نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Mojir al-Din Baylaqani (d. 586 AH) is a renowned poet of the 6th century and a prominent figure of the Arranian school in Persian poetry. He is renowned for his deceptively simple yet fluent verses compared to his contemporaries. The only existing edition of his Divan (collected works) was prepared by Mohammad Abadi Bavail as a doctoral dissertation in 1974 under the supervision of Mehdi Mohaghegh, Mazaher Mosaffa, and Ahmad Mahdavi Damghani and was subsequently published in Tabriz in 1979. While this pioneering edition holds historical value, subsequent reviews have revealed its deficiencies. The recent discovery of new manuscript sources that were unavailable to the previous editor presents an opportunity for a revised, more comprehensive edition. This study, undertaken through a critical re-editing of Mojir al-Din's Divan based on over 30 manuscript copies and employing a descriptive-analytical methodology using library resources, aimed to highlight the shortcomings of the existing edition. The significance of poets from Arran Region in the Persian literary canon, coupled with the necessity of a deeper scholarly engagement with Mojir al-Din's poems, underscored the importance of this research. The overall conclusion pointed to the inadequacies of the previous edition and the pressing need for its re-editing. According to the findings, the primary deficiencies of the prior edition included the erroneous attribution of other poets' works to Mojir al-Din, omission of some of his poems, inconsistencies in the transcription of certain poems, misreadings, incorrect selections, and inadequate or inaccurate annotations.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
یان ریپکا مجیرالدین را از برجستهترین شاگردان خاقانی میداند که شیوۀ بیانش از حیث سادگی و روانی به فرخی و منوچهری نزدیک است (ریپکا، 1381، ص. 292). در دیگر تذکرههای فارسی نیز او را «از فضلاى معارف بلاغتکیش و از علماى اعاظم فصاحتاندیش» خواندهاند (عاشقی عظیمآبادی، 1391، ص. 1398).
گفتهاند که مجیرالدین، ابیاتی در هجو اصفهان سرود و افاضل اصفهان چنانکه شرط است، پروای او نکردند و شرفالدین شفروه را گفتند تا به هجو وی روی آورد. (دولتشاه سمرقندی، 1382، ص. 115). برخی مرگ مجیر را نیز «بر اثر همین تعصب و به دست اوباش اصفهان دانستهاند» (صفا، 1378، ج. 2/135).
متأسفانه، از دیوان شاعری که در جریان شعر فارسی تأثیرگذار بوده و امیرخسرو دهلوی وى را برتر از خاقانى شمرده است (ریپکا، 1381، ص. 293) تنها یک چاپ وجود دارد؛ چاپی که آبادی باویل با استفاده از ۱۲ جُنگ و نسخۀ خطی انجام داده است. نسخۀ اساس چاپِ آبادی، جُنگ خطی شمارۀ ۶۶۹ حکیم اوغلو علیپاشاست که در کتابخانۀ لالااسماعیل استانبول نگهداری میشود. مصحح احتمال داده است که تاریخ کتابت نسخه، پیش از سال ۱۰۹۷ باشد. بیشتر نسخههای این چاپ، تاریخ کتابت ندارند، اما به نظر میرسد که نسخهای پیشتر از قرن دهم در آن به کار نرفته باشد.
این چاپ از بخشهای مختلفی شکلگرفته است:
الف. مقدمۀ ۱۴۶ صفحهای در شرحِحال شاعر و شعرای همعصر او با اشارهای به سبک شعری و علومی که شاعر از آنها آگاهی داشته است؛
ب.متن پنج هزار و چهارصد و شصت و نه بیت اشعار مجیرالدین که قصائد، غزلیات، شکواییات، قطعات، ملمعات، ترکیببندها، و رباعیات او را شامل میشود؛
ج. تعلیقاتی تقریباً جامع در قالب ۲۵۰ صفحه که در آن، لغات، اصطلاحات، عبارات و برخی ابیات مشکل دیوان توضیح داده شده است؛
د. نمایههای لغات و ترکیبات، آیات، احادیث و اخبار، امثال و سخن بزرگان، اشعار عربی، ضربالمثلها و نامها.
رعایت همین مسائل باعث شده است که این چاپ، از منظر ساختاری کاستی چندانی نداشته باشد.
از شاخصههای چاپ آبادی، ذکر نسخهبدلها در پانویس هر صفحه است که باعث میشود مخاطبان بهآسانی بتوانند گونههای دیگر نویسۀ ابیات را فراروی خویش داشته باشند و به مقایسۀ متن مصحح با آنها بپردازند. همچنین، بحور و اوزان تمام ابیات دیوان در کنار مطلعها آورده شده است.
پیشینۀ تحقیق
بررسیهای انجامگرفته نشان میدهد که در زمینۀ چگونگی چاپِ آبادی باویل از دیوان مجیرالدین، تاکنون پژوهش مستقلی انجام نگرفته است و بیشتر پژوهشها مسائل پیرامونی اشعار او را دربرمیگیرد که مقالههای «تأثیر مجیر بیلقانی در اشعار سراجی خراسانی» از نذیر احمد (1372)، «مختصری از مضامین علم نجوم در دیوان مجیر» از مالملی (1389)، «مختصری از تمثیلات دیوان مجیرالدین بیلقانی» از مالملی (1397)، «استعارۀ مفهومی در شعر مجیرالدین بیلقانی» از محمدی (1401) و «بررسی سبکشناسی دیوان مجیرالدین بیلقانی» از اعظمپور (1401) از آن شمار است.
پیش از ورود به بحث اصلی، ذکر این نکته لازم است که برای انجام این پژوهش به بیش از 30 جُنگ و نسخۀ خطی مراجعه شده است.
شایانِذکر است که پیش از مرحوم آبادی، دیوان مجیرالدین بیلقانی بهعنوان رسالۀ دکتری کبیراحمد جائسی، زیر نظر نذیر احمد، در سال ۱۹۷۳ میلادی در دانشگاه اسلامی علیگر تصحیح شده بود. ساختار این پژوهش بهقرار ذیل است:
الف. مقدمهای 63 صفحهای به زبان انگلیسی؛
ب. تصحیح ۵۶ قصیدۀ مجیرالدین (از صفحۀ ۱ تا 237)؛
ج. کلمات و فقرات مخصوص مجیر که نمایهای از ترکیبات دیوان اوست (از صفحۀ 238 تا 253)؛
د. کتابیات یا همان کتابنامهٔ پژوهش (صفحۀ ۲۵4 و ۲۵۵).
این پژوهش تنها قصائد مجیرالدین را شامل میشود و حقیقتاً کیفیت آن در سطحی نبوده است که منتشر شود و در اختیار جامعۀ علمی قرار گیرد.
پایاننامههای فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان مجیرالدین بیلقانی (شیرازی، 1392) و تحقیق در دیوان مجیرالدین بیلقانی (اسدی ولیلو، 1390) از دیگر کارهای انجامگرفته در این حوزه است.
روش پژوهش
در این پژوهش علمی کوشیده شده است تا با شیوۀ تحلیلی _ توصیفی به بررسی کاستیهای چاپ پیشین دیوان مجیرالدین بیلقانی پرداخته شود. جامعۀ آماری پژوهش، نسخههای خطی دیوان مجیرالدین و سایر منابع مرتبط با آن است و برای جمعآوری دادهها از منابع کتابخانهای استفاده شده است.
بحث اصلی
همانگونه که مصحح در مقدمه اشاره کرده است، نسخ خطی به کار گرفته در تصحیح «در زمانهای مختلف، با سبکها و روشهای مختلفی بهتوسط دستنویسانی که خود ازلحاظ مایۀ علمی و سلیقه، طبعاً با هم اختلاف داشتهاند، نوشته شده؛ ازاینروی، در نسخ خطی اختلافات و اغلاط فراوان راه یافته؛ بهطوریکه معنی ابیات گاهی بهکلی مختل شده است و گاه سقطههایی که در نُسَخ روی داده، اختلال معنوی ابیات را تشدید میکند» (مجیرالدین بیلقانی، 1358، ص. 75).
کوشش مصحح برای اصلاح این موارد ستودنی است، اما به نظر میرسد که او در تمام موارد موفق عملنکرده و بر همین اساس، کاستیهایی به متن مصحح راه یافته است. در ادامه، این کاستیها در قالب 10 سرفصل کلی برجسته میشود.
۱. انتساب شعر دیگر شاعران به مجیرالدین
یکی از عمدهترین مشکلات تصحیح مرحوم آبادی، آوردن اشعار دیگر شاعران در متن مصحح است؛ برای مثال قصیدهای با مطلع:
چه جرم است این برآورده سر از دریای موجافگن |
|
به کوه اندر دمان آتش، به چرخ اندر کشان دامن |
سرودهای است از عبدالواسع جبلی که در صفحۀ ۳۱۱ دیوان او گزارش شده است. این قصیده در عرفاتالعاشقین (اوحدی بلیانی، 1389، ج. 5/2566) و مجمعالفصحا (وطواط، 1339، ج. 1/685) نیز به نام عبدالواسع ضبط شده است. جالب اینکه مصحح تنها با اتکا به یک نسخۀ خطی این قصیده را در شمار قصاید مجیرالدین آورده است.
افزون بر دلایل نسخهپژوهی، محتوای شعر نیز نشان میدهد که این قصیده از عبدالواسع است. ممدوح قصیده تاجالدین ابوالفضل نصر بن خلف، ملک نیمروز است؛ پادشاهی که ظاهراً عبدالواسع برای مدتی منشی او بوده است (ر.ک: مقدمۀ دیوان، ص. بیست و هشت). در ابیات قصیده نیز نام، کنیه و لقب او آمده و به شاهِ نیمروز بودنش نیز اشاره شده است:
مصافافروز اعداسوز، شاه نیمروز آن کس |
|
که در ملک است کافیکفّ و وافیعهد و صافی ظن |
نمونۀ دیگر، قطعهشعر زیر است که مصحح تنها باتکیهبر یک نسخۀ خطی آن را از مجیرالدین دانسته است:
هرکه بر مردمان ستم نکند |
|
کس بر او نیز لاجرم نکند |
این در حالی است که این سروده در نسخههای دیرین دیوان مجیرالدین نیست و به نظر میرسد سرایندۀ آن ابوبکر خال الترمذی باشد. (ر.ک: عوفی، 1361، ج. 2/651؛ دهخدا، 1383، ج. 1/66)
همچنین است این قصیدۀ پنجاهبیتی از عبدالرزاق اصفهانی که تنها با اتکا به دو نسخۀ ضعیف، دوازده بیت از آن در چاپ مرحوم آبادی _ آن هم در بخش شکواییات _ آمده است: (رک: مجیرالدین بیلقانی، 1358، ص. 252ـ253)
اگر شکایت گویم ز چرخ، نیست صواب |
|
و گر عتاب کنم با فلک، چه سود عتاب؟ |
(عبدالرزاق اصفهانی، بیتا، ص. 16؛ عبدالرزاق اصفهانی، 1379، ص. 67)
مصحح گاه چند بیت از قصیدۀ شاعری دیگر را به شکل قطعه در چاپ خود آورده است؛ برای مثال قطعۀ:
چو گیتی بگسترد فرش جلالت |
|
تو اندر جهان فرش نیکی بگستر |
بخشی از قصیدۀ شصتوسهبیتی رشید وطواط است:
جهان ظفر پادشا بوالمظفّر |
|
که رایات اسلام از او شد مظفّر... |
شاید یکی از بزرگترین اشتباهات مرحوم آبادی، اعتماد کامل به نسخۀ خطی شمارۀ 3123 کتابخانۀ ملی تبریز است؛ نسخهای با کتابت بسیار متأخر (1262 ق) که مصحح، خود به کتابت برخی شعرهای اثیرالدین اخسیکتی به نام مجیرالدین در خاتمۀ این نسخه اذعان دارد (مقدمه، ص. هشتاد و چهار)؛ باوجوداین، سرودههای زیادی از اثیر را با استناد به این نسخه در چاپ خویش جای داده است. برای نمونه قصیدهای با مطلع:
رسید کان مروّت به قعر گوهر جود |
|
ز صائنالدین دریای مکرمت محمود |
سرودۀ اثیرالدین اخسیکتی و در مدح فردی به نام رضا بن محمود است (اثیرالدین اخسیکتی، 1398، ص. 154؛ اثیرالدین اخسیکتی، 1337، ص. 431ـ432؛ اثیرالدین اخسیکتی، 1399، ص. 192).
همینگونه است قطعهشعری با مطلع:
دست مخالف ببست تیغ جهانپهلوان |
|
کار موافق گشاد دست قزلارسلان |
که ازجمله اشعار اثیرالدین اخسیکتی است (اثیرالدین خسیکتی، 1398، ص. 512؛ 1399، ص. 636).
و شکواییهای پانزدهبیتی با مطلع:
شکست دور سپهرم به پایمال زحیر |
|
بریخت خون جوانیم غبن عالم پیر |
که در اصل قصیدهای ۴۶بیتی از اثیرالدین اخسیکتی است که در مدح جمالالدین عثمان و شکایت از مردم عراق سروده شده است (اثیرالدین اخسیکتی، 1398، ص. 217؛ اثیرالدین اخسیکتی، 1337، ص. 151؛ اثیرالدین اخسیکتی، 1399، ص. 238).
و قطعهای با مطلع:
ای یازده امهات و نه آب |
|
نازاده خلفتر از تو فرزند |
که ازجمله اشعار اثیرالدین اخسیکتی است (اثیرالدین اخسیکتی، 1337، ص. 430-431؛ اثیرالدین اخسیکتی، 1399، ص. 585).
افزون بر موارد ذکرشده، در تصحیح مذکور قطعهشعرهایی از سیف اسفرنگی، ناصر بخاری، ظهیر فاریابی، نظامالدین عروضی، اثیرالدین اومانی، انوری، کمال اصفهانی و... دیده میشود که خود میتواند موضوع پژوهشی دیگر باشد.
۲. گزارشنکردن برخی قطعهشعرها و ابیات مجیرالدین
در چاپ مرحوم آبادی، برخی از اشعار مجیرالدین درج نشده است. جالب اینکه این شعرها در نسخههایی که مصحح استفاده کرده است، کتابت شده است و دلیل گزارشنکردن آنها در تصحیح مشخص نیست.
شاید مشهورترین این موارد قصیدهای سیوسهبیتی است که مجیرالدین در نکبت شهر دوَن سروده است و در نسخههای آستان قدس، 15946مجلس، دهخدا، 4857 ملک، حکیماوغلو، معلم جودت، مکتب استانبول، 3201 رامپور و همچنین عرفاتالعاشقین (اوحدی بلیانی، 1389، 3702/6) دیده میشود.
بیتهای ابتدایی قصیده بدین قرار است:
اندر شهر دوَن گوید و نکبت او
سرو سلامت شکسته بر چمن افتاد |
|
گلبن راحت در آتشِ محن افتاد |
همینگونه است سه بیت زیر از یک غزل که در نسخۀ حکیماوغلو - اصلیترین نسخۀ تصحیح مرحوم آبادی - کتابت شده است، اما در چاپ او دیده نمیشود:
هر آن عمری که آن از کام دل بر گوشهای افتد |
|
ز من پرسی، من این را از حساب عمر نشمارم |
در چاپ مرحوم آبادی، برخی از ابیات بهصورت ناقص گزارش شدهاند؛ بدین مفهوم که به جای برخی واژگان، علامت سهنقطه قرار گرفته است. دلیل این کاستی نیز دسترسینداشتن ایشان به برخی نسخ بوده است.
در تصحیح اخیر، این کاستیها نیز برطرف شد که چند نمونه از این موارد _ با برجستهکردن واژگان و ترکیبات افزودهشده _ ذکر میشود:
خُلق تو بهره داد به مرد و زن آنچنان گر پیکِ مَه سفیرِ رضای دل تو نیست ز چشمزخم فتاد آن دو رنج دل، ورنه اکنون که شد از دست من ای نوشینلب |
|
کز روشنی نصیب به خشک و تر آفتاب روشن شبش ز نامۀ یَومٌ عَسِیر باد... ز روزگار چنین غم به روزگار رسد وصل تو که جان من بدو یافت طرب |
گاه یک قطعهشعر، به دو شکل در چاپ آبادی گزارش شده است. عامل اصلی این کاستی، اشتباه کاتبان در کتابت اشعار با دو شکل از قافیه یا ردیف در نسخههای خطی است که موجب اشتباه مصحح و گزارش دو شکل از یک قطعهشعر شده است.
برای پیبردن به این نوع کاستی در چاپ مرحوم آبادی، مطلع یک غزل و یک قطعه ذکر میشود.
گلی کو کز او زخم خاری نیاید گلی کو کز آن رنج خاری نیابی |
|
میای کو کز آن می خماری نیاید میای کو کز آن می خماری نیابی |
و:
شمس یکدست که از دست من و زخم بدم شمس یکدست که از دست من و بیم هجا |
|
هر شبی تا به سحر روی به خون میشوید هر شبی تا به سحر روی به خون میشویی |
بهطبع تصحیح تکنسخهای کار بسیار دشواری است، آن هم وقتی اشعار متعلق به شاعرانی باشد که از روزگاران ما فاصلۀ بیشتری دارند. برخی از سرودههای مجیرالدین در نسخههای اندکی کتابت شدهاند تا جایی که مرحوم آبادی ناگزیر از تصحیح آنها براساس یک نسخه شده است؛ همین مسئله خود موجب به وجود آمدن دو نوع کاستی در تصحیح او شده است:
۵ ـ ۱. گزارشنکردن ابیاتی از مجیرالدین
گاه بخشی از قطعهشعرها در تصحیح نیامده است؛ برای نمونه مرحوم آبادی برای تصحیح قصیدۀ زیر تنها نسخۀ خطی شمارۀ 565 کتابخانۀ بودلیان الیوت را در اختیار داشته است:
چه شب است اینکه در او خون ستم ریختهاند |
|
بر شکرریز دعا زرّ کرم ریختهاند |
باتوجهبه اینکه نه بیت پایانی این قصیده در آن نسخه وجود ندارد، در چاپ ایشان نیز این ابیات گزارش نشده است:
عقل من همنفس عشق تو شد، پنداری |
|
نفس عقل و نفس عشق به هم ریختهاند |
شکل کامل این قصیده در نسخههای خطی ۳۲۰۲ رامپور، 171142 آستان قدس و مرعشی قم آمده بود که در تصحیح جدید گزارش شد.
۵ ـ ۲. گزارش مغشوش برخی از سرودهها
کاستی دیگری که تصحیحهای تکنسخهای به وجود میآورد، مغشوشبودن گزارش ابیات است که در چاپ آبادی نیز این کاستی دیده میشود. گاه گزارش ابیات یک قطعهشعر بهاندازهای مغشوش است که بهدشواری میتوان مفهومی از آنها دریافت کرد. به ابیات زیر دقت کنید:
گزارش ابیات در تصحیح آبادی، ص 61 ـ 63 نشود نامزد باغ طرب هیچ دلی |
|
کتابت ابیات در نسخ خطی دیوان مجیرالدین نشود نامزدِ باغ طرب هیچ دلی
|
یکی از اصلیترین شاخصههای تصحیح، توانمندی مصحح در تشخیص صورت درست واژگان، ترکیبات و تعبیرات است که میتواند متنی کماشتباه و نزدیک به متن اصلی ارائه دهد. متأسفانه در تصحیح مرحوم آبادی گزارشهای نادرست فراوانی مشاهده میشود که بیشتر حاصلِ دو مسئله است: بدخوانی نسخههای خطی و بهگزینیهای نادرست.
6 ـ 1. بدخوانی نسخههای خطی
یکی از بزرگترین کاستیهای این تصحیح، خوانشهای نادرستِ واژگان و ترکیبات نسخههای خطی است. در این قبیل موارد، درک نادرست مصحح از ساختار بیت یا مصرع، دخالت مستقیم دارد. به نمونههای زیر دقت کنید:
کوه غم حاشا که بر دل بستهاندم لاجرم |
|
پایمال و خاک بر فرقم چو هامون کردهاند |
به نظر میرسد مصحح با ترکیبِ «حاشاک» در مفهوم «دور از تو» که در شعر بسیاری از شاعران فارسیگوی به کار رفته، ناآشنا بوده است:
پس بگویند بنده را، حاشاک |
|
مردکی ریش گاو کون خر است |
مجیرالدین شکل فارسی این عبارت را هم در اشعارش آورده است:
خصم بداختر تو که چون شب سیهدلست |
|
دور از تو، روزکورتر از اختر آمده |
با این توضیح، نویسۀ درست بیت اینگونه خواهد بود:
کوه غم، حاشاک، بر دل بستهاندم لاجـــــرم |
|
پایمال و خـاک بـر فـرقـم چـو هامون کردهاند |
***
دانۀ خالش که باز اندیشۀ او چون کنم؟ |
|
گر نه دستی برنهد سیمرغ جان پر بشکند |
مصرع نخست در این حالت، مفهومی نمیرساند. نویسۀ آن در نسخههای دیرین اینگونه است: «دانۀ خالش که ما ز اندیشۀ وی جوجویم»:
تصویر1. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ کتابخانۀ معلم جودت به شمارۀ M.C.Y.K.64، برگ 30
«جوجو شدن» به معنی «پارهپاره و ریزهریزه شدن» در دیوان مجیرالدین به کار رفته است:
جوجو چراست از غم عالم دل مجیر |
|
کاو را جوی هنوز درین تیرهخرمن است |
درعینحال نباید از تناسب «خال» و «جو» هم غافل بود؛ آنجا که شاعران، خال رخسار معشوق را «جوسنگی»[1] در نظر میگرفتند:
از تشنگی جمالت، ای جان |
|
جوجو شدهام چو خالت، ای جان |
و:
مرا گر خال گندمگونت جوجو میکند، گو کن |
|
من آن جو سنگ خالت را به صد جان میخرم باری |
***
لب چو جام پرشکر خند ست عالم را از آنک |
|
خاتم گم گشته با دست سلیمان آمدست |
«پرشکرخنده بودنِ لبِ عالم چون جام» تعبیری است که میتوان آن را پذیرفت، اما وزن مصرع را به هم میریزد.
مصرع نخست در نسخههای معتبر بدین صورت نوشته شده است: «لب چو خاتم پرشکرخندهست عالم را از آنک»:
تصویر2. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ کتابخانۀ رضا رامپور به شمارۀ 3201، ص. ۱۹
تشبیه لب به خاتم از دستمایههای مضمونپردازی شاعران بوده است:
دست رقیب نیز به آن لب نمیرسد |
|
باری به دیو، شُکر که خاتم نمیدهی |
و:
لذت خاصیست با هر بوسۀ لبهای او |
|
میشود نقش نوی هردم از این خاتم جدا |
با این گزارش، «لبِ عالم چون خاتم پرشکرخنده» میشود؛ افزون بر این، با «خاتم» مصرع بعد نیز تناسبی به وجود میآید.
***
در ادامه چند نمونه از گزارشهای نادرست مرحوم آبادی، بدون توضیح ذکر میشود:
سمندر خاطرش در آتش فکر |
|
خطر بیش از سکندر مینماید |
شکل درست بیت در نسخههای خطی بدین شکل است:
سمندِ خاطرش در آتش فکر |
|
خطر بیش از سمندر مینماید |
***
کسی کو خوشدلی جوید ز گردون |
|
به نزدیک خرد ناهوشیار است |
مصرع آخر در نسخههای دیرین بدینگونه کتابت شده است: «از آن رفتهست کاو هم سوکوار است».
***
گر به حق بود سخنهای تو در رقعه، رواست |
|
که بدان دست نوشتی تو که ...ون میشویی! |
نسخههای دیوان: «گر نجس بود».
***
تو همچون نام خود پیوسته ملکآرا و دینپرور |
|
مُجیر از جان در این حضرت چو حسّان گشته مدحت خوان |
نسخههای دیوان: «تو چون همنام خود پیوسته ملکآرا و دینپرور».
***
این بدخوانیها گاه موجب تصحیف واژگان شده است که تصحیفهای شکلگرفته در این تصحیح را میتوان در دو مقوله تقسیمبندی کرد:
6 ـ ۱ـ ۱. تصحیف حاصل از بردن، آوردن یا نقل نقطه
برخی تصحیفها، تنها بهدلیل نابسامانی وضعیتِ نقطهگذاری در نسخههای خطی به وجود آمده است:
دعا به مدح بپیوست، وین هم آزادیست |
|
که مُهر خاتمِ قرآن نشاید استغفار |
مصرع نخست در نسخههای دیرین بدین شکل کتابت شده است:
«دعا به مدح نپیوست، وین هم از ادب است»
اگر به دیگر اشعار مجیرالدین توجه کنیم، پی خواهیم برد که او عین مصرع دوم این بیت را در بیتی دیگر نیز آورده است:
دعا به آخرِ مدح تو زان نمیگویم |
|
که مُهر خاتمِ قرآن نشاید استغفار |
بنابراین، او الحاق دعا به آخر مدح را نوعی بیادبی میداند؛ زیرا مدح را مانند آیات قرآن میداند که نباید در پایان آن استغفاری بر زبان آورده شود.[2]
***
همچون نمک گداخت تن من در آب خشم |
|
وین دهر بینمک نزد آبی بر آذرم |
در نسخههای دیرین بهجای «آب خشم»، «آب چشم» آمده است:
تصویر 3. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ آستان قدس به شمارۀ 170835، برگ ۳۱
به نظر میرسد که منظور شاعر در این بیت، «گریستن بسیار» باشد که موجبِ کاهشِ جان میشود، نه خشم.
تعبیرِ «در آب دیده مانند نمک گداختن» در شعر ادیب صابر هم آمده است:
ز بس که بینمکی کرد با من این ایام |
|
در آب دیدۀ گریان گداختم چو نمک |
***
یارب این شام دوالکباز و صبح زودخیز |
|
چند بر جانودل خاصان شبیخون کردهاند |
باید توجه داشت که در شعر مجیرالدین، بارها به «پنگانیشکل بودن چرخ و سپهر» اشاره شده است:
شود به صورت کفگیر، چرخِ پنگانی |
|
چو نیمچرخ برین چرخ عشوهگر سازد |
و:
شود دریدهتر از عنکبوت اسطرلاب |
|
ز نوک نیزه قبای سپهر پنگانی |
بنابراین، شاعر آسمان را پنگانی میداند که این پنگان در سپیدهدمان با ظاهرشدن سرخی شفق، لبریز از خون میشود.
***
بازار تو تا گرم شد از زحمتِ عشّاق |
|
بس شیشۀ خونی که به بازار تو بشکست |
کاملاً مشخص است که ترکیبِ «شیشۀ خونی» در این بیت خوش ننشسته است. در نسخههای کهن به جای آن «شیشۀ خوبی» آمده است که مفهوم بیت را کامل میکند. بیت بعد هم درستیِ این گزارش را تأیید میکند:
در راه تو خودبین نتوان بود که مه را |
|
با خوبیِ تو آینه در بار تو بشکست |
6 ـ ۱ ـ ۲. تصحیف حاصل از تغییردادن حرف
نوع دیگر تصحیفها حاصلِ تغییر یک حرف در مصرع است که نمونههایی از آنها نقل میشود:
چون پدر شاهست و عم سلطان و جد سلطان نشان |
|
شاید او سلطان نشان و شاه سلطان آمدست |
اسلوب «چون ... شاید ار» در شعر فارسی، اسلوب رایجی بوده است:
چون حساب از نقیر خواهد بود |
|
شاید ار مور میر خواهد بود |
و:
چون مرا سندس است و استبرق |
|
شاید ار قالی و مزندی نیست |
بیت مذکور با همین اسلوب در نسخههای معتبر آمده است، «شاید ار سلطاننشان و شاهسلطان آمده است»:
تصویر 4. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ حکیماوغلو علیپاشا به شمارۀ 669، برگ ۱۵۲
***
ساده چو آیینهای، سوده چو خاکسترم |
|
چون ز منی تازهروی رو مکنم هان و هان |
در این بیت، «رو کردن» یا «رو کَندن» مفهوم خاصی افاده نمیکند. در نسخههای دیرین، بیت دوم اینگونه است: «چون ز منی تازهروی، رد مکنم هان و هان»:
تصویر 5. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ حکیماوغلو علیپاشا به شمارۀ 669، برگ 165
«ردکردن» در فرهنگهای لغت به معنی «دورکردن، راندن، مردودکردن و دفعکردن» (ناظمالاطباء، ذیل «ردکردن») آمده است که در این بیت خوش مینشیند.
مجیرالدین بر این باور است که او و معشوق بهمانند خاکستر و آیینهاند. ازآنجاکه در گذشته آیینهها را با خاکستر صیقلی میکردند، مجیرالدین از معشوق میخواهد تا او را از خود نراند.
***
از برای خطبهاش گر سکّه برد از روی ظلم |
|
در ازل از نهفلک نه پای منبر بستهاند |
در نسخههای معتبر بهجای «گر»، «کو = که او» آمده است که مفهوم بیت را به سامان میکند:
تصویر 6. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ دهخدا به شمارۀ 8، برگ ۳۷
تعبیر «سکه از روی چیزی٫کسی بردن» در مفهوم «بیرونقکردن» آن است:
کمعیار است زر شرع، چو هر قلّابی |
|
سکّه برد از درم دین ز برای دینار |
مجیرالدین بر این باور است که برای خطبهخواندن ممدوح، در روز ازل نُهآسمان را بهمنزلۀ نُهپایۀ منبر او استفاده کردند و از همین روست که خطبۀ او ستم را بیرونق کرده است.
6 ـ 2. بهگزینیهای نادرست
مصحح در برخی اوقات، شکل صحیح واژه یا ترکیب را در نسخههای خطیِ خویش داشته است، اما آنها را در متن مصحح خویش نیاورده است. به نمونههای زیر دقت کنید:
رغم مشتی کند و بیمعنی چو شمشیر خطیب |
|
منبر نه چرخ را با قدر او دون کردهاند |
در نسخۀ اساس و نسخۀ «مج» تصحیح، بهجای «بیمعنی»، «بیحَمیَت» آمده است؛ همان نویسهای که در نسخههای دیرین نیز دیده میشود:
تصویر 7. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ کتابخانۀ رضا رامپور به شمارۀ 3202، ص.134
ظاهراً چون مصحح این واژه را بهصورت مشدد «حمیّت» خوانده، نسخهبدل را بدان ترجیح داده است؛ این در حالی است که «حمیت» مخفف «حمیّت» است (دهخدا، 1399، ذیل «حمیَت») و کاربرد آن بهصورت غیرمشدد در ادب فارسی سابقه دارد:
توبه کند شیر ز شیری هگرز |
|
گرچه شتر کاهل و بیحمیت است؟ |
و:
هرگز انگشت به تو برننهادستم |
|
که من از مادر باحمیَت زادستم |
***
هم نکند به بوسهای لعل تو تا نبیندم |
|
همچو سفال نو شده خشکلب از تو هر زمان |
در گزارشی که مصحح به دست داده است، ابهام مفهومی وجود دارد. در نسخۀ «م» تصحیح آبادی، به جای «هم نکند»، «نم نکند» آمده است که تأیید نسخههای دیگر را نیز به همراه دارد:
تصویر 8. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ کتابخانۀ معلم جودت به شمارۀ M.C.Y.K.64، برگ ۱۶
***
سینه کند به خنجرش ناف زمین هر آینه |
|
خنده زند به پشتیاش روی ظفر بر ارغوان |
در نسخۀ اساس تصحیح «ع» بهجای «هر آینه»، «بر آینه» آمده و درست است:
تصویر 9. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ کتابخانۀ رضا رامپور به شمارۀ 3202، ص.70
«سینهکردن» کنایه از «تفاخر و غرور ورزیدن» است و بیشتر وقتی که در مقابل کسی یا چیزی باشد، با حرفِاضافهٔ «بر» به کار میرود:
چون ناف کعبه سینه کند بر همه جهان |
|
آهووشی که مشک دهد ناف خاطرش |
مجیرالدین که درخشش خنجر ممدوح را بیشتر از آیینه میداند، میگوید: چون خنجر ممدوح در زمین فرورفته است، ناف زمین به آینه فخر میفروشد.
***
شاد باش ای شه لشکرکش غازی که تراست |
|
قاعدۀ لطف و کرم از کرم ذوالمنن است |
با عنایت به اینکه در نویسۀ بیت، دو بار از فعل «است» استفاده شده، مفهوم آن مبهم است. مصرع نخست در نسخههای خطی «م»، «مج» چاپ آبادی بدین شکل است: «شاد باش ای شه لشکرکش غازی که تو را».
همین کتابت را در سایر نسخههای دیوان مجیرالدین میبینیم:
تصویر 10. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ کتابخانۀجامعۀ استانبول به شمارۀ 1/276، برگ ۱۰
با این نویسه، ابهام مفهومی بیت از بین میرود.
***
از کبوتر خانههای مرغ عرش نامه بر |
|
این بشارت نامه در پر بسته پنهان آمدست |
با این گزارش، مشخص نیست که چه کسی بشارتنامه را از کبوترخانههای مرغ عرش نامهبر، در پر بسته و پنهان آمده است! در نسخۀ خطی «م» چاپ آبادی حالتِ به سامان این ترکیب را میبینیم: «از کبوترخانههای عرش، مرغِ نامهبر»؛ همان گزارشی که در دیگر نسخههای خطی نیز آمده است:
تصویر11. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ مجلس شورای اسلامی به شمارۀ 16780، ص. 23
گاه بدخوانی واژه یا ترکیب با ترجیح نادرست همراه شده است؛ بدین مفهوم که مصحح چون مرتکب بدخوانی شده، در ترجیح واژه یا ترکیب هم به بیراهه رفته است:
با عقل قاصر تو چه مه، چه چنبر دف |
|
در بزم کودک چه ارغنون چه سهتا |
در پانویس آوردهاند: «وزن مصراع دوم مختل است» (مجیر بیلقانی، 1358، ص. 10). این در حالی است که در پانویس صفحه، به نقل از نسخۀ خطی «مج» نوشتهاند: «در بزم مردم گرچه اغنون چه ستا».
به نظر میرسد که بدخوانی نسخه، موجبِ ترجیح نادرست مصحح شده است. اگر ایشان، ترکیبِ «مردمِ کر» را در مصرع تشخیص میداد، به اشتباه نمیافتاد. ضبط نسخۀ شمارۀ 15916 نیز مانند نسخۀ «مج» تصحیح مرحوم آبادی است:
تصویر 12. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ مجلس شورای اسلامی به شمارۀ 15916، برگ 8
با این نویسه، مفهوم بیت روشن خواهد شد:
با عقـل قاصر تو، چه مه، چه چنبر دف |
|
در بزم مـردمِ کـر، چه ارغنون، چه سهتا |
***
روز کارم به کار گیرد از آنک |
|
رخم از رنگ زر نشان برداشت |
با این نویسه، مفهوم بیت روشن نیست. در نسخۀ «ع»، یعنی همان نسخۀ اساس تصحیح آبادی، «روزگارم به گاز گیرد از آنک» آمده است و کتابت سایر نسخههای دیوان نیز این گزارش را تأیید میکند:
تصویر 13. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ مجلس شورای اسلامی به شمارۀ 15916، برگ 57
«به گاز گرفتن زر» در دنیای قدیم امری معمول بوده است:
از طعنۀ رقیب نگردد عیار من |
|
چون زر اگر برند مرا در دهان گاز |
و:
تو که در بند حرص و آز شدی |
|
همچو زر در دهان گاز شدی |
***
بر آن سری تو که از صبر همچو تیغ خطیب |
|
به پیش صاعقۀ هجر تو سپر سازد |
بیت در این حالت، مفهوم خاصی ندارد. در نسخههای حکیماوغلو، دهخدا، 15916 مجلس، 5۶5 آکسفورد، 4857 ملک و آستان قدس، بهجای «بر آن سری»، «بر آن گری» آمده است:
تصویر 14. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ دانشگاه تهران به شمارۀ 1883، برگ 38
ترکیبِ «بر آن گری» در معنی «برای آن کسی گریه کن»، در ادب فارسی پیشینه دارد:
بر آسمان ز غم عاشقیست اختر من |
|
بر آن گری که مر او را چنین بود اختر |
مجیرالدین در بیت مذکور میگوید: بر حال کسی گریه کن که میخواهد از صبر و شکیبایی _ که بیشتر مانند شمشیر خطیب، وسیلهای زینتی است _ در برابر صاعقۀ هجران تو سپری درست کند.
در تصحیح دیوان مجیرالدین بیلقانی، گاه شاهد آن هستیم که واژه یا واژگانی از مصرعی افتادهاند که همین امر، مشکل وزنی و مفهومی در ابیات به وجود آورده است. به دو نمونه از این موارد توجه کنید:
عقل و روح از فزع آیینهمثال |
|
راه این دایرۀ آینهپیکر گیرند |
مشخص است که مصرع نخست، افتادگی دارد. این مصرع در نسخههای حکیماوغلو، دهخدا، آستان قدس و مجلس اینگونه ضبط شده است: «عقل و روح از فزع خنجر آیینهمثال»:
تصویر 15. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ مؤسسۀ کتابخانه و موزۀ ملی ملک به شمارۀ 4857، برگ 80
همچنین در بیت:
بر زلف همچو عود گره زد به رغم من |
|
یعنی که پر گره و خم نکوتر است |
باز هم مصرع دوم افتادگی دارد. نویسۀ بیت در نسخههای حکیماوغلو، آستان قدس، دهخدا، دانشگاه، ملک و مجلس بدینگونه است: «یعنی که عود پر گره و خم نکوتر است»:
تصویر 16. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ دهخدا به شمارۀ 8، برگ 44
در پارهای ابیات دیده میشود که مصحح در خوانش نسخهها دچار مشکل شده و این اشتباه را در نویسۀ خویش نمایان کرده است. استفادۀ نادرست از علائم نگارشی و مشدّد کردنِ واژگان از بارزترین نمونههای این مقولهاند که برای هریک، نمونهای ذکر میشود:
تیغت دریغ بود به خونش ازاینسبب |
|
کشته شده به تیغ، کمینه غلام تست |
در این بیت، بدخوانی دیده میشود. مجیر میگوید: دریغ بود که تو با شمشیر خویش دشمنت را از پای درآوری، بنابراین او به شمشیرِ کمترین غلامت کشته شد. با این توصیف، بهجای علامت «،» در میان تیغ و کمینه، باید از کسرۀ اضافه استفاده شود:
تیغت دریغ بود به خــونــش ازاینسبب |
|
کشتــه شــــده به تیــــغِ کمینـه غلام تست |
«کمینهغلام» در ادب فارسی ترکیبِ آشنایی است:
بر درِ او، عقل فروتر گدای |
|
بر سرِ او، چرخ کمینهغلام |
***
بهر آحاد وشاقان تو از شکل هلال |
|
نقرهخنگ چرخ را زین زرّ ایدون کردهاند |
ترکیبِ «زرّ ایدون» چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ ظاهراً باز هم مصحح در خوانش بیت دچار اشتباه شده است؛ زیرا ترکیبِ «زین زر» یعنی «زینی از جنس طلا» که نمادی برای تجمل بوده است:
همان تازیاسبان با زین زر |
|
خطایی غلامان زرینکمر |
بنابراین گزارش درست بیت اینگونه است:
بهـــر آحاد وشــاقان تـــو از شـــــکل هلال |
|
نقرهخنـگ چرخ را زینِ زر اَنـدون کردهانــد[3] |
مجیرالدین در بیت مذکور، هلال ماه را زین زرینی میداند که بر روی نقرهخنگ چرخ نهادهاند تا غلامان ممدوح بر روی آن بنشینند.
۹ عنوان یادشدۀ قبل، بیشتر اشکالات متن مصحح را دربر میگرفت، و این عنوان به تعلیقات و توضیحات ابیات دیوان برمیگردد. در این تصحیح گاه گزارشی که مصحح از واژگان، ترکیبات و ابیات بهدست دادهاند، درست است، اما تعلیقات و توضیحاتی که دربارۀ آن ذکر کرده، نادرست به نظر میرسد یا کاستیهایی دارد. برای نمونه در توضیح بیت:
دندان حرص چون نکنم کآسمان به تک |
|
دامن گرفته در دهن اندر پی من است |
آوردهاند: «دامان در دهان گرفتن در معنی دامن همت به کمر زدن و مصمم و خشمگین آمده است، ولی در لغتنامۀ دهخدا این اصطلاح را کنایه از عجز و فروتنی آورده که مناسب با این مقام نیست.» ( مجیربیلقانی، 1358، ص. 509)
شاهد مثال مرحوم دهخدا برای دریافت این مفهوم، همین بیت مجیرالدین است. ضمن احترام به ساحت دو استاد، باید گفت که هر دو مفهومی که از این تعبیر به دست دادهاند، نادرست است.
باید توجه داشت که «دامن در دهان گرفتن»، شکل دیگری از «دامن در دندان گرفتن» است، در معنی کنایی «سریع و شتابان دویدن»؛ چه در گذشته برای دویدن سریعتر، گوشۀ دامان را به دهان یا دندان میگرفتند تا به پاها نپیچید:
دل باز چو در دام غم عشق آویخت |
|
صبر آمد و گفت: خون غم خواهم ریخت |
***
در شریطۀ قصیدهای از مجیرالدین این ابیات آمده است:
تا شود در خط ز خود همچون عتابی آن که گفت |
|
کز میان سنگ خارا، پرنیان آمد پدید، |
مرحوم آبادی دربارۀ عتابی آوردهاند: «خارایی موجدار منسوب به محله ای از بغداد» و برای اثبات ادعای خویش، از خاقانی و منوچهری شواهد مثالی ذکر کردهاند. (مجیر بیلقانی، 1358، ص. 582)
این در حالی است که مشدّدخواندن عتابی، وزن شعر را به هم میزند.
به نظر میرسد اشارۀ مجیرالدین به ماجرایی تاریخی است که شاعری با تخلّص عتابی، مصرعی شبیه به مصرع دوم این بیت سروده بود و بعدها به دلیل سرودن اینگونه بیتی، پشیمان میشود و بر خود خشم میگیرد.
در اشعار مجد همگر از ژاژهای عتابی یاد شده است که این ژاژها از فرط سستی، اشعار را به عار تبدیل کردهاند:
به ژاژهای عتابی و شعرهای کسال |
|
که بردهاند الف شین ز پیکر اشعار |
همچنین دربارۀ بیت:
دو دست تو ز فلک ناخنی نمیگردد |
|
چو در سخا مدد روزی فلک سازد |
واژۀ ناخنی در بخش تعلیقات برجسته شده، اما همانگونه که در تصویر 17 دیده میشود، توضیحی در مقابل آن نیامده است:
تصویر 17. دیوان مجیر بیلقانی، 1358، ص.533
برخی از تعلیقات هم حاصلِ گزارش نادرست از بیت است؛ برای مثال بیت:
نرگسهدان فلک با همه گل خندۀ ماه |
|
عکس یک پرگنه از گنبد مینای تو نیست |
مصحح واژۀ پرگنه را به نقل از برهان قاطع، اینگونه توضیح دادهاند: «به فتح اوّل، زمینی را گویند که از آن مال و خراج بگیرند و مرکّبی باشد از عطرها و بویهای خوش.» (مجیر بیلقانی، 1358، ص. 539)
این در حالی است که گزارش درست مصرع دوم در نسخههای معتبر بدین شکل است: «عکس یک نرگسه از گنید مینای تو نیست»:
تصویر 18. دیوان مجیرالدین بیلقانی، نسخۀ کتابخانۀ رضا رامپور به شمارۀ 3202، ص 99
کاستی دیگر تعلیقات، شخصیتشناسیهای نادرست است. برای نمونه او قصیدهای با مطلع:
دوش آن زمان کز آه من شد شمع شب سر سوخته |
|
دیدم به بزم عاشقان شب عنبر تر سوخته |
را به امیر رکنالدین محمود منتسب داشته و در در معرفی او آورده است: «رکن الدین محمود، خواهرزادۀ سلطانسنجر و قایممقام او در خراسان بود. برخی از غلامان سنجری او را در نیشابور گرفتند و میل کشیدند» (مجیر بیلقانی، 1358، ص. ۶۲1 _ ۶۲2). این در حالی است که در متن قصیده، نام ممدوح محمد است:
سنجرنِشانِ جمنشین، ذوالمجد، رکنِ داد و دین |
|
کز عکس تیغش بر زمین شد بحرِ اخضر سوخته |
رکنالدین محمد طغایرک فرزند امیر حاجب عبدالرحمان بن طغایُرک، به همراه برادرش فخرالدین، از ممدوحان مجیرالدین بودهاند. فخرالدین از امراى سلطان محمّد بن محمود ( حکومت 55۴ _ 547) (محمد راوندی، 1921م، ص.540) و شحنۀ بغداد (ابنفوطی، 1374، ص. 46) بوده و در زمان سلطانمحمود سلجوقی نیز از عظمای امرای زمان محسوب میشده است (مدرس گیلانی، 1404ق، ص. 155).
مجیرالدین در مدح امیر رکنالدین محمد بن عبدالرحمن بن طغایرک نیز دو قصیده سروده که یکی از آنها همین قصیدۀ مذکور است و قصیدۀ دیگر با مطلع زیر شروع میشود:
الطّرب ای شکرسِتان! چون دمِ سرد زد سحر |
|
گرم درآی و دَم مده، باده بیار و غم ببَر |
مجیرالدین در بیتی از قصیدۀ نخست، ممدوح را صدفی برای مروارید اغاجی مینامد:
دُرّ اغاجی را صدف، صد کوه و کان در صدر و صف |
|
بدخواهسوزی کز لطَف مرهم نهد بر سوخته |
و این دلیل بسیار بارزی است بر اینکه ممدوح، رکنالدین محمد طغایرک است؛ زیرا اغاجی، همان امیرحاجب اغاجی، نیای رکنالدین طغایرک است (رک: ابوالرجای قمی، 1363، ص. 107).
همینگونه است ممدوح قطعۀ:
خداوندم ظهیرالدین، ادام اللّه ایامه |
|
که در فضل و هنر جز صدر سلطان را نمی شاید |
که فردی به نام ظهیرالدین است و مرحوم آبادی او را ابوبکر منصور بن ابیالقاسم نصر بن العطار می داند که در روزگار سلجوقیان در سال ۵۷۰ وزیر المستضیء بالله و در سال ۵۷۵ وزیر الناصر بالله بوده است (مجیر بیلقانی، 1358، ص. 648)؛ درحالیکه منظور مجیرالدین، ظهیرالدین عبدالغفار بن الحسین الکرجى، مستوفى اتابک جهان پهلوان محمد و مظفرالدین قزل (ابوالرجای قمی، 1363، ص. 226) است که در راحةالصدور از او با عنوان «واحد عصر و یگانۀ فضلاى دهر» (محمد راوندی، 1921م، ص. 54) نام برده شده است. سعدالدین وراوینی نیز به روش ویژۀ او در نگارش اشاره داشته است: «کتبۀ عجم از نسج کتابت بر منوال او اگر خواهند، قاصر آیند، وَ لَو کانَ بَعضُهم لِبَعضٍ ظَهیرا» (سعدالدین وراوینی، 2535، ص. 8). جالب اینکه مستوفیبودن ممدوح در عنوان شعر نیز آمده است (رک: مجیر بیلقانی، 1358، ص. 310).
نتیجهگیری
مبنای پژوهش انجامگرفته، بررسی و نقد متن مصحح آبادی باویل از دیوان مجیرالدین بیلقانی براساس نسخهبدلهای دیوان و همچنین بیش از ۳۰ نسخۀ خطی از دیوان وی بود که در آن، کاستیهای تصحیح در 10 قالب کلی تقسیمبندی و بررسی گردید. همانگونه که مشاهده میشود، برخی از عناوین مشخصشده در کاستیهای این چاپ، به میزان توانمندی مصحح در امر تصحیح بازمیگردد و برخی دیگر به مقتضیات زمان تصحیح و دسترسینداشتن مصحح به نسخههای خطی بیشتر.
همچنین اعتماد کامل مصحح به نسخۀ خطی شمارۀ 3123 کتابخانۀ ملی تبریز موجب راهیافتن برخی شعرهای اثیرالدین اخسیکتی به نام مجیرالدین در این چاپ شده است. در چاپ آبادی از ۱۲ جنگ و نسخۀ خطی استفاده شده بود. طبیعی است که در چنین پژوهشهایی نمیتوان از کیفیت نسخههای خطی سخن گفت، اما برخی از نسخههای استفادهشده در تصحیح، بهقدری مشوش و پرغلطاند که میتوان آنها را بهآسانی از دایرۀ تصحیح کنار گذاشت؛ زیرا فقط به افزودهشدن نسخهبدلها در پانویس صفحات منجر شدهاند.
مصحح، تصحیح را به شیوۀ نسخۀ اساس انجام داده است، اما عدول از نسخۀ اساس در آن دیده میشود. همچنین، انصاف علمی او موجب شده است موارد فراوانی از نسخهبدلها را که قادر به خواندنشان نبوده است، با عبارت «کذا» مشخص کند.
بهطورکلی میتوان اینگونه اظهارنظر کرد که چاپ موجود از دیوان مجیرالدین، در زمان خود کاری درخور و شایسته بوده است، اما با گذشت زمان و پیداشدنِ نسخههای خطی جدید از دیوان او، ضرورت انجام تصحیحی مجدد از آن احساس میشود.
تشکر و قدردانی
نگارنده قدردان حمایتهای بنیاد ملی علم ایران (صندوق حمایت از پژوهشگران و فناوران) است که به آسانترشدن مسیر این پژوهش علمی کمک کردند.
[1]. «جو مقدار و همچند جو در کوچکی و وزن» (خلف تبریزی، 1362،، ذیل «جوسنگ»).
[2]. از این بیت مشخص میشود که مجیرالدین در شیوۀ ختم قرآن، پیرو برخی از بزرگان دینی بوده است که دعا پس از آن را مجاز نمیدانستند: «کان بعض السلف الصالح إذا ختم القرآن، أمسک عن الدعاء اکتفاء بما فی القرآن منه و لجأ إلى الاستغفار مع الخجل و الحیاء اعترافا بالتقصیر و خوفا من الله.» (شافعی حفیان، 1421ق، ص. 226).
[3]. نکتۀ دیگر در ضبط این بیت، کتابت اندون بهجای ایدون در نسخههای دیرین است. اندون یا آندون نقطۀ مقابل ایدون است؛ در معنی: آن زمان و آن وقت و آنجا و چنین و بدین وجه. (فرهنگ ناظمالاطبا) که به نظر میرسد در بیت مجیرالدین به معنی اخیر نزدیکتر است.