نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشآموختۀ دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجفآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجفآباد،
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Since Saeed Nafisi's research, many corrections of Rudaki's poems (Divan-e Rudaki) are published, where the authors have sought to provide a more accurate correction and explanation. The disappearance of Rudaki's Divan and the scattering of his poems in different versions have made the compilation of all versions and providing texts containing Rudaki's poems a challenging task for researchers. Consequently, correcting Rudaki's verses to achieve a revised and refined text is difficult. Sometimes, despite the existence of versions, researchers have incorrectly incorporated deviations into the text of their books which are not supported by any available version. In such cases, researchers have either followed Nafisi's corrections and his alternative versions or been indifferent to the old and challenging versions, by neglecting the distortions and alterations introduced by copyists. Careful consideration of the aforementioned issues and considering the recurring mistakes in Rudaki's collections raises the question: Which are verses of Rudaki's Divan in the available books where the accuracy of versions is disregarded. In this study, an attempt is made to propose corrections for some of Rudaki's verses, supported by precision in manuscript versions, including the vocabulary versions of Asadi Tusi (Lughat-e Furs) and the historical version of Sistan.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
سعید نفیسی در سالهای 1309، 1310 و 1319 مجموعهای در سه مجلد از احوال و آثار و اشعار رودکی منتشر کرد. پس از آن، با اصلاح کاستیها و خطاهای این سه مجلد، بار دیگر مجموعۀ دیگری با عنوان محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی به چاپ رساند. بهگفتۀ او، در این کتاب بخشهایی مانند منابع تدوین اشعار، اشعار منسوب به رودکی و نسخهبدلهای اشعار حذف شده است تا اینگونه از حجم کتاب کاسته شود (نفیسی، 1341، ص. 1). پس از نفیسی، مجموعههای متعددی از سرودههای رودکی منتشر شده است که در هر یک تأثیر فراوان پژوهشهای او به چشم میخورد. برخی مصححان کوشیدهاند با گردآوری منابعی که در آنها اشعار رودکی آمده است، کاستیهای تصحیح نفیسی را برطرف و مجموعههای دقیقتری از سرودههای رودکی ارائه کنند؛ اما با دقت در این مجموعهها میتوان بیتهایی را یافت که همچنان تصحیح آنها مخدوش است و مصصحان نیز نتوانستهاند به نتیجۀ روشنی دست یابند. بر پژوهندگان پوشیده نیست که تصحیح سرودههای رودکی کار دشواری است؛ زیرا اشعار او در نسخههای متعددی پراکنده شده است که گردآوری همۀ آنها برای مصححان کار آسانی نیست. اگر مصححی بتواند همۀ نسخهها را فراهم آورد، فاصلۀ زمانی شاعر و پیچیدگیهای زبانی و ساختهای کهن شعر او مشکل دیگری است که پژوهنده برای رسیدن به متنی دقیق و پیراسته پیش رو دارد؛ ازاینرو، تصحیح برخی بیتها در مجموعههای رودکی همچنان با اشکالاتی روبهروست و نمیتوان بهیقین دربارۀ معنا و مفهوم آنها سخن گفت.
بیان مسئله
مبهمبودن برخی از بیتهای رودکی بیشتر به گشتگیها، تحریفها و تصحیفهای کاتبان مربوط میشود؛ اما پارهای از آنها نیز حاصل بیتوجهی مصححان به ضبطهایی است که در نسخهها آمده است. مصححان در مواردی بدون توجه به نسخهها تنها تصحیح نفیسی را تکرار کردهاند. اگر مصحح در این موارد به ضبط نسخهها پایبند باشد و از روش درپیشگرفته برای تصحیح عدول نکند، به نتیجۀ دقیقتری خواهد رسید. بههرروی، آنچه برای ارائۀ مجموعهای دقیق از سرودههای رودکی لازم است، فراهمآوردن همۀ نسخههایی است که اشعار رودکی در آنها دیده میشود، سپس ارزیابی و طبقهبندی نسخهها باتوجه به زمان کتابت آنهاست. پس از آن انتخاب روشی است که با درنظرگرفتن آن ضبطها و ساختهای کهن با بیتوجهی کنار گذاشته نشود. در این صورت، میتوان امیدوار بود که مصحح مجموعهای از اشعار رودکی فراهم آورد که در آن گامی فراتر از پژوهشهای پیشین برداشته باشد.
پیشینۀ پژوهش
در این مقاله پیشنهادهایی برای تصحیح بیتهایی از رودکی ارائه شده که در برخی مجموعهها نیامده است، مانند دو بیت زیر که در لغت فرس و لغتنامۀ دهخدا دیده میشود و در مقالۀ واکاوی چند بیت منسوب به رودکی سمرقندی براساس چند منبع کهن نیز به آنها اشاره شده است:
- ورد نه جیست و کروش و خرمی/ بانگ برزد از کروش و خرمی
- ای آنکه همی تاخته ریسی از منبر/ باریکتر از من نه بریسی نه برشتی
بیتهای دیگری نیز در مجموعههای اشعار رودکی به تصحیح و کوشش نفیسی، میرزایف، خطیبرهبر، حاکمی، منصور، شعار، دانشپژوه، رستم، امامی، احمدنژاد و رواقی دیده میشود. باتوجهبه آنچه در این کتابها آمده است و با دقت در نسخههای خطی میتوان تصحیح دیگری از آنها ارائه کرد. این بیتها عبارتاند از:
- بفنود تنم بر درم و آب و زمین/ دل بر خرد و علم و به دانش بفنود
- روی هر یک چون دوهفته گرد ماه/ جامهشان غفّه سموریشان کلاه
- به زلف کژ و لیکن به قد و قامت راست/ به تن درست و لیکن به چشمکان بیمار
- یکی نماند کنون زان همه، بسود و بریخت/ چه نَحس بود همانا که نَحس کیوان بود
- نه نَحس کیوان بود و نه روزگار دراز/ چه بود؟ مَنْتْ بگویم: قَضایِ یزدان بود
- بربط عیسی و لونهای فوادی/ چنگ مدک نیر و نای چابک جانان
- زان می خوشبوی ساغری بستاند/ یاد کند روی شهریار سجستان
- گفت ندانی سزاش و خیز و فرازآر/ آنکه بگفتی چنانکه گفتی نتوان
- بر دختی مدح عرجه کرد زمانی/ ورچه بود چیره بر مدایح شاهان
بحث اصلی
یکی از کاستیهای مجموعههای رودکی بیتوجهی برخی از مصححان به ضبط نسخههای خطّی بوده است. در مواردی دیده میشود که مصحح ضبط کهن و دشوار را کنار گذاشته و بیت نادرستی را به متن دیوان برده است که در ادامه به برخی از این بیتها اشاره میشود:
بفنوده است جهان بر درم و آب و زمین |
|
دل تو بر خرد و دانش و خوبین بفنود» |
این بیت در لغتنامۀ دهخدا ذیل «فنودن» باتوجهبه تصحیح اقبال و با نشانۀ تردید (؟) آمده است (دهخدا، 1377، ص. 17۲۲8).
در صحاح الفرس (738 ق.) آمده است: «بفنوده است جهان بر درم و آب و زمین/ دل تو بر خرد و دانش و خوبی بفنود» (نخجوانی، 13۵۵، ص. 9۲). مصحح ضبطهای متفاوتی را از دو نسخۀ صحاح الفرس آورده و درنهایت بیت را باتوجهبه لغت فرس تصحیح کرده و در حاشیه نوشته که در لغت فرس بهجای «خوبی» واژۀ «خوبین» آمده است. باید دقت داشت که کهنترین نسخۀ صحاح الفرس که در اختیار مصحح بوده، در سال 10۲0ق. نوشته شده است و در آن ضبط آشفتهای از بیت دیده میشود: «بفنودم ز جهان و سر درم لمحب زمین...» (همان، ص. 9۲، ح.ش ۲0-۲۲).
در لغت حلیمی (شرح بحر الغرائب) که بهگفتۀ ذاکرالحسینی (138۲، ص. ۲۲) پس از سال 87۲ ق. و پیش از 888 ق. تألیف شده، بیت رودکی ذیل واژۀ «فنودن» آمده است که ضبط آن در چهار نسخۀ کتابخانههای ملّی (9۲9-930 ق.)، ایاصوفیه (مورّخ 9۵9-961 ق.)، فاتح (بدون تاریخ) و مجلس (بدون تاریخ) از این قرار است:
- ملّی: بفنودست به جهان بر درم و آب و زمی/ دل تو بر خرد و دانش و خوبی بفنود (حلیمی، 9۲9-930ق، ص. 341).
- ایاصوفیه و مجلس: بفنودست جهان بر درم و آب زمی/ دل تو بر خرد و دانش و خوبی بفنود (حلیمی، 9۵9ق.، ص.197؛ حلیمی، بیتاالف، ص. 13۵).
- فاتح: بفنودست جهان بر درم آب و زمی/ دل تو بر خرد و دانش و خوبی بفنود (حلیمی، بیتاب، ص. 18۵).
در فرهنگ وفایی (933ق.) ذیل واژۀ «فنوذ» در نسخۀ کهن کتابخانۀ مجلس به شمارۀ 90867 مورّخ 1001ق. بیت رودکی ذیل واژۀ «فنوذ» اینگونه آمده است:
بفُنُودَم به جهان بر درم و آب و زمین |
|
دل تو بر خرد و دانش و خوبی بفنود |
در مجمع الفرس سروری (1036ق.) ذیل واژۀ «فنود» بیت رودکی اینگونه آمده است: «بفنود تنم بر درم و آب و زمین/ دل بر خرد و علم و بدانش بفنود» (سروری کاشانی، 1340، ج۲/9۵9).
در فرهنگ رشیدی (1064ق.) بیت رودکی اینگونه است: «بفنود تنم بر درم و آب زمین/ دل بر خرد و علم بدانش بفنود» و در حاشیه از نسخۀ سلطانی آوردهاند: «بفنود تنم بر درم و آب و زمین/ دل بر خرد و علم بدانش بفزود» (تتوی، 1337، ج۲/10۵6).
بیت رودکی در تصحیح نفیسی به ضبطی نزدیک است که در فرهنگ سروری و رشیدی دیده میشود:
بفنود تنم بر درم و آب و زمین |
|
دل بر خرد و علم و به دانش بفنود |
همین تصحیح در کتابهای میرزایف (19۵8، ص. ۵07)، منصور (رودکی، 1381، ص. 168)، شعار (رودکی، 138۲، ص. ۵۵)، رستم (رودکی، 1387، ص. ۵4) و رواقی (1400، ص. ۵0) نیز دیده میشود. میرزایف علاوهبر تصحیح بالا از فرهنگنامۀ وفایی بیت را اینگونه آورده است: «بفنودم به جهانپرورم آب و زمین/ دل تو بر خرد و دانش و خوبی بفنود» (میرزایف، 19۵8، ص. 61۲). دانشپژوه بیت را اینگونه آورده است: «بغنود تنم بر درم و آب و زمین/ دل بر خرد و علم و به دانش نغنود» (رودکی، 1383، ص. 46) و در جای دیگر بیت را مطابق فرهنگنامۀ وفایی به متن برده است (رودکی، 1383، ص. 79). قادر رستم در توضیح بیت نوشته است: «تدوینکنندگان د.آ.ش بهجای ”فنود“ ”غنود“ آورده و نوشتهاند: ”فنود“ فریفتهشدن است که در این مصراع معنی درست ندارد. اما به گواهی برهان ”فنود“ را به معنی ناله و زاری هم گفتهاند» (رودکی، 1387، ص. 133). امامی در مصراع دوم بهجای «بفنود» واژۀ «نفنود» را به متن برده است: «بفنود تنم بر درم و آب و زمین/ دل بر خرد و علم و به دانش نفنود» (رودکی، 1387، ص. 60، 74).
اقبال در تصحیح لغت فرس، بیت رودکی را براساس یک نسخه آورده و در حاشیه نوشته است: «کذا در س» (اسدی طوسی، 1319، ص. 108، ح.ش 8). نفیسی نسخۀ «س» را از نسخۀ موسوم به ملکالکلامی مورّخ 877ق. رونویسی کرده است. در نسخۀ ملکالکلامی بیت رودکی اینگونه آمده است:
بفنوذست جهان بر درم و آب و زمین |
|
دل تو پر خرد و دانش و خونین بفنوذ |
تصویر 1. لغت فرس، نسخۀ ملکالکلامی، مورّخ 877ق. (اسدی طوسی، 1400، ص. 498)
در نسخۀ دیگری موسوم به نسخۀ همایی، بیت رودکی ذیل واژۀ «قنود» اینگونه آمده است:
بقنودست جهان بر درم و آب و زمین |
|
دل تو بر خرد و دانش خوبن (خوبی) بقنود |
تصویر ۲. لغت فرس، نسخۀ کتابخانۀ ملّی (همایی سابق)، بیتاریخ، (اسدی طوسی، 1400، ص. 673)
واژۀ «قنود» نشان میدهد که احتمالاً این واژه را در نسخۀ اساس کاتب با «فای اعجمی» (فای سهنقطه) نوشته بودند و کاتب این نکته را درنیافته و آن را با حرف «ق» نوشته است. این تغییر را میتوان در نسخههای دیگر لغت فرس، ازجمله در نسخۀ پنجاب و نسخۀ نخجوانی نیز مشاهده کرد. در این نسخهها واژههای «افدستا»، «بافدم»، «نفام»، «فَنج» و… بهصورت «اقدستا»، «باقدم»، «نقام»، «قنج» آمده و صادقی این را نشانۀ کهنگی مادرنسخۀ این نسخهها دانسته است (اسدی طوسی، 1400، ص. هشتاد و پنج ـ هشتاد و شش؛ نود و یک).
صادقی نسخههای لغت فرس را در هفت گروه طبقهبندی کرده است که در این میان نسخۀ ملکالکلامی همراه با سه نسخۀ ایاصوفیه، نسخۀ شمارۀ 4۲98 دانشگاه تهران و نسخۀ همایی در گروه سوم طبقهبندی او قرار میگیرد (اسدی طوسی، 1400، ص. نود و هفت). باتوجهبه این طبقهبندی و با درنظرگرفتن این نکته که بیت رودکی پشتیبانی نسخههای دیگر لغت فرس را ندارد، بهتر است این بیت به نشانۀ تردید در قلاب [...] به متن دیوان رودکی برده شود. اما دربارۀ تصحیح بیت باید گفت که نفیسی و مصححان دیگر بیت را با تکرار «علم» و «دانش» آورده و با این کار بیت تحریفشده و سستی را براساس ضبط فرهنگ رشیدی و سروری به دیوان رودکی بردهاند. بهنظر میرسد که بیمعنابودن واژههای «خونین»، «خوبین» و «خوبن» در نسخهها دلیل اصلی این تغییر بوده است، تا آنجا که در صحاح الفرس، لغت حلیمی و فرهنگنامۀ وفایی، همانطورکه پیش از این گفته شد، این واژه را بهصورت «خوبی» آوردهاند. در این بیت احتمالاً واژۀ «خوبین» صورت دیگری از «خوبی» است، با این تفاوت که گاهی صامت «ن» را همانند یک صامت غیراشتقاقی به واژههایی میافزودند که به مصوت بلند ختم میشد. صادقی در مقالۀ دو تحول آوائی در زبان فارسی حذف و اضافهشدن صامت «ن» بعد از مصوتهای بلند به این موضوع اشاره کرده است. صادقی شواهد فراوانی آورده که در آنها پس از مصوت بلند، صامت «ن» افزوده شده است و مینویسد: «کلماتی که در متون با n پایانی غیراشتقاقی آمدهاند و نگارنده به آنها برخورده است، بهترتیب الفبائی واژههای زیرند. طبعاً خوانندگان پژوهنده میتوانند مثالهای بیشتری به این فهرست اضافه کنند» (صادقی، 1383، ص. ۲). در اینجا به برخی از شواهد ایشان اشاره میشود: «انگشترین بهجای انگشتری»، «برترینجوینده بهجای برتریجوینده»، «بزرگترینجویی بهجای بزرگتریجویی»، «بیهمتان بهجای بیهمتا»، «پیشین بهجای پیشی»، «خوردنین بهجای خوردنی»، «دارون بهجای دارو»، «زنانشویی بهجای زناشویی»، «سانمان بهجای سامان»، «شکیبان بهجای شکیبا»، «فرونتر بهجای فروتر»، «کمین بهجای کمی»، «همپشتین بهجای همپشتی»، «همگین بهجای همگی»، «یکین بهجای یکی» (صادقی، 1383، ص. ۲-4). باتوجهبه توضیحات و شواهد صادقی میتوان گفت که واژۀ «خوبین» همان واژۀ «خوبی» است. البته در حدود جستوجوی نگارنده این واژه در متون نظم و نثر فارسی نیامده است. اما این نکته را باید درنظر داشت که بسیاری از شواهد صادقی نیز تنها در یک متن به کار رفته است و این بسامدِ یک بار کاربرد واژه در شعر رودکی را نمیتوان نشانۀ نادرستبودن ضبط «خوبین» دانست. با این توضیحات، پیشنهاد میشود که تصحیح زیر به دیوان رودکی برده شود:
بفنوده است جهان بر درم و آب و زمین |
|
دل تو بر خرد و دانش و خوبین بفنود |
۲. در لغت فرس به تصحیح اقبال ذیل واژۀ «غُفَّه» به معنی «پوستینی باشد از پوست بره و مویکی جَعد و نرم دارد» بیتی از رودکی آمده است:
روی هر یک چون دوهفته گردماه |
|
جامهشان غفّه سمورینشان کلاه |
واژۀ «سمورینشان» در تصحیحهای گوناگون دیوان رودکی و همچنین در لغت فرس به کوشش دبیرسیاقی (اسدی طوسی، 1336، ص. 9۵) بهصورت «سموریشان» آمده است: نفیسی (1341، ص. ۵38)؛ میرزایف (19۵8، ص. ۵67)؛ منصور (رودکی، 1381، ص. ۲40)؛ شعار (رودکی، 138۲، ص. 93)؛ دانشپژوه (رودکی، 1383، ص. ۵7)؛ رستم (رودکی، 1387، ص. 74)؛ امامی (رودکی، 1387، ص. 108)؛ احمدنژاد (رودکی، 1391، ص. 97)؛ رواقی (1400، ص. 8۲).
در دو نسخۀ لغت فرس کتابخانۀ ملک و کتابخانۀ تبریز (نخجوانی سابق) بیت رودکی به همان صورتی آمده که اقبال آن را به متن برده است:
تصویر 3. نسخۀ لغت فرس کتابخانۀ ملک، مورّخ 7۲۲ق. (اسدی طوسی، 1400، ص. 16)
تصویر 4. نسخۀ لغت فرس کتابخانۀ تبریز (نخجوانی سابق)، مورّخ 766ق. (اسدی طوسی، 1400، ص. 349)
واژۀ «سمورینشان = سمورین + شان» که بهصورت «سموریشان = سموری + شان» آمده، ضبط سادهشدهای است و بهتر است باتوجهبه نسخهها همان «سمورینشان» به متن دیوان رودکی برده شود.
به زلف کژ و لیکن به قد و قامت راست |
|
به تن درست و لیکن به چشمکان بیمار |
این بیت در کتاب خطیبرهبر (رودکی، 1368، ص. 79)، منصور (رودکی، 1381، ص. 1۲3)، شعار (رودکی، 138۲، ص. ۵6)، رستم (رودکی، 1387، ص. 31)، احمدنژاد (رودکی، 1391، ص. ۵4) و رواقی (1400، ص. 18) مانند تصحیح نفیسی است. میرزایف (19۵8، ص. ۵97) و دانشپژوه (رودکی، 1383، ص. 76) برخلاف نفیسی بهجای «قامت» واژۀ «بالا» را به متن بردهاند. امامی مطابق با ضبط المعجم فی معاییر الاشعار العجم بیت را اینگونه آورده است:
به زلف کژمژ لیکن به قد و قامت راست |
|
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار |
البته در تصحیح پایانی کتاب المعجم فی معاییر الاشعار العجم بهجای «لیکن»، در هر دو مصراع «لکن» آمده است (شمسقیس، 1388، ص. 388). جدای از تصحیحهای مختلفی که به آن اشاره شد، این بیت در نسخۀ کهن ترجمان البلاغه (کتابت ۵07ق.) اینگونه آمده است:
به زُلف کژّ و لیکن به قد و بالا راست |
|
به تن دُرُست و لیکن به چَمْشَکان بیمار |
(رادویانی، 1368ق، ص. ۲19، برگ ۲68 الف)
تصویر ۵. نسخۀ ترجمان البلاغه مورّخ ۵07ق. (رادویانی، 1368ق ، ص. ۲19، برگ ۲68 الف)
آتش نیز در تصحیح کتاب ترجمان البلاغه بهاشتباه «چشمگان» آورده است (رادویانی، 1368ق، ص. 8۲). در تصحیح این بیت بهتر است باتوجهبه ضبط نسخۀ ترجمان البلاغه بهجای «قامت» واژۀ «بالا» و بهجای «چشمکان» ضبط کهن «چَمْشَکان» به متن برده شود. واژۀ «چَمش» صورت دیگری است از «چشم» که در اشعار رودکی دو بار دیگر هم آمده است:
خلّخیان خواهی و جمّاش چمش از کفِ ترکی سیاهچمش پریروی |
|
گردسرین خواهی و بارِکمیان قامت چون سرو و زلفکانش چوگان |
بوزینه جست و گریز اندر زمی |
|
بانگ برزد از کروز و خرّمی |
او در توضیح بیت پس از اشاره به سخنان دهخدا نوشته است: «به این گفته باید افزود سبب کروز (شادمانی) و حرص بوزینه این است که وی از مکر سنگپشت که میخواست دل او را به خورد زنش بدهد، آگاه شده و با فریب سنگپشت را وادار کرده بود او را به ساحل بازگرداند. این بیت را همچنین ل. براگینسکایا از ”لغت فرس“ چاپ عباس اقبال که در این مورد مأخذ و نیز حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی بوده است، اخذ کرده و با تلحیح [تصحیح] ذیل ”درد تو چیست و کروژ و خرمی/ بانگ برزد از کروز و خرّمی“ در بخش بیتهایی که مدون از فرهنگها پیدا کرده است... آورده است و آن را باب ”دوستی کبوتر و زاغ...“ دانسته ولی تصحیح او غلط است و معنی را از بین برده و قافیه را به هم زده» (رودکی، 1387، ص. 16۲).
درحاشیۀ نسخۀ لغت فرس موسوم به نسخۀ تبریز (نخجوانی سابق) به شمارۀ 3639 (بخش دوم مجموعه) بیت رودکی اینگونه آمده است: «کروز نشاط بوذ، روذکی گوید شعر:
وردنه جیست و کروش اندر زمی |
|
بانگ بَربرد از کروز و خرّمی» |
تصویر 6. لغت فرس، نسخۀ تبریز (نخجوانی سابق)مورّخ 766ق. (اسدی طوسی، 1400، ص. ۲48)
در رونویسی از همین نسخه موسوم به لغت فرس نخجوانی در کتابخانۀ مجلس به شمارۀ 61438 که به خطّ محمدعلی مصاحبی نائینی در سال 131۲ش. نوشته شده (تصویر 7) و اقبال آن را با نشانۀ «ن» آورده است، ذیل واژۀ «کروز» بیت رودکی دیده میشود. این بیت در مقالۀ واکاوی چند بیت منسوب به رودکی سمرقندی براساس چند منبع کهن (دهقان و نویسندگان، 1400، ص. ۲0۵) نیز آمده است؛ اما نویسندگان این مقاله پیشنهادی برای تصحیح بیت ارائه نکردهاند:
وردنه جیست و کروش اندر زمی |
|
بانگ برزذ از کروش و خرّمی |
تصویر 7. لغت فرس نخجوانی، نسخۀ مجلس به شمارۀ 61438
نگارنده باتوجهبه ضبط نسخهها تصحیح قیاسی ذیل را پیشنهاد میکند:
وَز دَنَه جَست و کَرُوژ اندر زَمی |
|
بانگ بَرزَد از کَرُوژ و خُرَّمی |
در ضبط لغت فرس، «کروش» گشتۀ «کروژ» است و «دَنَه» نیز به معنای «نشاط و طرب و شادمانی» است. به احتمال فراوان این بیت از کلیله و دمنۀ رودکی و از باب «شیر و گاو» است، آنجا که «شنزبه» پس از رهایی از خلاب (باتلاق) به مرغزاری میرسد و نصرالله منشی مینویسد: «چون یکچندی آنجا ببود و قوّت گرفت و فَربه گشت، بَطَرِ آسایش و مستیِ نعمت بدو راه یافت و به نشاطِ هر چه تمامتر بانگی بکرد بلند» (منشی، 1384، ص. 61). در کتاب لغت فرس به تصحیح مجتبائی و صادقی ذیل واژۀ «کَروژ» بیت دیگری از رودکی آمده است که محتوایی شبیه به بیت بالا دارد:
با کروژ و خرمی آهو به دشت |
|
میخرامد چون کسی کو مست گشت |
۵. در فرهنگ لغت فرس تبریز (766ق.) و رونویس آن موسوم به لغت فرس نخجوانی (131۲ش.) ذیل واژۀ «تاخته» به معنی «ریسمان باریک باشد سخت» بیتی از رودکی آمده که این بیت در کتابهای چاپی لغت فرس نیامده است:
ای آنک همی تاخته ریسی از منبر |
|
باریکتر از من نه بریسی نه برشتی |
(اسدی طوسی، 1400، ص. 331؛ اسدی طوسی، 131۲، برگ 1۵0)
تصویر 8. لغت فرس، نسخۀ تبریز به شمارۀ 3639
تصویر 9. لغت فرس نخجوانی، نسخۀ مجلس به شمارۀ 61438
در لغتنامۀ دهخدا ذیل واژۀ «تاخته» نیز همین بیت آمده است:
ای آنکه همی تاخته ریسی از منبر (کذا) |
|
باریکتر از من نه بریسی نه برشتی |
این بیت در دیوانهای چاپی رودکی نیامده و بهجز لغتنامۀ دهخدا، در مقالۀ واکاوی چند بیت منسوب به رودکی سمرقندی براساس چند منبع کهن (دهقان و همکاران، 1400، ص. ۲04) نیز به آن اشاره شده است. البته نویسندگان مقاله برای تصحیح بیت پیشنهادی ارائه نکردهاند.
نگارنده تصحیح و معنای بیت را باتوجهبه ضبط نسخهها اینگونه میداند:
ای آنک همی تاخته ریسی [تو] از عنبر |
|
باریکتر از من نه بریسی نه برشتی |
در این بیت بهاحتمال فراوان واژۀ «منبر» گشتۀ «عنبر» است و به زلف و موی معشوق اشاره دارد. مصراع دوم نیز دربارۀ ضعف و ناتوانی عاشق است. رودکی خطاب به معشوق میگوید: ای کسی که از موی عنبرین خود ریسمانی باریک بافتهای (موی خوشبوی خود را بافتهای)، [این را بدان که] باریکتر از من هیچ ریسمانی را نبافتهای و هیچ نخی را نرشتهای.
در ادبیات فارسی «زلف عنبرافشان»، «زلف عنبربوی»، «زلف عنبرین»، «زلف عنبرشکن» بارها به کار رفته است. در شاهنامۀ فردوسی نیز گیسوی رودابه به عنبر تشبیه شده است:
یکی سرو دید از برش گِردماه |
|
نهاده به مه بر ز عنبر کلاه |
یکی نماند کنون زان همه، بسود و بریخت |
|
چه نَحس بود همانا که نَحس کیوان بود |
این دو بیت در تصحیحهای مختلف و گزیدهها و شرحهای اشعار رودکی به همین صورت آمده است: میرزایف(19۵8، ص. 4۵4)؛ شعار و انوری (136۵، ص. 111-113)؛ خطیبرهبر (رودکی، 1368، ص. ۲۵-۲6)؛ حاکمی (1377، ص. 34، 36)؛ منصور (رودکی، 1381، ص. 11۵)؛ شعار (رودکی، 138۲، ص.۲۲)؛ دانشپژوه (رودکی، 1383، ص. 37،114)؛ رستم (رودکی، 1387، ص. ۲8، 107)؛ امامی (رودکی، 1387، ص. ۲8)؛ امامی (1384، ص. 114 و 118)؛ احمدنژاد (رودکی، 1391، ص. ۵1، 1۲۵)؛ ملا احمداف (1393، ص. 11۲)؛ رواقی (1400، ص. 13، 17۲).
شعار در توضیح بیت نخست آورده است: «چه نحس بود این ریختن دندان! چه نحوستی بود که دامنگیرم شد! همانا نحسِ کیوان (نحس اکبر) بود» (شعار، 138۲، ص. ۲۲).
همۀ مصححان واژۀ «نحس» را به متن بردهاند و ازآنجاکه «کیوان» نحس اکبر است، در درستی ضبط «نحس» تردید نکردهاند؛ اما نگارنده بر آن است که در این دو بیت بهجای واژۀ «نحس» بهتر است واژۀ «بَخش» به متن برده شود، زیرا رودکی در این دو بیت دربارۀ «بخشِ کیوان» سخن میگوید؛ یعنی سرنوشت و تقدیری که از کیوان (به مجاز آسمان) به او رسیده است و آن را درمقابل حکم و فرمان پروردگار (قضای یزدان) قرار میدهد.
بهنظر میرسد که کهنترین منبع نفیسی برای تصحیح قصیدۀ رودکی تذکرۀ هفت اقلیم نوشتۀ امین احمد رازی بوده است. رازی تألیف این تذکره را از سال 996ق. آغاز کرده و در سال 100۲ق. به پایان رسانده است (رازی، 1378، ص. ده). در میان نسخههای تذکرۀ هفت اقلیم که طاهری (رازی، 1378، ص. دوازده ـ سیزده) برای تصحیح کتاب معرفی کرده، در نسخۀ مدرسۀ سپهسالار با شمارۀ 11۲3 مورّخ 10۲4ق. و نسخۀ کتابخانۀ ملک با شمارۀ 4313 مورّخ 1030ق. ابیات رودکی با ضبط «نحس» آمده است (رازی، 1378، ص. 1۵16)؛ اما در نسخۀ دیگری از همین کتاب در کتابخانۀ مجلس به شمارۀ 3۵۵41 مورّخ 1093ق. (تصویر 10) ابیات رودکی با ضبط «بخش» دیده میشود:
تصویر 10. تذکرۀ هفت اقلیم، نسخۀ مجلس به شمارۀ 3۵۵41 (برگ 41۲ب)
در این بیتها ضبط «بخش» دشوارتر از ضبط «نحس» است و احتمال تغییر «بخش» به «نحس» توسط کاتبان بیشتر است تا عکس آن؛ به همین دلیل، در دو بیت رودکی بهتر است که ضبط کهن «بخش» به متن برده شود.
در شاهنامۀ فردوسی نیز بارها به واژۀ «بخش» به معنی «نصیب و قسمت و سرنوشت» اشاره شده است:
همیخواست پیروزی و دستگاه ز بخش جهانآفرین بیش و کم |
|
نبود آگه از بخش خورشید و ماه نباشد، مپیمای برخیره دم! |
در توضیح واژۀ «بخش» خالقیمطلق اینگونه نوشته است: «عطا، بهره، موهبت (که از ایزد یا چرخ میرسد)، تقدیر، سرنوشت... و بخش خورشید و ماه یعنی سرنوشت مقدّر، گردش چرخ» (خالقیمطلق، 1399، ص. ۲83).
در دو بیت دیگر نیز فردوسی به «بخشِ کیوان و هور» اشاره کرده و خالقیمطلق دربارۀ آن اینگونه نوشته است: «بخش در اینجا یعنی موهبت، ویژگی، خصیصه» (خالقیمطلق، 1393، ج10/71):
کنون گر همه پیش یزدان پاک سپاسم ز یزدان که او داد زور |
|
بغلتیم با درد یکیک به خاک، بلنداختر و بخشِ کیوان و هور |
باتوجهبه آنچه گفته شد، میتوان تصحیح زیر را برای دو بیت رودکی پیشنهاد کرد:
یَکی نماند کنون زان همه، بسود و بریخت |
|
چه بَخش بود؟ همانا که بَخشِ کیوان بود |
در بیت نخست میگوید: از آن همه دندان، یکی باقی نماند، همه ساییده شد و ریخت. این چه سرنوشتی بود؟ همانا بخشش و دهشِ کیوان (آسمان) بود. سپس در بیت دوم میگوید: این سرنوشت، نه بخششِ کیوان (آسمان) و نه حاصل عمر درازِ من بود! پس چه اتفاقی افتاد؟ من به تو میگویم: حکم و فرمان پروردگار چنین بود.
بهار در تصحیح تاریخ سیستان آورده است:
بربط عبثی و فرشهاء فوادی |
|
چنگ مدک نیر و نای چابک حابان |
نفیسی تصحیح زیر را به مجموعۀ اشعار رودکی برده است:
بربط عیسی و لونهای فوادی |
|
چنگ مدک نیر و نای چابک جانان |
تصحیح شعار (رودکی، 138۲، ص. 3۵)، دانشپژوه (رودکی، 1383، ص. 39)، احمدنژاد (رودکی، 1391، ص. ۵9) مانند نفیسی است.
قادر رستم نیز برخلاف نفیسی مصراع دوم را اینگونه آورده است: «چنگ مدک نیز نای چابک جانان» (رودکی، 1387، ص. 37).
میرزایف (19۵8، ص. 480) و منصور (رودکی، 1381، ص. 140): «بربط عیسی و فرشهای فوادی/ چنگ مدک نیر و نای چابک جانان»؛
خطیبرهبر: «بربط عسی و فرشهاء فوادی/ چنگِ مدک نیر و نایِ چابک حابان» (رودکی، 1368، ص. 4۲)؛
امامی: «بربط عیسی و فرشهای فؤادی/ چنگ مدک نیز و نای چابک حابان» (رودکی، 1387، ص. 4۵؛ امامی 1384، ص. 1۵6)؛
رواقی: «بربطِ عیسی و لحنهای فؤادی/ چنگ مدکنیر و نای چابک حابان(؟)» (رواقی، 1400، ص. ۲6 و ۲43).
تصویر 11. تاریخ سیستان، نسخۀ کتابخانۀ مجلس به شمارۀ 16611، برگ ۲98
باتوجهبه تصویر نسخۀ تاریخ سیستان (تصویر 11) میتوان بیت را اینگونه خواند:
بربط عبئی و فرشهای فوادی |
|
جنک مدک نیر و نای جابک حابان |
واژۀ «فرشهای» در این بیت همانطورکه بهار در حاشیۀ تاریخ سیستان نوشته است، تقلید کاتب از بیت قبل است (جامۀ زرّین و فرشهای نوآئین) و چون در شعر نام سازها ازقبیل بربط و چنگ و نای آمده، در اینجا نیز بهجای «فرشهای» احتمالاً نام سازی به لفظ مفرد یا جمع بوده است (تاریخ سیستان، 1381، ص. 304، ح.ش 10)؛ ازاینرو، برخی مصححان به پیروی از نفیسی، واژۀ «لونهای» و برخی «لحنهای» را به متن بردهاند. ازآنجاکه این بیت نسخهبدلی ندارد، نمیتوان دربارۀ این واژه بهیقین اظهارنظر کرد؛ اما نگارنده بر آن است که احتمالاً بهجای «فرشهای» واژۀ «رودهای» به معنای «نغمهها و سرودها» در متن بوده است (ر.ک: دهخدا، 1377، ص. 1۲3۲8). ازسوی دیگر، نفیسی دربارۀ این بیت اینگونه نوشته است: «از این دو بیت همین قدر برمیآید که عیسی نامی بوده است بربطنواز و مدک نیر نامی چنگزن از خنیاگران مجلس امیر نصر بن احمد که تاریخ در حق هیچ یک معرفتی نمیدهد، اما مدک نیر چنان مینماید ترکی باشد؛ زیرا که این اسم به نامهای ترکان شبیه است و در هر صورت نام ایرانی نیست» (نفیسی، 1341، ص. 3۲0).
نگارنده واژۀ «عبئی» (حرف سوم بینقطه) در بیت را برخلاف مصححان «عیسی» نمیداند و احتمال میدهد که در اصل «عمّی» بوده باشد. بهگفتۀ صادقی، واژۀ «عمی شکل تحبیبی عمّ عربی است که در فارسی ایران با پسوند ـو تصغیر و تحبیب به شکل عمو درآمده و در فارسی تاجیکی با الحاق پسوند ـَک تحبیب بهصورت عَمَک به کار میرود» (صادقی، 1398، ص. 11). بهگفتۀ شفیعی در کتاب دفتر روشنایی که صادقی نیز به مطالب او اشاره کرده است: «این عنوان عمی در مقامات بایزید یکی از مسائل دشوار است و تصمیمگیری در باب آن هنوز برای من آسان نیست. نیکلسون آن را عُمَیّ (به صیغۀ تصغیر) ضبط کرده است و نورالدین شریبة نیز همین ضبط نیکلسون را پذیرفته، ولی احتمال اینکه این کلمه عمّی (عموی من) باشد احتمال دوری نیست، به عنوان یک کلمۀ خطاب عام در مورد افراد، همین طور که میگوییم: عمو فلانی و... در مقامات بایزید بسیارند کسانی از اهالی قومس که عنوان ایشان «عمی» است: عمی ولایی و عمی اسماعیل و عمی حسنِ دِرَزجی که پیر خرقۀ ابوعبدالله داستانی بوده است» (سهلگی، 1384، ص. 380).
واژۀ «فؤادی» نیز مانند «عمّی» احتمالاً «فؤاد + یای تحبیب» است و اگر واژۀ «رودهای» را در متن درست بدانیم، به نام قوّال یا خوانندۀ مجلس امیر نصر بن احمد سامانی اشاره دارد.
«کاف» در «مدک» نیز «کاف تحبیب» است که برای نامگذاری غلامان، کنیزان، مطربان و رامشگران به کار میبردند، چنانکه «سیماک» را در لغت فرس نام غلامان دانستهاند و شاهدی از عنصری آوردهاند:
به مستحقّان ندهی هر آنچه داری و باز |
|
دهی بمعجر و دستار سبزک و سیماک |
مسعود سعد سلمان نیز نام رامشگر مجلس شاه را «ماهوک» نوشته است:
ماهوک در میان چو درگردد، |
|
مجلس از خرّمی دگر گردد |
در شعر رودکی «مدک» مخفّف «محمدک» است که از «محمد + کاف تحبیب» درست شده است. بهگفتۀ صادقی، صورتهای دیگر «محمد» در گذشته «حم، حمد، مت، مم، مد، ممل، محم» بوده است که برخی مانند «ممک» را با کاف تحبیب نیز آوردهاند (صادقی، 1386، ص. 14-1۵، 18-19). واژۀ «نیر» در بیت نیز ممکن است تصحیف «پیر» باشد، همانطورکه صادقی نوشته است: «پیری شکل تحبیبی پیروز و نامهای دیگری مانند پیروزشاپور، پیروزنرسه و غیره است که با پیروز ترکیب شدهاند یا شکل تحبیبی پیر و نامهای ترکیبشده با پیر، مانند پیر چیر آتَخش (آتش)، پیرتهم و مانند آنها است که در فارسی میانه رایج بوده است» (صادقی، 1398، ص. 10). باتوجهبه آنچه گفته شد، میتوان نام چنگنواز مجلس امیر نصر بن احمد را «پیر مدک» دانست که مخفّف «پیر محمدک» است.
برخی مصححان واژۀ «جابک» در بیت را «چابک» خواندهاند و آن را صفتی برای مهارت و زبردستی مطرب دانستهاند. این واژه برای مطربان در متنهای ادب فارسی آمده است:
با دوستان یکدل با مطربان چابک ساقیان نادر و گویندۀ شیرینادا |
|
با ریدکان زیبا با ساقیان دلبر مطربان چابک و طمغاجی حاضرجواب |
اما باتوجهبه واژۀ «مَدَک» که نام چنگنواز مجلس شاه بوده و با «کاف تحبیب» آمده است، میتوان احتمال داد که واژۀ «جابک» نیز گشتۀ «چامَک» باشد و باید این واژه را نام نینواز مجلس شاه دانست. واژۀ «چامَک» احتمالاً مخفّف «چامَه + کاف تحبیب» است و اینجا «چامَه» نامی است که از «چِگامَگ» (čegāmag) پهلوی به معنای «ترانه و سرود» (مکنزی، 1373، ص. ۵8) گرفتهاند. «جانان» نیز صفت یا لقبیست که برای«چامک» آمده است (چامَکِ جانان). با توضیحاتی که گفته شد، میتوان تصحیح بیت را اینگونه دانست:
بَربَطِ عَمّی و رودهای فُؤادی |
|
چَنگِ مَدَکْپیر و نایِ چامَکِ جانان |
8. از کف ترکی سیاهحمش پریروی |
|
قامت چون سرو و زلفکانش چوگان |
در مصراع نخست «سیاهچمش» به اشتباه «سیاهحمش» نوشته شده است. بهار دربارۀ بیت دوم در حاشیه نوشته است: «کذاـ و وزن این مصراع ناقص است. شاید اصل چنین بوده: زان می خوشبوی ساغری بستاند. زیرا می را به خوشبویی نیز بسیار ستودهاند و برخلاف ”تن خوش“ نگفتهاند و دیده نشده و ”تن خوش بوی“ هم کذالک...» (تاریخ سیستان، 1381، ص. 30۵، ح.ش 3).
نفیسی بیت را اینگونه آورده است:
زان می خوشبوی ساغری بستاند |
|
یاد کند روی شهریار سجستان |
همۀ مصححان و شارحان بیت را مانند نفیسی آوردهاند: میرزایف (19۵8، ص. 481)، خطیبرهبر (رودکی، 1368، ص. 44)، حاکمی (1377، ص.۵4)، منصور (رودکی، 1381، ص. 140)، شعار (رودکی، 138۲، ص. 3۵)، دانشپژوه (رودکی، 1383، ص. 40)، رستم (رودکی، 1387، ص. 37)، امامی (رودکی، 1387، ص. 46؛ امامی، 1384، ص. 1۵7)، احمدنژاد (رودکی، 1391، ص. 60)، رواقی (1400، ص. ۲7).
تصویر 1۲. تاریخ سیستان، نسخۀ کتابخانۀ مجلس به شمارۀ 16611، برگ ۲98
در این بیت «تن خوش» به احتمال فراوان گشتۀ «بِتَنِ خویش/ به تنِ خویش» و به معنای «شخصاً» است؛ به این معنی که شاه شخصاً ساغری را از دست ترک سیاهچشم گرفته و منتظر نمانده است که آن ترک بهرسم ادب ساغری را به شاه تقدیم کند. برای «به تن خویش» رودکی در همین قصیده میگوید:
عذر رهی خویش ناتوانی و پیری |
|
کو به تنِ خویش ازان نیامد مهمان |
باتوجهبه آنچه گفته شد، میتوان تصحیح و معنای زیر را به متن برد:
زان به تَنِ خویش ساغری بستاند |
|
یاد کند روی شهریار سَجِستان |
معنی بیت: امیر از کفِ ترکی... از آن باده شخصاً ساغری بستاند و از شهریار سجستان یاد کند و به شادی او بنوشد.
9. گفت ندانی سزاش و خیر فرازآر |
|
آنک بگفتی چنانک گفتی نتوان |
تصحیح میرزایف (19۵8، ص. 484) و امامی (1384، ص. 160) مانند تصحیح بهار است، با این تفاوت که بهجای «خیر» واژۀ «خیز» را به متن بردهاند.
نفیسی بیت را با تصحیح زیرآورده است:
گفت ندانی سزاش و خیز و فرازآر |
|
آنکه بگفتی چنانکه گفتن نتوان |
منصور (رودکی، 1381، ص. 144)؛ دانشپژوه (رودکی، 1383، ص. 41)؛ امامی (رودکی، 1387، ص. 48) بیت را مانند نفیسی آوردهاند.
خطیبرهبر (رودکی، 1368، ص. 49)؛ شعار (رودکی، 138۲، ص. 39)؛ رستم (رودکی، 1387، ص. 38)؛ احمدنژاد (رودکی، 1391، ص. 61)؛ رواقی (1400، ص.۲9) نوشتهاند:
گفت ندانی سزاش و خیز و فرازآر |
|
آنک بگفتی چنانک باید نتوان |
تصویر 13. تاریخ سیستان، نسخۀ کتابخانۀ مجلس به شمارۀ 16611، برگ 301
همانطورکه در ضبط این بیت در نسخۀ تاریخ سیستان دیده میشود، کاتب نقطۀ برخی واژهها را کامل نمیگذارد، چنانکه «خیز» را «خیر»، «آنک» را بینقطه و «چنانک» را «جنائک» (حرف چهارم بینقطه) نوشته است. به همین دلیل، آخرین واژۀ بیت «بتوان» است که کاتب آن را «ئتوان» (حرف نخست بینقطه) نوشته است و مصححان نقطۀ حرف «ن» در واژۀ «گفتن» را مربوط به حرف نخست واژۀ «ئتوان» دانستهاند و آن را «نتوان» خواندهاند؛ اما با آوردن واژۀ «نتوان» نمیتوان معنای دقیقی از بیت دریافت. پس برخی مصححان بهجای «گفتن» واژۀ «باید» را به متن بردهاند که این ضبط در نسخۀ تاریخ سیستان نیامده است و معنای درستی هم ندارد. باتوجهبه ضبط نسخۀ تاریخ سیستان باید تصحیح زیر را به متن برد:
گفت ندانی سَزاش و خیز، فرازآر |
|
آنک بگفتی چنانک گفتن بتوان |
شاعر باتوجهبه بیت قبل میگوید: نمیتوانی آنگونه که سزاوار شاه است، او را ستایش کنی؛ امّا برخیز آن بیتهایی که سرودهای فراهم آور، چنانکه آنها را بتوان در مجلس شاه خواند. بهبیان دیگر، بیتهایی را فراهم آور که ارزش آن را داشته باشد که در مجلس شاه خوانده شود.
10. بر دختی مدح عرجه کرد زمانی |
|
ورچه بود چیره بر مدایح شاهان |
بهار در حاشیه نوشته است: «کذا؟... مجلۀ مهر: برد چنین مدح و عرضه کرد زمانی. ولی مأخذ آن را ننوشته و معلوم نیست صحیح باشد. چیره به معنی مسلط، رودکی گوید: جوانی گذشت و چیرهزبانی/ طبعم گرفت نیز گرانی» (تاریخ سیستان، 1381، ص. 307).
تصحیح میرزایف (19۵8، ص. 484) و خطیبرهبر (رودکی، 1368، ص. ۵0) مانند تصحیح بهار است.
نفیسی بیت را اینگونه آورده است:
برد چنین مدح و عرضه کرد زمانی |
|
ورچه بود چیره بر مدایح شاهان |
تصحیحهای ذیل نیز مانند تصحیح نفیسی است: منصور (رودکی، 1381، ص. 144)؛ شعار (رودکی، 138۲، ص. 39)؛ دانشپژوه (رودکی، 1383، ص. 4۲)؛ احمدنژاد (رودکی، 1391، ص. 61)؛ رواقی (1400، ص. ۲9).
قادر رستم بیت را با تصحیح نادرستی به متن برده است:
برد دختر مدح و عری جه کرد زمانی |
|
ورچه بود چیره بر مدایح شاهان! |
امامی در گزیدۀ اشعار رودکی آورده است:
پردختی مدح و عرضه کرد زمانی |
|
ورچه بود چیره بر مدایح شاهان |
او در توضیح بیت نوشته است: «معنی دو بیت اخیر: اگرچه در شاعری و ستایشگری مانند صریع الغوانی و در سخنوری همانند سحبان هستم، امّا بسیار میترسم که چنین مدح و ستایشی را پرداخته سازم و آن را یک زمان عرضه کنم؛ زیرا بیم آن دارم که عجز و ناتوانی مرا آشکار کند» (امامی، 1384، ص. 173).
امامی در دیوان اشعار رودکی برخلاف گزیدۀ اشعارتصحیح زیر را به متن برده است:
پردختن مدح [و] عرضه کرد زمانی |
|
ورچه بود چیره بر مدایح شاهان |
او در توضیح بیت نوشته است: «اصل: پردختی. از پردختن که صورتی کوتاهشده از پرداختن به معنی فراهمکردن یا درستکردن است» (رودکی، 1387، ص. 48، ح.ش 9).
تصویر 14. تاریخ سیستان، نسخۀ مجلس به شمارۀ 16611، برگ 301
باتوجهبه تصویر نسخۀ تاریخ سیستان، باید گفت که امامی واژۀ «پردختی» را در گزیدۀ اشعار رودکی بهدرستی به متن برده است و این واژه را نباید «پردختن» خواند. ازسوی دیگر، معنا و مفهوم این بیت و بیت قبل را نباید درهم آمیخت؛ زیرا هر کدام از این دو بیت معنای مستقلی دارد. با دقت در تصویر نسخۀ تاریخ سیستان، باید مشکل بیت را در واژۀ «عرجه» جستوجو کرد که مصححان آن را به «عرضه» بدل کردهاند. البته با این تغییر نیز بیت همچنان پیچیده و نامفهوم مانده است. به همین دلیل، نگارنده احتمال میدهد که واژۀ «عرجه» باید گشتۀ واژۀ «هرچه» باشد و با درنظرگرفتن این تغییر بهتر است تصحیح زیر به متن دیوان رودکی برده شود:
پَرْدَخْتی مَدْحْ هرچه کرد زمانی |
|
وَرچه بُوَد چیره بر مَدایحِ شاهان |
در این بیت «پَردَختی» از مصدر «پَردَختَن» به معنای «رهاکردن و ترککردن» و توسعاً به معنای «کنارگذاشتن و نادیدهگرفتن» است. رودکی در بیت دیگری میگوید:
آن رَخت و گُیان خویش من رفتم و پردختم |
|
چون کُرد بماندستم، تنها من و این باهو |
رودکی برای آنکه برتری امیر نصر بن احمد را نسبتبه شاهان گذشته نشان دهد، ستایش او را دشوارتر از شاهان پیشین میداند؛ پس میگوید: رودکی اگرچه در سرودن مدایح شاهان چیره است، هرچه زمانی مدح کرد، کنار گذاشت و نادیده گرفت. بهبیان دیگر، رودکی با اینکه در ستایش شاهان چیره و زبانآور است، اما به مدح و ستایش تو که رسید، هرچه زمانی مدح گفته بود، رها کرد و نادیده گرفت؛ زیرا تو از شاهان گذشته برتری و ستایش تو کار دشواری است، و از اینجاست که در بیت بعد میگوید:
مدح همه خلق را کرانه پدید است |
|
مدحت او را کرانه نیّ و نه پایان |
نتیجهگیری
مصححان و پژوهشگران میتوانند اشعار رودکی را از نسخههای خطی گردآوری کنند و پس از آن به ارزیابی و طبقهبندی نسخهها باتوجهبه تاریخ کتابتشان بپردازند. در گام بعدی روشی را در تصحیح متن انتخاب کنند که باتوجهبه آن ضبطهای کهن و دشوار کنار گذاشته نشود تا در پایان با ارائۀ دقیق نسخهبدلها متنی دقیق و پیراسته از سرودههای رودکی فراهم آید. در این مقاله کوشش شد باتوجهبه ضبط نسخهها و انتخاب ضبط کهن و دشوار، پیشنهادهایی برای تصحیح بیتهایی از رودکی سمرقندی ارائه شود که این پیشنهادها عبارتاند از:
دو بیت نخست باتوجهبه ضبط نسخههای کهن لغت فرس و بیت سوم با ضبط نسخۀ ۵07ق. کتاب ترجمان البلاغه به متن دیوان رودکی برده شود:
- بفُنوده است جهان بر درم و آب و زمین/ دل تو بر خرد و دانش و خوبین بفُنود
- روی هر یک چون دوهفته گردماه/ جامهشان غُفَّه، سمورینشان کلاه
- به زُلف کژّ و لیکن به قد و بالا راست/ به تن دُرُست و لیکن به چَمْشَکان بیمار
دو بیت زیر که در دیوانهای چاپی نیامده است، باتوجهبه ضبط نسخۀ لغت فرس مورّخ 766ق. و با تصحیح زیر به متن دیوان رودکی برده شود:
- وَز دَنه جَست و کَرُوژ اندر زَمی/ بانگ بَرزَد از کَرُوژ و خُرَّمی
- ای آنک همی تاخته ریسی [تو] ازعنبر/ باریکتر از من نه بریسی نه برشتی
دو بیت زیر باتوجهبه تصحیف واژۀ «بخش» به «نحس» تصحیح شود:
- یکی نماند کنون زان همه، بسود و بریخت/ چه بَخش بود؟ همانا که بَخشِ کیوان بود
- نه بَخشِ کیوان بود و نه روزْگارِ دراز/ چه بود؟ مَنْتْ بگویم: قَضایِ یزدان بود
بیتهای زیر نیز با درنظرگرفتن ضبط نسخۀ تاریخ سیستان به متن دیوان رودکی برده شود:
- بَربَطِ عَمّی و رودهای فُؤادی/ چَنگِ مَدَکْپیر و نایِ چامَکِ جانان
- زان به تَنِ خویش ساغری بستاند/ یاد کند روی شهریارِ سَجِستان
- گفت ندانی سَزاش و خیز، فرازآر/ آنک بگفتی چنانک گفتن بتوان
- پَرْدَخْتی مَدحْ هرچه کرد زمانی/ ورچه بُوَد چیره بر مدایحِ شاهان