نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشگاه صنعتی اصفهان
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Mohammadtaqi Hamedani with the penname of Hasrat is one of the Qajar sonneteers (Fathali Shah period) who is unknown like many poets of Regression style. The only publication of his divan has been done by Reza Abdullahi which was published by Negah Press in 1389. Due to many reasons such as the use of one single manuscript which is defective and full of errors as well as lack of access to correct and older manuscripts, this correction is full of mistakes and distortions, and many verses have been recorded with misreading, ambiguity, omission and rhythmic problems.
Referring to the oldest and most correct manuscript as well as some other manuscripts of his divan, this paper has corrected many mistakes and distortions of the published divan and, while providing a brief introduction of the poet, these corrections are also offered.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
اهمیت موضوع نقد و تصحیح متون بر اهل فضل پوشیده نیست چرا که یکی از راه های شناخت آرا و پسندها و به طور کلی جمیع شوون فرهنگ و زندگی گذشتگان و نیز چگونگی تغییر و تحول تاریخی زبان، بررسی آثار پیشینیان است. احیای این متون هرچند در زمرة آثار برجسته و ممتاز هم نباشند، گامیاست موثر در حفظ فرهنگ و بازنمایی بخشی هرچند کوچک از دریای بیکران شعر و ادب فارسی.
یکی از این آثار دیوان حسرت همدانی است که تا چندی پیش نشان آن را در فهرست های نسخ خطی کتابخانه ها مییافتیم. اکنون این دیوان تصحیح و به جامعه ادبی ایران ارائه شدهاست. در این مقال ضمن معرفی اجمالی این شاعر، کیفیت تصحیح و ارائه دیوان وی بررسی خواهد شد.
ملامحمدتقی همدانی مشهور و متخلص به حسرت همدانی از شاعران قرن سیزدهم هـ . ق. است. شاعری از دوره قاجار و سبک ادبی بازگشت که همچون دیگر شاعران این دوره، بازگشتی کامل و بی قید و شرط به سبک های مختلف قدیم داشته است.
حسرت در دوره فتحعلی شاه قاجار (1212 تا 1250 هـ.. ق.) یعنی اوج حکومت قاجاریه می زیسته است. دورهای که بیشترین شاعر را در عهد قاجار داشته است؛ به نحوی که شاهزاده محمودمیرزا پسر فتحعلی شاه، این شاعران را به جز دختران شاه و بانوان حرم که گه گاه شعر می گفتهاند، جمعاً 357 نفر میداند (آرین پور؛ 1357: 1/ 20) تعجبی نیست اگر میبینیم حسرت در این جمع ناشناخته مانده است و شرح حال جامعی از او در جایی ثبت نشده است.
اغلب تذکره نویسانی که از او یادی کردهاند، بیشتر از آنکه به شعر و طبع او اشاره ای کرده باشند، به اخلاق و رفتار ناپسند او پرداخته اند و وی را شخصی پریشان احوال، خبیث الاعمال، بیقید و لاابالی معرفی کردهاند. (نک. دنبلی، 1342 :112؛ گروسی، 1376 :448 و محمودمیرزا، 1346: 134) که در پایان عمر نیز دعوی خدایی کرده و به قول محمودمیرزا جمعی از ایلات و احشامات آذربایجان را به دور خود جمع و اغوا نموده است (محمودمیرزا، 1346: 134)
رضاقلی خان و نواب شیرازی در باب این مسائل به عمد سکوت کردهاند و او را بهرهمند از علوم رسمیه و سربلند از معارف سالکین و جزء اکابر شعرای معاصر در فنون سخن سرایی معرفی می کنند (هدایت، 1385 :532؛ نواب شیرازی، 1371 :402) و در نهایت بهمن میرزا به دفاع از او پرداخته است و او را شاعری نکتهدان و صاحب مضامین نیکو میداند که جمعی بر او حسرت برده و بعضی نسبت ها به او دادهاند(بهمن میرزا،1293: گ64ر ).
آنچه درباره شعر و شاعری حسرت می توان گفت همانی است که در باب قاطبة شاعران سبک بازگشت جز چند چهره صاحب ذوق مشهور این دوره، گفتهاند: صنعتکاری ماهر و چیرهدست که برخی الفاظ و عبارات پرآب و تاب را آن هم به تتبع و اقتفای بزرگان پیشین، در قالبهای آماده ریخته است و به مخاطب ارائه می کند. بدیهی است شعر او هیچ نظری به وضع زمان و حوادث اجتماعی، دردها و رنج های مردمان، ناراحتی هایی که در نتیجه جنگها و فتنهها و شکستهای پیاپی به مردم عارض شده است، ندارد اما گاهی برخلاف رویه غالب عصر، نیم نگاهی به ابتکار و نوآوری در غزل دارد. اغلب غزل هایش از پختگی و شیوایی نسبی برخوردار است؛ هرچند برخی از آنها در وزن و مفهوم و گاه فصاحت و بلاغت ایرادهایی دارند.
از بین شاعران پیشین ارادتی خاص به حافظ، سعدی، صائب و طرزی افشار دارد و به تقلید از ایشان غزل های بسیاری سروده است که به حق برخی از آنها خالی از لطف نیست. نکته قابل توجه در دیوان او علاقه شاعر به ساخت مصادر و افعال جعلی است که در این تفنن بسیار خوش ذوق و صاحب قریحه به نظر میرسد. وی چندین غزل با قافیه کردن این مصادر سروده است که لطفی خاص به اشعار او میبخشد. از جمله غزلی با مطلع:
ماه رخساری نکاهیدیم ما |
|
آفتابیدیم و ماهیدیم ما |
که برای ابیات دیگر از مصادری چون سیاهیدن، آهیدن، شاهیدن، گناهیدن و پناهیدن، قافیه ساخته است.
دیوان حسرت و نسخ آن
از حسرت همدانی دیوانی شامل 422 غزل، 22 رباعی و یک ساقینامه 54 بیتی برجای مانده است.
پس از جستجو و تفحص در منابع و مآخذ نسخه شناسی، چهار نسخه از این دیوان به دست آمد که خوشبختانه هر چهار نسخه در ایران نگهداری میشود. این نسخ عبارتند از:
1. نسخه دیوان به شمارة 7896 محفوظ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی که تاریخ کتابت آن 1240ه.ق. است. نسخه توسط کاتبی به نام یوسف به خط زیبای نستعلیق در 380 برگ کتابت شده است. برخی مواضع به دلیل افتادگی یا فرسودگی نسخه، قابل خواندن نیست. این نسخه 420 غزل ، 19 رباعی و یک ساقی نامة 54 بیتی دارد و قدیمیترین و در عین حال کاملترین نسخة موجود از دیوان حسرت است.
2. نسخة دانشگاه تهران که به شمارة 4231 در کتابخانه مرکزی دانشگاه نگهداری میشود. تاریخ کتابت آن دو سال بعد از نسخة اول است(1242ه.ق.). این نسخه نیز به خط نستعلیق نوشته شده و کاتب آن مشخص نیست اما مقدمهای یک صفحهای به خط حسین علی باستانیراد در تاریخ 15 بهمنماه 1324ه.ش.بر آن اضافه شده است. نسخه مذکور 217 غزل و 15 رباعی دارد.
3. نسخة دیوان به شماره 7671 محفوظ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی که در سال 1250 ه.ق. به دستور محمود میرزای قاجار(متولد1214ه.ق.) تدوین شده است. این نسخه تفاوت های عمدهای نسبت به نسخههای پیشین دارد؛ به نحوی که 170 غزل آن در دیگر نسخهها وجود ندارد. نسخة مذکور به خط شکسته نستعلیق آشفتهای کتابت شده و کاتب آن نیز مشخص نیست. این نسخه 272 غزل و 12 رباعی دارد.
4. نسخة دیوان به شماره14150 محفوظ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی که در تاریخ 1309 ه.ق. توسط محمد ابراهیم بنحاجی قدیر ابهری به خط نستعلیق خوش در 114 برگ کتابت شده است. این نسخه 327 غزل، 14 رباعی و ساقی نامه ای 39 بیتی دارد.
تنها چاپی که از دیوان این شاعر صورت پذیرفته در تاریخ 1389 به تصحیح رضا عبداللهی و توسط انتشارات نگاه است. این چاپ مشتمل بر مقدمهای در احوال شاعر در 22 صفحه و متن دیوان شامل 218 غزل و 15 رباعی است. دیوان مذکور بنابر قول مؤلف از روی نسخهای در دانشگاه تهران جمعآوری شده است که متأسفانه مصحح هیچ گونه مشخصهای از آن ارائه نکرده و چنانکه در مقدمه آورده است به سفارش و راهنمایی شادروان دکتر مهدی درخشان دست بدین کار برده و همین نسخه بی نام و نشان را اساس کار قرار داده است.
نگارنده این سطور با توجه و تامل در این نسخ و مقابله و مقایسه آنها با دیوان چاپی، دریافت که تصحیح یادشده به هیچ وجه نمیتواند نیاز جامعه ادبی ایران را در برخورداری از دیوان مستند و انتقادی حسرت همدانی برآورده سازد. این تصحیح کاستی ها و اشکالات بسیاری دارد که به برخی از آنها اشاره خواهد شد:
1- مصحح تنها یک نسخه از دیوان حسرت در اختیار داشته است که از قضا ناقصترین نسخه دیوان او محسوب می شود و قریب به 1350 بیت از اشعار حسرت را داراست. این نسخه علی رغم اینکه به خط خوش نستعلیق زیبایی کتابت شده بسیار مغلوط است.
2- استفاده مصحح از یک نسخه در تصحیح، باعث شده است بسیاری از واژگان و ابیات که یا خوانا نبودهاند یا با بیسوادی کاتب تحریف شدهاند، همان گونه لاینحل در نسخة چاپی منتقل شوند یا مصحح به نحوی ذوقی به جایگزینی کلمات دیگر مبادرت ورزد که در اغلب موارد اشتباه است.
3- موارد بدخوانی نسخه در متن چاپی بسیار است و این در حالی است که با اندک دقتی به وزن یا قرائن موجود در بیت، مشخص می شود که بسیاری از این واژگان خوانا و صحیح هستند. کمتر غزلی را میتوان یافت که از این بدخوانیها مصون مانده باشد.
4- مصحح کوچکترین اشارهای به مشخصات نسخه خطی نکرده است و تنها به مکان نگهداری نسخه آن هم با عنوان «دانشگاه» بسنده کرده است. از طرف دیگر روش تصحیح این دیوان نیز ارائه نشده است.
5- مقدمه کتاب در 22 صفحه تنظیم شده است که ابتدا طی دو صفحه معرفی اجمالی و منقول حسرت همدانی صورت گرفته و در بیست صفحه بعد به نقل مستقیم و بدون ارجاع علمی مطالب چند تذکره بسنده شده است و در پایان مقدمه تحت عنوان منابع تحقیق به ذکر هشت تذکره و نام مؤلفان آن (بدون جزئیات منبع) اشارهای رفته است. مخاطب هیچ اطلاعاتی در باب شعر، سبک شعری و موضوعات مورد نظر شاعر در مقدمه نمییابد.
6- متن چاپ شده، فهرست مطالب و اشعار ندارد و در پایان کتاب فقط فهرست مطلع غزلیات آمده است و خبری از فهرست منابع و مأخذ تحقیق نیست.
7- در موارد بسیاری از ابیات و اشعار دیوان، افتادگیها به صورت نقطه چین ضبط شده است و مصحح در پی نوشت به افتادگی یا خوانا نبودن آن اشاره کرده است.
8- در نسخة مذکور علاوه بر اینکه قریب به نیمی از غزلیات و رباعیات، موجود نیست، ابیات بسیاری نیز در اثنای غزل حذف و یا جابجا ضبط شده است.
آنچه در مقدمة تصحیح نسخ خطی میآید در بسیاری موارد با کتب و منابع دیگر متفاوت است؛ مصحح میکوشد در پیشانی اثر خود، نمایی روشن از مؤلف و اثر او ارائه کند تا مخاطب با ذهنیتی باز به خواندن متن اصلی اثر بپردازد. متأسفانه مصحح دیوان حسرت، بدون هیچ گونه تحلیلی، در دو صفحه آنهم تماماً منقول (و البته بدون ارجاع دقیق) زادگاه و احوال حسرت را نمودار ساخته است. در اندک سطوری هم که به قلم ایشان نگارش یافته متنی کاملاً ادبی ارائه شده که از بار تحقیقی کار می کاهد. مثلاً در پایان دو صفحه مذکور، درباره حسرت مینویسد:
«به هر حال حسرت همدانی شاعری است سوخته دل که فلسفه سوختن را در محضر پروانه آموخته است. غزلهایش به ظرافت مویرگ ها و به دلنشینی همولایتی عارفش بابا طاهر همدانی است... » (محمو تقی همدانی، 1389: 6). در بخش دوم مقدمه تحت عنوان : «سخنان تذکره نویسان درباره حسرت همدانی» به نقل اقوال هشت تذکره نویس ( و باز بدون ارجاع دقیق و علمی) درباره حسرت پرداخته است و مجموع این دو بخش مقدمه کتاب را تشکیل میدهد.
بدخوانیهای اصل نسخه
اشکال دیگر دیوان چاپی، واژگان و ابیاتی است که در نسخه به صورت صحیح ضبط شده اما به دلیل بی دقتی، مصحح آنها را به گونهای مغلوط ثبت کرده است. از جمله :
ص 26،غ2 : در غزلی که حسرت به پیروی از حافظ سروده است بدون توجه به وزن و مفهوم بیت چنین آمده:
هر آنکس را که مطلب حاصل است از گفت و گویت |
|
|
|
به راه کعبه چون زاهد چه سود از طی منزلها |
|
که در ضبط نسخه اساس چنین می خوانیم :
هر آنکس را که مطلب حاصل است از کعبة کویت |
|
|
|
به راه کعبه چون زاهد چه سود از طی منزلها |
|
ص 26،غ2: بدون توجه به مفهوم و تکرار واژه چنین آمده:
بکن گاه سخن ما را خجل مرغ شکرخارا |
|
که باشد زان دهن ما را سخن حلال مشکل ها |
در نسخه اساس:
بکن گاه سخن یارا خجل مرغ شکرخارا |
|
که باشد زان دهن ما را سخن حلال مشکل ها |
ص29،غ5: بدون توجه به منادا، چنین آمده:
به سوی سمند صبا عرضهای |
|
ببر بر محمدحسین خان ما |
در نسخه اساس:
به سوی سنندج صبا! عرضهای |
|
ببر بر محمدحسن خان ما |
ص 31 ،غ8: بدون توجه به مفهوم چنین آمده:
در فنون عشق بازی با بتان |
|
کرد گاهی حضرت کامل را |
در نسخه اساس:
درفنون عشقبازی با بتان |
|
کرد کامل حضرت کامل مرا |
ص 31 ،غ9: علی رغم خوانا بودن نسخه چنین آمده:
در کنار خویش دیدم گلعذار خویش را |
|
دامن گلشن ز غم کردم کنار خویش را |
در نسخه :
در کنار غیر دیدم گلعذار خویش را |
|
دامن گلشن ز غم کردم کنار خویش را |
ص 36،غ15: بدون توجه به وزن چنین آمده:
فشاند عنبری را بر سر عشاق هر دم |
|
زند بر هم صبا چون کاکل عنبرفشانش را |
در نسخه:
فشاند عنبر و سارا به سر عشاق را هر دم |
|
زند بر هم صبا چون کاکل عنبرفشانش را |
ص37 ،غ16: چنین آمده:
رفتم به گلشن پارهای کردم به گل نظاره ای |
|
گل بی رخ مه پارهای آمد به چشمم خارها |
در نسخه:
رفتم به گلشن بارها، کردم به گل نظاره ها |
|
گل بی رخ مه پاره ها آمد به چشمم خارها |
ص 37 ،غ16: بدون توجه به ترکیب واژگان چنین آمده:
بی جرم و رندی از برم پا را کشیدی از سرم |
|
تا کی چو حسرت بنگرم از رخنه دیوارها |
در نسخه:
بی جرم راندی از درم پا واکشیدی از سرم |
|
تا کی به حسرت بنگرم از رخنه دیوارها |
ص 37،غ17: بی توجه به مفهوم چنین ضبط شده:
نه بینی کز دو زلف و آن جبین را |
|
بسوزی دل بسوزی کفر و دین را |
درنسخه :
ببینی گر دو زلف و آن جبین را |
|
ز سوز دل بسوزی کفر و دین را |
ص 37 ،غ17: بی توجه به قرینه ها چنین آمده:
چو بوییدم دو زلف پر چنینت |
|
نبوبیدم پس از آن مشک چین را |
در نسخه : چو بوییدم دو زلف پر زچینت....
ص 38،غ19 :
یادآور که کنم چاره مخموری خویش |
|
زان که از باده دوشینه خمار است مرا |
در نسخه : باده آور که کنم چاره مخموری خویش
ص42،غ23:
نه جرعهای از آن دهان وز آن دو عناب لبان |
|
نامهربان آخر چسان این خسته بیمار را |
در نسخه :
یک جرعهای از آن دهان وز آن دو عناب لبان |
|
نامهربان آخر چشان این خسته بیمار را |
ص 43،غ26 :
هلاک طور تو ساقی که هست عین صواب |
|
به کام تشنه لبان ریز جرعه می ناب |
در نسخه:
هلاک طرز تو ساقی که هست عین صواب .....
ص 46،غ30: با بدخوانی و جابجایی واژه ها چنین ضبط شده:
از نزاکت عارضت بر سنبل پرپیچ و تاب |
|
مینماید در نظر چون عکس نیلوفر در آب |
در نسخه : از نزاکت بر عذارت سنبل پرپیچ و تاب.....
ص 46،30: بدون توجه به قرینهها و مفهوم چنین آمده:
با جفایت ای نگار من چه حاجت ز آن که هست |
|
تا به ساغر پنجه .... از خونم خضاب |
ص 49،غ34:
از دلش میجویم و دل بینوا |
|
روز و شب دائم به تشویش من است |
در نسخه :
از دلش میجویم و دل بینوا |
|
روز و شب دائم به تفتیش من است |
ص 55،غ42 :
سعادت مذهب پیر مغان است |
|
ز جان و دل زهی خیرالسعادات |
در نسخه : سعادت خدمت پیر مغان است.....
ص 57، غ44: بدون توجه به مفهوم چنین ضبط شده:
گلزار چو خار اغیار در دامنت آویزند |
|
دامن مکش از دستم دست من و دامانت |
در نسخه : مگذار چوخار اغیار در دامنت آویزند.......
ص 61،غ50:
بتی دارم نیامیزد به خوبی |
|
سر سرخیل خوبان جهان است |
در نسخه :
بتی دارم بنامیزد به خوبی |
|
سرو سرخیل خوبان جهان است |
ص 62،غ51: بدون توجه به وزن چنین آمده:
تو را چندان غرور حسن و ناز است |
|
مرا بیشتر عجز نیاز است |
و مصراع دوم در نسخه: مرا زان بیشتر عجز و نیاز است
ص 64،غ54 : بدون توجه به رسم الخط نسخه و مفهوم:
چه حسرت میبرد پایم مخوانید |
|
که میدانم سرم در مقدم کیست |
در نسخه : چو حسرت بی سرو پایم بخوانید.....
ص 65،غ55:
مراد از تو ره والشمس و الیل |
|
ز مصحف عارض گیسوی طفلی است |
در نسخه : مراد از سوره والشمس و اللیل.....
ص65،غ56:
علی رغم خوانا بودن بیت:
بی نام و نشان نگشته میهمان |
|
جوید ز کجا کسی نشانت |
درنسخه : بی نام و نشان نگشته هیهات.....
ص67،غ58: ضمن جابجایی واژه ها چنین ضبط شده :
در میان خاک و خون غلتان چو مرغ بسملم |
|
از خدنگ ناوک مژگان دل ... کرد و رفت |
که مصراع دوم با توجه به قافیه چنین است: از خدنگ ناوک دلدوز مژگان کرد و رفت
ص 71، غ64 بدون توجه به مفهوم چنین ضبط شده:
درگه میخانه مسدود است و شد وقت صبوح |
|
افتح اللهم هذا الباب الباب الفتوح |
و در پاورقی چنین معنی شده است : «خدایا بگشا این در گشایش ها را»
در نسخه مصرع دوم چنین آمده: افتح اللهم هذا الباب لارباب الفتوح
ص 77 غ 75 : طی بدخوانی بیت، مشخص نیست فاعل چه کسی است:
زتزویر می و میر خرابات |
|
به یک جمله شرابم شست و شو کرد |
که بصورت :
«ز تزویر و ریا پیر خرابات |
|
به یک جام شرابم شست و شو کرد» |
صحیح است.
ص98،غ102: بدون توجه به تکرار واژه ها و تناقض مفهومی در بیت، چنین آمده:
ای دل غمدیده سر شد شام هجران غم مخور |
|
شد زمان وصل و آمد شام هجران غم مخور |
ص 99،غ102: بدون توجه به قافیه چنین ضبط شده :
می کند بازیچه این بسیار گردون شاد باش |
|
از جفای دهر دون و جور گردن غم مخور |
در نسخه :.....از جفای دهر دون و جور دوران غم مخور
ص 103،غ108: بدون توجه به مفهوم و رسم الخط نسخه:
شد فصل گل و بهار و با غم |
|
ما روی تو گلعذار افسوس |
که در نسخه چنین است:
شد فصل گل و بهار و باغم |
|
بی روی تو گلعذار افسوس |
ص 105،غ110: بدون توجه به مفهوم بیت :
با سرو بگو دعوی آزادگی ات چیست |
|
رویندة آن قامت چون سرو روان باش |
در نسخه : رو بندة آن قامت چون سرو روان باش
ص 110،غ117: بدون توجه به قرائن موجود در بیت :
هر که شد خرقه پوش خانه عشق |
|
نیست میلی به مور و سنجابش |
که شکل صحیح مصرع دوم چنین است: نیست میل سمور و سنجابش
ص113،غ121: در غزلی ملمع، مصحح با تکیه بر واژه «دهان» ترکیب مصراع دوم را چنین تغییر دادهاند:
مشکل ما حل نشد از آن دهان |
|
کم تفکر فاه بالفکر الدقیق |
و در پاورقی این مصراع را چنین معنی کرده اند: «چه قدر این دهان فکر دقیق می کند!! » حال آنکه شکل صحیح چنین است: کم تفکرناه بالفکر الدقیق.
ص114،غ123: ضبطی که هیچ مفهومی ندارد:
رسته شد در خط رخسار گلت داری چه غم |
|
چون بنفشه رسته شد گرد محن داری چه غم |
و شکل صحیح بیت:
رسته شد خط گرد رخسار گلت داری چه غم |
|
چون بنفشه رسته شد گرد دهن داری چه غم |
ص137،غ155:
درهم و آشفته تر سازد پریشان کاکلی |
|
هر زبانم می کند زلفش پریشان چون کنم |
که صورت صحیح واژگان ابتدایی هر دو مصراع چنین است: «هر دمم» و «هر زمانم»
ص158،غ185: در موردی بسیار واضح:
غمزه چون آغازد آن شیرین پسر |
|
جان شیرین بهر فرمانش بجو |
روشن است واژه «فرمانش» باید «قربانش» باشد.
ص159،187: بدون اطلاع از مفهوم واژه:
عطر می بیزد چو بوی سنبلش ریحان کجاست |
|
خون چه می ریزد ز روی چون گلش ما درد کو |
که غیر از بی توجهی مصحح به رسم الخط «چه»، واژه «ماورد» در معنای گلاب نیز بدخوانی دارد.
***
متاسفانه در تمامی صفحات این کتاب اشکال بدخوانی موجود است لذا به همین موارد بسنده میشود.
اختلال وزن و آهنگ:
اشکال دیگر این تصحیح، بی توجهی مصحح به وزن و آهنگ و قافیه ابیات است؛ به نحوی که طی بدخوانی واژه ها آهنگ شعر به هم میریزد و ایشان بدون اشاره به اشکال وزنی، آن را مغلوط و بی وزن ضبط کردهاند که به برخی موارد اشاره میشود:
ص103،غ 107:
راحت جان من آن قدّری |
|
مایه عمر من آن زلف دراز |
که به جای قدّری(که علت تشدید آن نیز مشخص نیست) «قد رسا» صحیح است.
ص105،غ111:
از دل و جانم هوس وصل جانان بر سرست |
|
شد هوای وصل جانان از دل و جانم هوس |
شاعر در تمامی ابیات غزل با استفاده از آرایه عکس، مفاد مصاریع اول را در مصرع های دوم تکرار میکند که شکل صحیح مصراع اول این بیت چنین است: از دل و جانم هوای وصل جانان آرزوست.
ص106،غ 112:
نه خطت این که می بینی نکرد عارض ماهش |
|
کشیده عاشقی آهی گرفته آه وی دودش |
همان طور که واضح است مصراع اول هیچ وزن و مفهومی ندارد. شکل صحیح آن در نسخه بدون افتادگی چنین است:
نه خط است این که می بینی به گرد عارض ماهش |
|
کشیده عاشقی آهی گرفته ز آه وی دودش |
ص110،غ 119: در پایان غزلی با قافیه «خوابش ، تابش» بدون توجه به قافیه:
حسرت امشب ز تلخی هجران |
|
جان شیرین سپرده در پایش |
که به جای آن واژه « بابش» صحیح است.
ص111،غ120: مطلع غزل چنین ضبط شده است:
این منم یارب به کنج بی کسی زار فراق |
|
رفته کار از دست دوستی رفته از کار فراق |
این در حالی است که در ابیات بعد، «از فراق» ردیف است نه «فراق». مصراع دوم با این ضبط مفهومی ندارد. در نسخه مجلس شورای اسلامی (کتابت 1240ه.ق.) بدین صورت آمده است:
این منم یارب به کنج بی کسی زار از فراق |
|
گشته ام از جان خود یکباره بیزار از فراق |
ص130،غ 146 : در مطلع غزل:
با تو گلهای نکرد مردم |
|
از تو نخل ها به خاک بردم |
شکل صحیح:
با تو گلهای نکرده مردم |
|
از تو گله ها به خاک بردم |
ص132،غ149 :ضمن بدخوانی یک واژه ،وزن و مفهوم بیت نابسامان شده است:
در وادی عشق است و بی نام و نشانی |
|
عمریست که سرگشته و بی نام و نشانم |
شکل درست مصراع اول: در وادی عشق بت بی نام و نشانی
ص183،رباعی1:
یارب ز کرم مرا تو مشکل بگشا |
|
این قفل گرانم از دل بگشا |
شکل صحیح مصراع دوم: وین قفل گرانم از در دل بگشا
تحریف و تصحیف
تحریفات صورت گرفته در این دیوان گاه از طرف نساخ و کاتبان است و گاه از جانب مصحح. به نحوی که در بسیاری موارد با تغییر یا تعویض واژگان، نه تنها گرهی از بیت نگشوده بلکه از استواری و فصاحت شعر نیز کاستهاند. به برخی از این تحریفات اشاره میشود:
ص 29،غ 6: در غزلی که تنها در نسخه دانشگاه تهران مضبوط است با اضافه کردن یک واو عطف، دو حرف واو را کنار هم آورده اند و در پاورقی آن را تصحیح بیت نامیدهاند:
شراب و شاهد و وز مطرب افسوس |
|
ز نوشانوش می خواران دریغا |
***
کاتب نسخة مذکور در چندین مورد در کنار مطلع غزل به صورتی ریزتر، مطلعی دیگر آورده است و مخاطب در ابتدای چندین غزل با دو مطلع متفاوت روبرو میشود که البته یکی از مطلع ها در حاشیه آمده است. متاسفانه مصحح در همه موارد، اقدام به ضبط هر دو مطلع آن هم به طور متوالی نموده است. یک نمونه نقل می شود:
ص176،غ213: مطلع نامفهوم اول که در حاشیه نسخه ضبط شده:
نگه گر بر گل بی گلعذاری |
|
به چشمم هر گلی آید چو خاری |
و در بیت بعد مطلعی دیگر:
جدا از روی یار گلعذاری |
|
به سینه دارم امشب خار خاری |
***
ص59،غ47:
تا کی تو دل خراب خواهی |
|
این خانه مگر نه منزل توست |
مصحح علی رغم خواندن غزل های ابتدایی دیوان، به رسم الخط نسخه آشنا نشده و در چندین موضع واژه «ما» را نشانه ویرگول(!!) تصور کردهاند و برای پر کردن وزن، اقدام به اضافه کردن کلماتی ذوقی نمودهاند. مصراع اول بیت فوق در نسخه چنین است: تا کی دل ما خراب خواهی
یا چنانکه گذشت در اغلب موارد در تصحیحِ «چه» به شکل «چو» بدون توجه به مفهوم، همان شکل «چه» را ضبط کردهاند. مثلا:
چه باشد باعث خشنودی او مردن حسرت |
|
بکن یارب به این زودی به مرگ من تو خشنودش |
ص59،غ47: بدون توجه به قواعد عروضی، واژه «نگه ات» را به جای «چشمت» آوردهاند و در پینوشت به این جایگزینی اشاره کردهاند:
دیدم نگه ات به خویش گفتم |
|
کین مست سیاه قاتل ماست |
ص87،غ86: در بیت:
تا شود نغمه سرای گل رویت حسرت |
|
عندلیبی است که او تازه به گلزار رسید |
ضمن بدخوانی فعل «است» در مصراع دوم، بی هیچ دلیلی واژة «عندلیب» را به «بلبل» تغییر داده و آن را به صورت : «بلبل مست که او تازه به گلزار رسید» تحریف نمودهاند.
ص89،غ 89: مصحح باز اشتباه کاتب را در آوردن دو بیت تقریبا هم معنا و هم قافیه، تکرار کردهاند، با این تفاوت که کاتب برای پرهیز از خط خوردگی و سیاهی صفحه از نشانه مرسوم «غ» به معنای غلط یا خط خورده استفاده کردهاست. این دو بیت:
حشمت خسروی و سلطنت هر دو جهان |
|
مست در گوشه میخانه گدایی دارد |
نکته اینجاست که دیگر نسخ دیوان نیز فاقد بیت دوم است. هر چند باز مصراع اول بیت نخست با تحریف مصحح به صورت: «حشمت خسروی و سلطنتت را به جهان...» ضبط شده است. این در حالی است که شاعر در کل غزل کسی را مورد خطاب مستقیم خود قرار نمیدهد.
یا در همان غزل بیت صحیح:
از پی بردن دلها ز کف دلشدگان |
|
مه من طرز خوش و طرفه ادایی دارد |
را به صورت: «مه من طرفه نگاهی و صدایی دارد» تغییر دادهاند.
ص101،غ105: با توجه به لزوم سر هم نویسی واژه «قزوینیانم» در بیت:
دل از کف دادة قزوینیانم |
|
ز پا افتادة ترکان تبریز |
مصحح در خواندن بیت دچار مشکل شده و بجای اینکه آن را ناخوانا معرفی کند(هر چند ایراد استفاده از یک نسخه واحد را گوشزد کرده ایم) با اضافه کردن «هرگز» مصراع اول را چنین آوردهاند:
«دل از کف داده ای هرگز نیابم» که هیچ تناسب مفهومی با غزل ندارد.
ص103،غ108:مصحح برای رفع ایراد وزنی بیت، ضمیر متصل «ت» را به «تو» تغییر داده و بدون توجه به مفهوم و قصد شاعر، بیت:
بی مهرترت ز خویشتن کرد |
|
بی مهری روزگار افسوس |
را به صورت : بی مهری تو ز خویشتن کرد... تصحیح کردهاند!
ص 134،غ151: در مطلع غزل طی بدخوانی واژة «صهبا» به صورت «خدمت» و بدون توجه به مفهوم و تناسب واژة جایگزین، مصرع اول بیت:
سالها باشد که در میخانه صهبا می کشم |
|
باده را پیدا و پنهان من ز هر جا می شم |
را به صورت «سالها باشد که در میخانه جانها می کشم» ضبط کردهاند.
ص161،غ190:به دلیل ناخوانا یا نامفهوم بودن واژة «سبعه» ضمن حذف آن به جایگزینی ذوقی پرداخته و بیت :
کند از طالع ناسازگارم |
|
سپهر و سبعه و سیاره ناله |
را به صورت: «سپهر آبی و سیاره ناله» درآوردهاند.
ابیات جامانده:
همان طور که گذشت تفحص نکردن مصحح برای اطلاع و استفاده از دیگر نسخ قدیمیتر و صحیحتر، باعث شده ایشان به یک نسخه کفایت کرده و در حل واژه ها، مصاریع و ابیات ناخوانای نسخه دچار مشکل شوند. همین مساله ابیات بسیاری را لاینحل واگذاشته است که در ذیل طی جستجو در نسخ دیگر به رفع چند مورد اشاره میگردد:
ص40،غ21: مصحح طی بدخوانی کلمات آغازین بیت، در تشخیص مصدر جعلی قافیه دچار مشکل شده و بیت را به صورت:
کیش و ماتت در سر کار... |
|
کفر و ایمان هر دو بازیدم ترا |
ضبط نموده اند که شکل صحیح مصراع اول چنین است: « کیش و ملت در سر و کاریدمت».
ص41،غ23: بیت:
زلفت سخن از اهل دل می گوید از چین و چگل |
|
حل سازد آن پیمان از آن.............. |
به همین صورت آمده که در نسخ اقدم چنین است:
زلفت سخن با اهل دل می گوید از چین و چگل |
|
جز آن دهن کی کرده حل هرگز کسی اسرار را |
ص71،غ64:بیت:
بوی رخسار خطت دل از صبا بشنید گفت |
|
نکهت الورد شمیم الراح او مشک......... |
در دیوان به همین صورت آمده و در نسخ دیگر:
بوی رخسار و خطت دل از صبا بشنید و گفت |
|
نکهه الورد شمیم الراح او مشک تفوح |
ص120،غ132:
نشان کردم ز بهر بوسه گاهش......... |
|
به هرجایی که از پای سگ کویش نشان دیدم |
در نسخ دیگر: نشان کردم ز بهر بوسه گاهش بعد بوسیدن
ص126،غ139: در غزلی که حسرت با هنرمندی، افعال و مصادر جعلی را به خدمت می گیرد، بیت:
همه باران باغ ............ |
|
عنبیدم من و اناریدم |
به همین صورت آمده که مصراع اول به شکل: «همه یاران باغ سیبیدند» صحیح است.
ص176،غ213:بیت:
ایاز نازنینی............... مهر |
|
کمینه چاکرت کمتر غلامی |
و در نسخ دیگر: « ایاز نازنین و یوسف مصر».
***
موارد بسیاری در دیوان چاپی حسرت وجود دارد که ابیات بسیار سست و خالی از فصاحت و بلاغت ضبط شدهاند. این در حالی است که اگر مصحح به دیگر نسخ دسترسی داشت، با استفاده از آن نسخه ها بسیاری ازین ابیات در دیوان راه نمییافت. تعداد این چنین موارد در دیوان تصحیح شده فراوان است و از حوصله این مقال خارج. تنها به ذکر چند مورد بسنده میکنیم:
ص25،غ1: در دیوان:
ای شعشعه رویت شمع شب و بتخانه |
|
ای طاق دو ابرویت محراب مسلمانها |
در نسخه های دیگر:
ای شعشعه رویت رشک بت و بتخانه |
|
وی طاق دو ابرویت محراب دل و جانها |
ص35،غ15: در دیوان:
هزاران بوسه دادم دست و پای پاسبانش را |
|
پس از آن بوسه ها بوسیدم آخر آستانش را |
و در نسخه های دیگر: «که نگذارد کسی جز من ببوسد آستانش را»
ص46،غ30: به دلیل عدم آشنایی با رسم الخط «ای» بعد از «ه»؛بیت را نامفهوم آوردهاند:
آخر از روز جزا اندیشة یارا گذشت |
|
با دل از کف دادگان جور و جفایت از حساب |
در نسخ دیگر:
با دل ما آخر از روز شمار اندیشه کن |
|
کز شمارت جور بگذشت و جفایت از حساب |
ص60،غ48: در دیوان:
بیا با یکدگر پیمانه نوشیم |
|
کنم پیمانه و ساغر فدایت |
در نسخ دیگر: خوش آن دم کز کفت پیمانه نوشم.....
ص61،غ49: در دیوان:
بهای بوسه شیرین که جان شیرین است |
|
سخن دراز مکن هر دو را نه پایان است |
در نسخ دیگر: «شب فراق من و زلف یار را حسرت...» که البته تناسب زیباتری با مصرع دوم دارد.
ص174،غ 209: در دیوان بدون توجه به وزن و مفهوم:
شب هجران تو در روز جدایت مرا شد |
|
می دهد چاشنی مرگ خدایا ننمایی |
که در نسخه مجلس(کتابت1240ه.ق.) چنین مضبوط است:
شربت شام فراق و شب هجران تو ما را |
|
می دهد چاشنی مرگ خدا را ننمایی |
نتیجه
اگرچه حسرت همدانی جزء شاعران طراز اول و نامبردار عصر قاجار و سبک بازگشت محسوب نمیشود اما احیا و بازنمایی دیوان این شاعر به عنوان یکی از هزاران ادیب ایرانی، میبایست علمی، مستند و منقح باشد. متاسفانه تصحیح ارائه شده از این دیوان نه تنها خصیصههای یاد شده را ندارد بلکه حسرت همدانی را شاعری بی ذوق، بی سواد و یافه گو نمایانده است. عدم دسترسی مصحح به نسخ این دیوان، باعث بروز کاستیهای فراوانی در نسخة چاپی شده است که بسیاری از آنها با مقابله و مطابقة نسخه ها برطرف میشود. برخی از این کاستی ها به عدم دقت کاتبان و نسّاخ و بسیاری دیگر به بدخوانی ها و تحریفات و تصحیفات مصحح ارجمند باز میگردد