نویسندگان
دانشگاه شهید بهشتی
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
This research aims to familiarize the researchers with “Qisas Al-anbiya” written by "Mohammad Ibn Abdollah Kisai", to introduce detailed Persian translations of this book manuscript. Study within the text of the translations in order to achieve the structure of style (language and literature) is also one of the strategic objectives of this research. Considering the lack of information on the author's life and identity of the Persian translators work, cataloging and bibliographers critical comments about it in this article are intended. The main reasons for the author's approach to this issue can be the narrative style and the popularity of Kisai's work of fiction among Muslim communities and numerous manuscripts in the libraries of the world, as well as translations of Persian manuscripts unknown in Iran and the world considered
کلیدواژهها [English]
مقدمه
قصصالانبیا یکی از انواع ادب داستانی است که از دیرباز در سرزمین های اسلامی، به ویژه ایران، مورد توجه نویسندگان و تاریخ نگاران بودهاست. مورّخان و دانشمندان اسلامی به سبب اهمیّت موضوع و تاکیدی که قرآن کریم(یوسف،111) به دانستن سرگذشت انبیای پیشین داشت، در تدوین قصّه انبیاء همّت گماردند و از رهگذر همین مساعی، آثار فراوانی با عناوینی نظیر «قصصالانبیاء»، «تاریخ انبیاء»، «تاریخ رسل» پدید آمد. ارتباط این گونه آثار با علوم اسلامی و تاریخ ادیان، سبب جذّابیت آنها گشت و زمینه ساز مطالعات و تحقیقات اسلامی در جهان غرب شد آن گونه که برخی پایان نامهها، مقالات و کتابهای محققان علاقمند به پژوهش در حوزه مطالعات اسلامی به این موضوع اختصاص یافتهاست. 1 از قدیمترین و معروفترین کتابهای قصصانبیای موجود، میتوان از «عرایسالمجالسفی قصصالانبیاء» اثر ابواسحاق احمد بن محمدبن نیشابوری معروف به «ثعلبی»(م. 427هـ. ق.) به عربی و «قصصالانبیاء» اثر ابواسحاقابراهیمبنمنصوربنخلف نیشابوری(قرن پنجم) و «تاجالقصص» اثر ابونصراحمد بخاری(تالیف 475هـ.ق.) به زبان فارسی یاد نمود. همچنین به «قصصالانبیاء» اثر«محمدبنعبداللهکسایی» به زبان عربی و ترجمههای فارسی آن اشاره کرد. این منابع الگویی برای آثار سدههای میانی و بعد از آن محسوب میشوند. در سده هفتم «قصصالانبیاء» اثر ابوالحسن بن الهیصم البوشنجی و در قرن هشتم آثاری همچون« قصصالانبیاء» عمادالدینابیالفداءاسماعیلبن کثیر(774 – 700هـ.ق.) و «قصصالانبیاء» از قطبالدینسعیدبنهبة اللهراوندی(م.786هـ.ق.)حائز اهمیّتاند. این نوشتار به دنبال پاسخ این پرسشهاست: اهمیّت و ارزش قصص الانبیای کسایی در چیست؟ نسخ خطی ترجمههای فارسی این کتاب کدامند و به لحاظ ساختار متنی چه اهمیتی دارند؟آیا«نفایس العرایس» دیدوزمی ترجمهای از قصص الانبیای کسایی است؟ روش تحقیق در این نوشتار توصیفی- تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانهای است.
پیشینه موضوع
در باره قصص الانبیای کسایی و ترجمههای فارسی آن، پژوهش جامعی صورت نگرفته است. تنها تحقیق مستقلی که در این باره نگاشته شده، مقاله«قصص الانبیای کسایی» از فرشاد مزدرانی در مجله آئینه میراث است. ترجمههای فارسی آن نیز در دست تصحیح و چاپ است. 2 بنابراین، مقاله حاضر میتواند یکی از نخستین پژوهشهای جامع در این زمینه باشد.
قصصالانبیای کسایی
از میان کتب قصص پیامبران که همچون «عرایس المجالس» ثعلبی در جهان اسلام اقبال یافته است، قصص الانبیای کسایی است. این کتاب به احتمال زیاد در اوایل قرن پنجم نگارش یافته است. هویت مؤلف آن به درستی معلوم نیست؛ حتی در نام و کنیه او نیز اختلاف نظر است؛ گاه قصصالانبیای وی را به خطا به «علیبنحمزة النحوی الکسائی» (م. 189 هـ.ق.) نسبت دادهاند. نسخه خطی موجود در کتابخانه ملک(به شماره1383) به نام «ابوالحسن علیبنحمزهبنعبداللهبنعثمانبنفیروز کسایی» ثبت شدهاست. با بررسی و مقابله متن آن با نسخ دیگر، معلوم گردید مؤلف آن همان «محمّدبنعبدالله کسایی» است. «کشف الظنون»ذیل قصصالانبیای کسایی آورده است:
«قصصالانبیاء الکسایی و هو الامام علیبنحمزه النحویالقاری...» امّا اغلب منابع و فهرست نویسان، نام کامل وی را «محمدبنعبدالله کسایی» آوردهاند. نسخ خطی متعددی از این اثر با عناوین مختلفی نظیر «بدء الدنیا و قصص انبیا» «قصصالانبیاء و المبتدا» «بدءالخلق و قصصالانبیاء» (حاجی خلیفه،1943: 2/1128) در کتابخانههای جهان، از جمله واتیکان(به شماره5/444)، 3 عربستان (به شماره2/214/ق) کتابخانه مرکزی نسخ خطی اسلامی مصر(به شماره935 در 423 صفحه) کتابخانه رشید افندی و کتابخانه ملی آنکارا( به شماره8575) موجود است. قدیمترین نسخه برجای مانده از این اثر در موزه بریتانیا (به شماره3054 or.)با نام «بدءالدنیا» نگهداری میشود و تاریخ کتابت آن 617هـ.ق. است. نسخه دیگری در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران (به شماره9893 به خط محمدبن محمد شافعی رافعی سباعی سرنحاوی) با نام «قصصالانبیاء و المبتدا» به ثبت رسیدهاست.(تصویر شمارهی 1) نام مؤلف در تمامی این آثار محمدبنعبدالله کسایی است امّا نسخه موجود در کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی در قم(به شماره 2113) با عنوان «قصصالانبیا(المبتداء)» به نام ابوبکرمحمدبنعبیدالله محمد کسایی است. نسخ موجود از این اثر در متن و محتوا با هم تفاوت هایی دارند. با توجه به عناوین مختلفی که برای این کتاب آمده است و نیز اختلاف موجود در متن نسخ بر جای مانده از این کتاب، به نظر میرسد قصصالانبیای کسایی از جمله قصص مورد توجه عوام محسوب میشده است و در اکثر سرزمین های اسلامی زبانزد بودهاست. قدیمترین متن تصحیح شده از آن(تصویر شمارهی 2) توسط «ایزاک ایزنبرگ»(Isaac Eisenberg) در سال 1922 صورت گرفتهاست. 4 در این چاپ نسخه یا نسخ خطی مورد استفاده مصحح معرفی نشدهاست و به دلیل ذکر نکردن اختلاف نسخه بدلها در آن، نمیتوان آن را تصحیحی انتقادی دانست. «مصحح این کتاب در سال ۱۸۹۸ مقاله ای درباره کسایی نوشت وکوشید تا ثابت کند، قصصالانبیاء از تالیفات «کسایی نحوی» است»( Nagel,1986:5/176) .
نسخهای از اثر محمّدبنعبدالله کسایی به زبان انگلیسی توسط « Wheeler M. Thackston» ترجمه و با عنوان: «Tales Of The Prophets Of Al'Kisa'i» چاپ شده است.(تصویر شماره 3) مترجم در مقدمه خود اطلاعات چندانی در باره زندگینامهی کسایی به دست نمیدهد امّا خاطرنشان میسازد که « اساساً نسخه کسایی برای سرگرمی عامه مردم طراحی شده است و قصهگویان حرفهای آن را از بر میخواندند. ...اگر محققی همچون ثعلبی نبود، کسایی به یقین یکی از استادان داستان پرداز میبود. ...کسایی سه گروه اسامی اشخاص را در داستان به کار میگیرد: اسامی موثق کتاب اسامی مقدس(Authentic biblical names) اسامی ساختگی(Fabricated biblical names) و خاص عربی(Arabic proper names)» (Cf. Thackston,1997: Introduction). همچنین در سال 1998 متن این اثر از سوی «طاهربن سالمه» با عنوان«بدءالخلق و قصصالانبیاء» در تونس تصحیح و چاپ شده است. مصحح در مقدمه سبب انتخاب عنوان این اثر را در این میداند که محتوای کتاب منحصر به بیان داستان انبیا نیست بلکه حوادث و وقایع زمان های دیرین متعلّق به عامه مردم را نیز در بر دارد. همچنین خاطر نشان میسازد که در تمامی کتب تاریخ و تذکره که وی امکان مراجعه به آنها را داشته است، ذکری از کسایی مورد نظر نیافتهاست. وی یکی از دلایل رد عقیدة ایزنبرگ، که این اثر را از ابوالحسنعلیبنحمزهکسایی دانستهبود، اعتماد محمّدبنعبداللهکسایی، به راویانی همچون ابن عساکر(م.571 هـ.ق.) راوی و محدث قرن ششم میداند و خاطر نشان میسازد که چون زمان حیات وی قرن ها بعد از حیات علیبنحمزه است، نمیتوان منطقی دانست که حمزه کسایی از وی نقل قول آورده باشد. 5 نگارنده با مراجعه به نسخ خطی عربی موجود و ترجمه های فارسی آن، نامی از ابن عساکر در هیچ یک از آنها مشاهده ننمود. با وجود این اگر قرن پنجم را به عنوان قول رایج درباره زمان حیات مؤلف این اثر بپذیریم، میتوان احتمال داد طاهربن سالمه در این باره به خطا رفته است.
قصصالانبیای کسایی ویژگیهای مخصوص به خود را دارد. تمامی نسخ عربی و ترجمههای فارسی آن با تحمیدیه زیر آغاز شدهاست:
«الحمد الله الذی انبت الخلق نباتا و جعلهم احیاء بعد ما کانوا امواتا و جمعهم بعد ما کانوا اشتاتا . ...»
کسایی در مقدمه کتابش به هدف اخلاقی خاصی اشاره نمیکند و مینویسد : « هرکه این قصص بخواند، ما را یاد دارد. وَ ما تَوْفیقی إِلاّ بِاللّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ و هُوَ حَسْبی وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ»(نسخه خطی پاریس:2الف) 6
وی پس از مقدمه، داستان لوح و قلم، خلق آب، عرش و کرسی، زمین و کوهها، آسمان و ملایکه، آفرینش خورشید و ماه، بهشت و دوزخ را آغازیده است و سپس به داستان انبیا از آدم(ع) تا حضرت عیسی(ع) و جرحیس پرداخته است. در برخی نسخ همانند نسخه خطی دانشگاه میشیگان آمریکا، «قصة اصحاب کهف» به بخش پایانی کتاب افزوده شده است. شیوه بیان قصص برخلاف بیشتر آثاری از این دست، ساده، روایی و عامه پسند است و در آن از تحلیل و تفسیر و یا طرح سوالات حکمی و کلامی، نظیر آنچه در قصصالانبیای نیشابوری دیده میشود، اثری نیست. در ضمن داستانها به ذکر جزئیات وقایع و شناساندن اغلب اشخاص میپردازد. ساختار بیشتر قصص با شرح و تفصیل و نقل اقوال همراه است. مؤلف بیشتر روایتها را از زبان راویانی همچون «وهببنمنبّه»، «کعبالاحبار»، «ابنعباس» میآورد و به اقوالی از «امام جعفرصادق(ع)»، «ابوذرغفاری»، «ابوالحسن»، «مُقاتل ابن سلیمان»، «قتاده» و «ابوهریره» اشاره می کند.
داستانهای کسایی برداشتی عامه پسند از قصص قرآن است. ویژگی خاص اثر او ساختار منسجم داستانی آن همراه با نقل قصص و حکایات با چاشنی تخیّل است و همین ویژگی، کتاب کسایی را به اثری کاملاً داستانی و ادبی بدل کرده است. وی در نقل قصص، بیشتر توجّه به روایت منطقی داستان دارد به همین روی، رویکردی ویژه به مسائل کلامی و برداشت نمادین از رسالت انبیاء در اثر او دیده نمیشود. در توصیف شخصیّتها و افراد داستان ظرافتی خاص به خرج می دهد و از معرفی دقیق هریک فروگذار نیست. میتوان گفت از میان آثاری از این دست، تنها قصصالانبیای اوست که در آن از این همه اسامی اشخاص و مکانها و اقوام بشر سخن به میان آمدهاست. در «قصه حام و پسران نوح» با عنوان «حدیث یافث و سام» منشأ اقوام را اینگونه شرح میکند:
«... یافث پنج پسر داشت: جوهر، بترش، مناسح، انساف و سفویل؛ صقلابیان از جوهرند و همچنان روم و جنسهاشان از او پدید آمدند و از بترش جمله ترکان و انواع ایشان بزادند و از مناسح جمله عجمیان بزادند و از انساف یأجوج و مأجوج بزادند و از سفویل ارمنیان بزادند و امّا سام را هم پنج فرزند بزادند؛ فخشد و او پدر عرب است جمله از ربیعه و مصر و روابار و یمن جمله از فرزندان ساماند و اسودبن سام و او پدر نسناسان است و ایشان به یمن بودند و به حضرموت و ایشان یک چشمیاند و یک گوش دارند و یک دست و یک پا ندارند و عادیان از آن نسلاند و ارم بن سام و او پدر عاد است و ثمود و امّا عاد پسر عوص است پسر ارم و ارم پسر سام است و امّا ثمود پسر عاد است بن ارم بن سام و ازین بسیار شدند قبایل عرب و جای عاد از عمان بود تا به حضرموت تا به رمله و امّا ثمود فروآمدند به زمین کوثی و آن ولایت بسیار است و هفده سال آنجا بودند و آنگه به دیار حخر رفتند و آنجا کوشک ها ساختند.»(نسخه خطی پاریس:43ب)
توصیف و شرح جزئیات چنان که یادشد یکی دیگر از ویژگیهای شاخص داستانهای کسایی است. توصیف مکانها و حتّی داراییهای اشخاص، اثر وی را به داستانهای تخیّلیِ جذّاب و خواندنی بدل کرده است. کثرت داراییها در داستان ایّوب اینچنین توصیف شدهاست:
«... چهلهزار اشتر بداد و بیستهزار ناقه و چهارهزارگاو و چهارصدهزار گوسفند و چهارصدهزار بز و پنج هزار غلام و پنج هزارکنیزک و چندانی دیه ها داد که دریشان صد معتمد بود کی کارهای دیه ها میگزاردند و هر وکیلی را صد مثقال زر بود هر ماهی جامگی»( نسخه خطی پاریس:119الف)
در ضمن متن به آیات قرآنی استناد جسته است و عین آیه یا بخشی از آن را نقل کرده است و گاه متناسب با موضوع ابیاتی نیز در متن مشاهده میشود؛ از جمله در داستان هابیل و قابیل به هنگام کشته شدن هابیل و ریختن خون وی بر زمین و گردیدن رنگ درختان، از زبان حضرت آدم(ع) این ابیات آمدهاست:
تَغَیَّرَتِ البِــلادُ وَ مَنْ عَلَیْها |
|
وَ وَجْـــهُ الاَرْضِ مُغْبَرٌ قَبیـحُ |
تفاوتهایی در متن نسخههای خطی برجای مانده از این اثر دیده میشود. شیوه روایتگری کسایی در داستانهای این کتاب و اشتهار آن در میان قصه گویان سبب اقبال عامه مردم به این اثر شده است. علاقه داستان پردازان به نقل قصههای این اثر سبب رواج آن در میان توده مردم شدهاست و این امر میتواند خود دلیل احتمالی تفاوتها و اختلاف نسخ باشد. در اغلب نسخ پس از داستان حضرت عیسی(ع) قصّه جرجیس آخرین بخش کتاب است و در برخی، نظیر نسخه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، دانشگاه میشیگان و دانشگاه ملک سعود عربستان، حکایت خروج حضرت مهدی(عج) در ضمن داستان حضرت عیسی(ع)آمده است امّا در نسخه مصحّح ایزنبرگ، ذکری از این قصّه به میان نیامده است و داستان عیسی آخرین بخش کتاب است. 8
ترجمههای فارسی
از قصصالانبیای محمدبنعبدالله کسایی ترجمههایی به زبان فارسی در دست داریم که در برخی فهرستها و کتابشناسیها از آنها با نام «نفایسالعرایس و قصصالانبیا» یاد میشود. کتاب الذریعه در معرفی این اثر آورده است:
«(نفایس العرایس) فی قصصالانبیاء، ترجمة فارسیة لقصصالانبیاء تألیف الکسائی، محمدبنعبدالله، مؤلف «عجایبالملکوت» المذکور فی کشفالظنون. ألف الکسائی المتن العربی قبل سنة 617 م (تاریخ إحدى نسخ الکتاب الموجودة فی (المتحف البریطانی رقم or 3054) و طبع المتن فی لیدن 1922 - 1923 م. والترجمة الفارسیة لمحمدبن الحسن الدیدوزمی. یوجد نسخة منه بباریس (بلوشه، 1، 366) کتابتها 673. و باستانبول (عمومیة) کتابتها حدود 950 وبغداد کشکو، کتابتها 983 کما فی (خطى فارسی) ص 4562 و مر " عرائسالمجالس " و " عرائسالنفائس " فی ذ 15: 342 - 343.»( آقابزرگ طهرانی،1978: 24 /240)
جلد دوم کتاب ادبیات فارسی بر مبنای استوری تالیف «چارلز آمبروز استوری» به نقل از فهرست ادگار بلوشه ذیل کلمه «نفایسالعرایس»، آن را چنین معرفی میکند:
«نفایسالعرایس و قصصالانبیاء اثر محمد ابن حسن دیوزمی(فهرست بلوشه:1/366) نوشته به سال 673هـ.ق./1274م. محل نگهداری کتابخانه عمومی بایزید ترکیه» (استوری،1362: 2 /727)
کتاب دستنوشته های ایران(دنا) ذیل کلمه «قصص» این اثر را چنین معرفی نمودهاست:
« قصص الانبیاء/تاریخ پیامبران/فارسی/ دیزبونی، محمدبن حسن/ کاتب یوسف بن محمد بن حمید بن سعید بن احمد/ خط: نسخ/ نزدیک به پایان جمادی الثانی 673 هـ.ق.»(درایتی،1389: 8/204)
استاد سعید نفیسی در کتاب تاریخ نظم و نثر در ایران ذیل کلمه نفایس مینویسد: «نفایسالعرایس و قصصالانبیا از محمدبنحسن دیدوزمی که در قرن پنجم به فارسی ترجمه کرده است.»(نفیسی،1344: 1/ 64)
فهرستواره کتابهای فارسی نیز نام مترجم این قصصالانبیا را «دیزیدوزی(دیدوزی)» معرفی میکند (منزوی،1382: 1/ 488).
معرفی نسخههای فارسی:
نسخه پاریس : این نسخه قدیمترین ترجمه فارسی قصصالانبیای کسایی است (تصویر شماره 4). ادگار بلوشه در فهرست خود، آن را قدیمترین نسخه موجود معرفی کرده است و به تبع آن دیگر فهرست نویسان از آن به عنوان کهنترین ترجمه فارسی یاد کردهاند. نسخه اصلی آن در کتابخانه ملی پاریس (به شماره R7843)نگهداری میشود. میکروفیلم آن در فهرست میکروفیلمهای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ثبت و موجود است. استنساخ آن مطابق آنچه در صفحهی پایانی کتاب آمده، در اواخر جمادی الاخری سال 673هـ.ق. و به خط «یوسف بن محمد بن حیدر بن سعید بن احمد» صورت گرفتهاست:
«تمت الکتاب بحمدالله العزیز الوهّاب علی یدی یوسف بن محمد بن حیدر بن سعید بن احمد غفرالله له و لوالدیه و لجمیع المسلیمن و المسلمات و اصحابه و لمن قراه و دعا لصاحبه و کاتبه و فرغ من تحریرها فی اواخر جمادی الاخری من شهور سنه ثلث و سبعین و ستمأه و الحمدلله ربّ العالمین و صلواته علی احمد المرسلین محمد و آله و اصحابه الطیبین و اجمعین»(نسخه پاریس:۲۵۶ب)
در مقدمه کتاب پس از تحمیدیه کوتاه به عربی، به نام مؤلف تصریح شده است:
« شیخ امام محمدبنعبیداللهکسایی گوید رضی الله عنه که جمع کردم این کتاب را در آفرینش خلق آسمان ها، زمین ها از جنّ و انس و قصص های انبیا علیهم السلام به قدر اخبار که بمن رسیده است بعد از آنک جهد بسیار کردم و آنچ درست شد آوردیم و آنچ دور از کار بود، بگذاشتیم»( نسخه پاریس: 2الف).
چنانکه مشاهده میشود مؤلف اصلی اثر، محمّدبن عبیدالله کسایی معرفیشدهاست امّا در هیچ جای مقدمه و یا مؤخره کتاب نامی از عنوان اثر یعنی«نفایسالعرایس و قصصالانبیا» و مترجم آن محمدبنحسندیدوزمی، نیامدهاست.
ویژگیهای صوری
این نسخه دارای مقدمه و فهرست مطالب است. پس از مقدمه، «فهرست قصص ها و غیره» شروع میشود. فهرست به صورت افقی مرتب شده است و در هر سطر اغلب چهار یا پنج و گاه شش عنوان بدون ذکر شماره برگ یا صفحه درج گردیدهاست. چند صفحه از فهرست کتاب به خط و طرح دیگری است و احتمال اینکه اصل این صفحات افتاده و بعدها ترمیم و بازساری شده باشند، هست. تعداد عنوانها در مجموع 214 مورد است که از این میان، 135 مورد با عنوان «قصه» و باقی آن با عناوین«حدیث، صفت و معجزه» آمده است. کتاب 254برگ دارد و در هر صفحه متن اصلی، 21 سطر کامل به خط نسخ و با جوهر سیاه نوشته شدهاست. عناوین قصهها درشت تر و برجسته تر از دیگر متنهاست. قبل از آیات قرآن عبارت «قولهتعالی» آمده و گاه آیات درشتتر از سایر متنهاست. نوشتهها اگرچه فشردهاند و یکنواخت، امّا به نسبت خوانا و جز چند مورد بدون ابهاماند. صفحه آغاز و پایان متن افتادگی ندارد. درمقایسهای که با متن نسخه خطی فارسی کتابخانه آیتاللهمرعشینجفی به عمل آمد، مشاهده گردید چند صفحه در بخشهای آغازین کتاب، مربوط به قصه اسرافیل افتادهاست. با اینحال خوردگی لبههای کاغذ ناچیز است امّا پخش جوهر بر اثر نم و رطوبت در بعصی صفحات مشاهده میشود که گاه خواندن متن را مشکل میکند. صفحات آن فاقد رکابه 9 و تذهیب و هرگونه حاشیه بندی است.
اعراب و رسم الخط
آیات قرآن و اشعار و اقوال و امثال عربی اعراب کامل ندارند امّا درج مصوتهای کوتاه در برخی از واژگان سبب گردیده است تا شیوه تلفظ برخی از واژهها در زمان مترجم و یا کاتب برای ما آشکار شود:
«بَرابر قَصر وَی بیستاذ»(170الف)، «سیصدهزار سُوار دارذ»(176ب)، «با من بُباشی»(193الف)، «ما را بفلان جایکاه بُبَر»(160ب)، «من بر زُبان تو برانم آنچ واجبست»(299الف).
این نسخه همانند تمامی نسخ خطی، دارای رسم الخطی خاص است که می توان به مواردی از آنها بدین اشاره نمود:
حروف«آ، ا»: در اغلب موارد بدون علامت «مد» آمده و گاه کامل نوشته شده است و در چند مورد بویژه در ترکیبات عربی به صورت «أ» است و در برخی موارد به سبب اشباع «همزه» حذف شده است:
«از رسول علیه السلم پرسیدم که کدام آیت فاضلترست اندر قران؟ گفت:أیة الکرسی انگاه گفت که نیست اسمانها نزد کرسی»(۷الف). «بریشان انعام و احسان من عام است و بریشان حلیمم و بر جاهلی ایشان عفو میکنم»(۱۲۱ب).
مصوت بلند«ا»در پایان واژهها گاه با کمی امتداد به سوی پائین همراه است. البته این را نمیتوان شاخصه کلی دانست:
« » «»
حروف«ب، پ »: این دوحروف گاه بدون وجود شاخصهای به صورت«ب» کتابت شده است و تشخیص آنها از هم، تنها با شناخت واژه یا قرینههای دیگر مقدور است. امّا در مواردی، حرف«پ» با سه نقطه آمده است:
« هارون بنداشت که فرعون در پی وی کسی فرستاد و آن نور را مشعله بنداشت و بترسید و جب و راست نگاه کرد»(139الف). «و او را پسری بود که وی را سنجاب بن ریان گفتندی»(122الف).
حروف«ج، چ»: این دوحرف، چنانکه در رسم الخط نسخههای فارسی رایج بوده است، شبیه هم نوسته شدهاست. تنها شناخت واژه و یافتن قرینه معنوی می تواند تمایز آنها را نشان دهد.
«فرعون جون این بدید، متحیّر شد»(140الف). «از انجا به خانَه امد و اهنی را کرم کرد همجون میل و هر دوجشم حود را بکند»(181ب).
حروف«د،ذ»: آوردن «ذ» به جای «د» نیز از شاخصههای رسم الخط نسخ خطی فارسی است. در اغلب موارد حرف«د» واژههای فارسی «ذ» کتابت شده است و تشخیص آن با شناخت واژه و قرینه معنوی میسّر خواهد بود.« این ابدال در فارسی دری در مواردی انجام گرفته که پیش از «د» مصوتی قرار داشته است»(ناتلخانلری،1366: 2/ 50):
«بشارت داذند آدم را بذین بنج کس که از دختران تو خواهد بوذن...و روزی ما و همه خلایق میذهد هیج جیزی بدو نمانذ»(126الف).
حرف«ژ»: این حرف با سه نقطه کتابت شده است.
حروف«س، ش»: این حروف شاخصه خاصی ندارند و گاه با دندانه و گاه بدون دندانه و با کمی کشیدگی نوشته شدهاند.
حروف«ک، گ»: این دو حرف به یک صورت کتابت شده و شکلی واحد دارند. تشخیص آنها از هم با قرینة معنوی و توجه به ساختار واژه ممکن خواهد بود:
«جون خواست کریختن، جبرئیل کفت: یاموسی! از خذای خوذ میکریزی و او با تو سخن میکوید. کفت از اژدها میکریزم»(137الف)
حرف«های بیان حرکت» در پایان برخی واژهها نوشته نشدهاست:«آنچ، آنک، چنانک» نیز واژههای مختوم به «های» بیان حرکت، که با «ها» جمع بسته شدهاند، بدون حرف «های بیان حرکت» آمده است مثل: معجزها به جای معجزهها، جامها به جای جامهها»:
«فرعون لعین بفرمود تا جامهاش بیرون کردند و هرچه زینت و بیرایه داشت، بستدند»(150الف).
همچنین واژه«که» در اکثر موارد«کی» ضبط شده است:
« خدا داند که از آنجا کی خلاص شود و مصلحت آنست کی خلق را به تو خوانی»(185ب).
حرف«ی»: این حرف آنگاه که مصوت بلند پایانی واژه هاست با دو نقطه روی آن آمده است:
این ویژگی گاه برای صامت «ی» در پایان واژه نیز دیده می شود:
برخی واژههایی که به صامت«ی» ختم شدهاند، هنگام اضافه شدن مصوت بلند «ی» در پایان آنها، با یک «ی» آمده است:
« »
«ی» میانجی و نکره و شناسه گاه به صورت «ء» در پایان واژه کتابت شده است:
«نعمتهاء ایشان و جهاربایانشان زیاد شد»(173ب). «میخواهید تا شما را معجزهء بنمایم که من رسول خدایم؟»(170ب)«ای مرد تو کیستی و از کجا آمدهء»(253ب).
واژههای «علیه السلام» به صورت «علیه السلم» و «تورات»، «توریت» تحریر شده است.
« آنگاه موسی علیهالسلم توریت را بر بنیاسرائیل بخواند و گفت که این کلام خداست»(152الف).
حرف اضافهی «به» اغلب به متمم وصل شده است:
«من آنرا بفلان دیه بشُبان سپردهام»(162الف).
«می» استمرار در ابتدای فعل جدا آمده است:
«... در بنیاسرائیل میبود و بریشان حکم و امر و نهی میکرد»(169الف).
نقش نمای مفعولی «را» گاه به مفعول پیوسته است، به ویژه آنگاه که مفعول ضمیر است و گاه جدا آمده است:
«ویرا عظیم آراسته بودند»(170الف). «عامیل بفرمود تا زمین را بکندند و در وی اتش برافروخت و فرمود تا زَیله را در وی انداختند(175ب).
ضمیر«تو» اگر قابل اتّصال به واژهی بعد باشد، به صورت «تُ» پیوسته به واژه پس از خود است:
«عیسی گوید: به حقّ آنک ترا این عمر دراز بداد که خبر دهی که تو کیستی؟»(251ب).
فعل«است»با حذف همزه آغازین به واژه قبل از خود پیوسته کتابت شده است:
«بدانید که این پسر منست»(190ب).
پسوند صفت تفضیلی اغلب به صفت پیوسته است:
«پس از خدا بخواست که وی را زشتتر بگرداند»(167ب).
علامت جمع«ها» به اسم خود پیوسته است:
«بعضی دفینها و کنجها را از زمین بدرمیاوردند»(198ب).
ساختار سبکی و زبانی
سبک نثر نسخه پاریس را میتوان از نوع سبک مرسل دانست. نثر آن به جهت اینکه ساختاری روایی و داستانی دارد، ساده، روان، شیوا و به دور از هر گونه تکلّف و تعقید است و معنی کلام در آن بسیار زود دریافت میشود. متن خالی از هرگونه اطناب و اسهاب است. حتی در مقدمه کتاب از سجع و موازنه و آرایشهای کلام اثری نیست. کاربرد واژههای فارسی سره از مشخصات بارز سبک نثر آن است. حضور درصدی از لغات و ترکیبات عربی در آن، موجب ابهام و دیریابی مضمون نیست. متن از هرگونه اصطلاحات کلامی و استدلالهای فلسفی صرف، که سبب دشواری شود، به دور است. در تمامی متن کمتر جملهای طولانی به چشم میآید. اغلب جملات کوتاه و صریح بیان شده است. مترجم، نثر این اثر را به زبان گفتار و مشافهه نزدیک نموده و همین امر باعث شده است در اجزا و ارکان سخن، تقدیم و تأخیر به وجود آید چنانکه ساختار بیشتر جملهها به صورت غیر مستقیم است:
«و براند موسی گوسفندان خود را و اهلش را و میآمدند به مصر و دعاکرد بر زمین مدین»(136ب)
از دیگر ویژگیهای سبکی درخور توجّه این نسخه استعمال واژگان کهن و مهجور و ترکیبات زیباست:
بان(بام):«بلقیس بر بان قصر برآمد و پدر خود را بخواند»(210الف).
جُمندگان(حیوانات): «و حشرات و هوام مسخّر سلیمان شد از ماران و عقارب و جمله جمندگان»(198الف).
چاروا: «گفت: یا مادر! این چه چارواست و گوسفندان؟»(148الف).
خط(نامه):«خطی نبشت نزد بلقیس و خط را آصف نبشت»(211ب).
خندناک(شاد و خندان):«می بینم که دنیا به وجود تو خندناک شده است»(196الف).
خیو(آب دهان):«در وی آب کرد و سه بار در وی خیو بینداخت»(255الف).
دروخ(دروغ): «شما بر خدا دروخ مگویید»(143ب).
دشخوار(دشوار): «برای آنک مرگ تلخ است و صعبست و کارهاء دشخوار دارد»(169ب).
دیرینه(سالخورده):«من دیرینه شدم و فرزند ندارم»(168ب).
دیگ(به معنی دیروز): «گفت: یا موسی! دیگ یکی را کشتی بس نیست»(133ب).
رهاکردن(اجازه دادن): «گفت که رها نمیکنند که درآیم»(209ب).
ریش(زخم): «بینی وی ریش شد و شکلش زشت شد»(167ب).
زُبان(زبان): «من بر زُبان تو برانم آنچ واجبست»(229الف).
زواده(آذوقه): «زکریّا را علیه السلم ماده خری بود، بدیشان داد و زواده بداد و به راه کرد به شب»(242الف).
ژیوه(جیوه): « ژیوه آوردند و در میان چوبها ریختند»(143ب).
سُرو(شاخ): «چهار سرو داشت و در میان سروهایش شعله آتش بود»(123ب).
سُوار(سوار): «وی سیصدهزار سُوار دارد»(176ب).
غمازیکردن(جاسوسیکردن):«برخاست آن مدبر که به هامان غمازی کند زمین وی را بگرفت»(129ب).
فرخال(مجعّد):«موی فرخال داشت و مژه چشمش بسیار بود»(176ب).
کُشش کردن(کشتن):«ایشان سخت کُشش کنند و لشکری به روم بفرستد و آنجا کُشش کنند بسیار»(249الف).
گرسیدن(چسبیدن): «از گرسنگی شکمش به پشتش گرسید»(219ب).
واز(باز): «یک در را بزد به عصا وازشد و موسی درآمد و فرعون را دید خفته»(139ب).
هنباز(شریک): «خدا عزیزتر از آنست که او را هنباز باشد»(140ب).
یاوه کردن:(به معنی گم کردن): «آنچ یاوه کردهای، من بردم کسی را زحمت مده»(179ب).
آوردن صیغه های کهن فارسی دری نظیر: دانستمانی، بدیدمانی، نخوردمانی، نخواستمانی، بکشتمانی:«اگر آن مرغ را ما بدیدمانی، دیگر چیزی نخوردمانی و آب و نان نخواستمانی.»(184الف).
ویژگیهای دستوری
آوردن جمله به سیاق نحو عربی(مفعول مطلق):
«موسی را به درآورد و شیر داد و بگریست گریستنی سخت»(130الف).
جمع بستن اسامی جانوران و غیر ذیروح با «ان»
« آنگاه سگان را و گربکان را و موشان را بخوردند»(172ب).
«اگر بفرمایی بتان بسازم تا مردم عبادت کنند»(123ب).
جمع بستن اسامی جمع مکسّر عربی با «ها»
«ملک نگاه می کرد به خوبی آن قصر و به کنیزکان و آلاتهایی که آنجا بود»(210الف).
«از جمله احوالها خبردار شد»(211الف).
«تا» به عنوان شبه جمله:
«گفتند: این خوابهای شوریدهاست و از این خواب تا نترسی»(128الف).
«یا هامان! تا مغرور نکند آنچ تو در آنی»(141ب).
«تا» در معنی «به شرط اینکه»:
«[شیطان] گفت: یا نوح! بخواه از خدای تو که توبه مرا قبول کند یا نه. نوح درخواست، وحی آمد که تا آدم سجود کند»(36ب).
«تا» به معنی«بگذارتا»
«یا اشعیا! بگو صدیقه را که تو امشب خواهیمردن تا اگر وصیّتی میکند تا بکند»(228ب).
«خدای تعالی وحی کرد که یا موسی! تا بسازد که ما آن را خراب کنیم»(144الف).
«ی» شرطی:
«اگر نه آن بودی که من حلیمم، وی را بزودی هلاک کردمی و اگر به آسمان فرمودمی، بر وی سنگ باریدی و اگر به زمین گفتمی، وی را فرو بردی.»(137ب).
«اگر سحر بودی، ما دانستمانی»(143ب).
«ی» استمرار:
«صخر مشربه آبگینه بیاورد صافی که چون آب خوردی، ایشان را میدید»(204الف).
«ی» مصدری:
« هم ملک و هم کمال عقل و خوبی و جوامردی دادم ترا»(195الف).
«ی» تمنّا:
«کاشکی مرا حال همچنان بودی که تراست»(216الف).
«الف» کثرت:
«نیکا پدرا که تویی! و نیکا فرزندا که وی است!»(169الف).
«را» نشانه فک اضافه:
«ولیکن شما را عدد چند است»(203الف).
را» در معنی«برای»:
«دین تو وی را سودی بدارد»(173الف).
«را» در معنی «به»:
«او را یتیم بنیاسرائیل میگفتند»(230ب).
«را» در معنی «از»:
«محمّد آن کس است که از همه بیشتر او را یاد کنم»(150الف).
«را» نقش نمای مفعول:
«من او را تیمار داشتم»(245ب).
«را» نشانه اختصاص:
« گفت: یا موسی! این بر قدّ منست و این مراست»(164الف).
«به» در معنی «به سوی»:
« وی گرگی را که به گوسفندش می آید، میگیرد»(177الف).
«به» در معنی «از»:
« به عجوزه پرسید که یا عجوزه! این چه آوازست که میشنوی؟»(247ب).
آوردن ضمیرشخصی همسان(ضمیرجدا به جای پیوسته):
«می خواهد که شما را از زمین شما بیرون کند»(142ب).
فعل دعا:
«خدا ترا از وی برخوردار گرداناد و ما را نیز مبارک گرداناد»(191ب).
مطابقت موصوف و صفت در جمع:
«من بیامرزم ایشان را هر چه در آن روز و آن شب کرده باشد از گناهان صغایر» (150ب).
«ایشان نیز رنگهای عجایب داشتند»(206الف).
فاصله افتادن پیشوند نفی از فعل:
«وحی آمد که من نه نهیکردم ترا که بدرمیا بدیشان؟»(156الف).
آوردن فعل در وجه مصدری:
«وحیکرد خدای تعالی که یا موسی! ترا قبض خواهمکردن»(165ب).
آوردن همزه و شناسه به جای فعل:
«من از او مستغنی ام و مهلت دادهام وی را تا حجت برو بگیرم»(137ب).
«گفت: مترسید که من با شماام؛ می شنوم و می بینم»(138الف).
استعمال واژه«سخت» به معنی«بسیار» درکاربرد قیدی:
«بنیاسرائیل او را نیز سخت دوست داشتند»(191الف).
آوردن«این و آن» برای معرفه سازی اسم:
«ولیکن این قصر من ساخته دیوانست»(209ب).
«آن خشم وی ساکن شد»(132الف).
آوردن ضمیرجاندار برای مرجع غیرجاندار:
«وادیای هست دراز و عظیم و در وی آبهای بسیار است»(214ب).
حذف فعل به قرینة لفطی:
«کنیزکان را جامه های غلامان پوشانید و غلامان را جامه های زنان»(212ب).
تقدیم فعل:
«درآمد وزیر بلقیس نزد سلیمان» (213الف).
«منزعج گردانم ارکان ترا و سست کنم استخوانت را»(224الف).
آوردن« و» در آغاز جمله:
« وهب گوید- رضی الله عنه- و روزی سلیمان بر بساط خود در هوا می رفت»(216الف).
جدا آمدن بدل از مبدلمنه:
«بعد از آن مادرش بمرد، صفوریه بنت موسی علیهالسلم»(169الف).
ویژگیهای بلاغی و ادبی
همان گونه که یاد کردیم ساختار روایی متن، آن را به داستانی ادبی تبدیل کرده است و کمتر مجالی برای مؤلف و مترجم فراهم آورده است تا درآوردن انواع آرایههای سخن جولانگری کنند. با این حال نمیتوان برخی از آرایه ادبی را در آن نادیده انگاشت. طبیعیاست که مهمترین و پربسامدترین آرایههای ادبی، صنعت تضمین و سپس تلمیح است. در این میان آیات قرآن، اقوال بزرگان و استناد مکرر بدان ها، به ویژه سخنان حضرت محمّد(ص)، از مصداقهای بارز آنهاست. به جز این آرایهها میتوان به موارد بلاغی زیر اشاره کرد:
ایجاز حذف:
«رسیدند و بگرفتند و بیاوردند»(220الف).
کنایه:
«من بر تو ظلم کردم و حق به دست تو بود»(179ب).
«دیوان زهره نداشتند که رو از سلیمان بگردانند و یا رو ترش کنند»(204الف).
تکرار:
«جعفر صادق رضیالله عنه روایت کند که جان در سر آدم علیه السلم قرارگرفت صد سال و در سینه وی صدسال و در پشت و شکم وی صدسال و در رانهاش صدسال و در ساق و قدمهاش صدسال بماند» (14الف).
اغراق:
«هزار و پانصد من سلاح او بود و درازی جالوت هشتاد گز بود و درازی داود ده گزبود»(177ب).
تشبیه:
«ایشان را چنگها بود همچون نیزههای دراز و آوازشان همچون رعد»(206الف).
«ایشان را گیسوان همچون زنجیرها بود»(206الف).
«بلقیس بر هر دری دختری از پریان نشانده بود هر یکی همچون آفتاب»(210الف)
تناسب:
«هر یکی به لونی و رنگی و سپید و زرد و سرخ و سبز و سیاه و ابلق»(206الف).
نسخه کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی
نام این اثر در فهرست نسخههای خطی کتابخانهی آیتالله مرعشی نجفی آمده است و نسخهای از آن نیز در همان جا به شماره4459 نگهداری میشود (تصویر شماره 5). متن این نسخه با نسخه پاریس در محتوا اختلاف ناچیزی دارد. در مقدمه به نام مؤلف عربی آن، یعنی محمد بن عبیدالله کسایی اشاره شده است. در هیچ جای این نسخه به نام مترجم فارسی و نیز عنوان «نفایسالعرایس» اشاره نشده است. در صفحه پایانی نام کاتب «داوود بن احمد» و تاریخ کتابت جمعه 27 محرم 707 هـ.ق. درج گردیدهاست.
ویژگیهای این نسخه
خط این اثر از نوع نسخ است. عناوین قصهها و گاه نام راویان در آن با شنگرف و درشتتر از متن اصلی تحریر شده است و جلد آن تیماج مشکی است. فهرست مندرجات ندارد و در470 صفحه و در هر صفحه 19سطر کتابت شده است. آیات قرآنی درشتتر است و اغلب قبل از آنها عبارت« قوله تعالی، قال الله تعالی و فذلک قوله عزّوجلّ» با شنگرف آمدهاست. صفحات این نسخه نیز همانند نسخه پاریس، رکابه ندارد و فاقد هرگونه تذهیب و حاشیهبندی و تصویرنگاری است. در حاشیه برخی از صفحات آن توضیحات و یادداشتهایی مشاهده میشود. متن آن افتادگی کمی دارد و به نسبت خواناست پخششدگی جوهر در اثر نم و رطوبت درآن ناچیز است. مترجم در مواردی جملات متن و آیات قرآن کریم را جابجا نقل کرده است. 10 آیات قرآن بدون اعراب و با رسمالخطی ویژه است که گاه خواندن برخی از آنها را مشکل می کند. رسمالخط این نسخه تشابه فراوانی با نسخه پاریس دارد. بیشتر حرفهای «آ» بدون «مد» آمده است؛ حرف«پ» با یک نقطه و شبیه«ب» کتابت شدهاست و حرف«چ» شبیه حرف «ج» و «گ» شبیه حرف «ک» تحریرشدهاست و تشخیص آنها از همدیگر، تنها با قرینه معنوی و شناخت واژه ممکن است:
«بفرمود که جهار نماز بکزارند نماز بیشین و دیکر و مغرب و عشا و انجا بماندند بشب»(141ب).
حرف «ی»، چه به صورت صامت و چه مصوت، در پایان واژهها، با دو نقطه زیر آن آمدهاست. البته این شاخصه، کلی نیست و گاه این حرف بدون هیچ علامت خاصی نگارش یافته است. سبک زبانی و ادبی این اثر مشابه نسخه پاریس است.
فهرستنویسان نسخههای دیگری را نیز به عنوان ترجمه فارسی قصصالانبیای کسایی معرفی نمودهاند از این میان میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
نسخه کتابخانه بایزید استانبول
ین اثر با نام «نفایسالعرایس و قصصالانبیا» در فهرست نسخههای خطی فارسی کتابخانههای ترکیه معرفی گردیدهاست. 11 نسخه خطی آن نیز در کتابخانه عمومی بایزید شهر استانبول ترکیّه به شماره B5275 نگهداری میشود. نام کاتب آن ذکر نشدهاست. تاریخ کتابت آن950هـ.ق. دانستهشده است و با خط نستعلیق نگارش یافتهاست. تعداد صفحات آن 325 برگ و در هر صفحه 18 سطر درج شدهاست. اندازه کتاب 32.5×21.7، جلد آن تیماج مذهّب و سرلوحه آن نیز مذهّب است. متن با حاشیه مزدوج طلایی مزّین شدهاست. دو صفحه آغاز کتاب شبیه به صفحات قرآن کریم، مزیّن و مذهّب است. از نکات برجسته این نسخه که علاوه بر یک متن ادبی، آن را به اثری هنری بدل نمودهاست، نقاشی میناتورهای زیبا از وقایع و صحنههای برخی قصص است. تعداد این نقاشی ها 42 عددست. نقاشیها بسیار پررنگ، شفّاف و با رنگ بندی زیبا و بر روی کاغذی متفاوت ترسیم شدهاست. در این نسخه، واژههای ناخوانا و نیز پخش شدگی مرکب دیده نمیشود. اندک اغلاط املایی 12 در آن دیده میشود. با مشاهده رکابه صفحات به نظر میرسد ترتیب برخی از آنها به هم خورده و صفحهای چند از پایان کتاب افتاده است. با آنکه آثار رطوبت در آن دیده میشود امّا متن بسیار واضح و خوانا و در حاشیههای یکدست نگاشته شده است. آیات و احادیث در آن به رنگ طلایی و گاه با شنگرف تحریر شدهاست. نام مؤلف آن «محمدبن الحسن الدیدورمی» ذکرگردیده است. پیشتر نیز یاد شد که درباره این شخص و زادگاه وی اطلاعی در دست نیست. 13
نسخه کتابخانه موزه توپقاپی سرای ترکیّه
اصل این نسخه در کتابخانه موزهی توپقاپی سرای استانبول در ترکیّه نگهداری میشود. تاریخ کتابت آن سال 983هـ.ق. درج شده است و به شماره 250. TSMK Bبه ثبت رسیدهاست. نام مؤلف آن محمّدبنالحسن الدیدوزمی آمده امّا کاتب آن ذکر نشدهاست. این اثر نیز با 21 مینیاتور زیبا و در276 صفحه و اندازه 23.5×35 فراهم آمده است. این اثر با خطّ نستعلیق تحریر شده و محتویات آن نیز کاملاً شبیه به نسخه کتابخانهی بایزید استانبول و نسخه موجود در کتابخانهی مجلس شوراست.
به احتمال قریب به یقین و با دلایل زیر میتوان گفت دو اثر اخیر ترجمه قصصالانبیای کسایی نیست: نخست آنکه در هیچ بخش از متن کتاب، چه در مقدمه و چه مؤخّره و حتی در صفحه انجامه آن به نام محمّدبنعبدالله الکسایی اشارهای نشدهاست.
دو دیگر آنکه مؤلف، داستان های کتاب خود را از پدر خویش، حسنبن عبدالله، فراگرفته است و از فقیهی شنیده است. دیدوزمی، خود در یکی از صفحات آغازین کتاب به این امر اشاره دارد:
«ما این کتاب برخط پدر خویش خواندیم الحسنبن عبدالله رحمهاللهعلیه و سماع از فقیه اجلّالعالم الواعظ ابوالفوارس الحجافبن عبدالله 14 کردیم بقراة خویش و چندانکه اندرخورد بود، اندرین کتاب آوردیم...»(نسخه خطی استانبول:8الف).
دلیل سوم آن که محتویات این کتاب در مقایسه با متن دو ترجمه پیشذکر بسیار متفاوت است. مصنّف پس از بیان تحمیدیّه کوتاهی به زبان عربی، متفاوت با آنچه در اثر کسایی آمدهاست، آوردهاست:
«قال محمدبنالحسنالدیدورمی غفرالله له و الوالدیه و الاستادیه و مشایخ اهل سنته و الجماعه گفت یکی از دوستان ما، ما را سؤال کرد که کتاب فارسی تصنیف کردم به عون الله تعالی و به توفیقه»(1الف).
وی مطالب کتاب خود را با مضامینی همچون اصول دین و فضایل اعمال و حکمت و بیان سخنان مشایخ آغاز نموده، سپس با طرح پرسشهایی که گاه رنگ و بوی کلامی میدهد، خود به پاسخ آنها مبادرت جستهاست. در ادامه ضمن یادکردی از بزرگان سلف، سخن خود را با «باب ابتدای آفریدن آفریدهها» ادامه میدهد و از نور مصطفی، قصه عرش و کرسی، فرشتگان، قلم و لوح، دوزخ و بهشت سخن میراند و در ادامه، به بیان داستان انبیا میپردازد. دیدوزمی به برخی از قصّههایی که در اثر کسایی آمدهاست، نظیر قصه شیث، حام و پسران نوح، موسی بن میشا، یوشع بن نون، یوشافاس، یسع، اشعیا، حزقیل، خروج مهدی(عج)اشارهای ندارد. امّا قصّههای ذوالکِفْل، ذوالقرنین، اصحاب کهف، بخت النصر و دانیال، عُزیز، محمّد(ص)، علی(ع) و حسن بن علی(ع) را در اثر او میتوان خواند.
دیدوزمی در میانه داستانها بخشهای کوتاهی با عنوان لطیفه و حکایت میآورد. چنین ساختاری در اثر کسایی دیده نمیشود. تحریر این نسخه در قرن دهم هجری صورتگرفتهاست امّا در نثر آن آثار کهنگی را میتوان مشاهده نمود. گرچه از زمان حیات مؤلف اطلاعی در دست نیست امّا به نظر میرسد نگارش آن نباید قبل از نیمه دوم قرن ششم صورت گرفته باشد. شاهد این احتمال ابیاتی است که ضمن داستان موسی با عنوان «ابیات فی معنی لن ترانی» آمده است:
به هــر کــویی مـرا تا کی دوانی |
|
ز هر زهری مرا تا کی چشانی |
برخی از این ابیات را در غزلی از شیخ فریدالدین عطار(627-537 هـ.ق.) میتوان یافت. 15 در صورت صحت انتساب این ابیات به عطار، نباید زمان تصنیف قصصالانبیای محمّدبن حسن دیدوزمی را قبل از نیمه دوم قرن ششم دانست. در حالی که برخی، 16 زمان نگارش این کتاب را قرن پنجم دانستهاند. به احتمال قریب به یقین اثر دیدوزمی میتواند برداشتی از تاجالقصص و یا تحریر جدیدی از آن باشد. با این حال میتوان گفت که عقیده فهرست نویسانی که قصصالانبیای دیدوزمی به نام نفایسالعرایس را ترجمه فارسی قصصالانبیای کسایی دانستهاند، خطا بودهاست. 17
نتیجه
1- قصص الانبیای کسایی و ترجمههای فارسی آن حاوی داستانهای عامه پسند است که در اکثر سرزمین های اسلامی و اخیراً در مغرب زمین مورد توجه داستان پردازان و محققان واقع شده است.
2- بر اساس یافتههای این پژوهش، تنها دو ترجمه به فارسی( بدون ذکر نام مترجم یا مترجمان) و آن هم به صورت نسخه خطی از این اثر موجود است و تا کنون هیچ یک معرفی، تصحیح و چاپ نشدهاند. ویژگیهای ممتاز سبکی و روایی ترجمههای فارسی قصص الانبیای کسایی، تحقیق و پژوهش بیشتر درباره آن را ضروری مینماید.
3- بر اساس یافتههای این پژوهش گزارش فهرست نویسان را در باره ترجمه اثر کسایی به فارسی با عنوان «نفایس العرایس» از محمدبن حسن دیدوزمی، نمیتوان قطعی دانست. نفایس العرایس خود بازنوشتهی کتاب «تاج القصص» است.
شکل 1: تصویر صفحه آغازین نسحه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره ۹۸۹۳
شکل 2: تصویر صفحه مقدمه چاپی ایزنبرگ |
شکل 3: تصویر صفحه نخست متن انگلیسی |
شکل 4: تصویر صفحه نخست ترجمه فارسی نسخه پاریس
شکل 5: تصویر برگ نخست نسخه کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی
پینوشتها
1- یکی از این منابع کتاب«Biblical Prophets in the Qur'an and Muslim Literature» اثر «Roberto Tottoli » به زبان ایتالیایی نوشته شده و ترجمه انگلیسی آن توسط « Michael Robertson» از سوی انتشارات Routledge Chapman & Hall انگلستان به سال 2009 در 227 صفحه منتشر شده است.
2- تصحیح آن براساس قدیمترین نسخه موجود به دست دکترحامد نوروزی و دکترمسعودقاسمی انجام یافته است و به زودی توسط میراث مکتوب چاپ میشود.
3- نسخه عکسی این اثر در مرکز احیای میراث اسلامی به شماره1596 موجود است. نسخه دیگری در این مرکز به شماره973 با نام «قصص الانبیاء» مولف ابوالحسن محمد بن عبیدالله بن محمد کسائی به ثبت رسیده است.
4- این کتاب از سوی انتشارات بریل به سال 1922در لیدن هلند چاپ و منتشر شده است.
5- برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به مقدمه کتاب«بدء الخلق و قصص الانبیاء»، تحقیق و دراسه طاهر بن سالمه، انتشارات دارالنقوش العربیه، تونس، 1988
6- نمونه متنها از نسخه خطی کتابحانه پاریس آمده است. اعداد شماره برگ و حروف جهت آن را نشان میدهد.
7- معنی ابیات: «جهان و هرچه در آن است، دگرگون شد. پس صورت زمین غبارآلود و زشت شد. هر چه دارای طعم و رنگ بود، دگرگون شد و بشاشی و نشاط چهره زیبا کم شد. قابیل برادرش، هابیل را کشت. واسفا بر رخسار زیبایش».
8- کتاب دیگری به نام«عجایب الملکوت» نیز به محمدبن عبدالله کسایی نسبت داده شده است.
9- منظور از رکابه یا رادّه یک یا چند واژهی نخستین از رویه یک برگه که در گوشه پایین، سمت چپ از برگه پیشین ثبت میشد و معمولاً در نسخههای خطی فارسی و عربی، برای حفظ ترتیب صفحهها، هنگام به هم ریختگی کتاب، به جای صفحهشمار استفاده میشده است.
10- به عنوان نمونه آیة«قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرینَ یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحّارٍ عَلیمٍ»(الشعرا، 37-36) را این گونه نقل کرده است«فارجیهما وَ ابْعَثْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرینَ یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحّارٍ عَلیمٍ»(ر.ک. نسخه خطی کتابخانه مرعشی،246الف)
11- پیشتر نیز یادشد که این اثر در فهرست ادگار بلوشه، ادبیات فارسی بر مبنای استوری، تاریخ نظم و نثر در ایران، الذریعه و کشف الظنون معرفی شده است.
12- نظیر: سطبر، موصی، بخت النسر
13- اگر به فرض دیدوزمی(Dayduzami) صفت نسبی باشد، احتمال اینکه دیدوزم یا دیدورم نام شهر یا قریه ای باشد، کم نیست. جستجوی نگارنده برای یافتن چنین نامی تاکنون به نتیجه نرسیده است.
14- در باره این شخصیّت اطلاعی به دست نیامد.
15- ر.ک. دیوان عطار، تصحیح تقی تفضّلی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ص661، غزل824
16- از جمله آنها استاد سعید نفیسی است. ر.ک. تاریخ نظم و نثر در ایران، جلد 1، صفحه 64 ، ذیل کلمه نفایس
17- نگارنده در مقاله مفصلی با عنوان «ناگفتههایی از قصص الانبیای دیدوزمی» به این موضوع پرداخته است.