز میزان تأثیرگذاری آن در منابع بعد از خودش است. گلچین‌معانی(1363: 2/7) حدود 28 اثر را شمرده که اوحدی از آن‌ها آشکارا استفاده کرده است. البته در این باب نباید به ادعای مؤلّف بسنده کرد و لازم است تا اقوال وی را با این منابع بسنجیم زیرا بعضی تذکره‌نویسانِ کارنابلد گاه منابعی را نقل می‌کنند که خود هرگز به چشم ندیده و بواسطة منبعی دیگر از مطالب آن‌ها سود جسته‌اند. منبعی که عموماً از آن تغافل کرده یا اگر بدان اشاره کرده‌اند، به طعن و تسخر از آن گذشته‌اند. از اینان می‌توان به واله داغستانی و رضاقلی‌خان هدایت اشاره کرد.

واله داغستانی(1384: 2/1176 و 3/1401) عمدة اطلاعات و شواهد عرفات در باب شعرای سلف را تحریف و تلخیص کرده و در ریاض‌الشعرا وارد کرده است. با این تفاوت که تراجم مفصل را تبدیل به اوصاف مختصر و مبهم کلیشه‌ای مضحک می‌کند و می‌گوید:« از احوال وی چیزی معلوم نشد5» و یا فلانی« شاعری بوده » است. حیرت‌انگیز این که وی نتوانسته حتی یک بیت متمایز نسبت به شواهد عرفات بیاورد. تأسف‌آور اظهار نظر او در باب اوحدی و کتابش است؛ آن‌جا که می‌گوید: «تذکره‌ای مسما به عرفات که مزخرفات بسیار در آن درج کرده، تألیف نموده؛ مشتمل بر هشتاد هزار بیت و باز از آن تذکره‌ای دیگر انتخاب کرده است موسوم به کعبة عرفان که اگر به نظر نکته‌سنجان دقیقه‌یاب برسد بایَدِ[صح:پایة] مؤلف را از آن در می یابند»(همان: 1/439).

رضا‌قلی‌خان هم در این‌باره بکل سکوت کرده، بدان‌حد که عموم محققان تا این اواخر گمان می‌کردند که وی نسخه‌ای از لباب‌الالباب در دست داشته است؛ غافل از این که نقل قول‌های وی از لباب همه بواسطة عرفات‌العاشقین بوده است (ر.ک. گلچین‌معانی،1363: 2/10).

1-2)روش تصحیح

اگر با تسامح تعاریف و اصطلاحات حوزة تصحیح را بپذیریم6؛ باید گفت که شیوة اتخاذ شده در این تصحیح روش بینابین است که مصحح یک نسخه را به طور عام اساس قرار داده، با نسخ دیگر به تصحیح و تکمیل ضبط‌های آن ‌پرداخته است. البته باید گفت که در این تصحیح از شیوة قیاسی هم بسیار استفاده شده است. اما فارغ از درستکاری‌ها و غلط‌کاری‌های مصحح باید به شیوة درهم و بی‌وجه وی یا دست‌اندرکاران چاپ آن در بیان اختلافات نسخ اشاره کنیم. می‌دانیم که پیشتر بعضی مصححان7 اضافات نسخه بدل‌ها را در متن، درون قلاب می‌آوردند. بدین لحاظ هم آن را برجسته می‌کردند و هم بعنوان تُک برای ارجاع اختلافات نسخ از آن سود می‌جستند. از طرف دیگر در این روش عموماً مصحح تصحیح قیاسی انجام نمی‌داد تا مجبور به استفادة دوباره از قلاب شود؛ بی‌تدبیری‌ای که در عرفات اتفاق افتاده و قلاب‌های ناهم‌جنس در یک‌دیگر گیر کرده تا آن‌‌جا که مصحح سرانجام ناچار به استفاده از تک و قلاب شده است(برای نمونه ،ر.ک. اوحدی بلیانی،1389: 1/3 و 4 و5 و 7/4744-4745).

با این همه اگر همین روش گیج‌کننده در تمام متن به کار بسته می‌شد، قابل اغماض بود ولی التزام نداشتن به آن، کار را از یک‌دستی انداخته است و این در تحقیق کم گناهی نیست زیرا ضمن ایجاد پریشانی در اثر و ذهن خواننده، نشان از بلاتکلیفی و بی‌اعتقادی مصحح و یا محقق نسبت به رعایت قوانینی است که خود نوید التزام به آن را داده است. نمونه‌هایی هم هست که اضافات سایر نسخ و متون در قلاب نیامده است(اوحدی بلیانی، 1389: 1/570).این وضع در جلد ششم (3681-3541) صورت بسیار درهم‌تری پیدا کرده؛ زیرا نسخة اساس بخش متوسطین و متأخرین حرف «کاف» و کل حرف «لام» را ندارد و مصحح این‌جا نیز برافزودة نسخه‌بدل را در قلاب گذاشته است. با این حال بازهم برای رفع نواقص نسخه‌بدل، تصحیح‌های قیاسی انجام داده و مجبور شده که آن‌ها را هم در قلاب بگذارد، بی‌آنکه مطابق شیوة خود آن‌ها را تُک‌گذاری کند. عجیب آن‌که محوشدگی و نقصان عبارات نسخ را هم به صورت فضای خالی در قلاب آورده که بکل با فلسفة وجودی قلاب در تباین است8 (ر.ک. اوحدی بلیانی، 1389: 6/3670 و 3679). از طرفی دیگر مصحح تصحیح‌های قیاسی خود را یک بار با همین عنوان و یک بار با جملاتی نظیر «به قرینة معنی» و یا «به قرینة عروض اصلاح شد»، متذکر شده است. در حالی که عنوان «تصحیح قیاسی» خود عبارت رسا و مشهوری در توضیحات اختلاف نسخ است. البته اگر نیاز به توضیح باشد در تعلیقه مجال طرح آن هست. متأسفانه از این ناهمگونی‌ها در بخش توضیحات اختلافات نسخ بسیار یافته می‌شود. مصحح در بعضی ارجاعات متون کمکی فراموش کرده است که نشانی کامل بدهد(اوحدی بلیانی،1389: 1/630 و 615،7/4744).

نکتة عجیب دیگر ذکر اختلافات رسم‌الخطی بعنوان اختلاف نسخ است که می‌بایست مصحح آن‌ها را در مقدمه بعنوان ویژگی رسم‌الخطی نسخ توضیح می‌داد. مواردی مانند وجه‌القناعت(اوحدی بلیانی،1389: 5/2939)،ابوزرجمهر(اوحدی بلیانی،1389: 1/47) که بر صورت‌های وجه‌القناعة و ابوذرجمهر در نسخ عرفات ارجح دانسته شده‌اند. از موارد دیگر رسم‌الخطی که باید به دقت رعایت کرد، ضبط مواد تاریخ است که متأسفانه در این تصحیح درست لحاظ نشده. مثلا مصحح در صفحه 4057 ماده‌تاریخ «علامة ز عالم رفت» که مطابق 935 است به گمان آن‌که وزن و معنی غلط است،به «علامه‌ای ز عالم رفت» تبدیل کرده است و توضیح داده است که این شعر برابر با 974 است که با تصریح اوحدی در چند صفحه جلوتر هم‌خوانی ندارد و خود نفهمیده که قدما گاهی تمام صورت ملفوظ را در مواد تاریخ نمی‌آوردند،مثل «الف» و «لام» تعریف که گاهی می‌نوشتند و حساب می‌کردند ولی تلفظ نمی‌کرده‌اند. در این صورت هم وزن شعر حفظ می‌شده و هم ماده تاریخ درست درمی‌آمده است.

از نقش اساسی «نیم‌فاصله»ها بعنوان یکی از قواعد نگارشی و رسم‌الخطی نیز نباید غفلت ورزید؛ مسأله‌ای که متأسفانه هنوز با تسامح آن را می‌نگرند و همین امر کافی است تا اغلب متون از این غلط خزنده و پنهان لبریز باشند. البته در متون ادبی و شعری بواسطة هندسة نظم و معیار وزن تا حدی قابل تشخیص است؛ اما در متون نثر، بویژه کتاب‌های تاریخ و نام‌های رجال تمیز درست و غلط، نیاز به تحقیقی پردامنه دارد. برای نمونه مصحح در عرفات(اوحدی بلیانی،1389: 1/484) محمدِ علیِ جلایر را محمد‌علی جلایر ضبط کرده است(ر.ک. نوایی،1363: 111) و از این اشتباهات در متون تاریخی و تذکره‌ها فراوان است.

انصاف را نباید از شیوة مرضیة وی در سؤال‌برانگیزی متن چشم پوشید. هر‌چند پرسش‌های وی عموماً زبانی است و بسیاری از مبهمات غیرزبانی این متن نه دریافتة او شده و نه به معرض دید خوانندگان گذاشته شده است. باید بی هیچ تعارفی گفت که برخی از محققان در این باب محافظه‌کارند و اگر نگوییم که هراسان از نمایش جهل خویشند و یا با اظهار آن سؤال ،احتمالاً می‌ترسند که بدفهمی و یا بدخوانیشان از نسخ را آشکار کنند9، پدیدار کردن این‌چنین پرسش‌هایی را ، کاری لاطایل برمی‌شمرند ؛ بنابراین به ذکر جمله‌ای مبهم از قبیل «تعدادی از رجال و اعلام این متن شناخته نشد» بسنده می‌کنند. این در حالی است که اصل پویایی تحقیق، اصلی نادرگذر است و یکی از عوامل پویایی، همین نشان‌های پرسشی است که برخی از آن تغافل می‌کنند.

1-3)روش تحقیق و منابع آن

تذکره‌ها به سبب آن‌که منابعی اطلاعی هستند، مصحح در تصحیحشان بسیار نیازمند رجوع به متون کمکی است. این مسأله بویژه در تذکره‌هایی که مطالبی فراتر از ادبیات ارائه می‌کنند، ملموس و ناگزیر است. تصحیح تذکره‌هایی چون نفایس‌المآثر و هفت اقلیم که سرشار از اطلاعات تاریخی و رجالی و جغرافیایی‌اند و پر از اشعار و عبارات ترکی و معما هستند، از دانش یک مصحح بیرون است و نیازمند آن است که وی از منابع مستند و متخصصان سایر علوم نیز بهره جوید10.

عرفات‌العاشقین از آن‌جا که نسخ مضبوط و بسامانی هم نداشته، طبعاً جستار و مطابقت مطالبش در منابع و متون کمکی بسیار ضروری‌تر بوده است؛ امری که مصحح و گروه پژوهندگان این چاپ بدان معتقد و پایبند بوده‌اند و این امر از فهرست 122 منبعی که ایشان در مقدمه به دست داده‌اند، به آسانی مشهود است. البته این شیوه را دیگران هم کلیشه‌وار در این حوزه به کار بسته‌اند تا بدان‌جا که به نظر نویسنده از حالت طبیعی و صادقانة خود خارج شده است11.

نوع تتبعات و تحقیق‌های‌ تطبیقی که در تذکره‌ها باید انجام گیرد، تقریباً در چند سطح بررسیدنی است. نخست تخلص و اطلاعات ترجمه‌ای شاعران و شواهد ایشان، دیگر آگاهی‌های فراادبی متن که معمولا باید با مآخذ نویسنده تطبیق داده شود.مصحح باید به عیار متن و چاپ این منابع آگاه باشد و در صورت لزوم از متخصصان مشورت بگیرد. بسا اتفاق می‌افتد که تعدادی از این منابع هنوز در کسوت نسخ خطی باشند و یا چاپ‌های مغلوط و نااستواری داشته ‌باشد که ارجاعِ در بست بدان‌ها ساده‌لوحانه خواهد بود12.

بر این اساس باید گفت که در تحقیق عرفات‌العاشقین، مصحح و گروه پژوهندگان بعضاً به سبب در دست نداشتن چاپ‌های متقن از منابع و نیز عدم شناخت کافی از آن‌ها13 نتوانسته‌اند ضبط درست و یا برتر را بشناسند و انتخاب کنند.

هم‌چنین باید گفت که نظر به شباهت تخلص‌های شاعران، مصحح باید از قراینی چون اقتضائات تاریخی و سبک ادبی و شواهد شعری استفاده کند تا بی‌جهت شاعری را با شاعر دیگر خلط نکند14. بررسی و مطابقة شواهد شعری تذکره‌ها با اقرانشان جز این سودمندی می‌تواند ضبط‌های بهتر و یا متفاوت‌ را به نظر مصحح برساند و هم‌چنین صحّت انتساب آن‌ها و نیز اصالت تذکره و صداقت و درستکاری مصحح و کاتب را بر‌سنجد15. برای این کار فرهنگ سخنوران منبعی نسبتاً قابل اعتماد است تا بتوان نشان شاعر را در دیگر منابع جست‌جو کرد. هرچند این اثر گرانقدر نیز به سبب فراهم آمدنش از تذکره‌ها گرفتار اغلاطی فراوان است و نیز تعدادی از منابع را ندارد16. سخن آخر در این باب آن‌که مصحح تذکره‌های ادبی کاری به مراتب سخت‌تر از مصحح سایر متون در پیش دارد.بدین سبب که وی می‌باید با تسلط به تمام سبک‌های ادبی کهن از عهدة خوانش و فهم و تصحیح شواهد شعرا برآید . خاصه آن‌که این بخش از این منابع نیز مانند اعلام در نسخ ، طی زمان و دست به دست شدن دچار دگرگونی‌های فراوان می‌شود17. نمونه‌های ذیل که ناشی از عدم تتبع کافی مصحح در اطلاعات تاریخی و جغرافیایی و مانند آن‌هاست، گواه این ادعای ماست:

الف)مرگ میر مرتضی شریفی که در سال 974 ﻫ .ق. اتفاق افتاده (بدایونی،1379: 2/69)، در این کتاب (اوحدی بلیانی،1389: 6/4074) به غلط 935 ﻫ .ق. آمده است.

ب)مرگ خان احمد گیلانی که در سال 1005 حادث شده، در عرفات‌العاشقین (اوحدی بلیانی، 1389: 1/592) سال1015 ثبت شده است؛ این در حالی است که در نسخة خدابخش 1026 ضبط شده است. بر من معلوم نیست که وقتی مصحح با یک حقیقت تاریخی رو به رو می‌شود و نسخش نیز با هم اختلاف دارند، چگونه می‌تواند بدون رجوع به متون کمکی ضبط را داوری کند. با توجه به ضبط درست این تاریخ در کاروان هند(گلچین معانی،1369: 1/343) به نظر می‌رسد مصحح نسخه را بدخوانده باشد.

ج) مصحح، شاخین یا شاخن از قصبات قهستان (معین‌الدین اسفزاری،1339: 1/327) را که در سه نسخة عرفات (اوحدی بلیانی،1389: 3/1563) هست، به اعتبار ضبط غلط مجالس‌النفایس(نوایی،1363: 155)، شاخت، به حاشیه برده است. در واقع بی‌اطلاعی مصحح از چیستی این منبع موجب شده که هم اعتماد و اتکای بیش از حد به آن داشته باشد و هم در ارجاع به آن پریشان عمل کند. به عبارتی این کتاب در بردارندة دو ترجمه از مجالس‌النفایس امیرعلی‌شیر نوایی است که علی‌اصغر حکمت هفتاد سال پیش دو ترجمه از آن با در دست داشتن یکی دو نسخه چاپ کرده است و به اشتباه و تسامحی نابخشودنی نام اصل متن را بر آن گذاشته و خطایی کتابشناسی مرتکب شده است. این در حالی است ‌که هر دو ترجمه، لطایف‌نامه و هشت بهشت، آثاری نسبتاً متفاوت با مجالس‌النفایسند. هم‌چنین باید بدانیم که طبق تصریح اوحدی(1389: 5/3197) وی اطلاعات شعرای متوسط کتابش را از لطایف‌نامه اخذ کرده است؛ لذا لزومی ندارد برای تصحیح عرفات به هشت بهشت رجوع کنیم مگر آن‌که ضبط‌های لطایف بسنده نباشد. افزون بر این باید در این ارجاعات وحدت رویه داشته باشیم و چنین نباشد که به دلخواه گاهی به این ترجمه و گاهی بدان ترجمه رجوع کنیم. متأسفانه مصحح بی‌آنکه خبر از اغلاط و نواقص چاپی این تذکره داشته باشد، آن را بر بسیاری از ضبط‌های درست متن خویش ارجح دانسته است. مثلاً صورت‌های درست نسخ عرفات، میر جعفر بخشی (اوحدی بلیانی،1389: 3/1820) و چرمی (اوحدی بلیانی،1389: 2/1046) ،فصیح رونی (اوحدی بلیانی،1389: 5/3217) را به اعتبار ضبط غلط مجالس‌النفایس، نخشبی، جرمی، فصیح هروی به حاشیه برده است (نوایی،1363: 113،169،32). شگفت آن‌که وی در پاره‌ای جای‌ها وارونة این رفتار کرده و ضبط درست مجالس را بر صورت غلط نسخ عرفات ترجیح ننهاده است. مثل خواجه موسی (اوحدی بلیانی،1389: 75)، نادری مروی (اوحدی بلیانی،1389: 76)، میر قرشی (اوحدی بلیانی،1389: 47)، سلطان حسین ختمی (اوحدی بلیانی،1389: 110)، باباشوریدة قصیده‌خوان (اوحدی بلیانی،1389: 86) و حافظ سینان، منسوب به ناحیه‌ای در غرب هرات (سیفی هروی،1381: 76) که خواجه موسمی(اوحدی بلیانی،1389: 6/3969) ، نادری هروی (اوحدی بلیانی،1389: 4329)،میر قریشی (همان،3412)، سلطان حسین سرخطی (اوحدی بلیانی،1389: 3/1844)، باباشوریدة قصه‌خوان (اوحدی بلیانی،1389: 4/2277)، حافظ سینیانی از قریة سینیان (اوحدی بلیانی،1389: 3/1876) ضبط کرده است. او که دسترسی به متن اصلی ترکی نفایس و یا چاپ سیدعبدالله از لطایف‌نامه نداشته، ضبط درست شیرم شغال (اوحدی بلیانی،1389: 4/2167) در نسخة اساسش را به گمان بی‌معنی بودن به حاشیه برده و ضبط غلط نسخة خدابخش، شیر شغال را در متن آورده است.

د) مصحح در ترجمة احمد غفاری (اوحدی بلیانی،1389: 1/444) دچار اشتباهات شگفت‌انگیزی شده است. شاید اگر می‌دانست که مطالب عرفات در ذکر این جنس شعرا عموماً رونویسی از هفت اقلیم(1389: 2/1338-1337) است، هرگز از روی اتّکای صرف به یکی از نسخه‌ها، تاریخ 979 را به جای تاریخ مضبوط یکی دیگر از نسخه‌ها ؛یعنی975 به عنوان زمان فوت غفاری در متن نمی‌آورد و بندر «دایل» را نیز «زابل» ضبط نمی‌کرد و کشتی شاعر را به گل نمی‌نشاند18.

ه)در این تصحیح قاضی عبدالله فرنخودی از مشاهیر آن‌ روزگار که در تمام نسخ عرفات(اوحدی بلیانی،1389: 5/2887) به همین گونه آمده است،به اعتبار چاپ مغلوط تذکرة ریاض‌الشعرا(واله داغستانی،1384: 3/1434) و تذکرة روز روشن(صبا،1343: 528) عبدالله فرنجودی ضبط شده است. جالب توجه آن‌که در بعضی نسخ اصیل ریاض‌الشعرا هم «فرنخودی» آمده است.

و) بهترین اطلاعات در باب انوشیروان بن امیر ابوسعید بن علاءالملک معروف به عادل‌شاه و متخلص به عادل را در هفت اقلیم(رازی،1389: 272-1/270) می‌توان یافت. هم‌چنین نویسنده‌اش ماده تاریخ فوت وی را هم نهصد و چهل و هشت آورده مطابق این شعر

چون سلخ سفر کشته گردید شه عادل

 

«از قتل شه عادل » تاریخ شده حاصل

در نسخ عرفات(اوحدی،1389: 5/2748) «قتل شه عادل» یعنی 941 آمده است ، که مصحح و یا گروه پژوهندگان بر اساس کاروان هند و تاریخ فرشته «قتل شاه عادل» را ترجیح نهاده‌اند. این غلط از آن‌جا ناشی شده که ایشان وی را با اسماعیل عادلشاه بیجاپوری(م941) خلط کرده‌اند. جالب توجه آن‌که اوحدی(1389: 1/559) در ضمن بیان احوال ابراهیم‌خان بن محمد لاری پسر برادر او، همان تاریخ فوت 948 را که در هفت اقلیم آمده، برای شاه عادل آورده است. نیز باید متذکر شد که اوحدی (1389: 5/2748) نام وی را به غلط نوشیروان بن علاءالملک آورده است19.

ز) مصحح عرفات (1389: 4/2181) رنّان را در عبارت «آقا شاهکیِ فنایی‌تخلصِ رنّانی، رنّان قریه‌ای از قرای اصفهان است»، «زمان» خوانده است و جای دیگر(1389: 5/3330) «شاهکی زیّانی» منسوب به قریة زیّان ضبط کرده است. او ضمن آن‌که در این باب دچار بدخوانی شده ،متذکر دوباره‌کاری اوحدی در باب این شاعر نشده که یک‌بار این شاعر را با عنوان شاهکی و بار دیگر با عنوان فنایی آورده است و از این سنخ اشتباهات در کار این مؤلف کم نیست. مثلاً وی در جایگذاری شاعران در بخش‌های متوسطین و متأخرین آشفته‌کاری کرده و گاهی شاعران متوسط را در ذیل متأخرین و بر عکس آورده است20.

1-4)فهرست‌ها

امروزه اهمیت فهرست‌‌ها و نمایه‌ها در نشر متون بر هیچ‌کسی پوشیده نیست. نظر به محتوا و زوایای پژوهشی هر متنی، تنوع آن‌ها نیز تفاوت می‌کند. برای مثال در دیوان شاعر سبک هندی، فهرست صور خیال از فهرست اقوال و احادیث به مراتب ضروری‌تر است ؛ در حالی که در منظومة تعلیمی عرفانی فهرست صور خیال لاطایل به نظر می‌رسد. با این‌همه بعضی نمایه‌ها مانند فهرست آیات و اعلام در هر متنی ضروری تلقی می‌شوند اما تذکره‌ها به سبب چند وجهی بودنشان فهارس متعددی را بر‌می‌تابند؛ با این حال باید در نظر داشت که تعدد نمایه‌ها موجب سردرگمی مراجعه‌کننده نشود ؛چنان‌که او فی‌المثل مجبور باشد که برای مطلوبش چندین فهرست اعم از فهرست اعلام، شاعران، صاحب‌تخلصان را بگردد. گاهی این تنوع، تمرکز مصحح و فهرست‌نویس را از میان برده و موجب از قلم افتادن برخی موارد و نقصان فهارس ‌می‌شود.

آن‌چیزی که در باب فهارس پرفایدة عرفات چاپ میراث می‌توان گفت تنها چند نکته است؛ نخست ارجاعات گیج‌کننده در فهرست اعلام که گاه طی چند مرحله باید به شخص مورد نظر رسید. امری که هر چند تا حدی بدیهی می‌نماید اما در پی دخالت دادن القاب و کنیه‌ها ایجاد شده است. البته عناوین به جهت وسواس فهرست‌نگاران در نمایه‌ها آمده وگرنه ظاهراً دخلی در ترتیب الفبایی ندارند. با این همه گمراه‌کننده است21 .این نوع ارجاع در نمایة کتاب‌ها باز هم موجب خلل شده است؛ چنان‌که مجالس عبدالقادر مراغه‌ای هر جا در متن با عنوان «مجالس» آمده است، نزدیک بیست مورد، به مجالس‌النفایس ارجاع داده شده است (اوحدی بلیانی،1389: 8/4957-4956).

فهرست‌نویسان برای این کتاب کشف‌الابیات فراهم آورده‌اند و آن‌هم به گونه‌ای که دو کلمه نخست مصرع اول و دو کلمة آخر مصرع دوم را با فواصل نقطه‌چینی نشان داده‌اند؛ تمهیدی که بسیار در کاهش حجم کتاب مؤثر افتاده است؛ ولی باید به یاد داشت که کشف‌الابیات بیشتر برای منظومه‌ها راه‌گشاست و چه بسا مخاطب تنها مصرع دوم را از بر باشد، بخصوص تذکره‌ها و شعرهای این دوره که مصرع و گاه تنها مصرع دوم اصل شعر به شمار می‌آمده است(اسلوب معادله).

 

2)نقدی بر تصحیح

با آن‌که قصد ما در این مقاله برجسته‌کردن ویژگی خاص تصحیح تذکره‌ها یعنی جنبة تحقیقی آن است و برای این کار تذکره‌ای را محک زدیم که هم به لحاظ ذات اثر و هم به لحاظ زحمتی که برای تصحیح آن کشیده شده، از بهترین نمونة معدود تذکره‌های چاپی به شمار می‌آید، ناگزیریم تا بر بخش تصحیح متنی و زبانی آن نیز گذری بسیار کوتاه کنیم. هرچند معتقدیم در چنین کار صعب و سنگینی که چندین دست آن را فراهم آوردند، تا حدود چند صد غلط هم قابل اغماض است. برای پرهیز از اطالة کلام مواردی از اغلاط تصحیحی را در جدولی به عرض خوانندگان می‌رسانیم.

 

نادرست

درست

نشانی عرفات

بر خاکم اگر مرکب چون باد برآید

بر خاکم اگر مرکب چون باد براند

1/460

بنکچی

بتکچی

1/464

مسیحی در زمان متقدم بود

مسیحی در زبان متقدم بود

6/4083

 

 

اهل علم متفقند که در حساب و سیاق

اهل قلم متفقند که در حساب و سیاق

1/328

محمد جانی

محمد جامی

2/1005

سوال بوسه و دشنام می‌کند دل زان لب

سوال بوسه و دشنام می‌کند دل از آن لب

3/1411

اغروار

آغزیوار

2/1218

عقیده

عصیده

4/2101

میر حالی

میر حالتی

2/1195

گلجاری و گلجار

کره‌جاری و کره‌جار

5/3020

دیرآ و می مغانه برکش

دیرآ ،دنی مغانه برکش

5/2781

عیاری

غباری

5/2825

فتاوی مشهدی

فنایی مشهدی5

5/3195

صور کاتب

صدر کاتب

4/2319

من که از وصل سگانش جا معین ساختم

من که در خیل سگانش جا معین ساختم

4/2442

نقاوت

نقارت

5/2336

زن

زین

2/1073

زهره را چنگ با رباب که داد/لعل در سنگ یا رب آب که داد

زهره را چنگ یا رباب که داد/لعل در سنگ یا رب آب که داد

6/1649

با این همه نتوانم اگر دور شوم

با این همه نگذاری اگر دور شوم

1/638

بحر با کاسة چوبینه کشتی بر کف

بحر با کاسة چوبینه بشیء الله است

6/4201

همسر

همشیره

7/4658

پی‌نوشت‌ها

1- این وضع در تحقیقات فشرده اعم از مقاله‌ها و پایان‌نامه‌های پژوهشی و مدخل‌های دانشنامه‌ای و فرهنگ‌نویسی هم به چشم می‌خورد و نگاهی بر نمایة آن‌ها تأیید این مطلب است که گویی این مدخل‌ها نه بر اساس تخصص که به ترتیب حروف الفبا بعضاً با شیوه‌های شیرخطی بر عهدة بعضی نویسندگان نهاده شده است. همین معیار است که یک نویسنده از ترشی تا ترشیز را ملک طلق و حوزة استحفاظی خود می‌داند. فضاحت چنین دیدگاهی در عصری که علامه‌هایش دیرسالی است رخت به دیار عدم کشیده‌اند، پر واضح و مبرهن است.

2- باید به یاد داشته باشیم که سبک نثر و شواهد شعری دو بخشی هستند که مصحح باید با آن‌ها به احتیاط تمام رفتار کند؛ یعنی وی با اشراف بر سبک ادبی نویسنده و دورة تألیف آن و نیز اجماع نسخ هرگز نباید برای خویشتن این حق را قائل گردد که به زعم خود نثر نادرست و پریشان نویسنده را سامان دهد. در بخش شواهد نیز باید متوجه این نکته باشد که تذکره‌ها بویژه تذکره‌های اصیل که نویسنده‌ها‌شان با دواوین صاحب‌تراجم تماس مستقیم و چهره به چهره داشته‌اند،خود نسخه‌ای از اشعار ایشان تلقی می‌شوند و جز در مواردی که اطمینان کامل از فساد نسخ و یا اشکال ذهنی مؤلف داشته باشیم، حق نداریم به اصلاح آن‌ها بپردازیم.

3- برای مثال ر.ک. شفیعیون، سعید.(1389). «که کارهای چنین...»، آیینة میراث،پاییز و زمستان1389،ش47،ص152-131

4- گلچین معانی نیز در تاریخ تذکره‌های فارسی(1363: 24-3) جستار خوبی در احوال اوحدی و نقد اطلاعات این کتاب به دست داده است.

5- باید یادآور شد که این نوع جملات مبهم در تذکره‌های اصیل نیز مشاهده می‌شود و دلیلش این است که صورت اولیه یا دست کم منابع این آثار بیاض بوده است. در بیاض‌ها نیز چنان‌که می‌دانیم، تراجم محلی از اعراب ندارند. بنابراین شعرهای بسیار معروفی در آن‌ها به ثبت می‌رسد که جز نام و تخلص نشانی دیگر از شاعر ندارد.

6- متأسفانه هنوز تعاریف جامع و مانعی از انواع شیوه‌های تصحیح وجود ندارد و بین بعضی‌شان مانند تصحیح اجتهادی و ذوقی و قیاسی، همچنین التقاطی و بینابین مرز محکمی نیست. چه بسا مصحح خود دعوی تصحیح التقاطی و یا اجتهادی داشته باشد ولی منتقد آن را ذوقی تلقی کند. نکتة دیگر این که صاحبان این اصطلاحات استفاده از ضبط‌های متون کمکی را نخست تصحیح قیاسی فرض کرده‌اند؛ در حالی‌که میان ضبطی که مستند به منابع اصیل باشد با ضبطی که ناشی از حدس مصحح باشد و هیچ قرینه‌ای مکتوب برای آن وجود نداشته باشد، تفاوت بسیار است.

7- برای مثال ر.ک. سعدی (1377). گلستان سعدی،تصحیح غلامحسین یوسفی،انتشارات خوارزمی،تهران،1377

8- مصحح در جایی (اوحدی،1389: 7/4721) یک کلمه را که در هر دو نسخة ملک و خدابخش بوده به حاشیه برده و به جایش قلابی حاوی فضایی خالی آورده است. به نظر می‌رسد که او می‌خواسته بگوید این کلمه درست نیست و در متن کمکی مجمع‌الفصحا هم پاک شده است و باید چیز دیگری باشد اما این وسواس بسیار دور از مراتب علمی است و درست‌تر آن بود که وی کلمة «خجل» را که در نسخ بود می‌آورد و علامت سوالی در داخل قلاب جلوی آن می‌گذاشت مبنی بر این که این کلمه نمی‌تواند درست باشد و در پانویس هم متذکر می‌شد که در متن کمکی مجمع‌الفصحا هم افتاده است.

9- مثلا مصحح در ضمن ترجمة مسیحی فوشنجی(اوحدی،1389: 6/3938) عبارت «این شعر هلالیست» یعنی هلالی شاعر را نفهمیده و «این سفر هلالیست» خوانده و علامت سؤال گذاشته است. شاید اگر او مانند بسیاری از مصححان گُربز این پرسش را کتمان می‌کرد، این ضبط غلط برای همیشه در این متن مدفون می‌شد و کسی متوجه صورت درست آن نمی‌شد.

10- این که تذکره‌ها نباید فراتر از ادبیات به چیز دیگری بپردازند ظاهراً نزد قدما اصلی بوده است و این را در نقد ظریف اوحدی(1/674) به منبع اصلی‌اش می‌توان یافت؛ آن‌جا که به طعن می‌گوید: «زحمت بسیار در جمع تواریخ کشیده و تتبع حالات نموده، از جمله کتاب هفت اقلیم تألیف اوست که همه کس را به تقریب در آن‌جا مذکور می سازد و از همه چیز سخن می‌گوید».

اما باید گفت که انگیزة تألیف بعضی از این تذکره‌ها فراتر از تصنیف یک تذکرة ادبی بوده و مصنف می‌خواسته در کنار آن به مسائل دیگری هم مثل تاریخ و سایر علوم هم بپردازد. به هر حال همان‌گونه که گفتیم تصحیح این آثار بویژه آن‌که نسخی درست و قابل اطمینان نداشته باشند، کاری یک تنه نیست و نیازمند یاری و مشورت‌خواهی از متخصصان دیگر هم هست تا آن‌جا که ممکن است فهرست نام ایشان در مقدمة مصحح خود بی‌شباهت به متن تذکره نشود و این ابداً چیزی از جنس زرق‌بازی بعضی چاپ‌کوشان در مقدمه‌شان نیست. برای مثال یکی از این‌ها کتابی تحت نام دیوان غزلیات سحابی استرآبادی فراهم آورده که در واقع منتخب اشعار او از چاپ جواهری در سال 1348 است. این شخص همان مقدمة وی را بر آغاز کتاب آورده و بعد چیزی با نام مقدمه دیگر از خود بر آن افزوده است و ضمن تشکر از کل موجودات عالم کتاب تاراجی خود را با حروف‌چینی درشت و صفحه‌آرایی بازاری– هر رباعی در یک صفحه- به پدر ،دانشگاه سیستان بلوچستان زاهدان ،دانشگاه علوم پزشکی زابل،دانشگاه زابل و کارکنان سد کرخة اندیمشک تقدیم کرده است؟!] .نیز ، ر.ک. کیوانی، 1391: 119-114.

11- به گمانم پایه‌گذار این نوع تعلیقه‌نویسی بر تذکره‌ها، استاد زنده‌یاد حسن سادات ناصری باشد؛ تا آن‌جا که بعضی تصحیح وی را از آتشکدة آذر نمونة پسندیدة علمی تصحیح تذکره‌های ادبی دانسته‌اند (ر.ک. آیدنلو. 1391: 20) در حالی ‌که تعلیقات این مصحح با همة زحمتی که در فراهم آوردنش کشیده، آن‌چنان سودمند نیست. نخست بدین دلیل که عمدة توضیحات وی پیوند مستقیم با متن ندارد؛ دو دیگر این که مصحح مانند اغلب مصححان تذکره‌ها شناخت دقیقی از این دست منابع ندارد و بسیاری جای‌ها از رجوع به منابع اصلی بازمانده و یا به منبعی اتکا کرده که قول وی یا نقلی و یا نادرست است؛ سه ‌دیگر این که مصحح کمتر به نواقص و مبهمات متن و اشتباهات مؤلف پرداخته است. مسأله‌ای که دلیل اصلی تعلیقه‌نویسی به شمار می‌آید. این سیاق را پس از وی محمدرضا طاهری در تصحیح هفت اقلیم رعایت کرده و انصافاً زحمت بسیار کشیده است؛ اما او نیز به دلیل ناآشنایی به منابع دچار اشکالات فراوانی شده است و منابع درجه یک و دو و سه را یک کاسه کرده و تمایزی میان اقوال آنان قائل نشده، مضافاً آن‌که بسیاری از منابع اصلی را هم ندیده است و از اغلاط و تسامحات متن و منابعش فهمیده و نافهمیده به تندی گذر کرده است. از پیروان کلیشه‌بند این طریق می‌توان به فاطمة علاقه مصحح تذکرة دولتشاه اشاره کرد که ضمن ارتکاب اشتباهات فاحش در تصحیح، تعلیقه‌ای انبوه و پریشان بر این کتاب نگاشته و مرجع اغلب ارجاعات و نقل قول‌هایش تاریخ ادبیات صفاست که ضمن همة ارجمندی‌هایش جز بخش‌های حاوی نظرات اجتهادی و تحقیقی ِخود صفا منبعی اصیل و قابل اتکا در نقل اطلاعات نیست .

12- شوربختانه نسل مورخان ادیب امثال عباس اقبال آشتیانی دیرسالی است که منقرض شده است؛ افزون بر این اغلب محققان تاریخ و جغرافیا و امثالهم در این عصر پوزیتیوسیم‌زده‌اند و برای تصحیح متون‌شان کم‌ترین وقعی نمی‌نهند. این است که نویسندة این سطور حسرت دارد که دست کم برخی از متونِ مصحَّحِ گذشته به همان شکل، افست شوند. در این باب سعی انتشارات اساطیر مشکور است. بسیاری از بازچاپ‌های منابع تاریخی که تحت عنوان تصحیح به بازار آمده‌اند مثل تاریخ الفی و منتخب‌التواریخ علاوه بر تکرار اغلاط چاپ‌های نخستین، صورت‌ منسوخ‌شده و تحریف‌گشتة آن‌هایند.

13- برای مثال برخی دیوان‌ها و منابعی که ایشان بدان ارجاع داده‌اند مثل دیوان انوری، عطار، ظهیر، عنصری و تذکرة هفت اقلیم، فرهنگ سخنوران چاپ‌های نااستوار و قدیمی‌اند.

14- برای مثال علی رفیعی علامرودشتی تعلیقه‌نویس تذکرةالشعرای مطربی سمرقندی به تصحیح اصغر جانفدا که تلاش پرقدری در تحقیق شاعران این تذکره به خرج داده، ضمن یک‌کاسه کردن منابع اصلی و غیر اصلی صرف تشابه تخلص یک شاعر مطالبی را از منابع دیگر نقل کرده است. این در حالی است که در چند مورد که نویسندة این مقاله بدان برخورد کرد، به نظر می‌رسد که وی خلط شخصیت کرده باشد. مثلاً در تذکرة‌الشعرا(1377: 264-268) سخن از شاعری به نام جانی کابلی به میان آمده است که رفیعی وی را با جانی تیمبان یکی دانسته است. در ‌حالی که باید گفت هیچ اشتراک مطلب و شاهدی بین این دو شاعر در این منابع وجود ندارد. خاصه آن‌که با توجه به دیدار مطربی با وی به سال 983 در سرای قل‌بابا کوکلتاش، از حاکمان هرات در زمان عبیدالله ازبک و تأکید وی بر هنر معما‌گویی‌اش بسیار بعید است که این دو یکی باشند. مضافاً آن‌که سال فوتش بر اساس اشارت صاحب مذکر احباب(1377: 224) با فوت وی متباین این تاریخ است. شاید نقل تاریخ 985 برای فوت جانی تیمبان توسط صاحب صبح گلشن(1/265) حاصل اختلاط این دو جانی بوده باشد.

15- ضمن آن‌که از طرفی این تطبیق را در تمام موارد لازم نمی‌دانیم، وجوب وضع معیاری یک‌دست را برای این ارجاعات گوش‌زد می‌نماییم. معیاری که ظاهراً منطقی‌ترین آن نادرست بودن ضبط متن و یا نامفهوم بودن و ناقص بودن آن است. صرف ضبط احسن منابع کمکی، آن‌هم به زعم مصحح کاری بخردانه به حساب نمی‌آید؛زیرا شواهد تذکره‌ها، بخصوص تذکره‌های اصیلی که از روی بیاض‌ها و نسخ دواوین اخذ شده‌اند، خود ضبطی دیگر و نسخه‌ای قابل اعتنا از اشعار شاعر مورد نظر به شمار می‌آیند.

16- برای مثال در این فرهنگ از نسخة ناقص عرفات و نفایس‌المآثر استفاده شده و گاه نظر به صعوبت کار نویسنده بعضی شعرا از قلم افتاده و یا به تبع منابع، ناقص و محرف و تکراری نقل شده است. این فرهنگ که نیاز به اصلاح و تکمیل دارد، خوراک پخته‌خواران بسیاری شده چنان‌که یکی از ناشر-نویسندگان پرتلاش و صاحب هفتاد و چهار تألیف و تصحیح در چاپی که از تذکرة صبح گلشن به دست داده، ضمن استفادة از این کتاب، آن را نیز در سیاهة منابعی که برای هر شاعر ارائه داده، آورده و گمان برده است که خوانندگان سواد استفادة از این فرهنگ را ندارند. وی همچنین چاپ سنگی این اثر را نیز در هر مدخلی ارجاع داده است و گویا متوجه نشده که این کار لاطائل و تحصیل حاصل است(ر.ک. بهوپالی، سلیم. (1390). تذکرة صبح گلشن،مقدمه-تصحیح-تکمیل-تحشیة مجتبی برزآبادی فراهانی.تهران: انتشارات اوستا فراهانی).

17- بعنوان نمونه باید گفت که کاتب نسخة اساس سرگذشت شاعری جد‌گو به نام آقاهدایت‌الله اصفهانی را با یک بیت شاهد در میان اشعار تزریقی شاعر طنزسرای معروف، خواجه هدایت‌الله رازی آورده است؛ ولی مصحح به هر دلیل از این خطای مصحح غافل مانده و نتوانسته آن را بسامان کند؛ یعنی آنکه متوجه تفاوت سبکی این اشعار نشده است:

شعر تزریقی هدایت‌الله رازی:

رو به پیری نهاد و بالغ شد

 

بوی مردن شنید و فارغ شد

شعر جدی هدایت اصفهانی:

این به کیش که درست است که ترسابچه‌ای

 

برد از هر طرفی دین مسلمانی را

در واقع اگر آگاه به این نوع نقیضة شعری بود، اشعار دیگر هدایت رازی را که در ادامة ترجمة کوتاه هدایت اصفهانی می‌بود، به حال خود رها نمی‌کرد و به سر جای خودش می‌برد.

18- این بندر که با نام بندر دیول یا دیبل هم خوانده می‌شده، امروزه بندر تهته و لاهرى نامیده می‌شود(ر.ک. تاریخ سند یا تاریخ معصومى ،1382: 262-260).

19- اوحدی از این دست اشتباهات کم مرتکب نشده و به نظر من تنها ذکر چند عبارت و شاهد اندک در مقدمه، تکلیف را از گردن مصحح ساقط نمی‌کند و وی می‌بایست سطر به سطر اطلاعات این کتاب را رصد‌بانی می‌کرد و حتی به صرف مطابق بودن قول او با منابعش هم بسنده نمی‌کرد و آن‌ها را نیز انتقادی و پرسشگرانه از نظر می‌گذراند. برای مثال در حبیب‌السیر(خواندمیر،1380: 4/354) مؤلف با آن‌که ماده‌تاریخ امینی در فوت آصفی به سال 928 را ذکر کرده است،سال فوت را به اشتباه 921 گفته است. عجیب آن‌که مصحح عرفات با وجود تصریح اوحدی (1389: 478-470) به مرگ آصفی در 928،شعر ماده‌تاریخ وی- پیموده ره بقا به هفتاد و دو گام- را با تکیه بر مقدمة دیوان وی به گمان خود اصلاح کرده و ضبط درست نسخ عرفات را به حاشیه برده و تاریخ فوت وی را با ترجیح «پیمود» به «پیموده» تا سال923 جلو برده است.

20- مثلا محمدجعفر کوکلتاش که از مجلس پنجم مجالس‌النفایس(نوایی،1363: 112) نقل شده، در بخش متأخرین آورده شده است(اوحدی،1389: 2/1053) و یا کمال‌الدین حسین صبوری را که از متأخران است، در بخش متوسطین ذکر شده است(اوحدی، 1389: 4/2317).

21- مثلا در حرف عین بعد از «عیشی» به «سلطان عین‌الدوله محمود غازی غزنوی» برمی‌خوریم که به سلطان ابوالقاسم محمود بن ناصر‌الدین سبکتکین غزنوی غازی ارجاع داده شده است؛اما باید بدانیم که برای یافتن این نام نه به حرف «س» و کلمة «سلطان» که به حرف «الف» و کلمة «ابوالقاسم» باید رجوع کنیم و این‌ها در ممارست طولانی به دست می‌آید و هیچ رمزکاوی از آن در مقدمة اثر نشده است.

منابع
1- آیدنلو، سجاد.(1392). نگاهی به آویزة یادداشت‌های شاهنامه. جهان کتاب. سال 18. ش 12-11: 24-20.
2- اوحدی بلیانی، تقی‌الدین محم.(1389). عرفات‌العاشقین و عرصات‌العارفین، تصحیح ذبیح‌الله صاحب‌کار و آمنه فخراحمد. تهران: انتشارات میراث مکتوب.
3- بدائونی، عبدالقار.(1379). منتخب‌التواریخ. تصحیح مولوی احمد صاحب. ویرایش توفیق سبحانی. تهران: انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
4- خواندمیر، غیاث‌الدین.(1380). تاریخ حبیب‌السیر. به اشراف محمد دبیر سیاقی. تهران: انتشارات خیام.
5- رازی، امین احمد.(1389). تذکرةهفت اقلیم. تصحیح محمدرضا طاهری. تهران:انتشارات سروش.
6- زمچی اسفزاری، معین‌الدین محمد.(1338-1339). روضات‌الجنات فی اوصاف مدینه هرات. تصحیح محمدکاظم امام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
7- سعدی شیرازی، مصلح‌الدین.(1377). گلستان سعدی. تصحیح غلامحسین یوسفی. تهران: انتشارات خوارزمی.
8- سلیم بهوپالی، محمدعلی‌حسن‌خان.(1390 ). تذکرة صبح گلشن. تصحیح مجتبی برزآبادی فراهانی. تهران: انتشارات اوستا فراهانی.
 9- شفیعیون، سعید.(1389).«که کارهای چنین...»،آیینة میراث.پاییز و زمستان1389.ش47.ص152-131
10- صبا لکهنوی، محمدمظفر حسین.(1343). تذکره روز روشن. تصحیح محمد حسین رکن‌زاده آدمیت. تهران: انتشارات کتاب‌خانه رازی.
11- غفاری، قاضی احمد.(1340). تاریخ نگارستان، تصحیح مرتضی مدرس گیلانی.تهران: انتشارات کتاب‌فروشی حافظ.
12- کیوانی، مجدالدین.(1391).«تصحیح یا تخریب». گزارش میراث. دورة دوم. ضمیمة شمارة 3: 119-114.
13- گلچین‌معانی، احمد.(1363). تاریخ تذکره‌های فارسی. تهران: انتشارات سنایی.
14- ------------(1369).کاروان هند. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
15- مطربی سمرقندی.(1377). تذکرة‌الشعرا. تصحیح اصغر جانفدا. تحقیق و تعلیق علی رفیعی علامرودشتی. تهران: انتشارات میراث مکتوب.
16- معصوم بکری، سید محمد.(1382). تاریخ معصومی.تصحیح عمر بن محمد داوود پوته. تهران: انتشارات اساطیر.
17- نثاری بخاری.(1377). مذکر احباب. تصحیح نجیب مایل هروی. تهران: نشر مرکز.
18- نوایی، امیرعلیشیر.(1363). مجالس‌النفایس. تصحیح علی‌اصغر حکمت. تهران: انتشارات کتاب‌خانة منوچهری.
19- واله داغستانی، علیقلی.(1384). ریاض‌الشعرا. تصحیح محسن ناجی نصرآبادی. تهران: انتشارات اساطیر.