بررسی و تحلیل وجه جمله در بخش اول و دوم تذکرةالاولیای عطار

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران

2 استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران

3 دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران

چکیده

وجه مقوله‌ای نحوی است که نگرش گوینده را دربارۀ موضوع سخن نشان می‌دهد. در این مقاله شرح‌حال دو عارف از بخش اول (جنید بغدادی و بایزید بسطامی) و دو عارف از بخش دوم (ابوالحسن خرقانی و ابوسعید ابوالخیر) از کتاب تذکرةالاولیا از منظر وجهی بررسی شده است. ابتدا وجه در دو دستۀ کلی وجه خبری و غیرخبری بسامدگیری، بررسی و تحلیل شده است. به‌طورکلی، بسامد وجوه غیرخبری در هر چهار بخش تفاوت معناداری ندارد و این موضوع را می‌توان ازلحاظِ سبک نثر تصوف و نیت گوینده و مؤلف تحلیل کرد. در بخش بعد، از میان وجوه غیرخبری بسامد وجه‌های امری، پرسشی و شرطی بررسی و مقایسه شده است. از این نظر بین دو عارف بخش اول و دو عارف بخش دوم تفاوت‌های معناداری وجود دارد. همچنین، دو عارف بخش اول ازلحاظِ به‌کارگیری انواع وجه شباهت تام دارند و دو عارف بخش دوم علاوه‌بر تفاوت با بخش اول، با یکدیگر نیز متفاوت‌اند و می‌توان آنها را ازنظرِ گفتمانی و سبک‌شناسانه تحلیل کرد. از منظر گفتمانی، در بخش دوم در مقایسه با بخش اول قدرت بیشتری جریان دارد. در بخش ذکر ابوسعید بیشترین میزان قدرت گوینده و نویسنده در مقایسه با مخاطب دیده می‌شود. بخش‌های ذکر ابوالحسن، جنید و بایزید در رتبه‌های بعدی قرار می‌گیرند. ازنظرِ سبکی نیز تفاوت‌های موجود در قسمت‌های بررسی‌شده و دیگر مؤلفه‌های جانبی بررسی‌شده نشان‌دهندۀ سبک متفاوت بخش اول و دوم تذکره است و گمان الحاقی‌بودن بخش دوم تذکره را تقویت می‌کند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Investigating Sentence Mood in the First and Second Parts of Attar's Tazkirat al-Awliya

نویسندگان [English]

  • Hosein Mostajeran 1
  • Taghi Poornamdarian 2
  • Ruhollah Hadi 3
  • Alireza Hajiannezhad 3
1 PhD Student of Persian Language and Literature, Department of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Humanities, University of Tehran, Tehran, Iran
2 Professor of Persian Language and Literature, Department of Persian Language and Literature, Research Institute of Humanities and Cultural Studies, Tehran, Iran
3 Associate Professor of Persian Language and Literature, Department of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Humanities, University of Tehran, Tehran, Iran
چکیده [English]

In this study, the biographies of two mystics from the first section (Junayd of Baghdad and Bayazid Bastami) and two mystics from the second section (Abu al-Hasan Kharaqani and Abu Sa'id Abu'l-Khayr) of the book Tazkirat al-Awliya are examined from a modal perspective. First, modality is analyzed in two categories: indicative and non-indicative. The total frequency of non-indicative moods in all four sections shows no significant difference. This difference can be analyzed in terms of the prose style of Sufism and the intentions of the speaker and author. In the next section, among the non-indicative moods, the frequencies of imperative, interrogative, and conditional moods are examined and compared. From this perspective, there are significant differences between the two mystics in the first section and the two mystics in the second section. Additionally, the two mystics in the first section show complete similarity in their use of different moods, while the two mystics in the second section, besides differing from the first section, also differ from each other, which can be analyzed from discourse and stylistic perspectives. From the viewpoint of power discourse, Abu Sa'id's section most prominently displays the power of the mystic, followed by the sections of Abu al-Hasan, Junayd, and Bayazid. From a stylistic perspective, the differences in modality and other examined elements indicate a distinct style between the first and second sections of the "Tazkirat", supporting the hypothesis that the second section might be a later addition.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Tazkirat al-Awliya
  • Sentence Mood
  • Author's Style
  • Discourse Analysis

مقدمه

وجه و مقولۀ وجهیت از دستورنویسی فرنگی وارد فارسی شد. پژوهشگران، دستورنویسان و زبان‌شناسان تعاریف و دیدگاه‌های متعددی دربارۀ وجه ارائه داده‌اند. لاینز معتقد است که وجهیت به نگرش و عقاید مردم دربارۀ گزاره‌های بیان‌شده و نیز به ادات اختیاری توصیف‌شده توسط آن گزاره‌ها اشاره دارد (Lyons, 1977, p. 541 )نقل‌شده از( آقاگل‌زاده و عباسی، 1391، ص. 136). کوﺋرک وجهیت را قضاوت گوینده دربارۀ اعتبار و صحت گزاره‌ها می‌داند (Quirk et al, 1985, p. 219) نقل‌شده از( آقاگل‌زاده و عباسی، 1391، ص. 136).

برخی وجه را مقوله‌ای دستوری می‌دانند، بعضی معنایی و عده‌ای قائل به هر دو دیدگاه شده‌اند (نک. فتوحی، 1398، ص. 285؛  فرشیدورد، 1392، ص. 346).

برخی در فعل به‌دنبال وجه هستند و بعضی در جمله (نک. مظاهری و همکاران، 1383، ص. 95-100؛  کریمی دوستان و ایلخانی‌پور، 1391، ص. 78-80). با در نظر گرفتن نظرات دستورنویسان و زبان‌شناسان این نتیجه به دست آمده است که وجه را باید در جمله درنظر گرفت و در تعیین آن به عوامل وجه‌ساز، ساخت فعل، معنا و ژرف‌ساخت جمله توجه کرد (نک. ناصری مشهدی، 1398، ص. ۱۱-25).

«وجهیت بر همۀ ویژگی‌های گفتمانی‌ای دلالت دارد که به نگره‌ گوینده/ نویسنده به ارزش درستی محتوای گزاره‌ای گفته و درعین‌حال به رابطۀ‌ وی با مخاطبش مربوط می‌شود» (فاولر،1390، ص. 30)؛ بنابراین، وجه می‌تواند از ساختارهای گفتمان‌مداری باشد که در تحلیل گفتمان به کار منتقد و تحلیلگر می‌آید.

همچنین، وجه می‌تواند یکی از مؤلفه‌های مهم در تشخیص سبک نویسنده باشد. کار سبک‌شناسی طبقه‌بندی و توصیف انتخاب‌های زبان‌شناختی است که نویسندگان و شاعران پیش روی خود دارند (سیدقاسم، 1396، ص. 24). فتوحی در کتاب سبکشناسی خود، برای نشان‌دادن بازتاب دیدگاه نویسنده در نحو به مسئلۀ وجهیت اشاره می‌کند و می‌نویسد: «وجه مقوله‌ای است نحوی ـ معنایی که نظر و دیدگاه گوینده را در جمله نسبت‌به موضوع سخنی که بیان می‌کند، نشان می‌دهد» (فتوحی، 1398، ص. 285).

پیشینۀ پژوهش

دربارۀ وجه جمله در متن تذکرةالاولیا پیش از این پژوهشی انجام نشده است. پیشینۀ این پژوهش از سه جهت بررسی می‌شود: اول، پژوهش‌های پیرامون خود مقولۀ وجه و وجهیت؛ دوم، بررسی وجه در متون ادبی و سوم، پژوهش‌های معطوف به تذکره و مقایسۀ‌ بخش اول و دوم آن.

برای حالت اول، منابع زیر وجود دارد:

مظاهری و همکاران (1383) در مقاله‌ای با عنوان «بررسی و تحلیل وجه التزامی در زبان فارسی» ضمن بیان دیدگاه‌های دستورنویسان در رابطه با وجه و به‌ویژه وجه التزامی سعی در نقد و تحلیل آن دیدگاه‌ها دارند. همچنین، می‌کوشند حدود و ثغور وجه التزامی را مشخص کنند و تعریفی جامع و مانع از آن ارائه دهند.

کریمی دوستان و ایلخانی‌پور (1391) در مقالۀ «نظام وجهیت در زبان فارسی» وجه و وجهیت را از دیدگاه زبان‌شناسانه بررسی کرده و نکات مهمی ازجمله توجه به ژرف‌ساخت و معنا در تعیین وجه جمله را یادآور شده‌اند. همچنین، ثابت می‌کنند که وجه را باید در جمله درنظر گرفت و نه در فعل.

ناصری مشهدی (1398) در مقالۀ «نگاهی تازه به وجه فعل در زبان فارسی» می‌کوشد با مقایسۀ دیدگاه‌های دستورنویسان و زبان‌شناسان تقسیم‌بندی دقیقی از انواع وجه در زبان فارسی ارائه دهد.

از منظر دوم نیز در سال‌های گذشته پژوهشگران کوشیده‌اند وجه را در بعضی متون ادبی کهن و متأخر زبان فارسی تحلیل و بررسی و کارکردهای گفتمانی آن را تبیین کنند؛ برای مثال می‌توان از پژوهش‌های زیر نام برد:

سیدقاسم و نوح‌پیشه (1393) در مقاله‌ای با عنوان «کارکرد گفتمانی وجه جمله در تاریخ بیهقی» پس از بسامدگیری وجوه پرسشی، امری، دعایی، شرطی و منادا از بخش‌هایی از تاریخ بیهقی، زینالاخبار و سلجوقنامه، تحلیلی گفتمانی از آنها ارائه کرده‌اند.

حجتی‌زاده (1396) در مقالۀ «وجه پنهان معنا و زبان پنهان واژه‌ها، بررسی نقش یاری‌رسان دلالت‌های ضمنی در تبیین اغراض ثانوی گزاره‌های پرسشی» برپایۀ معناشناسی زبانی و اغراض ثانوی گزاره‌ها وجه پرسشی را بررسی کرده است. در بخشی از این پژوهش، به‌کارگیری وجه پرسشی در قسمتی از گلستان سعدی با قصیده‌ای از پروین اعتصامی مقایسه و تحلیل شده است.

صفایی سنگری و قربانپور دلیوند (1397) در مقاله‌ای با عنوان «بررسی کارکردهای گفتمانی وجه فعل در غزل پست‌مدرن» با بررسی وجه در چند غزل پست‌مدرن فارسی، کارکردهای گفتمانی وجه اخباری، التزامی و امری آنها را تبیین و تحلیل کرده‌اند.

هادی و همکاران (1399) در مقالۀ «کاربرد بلاغی وجه جمله در خسرو و شیرین نظامی» بسامد وجوه امری، پرسشی، ندایی و شرطی در بخش‌های گوناگون خسرو و شیرین نظامی را گرفته و کارکردهای ادبی آنها تبیین کرده است.

از منظر سوم، پژوهش‌های معطوف به تذکرةالاولیا و مقایسه‌های بخش اول و دوم این کتاب مطرح است؛ برای مثال:

نظری چروده و مشکین دایم‌هشی (1399) در مقالۀ «بررسی سبک شخصی دو بخش اصلی و افزودۀ تذکرة‌الاولیای عطار براساسِ روش تحلیل آماری کیوسام» کوشیده‌اند با روش تحلیل آماری کیوسام یا جمع تصاعدی و با بررسی مؤلفه‌هایی چون طول جمله‌ها و واژه‌های نقشی متن دو بخش اصلی و افزودۀ‌ تذکرةالاولیا را با یکدیگر مقایسه و این فرضیه را ثابت کنند که مؤلف بخش اول و دوم یکسان نیست.

روضاتیان (1390) در مقالۀ «ملحقات تذکرةالاولیا (بررسی و مقایسۀ بینامتنی بخش اول و دوم تذکرةالاولیا)» به مقایسۀ بینامتنی بین متن تذکره و متون پیش از آن پرداخته است و صورت‌های گوناگونی از این مناسبات را با ذکر نمونه‌هایی تحلیل کرده است و به این نتیجه رسیده است که عطار در شرح احوال و نقل اقوال شخصیت‌های تذکره شیوۀ خاصی داشته است و این شیوه تنها در بخش نخست تذکره دیده می‌شود.

بهروزی‌فر (1392) در پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد خود با عنوان «شناسایی مؤلف متون کهن ادبی باتوجه‌به ساختارهای نحوی موجود در آن؛ (مطالعۀ موردی: تذکرة‌الاولیا)» به روش آزمون آماری (che square) سعی در شناسایی مؤلف متون ازطریقِ ساختارهای نحوی دارد.

همتی (1393) در پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی و مقایسۀ سبک‌شناختی بخش اول و دوم تذکره‌الاولیا» در نُه صفحه از این پایان‌نامه (43-51) با ذکر مثال‌هایی به توصیف بعضی مختصات نحوی تذکره پرداخته است.

روش تحقیق

ابتدا شرح‌حال چهار عارف از بخش اول و دوم تذکرةالاولیا انتخاب شده است. از بخش اول شرح‌حال جنید بغدادی و بایزید بسطامی و از بخش دوم شرح‌حال ابوالحسن خرقانی و ابوسعید ابوالخیر. مبنای انتخاب‌ها مؤلفه‌های زیر بوده است:

ساختار کلی این چهار بخش با یکدیگر شباهت دارد. هر چهار بخش با شرح‌حال عارف آغاز می‌شود. حکایت‌هایی از دوره‌‌های مختلف زندگی او آورده می‌شود. سپس با نقل‌قول‌هایی از عارف ادامه پیدا می‌کند و در آخر با مرگ او و حکایت‌هایی دربارۀ مرگش پایان می‌یابد.

از نه نسخه‌ای که بخش دوم در آن مکتوب است و شفیعی کدکنی در تصحیح تذکره از آنها استفاده کرده، ذکر ابوالحسن خرقانی در هر نه نسخه آمده است. ذکر ابوسعید ابوالخیر تنها در سه نسخه مکتوب است (نک. عطار، 1397، ص. هشتاد و شش)؛ بنابراین، از بخش‌هایی که ازنظرِ پشتوانۀ نسخ متفاوت است، دو بخش انتخاب شده است تا ویژگی‌ها و اصالت آنها در قیاس با بخش اول سنجیده شود.

بخش مربوط به ابوالحسن و ابوسعید ازلحاظِ حجم، اصالت و زیبایی قابل‌‌قیاس با بخش اول تذکره است.[1]

بخش‌های انتخاب‌شده شامل 12933 جمله است: 5493 جمله از بخش اول و 7440 جمله از بخش دوم.

درواقع، دو بخش اول و دوم تذکره به چهار قسمت مربوط به هر عارف تقسیم شده است. ابتدا وجه جمله‌ها در دو دستۀ کلی خبری و غیرخبری بررسی شده است. سپس از میان وجوه غیرخبری، وجه‌های امری، شرطی و پرسشی در هر چهار قسمت به‌صورتِ جداگانه بسامدگیری، مقایسه و تحلیل شده است.

سؤالات پژوهش

چهار قسمت بررسی‌شده ازنظرِ وجه چه تفاوت‌ها و شباهت‌هایی دارند؟

آیا می‌توان قسمتی از بخش دوم تذکره را ازنظرِ کاربرد وجه، هم‌سبک با بخش اول دانست؟

قسمت ذکر جنید بغدادی و بایزید بسطامی که از بخش اول هستند، ازنظرِ کاربرد وجه چقدر با یکدیگر شباهت دارند؟

آیا قسمت‌های ذکر ابوالحسن خرقانی و ابوسعید ابوالخیر ازنظرِ کاربرد وجه با یکدیگر شباهت دارند؟

به‌طورکلی، علت تفاوت‌ها و شباهت‌های کاربرد وجه در چهار بخش مدنظر چیست؟

بحث

وجه جمله‌هایی را که تصدق یا تکذب می‌شوند و از انجام‌گرفتن کاری یا وجود حالتی در گذشته، اکنون و آینده خبری می‌دهند وجه خبری می‌دانیم (نک. خانلری، 1386، ص. 29) و هرچه جز آن است، اعم از ندا، تمنا، شرط، پرسش، امر، دعا و… را غیرخبری به حساب می‌آوریم.

بسامد این وجوه در چهار بخش مدنظر به‌شکلِ زیر است:

جدول (1): بسامد وجه خبری و غیرخبری در چهار قسمت بررسی‌شده

Table (1) The frequency of indicative and non-indicative mood was investigated in four parts

جملات غیرخبری

جملات خبری

مجموع جملات

 

درصد

تعداد

درصد

تعداد

(24/23)

724

(76/76)

2391

3115

بایزید بسطامی

(58/22)

537

(42/77)

1841

2378

جنید بغدادی

(90/23)

790

(10/76)

2515

3305

ابوالحسن خرقانی

(36/23)

966

(64/76)

3169

4135

ابوسعید ابوالخیر

 

همان‌طورکه در جدول (1) مشخص است، بسامد وجه غیرخبری در چهار بخش بررسی‌شده به‌طورِ میانگین 23درصد است که فراوانی این وجه را در کل تذکره نشان می‌دهد. این مسئله در قیاس با متون ادبی دیگر بهتر مشخص می‌شود. چنانکه بسامد وجوه غیرخبری در رمان کلیدر (یک متن روایی فارسی) 8/7درصد و بسامد آن در نمایشنامۀ مرگ یزدگرد (یک متن دراماتیک فارسی که باید بیشترین گفت‌وگو و بالطبع بیشترین تنوع وجه را داشته باشد) 66/29درصد است (نک. قلی‌پور هفشجانی و دبیرمقدم، 1401، ص. 259-263). یا در خسرو و شیرین نظامی که یک متن کلاسیک روایی و گفت‌وگومحور است، بسامد وجه غیرخبری 15/17 است (نک. هادی و دیگران، 1399، ص. 23 - 24).

این موضوع از چند جهت تحلیل می‌شود:

  1. کاربرد وجوه مختلف در یک متن آن را از تک‌گویی صرف فراتر می‌برد و به چندصدایی در متن می‌انجامد. «تکثر وجوه متنوع فضایی دیالکتیک ایجاد می‌کند» (سیدقاسم، 1396، ص. 177) و نشان‌دهندۀ‌ دیالوگ و ساختار روایی در متن است. به‌کارگیری وجوه غیرخبری، زبان نوشته را به زبان دراماتیک نزدیک می‌کند. از ویژگی‌های زبان دراماتیک پویایی و کنش است؛ بنابراین، پویایی و کنش در متن تذکره زیاد است. «در بندهای خبری جریان تعامل یک‌سویه است؛ یعنی گوینده اطلاعات و خبر را عرضه می‌کند و مخاطب فقط آن را دریافت می‌نماید؛ بدون آنکه با موضوع درگیر شود یا واکنشی صورت بگیرد. به همین دلیل، جنبۀ‌ پویایی بندهای خبری کمتر از سایر بندهاست» (اعلایی، 1388، ص. 164).
  2. برخی زبان‌شناسان جمله‌ای را که فاقد اظهارنظر خاص ازجانب گوینده باشد، گزارۀ‌ خنثی در نظر گرفته‌اند؛ زیرا معتقدند که «مقولۀ وجهیت بار معنایی خاصی را به گزارۀ خنثی موجود در پاره‌گفت می‌افزاید» (نقی‌زاده، 1390، ص. 3). «وجه خبری نقش گفتاری بی‌نشان، انتقال خبر یا میزانی از اطلاعات به مخاطب است» (قلی‌پور و دبیرمقدم، 1401، ص. 261)؛ بنابراین، وجه خبری از این نظر وجهی خنثی است که در هر چهار قسمت بررسی‌شده کمتر به کار رفته است. یکی از دلایل آن این است که عرفا به گفتار بیشتر از نوشتار توجه داشته‌اند و بسیاری از بخش‌های کتاب، گفتارهایی است که مکتوب شده است. در گفتار گونه‌ای شهود وجود دارد و عواطف درگیری بیشتری با موضوع پیدا می‌کند ( نک. کروچه، 1358، ص. 1۰۶-110، 115). همچنین، در گفتار و به هنگام به‌کارگیری وجوه، صمیمیت و نزدیکی با مخاطب بیشتر است؛ براین‌اساس، کلام جهت‌گیری عاطفی پیدا می‌کند که نمود آن در وجوه غیرخبری بیشتر است.

دیگر آنکه عارف برای بسیاری از مسایل ایدﺋولوژی و دیدگاه دارد و می‌خواهد آن را به مرید یا مخاطب القا کند. پس خواسته و ناخواسته از وجوه گوناگون برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کند.

«در صیغه‌های خبری گوینده به روی‌دادن فعل یا وجود حالتی که از آن خبری دهد، یقین دارد و اسناد در آن قابل صدق و کذب است» (آقاگل‌زاده و عباسی، 1391، ص. 140). وجوه غیرخبری محتمل صدق و کذب نیست و این مسئله می‌تواند عارف را از بسیاری اتهامات و پرسش‌ها در امان نگه دارد. شیخ تمایلی به بررسی صدق و کذب سخنش ندارد. شفیعی‌کدکنی در زبان شعر در نثر صوفیه می‌‌نویسد:

«بیشتر نمونه‌های درخشان شطح در ادب عرفان اسلامی، دارای ساختار انشایی است نه خبری. شاید همین داشتن ساختار انشایی سبب شده است که تحمل‌پذیر شود و اگر ساختار خبری می‌داشت، مایۀ دردسر می‌شد، هم از آن‌گونه که «أنا الحق» حلاج با داشتن ساختار خبری مایۀ آن ‌همه آشوب شد، ولی «سبحانی مااعظم شانی» بایزید چون ساختار انشایی داشت به‌آرامی تحمل شد و هیچ‌کس به آن اعتراض نکرد» (شفیعی ‌کدکنی، 1392، ص. 439).

کاربرد ساختار غیرخبری، عارف را از بسیاری قضاوت‌ها و مشکلات در امان می‌دارد. ساختار هنری و عاطفی کلام با به‌کارگیری وجوه گوناگون غیرخبری تقویت می‌شود که اقناع مخاطب را در پی خواهد داشت.

  1. «تصوف قلمرو هنری زبان است. عرفان اصیل جز در یک زبان هنری و جمال‌شناسانه امکان تحقق ندارد» (شفیعی ‌کدکنی، 1392، ص. 39). هر هنری سبکی دارد و یکی از مؤلفه‌های سبکی تصوف می‌تواند همین به‌کارگیری زیاد وجوه غیرخبری باشد. چنان‌که در جدول 1 مشخص است، به‌کارگیری وجه غیرخبری در بخش‌های بررسی‌شده تفاوت معناداری ندارد. این مسئله می‌تواند به‌دلیلِ موضوع، درون‌مایه و نوع ادبی یکسان هر چهار قسمت باشد.
  2. یاکوبسن، زبان‌شناس و نظریه‌پرداز روس، در نظریۀ ارتباط کلامی خود براساسِ جهت‌گیری پیام به‌سمتِ گوینده، گیرنده و پیام، شش نقش یا کارکرد ارتباطی برای کلام درنظر می‌گیرد و برای هر کلام چند نقش ارتباطی در شمار می‌آورد. «در هر ارتباط، عناصر متفاوت به‌شکلِ ”کارکردهای متفاوت“ ظاهر می‌شوند؛ یعنی تأکید بر هریک از شش عنصر ارتباط، کارکرد زبان‌شناسیک خاصی می‌سازد… هر رابطه در چارچوب این شش کارکرد جای می‌گیرد و در پاری از این رابطه‌ها یکی از این کارکردها سلطه می‌یابد» (احمدی، 1370، ص. 66). در جملات اخباری جهت‌‌گیری پیام به‌سویِ موضوع (زمینه) پیام است و در جملات انشایی (به‌ویژه جملات ندایی و امری) جهت‌گیری پیام به‌سویِ مخاطب (گیرندۀ پیام). طبق نظریۀ یاکوبسن اگر جهت‌گیری به‌سمتِ موضوع پیام باشد، کارکرد ارجاعی کلام غالب است. این کارکرد، معنادهی جمله‌ای است که حتماً می‌خواهد به معنایی ارجاع دهد و معنایی را بیان کند که نه احساس فرستنده است، نه گیرنده و نه ضرورتاً زیباست؛ اما اگر جهت‌گیری پیام به‌سمتِ مخاطب باشد، کارکرد القایی یا همان ترغیبی کلام سلطه می‌یابد و گوینده می‌کوشد مخاطب را به چیزی ترغیب یا موضوعی را به او القا کند؛ بنابراین، از این نظر اگرچه در متن تذکره، مثل بیشتر متون، جملات خبری بیشتر به کار رفته است، توجه به مخاطب (گیرنده پیام) و ترغیب و تشویق مخاطب به موضوعات گوناگون و القای این موضوعات باعث افزایش بسامد وجه غیرخبری (انشایی) در هر دو بخش تذکره شده است (نک. جهاد، 1387، ص. 5-11؛ صفوی،1390، ج. 1/ 34-37؛ احمدی، 1370، ص. 66-68؛ فالر و همکاران، 1369، ص. ۷۶-85).

چنان‌که ملاحظه شد، بین متن بخش اول و دوم تذکره اشتراکات و شباهت‌هایی هست که به‌علتِ نوع ادبی مشابه این بخش‌هاست. «ولی نمی‌توان ادعا کرد، چنانچه دو متن ازلحاظِ نوع (نوع ادبی) مشابه باشند، پس باید شباهت ساختاری داشته باشند یا اگر دو متن شباهت ساختاری دارند، پس ازلحاظِ زبانی یکسان‌اند» (هلیدی و حسن، 1393، ص. 254)؛ بنابراین، اگرچه این چهار قسمت بررسی‌شده ازلحاظِ نوع ادبی یکسان‌اند و ازلحاظِ ساختاری شباهت دارند، اما ازلحاظِ زبانی سوای شباهت‌ها، تفاوت‌های معناداری نیز دارند که بیانگر تمایزهای گفتمانی و سبکی این بخش‌هاست.

در ادامه شباهت‌ها و تفاوت‌ها در سه وجه امری، شرطی و پرسشی در بخش‌های بررسی‌شده توصیف و تحلیل خواهد شد. 

وجه امری

«در صیغه‌‌های امری، فرمانی به نفی و اثبات می‌دهیم؛ یعنی به کسی می‌گوییم که کاری را انجام دهد یا ندهد و یا حالتی را بپذیرد یا نپذیرد» (آقاگل‌زاده و عباسی، 1391، ص. 142)؛ بنابراین، نهی نیز زیرمجموعۀ‌ امر در نظر گرفته شده است.

جدول بسامد وجه امری در چهار قسمت بررسی‌شده به‌شکلِ زیر است:

جدول (2): بسامد وجه امری در بخش‌های بررسی‌شده

Table (2). The frequency of imperative mood in investigated sections

جملات امری

مجموع جملات

 

درصد

تعداد

(65/4)

145

3115

بایزید بسطامی

(28/4)

102

2378

جنید بغدادی

(59/5)

185

3305

ابوالحسن خرقانی

(47/7)

309

4135

ابوسعید ابوالخیر

 

همان‌طورکه در جدول (2) مشخص است، نسبت وجه امری به کل جملات در بخش ذکر بایزید 65/4 است و در بخش ذکر جنید 28/4. هر دوی این بخش‌ها از قسمت اول تذکره هستند. همچنین، درصد به‌کارگیری این وجوه در بخش ذکر ابوالحسن 59/5 است که اندکی بیشتر از دو بخش قبلی است. درصد به‌کارگیری وجه امری در بخش ذکر ابوسعید 47/7 است که به‌شکلِ معناداری از دو عارف بخش اول بیشتر است.

وجه شرطی

«هرگاه واقع‌شدن یا واقع‌نشدن فعل مسلم نباشد، فعل در وجه التزامی آورده می‌شود. فعلی که به وجه التزامی است، اغلب به‌دنبال فعل دیگر می‌آید. در این وجه وقوع یا عدم وقوع فعل غیرقطعی است» (آقاگل‌زاده و عباسی، 1391، ص. 141). وجه شرطی مهم‌ترین زیرمجموعۀ وجه التزامی است. ازآنجاکه وجه التزامی اعم از وجه شرطی است، مسائلی که برای وجه التزامی آورده می‌شود، برای وجه شرطی هم معتبر است.

جدول بسامد وجه شرطی در چهار قسمت مدنظر به‌شکلِ زیر است:

جدول (3): بسامد وجه شرطی در بخشهای بررسی‌شده

Table (3).the frequency of conditional mood in investigated sections

جملات شرطی

مجموع جملات

 

درصد

تعداد

(81/5)

181

3115

بایزید بسطامی

(38/5)

128

2378

جنید بغدادی

(29/8)

274

3305

ابوالحسن خرقانی

(53/5)

229

4135

ابوسعید ابوالخیر

 

چنان‌که مشخص است، بسامد وجه شرطی در هر چهار بخش زیاد است. نسبت این وجه به کل جملات در بخش ذکر بایزید 81/5، در بخش ذکر جنید 38/5 و در بخش ذکر ابوسعید 53/5 که بسیار نزدیک به هم هستند؛ اما این نسبت در بخش ذکر ابوالحسن 29/8 است که با بخش‌های دیگر تفاوت معناداری دارد.

وجه پرسشی

پرسش‌ها را می‌توان به دو دسته‌ پرسش عادی و پرسش بلاغی (تأکیدی) تقسیم کرد: ۱. پرسش‌هایی که به‌قصدِ اطلاع از چیزی پرسیده می‌شوند و گوینده منتظر است تا شنونده پاسخی به او بدهد، پرسش عادی و ۲. پرسش‌هایی که گوینده مقصودش از بیان جمله به‌صورتِ پرسش آن است که معنی را آشکارتر و با تأکیدی بیشتر در ذهن شنونده جای‌گیر کند، پرسش بلاغی یا تأکیدی (نک. خانلری، 1386، ص. 109).

در جدول (4) بسامد مجموع هر دو نوع وجه پرسشی در بخش‌های بررسی‌شده آمده است. سپس در جدول (5) بسامد وجه پرسشی عادی و بلاغی و نسبت آنها به‌صورتِ جداگانه آورده شده است.

جدول (4): بسامد وجه پرسشی در بخش‌های بررسی‌شده

Table (4).the frequency of interrogative mood.in investigated sections

جملات پرسشی

مجموع جملات

 

درصد

تعداد

(61/5)

175

3115

بایزید بسطامی

(38/5)

128

2378

جنید بغدادی

(78/4)

158

3305

ابوالحسن خرقانی

(76/3)

160

4135

ابوسعید ابوالخیر

 

همان‌طورکه در جدول (4) آمده است، نسبت وجه پرسشی به کل جملات در بخش مربوط به بایزید 61/5 و در بخش مربوط به جنید 38/5 است که بسیار نزدیک به هم هستند. همچنین، این نسبت در بخش مربوط به ابوالحسن 78/4 است که به دو بخش قبلی نزدیک است، اما نسبت وجه پرسشی در بخش مربوط به ابوسعید 86/3 است که در مقایسه با عرفای بخش اول تذکره تفاوت چشمگیری دارد؛ اما چنان‌که گفته شد، پرسش عادی با پرسش بلاغی از جهات گوناگون متفاوت است. جدول زیر نسبت به‌کارگیری وجه پرسشی عادی و بلاغی را در بخش‌های مدنظر نشان می‌دهد.

جدول (5): بسامد وجه پرسشی عادی و پرسشی بلاغی در بخشهای بررسیشده

Table (5).the frequency of standard and rhetorical interrogative mood in investigated sections

جملات پرسشی بلاغی

جملات پرسشی عادی

مجموع جملات

پرسشی

 

درصد

تعداد

درصد

تعداد

(28/30)

53

(71/69)

122

175

بایزید بسطامی

(90/28)

37

(09/71)

91

128

جنید بغدادی

(50/40)

64

(49/59)

94

158

ابوالحسن خرقانی

(87/36)

59

(12/63)

101

160

ابوسعید ابوالخیر

 

همان‌طورکه در جدول (5) مشاهده می‌شود، نسبت وجه پرسشی عادی به پرسش بلاغی در بخش مربوط به ذکر بایزید حدود 70 به 30 و در بخش مربوط به ذکر جنید حدود 71 به 29 است. این نسبت در بخش مربوط به ذکر ابوسعید حدود 63 به 37 و در بخش مربوط به ذکر ابوالحسن حدود 60 به 40 است. چنان‌که مشخص است، بسامد وجه پرسشی بلاغی در بخش‌های مربوط به ذکر بایزید و جنید به هم نزدیک و کمتر از بخش دوم (ابوالحسن و ابوسعید) است؛ یعنی علاوه‌بر آنکه وجه پرسشی به‌طورِ کل در بخش اول بسامد بیشتری دارد، بسامد وجه پرسشی عادی نیز به‌میزانِ چشمگیری بیشتر است.

تحلیل گفتمان

«یکی از سؤالات اصلی در مطالعۀ گفتمان این است که چگونه باورها، کاربرد زبان و تعامل را کنترل می‌کنند» (وردانک، 1389، ص. 18). هلیدی وجه را مهم‌ترین بازنمود تعاملی زبان تلقی می‌کند و آن را نشان‌هندۀ‌ روابط بین نویسنده و خواننده می‌داند ((Haliday et al, 2004, P. 106-107؛ بنابراین، وجه از ساختارهای گفتمان‌مداری است که تحلیلگر می‌تواند در شناخت گفتمان متن از آن بهره ببرد.

«گفته ‌شده است آدمی برحسبِ طبیعت زیاده‌جو است و برای تفوق و برتری بر دیگران به هر کاری دست می‌زند. همۀ کارهای انسان در راستای تحقق یا به ‌هم ‌زدن تناسب قدرت است» (یارمحمدی، 1385، ص. 12). پس وجه را می‌توان ازنظرِ گفتمان قدرت تحلیل کرد. وجه می‌تواند همسو با قدرت فرد به‌کارگیرنده و نگاه او به مخاطب استفاده شود. این موضوع ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه باشد. در ادامه سعی شده است داده‌های این پژوهش از این نظر بررسی و تحلیل شود.

برای سهولت در ارجاع، تبیین و مقایسه و برای دید جامع‌تر و روشن‌تر ‌به داده‌های پژوهش، جدول‌های مربوط به وجوه امری، شرطی و پرسشی در دو نمودار زیر فشرده شده است. نمودار (1) و (2) به‌طورکلی بسامد وجوه امری، شرطی و پرسشی را در چهار بخش بررسی‌شده نشان می‌دهد.

نمودار ( 1): بسامد وجه امری، شرطی و پرسشی در چهار قسمت بررسی‌شده

Chart (1). The frequency of imperative, conditional and interrogative mood was investigated in four parts

نمودار (2): بسامد وجه پرسشی عادی و پرسشی بلاغی در چهار قسمت بررسی‌شده

همان‌طورکه در نمودار 1 مشخص است، در قسمت ذکر ابوسعید وجه امری بسامد بیشتری دارد. «در[جمله‌های] امری موقعیت و جایگاه گوینده نسبت‌به مخاطبش به او این امکان را می‌دهد که با بیان یک جملۀ امری، رفتار یا کنش مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد و او را وارد جریان تعامل کند» (قلی‌پور و دبیرمقدم، 1401، ص. 261). در کتب معانی نیز عمده‌ترین معنای ثانویه وجه امری تعجیز، تحریز و چیرگی بر شنونده است (نک. آق‌اولی، 1316، ص. 29-31)؛

بنابراین، گوینده هنگام استفاده از وجه امری بر شنونده چیره‌تر است و نیازی به توضیح نمی‌بیند، فرمان می‌دهد و مخاطب بی‌چون‌وچرا می‌پذیرد. هنگام استفاده از وجه امری گوینده امر خود را مطاع می‌داند. پس، از بین چهار عارف بررسی‌شده ابوسعید جایگاه بالاتر و قدرت بیشتری دارد.

پس از وجه امری، وجهی که گویندۀ آن ازنظرِ گفتمان قدرت در رتبۀ بعدی قرار می‌گیرد، وجه التزامی است که وجه شرطی یکی از زیرمجموعه‌های آن است. «وجه شرطی می‌تواند جایگزین مناسبی برای وجه امری باشد» (سیدقاسم و نوح پیشه، 1393، ص. 106).

در تعریف وجه التزامی گفته‌اند: «آن است که کار را به‌طریقِ شک و دو دلی و آرزو و خواهش و مانند آن بیان کند و چون پیرو جملۀ دیگر است، آن را ”وجه مطیعی“ نیز گویند» (یاسمی و همکاران، 1373، ص. 140). خانلری در کتاب دستور زبان فارسی وجه التزامی را مسلم‌نبودن وقوع فعل می‌داند و معتقد است «فعلی که از وجه التزامی بیاید، همیشه به‌دنبالِ فعلی دیگر قرار می‌گیرد» (خانلری، 1386، ص. 30). نکتۀ مهمی که در این دو تعریف به چشم می‌آید، مطیع‌بودن و پیروبودن و دنبال فعل دیگر قرارگرفتن است که با آنچه شیخ از مریدان و دیگر مخاطبان خود می‌خواهد، تناسب تام دارد.

همان‌طورکه در نمودار (1) مشخص است، در مجموع پرکاربردترین وجه غیرخبری در هر چهار بخش وجه شرطی است. باتوجه‌‌به ویژگی‌هایی که برای این وجه برشمرده شد، این وجه برای پند و اندرز و برانگیختن مخاطب مناسب است که با رویکرد عارف و رویکرد راوی سخنش همخوانی دارد. گوینده در جملات شرطی در مقایسه با جملات امری قدرت و قاطعیت کمتری دارد. او سعی در توجیه سخن خود دارد. در بسیاری از مواقع وجه شرطی شکل محافظه‌کارانه‌تر وجه امری است. در این‌گونه جملات، با تحقق شرط جواب شرط نیز محقق می‌شود. در این حالت، جواب شرط نتیجۀ‌ طبیعی تحقق شرط عنوان می‌شود. «جملۀجواب شرط درواقع پیش‌بینی نویسنده است و حکمی که خواننده را به پذیرش آن فرا می‌خواند» (سیدقاسم، 1396، ص. 170).

مثال: «اگر به اندوه پیش من آیی شادت کنم، اگر به نیاز آیی توانگرت کنم. چون از آن خویش دست بداری آب و هوا را مسخر تو گردانم» (عطار، 1397، ص. 736).

در این جمله‌ها مخاطب به اندوه و نیاز و دست از خویش بداشتن فراخوانده می‌شود.

مثال: «هرکه وا خدای تعالی زندگانی کند، دیدنی‌ها همه بدیده بود» (عطار، 1397، ص. 752).

یعنی دیدن همۀ دیدنی‌ها نتیجۀ‌ با خدا زندگی‌کردن است؛ پس به مخاطب توصیه می‌کند که اگر چنین خواسته‌ای دارد، باید با خدا زندگی کند. البته این موضوع ارزش‌قائل‌‌شدن برای مخاطب و حق انتخاب اوست.

در بخش ذکر ابوالحسن وجه شرطی هم‌زمان با کاهش وجه امری افزایش می‌یابد. این وجه میان وجوه بررسی‌شده بیشترین بسامد را دارد. این اتفاق نشان می‌دهد که پس از ابوسعید، ابوالحسن قدرت بیشتری دارد و با به‌کارگیری وجه شرطی، مخاطب خود را ملزم به انجام کاری می‌کند.

درواقع، وقتی کسی قدرت کافی برای امر مستقیم ندارد یا برای مخاطب خود احترام بیشتری قائل است، می‌تواند با استفاده از وجه شرطی مخاطب خود را برای انجام کاری متقاعد کند. این مسئله نشان‌دهندۀ‌ قدرت کمتر ابوالحسن ‌به ابوسعید است؛ اما درعین‌‌حال نشان‌دهندۀ قدرت بیشتر او ‌به جنید و بایزید است.

ازآنجاکه وجه، امکان و ضرورت گزاره را نشان می‌‌دهد، در وجه شرطی ضرورت اجرای فعل کمتر از وجه امری است؛ بنابراین، ازنظرِ گفتمانی قدرت شیخ در بخش ابوسعید بیشتر است و در بخش ابوالحسن متعادل‌تر شده است.

اما در وجه پرسشی عادی درواقع شکل کامل گفت‌وگو بین طرفین رخ می‌‌دهد. کسی چیزی می‌‌پرسد و دیگری پاسخ می‌‌دهد. قدرت پرسنده و پاسخ‌دهنده به هم نزدیک می‌‌شود. همان‌طورکه در نمودار (1) مشخص است، در ذکر احوال جنید و بایزید که از بخش اول تذکره هستند، وجه پرسشی با وجه شرطی بسامد تقریباً یکسانی دارند و از بخش‌های ابوالحسن و ابوسعید بیشتر به کار رفته‌اند. همچنین، وجه امری از هر دو بخش کمتر به کار رفته است؛ بنابراین، در بخش اول قدرت عارف کمتر، جایگاه او بین مردم پایین‌تر و اجازۀ سؤال از او بیشتر است. درواقع، مخاطب از او پرسش بیشتری در ذهنش شکل می‌‌گیرد و جرئت و جسارت پرسیدن آن را دارد. برخلافِ بخش‌ مربوط به ذکر ابوسعید که مخاطب باور راسخ‌تری به شیخ دارد و از او کمتر سؤال می‌‌کند. جبروت و هیمنۀ شیخ بیشتر و ذهن مخاطب دربارۀ او مریدانه‌تر است. در این بخش گاهی پیش می‌‌آید که مخاطب سؤالی دارد، اما آن را نمی‌‌پرسد، بلکه شیخ خود به فراست درمی‌‌یابد و آن را پاسخ می‌‌دهد؛ برای مثال:

«نقل است که کسی از دور جایی بیامد، به آوازۀ شیخ [دید] که حلوا به شکر می‌‌خورد. آن مرد را باطن بشولیده شد. شیخ گفت: ای فلان! بیا که ما را آزاد کرده‌اند. تو تنعم ظاهر منگر، تواضع باطن بنگر» (عطار، 1397، ص. 896).

نیز گاهی پرسش‌ها لحن محترمانه‌تری دارند:

«نقل است که شیخ را وقتی دل معلق کاری بود. ناگاه کار برآمد. شیخ گفت: کار ما خدای‌ساز بود. گفتند: کار همه‌کس خدای بسازد یا نه؟ گفت: سازد، ولکن ایشان را خیال من و تو بود. ما از او بینیم همه» (عطار، 1397، ص. 895).

درواقع در این بخش نبض کنش‌ها به‌میزانِ بیشتری در اختیار شیخ است.

به این نکته نیز باید توجه داشت که به‌طورکلی پرسش، چه ازجانب دیگران باشد چه ازجانب شیخ، نشان‌دهندۀ نزدیکی جایگاه پرسنده و پاسخ‌دهنده است و متن را از تک‌گویی صرف فراتر می‌‌برد و به فضای گفت‌وگو و پویایی متن کمک می‌‌کند.

این وضعیت دربارۀ پرسش عادی است؛ اما در پرسش بلاغی موضوع متفاوت است. پرسش بلاغی معمولاً برای تعجیز مخاطب و تأییدخواستن از او است و مخاطب را چندان در گفت‌وگو دخالت نمی‌‌دهد، بلکه می‌‌خواهد تأیید و تأکیدی بر سخن خود داشته باشد. پس پرسندۀ آن قدرت بیشتری دارد و سعی در اعمال این قدرت دارد. در تذکره این‌گونه پرسش‌ها را در بیشتر مواقع، شیخ از مخاطب خود می‌‌پرسد (نک. عطار، 1397، ص. 730، 875). گاهی هم خداوند، هاتف و ندای غیبی از شیخ چنین سؤال‌هایی دارند (نک. عطار، 1397، ص. 167، 171). همچنین، به‌ندرت مردم عادی یا جانوران ازین‌گونه پرسش می‌‌کنند (نک. عطار، 1397، ص. 170، 724).

بنابراین، پرسش بلاغی نیز در امتداد گفتمان قدرت شیخ است که از پرسش‌های بلاغی با جواب‌های آنی استفاده می‌‌کند. این جواب‌ها عملاً فضای گفت‌وگو را به‌سمتِ تک‌گویی می‌‌کشاند. در اصل این پرسش‌ها مجال تأمل و واکنش مخاطب را محدود می‌‌کند (نک. حجتی‌زاده، 1396، ص. 87-88).

همان‌طورکه در نمودار (1) و (2) مشخص است، بسامد وجه پرسشی بلاغی در بخش اول (جنید و بایزید) به‌میزانِ چشمگیری کمتر از بخش دوم (ابوالحسن و ابوسعید) است؛ یعنی علاوه‌بر کاربرد بیشتر وجه پرسشی در بخش اول، پرسش‌های عادی نیز بیشتر از پرسش‌های بلاغی به کار رفته است. پرسش‌های عادی برای کسب اطلاع و ایجاد گفت‌وگو و نشان‌دهندۀ فضای گفت‌و‌گو و گفتمان معتدل‌تر در بخش اول است؛ پس اگر ازنظرِ گفتمان قدرت بنگریم، در بخش‌های جنید و بایزید شیخ قدرت کمتری دارد، در بخش ابوالحسن این قدرت رو به فزونی می‌‌نهد و در بخش ابوسعید به اوج خود می‌‌رسد.

این موضوع را از دو نظر می‌توان تعلیل و تحلیل کرد: یکی گفتمان عارفی که از او سخن رفته است و دیگری گفتمان و سبک نویسنده و راوی زندگی عارف.

۱. قدرت شیخ

ذهن ما حداقل مناسبت‌هایی از قدرت یا ویژگی‌های دیگر از ایدﺋولوژی را در ذهن خود جای داده است که تظاهرات آن را در زبان می‌توان دید (یارمحمدی، 1385، ص. 12) (نک. ایگلتون، 1381). کاربست وجه یکی از این تظاهرات است. طبق یافته‌های این پژوهش، از میان چهار عارف بررسی‌شده، ابوسعید ابوالخیر بیشترین قدرت را دارد و پس از او ابوالحسن خرقانی و پس از آنها جنید و بایزید که قدرتی مشابه دارند و تظاهرات آنها را در زبانشان می‌‌توان دید.

چنان‌که می‌‌دانیم، جنید در سال 297 هجری، بایزید در سال 261، ابوالحسن در سال 425 و ابوسعید در سال 440 از دنیا رفته‌اند؛ بنابراین، بین سال‌های حیات جنید و بایزید با ابوالحسن و ابوسعید حدود صد و پنجاه سال فاصله است. در این مدت نهاد تصوف قدرت بیشتری یافته و نظام مراد و مریدی سروشکل رسمی‌‌تر و قاطع‌تری به خود گرفته است (نک. برتلس، 1356، ص. 46-49). باور مردم دربارۀ مشایخ عمیق‌تر شده است و صوفیان ازطرفِ حکومت‌ها بیشتر پشتیبانی می‌‌شده‌اند. در بخش مربوط به ذکر ابوالحسن داستانی هست که سلطان محمود به خدمت ابوالحسن رسیده است که اگرچه خالی از ایرادات تاریخی نیست، اما نشان‌دهندۀ ارادت سلطان به شیخ و بی‌پروایی شیخ در رفتار با سلطان است. اینک بخشی از داستانی نقل می‌‌شود که در تذکره روایت شده است:

چون محمود به زیارت شیخ آمد، بر صحرا فرود آمد و کسی را درفرستاد که شیخ را گویید که «سلطان برای تو از غزنین اینجا آمد، تو نیز از برای او از خانقاه به خیمۀ‌ او درآی» و اگر نیاید این آیت برخوانید که «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی‌آلامر منکم (4/59).» حاجبی بیامد و پیغام بگزارد. شیخ گفت: «مرا معذور دارید.» حاجب این آیت برخواند. شیخ گفت: محمود را بگویید که «چنان در اطیعو الله مستغرق شده‌ام که در حضرت رسول خجالت‌ها دارم تا به اولی‌الامر چه رسد؟» ( عطار، 1397، ص. 725)

همان‌طورکه مشاهده می‌شود، شیخ زیرکانه از اطاعت سلطان سر باز می‌‌زند. ازآنجاکه سلطان محمود خود به دیدار او می‌‌آید، از جای برنمی‌‌خیزد. سرتاسر داستان از لحن کلام تا وجوه به‌کارگرفته‌شده در تخاطب سلطان همه بیانگر قدرت و استغنای شیخ است. شفیعی ‌کدکنی در کتاب چشیدن طعم وقت آورده است:

دولت سلاجقه، هم پادشاهان و هم حکام و وزرای ایشان با ابوسعید دارای روابط حسنه بوده‌اند. سیاستی که نظام‌الملک برای دولت سلجوقی اختیار کرد، در جهتی بود که برای صوفیان می‌‌توانست زمینۀ‌ خوبی باشد. درست است که سلاجقه در آخرین سال‌های زندگی بوسعید وارد خراسان شدند، ولی همان چند سال اندک زمینه‌ای شد برای افزایش قدرت صوفیان در نیشابور و نواحی پیرامون آن در آخرین سال‌های حیات بوسعید… سلاجقه تا توانستند به صوفیان بال‌وپَر دادند… در میان‌ دولتمردان سلجوقی کم نبوده‌اند کسانی که در جمع ارادتمندان بوسعید بوده‌اند (شفیعی‌ کدکنی، 1385، ص. 29-30).

مشخص است که حکومت‌های غزنوی و سلجوقی توجه ویژه‌ای به مشایخ داشته‌اند. این موضوع سبب افزایش قدرت مشایخ می‌‌شده است، به‌ویژه «در دورۀ‌ سلجوقیان که فرمان‌روایان در هر فرصتی تلاش می‌‌کردند مراتب احترام خود را به مشایخ محلی ابراز دارند و از آنها پشتیبانی کنند، نفوذ مشایخ بیش از هر زمان دیگری افزایش یافته [است]» (برتلس، 1356، ص. 49). البته احترام و کرنش و توجه بزرگان سیاسی فقط ازلحاظِ اعتقاد و ارادت نبوده است، بلکه محبوبیت مشایخ و اثرگذاری آنها بر جامعه، حکام را نیازمند تأیید این قوم برای کسب مشروعیت می‌کرده است.

پس طبیعی است که در این بخش‌ها (ابوالحسن و ابوسعید) وجه امری و التزامی‌ (شرطی) بیشتر به کار برود و مشایخ با خیال آسوده‌تر و بدون ترس از قضاوت، مزاحمت یا نپذیرفتن توسط عامه به بیان اندیشه‌ها و خواسته‌های خود بپردازند، امر و نهی کنند و مرید را به تسلیم بی‌چون‌و‌چرا فراخوانند؛ اما در طرف دیگر جنید و بایزید قدرت کمتری دارند و مخاطب منتقدانه‌تر و گاهی به دیدۀ‌ تردید در آنها می‌‌نگرد؛ برای مثال در جایی از تذکره شخصی از بایزید راه رهایی از نفس خویش را می‌‌پرسد و پس از شنیدن شرایط دشوار بایزید می‌‌گوید: «این نتوانم. چیزی دیگرم فرمای» (عطار، 1397، ص. 172). در سراسر بخش‌های مربوط به ذکر ابوالحسن و ابوسعید چنین نپذیرفتن و گستاخی‌ای دربرابرِ شیخ دیده نمی‌‌شود؛ بنابراین، این تفاوت‌ها در به‌کارگیری وجوه می‌‌تواند به‌دلیلِ باور مردم به شیخ و درک شیخ به میزانِ قدرت و جایگاه اجتماعی خود و نگرش عامه به این جایگاه و قدرت باشد.

۲. نگرش و سبک نویسنده

از پرسش‌های مهم در پژوهش دربارۀ متون ادبی کهن آن است که بخش دوم تذکرةالاولیا نوشتۀ عطار است یا نویسنده‌‌/ نویسندگانی دیگر؟ پژوهشگران کوشیده‌اند از نظرگاه‌های گوناگونی نظیر نسخه‌شناسی، سبک‌شناسی و مناسبات بینامتنی این موضوع را بررسی کنند و به این پرسش پاسخ دهند (نک. عطار، 1397، ص. پنجاه و هفت تا شصت و سه و هفتاد و پنج تا هشتاد و نه؛ روضاتیان، 1390، ص. 147-174؛  مجرد، 1397، ص. 109-120).

ازآنجاکه «سبک شیوۀ متمایزی از کاربرد زبان به منظوری خاص و برای ایجاد تأثیری ویژه است» (وردانک، 1389، ص. 20) و گاهی «در پیوند ارگانیک با محتوای نوشته ارزیابی می‌‌شود» (احمدی، 1388، ص. 132)، وجه و کاربرد آن می‌‌تواند از مؤلفه‌های سبک‌شناسانه‌ای باشد که برای روشن‌کردن ابعاد این موضوع به یاری پژوهشگر بیاید. تفاوت‌ها در به‌کارگیری وجه در بخش اول و دوم تذکره می‌‌تواند به‌دلیلِ نگرش و باور راوی و به‌عبارت‌دیگر سبک نویسندگی او باشد.

چنان‌که گفته شد، بخش اول ازنظرِ گفتمان قدرت در وضعیت متعادل‌تری از دو بخش دیگر قرار دارد، وجه پرسشی بیشتر به کار رفته و بقیۀ وجه‌ها معتدل‌تر به کار برده شده است. عطار عارف را صاحب قدرت مطلق نمی‌‌داند و در بسیاری از مواقع توضیح و توجیه رفتار و گفتار شیخ را لازم می‌‌داند. در سراسر بخش اول بارها کلمۀ‌ «یعنی» و «چنان‌که» به کار رفته است و در ادامۀ‌ آن عطار کوشیده است تا سخن یا رفتاری از شیخ را توضیح یا پرسش احتمالی مخاطب را پاسخ دهد. در شرح‌‌حال‌های بررسی‌شده در بخش اول باوجودِ جملات کمتر 29بار قید تفسیر «یعنی» به کار رفته است؛ حال آنکه در شرح‌حال‌های بررسی‌شده در بخش دوم درمجموع 5بار قید تفسیر «یعنی» به کار رفته است.

عطار در جایی حکایت می‌‌کند که بایزید به مریدان خود سپرد که اگر بار دیگر جملۀ «سبحانی ما أعظم شأنی» را بر زبان آوردم، مرا پاره‌پاره کنید و چون به زبان آورد، مریدان خواستند او را بکشند. خانه از او پر شد و کارد بر او کارگر نمی‌‌آمد. خود در توضیح این واقعه چنین می‌‌گوید:

و اگر کسی گوید: «چگونه بود این؟» گوییم که چنان‌که آدم علیه‌السلام، در ابتدا چنان بود که سرش در فلک می‌‌گرفت. جبرﺋیل علیه‌السلام، پری بر فرق او فروآورد تا آدم به مقدار کوچک‌تر باز‌آمد. چون روا بود که صورت مهتر کهتر گردد، برعکس این روا بود. چنان‌که طفلی در شکم مادر دو من بود، چون به جوانی رسید، دویست من شود و چنان‌که جبرﺋیل علیه‌السلام، در صورت بشری بر مریم متجلی شد. حال شیخ نیز ازین شیوه بوده است؛ اما کسی تا به واقعۀ اینجا نرسد، شرح سود ندارد. والسلام (عطار، 1397، ص. 166).

اسلوبی که در حکایت اخیر آمده است، یعنی: (اگر کسی گوید: جملۀ پرسشی، گوییم: …)، بارها در سرتاسر بخش اول آمده است (نک.  عطار، 1397، ص. 63، 78، 83، 146، 322، 340، 463، 479، 532، 567)؛ اما در بخش دوم فقط یک ‌بار آمده است (نک.  عطار، 1397، ص. 784)

یا در جای دیگر می‌‌گوید:

«شیخ مردی را دید می‌‌گفت: ”عجب دارم از آن کسی که خدای را داند پس او را معصیت کند.“ شیخ گفت: ”من عجب دارم از آن که او را شناسد، پس او را چگونه طاعت دارد؟“ یعنی عجب بود که بر جای بماند چنان‌که زنان مصر در جمال یوسف علیه‌السلام، بر جای نماندند» (عطار، 1397، ص. 180).

یا در توضیح بعضی نقل‌قول‌ها:

«و گفت: ”توبه از معصیت یکی و از طاعت هزار.“ یعنی عُجب در طاعت بتر از گناه» (عطار، 1397، ص. 186).

حتی در جایی که جنید در نامه‌ای به علی سهل خواب را بر بیداری ترجیح می‌‌دهد و آن را موهبتی از جانب خدا بر محبین می‌‌داند، آشکارا دچار تردید می‌‌شود و می‌‌نویسد:

«عجب از جنید آن است که او صاحب صحو بوده است و درین نامه تربیت اهل سکر می‌‌کند. تواند بود که اینجا معنی آن حدیث می‌‌خواهد که ”نوم العالم عباده“ یا آن می‌‌خواهد که ”تنام عینای و لاینام قلبی“» (عطار، 1397، ص. 446)

و این‌گونه سعی در پاسخ‌دادن به سؤال ذهنی خود و مخاطبش دارد.

نکتۀ دیگری که می‌‌تواند مؤید سبک مشخص عطار در بخش اول باشد، شباهت تام دو بخش جنید و بایزید ازنظرِ به‌کارگیری وجه است. چنان‌که در نمودار (1) و (2) مشخص است.

ازطرفِ دیگر، دانسته است که لهجۀ ابوالحسن با چیزی که در بخش دوم تذکره آمده است، تفاوت‌های بسیاری دارد و او به لهجۀ‌ قومس سخن می‌‌گفته که تعابیر و حتی گاهی نحو متفاوتی داشته است (نک. شفیعی کدکنی، 1384، ص. 119-124؛ شفیعی کدکنی، 1383، ص. 81-100)؛

بنابراین، نویسنده‌ یا نویسندگان این بخش نیز قطعاً دخل و تصرفی در روایت ذکر ابوالحسن خرقانی داشته‌اند.

شفیعی ‌کدکنی در چشیدن طعم وقت می‌‌نویسد:

«در بخش مشایخ مابعد حلاج کمتر نسخه‌‌ای با نسخه‌ای دیگر مطابقۀ کامل دارد. چنین می‌‌نماید که در بخش مشایخ مابعد حلاج هر کاتبی به سلیقۀ خود عمل می‌‌کرده؛ بعضی از مشایخ را حذف می‌‌کرده و بعضی مشایخ را می‌‌افزوده و در باب هریک از ایشان نیز، از بابت تفصیل و اجمال شیوۀ‌ کار به‌دلخواه کاتبان بوده است» (شفیعی کدکنی، 1385، ص. 74).

در پایان در بررسی سبک‌شناسانۀ این دو بخش ذکر نکته‌ای دیگر نیز لازم است:

قبلاً گفته شد که انتخاب ذکر احوال عرفا از بخش‌ دوم براساسِ حجم، اصالت و زیبایی این متن‌ها بوده است تا حتی‌الامکان نقش دیگر مؤلفه‌ها کاسته شود و با بخش اول سنجیدنی باشد و پاسخی قاطع‌تر به پرسش پژوهش داده شود؛ اما اگر برخی دیگر از عرفا از بخش دوم انتخاب و بررسی شود، اختلاف بسامد وجه‌ها در قیاس با بخش اول بیشتر خواهد بود. در جدول‌های زیر بسامد وجه‌های غیرخبری در شرح‌حال دو عارف دیگر از بخش دوم آمده است.

جدول (6): بسامد کاربرد وجه در شرححال دو عارف دیگر از بخش دوم

Table (6). the frequency of usage mood in the biographies of two other mystics from the second part

جملات پرسشی

امری

شرطی

مجموع

نام عارف

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

3

9

66/2

8

6/10

32

300

ابوالعباس قصاب

41/4

48

59/4

50

19/9

100

1087

ابوعلی دقاق

 

جدول (7): بسامد انواع وجه پرسشی در شرححال دو عارف دیگر از بخش دوم

Table (7). the frequency of types of interrogative mood.in the biographies of two other mystics from the second part

 

جملات پرسشی

نام عارف

بلاغی

عادی

تعداد

درصد

تعداد

درصد

ابوالعباس قصاب

۴

۴۴/۴۴

5

55/55

ابوعلی دقاق

18

5/37

30

5/62

 

در جدول (6) و (7) مشاهده می‌‌شود که بسامد وجه در بخش‌های مربوط به ابوالعباس قصاب و ابوعلی دقاق که از بخش دوم انتخاب شده‌اند، با بخش‌های مربوط به جنید و بایزید اختلاف فاحش‌تری دارد؛ بنابراین، با در نظر گرفتن این موضوع و دیگر مؤلفه‌های سبک‌شناسانه‌ای که در این بخش گفته شد، گمان الحاقی‌بودن بخش دوم تذکره (مشایخ مابعد حلاج) و اینکه هر بخش را شخص یا اشخاصی به تذکره افزوده باشند، تقویت می‌شود.

نتیجه‌گیری

در هر دو بخش تذکره وجه غیرخبری زیاد به کار رفته است. این کاربرد بیانگر سبک نثر تصوف است که به گفتار نزدیک می‌‌شود و پویایی آن بیشتر است و برای تأثیر هرچه بیشتر بر مخاطب نوشته شده است؛ ازاین‌حیث، هر دو بخش به یکدیگر شبیه هستند و تفاوت معناداری ندارند.

ازنظرِ بسامد، به‌کارگیری وجه پرسشی، امری و شرطی قسمت‌های بررسی‌شده از بخش اول (جنید و بایزید) با یکدیگر شباهت تام دارند و با قسمت‌های گوناگون بخش دوم (ابوالحسن و ابوسعید) متفاوت‌اند.

بسامد به‌کارگیری وجوه از ساختارهای گفتمان‌مداری است که می‌‌تواند در تحلیل گفتمان متن به کار گرفته شود. در گفتمان قدرت وجه امری قدرت بیشتر گوینده و تسلط بر مخاطب را نشان می‌‌دهد. وجه شرطی شکل معتدل‌شدۀ‌ وجه امری است که به‌شکلِ توصیه می‌‌آید و به مخاطب فرمان نمی‌‌دهد، بلکه او را برمی‌‌انگیزد. وجه پرسشی اگر بلاغی باشد، برای متقاعد‌کردن مخاطب و تحریک او به پذیرش است و نظر مخاطب در این وجه از دو وجه پیشین مهم‌تر است؛ اما اگر پرسش عادی باشد، شکل کامل گفت‌وگو است و مخاطب و گوینده ازنظرِ قدرت به هم نزدیک می‌‌شوند. باتوجه‌‌به این موضوع، داده‌های این پژوهش نشان می‌‌دهد که از نگاه گفتمان قدرت، ابوسعید در رتبۀ نخست قرار دارد، پس از او ابوالحسن و سپس جنید و بایزید. اطلاعات تاریخی دربارۀ دورۀ زندگی هریک از این عرفا و زندگی‌نامۀ‌ آنها این موضوع را تأیید می‌‌کند.

باتوجه‌‌به بسامد به‌کارگیری انواع وجه در هریک از بخش‌های بررسی‌شده و دیگر مؤلفه‌های سبک‌شناسانۀ این پژوهش، می‌‌توان نتیجه گرفت که بخش اول و دوم ازنظرِ سبک نویسندگی تفاوت‌هایی دارند و این گمان تقویت می‌شود که عطار نویسندۀ هیچ‌یک از شرح‌حال‌های بخش دوم تذکره نیست.

همچنین، در تحلیل بخش اول باید دقت داشت که انواع وجه‌های غیرخبری به‌شکلِ معتدل و نزدیک به هم آمده است و این موضوع علاوه‌بر اینکه نشان‌دهندۀ گفتمان معتدل‌تر بخش اول است، بیانگر تنوع وجهی بیشتر در این بخش است که باعث درگیری بیشتر مخاطب با متن می‌‌شود. مخاطب در خواندن این قسمت‌ها احترام بیشتر و خستگی و ملالت کمتری احساس می‌‌کند.

 [1] . افاضات شفاهی محمدرضا شفیعی‌ کدکنی در جلسه‌ای با موضوع ساختارهای نحوی تذکره، سال 96.

آقاگل‌زاده، فردوس، و عباسی، زهرا (1391). بررسی وجه در زبان فارسی بر پایۀ نظریۀ فضاهای ذهنی. ادب‌پژوهی، 6(20)، 135-154. https://adab.guilan.ac.ir/article_433.html
آق‌اولی، حسام‌العلما (1316). دررالادب. بی‌نا.
احمدی، بابک (1388). چهار گزارش از تذکرةالاولیاء عطار. مرکز.
احمدی، بابک (1370). ساختار و تاویل متن، نشانهشناسی و ساختارگرایی (ج. 1). مرکز.
اعلایی، مریم (1388). بررسی کتابهای علوم انسانی (سازمان سمت) در چارچوب دستور نقشگرای نظاممند هلیدی از منظر فرانقش متنی و بینافردی [رسالۀ دکترا، دانشگاه تربیت مدرس]. سامانۀ پایان‌نامه‌ها و رساله‌های دانشگاه تربیت مدرس.  https://parseh.modares.ac.ir/thesis/1164617
ایگلتون، تری (1381). درآمدی بر ایدﺋولوژی. آگاه.
برتلس، یوگنی ادواردویچ (1356). تصوف و ادبیات تصوف. امیرکبیر.
جهاد، لاله (1387). بررسی نظریۀ ارتباط کلامی‌ در علم معانی. کتاب ماه ادبیات، (129)، 5-11.
حجتی‌زاده، راضیه (1396). وجه پنهان معنا و زبان پنهان واژه‌ها، بررسی نقش یاری‌رسان دلالت‌های ضمنی در تبیین اغراض ثانوی گزاره‌های پرسشی. دوفصلنامۀ زبان و ادبیات فارسی، 25(83)، 73-94.
روضاتیان، سیده‌مریم (1390). ملحقات تذکره‌الاولیاء (بررسی و مقایسه بینامتنی بخش اول و دوم تذکرةالاولیا). دوفصلنامۀ پژوهشهای ادب عرفانی، 5(1)، 147-174.  https://jpll.ui.ac.ir/article_16330.html
سیدقاسم، لیلا، و نوح‌پیشه، حمیده (1393). کارکرد گفتمانی وجه جمله در تاریخ بیهقی. فصلنامۀ پژوهش زبان و ادبیات فارسی، (33)، 85-110. https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1098704
سیدقاسم، لیلا (1396). بلاغت ساختارهای نحوی در تاریخ بیهقی. هرمس.
شفیعی کدکنی، محمدرضا (1383). بازمانده‌های زبان قومس در سخنان ابوالحسن خرقانی. فصلنامۀ مطالعات و تحقیقات ادبی، 1(3)، 81-100. http://dx.doi.org/10.52547/jls.1.3.81
شفیعی کدکنی، محمدرضا (1384). نوشته بر دریا، از میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی. سخن.
شفیعی کدکنی، محمدرضا. (1385). چشیدن طعم وقت (مقامات کهن و نویافتۀ بوسعید). سخن.
شفیعی کدکنی، محمدرضا (1392). زبان شعر در نثر صوفیه. سخن.
صفایی سنگری، علی، و قربانپور دلیوند، سمیه (1397). بررسی کارکردهای گفتمانی وجه فعل در غزل پست‌مدرن. زبان فارسی و گویشهای ایرانی، 3(1)، 7-29.  
صفوی، کوروش (1390). از زبانشناسی به ادبیات (ج. 1). سورۀ مهر.
عطار، فریدالدین (1397). تذکرةالاولیاء (مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی‌کدکنی). سخن.
فالر، راجر، یاکوبسن، رومن، و لاج، دیوید (1369). زبانشناسی و نقد ادبی (مریم خوزان و حسین پاینده، مترجم). نشر نی.
فاولر، راجر (1390). زبانشناسی و رمان (محمد غفاری، مترجم). نشر نی.
فتوحی، محمود (1398). سبکشناسی: نظریهها، رویکردها و روشها. سخن.
فرشیدورد، خسرو (1392). دستور مفصل امروز. سخن.
قلی‌پور هفشجانی، راضیه و دبیرمقدم، محمد (1401). شناخت زبان دراماتیک فارسی: رویکردی نظام‌بنیاد. مطالعات زبانی و بلاغی، 13(27)، 239-274.  
کروچه، بندتو (1358). کلیات زیباشناسی (فؤاد روحانی، مترجم). علمی‌ و فرهنگی.
کریمی‌‌ دوستان، غلام‌حسین، و ایلخانی‌پور، نگین (1391). نظام وجهیت در زبان فارسی. پژوهشهای زبانی، 3(1)، 77-98.  https://doi.org/10.22059/jolr.2012.30296
مجرد، مجتبی (1397). کارکرد منابع جانبی در نقد و تحلیل متون با تکیه بر نقش ولی‌نامه در تصحیح تذکره الاولیای عطار. متن شناسی ادب فارسی، 10(3)، 109-120.  
مظاهری، جمشید، هاشمی‌، سیدمرتضی و متولی، سیدمهدی (1383). بررسی و تحلیل وجه التزامی‌ در زبان فارسی. نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، (38)، 95-108.
ناتل خانلری، پرویز (1386). دستور زبان فارسی. توس.
ناصری مشهدی، نصرت (1398). نگاهی تازه به وجه فعل در زبان فارسی. پژوهشهای ادبی و بلاغی، 7(4)، 11-25. https://doi.org/10.30473/pab.2020.47251.1681
نقی‌زاده، محمود، توانگر، منوچهر، و عموزاده، محمد (1390). بررسی مفهوم ذهنیت در افعال وجهی در زبان فارسی. پژوهشهای زبانشناسی، 3(4)، 1-20. https://jrl.ui.ac.ir/article_17207.html
وردانک، پیتر (1389). مبانی سبکشناسی (محمد غفاری، مترجم). نشر نی.
هادی، روح الله، حاجیان‌نژاد، علیرضا، و نصیری، زینب (1399). کاربرد بلاغی وجه جمله در خسرو و شیرین نظامی. ادب فارسی، 10(2)، 21-37.  https://doi.org/10.22059/jpl.2021.274191.1347
همتی، مرضیه (1393). بررسی و مقایسة سبکشناختی بخش اول و دوم تذکرة‌الاولیاء [پایان‌نامه کارشناسی ارشد منتشرنشده]. دانشگاه اصفهان.
هلیدی، مایکل، و حسن، رقیه (1393). زبان، بافت و متن؛ جنبههایی از زبان در چشماندازی اجتماعی-نشانه‌شناختی (مجتبی منشی‌زاده و طاهره ایشانی، مترجم). علمی‌.
یاسمی‌، رشید و دیگران (1373). دستور پنج استاد (زیر نظر سیروس شمیسا). فردوس.
یارمحمدی، لطف‌الله (1385). ارتباطات از منظر گفتمانشناسی انتقادی. هرمس.
 
References
Aghagolzadeh, F., & Abbasi, Z. (2012). A Study of Modality in Persian Based on the Theory of Mental Spaces. Journal of Adab Pazhuhi, 6(20), 135-154. https://adab.guilan.ac.ir/article_433.html [In Persian].
Ahmadi, B. (1991). The Structure and Interpretation of Texts (Vol. 1). Semiotics and Structuralism. Markaz. [In Persian].
Ahmadi, B. (2009). Four Reports on Tazkirat al-Awliya by Attar. Markaz. [In Persian].
Alaei, M. (2009). A Study of Humanities Books (Samt Organization) Within the Framework of Halliday's Systemic Functional Grammar from the Perspective of Textual and Interpersonal Metafunctions [Ph.D. Dissertation, Tarbiat Modares University]. modares.  https://parseh.modares.ac.ir/thesis/1164617 [In Persian].
Aqoli, H. (1937). Dorr al-Adab. (n.p). [In Persian].
Attar, F. (2018). Tazkirat al-Awliya (Introduction, Correction, and Annotations by M. R. Shafi'ikadkani). Sokhan. [In Persian].
Bertels, E. E. (1977). Sufism and Sufi Literature. Amirkabir. [In Persian].
Croce, B. (1979). General Aesthetics (F. Rouhani, Trans.). Scientific and cultural. [In Persian].
Eagleton, T. (2002). An Introduction to Ideology: Agah. [In Persian].
Farshidvard, K. (2013). Comprehensive Modern Grammar. Sokhan. [In Persian].
Fotouhi, M. (2019). Stylistics: Theories, Approaches, and Methods. Sokhan. [In Persian].
Fowler, R. (2011). Linguistics and the Novel (M. Ghaffari, Trans.). Ney. [In Persian].
Fowler, R., Jacobson, R., & Lodge, D. (1990). Linguistics and Literary Criticism (M. Khozan & H. Payandeh, Trans.). Nashr-e-Ney. [In Persian].
Gholipour H. R., & Dabirmoghaddam, M. (2022). Understanding Persian Dramatic Language: A Systemic Approach. Journal of Linguistic and Rhetorical Studies, 13(27), 239-274. https://doi.org/10.22075/jlrs.2021.22321.1853 [In Persian].
Hadi, R., Hajiannejad, A., & Nasiri, Z. (2020). The Rhetorical Use of Sentence Modality in Khosrow and Shirin by Nezami. Journal of Persian Literature, 10(2), 21-37. https://doi.org/10.22059/jpl.2021.274191.1347 [In Persian].
Halliday, M., & Hasan, R. (2014). Language, Context, and Text: Aspects of Language in a Social-Semiotic Perspective (M. Monshizadeh & T. Ishani, Trans). Elm. [In Persian].
Haliday, M. A. K., Christian, M. I. M., Matthiessen (2004). An Introduction to Functional Grammar (Third Ed). Hodder Education Publishers.
Hojatizadeh, R. (2017). The Hidden Aspect of Meaning and the Hidden Language of Words: Examining the Role of Implicit Signifiers in Explaining Secondary Purposes of Interrogative Statements. Journal of Persian Language and Literature, 25(83), 73-94. http://dx.doi.org/10.29252/jpll.25.83.73 [In Persian].
Jahad, L. (2008). A Study of the Theory of Verbal Communication in the Science of Meanings. Book of the Month of Literature, (129), 5-11. https://www.noormags.ir/view/en/articlepage/494055/text [In Persian].
Lyons, J (1977). Semantics (Vol. 2). Cambridge University Press.
Karimidoustan, G. H., & Ilkhanipour, N. (2012). Model system in persian. Language Research, 3(1), 77-98. https://doi.org/10.22059/jolr.2012.30296 [In Persian].
Mojarrad, M. (2018). The Function of Supplementary Sources in the Critique and Analysis of Texts, Emphasizing the Role of Velayat-Nameh in the Correction of Tazkirat al-Awliya by Attar. Textual Criticism of Persian literature, 10(3), 109-120. https://journals.ui.ac.ir/article_22691.html [In Persian].
Mazaheri, J., Hashemi, S. M., & Motavalli, S. M. (2004). A Study and Analysis of Subjunctive Modality in Persian. Journal of Isfahan University Faculty of Literature and Human Sciences, (38), 95-108. https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/42031 [In Persian].
Nagizadeh, M., Tavangar, M., & Amouzadeh, M. (2011). A Study of the Concept of Subjectivity in Modal Verbs in Persian. Journal of Linguistic Research, 3(4), 1-20. https://jrl.ui.ac.ir/article_17207.html [In Persian].
Naserimashhadi, N. (2019). A Fresh Look at Verb Modality in Persian. Journal of Literary and Rhetorical Research, 7(4), 11-25. https://doi.org/10.30473/pab.2020.47251.1681 [In Persian].
Natelkhanlari, P. (2007). Persian Grammar. Toos. [In Persian].
Quirk, R., Greenbaum, S., Leech, G., Svartvik, J. (1985). A comprehensive Grammer of the English Language. Longman.
Rouzatian, S. M. (2011). Appendices of Tazkirat al-Awliya (A Comparative and Intertextual Study of the First and Second Parts of Tazkirat al-Awliya). Semi-annual Journal of Mystical Literature Research, 5(1), 147-174. https://jpll.ui.ac.ir/article_16330.html [In Persian].
Safaeisangari, A., & Ghorbanpour, D. S. (2018). The Discursive Functions of Verb Modality in Postmodern Ghazal. Journal of Persian Language and Iranian Dialects, 3(1), 7-29. https://doi.org/10.22124/plid.2018.7746.1155 [In Persian].
Safavi, K. (2011). From Linguistics to Literature (Vol. 1). Surehmehr. [In Persian].
Seyedqasem, L. (2017). The Rhetoric of Syntactic Structures in Tarikh-e-Beyhaghi. Hermes. [In Persian].
Seyedqasem, L., & Nouhpisheh, H. (2014). The Discursive Function of Sentence Modality in the History of Beyhaghi. Quarterly Journal of Persian Language and Literature Research, (33), 85-110. https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1098704 [In Persian].
Shafi'ikadkani, M. R. (2004). Remnants of the Language of Qumis in the Words of Abu al-Hasan Kharqani. Quarterly Journal of Literary Studies and Research, 1(3), 80-100. http://dx.doi.org/10.52547/jls.1.3.81 [In Persian].
Shafi'ikadkani, M. R. (2005). Written on the Sea: From the Mystical Heritage of Abu al-Hasan Kharqani. Sokhan. [In Persian].
Shafi'ikadkani, M. R. (2006). Tasting the Flavor of Time (Ancient and Newly Found Maqamat of Abu Sa'id). Sokhan. [In Persian].
Shafi'ikadkani, M. R. (2013). The Language of Poetry in Sufi Prose. Sokhan. [In Persian].
Verdonk, P. (2010). Stylistics Foundations (M. Ghaffari, Trans.). Ney. [In Persian].
Yarmohammadi, L. (2006). Communication from the Perspective of Critical Discourse Analysis. Hermes. [In Persian].
Yasami, R., et al. (1994). The Grammar of Five Masters (S. Shamisa, Ed.). Ferdows. [In Persian].