نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
2 کارشناسی ارشد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The discovery of original source materials in ancient texts is highly significant for scholars. Revisers often rely on secondary sources in addition to older and more authoritative text versions when correcting and annotating literary works. These secondary sources encompass a range of materials, including translations, summaries, contemporaneous texts, and works utilized by the original author. One such important secondary source is the Persian text "Kanz al-Ma'āref", which provides insights into the Barmakid dynasty. This work was written by Abd al-Jalil ibn Yaḥyā Yazdi and presented to Shāh Shudja' upon completion in central Iran in the 8th century. Two copies of Kanz al-Ma'āref, numbered 1342 and 1351, are housed in the National Library of France, while another copy is held in the Āref Ḥekmat Library in Medina though currently inaccessible. Beyond its historical significance in enhancing our understanding of the Barmakids, Kanz al-Ma'āref contains valuable textual passages that can be leveraged for analysis and correction of ancient verse and prose texts. The author incorporated various literary sources and quoted verses and phrases, making it a rich resource for scholars. This essay presented examples of such cases categorized into three groups: instances where the Kanz al-Ma'āref recording was more accurate than the corrected version; cases where one or more corrections of the original texts were accurate, while the Kanz al-Ma'āref recording was inaccurate; and situations where both the Kanz al-Ma'āref recording and the published correction(s) were correct, but the Kanz al-Ma'āref version was considered superior.
کلیدواژهها [English]
مقدمه:
هدف غایی در تصحیح متون کهن، شناسایی ضبطهای اصیل از نظر واژگانی و نحوی است. یافتن ضبطهای صحیح، افزون بر این که به درک درست معنای متن میانجامد، پژوهش درتاریخ پیدایش و تطوّر لغت را نیز ممکن میسازد و بنیاد درست و محکمی برای فرهنگنویسی ایجاد میکند. برای حصول این مهم، مصحح میتواند علاوهبر نسخههای اثر، از منابع جانبی نیز بهره ببرد.
منابع جانبی متونی را در بر میگیرد که بهنوعی با متن کهن ارتباط دارند. این متون را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
نخست ترجمۀ آثار؛ مانند شاهنامۀ بنداری از شاهنامۀ فردوسی که مصحّح به آن توجه کرده است (ر.ک: خالقی مطلق، 1374، ص. 740-742).
دوم، متنهایی که همزمان با مؤلف یا پس از او تألیف شدهاند و بخشی از اثر پیشین را در خود جای دادهاند؛ برای مثال نویسندۀ مناهج الطّالبین فی معارف الصّادقین بخشی از قرّة العین را در اثر خود نقل کرده است (قاضی اوش، 1397، ص. سی و شش).
سوم، شرح، گزیده یا حاشیۀ یک اثر؛ برای مثال گزیدههای ذخیرۀ خوارزمشاهی، یعنیخفی علایی و الأغراض الطّبیّة و المباحث العلائیّة میتوانند در تصحیح این اثر بهعنوان متون جانبی یاریرسان باشند (جرجانی، 1369، ص. شش).
چهارم، متنهایی است که مؤلف برای نوشتن اثر خود از آنها بهره برده است؛ چنانکه برای تصحیح تنسوخنامۀ ایلخانی میتوان از متونی بهره برد که بنا به زعم پژوهشگران، هنگام تألیف تنسوخنامه پیش روی خواجه رشیدالدین بوده است (طوسی، 1348، ص. 13-14).
پیشینه:
ازآنجاکه کنزالمعارف متنی بهنسبت تازهیاب است و تاکنون بهطور کامل در ایران تصحیح و منتشر نشده است، اهمیت ضبطهای نسخ آن در تصحیح متون ناشناخته مانده است. تنها یک چاپ سنگی کهن از این کتاب در هند و در فاصلۀ 1883-1885م. در قطع وزیری منتشر شده است که خانبابا مشار به آن اشاره کرده است و بهدلیل دسترسینداشتن، اطلاع از چگونگی آن ممکن نیست (مشار، 1350، ج. 1/1016).
شارل شفر از نخستین کسانی بود که این متن را معرفی کرد. به همّت او گزیدهای از متن کنزالمعارف به فارسی در منتخبات فارسی به چاپ رسید که مبنایی برای استناد به این کتاب تاریخی شد (Schefer, 1883, V. 2/1-54). نیز ترجمهای به فرانسه از تواریخ آل برمک در همین اثر به همراه جملات و عباراتی از متن فارسی آمده است (Schefer, 1883, V. 2/1-64). گفتنی است که صفحات کتاب منتخبات فارسی از دو سو با شمارۀ یک آغاز میشود و از یک طرف کتاب، متنهای فارسی و از طرف دیگر، ترجمۀ متون به فرانسه آمده است.
پیش از این برخی از پژوهشگران به اهمیت منابع جانبی در تصحیح متون پرداختهاند. این بازنمایی، بیشتر دربارۀ متون درجۀ اول همچون شاهنامۀ فردوسی بوده است؛ برای مثال، خالقی مطلق منابع جانبی در تصحیح شاهنامه را در چند دسته برمیشمارد: 1. بخشهایی از متن که در آثاری با موضوع مشابه آمدهاند؛ 2. گزیدهها؛ 3. واژهنامهها؛ 4. بیتهایی که در متون دیگر آمده است؛ 5. ترجمهها؛ 6. متونی که با شاهنامه مأخذ مشترک دارند و 7. متون پهلوی (خالقی مطلق، 1374، ص. 728). نیز خطیبی منابع جانبی را در تصحیح شاهنامه به چند دسته تقسیم میکند: 1. ترجمهها؛ 2. منابع قرون اولیۀ دورۀ اسلامی؛ 3. ابیات پراکئده از شاهنامه در متون کهن و 4. متون پهلوی (خطیبی، 1389، ص. 54).
بهصورت اختصاصی مقالهای دربارۀ اهمیت ضبطهای ابیات شاهنامه در کنزالمعارف در ویژهنامۀ مرحوم خطیبی منتشر و در آنجا بسیاری از ضبطهای درخور توجه ابیات شاهنامه در کنزالمعارف نشان داده شده است (ساکت، 1402، ص. 646-661)؛ بنابراین، در این جستار از بازنمایی دوبارۀ آنها صرف نظر شده است.
بحث اصلی:
معرفی کنزالمعارف
یکی از متونی که میتواند در تصحیح متون پیش از خود به کار آید، کنزالمعارف است.
کنزالمعارف که با نامهایی چون «تواریخ/ تاریخ آل برمک» نیز شناخته شده، متنی فارسی دربارۀ برمکیان و صفات و خصال نیکوی آنان است. عبدالجلیل بن یحیی بن عبدالجلیل بن محمد بن عبدالباقی یزدی این اثر را در قرن هشتم و در مرکز ایران نوشت و به شاه شجاع مظفری تقدیم کرد.
این اثر در شش باب تألیف شده است و در هر باب به یکی از شخصیتهای مهم برمکیان پرداخته شده است. در این فصول دربارۀ برمک، خالد، یحیی، فضل و جعفر بخشهای جداگانه وجود دارد و باب آخر دربارۀ برانداختن برمکیان است.
معرفی نسخ کنزالمعارف
از این اثر سه نسخه شناخته شده و دو نسخه دستیاب شده است.
قدیمیترین نسخۀ اثر اگرچه تاریخ ندارد، اما در قرن هشتم و در مرکز ایران کتابت شده است. این نسخه با شمارۀ 1342 در کتابخانۀ ملی فرانسه نگهدای میشود.
دومین نسخه در تاریخ 926 ق. کتابت شده است. کتابت این نسخه برای اهدا به سلطان سلیمان آغاز شد و به سلطان سلیم اهدا شد. این نسخه با شمارۀ 1351 در کتابخانۀ ملی فرانسه نگهداری میشود.
دیگر نسخۀ این اثر که دستیاب نشده است، با شمارۀ 15/902 در کتابخانۀ عارف حکمت مدینه محفوظ است.
تصحیح این اثر بر مبنای دو نسخۀ کهن به شمارههای 1342 و 1351 کتابخانۀ ملی فرانسه به کوشش نویسندگان این سطور انجام پذیرفته است و به زودی عرضه خواهد شد (تصویر برگ نخستین و پایانی این دو نسخه پیوست شده است).
دلایل اهمیت کنزالمعارف در تصحیح متون کهن
ازآنجا که نسخۀ اقدم این اثر بهنسبت کهن است و برای شاه شجاع مظفری کتابت شده و سلطنتی است، در برخی از موارد در تصحیح اشعار یا قسمتهایی از متون منثور یاریرسان است که صورتی آشفته و مغلوط دارند. این گمان نیز مطرح است که چون پدربزرگ مؤلف، محتسب شهر یزد بوده و نامههایی نیز به خواجه رشیدالدین نوشته است، مؤلف کنزالمعارف به کتابخانۀ درباری دسترسی داشته و اشعار و متون را از روی نسخ صحیح و کهنی یادداشت میکرده که در آنجا نگهداری میشده است1.
اهمیت این اثر در تصحیح متون بهعنوان منبعی جانبی ازآنروست که کنزالمعارف نثری ترکیبی دارد و در تمام بخشهای اثر بهویژه قسمتهایی که به نثر فنی است، آیات، احادیث، ابیات، مصرعها و ضربالمثلهای فارسی و عربی بسیاری آورده است.
این اثر حاوی1542 بیت فارسی است. ضمن اینکه مؤلف درقسمتهای متفاوت اثر از نثرهای برجستۀ پیش از خود بهره برده است. انتخاب مؤلف از متون نظم و نثر علاوهبر اینکه متنی دلکش و گزیدهای زبده فراهم آورده است، در تصحیح متون دیگر یاریرسان است؛ بهخصوص متونی که نسخۀ کهن ندارند یا نسخۀ کهن آنها دستیاب نشده است.
مؤلف کنزالمعارف از بین متون نظم به آثار نظامی بهویژه خسرو و شیرین و همچنین به شاهنامۀ فردوسی توجه ویژهای نشان داده و از آثار سعدی و دیوانهای شاعرانی چون انوری، جبلی غرجستانی و کمالالدین اصفهانی نیز اشعار زیادی انتخاب کرده است.
علاوهبر متون نظم، گزیدههایی از متون نثری چون ترجمۀ تاریخ یمینی، کلیله و دمنه و نفثة المصدور در این اثر آمده است. همچنین، شباهتهایی بین کنزالمعارف و متون پس از آن دیده میشود که به احتمال زیاد، بهدلیل یکسانبودن متنهایی است که مؤلف این اثر و آن متون از آنها بهره بردهاند.
برای مقایسۀ دقیقتر،اشعار و عبارتهای منثور در دو بخش جداگانه بررسی شدهاند. ابیاتی که از دواوین و متون مختلف در کنزالمعارف آمده است، در سه دسته قرار داده شدهاند:
دستۀ اول شامل ضبطهایی است که در متن کنزالمعارف صحیح است و در تصحیح یا صورت انتشاریافتۀ متن اصلی، صحیح به نظر نمیرسد؛
دستۀ دوم دربرگیرندۀ ضبطهایی است که در یک یا چند تصحیح از متون اصلیِ مورد نظر،صحیح و مطابق کنزالمعارف آمده است و در تصحیح/تصحیحهای دیگر نادرست است؛
دستۀ سوم شامل ضبطهایی است که در کنزالمعارف و متون اصلی صحیح هستند، ولی ضبط کنزالمعارف به متن اصلی برتری دارد.
تا ز نار آید دخان و تا ز آب آید بخار |
|
تا ز خاک آید درنگ و تا ز باد آید شتاب
|
در دیوان عبدالواسع جبلی بهجای «نار» در مصرع دوم بیت دوم،«ناز» انتخاب شده است (عبدالواسع جبلی، 1339، ج. 1/41- 42) و نسخهبدلی هم برای آن ذکر نشده است. پذیرفتنی است که آوردن عناصر چهارگانۀ «آتش،آب، خاک و باد» رابطهای معنایی را شکل میدهد که در اشعار دیگر هم نمونههای فراوانی دارد و در این دو بیت که موقوفالمعانی نیز هستند، ضبط «نار=آتش» مناسبتر است.
گفتنی است این نمونه به احتمال زیاد در زمرۀ اغلاط مطبعی است که از نظر مصحح محترم و ناشر جا مانده است.
***
از پی جود تو خیزد چار چیز از چار جای |
|
زر ز کان سیم از جبل در از صدف لعل از حصا
|
دردیوان عبدالواسع جبلی بهجای «حصا= سنگریزه»، «صفا» انتخاب شده است (عبدالواسع جبلی، 1339، ج. 1/9). مصحح برای انتخاب «صفا» چنین توضیح داده است که «صفا نام کوهی نزدیک مکه است».
باتوجهبه اینکه در اینجا هیچکدام از موارد مشابه (کان، جبل و صدف) اسم خاص نیستند، ضرورتی ندارد در اینجا نام خاص «صفا» انتخاب شود. این موارد همگی چیزهای بیارزش هستند و «حصا» نیز به همین قرینه مناسبتر است. همچنین، تقابل لعل یا گهر و حصا باز هم در اشعار آمده است :
چشم بینا بهتر از سیصد عصا |
|
چشم بشناسد گهر را از حصا |
ضمن اینکه لعلخیزی سنگریزه مشهور است:
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب |
|
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن |
***
نه از تیرشان باک نز تیغ تیز |
|
نه از آب بیم و نه ز آتش گریز |
در گرشاسپنامه مصرع دوم بیت دوم به این صورت آمده است: «به کین برق تیز و به تیر ابردست» (اسدی، 1354، ص. 404).
در تصحیح گرشاسپنامه از مجموعهای از نسخ برای تصحیح متن استفاده شده و نسخهای به تاریخ 860ق. بهعنوان نسخۀ اساس انتخاب شده است؛ اما با عنایت به چاپ عکسی نسخهای از گرشاسپنامه که به تاریخ 755ق. کتابت شده است، ضبطی مشابه با کنزالمعارف دیده میشود:
نه از مرگشان باک نه از تیغ تیز |
|
نه از آب بیم و نه ز آتش گریز |
این ضبط معنای صحیحتری دارد و باتوجهبه استفاده از ترکیب «ابردست» در نیمۀ دیگر این مصرع، به نظر میرسد در اینجا هم باید از ترکیب «برقتیغ» استفاده شود.
***
از نوک مژه سدّ سکندر سفتن |
|
صد آتش نمرود به دیده رفتن
|
این دو بیت در دیوان اوحدالدین کرمانی به این صورت آمده است:
با برگ مژه سدّ سکندر سفتن |
|
صد آتش نمرود به دیده سفتن |
صورت «برگ مژه» در متون دیگر هیچ شاهدی ندارد؛ درحالیکه تعبیر «نوک مژه» در اشعار فارسی کهن و نو وجود دارد؛ برای مثال:
شب دراز دو چشمم همی ز نوک مژه |
|
عقیق ناب چکانیده بر صحیفۀ زر
|
بنابراین، ازآنجاکه بعید به نظر میرسد ترکیب «برگ مژه» تنها یکبار در ادبیات فارسی و تنها در این دیوان وجود داشته باشد و معنای واضحی نیز ندارد، ضبط «نوک مژه»ای صحیح است که در کنزالمعارف آمده است.
***
فلک درخش همیبارد و هوا الماس |
|
ز خاک سنگ همیروید و ز آب آهن |
در دیوان عمعق بخاری (تصحیح نفیسی) این دو بیت به این صورت آمده است:
ملک درخش همیبارد و فلک الماس |
|
ز خاک سنگ همیروید و ز آب آهن |
در این تصحیح به عادت برخی از مصححان گذشته، نسخهبدلی برای این بیت ذکر نشده است.
همین دو بیت در تصحیح شعبانلو از این دیوان به این صورت آمده است:
فلک درخش همیبارد و هوا الماس |
|
ز خاک سنگ همیروید و ز آب آهن |
مهمترین حسن تصحیح شعبانلو از دیوان عمعق این است که تمام نسخهبدلها آورده شده است.
این دو بیت توصیف فصل زمستان است و در آن شاعر قصد دارد بگوید که از آسمان نزولات آسمانی فرومیریزد. پس ضبط صحیح «فلک» است که با «هوا» نیز تناسب دارد. این ضبط بین تصحیح شعبانلو از دیوان عمعق و کنزالمعارف مشترک است؛ البته شعبانلو «ملک» را در نسخهبدلها آورده است.
تعبیر «باریدن فلک» در اشعار فارسی نمونه دارد:
چو گل بنمود گل را هامواره |
|
فلک بارید بر تاجش ستاره |
***
نیوشندگان را در آن داوری |
|
غلط شد زبان زان زبانآوری
|
مصرع دوم بیت دوم در تصحیحات اقبالنامه به دو صورت وجود دارد. در تصحیح وحید دستگردی و ثروتیان بهصورت«که شفاف و تابنده چون زهره بود» (نظامی، 1388، ص. 66؛ نظامی، 1379، ص. 90) و در تصحیح زنجانی و تصحیح مسکو بهصورت «که پرآب و تابنده چون زهره بود» آمده است (نظامی، 1381، ص. 33؛ نظامی، 1363، ص. 48).
گفتنی است ضبط کنزالمعارف در دو نسخه از نسخهبدلهای چاپ ثروتیان نیز آمده است. بیت دوم در اقبالنامه، تصحیح دستگردی اینگونه شرح شده است: یکی از آنان گفت اشارت وی بدان مهرۀ سپید بود و اصل کیمیا آن است.
در فرهنگ اساطیر و داستانوارهها آمده است: از شرحی که بیرونی (التفهیم، 354 به بعد) در باب خواص و مظاهر زهره آورده، چنین برمیآید که رابطۀ زهره با آب و سپیدی و روییدن و زایش و تولیدمثل و طرب و زیبایی و عشق و مسائلی ازاینقبیل انکارناپذیر است. رویهمرفته قراین نشان میدهد که زهره همان ایزدبانوی آب است (یاحقی، 1386، ص. 433).
به نظر میرسد باتوجهبه ارتباط زهره با آب و اینکه ایزدبانوی آب است، ضبط «پرآب» صحیحتر از «شفاف» باشد.
***
ای طفل دهر گر [تو] ز پستان روزگار |
|
روزی دو شیر دولت و اقبال برمکی
|
این بیت در تاریخ بناکتی به این صورت آمده است:
ای طفل دهر گر تو ز بستان حرص و آز |
|
روزی دو شیر دولت و اقبال برمکی |
این دو بیت موقوفالمعانی هستند و معنای آنها بهصورت مجزا درک نمیشود. واژۀ «برمکی» در مصرع دوم بیت اول به معنای مکیدن و در مصرع دوم بیت دوم به معنای خاندان برمکی است که با یکدیگر جناس تام دارند. ضبط «برمکی» در مصرع دوم بیت اول با کلماتی چون «شیر» و «پستان» متناسب است و با انتخاب «بستان» بهجای «پستان» زنجیرۀ تناسب گسسته شده است.
این دو بیت در زینت المجالس نیز بهصورت صحیح آمده است (رک: مجدی، بیتا، ص. 421).
***
چنان دان گر لبم پرخنده کردی |
|
که بیشک مردهای را زنده کردی |
صورت بیت دوم در تصحیح زنجانی از خسرو و شیرین مطابق با کنزالمعارف است (نظامی، 1390، ص. 223)، اما این بیت در تصحیح دستگردی به این صورت است:
به بوسی برفروز افسردهای را |
|
به بویی زنده گردان مردهای را |
و در تصحیح ثروتیان و تاقاروف به این صورت آمده است:
به نوری برفروز افسردهای را |
|
به بوسی زنده گردان مردهای را |
(نظامی، 1392، ص. 435؛ نظامی، 1960م.، ص. 643)
باوجود اینکه در نسخهبدلهای زنجانی و ثروتیان صورت «بوسی» آمده است، ضبط «افسرده» در دو معنی یخزده و غمگین در ارتباط با «برافروختن» تضاد ایجاد میکند و افروختن با «نور» سازگار است نه با «بوس».
***
امیدم هست کاین محنت سرآید |
|
مراد شه بدین زودی برآید |
مصرع دوم بیت دوم در تصحیحهای خسرو و شیرین به دو صورت آمده است: در تصحیح زنجانی، ثروتیان و تاقاروف بهصورت «بخندد شمع چون بیمار گردد» (نظامی، 1390، ص. 209؛ نظامی ، 1392، ص. 412-413؛ نظامی، 1960م، ص. 604) و در تصحیح دستگردی بهصورت «بخندد صبح چون شب تار گردد» (نظامی، 1378، ص. 350).
در این دو بیت شاعر میخواهد بگوید که در پی هر سختی، آسانی است و بهدنبال هر ناخوشی، راحتی و خوشی در راه است، ازاینرو، بند وقتی گشوده میشود که بهشدت دشواری برسد و شمع وقتی خندان و شعلهور میشود که بسوزد و بیمار شود؛ یعنی لاغری و نزاری شمع هنگام سوختن، باعث خندۀ اوست. هرچند صورت «بخندد صبح چون شب تار گردد» هم نادرست نیست و در پایان شب، صبح از راه میرسد.
به نظر میرسد باتوجهبه تصویرسازی و جانبخشیهای فراوان نظامی، ضبط «بخندد شمع چون بیمار گردد» به آنچه او نوشته است، نزدیکتر باشد. همچنین، مضمون توأمان ودن غم و شادی شمع باز هم در آثار نظامی آمده است:
چو شمع از بهر آن سوزم بر آتش سرو شو از بند خود آزاد باش |
|
که باشد شمع وقت سوختن خوش شمع شو از خوردن خود شاد باش |
***
یکی آفریننده دانم که هست |
|
کجا جویمش چون شوم رهپرست |
آخرین کلمه از این بیت در تصحیحهای گوناگون اقبالنامه به همین صورت آمده است (نظامی، 1379، ص. 125؛ نظامی ، 1381، ص. 53؛ نظامی، 1363، ص. 85) و فقط در تصحیح دستگردی به جای آن، «رهبهدست» ضبط شده است (نظامی، 1388، ص. 110). گفتنی است که ضبط «رهپرست» در نسخهبدلهای تصحیح دستگردی وجود داشته، ولی صورت مختار او نبوده است.
به نظر میرسد با تکیه بر نسخۀ مورد استفادۀ دستگردی و نیز اجتماع اکثر نظامیپژوهان، ضبط «رهپرست» که معنای واضحی هم دارد، درستتر باشد؛ علاوه بر این، نظامی در هفتپیکر نیز همین ترکیب را استفاده کرده است:
آبِ گُل خاک رهپرستانش |
|
گل کمربند زیردستانش |
در تصحیح دستگردی بیت اینگونه معنی شده است: «یعنی گلاب خوشبو در پیش راه کسانی که راه و رسم او را میپرستیدند، خاک پست و گل بندۀ کمربستۀ زیردستان وی بود. رهپرست: کسانی که خاک راه او را پرستیده سجده میکردند» (نظامی، 1390، ص. 216).
***
ما دل ز مراعات جهان برکندیم |
|
صد نعمت را به منّتی نپسندیم |
این دو بیت در مواعظ سعدی به تصحیح فروغی به این صورت آمده است:
تا دل ز مراعات جهان برکندم |
|
صد نعمت را به منّتی بپسندم |
شاعر در این بیت میگوید که دل از توجه و عنایت به دنیا کنده است، بنابراین اگر صد نعمت را با منتی به او بدهند، قبول نمیکند.
این دو بیت در تصحیحی با مقدمۀ عباس اقبال آشتیانی در کلیات سعدی بهصورت صحیح و مطابق کنزالمعارف آمده است:
ما دل ز مراعات جهان برکندیم |
|
صد نعمت را به منّتی نپسندیم |
ای جود تو ز لذّت بخشش سوالجوی |
|
وی عفو تو ز غایت رحمت گناهدوست
|
در دیوان سنایی بهجای «گناهدوست»، «پناه دوست» آمده است (سنایی غزنوی، 1362، ص. 1054؛ 1336، ص. 679) که اگرچه غلط نیست، اما در مقایسه با ترکیب «گناهدوست» با معنای کلام سازگاری کمتری دارد؛ زیرا «پناهِ دوست» بودن چندان مناسبتی با غایت رحمت ندارد؛ علاوه بر این، ازآنجاکه در پایان مصرع اول، از ترکیبِ «سؤالجوی» استفاده شده است، برای ایجاد صنعت موازنه در بیت، آوردن یک ترکیب دیگر در پایان مصرع دوم ضروری به نظر میرسد.
ترکیب «گناهدوست» شواهد دیگری نیز دارد؛ ازجمله:
تا سوی تنگنای دلم یافت راه دوست |
|
آن دل که توبهدوست بدی شد گناهدوست |
***
شده همنشین سگ کوی خویش |
|
عروسان پاکیزه بی کدخدا |
این ابیات ذیل قصیدهای در دیوان کمالالدین اسماعیل اصفهانی آمده است. او اوضاع نامناسب دوران خود را برای ممدوحش، رکنالدین مسعود شرح داده است. در دیوان او بهجای «بیکدخدا»، «باکدخدا» آمده است (کمالالدین اسماعیل، 1348، ص. 257).
کمالالدین اسماعیل قبل از ابیات مذکور چنین آورده است:
چو دوک این یکی ریسمان در گلو |
|
چو چرخ آن یکی کنده بر دست و پا |
گویی در آن دوران آسایشی برای هیچ طبقهای وجود نداشته است و همۀ گروههای جامعه از ثروتمند و مستمند، پیر و جوان و زن و مرد در رنج و سختی بودهاند. در قسمت مشخصشده توصیف عروسان عفیف و معصومی مطرح شده است که بیداماد (بدون همسر) دچار سختی شدند و طبیعی است که ضبط «بیکدخدا» برای این قسمت صحیحتر است. ضمن اینکه آوارگی زنان بدون همسرانشان، موضوعی است که شاعر را رنجانده است. بدیهی است آوارگی همۀ اعضای یک خانواده به سختی آوارگی زنان و کودکان نیست.
به نظر میرسد کاتب هنگام نوشتن این بیت، نظری سوی بیت قبل انداخته و به همین سبب این اشتباه از او سر زده است. بیت قبل به این صورت است:
به تعجیل گهواره را مادران |
|
برون برده از خانه با صد بکا |
عراقیا.***
خروشی برکشیدی رعد چونان |
|
که موی مردگان گشتی چو سوزن |
این دو بیت از منوچهری است و بیت اول در دیوان اوبه تصحیح دبیرسیاقی و یغمایی به این صورت آمده است:
خروشی برکشیدی تند تندر |
|
که موی مردمان کردی چو سوزن |
(منوچهری، 1338، ص. 64؛ منوچهری، 1392، ص. 122)
برخاستن موی تن در هنگام ترس و تعجب، امری عادی است، اما برخاستن موی مردگان که در کنزالمعارف آمده است، اغراق بیشتری دارد. ضمن اینکه «نای رویین» در بیت بعد و دمیدن و صدای هولانگیز آن، یادآور صور اسرافیل و برخاستن مردگان در روز قیامت و مؤید ضبط کنزالمعارف است. این مضمون ریشۀ قرآنی دارد: وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِیَامٌ یَنْظُرُونَ [الزّمر (39)، 68].
***
تا وقت صبح که آفتاب منیر از حیاء ضیاء او تیغ نورانی برکشید و ماه غمگین از رشک اشراق او سپر سیمابی در غلاف باختر نهان کرد (یزدی، سدۀ 8، گ. 94 پ).
مشابه این قسمت عبارت در زبدة التواریخ به این صورت آمده است: «بر رای انور که آفتاب از حیای صفای او تیغ نورانی از قراب خاور برنیاورد و ماه عکسپذیر از رشک ابراق او سر سیمابی در غلاف باختر نهان کند» (حافظ ابرو، 1380، ج. 3/163).
به نظر میرسد آفتاب باید از ضیاء شخص یا چیزی حیا کند و خجالت بکشد و تناسب «ضیاء» با کلمات «انور،آفتاب و نورانی» برقرار میشود.
***
هارونالرشید آن خلیفۀ معدلتشعار که آتش هیبت او روی ماه را سیاه گردانیده بود و آن کامگار که نهنگ بحر عمان از نهیب او دندان در کام نهان کرده، عقاب دلاور چنگل خویش از بهر کرکسان او به خدمتی میفرستاد و همای همایون در سایۀ شهپر سیمرغ او پناه میطلبید، بر مسند امامت قرار گرفت (یزدی، سدۀ 8، گ. 20 پ).
این قسمت در اغراض السیاسة به این صورت آمده است: «هارونالرشید آنکه عکس شعلۀ بأس او روی مریخ سرخ کرده بود و آتش هیبت او چهرۀ ماه سیاه گردانیده، کامگاری که نهنگ دریای عمّان از نهیب او دندان در کام نهان کرده بود و ...، عقاب دلاور چنگل خویش از بهر گرهگشایی او به خدمتی میفرستاد و همای همایون در سایۀ شهپر سیمرغ جاه او پناه میطلبید ...».
عقاب پرندهای شکاری است و کرکس پرندهای مردهخوار. در بین عقاب و کرکس آن که بر دیگری ازلحاظ خوی شکارکردن برتر است، عقاب است و در اینجا اینکه عقاب چنگال خویش را برای کرکسان او بفرستد، یعنی نهایت تواضع و خضوع را در برابر وی نشان داده است و این بسیار پذیرفتهتر است، از اینکه گفته شود عقاب چنگال خویش را برای گرهگشایی کسی فرستاده است.
همچنین، به نظر میرسد موارد دیگر در این بند همگی بهصورت دوگانه آمده است: «آتش هیبت و روی یا چهرۀ ماه»، «کامگار و نهنگ بحر یا دریای عمّان» و«همای همایون و سایۀ شهپر سیمرغ [جاه] او» و در اینجا نیز با پذیرفتن ضبط «کرکس» این دوگانه به وجود میآید. به احتمال زیاد مصحح اغراض السیاسة به علت شباهت شیوۀ نگارش کرکس و گرهگشایی دچار خطا شده است.
***
و سقف سرای را اگر به اوج نسرین و فرق فرقدان رسانید، غرابالبین مرگ بر گوشۀ ایوانش به نالۀ زار پردۀ زیر برخواند... (یزدی، سدۀ 8، گ. 24 پ).
این قسمت در مرزباننامه، تصحیح روشن به این صورت آمده است: «و سقف سرای را اگر به اوج فرقدین و قعر زمین رسانی، غرابالبین مرگ بر گوشۀ ایوانش در نالۀ زار و پردۀ زیر ... خواند ...» (ورواوینی، 1376، ص. 129).
روشن است که توصیفکردن بلندی سقف با تعبیراتی که در کنزالمعارف آمده است، یعنی اوج نسرین و فرق فرقدان متناسب است و نسبتدادن بلندی سقف با قعر زمین صحیح نیست. گفتنی است این قسمت در مرزبان نامه،تصحیح قزوینی بهصورت صحیح و اینچنین آمده است « ... به اوج فرقدین و فرق مرزمین رسانی ... » (وراوینی، 1326، ص. 71). «مرزمین» نام دو ستاره است و با سقف سرا متناسب است.
نتیجهگیری:
مقایسۀ ضبطهای اشعار و عبارتهای منثور در کنزالمعارف با متن و نسخهبدلهای متون دیگر نشان میدهد که این اثر بهویژه نسخۀ قدیمتر آن که به شمارۀ 1342 در کتابخانۀ ملی فرانسه نگهداری میشود، دارای ضبطهای صحیح و قابل اعتنایی است؛ ازاینرو میتواند بهعنوان منبعی جانبی در تصحیح متون دیگر به کار رود.
به نظر میرسد کنزالمعارف که متنی تألیفی است، علاوهبر اهمیتهای تاریخی و ادبی فراوانی که دارد، ضبطهایی را که تاکنون به آنها در متون گوناگون توجه نشده است، پیش روی مصححان قرار میدهد. همچنین، واجد ضبطهایی است که تاکنون در نسخههای برجامانده از آن متون وجود نداشته یا به علت بدخوانی مغفول مانده است.
پینوشتها
تصویر 1. عبدالجلیل یزدی، کنزالمعارف، نسخۀ کتابخانۀ ملی فرانسه به شمارۀ 1342، برگ نخست و پایان
تصویر 2. عبدالجلیل یزدی، کنزالمعارف، نسخۀ کتابخانۀ ملی فرانسه به شمارۀ 1351، برگ نخست و پایان