نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار زبان و ادبیات فارسی،دانشکدة علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Through storytelling, Nizami Ganjavi has a special place in Persian language and literature. Makhzan al-Asrar drew a lot of attention since Nizami Ganjavi era because of both its subject and its special language. Not only did many poets begin to welcome those quinaries but also, because of special figurative language of Nizami, many commentators began to explain it. Commentary on Makhzan al-Asrar and other Nizami's quinaries continued to exist up to the contemporary period. The point which could be considered the commentary damages both in the past and, to a large degree, in the contemporary eras is the inattention of commentators to other Nizami's works during explaining the line. If the commentator investigates and unravels the line with evidence of the poet himself, surely he will be more successful in his work. One of the basic and elegant points that commentators have simply overlooked is the spring equinox in which Nizami raised The Ascension of the Prophet and by applying the craft of poetical aetiology, the reason for the arrival of the Prophet to the Aries was known. In this article, as regards the analysis and investigation of the respected commentators of Makhzan al-Asrar about the first line of the following verse:
Wow, the night turned a wondrous spring day
Wow, the flower turned a wondrous riding cypress
I will explain Nizami's main purpose of this line, presenting the examples of the poets before and after Nizami.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
الیاس بن یوسف متخلص به نظامی، شاعر بلندآوازة ایران در قرن ششم هجری است. نظامی گنجوی به سبب داستانسرایی جایگاه والایی در زبان و ادبیات فارسی دارد. درواقع شهرت نظامی در ادبیات فارسی در گرو داستانسرایی اوست. او در این زمینه طرحی نو درافکند؛ بهگونهایکه بعد از او، داستانسرایان دیگر مستقیم یا غیرمستقیم از او تأثیر پذیرفتند؛ «زبان و بیان هنرمندانة نظامی و طرح سنجیدة ماجراها و حوادث و توصیف اغراقآمیز صحنهها و شخصیتها، منظومههای نظامی را چنان مقبول طبع مخاطبان ساخت که پس از او در همة دورههای شعر کلاسیک به تقلید از او منظومهسرایی ادامه یافت» (پورنامداریان و موسوی، 1389: 4).
نخستین و متفاوتترین اثر نظامی مخزنالاسرار، منظومهای سراسر حکمی، است. افزونبر موضوع این منظومه، زبان نظامی نیز در آن با بقیة آثارش متفاوت است. «آراستن سخن به تصاویر، اشکال خیالی و ایجاز، گاهی آنچنان سبب دشواری و پیچیدگی و رمزناکی در بیان او شده که این پیچیدگی و دشواری، نهتنها نوعی شیرینی و حلاوت خاص بر کام خوانندگان ابیاتش بخشیده، بر ارزش هنری آن نیز افزوده است» (قوجهنژاد، 1393: 91). از علتهای دیگر دشواری زبان نظامی این است که زبان فارسی دری، زبان مادری او نیست. «کسی که زبانی را به درس میآموزد، در کاربرد قواعد زبان بسیار بیپرواتر از اهل زبان عمل میکند؛ چون طبق قاعده، انواع ترکیباتی را که قاعدهپذیر باشد، میسازد و به ساختار نحوی کلام و حد مقبول ایجاز چندان توجهی ندارد. این سخن پیچیده وقتی بنابر پسند فاضلان اهل عصر با انواعی از اصطلاحات و اطلاعات علوم مختلف هم میآمیزد، دشواریش دوچندان میشود» (پورنامداریان و موسوی، 1389: 7). دربارة خاقانی نیز دوزبانهبودن به او در ساخت ترکیبات نو کمک کرده است. «ساختن واژههای مرکبی که تنها در شعر خاقانی دیده میشود و براساس قواعد دستور زبان فارسی ساخته شدهاند، نتیجة دوزبانگی شاعری است که دستور زبان فارسی را خوب میداند؛ ولی با اهل خانه و مردم کوچه و بازار به این زبان سخن نمیگوید» (فضیلت، 1388: 167).
مخزنالاسرار به سبب موضوع و زبان ویژهاش از همان عصر نظامی توجه افراد بیشماری را برانگیخت. شاعران بسیاری در جواب یا به استقبال از آن، منظومهها سرودند و حتی به سبب زبان استعاری ویژة نظامی، افراد بسیاری نیز به شرح آن روی آوردند. شرحنویسی بر مخزنالاسرار و منظومههای دیگر نظامی در دورة معاصر نیز ادامه یافت. علیرضا قوجهنژاد در مقالة «شروح مخزنالاسرار»، بیست و دو شرح شناختهشده و ناشناختة مخزنالاسرار را معرفی میکند. نکتة مهم در این مقاله این است که بیشتر این شرحها در خارج از ایران، بیشتر در هند و پاکستان، نوشته شده است و نسخههای خطی آن نیز در کتابخانههای همان کشورها نگهداری میشود.
نکتة مهم دربارة آثار ادبی، وجود متن ویراسته از این آثار است. درحقیقت تازمانیکه متن ویراسته و منقحی در دست نباشد، پژوهشهای دیگر نیز ارزشی نخواهد داشت. خوشبختانه دربارة آثار نظامی به سبب همت بسیار وحید دستگردی، نبود متن ویراسته احساس نمیشود. وحید دستگردی نخستین کسی است که به صورت علمی خمسة نظامی را تصحیح کرد. به باور بسیاری از محققان، کار او هنوز نیز معتبر است و بر بسیاری از چاپهای بعد از خود برتری دارد. وحید دستگردی افزونبر تصحیح، در پانویسها برخی از دشواریهای خمسة نظامی را توضیح داده است.
پس از وحید دستگردی، افراد بسیاری به تصحیح یا تحقیق دربارة آثار نظامی و شرح مخزنالاسرار پرداختند که از بین آنها، برات زنجانی و بهروز ثروتیان معروفترند.
از جمله آسیبهای شرحنویسی که هم در گذشته و هم بسیار در شرحهای معاصران دیده میشود، توجهنداشتن شرحکنندگان به آثار دیگر نظامی در شرح مصراع یا بیتی از شاعر است. اگر شارح، بیت یا مصراع را با بیان شواهدی از خود شاعر بررسی و گرهگشایی کند، بیتردید در کار خود توفیق بیشتری خواهد داشت.
توجهنداشتن به زبان استعاری نظامی و یا حتی ناآشنایی با این زبان، کمکنگرفتن از آثار دیگر نظامی و آثار مشابه همعصران یا شاعران گذشته برای شرح متن ازجمله آسیبهای آشکار در شرحهای مخزنالاسرار است. به سبب دشواری زبان نظامی «غالب شروح مخزنالاسرار، چه قدیمی و چه معاصر یا به شرح و توضیح ابیات دشوار نپرداختهاند یا به معنی نهچندان دقیق یکیدو کلمه قناعت کردهاند... و یا مثل غالب گزیدهها ابیات دشوار را حذف کردهاند» (پورنامداریان و موسوی، 1389: 7).
به سبب اینکه دربارة آسیبشناسی شرحنویسی بر متون، مقالات و پایان نامههای بسیاری نوشته شده است1، در این زمینه توضیح بیشتری ارائه نمیشود.
بیان مسأله
در مخزنالاسرار در بین ابیات معراج پیامبر(ص) بیتی است که دو نویسه یا ضبط متفاوت دارد:
الف)
شب شده روز اینت بهاری شگرف |
|
گل شده سرو اینت سواری شگرف |
ب)
شب شده روز اینت نهاری شگرف |
|
گل شده سرو اینت بهاری شگرف |
با وجود این اختلاف، کمابیش شرحی یکسان از مصراع اول در همة شرحهای مخزنالاسرار دیده میشود. ابتدا باید برپایة معیارهای نسخهشناسی و تصحیح متن مشخص شود کدام نویسه به سخن نظامی نزدیکتر است؛ سپس بهطور دقیق مصراع اول شرح شود. نکتهسنجی و باریکبینی نظامی بر همگان آشکار است؛ بنابراین هدف او در مصراع اول فقط این نیست که بگوید شب هم مثل روز روشن شده است! حال آنکه شب معراج پیامبر بهاندازهای نورانی است که از روزهای عادی نیز روشنتر است. پس با نگاهی دقیقتر منظور اصلی نظامی از مصراع اول آشکار خواهد شد.
پیشینة تحقیق
دربارة این بیت از مخزنالاسرار تاکنون پژوهش مستقلی انجام نشده است؛ اما دربارة بیتهای دیگر نظامی، مقالههایی نوشته شده است که در ادامه بهطور کوتاه معرفی میشود.
مقالة «تحلیل ارتباط سنبله و اسد در بیتی از نظامی» که در توضیح بیت زیر نوشته شده است:
خوشـه کز او خوشة تر ساختـه |
|
سنبله را بر اسد انداختـه |
نویسندة مقاله افزونبر بررسی شرحهای این بیت در منابع مختلف، سرانجام باتوجهبه اطلاعات و باورهای نجومی قدیم و با کمکگرفتن از بیتهای دیگر نظامی و خاقانی، بیت را اینگونه معنا میکند: برج خوشه که سنبل خود را از پیامبر(ص) دریافت کرده، بهاندازهای قدرت یافته است که عوّا (= سماک اعزل) را به سوی شیر (که در حالت عادی از سگ قویتر است) حملهور میکند (حیدری، 1392: 8). نکتة دیگر اینکه نویسنده با جستجو در فرهنگهایی مانند غیاثاللغات، انداخته را به حملهورکردن و دستور حمله را صادرکردن معنا کرده است.
مقالة «طرح چند بیت قابل تأمل از مخزنالاسرار نظامی» با نقد و بررسی شش بیت از مخزنالاسرار معنای تازهای از آنها ارائه میکند؛ برای مثال در نقد بیت:
زلف زمین در برِ عالم فکند |
|
خال عصی بر رخ آدم فکند |
پس از تحلیل شرحهای وحید دستگردی و برات زنجانی مینویسد: زلف زمین اضافة تشبیهی است؛ یعنی زمین به زلفی مانند شده است که به بَر و دوش (زیباروی) عالم میریزد. پس عالم بدون زمین مانند عروسی بیزلف است (انزابینژاد، 1371: 4).
مقالة دیگر، پژوهش «جان بریکردن در شعر نظامی» است که در معنای ترکیب «جانبری کردن» در بیت زیر از هفت پیکر نوشته شده است:
وای بر جان تو که بد گوهری |
|
جان بری کردهای و جان نبری |
نویسنده در این مقاله با نپذیرفتن معنای «رهزن جان دیگری شدن و برای هلاک دیگران اقدامکردن»،2 توضیح میدهد جان بریکردن مترادف جانبردن و به معنای نجاتیافتن و زندهماندن است (فیروزنیا، 1395: 19).
مقالة «نقد و تحلیل محتوایی شرحهای مخزن الاسرار» که نویسنده در آن افزونبر نقد شرح برخی از ابیات مخزنالاسرار، معنای منظور خود را در پایان بیان میکند. نویسندة این مقاله معتقد است اختلاف نسخهها و تصحیح متفاوت شارحان، همچنین تلفظ متفاوت یک واژه از شارحان و اختلاف نظر آنان در ساده یا مرکببودن واژه، سبب ارائة معانی گوناگون شده است؛ برای مثال تلفظ متفاوت واژه در بیت زیر دو معنی مختلف میآفریند:
چون ز پی دانه هوسناک شد |
|
مقطع این مزرعة خاک شد |
مقطِع در معنای طیطریقکننده و مقطَع به معنی اقطاعدار و تیولدار به کار رفته است (نوروزی، 1387: 4).
بهروز ثروتیان (1351) در مقالة «بررسی حواشی مرحوم وحید دستگردی بر مخزنالاسرار» این حواشی را نقد و تحلیل میکند.
بنابراین تاکنون در هیچ مقالهای به بیت منظور اشاره نشده است؛ فقط در منابع زیر معنای متفاوت بیت دیده میشود:
مخزنالاسرار نظامی، تصحیح و حاشیه از وحید دستگردی، احوال، آثار و شرح مخزنالاسرار از برات زنجانی، مثنوی مخزنالاسرار (نسخة کامل به همراه شرح و تصحیح) از ناصر نیکوبخت، پردة سحر سحری (گزیدة مخزنالاسرار) از انزابینژاد، آیینة غیب نظامی گنجوی در مثنوی مخزنالاسرار از بهروز ثروتیان، سرخگلی غنچهمثال (گزیده مخزنالاسرار) از مرتضی میرهاشمی، گزیده مخزنالاسرار از مهدی ماحوزی، گزیدة مخزنالاسرار نظامی (مقدمه، تصحیح و تعلیقات) از تقی پورنامداریان و مصطفی موسوی.
روش تحقیق
در این جستار جمعآوری دادهها به روش کتابخانهای انجام شده است. روش پژوهش نیز توصیفی ـ تحلیلی است که با نقد و تحلیل نظر شرحکنندگان و توصیف اعتدال در شعر نظامی و شاعران دیگر نظر و نتیجة نهایی ارائه میشود.
نقد و تحلیل نظر شرحکنندگان دربارة مصراع منظور
قبل از پرداختن به نظر شرحکنندگان، ابیات قبل از بیت منظور بیان میشود:
یوسف دلوی شده چون آفتاب |
|
یونس حوتی شده چون دلو آب |
تـا بـه حمل تخت ثریـا زده |
|
لشکر گل خیمه به صحرا زده |
از گل آن روضـة بـاغ رفیـع |
|
رَبـع زمین یـافته رنگ ربیـع |
عُشر ادب خوانده ز سبع سما |
|
عـذر قِـدَم خواستـه از انبیـا |
ستر کواکب قدمش میدرید |
|
سفت ملایک علمش میکشید |
ناف شب آکنده ز مشک لبش |
|
نعل مه افکنـده سُم مرکبش |
در شب تـاریک بدان اتفـاق |
|
برق شـده پویـة پـای براق |
کبکوش آن باز کبوتر نمای |
|
فاختهرو گشته به فر همای |
سدره شده صدرة پیراهنش |
|
عرش گریبان زده در دامنش |
شب شده روز اینت نهاری شگرف |
|
گل شده سرو اینت بهاری شگرف
|
البته بیتهای بالا برپایة تصحیح وحید دستگردی است و در این تصحیح بین بیتی که به ورود پیامبر(ص) به برج حمل اشاره دارد و بیت منظور فاصله افتاده است. اگر بیتهای قبلی برپایة تصحیح زنجانی و پورنامداریان ـ موسوی بررسی شود، به مفهوم منظور نگارنده نزدیکتر خواهد بود:
یوسف دلوی شده چون آفتاب |
|
یونس حوتی شده زآن دلو آب |
تــا بـه حمل تخت ثریـا زده |
|
لشکر گل خیمه به صحرا زده |
از گـل آن روضـة بـاغ رفیـع |
|
رَبـع زمین یـافته رنگ ربیـع |
شب شده روز اینت بهاری شگرف |
|
گل شده سرو اینت سواری شگرف |
(زنجانی، 1384: 180 ـ 181)؛ (پورنامداریان و موسوی، 1389: 43)
پیشتر بیان شد که دو نویسه یا ضبط از مصراع منظور وجود دارد (ر.ک:1ـ1 همین مقاله). نویسة «الف» در شرح زنجانی، ثروتیان، گزیدة مخزنالاسرار از پورنامداریان و موسوی و گزیدة انزابینژاد دیده میشود. تصحیح وحید دستگردی و به پیرو آن گزیدههای نیکوبخت، میرهاشمی، ماحوزی نیز نویسة «ب» را برگزیدهاند.
متأسفانه هیچیک از مصححان مخزنالاسرار به نسخههای خطی استفادهشده اشارهای نکردهاند. این مسئله کار را برای پژوهشگر دشوار میکند؛ زیرا مشخص نیست مصحح برپایة کدام استدلال نویسهای را پذیرفته یا رد کرده است. از سوی دیگر روش تصحیح (انتقادی، التقاطی و...) نیز آشکار نیست.
به نظر نگارنده باتوجهبه دخالتهای کاتبان در نسخههای خطی در سدههای گذشته، در مصراع اول تصحیف رخ داده است. تصحیف یکی از انواع تصرفات کاتبان است که در تعریف آن چنین آمده است: شباهت و مانندگی در حروف خط و نیز نقصِ خط از عواملی است که به نوعی از تصرف ناآگاهانة کاتبان دامن زده است که اهل فن از آن با نام «تصحیف و تحریف» یاد میکنند. تصحیف عبارت است از تغییر کلمه با کاستن و افزودن نقطههای آن و تحریف تبدیلکردن کلمه است با تغییر حرفی از حرفهای آن (مایل هروی، 1369: 81 ـ 80). مشهورترین مثال در این زمینه شعری از سعدی است که از زبان درویشی بیان شده است:
مرا بـوسه گفتـا بـه تصحیف ده |
|
که درویش را توشه از بوسه بِـه
|
در مصراع اول از بیت منظور چهبسا در ابتدا همان «بهار» سخن شاعر بوده است؛ اما گویا باتوجهبه نزدیکی معنایی کلمة نهار با کلمة روز و تضادش با کلمة شب، کاتب نسخه کلمة بهار را به نهار تبدیل و تصحیف کرده است. نکتة دیگر آنکه نویسة «نهار» در نخستین تصحیح مخزنالاسرار از وحید دستگردی دیده میشود و در تصحیح های بعدی که بیتردید مصححان به نسخههای بیشتری دسترسی داشتهاند، ضبط «بهار» نویسة اصلی در متن شده است (ر.ک: زنجانی، 1384: 181)؛ (پورنامداریان و موسوی، 1389: 43)
مسئلة دیگر که در برگزیدن «بهار» در جایگاه نویسة اصلی کمک میکند، این است که با ژرفنگری و جستجو در آثار نظامی، کلمة «نهار» دیده نشد؛3 یعنی نظامی در آثار خود از این کلمه استفاده نکرده است. پس باید پذیرفت نویسة «بهار» به سخن نظامی نزدیکتر است.
در ادامه نظر شرحکنندگان در شرح مصراع اول بررسی می شود.4 باتوجهبه پیشیداشتن و برتری، ابتدا نظر وحید دستگردی تحلیل میشود. وحید دستگردی مینویسد: وجود او (پیامبرص) شب را روز و نهار شگرف کرد (نظامی گنجوی، 1379: 16). واژة وجود کلمهای کلی است که معنای روشنی از آن برنمیآید. همانطورکه در شرح مصراع دوم هم نوشته است: گل وجود او سرو شد که همیشه سرسبز است. در مصراع اول نیز توضیح نداده است که چگونه وجود پیامبر(ص) شب را به روز شگرفی تبدیل کرده است؟ و یا به بیان دیگر چه وجه شبهی وجود دارد؟
نیکوبخت در شرح مصراع اول میگوید: با ورود پیامبر به برج حمل، شب مانند روز روشن شد وه چه روز شگرفی! (نظامی گنجوی، 1386: 43). نیکوبخت وجه شبه را (در تشبیه شب به روز) روشنایی دانسته است و مصراع دوم را مانند وحید دستگردی معنی میکند.
میرهاشمی در شرح مصراع اول چنین مینویسد: شب معراج به برکت وجود پیامبر، روز و پرفروغ گشته بود. بَهبَه به این روز بزرگ! (میرهاشمی، 1393: 147). این شرح همان توضیح وحید دستگردی است؛ یعنی میرهاشمی نیز کلمة کلی و مبهم وجود را بیان کرده است و وجه شبه را فروغ روز میداند.
ماحوزی از پیروان نویسة «ب» و دنبالهرو وحیددستگردی است. او نیز در شرح مصراع اول مینویسد: آفتاب وجود مقدس رسول اکرم در شب معراج، آن را به روزی بس تابان و درخشان تبدیل کرده است؛ وه چه فرخنده روزی و چه خجسته شب گیتیافروزی! (ماحوزی، 1374: 106). این شرح همان بیان وحید دستگردی با توضیحی اضافی است که در شرح مصراع دوم نیز دیده میشود.
بنابراین طرفداران نویسة «ب» همگی بر کلمة کلیِ «وجود پیامبر» و «شباهت شب به روز ازنظر روشنایی» تأکید دارند. نکتة دیگر آن است که اگر با ورود پیامبر(ص) به برج حمل، شب تاریک مثل روز روشن شده است، پس چرا نظامی در بیتهای بعدی بر تاریکی شب تأکید میکند؟
شب شده روز اینت بهاری شگرف |
|
گل شده سرو اینت سواری شگرف |
زآن گل و آن نرگس کآن باغ داشت |
|
نرگس او سرمة مازاغ داشت |
عُشـر ادب خـوانـده ز سبع سمـا |
|
عـذر قِـدَم خواستـه از انبیـا |
ستر کـواکب قـدمش مـیدریـد |
|
سفت ملایک علمش میکشید |
نـاف شب آکنـده ز مُشک لبش |
|
نعل مه افکنـده سُم مرکبش |
در شب تــاریک بـدان اتفــاق |
|
برق شـده پویـة پــای براق
|
از بین طرفدارانِ نویسة «الف» تنها پورنامداریان و موسوی این مصراع را شرح کردهاند. برات زنجانی فقط، کلمات «اینت» (این تو را، زهی، بهبه) و «شگرف» (زیبا، عجیب) را معنی کرده و از شرح و معنای بیت چشم پوشیده است (زنجانی، 1384: 81). ثروتیان5 و انزابینژاد نیز این بیت را معنی نکردهاند. پورنامداریان و موسوی در شرح مصراع اول مینویسند: شب معراج پیامبر مانند روز، روشن (از یمن خورشید وجود او در برج حمل و بلندی و ارزش این شب) و مثل بهار، خرم و رنگارنگ شده است. شگفتا از این بهار نیکو و زیبا! (پورنامداریان و موسوی، 1389: 138). تنها تفاوت این شرح با بقیه در این است که به مناسبت کلمة بهار (بهجای نهار در شرحهای دیگر) افزونبر تشبیه شب به روز، شب در خرمی و رنگارنگی به بهار نیز تشبیه شده است. درواقع به گمان شرحکنندگان، نظامی تشبیه جمع به کار برده؛ یعنی یکبار شب را به روز و بار دیگر به بهار مانند کرده است. حال آنکه در مصراع اول هرگز چنین تشبیهی دیده نمیشود؛ پس این معنی نیز چیزی از ظرافت سخن نظامی آشکار نمیکند.
شرح مصراع اول با نگاهی دیگر
شب شده روز اینت بهاری شگرف |
|
گل شده سرو اینت سواری شگرف6 |
«بهار» در مصراع اول کلمهای اصلی است. حال اگر گفته شود شب مانند روز روشن شده است، این روشنایی تفاوتی ندارد که در بهار یا در زمستان باشد. نکتة مهم دیگر این است که شب معراج پیامبر شبی معمولی نیست که در روشنایی به روز مانند شود؛ این شب بهاندازهای مهم است که سیارة زهره برای سنجش اهمیت آن ترازو به دست ایستاده است:
تا شب او را چه قَدَر قدر هست |
|
زهرة شبسنج ترازو به دست |
نظامی همچنین این شب را معطر و عنبرین خوانده است؛ پس دیگر نیازی نیست که مانند شرح پورنامداریان و موسوی (همان) این شب را به بهار تشبیه کند:
گـوهر شب را بـه شب عنبـرین |
|
گـاو فلک برد ز گـاو زمیـن |
نظامی باز در بیتی دیگر سبب معطربودن این شب را لب مشکآگین پیامبر میداند:
ناف شب آکنده ز مشک لبش |
|
نعل مه افکنده سُم مرکبش
|
پس باید درپی نکتة گمشده و به غفلت سپردهشده در این بیت بود و آن کلمة بهار است. باید دید کلمة بهار چگونه وجه جامع شب و روز میشود؟ به بیان دیگر شب و روز چه ارتباطی با بهار دارند؟ تنها ارتباط شب و روز با بهار در اعتدال بهاری است. این مسئله یعنی اعتدال بهاری یا ربیعی وقتی اتفاق میافتد که خورشید در برج حمل قرار میگیرد. ابوریحان بیرونی در التفهیم میگوید: «چون آفتاب به سر حمل بود یا به سر میزان، برآمدنش برابر خط اعتدال بود. چون او را میل به شمال باشد، برآمدنش و فروشدنش برابر دو نقطی بود از افق که اندر نیمة شمالی او بوند بر دو سر خطی موازی مر خط اعتدال را و هر روزی از وی دورتر همیشوند تا آفتاب به سر سرطان رسد آنگه برآمدن او را مشرقالصیف خوانند اَی آنِ تابستان» (بیرونی، 1318: 175). همچنین در آثارالباقیه مینویسد: «آغازگاه سال ایشان (ایرانیان) از هنگام آفرینش نخستین انسان است و این که آن روز «هرمزد»7 از ماه فروردین بوده که آفتاب در نقطة اعتدال بهاری به میانة آسمان است» (بیرونی، 1392: 58). به بیان سادهتر دو نقطة تقاطع دایرﺓ البروج با معدلالنهار را اعتدالین میگویند. نقطة اول را اعتدال ربیعی میخوانند که خورشید در حرکت ظاهری خود، از جنوب به سمت شمال، به آنجا میرسد و نقطة دوم را اعتدال خریفی مینامند که خورشید پس از شش ماه گردش در مدار ظاهری خود، از شمال به سمت جنوب، به آنجا میرسد (ماهیار، 1382: 214). پس اعتدال بهاری همزمان با ورود خورشید به برج حمل یعنی اول فروردین است:
زیرا کـه سید همـه سیـاره |
|
اندر حمل به عدل توانا شد
|
خاقانی نیز به اعتدال بهاری همزمان با ورود خورشید به برج حمل اشاره کرده است:
یعنی که قرص خورشید از حوت در حمل شد |
|
کرد اعتدال بر وی بیت الشرف مقرر
|
ابوریحان بیرونی دربارة برابری شب و روز در هنگام اعتدال، چه ربیعی و چه پاییزی، مینویسد: «آنگاه که شهر را از خط استوا دوری افتد، قطب شمال از افق، بلندی گیرد بهاندازة عرض بلد و چون افق بر قطب نگذرد جز معدلالنهار به دو نیم نکند؛ زیراکه هر دو دایرة بزرگاند و زین جهت روز و شب به همه شهرهای معموره راست شوند چون آفتاب به سر حمل و میزان رسد؛ زیراکه آن هنگام بر معدلالنهار گردد به همه شهرها» (بیرونی، 1318: 175 ـ 176).
ناصرخسرو میگوید:
چون به نقطهی اعتدالی راست گردد روز و شب |
|
روزگـار این عـالم فرتـوت را برنـا کند
|
در مصراع منظور، صحبت دربارة ورود پیامبر به برج حمل است که اعتدال بهاری نتیجة این رخداد مبارک است. درواقع نظامی با کاربرد آرایة حسن تعلیل، اعتدال بهاری را نتیجة ورود پیامبر به برج حمل میداند.
برای بررسی و شرح اشعار یک شاعر، آثار دیگر او و شاعران همعصر او راهگشاست. «یکی از عوامل مؤثر در شرح هر متن، عوامل بینامتنی است که آن را در دو سطح «آثار همان مؤلف یا شاعر» و «آثار مشابه همعصران و گذشتگان» میتوان طرح کرد. آگاهی از دیگر آثار و تألیفات مؤلف و نیز آشنایی با دیگر آثار همعصر یا پیش از آن سبب میشود که شارح در مراحل مختلف شرحنویسی بتواند با استفاده از موارد مشابه در دیگر متون به رفع مشکلات و پیچیدگیهای متن بپردازد» (همتیان و مشاوری، 1393: 37). همانگونهکه علی حیدری در شرح و تحلیل بیت مخزنالاسرار:
خوشه کز او خوشة تر ساخته |
|
سنبله را بر اسد انداخته |
از بیتی مشابه همین بیت در لیلی و مجنون نظامی بهره برده است:
عوّا ز سماک هیچ شمشیر |
|
تازی سگ خویش رانده بر شیر |
بنابراین باید درپی شاهد و مثالی از خود نظامی بود. با بررسی خمسة نظامی بیت زیر از هفت پیکر یافت میشود:
اعتـدال هـوای نـوروزی |
|
راسترو شد به عالم افروزی
|
راسترو در بیت نظامی بهطور دقیق در معنی اعتدال و یکسانشدن طول شب و روز به کار رفته است. پس این بیت نشان میدهد نظامی در آثار دیگر خود نیز به مسئلة اعتدال توجه دارد. البته نظامی در بیتهای قبلش به ورود خورشید به برج حمل هم اشاره کرده است:
چون به تثلیث مشتری و زحل |
|
شاه انجم ز حوت شد به حمل
|
بیت بالا به اعتدال بهاری با ورود آفتاب به برج حمل اشاره میکند.
همانگونهکه گفته شد در شرح متن، از آثار مشابه همعصران نیز میتوان بهره برد. در این زمینه از خاقانی، شاعر معاصر نظامی کمک گرفته میشود:
در بخشش حُسن آن رخ و زلفی که تُراست |
|
یک قسم فتادند چنان کایزد خواست |
حُسن تـو بهـارست و شب و روز آراسـت |
|
قسم شب و روز در بهـار آید راست
|
خاقانی در این رباعی میگوید چهره (روز) و زلف (شب) معشوق بهطور یکسان باعث زیبایی او هستند؛ همانگونهکه در بهار، شب و روز یکسان هستند. پس وجه شبه در بیت خاقانی ، افزونبر تاریکی و روشنایی، برابری است.
مسئلة دیگر این است که نظامی با ورود پیامبر به هر برجی، صفات یا ویژگیهای متناسب با همان برج را بیان میکند؛ مثلاً در بیت زیر با واردشدن پیامبر به برجهای کمان و جَدی میگوید:
چون ز کمان تیرشکر زخمه ریخت |
|
زهر ز بزغالة خوانش گریخت |
باید در نظر داشت که برج کمان، خانة سیارة تیر یا عطارد و برج جَدی خانة سیارة کیوان یا زحل است و زهری که نظامی از آن سخن میگوید به سبب نحسبودن سیارة زحل است که با قدوم پیامبر این زهر از بین رفته است.8 پس با ورود پیامبر به برج حمل نیز باید صفات متناسب با برج حمل بیان شود؛ نظامی یکی از آنها را به این صورت بیان کرده است:
تـا بـه حمل تخت ثریـا زده |
|
لشکر گل خیمه به صحرا زده |
این بیت به یکی از پایههای ثریا اشاره دارد که در برج حمل است. «چون سه ربع ثریا در برج ثور و یک ربع در برج حمل است، او را به تخت چهارپایه تشبیه کرده» است (نظامی گنجوی، 1379: 15).
ویژگی دیگر برج حمل در مصراع منظور، اعتدال بهاری است که همزمان با ورود خورشید به برج حمل روی میدهد. از سوی دیگر در اعتدالی که همزمان با ورود خورشید به برج حمل رخ میدهد، خورشید به بیت شرف خود نیز میرسد؛ زیرا «شرف خورشید در برج حمل است و درآمدن خورشید به برج حمل، رسیدن آن به نقطة اعتدال ربیعی و حلول در بیت شرف خویش است» (ماهیار، 1382: 214).
مسئلة دیگر در ارتباط با کل بیت منظور این است که نظامی افزونبر اعتدال (در معنای برابری شب و روز) بهگونهای به اعتدال هوا نیز توجه داشته است؛ زیرا میگوید گل همچون سرو شده است؛ یعنی در نتیجة اعتدال و لطافت هوا که آن نیز به سبب ورود پیامبر(ص) به برج حمل است، عمر کوتاه گل مانند سرو طولانی شده است.9 اینگونه ارتباط بین دو مصراع بیشتر نمایان میشود. نکتة دیگر این است که نظامی، معراج پیامبر را از برج ثور (دومین برج و برابر با اردیبهشت) شروع میکند:
گـوهر شب را بـه شب عنبریـن |
|
گـاو فلک برد ز گـاو زمین
|
و با برج حمل به پایان میرساند:
تـا بـه حمل تخت ثریـا زده |
|
لشکر گل خیمه به صحرا زده
|
پورنامداریان و موسوی بدون بیان علت ویژهای در این باره مینویسند: باید توجه داشت نخستین برجی که نظامی در ارتباط با معراج از آن سخن به میان میآورد، به مناسبت کلام، برج ثور است و بعد از آن بهترتیب از برجهای دیگر یاد میکند (پورنامداریان و موسوی، 1389: 137). به نظر نگارنده علت این است که نظامی میکوشد اعتدال بهاری را نتیجه و حاصل معراج پیامبر معرفی کند؛ اما اگر با برج حمل شروع کرده بود و به برج حوت پایان میداد، چنین نتیجهای به دست نمیآمد. البته اکنون نیز نظامی معراج پیامبر را با اعتدال (برج ثور) شروع کرده و با اعتدال به پایان آورده است؛ اما نکتهای مانع از پذیرفتن قطعی این نظر میشود و آن اینکه در شواهد شاعران، بهطورکلی بر اعتدال بهاری در برج حمل (فروردین) و اعتدال خزانی در برج میزان (مهر) تأکید شده است. ابوریحان بیرونی نیز به اعتدال بهاری در برج حمل اشاره دارد.
شواهدی از اعتدال بهاری و خزانی در شعر شاعران قبل و بعد از نظامی
شاعران در موضوع اعتدال هم به برابری شب و روز و هم به معتدلبودن هوا در اول بهار و اول پاییز اشاره داشتهاند.
برابری شب و روز
در بین شاعران قبل از نظامی، ناصرخسرو و مسعود سعد بیش از بقیه به اعتدال توجه دارند. ناصرخسرو افزونبر اعتدال بهاری به اعتدال خزانی نیز پرداخته است:
نوروز بِه از مهرگان اگرچه |
|
هردو دو زمانند اعتدالی
|
مسعود سعد به اعتدال بهاری توجه کرده است:
جهان نگر ملکا تا چگونه شعبده کرد |
|
به اعتدال شب و روز را نهاده قرار |
نگـارگـر فلکجـادوی بهـارآرای |
|
بهاری آورد اینک چو صد هزار نگار
|
هرچند در بیت زیر معلوم نیست کدام اعتدال منظور اوست:
همه هوای من آن است کاین سپهر دو تا |
|
به اعتدال شب و روز را کند یکسان
|
خاقانی در بیت زیر به اعتدال خزانی نیز توجه دارد:
چون زر سرخ سپهر سوی ترازو رسید |
|
راست برابر بداشت پلة لیل و نهار
|
اعتدال هوا
انوری دربارة اعتدال هوا در بهار میگوید:
ز اعتدال بهار خاطر تو |
|
بوستان کمال بشکفته |
باد را جور دی چو عدل بهار |
|
رنگ فرسای مشکسای آرد
|
وحشی بافقی دربارة اعتدال هوا در خزان میگوید:
ابرست و اعتدال هوای خزانی است |
|
ساقی بیا که وقت می ِارغوانی است
|
سلمان ساوجی نیز دربارة اعتدال هوا چنین میسراید:
ز اعتدال نوبهار گلشنت در مهرگان |
|
می دماند خیری از خارا و گلبرگ از خسک10
|
سرانجام معنا و مفهوم بیت
پیامبر پس از پیمودن برجهای زمستانی سرانجام به برج حمل وارد میشود. نتیجة این رخداد فرخنده، افزونبر شکوفایی گلها و بهاریشدن زمین:
تا به حمل تخت ثریا زده |
|
لشکر گل خیمه به صحرا زده |
از گل آن روضة باغ رفیع |
|
رَبـع زمین یـافته رنگ ربیع |
فرارسیدن اعتدال بهاری و برابری طول شب و روز است. آفرین به این بهار زیبا! (عجب طرفه بهاری):
شب شده روز اینت بهاری شگرف |
|
گل شده سرو اینت سواری شگرف |
در نتیجة اعتدال بهاری (برابری شب و روز)، هوا نیز معتدل شده است؛ بهگونهایکه گل با عمر کوتاهش اکنون مانند سرو عمری طولانی یافته است. پس باید گفت نظامی در این بیت به هر دو مفهوم اعتدال (برابری شب و روز، اعتدال و لطافت هوا) توجه داشته است.
نتیجهگیری
بیت
شب شده روز اینت بهاری شگرف |
|
گل شده سرو اینت سواری شگرف |
در توصیف و تأثیر ورود پیامبر به برج حمل است؛ همچنین کلمة کلیدی بهار ارتباط بین شب و روز را برقرار میکند؛ بنابراین منظور اصلی نظامی، اعتدال بهاری و برابری شب و روز است که همزمان با ورود خورشید به برج حمل رخ میدهد. ارتباط این مصراع با مصراع دوم در اعتدال هوای بهاری است که این نیز باز به سبب ورود پیامبر به برج حمل اتفاق افتاده و باعث طولانیشدن عمر گل شده است. سرانجام باید گفت نظامی به سبب اینکه رهاورد سفر روحانی پیامبر اکرم(ص) را اعتدال بهاری معرفی کند، این سفر را از برج ثور (دومین برج) شروع میکند و به برج حمل پایان میدهد.
پینوشتها
1. ازجمله به این مقالات میتوان اشاره کرد: «آسیبشناسی ساختار شرحنویسی در حوزة فهم ادبی (با نگاهی انتقادی به شرحهای حافظ)» از مهیار علویمقدم (1389)؛ «آسیبشناسی شرحنویسی بر متون ادب فارسی» از احمد رضی و زینب رفاهیبخش (1389)؛ «بررسی و تحلیل مقدمهها در شرحنویسی بر متون ادبی» از زینب رفاهیبخش و احمد رضی (1389)؛ همچنین پایاننامههایی مانند: سیر تحول شرحنویسی بر متون ادب فارسی از زینب رفاهیبخش (1389)؛ نقد شروح بوستان سعدی از بتول حیدری (1388)؛ نقد شروح لیلی و مجنون نظامی از لیلا میرمجربیان (1386)؛ بررسی و نقد شروح مخزنالاسرار از محسن رستمی (1390).
2. این معنی در کتاب ادبیات فارسی سال اول دبیرستان (غلامی و ذوالفقاری، 1390: 47) آمده است.
3. نگارنده برای اطمینان از نتیجة جستجوی خود از سامانة گنجور و نرمافزار درج 4 نیز استفاده کرد.
4. از بین شرحکنندگان عبدالمحمد آیتی در گزیدة خود بیت را ذکر نکرده است (آیتی: 1374).
5. ثروتیان در گزیدة خود بیت را ذکر نکرده؛ اما در کتاب آیینة غیب، بیت را بدون شرح و معنی آورده است (ثروتیان، 1369: 258).
6. باتوجهبه شرح دقیق و کامل مصراع دوم در گزیدة پورنامداریان و موسوی، دربارة مصراع دوم توضیح داده نمیشود. دربارة شرح مصراع دوم: ر.ک: پورنامداریان و موسوی، 1389: 138.
7. ایرانیان باستان دراصطلاح، روز اول هر ماه شمسی را هرمزد گویند (ر.ک: ابنخلف تبریزی، 1362).
8. دربارة شرح مفصل این بیت ر.ک: پورنامداریان و موسوی، 1389 : 133 ـ 1348.
9. برای علتهای دیگر تشبیه گل به سرو ر.ک: پورنامداریان و موسوی، 1389: 138.
10. در بیتی دیگر میگوید:
اعتدال نوبهار خلقت اندر مهرجان |
|
سبزه از آتش دماند آب حیوان از سراب
|