نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه کاشان، ایران
2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه کاشان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
This research reviews and criticizes poetical works of Faizi Fayyazi who was a famous and reputable poet in tenth century (15th century AD) and was one of indisputable masters of Persian literature in Indian peninsula. Beside some imperfect lithographic transcription, in 1967, this poetic work was printed by research office of Pakistan and in 1362 (1983) the same print was offset printed by Forughi publication in Iran with some incorrect manipulations. The main question of this research is how valid are these transcriptions and how far they can transfer the poet's intentions to reader. To answer these questions, we have reviewed and analyzed Faizi's poets (specifically lyrics) based on unfeigned and primeval manuscripts using scientific text correction methods and critical approach through comparing those manuscripts with printed transcriptions. With finding disruptions and distortions which were mainly the consequence of misread and/or editor's carelessness, we came to this conclusion that printed transcriptions except those distortions and disruptions, suffer from other handicaps like metre disorder, gaps, etc. and anywise are not meritorious to Faizi's poets. Therefore it's essential to scientifically reedit poetic works of this great poet.
کلیدواژهها [English]
1ـ مقدمه
دیوان فیضی فیّاضی، یکی از گنجینههای ارزشمند شعر فارسی در شبهقارة هند است. فیضی فیّاضی شاعر نامآور و توانای سبک هندی و ملکالشعرای دربار اکبرشاه گورکانی است. دیوان او افزونبر ارزشهای مستقل فراوان، منبعی دستاول برای مطالعه و بررسی شعر و زبان فارسی در شبهقارة هند است. شیخ ابوالفیض فیضی فیّاضی (1004 ـ 954 ق) مشهور به فیضی دکنی از شاعران و نویسندگان پرکار قرن دهم و چند سال اول قرن یازدهم است. کمابیش همة تذکرهنویسان و مؤلفان ادبی و تاریخی، هنر و شیوة بیانش را ستودهاند و به استعداد او در شعر و هنرهای دیگر اشاره کردهاند؛ برای مثال خواجه نظامالدین احمد در طبقات اکبری او را یگانة عصر، از علمای کبار و مشایخ بزرگوار، بیهمتا در مکارم اخلاق و انبساط طبع، در شعر سرآمد شعرای وقت و در انشا منفرد و یگانه میداند (نظامالدین احمد، 1931، ج2: 487 ـ 486). نویسندة همزمان او، امین احمد رازی در هفتاقلیم در ستایش او چنین نوشته است: «در فهم و دقت و جامعیت علوم و لطف شعر و حسن مقال عدیمالمثال است و در حدّت طبع و کثرت فهم و دقت خیال مشرف بر مرتبة کمال و در انشاء و مکارم اخلاق و انبساط طبع بیهمتاست. اشعارش از غایت اشتهار، احتیاج به اظهار ندارد» (امین احمد رازی، بیتا، ج1: 374). مؤلف عرفاتالعاشقین که تذکرهاش را چند سال پس از وفات فیضی نگاشته است، بر والایی مقام علمی و ادبی فیضی تأکید میکند و با تعابیر سلطانالعلما و الفضلا، شهریار اقلیم سخن، تازهساز اسمهای کهن، استادالکلام، مشکاتالظلام، گوهر رموز حقایق و جوهر عروض حقایق، او را میستاید (اوحدی بلیانی، 1389: 3341).
از فیضی افزونبر نوشتههای فراوان منثور، خمسهای ناتمام و دیوان گستردهای در دست است.1 بخش بیشتر این دیوان غزلهای اوست. این غزلیات جلوهگاه اصلی هنر اوست. بعضی از پژوهشگران، غزل او را ادامة غزل بابافغانی (صبور، 1370: 544) و بعضی ادامة غزل حافظ دانستهاند؛ هرچند میتوان گفت ویژگیهای سبک هندی در غزلهایش نمود بیشتری دارد و او را باید از پیشگامان این سبک دانست.
1ـ1 ضرورت تحقیق
اهمیت تصحیح و انتقادی متون چیزی نیست که امروزه بر اهل علم و ادب پوشیده باشد. فن تصحیح علمی و انتقادی در روزگار ما بسیار پیشرفت کرده است و انتظار میرود تصحیح متون دستنویس با بهرهگیری درست از قواعد این دانش به انجام رسد؛ بنابراین میتوان متونی را که بدون بهرهگیری از این قواعد چاپ شده است، دوباره بهصورت علمی و انتقادی تصحیح کرد. «نکتهای که در نقد و تصحیح آثار و متون ادبی باید مورد توجه اهل زبان باشد، تصحیحات مجدد و یا تجدید تصحیح آنهاست؛ زیرا متون ادبی به علت استقبال عموم اهل زبان، در طول تاریخ دچار دگرگونیهای فراوان شده است» (مایل هروی، 1369: 314). چاپی که در پاکستان از دیوان فیضی انجام شده است و سپس در ایران افست گردید با عنوان تصحیح ارائه شد؛ اما تصحیح علمی و انتقادی نیست و بدون بهرهگیری از روشهای درست و علمی تصحیح، باتوجهبه چند دستنویس متأخر انجام شده است. افزونبر این حاصل کار به سبب بیروشی و غلطخوانی و کمدقتی و عیب و کاستیهای دستنویسهای استفادهشده، سرشار از تصحیفات ریز و درشت است. این تصحیفات نهتنها خوانندگان عادی بلکه اهل فن را در درک شعر فیضی با دشواری روبهرو میکند و یا به بیراهه میکشاند. وجود این غلطها و اشتباهات فراوان، نیاز تصحیحی دوباره و درست و انتقادی از دیوان فیضی را آشکار میکند. این تصحیح باید برپایة دستنویسهای کهنتر و اصیلتر و با بهرهگیری از شیوههای علمی انجام شود.
1ـ2 پیشینة تحقیق
فیضی در تاریخ ادبیات فارسی و بهویژه در شبهقارة هند جایگاه والا و شایستهای دارد و شعرش در ایران و هندوستان دوستداران بسیاری داشته است؛ به همین سبب دیوانش چندبار و بیشتر بهصورت سنگی و بهطور ناقص چاپ شده است که از آن میان به این آثار میتوان اشاره کرد:
1) دیوان فیضی چاپ مطبع افتخار دهلی (1894 م)، در 188 صفحه، مشتمل بر ۳۳۱ غزل و گزیدة رباعیات، قطعات و قصیدهای در توحید است.
2) دیوان فیضی چاپ مفیدالخلایق دهلی، غرة رمضان (1268 ق)، (1851 م) خلاصهای از دیوان وی در 208 صفحه است.
3) دیوان فیضی چاپ فیروزالدین لاهور در 122 صفحه است (نوشاهی، 1391: 2080).
4) دیوان فیضی چاپ ادارة تحقیقات پاکستان شامل قصاید و ترکیببندها و غزلیات در 596 صفحه است.
5) کلیات فیضی، جلد 1، مشتمل بر قصاید و ترکیببندها، غزلیات و مطالع، چاپ انتشارات فروغی ایران (افست از روی چاپ ادارة پاکستان) با اندک دستکاری و مقدمة کوتاهی دربارة فیضی در 576 صفحه است.
دو پژوهش کوتاه دربارة اندیشه و افکار و سبک فیضی انجام شده است (شکفته، 1389)؛ (غفاراوا،1390) و جز این دو پژوهش، دربارة تصحیح انتقادی آثار و سبک شعری و درونمایههای موجود در دیوان فیضی بهطور گسترده پژوهشی انجام نگرفته است.
2ـ شیوة تصحیح دیوان فیضی چاپ پاکستان
در سال 1346 شمسی (1967 میلادی) ادارة تحقیقات پاکستان قسمت اول دیوان فیضی را چاپ کرد. این اثر در سال 1362 با اندک دستکاری و مقدمة کوتاهی از حسین آهی در ایران چاپ (افست) شد. ای. دی ارشد با استفاده از دستنویسهای زیر توانست دیوان شاعر را در ادارة تحقیقات پاکستان به چاپ برساند:
1) نسخة آزاد کتابخانة دانشگاه پنجاب لاهور ذیل شمارة 520VI با تاریخ نگارش 1225 هـ. ق؛
2) نسخة شیرانی کتابخانة دانشگاه پنجاب لاهور ذیل شمارة 62VI بدون تاریخ نگارش؛
3) نسخة آذر کتابخانة دانشگاه پنجاب لاهور بدون شماره و تاریخ نگارش؛
4) دو نسخة علیگر کتابخانة دانشگاه مسلم با شمارههای 131 و ف 1- 24 بدون تاریخ نگارش؛
5) نسخة حبیبگنج کتابخانة حبیبگنج به شمارة 2143 با تاریخ نگارش 1063 (ای. دی. ارشد، 1967: مقدمه، 12 ـ 10)
در باب شیوة تصحیح دیوان فیضی چاپ پاکستان چند نکتة مهم گفتنی است که در ادامه بیان میشود:
2ـ1 مشخصنبودن دستنویس اساس و چگونگی استفاده از سایر دستنویسها
در مقدمه و پیشگفتار دیوان، هیچ اشاره و نشانهای مبنیبر تعیین دستنویس اساس دیده نمیشود و در باب اهمیت و اعتبار دستنویسها و شیوة استفاده از آنها سخنی به میان نیامده است. بیشتر دستنویسهای استفادهشدة مصحّح، متأخر است و اصالت چندانی ندارد؛ به نظر میرسد در تصحیح از همة دستنویسهای بالا استفاده نشده است و جز نکاتی نادر و کماهمیت، هیچ نشانهای از مقابلة جدی، ذکر نسخهبدلها، اجتهاد و استنباط مشاهده نمیشود.
2ـ2 نداشتن تعلیقات یا فهرستها
از بایستههای تصحیح علمی و انتقادی، افزودن تعلیقات است؛ بهویژه دربارة متونی مانند دیوان فیضی که سرشار از ابهام و ایهام هستند و نیاز به توضیح و گرهگشایی دارند. نکتة دیگر افزودن فهرستهای گوناگون و کارآمد (فهرست اعلام، لغات، ترکیبات، کنایات، تلمیحات و اشارات) است که کار پژوهشگران را بسیار آسان میکند. این دو ویژگی بسیار مهم است که چاپ دیوان فیضی از آنها بیبهره است.
2ـ3 مشخصنکردن دستنویس غزلها
در متن چاپی دیوان، تعداد غزلها 764 است؛ اما تعداد غزلها در شش دستنویس استفادهشدة نویسندگان این جستار، از 400 تا 600 غزل است. در مقدمه یا در متن دیوان فیضی چاپ ایران و پاکستان، هیچ اشارهای به تعداد غزلها یا قصاید در هر یک از دستنویسها نشده است؛ همچنین دربارة اینکه هر غزل در کدام دستنویس بوده و در کدام نبوده، سخنی به میان نیامده است. بیشتر دستنویسهای در دسترس از دیوان فیضی در قرن یازده نوشته شده است (ر.ک: درایتی، 1391، ج14: 954). دستنویسهای استفادهشدة نگارندگان این پژوهش در تصحیح انتقادی غزلیات وی عبارت است از:2
- دستنویس کتابخانة ملی ایران به شمارة ۱۵۳۹۷، با نشان «م»، شامل کلیات فیضی است مشتمل بر غزلیات، قصاید، قطعات، اشعار دیگر و ازجمله مثنوی مرکز ادوار، 332 برگ 17 سطری، به خط زیبای نستعلیق، بدون کاتب، تاریخ نگارش: شاید قرن 11؛
- دستنویس کتابخانة مجلس شورای اسلامی به شمارة 667، با نشان «ج»، دیوان فیضی است مشتمل بر دیباچة منثور، قصاید، غزلیات به ترتیب تهجی، رباعیات و...، ۲۰۳ برگ ۱۵سطری، خط نستعلیق، کاتب: محمد مؤمن بن نصیرالدین محمد، تاریخ نگارش: ۲۰ شعبان ۱۰۰۵ ق؛
- دستنویس کتابخانة مجلس شورای اسلامی به شمارة ۲۴۷۴، با نشان «ل»،40 برگ 18 سطری، به خط نستعلیق خفی، تاریخ نگارش: 1016 ق. این دستنویس شامل منتخبی از قصاید و غزلیات و رباعیات فیضی است؛
- دستنویس کتابخانه و موزة ملی ملک به شمارة ۴۷۳۷، با نشان «ک»، دیوان فیضی است با دیباچة منثوری که خود او نوشته است؛ 214 برگ 12 سطری، به خط نستعلیق خوش، بدون کاتب، تاریخ نگارش: قرن 11 (در صفحات آغازین دستنویس، دو تاریخ 1064 و 1097 ذکر شده است)؛
- دستنویس کتابخانة آستان قدس رضوی به شمارة 43445، با نشان «ق»، مشتمل بر قصاید (ص 66 ـ 4)، غزلیات (ص 165 ـ 67)، قطعات و مادهتاریخها (ص 231 ـ 166)، مثنوی نل و دمن و مرکز ادوار (ص 365 ـ 232)، خط: نستعلیق زیبا، بدون کاتب، تاریخ نگارش: قرن 11؛
- دستنویس کتابخانة مجلس شورای اسلامی به شمارة ۲۴۷۵ با نشان «ت»، شامل دیباچة نثر فیضی در شرح حال و آثار خویش (ص 4 ـ 1)، قصاید و ترکیببندها (ص 113 ـ 5)، غزلیات، قطعات، رباعیات و مفردات (ص 438 ـ 115) و درمجموع ۷۵۰۰ بیت است. اهمیت این دستنویس در آن است که در کتابخانههای ترکیه بوده است و سفیر ترکیه در ایران آن را به کتابخانة مجلس تقدیم کرد. این دستنویس در ضبط ابیات بسیار دقیق است و این نشان میدهد که از روی دستنویس معتبری نوشته شده است.
همة دستنویسهای استفادهشدة نگارندگان این جستار ازنظر دقت در ضبط کلمات و ابیات، ارزش بالایی دارند و به گمان بسیار از روی دستنویسهای مادر یا نزدیک به اصل نوشته شدهاند. از میان دستنویسهای نامبرده، دستنویس «ج» ازنظر اصالت و قدمت و دقت در ضبط ابیات ارزش بیشتری دارد؛ این دستنویس یک سال پس از مرگ فیضی نوشته شده است و بهنوعی دستنویس اساس پژوهشگران این مقاله به شمار میرود. دستنویسهای «ت» و «ق» نیز نسبت به دستنویسهای دیگر ابیات بیشتری را ضبط و ثبت کردهاند.
3ـ بررسی نادرستیها و اشتباهات غزلیات دیوان
دستنویسهای برجای مانده از آثار پیشینیان، به سبب بدنویسی و بدخوانی و بدشنوی و نیز خطاهای ذهنی سرشار از انواع تصحیف، تحریف و غلطاند و همین عوامل تصحیح علمی و انتقادی دستنویسها را ضروری میکند. البته گفتنی است که اگر تصحیحکننده شرایط لازم را نداشته باشد، بسیاری از خطاهای موجود در دستنویسها را به تصحیح خود راه میدهد و حتی خود نیز بر اثر بدخوانی و بدفهمی، نادرستیهای تازهای بر آنها میافزاید. نمونة آشکار این نوع تصحیحها، تصحیح دیوان فیضی است که هم به سبب نادرستبودن دستنویسهای استفادهشده و هم به سبب بیدقتیها و بدخوانیها سرشار از غلط و تصحیف است. البته بسیاری از غلطها و تصحیفها را با مراجعه به دستنویسهای اصیلتر و درستخوانی دستنویسها میتوان اصلاح کرد. در ادامه تلاش میشود تا نمونههایی از خطاها و تصحیفاتی بررسی شود که با راهیافتن به دیوان چاپی فیضی، بهویژه غزلیات، به شعر او آسیب زده است. این خطاها را به چند دسته میتوان تقسیم کرد:
3ـ1 خطاخوانیها، تحریفات، تصحیفات و خطاهای تایپی
1 |
فریب صورت کثرت مکن تماشایی |
|
هزار پاره دل عاشقان یکتا را
|
مصراع نخست افزونبر نداشتن معنی درست، با مصراع دوم نیز پیوند استواری ندارد و پیداست که تصحیف و نادرست است. صورت درست « فریب صورت کثرت مخور تماشا کن» است که در دستنویسهای ت (برگ 39)، ق (برگ 136) م (برگ 250) مشاهده میشود. اینگونه، بیت معنی روشنی دارد و نیز پیوند مصراعها استوار میگردد.
2 |
از دل غبار تو که بروبم عبارت است |
|
گلگون باده جلوة میدان رفته را
|
مصراع نخست هم ازنظر معنی و هم ازنظر وزنی مشکل دارد. «از دل غبار توبه بروبم که درخور است» در دستنویسهای ت (برگ 140) ق (برگ 138)، ل (برگ 22)، م (برگ 248) آمده است و این ضبط، هم وزن را روان میکند و هم معنی رندانة زیبایی به سخن میدهد.
3 |
در خواب راحتاند نه بیمار نرگسش |
|
کوته کن ای طبیب فسونگر فسانه را
|
مصراع نخست با «نه» بههیچروی معنی و ساختار درستی ندارد و بیگمان «نه» تصحیف «دو» است که در دستنویسهای ت (برگ120)، ق (برگ 146)، ک (برگ 93)، م (برگ 7) آمده است و با آن ساختار و معنی مصراع بهطور کامل روشن و درست میشود.
4 |
تا لب ما چنین که شد خشت رواق میکده |
|
زود بود که بنگری بر سر خم نشست ما
|
مصراع نخست با «تا لب» بههیچوجه معنی درستی ندارد و بیگمان تصحیح «قالب» است که در دستنویسهای ت (برگ 135)، ق (136)، م (برگ 251) آمده است و امکان تصحیف آن به «تا لب» بسیار است.
5 |
آن شبستان تجلّی است که گر دست دهد |
|
دود زین شمع پی وسمه برد حور امشب
|
«دود» معنی مناسبی ندارد و درستتر آن «دوده» است که در دستنویسهای ت (برگ 142)، ق (154)، ک (برگ 111)، م (برگ 12) آمده است؛ زیرا از دوده برای وسمه و رنگ استفاده میشده است.
6 |
ای آمده غافل ز نم دیدة عشّاق |
|
آن رنگ ندیدی که بر آیینة مه بست
|
معنی بیت با «رنگ» نیز سازگار است؛ اما فضای تصویری و اشاری بیت خواهان «زنگ» است که در ت (برگ 173)، ق (برگ 178)، م (24 برگ) آمده است و با غم و آیینه تناسب و پیوندی آشکار دارد. صائب میگوید:
|
هر که را آیینه بیزنگ است میداند که من |
|
از دل روشن چه زین فیروزه گلشن میکشم |
7 |
بیرحم دل سپردهام از ناز خون مکن |
|
کین مرغ پر شکسته به بسمل برابر است
|
«بیرحم دل سپردهام» بههیچروی معنی درستی ندارد و از نمونههای شگفتانگیز تحریف است؛ درست آن «بیرحمدل پسر، دلم» است که در دستنویسهای ت (برگ 155)، ق (برگ 170)، ک (برگ 129)، م (برگ 19) آمده است و معنی روشن و استواری دارد.
8 |
قیمت جوهر آیینة خود دان که هنوز |
|
کلفت دیدة خورشید به ماه تو کم است
|
«کلفت» در آغاز مصراع دوم که به معنی سختی و رنج است، بههیچروی با فضای معنایی و تصویری بیت تناسب ندارد و درست «کَلَف» است که در دستنویسهای ت (برگ 160)، ق (برگ 164)، م (برگ 251) آمده است و به معنی لکههای سیاه موجود بر روی ماه است و بیت با آن، معنی استوارتری میپذیرد. با بیت زیر سنجیده شود:
|
از شرم کیست جبهة مه پر کلف که باز |
|
امشب نشسته گرد به سیمای ماهتاب |
9 |
فیضی به بحر دیدة من گر فرو روی |
|
خورشید چرخ گوهر یکدانة من است
|
این بیت نمونهای از دستکاریهای نابهجایی است که در چاپ تهران دیوان فیضی انجام شده است؛ زیرا هم در دستنویسهای ق (برگ 178)، ک (برگ 131)، م (برگ 25) و هم در چاپ ادارة تحقیقات پاکستان بهجای «چرخ»، «نرخ» آمده است؛ اما حسین آهی با دستکاری در متن به قرینة خورشید، واژة «نرخ» را به «چرخ» تغییر داده است و با این تغییر معنی بیت را خراب کرده است.
10 |
روی زمین ز گریة ماتم گرفته است |
|
طوفان اشک ماست که عالم گرفته است
|
مصراع نخست معنی زیبایی ندارد و با مصراع دوم نیز پیوند محکمی ایجاد نمیکند؛ اما «ما نم» که در دستنویسهای ت (برگ 170)، ق (برگ 176)، م (برگ 23) آمده است، معنی مصراع را روان و پیوند بیت را استوار میکند.
11 |
تا که خواهد گذشت در نظرم |
|
که به خشم من اضطرابی هست
|
مصراع دوم به اینگونه با مصراع نخست پیوند درستی ندارد. به گمان بسیار «خشم» تصحیف «چشم» است که در دستنویسهای ت (برگ 148)، ق (برگ 160)، ک (برگ 121)، م (برگ 15) آمده است و با آن معنی و پیوند بیت آشکار میشود. نیز دور نیست که خطای نوشتن با ماشین تحریر باشد. همچنین عکس این تصحیف یا خطای چاپ حروف، تبدیل «خشم» به «چشم»، در بیت زیر دیده میشود:
12 |
چه گفتهاند ز من باز کآن بهانهطلب |
|
به چشم میرود و در سراغ میپیچد
|
در دستنویسهای ت (برگ 262)، ج (برگ 33)، ق (برگ 256)، ک (برگ 194)، م (برگ 63) «خشم» آمده است.
13 |
دور فلک آن نیست که در دست تو باشد |
|
آخر شب پیدا و مرا هم سحری هست
|
پیداست که دو کلمة «پیدا و» در مصراع دوم، سخن را از روانی و درستی انداخته است. درحقیقت «پیدا و» تصحیف «بیداد» است که در دستنویسهای ت (برگ 145)، ق (برگ 156)، ک (برگ 115)، م (برگ 13) آمده است و سخن با آن درست و استوار میشود.
14 |
اگر دو کون نثارت کنم ز من بپذیر |
|
که دست مورچه نآید به غیر پای ملخ
|
مصراع دوم افزونبر نداشتن معنی درست، با مصراع نخست نیز پیوند استواری ندارد. در دستنویسهای ت (برگ 184)، ق (برگ 198)، ک (برگ 162)، م (برگ 31) «ز دست مور، چه آید» (به صورت پرسش) آمده است که معنی روشنتری دارد و نیز با مصراع نخست پیوند استواری برقرار میکند.
15 |
متاع صبر در بازار ما گو کاروان بگشا |
|
که در سودا زیان این جا نگردد سود میگردد
|
مصراع دوم معنی روشن و استواری ندارد. جایگزینی «به گِرد» بهجای «نگردد» که در دستنویسهای ت (برگ 243)، ج (برگ 11)، ق (برگ 232) آمده است، معنی روان و درست و پارادوکس نیکویی به سخن میدهد.
16 |
زلف تو هزار پارسا را |
|
از کعبه به دهر موکشان برد
|
«از کعبه به دهر بردن» نادرستی آشکار است و پیداست که «دهر» تصحیف «دیر» است که در دستنویسهای ت (برگ 209)، ق (برگ 216)، م (برگ 47) آمده است. «از کعبه به دیر بردن» مضمون رندانة آشکار و پرکاربردی است.
17 |
پرواز شوق من پی صیّادپیشهای است |
|
کز طبل ناز او خرد و هوش میپرد
|
شاید بتوان «طبل ناز» را اضافة تشبیهی گرفت و بیت را معنی کرد؛ اما فضای صید و شکاری بیت آشکار میکند که «طبل ناز» تصحیف «طبل باز» است که در دستنویسهای ت (برگ 192)، ق (برگ 202)، ک (برگ 140)، م (برگ 35) آمده است و با فضای معنایی و اشاری بیت هماهنگ است. طبل باز طبلی است که شکارچیان برای پروازدادن و فراخواندن باز شکاری از آن بهره میگرفتند. با بیت زیر سنجیده شود:
|
از بانگ طبل باز، دل ما نمیرمد |
|
ما کبک خود به چنگل شهباز دادهایم |
|
18 |
حسن تو به این بلند و پستی |
|
از تارک ماه تاج گیرد
|
|
بیت با «بلند و پستی» معنی درست و شیوایی ندارد. در ت (برگ 247)، ج (برگ 19)، ق (برگ 242)، م (برگ 52) «بلنددستی» به معنی بلندپایگی آمده است؛ معنی بیت با این ترکیب زیبا روشن و روان میشود.
19 |
شستند کارنامة معنی به آب رز |
|
جز نقش کارنامة چین و چگل نماند
|
به گمان بسیار «کارنامه» در مصراع دوم تصحیف «کارخانه» است که در دستنویسهای ت (برگ 215)، ج (برگ 18)، ق (برگ 222)، م (برگ 51) آمده است و با چین و چگل تناسب و پیوندی آشکار دارد. با بیت زیر سنجیده شود:
|
آن پریپیکر حصارنشین |
|
بود نقّاش کارخانة چین |
|
20 |
حسن هر جا که شود مجمرهگردان نگاه |
|
پاکبینان شرر کجنظران دور برند
|
|
مصراع دوم به این شکل معنی روشنی نمیپذیرد و درست «پاکبینان شرر و کجنظران دود» است که در دستنویسهای ت (برگ 251)، ج (برگ 35)، ق (برگ 238) آمده است. این عبارت، هم معنی روشن و استواری به سخن میدهد و هم بیت را به آرایة تقسیم دلپذیری میآراید.
21 |
هرکه می از دست تو بدمست خورد |
|
سنگ نه بر شیشة گردون زند
|
مصراع دوم معنی درست و دستکم روشن و روانی ندارد. «سنگ نه بر» تصحیف «سنگ به نُه» است که در دستنویسهای ت (برگ 201)، ج (برگ 27)، ق (برگ 250)، ک (برگ 181)، م (برگ 59) آمده است. «سنگ به نُه» هم معنای درست و استواری دارد و هم تصویر زیبایی به بیت میبخشد. نُه شیشة گردون استعاره از نه فلک است. با بیت زیر سنجیده شود:
|
نقش این نه شیشه گر یادم نباشد، گو مباش |
|
سیر مینایی دگر در طاق نسیان کردهام |
|
22 |
شب دل از یاد تو در عالم حیرانی بود |
|
هوس عشق مرا ذوق خداخوانی بود
|
|
«هوس عشق» ترکیبی حشوآمیز است و اگر معنایی هم بپذیرد، معنی شیوا و دلپسندی نخواهد بود؛ اما «موسی عشق» که در دستنویسهای ت (برگ 219)، ق (برگ 224)، م (برگ 40) آمده است، هم تصویری زیبا و نو است و هم معنی بیت را روشن و روان میکند و با «خداخوانی» پیوندی آشکار مییابد.
23 |
دل میتپد به کاکل او از شکنج زلف |
|
بین مرغ کز نفس به سوی دام میرود
|
مصراع دوم تحریفشده مینماید و معنی درستی ندارد. «بین» بیگمان تصحیف «بس» و «نفس» تصحیف «قفس» است که در دستنویسهای ت (برگ 237)، ج (برگ 25)، ق (برگ 218)، م (برگ 57) آمده است و اینگونه، معنی مصراع روشن و روان میشود و نیز قرینهسازی تمثیلی آن با مصراع اول درست میگردد.
24 |
گر تو نداری سر فرمان من |
|
میکنم از دست تو خود را شهید
|
«فرمان» با فضای معنایی بیت همخوانی ندارد. این کلمه بیشک تصحیف «قربان» است که در ت (برگ 255)، ق (برگ 252)، م (برگ 60) آمده است و با فضای معنایی بیت بهطور کامل سازگار است. همچنین قربان من به معنی قربانی کردن من است.
25 |
من و غوّاصی بحر محبّت گرچه میدانم |
|
حبابی هم نیارد دست بیرون زد ز گردابش
|
مصراع دوم به این شکل اگر غلط هم نباشد، معنی و ساختار روان و شیوایی ندارد؛ اما «حبابی هم نیاورده است بیرون سر» که در دستنویسهای ت (برگ 250)، ج (برگ 48)، ق (برگ 270)، ک (برگ 210)، م (برگ 71) آمده است، هم ساختار استواری دارد و هم معنی روان و رسایی به بیت میبخشد.
26 |
کی از شکاف خامه گشاید در حضور |
|
از تیغ عشق پردة دل را نکرده عشق
|
مصراع دوم به این شکل نادرست است. بیگمان «عشق» تصحیف «شق» است که در دستنویسهای ج (برگ 52)، ق (برگ 276)، ک (برگ 219)، م (برگ 74) آمده است و معنی روشن و روانی دارد. شقکردن (شکافتن و چاککردن و دو نیم کردن) تعبیری است که در شعر سرایندگان دیگر نیز وجود داشته است:
|
پی نظّاره پردة شرم شق کرد |
|
ز تاب دیدنش شیرین عرق کرد |
|
27 |
من چنین کاسة خاشاکصفت از غم دل |
|
در دلم شکوه چو آتش که فتد در خاشاک
|
|
مصراع اول با «کاسه» ساختار و معنی درستی ندارد و به ابهام در بیت انجامیده است. بیتردید صورت درست، «کاسته» است که در دستنویسهای ت (برگ 291)، ج (برگ 53)، ق (برگ 278)، ک (برگ 221)، م (برگ 75) آمده است.
28 |
نمک به پسته مزن بهر تلخی می نابم |
|
که بوسه بر لب ساقی بس است لعل شرابم
|
«لعل شراب» بههیچروی با فضای معنایی بیت هماهنگ نیست و معنی درستی ندارد. بهیقین این ترکیب تصحیف «نقل شراب» است که در دستنویسهای ت (برگ 315)، ج (برگ 68)، ق (برگ 302) آمده است و بهخوبی با فضای معنایی بیت سازگار است و معنی روشن و روانی دارد. اشاره به سنت نقل و مزهخودن همراه با شراب، به درستی این ترکیب میافزاید.
29 |
کبک بهشت بودهام قهقهه بر فرشته زن |
|
در پی صید پیشهای همتک سگمگس شدم
|
«پیشه» تصحیف «پشه» است که در دستنویسهای ت (برگ 297)، ج (برگ 70)، ق (برگ 296)، ل (برگ 34)، م (برگ 262) آمده است و با فضای معنایی و تصویری بیت تناسب آشکاری دارد. پشه در اینجا کنایه از هر چیز پست و خرد است. با بیت زیر سنجیده شود:
|
کمهمتان به حاصل دنیای مختصر |
|
در صید پشّه زحمت شهباز میدهند |
|
30 |
تا در وصل آمدم آبلهپای همچنان |
|
حلقة کبریای او پا زده باز پس شدم
|
|
«پا زده» با فضای معنایی بیت هماهنگ نیست. واژة درست، «نازده» است که در ت (برگ 297)، ج (برگ 70)، ق (برگ 296)، ل (برگ 34)، م (برگ 262) آمده است و با آن، بیت معنی رساتر و روانتری دارد.
31 |
شهباز بس که یاد تو دارد در آتشم |
|
چون آفتاب شعله زند هر سحر دلم
|
«شهباز» بههیچروی با ساختار معنایی بیت هماهنگ نیست. این کلمه بیگمان تصحیف «شبها ز» است که در دستنویسهای ت (برگ 298)، ج (برگ 57)، ق (برگ 282)، ک (برگ 230)، م (برگ 79) آمده است و سخن با آن هم روان و رسا میگردد و هم با «آفتاب» در مصراع دوم پیوند استواری مییابد.
32 |
پا نمیکوبیم بر گردون که هنگام صبوح |
|
غیر را مستانه از بام سرور انداختیم
|
«پا نمیکوبیم» تصحیف «پای میکوبیم» است که در دستنویسهای ت (برگ 320)، ج (برگ 71)، ق (برگ 298) آمده است و بیت با آن، معنی استوارتری میپذیرد.
33 |
چون دیو شیشهبند نمائیم زیر چرخ |
|
همچون ملک به عالم بالا برون رویم
|
«نمائیم» تصحیف «نمانیم» در دستنویسهای ت (برگ 306)، ق (برگ 290)، م (برگ 84) است که باتوجهبه فضای معنایی بیت بهویژه مصراع دوم صحیحتر به نظر میرسد.
34 |
خردهدانان جهان یک سر مویی نبرند |
|
بس که وصف دهن تنگ تو مجمل گویم
|
«یک سر مویی نبرند» معنی آشکاری ندارد و تصحیف «یک سر مو پی نبرند» است که در دستنویسهای ج (برگ 59)، ق (برگ 284)، ک (برگ 234)، م (برگ 81) آمده است. بیت با این عبارت معنی درست و آشکاری دارد.
35 |
به سامان من در جهان کس نبودی |
|
اگر ترک چشمت نمیکرد نالان
|
بیت با «نالان» هم معنی دارد؛ اما فضای معنایی بیت نشان میدهد که «نالان» تصحیف «تالان» است که در دستنویسهای ت (برگ 327)، ج (برگ 76)، ق (برگ 308)، ک (برگ 257)، م (برگ 90) آمده است. تالان به معنی غارتگری و چپاول با حال و هوای معنایی بیت و واژة ترک بسیار متناسب است. با بیت زیر سنجیده شود:
|
عقل هندو دردسر میداد و ما |
|
خانهاش ترکانه تالان کردهایم |
|
36 |
شد تیره جهان در نظرم روز جدایی |
|
ای روز سیه دیدة بینا و شب تو
|
|
مصراع دوم به این شکل نادرست مینماید و معنی استواری ندارد. به گواهی دستنویسهای ت (برگ 330)، ج (برگ 82)، ق (برگ 312)، ک (برگ 263)، م (برگ 93) «دیدة بینا» تصحیف «دیده مبیناد» است که مصراع با آن، معنی درستی میپذیرد.
نمونههای دیگری از تحریفات و تصحیفات راهیافته به غزلیات دیوان فیضی:
صفحه |
متن چاپی دیوان |
|
دستنویسهای استفادهشدة نگارندگان |
190 |
بو که به شورش جنون پرورم این لباس را |
|
بو که به شورش جنون بر درم این لباس را |
198 |
خون که بر رو و دیده است او را |
|
خون که بر رو دویده است او را |
209 |
حاجت به نصب نیست به دیوار پست ما |
|
حاجت به نقب نیست به دیوار پست ما |
226 |
نیست سوادی عشق در هر کس |
|
نیست سودایعشق در هر کس |
231 |
الماس نیمسوده به جان نگار ریخت |
|
الماس نیمسوده به جان فگارریخت |
242 |
گنبد طرّة پریشان نیست |
|
گنه طرّة پریشان نیست |
248 |
یک نفس از پای نخواهد شکست |
|
یک نفس از پای نخواهد نشست |
249 |
تا زنوک مژه چون خامه سیاهیریز است |
|
باز نوک مژه چون خامه سیاهیریز است |
257 |
با همه غمزه به خونریزی دلها مشتاق |
|
با همه غمزه به خونریزی دلها مشتاب |
263 |
شمع من از هجوم اسیران میانه تنگ |
|
شمع من از هجوم اسیران میا به تنگ |
265 |
کم برو سربسته طومار جنونم پیش یار |
|
کم برد سربسته طومار جنونم پیش یار |
275 |
دوش پرباده که بر یاد حریفان خوردم |
|
دوش هرباده که بر یاد حریفان خوردم |
291 |
مرهم داغ دل من دیدهاش |
|
مرهم داغ دل من دید دوش |
293 |
ز جلوه یارچنین ماندنت ز تمکین نیست |
|
ز جلوه باز چنین ماندنت ز تمکین نیست |
297 |
بس که پیچی به هر سخن از دوست |
|
بس که پیچی به هر سخن زود است |
313 |
باز شد فیضی گریبانچاک از دستتهی |
|
باز شد فیضی گریبانچاک از دست بتی |
315 |
بت زیر خرقه کرده حرم میکنم طواف |
|
بت زیر خرقه گرد حرم میکنم طواف |
325 |
به جز دوری چه حاصل زین خس و خاشاک خواهد شد |
|
به جز دودی چه حاصل زین خس و خاشاک خواهد شد |
369 |
تا نشستیم در آتش ز تبی روشن شد |
|
تا نشستیم در آتش ز بتی روشن شد |
373 |
گل ریز و می بنوش که تا کردهای گناه |
|
گل ریز و می بنوش که تا کردهای نگاه |
380 |
او به صد عربده و چنگ چرا میآید |
|
او به صد عربده و جنگ چرا میآید |
394 |
بهر دل خون شدة زلف و رخ خشکخطان |
|
بهر دل خون شدة زلف و رخ مشکخطان |
398 |
باز آفتابرویان واسوختیم آخر |
|
ما زآفتابرویان واسوختیم آخر |
402 |
شراب پردگی حسن پردهسوز تو راست |
|
شراب پردگی حسن پردهسوزتر است |
426 |
پیوسته گرم بحث و جدل بینمت دلی |
|
پیوسته گرم بحث و جدل بینمت ولی |
444 |
که گوشهای ز نگه دزد و رهزنت گیرم |
|
که گوشه از نگه دزد رهزنت گیرم |
450 |
لشکر عشق تا فردو آمد |
|
لشکر عشق تا فرود آمد |
454 |
ما رهزنان قافلهپرواز غفلتیم |
|
ما رهزنان قافلهپرداز غفلتیم |
457 |
سنگ زد بر شیشه و جام طهور انداختیم |
|
سنگ رد بر شیشه و جام طهور انداختیم |
458 |
بر فرق ما بلازده داغ جنون سوز |
|
بر فرق ما بلازده داغ جنون مسوز |
474 |
جهان عاقبت آرام دارد غمزه را سر ده |
|
جهان عافیت آرام دارد غمزه را سر ده |
479 |
چون غمزهات بجسته خدنگی ز شست حسن |
|
چون غمزهات نجسته خدنگی ز شست حسن |
482 |
صد پارة خونجگرنگه کن |
|
ای پارهای از جگر نگه کن |
516 |
شکحیای تو کردم فرشتهخوی کسی |
|
سگ حیای تو کردم فرشتهخوی کسی |
3ـ2 افتادگیها
افتادگیها یکی از شایعترین و پربسامدترین خطاهاست. «تصرفهای سهوآمیز کاتبان گاه براساس خستگی و خطای چشم رخ میداده است؛ به شکلی که کاتب به علت خستگی چشم، حرف یا کلمهای را تکرار مینویسانیده و یا حرف یا کلمهای را میانداخته است» (مایل هروی، 1379: 237). اینگونه خطای تصحیح در دیوان فیضی، بهویژه غزلیات، به شکلهای زیر بسیار یافت میشود:
3ـ2ـ1 گاهی حرفی یا کلمهای از بیت افتاده است:
1 |
از عشق [ ] من خبر بگویید |
|
زین منزل پر خطر بگویید
|
در دستنویسهای ت (برگ 295)، ق (برگ 204)، ک (برگ 144)، م (برگ 37) «از عشق به من» آمده است.
2 |
بوالهوس فارغ ز سیل اشک [ ] عاشق غرقه خون |
|
|
|
|
خس در این گرداب پیدا و گهر پنهان بود
|
|
در دستنویسهای ت (برگ 228)، ج (برگ 25)، ق (برگ 248)، م (برگ 57) «ز سیل اشک و» آمده است.
3 |
بر صفحة روی [ ] نگر خط |
|
استاد قضا نوشته سر خط
|
در همة دستنویسها «روی او» آمده است.
4 |
ندهد چراغ صبح فروغ [ ] چراغ گل |
|
هر صبح روشنایی دیگر گرفته است
|
در دستنویسهای ت (برگ 171)، ق (برگ 176)، م (برگ 24) «فروغ و» آمده است.
3ـ2ـ2 گاهی از غزلی یک، دو یا چند بیت افتاده است؛ مثلاً غزل شمارة 133 دیوان که در همة دستنویسها هفت بیتی است، در متن چاپی، شش بیت آمده است. بیتی که از متن چاپی افتاده، اینگونه است:
بیدرد غافل از گره سینهام مباش |
|
کاین ناشکفته غنچة گلزار غیرت است |
(ت: برگ 178)؛ (ق: برگ 193)؛ (ک: برگ 154)؛ (م: برگ 27)
یا غزل شمارة 211 که در متن شش بیت ضبط شده است و این بیت از متن افتاده است:
کعبه ویران بکن ای عشق که شمع ره ماست |
|
هر که سنگی ز سر راهگذاری برداشت |
(ت: برگ 151)؛ (ق: برگ 168)؛ (م: برگ 17)
نیز غزل 249 در همة دستنویسهای استفادهشدة نگارندگان هفت بیت است؛ اما در متن چاپی چهار بیت آمده است.
3ـ2ـ3 گاهی بیت مقطع غزل از متن افتاده است؛ مانند غزل شمارة 441 و یا غزل شمارة 270 که بیت مقطع آن از متن افتاده است و در همة دستنویسهای نگارندگان این جستار ذکر شده است. گاهی به سبب اشتباه و لغزش چشم کاتب در رونویسی، مصراعها درهم آمیخته است؛ مانند مطلع این غزل:
گر بر لبم نهد قدح نیمخورده را |
|
صد جان پی به منزل مقصود برده را
|
با رجوع به دستنویسهای ت (برگ 134)، ق (برگ 154)، ک (برگ 110)، ل (برگ 23)، م (برگ 11) میتوان دریافت که ابیات آغازین این غزل اینگونه است:
ساقی کشد به رقص دل خونفسرده را |
|
گر بر لبم نهد قدح نیمخورده را |
وه چون کنم که عشق تو آواره میکند |
|
صد جان پی به منزل مقصود برده را |
به بیان دیگر خطای چشمی سبب شده است تا کاتب، مصراع دوم بیت اول و مصراع دوم بیت دوم را بهصورت یک بیت بنویسد و دو مصراع دیگر را از قلم بیندازد.
4ـ نادرستیهای وزنی
بسیاری از ابیات ثبتشده در دیوان فیضی، ازنظر وزنی اشکال دارد و با وزن شعر ناهماهنگ و ناهمخوان است. نمونهها:
1 |
گر بدانی قدر لذّت یکتایی را |
|
به دو عالم ندهی یک دم تنهایی را
|
در دستنویسهای ت (برگ 132)، ق (برگ 152)، ک (برگ 107)، م (برگ 10) «قَدَری» آمده است.
2 |
بر خواب دو چشم او میگرید |
|
گیراست به طبع ناتوان خواب
|
در دیوان فیضی چاپ ادارة تحقیقات پاکستان «میگرد» آمده که حسین آهی با اندک دستکاری آن را به «میگرید» تغییر داده است؛ این هر دو تصحیف «مگیرید» است که در دستنویسهای ت (برگ 143)، ق (برگ 156)، ک (برگ 113) آمده است و با آن هم وزن و هم معنی درست میشود.
3 |
مپوش چهره ز فیضی که پاکبینان را |
|
نظر به آیینة دل مقابل افتاده است
|
آشکار است که «آیینه» وزن مصراع را خراب میکند و «آینه» درست است که در همة دستنویسها آمده است. در چند جای دیگر متن چاپی نیز این اشتباه رخ داده است (ر.ک: همان: 185).
4 |
معاشران چمن را چه جای پیغام است |
|
که با هزاران وقت است در خروش آمد
|
مصراع دوم ازنظر وزنی و معنایی نادرستی دارد و درست آن «که با هزار زبان وقت در خروش آمد» است که در دستنویسهای ت (برگ 245)، ج (برگ 13)، ق (برگ 234)، ل (برگ 31) آمده است.
5 |
ناکرده اثر هم زلف دل بگدازد |
|
مرهم که به داغ دل افگار ببندم
|
مصراع نخست هم ازنظر وزنی و هم ازنظر مفهومی و معنایی مخدوش است و درست «ناکرده اثر هم ز تف دل» است که در دستنویسهای ج (برگ 61)، ق (برگ 286)، ک (برگ 238)، م (برگ 82) آمده است و به سبب همشکلی «ز تف» به «زلف» تصحیف شده است.
6 |
بر سر کوی تو شبهایی که ماندیم به عیش |
|
کآسمان پوشش ما بود و زمین بستر ما
|
وزن مصراع اول خراب است و درست «شبها گذراندیم» است که در دستنویسهای ج (برگ 122)، ق (برگ 358) آمده است.
7 |
غنچه مپسند به روی نرگس ساقی |
|
شیشة می بر سر پیاله گشاید
|
وزن مصراع نخست با «مپسند» درست نیست و درست «بیند» است که در ت (برگ 254)، ج (برگ 37)، ق (برگ 242) آمده است.
8 |
ای که لبریز حسد میکردی دل سر پر زکین |
|
|
|
|
کژدمی در جیب داری ماری اندر آستین
|
|
وزن مصراع اول بسیار مخدوش است و درست آن در دستنویسهای ج (برگ 124)، ق (برگ 360) آمده است و عبارت است از: «ای که لبریز حسد میگردی و سرتیز کین». البته تبدیل «سرتیز» به «سر پر ز» از نمونههای شگفت تصحیف است.
9 |
طبیب نبضدان را دست نبود |
|
بر آن دردی کو درمانش تو باشی
|
آشکار است که وزن مصراع دوم درست نیست و درست «که» بهجای «کو» است که در دستنویسهای ت (برگ 347)، ج (برگ 102)، ق (برگ 334) آمده است.
5ـ نادرستیهای دیگر
5ـ1 تکرار دوبارة یک غزل
در متن چاپی دیوان گاه برخی از غزلها دو بار و در دو جا تکرار شده است. برای نمونه غزل زیر:
مرا به راه محبّت دو مشکل افتاد است |
|
که خون گرفتهام و یار قاتل افتاد است |
مرا به راه محبّت دو مشکل افتاده است |
|
که خون گرفتهام و یار قاتل افتاده است
|
آشکار است که سبب این تکرار، شیوة نگارش و به سخن درستتر بیتوجهی به شیوة نگارش است که «افتاده است» را یکبار به همین صورت و بار دیگر به صورت «افتاد است» خواندهاند؛ درنتیجه غزل دو بار آورده شده است. غزل زیر نیز به همین علت دو بار آمده است:
در دل من هوس وصل کسی افتاد است |
|
که از او در دل هر کس هوسی افتاد است |
در دل من هوس وصل کسی افتاده است |
|
که از او در دل هر کس هوسی افتاده است
|
5ـ2 شمارهگذاری اشتباه غزلها
غزلیات در متن چاپی دیوان شمارهگذاری شده است و دو غزل بهطور نادرست با شمارة 201 ذکر شده است (ر.ک: فیضی، 1362: 269 ـ 268)؛ درنتیجه شمار غزلها از 765 به 764 تغییر یافته است.
6ـ نتیجهگیری
از آنچه بیان شد میتوان دریافت که چاپهای موجود ازدیوان فیضی بدون بهرهگیری از روشهای درست و علمی تصحیح و تنها باتکیهبر چند دستنویس متأخر انجام شده است؛ به همین سبب، این آثار شایسته و بایستة این شاعر نامآور و بزرگ سدة دهم و پیشگام سبک هندی نیست؛ زیرا همة این چاپها ـ هم چاپهای سنگی و همچاپ به اصطلاح تصحیحشدة پاکستان و هم افست دستکاری شدة ایران ـ افزونبر کاستیها و نادرستیهایی مانند اختلالات وزنی، ناقصبودن، افتادگی بسیار و... سرشار از نادرستی و تحریف و تصحیفاند. نادرستیهای این آثار گاه بسیار آشکار است و شعر شاعر را از روانی و شیوایی انداخته است و حتی آن را مبهم و بیمعنی میکند. البته دامنة تصحیفات و تحریفات در غزلیات فیضی بسیار وسیعتر و گستردهتر از نمونههای ذکر شده است؛ بهگونهایکه در دیوان وی بهویژه بخش غزلیات، کمتر صفحهای میتوان یافت که ابیات آن تصحیف و تحریف نشده باشد. بدیهی است با بررسی قصاید و اشعار دیگر شمار تصحیفات و تحریفات بسیار بیشتر میشود. وجود این همه کاستی و نادرستی در دیوان شاعری به این بزرگی، تصحیح علمی دقیق از دیوان او را ضروری کرده است. به همین سبب پیشنهاد میشود پژوهشگران باتوجهبه دستنویسهای معتبر موجود، دیوان و آثار دیگر این شاعر گرانقدر را تصحیح کنند و از کاستیها و نادرستیهای یادشده و یادنشده آن را بپیرایند.
پینوشتها
1. برای آگاهی کامل از زندگی و شرح احوال و آثار وی ر. ک: حجتی، 1380، ج4: 2012 و صفا، 1369: 839.
2. گفتنی است تصحیح دیوان فیضی در سال 1392 در دانشگاه علامه طباطبایی موضوع پایاننامة کارشناسی ارشد یکی از دانشجویان این دانشگاه به نام سپهر رمضانپور بوده است. در این پژوهش، دیوان شاعر برپایة متن چاپی دیوان و دو نسخة متأخر (قرن 12 و قرن 13) تصحیح شده است. متأسفانه با بررسی این تصحیح چنین دریافت شد که بسیاری از تحریفها و خطاخوانیهایی موجود در دیوان، به این تصحیح نیز راه یافته است.