نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشگاه پیام نور
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
A great deal of attempts and worthwhile research projects have been conducted to edit Khaqani’s poetical works and many verse reports, word explanations and interpretations were done. However, the accurate forms of some words and terms remained hidden and unknown because these words and interpretations have gotten obsolete and archaic over long period of time and they escaped the attention of text editors and critics. Needless to say that the alterations and changes of the handwriting of Persian language across centuriesis the main cause of these pitfalls and gaps of the case in point. The present study attempts to reconstruct and reinterpret one verse from Khaqani. After examining of its different records in different edited texts and reflection on its different explications, its accurate interpretation and originality have been evaluated and checked. Finally, having considered authorial weaknesses and inefficient meanings suggested by previous authors, a new interpretation and meaning was proposed.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
خاقانی در قصیدهای به مطلع:
نطع بگسترد عشق پای فروکوب هان |
|
خانه فروشی بزن آستیی برفشان
|
بیتی در توصیف بهار آوردهاست که ضعف تألیف در ضبطهای مختلف آن مشهود و آشکار است و پیوند سست مصرعها که ناشی از قرائت نادرست متن است موجب شدهاست شارحان دیوان نیز در توضیح بیت، مطالبی بیان کنند که از حیث منطق شعری و مطابقت معانی ارائه شده با ساختار و الفاظ بیت، پذیرفتنی نباشد. برخی شارحان نیز سستی بیت را به درستی دریافتهاند و بدان اشاره هم کردهاند اما برای رفع آن، نسخه بدلهایی را انتخاب کردهاند که با توجه به نداشتن صحت و اعتبار، این کار نیز گره از کار فرو بسته بیت مورد نظر نگشودهاست. درباره ابهام و نارسایی معنایی این بیت، تاکنون پژوهش مستقلی انجام نشده است.
بحث اصلی
بازخوانی بیت
در این پژوهش برای بررسی اصالت نسخهها و صحت توضیحات شارحان، ابتدا ضبط بیت مورد نظر به همراه نسخه بدلهای ارائهشده در چاپهای مختلف دیوان خاقانی نقل میشود و پس از آن، معانی ارائهشده توسط شارحان، برای بررسی و مطابقت با ساختار بیت ذکر خواهد شد.
ضبط عبدالرسولی:
داد نقیب صبا عرض، سپاه بهار |
|
کز دو گروهی بدید یاوگیان خزان |
عبدالرسولی از نسخه بدل «کرد گروهی پدید» نیز خبر دادهاست.
ضبط سجادی:
داد نقیب صبا عرض، سپاه بهار |
|
کز دو گروهی بدید یاوگیان خزان
|
سجادی نیز از نسخه بدلهای «داد نهیب صبا» و «کز دو گروهی بدند» خبر دادهاست.
ضبط کزازی:
داد نقیب صبا عرض سپاه بهار |
|
کز دو گروهی بدند یاوگیان خزان |
کزازی متن مصحّح عبدالرسولی و سجادی را «پدید» خواندهاست و دلیل اختیار نسخه بدل «بدند» را این گونه توضیح دادهاست: «با «پدید» در میانه دو پاره جمله، پیوندی بآیین و سنجیده نیست» (خاقانی، 1387: 448).
شارحان نیز در شرح این بیت توضیحاتی آوردهاند که به نقل سه مورد اکتفا میشود:
«دو گروهی: نفاق و اختلاف؛ یاوگیان: جمع یاوگی، سپاهیان سرخود و یله؛ باد صبا در آغاز فصل بهار با مشاهده پراکندگی حال لشکر خزان، سپاه بهار را عرض داد و آمادگی آنان را اعلام کرد» (ماهیار، 1388: 120).
کزازی با توجه به اینکه نسخه بدل متن سجادی را مناسبتر تشخیص دادهاست، معنی متفاوتی از بیت ارائه کردهاست: «سپاه بهار استعارة آشکار از گلها و سبزههاست؛ این سپاه از دو گروهی و ناسازی در میانة خود به هنگام خزان، به درشکستگانی آواره و بیسامان بدل شده بود؛ از دو گروهی، دو رنگی خواسته شدهاست. در بهار، از سبزهها، همه جا سبز است و یکرنگ» (کزازی، 1378: 473).
استعلامی نیز که شرح خود را بر اساس تقریرات فروزانفر بنا نهاده، توضیحات ایشان را گسترش دادهاست و دربارة این بیت چنین آوردهاست: «صبا، باد صبح بهار، مانند نقیب، لشکر سپاه بهار را به میدان میآورد زیرا دیدهاست که اختلاف فصلها و دو گونگی آنها، چگونه برگهای خزان را پریشان به هر سویی پراکندهاست» (استعلامی، 1387: 1037).
توضیحی که ماهیار دربارة این بیت نوشتهاست با الفاظ بیت مطابقت ندارد. در معنی مذکور، «دو گروهی» مفعول «بدید» تصور شدهاست حال آنکه وجود «از» در ابتدای مصرع دوم مانع پذیرش این معنی است؛ معنی یادشده در صورتی با ساختار بیت مطابقت میکرد که در متن موجود، «کز»، مصحّف «کو» (که او) تلقی شود؛ وانگهی این معنی از حیث منطق زبانی و شعری هم پذیرفته نیست زیرا روشن است که «از» در ابتدای مصرع دوم «سببیّه» است؛ یعنی آنچه در مصرع دوم مطرح میشود باید سبب و علت امری باشد که در مصرع اول از آن سخن رفتهاست. حال آنکه در معنی مذکور چنین نیست و دودستگی و پریشانی سپاه خزان نمیتواند دلیل مناسبی برای صفآرایی لشکر بهار باشد بلکه به عکس، آنچه موجب آمادگی سپاه بهار میتواند باشد، تدارک سپاه دشمن (خزان) برای جنگ و حمله است.
کزازی برای رفع این نارسایی و سستی، نسخه بدل «بدند» را به جای «بدید» اختیار کردهاست و در گزارشی که از بیت ارائه کردهاست، «دو گروهی» (نارسایی، ناهماهنگی، دوگانگی) را به لشکر بهار نسبت دادهاست و آن را کنایه از دورنگی باغ و چمن در فصل خزان دانستهاست اما این ضبط و توضیحات هم نارسایی معنایی بیت را مرتفع نمیکند؛ نخست اینکه در گزارش فوق، «یاوگیان» به معنی «درشکستگان آواره و بیسامان» آمدهاست حال آنکه به اعتبار «نقیب» و «سپاه» در مصرع اول، «یاوگیان» به معنی «سپاهی که بی فرمانده و بی مقصد در جنگها شرکت میکردهاند و در بلاد میگشتهاند» (دهخدا، 1373: ذیل یاوگی) است. دوم اینکه اگر بپذیریم که سپاه بهار، آواره و بیسامان شدهاست، نقیب صبا با کدام دلخوشی و انگیزه این سپاه را عرض میدهد؟ سان دیدن از لشکری شکست خورده چه لطفی دارد؟
سستی و نارسایی در ضبط این بیت و تکلفهایی که در شرح این بیت وجود دارد، نتیجه توجه نکردن به یک نکته بدیهی در تفاوت رسمالخط قدیم و جدید است. همان گونه که میدانیم کتابت حرف «گاف» و «کاف» در متون قدیم یکسان بودهاست. تعبیر «دو گروهی» نیز در شعر خاقانی کاربرد داشتهاست:
برداشت فرّ او دو گروهی ز خاک و آب |
|
آمیخت با سموم اثیری دم صبا
|
مصححان محترم دیوان خاقانی، با توجه به این سابقۀ ذهنی و نیز به دلیل غرابت استعمال تعبیر «دوکروهی»، وجه «دو گروهی» را اختیار کردهاند. از توضیحاتی که فرهنگنویسان دربارة «کروه» آوردهاند، چنین مستفاد میشود که این لغت از مقیاسهای اندازهگیری مسافت بودهاست هر چند که میزان و مقدار آن در فرهنگهای مختلف، متفاوت ذکر شدهاست:
«کروه: (به ضمّ اول و ثانی) ، ثلث و سه یک فرسخ را گویند و آن سه هزار گز است و بعضی گویند چهار هزار گز و زیاده از این نیست» (برهان، 1362: ذیل کروه).
در فرهنگ جهانگیری، «کروه» به معنی ثلث فرسنگ دانسته شدهاست و همین بیت از خاقانی و نیز بیتی از فرخی به شاهد آورده شدهاست که در ضبط هر دو بیت ، سهو و تصحیفهایی مشاهده میشود:
داد نقیب صبا عرض سپاه بهار |
|
کز دو کروهی پدید یادکنان خزان |
در غیاث اللغات چنین آمده است: «به هندی کوس1 گویند و آن چهار هزار گز مسافت زمین باشد و نزد بعضی سه هزار گز... (از مؤیّد و سروری و برهان و جهانگیری و دیگر کتب هیئت هندیان و یونانیان و رسائل مسافت و حساب)» و افزودهاست: «اگر چه در کتب مذکوره در تعیین کروه اختلاف بسیار است، خلاصه همین است که نوشتم» (رامپوری، 1363، ذیل کروه؛ نیز نک. شاد، 1363: ذیل کروه).
در لغتنامۀ دهخدا پس از نقل معانی پیشین از فرهنگهای مختلف چنین آمدهاست: «در هندوستان آن را برابر دو میل انگلیسی میگیرند (فرهنگ نظام) اما در تاریخ ابوالحسن گلستانه هر فرسنگ را دو کروه و نیم شمارده مینویسد: دلیران قزلباشیه دو فرسنگ که عبارت از پنج کروه باشد آن را تعاقب نمودند» (دهخدا، 1373: ذیل کروه).
در فرهنگ سخن نیز دربارۀ این کلمه آمدهاست: «واحدی برای اندازهگیری مسافت که اندازۀ آن در زمانها و مکانهای مختلف، متفاوت بودهاست. از حدود هزار گز تا چهار گز» (انوری، 1381: ذیل کروه). همچنین در تعلیقات برهان قاطع آمدهاست که کلمۀ کروه هنوز هم در افغانستان استفاده میشود (برهان، 1362: ذیل کروه).
در فرهنگ «زبان فارسی افغانستان» (ذیل مدخل کروه) نیز شواهد متعددی از کاربرد این کلمه در متون فارسی و نیز گونۀ فارسی افغانستان (دری) نقل شدهاست که به چند مورد اشاره میشود:
«طول مملکتشان سابقاً سیصد کروه و عرض دویست و پنجاه کروه بود» (تحفهالعالم، 255).
«هر چند که بختک منع کرد، شاه بخت فیروز نشنید و استقبال خواجه بکرد تا چند کروه پیش آمد» (حمزهنامه، 68).
«چون پلنگ این سخن ها بشنید از پیش آن زنان چنان بیرون شد که تا صد کروه بازپس هم ندید» (طوطینامۀ نخشبی، 256).
«حاضرین مسجد حیران شدند که ساریه همرای چندصد سوار خود به فاصله صدها کروه مصروف قتال خواهد بود» (نخستین داستانهای معاصر دری، 118).
«با صرف زحمات زیاد به مسافۀ هشت کروه راه، ذریعۀ یک نهر بزرگ که از بین درهها و بغل کوهها و سنگها عبور میکند، آب را به دشت خمچان جریان داده و به کار آغاز نهاده» (ارمغان بدخشان، 36).
با توجه به آنچه گفته شد اختیار ضبط «دو کروهی» در بیت خاقانی هم ساختار نحوی بیت را استوار میکند و هم معنی سلیس و روانی از بیت به دست خواهد داد: باد صبا، همچون فرماندهی، لشکر بهار را عرض داد (آماده کرد) زیرا از دور (فاصله دو کروهی) سپاه نامنظم پاییز را مشاهده کرد.
آنچه تا کنون گفته شد درباره ضبط صحیح بیت بود اما همان گونه که دیدیم، فرهنگنویسان درباره اندازه کروه اختلاف نظر فراوانی دارند. علت این امر چه میتواند باشد؟ میدانیم که «اندازهگیری بدون طول و ظرفیت و وزن، احتمالاً از ادوار ما قبل تاریخ معمول بودهاست. آحاد اولیه مبتنی بر همسانی برخی اعضای بدن با اشیای خارجی و مقایسه با دانههای گیاهان بودهاست، مانند وجب و گندم و امثال آن، و تردیدی نیست که این قبیل مقیاسات در ازمنه بسیار قدیم عملاً مقیاسی تقریبی و غیر دقیق بودهاست و گاه پیشینیان خود نیز به این نکته توجه داشتهاند... . نمونه این قبیل مقیاسات در تاریخ و فرهنگ ملل بسیار دیده میشود؛ مثلاً در ایران برای مقیاس طول به کلمات مقداری از قبیل: به اندازه پا، به اندازه دید جلو پا، به اندازه درازی یک نی و امثال آن برخورد میکنیم» (نشاط، 1368: 563). به احتمال زیاد، کروه نیز واحد مسافتی تقریبی است که مبنای آن همسانی و هم مقداری یک مسافت تخمینی با یک ما به ازای خارجی است و به فرض صحت این ادعا به نظر میرسد که کروه، مخفف کلمه «کروهه» است که در فرهنگها به معنی «گلوله» آمدهاست: «خواه گلولة ریسمان باشد و خواه گلولة توپ و تفنگ و گلوله خمیر نان و پنبه و گلوله کمان گروهه و امثال آن» (دهخدا، 1373: ذیل گروهه)2؛ توجه به این نکته ضروری است که یکی از واحدهای اندازهگیری مسافت در زمان قدیم، میزان پرتاب تیر (گلوله) بودهاست که بدان «تیر پرتاب» (به سکون حرف را) میگفتهاند و دهخدا ضمن توضیح آن، به ابیاتی از فردوسی و مسعود سعد و... استناد کرده است: «فاصلهای که تیرانداز به طور متوسط بتواند تیر اندازد، مسافتی که تیر بپیماید چون بیفکنند.
به یک تیر پرتاب بر خوان نهاد |
|
بر او برّه و مرغ بریان نهاد (فردوسی) |
تعبیر «آماجگه» در شعر زیر از هفت پیکر نظامی نیز مفید معنی واحد مسافت و معادل تیر پرتاب است:
گرد بر گرد آن دو شیر عظیم |
|
کس دو آماجگه نگشت از بیم
|
از مباحث و شواهد مطرح شده میتوان نتیجه گرفت که کاربرد «تیر پرتاب» و «آماجگه» به عنوان واحد اندازهگیری مسافت در زمانهای قدیم مرسوم و متداول بوده است3 و واژه کروه در بیت مورد بحث نیز به احتمال زیاد مخفف کلمه گروهه (گلوله) است. آنچه حدس ما را در این مورد تقویت میکند، ضبطی نادر از این بیت است که در پانویس لغتنامه دهخدا (ذیل مدخل کروه) آمدهاست و در آن به جای «دو کروهی» از نسخه بدل «دو کروهه» خبر دادهاست. شایان ذکر است ضبط اخیر که گمان ما را درباره ریشه این کلمه تقویت میکند، در هیچ کدام از چاپهای دیوان خاقانی (متن و نسخه بدلها) مشاهده نمیشود4.
نتیجه
با وجود تلاش های فراوانی که برای تصحیح متون کهن فارسی مصروف شده است، سهو و تصحیفات متعددی همچنان در متون مشاهده می شود. در این جستار پس از بررسی مفهوم «دو گروهی» در بیتی از خاقانی مشخص شد که «دو گروهی» به معنی «تضاد و تفرقه» مطمح نظر شاعر نبوده بلکه «کروه» به معنی «واحد اندازه گیری مسافت» وافی به مقصود است. «کروه» در معنی اخیر به اغلب احتمال، مخفف «کروهه» (گلوله) و یا صورتی از کلمه «کروش=خروش» است.
پینوشتها
1- کوس: «به هندی به معنی کروه است که ثلث فرسخ باشد» (برهان، 1362: ذیل کوس؛ شاد، 1363: ذیل کوس). هر چند این معنی کوس با کوس به معنی طبل و دهل در برخی فرهنگها در دو مدخل جداگانه آمدهاست ولی به نظر میرسد این دو معنی با هم مرتبط باشد و کوس به معنی واحد اندازهگیری مسافت با مسافتی که صدای کوس (دهل) بدانجا میرسد، پیوندی داشته باشد.
2- کلمه گروهه در شعر خاقانی چندین بار به کار رفتهاست:
کمان گروهه گبران ندارد آن مهره گردون کمان گروهه بازی است کاندر او |
|
که چار مرغ خلیل اندر آورد ز هوا گل مهرهای است نقطة ساکن نمای خاک
|
3- نمونه این قسم اندازهگیری در اسطوره آرش کمانگیر دیده میشود که در آن، محل فرود تیر آرش به عنوان مرز ایران و توران پذیرفته میشود و جشن تیرگان (تیر جشن، روز تیر) یادآور آن روز است (ر.ک. یاحقی، 1375: ذیل تیرگان؛ دهخدا، 1373: ذیل تیر).
4- دربارۀ ریشۀ کلمۀ کروه در حاشیۀ برهان قاطع آمدهاست: «در سانسکریت Krosa (اصلاً آواز و مجازاً مسافتی که آواز برسد) دکتر راجا». در این صورت «کروش» صورتی از کلمۀ «خروش» است (ابدال حرف خ به ک).