نقدی بر تصحیح گوی و چوگان قاسمی گنابادی

نویسنده

دانشگاه فردوسی مشهد

چکیده

تصحیح مثنوی گوی و چوگان سروده قاسمی گنابادی (د.982) به ضمیمه دو فصلنامه آینه میراث، شماره 34، منتشر شده است. این جستار به نقد و بررسی آن اختصاص دارد. با احترام به مصحّحان ارجمند و سپاس از زحماتی که برای نوشتن برخی تعلیقات خوب کتاب کشیده­اند. امّا سخن گفتن در مورد تصحیح اثری از قاسمی گنابادی، شاعری توانمند و پرکار و از سادات آزاده خراسان که تمامی ثروت خود را که دو هزارتومان می­شده، در قرن دهم به آستانه مقدس ثامن­الحج هدیه کرده است و خویشتن را وامدار هیچ درباری ننموده، کار پر مسؤلیتی است. انتظار می­رفت برای تصحیح آثار یا اثری از وی وقت و مایه شایسته گذاشته شود.

در تصحیح مذکور نکاتی قابل‌ بررسی و اصلاح است، از جمله: تاریخ سرایش مثنوی که در سال 947 سروده شده، اما به اشتباه سال 977 را استنتاج کرده­اند. تاریخ تولد قاسمی گنابادی نیز سال 930 ذکرشده، که با توجه به سرایش مثنوی شاه اسماعیل نامه در سال 940، مثنوی‌های گوی و چوگان و لیلی و مجنون در سال 947، شاهرخ‌نامه، خسرو و شیرین و شاه­ طهماسب‌نامه در سال 950 و دیگر قراین و منابع، نادرستی تاریخ تولد ذکرشده برای قاسمی واضح است. مهم­تر از همه در مقدمه و متن تصحیح شده، روش علمی در نظر گرفته نشده است و شیوه تصحیح، مشخص و یک دست نیست؛ علاوه بر وجود اشتباه­هایی در تعلیقات، از ترقیمه خوانا و مهمّ نسخه‌ها تصویری و یا ذکری نیامده است. در این جستار، سهو و خطاها با دلیل، برشمرده شده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Gouy va chowgan mach by the Ghasem Gonabady

نویسنده [English]

  • Zahra Ekhtiari
Ferdowsi University
چکیده [English]

The correction of “ Gouy va chowgan” (karnameh)made by the Ghasemi Gonabady published as enclosed to two volumes of seasonal journal of Ayeneye Mirath. This manuscript is aimed to make a critical correction on the matter with respect to the correctors, some points must need modification including: the year of versifying the “Gouy va chowgan mathnavi” is 947 instead of 977. The birthday of the Ghasemi Gonabadi mistakenly noted at 930, while versifying of Mathnavi of Shah Esmael Nameh “ is 940,” the Gouy va chowgan “ and “ Leili va Majnun was versified in 947, “ Shahrokh Nameh “,” Khosrow va Shirin “ and ShahTahmasbnameh “ in 950. Furthermore, the scientific method hasn’t been applied in the correction of the book especially in the preface and also the correctional method throught the book is not uniform and even sometimes the citations from other manuscripts are in the square bracket, but other times aren't. Even the important part from different manuscript is not shown as footnote or inside the manuscript. The present research has corrected the errors and faults of the correctors based on a logical and scientific method.

کلیدواژه‌ها [English]

  • The date of versifying Gouy va Chowgan
  • Ghasemi Gonabadi birthday
  • critism
  • Correction

. مقدّمه

منظومة گوی و چوگان، از بین هشت مثنوی موجود قاسمی گنابادی (982 هـ..ق.)، چهارمین مثنوی و کوتاه‌ترین آن‌هاست که تصحیح شده و در قطع وزیری با 130 صفحه و با جلد شومیز، ضمیمة سال دوازدهم، شماره 34، دو فصلنامة آینة میراث در سال 1393 چاپ گردیده است.

در این تصحیح فهرست مطالب و تعلیقات مفیدی بر گوی و چوگان نوشته‌شده، با این ‌همه چند نکته‌ای در نادرستیهای روش تصحیح مذکور و اغلاط فاحش در مقدمه و متن و تعلیقات به نظر رسید که در مقالة حاضر بدان­ها پرداخته شده است.

1. 1. پرسش­ها

1. 1. 1. آیا منظومة گوی و چوگان قاسمی تصحیح علمی شده است؟

1. 1 .2. چگونه اشتباه­های متعدد و بی­شمار موجود در تصحیح متن مذکور، حکایت از نامسلط بودن مصحح به فن تصحیح و ناکافی بودن اطلاعات و مطالعات وی دارد؟

1. 1 .3. مهم­ترین و فاحش­ترین اشتباهاتی که در مقدمه و متن و تعلیقات این کتاب آمده، چیست؟

1. 2. پیشینة پژوهش

منظومة گوی و چوگان یا کارنامة قاسمی (سام­میرزا صفوی، 1384: 41) چهارمین سـرودة قاسمی است که در کهن ترین تذکره­ای که از آثار قاسمی مطلبی آمده و نویسندة آن تذکره معاشر شاعر بوده، یعنی در تذکرة تحفة سامی، به توضیحی کوتاه در مورد منظومة کارنامه پرداخته شده است (سام میرزا صفوی، 1384: 41). در سایر منظومه­های قاسمی که بعد از گوی و چوگان سروده شده و نیز در سه متن منثورِ وی، نام گوی و چوگان آمده است، از جمله در تذکرة هفت آسمان، شاعر در نامه­ای که برای اکبرشاه نوشته و آثار سروده شدة خود را معرفی کرده، نام این منظومه آمده است (احمد علی احمد، 1965: 137)؛ نیز در مقدمة منثور شاه­اسماعیل­نامه در نسخة شماره 8383 کتابخانة مرکزی آستان قدس رضوی مشهد (قاسمی،  982: 272) و در مقدمة منثور زبدةالاشعار (قاسمی، 981: 534، 535)؛ همچنین در مثنوی­های قاسمی که بعد از گوی و چوگان سروده شده هم از منظومة  گوی و چوگان نام برده است، از جمله: عمدةالاشعار (قاسمی، 982/ 980: 73)؛ زبدةالاشعار (قاسمی، 981: 534، 559) در خسرو و شیرین (قاسمی، 282: [ر-22]). در فهرست­های نسخ خطی از قبیل: فهرست نسخه­های خطی فارسی بنگال از ایوانف (Ivanow,1926: 189) و فهرست نسخه­های خطی فارسی کتابخانه ملی فرانسه (Blochet ,V3 :347). نیز در مقالاتی که این­جانب در مورد قاسمی و آثارش نوشته است، از جمله: «قاسمی گنابادی»، دانشنامة زبان وادب فارسی (اختیاری، 1393: 5/ 175)؛ «سایه روشنِ آثار و نوشته‌های قاسمی گنابادی» (اختیاری، 1390: 58، 48) و تصحیح کتاب لیلی و مجنون قاسمی گنابادی (قاسمی گنابادی، 1393، الف: 18).

1. 3. روش کار

پس از مطالعة مقدمه و متن مصحَحِ گوی و چوگان، متن چاپ شده با نسخ خطی آن و به خصوص اصلِ نسخة خطی شمارة 8383 موجود در گنجینة نفایس خطی کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی مشهد و نسخة خطی شمارة 1985 SUPP تحریر 992 هجری موجود در کتابخانة ملی فرانسه مقایسه شد و اشتباه­های فاحش آن بیان گردید. این نادرستی­ها با استفاده از دیگر متون از جمله: نسخ خطی آثار قاسمی، آثار منتشر شدة قاسمی، تذکره­ها و متون تاریخی و مقالاتی که دربارة قاسمی و آثارش نشر داده شده بود، در سه قسمت: سهو و خطاها، روش کار تصحیح، شیوة تصحیح و معرفی منظومه، بر اساس ارجاع به صفحات چاپ مذکور، ارائه شده است.

 

2. بحث اصلی

2. 1. سهو و خطاها

ص 10، س11 : مصححان، تاریخ سرایش منظومة گوی و چوگان را سال 977 ق. نوشته‌اند:«منظومة گوی و چوگان یا کارنامه را در سال 977 ق در 1500 بیت سروده است» (قاسمی، 1393 ب: 5؛ ونیز ر. ک.10 و 11). با این‌که شاعر تاریخ اتمام آن را در پایان همان مثنوی «ظل ابدی» (947) آورده است، این خطای فاحش رخ داده است:

تاریخ تمام این معانی

 

ظل ابدی است گر بدانی

 

 

       (قاسمی، 1393ب: 125)

به حروف ابجد: «ظ ل ا ب د ی»، تاریخ سرایش منظومه، چنین است:«ظ 900+ ل 30+ ا 1+ ب 2+ د 4+ ی 10= 947». امّا در مقدمه‌ای که مصحّحان محترم بر گوی و چوگان آورده‌اند، کلمة «ظل» را با تشدید خوانده‌اند. چنان‌که نوشته‌اند: ظل ابدی «ماده‌تاریخ سروده شدن منظومة گوی و چوگان است که با احتساب لام مشدّد به حساب ابجد (ظ ل ل آ ب دی) برابر با 977 است» (قاسمی، 1393، ب: 11). این در حالی است که در ماده تاریخ­ها تشدید به عنوان دو حرف خوانده نمی­شود و «حروف مشدّد در واژه­ها یک بار به حساب می­آید» (صدری، 1378: یب). ضمن این که تاریخ مذکور با تذکره­ها (سام‌میرزا، 1384: 41) و نوشتة خود قاسمی مغایرت دارد. پس بدون تشدید خواندن آن درست است، همان‌گونه که استاد گلچین معانی هم «ظل ابدی» را بدون تشدید خوانده و سال 947 را سال سرایش گوی و چوگان دانسته‌اند (گلچین معانی، 1346، 7/2: 709). نیز در فهرست نسخه‌های خطی فارسی (ایرج افشار، 1350: 3/3051) و در منظومه­های فارسی (خزانه­دارلو، 1375: 474) هم سال سرایش گوی و چوگان، سال 947 آمده است (نیز ر. ک. شریفی، 1387: 1114).

نکتة دیگری که نشانی برای سروده شدن گوی و چوگان قبل از خسرو و شیرین و شاهرخ‌نامه و عمدةالاشعار و زبدةالاشعار است، این­ است که قاسمی در هر اثری که می‌سراید، نام آثار قبلی خود را که سروده، بیان می‌کند (ر.ک. اختیاری،1390: 65- 52). در این منظومه فقط نام دو شاهنامه (شاه اسماعیل‌نامه و شاه طهماسب‌نامه) و لیلی و مجنون آمده است (قاسمی،1393ب: 115، 35). یعنی از آثار دیگرش که مربوط به بعد از تاریخ سرایش گوی و چوگان است و در سال 947 پدید نیامده بود، نامی نبرده است:

روزی که مرا ز خار خامه

 

سر زد گل نظم شاهنامه

این گلشن دل­گشای اخضر

 

گردید ز بوی گل معطر

آن­گاه دلم به صد تسلی

 

آراست مَه جمال لیلی

 

 

           (قاسمی، 1393ب: 21)

بعد از آن نام منظومة گوی و چوگان را ذکر می‌کند، بدون آن‌که از اثر دیگری نام برده باشد:

آورد عطاردم به میدان

 

از کلک و دوات گوی وچوگان

 

 

             (قاسمی،1393ب: 124)

دلیل مهم دیگر این است که آخرین مثنوی‌ای که از قاسمی در دست است، زبدةالاشعار است. سال سرایش زبدةالاشعار سال 976 ق. است (نک اختیاری، 1390). در مقدمة منثوری که قاسمی در آغاز زبدةالاشعار نوشته، آثار سروده شدة خود را تا زمان سرایش زبدةالاشعار به ترتیب تاریخ سرایش برمی‌شمارد: دو شاهنامه، لیلی و مجنون، گوی­و چوگان یا کارنامه، خسرو و شیرین، شاهرخ‌نامه، عمدة‌الاشعار و زبدةالاشعار (زبدةالاشعار، مقدمه: 535- 534). محکم‌تر و متقن‌تر از نوشتة خود قاسمی نمی‌توان مدرکی یافت.

دلیل بعدی این است که نام مثنوی گوی و چوگان در تذکرة تحفة سامی اثر سام‌میرزا صفوی، برادر شاه‌طهماسب آمده است. سام‌میرزا قاسمی گنابادی را ملاقات کرده و نام چهار مثنوی وی را که تا زمان تألیف تذکرة تحفة سامی سروده بود و از جملة آن‌ها نام گوی و چوگان را آورده است (سام‌میرزا، 1384: 41). طبق تحقیق رکن‌الدّین همایون فرخ، تحفة سامی در سال 968 به پایان رسیده است (سام‌میرزا، 1384، مقدمه: هیجده). تذکره‌ای که در سال 968 تمام شده و نام گوی و چوگان در آن آمده است، چگونه می‌تواند کتابی را که حدود ده سال بعد پدید آمده جزو مثنوی‌های قاسمی برشمارد. پس به تحقیق سرایش گوی و چوگان مدت‌ها قبل از سال 968 و در سال 947 بوده و نَه سال 977.

ص 13، س اول: سال «1984» خطا است. درست آن سال 1384 است.

ص 14، در زیرنویس: تاریخ کتابت نسخة پاریس را سال 1002  نوشته­اند و افزوده­اند: «که حدود ده سال بعد از کتابت منظومة گوی و چوگان و...»‌ (قاسمی، 1393ب: 14) است. دو نکته قابل ذکر است: 1. منظور از :«که حدود ده سال بعد از کتابت منظومة گوی و چوگان» را متوجه نشدم! چون در سال 947سروده شده و تاریخ کتابت هم 1002 نوشته­اند. 2. ضمن آن که تاریخ کتابتی که بعدها به خطی جدید بر نسخه پاریس افزوده شده، با توجه به ترقیمة نسخة شاهرخ­نامه در همین مجموعه سال 992 را نشان می­دهد، نه سال 1002 (رک. اختیاری، بازشناخت حماسة شاهرخ­نامه: معرفی نسخه­ها، زیر چاپ).

ص 4، س 14: قرار دادن قسمتی از مثنوی عمده الاشعار داخل گوی و چوگان؛ در مقدمة مصحَح آمده: «در نسخة م [8383 آستان قدس رضوی]، قبل از شروع منظومة گوی و چوگان، مثنوی زیر آمده است» و در ادامه در زیر نویس شمارة 1 نوشته شده: «در نسخة پ نیز قبل از شروع منظومة گوی و چوگان، یک مثنوی در 44 بیت ...آمده» (قاسمی، 1393ب: 14). دو توضیح برای این مطلب قابل ذکر است:

اول: قسمتی از اوراق آغاز مثنوی عمده الااشعار را به اشتباه در آغاز تصحیح گوی و چوگان قرار داده­اند (قاسمی،1393ب: 20- 14). اصل این نسخه در گنجینة نفایس کتابخانة مرکزی آستان قدس رضوی به شمارة 8383 و به نام مثنویات قاسمی نگه‌داری می‌شود (قاسمی، 982: 982- 980). چهار ورق آغاز این مجموعه از ص 2 تا آخر ص 9 ابیات آغازین مثنوی عمده الاشعار است و به دست مصححان افتاده و آن را به‌عنوان مثنوی مستقل در آغاز گوی و چوگان آورده‌اند. ابیاتی که عمده الاشعار با آن آغاز می‌شود چنین است:

الهی قاسمی را راه بنمای

 

زبانش را به بسم الله بگشای

البته این اشتباه به وسیلة کسانی چون ایوانف با آوردن اولین بیت زبده الاشعار به جای اولین بیت کارنامه (Ivanow,1926: 189) هم مطرح شده است.

دوم: در نسخة پ [پاریس] هم قبل از گوی و چوگان مثنوی سه هزار بیتی خسرو و شیرین قرار دارد و نه 44 بیت، آن‌گونه که نوشته‌اند (قاسمی، 1393 ب: 14).

ص. 7، س 2: تاریخ تولّد قاسمی گنابادی: مصححان در مقدمه گوی و چوگان، تولد قاسمی را سال 930ق. آورده‌اند (قاسمی، 1393 ب: 5) درحالی‌که اگر به کتاب‌ها و تذکره‌هایی که در مورد قاسمی گنابادی مطلبی آمده مراجعه شود، تولد وی را قطعاً قبل از سال 930 دانسته‌اند. دکتر صفا نوشته: قاسمی «هر دو دورة تیموری و صفوی را درک کرد» (صفا، 1364، 5/2: 718). و نیز در پژوهشی که توسط دانشگاه کمبریج انجام گرفته، قاسمی را جزو کسانی شمرده که از تربیت‌شدگان اواخر تیموریان و سال‌های نخستین صفویان بود (صفا،1384: 542؛ نفیسی، 1344: 410).

قاسمی حماسة شاه اسمعیل‌نامه را در سال 940ق. (گلچین معانی، 1346: 7/2: 709- 708) و لیلی و مجنون سرایش اول و گوی و چوگان را در 947 و سه منظومة شاه طهماسب‌نامه، شاهرخ نامه و خسرو و شیرین را در سال 950 ق. سرودهاست. ابیاتی که سال سرایش هر کدام از این مثنوی‌ها را ثبت کرده، در یادداشت­ها آمده است(2).

شاعر در چندین جا به عمر طولانی خود اشاره دارد. با این‌که سال مرگ وی قطعی است و او را جزو متوفیات سال 982 آورده‌اند (روملو، 1357: 596)، از سال 930 تا 982، عمر وی 52 سال خواهد شد که عمری طولانی نمی‌شود. قاسمی عمر درازی داشته و خود در چند جا به عمر طولانی خود اشاره دارد؛ از جمله:

چنان کن مرا بهر عمر دراز

 

که نبود به خضر و مسیحم نیاز

ز عمر درازی چنان صد فتوح

 

سزد گر زنم طعنه بر عمر نوح

 

 

             (قاسمی،982 : 646)

اگر قاسمی در 930 متولد شده باشد، به هنگام سرایش شاه‌اسماعیل‌نامه می‌بایست ده سال داشته باشد! چه برسد به این‌که شاعری بلندآوازه باشد که شاه‌طهماسب سرایش شاه‌اسماعیل‌نامه را به او بسپارد. کسی که در سال «930» متولد شده باشد، چگونه می‌تواند در 940، شاهنامة شاه اسماعیل‌نامه را بسراید. سعید نفیسی در مورد ارتباط قاسمی با دربار شاه اسماعیل صفوی می‌نویسد: «در آغاز قرن دهم از ملازمان شاه اسماعیل شد و مدتی از شاعران دربار او به شمار می‌رفته است» (نفیسی، 1344: 410). در تذکرة صبح گلشن هم این نکته اشاره شده است (حسن خان بهادر، 1295: 326).

دیگر این‌که، به استناد نوشتة خودش، شاگردی عبدالله هاتفی‌خرجردی خراسانیمتوفای سال 927 ق. را کرده (مقدمة زبدة‌الاشعار: 534؛ ابن‌یوسف،1320: 481) و در مقدمة نوشته‌شده بر تصحیح گوی و چوگان نیز مصححان به تلمّذ قاسمی نزد عبدالله هاتفی اشاره‌ کرده‌اند: «شعر و ادب را نزد هاتفی آموخت» (قاسمی،1393ب: 7، مقدمه)؛ نیز پای درس ابومنصور دشتکی شیرازی (866- 949 ق) نشسته است (منصور دشتکی‌شیرازی،1386: 92؛ قاسمی،1393 ب: 7، مقدمه). با توجه به این نکتة مسلّم که «وفات هاتفی در سال 927 ق اتفاق افتاده» است (روملو، 1384: 3/1493؛ بدیع الزمان فروزانفر، 1383: 426)، می‌بایست تولّد قاسمی در حدود اواخر قرن نهم یا اوایل قرن دهم بوده باشد تا بتواند از محضر شاعر بلندآوازه، هاتفی، برخوردار شود (نک. اختیاری، 1391).

نکتة چهارم این است که شاعر پس از بلندآوازگی شاه اسماعیل به خدمت او درآمد (صفا،1364، 5/2: 718) و رفتن او به حضور شاه‌اسماعیل باید پیش از سال 930ق باشد زیرا شاه‌اسماعیل در سال 930 هـ..ق. در تبریز درگذشته است (رویمر، 1384: 27 و 43؛ اسکندر بیگ ترکمان، 1392: 44). بنابراین قطعاً تولد قاسمی قبل از 930 اتفاق افتاده است.

ص. 10، س 7: از کتابی به نام ساقی‌نامه نام برده شده است؛ درحالی‌که قاسمی چنین کتابی ندارد و ساقی‌نامه کتاب مستقلی نیست بلکه قسمتی یا ابیاتی از برخی مثنوی‌های وی است. قاسمی علاوه بر دو ساقی‌نامه که از او یاد کرده‌اند (فخرالزّمانی، 1363: 180-173) ساقی‌نامه‌های دیگری هم دارد؛ از جمله در شاه ‌اسماعیل، شاه ‌طهماسب‌نامه و در شاهرخ‌نامه (شاهرخ‌نامه: [148- پ تا 145- ر]) و دو ساقی‌نامه هم در زبدةالاشعار دارد (زبدةالاشعار، 652 – 651 و 641 - 640).

ص. 21. س 2: کمان رستم، دیگر از نادرستی­های این تصحیح، اشتباه در معنا کردن برخی کلمات است، از جمله «کمان رستم» که در بیت زیر نادرست معنا شده است:

کان گوی سپهر را که پرداخت

 

چوگان ز کمان رستمش ساخت

 

 

                 (قاسمی، 1393ب: 21)

در زیر نویس این بیت کمان رستم را «کنایه از هلال ماه (مشبه به چوگان)» دانسته‌اند درحالی‌که کمان رستم هنوز هم در گناباد و روستاهای اطراف آن به معنای «قوس قزح یا رنگین‌کمان» به کار می‌رود و مناسب معنای بیت هم هست. قاسمی آن را در لیلی و مجنون هم به معنای قوس قزح به‌کاربرده است:

نُه گوی سپهر را که پرداخت

 

چوگان ز کمان رستمش ساخت

 

 

               (قاسمی، 1393الف: 62)

ص. 21. س 8: ژاله: را نیز به معنای «شبنم» (قاسمی، 1393ب: 21) دانسته‌اند؛ درحالی‌که در گناباد و روستاهای آن، ژاله یا «جاله» به معنای تگرگ به کار می‌رود (اختیاری، 1393: 127). معنای ژاله در لیلی و مجنون واضح‌تر است:

از ژاله و برف شد دگر بار

 

پر غنچه و پر شکوفه گلزار

از ژاله که گشت روی یخ پُر

 

بود آن صدفی و ژاله‌اش دُر

 

 

             (قاسمی، 1393الف: 172)

جای دیگری در گوی و چوگان کاملاً واضح است که ژاله همان تگرگ است که روی آب تصویری از رشته‌های دُر ایجاد می‌کند:

از ژاله که روی آب شد پر

 

شد رشتة موج رشتة دُر

 

 

                 (قاسمی، 1393ب: 48)

یا در صفحة 50 ژاله‌هایی که روی کوه ریخته است، به ستاره تشبیه شده:

از ژاله که کوه را نشانی ست

 

پر انجم ثابت آسمانی ست

ص 49، س11: نکتة اصلی بیت توضیح داده نشده است و بدون شرح باقی مانده است. نکتة اصلی:

در دست چنار بهر بازی

 

صد گوی ز روی سرفرازی

نوشته‌اند: «دست چنار به برگ پنجه‌ای آن اشاره دارد» که کافی به نظر نمی‌رسد.‌ مشکل بیت در مصراع دوم است و در «صد گوی». منظور از گوی در درخت چنار، غوزه‌های فراوان چنار است که شبیه توپ یا گوی کوچک است.

ص 57، زیرنویس شماره 3: ابیاتی از مثنوی دیگر قاسمی؛ در این صفحه اشاره شده که: «در نسخة پ 44 بیت با یک سربخش نامأنوس و طویل (حدود بیست کلمه) آمده که با بخش‌های پیش و پس همخوانی موضوعی ندارد. تعلق ابیات یاد شده به این منظومه مورد تردید است»‌ (قاسمی، 1393ب: 57). بله این ابیات قسمتی از مقدمة لیلی و مجنون قاسمی است (ر.ک. قاسمی، 1393 الف: 46) که در نسخة پاریس، ورق آن داخل گوی و چوگان قرارگرفته و شامل منقبت حضرت رسول (ص) و امام علی(ع) است و یک ورق یا دو صفحه است [ورق: 178] و حدود 60 بیت است و نه 44 بیت.

ص 65، زیرنویس شماره 1: سلطان ابراهیم، وی جزو کسانی است که در بازی گوی و چوگان با پادشاه صفوی شرکت کرده و قاسمی «در وصف خط» او (قاسمی، 1393ب: 65) ابیاتی سروده است. در توضیح ابراهیم نوشته‌اند: «سلطان ابراهیم، پسر شاهرخ و نوة تیمور، از 810 تا 838 حاکم شیراز بود. از این سلطان، سه کتیبه از 826 ق. به خط او با امضای "ابراهیم سلطان بن شاهرخ" باقی مانده است» (قاسمی، 1393ب: 65). گفتنی است که این سلطان ابراهیم حداقل یک قرن قبل از ابراهیمی که شریک بازی گوی و چوگان شاه صفوی است، فاصلة زمانی دارد. این بازی در حدود 930 تا 947 انجام‌شده امّا ابراهیم دورة تیموری بیش از یک قرن قبل از سرایش منظومة گوی و چوگان از دنیا رفته است.

2. 2. روش کار در تصحیح گوی و چوگان

2.2 .1. مقدمة کتاب ضمن این که ناقص است و مطالب ضروری در آن نیامده، عنوان بندی هم نشده است. بهتر بود مقدمه به بخش­های مجزایی تقسیم می­شد. آوردن مطالبی از قبیل: معرفی منظومه، توضیحاتی در مورد گوی و چوگان و رسم­الخط نسخة اساس لازم به نظر می­رسید. به‌خصوص که از گذشته نویسندگان ایرانی به مقدمة آثار خود اهمیت فراوان می‌دادند. مقدمه به منزلة چهره و صورت اثر است که در نگاه اول خودنمایی می‌کند. اگر تحقیق می‌شد در مورد قطعیت شاهی که گوی و چوگان بازی می‌کند و دیگر این که بازی‌کنان چه کسانی هستند و محدودة زمان بازی نیز با قراینی تعیین می‌گردید، بر ارزش کار می‌افزود. البته برخی از این مطالب در مقاله­ای توضیح داده شده است (ر.ک. اختیاری، 1390).

در مورد سابقة گوی و چوگان‌سرایی و بررسی پیشینة دراز این بازی باستانی در ایران، انتظار می‌رفت پژوهشی انجام می‌شد؛ به‌خصوص وقتی که یکی از کشورهای همسایه، این بازی را به نام خود ثبت جهانی کرده است. نیز به سابقه‌ای کوتاه از کتاب­هایی به نام گوی و چوگان که در منابع و تذکره‌ها آمده، اشاره می‌شد. مطالبی از قبیل این‌که قبل از قاسمی در ایران سروده‌هایی به نام گوی و چوگان وجود داشته است، مثل مثنوی گوی و چوگان از محمود عارفی هروی که در 501 بیت که در سال 842 سروده شده است (جامی، 1371: 107؛ یارشاطر، 1334: 179- 177؛ سمرقندی، 1338: 331؛ شریفی، 1387: 1225). نزدیک به سی نسخه از این منظومه در داخل ایران وجود دارد (درایتی، 1389: 8/981- 980). دیگر منظومة گوی و چوگان طالب جاجرمی (854) (بیگ‌دلی، 1337: 74؛ روملو، 1349: 717؛ سمرقندی، 1338: 331؛ شریفی، 1387: 964).

بیت‌شماری مثنوی. وقتی هم شاعر و هم تذکره‌ها تعداد ابیات منظومه را 1500 بیت آورده‌اند، اگر بیت­شماری می‌شد، ابیاتی که از نسخة پاریس اضافه شده بود، مسلم می‌شد که غالباً زائد است.

نداشتن مدخل، نمایه یا فهرست‌های اعلام تاریخی و جغرافیایی و کتاب‌ها، جزو کاستی‌های کتاب به حساب می‌آید. همچنین فهرست یا نمایة تعابیر و لغات و اصطلاحات موجود در گوی و چوگان. این فهرست‌ها به خواننده کمک می‌کند تا مطلب و مقصود خود را در زمانی اندک بیابد.

 

2. 2. 3. نقل‌های به‌واسطه

صص. 7 و 8: گرچه همیشه نقل به‌واسطه ناپسند نیست و گاهی ممکن است نویسنده ناچار به نقل به‌واسطه گردد اما چون همیشه واسطه‌ها ممکن است دقیق نقل قول نکرده باشند، مراجعه به مأخذ اصلی لازم به نظر می‌رسد؛ از جمله در صفحة 7 نوشته‌شده: «به گفتة صاحب عالم‌آرای عباسی»، اما نقل با دو واسطه به این صورت آمده است:«صفا؛ به نقل از: حائری 1388: 51». درصفحة 8 از قول ادوارد برون دو نقل آمده، یکی ارجاع داده نشده و دومی به «درودگریان، 1388: 83- 74» ارجاع داده‌ شده است. در همان صفحه نوشته‌شده: «اما احسان یار شاطر در نوشتة خود زیر عنوان ادبیات عصر صفویه روشن می‌کند که شعر این دوره ...» که مأخذ  این را هم «درودگریان» گفته­اند.

صص. 9 و 10: مطالبی از جلد پنجم تاریخ ادبیات در ایران بخش دوم (ر.ک. صفا، 1364، 5/2: 723- 720) نوشته شده اما به نقل از درودگریان: «صفا؛ به نقل از درودگریان 1388». به نظر می‌رسد شاعری که در قرن نهم زندگی خود را وقف خدمت به فرهنگ این مرز و بوم کرده، آزاده زیسته و منت‌گزار هیچ حاکمی نبوده و دارایی خود را فروخته و پول آن را که دو هزار تومان می‌شده، وقف آستانة حضرت علی بن موسی‌الرضا علیه السّلام کرده (امین احمد رازی، 1378: 851؛ حسن خان بهادر، 1295ق: 326) شایسته بود به کتاب تاریخ ادبیات در ایران که در هر کتابخانه‌ای معمولاً یافت می‌شود، مراجعه شود.

ص 13، س 17 تا 21: نام عنوان قسمت‌های مختلف را «سر بخش» گذاشته‌اند. معمولاً این قسمت‌ها به «‌عنوان» مشهورند.

2. 3. شیوة تصحیح

2. 3. 1. گرچه نسخة شمارة 8383 واقع در گنجینة نفایس کتابخانة مرکزی آستان قدس رضوی مشهد، نسخه‌ای برتر است اما روش تصحیح مشخص نشده که بر اساس نسخة برتر است یا التقاطی و انتقادی است. در عمل در جایی به روش اساس و در جایی التقاطی عمل شده است. برای مثال برخی قسمت‌ها آنچه از نسخة بدل آورده شده، داخل قلاب قرارگرفته و برخی بدون قلاب آمده است، مانند:

[ز غنچه لاله را نمایی ست

 

یعنی گره و گره گشایی ست]

[از شبنم لطف او به گلزار

 

آراست گل از صحیفة خار]

 

 

                 (قاسمی، 1393ب: 25)

گرچه دو قلاب بیشتر در اینجا لازم نیاز نیست، چون در اول و آخر آنچه به‌طورکلی از نسخة دیگر وارد شده، گذاشته می‌شود و نه در آغاز و انجام هر بیت. همچنین ابیاتی در صفحات 55 و 90 به همین شیوه از نسخة پاریس داخل قلاب آمده است. اما در صفحات متعدد کلمات زیادی از نسخه بدل وارد شده و داخل قلاب قرار نگرفته است؛ برای نمونه: در زیرنویس صفحة 109 آمده: «م: آراسته از سپر دکان‌ها»‌ و در متن از نسخة کتابخانة ملی پاریس فرانسه به این صورت تصحیح شده بدون آن‌که داخل قلاب قرار گیرد:

آراسته ز اسپر و کمان‌ها

 

چون از گل و لاله بوستان‌ها

 

 

                 (قاسمی، 1393ب: 25)

یا مصراع اول بیت بعدی:

او کرده بر این محیط اخضر

 

دامان سپهر پر ز گوهر

 

 

          (قاسمی، 1393ب: 24)

در زیر نویس بیت مذکور چنین آمده است: «م: او ساخته بر سپهر اخضر».‌ در بیت می‌بایست کلمات مصراع اول که از نسخة پاریس افزوده شده داخل قلاب قرار گیرد اما این کار انجام نشده است. از این قبیل نمونه‌ها فراوان است؛ از جمله: صفحه 34 شماره 2؛ صفحه 47، شماره 3 زیرنویس؛ صفحه 66، زیرنویس شماره 3.

وقتی مصحح وفادار به نسخه‌ای است، آن‌گونه که در برخی موارد در متن مصحَح عمل شده، می‌بایست در همه‌جا بر اساس نسخة اساس عمل شود و آنچه از نسخه بدل اضافه می‌شود، داخل قلاب آورده شود؛ همان‌گونه که در مواردی چنین عمل شده است و اگر خیلی موارد زیاد است و قرار نیست داخل قلاب قرارگیرد، در هیچ جای کتاب عمل نمی‌شد و در مقدمه و روش کار می‌بایست ذکر می‌شد که آنچه از دیگر نسخ آمده، داخل قلاب قرار نگرفته و شیوة تصحیح بر طبق نسخة اساس نیست؛ درحالی‌که در قسمتی از صفحة 25 داخل قلاب و در همان صفحه در قسمت دیگر بدون قلاب، متنی از نسخة دیگر نقل شده است.

ص 11، س 12 به بعد: در معرفی نسخة شمارة 8383 مثنویات قاسمی که در کتابخانة مرکزی آستان­ قدس نگه‌داری می‌شود، مطالبی طولانی از آغاز نسخه نقل شده که قسمتی از آن داخل گیومه است امّا مأخذی ندارد: «بنا بر ارادت و علاقة خاصی که والد مرحوم مغفور یار محمدخان افشار سردار کل، فرزند مرحوم مغفور حسن خان افشار وزیر نظام سردار کل، به آستانة قدس ... کتب خطی ایشان تقدیم کتابخانة آستان مبارکه شود....».

 ص. 12: س 5، شماره نسخه فرانسه که به‌صورت 1828 آمده، در اصلِ فهرست نسخ خطی کتابخانه ملی فرانسه و دیگر منابع از جمله تاریخ ادبیات در ایران و فهرست بلوشه به این صورت نوشته‌شده است: «1985،Suppl Pers» (صفا،1363، 5/2 : 720؛ Blochet ,V3 :347).

ص. 12، س 18: بعد از سطر هجدهم محل ترقیمة نسخه است امّا ترقیمه در هیچ جای کتاب نیامده است. در حالی که ترقیمه شناسنامة نسخه است و با این‌که نسخه‌های گوی و چوگان هر دو ترقیمه دارد اما در متن تصحیح شده، نیامده است. «کتبه العبد المحتاج الی رحمة الله حافظ محمد بن قاسم علی. اتمام یافت به تاریخ غرة شهر محرم الحرام 982(2)» [نسخة 8383 : 383].

2. 4. 1. گوی و چوگان یا کارنامه

مثنوی گوی و چوگان چهارمین منظومة قاسمی گنابادی (982) است که آن را در سال 947 سروده است. چنان که خود می‌نویسد: «از ترتیب نظم دو شاهنامه ... فارغ البال شد و آن اوّلین شکوفه بود که از نهالِ مراد سر زد و بعد از آن میوه‌ای که از شاخ امید حاصل شد، کتاب لیلی و مجنون بود ... و بعد از آن نسخة گوی و چوگان بود که به کارنامه موسوم است» (زبده الاشعار: 534). پس ‌از این تا سال 967 چند مثنوی دیگر سرود به نام‌های: خسرو و شیرین، شاهرخ‌نامه، لیلی و مجنون سرایش دوم، عمده الاشعار و زبدةالاشعار (زبده الاشعار: 535- 534).

مثنوی گوی و چوگان یا کارنامه را به دستور شاه‌ طهماسب و در مدت دو هفته در 1500 بیت سروده است:

آورده عطاردم به میدان

 

از کلک و دوات گوی وچوگان

این نامه که از زبان خامه

 

کردم لقبش به کار نامه

 

چون ماهِ دو هفته‌اش در ایّام

 

در عرضِ دو هفته دادم اتمام

 

این عقدِ گهر که شد سرآمد

 

باشد عددش هزار و پانصد

 

 

 

       (قاسمی، 1393ب: 125- 124)

 

           

و تاریخ اتمام آن را در پایان مثنوی با ماده تاریخ «ظلّ ابدی» (947) آورده است.

2. 4. 2.  ذکر گوی و چوگان در منابع قدیمی

تذکره‌ تحفة سامی، قدیم‌ترین تذکره‌ای است که از قاسمی و آثارش به درستی نام برده زیرا در زمان حیات شاعر و با مصاحبت صاحب تذکره تألیف شده است. در آن چنین آمده: «دیگر کتاب گوی بازی صاحب‌قرانست به نام کارنامه که حسب‌الامر مطاع در سلک نظم کشیده» (سام‌میرزا، 1384: 41). نیز تذکرة میخانه (فخرالزمانی، 1363: 172)، (طهرانی، 1389 هـ.. ق.19/243)، تذکرة آتشکدة آذر ذیل صفحة 279 (آذر بیگ‌دلی،1337: 279). چند بیت از این منظومه در هفت اقلیم نقل شده است (رازی، 1378: 2/853-852). در دیگر آثار قاسمی هم به گوی و چوگان اشاره شده است، از قبیل: خسرو و شیرین (22- ر)، عمده الاشعار (73) و زبده الاشعار (534).

2. 4. 3. موضوع گوی و چوگان قاسمی

موضوع این مثنوی، گوی و چوگان بازی شاه و شاهزادگان و اطرافیان است. ریو (660 :1966 , Rieu ) و استوری (292/2: 1970 ،Story) و دکتر غلام سرور نوشته اند که این مثنوی داستان گوی و چوگان بازی شاه‌اسماعیل است (سرور، 1374: 142) اما در متن منظومه نامی از شاه اسماعیل نیست. به دلایلی که ذکر خواهد شد، شاهی که بازی می‌کند، شاه­طهماسب است:

 1. بعد از مدح شاه‌طهماسب بلافاصله به وصف گوی و چوگان بازی او می‌پردازد:

یک روز ز روی سرفرازی

 

برخاست به عزم گوی‌بازی

 

 

           (قاسمی،1393 الف: 55)

2. حتی اگر بازی در آخرین سال حیات شاه‌اسماعیل (وفات 930) اتفاق افتاده باشد، بسیاری از بازی‌گران در این زمان، حدود شش تا هفت ساله‌اند. سال تولّد پسران شاه‌اسماعیل که در این بازی شرکت دارند، عبارت است از: القاص در سال 922، سام، رستم و بهرام سال 923ق. (سرور، 1374: 142). طهماسب، متولد ذی‌حجة 918 یا 919 که بعد از درگذشت شاه‌اسماعیل، «در ده و نیم سالگی» جانشین پدر شد (سیوری، 1380: 83)، بقیه خردسال‌اند؛ اگر شاه، شاه اسماعیل فرض شود، هم‌بازی‌های وی بچه­های خردسالی هستند. درحالی‌که شاه بازیگر را اگر شاه‌طهماسب بگیریم، مشکل خردسالی بازی‌گران حل می شود. بازی‌گران در این چوگان‌بازی عبارت‌اند از: شاه، القاص (قاسمی، 1393 ب: 85)، سام‌میرزا (86)، بهرام (87)، ابراهیم (65)، طالش (67)، یگانه (69)، یورقلی (71)، سلطان‌قلی(73)، کرم‌بیگ (75)، رستم (78)، مقصود (80)، عبدالله (87) و مظفر (79).

3. دعایی که در فرازهای پایانی منظومه دارد، برای شاهی است که زنده است و همو بود که در بقیة منظومه و از جمله در گوی بازی حضور داشت:

تاج طربش همیشه بر سر

 

کامش بود از بتان میسر

بر مسند ملک کامران باد

 

هر چیز که خواهد آن چنان باد


 

 

           (قاسمی،1393 الف: 111)

2. 4. 4. برخی ویژگی‌های منظومه

2. 4. 4. 1. کوتاهی عنوان‌ها، فقط در مثنوی گوی و چوگان -بر خلاف دیگر آثار قاسمی-عنوان‌ها کوتاه و منظوم است، در حد یک مصراع، همچون لیلی و مجنون مکتبی (1389). نیز کوتاهی ابیات و روانی اغلب آنان؛ ویژگی دیگر نداشتن ردیف‌های طولانی و به عبارت صحیح‌تر کاربرد اندک ردیف در این مثنوی، آن را شبیه اشعار سبک خراسانی ساخته است. برای نمونه ابیات صفحة 81 منظومه که همگی بدون ردیف‌اند.

2. 4. 4. 2. قاسمی در توصیف بازی‌گران به رنگ لباس و اسب آنان توجه دارد. نکتة قابل توجه در مورد لباس و اسب بازی‌گران این است که غالباً تمام لباس‌های هر بازی‌گر یا هم­رنگ اسب اوست یا متناسب با آن؛ از جمله لباس یورقلی سیاه است و اسب او هم چنین است:

چون کعبة محترم سیه‌پوش

 

از زلف کشیده حلقه در گوش

 

 

              (قاسمی،1393 الف: 73- 71)

در توصیف اسب وی دارد:

زو اسب سیه که کامیاب است

 

چون سایه به زیر آفتاب است

 

 

                  (قاسمی،1393 الف: 73)

یا در مورد کرم ‌بیک که لباس زرد دارد، اسب او هم زرد رنگ است:

بر پشت سمند گرم و سرکش

 

برخاسته شعله‌ای از آتش

 

 

       (قاسمی، 1393 الف: 76)

در وصف لباس سرخ ‌رنگ شاهزاده ابراهیم، می­گوید:

در کسوت لاله‌گون که پیداست

 

ماهی است که از شفق هویداست

در اطلس آل گرم و سرکش

 

ابراهیمی میان آتش


 

 

               (قاسمی،1393 الف: 66)

و نیز در توصیف  رنگ اسب سرخ‌رنگ وی دارد:

بر توسن آل گرم و سرکش

 

می‌رفت خلیل‌سان بر آتش

 

 

       (قاسمی، 1393 الف: 67)

3. نتیجه‌

تصحیح و نشر گوی و چوگان قاسمی گنابادی، ضمیمة سال دوازدهم، شماره 34، دو فصلنامة آینة میراث در سال 1393، سبب شد که سهو و خطاهایی که در این تصحیح رخ نموده است، به رقم درآید و در این جستار نشان داده شود؛ از جملة اشتباه­ها سال تولد قاسمی است. همچنین سهو دیگر، سال سرایش گوی و چوگان است.

آنچه در مقدمة یک تصحیح لازم به نظر می‌رسید نگاشته شود، در این تصحیح جایش خالی است. از قبیل خلاصه‌ای از مثنوی، پیشینة گوی و چوگان‌بازی در ایران، معرفی گوی و چوگان‌های قبل از قاسمی و روش کار و رسم‌الخط نسخة اصلی و نوشتن ترقیمه، ویژگی‌های مثنوی، داشتن شیوة تصحیح یک­نواخت و درست و سهوهای دیگری که در جستار به قدر مقدور به یادآوری و اصلاح آن‌ها پرداخته‌شده است.

 

4. پی نوشت ها

1.تاریخ سرایش منظومة شاه اسماعیل­نامه و شاه طهماسب­نامه، در نسخة مثنویات قاسمی، موجود در کتابخانة مرکزی آستان قدس رضوی، در پایان هر مثنوی آمده است:

به لطف از سر نظم اگر بگذری

 

روان پی به تاراج آن آوری

 

 

              (شاه اسماعیل نامه: 399)

یعنی از سر «نظم» حرف «ن» که برداشته شود، سال سرایش شاه اسماعیل نامه 940 به دست می‌آید.

 شاهنامة نوّاب اعلی را در سال 950 ق. و به نام شاه‌طهماسب اوّل صفوی سرود (اختیاری، 1390).

 شاهرخ نامه را در سال 950 ق. به شعر درآورد. اینک تاریخ سرایش شاهرخ‌نامه:

ببین در سوادم ز نیک‌اختری
 

 

طلب سال تاریخش از مشتری

 

 

            (شاهرخ‌نامه: [51- ر])

شاعر خسرو و شیرین را در سال 950 ق. سرود:

ز غیب آمد حدیثی بر زبان‌ها

 

که شد تاریخ سالش فیض جان‌ها

 

 

          (خسرو و شیرین:[144- پ])

3. تاریخ تحریر نسخة 8383 در چاپ جدید لیلی و مجنون قاسمی به اشتباه سال 989 نوشته شده است (قاسمی، 1393ج: 6).

 

شکل 1: تصویر ورق آخر نسخة پاریس  (مثنوی گوی و چوگان)


شکل 2: تصویر صفحه اول نسخة 8383

 

      

 

شکل 3: تصویر صفحه آخر نسخة 8383

منابع
1- آذر بیگدلی، لطفعی­بیگ. (1337). آتشکدة آذر. تصحیح سید جعفر شهیدی. تهران: مؤسسة نشر کتاب.
2- ابن یوسف شیرازی. (1320). فهرست کتابخانة مجلس شورای اسلامی. تهران: کتابخانة مجلس.
3- اختیاری، زهرا. (1390). سایه‌ روشن آثار و نوشته‌های قاسمی‌گنابادی، نشریة ادب و زبان (علمی- پژوهشی). دانشکده ادبیات دانشگاه شهید باهنر کرمان. دورة جدید، شماره 30 (پیاپی 27)، زمستان، ص. ص.77- 47.
4- --------- .(1391). «درست و نادرست در شرح حال قاسمی‌حسینی‌گنابادی (جنابدی)»، نشریة ادب­ و زبان (علمی- پژوهشی)، دانشکده ادبیات دانشگاه شهید باهنر کرمان، دورة جدید، شماره 31 (پیاپی 28)، بهار، صص 74- 41.
5- بهادر، سیدعلی حسن ­خان. (1295ق.). صبح گلشن. به اهتمام مولوی محمد عبدالمجید خان. بی جا: بی­نا.
6- ترکمان، اسکندر بیگ. (1392). تاریخ عالم‌آرای عباسی. تصحیح ایرج افشار.تهران: امیرکبیر.
7- جامی، عبدالرحمن. (1371). بهارستان. تصحیح اسماعیل حاکمی. تهران: اطلاعات.
8- خزانه­دارلو، محمدعلی.­ (1375). منظومه­های فارسی. تهران: روزنه.
9- درایتی، مصطفی. (1389). فهرستوارة دست‌نوشت‌های ایران (دنا). تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
10- دولتشاه سمرقندی. (1338). تذکره الشعرا. تصحیح محمد رمضانی. تهران: خاور.
11- رازی، امین احمد. (1378). تذکرة هفت اقلیم. تصحیح سیّد محمدرضا طاهری. تهران: سروش.
12- روملو، حسن بیگ. (1357). احسن التواریخ. تصحیح عبدالحسین نوائی. تهران: بابک.
13- ---------- .(1349). احسن التواریخ. تصحیح عبدالحسین نوائی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
14- رویمر، ه. ر. (1384). دورة صفویان. تاریخ ایران (دوره صفویه، از مجموعه تاریخ کمبریج). ترجمه: یعقوب آژند. تهران: جامی.
15- سام‌میرزا صفوی. (1384). تذکرة تحفة ‌سامی. تصحیح و مقدّمه از رکن‌الدّین همایونفرّخ. تهران: اساطیر.
16- سرور، غلام. (1374). تاریخ شاه اسماعیل، ترجمه: محمدباقر آرام. عباسقلی غفاری فرد. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
17- سیوری، راجر مروین. (1380). در باب صفویان، ترجمه: رمضان‌علی روح‌الهی. تهران: نشر مرکز.
18- صدری، مهدی. (1378). حساب جُمَّل در شعر فارسی. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
19- صفا، ذبیح‌الله (1364). تاریخ ادبیات در ایران. تهران: فردوس.
20- الطهرانی، آقابزرگ. (1389 ق./ 1969 م.). الذریعه الی تصانیف الشیعه. تصحیح احمد المنزوی، الطهران: کتابخانه اسلامیه.
21- فخرالزّمانی، عبدالنّبی. (1363). تذکرة میخانه. تصحیح احمد گلچین‌معانی.تهران: اقبال.
22- فروزانفر، بدیع الزّمان. (1383). تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام (تا پایان دورة تیموریان). تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
23- قاسمی گنابادی، محمد قاسم. (د.982). خسرو و شیرین. کتابخانة دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد. شمارة 95، [نسخة خطی]، تألیف 950 ق.
24- -------------- .(د.982)، زبده الاشعار. کتابخانة آستان قدس رضوی. شمارة 8383، [نسخة خطی]، تألیف 940 ق. تاریخ کتابت 982- 980 ق.
25- -------------- .(د.982). شاه‌اسماعیل‌نامه. کتابخانة آستان قدس رضوی. شمارة 8383، [نسخة خطی]، تألیف 940 ق. تاریخ کتابت 982 ق.
26- ---------------. (1387). شاه‌اسماعیل‌نامه. تصحیح جعفر شجاع کیهانی. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
27- ---------------. (د.982). شاهرخ‌نامه. نسخة موزة بریتانیا به شمارة 339  Or [نسخة خطی].
28- -------------- .(د.982). شاه‌طهماسب‌نامه (شاهنامة نواب‌اعلی). کتابخانة آستان قدس رضوی، شمارة 8383، [نسخة خطی]، تألیف 940 ق. تاریخ کتابت 982- 980 ق.
29- ------------. (د.982). عمده الاشعار. کتابخانة آستان قدس رضوی، شمارة 8383، [نسخة خطی]، تألیف 940 ق. تاریخ کتابت صفر 980 ق.
30- ------------. (1393، ب). گوی و چوگان. تصحیح بهرام گرامی و زهرا مجیدی. تهران: میراث مکتوب.
31- -------------. (1393، الف). لیلی و مجنون. تصحیح زهرا اختیاری. مشهد: آهنگ قلم.
32- -------------. (1393، ج). لیلی و مجنون. تصحیح اسماعیل شفق. همدان: دانشگاه بوعلی سینا.
33- -------------. (د.982). مثنویات قاسمی. کتابخانة آستان قدس رضوی. شمارة 8383، [نسخة خطی]، تألیف 940 ق. تاریخ کتابت 982- 980 ق.
34- گلچین‌معانی، احمد. (1346). فهرست کتب خطی کتابخانة آستان قدس رضوی. مشهد: کتابخانه آستان‌ قدس.
35- ------------ . (1359). تذکرة پیمانه. مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد.
36- منصور دشتکی، غیاث الدّین. (1386) اخلاق منصوری. تصحیح علی‌محمد پشت دار، تهران: امیرکبیر.
37- مکتبی‌شیرازی. (1389). لیلی و مجنون. تصحیح حسن ذوالفقاری  و پرویز ارسطو. تهران: چشمه.
38- نفیسی، سعید. (1344). تاریخ نظم و نثر در ایران و زبان فارسی. تهران: انتشارات فروغی.
39- Blochet .(1928). Catalogue des manuscripts Persans‚tome troisieme No 1161- 2017‚ published by Paris Reunion des bibliotheques nationales.
40- Rieu Charles. (1966). Catalogue the Persian manuscripts the British museum.  London: British museum.
41- Ivanow, Wladimir. (1926). Descriptive catalogue of the persian manuscripts in the Asiatic socity of Bengal. Calcutth: Asiatic Society of Bengal.      
42- Story, A. (1970). Persian Literature to Bibliographical. London: The Royal society of Great Britain and Ireland and sold its Agents.