نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
گروه آموزشی زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی، مشهد، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
In present article, first, Maktubat-e-Sadi as the most important Persian work of Sharafuddin Maneri (1263-1381 AD), the most famous leader of ‘Kubrawiyya Ferdowsiyeh’ tribe in India, is introduced. This work was developed by his fellow named Zeyn Badr Arabi. Then, samples of important and controversial differences between stone print and the ancient version of Maktubat-e-Sadi are proposed in order to determine the need for the critical correction of this work. The results indicated that, based on the “antiquity” and “significance” of Maktubat-e-Sadi and due to the "plurality" of the manuscripts of this work, there are some mistakes made by writers which are referred to in this study. Due to the fact that each of the stone prints has important differences with the old versions of the book in the recording of words and phrases, it is necessary to correct this work in order to achieve a close text similar to what Sharafuddin Maneri has written.
کلیدواژهها [English]
ـ مقدمه
ازجمله وسیلههای تعلیم و تربیت در میان صوفیة ایران، مکاتبه با استادان و دوستان و مریدان است که پیشینهای طولانی نیز دارد. مکاتیب عارفانی مانند سنایی و امام محمد غزّالی و عینالقضات و احمد غزّالی و مولانا از نمونههای برجستة آن است؛ اما در حوزة تصوفِ شبهقاره، مکتوبات را باید یک زیرگونة (سابژانرِ) ادبی به شمار آورد که حجم بسیاری از آثارِ صوفیة آن دیار را به خود اختصاص داده است. درواقع بسیاری از تعالیم مشایخ آن سامان با همین نامهها به مریدان منتقل میشده است.
یکی از نویسندگان صوفیه در حوزة شبهقاره، شیخ شرفالدین مَنیَری، پرتألیفترین شیخ طریقة کبرویّة فردوسیه، است. افزونبر آثار متعدد، سه مجموعة مکتوب، برابر با سیصد و بیست و هشت نامه، نیز از او باقی مانده است. به گواهی منابع، مکتوبات صدی مهمترینِ آن مجموعهها و برجستهترین اثر صوفیانة اوست. این نوشتار بر آن است تا پس از معرفی کوتاهِ مکتوبات صدی، با بررسی پنج چاپ سنگی از این اثر و مقایسة آنها با نسخههای کهن مکتوبات، کاستیها و اشکالات این چاپها را نشان دهد و ضرورت تصحیح انتقادی مکتوبات صدی را آشکار کند.
1ـ1 بیان مسئله و پرسشهای پژوهش
مکتوبات صدی بهصورتهای گوناگون و بارها در شبهقاره بهصورت چاپ سنگی منتشر شده است؛ اما اینگونه چاپها هریک با یکدیگر و نیز با نسخههای کهن این اثر، اختلافات مهمی در ضبط واژهها و عبارات دارد. همچنین افزودههایی به چاپهای سنگی راه یافته است و تحریفات و تصحیفات بسیاری در آنها مشاهده میشود که نتیجة رونویسیِ چاپهای سنگی از نسخههای متأخر مکتوبات صدی است؛ همین عواملْ ضرورت تصحیح انتقادی این اثر را بیشتر آشکار میکند. نگارندگان در این نوشتار میکوشند با بررسی علمی این دو مسئله، به سه پرسش زیر پاسخ دهند:
1) چرا تصحیح انتقادی مکتوبات صدی ضرورت دارد؟
2) افزودهها در چاپهای سنگی مکتوبات صدی در چه ردههایی دستهبندی میشود؟
3) اختلافات مهمِ نسخههای کهن مکتوبات صدی با چاپهای سنگی به چند دسته تقسیم میشود؟
1ـ2 اهداف و ضرورت پژوهش
ارزش و اهمیت آثار فارسیِ باقیمانده در شبهقاره را باید در آمیختگی تصوف با زبان پارسی جستوجو کرد. بدون مبالغه میتوان گفت زبان فارسیْ زبان عرفان اسلامی و پیشتر زبان گسترش اسلام در شبهقاره بوده است و همین موضوع ضرورت توجه به احیای این آثار را دوچندان میکند. دربارة اهمیت این کتاب و ضرورت تصحیح آن به نکتههای زیر میتوان اشاره کرد:
1) نخستین ضرورت تصحیح انتقادی مکتوبات صدی را باید در پدیدآورندة اثر، شیخ منیری جستوجو کرد. سزاوار است دربارة او، در جایگاه یکی از مشایخ بزرگ صوفیه در هند، مطالعات دقیقی انجام شود. مکتوبات صدی مهمترین اثر تعلیمی و پارسی شیخ شرفالدین ـ پرتألیفترین و اثرگذارترین شیخ طریقة فردوسیه ـ و نیز یکی از بنیادیترین آثار در حوزة تصوف شبهقاره است. با تأمل در این اثر به دیدگاههای صوفیانة شیخ منیری و شیوة سیر و سلوک او و رفتارش با بزرگان و مریدان میتوان پی برد. درواقع شیخ با ارسال این نامهها ساختار و خطوط اصلی طریقة صوفیانة خود را گسترش میداده است. همچنانکه از مکتوبات صدی، مرامنامة طریقة فردوسیه و نیز تأثیر میراث کبرویّه بر این طریقه دریافت میشود؛ این ویژگی، اهمیت تصحیح و تحقیق دربارة آن را دوچندان میکند.
2) مهمترین ضرورت تصحیح این اثر در مکتوبات صوفیانة مشایخ هند به زبان پارسی است که میتوان آنها را رسالههای تعلیمی مشایخ خواند. گویا پیرانِ صوفیه این آثار را به مریدان ویژة خود مینگاشتند؛ اما مخاطب واقعی این مکتوبات، عموم مردم بود. درواقع آنان با این روش، عقاید و تعالیم خود را که در نامهها بازتاب یافته بود، بین مریدان پراکنده میکردند.
3) ضبط سخنان و کلمات مشایخ خراسان و بغداد و حکایات و اخبار آنان و نیز برخی از معاشران شیخ و معاصران او در این کتاب، علت دیگری است که توجه به این اثر را افزون میکند. شیخ منیری بهسبب منسوببودن به طریقة کبرویّة فردوسیه، از گفتار مشایخ این سلسله به میزان درخور توجهی بهره برده است. درواقع پس از آیات و روایات، سخنان بزرگان عرفان و حکایات صوفیه بیشترین فراوانی را در هر نامه دارد و گویا شیخ منیری در جایجای هر مکتوب، نظر پیران خراسان و بغداد را جلوهگر میکند.
4) وسعت دایرة واژگان و ویژگیهای نثر کهن در این کتاب بهاندازهای است که برای بررسی گونههای زبان فارسی در حوزة زیستگاه نویسنده و عصر او بسیار مفید و سودمند خواهد بود. همچنین تصحیح مکتوبات صدی بیتردید برای پژوهشگرانی مفید است که دربارة متون صوفیانه و سبک نگارش مکتوبات و نکات دستوری و نگارشی و نیز آیین نامهنگاری و شیوة آن پژوهش میکنند.
1ـ3 روش تفصیلی پژوهش
پژوهش در این نوشتار، به روش توصیفی ـ تحلیلی است. محور منابع در مرتبة نخست، نسخههای کهنِ مکتوبات صدی و چاپهای سنگی این اثر است که شواهد لازم از آنها فراهم شد. در بخش دوم مقاله، یعنی تبیین ضرورت تصحیح انتقادی مکتوبات صدی، به کمک دیگر منابع مرتبط، این دادهها ارزیابی و تجزیه و تحلیل شده است.
1ـ4 پیشینة پژوهش
دربارة موضوع این نوشتار، پیشترْ پژوهشگر پاکستانی با نام سید مطیعالامام (1372 ش) کتابی محققانه با عنوان شیخ شرفالدین احمد بن یحیی منیری و سهم او در نثر متصوفانة فارسی نگاشته است. مؤلف با استفاده از منابع خطی و چاپی به بیان تاریخ زندگانی خاندان شرفالدین و آثار شیخ منیری و تحلیل آنها پرداخته و سپس پیشینة نثر صوفیانه و نثر شیخ و ویژگیهای آن را بررسی کرده است. البته مطیعالامام بهسبب معرفی همة آثار شیخ و مجال اندک کتاب، مکتوبات صدی و نیز برخی از نسخههای این اثر را بهطور فشرده معرفی کرده است.
افزونبر اشارات تذکرهنویسان، در دانشنامة ادب فارسی نیز شرح احوال این عارف باتکیهبر منابع بسیار آمده است (رک: حجتی، 1380: 1508‑1509). البته او شیخ را عارفِ چشتی شبهقاره دانسته است (همان: 1508)؛ اما به گواه منابع، شیخ به طریقة کبرویّة فردوسیه منتسب بوده است. ازسوی دیگر، نزدیک به نیمی از آن مدخل، توصیف آثار شیخ و برشمردن برخی از نسخههای موجود آنهاست.
دبیران (1385) نیز در نوشتاری با عنوان «پژوهشی در مکتوبات شرفالدّین مَنیَری»، پس از شرح مختصری دربارة احوال و آثار شرفالدین به بررسی و تحلیل مکتوبات صدی از جنبة ادبی و محتوایی پرداخته و نمونههایی از چند مکتوب ارائه کرده است. البته در برخی بخشها مانند زمان نگارش این مکتوبات (همان: 50‑51) و نیز برشمردن عنوانهای مکتوبات و ذکر تنها هشتاد و چهار مکتوب و آن هم با ترتیبی متفاوت با نسخههای کهن مکتوبات صدی (همان: 53‑54)، سهوها و لغزشهایی به مقالة ایشان راه یافته است.
بهطورکلی در همة منابعی که از شیخ منیری ذکری به میان آمده، تنها به شرح احوال او پرداخته شده است. البته گاهی بعضی مآخذ به نقدی سطحی از آثار و ازجمله مکتوبات صدی او بسنده کردهاند؛ بهطوریکه میتوان گفت با وجود این کوششهای سودمند، تاکنون پژوهش مستقلی در باب مکتوبات صدی انجام نشده است. همچنین همة پژوهشهای انجامشده دربارة مکتوبات صدی بر بنیاد چاپهای سنگی این اثر است که هریک با یکدیگر اختلافات مهمی دارد. گفتنی است یکی از نگارندگان این مقاله به تصحیح مکتوبات صدی برپایة هفت نسخة کهن و چهار چاپ سنگی پرداخته است و بهزودی متنی منقّح از آن عرضه خواهد کرد.
2ـ بحث و بررسی
2ـ1 مختصری در شرح احوال شیخ منیری
شیخالاسلام احمد بن یحیی بن اسرائیل بن محمد الهاشمی المنیری (حسنی، 1350 ق: 8)، ملقب به شرفالدین و منسوب به مَنیَر، از صوفیان بزرگ شبهقارة هند در سدة هفتم و هشتم هجری است. او در روزگار سلطان ناصرالدین محمود (حک: 644‑664 ق) در قریة مَنْیَرِ هندوستان ـ شهری در استان بِهار کنونی، واقع در شرق هند ـ زاده شد.
شیخ منیری از کودکی علوم ادبی و لغت را فراگرفت و تحصیل علوم دینی را از نوجوانی آغاز کرد. او سپس به همراه شیخ شرفالدین توأمه (متوفی 700 ق)، عالِم معروف زمان خویش در دهلی، برای ادامة تحصیلات به شهر سنارگاؤن رفت و علوم مختلف دینی را فراگرفت. در آنجا با دختر مولانا توأمه ازدواج کرد. شرفالدین در سال 690 هجری به مَنیَر بازگشت؛ اما پس از چندی در روزگار سلطان جلالالدین فیروز خلجی (689‑695 ق) به همراه برادر بزرگ خود (شیخ جلیلالدین) در جستجوی مرشدی روحانی، راهی دهلی شد.
در این سفر، نخست به خدمت نظامالدین اولیا (متوفی 725 ق) و سپس در پانیپت به خدمت شرفالدین پانیپتی، معروف به بوعلی قلندر (متوفی 724 ق)، رسید؛ اما گویا میان آنان رابطة ارادتی پیش نیامد. شیخ منیری وقتی به حضور خواجه نجیبالدین فردوسی (متوفی 732 ق) راه یافت، دست ارادت به خواجه نجیب داد؛ خواجه نیز وصیتنامه و خرقة خلافت به شیخ داد و روش طریقت را به شرفالدین تلقین کرد. به این ترتیب شیخ در جرگة پیروان طریقة فردوسیه درآمد.
شرفالدین پس از مدتی با اجازة مرشدِ خود از دهلی راهی زادگاه خود، مَنیر شد. هنگامیکه در راه به دهکدة بِهار رسید، بهسبب جذباتی که به او دست داده بود، به جنگل بیهیا رفت و در آنجا پنهان شد. او پنهانی به مدت سی سال در جنگل بیهیا و جنگل راجگیر به عبادت و ریاضت سرگرم بود. وقتی خبر وجود شیخ در جنگل راجگیر به مردم بِهار رسید، مولانا نظامالدین مدنی، از معتقدان او، برای یافتن او به آن جنگل رفت. پس از رفت و آمدهای پیدرپیِ معتقدان، شیخ بر آن شد تا خود در روزهای آدینه به مسجد جمعة بِهار رود و به ارشاد آنان بپردازد. شیخ منیری حدود ده سال به این رفت و آمدها ادامه داد. سرانجام در حدود سال 731 قمری به خواهش یارانش در شهر بِهار ماندگار شد. هنگامیکه آوازة مقام عرفانی شیخ به سلطان محمد بن تغلق (حک: 725‑752 ق)، حاکم وقت دهلی رسید، به کارگزار خود فرمان داد برای تدریس شیخ، خانقاهی بسازد و قریة راجگیر را وظیفة فقرای خانقاه قرار دهد (فردوسی، 1313 ق/ 1895 م: 134). آثار شیخ و ازجمله مکتوبات صدی که دربارة آن سخن خواهیم گفت، نتیجة همین روزهاست.
2ـ2 آثار شیخ منیری
تصنیفات منیری در جایگاه یکی از مدرسان تصوف، ابزاری تعلیمی برای هدایت مریدان به شمار میرود. شیخ نزدیک به نیم قرن به تألیف و تصنیف دست یازید و آثاری ارزشمند پدید آورد که بهطورکلی میتوان آنها را به چهار بخشِ «ترجمه و شرح» و «رسایل» و «ملفوظات» و «مکتوبات» تقسیم کرد (برای اطلاع بیشتر دربارة آثار شیخ: نک: مطیعالامام، 1372: 163‑212).
2ـ2ـ1 مکتوبات
مکتوبات شیخْ سیصد و بیست و هشت نامه با مطالب عرفانی و توصیههای دینی و اخلاقی است که خطاب به مریدان نوشته شده و در سه مجموعه ترتیب یافته است:
1) مکتوبات صدی (صد مکتوب): گردآوردة زین بدر عربی (سال 747 ق)؛
2) دویستوچندمکتوب (مکتوبات دو صدی): فراهم آوردة اشرف بن رکن (سال 769 ق)؛
3) مکتوباتبیستو هشت (مکتوبات جوابی): گردآوردة حسین بن معزّ بلخی (سال 803 ق)؛
فواید رکنی اثر دیگری از شیخ شرفالدین و خلاصه و منتخبی از مکتوبات سهگانة پیشین است که پس از سال 769 هجری ـ که تاریخ تدوین مکتوبات دو صدی است ـ به خواست یکی از مریدان شیخ با نام حاجی رکنالدین زائرالحرمین انتخاب شد؛ بنابراین آن را نمیتوان مجموعهای مستقل از مکتوبات شیخ دانست.
نفیسی هنگام معرفی شیخ منیری مینویسد: «مکاتیب خود را بیشتر به حاج رکنالدین نام از مریدان خود نوشته و به همین جهت آن را فواید رکنی نام گذاشته» (1344: 776). این سخن نفیسی سهوی آشکار است؛ زیرا شیخ هیچگاه به این مرید مکتوبی ننوشته است.
2ـ2ـ2 مکتوبات صدی:مؤلف و گردآورندة مکتوبات صدی و تاریختألیفو گردآوری آن
مکتوبات صدی، مهمترین اثر منثور صوفیانة شیخ است. این اثر صد نامه را در بر میگیرد و در ماههای سال 747 هجری بنابر تقاضای یکی از مریدان خاص شیخ به نام قاضی شمسالدین نوشته شده است. او حاکم یکی از روستاهای اطراف مَنیر و از دیوانیان چَوسای بِهار بود که مشاغل رسمی حکومت، او را از حضور در مجالس شیخ بازمیداشت. شیخ پرسشهای قاضی را با نثر فصیح و عالمانة پارسی و لطف و دقتی ویژه پاسخ گفته و سپس یکی از مریدان خاص شیخ به نام زین بدر عربی آنها را تدوین کرده است.
مطیعالامام تاریخ تدوین مکتوبات صدی را «747 هجری» (1372: 173) میداند؛ اما به نظر میرسد زین بدر عربی این کتاب را پس از این سال گردآوری کرده است؛ زیرا زین بدر در دیباچة مکتوبات صدی میگوید: «... در شهور سنة سبع و اربعین وسبعمائة در قصبة مذکوره به رسایل مذکور فرستادن فرمود و این مجموعه، خدمتکاران و خادمانی که در آن محل حاضر بودند، از آن مکتوبات استنساخ کردند و بر این ترتیب مرتّب گردانیده...» (نسخة 93701 کتابخانة علامه اقبال دانشگاه کشمیر، 1041 ق: 1 پ). بنابراین نخست، مریدانِ قاضی شمسالدین از این مکتوبات نسخه برمیداشتند و سپس زین بدر پس از سال 747 هجری و به گمان بسیار در سال 748 هجری، آن نامهها را با نوشتن دیباچهای عالمانه بهصورت کتابی مستقل فراهم آورده است.
گفتنی است دبیران در مقالة خود، زمان نگارش مکتوبات صدی را بهاشتباه در حدود سالهای 741 تا 747 هجری دانسته است (1385: 51). در الذریعه نیز سال ارسال نامهها، 794 هجری نوشته شده (طهرانی، 1403 ق/ 1978 م، ج 22: 142) که به گمان بسیار اشتباه چاپی است و مراد، سال 749 هجری بوده است.در نسخة شمارة 2617 دانشگاه تهران نیز زمان ارسال نامهها، سال 749 هجری، یعنی «شهور سنة تسع و اربعین و سبعمائة» ثبت شده (سدة 11 ق: 2ر)؛ اما در دیگر نسخهها و چاپهای سنگیِ در دسترسِ نگارندگان، نگارش مکتوبات صدی در سال 747 هجری، یعنی «شهور سنة سبع و اربعین و سبعمائة»(نسخة 93701 کتابخانة علامه اقبال دانشگاه کشمیر، 1041 ق: 1پ)آمده است.
ذکر این نکته بایسته است که شاید تصحیف «سبع» و «تسع» به یکدیگر باعث شده است که منزوی سال تألیف صد مکتوب را در فهرست نسخههای خطی فارسی، 749 هجری (منزوی، 1349: 1436)، در فهرست نسخههای خطی کتابخانة گنجبخش، 747 هجری (همان، 1357: 824) و در فهرست مشترک نسخههای خطی فارسی پاکستان، 747 هجری یا 749 هجری (همان، 1363: 2012) ذکر کند. باتوجهبه نسخههایی که نگارندگان از سدة هشتم تا یازدهم فراهم آوردند، میتوان دریافت همة دستنویسهای کهن کتاب از ابتدا و دیباچة اثر ـ که زمان تألیف صد مکتوب در آن آمده است ـ افتادگی دارد. این دستنویسها در سدههای هشتم و نهم کتابت شده و در شمار اقدم نسخ این اثر است؛ حتی یکی از آنها به تاریخ سدة هشتم هجری و نسخة اساسِ تصحیح است. تاریخ تألیف فقط در نسخة شمارة 2617 کتابخانة دانشگاه تهران (مورَّخ سدة 11 ق)، سال 749 هجری آمده است؛ البته در نسخة 93701 کتابخانة علامه اقبال دانشگاه کشمیر (مورَّخ 1041 ق) و نیز چاپهای سنگی مکتوبات صدی، سال تألیف 747 هجری است؛ ازاینرو میتوان گمان برد که شاید سال تألیف اثر، 747 هجری باشد. این ادعا آنجا قوّت مییابد که مطیعالامام در کتاب خود، سال گردآوری صد مکتوبرا 747 هجری نوشته است (مطیعالامام، 1372: 173). مطیعالامام دو بار به هندوستان سفر کرده و از کتابخانههای شخصی و ملی در شهرهای پتنه و بِهار و قریة منیر بهره برده است؛ همچنین از بیست و چهار نسخة خطی ِتألیفات و ملفوظات شیخ منیری، مشتمل بر 1350 برگ، عکسبرداری کرده است (رک: 1372: 2). با این حال، نگارندگان تا امروز برای اثبات این سخن که سال تألیف مکتوبات صدی، 747 یا 749 هجری است، دلیلی محکم در دست ندارند.
2ـ2ـ3 ساختاراثر
مکتوبات صدی چنانکه از نام آن پیداست، صد نامه است که با دیباچهای از زین بدر عربی، جمعکنندة این اثر، در سبب گردآوری کتاب آغاز میشود و با نامة صدم به پایان میرسد. حجم نامهها به فراخور موضوع آنها متغیر است. برخی از آنها مانند مکتوب صدم در بهشت (منیری، 1286‑1287 ق، ج 2: 205‑215) بهسبب اهمیت موضوع، حجم بسیاری دارد و برخی مانند مکتوب شانزدهم در سالک و مجذوب (همان، ج 1: 55‑56)، دارای حجم اندکی است. عنوان هر نامه، بهزیبایی محتوای آن را بازتاب میدهد و شاید گردآورندة مکتوبات، زین بدر عربی، این عنوانها را متناسب با محتوای هر نامه انتخاب کرده است.
گفتنی است گاهی ترتیب و تعداد صد مکتوب در برخی دستنویسهای متأخر، پریشان شده است. برای نمونه دستنویس 17586 کتابخانة مجلس از مکتوب سیام تا نیمههای مکتوب نود و ششم را در بر دارد؛ اما چند نامه در این دستنویس با ترتیبی متفاوت با نسخههای کهن آمده است؛ مثلاً در همة نسخهها و چاپهای سنگی، مکتوب سیام «در طهارت به عبارت دیگر» و مکتوب سی و یکم «در نیّت» است (رک: منیری، 1286‑1287 ق، ج 1: 5)، حال آنکه نامة ابتدای این دستنویس، «مکتوب سیام در نیّت» است (رک: بیتا [احتمالاً سدة 9 ق]: 1ر) و در اواخر نسخه، «مکتوب سیام در طهارت به عبارتی دیگر» بهصورت درست آمده است (رک: همان: 164ر).
همچنین در باب ساختار کتاب باید به تکرارکردن عنوان یک مکتوب برای مخاطبان اثر اشاره کرد. گاهی مکتوبهای پیدرپی، عنوانهایی همانند هم دارد؛ مانند مکتوب بیست و نهم با عنوان «در طهارت» که مکتوب سیام با عنوان «در طهارت به عبارتی دیگر» بلافاصله پس از آن آمده است. این ویژگی در نامههای قاضی همدان نیز دیده میشود؛ مانند نامههای اول تا نهم قاضی که «در باب نیّت» نوشته شده است (رک: عینالقضات، 1362: 1‑77). در دیگر مکتوبات شیخ نیز میتوان این پیوستگیِ نامهها به یکدیگر با موضوعی واحد را دید؛ مانند نامههای «سی و هشت» و «سی و نه»، «پنجاه و شش» و «پنجاه و هفت»، «شصت و یک» و «شصت و دو».
2ـ2ـ4 محتوای اثر
مضامین مکتوبات صدی بیشتر، عرفانی و دینی و اخلاقی است و شامل دستور و ارشادهای شیخ منیری است که مسائل علمی و پیچیدة تصوف را با زبان ساده و عباراتی متناسب با اشخاص متوسط شرح داده است. گستردگی اطلاعات شیخ در اقسام علوم دینی، از فقه و حدیث تا کلام و عرفان و استفادة بسیارِ شیخ از آیات و احادیث و اشعار سخنوران ایران و شبهقاره، همراه با قدرت بیان و استدلال، در این نامهها دیده میشود. صاحب شرفنامة منیری یا فرهنگ ابراهیمی (تألیف 878 ق) این مطلب را اینگونه بیان میکند:
ز حق پارسی گر نُبی آمدی |
|
مکاتیبش الحق همیآمدی |
مکاتیب او کان ایمان شمر |
|
بود منکر او ز کافر بتر
|
بهطورکلی در نثر فارسی دورة اسلامی با دو گونه مکاتبات روبهرو هستیم: «مکاتبات رسمی و اداری» و «مکاتبات شخصی و خصوصی یا اخوانیات. هرکدام از آنها زیرمجموعههای ویژة خود را دارد (رک: رستگار فسایی، 1380: 208). شیخ این صد مکتوب را به یکی از مریدان خود نوشت؛ اما هیچیک از آنها در شمار مکاتیب عادی اخوانی نیست و همة نامهها در بیان حقایق معنوی و مبانی اعتقادات صوفیه است. نکتة مهمتر آنکه برخی از مکتوبات شیخ که کمابیش دربارة موضوعی واحد هستند، به هم مربوطاند و یکدیگر را در آن موضوع کامل میکنند؛ مانند نامة «بیست و نهم» که در طهارت و مکتوب «سیام» که «در طهارت به عبارتی دیگر» است. این نشان میدهد که شیخ درحقیقت نامههای خود را به قصد تحریر رسایل مینوشت و به بیان دقیقتر، مکتوبات صدی را باید نه مجموعهای از مکتوبات، بلکه مجموعهای از رسایل شیخ دانست. زین بدر عربی نیز در دیباچة خود بر این اثر، صد مکتوب را رسایل نامیده است: «... به رسایل مذکور فرستادن فرمود» (نسخة 93701 کتابخانة علامه اقبال دانشگاه کشمیر، 1041 ق: 1پ).
2ـ2ـ5 نسخههای خطی و عکسی مکتوبات صدی
نوشاهی دربارة یگانه چاپ عکسی این اثر با عنوان مکتوبات صدی: نسخة عهد مصنّف، چنینمینویسد: «چاپ فاکسیمیلة نسخة کتابخانة خدابخش با حواشی مظفّر شمس بلخی یا حسین [بن] معزّ بلخی، معروف به حسین نوشه توحید که از معاصران مَنیَریاند» (1391: 675). این دستنویسِ 334 برگی، از آغاز و انجام افتادگی دارد و به همین سبب نمیتوان از نام کاتب و تاریخ کتابت سخنی گفت. در باب نسخههای خطینیز با بررسی فهرست کتابخانهها میتوان دریافت که نزدیک به سی و هفت دستنویس از مکتوبات صدی بهصورت کامل و ناقص در کتابخانههای مختلف دنیا ازجمله ایران، پاکستان، هند، انگلیس، مدینه، قاهره وجود دارد (برای اطلاع از مشخصات نسخهشناسی و متنشناسی نسخههای موجود از مکتوبات صدی، نک: تسبیحی، 1378: 584‑586؛ درایتی، 1389: 1198؛ همان، 1393: 367؛ مطیعالامام، 1372: 178؛ منزوی، 1363: 2013‑2015؛ همان، 1349: 1436).
دربارة نسخههای در دسترس نگارندگان ـ که در بخش منابع نوشتار، مشخصات مختصر نسخهشناسی آنها بهترتیبِ سال کتابت آمده است ـ اطلاعاتی افزونبر آنچه در آن منابع وجود دارد، نمیتوان ارائه داد؛ اما در فهرستهای نامبرده، از نسخة کتابخانة علامه اقبالِ دانشگاه کشمیر سخن نرفته است. این نسخه که به لطف دکتر عارف نوشاهی به دست نگارندگان رسید، در کتابخانة علامه اقبال دانشگاه کشمیر، به شمارة 93701 نگهداری میشود. این دستنویس در 12 رجب 1041 هجری و در 102 برگِ 31 سطری نوشته شده است. عنوانهای مکتوبات و اشعار و جدولبندی به شنگرف است و بالای عبارات عربی هم به شنگرف خط کشیده شده است. حاجی محمد اسحق رضوی خیرآبادی این دستنویس را به خط معمولیِ نستعلیق ریز کتابت کرده و اثری کامل است. ازنظر ترتیب صفحات، مرتب است و رکابه دارد. با «بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. سپاس بیپایان و ستایش فراوان» آغاز میشود و با «قد وقع الفراغ... فی تاریخ اثنا عشر رجب المرجب سنة احدی و اربعین بعد الف من الهجرة» پایان مییابد. در ظَهر ورقِ نخست این نسخه چنین آمده است: «اصلی مکتوبات شاه شرفالدّین یحیی منیری رحمة الله علیه». آثار کهنگی خاصی در ضبطهای این نسخه دیده نمیشود. حرفهای «پ» و «چ» بهصورت امروزی و «گ» بهصورت «ک» نوشته شده است.
2ـ2ـ6 چاپهای سنگی مکتوبات صدی
برپایة اطلاع نگارندگان، مکتوبات صدی هشت بار در شبهقاره بهشیوة چاپ سنگی به چاپ رسیده است (برای آگاهی بیشتر نک: نوشاهی، 1391، ج 1: 674‑675؛ مشار، 1337: 1487 و نیز همان، 1352: 3157). در ادامه، توصیف ساختاری ـ محتوایی پنج چاپِ در دسترس، بهترتیب سال چاپ بیان میشود.
1) چاپ نخست با نام مکتوبات صدیدر دو جلد به اهتمام منشی جیکوبندها و انتظام یاد علیخان کواتهوی در چاپخانة منشی سنت پرشاد وکیل عدالت صاحب آروی به چاپ رسیده است. جلد نخست در صد و شصت و پنج صفحه در سال 1286 هجری و جلد دوم در دویست و شانزده صفحه به تاریخ بیست و دوم ذیالحجّة سنة 1287 هجری به انتظام یاد علیخان (کذا) چاپ شد. این چاپ به خط نستعلیق و گویا به دست دو کاتب به نامهای یادعلیخان کواتهوی در پایان جلد نخست و برکتالله خان کواتهوی در پایان جلد دوم نوشته شده است. تاریخ کتابت این چاپ، 1286‑1287 هجری است. این چاپ بهنسبت، مغلوط است و گاهی ضبطها و عباراتی ارائه میدهد که در هیچیک از نسخههای کهن و یا دیگر چاپهای سنگی مکتوبات صدی وجود ندارد و به گمان بسیار، افزودة کاتبان است؛ البته به انسجام متن و فهم آن بسیار کمک میکند. این چاپ در این مقاله با رمز «K» مشخص شده است.
2) چاپ بعد نیز با نام مکتوبات صدی با حاشیه و تنقیح بسیار و درستیِ مقابله، ازجمله نسخههای متعدد فاضل اعظم محمد علی اکرم صاحب آروی است که به قطع وزیری بزرگ و به سعی و اهتمام محمد علی بخشخان (مالک مطبع) در بیستم جمادیالثّانی سال 1287 هجری (1870 م) در چاپخانة علوی محمد علی بخشخان نقشبندی لکهنو چاپ شده است. گویا این چاپِ سیصد و پنجاه و هشت صفحهای نیز از روی نسخة بهنسبت کهنی به خط نستعلیق کتابت شده است و هامشهایی دارد که گاهی به توضیح یک واژه و نیز گرهگشایی از برخی عبارات متن بسیار کمک میکند. به گمان نگارندگان میتوان آن را ازنظر تصرفات اندک کاتب و غلطهای نادر آن، بهترین چاپ سنگی مکتوبات صدی نامید. نوشاهی دربارة این چاپ مینویسد: «در خاتمة طبع آمده است که چاپ این کتاب به اهتمام مولوی محمد علی اکرم آروی در یکی از چاپخانههای غیرمعتبر آره... آغاز شد، چند صفحه چاپ شده بود که در هنگام مطالعه، مولوی آروی متوجه شد که اغلاط کثیرة مطبعهای راه یافته است، بعداً کتاب را به مطبع علوی سپرد و به اهتمام محمد علی بخشخان نقشبندی و به تصحیح و مقابلة مولوی محمد معشوق علی چاپ شد؛ صص 1‑334 مکتوبات صدی؛ صص 335‑356 رساله در احوال حضرت مخدومالملک تألیف محمد علی اکرم آروی که تلخیصی از مناقبالاصفیاء تألیف مخدوم شاه شعیب است» (1391: 675). این چاپ در این نوشتار با رمز «H» مشخص شده است.
3) چاپ سوم با نام مکتوبات حضرت شیخ شرفالدین یحیی منیری قدّس سرّه در سال 1303 هجری (1885 م)با اهتمام مولانا محمد ابوالحسن صاحب، در چاپخانة منشی نولکشور لکهنو به چاپ رسیده است. این چاپ در چهارصد صفحه و به خط نستعلیق است. نگارندگان برپایة مطابقت این چاپها با نسخههای کهن دریافتهاند که این چاپ از روی دستنویس شمارۀ93701 کتابخانۀ علامه اقبال دانشگاه کشمیر (مورَّخ 1041 ق) نوشته شده است. این چاپ در این نوشتار با رمز «M» مشخص شده است.
4) چاپ سنگی چهارم با نام سه صَدی مکتُوبات (مضامین تصوف و عرفان) در سال 1319 هجری (1902‑1901 م) برپایة فرمایش کتبخانة اسلامی پنجاب لاهور و به اهتمام مالک و مُهتمِم در مطبع اسلامی لاهور در پانصد و پنجاه و نه صفحه به خط نستعلیق چاپ شده است. مکتوبات صدی در بخش نخست این چاپ، از صفحات یک تا سیصد، آمده است. در دیباچه چنین آمده است: «آلودة معاصی و مبتلای مکارة دنیا بنده کرمبخش... سعی بلیغ نموده سه صد مکتوبات را طبع کرده». نگارندگان دریافتند که این چاپ به دستنویس شمارۀ93701 کتابخانۀ علامه اقبال دانشگاه کشمیر (مورَّخ 1041 ق) بسیار شباهت دارد. گویا کاتب در چاپ سنگی، تصرفات بسیار کرده است؛ اما بهسبب داشتن برخی ضبطهای تازه، در برخی جاها راهگشاست. این چاپ در این نوشتار با رمز «R» مشخص شده است.
5) آخرین چاپ نیز با نام مکتوبات حضرت شیخ شرفالدین یحیی منیری قدسسرّه در سال 1329 هجری (1911 م) با اهتمام مولانا محمد ابوالحسن صاحب، در چاپخانة مُنشی نولکشور کانپور، به سرپرستی منشی پِراگ نراین صاحب رای بهادر، مالک مطبع، به اهتمام کامل منشی بهگواند یال صاحب عاقل... (کلمهای ناخوانا) به چاپ رسیده است. در پایان آن نیز قطعة تاریخ چاپ از مولانا محمد حامد علیخان حامد شاهآبادی محفظ عملة تصحیح آمده است. این چاپ که در سیصد و یک صفحه و به خط نستعلیق است، ضبطهایی دارد که نشان میدهد از روی نسخة متأخری نوشته شده است. بهسبب تصرفات کاتب و غلطهای چاپی میتوان آن را دومین چاپ سنگی مغلوط نامید؛ بنابراین اعتبار چندانی ندارد و تنها ارزش این چاپ در هامشهایی است که در برخی از صفحات در توضیح لغات و یا گرهگشایی از برخی عبارات نوشته شده است. این چاپ در نوشتار حاضر با رمز «S» مشخص شده است.
گفتنی است سه چاپ سنگی دیگر از مکتوبات صدی نیز در سالهای 1287 هجری (1870 م) درچاپخانة سنت پرشاد آره و در 1307 هجری (1899 م) به فرمایش محمد ابوالحسن در چاپخانة نولکشور لکهنو و در سال 1316 هجری (1898 م) در چاپخانة نولکشور کانپور به چاپ رسیده است.
3ـ ضرورت تصحیح انتقادی مکتوبات صدی
در چاپهای سنگی مکتوبات صدی کاستیهای متعددی وجود دارد که بیانگر لزوم تصحیح انتقادی آن است. این کاستیها در دو عنوان «افزودهها در چاپهای سنگی» و «اختلافات مهم نسخههای کهن مکتوبات صدی باچاپهای سنگی» خلاصه میشود که در ادامه به نمونههایی از هریک اشاره خواهد شد.
گفتنی است در این جستار، پنج چاپ سنگی نامبردهبا نسخههای کهن اثر مقایسه شده است. پیداست بهسبب اختلاف این چاپها با یکدیگر، جدول گزارشها نیز متغیر خواهد بود. همچنین انتخاب نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) به معنای اتفاق همة نسخههای خطی کهن و متأخرِ مکتوبات صدی با این دستنویس است و موارد اختلاف، تنها در چاپهای سنگی مکتوبات صدی وجود دارد. ذکر این نکته نیز بایسته است که گاهی بهسبب افتادگی در نسخة 13926 گنجبخش، از چاپِ عکسیِ پتنه (از روی نسخة شمارة 4997 کتابخانة خدابخش، سدة 8 ق) استفاده شده است.
3ـ1 افزودهها در چاپهای سنگی
به باور نسخهپژوهان و متنشناسان، احتمال بسیاری وجود داشت که صاحبان یک نسخه و یا مطالعهکنندگان آن، مطالبی را از خود به حواشی آن بیفزایند و یا در بین سطور آن دستنویس، یادداشتی قرار دهند که بهتدریج در نسخهنویسیهای بعدی به متن وارد میشد (رک: امیدسالار، 85‑1384: 8).نمونههایی از آنچه بیان شد در برخی از چاپهای سنگی مکتوبات وجود دارد که بیهیچ ضرورتی به متن افزوده شده است و در هیچیک از نسخههای کهنِ این اثر وجود ندارد. این موارد عبارت است از: افزودن عبارات، افزودن عنوانها به مکتوبات، افزودههای شعری.
3ـ1ـ1 افزودن عبارات
چاپ عکسی پتنه (سدة 8 ق) |
چاپهای سنگی هند مورَّخ 1286‑1287ق (K) و لکهنو مورَّخ 1287 ق (H) و لاهور مورَّخ 1319 ق(R) |
پس او را هرآینه ایمانی دیگر پدید آمد که آن را حقیقت ایمان خوانند. اما پیش از گردش جز تقلیدی و حرکت لسانی، بیش نبود، چنانکه بیشتر خلق بر آناند (15ر).
|
پس او را هرآینه ایمانی دیگر پدید آمد که آن را حقیقت ایمان خوانند. چون حقیقت ایمان پدید آمد، کثرت برخاست، وحدت پیدا گشت (R: کثرت برخواست وحدت پدید گشت)، اما پیش از گردش جز ایمان تقلیدی و حرکت لسانی، بیش (K: پیش) نبود، چنانکه بیشتر خلق برآناند که این عادت و رسم بود (R: بودند)، نه حقیقت ایمان (رک: 1286‑1287 ق، ج 1، 16؛ 1287 ق: 15؛ 1319 ق: 12). |
گفتنی است افزودههای نمونة بالا در چاپ سنگیِ لاهور مورَّخ 1319 هجری، در هامش آمده است.
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپهای سنگی هند مورَّخ 1286‑1287 ق(K) و لکهنو مورَّخ 1287 ق (H) و لاهور مورَّخ 1319 ق (R) |
حق سبحانه و تعالی آن برادر را نظر دهد که خود را چنانچه هست، بیند و علمی روزی کنادتا خود راچنانکه هست، بداند، بفضله و کرمه. در این خاکدان و منزل اندُهان و بیتالاحزان روزی چند که مبتلا و بینوایی، غم مخور (127ر). |
حق سبحانه تعالی آن برادر را نظری دهد که خود را چنانچه هست، بیند و علمی روزی کنادتا خود راچنانچه هست، بداند (R: که خود را چنانکه هست، بداند)، بفضله و کرمه. چون آن نظر و آن علم دستگیر آید، درِ دین (K: در او) دین پدید آید.در این خاکدان و منزل اندوهان و بیتالاحزان روزی چند که مبتلایی و بینوایی، غم مخور (رک: 1286‑1287 ق، ج 1: 126-127؛ 1287 ق: 121؛ 1319 ق: 106) |
3ـ1ـ2 افزودن عنوان به مکتوبات
به برخی از عنوانهای نامهها در بیشتر چاپهای سنگی بدون هیچ ضرورتی عباراتی افزوده شده است که در نسخههای کهن وجود ندارد. درواقع این افزودهها خلاصهای از بخشهای مختلف هر مکتوب است که بهصورت عبارات کوتاه به عنوان نامهها افزوده شده است. در این بخش، تنها به آوردن یک نمونه بسنده میشود:
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپ سنگی هند مورَّخ 1286‑1287 ق(K) |
چاپ سنگی لکهنو مورَّخ 1287 ق (H) |
چاپ سنگی لاهور مورَّخ 1319 ق (R) |
مکتوب پنجاه [و] سیوم در همّت (176پ) |
مکتوب پنجاه و سیوم در همّت و در فضیلت سه وقت در روز جمعه (ج 2، ص 10) |
مکتوب پنجاه و سوم در همّت و فضیلت سه وقت در روز جمعه و خواندن سورة اخلاص و آیت فان تولّوا فقل حسبی الله دهگان بار بعد از هر فریضه (ص 165) |
مکتوب پنجاه و سوم در ذکر همّت و فضیلت سه وقت در روز جمعه و خواندن سورة اخلاص و آیت فان تولّوا فقل حسبی الله دهگان بار بعد هر نماز و فریضه (ص 146) |
3ـ1ـ3 افزودههای شعری
خوانندگان در هنگام مطالعة متون مختلف، گاهی روایات دیگری از داستانها و عبارتها و نیز اشعاری مرتبط با آن متن را در ذهن داشتند که آنها را در حاشیة نسخه میافزودند. پس از مدتی برخی کاتبانْ این افزودگیها را به جایی از آن کتاب که به نظرشان مناسب بود، میافزودند و به این ترتیب، افزودهها وارد متن میشد (امیدسالار، 85‑1384: 8).تصرفات کاتبان در متن به دو دستة تغییرات عمدی و غیرعمدی تقسیمپذیر است. تغییرات عمدی را معمولاً کاتبانی به وارد متن میکردند که یا نسخه را برای خود مینوشتند و یا، هم نقش کاتب و هم وظیفة مصحِّح را بر عهده داشتند (همان، 1389: 113‑114). این موضوع بهویژه در چاپهای سنگی مکتوبات صدی که کاتب نقش مصحِّح را نیز بر عهده داشت، بسیار نمود یافته است؛زیرا کاتبان در چاپهای سنگی صد مکتوب، ابیاتی را به متن افزودهاند که در دستنویسهای مکتوبات صدی وجود ندارد. این اشعار را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: 1) اشعار سخنوران ایران و شبهقاره که پیش از دورة زندگی شیخ منیری در سال 782 هجری میزیستهاند؛ 2) اشعار گویندگان پس از شیخ؛ 3) ابیاتی که شاعرانِ آنها را نمیشناسیم. بهیقین، افزودههای دستة دوم را کاتبان سدههای بعد اضافه کردهاند. در ادامه ابتدا یک نمونه از دستة نخست آورده میشود و سپس به ذکر سه نمونه از دستة دوم بسنده میشود.
3ـ1ـ3ـ1 دستة نخست
برای این دسته به ابیات افزوده شدة زیر از حدیقه میتوان اشاره کرد (رک: سنایی غزنوی، 1374: 319‑321؛ همان، 1382: 103) که تنها در چاپهای سنگی آمده است:
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپهای سنگی هند مورَّخ 1286‑1287 ق (K) و لکهنو مورَّخ 1287 ق (H) |
هیچ معاملتی و ریاضتی بیعلم نبود، چنانکه هیچ نمازی بیطهارت نبود (153ر). |
هیچ معاملتی و ریاضتی بیعلم نبود، چنانکه هیچ نمازی بیطهارت نبود. از اینجاست که گفت: (H: + رباعی) علم نر آمد و عمل ماده/ دین و دنیا بدو شد آماده/ کار بیعلم بار و بر ندهد/ تخم بیمغز هم ثمر ندهد (رک: 1286‑1287 ق، ج 2: 21‑22؛ 1287 ق: 173). |
گفتنی است این دو بیت تنها در هامش برگ 174ر چاپ عکسی پتنه (از روی نسخة شمارة 4997 کتابخانة خدابخش، سدة 8 هجری) به خط دیگر آمده است: «گفت مثنویّات علم نر آمد و عمل ماده/ دین و دنیا بدو شد آماده/ کار بیعلم بار و بر ندهد/ تخم بیمغز هم ثمر ندهد».
3ـ1ـ3ـ2 دستة دوم
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپ سنگی لاهور مورّخ 1319 ق (R) |
خداوندا! هرگاه که مرا عذاب کنی، به هرچه خواهی کن، به حجاب خودم عذاب مکن (207پ). |
خداوندا! هرگاه که مرا عذاب کنی، به هرچه خواهی کن، به حجاب خودم عذاب مکن گناهم را عذابی باید از دوزخ فزون ترسم/ که سوزندم به داغ هجر فردای قیامت هم (ص 171) |
این بیت به همین صورت در ریاضالعارفین به نام ذوقی کاشانی (متوفی 969 ق)، شاعر معاصر شاه طهماسب صفوی، و در ریاضالشعراء نیز به او ـ نامش در آنجا محمد امین ذوقی ثبت شده است ـ نسبت یافته (رک: هدایت، 1385: 400؛ واله داغستانی، 1391، ج 1: 537) و پیداست کاتبْ آن را به چاپ سنگی لاهور افزوده است.
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپ سنگی لکهنو مورَّخ 1287 ق (H) |
چاپ سنگی لاهور مورَّخ 1319 ق (R) |
و مقصود و مراد طالبان از حجّ خانه، خداوند خانه است، نه خانه، اما خانه در میان، بهانه(111پ). |
و مقصود و مراد طالبان از حجّ خانه، خداوند خانه است، نه خانه، اما خانه در میان (هامش: ن دار (کذا) میانه)، بهانه است. (هامش: نسخه زائد چنانکه گفتهاند: نظم حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار/ او خانه همیجوید و من صاحب خانه/ مقصود من از کعبه و بتخانه تو بودی/ مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه) (ص 108). |
و مقصود و مراد طالبان از حجّ خانه، خداوند خانه است، نه خانه، اما خانه در میان، بهانه است. گه معتکف دیر و گه ساکن کعبه/ مطلوب من از کعبه و بتخانه تویی (کذا)/ یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه/ مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه (ص 93). |
این ابیات از غزل معروف خیالی بخارایی، از شاعران سدة نهم هجری و معاصر الغبیگ (حک: 850‑853 ق) بهگزین شده (رک: بخارایی، 1352: 240‑241) و بهاشتباه به هلالی جغتایی (متوفی 936 ق) نیز منسوب است (رک: هلالی جغتایی، 1368: 177). تنها یک بیت در هامش نسخة 4055 گنجبخش به خط دیگر بهصورت «مقصود من از کعبه بتخانه (کذا) تو بودی/ مقصود تویی کعبه بتخانه بهانه» آمده (رک: سدة 9 ق: 186ر) که در چاپ سنگی لاهور به متن افزوده شده است.
همچنین به نظر میرسد هرچند بیتردید بخارایی سرایندة این غزلِ خیالی است، ابیات بالا از غزل موجود در دیوان هلالی ـ که سه بیت افزونبر غزل پنج بیتی دیوان خیالی دارد ـ انتخاب شده و از آن به دو چاپ سنگی راه یافته است؛ زیرا دو بیت موجود در چاپ سنگی هند به همین صورت در دیوان هلالی نیز آمده است و ابیات چاپ سنگی لاهور نیز با تقدم و تأخر در مصراعهای غزل، به همان صورت در دیوان او وجود دارد.
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپهای سنگی لکهنو مورّخ 1287 ق (H) و لاهور مورخ 1319 ق (R) |
چیزی که پدرت به دانة گندم فروخت، چه کرا کند تو را که رخت آنجا نهی؟ والسّلام(187پ). |
چیزی که پدرت به دانة گندم فروخت، چه گرا میکند (کذا) تو را که رخت آنجا (R: اینجا) نهی؟ بیت (R: ـ بیت) پدرم روضة رضوان به دو گندم بفروخت/ من که باشم که جهان را به جوی نفروشم والسّلام(رک: 1287 ق: 175؛ 1319 ق: 154). |
بیتردید این بیت، باتوجهبه نگارش مکتوبات صدی در سال 747 هجری، افزودة کاتبان است؛ زیرا بر مبنای نسخههای کهن و متأخر مکتوبات، شیخ منیری اشعار خواجة شیراز را در هیچیک از صد مکتوب خود نیاورده است و چند بیتی که از حافظ در چاپهای سنگی وجود دارد، همگی افزودة کاتبان است. دلیل این سخن را در ثمراتالقدس من شجراتالانس میتوان یافت. لعلی بدخشی (968‑1022 ق) پس از ترجمة حال شرفالدین منیری، گزیدهای از برخی مکتوبات او را نقل میکند. او در جایی بخشی از مکتوب چهل و نهم شیخ را میآورد. آن نامه در اثر او با بیتی از حافظ به این شکل پایان مییابد: «آن ذرّة خاک بیباک، دست نیاز از آستین فقر فاقه بیرون آورد و آن بار امانت به جان گرفت و از دو عالم به ذرّهای نیندیشید. گفت: «مرا چیست که از من بستانند؟ هر چیز را [که] خوار کنند، در خاک مالند، خاک را در چه مالند؟» مردانه پیش آمد و باری که اهل هفت آسمان و زمین نکشیدند، بر خود نهاد و نعرة هَلْ مِنْ مَزیدٍ میزد. خواجه حافظ:
آسمان بار امانت نتوانست کشید |
|
قرعة کار به نام من دیوانه زدند»
|
حال آنکه در نسخههای مکتوبات صدی و حتی در چاپهای سنگی، پس از عبارت «و نعرة هَلْ مِنْ مَزیدٍ میزد»، واژة «والسّلام» آمده و مکتوب پایان یافته است.
محمد افشینوفایی نیز بر این باور است استشهاد به ابیات حافظ در آثار فارسی شبهقاره، از اواسط سدة نهم هجری آغاز شد و بهآرامی رونق گرفت. او برخی از قدیمیترین آثار تألیفشده در شبهقاره یاد میکند که ابیاتی را از حافظ نقل کردهاند و نخست از مکتوبات اشرفی (تألیف: پیش از سال 808 یا 832 ق) و سپس از جواهرالاسرار آذری طوسی (تألیف: 840 ق) نام میبرد (رک: 1392: 17). این گواهی دیگر برای ادعای نگارندگان است که افزودههای شعری و از آن جمله، اشعار حافظ در مکتوبات صدی، در سدههای بعد بهتدریج آغاز شده و در چاپهای سنگی به اوج رسیده است.
3ـ2 اختلافات مهم نسخههای کهن مکتوبات صدی با چاپهای سنگی
نسخههای کهن مکتوبات صدی گویای اختلافات مهم و اساسی میان آنها و نسخ متأخر و بهویژه چاپهای سنگی اثر است. این موارد به دو دستة واژهها و عبارتها تقسیم میشود که در ادامه به برخی از آنها اشاره شده است.
3ـ2ـ1 واژهها
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپهای سنگی لکهنو مورَّخ 1287 ق (H) و لکهنو مورَّخ 1303 ق (M) و کانپور مورَّخ 1329 ق (S) |
اگر نظر من و تو بر وحشت جهل و بت نفس خود افتد، هرگز دعوی مسلمانی نکنیم و آن آنگاه توانی دید که قطرهای از قدح شرع در دهن روزگارت افتد و دیدة دلت گشاده شود (170ر). |
اگر نظر من و تو بر وحشت جهل و بت نفس خود افتد، هرگز دعوی (S: دعو) مسلمانی نکنیم و آن آنگاه توانی دید که قطرهای از (S M: قطرة نور) قدح شرع در دهن روزگارت افتد و دیدة دلت (H: دولتت؛ S M: دولت) گشاده شود (رک: 1287 ق: 159؛ 1303 ق: 184؛ 1329 ق: 141) |
«دیدة دل» تصویری رایج در ادبیات صوفیانه است که نمونهای از آن در کشفالاسرار برای شاهد بیان میشود: «عارفان را در دیدار سه است: دیدة سر بیند و آن لذّت را است؛ دیدة دل بیند و آن معرفت را است؛ دیدة جان بیند و آن مشاهدت را است» (نک: میبدی، 1382: 378)؛ بنابراین ضبط چاپهای سنگی مفید معنا نخواهد بود.
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپهای سنگی هند مورَّخ 1286‑1287 ق (K) و لکهنو مورَّخ 1287 ق (H) |
و از جهل، زهر نفس را غیرت دین نام نهد و از حمق و نادانی، عزّ نفس را صلابت شرع گوید (172پ). |
و از جهل، زهر نفس را غیرت دین نام نهد و از حمق و نادانی، غیر نفس را صلابت شرع گوید (رک: 1286‑1287 ق، ج 2: 5؛ 1287 ق: 161) |
و اگر خواهد به یک لمحه هزارهزار کافر را مؤمن گرداند (209ر). |
و گر خواهد که به یک لحظه هزارهزار کافر را مؤمن گرداند (رک: همان: 54؛ همان: 195). |
***
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپهای سنگی هند مورَّخ 1286‑1287 ق (K) و لکهنو مورَّخ 1287 ق (H) و لاهور مورَّخ 1319 ق (R) |
و این کوس دولت بر درگاه او زنند که «مَن طَلَبَنِی وَجَدَنِی» (168ر). |
و این کوس دولت (K: انبکوش (کذا) دولت؛ H: کوس طلب؛R: کفس (حرف دوم بینقطه) طلب) بر درگاه او زنند که «مَن طَلَبَنِی وَجَدَنِی» (رک: 1286‑1287 ق، ج 1: 163؛ 1287 ق: 157؛ 1319 ق: 139) |
این عبارت در ثمراتالقدس اینگونه آمده است: «کوس دولت سرمدی بر درگاه او زنند» (لعلی بدخشی، 1376: 940).
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپهای سنگی لکهنو مورَّخ 1287 ق (H) و لاهور مورَّخ 1319 ق (R) و کانپور مورَّخ 1329 ق (S) |
بگو: «یا مالک! تو مقمع قهر بر سر فضول ما میزن و ما در طلب قدمی میزنیم (168ر). |
بگو: «یا مالک! تو مقمع (H: چقمار مِقرع (هامش: مِقرع چابک 12)؛ R: چقماز مِقرعة) قهر بر سر فضول ما میزن و ما در طلب قدمی میزنیم (S: قدمی میرفت) (رک: 1287 ق: 157؛ 1319 ق: 138؛ 1329 ق: 139). |
این گزاره در روحالارواح که شیخ منیری از آن بسیار تأثیر پذیرفته، به این صورت است: «گو: یا مالک اینک فرقِ ما فدای مَقَامِع قهر شما، مِقمَعَة قهر بر سرِ فضولِ ما میزنید تا ما در دریای طلب غوّاصی میکنیم» (سمعانی، 1368: 269). همچنین بهترتیب در ثمراتالقدس و در چاپ سنگی فواید رکنی به این صورت آمده است: «و با مالک گویی که ای مالک، تو قهر خود بر سر فضول ما فرود آر که ما در طلب قدمی میزنیم» (لعلی بدخشی، 1376: 940)؛ «بگو: «یا مالک! مقرعة قر (کذا) بر سر فضول ما میزن و ما در طلب قدمی میزنیم» آمده است (رک: منیری، 1328 ق: 7).
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپهای سنگی هند مورَّخ 1286‑1287 ق (K) و لکهنو مورَّخ 1287 ق (H) و لاهور مورَّخ 1319 ق (R) |
یک ساعت تفکّر بهمنزلة شصت ساله عبادت است و آن، تفکر در دین و احوال آفرینش و فایدهجستن از حکمت صنعتاست (202پ). |
یک ساعت تفکر بهمنزلة (K H: بهتر از) شصت ساله عبادت است و آن، تفکر در دین و احوال آفرینش و فایدهجستن از حکمت صفت (R: صغت) است (رک: 1286‑1287 ق، ج 2: 45؛ 1287 ق: 189؛ 1319 ق: 167). |
***
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپهای سنگی لکهنو مورَّخ 1287 ق (H) و لاهور مورَّخ 1319 ق (R) و کانپور مورَّخ 1329 ق (S) |
و این طایفه [مرتبة] هرکسی را به خدمت و زیادتی صحبت و اهلیّت... و ریاضت مشایخ و تربیت ایشان و سفر و طول عمر اعتبار کند، نه به نسبت، و نسب را هیچ اعتبار ننهند، مگر فرزندان رسول را علیهالسّلام و مشایخزادگان را (246ر). |
و این طایفه مرتبة هرکسی را به خدمت و زیادتی صحبت و اهلیّت و ریاضت مشایخ و تربیت (S: ترتیب) ایشان و سفر و طول عمر اعتبار کنند، نه بهنسبت (R H: نیّت)، و نسب را هیچ اعتبار ننهند، مگر فرزندان رسول علیهالسّلام و مشایخزادگان را (رک: 1287 ق: 227؛ 1319 ق: 167؛ 1329 ق: 203) |
3ـ2ـ1ـ1 ضبطهای نادرست در نقل اشعار
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپهای سنگی لکهنو 1287 ق (H) و لاهور مورّخ 1319 ق (R) |
تا بر سر کوی عشق تو منزل ماست/ سرّ دو جهان بهجمله کشف دل ماست (48پ) |
تا بر سر کوی عشق تو منزل ماست/ هر دو جهان بهجمله کشف دل ماست (رک: 1287 ق: 47؛ 1319 ق: 41) |
بینیازیش را چه کفر [و] چه دین/ بیزبانیش را چه شک چه یقین (262ر) |
بینیازیش را چه کفر و چه دین/ بیرباییش را چه شک چه یقین (رک: همان: 242؛ همان: 216) |
این بیت در حدیقه (چاپ مدرس رضوی) بهصورت «بینیازیش را چه کفر و چه دین/ بیزبانیش را چه شک چه یقین» (رک: سنایی غزنوی، 1374: 90) و در چاپ مریم حسینی بهصورت «بیزبانیش را چه کفر و چه دین/ بینیازیش را چه شک چه یقین» آمده است (رک: همان، 1382: 21). گفتنی است تنها در برگ 246پ چاپِ عکسیِ پتنه (از روی نسخة شمارة 4997 کتابخانة خدابخش، سدة 8 هجری)، «بیزبانیش» در مصرع دوم، بهصورت «بیزیانیش» آمده است.
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپ سنگی لکهنو مورَّخ 1287 ق (H) |
چاپ سنگی لکهنو مورَّخ 1303 ق (M)
|
چاپ سنگی لاهور مورَّخ 1319 ق (R) |
چاپ سنگی کانپور مورَّخ 1329 ق (S) |
ای کرده غمت غارت هوش دل ما/ دردتو زده (با دستکاری: شده) خانهفروش دل ما (47ر) |
ای کرده غمت غارت هوش دل ما/ |
ای کرده غمت غارت هوش دل ما/ |
ای کرده غمت غارت هوش دل ما/ دردتو شده خانهبهدوشِ دل ما (ص 39) |
ای کرده غمت غارت هوش دل ما/ درتو زدة خانهفروش دل ما (ص 40) |
این بیت از یک رباعی سرودة نجم دایه است و در دو فصل از باب سوم مرصادالعباد بهصورت «ای کرده غمت غارت هوش دل ما/ درد تو زده خانهفروش دل ما» آمده است (رک: نجم رازی، 1365: 197 و 312).
3ـ2ـ2 عبارتها
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپهای سنگی هند مورَّخ 1286‑1287 ق (K) و لکهنو مورَّخ 1287 ق (H) و کانپور مورَّخ 1329 ق (S) |
از شیخ بوعلی سیاه نقل است رحمهالله که گفته: «من نفس را به صورت خود دیدهام که یکی موی وی را بگرفته بود [و] به من داد و من او را بر درختی بستم و قصد هلاک او کردم.» گفت: «یا اباعلی! خود را مرنجان، که من لشکر خدایم، تو مرا کم نتوانی کرد» (277پ). |
از شیخ بوعلی سیاه نقل است رحمهالله که گفت (K: گفت از): «من نفس را به صورت خوک (S: خاک) دیدهام که یکی موی وی را بگرفته بود و به من داد و من او را (K: به من داد میان) بر درختی بستم و قصد هلاک او کردم.» گفت: «یا اباعلی! خود را مرنجان، که من لشکر خدایم، تو مرا کم نتوانی کرد» (K: تو مرا الم نتوانی رسانید؛ H: تو مرا گم نتوانی کرد) (رک: 1286‑1287 ق، ج 2: 131؛ 1287 ق: 255؛ 1329 ق: 228). |
شیخ منیری در مکتوبی که این حکایت را در جایی از آن آورده، بسیار از کشفالمحجوب تأثیر پذیرفته و گویا مأخذ او هم در نقل این حکایت، کتاب هجویری است. حال آنکه در دو چاپ کشفالمحجوب، عبارتِ ابتدا و پایانی حکایت به اینگونه آمده است: «من نفس را بدیدم به صورتی مانند صورت من... تو مرا کم نتوانی کرد» (رک: هجویری 1389: 309؛ همان، 1371: 259). هرچند در نسخة 14713 گنجبخش (208پ)، برگ 261ر چاپِ عکسی پتنه (از روی نسخة شمارة 4997 کتابخانة خدابخش، سدة 8 هجری) و نسخة 93701 کتابخانة علامه اقبال دانشگاه کشمیر (1041 ق: 39ر)، بهجای «صورت من»، «صورت خوک» هم آمده و تنها در کشفالمحجوب (چاپ ژوکوفسکی)، «صورت زن» نیز در پانوشت گزارش شده است (هجویری، 1371: 259)، اما بیشک «صورت خاک» در چاپ سنگی کانپور ضبطی اشتباه است.
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپهای سنگی هند مورَّخ 1286‑1287 ق (K) و لکهنو مورَّخ 1287 ق (H) و لکهنو مورَّخ 1303 ق (M) و لاهور مورَّخ 1319 ق (R) و کانپور مورَّخ 1329 ق (S) |
و گروهی گویند: «انسان جز روح نیست»، و این خطاست، که روح اندر قالب ستور هست و او را انسان نخوانند (276ر). |
و گروهی گویند: «انسان جز روح نیست»، و این خطاست، که روح اندر قالب مستور (K: مستود) هست و او را انسان نخوانند (رک: 1286‑1287 ق، ج 2: 130؛ 1287 ق: 254؛ 1303 ق: 306-307 و 1319 ق: 226‑227؛ 1329 ق: 227‑228). |
این گزاره در کشفالمحجوب ـ که شیخ منیری در یکی از نامههای خود بسیار از آن تأثیر پذیرفته ـ اینگونه آمده است: «و دیگر آن که جان نیز در قالب ستوران موجود است و ایشان را انسان مینخوانند» (رک: هجویری 1389: 298).
نسخة شمارة 13926 گنجبخش (سدة 8 ق) |
چاپهای سنگی هند مورَّخ 1286‑1287 ق (K) و لکهنو مورَّخ 1287 ق (H) و لاهور مورَّخ 1319 ق (R) |
و از دعوی دور باش، که بساط عزّت ربوبیّت، بساطی است که هرکه به حاشیة آن بساط رسید، همه دعویهاش برسید (114ر). |
و از دعوی دور باش، که بساط عزّت ربوبیّت، بساطی است که هرکه به حاشیة آن بساط رسید، همه دعویهاش برسید (K: پرید؛ H: پرید (حرف نخست بینقطه)؛ R: برید) (رک: 1286‑1287 ق، ج 1: 115؛ 1287 ق: 109‑110 و 307؛ 1319 ق: 95) |
نتیجة سخن آنکه، همانگونه که در بخشی از این نوشتار، از چاپهای سنگی و یک چاپ عکسی گفته شد، هیچکدام از این چاپها معتبر نیست. چاپ عکسی مکتوبات صدی با دو دستنویس (خ = مخطوطة مکتوبات صدی HL1392، ط = مطبوعة مکتوبات صدی HL4297) (منیری، 1994: 771) مقابله شده است؛ اما باتوجهبه ثبت ناقص نسخهبدلها (همان: 771‑804) و نیز با وجود نسخههای کهن کتاب که در سدة هشتم هجری نگارش شده است (رک: تسبیحی، 1378: 584‑585)، ضرورت تصحیح انتقادی این اثر بیشتر آشکار میشود. بنابراین میتوان گفت چاپهای سنگی و عکسی مکتوبات صدی کمابیش از روی تکنسخهای است که ارزشی بیش از معرفی آن دستنویس را نیافته است و هنوز متن نهایی مکتوباتدر اختیار ما نیست. با فراهمآمدن چنین متنی دربارة آرا و تأثیرات منیری بهتر و دقیقتر میتوان سخن گفت.
4ـ نتیجهگیری
مکتوبات صدی مهمترین اثر تعلیمی و پارسی شرفالدین منیری، پرتألیفترین شیخ طریقة کبرویّة فردوسیه، است. این اثر یکی از بنیادیترین آثار در حوزة تصوف شبهقاره به شمار میرود و با آن میتوان به نظریههای صوفیانة شیخ و شیوة سیر و سلوک او پی برد. درواقع اندیشههای شیخ منیری و نیز طریقة کبرویة فردوسیه و تعلیمات مشایخ آن در این اثر بازتاب یافته است. البته همة این اهداف در گرو فراهمآوردن متن علمی دقیق و انتقادی از مکتوبات صدی است؛ زیرا سالها از چاپهای سنگیِ مغلوط مکتوبات میگذرد و اینگونه چاپها و نیز چاپ نسخهبرگردان آن، هریک با یکدیگر و نیز با نسخههای کهن این اثر، اختلافات مهم و تأملبرانگیزی در ضبط واژهها و عبارتها دارد. افزودههای بدون ضرورت که به چاپهای سنگی راه یافته و تحریفات و تصحیفات بسیاری که نتیجة رونویسی چاپهای سنگی از نسخههای متأخر مکتوبات صدی است، ضرورت تصحیح انتقادی این اثر را بیشتر نشان میدهد. در این نوشتار نمونههایی از اختلافات مهم و تأملبرانگیز چاپهای سنگی با نسخههای کهن مکتوبات صدی آورده شد تا لزوم تصحیح انتقادی اثر آشکار شود.