نویسنده
دانشگاه آزاد بهبهان
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
کلیدواژهها [English]
مقدمه
در بازیابی شعر شاعرانی که دستبرد روزگار شعرها و دیوانهایشان را بر باد داده یا از موجودی آنها کاسته است نقش جُنگها و سفینهها بیتردید نقشی تعیینکننده است. یکی از سفینههای بینظیر که بیش از یک دهه از شناخت و معرفی آن میگذرد مجموعهای است موسوم به سفینة تبریز که به شمارة 14590 در کتابخانة مجلس شورای اسلامی نگهداری میشود. در 372 برگ این مجموعه، حدود 209 کتاب و رسالة متنوع در تاریخ، نجوم، لغت، حدیث، فقه، کلام، تصوّف و... و نیز دیوانهای شعر بسیاری از شاعران نامی و بینام گردآوری و کتابت شده است. همچنین ابیات پراکندة فراوانی از شاعران و نویسندگان مختلف در خلال دیگر آثار این مجموعه آمده است.
این مجموعة نفیس به دست یکی از دانشیمردان روزگار به نام ابوالمجد محمّد بن مسعود بن مظفّر بن محمّد بن عبدالمجید تبریزی در بین سالهای 721 تا 723 گردآوری و کتابت شده است. به دلیل تنوّع گستردة این اثر، هر گوشهای از آن مشحون از تازگی و طراوت است و هر جستجو در آن میتواند سرشار از یافتههای نو باشد.
از کتابهای موجود در این سفینه، که اهمیت فراوانی بر آن است، دیوان ظهیرالدّین فاریابی است که پس از بسمالله الرحمن الرحیم با عبارت آغازین «دیوان الامیرالامام ملیحالکلام نادرهالعالم حسانالعجم ظهیر...» در صفحات 442 تا 489 نسخهبرگردان این کتاب آمده است.
ظهیرالدین طاهر بن محمّد فاریابی یکی از بزرگترین شاعران قرن پربار ششم هجری است و به گواه اسناد موجود از آن دوره، در زمان خود از سخنسرایان معتبر بوده است. «بعضی اکابر و افاضل متّفقاند که سخن او نازکتر و باطرواتتر از سخن انوریست و بعضی قبول نکردهاند و از خواجه مجدالدین همگر فارسی در این باب فتوی خواستهاند، او حکم کرده که سخن انوری افضل است... و در علم و فضل بینظیر بوده»(دولتشاه سمرقندی،1900میلادی: 110) «وتمامت دیوان او مطبوع و مصنوع است و شعر او لطفی دارد که لطف او هیچ شعر دیگر ندارد»(عوفی، 1903میلادی، ج2: 298) اهمیّت ظهیر در دورة خود را نزهةالمجالس نیز تأیید میکند که 35 فقره از رباعیها شاعر را در بین رباعیهای این مجموعه جای داده است. 1
او در فاریاب به دنیا آمد، پس از اینکه تحصیلات مقدماتی را «در زادگاه خویش به پایان آورد به سوی نیشابور حرکت کرد... و به گفتة خود مدّت 6 سال حرص علم و ادب وی را در خاکدان نیشابور زندانی کرد... در نیشابور روزگار چنانکه باید به وی روی مساعدت ننمود و از طغانشاه (569 ـ 581) عنایتی فراخور خویش نیافت»(ظهیر فاریابی، 1381: 279) از آنجا به امید رسیدن به نان به اصفهان و پس از نزدیک به دو سال اقامت در آن شهر، به مازندران رفت و از «انعام و صلات و بزرگداشت حسامالدّوله اردشیر بن علاءالدوله بن اسفندیار بهرهمند میشود» (ظهیر فاریابی، 1381: 281). از آنجا «به نزد قزل ارسلان به آذربایجان رفت و ظاهراً قبل از رسیدن به تبریز مدّت دو ماه نزد «صفیالدین» نامی در اردبیل اقامت کرد...» (ظهیر فاریابی، 1381: 282). در آذربایجان به دربار قزلارسلان راه یافت و در قصایدی متعدّد او را مدح گفت. سرانجام در سال 598 در تبریز درگذشت و او را در گورستان سرخاب به دست خاک سپردند. نخستین بار چهار سال پس از مرگش یکی از دوستداران شعرش به نام شمسالدین کاشی دیوان او را جمعآوری کرده که با عنوان «مقدمّة جامع دیوان استاد ظهیرالدین فاریابی» در ابتدای این چاپ مورد گفتگو آمده است.
پیشینۀ پژوهش
مقالههای متعددی در اهمیت، اعتبار و ارزش «سفینۀ تبریز» نوشته شده است. از این بین میتوان به مقالههای استاد ایرج افشار در نامه بهارستان با عنوان «نسخهبرگردان سفینة تبریز» و نیز «رباعیات خیام در سفینة تیریز» از سیدعلی میرافضلی در «نشر دانش» اشاره کرد. نیز نخستین بار سیدعلی میرافضلی در مقالهای با عنوان «خوب است ولی بهتر از این بایستی» دیوان چاپی ظهیر فاریابی را بررسی و نقد کردهاند و به پارهای از برتریهای ضبط سفینه اشاره کردهاند.
چاپهای دیوان ظهیر
دیوان این شاعر چندین بار در هند و ایران به طبع رسیده است؛ نخستین چاپ از دیوان در سال 1268ق در کانپور به عمل آمده است. چاپ دیگری نیز به اهتمام بزوان سعید و آدان حمید در 1884 میلادی و نیز 1285 قمری در همانجا انجام شده. 2 در ایران نیز چندین بار این دیوان چاپ شده است که از آن میان میتوان به چاپ سنگی مصحَّح موسیالانصاری در 1324 قمری در مطبعه دارالخلافه و نیز چاپی که به سعی و اهتمام احمد شیرازی در تهران صورت گرفته است اشاره کرد. همینطور تصحیحهای جداگانة دیگری از آن به کوشش تقی بینش در چاپخانة طوس مشهد در سال 1337 و نیز توسط هاشم رضی در سال 1338 در تهران انجام شده است. این چاپها همگی به دلیل نداشتن اسلوب علمی و دور ماندن از روش صحیح تصحیح از ایرادهای شگفتانگیز به دور نماندهاند تا جایی که قصیدة بسیار معروف «الا ای خیمگی خیمه فروهل که پیشآهنگ بیرون شد ز منزل» نیز در پارهای از آنها سر به درآورده است.
آخرین تصحیح علمی از دیوان این شاعر در دو بخش، در سال 1381 در 592 صفحه توسط نشر قطره، با تصحیح، تحقیق و توضیحات استاد فقید دکتر امیرحسن یزدگردی و به اهتمام دکتر اصغر دادبه به چاپ رسید. بخش نخست پس از شرح احوال و آثار دکتر یزدگردی به قلم دکتر دادبه، شامل: مقدّمة جامع دیوان، قصاید، قطعات، ترکیببندها، ملمّعات!، غزلیات، مثنویها و رباعیهای شاعر است، و بخش دوم، که در واقع توضیحات و تعلیقات مصحّح است، در بردارندة زندگی ظهیر، شعر ظهیر، شعر ظهیر در کتب ادب، دیوان ظهیر فاریابی [نسخههای مورد استفاده]، فرهنگ لغات و کنایات و تعبیرات و حواشی و تعلیقات است. این اثر با عنوان «تصحیح انتقادی دیوانِ استاد ظهیرالدینِ فاریابی و بحثِ در احوال و آثار و حلِّ مشکلات اشعار وی» (ظهیر فاریابی، 1381: 15) پایاننامة دورة دکتری آن شادروان بوده است که در اوّل آبانماه 1336 به راهنمایی استاد بدیعالزمان فروزانفر از آن دفاع شده است. این تصحیح ـفعلاًـ آبرومندانهترین تصحیحی است که از دیوان این شاعر قصیدهسرا عرضه شده است. خودِ استاد یزدگردی در حاشیة صفحة 129 نفثةالمصدور مینویسد: «نگارنده، دیوان این شاعر قصیدهسرا را در طی سالیانی چند با مقابلة یازده نسخة کهنسال تصحیح کرده و در شرح احوال و مقام شاعری و نیز مشکلات اشعار وی بر آن حواشییی بیفزوده است و امید دارد به زودی به طبع آن اقدام کند. (زیدری، 1381: 129) این بدان معنی است که تصحیح متن دیوان در نظر ایشان تمام شده بوده است امّا به گفتة دکتر اصغر دادبه ایشان هیچگاه از کوشش برای بهتر کردن این اثر دست نکشیدند و، پس از دفاع از پایاننامه تا آخرین روزهای حیات، در پی بی نقص کردن آن بودهاند. به نظر میرسد تنها کاستییی که پس از درگذشت آن بزرگ به تلاش چندین سالة ایشان راه یافته در قسمت توضیحات و تعلیقات باشد زیرا قسمتی از آن، به گفتة آقای دکتر دادبه، ناپدید شده است: «تا آنجا که نگارندة این سطور دیده بود دوگونه یادداشت فراهم میآمد: یادداشتهایی که بر پشت و حواشی صفحات نسخة تایپی دیوان ثبت میافتاد و یادداشتهایی که بر اوراق جداگانه نوشته میشد و لابهلای صفحات قرار میگرفت تا در وقت مناسب در جای خود قرار گیرد و به مطالب پیشین پیوندد... و امروز متأسفانه تنها گونة اوّل یادداشتها در دست است و این از آن روست که از زمان درگذشت استاد تا آنگاه که مجموعه به دست من رسید، دقیقاً معلوم نیست که به دست چه کسانی سپرده شده است. همین قدر میدانم که زمانها در اختیار کس یا کسانی بوده است!» (ظهیر فاریابی، 1381: 16و17) پس این تصحیح، پس از ناپدید شدن یادداشتهای استاد یزدگردی، همان موجودی پایاننامة دکتری ایشان است و دکتر دادبه نیز تلویحاً این نکته را پذیرفته است: «بخش اعظم از این مجموعه همان است که استاد آن را به عنوان پایاننامة دکترای خود فراهم آورده بود...» ( ظهیر فاریابی، 1381: 16).
از این تصحیح امروز بیش از 50 سال میگذرد و در این مدّت، نسخههای معتبر دیگری از دیوان شاعر به دست آمده است که میتواند در تصحیحی مکمّل و شاید مجدّد، بسیاری از مشکلات راه یافته به این تصحیح را مرتفع کند؛ از آن جمله است سفینة تبریز که دیوان شاعر در آن برگهای 222 تا 246 این مجموعه را شامل میشود و در سال 721 کتابت شده است.
علیرغم گفتة دکتر اصغر دادبه که «حاصل کار استاد بی گمان، بی مانند است» متأسفانه باید گفت این گونه نیست؛ شاید «هر چه هست چاپ نسخة مصحّح استاد یزدگردی،... آغاز حکایتی دیگر در زمینة ظهیرشناسی» باشد. (ظهیر فاریابی، 1381: 19) جدای از قصیدهها، قطعهها و رباعیهای متعدد و بیتهایی که در خلال قصیدهها از تصحیح بیرون ماندهاند، ایرادهایی در ضبط بیتها نیز راه یافته که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
به هر روی دکتر امیرحسن یزدگردی برای تصحیح دیوان 6 نسخة اصلی به قرار زیر در اختیار داشته است:
1) نسخة شمارة 2655 اسعد افندی محفوظ در سلیمانیه که در سال 717هـ کتابت شده است.
2) نسخة شمارة 465 یونیورسیته با تاریخ کتابت 759.
3) نسخهای متعلّق به آقای مهدی بیانی با تاریخ کتابت 768.
4) نسخهای دیگر متعلّق به یونیورسیته به نشانی 688 و تاریخ کتابت 840.
5) نسخة شمارة 798 کتابخانة ملّی پاریس و تاریخ کتابت 843.
6) نسخهای به نشانی or.3325 از بریتیش میوزیوم با تاریخ کتابت 872.
و نیز هشت نسخة فرعی که «در موارد اشکال بدانها مراجعه شده است».
همانطور که ملاحظه میشود دیوان ظهیر در سفینة تبریز تنها 4 سال از نسخة اساس جوانتر و قدمت آن 38 سال از نسخة دوم بیشتر است.
در چاپ مورد گفتگو دیوان شاعر شامل 81 قصیده، 1+106 قطعه، 4 ترکیببند، 2 ملمّع!، 10 غزل، 2 مثنوی و 100 رباعی است. تعداد بیتهای آن نیز در مجموع 3674 بیت است.
سفینة تبریز، در مقایسه با دیوان چاپی، دربردارندة 79 قصیده، 94 قطعه، 4 ترکیببند، 3 2 ملمّع، 4 8 غزل، 1 مثنوی، 65 رباعی است که شمار ابیات آن بر روی هم 3419 بیت است. این مجموعه نیز، هرچند مانند دیگر نسخههای موجود از دیوان ظهیر، شامل همة اشعار شاعر نمیشود ولی اهمیّت آن در این است که از این تعداد شعر 5 قصیده، 10 قظعه و 9 رباعی اشعاریاند که در دیوان چاپی اثری از آنها نمیبینیم. افزون بر این، در بین پارهای از قصاید و یکی از قطعاتِ موجود نیز، ابیاتی است که در دیوان چاپی نشانی از آنها نیست.
قصیدهها
از مجموع قصیدههای دیوان چاپی، سفینة تبریز فاقد 7 قصیده به شمارههای؛10، 22، 26، 33، 46، 60 و 68 است، امّا 5 قصیده دارد که در هیچ کدام از نسخههای موجود در دست استاد یزدگردی نبودهاند. این قصیدهها بر روی هم 104 بیت دارند. مطلع قصاید و تعداد ابیات آنها به تفکیک بدینگونه است:
* ستاره سجده کند طلعت منیر تو را |
|
زمانه بوسه دهد پایة سریر تو را |
این قصیده 14 بیت دارد. (عکسی: 447)
* بُرد گوی دولت از شاهان گیتی سر به سر |
|
شاه بوبکر آن که ملکش هست میراث از پدر |
این قصیده 23 بیت دارد. (عکسی: 454)
* این جهانداری که اصل دولت است ایّام او |
|
حجّت فتح و دلیل نصرت است اعلام او |
این قصیده 24 بیت دارد. (عکسی: 462)
* خدایا دور کن چشم بدان زین طالع میمون |
|
از این شاه مبارکرای عالیقدر روزافزون |
این قصیده 22 بیت دارد. (عکسی: 462)
* آمد به فرّخیّ و سعادت به دار ملک |
|
صدری که هست بر قلم او مدار ملک |
این قصیده 21 بیت دارد. (عکسی: 471)
قطعات
دیوان چاپی ظهیر در مجموع1 + 106 قطعه دارد و سفینه 94 قطعه. در این بین در 84 قطعه با هم مشترکاند. 22 قطعه به شمارههای 4، 6، 8، 15، 18، 22، 26، 29، 38، 46، 52، 55، 57، 66، 69، 76، 77، 86، 88، 91، 97، 103 و قطعهای که در پایان رباعیها آمده است در سفینه نیامدهاند، امّا سفینه نیز 10 قطعة متفاوت دارد که جمع ابیات آنها 77 بیت است. قطعههایی که در دیوان چاپی نیامدهاند اینهایند:
ای سینة روزگار پرجوش |
|
از آتش تیغ آبدارات |
هرچ از لب آرزو درآید |
|
ایّام نهاده در کنارت |
در مدّت عمر نارسیده |
|
خورشید دواسبه در غبارت |
چون عزم سفر درست کردی |
|
دولت که همیشه باد یارت |
پیش از خدم تو میخرامید |
|
منزل منزل در انتظارت |
(عکسی: 476)
مطلع دیگر قطعهها و شمارة ابیات آنها بدین شکل است:
* سلام من برسان ای صبا به خدمت آن |
|
که رکن کعبة ارباب معرفت در اوست |
که قطعهای است با 9 بیت. (عکسی: 480)
* ای جمع کرده مبدعِ کُن در جناب تو |
|
هم صورت ملایکه هم سیرت ملوک |
این قطعه 7 بیت دارد. (عکسی: 482)
* سرِ اکابر عالم بهای دولت و دین |
|
تو را رسد به جهان سروریّ و سلّاری |
این شعر نیز دارای 6 بیت است. (عکسی: 482)
* من آن زنم که همه کار من نکوکاریست |
|
به زیر مقنعة من بسی کلهداریست |
این قطعه 9 بیت دارد. (عکسی: 483)
* دور یکی کاندرو چو من کسی از چرخ |
|
در سر سرمست خورد و خواب نیاید |
این قطعه 12 بیت دارد. (عکسی: 483)
* دعانی و ما اضمرت من لوعه الهوی |
|
فقی القلب منی ما حبیب بلابل |
این قطعه 21 بیت دارد و همة ابیات آن به عربی است. (عکسی: 484)
و صورت کامل سه قطعة کوتاهتر سفینة تبریز:
مرا اگر تو ندانی عُطارِدم داند |
|
که من کیام ز سرِ کلک من چه کار آید |
به هر قران و به هر دور چون منی نبود |
|
ز روزگار چو من کم به روزگار آید |
(عکسی: 485)
***
خواستم از دلبری دو بوسه و گفتم |
|
تربیتی کن به آب لطف خسی را |
گفت یکی بس بود که گر دو سِتانی |
|
فتنه شوی وآزمودهایم بسی را |
عمرِ عزیز است بوسة من و، هرگز |
|
عمر دوباره ندادهاند کسی را |
(عکسی: 485)
***
قضا با قدر امتحان کرد و گفت: |
|
«کنون کز جهان شد جهانْپهلوان |
به دست که باشد مدار فلک؟ |
|
به حکم که باشد زمین و زمان؟» |
قدر گفت: «هی این چه بی خردگیست! |
|
به دست مظفّر قزل ارسلان» |
(عکسی: 485)
رباعی
هرچند در صفحة 338 دیوان چاپی آمده «در دیوان ظهیر مجموعاً 99 رباعی است» ولی شمار رباعیهای این دیوان 100 فقره است. سفینه جمعاً 65 رباعی در خود دارد که تعداد آن 35 فقره از دیوان چاپی کمتر است. از این تعداد 56 رباعیِ مشترک دارند و نیز 9 رباعی در سفینه آمده که در دیوان چاپی خبری از آنها نیست.
سفینه رباعیهای شمارة 1، 5، 8، 9، 10، 13، 16، 20، 22، 23، 24، 28، 30، 31، 32، 35، 36، 38، 41، 43، 45، 48، 49، 53، 54، 56، 60، 62، 63، 64، 68، 72، 73، 77، 80، 81، 82، 83، 85، 87، 89، 92، 98 و 100 را ندارد. رباعیهای متفاوت سفینه اینهایند:
هر چند تو را نیست غم دوری من |
|
زرد است ز هجر تو گل سوری من |
ای بیخبر از عنا و رنجوری من
|
|
عشق تو به باد داد مستوری من |
هر لحظه به نزدیک خودم میخوانی |
|
احوال همیپرسی و خود میدانی |
تو سرو روانی و سخن پیش تو باد
|
|
میگویم و سر به هرزه میجنبانی 5 |
قرست؟ بر؟ آن روز و شب آمیغ هنوز |
|
ماه تو منوّر است در میغ هنوز |
خطّ تو اگر چه پای بر ماه نهاد |
|
چشمت به دو دست میزند تیغ هنوز |
دی روز وصال بود و هجران امروز |
|
دشوار آید دی به کف آسان امروز |
امروز برآنم ز پی دی که گذشت |
|
گر دی به کف آرم بدهم جان امروز |
ای فر تو داده روشنی با دیده |
|
شاهی چو تو دوران جهان نادیده |
وی دست تو دریا شده در دست بمان |
|
تا کور شود دشمن دریا دیده |
ای گوهر شبْچراغ فاش از قلمت |
|
وی شاهان را وجه معاش از قلمت |
تیغ است مدار ملک وصلت او نیز |
|
هر لحظه همی کند تراش از قلمت |
آن شمع که آفت سر است افسر او |
|
فربه شود از اشک، تن لاغر او |
بر گریة من شبی نخندید به طنز |
|
سرّ دل او گشت قضای سر او |
در عشق تو ای کوی غمت منزل من! |
|
بگداختم و حل نشد این مشکل من |
آن لعل لبت با همه سیرابی خویش |
|
از بهر چه شد شسته به خون دل من |
نومید مرا در کف غم بگذاری |
|
وآنگاه از او امید داری یاری |
ای خستة او چنانکه من کشتة او |
|
با من آن کن کز او طمع میداری |
داستان رباعیهای جا مانده از دیوان چاپی به همین جا ختم نمیشود. 11 رباعی نیز در نزههالمجالس آمده که در دیوان چاپی نیستند. یکی از این رباعیها با مصراع آغازین «نومید مرا در کف غم بگذاری» با سفینه مشترک است. در نزههالمجالس این رباعیها به نام ظهیر آمدهاند که در چاپ دیوان نیستند:
پروین خواهد که طرف ساز تو شود |
|
زهره که به طبع رود ساز تو شود |
مه را شرف این نه بس که هر ماه دو بار |
|
چون نعل سمند و، طبل باز تو شود |
(جمال خلیلشروانی، 1375: 161)
ای شمع کسی گریستن را ورزد |
|
کز هیبت او شمع فلک میلرزد |
گیرم که عدوی خسرو وقت بمرد |
|
آن مرده، بدین گریستن میارزد |
(همان: 164)
دی باد کشید در چمن رایت گل |
|
دست من و جام باده، تا غایت گل |
بر حاشیة صحن، ورقهای چمن |
|
پنج آیت غنچه است، ده آیت گل |
(همان: 221)
با یار حدیث وصل اگر درنگرفت |
|
بی زر، چه عجب که خشم دیگر نگرفت |
بنگر به عروس گل، که در مجلس باغ |
|
یک خنده نزد، تا دهنی زر نگرفت |
(همان: 220)
یارم چو کنون رنج مرا یاد کند |
|
برگ گل خود، تبه به شمشاد کند |
گویی که فلک نبشت بر عارض او |
|
کاین است سزای آن که بیداد کند |
(همان: 362)
آن بت، که ز عشق خویش مدهوشم کرد |
|
بگرفت، به قهر حلقه در گوشم کرد |
میخواستم از درد که فریاد کنم |
|
لب بر لب من نهاد و خاموشم کرد |
(همان: 394)
یا رب که من و هزار بهتر ز منت |
|
برخی تن نرم و نازک چون سمنت |
ای جان و جهان، ز خود روا میداری |
|
من مرده و آب زندگی در دهنت |
(همان: 394)
ای دوست مرا به کام دشمن کردی |
|
دشمن نکند آنچه تو با من کردی |
تو سوخته خرمن دگر کس بودی |
|
چون خویشتنم، سوخته خرمن کردی |
(همان: 456)
ای اشک به رفتن ار چه رویی داری |
|
وز خون دلم تو رنگوبویی داریی |
از دیده سبک میروی ای اشک روان |
|
با آنکه گذر بر سر مویی داری |
(همان: 657)
آنم که فلک به چشم من خوار آید |
|
از گردش او مرا چه تیمار آید |
ای چرخ، نه بر مراد من میگردی |
|
وز تو گله کردنم همی عار آید! |
(همان: 681)
چون نیست در این زمانة عهدشکن |
|
یک دوست، که عاقبت نگردد دشمن |
تنهایی را کنون نهادم گردن |
|
با خویشتنم خوش است، زین پس من و من |
(همان: 681)
اگر پنج رباعی دیگر را هم که به نام «ظهیر» در این کتاب آمده از همان «ظهیر فاریابی» به حساب آوریم، که با توجّه به شواهد موجود باید به حساب آوریم زیرا یکی از این رباعیها به نام ظهیر فاریابی در همان کتاب تکرار شده است و یکی از رباعیها نیز با سفینه مشترک است، این تعداد به چهارده فقره خواهد رسید زیرا از این پنج رباعی، 2 رباعی در دیوان چاپی آمده و 3 رباعی نیامده است:
آن ماه که دل ز بهر او ایمن نیست |
|
در طرة او قرار خود ممکن نیست |
سودای وی از چیست، که چندین زنجیر |
|
بر هر مویی نهاد، هم ساکن نیست |
(جمال خلیلشروانی، 1375: 325)
آن روز که بخت من ز من برگردد |
|
در عشق تو مردنم، میسّر گردد |
در حسرت آنم که، که خواهد عذرت |
|
چون چشم تو در ماتم من تر گردد |
(جمال خلیلشروانی، 1375: 440)
و نیز رباعی «در عشق تو ای کوی غمت منزل من» که در رباعیهای مربوط به سفینه آمده است. (جمال خلیلشروانی، 1375: 388). با این اوصاف رباعیهایی که در دیوان چاپی نیامدهاند در مجموع 22 فقره است.
ترکیببند
هر 4 ترکیببند را سفینه زیر عنوان «الترجیعات» آورده است. ترکیببند شمارة 4، بیتِ ترکیب را ندارد و به جای آن، به اشتباه بیت اوّل هر بندِ بعد را گذاشته است. تعداد بیتهای ترکیببندها در دیوان چاپی 193 و در سفینه 178 بیت است.
دربارة ترکیببند شمارة 1 گفتنی است: «این ترکیببند در دیوان جمالالدین عبدالرزّاق نیز آمده است»(ظهیر فاریابی، 1381: 333). آنگونه که توضیحات مصحّح نشان میدهد تنها نسخههای «بم» و «سق» این ترکیببند را داشتهاند (ظهیر فاریابی، 1381: 233). و آنگونه که نسخهبدلها روایت میکنند متن از «بم» است و اختلافهای «سق» با آن در حاشیه آمده است. «بم» همان نسخة بریتیش میوزیوم و ششمین نسخه از ردیف نسخههای مورد استفادة مصحّح است که در تاریخ 872 کتابت شده است. نسخة «سق» نیز از جمله نسخی است که «در موارد اشکال بدانها مراجعه شده است» (ظهیر فاریابی، 1381: 373). این نسخه تاریخ کتابت ندارد ولی مصحّح محترم از شیوة خط آن حدس زدهاند که در قرن نهم کتابت شده است. دیوان جمالالدین عبدالرزاق به تصحیح مرحوم وحید دستگردی نیز که این ترکیببند در آن آمده است تصحیح قابل اعتمادی نیست، و در آنجا مصحّح مشخص نکردهاند این شعر در کدام یک از نسخ موجود در دست ایشان بوده است و کدام یک آن را نداشتهاند. در کل، تمام اطّلاعاتی که از نسخهها به دست میدهند این است: «از این ده نسخه که مورد استفاده واقع شدهاند چهار نسخه کهنسال مخصوص کتابخانه ارمغان است» (جمالالدین عبدالرزاق، 1362: یط) و از کیفیت نسخهها اطلاعی به ما نمیدهد. آن گونه که از فحوای کلام آن بزرگوار برمیآید ایشان در پی رساندن ابیات دیوان جمالالدین به بیستهزار بیتی بوده است که تذکرهنویسان خبر از آن داده بودهاند ولی در مجموع بیش از دههزار بیت به دست نیاورده است. با وضعیت موجودِ دیوان جمالالدین و موجود بودن این شعر در سفینة تبریز احتمال اینکه این ترکیببند از ظهیر باشد به واقعیت نزدیکتر است.
نسخههای کهنسال دیوان ظهیر تا اوایل قرن نهم این شعر را در خود نداشتهاند و صورت چاپی، همانطور که گفته شد از نسخهای مورّخ 872 به متن آمده است. با عنایت به تاریخ کتابت سفینه و نیز اعتبار آن نسخه، پس از این، ضبطهای سفینه باید به متن بیاید. صورت آمده در سفینه تفاوتهایی با دیوان چاپی دارد که پارهای از آنها به قرار زیر است:
1) در سفینه بندهای چهارم و پنجم جابهجایند. این صورت را دیوان جمالالدین نیز تأیید میکند.
2) بیت ترکیب در بند چهارم (بیت 6 13ص 232) متعلّق به بند ششم است و برعکس. این ضبط را نیز دیوان جمالالدین تأیید میکند.
3) سفینه بیتهای 19 و 20 صفحة 232 را ندارد. سفینه بیت 5 صفحة 233 را نیز ندارد. این بیت در نسخة «بم» نیز نبوده است.
4) دو بیت در دیوان چاپی اینگونه آمده است:
منبر از وعظت ممکّن میشود |
|
مسند از دستت مزیّن میشود... |
روز بدعت از تو تیره میشود |
|
چشم ملّت از تو روشن میشود |
این دو بیت در سفینه بدین گونهاند:
منبر وعظت مزّین میشود |
|
چشم ملّت از تو روشن میشود... |
روز بدعت از تو تیره میشود |
|
مسند از دستت مبیّن میشود |
5) در بند ششم ابیات دوم و سوم جابهجایند. این صورت را نیز دیوان جمالالدین تأیید میکند.
6) بیت 5 در صفحة232 در چاپ اینگونه است:
رکن دین مسعود سعد روزگار |
|
کز وجودش خاست سعد روزگار |
هر دو نسخة در دست مصحّح گویا این ضبط را داشتهاند با همین قافیة معیوب که مصحّح نیز به آن واقف بوده است. در سفینه نیز مصراع دوم به این صورت است: کز وجودش یافت قدر روزگار، هرچند این ضبط بهتر از دو نسخة دیگر است ولی باز هم مشکل قافیه لاینحل باقی میماند. صورت صحیح آن در دیوان جمالالدین اصفهانی است که به جای مسعود سعد مسعود صدر دارد.
اختلافات دیگر:
با چنین حسن ار وفایی داشتی |
|
کار ما آخر چنین نگذاشتی |
(8/231 7)
سفینه: کار ما چونین فرونگذاشتی.
ای بسا کز هجرت آب چشم من |
|
همچو باد مهر جان بر زر گذشت |
(12/231)
سفینه: باد مهرگان. دیوان جمال نیز همین ضبط را دارد. ضمناً دیوان چاپی به همین صورت با فاصله بین مهر و جان است.
از لب تو بلعجبتر پاسخت |
|
کآن چنان تلخ است و بر شکّر گذشت |
(15/231)
سفینه: پاسخیست.
وایِ تو کت خون من در گردن است |
|
ورنه نیک و بد مرا هم درگذشت |
سفینه: ورنه ما را نیک و بد هم درگذشت. این ضبط را هم نسخة «سق» و هم دیوان جمال تأیید میکنند.
سلسله بر طرف دنیا افکند |
|
تا مرا در بند سودا افکند |
(19/231)
سفینه:...بر طرف دیبا افکند. دیوان جمال نیز همین ضبط را دارد.
گاه وعده دانم از بهر امید |
|
بر ره امروز و فردا افکند |
(1/232)
سفینه: گاه وعده دادنم بهر امید.
هر کجا تو برگشادی روز نطق |
|
گوهر از لفظ تو خرمن میشود |
(3/233)
سفینه:...برگشادی درج نطق. نیز در دیوان جمال.
روز تو عید است قربان تو خصم |
|
این چنین عیدی تو را فرخنده باد |
(14/233)
سفینه: روز تو عید است و قربان خصم تو. این ضبط را نیز دیوان جمال تأیید میکند.
تفاوتهای دیگری نیز نظیر: آن به جای این، تأخیر به جای تأثیر، لیک به جای ورنه و اختلافاتی از این دست دیده میشود که از ذکر آن درمیگذریم. گفتنی است ترکیببند 4 نیز از نسخة «بم» و «سق» روایت شده و سفینه اختلافاتی با متن دارد.
غزل، مثنوی
این گونة شعرها چیزی به دیوان چاپی ظهیر اضافه نخواهد کرد، امّا همانطور که پیش از این گفته شد در دیوان چاپی 10 غزل آمده و 2 ملمّع. سفینه این تعداد را مجتمع کرده و غزلهای شمارة 1 و 10 را ندارد و قصیدة شمارة 8 را در بین غزلها جای داده است. احتمال این که سفینه درست عمل کرده باشد زیاد است چون درونمایة این تغزّل 13 بیتی بیشتر به غزل میماند تا قصیده.
سفینه از دو مثنوی دیوان چاپی، تنها مثنوی اوّل را دارد و بیتهای سوم و هشتم آن را نیز ندارد.
بیتهای افزون
دیوان ظهیر در این چاپ حدود 3674 بیت است. امّا با بررسی سفینه پی میبریم چندین بیت و مصراع، بهجز قصیدهها، قطعهها و رباعیهای کاملی که ذکرشان گذشت، از شعرهای شاعر در این چاپ نیامده است.
قصیدة 5 پس از بیت هفدهم این بیت را دارد:
دستت به دست جود چو برخاست در جهان |
|
بی زر کسی نبیند جز بر چنار دست |
قصیدة 16 پس از بیت چهارم:
به رنج و صبر من خودپرست خود دشمن |
|
بلای عشق به رغبت همی خرم به مراد |
قصیدة 21 پس از بیت هفدهم:
نه دگر عقد به سوی مه تابان نگرد |
|
بی شب تیره بی روز منوّر گیرد |
همان قصیده پس از بیت هجدهم:
گر ز قهر تو نه لطفی بودش آب شود |
|
ور ز امر تو نه نهیی بود آذر گیرد |
در قصیدة 29 بعد از بیت دوم این بیت را دارد:
کاشکی ره بر فلک بردی که دیدی چشم خلق |
|
کاین سهنوبت هفتکوکب بر فلک چون میزنند |
قصیدة 30 پس از بیت بیست و پنجم:
سریر ملک عطا داد کردگار تو را |
|
به جای خویش بود هر چه کردگار دهد |
قصیدة 49 پس از بیت پنجم:
مجاوران ارم بگسلند بهر نطاق |
|
به دست باد صبا عقدهای گردن حور |
قصیدة 43 پس از بیت بیست و هفتم:
قضا ببوسد و گردون به دیده درمالد |
|
هر آن مثال که صادر شود ز دیوانش |
قصیدة 61 پس از بیت دوم:
رخسار و زلف توست عجب کاری |
|
جانِ فرشته و تن آهرمن |
قصیدة 69 پس از بیت بیست و چهارم:
سنان نیزة آب است در هوا روشن |
|
در آورند به چشم عدوت آب سیاه |
قصیدة 76 پس از بیت دوازدهم این بیت را دارد:
گر صبا تحفه برد گرد سپاهش به چمن |
|
چشم نرگس شود ایمن ز چه از بیخبری |
و در قطعة 28 پس از بیت پنجم:
کدام دُرّ هنر بود در خزینة ملک |
|
که آسمان به عطا در کنار تو نهاد |
از کمبودهای دیگر این تصحیح که به دست سفینه میتواند جبران شود این است که در پارهای مواضع دو مصراع از دو بیت حذف شده و دو بیت دیگر در هم ادغام شدهاند، در نتیجه معنی شعر از بین رفته است؛ در صفحة 49 قصیدة 11 آمده:
شخص سعادت روا بود که ندارد |
|
پای ز درگاه او که حصن حصین است |
صورت صحیح آن در سفینه به این صورت است:
شخص سعادت روا بود که ندارد |
|
دست ز فتراک او که حبل متین است |
صورت دولت شود که بار ندارد |
|
پای ز درگاه او که حصن حصین است |
با این اوصاف مجموع بیتهایی که سفینة تبریز به دیوان ظهیر فاریابی اضافه میکند 212 بیت است. به این جمع باید 26 بیت حاصل از 13 رباعی نزههالمجالس را نیز افزود.
نکتة گفتنی دیگر این است که در این چاپ هیچکدام از عنوانهای اشعار نیامده است. بعید به نظر میرسد نسخههای در دست مصحّح به این صورت ساده که در چاپ حاضر میبینیم آمده باشند. ذکر سرعنوانها و اینکه هر قصیده یا قطعه در مدح چه کسی یا به چه عنوانی سروده شده است میتوانست بیشتر به کار محقّقین بیاید. به عنوان مثال در صفحة 315، که بررسی حال و احوال ممدوحان شاعر است، آمده: «فخرالدین ـ که محتمل است فخرالدین علاءالدوله عربشاه باشد که در اواسط قرن 6 نفوذ بسیار به هم رسانیده بود...» با استناد به ضبط موجود در سفینه بر سر قطعة 68، این شخص، علاءالدوله عربشاه مذکور نیست. در آنجا آمده است «و ایضاً له بمدح پهلوان فخرالدین الخلخالی»(عکسی: 478). این شخص همان است که شاعر در قصیدة 73 نیز او را ستوده است.
در سفینه به مدح چندین شخص برمیخوریم که در بین ممدوحان ظهیر که به شمارش دکتر یزدگردی 38 نفرند نامی از آنها نمیبینیم؛ به عنوان مثال قطعة شمارة 100 برای «شرفالدین فاریابی» (عکس 480)، قطعة شمارة 37 در مدح «صدرالدین وزانی»(عکس 478)، قصیدة 64 «فی مدح زبیدهخاتون طاب مثواهما» (عکس 460) و... سروده شدهاند.
در بین این ممدوحان دکتر یزدگردی نورالدین نامی را نیز ذکر کرده و توضیحی در شرح حال او ندادهاند. این نام در سفینه در قصیدة 75 به این صورت آمده است «وایضاً له فی مدح نورالدین قرآنخوان» (عکس 465).
وضعیت عنوان شعرهایی که در دیوان چاپی نیامدهاند در سفینه به این صورت است:
قصیده با مطلع «این جهانداری که اصل دولت است ایّام او...» با این عنوان است: «و ایضاً له فی مدح الملک الکبیر عضدالدوله طغانشاه بن موید»
قصیده با مطلع «آمد به فرّخیّ و سعادت به دار ملک...» با این عنوان آمده: «و ایضاً له بمدح نظامالملک». هر سه قصیدة دیگر با عبارت «وایضاً له بمدحه» آمدهاند.
وضعیت قطعهها نیز بدینگونه است:
قطعة «سلام من برسان ای صبا...»: «وایضاً له برسم المراسلات»،
قطعة «تو را رسد به جهان...»: «وایضاً له بمدح امیر»،
قطعة «دعانی و ما...»: «و ایضاً له بمدح الصدر... علی المستوفی»،
قطعة «مرا اگر تو ندانی...»: «و ایضاً له فی الافتخار»،
قطعة «قضا با قدر امتحان کرد و گفت...»: «وایضاً له بمدح اتابک قزل ارسلان». عناوین دیگر قطعهها نیز عباراتی است نظیر: وله و و له بمدحه.
ضبطهای متفاوت
این دیوان زمانی تصحیح شده که چندین نسخهی موجود از دیوان شاعر یا هنوز یافت نشده بودهاند یا مصحّح به آنها دسترسی نداشته است؛ در این میان سفینه گاه ضبطهایی دارد که با متن متفاوت است و با هیچکدام از نسخهبدلهای موجود نیز پشتیبانی نمیشود، و ضبط نسخههایی که مصحّح در اختیار نداشته فعلاً در دست ما نیز نیست، چندی از این ضبطها قطعاً برتر از متن است و برای پارهای از آنها نیز باید پشتیبانی از دیگر نسخهها یافته شود و گرنه بهصرف روایت سفینه نمیتوان حکم بر برتری آنها داد. در هر حال صورت متفاوت و گاه مرجّح پارهای از ضبطهای سفینه اینگونه است.
الف) ضبطهای منحصر به فرد:
وین یار نازنین که سرانگشت میگزد |
|
هم محنتیست گر نه طپیدنْش از کجاست |
(15/35)
سفینه: وآن باز نازنین که... با توجّه به بیتهای پیش و پس از این بیت که از نام حیوانات و پرندگانی نظیر پیل، شیر، مور، کبک، شاهین، طاووس، سیمرغ... استفاده کرده، ضبط «باز» صحیح است. همچنین «گر» در مصراع دوم «ور» است که همة نسخهبدلها نیز همین را تأیید میکنند.
در پای محنت تو از آن دست میزنم |
|
تا برنگیری از سر من دلفکار دست |
(2/40)
سفینه:... از آن دم نمیزنم. با عنایت به معنی شعر ضبط سفینه بر متن ترجیح دارد.
دین خدا از تو باقی است معونت |
|
لاجرمت روز و شب خدای معین است |
(17/49)
سفینه: یافتهست معونت. ضبط سفینه به مراتب بهتر از صورت پیشنهادی چاپی است.
وجود خصم تو جز کثرت سوادی نیست |
|
چنانکه هیبت صفر از میانة اعداد |
(4/57)
سفینه: هیئت صفر. هیبت بزرگی را به ذهن متبادر میکند و در این بیت دور از خواست شاعر است. هیئت برای صفر به اطمینان صورت بهتری است.
ایزد چو کارگاه فلک را نگار کرد |
|
از کاینات ذات تو را اختیار کرد |
(1/64)
سفینه: «... به کار کرد» دارد. با توجه به اینکه بیت در حال بازگوی مسئلة آغاز آفرینش و شروع این داستان است «به کار کردن» کارگاه نیز میتواند صحیح باشد.
روی من از پی طرف کمرت هر لحظه |
|
ای بسا گوهر ناسفته که در زر گیرد |
(3/66)
سفینه: چشم من از پی.... شاعر از گریستن میگوید و از اشکی که بر رویش(زر) میریزد، در این صورت چشم بهتر از روی است.
بخت از این خیمة سر بافتة سیمطناب |
|
بر سر فرق فلکسای تو افسر گیرد |
(13/66)
سفینه:... زربافتة سیمطناب. حرف از خیمهای است که با زر بافته شده و طنابش از سیم (= نقره) است، سربافته در اینجا مناسبتی ندارد.
ماه ازین بحر گرانمایة ناسفته درر |
|
گردن ملک تو را حجله به زیور گیرد |
(14/66)
سفینه:... جمله به زیور گیرد. معنی مصراع دوم این است که ماه تمام گردن ملک تو را به زیور میگیرد، با ضبط پیشنهادی، نسخة چاپی اگر «را» رای فک اضافه باشد، معنی بسیار پیچیده میشود: ماه حجلة گردن تو را به زیور میگیرد!
از فزع قهر و شدّت غضب او |
|
در دل کان پارههای خون معقّد |
(5/70)
سفینه: غضب اوست. بیت به صراحت به «است» پس از «او» محتاج است.
دل که چو دُرّیست در هوای تو صافی |
|
از کرمت سرخروی گشت چو بُسَّد |
(9/70)
سفینه: دل که چو دردیست... دل آیا میتواند دُر باشد و در عین حال ناچیز! و بعد تبدیل شود به بسّد؟ امّا «دُرد» در بیت در مقابل «صافی» قرار میگیرد و این ناخالص از «کرم» او تبدیل به بسّد میشود.
روز وجودم چو روزنامة خصمت |
|
گردد از احداث روزگار مشیّد |
(12/70)
سفینه: روز حسودم. با این ضبط بیت معنی درستی به دست میآورد.
ستوده خسرو عالم که خاک درگه او |
|
سپهر سر زده را تاج افتخار دهد |
(3/83)
ضبط مصراع اوّل مطابق است با تاریخ ابن اسفندیار. دلیل این انتخاب معلوم نیست در حالی که همة نسخهها ضبطهایی متفاوت ارائه میدهند و تعجب زمانی بیشتر میشود که در پایان همین قصیده نوشتهاند: «ابیاتی متفرق از این قصیده آن هم نادرست و نامفهوم در تاریخ طبرستان ابن اسفندیار، ص 121 آمده است.»
در هر حال ضبط سفینه اینگونه است: سرِ ملوک قزل ارسلان که خاک درش.
گر چه یک شخم از ره صورت |
|
دارم از علم لشکری جرّار |
(4/97)
سفینه: یک شخصم از ره صورت. یک شخص به معنی یک نفر در مقابل لشکر قرار گرفته است و یک شخم با اطمینان ایراد دارد.
ای که از اوج برج تعظیمت |
|
سر طائر ز بیم بنهد سر |
(20/100)
سفینه: نسر طایر. نسر طایر صورتی فلکی است به معنی کرکس پرنده و این ضبط کاملاً صحیح است، نیز برج در مصراع قبل همین را تقویت میکند.
پیش شمشیر لفظت از دهنت |
|
صبح صادق بیفکند خنجر |
(2/101)
سفینه: پیش شمشیر لطفت از دهشت. بیت در نسخة چاپی آشفته مینماید و این آشفتگی با ضبط سفینه از بین میرود.
بکوش تا به سلامت به منزلی برسی |
|
که راه سخت مخوف است و منزلت بس دور |
(8/105)
سفینه:...به مأمنی برسی. این ضبط با توجه به مخوف بودن راه و دور بودن منزل بسیار به جا و مطمئنتر است.
چو این عروس سزاوار چون تو شاه بود |
|
برای مهر گران نیست مستحقّ طلاق |
(6/118)
سفینه: چنین عروس سزاوارِ.... واضح است که ضبط سفینه بهتر است.
مرا ز شادی رویش به سینه باز آمد |
|
دلی که مرده و زنده نبود از او اثرم |
(3/131)
سفینه در محل قافیه «خبرم» دارد. «اثرم» در همین قصیده بیت یازدهم تکرار شده است و معنی بیت و باز آمدن، بیخبر بودن، ضبط سفینه را تقویت میکند.
ز بهر خدمتی عید خود همین قصّهست |
|
که من به نزد جهانْپهلوان به قصّه برم |
(16/131)
سفینه:... جهان پهلوان به تحفه برم. این صورت را روایت شعر و معنی بیت مشخّص میکند که صحیح است.
از رشک سنان دیوبندت |
|
دیوانه شده روان رستم |
(12/133)
سفینه:...رشک کمند دیوبندت. کمند و بند موسیقی بهتری با هم ایجاد میکنند و نیز با «کمند» میشود دیو را بست.
خواجو راست:
نه من به بند کمند تو پایبندم و بس |
|
کسی به شهر نیامد که شهربند تو نیست |
(خواجوی کرمانی، 1369: ؟؟)
روی فلک سیه شود آنگاه رای تو |
|
بر چهرة زمانه ز عصیان کشد رقم |
(17/135)
سفینه:... آندم که رای تو. بیت احتیاج به «که» دارد که معنی آن درست شود.
سطح اعلای فلک گر چه محیط است به کل |
|
هست در دایرة قدّ تو چون نقطة جیم |
(1/138)
سفینه: دایرة قدر تو.... دایرة قد خمیدگی و ناتوانی را میرساند و امتیازی برای ممدوح شاعر در پی ندارد، امّا دایرة قدر، بزرگی شاعر را منحصر به خود او میکند.
بر باد داد هیبت تو خرمن قمر |
|
وآتش زده شکوه تو در راه ترکشان |
(19/141)
سفینه:... راه کهکشان. خرمن قمر که وجود داشته باشد، راه کهکشان در بیت مناسبت دارد.
ای با زمانه حکم تو آن کرده |
|
کآسیب مهرگان به گل و گلشن |
(8/144)
سفینه: ای با زمانه حسن تو.... این قسمت تغزّل قصیده است و «حسن» با گل و گلشن و «مهر» در مهرگان و لطافت تغزّل، سازگاری بیشتری دارد.
کنون ز مستی من بیش از این دو حرف نماند |
|
دلی چو چشمة میم و قدی چو حلقة نون |
(11/146)
سفینه: کنون ز هستی من.... همین درست است و از «هستی» شاعر چیزی به جز دو حرف نمانده است نه از مستی او.
گر قبول تو سایه برگیرد |
|
برکشد آفتاب خنجر کین |
(15/150)
سفینه:...سایهای گسترد. معنی شعر سایه گستردن را میخواهد نه سایه برگرفتن را. بیتهای پیش و پس از این نیز در مدح ممدوح شاعر همین تعبیرات را تکرار میکنند.
لیکن از بس غبار محنت و رنج |
|
که نیابد به عمرها تسکین |
(4/153)
سفینه:...عنا و محنت و رنج. عنا با محنت و رنج سازگاری بیشتری دارد.
تکلّفی نبود لایق بزرگی تو |
|
اگر به خیره نگیری و عیب نشماری |
(7/165)
سفینه: اگر تو خرده نگیری.... با عنایت به بزرگی در مصراع قبل صورت سفینه بهتر است، نیز در عیب، خیره(بیهوده) هم وجود دارد.
اندرین واقعه تنها نه منم در عالم |
|
هر کسی را به حد خویش بود تیماری |
(5/169)
سفینه: بازاری
وز دستِ کفت فرات و دجله |
|
هر لحظه زنند جامه در نیل |
(17/213)
سفینه: دست و کفت.... با این ضبط لف و نشری نیز در بیت پیش میآید: فرات از دست تو و دجله از کفت جامه در نیل میزنند.
به نعیم وجود پُر کرده |
|
هفت کشور شکم به پهلوی تو |
(6/220)
بیت معنی محصّلی ندارد و سفینه این ضبط را دارد: به تنعّم وجود پر کرده. احتمالاً ضبط نسخة اساس همین بوده و مصحّح نسخه را بد خوانده باشد.
بر در صومعه بنشست و سلامی در داد |
|
سرِ خم را بگشاد و در غم را دربست |
(10/247)
سفینه: بگذشت و صلایی در داد. صلا به معنی دعوت کردن به مهمانی است و با توجّه به گشودن سر خُم سنخیت بیشتری دارد. لازم به گفتن است که چهار نسخة دیگر نیز به جای بنشست، بگذشت داشتهاند.
ب) ضبطهایی که از طرف نسخ دیگر پشتیبانی میشود:
ضبطهایی که از طرف نسخههای دیگر پشتیبانی میشود نیز بسیار است امّا به ذکر یکی دو نمونه از این نوع بسنده میشود.
دین هدی [ز پایة] سعی تو شد قوی |
|
کار جهان به سایة عدل تو گشت راست |
(11/36)
«ز پایة» آنچنان که از توضیحات نسخهبدلها برمیآید، در متن ناخوانا بوده است و این تعبیر را خود استاد یزدگردی به حدس در متن جای داده است. به جای این سفینه «ز پشتی» دارد که ضبط یکی دیگر از نسخهها نیز همین بوده و درست نیز همین است. این ضبط در مقدّمهای که استاد یزدگردی بر دیوان ظهیر نگاشتهاند پذیرفته شده بوده است و در آنجا نوشتهاند: «دین هدی به پشتی سعی او قوی و کار جهان به سایة عدل او راست شده است» (ظهیر، 1381: 321) آنگاه بیت را به همین صورت با ضبط «ز پشتی» نقل کردهاند.
به حرب دشمن بدفعل او عجبتر آن |
|
که همچو تیغ برآورد استخوان گوهر |
(11/108)
سفینه: دشمن سگفعل.... استخوان در مصراع دوم وجود سگ در مصراع اوّل را خواستار است. سه نسخة دیگر (یو2 کتابت 840، بم کتابت 872، پا کتابت 843) نیز همین ضبط را تأیید میکنند.
سپهر و مهر چو حجّاج کعبة اسلام |
|
به عزم کعبة اسلام بستهاند احرام |
(1/127)
سفینه: به عزم کعبة اقبال.... این ضبط از تکرار کعبة اسلام که بی شک استباه است جلوگیری میکند. در ضمن ضبط دو نسخة دیگر، تصحیح ایشان (یو1 کتابت 759) و (بی کتابت 768) نیز همین بوده است.
وآنچه با خلق میکند سعیت |
|
با چمن شبنم مطر نکند |
(4/201)
سفینه:...میکند تیغت. و نیز در مصراع دوم شبنم و مطر نکند. متن این قطعه از نسخة اساس نیست و از تنها در«بم» و «سق» آمده است. ضبط سفینه بر آنها ارجح است.
در گذرهای او [گلی است که] پیل |
|
جز به کشتی در او عبر نکند |
(16/201)
این قطعه را فقط دو نسخة «بم» و «سق» داشتهاند و مصحّح اشارهای به این نکته نکردهاند که قسمتی از مصراع اول چرا در قلاب است. اگر این به دلیل ناخوانا بودن در نسخهها است باید گفت ضبط سفینه هم به همین صورت است تنها به جای «او»، «آن» آورده است.
بدخوانی نسخه
در پارهای مواقع ضبط پیشنهادی نشان از این دارد نسخههای موجود درست خوانده نشدهاند:
آن دل که سفرة فلک چنبری نگشت |
|
در چنبر دو زلف تو اکنون مسخّر است |
(4/41)
سفینه:...سخرة فلک چنبری نگشت. مسخّر با سخره تناسب ایجاد میکند همانطور که فلک چنبری با چنبر زلف.
جایی که جلوهگاه عروس ظفر بود |
|
بر فرض خصم گوهر تیغت نثار باد |
(16/52)
سفینه: بر فرق خصم....
جهان زمان تصرّف به دست ملک تو داد |
|
هنوز گردون از روی همّت تو خجل |
(2/126)
سفینه: زمام تصرّف.
وگر زمانه بسوزد جریدة اعمار |
|
بود صحیفة تیغ تو نسختی کامل |
(7/126)
سفینه: جریدة اعمال.
ز من ملوک جهان نام نیک زنده کنند |
|
به قول مردهدلان بر میان مزن بترم |
(17/132)
سفینه:... بر میان مزن تبرم. این ضبط به وضوح صحیحتر است.
مبر به پیش خود آبرویم از پس از این |
|
حدیث نان به زبان آورم ز سگ بترم |
(21/132)
سفینه: مبر به پیش خرد آبرویم، ار پس از این. مصحّح هم خرد را خود خوانده و هم ار را از.
دریا به قبضة کف گوهر نشان توست |
|
آری بلور نیز به گوهر مشبّه است |
(7/51)
سفینه:...گوهرفشان توست.
وی ز شُکرت دهان اصل هنر |
|
گشته چون کام نیشکر شیرین |
(18/153)
سفینه:...دهان اهل هنر.
منتظم با کف دربار تو اسباب حیات |
|
منتشر در سر شمشیر تو آثار جحیم |
(18/137)
سفینه:...با کف دریای تو. دریا با جود و ابر بذل در بیت پیش از این مطابقت تمام دارد.
برخیز و از زمانه به یکبار نسل و حرث |
|
گر دفع فتنه را نکند تیغ تو ضمان |
(16/141)
سفینه: برخیزد.... این صورت بسیار پسندیدهتر است.
در پارهای مواضع سفینه ضبطی دارد که با تمام نسخهها متفاوت است این به معنی برتری ضبط سفینه بر ضبط متن نیست، ولی در بعضی از این مواضع، ضیط نسخة چاپی از نسخهای غیر از نسخة اساس است و صورت سفینه میتواند به متن بیاید:
در قطعة شمارة (1/220) مصراع «دانی که مدّتی من رنجور خاکسار»، در سفینه به صورت مگذار خستة دل رنجور را از آنک آمده است. همینطور در قصیدة (3/78) به جای بیت:
به کام خویش بران مرکب نشاط و طرب |
|
که بخت با تو عنان راست در عنان افکند
|
این بیت را دارد:
رکاب عهد تو در مملکت چنان بادا |
|
که روزگار عنان با تو در عنان افکند |
امتیاز دیگری که سفینه دارد و میتواند در بهبود چاپ دیوان به کار آید اصلاح ضبطهای مغلوط و مغشوشی است که از درهمریختگی نسخهها به متن راه یافته است:
قصیدة 45 بیتیِ شمارة 65 در دیوان چاپی تا بیت 13 بر اساسِ نسخة اساس است و به دلیل ناقص بودن آن قصیده در آن نسخه و آشفتگی و مغشوش بودن نسخههای دیگر (رک دیوان: 152 پاورقی 8) متن بر اساس نسخة «بم» که در ردیف ششم نسخهها قرار دارد و کتابت آن در سال 872 بوده است انتخاب شده است. این قصیده در سفینه بدون هیچ ایرادی ضبط شده و نکتة با اهمیت این است که بیت هفدهم در آن پس از بیت بیستم آمده است؛ این به روایت جاری در شعر کمک بیشتری میکند. نیز توالی ابیات در قصیدة 40 در سفینه معقولتر از نسخة چاپی به نظر میرسد.
بحثی بر نسخة اساس
نسخة اساس طبع استاد یزدگردی نسخة کاملی نبوده و بسیاری از شعرها را از نسخههای متأخّر نقل کرده است. در اینجا شعرهایی را که نسخة اساس و نسخههای نزدیک به آن نداشتهاند به تفکیک ذکر میکنیم و نشان میدهیم کدام یک از آنها میتواند از سفینه به متن بیاید: از تعداد قصاید موجود، 20 قصیدة 15، 19، 21، 22، 25، 28، 29، 33، 41، 42، 44، 46، 49، 57، 60، 61، 63، 64، 68 و 80 در اساس و نسخههای نزدیک به آن نبودهاند و بهجز 5 قصیدة 22، 33، 46، 60 و 68 بقیه در سفینه آمدهاند و میتوانند جایگزین صورتهای نادرست متن شوند.
از قطعات موجود در چاپ 30 قطعه از اساس نقل نشده و از این بین قطعات 1، 5، 7، 13، 43، 44، 49، 61، 72، 73، 77، 79، 81، 96 و 98 میتواند از سفینه به متن بیاید.
54 رباعی از دیوان چاپی از نسخهای جز اساس به متن آمدهاند در این میان رباعیهای 2، 4، 12، 17، 18، 19، 21، 25، 39، 46، 58، 67، 69، 78 و 90 را سفینه دارد و ضبط سفینه باید به متن منتقل شود. ملمّع شمارة 1 و ترکیببندهای 1 و 4 نیز در نسخة اساس مصحّح نبودهاند و صورت سفینه میتواند به متن راه پیدا کند.
البته ناگفته نباید رها کرد که دیوان ظهیر در سفینة تبریز بسیاری از بیتهای قصیدهها، قطعهها و... را ندارد و در پارهای از مواضع از ایرادهای شگفت و بیدقتیهایی خالی نیست ولی در نهایت نسخهای است قابل اعتماد.
میدانیم این کتاب زمانی به چاپ رسید که سالها از درگذشت مصحّح فاضل آن گذشته بود، پس بعضی از اشکالات موجود در چاپ، نمیتواند متوجّه ایشان باشد و چندی از این ایرادها به دکتر دادبه برمیگردد، از آن جمله، ذکر ناقص و گاه گمراه کنندة نسخهبدلهاست. ذکر صحیح و دقیق نسخهبدلها وظیفة هر مصحّح متن ادبی است. آشفتگی در ضبط نسخهبدلهای این چاپ هویداست. به عنوان مثال در صفحة 161 اینچنین آمده: «فتاد نام بزرگت1 به عدل در افواه». در شرح نسخهبدل آن اینگونه آمده: یو1: جلال. به احتمال فراوان متن نسخه «جلالت» بوده که به اشتباه «جلال» ذکر شده است. شگفتتر اینکه در همان صفحه مصراعی دیگر به این صورت است: «که حصر آن نکند دور سال و مدّت ماه5» و برای آن از دو نسخة «بی» و «پا» ذکر شده: گردش. این واژه به این صورت به هیچ نحو، با بیت جور در نمیآید. مثال دیگر اینکه؛ در صفحة 162 میخوانیم: «حدیث کوته و شیرین بگوی5 کو خالیست». از سه نسخة یو1، پا و بی آمده: «بگو چو من». عدد 5 میبایست بر روی «کو» باشد که قرائت درستی از نسخهها به دست دهد وگرنه بیت دچار ایراد وزنی میشود.
در قسمت رباعیها، رباعی اوّل به این شکل است: «بی آنک1 به کس رسید زوری از ما» توقّع چنان است که ضبط متفاوت دیگر نسخهها آورده شود ولی در پاورقی شمارة 1 میخوانیم: «این رباعی را شمس قیس رازی به وزیر بونصر کندری نسبت داده است...» برای توضیحی اینچنینی، این عدد میبایست روی شمارة رباعی، یا شبیه دیگر شعرها، در پایان شعر میآمد. نیز در (4/79) عدد 1 باید بر روی «عقل» قرار بگیرد نه بر روی «اندر». بیتهای24ـ16 قصیدة 74 پس از آخرین بیت قصیدة 73 آمده و اشارة دقیقی به این مهم نشده است. در قصیدة (19/141) نسخهبدل شمارة 12 با متن هیچ تفاوتی ندارد! در صفحة 83 جای توضیحات شمارة 2 و 3 جا به جا شده است و با توجّه به این که هر دو شماره، دو مصراع کامل را توضیح میدهد خواننده را دچار سردرگمی میکند. در صفحة 272 از «یو1» به عنوان نسخهبدل ضبطی نقل کرده آنگه در ادامه مینویسد این رباعی در یو1 ثبت نشده است.
از نواقص دیگر این چاپ ایرادهای مطبعی متعدّد است که شمار آنها از حد احصا میگذرد برای مثال میتوان برشمرد: در قصیدة (19/57) چهار باید تبدیل به «چار» شود و در قصیدة (12/77) «هر آنکس» باید «هر آنکسی» شود و نیز تقریباً در همه جای کتاب صد ره (=بار) بی فاصله به صورت صدره چاپ شده است و بسیاری دیگر که با نگاه به هر کدام از صفحات به حتم به چشم خواهد خورد.
در پایان امید آن میرود که در تجدید چاپ این دیوان، هم از نسخة نفیس سفینه و هم از کتابها و مجموعههای دیگری که شعری از ظهیر در آنها یافت میشود 8 استفاده شود بلکه زحمات چندین سالة مصحّح فاضل آن اینگونه بی مبالات جلوه نکند.
پینوشتها
1- دکتر ریاحی این تعداد را 24 رباعی ذکر کرده است (رک: جمال خلیلشروانی: 109) اما تعداد رباعیهایی که به نام ظهیرفاریابی آمده 30 و با احتساب نام ظهیر، که احتمال میدهند همان فاریابی باشد، 35رباعی است. این تعداد هرچند بیشترین تعداد رباعی از یک شاعر نیست که در این مجموعه آمده، اما نام او در بین کسانی است که به گفتة مصحّح فاضل کتاب، دکتر محمّدامین ریاحی، از کسانی بوده است که گردآورندة کتاب به شعر او توجّه زیادی داشته است.
2. نیز رک به دیوان ظهیر فاریابی: 380ـ381.
3. در سفینه، ترکیببندها زیر عنوان الترجیعات آمدهاند.
۴. این دو شعر در سفینه در بین غزلها آمدهاند و درست نیز همین است، چه در زبان فارسی قالبی به عنوان «ملمّع» تعریف نشده است و این هنر یا صنعت در علم بدیع بررسی میشود. تقسیمبندی دیوان چاپیِ ظهیر به قصاید، غزلیات و قرار دادن این گونه شعر در دستهای جداگانه و به این عنوان به نظر نمیرسد صحیح باشد.
۵. البته این رباعی از شرفالدین شفروه است (رک لباب الالباب عوفی، چاپ نفیسی، 225). این رباعی به مولوی هم انتساب دارد اما اننتسابش به مولوی به دلیل آمدنش در لباب الالباب منتفی است. در دیوان شرف الدین شفروه هم هست (نسخه بایگانی ملی هند، برگ 162.)
۶. شمارة ابیات در دیوان ایراد دارند و ما برای سهولت در کار خواننده همان شمارهها را حفظ کردیم.
۷. در همهجای این مقاله عدد سمت چپ شمارة صفحه و عدد سمت راست شمارة بیت در آن صفحه است.
۸. برای نمونه بنگرید به «اشعار تازیافتة ظهیرالدین فاریابی» از دکتر مسعود تاکی.