نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دکترای زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات و زبانهای خارجی، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه الزهرا (س)، تهران، ایران
2 دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات و زبانهای خارجی، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه الزهرا (س)، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Abstract
Modality is a semantic and grammatical category for the demonstration of the realis and irrealis worlds. It is the expression of speakers’ beliefs and mental realities on the proposition and its content evaluation. Palmer divides modality into ‘propositional modality’ and ‘event modality’. The propositional modality includes two modes of ‘epistemic’ and ‘evidential’, and the event modality consists of ‘deontic’ and ‘dynamic’ modes. Every language uses various grammatical and semantic modal operators in transforming concepts. In the present study, we investigated the linguistic modal structures and markers as well as the meaning and context in the three stories of Shahnameh (i.e. Fereydun’s Monarchy, Battle of Rostam and Esfandiyar, and Yazdegerd’s Monarchy) based on Palmer’s theory. Different modes of modality include speculative, assurance, conditionals, all types of reports, necessity, commissive and threat, wishes and fears, presuppositions, interrogative and negative statements, implication and assertion in the structures like perceptual and cognitive verbs, prepositions, adjectives, adverbs, allusion, and in the sentences expressing a general and acceptable concept such as idioms. Here, considering the setting is very important in conveying concepts of modality. The linguistic devices in these three stories are divided into three groups based on their frequencies: verbs (56%); nouns, adjectives, and adverbs (27%); and prepositions (17%).
Introduction
Language is an instrument for communication and transforming meanings and thoughts from one mind to the other. Linguistics is the science of studying language. Modality is one of the important categories in linguistics. The connection of ontological concepts with the human mind is demonstrated in the language by means of various signs. The realis and the irrealis in the world are converted into patterns the same as the mental presuppositions and propositions in relation to human’s inner and outer worlds. Through speaking, humans put these mental patterns into words in different ways. These patterns include a vast majority of meanings such as assertion, non-assertion, certainty, ambiguity, supposition, probability, and possibility on the propositional content of the speakers’ opinions. In the process of speaking or writing, people express the degree of probability, possibility, and/or certainty based on their own intentions. Speakers may express their statements with hesitation and doubt by using a particular grammatical structure. Studying all of these topics relates to modality, especially regarding form and meaning. The history of the study of form goes back to the period of Greek philosophers such as Aristotle. Aristotle is among the people who raised issues such as necessity, possibility, and impossibility. These topics are the basis of today’s rational logic. This discussion covers a wide range of topics in the philosophy of language (worlds of language) and semantics. Many researchers have addressed this issue with a grammatical-semantic perspective
Materials and Methods
Since modality is a semantic category, not only grammatical markers but also context and meaning should be taken into consideration. Shahnameh is one of the classic stories that is full of miscellaneous scenes and characters. This made Shahnameh a suitable text for studying all types of modal markers. In this study, three stories of Shahnameh (i.e. Fereydun’s Monarchy, Battle of Rostam and Esfandiyar, and Yazdegerd’s Monarchy) have been selected from the mythical, the athletic, and the historical aspects. The verses have been recorded according to the copy by Jalal Khaleghi Motlagh (2015).
Research Findings
The results of the study show that linguistic devices in these three stories are divided into three groups based on their frequencies: verbs (56%); nouns, adjectives, and adverbs (27%); and prepositions (17%). Various types of modal markers were observed in the forms of verbs, adverbs, adjectives, semi-sentences, phrases, and allusions for different types of modality including epistemic, evidential, deontic, and their sub-types. Some of these modal devices are the allusions that have been used for the epistemic or deontic modes. Interrogative statements are used rarely for asking questions; rather, the application of this type of modality is consistent with the epic scenes of these stories in which there is no opportunity for asking questions and contemplating. However, interrogative statements have been used for motivation and encouragement in order to reach a given goal. They might also be used for reprimand, reproach, and sarcasm.
Discussion of Results and Conclusions
Considering the results of the study, those idioms or statements which have been proven with repeated experiences are the subsets of the epistemic modality with high assurance. Sometimes, hesitation and anxiety are expressed by subsequent ifs which can be a marker for showing this mode. Evidential statements are more of a report type, and the next order is the interpretation of signs (dreams, astrology). To conclude, studying context, meaning, and the linguistic modal structures and markers in the three stories of Shahnameh based on Palmer’s theory indicated that not only formal markers suggest modality but also space, context, and meaning can express modes of modality.
کلیدواژهها [English]
1ـ بیان مسئله
زبان وسیلهای برای ایجاد ارتباط و انتقال افکار و معانی از ذهنی به ذهن دیگر است و علم زبانشناسی بهصورت اصولی به بررسی این مهم میپردازد. یکی از مقولههای مهم در حوزۀ زبانشناسی «وجهیت» (modality) است. «سابقة مطالعة وجهیت به دورة فلاسفة یونان مانند ارسطو برمیگردد. ارسطو ازجمله افرادی است که مباحثی مانند ضرورت، امکان و عدم امکان را مطرح ساخته است. این مباحث مبنای منطق موجهات امروزی هستند. این بحث طیف وسیعی از مباحث فلسفه زبان (جهانیهای زبان) و معناشناسی را به خود میگیرد» (Perkins, 193: 6). در فرهنگ زبانشناسی وجهیت اینگونه تعریف شده است: «مقولهای که طیف گستردهای از معانی مانند اطمینان، عدم اطمینان، قطعیت، ابهام، حدس، احتمال و امکان را که دربردارندة نظرات گوینده در مورد محتوای گزاره ای عبارت میباشند، دربردارد» (crystal, 2008: 229). زمانی که شخصی صحبتکردن یا نوشتن را شروع میکند، بنابر اغراض خاصی، میزان احتمال، امکان و یا قطعیت کلام را بیان میکند. گوینده ممکن است گفتۀ خود را صریح یا همراه با شک و تردید بیان کند و برای نشاندادن آن از ساختارهای دستوری خاصی استفاده کند. فرانک رابرت پالمر (Frank Robert Palmer) از معناشناسان مطرح در این حوزه است. وی در کتاب Mood and Modality که به وجه و وجهیت ترجمه میشود، به بررسی این مقوله در زبانهای مختلف و طبقهبندی انواع آن پرداخته است. پالمر وجهیت را به دو دستۀ گزارهای (Propositional modality) و رویدادی (Event modality) تقسیم میکند. این مقوله ازسویی با معنیشناسی و بافت در ارتباط است؛ زیرا اساس وجه، مقولهای معنایی است و ازسوی دیگر با صورت زبان ارتباط دارد؛ یعنی برای بازنمایی وجه از چه ابزارها و عناصری ـ مانند فعلهای وجهی، قیود وجهی، اسامی و صفات وجهی، حروف شرط و حتی کنایات وجهی ـ استفاده میشود. شاهنامة فردوسی ازجمله آثار ارزشمند ادبی است که در این زمینه قابلیت بررسی دارد. شاهنامه در زندهکردن زبان فارسی وظیفة بزرگی بر عهده دارد و بهلحاظ زبانی مدعی این است که هویت و بنیاد زبان فارسی بر آن بنا شده است. در شاهنامه فضاهای متعددی از جهان اسطورهای، پهلوانی و تاریخی شکل میگیرد و گفتوگوهایی در این فضا رخ میدهد که ازنظر قطعیت، امکان، احتمال، الزام و... رخدادهای متنوعی را در زمینههای زبانشناسی ایجاد میکند. با توجه به این مسئله و مباحث گفتهشده، در این پژوهش برآنیم تا به «شناخت ابزارها و عناصر وجهی» و «صورتهای مختلف وجهیت» براساس تئوریهای پالمر بپردازیم.
1ـ1 محدودة پژوهش
برای بررسی بهتر و بهسبب گستردگی متن شاهنامه از هر بخش این اثر، یک داستان انتخاب شده است. از بخش اساطیری، داستان پادشاهی فریدون، از بخش پهلوانی، داستان رستم و اسفندیار و از بخش تاریخی، داستان پادشاهی یزدگرد انتخاب شد. نسخة استفادهشده برای ثبت ابیات، نسخة دکتر جلال خالقیمطلق است. در این پژوهش برای نخستینبار و برای دستیافتن به چارچوب نظری پالمر کتاب Mood and Modality ترجمه شده است.
1ـ2 پیشینة پژوهش
وجهیت در حوزههای مختلف منطق، فلسفه، زبانشناسی و... با چارچوبهای وسیع مطالعه شده است. «محققین بسیاری مانند رشر (1968) در حوزة منطق، هادلسون (1984) با دیدگاهی دستوری، لاینز (1977) در چارچوب معناشناسی، متیوز (1991) و پرکینز با نگاهی کاربردشناسی و نیوتس (2001) با چارچوب شناختی» (بهنقل از رضایی، 1388: 3) و پالمر با نگاهی دستوری ـ معناشناسی به این مسئله پرداختهاند. در زبان فارسی و در دستور سنتی، وجهیت نه با این نام که با نام وجه بررسی شده است؛ البته این امر البته اشکالاتی درپی دارد؛ 1 اما در سالهای اخیر نگاه نو و پیشرفتۀ زبانشناسان به این مقوله سبب شناسایی بهتر آن در زبان فارسی شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود:
رحیمیان، جلال (1390). «جنبههای صوری و معنایی عناصر وجهی در جملههای فارسی»، نشریة زبان و زبانشناسی: در این پژوهش به بررسی صورتهای مختلف عناصر وجهی بهویژه فعل «خواستن» پرداخته شده است.
کریمیدوستان، غلامحسین و نگین ایلخانیپور (1391). «واژگانیشدن ابعاد معنایی وجهیت در صفات فارسی»، فصلنامة زبانپژوهی: در این پژوهش وجهیت تنها در مقولة صفت بررسی شده است.
رحمانی، زهرا و ارسلان گلفام و آزیتا افراشی (1393). «بررسی طرحوارههای وجهیت در زبان فارسی با رویکرد شناختی»، نشریة مطالعات زبان و گویشهای غرب: این مقاله دستورشناختی لانگاکر را دربارة چهار فعل «باید»، «شاید»، «توانستن» و «خواستن» بررسی کرده است. شواهد موجود از زبان روزمره انتخاب شدهاند.
نقیزاده، محمود و منوچهر توانگر و محمد عموزاده (1394). «بررسی مفهوم ذهنیت در افعال وجهی در زبان فارسی»، پژوهشهای زبانشناسی: در این مقاله «پدیدة تعدد معنا» با توجه به مفهوم ذهنیبودن دو فعلِ وجهی «باید» و «توانستن» و با توجه به مباحث معناشناختی و کاربردشناختی بررسی شده است. شواهد موجود از زبان روزمره انتخاب شدهاند.
عموزاده، محمد و حدائق رضایی (1391). «بررسی مفاهیم وجهی زمان دستوری در زبان فارسی»: این پژوهش به بررسی «زمان دستوری» ازنظر چگونگی انتقال مفاهیم وجهی در ساختارهای مختلف زمانی مانند شرطی، انعکاسی، اشارهای و ساختار تمنایی و التزامی میپردازد. شواهد موجود از زبان روزمره انتخاب شدهاند.
حجتیزاده، راضیه، سیّد علیاصغر میرباقریفرد و منوچهر توانگر ریزی (1394). «تأملی بر مبحث وجهیتهای زبانی با تأکید بر نقش افعال شبهمعین در تکوین نظام معرفت شناختی در مثنوی معنوی»: در این پژوهش به بررسی وجهیتهای زبانی در قالب افعال شبهمعین توانستن، بایستن و خواستن پرداخته شده است که معمولاً در قالب کنشهای عاطفی نمود مییابد. همچنین به وجه عاطفی در کلام مولانا در جایگاه ابزاری برای گسترش ساحت زندگی و هستیشناختی توجه شده است.
طالقانی، آزیتا (1393). مقوله وجه، نمود و نفی در زبان فارسی: کتاب به بررسی و تحلیل واژ ـ نحوی وجه، نمود و نفی افعال ذیل چارچوب برنامة کمینهگرا پرداخته است.
همانگونه که دیده میشود، مقالات بیشتر با دید دستوری و زبانشناسی و ذیل مبحث فعل به بررسی وجهیت پرداختهاند و تحقیق آن بر روی متون بسیار کم بوده است. دربارة مباحث زبانی و دستوری شاهنامه نیز پژوهشهایی موجود است که در زیر به تعدادی از آنها اشاره میشود:
رضایتی، محرم و معصومه غیوری (1391). «نوعی خاص از ماضی نقلی در شاهنامة فردوسی»، متنشناسی ادب فارسی، ش 1، صص 1‑12: نویسندگان در این جستار تنها به بحث دستوری نوع خاصی از ماضی نقلی پرداختهاند.
آیدنلو، سجاد (1393). «سه نکته از دستور تاریخی در شاهنامه و متون پهلوانی»، فرهنگستان زبان، ش 10، صص 47‑64: در این مقاله به سه نکتة دستوری ضمیر فاعلی، حروف اضافه پیش از مفعول و «او» در نقش صفتِ پیشین اشاره و به آن پرداخته شده است.
علینژاد مریم و مهلا آرینپور (1398). «رویکرد معناشناختی به حرف اضافه «به» با تأکید بر شاهنامة فردوسی»، نشریة زبان شناخت، ش 1، صص 63‑79: در این پژوهش حرف اضافة «به» از جنبة معناشناسی بدون رویکرد وجهی بررسی شده است.
در کتاب شاهنامه و دستور از محمود شفیعی (1343) نیز شاهنامه از جنبههای مختلف دستوری مانند فعل، حرف اضافه، اسم، قید، صفت، حروف شروط و ربطی و... بررسی شده؛ ولی دربارة وجه و وجهیت بررسی خاصی صورت نگرفته است. همانگونه که دیده میشود، با وجود پژوهشهای صورتگرفته، تاکنون تحقیقی دربارة تحلیل و بررسی صورتها و عناصر وجهی در متن کهن شاهنامه انجام نشده است. با توجه به این موضوع و خلأ بررسی این مقوله و اهمیت آن در حوزة معنایی و دستوری، به بررسی انواع و ابزارهای وجهیت در این پژوهش پرداخته خواهد شد.
2ـ وجهیت
پیوند مفاهیم هستیشناختی با روان انسان در زبانی متجلی میشود که از نشانههای متنوعی استفاده میکند. واقعیت یا غیرواقعیت در جهان هستی به انگارههایی تبدیل میشود که همان فرضیات و گزارههای ذهنی انسان نسبتبه جهان درون و بیرون اوست و هنگامی که از آنها سخن میگوید، به شیوههای مختلف انگارههای ذهنی خود را در الفاظ جاری میکند. پالمر در مثلث هستی، انسان و زبان، به احوالات ذهنی و عاطفی انسان با عنوان «وجه» (Mood) و انعکاس این احوالات در ساختار زبانش با عنوان «وجهیت» میپردازد و میکوشد تا انگارههای ذهنی انسان را در ذهن و زبانش به نگارش درآورد. به همین دلیل برای بیان منظور خود از دو اصطلاح استفاده میکند: واقعی (Realis) و غیرواقعی (Irrealis).. واقعی به موقعیتی میگویند که عملی شده است یا عملی خواهد شد و غیرواقعی انتزاعی و فقط در قلمرو ذهن است. از دیدگاه پالمر برای شناخت وجهیت میباید به «علائم لفظی» و «معنا» توجه کرد (palmer: 2001: 5, 19). در بحث وجهیت پالمر، با یک سیستم وجهی (Modal system) مواجه هستیم. این سیستم مجموعهای از واژگان، ادات و افعالی است که برای بیان وجهیت به کار گرفته میشوند. این مجموعه در صورتهای مختلف مانند فعلهای کمکی وجهی (باید، توانستن)، قید (حتماً، شاید، گاهی)، اسم (ضرورت، لازم)، صفت (ضروری، بایسته)، فعلهای واژگانی وجهی (بهنظررسیدن)، شناختی و ادراکی (حسکردن، شنیدن)، ادات (اگر، وقتیکه) و... ظاهر میشود (ibid: 86-100). همانگونه که پیشتر اشاره شد، وجهیت به دو نوع کلی گزارهای و رویدادی تقسیم میشود.
2ـ1 وجهیت گزارهای
منظور از این وجهیت بیان نگرش گوینده دربارة ارزش واقعیت انگاره، فرضیه یا همان گزاره است. در این وجهیت نگرش نسبتبه ارزش حقیقی یا وضعیت واقعی گزاره بیان میشود. این گزاره شامل دو زیرمجموعة وجهیت «معرفتی» (Epistemic) و «گواهنمایی» (Evidential) است.
2ـ1ـ1 وجهیت معرفتی
این وجهیت دربردارندة قضاوت و برداشت گوینده دربارة گزاره است و بهطور کلی سه نوع قضاوت را در بر میگیرد:
الف) شک و تردید (Speculative): وجهیتی است که گوینده به آنچه گفته است، اطمینان ندارد و با شک و تردید دربارة گزاره صحبت میکند؛ مثلاً «شاید جاندر اداره باشد».
ب) قیاسی (Deductive): وجهیتی است که گوینده در آن براساس شواهد قضاوت میکند؛ مثلاً با توجه به روشنبودن چراغ اداره میگوید: «جان باید در اداره باشد».
پ) شناخت کلی و عمومی (Assumptive): زمانی که گوینده براساس آگاهی و اطلاعات عمومی مانند الگوهای منظم، شرایط مکرر و مشترک در زندگی و تجربه یا موقعیتهای مشابه دربارة وضعیت گزاره قضاوت کند؛ مثلاً با توجه به اینکه ساعت هشت صبح است و در این ساعت کارمندان در اداره هستند و جان هم یک کارمند است، بگوید: «جان در اداره است» (ibid: 6). وجهیت معرفتی در شاهنامه به صورتها و ابزارهای گوناگونی نشان داده میشود. ابیات زیر به همراه نشانگرهای زبانی مثالهایی برای این نوع وجهیت هستند:
چو آمد به نزدیک نخچیرگاه |
|
همانگه تهمتن بدیدش به راه |
به موبد چنین گفت کین مرد کیست؟ |
|
من ایدون گمانم که گشتاسپیست |
|
|
(فردوسی، 1394، ج 5: 346‑345) |
«گمانم» از نشانگرهای وجهی برای بیان شک و تردید است. البته این نکته در بافت بیت تا حدودی متفاوت است. این نشانگر در قضاوت و برداشت شخصی زمانی که از جانب یکی از شخصیتهای مطرح بیان میشود صددرصد درست مینماید. در اینجا این رستم است که بهدنبال دریافت برخی شباهتها و نشانهها بین بهمن و گشتاسپ این حدس را میزند که همین خود درجه اعتبار بالایی دارد.
مرا گر به زاول سرآید زمان |
|
بدان سو کشد اخترم بیگمان |
|
|
(همان: 185) |
«بیگمان» بدون شک و تردید، از قیود اطمینان و تضمین به شمار میرود.
بدو گفت شاه: ای هژبر ژیان |
|
ازین آزمایش ندارد زیان |
|
|
(همان، ج 8: 298) |
گاهی وجود برخی واژگان که بار محتملبودن را میرسانند، ابزاری برای بیان تردید، امکان، احتمال و... هستند؛ مثلاً واژة «آزمایش» بیانگر نبودِ قطعیت و اطمینان است. هنگامی که یزدگرد در پاسخ به چرایی اعتماد به ماهوی میخواهد بگوید که اعتماد به وی تنها یک آزمون و خطاست و نتیجة کار معلوم نیست، واژة آزمایش را به کار میبرد.
جوانی همیسازد از خویشتن |
|
ز سالش همانا نیامد شکن |
|
|
(همان، ج 5: 470) |
از دیگر نشانگرهای وجهی، قید «همانا» است. این قید میتواند هم بیانگر معنای شک و تردید (انگار، گویی، تصور، پندار) و هم بیانگر قطعیت (بهراستی و بیگمان) باشد. در این بیت هر دو معنا پذیرفتنی است.
بدان ای سر مایة تازیان |
|
کز اختر بدی جاودان بی زیان |
که شیرینتر از جان و فرزند و چیز |
|
همانا که چیزی نباشد به نیز |
|
|
(همان، ج 1: 476‑477) |
«همانا» در این بیت ابزار زبانی برای بیان اطمینان و قطعیت است.
چنین گفت با او یل اسفندیار |
|
که کاری گرفتیم دشخوار خوار |
|
|
(همان، ج 5: 547) |
«گرفتیم» در این بیت در معنای «تصور کردیم» و «پنداشتیم» یک نشانگر وجهی برای بیان حدس و گمان است.
مرا رفت باید همی سوی ری |
|
ندانم که کی بینم این تاج کی؟ |
|
|
(همان، ج 8: 446) |
نوع دیگری از وجهیت معرفتی در معنای تردید با استفاده از فعل «ندانم» در بافت جملة پرسشی بیان میشود. در این بیت حالت سردرگمی و بلاتکلیفی و نبودِ اطمینان از سرانجام با استفاده از فعل «ندانم» نمود یافته است.
به چرم اندراست گاو اسفندیار |
|
ندانم چه راند بدو روزگار؟ |
|
|
(همان: ج 5: 1196) |
گاهی کنایه ابزاری برای بیان وجهیت به شمار میرود. «به چرم اندر بودن گاو» کنایهای وجهی در معنای نامشخصبودن سرانجام و نبودِ قطعیت است. گوینده در این بیت با استفاده از فعل «ندانم» در کنار کنایة وجهی، پرسشی را مبنی بر مشخصنبودن سرانجام کار بیان کرده است.
از دیگر ساختارهای بیان وجهیت معرفتی قرارگرفتن فعل «ببینیم» در ساختار جملة پرسشی است. این ساختار نشاندهندة نبودِ قطعیت و معلومنبودن پایان کار است:
ببینیم تا اسپ اسفندیار |
|
سوی آخُر آید همی بیسوار |
و گر بارة رستم جنگجوی |
|
به ایوان نهد بی خداوند روی؟ |
|
|
(همان: 1050) |
گاهی فعل «ببینیم» بیانگر صورتهای دیگر وجهیت است:
تو فردا ببینی که بر دشت جنگ |
|
چه کار آورم پیش جنگی پلنگ |
|
|
(همان: 925) |
در این بافت فعل «ببینی» بیانگر اطمینان و تضمین از رویدادن و عملیشدن گزاره است (حتماً خواهی دید). وجهیت در اینگونه بافتها و این نوع دیالوگها که بیشتر بهصورت رجزهای قبل از جنگ است، درجة اطمینان و تضمین بالایی دارد. این اطمینان از روی شناخت کلی پهلوان از زور و بازوی خود، رقیب و فضای مبارزه حاصل میشود. در اینجا اسفندیار در دیالوگی که با پشوتن دارد، با قاطعیت از پیروزی خود صحبت میکند (همچنین است: همان، ج 5: 778). از دیگر انواع وجهیت معرفتی با درجه اطمینان بالا میتوان به «صورتهای ضربالمثل» یا «جملاتی که با تجربههای مکرر ثابت شدهاند» اشاره کرد؛ برای مثال در بیت:
گر ایدون کند، پیچد از روزگار |
|
تو چشم بلا را به تندی مخار |
|
|
(همان: 1519) |
رستم با دلالت عقلانی مطمئن است که بداندیش با روزگار نمیتواند دربیفتد و بلاخره در این دنیا تقاصش را پس خواهد داد. در اینگونه جملات بهدلیل تکرارهای همیشگیِ گزاره، وقوع دوبارة آن با تضمین و اطمینان همراه است، نه با شک و تردید.
گاهی برداشتهای شخصی براساس شناخت کلی از رفتار و کردار دیگری است که فرد براساس نوع شناخت خود گزاره را قضاوت میکند. این استنباط و قضاوت درجه اطمینان بالایی دارد؛ برای مثال کتایون با شناخت کلی که از اخلاق و رفتار گشتاسپ دارد، مطمئن است تا زمانی که همسرش زنده است، تاج و تخت را به اسفندیار نخواهد بخشید. فعل «بدانست» نشانگری برای این نوع وجه تلقی میشود:
بدانست کان تاج و تخت و کلاه |
|
نبخشد ورا نامبردار شاه |
|
|
(همان: 32) |
گاهی اوقات این نوع وجهیت بدون نشانگر است که شناسایی آن تنها ازطریق بافت صورت میپذیرد؛ مثلاً زمانیکه زال بنابه سابقة پهلوانی اسفندیار و شناختی که از او دارد، کشتن و یا دستگیری اسفندیار را غیرممکن میداند:
چو اسفندیاری که فغفور چین |
|
نبیسد همی نام او بر نگین |
تو گویی که از کوهه بردارمش |
|
به بر بر سوی خان زال آرمش؟! |
نگوید چنین مردم سالخورد |
|
به گرد در ناسپاسی مگرد |
|
|
(همان: 972‑974) |
از دیگر نشانگرهای وجهی معرفتی برای بیان تصور و گمان شخصی نشانگر وجهی «برآنم» است:
برآنم که تو خویش لهراسپی |
|
گر از تخمة شاه گشتاسپی |
|
|
(همان: 313‑314) |
گاهی نشانگر وجهی «برآنم» در معنای «تصمیم دارم» نوعی ابزار برای بیان الزام درونی است که تضمین در اجرای کار را بیان میکند:
برآنم که تا زنده ماند تنم |
|
بر و بیخ بد از جهان برکنم |
|
|
(همان، ج 8: 23) |
از دیگر نشانگرهای وجهی، کاربرد قید «مگر» است:
سروش ار بیابد چو ایشان عروس |
|
دهد پیش هر یک مگر خاکبوس |
|
|
(همان، ج 1: 147) |
در این بیت، قید وجهی «مگر» در معنای «حتماً» ظاهر شده است که بیانگر اطمینان بالاست. گاهی اوقات «مگر» در معنای وجهی «شاید» و یا «امید و آرزو» هم به کار میرود؛ برای مثال در بیت:
مگر آن درختی که از کین برست |
|
به آب دو دیده توانیم شست |
|
|
(همان، ج 1: 647) |
تور و سلم ازسویی بخشش پدر را یک احتمال میدانند و ازسوی دیگر امید دارند که این کار صورت پذیرد.
گاهی حالت تردید و اضطراب با اگرهای پیدرپی نشان داده میشود که خود میتواند نشانگری برای بیان این نوع حالت باشد:
دل رستم از غم پراندیشه شد |
|
جهان پیش او چون یکی بیشه شد |
که گر من دهم دست بند ورا |
|
وگر سر فرازم گزند ورا |
دو کارست هر دو به نفرین و بد |
|
گزاینده رسمی نو آیین و بد |
هم از بند او بد شود نام من |
|
بد آمد ز گشتاسپ فرجام من |
وگر کشته آید به دشت نبرد |
|
شود نزد شاهان مرا روی زرد |
که او شهریاری جوان را بکشت |
|
بدان کو سخن گفت با او درشت |
به من بر پس از مرگ نفرین بود |
|
همان نام من نیز بیدین بود |
وگر من شوم کشته بر دست اوی |
|
نماند به زاولستان رنگ و بوی |
|
|
(همان، ج 5: 831‑819) |
همانگونه که دیده میشود، وجود اگرهای مکرر و بیان شرایط متفاوت، آن هم بهصورت مونولوگ حالت اضطراب و نگرانی را نشان میدهد. همین ساختار دوباره در داستان فریدون از زبان پادشاه یمن برای بیان حالت تشویش و تردیدهای درونی نشان داده میشود (همان، ج 1: 106‑114).
2ـ1ـ2 وجهیت گواهنمایی
زبانشناسانی که بر روی گواهنمایی کار کردهاند، فرمهای گوناگونی برای وجهیت گواهنمایی اره کردهاند؛ اما پالمر بیان میکند که اساساً دو نوع گواهنمایی وجود دارد: «حسی» و «گزارشی». گواهنماهای حسی شامل حواس ظاهری، استنباط از نشانهها، حس ششم و حواس عاطفی مانند دوستداشتن، تنفر، خشم، اضطراب و امثال آن است (palmer,2008: 35). نوع دوم گواهنمایی، «گزارشی» است. این نوع گواهنمایی به سه دستۀ کلی «دستدوم» (Report 2)، «دستسوم» (Report 3) و «عمومی» (Report (GEN)) تقسیم میشود. گزارشی دستدوم از شاهدی نقل میشود که مستقیم صحنه را دیده است. گزارشی دستسوم بدون شاهد مستقیم شنیده و نقل میشود که «شایعه» نمونهای از این گزارش است. گزارش عمومی شامل ادبیات شفاهی و حکایات است. حکایاتی را که با افعال «آوردهاند»، «آمده است»، «شنیدهاند»، «گفتهاند» و امثال اینها آغاز میشوند، میتوان نمونهای از این گزارشها به شمار آورد (ibid: 40). شاهنامه اندوختهای از دیالوگهای قهرمانان، پهلوانان، شاهزادگان، موبدان، پیشگویان و... است که هرکدام از این شخصیتها برای اثبات گفتهها و تصورات ذهنی و متوسلشدن به یک منبع معتمد از روشهای گوناگون استفاده میکنند. با توجه به این بستر، گواهنمایی جایگاه مهم و پررنگ در متن شاهنامه دارد. در این میان، توسل به گواه حسی دیداری و شنیداری برای اطمینان و اعتماد بیشتر در شاهنامه کاربردهای خاص خود را دارد. بعد از ازدواج پسران با دختران شاه یمن، فریدون تصمیم میگیرد پسران خود را بیازماید. او ابتدا پسران را آزمایش میکند تا نسبتبه نوع واکنش آنها تصمیم بگیرد. وی بعد از این آزمودن براساس دیدهها و شنیدهها و واکنش پسران که گواهی معتبر به شمار میرود، تصمیم میگیرد فرزندان را نامگذاری کند:
فریدون فرخ چو بشنید و دید |
|
هنرها بدانست و شد ناپدید |
|
|
(فردوسی، 1394، ج 1: 237) |
در این بافت، فعل «دانستن» براساس نشانههایی بیان شده است که فریدون از گواههای دیداری و شنیداری کسب کرده است.
استنباط از روی نشانههای دیداری از گواهنماییهای مطرح به شمار میرود. «تعبیر خواب» و «اخترشناسی» ازجمله این نوع گواهنماییهاست. «ستارهشناسی در شاهنامه علاوهبر برخورداری از دقت در بیان جزئیات، در شکلگیری رویدادها نیز جایگاه ویژهای دارد» (منصوریان سرخگریه، 1389: 147). همة تأویلاتی که از اخترشناسی به دست میآید، صددرصد اجراشدنی است و رهایی از آن امکانپذیر نیست:
بباشد همه بودنی بیگمان |
|
نجسته است ازو مرد دانا زمان |
|
|
(فردوسی، 1394، ج 5: 73) |
فریدون برای تقسیم ممالک افزونبر دقت به واکنشهای پسران در برابر اژدها (فریدون)، به گواه قویتری روی میآورد و آن هم کمکگرفتن از اخترشناسان است. دلیل فریدون برای بهکارگرفتن گواه معتبر نشاندادن تصمیم خود بر مبنای آگاهی و آزمایشهایی است که انجام داده است و نه میل شخصی:
پس از اختر گردگردان سپهر |
|
که اخترشناسان نمودند چهر |
نبشته بیاورد و بنهاد پیش |
|
بدید اختر نامداران خویش |
|
|
(همان، ج 1: 279‑280) |
از دیگر پیشبینیهای مطرح در شاهنامه، پیشبینی جاماسب، ستارهشناس معروف، از مرگ اسفندیار است (همان، ج 5: 44‑52).
گاهی پیشبینیها بر مبنای خوابهای دیدهشده انجام میگیرد. براساس نظر پالمر پیشبینی جزء وجهیت آینده و محتمل به شمار میرود (palmer,2008: 105). البته باید توجه داشت که در شاهنامه خواب پادشاهان و شاهزادگان و بزرگان و استنباط از روی نشانههای اخترشناسی و بهطور کلی این نوع پیشبینیها همیشه به وقوع میپیوسته و خلاف آن هیچگاه اتفاق نمیافتاده است؛ مانند تعبیرشدن خواب انوشیروان که یزدگرد از آن در نامهاش به مرزبانان طوس یاد میکند (فردوسی، 1394، ج 8: 374‑387).
گاه اتفاق میافتاده که نوع پوشش، شکل، اندام، جثه و... گواهی بوده که براساس آن، گوینده حدس خود را از گزاره بیان میکرده است؛ برای مثال هنگامی که اسفندیار بهمن را برای گفتوگوهای اولیه نزد رستم میفرستد به او سفارش میکند که اسبی سیاه سوار شود و پوششی متفاوت از سایرین داشته باشد؛ بهطوری که بر همگان روشن شود که او یک شاهزاده است:
بدو گفت اسب سیه برنشین |
|
بیارای تن را به دیبای چین |
برآنسان که هرکس که بیند تو را |
|
ز گردنکشان برگزیند تو را |
بداند که هستی تو خسرونژاد |
|
کند آفریننده را بر تو یاد |
|
|
(همان، ج 5: 228‑230) |
«بداند» در این بافت نشانگری است که بهسبب نوع برداشت از دیدن نشانهها و علائم بیان شده است. از دیگر گواههای معتبر، توسل به گزارشها و گفتههایی است که از افراد مطمئن و سرشناس نقل میشده است:
به رستم چنین گفت زال ای پسر |
|
تو را بیش گریم به درد جگر |
که ایدون شنیدم ز دانای چین |
|
ز اخترشناسان ایران زمین |
که هرکس که او خون اسفندیار |
|
بریزد سرآید برو روزگار |
|
|
(همان: 1455‑1457) |
زال برای اینکه گفتة خود را معتبر نشان دهد، از گواه گزارشی معتبر (دستدوم) بهره میبرد و شنیدة خود را از دانای چین نقل میکند. نامبردن از شخصیتهای شناختهشده و معتبر یکی از راههای موثقکردن گزارش است:
پشوتن برین بر گوای منست |
|
روان و خرد رهنمای منست |
|
|
(همان، ج 1: 815) |
اسفندیار در این بیت بهسبب سرشناسی پشوتن، او را شاهد قرار میدهد. گاهی در شاهنامه نامی از نقلکنندة خبر آورده نمیشود؛ اما صفات و اسمهایی مانند روشندل پارسی، بخرد، موبد، راهجوی و... مبنی بر این است که دریافت خبر از اشخاص معتمد بوده است:
چه گفتند دانندگان خرد: که |
|
هرکس که بد کرد کیفر برد |
|
|
(همان: 633) |
نوع دیگر گزارش، گزارش عمومی (General-GEN-) است. این گزارش به حکایتها و داستانهایی اشاره دارد که در ادبیات هر مللی دیده میشود. استناد به گفتههای باستانی زیرمجموعة این نوع گزارش قرار میگیرد. این نوع استناد در شاهنامه بسامد بالایی دارد. در ابتدای داستانِ رستم و اسفندیار، فردوسی گفتارهای نقلشده در متن را به منبع عمومی و گفته باستانی میرساند:
ز بلبل شنیدم یکی داستان |
|
که برخواند از گفتة باستان |
|
|
(همان، ج 5: 17) |
2ـ1ـ3 وجهیت رویدادی
وجهیت رویدادی به وجهیتی اطلاق میشود که در آن گزاره عملی نشده است؛ شامل اتفاقات محتمل آینده است که اتفاق نیفتادهاند؛ اما بالقوه هستند و ممکن است اتفاق بیفتند. این وجهیت شامل دو زیرمجموعه است: «وجهیت بایدی» (Deontic) و «وجهیت توانمندی» (Dynamic) (palmer, 2008: 70).
2ـ1ـ3ـ1 وجهیت بایدی
منبع وجهیت بایدی یک منبع بیرونی (external) است. این وجهیت شامل اجازه، اجبار، امر، وظیفه و تکلیف، پیشنهاد، پذیرش، تعهد، تهدید، مشاوره، درخواست و امثال اینهاست که همگی ازسوی یک منبع و نیروی بیرونی هدایت میشوند (ibid: 72-75). «الزام درونی» نیز در کنار این نوع الزام قرار میگیرد. «الزام درونی» الزامی است که در آن شخص خود را ملزم به انجامدادن کار، دستور، تصمیم یا تعهدی میکند که این نوع هم زیرمجموعة وجهیت بایدی قرار میگیرد.
یکی از نشانگرهای شایع وجهیت بایدی استفاده از واژگانی مانند «درخور»، «سزاوار»، «بهتر»، «شایست»، «شاید»، «سزد»، «زیبد» و امثال اینهاست. اینگونه نشانگرها یا بهصورت فعل به کار میروند و یا بهصورت اسم در جملة هسته قرار میگیرند و با آمدن فعل التزامی در جمله، وابستة وجهیت بایدی را شکل میدهند. پیشنهاد و تحریک برای انجام کار ازجمله معانی اینگونه نشانگرهاست:
چنین لشکری گشن ما را که هست |
|
بدین تنگ دزها نشاید نشست |
نشستیم و گفتیم با رایزن |
|
همه پهلوانان شدند انجمن |
ز هرگونه گفتیم و انداختیم |
|
سرانجام یکسر برین ساختیم |
که از تاج و ز تخت و مهر و نگین |
|
همان جامه روم وکشمیر و چین |
|
|
(همان، ج 8: 397‑400) |
«نشاید» یکی از نشانگرهای وجهی بایدی در معنای نهی است. همچنین فعل «ساختیم» در معنای «تصمیمگرفتن» نوعی الزام درونی است.
بدان کو به سال از شما کهترست |
|
نوازیدن کهتر اندرخورست |
گرامیش دارید و نوشه خورید |
|
چو پرورده شد تن روان پرورید |
|
|
(همان، ج 1: 447‑448) |
«درخور» از دیگر واژگان بایدی است. در این واژه وجهیت بایدی نه در معنای جبری و قهری که در معنای درخواست و پیشنهاد و ترغیب برای دلجوییکردن بیان شده است. نشانگر «سزاوار» و «به» در ابیات زیر نیز همچنین است:
سزاوار باشد ستودن تو را |
|
یلان جهان خاک بودن تو را |
|
|
(همان، ج 5: 491) |
همان به که سوی خراسان شویم |
|
ز پیگار دشمن تنآسان شویم |
|
|
(همان، ج 8: 279‑280) |
بدو گفت کز مردم پاکدین |
|
همانا نزیبد که گوید چنین |
|
|
(همان، ج 5: 916) |
«نزیبد» در معنای سرزنش و مؤاخذه زیرمجموعة وجهیت بایدی درظاهر منفی است. «همانا» از نشانگرهای بیان اطمینان و تأکید مطلب است.
به ایران تو را زندگانی بس است |
|
که تاج و نگین بهر دیگر کس است |
|
|
(همان، ج 8: 146) |
واژه «بس» در معنای «کافی است» در این بافت، از نشانگرهای وجهی و بیانگر معنای نهی از حضور اعراب در ایران است. گاهی واژة «بس» در معنای تأکید به کار گرفته میشود؛ مانند بیت زیر:
کزان خستگی بیم جان است و بس |
|
بر آنگونه خسته ندیدهست کس |
|
|
(همان، ج 5: 1246‑1249) |
وجه مدّنظر در این بیت اخباری است و «بس» برای برجستهکردن خبر به کار رفته است.
به مادر چنین گفت پس جنگجوی |
|
که نابردن کودکان نیست روی |
|
|
(همان، ج 8: 193) |
«روی» در معنای «چاره و صلاح» و همچنین «امکانداشتن» نوعی وجهیت بایدی و الزامی است.
سه پوشیده رخ را سه دیهیمجوی |
|
سزا را سزاکار بیگفتوگوی |
|
|
(همان، ج 1: 372) |
«بیگفتوگوی» در معنای «بیچندوچون» و «بیاما و اگر» از صورتهای قیدی وجهیت است که شدت الزام در اجرای کار را نشان میدهد.
همیباش در پیش او بر به پای |
|
وگرنه هماکنون بپرداز جای |
|
|
(همان، ج 5: 933) |
افعال امری درجات مختلفی دارند. برخی جبری و قهریاند و از شدت انجام بالایی برخوردارند؛ برخی دیگر نیز در معنای نصیحت، خواهش و درخواست به کار گرفته میشوند. در این بیت، افعال امری با توجه به بافت در معنای توصیه و نصیحت به کار رفتهاند. این توصیه، ارائة راهکار به رستم توسط زال با توجه به اضطرار پیشآمده، جنگ با اسفندیار، است.
زبهر شما از پدر خواستم |
|
سخنهای بایسته آراستم |
|
|
(همان، ج 1: 148) |
گاهی اوقات وجهیت بایدی در قالب صفات به کار گرفته میشوند. «بایسته» ازجملة این صفات است؛ یعنی سخنهایی را گفتم که لازم بود گفته شود.
«درخواست» از زیرمجموعههای وجهیت بایدی است. «طلبِ مشورت» نوعی درخواست همفکری است. نشانگر زبانی «رایزدن» از ابزارهای بیان مشورت به شمار میآید. در این بیت، پادشاه یمن درخواست مشورت و همفکری با بزرگان را دارد:
همیکرد خواهد ز چشمم جدا |
|
یکی رای خواهم زدن با شما |
|
|
(همان، ج 1: 107) |
در بیت زیر نشانگر زبانی خاصی دیده نمیشود و بافت بیانگر وجه درخواست و تقاضا (مشورت) است:
به دستور گفت ای سر راستان |
|
چه داری به یاد اندرین داستان؟ |
|
|
(همان، ج 8: 464) |
چنین گفت رستم که فرزند شاه |
|
برنجید ازینسان و پیمود راه |
خوریم آنچ داریم چیزی نخست |
|
پس آنگه جهان زیر فرمان توست |
|
|
(همان، ج 5: 357‑358) |
«دعوت» نوعی وجه بایدی است. «بخوریم» فعل التزامی است که در اینجا در معنای دعوت آورده شده است.
پیشنهاد از دیگر نمونههای وجهیت بایدی است. در اینجا «رایندیدن» دربردارندة معنای نهی و بازدارندگی است. بزرگان در پاسخ به طلب مشورت پادشاه یمن «کوتاهنیامدن و سستینکردن شاه» را پیشنهاد میدهند:
... که ما همگنان این نبینیم رای |
|
که هر باد را تو بجنبی ز جای |
|
|
(همان، ج 1: 117) |
یکی چاره دانم من این را گزین |
|
که سیمرغ را بازخوانم برین |
|
|
(همان، ج 5: 1234) |
«چاره» در این بافت نوعی نشانگر برای بیان پیشنهاد است که در قالب وجهیت بایدی مطرح میشود.
نمانم که تا شب بمانی به بند |
|
و گر بر تو آید ز چیزی گزند |
|
|
(همان، ج 5: 5079) |
از دیگر انواع وجهیت بایدی، بیان تعهد (commissive) است. تعهد از الزامات درونی است. در تعهد، گوینده ضمانت میکند که باید کاری انجام دهد (palmer, 2008: 70). این میتواند نوعی الزام درونی باشد. تعهد بالاترین درجة تضمین است. تعهد اغلب در قولدادنها (promises) و تهدیدها (threats) بیان میشود. در این وجهیت، گوینده هیچ مسئولیتی برای اجرای تعهد ندارد و ممکن است گزاره اجرا نشود. پالمر بیان تعهدات را شیوهای برای جذب مخاطب میداند (ibid: 198). تعهد رستم به اسفندیار درپی قبول صلح و تعهد اسفندیار به رستم درپی پذیرفتن بند، نمونههایی از اجرای تعهدات است. در بیت زیر «نمانم» در معنای «اجازه نمیدهم و نمیگذارم» از نشانگرهای بایدی است:
نمانم که تا شب بمانی به بند |
|
و گر بر تو آید ز چیزی گزند |
|
|
(فردوسی، 1394، ج 5: 5079) |
چو ایدر بیایی و فرمان کنی |
|
روان را به پوزش گروگان کنی |
به خورشید رخشان و جان زریر |
|
به جان پدرم آن جهاندار شیر |
که من زین پشیمان کنم شاه را |
|
برافروزم این اختر و ماه را |
که من زین که گفتم نجویم فروغ |
|
نگردم به هر کار گرد دروغ |
|
|
(همان: 279‑280) |
اسفندیار برای تأکید در اجرای تعهدات خود، گاه به «سوگند» متوسل میشود. «سوگند» نشانگری برای تضمین در اجرای گزاره ازجانب گوینده است. 2
اگر تاج از آن تارک بیبها |
|
شود دور یابد جهان زو رها |
سپاری بدو گوشهای از جهان |
|
نشیند چو ما گشته از تو نهان |
وگرنه سواران ترکان و چین |
|
هم از روم گردان جوینده کین |
فراز آورم لشکری گرزدار |
|
از ایران و ایرج برآرم دمار |
|
|
(همان، ج 1: 338‑335) |
تهدید یکی از زیرمجموعههای تعهد است. در این بیت، پسران تهدید میکنند که «اگر تاج پادشاهی ایرج را بگیری و سرزمینی غیر از ایران را به او بدهی که هیچ؛ وگرنه دمار از روزگار ایرج و ایران درخواهیم آورد». نکتة مهم، توجه به فعل «سپاری» است. این فعل دارای وجه الزام است که قهر و شدت انجام آن از فعل امر بیشتر است. درحقیقت بهجای اینکه گفته شود: «گوشهای دیگر از جهان را به او بسپر»، گفته شده است: «گوشهای از جهان را به او میسپاری»؛ یعنی با توجه به اوضاع و احوال موجود حتماً این کار را خواهی کرد. میزان سرزنش و مؤاخذه در این پیغام بسیار بالاست.
بسی خواهشش کرد کایدر بایست! |
|
چنین تیز رفتن تو را روی نیست! |
بدو گفت فرمان اسفندیار |
|
نشاید گرفتن چنین سست و خوار |
|
|
(همان، ج 5: 316‑319) |
فعل «خواهش کرد» از نشانگرهای وجهیت بایدی است که زیرمجموعة طلب و درخواست قرار میگیرد.
همی چشم داریم از آن تاجور |
|
که بخشایش آرد به ما بر مگر |
|
|
(همان، ج 1: 638) |
«چشمداشتن» در معنای «انتظارداشتن» نشانگر بایدی است. نوعی الزام است که از مخاطب در جهت انجام کار انتظار میرود.
همیخواهم از روشن کردگار |
|
که چندان زمان یابم از روزگار |
که از تخم ایرج یکی نامور |
|
بیاید برین کین ببندد کمر |
|
|
(همان: 557‑558) |
«خواهم» در این بافت یک نشانگر وجهی بایدی در معنای طلبکردن است. در اینجا چون مخاطب خداوند است، این نشانگرِ بایدی در جایگاه دعا وخواهش مطرح میشود.
پذیرم همی من فریب تو را |
|
نخواهم که بینم نشیب تو را |
به جان امشبی دادمت زینهار |
|
به ایوان رسی کام کژی مخار |
|
|
(همان، ج 5: 1172‑1173) |
فعل «پذیرش» نشانگر زبانی وجهیت بایدی برای بیان الزام درونی است. همچنین «زینهار» در معنای امان و مهلت نوعی «اجازه» است که در مجموعة الزامیها مطرح میشود. «نخواهم» در معنای تمایلنداشتن و یا دوستنداشتن نوعی نشانگر وجهی است.
2ـ1ـ3ـ2 وجهیت توانمندی
وجهیت توانمندی یکی دیگر از صورتهای وجهیت رویدادی است که شامل «توانایی» (Ability) و «تمایل» (willingness) است. منبع این وجهیت، درونی (internal) است (palmer, 2008: 70). از نشانگرهای این وجهیت میتوان به فعل «توانستن» اشاره کرد:
چو لشکر فراوان شود بازگرد |
|
به مردم توان ساخت ننگ و نبرد |
|
|
(فردوسی، 1394، ج 8: 268) |
هرمزد به این نکته اشاره میکند که به کمک مردم و سربازان میتوان از ایران دفاع کرد؛ بنابراین از یزدگرد میخواهد هرچه سریعتر به آمل برود و زمانی بازگردد که لشکر با تعداد افراد بیشتری فراهم شده باشد.
3ـ انواع دیگر وجهیت (Other types of modality)
پالمر بعد از معرفی وجهیت در دو گروه گزارهای و رویدادی، به ذکر صورتهای دیگر وجهیت ازجمله پیشفرض، وجهیت منفی، پرسشی و ترس و آرزو و دعاها میپردازد (palmer, 2008: 10).
3ـ1 پیشفرض (پنداره) (Presupposed)
در این وجهیت گوینده فرض میکند که شنونده چیزهایی را دربارة موضوع مدّنظر میداند (از پیش انگاشتن). در این وجهیت گوینده اطلاعات را بهطور واقعی پذیرفته است؛ اما این لزوماً به معنی پذیرش مخاطب نیست. این گزارهها تنها یک پندار هستند و ممکن است مخاطب آنها را غیرواقعی بپذیرد. در جملة «او خوشحال است که شما حقیقت را میدانید»، گوینده این پیشفرض را دارد که مخاطبش حقیقت را میداند؛ اما این به معنای پذیرش واقعی ازسوی مخاطب نیست. «دانی» ازجمله نشانگرهای وجهیت پیشفرض در شاهنامه است که با توجه به بافت، درجه اطمینان بالایی دارد. یکی از کاربردهای این نوع وجهیت برجستهکردن و بزرگ نشاندادن گزاره یا همان پنداره است. بهگونهای که مخاطب با این نوع پندار در عمل انجامشدة پذیرفتن گزاره قرار میگیرد و اگر بگوید از آن اطلاعی ندارد و یا دروغ است، با توجه به اهمیت پیام، نشان از کمآگاهی اوست. در ابیات زیر، رستم با توجه به گستردگی و همهگیری گزاره، این پیشفرض را دارد که حتماً اسفندیار از بزرگی و افتخارات و پهلوانیهای اجدادش مطلع است. قید «همانا» تأکید بر دانستن این پیشفرض است:
جهاندار داند که دستان سام |
|
بزرگ است و بادانش و نیکنام |
همان سام پور نریمان بُدَست |
|
نریمان گرد از کریمان بُدَست |
بزرگ است و هوشنگ بودش پدر |
|
به گیتی سیم خسرو تاجور |
همانا شنیدستی آواز سام |
|
نبد در زمانه چنو نیکنام |
|
|
(فردوسی، 1394، ج 5: 646-652) |
بدانی که من سر ز فرمان شاه |
|
نتابم نه ازبهر تخت و کلاه |
|
|
(همان: 861) |
اسفندیار با اشاره به نوع فرمانبرداری خود و جدیتی که در فرمانپذیری از گشتاسپ دارد، با بهکارگرفتن «بدان» این پیشفرض را دارد که همگان ازجمله رستم به این نوع اطاعتپذیری اشراف دارند. با توجه به این شناخت، درخواست از اسفندیار برای سرپیچی از گشتاسپ کاملاً بیجاست.
3ـ2 آرزوها (Wishes) و ترسها (fears)
پالمر امیدها و ترسها را نوعی اضطراب معرفتی میداند. البته خود پالمر به این نکته اشاره میکند که قسمتی از این بحث در وجهیت معرفتی جای میگیرد و قسمتی در وجهیت بایدی (palmer, 2008: 13)؛ مثلاً زمانیکه گفته شود «من میخواهم که تو موفق شوی» و معنی امید و آرزو از آن برداشت شود، در حوزة معرفتیها جای میگیرد و زمانیکه گفته میشود «من میخواهم که تو این کار را انجام دهی»، یعنی این درخواست را از تو دارم و این را از تو طلب میکنم؛ این مورد در حوزة بایدیها مطرح میشود. همچنین در جملة «من میترسم این کار را بکنم»، نوعی تردید و نگرانی درک میشود که ذیل معرفتیها مطرح است. نشانگرهای تبرک، دعا، نفرین و... نیز در این قسمت مطرح میشود.
امید من آنست کاندر بهشت |
|
دلافروز من بدرود هرچ کشت |
|
|
(فردوسی، 1394، ج 5: 1430) |
معنای امید و آرزو همراه با بهکارگرفتن این واژه کاملاً محسوس است.
نخواهم که آید شما را گزند |
|
مباشید با من به بد یارمند |
|
|
(همان: 319) |
«نخواهم» در معنی «تمایل ندارم» و «آرزو ندارم» نوعی وجهیت دعایی است.
خنک شاه کو چون تو دارد پسر |
|
به بالا و فرّت بنازد پدر |
خنک شهر ایران که تخت تو را |
|
پرستند بیدار بخت تو را |
دژم گردد آن کس که با تو نبرد |
|
بجوید سرش اندر آید به گرد |
همه دشمنان از تو پر بیم باد |
|
دل بدسگالان به دو نیم باد |
همهساله بخت تو پیروز باد |
|
شبان سیه بر تو نوروز باد |
|
|
(همان: 483‑487) |
«خوشا» و«خنک» ازجمله نشانگرهای بیان خجستگی و فعل «باد» از افعال بیان دعا و نفرین است. ترس از دیگر صورتهای وجهیت است که پالمر به آن اشاره دارد. این وجهیت ممکن است با واژگان و نشانگرها بیان شود و یا بدون ذکر نشانگرهای زبانی باشد؛ بهگونهای که فقط ازطریق مفهوم و معنا میتوان به آن رسید:
چنین گفت پس با زواره به راز |
|
که مردیست این بدرگ دیوساز |
بترسم که با او نیارم زدن |
|
ندانم کزین پس چه شاید بدن؟ |
|
|
(همان: 1106‑1107) |
ترسیدن در اینجا در وجه نگرانی است که امکان ضعیف را نشان میدهد. کاربرد «ندانم» در ساختار پرسشی مبنی بر تردید و نبودِ قطعیت نتیجه، نگرانی موجود را تشدید میکند. گاهی «ترسیدن» در معنای اطمینان است؛ مانند بیت زیر:
ز بالا همیبگذرد فرّ و زیب |
|
بترسم که فردا ببیند نشیب |
همیسوزد از مهر فرش دلم |
|
ز فرمان دادار دل نگسلم |
|
|
(همان: 904‑905) |
در این بیت، اسفندیار با توجه به نوع جراحتهای رستم مطمئن است که در نبرد فردا شکست خواهد خورد. گاهی معنای ترس با توجه به بافت برداشتشدنی است؛ بدون اینکه صورتی از فعل ترسیدن بیان شود؛ برای مثال زمانی که رستم خسته و مجروح از جنگِ با اسفندیار بازمیگردد، با حالت ترس و نگرانی دربارة فرار از این مخمصه صحبت میکند. دریافت حالت ترس با توجه به بافت و فضای دیالوگ کاملاً محسوس است:
سپاسم ز یزدان که شب تیره شد |
|
دران تیرگی چشم او خیره شد |
برستم من از چنگ آن اژدها |
|
ندانم کزین خسته آیم رها؟ |
چه اندیشم اکنون جزین نیست رای |
|
که فردا بگردانم از رخش پای |
به جایی شوم کو نیاید نشان |
|
به زابلستان گر کند سرفشان |
|
|
(همان، ج 5: 1226‑1229) |
3ـ3 وجهیت پرسشی (Interrogative)
پالمر دربارة جملات پرسشی علاوهبر قصد حقیقی طرح پرسش، بحثی دیگری را با نام «پرسش بلاغی» (Rhetorical question) و «Expostulation» در معنای سرزنش و مؤاخذه مطرح میکند؛ مثلاً در جملة «چی؟ شما پایین بنشینید!» (palmer, 2008: 111) هدف از طرح پرسش اطلاعنداشتن و کسب آگاهی نیست؛ بلکه سرزنش و بهدنبال آن تحریکی است که فرد در جایگاه بالاتر بنشیند.
به رستم چنین گفت کای بدنشان |
|
چنین بود پیمان گردنکشان؟ |
|
|
(فردوسی، 1394، ج 5: 1108) |
در این بیت، هدف از طرح پرسشْ توبیخ و مؤاخذه بهسبب خلف وعده است.
چرا گم شد آن نیروی پیل مست؟ |
|
ز پیکان چرا کوه آهن بخست؟ |
|
|
(همان: 1140) |
از پرسش بلاغی در این بیت، معنای تمسخر و سرزنش دریافت میشود.
بزرگی و از شاه داناتری |
|
به مردی و گردی تواناتری |
یکی بزم جوید یکی رزم و کین |
|
نگه کن که تا کیست با آفرین؟ |
|
|
(همان: 564-565) |
در اینجا پرسش در معنای حقیقی مطرح است. پشوتن برای درگیرکردن ذهن اسفندیار و تلاش برای گرفتن تصمیم درست، پرسشی را در معنای واقعی مطرح میکند؛ اینکه اسفندیار باید به این مسئله فکر کند که بین خواهندة جنگ و خواهندة صلح، حق با کدام است. دربارة پرسش در معنای واقعی، ذکر این نکته لازم است که پرسش در معنای حقیقی و نه بلاغی در متن حماسی مثل شاهنامه بسیار کمرنگ است؛ زیرا اصولاً فضای نبرد و حماسه مجال فکر و تأمل برای پاسخگویی باقی نمیگذارد و بیشتر پرسشها بهمنظور ترغیب و انجام کار، توبیخ، سرزنش، حیرت و... به کار گرفته میشوند.
3ـ4 وجهیت منفی (Negative)
از دیدگاه پالمر وجهیت منفی تنها این نیست که بهجای صورت مثبت فعل، صورت منفی آن به کار رود؛ مثلاً بهجای «میتوان»، «نمیتوان» به کار گرفته شود؛ بلکه استفاده از واژگانی مانند هرگز، هیچ، هنوز، گاهی، بهندرت و... نیز دارای وجه منفی هستند (palmer, 2008: 176). دربارة وجهیت منفی صورتهای مختلفی برای بیان وجود دارد. یکی از صورتهای کاربرد وجهیت منفی بیان آن در قالب «کنایه» است:
از ایوان و خوان چند گویی همی؟ |
|
رخ آشتی را بشویی همی؟ |
|
|
(فردوسی، 1394، ج 5: 1352) |
«رخ آشتی را شستن» کنایه از ردکردن و خودداریکردن از صلح است که در معنای منفی آمده است.
به کاری مکن نیز فرمان زن |
|
که هرگز نبینی زنی رایزن |
|
|
(همان: 39) |
«هرگز» از قیود نفی است که در اینجا در معنای اطمینان همراه با لحن جدی اسفندیار بیان شده است. البته گاهی «هرگز» در معنای تأکید هم به کار میرود. در ابیات زیر کاربرد قید «هرگز» نفی موجود را مؤکد کرده است:
بسی پهلوان جهان بودهام |
|
به بد روز هرگز نپیمودهام |
|
|
(همان: 605‑607) |
تو را گر همی یار باید بیار |
|
مرا یار هرگز نیاید به کار |
|
|
(همان، ج 5: 1051) |
4ـ گذشتة وجهی (Past tense as modal)
پالمر در مبحث «گذشتة وجهی» به این نکته میپردازد که چشمگیرترین کاربرد زمان گذشته در بحث وجهیت بهکارگرفتن آن در جملات شرطی است. گذشته و حال هرچند واقعی هستند و در مقابل آینده (محتمل) قرار میگیرند، وقتی در جملات شرطی به کار برده میشوند، وجه محتمل و غیرواقعی به خود میگیرند. «پالمر برای جملات شرط، دو نوع «واقعی» و «غیرواقعی» (Real and unreal conditions) را مطرح میکند. از نظر وی در زبانهای متعدد نمود فعل (Tense) میتواند تعیینکنندة واقعی یا غیرواقعی جملات شرط باشد (palmer, 2008: 207). بنابه تعریف پالمر در شرط واقعی، امکان تحقق آزاد است. اینگونه از شرطیها در نمود و زمان حال و آینده تحقق میپذیرند: «اگر زودتر حرکت کنی، میرسی». در این جمله، فعل «حرکت کنی» در نمود مضارع التزامی و زمان حال و «میرسی» در نمود مضارع بعید (آینده) اتفاق افتاده است. گزاره هنوز اتفاق نیفتاده است و قابلیت این را دارد که عملیاتی شود. در جملة شرط غیرواقعی، نوعی تردید وجود دارد و از احتمالات صحبت میشود. «این نوع شرط در نمود گذشته صورت میگیرد و میتوان از آن حالت پیشبینی (Predictive) و یا حسرت را برداشت کرد» (ibid: 209)؛ مثلاً در جملة «اگر زودتر حرکت میکردی، میرسیدی»، از نوعی احتمال و در عین حال پیشبینی صحبت میشود. گوینده این عقیده را دارد که اگر مخاطب زود حرکت میکرد، بهموقع میرسید. این یک پیشبینی است؛ حال آنکه ممکن بوده است، اتفاقات دیگر در مسیرش رخ بدهد (احتمالات) و همین اتفاقات سبب میشد که دیر به مقصد برسد». البته این جمله میتواند در بافت دیگری معنای حسرت و تأسف از دیررسیدن را القا کند. گاهی بیان شرط بهصورت کاملاً غیرواقعی است. مثلاً در جملة «اگر من بهجای تو بودم، این کار را میکردم»، بهجای شخصِ دیگری بودن امری غیرممکن است؛ بنابراین شرطی غیرواقعی به شمار میرود. در شاهنامه شرط بهصورتهای مختلف به کار رفته است. ابیات زیر نمونههایی از جملات شرطی است:
شما هرچه گویم ز من بشنوید |
|
اگر کار بندید خرم بوید |
|
|
(فردوسی، 1394، ج 1: 155) |
در این بیت، فریدون شرط به مراد رسیدن پسران را در بهکارگرفتن سخنان خود میداند.
که چون آز گردد ز دلها تهی |
|
چه آن خاک و آن تاج شاهنشهی |
فریدون داشتن مناعت طبع را به کنارگذاشتن حرص و آز مشروط میکند.
سپاه دو کشور چو کردم نگاه |
|
از این پس جز او را نخوانند شاه |
اگر بیخ او نگسلانی ز جای |
|
ز تخت بلندت کشد زیر پای |
|
|
(همان: 470‑471) |
سلم در جملهای شرطی تور را به کشتن ایرج تحریک میکند. درحقیقت سلم میداند جملة شرطی «اگر نکشی کشته میشوی» کارسازتر از جملة امریِ محض «ایرج را بکش» خواهد بود. درحقیقت سلم شرط زندهماندن تور را در کشتن ایرج خلاصه میکند. نمونهای بارز از شرطی واقعی را میتوان در کلام سعد وقاص و بعدها فرستادة او دید. اگرهایی که شرط رستگاری را تنها به پذیرش اسلام وابسته میدانند:
اگر شاه بپذیرد این دین راست |
|
دو عالم به شاهی و شادی وراست |
همان تاج یابد همان گوشوار |
|
همهساله با بوی و رنگ و نگار |
شفیع از گناهش محمد بود |
|
تنش چون گلاب مصعد بود |
|
|
(همان، ج 8: 182‑184) |
همچنین است زمانی که رستم فرخزاد با دعا و درود سخن خود را آغاز میکند، فرستادة عرب با جملة شرط به او پاسخ میدهد. این نوع پاسخ برای رستم غیرمنتظره است؛ تاجاییکه حالت روحی او را بههم میریزد:
بدو گفت رستم که جان شاد دار |
|
به دانش روان و تن آباد دار |
به رستم چنین گفت کای نیکنام |
|
اگر دین پذیری علیکالسلام |
بپیچید رستم ز گفتار اوی |
|
بروهاش پرچین شد و زرد روی |
|
|
(همان: 208‑210) |
5ـ بافت و فضاسازی
همانگونه که پیشتر اشاره شد، از آنجا که اساس وجه معناشناسی است، شناسایی آن تنها با استفاده از نشانگرهای دستوری و زبانی کارساز نیست. در این میان، توجه به حالت و معنا و بافت جمله مسئلهای است که پالمر نیز مکرر به آن اشاره میکند. 3 گاهی حالات وجهی با توصیف صحنه برداشتپذیر است که میتوان آن را با توجه به بافت متن بررسی کرد. توجه به صحنه و فضاسازی در روایتها فَراتر از توجه به نشانگرهای دستوری و زبانی است؛ برای مثال در داستان رستم و اسفندیار، فردوسی صحنهای، دست چپ نشاندن، را که رستم با نبودِ دعوت و بیتوجهی اسفندیار روبهرو میشود، اینگونه به تصویر میکشد:
بیامد بران کرسی زر نشست |
|
پر از خشم بویا ترنجی به دست |
|
|
(همان، ج 5: 626) |
آنچه بهطور ضمنی در ذهن به تصویر کشیده میشود، این است که رستم فشار عصبی خود را از سر خشم به ترنج وارد میکند و آن را در مشت خود جابهجا میکند. این تصویرسازی علاوهبر آوردن واژة خشم گویای حالت روحی و روانی رستم است که عصبانیت و خشم خود را با فشارآوردن بر ترنج تخلیه میکند. همچنین زمانی که رستم بعد از بازگشتن از سرای اسفندیار و بعد از آگاهی از تصمیم وی به خانه بازمیگردد و با حالتی سراسیمه بهدنبال جمعآوری سلاح و لباس جنگی خود است، نوعی اضطراب و آشفتگی در واکنش او دیده میشود. تجسم این فضا ـ جمعآوری لباس با حالت آشفته و سخن با آنها ـ بهخوبی این حالت را القا میکند:
چو رستم بیامد به ایوان خویش |
|
نگه کرد چندی به دیوان خویش |
زواره بیامد به نزدیک اوی |
|
ورا دید پژمرده و زردروی |
بدو گفت رو تیغ هندی بیار |
|
یکی جوشن و مغفری نامدار |
کمان آر و برگستوان آر و ببر |
|
کمند آر و گرز گران آر و گبر |
زواره بفرمود تا هرچ گفت |
|
بیاورد گنجور او از نهفت |
چو رستم سلیح نبردش بدید |
|
سر افشاند و باد از جگر برکشید |
چنین گفت کای جوشن کارزار |
|
برآسودی از جنگ یک روزگار |
کنون کار پیش آمدت سخت باش |
|
به هر جای پیراهن بخت باش |
|
|
(همان: 933‑936) |
گاهی حالات وجهی از روایت صحنه و یا حالات شخصیتها برداشت میشود. این حالات بیانگر خشم، شرمندگی، اضطراب، نگرانی، غم و اندوه و... است:
تو را گر همی یار باید بیار |
|
مرا یار هرگز نیاید به کار |
|
|
(همان: 1051) |
دل من پر از خون شد و روی زرد |
|
دهن خشک و لبها شده لاژورد |
که تا من شدم پهلوان از میان |
|
چنین تیره شد بخت ساسانیان |
|
|
(همان، ج 8: 116‑117) |
نشست از بر باره بادپای |
|
پراندیشه از کوه شد باز جای |
بگفت آن شگفتی به موبد که دید |
|
و زان راه آسان سر اندرکشید |
|
|
(همان، ج 5: 343‑344) |
چو بشنید رستم غمی گشت سخت |
|
بلرزید برسان شاخ درخت |
|
|
(همان، ج 1: 112) |
6ـ گفتمان و نظام وجهی (Discourse systems)
پالمر به این موضوع اشاره دارد که «ابزارهای وجهی نقش مهمی در گفتمان اشخاص و مشارکین دارند. افراد با گفتمانهای مختلف از وجهیت برای بیان نگرش خود استفاده میکنند» (palmer, 2008: 58). به کمک بررسی جملات ازنظر قطعیت و نبودِ قطعیت و حدس و... متوجه خواهیم شد شرکتکنندگانی که با هم در تعامل هستند، چگونه نگرشهای خود را بیان میکنند و یا با چه گفتاری شخص دیگری را برانگیخته یا تحریک میکنند. نیز درمییابیم که در هر جملهای، چه اخباری و چه التزامی، که مشارکین بیان میکنند، چه روشهای زبانی مشخصی به کار گرفته میشود؛ چگونه یک جمله بهصورت پرسشی یا خبر یا واکنش و جواب درمیآید و نوع واکنشها و جوابها چگونه میتواند باشد و... . اینگونه است که بنابر نوع وجهیت و تأثیر آن در گفتمان و بنابر شخصیتها انواع استنباطها، سؤال و جوابها و تأکیدها را خواهیم داشت. توجه به این امر در شاهنامه با توجه به انواع بافتها و دیالوگها بسیار اهمیت دارد؛ برای مثال دعوت به صلح و سازش و میل به گفتوگو از همان ابتدا در دیالوگهای ایرج با اژدها (فردوسی، 1394، ج 1: 228‑229) و فریدون (همان: 417‑419) و تور (همان: 485‑505) دیده میشود؛ بهطوری که وی را جزو یکی از شخصیتهای صلحطلب در شاهنامه معرفی میکنند. فریدون برای انجام تصمیمات مهم برای جلوگیری از هرگونه اشتباه و غرضورزی به گواهنماییهای دقیق متوسل میشود که این امر بیانگر دقت وی در تصمیمات و اهمیت انجام کار است (همان: 220‑223 و 264‑265). بهکارگرفتن جملات امری و جبری پیدرپی بدون هیچگونه تأمل و تفکری نشان از خشم و شخصیت عجول تور دارد (همان: 304‑314 و 753‑757). کاربرد جملات پیدرپی پرسشی اسفندیار در معنای تحقیر و تمسخر رستم بعد از جنگ اول دیده میشود (همان، ج 5: 1140‑1144). جملات پرسشی پیدرپی عجز مخاطب را در جواب برجستهتر میکند. جملات پرسشی پیدرپی تور از ایرج (همان، ج 1: 478‑480) نیز همچنین است. سفارش به پاسداری از وطن و بیان حسرت و اندوه دربارة آن در گفتمان رستم فرخزاد در نامه به برادر (همان، ج 8: 35‑131) و یزدگرد به مرزبانان طوس (همان: 367‑387) مبین حس وطندوستی آنهاست. همچنین بهکارگرفتن افعال امری متعدد هرمزد فرخزاد درباب مراقبت از یزدگرد، نشانی از توجه او به شاه و آیندة ایران است (همان: 241‑249 و 255‑261). با توجه به بررسی ابیات، بسامد انواع ابزارهای زبانی در سه گروه «فعل»، «اسم، صفت، قید» و «حروف» به شرح زیر است:
شکل شمارة 1: بسامد نشانگرهای وجهی در بررسی سه داستان
در این بررسی ابزارهای زبانی بیشتربه صورت فعل 56 درصد نمود یافتهاند. اسم، قید و صفات وجهی (مانند سزاوار، بهتر، شایسته، درخور و...) 27 درصد، و حصر و قصر، شرط و... 17 درصد وجهیت را به خود اختصاص دادهاند.
7ـ نتیجهگیری
وجهیت یکی از مقولههای مهم زبانشناسی است که با نشاندادن جهان واقع و غیرواقع، امکانات، احتمالات و قطعیت موجود در جهانیهای پنهان متن را آشکار میکند. شاهنامه یکی از متون کلاسیکی است که بهسبب برخورداری از صحنهها و شخصیتهای مختلف قابلیت بررسی انواع نشانگرهای وجهی را در خود دارد. در این پژوهش انواع وجهیت و نشانگرهای وجهی در سه داستان شاهنامه (فریدون و رستم و اسفندیار و یزدگرد) تحقیق و بررسی شد. آنچه در ادامه میآید، نتایج کلی حاصل از این تحقیق است. این نتایج از صورت کلی بررسی زبانشناسانه و درنهایت تحلیل معناشناسانه استخراج شده است:
1) برای یافتن وجهیت تنها استناد به نشانگرهای صوری کافی نیست؛ بلکه توجه به معنی، بافت و نوع صحنهسازیها نیز اهمیت دارد.
2) در کنار فعل، اسم و صفتهای وجهی، کنایههای وجهی و ضربالمثلها نیز از صورتهای بیان وجهیتاند.
3) کنایههای وجهی بهصورتهای معرفتی، بایدی، منفی و... به کار گرفته میشوند؛ مانند کشتی به آب انداختن (قصدکردن)، رخ آشتی را شستن (ردکردن، منفی)، به چرم بودن گاو (نامعلومبودن)، کمربستن (تصمیم برای انجام کار).
4) در بررسیهای صورتگرفته انواع مختلفی از نشانگرهای وجهی در صورتهای فعل، قید، صفت، شبهجمله، عبارات و کنایات دیده شدند؛ از آن جمله است:
معرفتی: گرفتیم (تصور کردیم)، مگر (شاید)، بیگمان (بیشک)، گویی (انگار)، دانست (شناخت کلی، گواهنمایی)، شنیدم... (گواهنمایی)، گفتند، بیان سوگند، گواهدادن شخص معتبر، کاجکی، کاش، ببینیم...؟ (نبودِ قطعیت و معلومنبودن پایان کار).
بایدی: باید، خواهم (قصدکردن)، چشمداشتن (انتظارداشتن)، سپاری (تضمین در اجرا)، آورم، بیاورم، خواهم (بالاترین درجه تضمین ـ الزام درونی ـ با در نظر گرفتن بافت)، نفرمود (اجازه نداد)، همیجستم (خواستم، طلب کردم)، روی نیست (چارهای نیست)، بی گفتوگوی، اندرخور، شاید، بشاید، نشاید، سزا، سزید، نزیبد، بباشیم (الزام درونی)، نمانم (اجازه نمیدهم)، چه میبینید؟ (درخواست مشورت)، همان به... (بهتر).
دیگر صورتها: بترسم (ترس)، پراندیشه (حالت)، پژمرده (حالت)، روی زرد (حالت)، غمی گشت (حالت)، پر آب چشم، خواهم (آرزو)، دانی (پیشفرض)، بادا، انوشه، خنک، اگر، ار، چون، همانا (جدیت و قاطعیت)، ببینی... ـ در معنای خواهی دید ـ (تضمین)، یارستن (توانستن) و کلمات انحصاری مانند بس (جدیت و قاطعیت) و جز (جدیت و قاطعیت).
5) جملات پرسشی در شاهنامه کمتر در معنای پرسش واقعی هستند و بیشتر در معنای تحریک، مؤاخذه، تمسخر، تأکید و... ظاهر شدهاند. دلیل این نوع استفاده این است که صحنة حماسی مجالی برای پرسش حقیقی و فکرکردن باقی نمیگذارد و در این میان تحریک و ترغیب برای رسیدن به هدف مدّنظر یا توبیخ و مؤاخذه و تمسخر و... کاربرد بالایی دارد.
6) کاربرد فعل «ببینیم» در ساختار جملة پرسشی، نامشخصبودن نتیجه را میرساند.
7) گواهنماییها بیشتر از نوع گزارشی و در مرتبة بعد، برداشت از روی نشانه (خواب، اخترشناسی) است. ارائه و متوسلشدن به نشانههایی مثل اخترشناسی در مواقع خاص و موقعیتهای مهم اتفاق میافتد (فریدون: تقسیم ممالک؛ گشتاسپ: مرگ اسفندیار؛ رستم فرخزاد: آیندة ایران و جنگ با اعراب)؛ درحالی که گواه گزارشی در جایجای دیالوگها کاربرد دارد.
8) برای بالابردن میزان اطمینان و تضمین، «سوگند» و «گواهگرفتن شخص معتبر» کاربرد ویژة خود را دارد.
9) بهطور کلی شرطیهای موجود در داستانها بسیار کم در معنای بیان افسوس وحسرت ظاهر شدهاند. این امر میتواند دلیلی باشد بر نوع استفاده از جملات شرطی در ژانر حماسی که گذشته و افسوس در آن کاربردی ندارد و هرچه هست، اهمیت زمان کنونی و کارهای پیشروست؛ نه حسرت ازدسترفتهها.
10) ضربالمثلها یا جملاتی که با تجربههای مکرر ثابت شدهاند، زیرمجموعة وجهیت معرفتی با درجة تضمین بالا هستند.
11) گاهی حالت تردید و اضطراب با اگرهای پیدرپی نشان داده میشود که خود میتواند نشانگری برای بیان این نوع حالت باشد.
12) تنها نشانگرهای صوری و ظاهری القاکنندة بار وجهی نیستند؛ مواردی مانند فضا، بافت و درنهایت توجه کلی به معنا بیانگر حالات وجهی است.
پینوشت