نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 کارشناس ارشد پژوهش علوم اجتماعی دانشگاه الزهرا(س)
2 دانشیار علم و جامعه مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Madness is word which is of relative validity and its present discourse still needs reformation. Thus, with a qualitative approach, while studying the notion of madness and its evolution throughout time, this research aims to investigate the temporal events influencing such notion. Looking at genealogical approach of Foucault and using qualitative content analysis method, this study reads the evolution of this concept in the works of Persian lasting poets like Ferdowsi, Nizami, Sa’di, Molavi and Hafiz, and tries to reform this discourse as much as possible.
The results show that from Ferdowsi to Molavi the usage of such concept has been noteworthy but after him such attention decreased. Semantically, investigation of madness and its evolution as well as the study of changes in the features of Majnoon character show that, in all times, the poets have two positive and negative interpretations of madness (secular and divine madness) and it was the element of war which directed the vast attention of society to this notion and after the subsiding of war the ground for rationalization was provided. The exploration of Majnoon character shows that Hafiz’s Majnoon is the most egoist, Sa’di’s the smartest, Molavi’s the most happy and Nizami’s the most lover. Approving Foucault’s principle of exclusion, this study shows that the influence of temporal events on the changes of words cannot be ignored.
کلیدواژهها [English]
جنون واژه ای است که دارای اعتباری نسبی است و با وجود انجام پژوهشهای متعدد درباره جنون
(Savage, 1991: 202- 193) و تعاریف متنوع و دسته بندی های متفاوتی که از جنون ارائه شده است، می توان گفت مفهوم جنون، دایره معنایی وسیعی دارد (پارسانسب، 1388: 114-87) و گفتمان فعلی آن، هم چنان نیازمند اصلاح است (Gaudillière, 2004: 44 - 33 ). در روایتی که به پیامبر اکرم (ص) نسبت داده شده است: مجنون واقعی کسی است که معصیت خداوند را انجام دهد. یعنی هر قدر میزان گناه زیادتر باشد، دوری از عقل بیشتر خواهد بود و به درجه جنون افزوده خواهد شد. اما عطار نیشابوری می گوید هر عاقلی از گونه ای جنون بهره مند است و چون انسان ها از خطا و گناه در امان نیستند و هرکسی به نوعی به معصیت گرفتار می شود بنابراین هیچ کس نیست که به نوعی به معصیت گرفتار نباشد (آقا حسینی،1378 الف: 167-166).
موضوع دیوانگی در کشورهای اروپایی نیز مورد توجه منتقدان و دانشمندان قرون وسطی و پس از آن واقع شده است و آن را برای آشکار ساختن حقایق به کار گرفته اند. در دوران رنسانس، اراسموس با نوشتن« کتاب در ستایش دیوانگی» توانست تاثیر عمیقی بر افکار عمومی بگذارد. از میان محققان اروپایی، سال ها بعد میشل فوکوی فرانسوی به این موضوع توجه کرد و رساله دکتری خود را درباره تاریخ دیوانگی نوشت. فوکو جنون را دستاورد تحولات تاریخی می داند و اعتباری نسبی برای آن قائل است. از نگاه شعرای بزرگ ادب پارسی دو نوع جنون در هر جامعه وجود دارد. اول جنون روحانی که یک تعالی مثبت است( سجده کند عقل، جنون تو را ) (مولوی ، 1362: 141) و با مشقت و رنج و غم حاصل می شود (مجنون مشقت آزموده /دل کاشته و جگر دروده) (نظامی،1389 ج: 121). دوم جنون مادی که نوعی شوریدگی نابودکننده است (ای دل آغشته به خون، چند بود شور و جنون / پخته شد انگور کنون، غوره میفشار بیا ) ( مولوی ، 1362: 69 ) و آن گاه انسان به سمت مال اندوزی و جاه طلبی گرایش پیدا میکند (عاشقان دین و دنیاباز را خاصیتی است /کان نباشد زاهدان مال و جاه اندوز را ) (سعدی، 1385: 528) . در هر دو مسیر، جنون، مراتب و لایههای مختلفی دارد (آن جا لیلی شده است مجنون / زیرا که جنون هزار تا بود) ( مولوی ، 1362: 281 ).
نظر به این که پژوهش حاضر قصد دارد سیر تحول مفهوم جنون را در ادوار گوناگون تاریخ ایران بررسی کند، رویکرد تبارشناسی را برمی گزیند؛ تبارشناسی از یک سو حقایق تاریخی را روشن می کند (ضیمران،1378: 51) و از سوی دیگر بسیاری از حقایق تاریخی را می توان در آینه شعر و ادب یافت و از این روست که درک درست آثار و مفاهیم ادبی که میراث گرانبهای فرهنگی به شمار می رود، نیازمند آشنایی با موقعیت روزگار هر ادیب یا نویسنده است زیرا وقتی اشعار و آثار یک شاعر نه تنها در عصر خویش بلکه در دورههای دیگر نیز مورد استقبال قرار می گیرد، این استقبال نشان دهنده مشابهت ذهنی و روانی شاعر با مردم به عنوان خوانندگان اوست. به عبارتی، تجربههای شاعر با تجربههای بسیاری دیگر که هم عصر او بوده اند هم سان است (قانعی راد، 1388: 86)؛ لذا هدف کلی ما در این مطالعه، فهم جایگاه مفهوم جنون در ادوار گوناگون و درک علت پرداخت بیشتر به آن در یک دوره است در پیگیری این هدف تلاقی با شخصیتی به نام مجنون، پژوهشگران را ترغیب کرد تغییرات شخصیت مجنون را بررسی کنند و از این رهگذر تلاش کنند به دو گروه پرسش زیر پاسخ دهند:
الف- مفهوم جنون چه سیر تحولی را پشت سر گذاشته است؟
ب - شاعران بزرگ پارسی چه تصوری از تیپولوژی شخصیت مجنون ارائه می دهند و چه ویژگی های متفاوتی برای او در هر دوره ذکر شده است؟
این جستار، با رویکردی تبارشناسانه به مطالعه و تحلیل محتوای آثار پنج شاعر بزرگ پارسی زبان می پردازد تا به فهم روشن تری از مفهوم جنون در متون ادبی ایران دست یابد و صرف تحلیل و تفسیر ادبی اشعار در مد نظر نیست. فایده انجام چنین پژوهشی آن است که تلاش می کند دریابد چرا در یک دوره، عقل گریزی بیشتر از دوره دیگر است و یا دست کم این مسیر را برای پژوهشگران آینده روشن تر می سازد.
در خارج از کشور پژوهشهای هم راستا با مفهوم جنون به سه دسته تقسیم میشوند گروه اول، به مباحث تاریخ جنون و روان پزشکی اشاره دارند. گروه دوم، درباره حقوق و نوع برخورد با مجانین مطرح می گردند و گروه سوم نیز به مطالعه تلقی مردم از دیوانه در ادوار گوناگون می پردازند. بیشتر مطالعات انجام شده در گروه سوم با هدف پژوهش حاضر مرتبط است. از این دست پژوهشها می توان به «رابطه جنون و خط فکری جامعه نسبت به آن و ساختار بخشیدن به مفهوم جنون و دریافت ناسازگاری ها» (Laor, 1991: 202-193)؛ «جایگزینی مفاهیم سنتی با مفاهیم مدرن در درک از جنون» (Wagner& eral, 1999: 445-413)؛ «اصلاح گفتمان فعلی جنون»
(Gaudillière, 2004: 44 - 33)؛ «تفاوت قانونی بین سلامت عقل و جنون» ( Walsh, 2009 : 196 -185) بررسی تصاویر تاریخی» (Cross, 2012: 34- 19) و «تلقی فلسفی از جنون با توجه به مفاهیم اجتماعی و اخلاقی در جوامع مدرن» (Quinton, 2010: 41-17) اشاره کرد.
در کشور ما در مقایسه با پژوهشهای انجام شده در خارج از کشور، نمی توان گفت مطالعات متنوعی در زمینه جنون و دیوانگی انجام شده است اما همین معدود مطالعات را نیز می توان در سه دسته پژوهشهای ادبی- عرفانی، پژوهشهای پزشکی- روان شناسی و پژوهشهای حقوقی جای داد. با بحث در مد نظر این پژوهش، بیشتر پژوهشهای ادبی- عرفانی و تا حدودی پژوهشهای پزشکی و روان پزشکی مرتبط هستند:
در مطالعات ادبی بررسی ها نشان می دهد که منظومههای فارسی مثل خسرو و شیرین و لیلی و مجنون، علی رغم تطبیق ساختارشان با ساختار داستان های کلاسیک غربی (هرمی شکل)، در واقع ساختار اپیزودیک و متقارن دارند که از مظاهر ساختار شرقی است. این دو منظومه از الگوی داستانی «گزینش-سیر و سفر-بازگشت و روایت» پیروی میکنند. همچنین ساختار آنها، بیش از آن که داستانی باشد، معنایی است (نک: ایران زاده و آتشی پور،1390: 32-5). گاه بررسیهایی در تطبیق شخصیت های داستان لیلی و مجنون از نگاه شاعران مختلف انجام شده است اما بررسی زمانی واژگان در این مطالعات در مدنظر نبوده است بلکه بیشتر واقعه اتفاق افتاده که همان عشق مجنون و نرسیدن او به لیلی است در نگاههای مختلف مطالعه شده است (نک:اقبالی و قمری گیوی، 1383: 16-1؛ ناصح و ستودیان، 1383: 117- 99؛رضایی اردانی،1387: 112-87؛ درودگریان، 1388: 52-31؛ ذوالفقاری، 1388: 89- 53؛ اختیاری،1389: 203- 189؛ الهامی،1389: 35- 23؛ غیبی، 1389: 82-63 و خدیور و شریفی،1390: 88- 59 ). نجاریان در مقایسه خود میان چهار روایت نظامی، امیر خسرو دهلوی، جامی با توجه به دیوان مجنون و منابع عربی، اختلاف وقایع را در مدنظر قرار میدهد اختلاف موجود در نقل وقایع نتیجه می گیرد که میتوان در عشق عذری و مجنون و حتی وجود او به دیده شک نگریست. او مجنون را متزلزل و ناشکیبا و خود کم بین می بیند و لیلی را دختری میداند که محکوم محیط حرمسرایی تازیان است که بر موقعیت مجنون فلک زده غبطه می خورد. به نظر نجاریان، این داستان بر اساس نوعی جبر است که قهرمان، تسلیم آن است. ابن سلام، قربانی سوم، تلخکام به دیار عدم می رود. پدر مجنون در طلبش آواره بیابان هاست و پدر لیلی طیاره سوار راه غفلت و بر هم زن روزگار لیلی است (نجاریان، 1386: 289-259). درودگریان نیز تایید می کند که علاوه بر نفس عشق عذری که پدیدهای است شگفت، مطالب غیرواقعی چندی در منظومه مجنون و لیلی عبدی بیک دیده میشود که واقع نمایی داستان را خدشه دار کرده است (درودگریان، 1388: 52- 31 ). عاشقانههای غزل سعدی، سخت متاثر و ملهم از تلقی شعرای عذری عرب و خاصه مجنون از دلباختگی است (حمیدیان و جلالی،1390: 64-33). البته به نظر می رسد وجود این تفاوت ها در منظومههای تقلید شده از نظامی نشان می دهد که مجنون بیشتر به عنوان نمادی از عشق پذیرفته شده است و هر شاعری مطابق با زمانه خود در آن تغییراتی به وجود آورده است. در بخش پژوهشهای ادبی می توان به پژوهش آقاحسینی اشاره کرد که به بررسی و نقد دیوانگی و فرزانگی پرداخته است. علاوه بر آن، بررسی های قابل توجهی نیز در تطبیق روایت های مختلف ارائه شده از داستان لیلی و مجنون وجود دارد. در این پژوهشها گاه شباهت ها و تفاوت های لیلی و مجنون از دیدگاه شعرای مختلف مطالعه شده است. از جمله می توان به پژوهش نجاریان در بررسی چهار روایت از عشق مجنون اشاره کرد. نجاریان عشق مجنون را نوعی عشق عذری می داند و توضیح می دهد که عشق عذری همان عشق افلاطونی یا عشق پاکبازانه و دور از وسوسههای جسم است (نجاریان،1386: 289-259 ).
در پژوهشهای عرفانی بحث جنون و انواع آن مطرح می شود. در این پژوهشها بحث از دو نوع جنون الهی و مادی است و البته بیشتر بر جنون الهی و عشق عذری تاکید میشود. جنون الهی حالتی بسیار والاست که مشتاقان زیادی دارد و از ویژگی های بارز شعر عرفانی شمرده می شود. در برخی متون، جنون الهی یا روحانی به حدی والا تلقی میشود که عشق الهی پیامبران به ذات باری تعالی نیز از آن جمله دانسته میشود با این تفاوت که عقل پیامبران به اذن الهی از آسیب مصون است (توحیدیان، 1387: 126- 93؛ سیاه کوهیان،1388: 280- 241؛ رحیمی،1387: 221؛ آریان، 1385: 131 و محسنی و اسفندیار،1391: 120-97).
در پژوهشهای روان شناختی، شخصیت های رمانتیک و نوع عشق آن ها مطالعه شده است. مثلاً بررسی اقبالی و قمری نشان می دهد که لیلی و مجنون و خسرو شیرین با نظریه فروید تطابق معناداری ندارد (اقبالی و قمری گیوی، 1383: 16- 1) اما از نظر رضایی اردانی منظومه خسرو و شیرین و لیلی و مجنون به آسانی با هریک از رویکردهای زیگموند فروید و گوستاو یونگ نیز قابل بررسی و تفسیر روان شناختی است (رضایی اردانی،1387: 112-87). از پژوهش درپر و یاحقی بر می آید که الگوی گریماس در تحلیل شخصیت های منظومه لیلی و مجنون تا حدی مفید و کارآمد است؛ بر اساس این الگو، خواننده با ذهنیتی روشن میتواند روابط و مناسبات شخصیت ها را دنبال کند و برخی از ویژگی هایی را که گریماس برای حکایت های فولکلوری بر می شمارد، در این روایت میتوان دید؛ از جملهاین که قهرمان هم فاعل و هم پذیرنده است. در این داستان، فاعل به گونهای است که هم بر لیلی انطباق می یابد و هم بر مجنون و هر دو به نوعی پذیرنده نیز هستند (درپر و یاحقی، 1389: 89-65). از میان پژوهشهای انجام شده در زمینه جنون، دو پژوهش «بررسی چهار روایت از عشق
مجنون» (نجاریان،1386: 289-259) و «تحلیل روابط شخصیت ها در منظومه لیلی و مجنون نظامی» (درپر و یاحقی، 1389: 89-65) اگرچه به لحاظ محتوایی به پژوهش حاضر نزدیکترند اما هیچ یک جنون را به مثابه یک فعل ندیده اند بلکه بیشتر به شخصیت مجنون از لحاظ وقایع داستانی آن پرداخته اند. در میان تحقیقات به ثبت رسیده، تنها می توان به مطالعه آقا حسینی اشاره کرد که در بطن نقد و بررسی دیوانگی و فرزانگی در ادبیات فارسی به مسئله جنون پرداخته است و نقدی بر زمینههای خردستیزی دارد و اشاره میکند که به سبب اختلافات مذهبی و ظهور مکاتب کلامی، به جای مبارزه با افراطی ها، مخالفت با عقل رواج یافت و تا قرن ها بعد نیز هم چنان به طور کامل از بین نرفت (آقاحسینی، 1388: 94- 69 ).
ساختارگرایان در تلاش برای مرکز زدایی از سوژه بر آن شدند از طریق کشف اصول بنیادین رفتار افراد و قواعد حاکم بر نحوه ترکیب این اصول، به مطالعه علمی رفتار بشر بپردازند (ضیمران، 1378: 191). فوکو با توجه به این که هرگز خود را ساختارگرا یا پساساختارگرا نمی دانست، تبارشناسی را در مقابل روشهای مطالعاتی گذشته مطرح کرد. تبارشناسی به سه حوزه مرتبط هستی شناسی تاریخی انسان درباره مفهوم حقیقت، هستی شناسی تاریخی انسان در رابطه با قدرت و هستی شناسی تاریخی مربوط به اخلاق توجه می کند. فوکو هدف از طرح تبارشناسی را ثبت ویژگیهای منحصر به فرد وقایع می داند که در لابه لای صفحات تاریخ پنهان مانده اند. از دیدگاه تبارشناسان، ماهیت ثابتی برای مفاهیم وجود ندارد. تبارشناسی با نفی مطالعه ژرفاها به سطوحی از واقعیت و جزئیات که از آنها غفلت شده است میپردازد و راه خویش را از حال به گذشته پیوند می زند. فوکو در روش شناسی خود چهار ترفند روش شناختی واژگونی، گسست، انقطاع و برون بودگی را پی می گیرد. رویکرد این مطالعه، تبارشناسانه است. از جمله ترفندهای روش شناختی فوکو که در این پژوهش استفاده می شود، اصل برون بودگی است و با توجه به این اصل، به سوالات پژوهش پاسخ داده میشود تبارشناس سویه درونی پدیدهها را رها می کند و به رمز و راز موجود در بیرون پدیدهها می پردازد. اصل برون بودگی تبارشناس را بر آن می دارد که به حوادث گوناگون و شرایط حاکم بر پدیدهها توجه کند. در واقع به کارگیری اصل برون بودگی این امکان را فراهم می سازد تا پژوهشگر از افتادن در حقیقت مکتوم امور بپرهیزد (ضیمران، 1378: 192).
در منابع پارسی کمتر به جایگاه اجتماعی جنون پرداخته شده است و بررسی نمونه اروپایی آن نیز نشانگر دشواری تعیین جایگاه جنون است (فوکو، 1385: 216 ). بنابراین، پژوهش حاضر با نگاهی کیفی و به صورت تطبیقی به سیر تحول مفهوم جنون در آثار پنج شاعر ماندگار ایران نظامی، حافظ، سعدی، مولوی و فردوسی می پردازد. در این بررسی تمام ابیات ثبت شده از شاعران مورد توجه بوده است و از بین ابیات دیوان حافظ، مثنوی معنوی، دیوان شمس، اشعار نظامی، شاهنامه، کلیات سعدی(گلستان، بوستان و غزلیات)، ابیاتی که حاوی واژههای جنون، مجنون، دیوانه و دیوانگی بودند مورد توجه قرار گرفته است. در هر مرحله در ترتیب بررسی اشعار به تقدم و تأخر زمانی توجه شد. به این ترتیب که ابتدا اشعار فردوسی شاعر قرن چهارم، سپس اشعار نظامی شاعر قرن ششم و پس از او مولوی و سعدی شاعران قرن هفتم هجری و در انتها، حافظ شاعر قرن هشتم مورد تحلیل قرار گرفتند به سعدی پس از مولوی اشاره شده است زیرا سعدی پس از مولوی متولد شده است
علت انتخاب شعر برای بررسی سیر تحول مفهوم جنون آن بود که تنها از طریق زبان و شیوههای متفاوت تولید آن است که معانی بازتولید میشود (کاظمی و ناظر فصیحی، 1386: 137-154) و با توجه به اینکه می توان گفت هر صورت بندی اجتماعی شرایط ویژه خود را دارد (آزاد ارمکی و رضایی، 1385: 125)، شعرای ماندگار به عنوان نمایندگان صورت بندی جامعه خود انتخاب شدند زیرا از یک سو، ادبیات منظوم ایران هویت خود را مدیون این شعرای بزرگ، است و از سوی دیگر، آگاهی آنها از مسائل جامعه و برآمدن ایشان از بطن جامعه اهمیت دارد. حتی در روزگار ما نیز هرگاه مردم اشعار این بزرگان را زمزمه میکنند، گویی مکنونات باطنی خود را به زبان میآورند و با اشعار ایشان احساس همدلی و یگانگی داشته و دارند و بههمین دلیل است که پس از گذشت سال ها هم چنان در قلب مردم جاودانه مانده اند.
ابتدا تنها ابیاتی که واژگان جنون و مجنون را در خود داشتند جستجو شدند اما با توجه به این که فردوسی از واژگان عربی کمتر استفاده میکند واژههای دیوانه و دیوانگی نیز جستجو شدند و در مجموع 702 بیت به دست آمد که با کمک تکنیک تحلیل محتوا مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل محتوای مضامین ابیات به دست آمده انجام گرفت و تصاویری که شاعران از جنون و دیوانگی و شخصیت مجنون، ارائه داده اند به دست آمد و با یکدیگر تطبیق داده شد. شاعری که بیش از همه به مسئله جنون پرداخته بود شناسایی و عوامل احتمالی این گرایش بیش از انتظار ذکر گردید. لازم است این نکته بیان گردد که تحلیل ادبی صرف آثار شاعران هدف این مطالعه نبوده است بلکه روشن کردن سیر تحول مفهوم جنون و دیوانگی در متون کهن پارسی حائز اهمیت بوده است( .
نظریه پردازان پساساختارگرا به جای استفاده از واژگان متداول در عرصه علوم انسانی، نظیر انسان، فرد و یا خود، واژه سوژه را به کار می برند و معتقدند انسان تابع عوامل بیرونی است ( Abrams& Harpham, 2005: 48) و سوژه سیالیت دارد. به این معنا که، میتواند درون سیستم های گفتمان بیاید، جایگاه متفاوتی داشته باشد و در زمان های مختلف هویت های متفاوتی یابد (Hall, 1996: 277). هر جایگاه، فضایی را فراهم می آورد که درون آن سوژه یک وجود اجتماعی ویژه آن فضا، یک مفهوم و در نتیجه درجهای از اثرگذاری منحصر به فرد می یابد
(Philips,2006: 314) . در واقع جریان پسا ساختار گرا، نگاه میشل فوکو را مبنی بر این که کنش سوژه تا حدی بستگی به سیستمهای گفتمانی دارد که درون آن ها قرار می گیرد و از آنجا که این گفتمان ها همیشه قادر به فراهم ساختن یک جایگاه سوژه ثابت، نهایی و بدون تغییر نیستند، سوژه ممکن است از یک جایگاه به جایگاهی دیگر جابه جا شود (فتحی،1390: 96- 83 )، تایید می کنند. فوکو همچنین در مقالة «مؤلف کیست» معتقد است که سوژه را نباید به کلی نادیده گرفت بلکه باید آن را به واسطه کارکردهایش ارزیابی کرد (Foucault, 2001: 1636). این برون بودگی نه تنها برای سوژه انسانی بلکه به نظر فوکو برای واژگان ادبی نیز قابل تعمیم است. این مطالعه بر اساس نظریه تاریخ جنون میشل فوکو پایه ریزی شده است. فوکو در تاریخ جنون اشاره می کند که تحولات جنون متاثر از عوامل بیرونی است. از نظر فوکو جنون حالتی است که توسط آن ارزشهای هر عصر، هنرهای آن و گونههایی از اخلاقیات به نقد کشیده می شود و در عین حال که محور اشکال تخیل بشری در آن انعکاس می یابد، جلوههای بیشمار دارد. به اندازه ای که در دنیا شخصیت، جاه طلبی و توهمات ضروری وجود دارد، می توان انواع مختلفی برای جنون بر شمرد. در اروپای عصر کلاسیک، مردم شناس- کیهان شناسی مانند هاینروت (Heinroth) در تحلیل های خود جنون را عنصری مبهم میدانست و آن را هرج و مرج توصیف می کرد که درست در نقطه مقابل ثبات درخشنده روح انسان است که با بلوغ به دست می آید. در پایان اروپای قرون وسطی، در افق فرهنگ اروپایی دیوانگی و دیوانه با ابهام خویش به شخصیت عمده این فرهنگ بدل شد. در تضادهای اخلاقی، هرزگی و خطا را ناشی از بی خردی عظیم می دانستند اما در افشای جنون در هزلیات و دلقک بازی ها شخصیت دیوانه مهم می شود و به مثابه عامل حقیقت نقش اصلی را ایفا می کند. در این دوره اگرچه جنون فرد را به کوردلی می رساند اما دیوانه حقیقت هرکس را به او یادآور می شود. در ادبیات فاضلانه یعنی در قلب خرد و حقیقت، باز هم جنون موضوع کار بود. هدف این ادبیات این بود که بدانند جنون در ضدیت با عشق یا در همدستی با آن پیروز می شود بنابراین به محافل آکادمیک هم وارد شد و نقش جدی یافت. در نیمه دوم قرن پانزدهم، نیستی جنون دهشتناک تر از مرگ ظاهر شد چون نیستی مرگ بیرونی و نیستی جنون درونی بود. قدرت گرفتن جنون در این دوره، فرارسیدن پایان جهان را ضروری می کرد اما در عصر رنسانس بی معنایی بر معنا چیره شد و رویا، دیوانگی و نامعقولی در این دوره برای خود جایگاهی پیدا کردند (فوکو،1385: 26 ). جامعه ابتدای قرن هفدهم به نحو شگفت آوری پذیرای جنون بود و معیارهای تشخیص حقیقت و وهم را در هم می ریخت اما در قرن هیجدهم، مجنون و دیوانه جایگاه اجتماعی مبهمی داشتند تا آغاز قرن نوزدهم که آگاهی جدید از جنون، بیش از آن که خیرخواهانه باشد سیاسی شد (فوکو،1385: 216-188 ) و سرانجام جنون که خرد مهار آن را به دست گرفت توانست همه ظواهر حکومت خود را حفظ کند و به بخشی از معیارهای سنجش خرد و فعالیت حقیقت تبدیل شود. به بیان فوکو، برای شناخت عقل، بشر سعی کرد ابتدا جایگاه جنون را در مسیر رشد و تکامل طبیعت و تاریخ، دقیقاً تعیین کند. از نظر فوکو، جنون با سه عامل آزادی، مذهب و زمان و تمدن و حساسیت مرتبط است. از این رهگذر، وفور نعمت در کنار زندگی فارغ و کاهلانه ای که جوامع ثروتمند پیشه کرده اند، منشأ آشفتگی عصبی است. هم چنین با فرا رسیدن عصر مدرن، محیطی سرشار از فراغت و پشیمانی ایجاد شد که در آن قلب انسان به اضطراب خود وانهاده میشود، زمان به تکرار می گذرد و جنون در این محیط بال و پر می گیرد. همچنین از نظر فوکو، هر چه علم انتزاعیتر و پیچیده تر باشد، خطر برانگیخته شدن جنون در آن بیشتر است.
الف- جنون در آثار شعرای ماندگار ادب پارسی
در این بخش به بررسی مقصود شعرا از کاربرد جنون و شباهت ها و تفاوت های آن ها پرداخته می شود:
- مراد فردوسی از جنون و دیوانگی: فردوسی در بخشها و داستانهای ستایش خرد، منوچهر، سهراب، سیاوش، پادشاهی هرمزد، کسری، قباد، یزدگرد، بهرام گور، همای چهرزاد، رستم و شغاد، ستایش سلطان محمود، بیژن و منیژه، کی کاووس و کاموس کشانی به واژه دیوانه اشاره کرده است. برخلاف دیگر شاعران، فردوسی تفکر خود را نسبت به امر دیوانگی کاملاً روشن بیان می کند. اگرچه از نگاه او گاه جدایی فرزانگی از دیوانگی ممکن نیست (چنین گفت کامروز فرزانگی/ جدا کرد نتوان ز دیوانگی) (فردوسی، 1384: 85) اما دیوانگی امری است که به واسطه نادانی و به دنبال آن گنهکاری بر فرد عارض می شود (ز نادانی آمد گنهکاریام/گمانم که دیوانه پنداریام) (فردوسی، 1384: 434). در نگاه او، دیوانگی در نهان برخی انسان ها وجود دارد و بیشتر مردان در بین عقل و خرد خود درگیرند.
- مراد نظامی از جنون و دیوانگی: نظامی در خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر و مخزن الاسرار درباره دیوانگی و جنون مطالبی دارد. او از واژگان دیوانه و مجنون نیز در این اشعار استفاده کرده است. در تفکر نظامی دیوانگی زیر شاخه ای از جنون و متفاوت از آن است. دیوانگی به واسطه شهوت(در آن چشمه که دیوان خانه کردند/
پری را بین که چون دیوانه کردند)( نظامی، 1389 ب: 48) و مستی حاصل می شود حال آن که جنون زاییده عشق است. چنین دیوانه ای را بایستی در بند کرد(کشم پای دیوانه را زیر بند) ( نظامی، 1389 الف:143 و نظامی، 1389 د: 88)
- مراد مولوی از جنون و دیوانگی: در نگاه مولوی رسیدن به جنون اندک اندک و رهایی از خرد به یکباره اتفاق میافتد (اندک اندک به جنون راه بری از دم من/برهی از خرد و ناگه دیوانه شوی) ( مولوی ، 1362: 966) به حسب ضرورت میتوان در ظاهر دیوانه شد اما در باطن عاقل ماند. مولوی همه را به جنون می خواند و اگر چه می داند دیوانگی عقل را میدرد اما از ملامتگران می خواهد جنون را امتحان کنند و صفای دل یابند تا از ملامت او درگذرند (ای خوشدل و خوش دامن دیوانه تویی یا من/ درکش قدحی با من بگذار ملامت را) ( مولوی ، 1362: 82). وی از جنون خود خوشحال است و همه را به عشق می خواند (خواهی ز جنون بویی ببری/ ز اندیشه و غم می باش بری) ( مولوی ، 1362: 1136) و میخواهد این جنون و اسارت دائمی باشد. دیوانگی از نگاه مولوی امری فرازمانی است (نی روز بود نی شب در مذهب دیوانه) (مولوی، 1362: 247) و فراجنسی (تشنگان مرد و زن مردانه دیوانگی) (مولوی ، 1362: 939) که از هرز اندیشیدن بهتر است (دیوانه کنم خود را تا هرزه نیندیشم) ( مولوی ، 1362: 244). دیوانه صبر و قرار ندارد و تنها خداوند است که میتواند آرامش را به او بازگرداند. دیوانه کسی است که به دنبال علم نیست و بند و پند نمیپذیرد (دل دیوانهای دارم که بند و پند نپذیرد) (مولوی، 1362: 239). و حیله گری های مختلف را میداند (لیکن دل دیوانه صد گونه دغا دارد) (مولوی، 1362: 249)
دیوانگی در نگاه مولانا دو نوع عام و خاص دارد. دیوانگی عام که بی خویشی است و می تواند از زاییده شدن یا بواسطه شدت درد ظاهری و درد باطنی که مسبب آن نفس اماره است پدید آید و دیوانگی خاص که ویژه عاشقان خداوند است و به علت ناتوانی عقل از درک ذات باری تعالی پدید می آید (هر چیز که در تصرف عقل آید/ بگذار کنون که وقت دیوانگی است) (مولوی ، 1362: 1214) این نوع دیوانگی بیشتر به جنون اطلاق می شود. از نظر مولوی کسی جنون را می فهمد که از اندیشه و غم بری بوده و ترس یا غم آینده را نداشته باشد و در نهایت این دیوانگی است که رنج را می کاهد. مولوی اگر چه نسبت به ورود به این وادی به افراد هشدار می دهد که کمین های بسیاری در راه است اما از دید او دیوانه نباید از باختن بترسد (گر چه صد ره مات گشتی مهره دیگر بباز) (مولوی ، 1362: 432) و به هر قیمتی باید پای عشق خود بایستد.
- مراد سعدی از جنون و دیوانگی: سعدی در غزلیات، بوستان، گلستان، مواعظ، ترجیع بندها، ملحقات و مفردات و قطعات خود کلیدواژههای جنون، مجنون، دیوانه و دیوانگی را به کار برده است. در کلام سعدی، دیوانه کسی است که از اندازههای معمول بیرون حرکت می کند و به خود آسیب می زند (وز اندازه بیرون، مرو پیش زن/ نه دیوانهای تیغ بر خود مزن) (سعدی ،1385: 194) و با مجنون متفاوت است. جنون در شعر سعدی مایه شرمندگی نیست (آنان که شمردند مرا عاقل و هشیار/ گو تا بنویسند گواهی به جنونم) (سعدی ،1385: 799) و هر کسی شایستگی دست یابی به جنون ناب را ندارد. در نگاه سعدی نیرویی که در استفاده از آن اندیشه نباشد، جهل و جنون است و اندیشه بدون نیرو، هم مکر و حیله است. از نظر سعدی معرفت و شناخت نادرست است که دیوانگی می آورد (موجب دیوانگی است آفت بشناختن) ( سعدی ،1385: 825) .
- مراد حافظ از جنون و دیوانگی: حافظ در رباعیات و غزلیات خود به واژگان دیوانگی، جنون، دیوانه و مجنون اشاره کرده است. از نگاه حافظ در هر عصری دیوانگی وجود دارد (دور مجنون گذشت و نوبت ماست/ هر کسی پنج روز نوبت اوست)( حافظ، 1380: 44). او تنها یک بار از کلمه جنون استفاده کرده است و واژگان دیگر چون مجنون، دیوانه و دیوانگی در اشعار او بیشتر کاربرد داشته اند. حافظ جنون را با نگاه مثبت می بیند و اشاره دارد که حضور داشتن جنون و عشق در عصر واقع گرایی غنیمتی است که باید آن را دریافت (مباحثی که در آن مجلس جنون میرفت/ ورای مدرسه و قیل و قال مسئله بود) (حافظ، 1380: 67). دیوانگی از نگاه حافظ فرا زمانی است. دیوانه داغی بر دل دارد و باری غیر قابل تحمل را پذیرا شده است (آسمان بار امانت نتوانست کشید/ قرعه کار به نام من دیوانه زدند) (حافظ، 1380: 143). دیوانه از اسارت عشق خسته است اما هم چنان در عشق خود پایدار می ماند. در نگاه حافظ جنون به واسطه عشق پدید می آید و انسان عامدانه خود را در این بند می افکند اما دیوانگی فعلی است که به واسطه سببی که از تحمل انسان خارج بوده است بر او عارض شده است و انسان اگرچه می داند باید خود را از این ورطه برهاند اما به دلیل ضعف های انسانی اش نمی تواند. بررسی مفهوم جنون نشان می دهد در تمام دورهها، شعرا دو تعبیر مثبت و منفی از جنون در مدنظر داشتهاند:
نمودار 1: سیر تحول کاربرد مفهوم جنون در آثار ادبی ماندگار ایران
جدول 1: مفاهیم مرتبط با جنون
مفاهیم |
فردوسی |
نظامی |
مولوی |
سعدی |
حافظ |
میزان اشتراک مفهومی به درصد |
|
سلبی |
ایجابی |
||||||
هوس |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
0 |
100 |
سن |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
0 |
100 |
عشق |
+ |
+ |
+ |
+ |
|
20 |
80 |
جنس |
+ |
+ |
|
+ |
+ |
20 |
80 |
مستی |
|
+ |
+ |
+ |
+ |
20 |
80 |
جنگ |
+ |
+ |
+ |
+ |
|
20 |
80 |
ثروت و مقام |
+ |
|
+ |
+ |
+ |
20 |
80 |
گوشه نشینی و خلوت |
|
+ |
+ |
+ |
+ |
20 |
80 |
خواب و شب |
|
+ |
+ |
+ |
+ |
20 |
80 |
مرگ و هجران |
+ |
+ |
+ |
+ |
|
20 |
80 |
درد و غم |
|
+ |
+ |
+ |
+ |
20 |
80 |
خوش خیالی |
|
|
+ |
+ |
+ |
40 |
60 |
خشم و درشتی |
+ |
+ |
+ |
|
|
40 |
60 |
بی صبری |
|
+ |
+ |
+ |
|
40 |
60 |
هول |
|
+ |
+ |
+ |
|
40 |
60 |
بیگانگی و غربت |
+ |
|
+ |
+ |
|
40 |
60 |
فتنه |
|
+ |
+ |
+ |
|
40 |
60 |
حسرت |
+ |
|
|
+ |
+ |
40 |
60 |
بی وفایی |
|
+ |
+ |
+ |
|
40 |
60 |
کینه |
+ |
+ |
+ |
|
|
40 |
60 |
نترسیدن از بلا |
|
|
+ |
+ |
+ |
40 |
60 |
غفلت |
|
+ |
+ |
+ |
|
40 |
60 |
خوانش تطبیقی از مفهوم جنون نشان دهنده آن است که هر پنج شاعر در رابطه با تأثیر هوس و سن با دیوانگی صد در صد توافق نظر دارند اما در این میان فردوسی به عنوان شاعری حماسی بیشترین اختلاف نظر را با دیگر شعرا دارد. به تعبیر او فرد ثروتمند و دارای مقامی که اسیر عشق و هوس باشد، حسرت بخورد، از هجران رنج ببرد درگیر جنگ و غریب و بیگانه باشد، بی دلیل خشم و درشتی می کند و به احتمال ابتلا به جنون نزدیک خواهد بود. از نظر نظامی کسی که عاشق و غافل از همه چیز باشد، گرفتار فتنه و کینه شده باشد، مست و مرد جنگ باشد، گوشه نشینی و خلوت بگزیند، با مرگ و هجران، درد، غم و بی وفایی آشنا باشد و با او درشتی شده باشد، بی صبر میشود و به هول، اندوه و شاید هم کینه مبتلا میشود و خواب و شب آرام نخواهد داشت. مولوی به بیشتر عواملی که فرد را به جنون می رسانند اشاره دارد و تنها به جنس و حسرت اشاره ندارد، سعدی هم به ارتباط خشم و درشتی و کینه اشاره ندارد و حافظ به عنوان یکی از سرآمدان ادبیات غنایی عشق، جنگ، مرگ، خشم و درشتی، بی صبری، هول، بیگانگی و غربت،فتنه، بیوفایی، کینه و غفلت را در ارتباط با جنون تأثیرگذار ذکر نمی کند بلکه از نظر او کسی که مستی، ثروت و مقام او را از بلا نترساند، گوشه نشینی و خلوت بگزیند، درد و غم او را آزار دهد و خوش خیالی بیهوده داشته باشد، خواب و شب آرام نخواهد داشت و به مرز جنون نزدیک می شود.
از مجموع 702 بیت بررسی شده، دیوانگی با 359بیت بیش از جنون با 343 بیت استفاده شده بود. در میان پنج شاعر مورد بررسی تنها مولوی است که از واژه جنون بیش از دیوانگی استفاده کرده است. به ترتیب مولوی، سعدی، نظامی، حافظ و فردوسی بیشترین کاربرد از جنون را در آثار خود داشته اند.
جدول 2: بررسی میزان کاربرد جنون در اشعار بزرگان ادب پارسی
|
فردوسی |
نظامی |
مولوی |
سعدی |
حافظ |
جمع |
|
دیوانگی
|
فراوانی |
27 |
34 |
216 |
65 |
17 |
359 |
درصد |
7.52 |
9.47 |
60.16 |
18.1 |
4.7 |
100 |
|
جنون
|
فراوانی |
0 |
29 |
260 |
43 |
11 |
343 |
درصد |
0 |
8.45 |
75.8 |
12.53 |
3.2 |
100 |
|
مفهوم جنون
|
فراوانی |
27 |
63 |
476 |
108 |
28 |
702 |
درصد |
3.84 |
8.97 |
67.8 |
15.38 |
3.98 |
100 |
|
نسبت مفاهیم به کل ابیات |
فراوانی |
۶۵۹۶۷ |
۲۷۷۹۳ |
۶۵۹۶۷ |
۱۵۷۴۳ |
۴۷۵۱ |
|
درصد |
0.04 |
0.23 |
0.72 |
0.69 |
0.59 |
مطالعه سیر تحول مفهوم جنون در متون ادبی نشان می دهد که از زمان فردوسی تا مولوی، روند توجه به جنون مسیری رو به افزایش داشته است و از مولوی تا حافظ، کاربرد مفهوم جنون در متون ادبی کاهش داشته است. می توان گفت مولوی در نقطه عطف این مطالعه قرار دارد.
نمودار2: سیر تحول کاربرد مفهوم جنون در آثار ادبی ماندگار ایران
با توجه به این که دفعات تکرار کلمات دیوانگی و جنون و مشتقات آن یعنی مجنون و دیوانه در اشعار مولوی بیش از دیگر شعرا بوده است، علت را می توان در ناآرامی های زمانه مولوی جستجو کرد. سال ها حمله مغول به ایران و جنگ های خانمان سوز ( رک: مستوفی، 1369: 377-376 ) بیش از صدمات اقتصادی صدمات روحی برجای گذاشت. استیلایی که کشتارهای بی امان، قتل عام های پی در پی، شکنجهها و آزارها، ساختن منارهها از سرهای آدمیان دزدی و غارت را در این سرزمین رواج داد. ابیاتی مانند «عقل چو این دید برون جست و رفت/ با دل دیوانه که کرده است جنگ» و نمونههایی از این دست، ازجمله علل توجه مولوی به دیوانگی را حضور وی در یک زمانه پر از رنج و آشوب میداند (رنج فربه شد برو دیوانه شو) ( مولوی ، 1362: 969). با توجه به آثار مولوی به نظر می رسد در شرایط سختی مثل جنگ، عقل جوابگوی حوادث روزگار نیست (چارهای کو بهتر از دیوانگی/ بسکلد صد لنگر از دیوانگی( مولوی ، 1362: 969). ایران در آستانه قرن هفتم هجری یعنی دوران زندگی مولوی از یک سو در مرحلهای از پیشرفت مساعد فرهنگی و اجتماعی بود و از سوی دیگر با بی تناسبی حاکمیت زمان با محتوای آن پیشرفت مواجه بود. حمله مغول نیز به نوبه خود بر پیچیدگی آن افزود. ایرانیان در این دوره پرحادثه به اندازه تمام تاریخ گذشته و آینده خود رنج کشیدند و اگرچه فرهنگ نیم جان خود را با کوششهای مداوم از زیر لطمات سخت به هر گونه که میسر بود نجات بخشیدند اما در مقابل، از بسیاری از آثار نامطلوب جریانهای سیاسی و اجتماعی این عهد خواه و ناخواه تاثیر پذیرفتند و چون دوره حاکمان مغول به پایان رسید، دورهای جدید از انقلاب و بی سامانی و تجزیه آغاز شد و مفاسد و معایب اجتماعی گوناگون به وضع ناهنجاری انجامید (صفا، 1369: 2). تاسف، تحسر، یأس و ناامیدی علی رغم دفاع مردم از سرزمین خود و پذیرش این واقعیت تلخ که مقاومت ها سودی نداشت و این شکست های پی در پی با باور مردم ایران هم خوانی نداشت و آنان با عقل خود نمیتوانستند این وحشی گری ها را درک کنند. از این رو، از واقع گرایی و به سرانجام نرسیدن تدابیر به ستوه آمدند و به مفاهیم دیگری چون جنون روی آوردند و بدین ترتیب بارقههای امیدی برای خود متصور میشدند(صفا، 1369: 59-49). هم چنین گرایش پیروزمندان جنگ و پادشاهان جدید به خرافات و جادو و اشاعه آن بین مردم (ای ساحر و ای ذوفنون ای مایه پنجه جنون/ هنگام کار آمد کنون ما هر یکی آن کارهای) (مولوی، 1362: 822)، واژگونی مبانی حیات اجتماعی و فراموشی آداب و رسوم گذشته (عشق است یکی جانی دررفته به صد صورت/دیوانه شدم باری من در فن و آیینش) ( مولوی ، 1362: 442) و مهم تر از همه، انحطاط علم و خالی شدن شهرهای بزرگ از علوم و علما و تنزل یکباره آنها از جایگاه خود تعلیم ابتذال عقلی را به نهایت قوت رساند (صفا، 1369: 83-77). بررسی سیر تحول معنایی مفهوم جنون نشان می دهد از دوره فردوسی تا مولوی زمینههای خردگریزی فراهم بوده است اما از زمان مولوی تا حافظ به تدریج زمینه خردورزی رشد می کند.
لیلی و مجنون نظامی از جمله شاهکارهای منظومه پردازی عاشقانه در ادب پارسی است که 86 تن از نظریه پردازان به استقبال آن رفته اند. در باره مجنون گفتههای زیادی وجود دارد که گاه با هم اختلاف دارند. از نظر نظامی مجنون ناشکیبا بود، قصه شیفتگی اش به گوش اوباش رسید و لیلی خانه نشین شد اما در روایت جامی، مجنون به خاطر غلبه عشق، شیفته و سودایی است و این جنون زاده عشق که مستلزم رازداری است با تفسیر عارفانه عشق مناسبت دارد. صاحب کتاب «سیمای دو زن» مجنون را مردی پاک باخته و صادق با دو خصوصیت اخلاقی می داند. اول، مردی محترم که به شدت عاشق رنج بردن و خواری کشیدن و ناله سر دادن است و از خنده و نشاط و سبک روحی بیزار است و دوم، عقیده دارد که لایق لیلی نیست و شخصیتی متزلزل و نامطمئن دارد که لیلی را به زحمت می اندازد. در این بخش ابتدا سیر شخصیت مجنون در آثار شعرای بزرگ مورد توجه قرار میگیرد و سپس تعاریف متفاوت ارائه شده از مجنون، ضمن تحلیل شباهت ها و تفاوت های آن ارائه می شود و سپس تیپولوژی شخصیت مجنون ارائه می گردد:
- مجنون حافظ: فردی است که با بی قراری در انتظار دیدن معشوق است (عماری دار لیلی را که مهد ماه در حکم است/ خدا را در دلش انداز که بر مجنون گذار آرد)(حافظ ، 1380 : 89). برای به دست آوردن محبوب خویش آمادگی پذیرش هر خطری را دارد (در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن/ شرط اول قدم آن است که مجنون باشی) (حافظ ، 1380: 356). رند و طرفدار راستی است و حتی به خاطر محبوبش اهل گناه نیست. به دنبال مقام نیست و عاشقی برای لیلی را مقام خود می داند. در راه عشق خسته از زنجیر اسارت است و دل افگار، از این روی از محبوب خود شکایت دارد و تلاش می کند او را از ذهن خود بیرون کند اما نمی تواند (دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم/ گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم) (حافظ ، 1380: 271). مجنون حافظ کسی است که نباید از او توقع بازگشت به یک زندگی عادی را داشت. او در مسیری که انتخاب کرده است، ثبات قدم دارد و صراحتاً اعلام می کند که راه بازگشتی برای او متصور نیست (صلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ/ز رند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح) (حافظ ، 1380: 77).
- مجنون سعدی راه و رسم عشق بازی را می داند و اگرچه صبر ندارد اما اهل معامله هم نیست و بهایی برای لیلی نمی شناسد. در عین شوریدگی، حاضر است در راه هدف خود جان دهد. بدون دیدن لیلی انگار در جهانی تنگ زندانی است. درد می کشد (داند که چه درد میکشد مجنون را) (سعدی، 1385: 1117)، دردی که طبیبی ندارد اما جفا نمیکند و از محبوب خود شکایتی ندارد. نیک پی و صادق است. مال و جاه اندوز نیست و طرفدار محبت و صفاست. با آمدن عشق لیلی دیگر از خانواده و ثروت و مقام فارغ است (مجنون ز جام طلعت لیلی چو مست شد/ فارغ ز مادر و پدر و سیم و زر فتاد) ( سعدی ،1385: 625)، از بلا نمی ترسد و غم مرگ نمی خورد اما طلبکار است و نگران از دست رفتن لیلی است (ترسم نکند لیلی هرگز به وفا میلی/ تا خون دل مجنون از دیده نپالاید) ( سعدی ،1385: 691).
- مجنون مولوی: بی قرار عشق است و از عشق دست برنمی دارد. به ریشخندها اهمیتی نمی دهد چون میداند که دیگران حال او را نمی فهمند (ای آن که به این حدیث ما میخندی/ مجنون نشدی هنوز دانشمندی) (مولوی،1362: 1337) و مردانگی اش تا آنجاست که حاضر است به خاطر معشوق خود را غرق خون ببیند (مردانه تو مجنون شو و اندر لگن خون شو) (مولوی،1362: 249). حتی در این حال باز هم خوش است و به جاودانگی امیدوار است. انسان شجاعی است که به دنبال حفظ جان خود نیست (در جنون دریادلی مردانهای/ ای خدا مجنون آن لیلی کجاست) (مولوی،1362: 976) و از افشای عشق حیایی ندارد و سردمدار غوغاست (من ننگ نمیدارم مجنونم و می دانی) (مولوی،1362: 517) اما چون فکر شیرین و نگاه نیکو دارد، اهل فریب نیست ( بدریدی همه هامون ز نقش لیلی و مجنون/ ولی چشمش نمیخواهد گران جان را فریبیدن) (مولوی،1362: 635) اگرچه از فرط عشق گاه جوش می آورد، به واسطه صفای باطنش کینه نمی ورزد، حسد و جفا ندارد و از دورویی متنفر است. در عین این که با همت است و با شرم و حیا، نباید از او انتظار ادب داشت زیرا او دل پرخونی دارد و در غم عشق خون به جگر شده است. خواب و خوراک ندارد و از دوری رنج دیده است.
- مجنون نظامی: عاشقی است نا آرام، شوریده، حیران در خیال لیلی که در عشق از پا درافتاده است و خون به جگر شده است و از هجران می ترسد اما در عین حال وفادار است. زیرک ، مهربان است. برای برخی ترسناک است و مورد انتقاد دیگران است و پند پذیر نیست (مجنون چو شنید پند خویشان/ از تلخی پند شد پریشان) (نظامی ، 1389 ج : 50 ) ، اگرچه دیگران را محترم می شمرد. علی رغم علاقه مندی اش به خانواده (مجنون ز نفیرهای مادر/ افروخت چو شعلههای آذر) ( نظامی ، 1389 ج: 136) در میان درندگان زندگی میکند. غریبی دل شکسته است که از جدایی در مشقت است (مجنون ز مشقت جدایی/کردی همه شب غزلسرایی) ( نظامی ، 1389 ج : 48 ) . گاه کینه دارد (مجنون چو شنید بوی آزرم/کرد از سر کین کمیت را گرم) ( نظامی ، 1389 ج: 78) اما آماده برای جان سپاری است به مقامات روحانی رسیده است. در این تعاریف شباهت ها و تفاوت هایی دیده می شود که برای امکان مقایسه بهتر در جدول خلاصه شده است:
جدول 3: ویژگی های شخصیت مجنون
|
ویژگی های مجنون |
نظامی |
سعدی |
مولوی |
حافظ |
میزان اشتراک مفهومی به درصد |
|
سلبی |
ایجابی |
||||||
مثبت |
آزرده خاطری |
+ |
+ |
+ |
+ |
0 |
100 |
احساس مسئولیت |
- |
- |
- |
- |
100 |
0 |
|
اهل معامله نبودن |
- |
+ |
- |
+ |
50 |
50 |
|
امیدواری |
- |
- |
+ |
+ |
50 |
50 |
|
با همتی |
- |
- |
+ |
- |
75 |
25 |
|
با حیایی |
- |
- |
- |
- |
100 |
. |
|
خوشی کردن |
- |
- |
+ |
- |
75 |
25 |
|
خانواده دوستی |
+ |
- |
- |
- |
75 |
25 |
|
راز داری |
- |
- |
+ |
- |
75 |
25 |
|
راستگویی |
- |
+ |
+ |
+ |
25 |
75 |
|
زیرکی |
+ |
- |
- |
+ |
50 |
50 |
|
شجاعت |
- |
+ |
+ |
+ |
25 |
75 |
|
شکایت نداشتن |
- |
- |
- |
+ |
75 |
25 |
|
شوریدگی |
+ |
+ |
+ |
- |
25 |
75 |
|
محترم شمردن دیگران |
+ |
- |
- |
- |
75 |
25 |
|
مورد انتقاد بودن |
+ |
- |
- |
- |
75 |
25 |
|
مهربانی |
+ |
- |
+ |
- |
50 |
50 |
|
وفاداری |
+ |
- |
- |
- |
75 |
25 |
|
فتنه گر نبودن |
- |
+ |
- |
+ |
50 |
50 |
|
فداکاری |
+ |
+ |
+ |
- |
25 |
75 |
|
مال و جاه اندوز نبودن |
- |
+ |
- |
- |
75 |
25 |
|
میل به رهایی |
- |
+ |
- |
+ |
50 |
50 |
|
میل به جاودانگی |
- |
- |
+ |
- |
75 |
25 |
|
نیک پیی و شیرین فکری |
- |
+ |
+ |
- |
50 |
50 |
|
منفی |
بی صبری |
+ |
+ |
+ |
+ |
100 |
0 |
پندناپذیری |
+ |
- |
- |
+ |
50 |
50 |
|
ترسناکی |
+ |
- |
- |
- |
75 |
25 |
|
جوش آوردن |
- |
- |
+ |
- |
75 |
25 |
|
هم نشینی با درندگان |
+ |
- |
- |
- |
75 |
25 |
|
کینه ورزی |
+ |
- |
- |
- |
75 |
25 |
|
موارد اختلاف با نظامی |
|
15 |
19 |
16 |
|
|
در نگاه هر چهار شاعر، مجنون انسانی است آزرده خاطر که احساس مسئولیت ندارد. مجنون مولوی مانند مجنون نظامی اهل معامله است اما مجنون سعدی و حافظ اهل معامله نیستند. مجنون نظامی و سعدی به وصال امید ندارند اما در راه عشق پایمردند حال آنکه مجنون مولوی و حافظ به وصال معشوق امیدوارند. تنها مجنون مولوی بلند همت است و از عشق خود شرم دارد. مجنون مولوی خوش است. خانواده دوستی ویژگی منحصر به فرد مجنون نظامی است. شجاعت مجنون او به اندازه شجاعت مجنون مولوی، حافظ و سعدی نیست. نظامی به راستگو بودن یا نبودن مجنون اشاره ندارد. مجنون نظامی و حافظ زیرک هستند. مجنون نظامی شاکی اهل شکایت اما مجنون حافظ شاکی است و شوریدگی ندارد. تنها مجنون نظامی است که علی رغم انتقاد دیگران آن ها را محترم می داند و نسبت به معشوق خود وفادار است. مجنون نظامی و مولوی، بر خلاف مجنون سعدی و حافظ، مهربان هستند و به دنبال فتنه نیستند. مجنون نظامی و مولوی، بر خلاف مجنون سعدی و حافظ، میل به رهایی از عشق ندارند و عاشق اسارتند.
در باب ویژگیهای شخصیت مجنون، شعرا نسبت به مفاهیم آزردگی خاطر، احساس مسئولیت نداشتن، بیصبری و ابا نداشتن مجنون از عشق، صد در صد اشتراک دارند. مجنون سعدی بیش از همه به مجنون نظامی شبیه است. سعدی و حافظ معتقدند مجنون اهل معامله نیست اما مجنون نظامی و مولوی اهل معامله است. مجنون مولوی رازدار است اما مجنون نظامی و سعدی و حافظ این گونه نیستند. مجنون نظامی است که وفادار است. مجنون نظامی، سعدی و مولوی فداکار هستند اما مجنون حافظ فداکار نیست. تنها مجنون سعدی دنبال دنیا نیست. تنها مجنون مولوی دوست دارد جاودانه باشد اما مجنون نظامی، سعدی و حافظ تمایلی به جاودانه بودن ندارند. مجنون سعدی و مولوی نیک پی و شیرین فکر هستند اما نظامی و حافظ چنین صفتی را برای مجنون ذکر نکردهاند. مجنون صفات ناپسندی نیز دارد. همه بر این نظر توافق دارند که او انسانی بیصبر است. مجنون مولوی و سعدی پندناپذیر نیستند اما مجنون نظامی و حافظ نصحیت ناپذیرند و به اندرز احدی گوش نمی دهند. تنها مجنون نظامی ترسناک است و با درندگان هم نشین است و برخلاف نظر سه شاعر دیگر، کینه هم به دل می گیرد اما عصبانی نیست و این تنها مجنون مولوی است که زود به خشم میآید خود محوری و رک گویی ویژگی مجنون حافظ است. به عبارتی مجنون حافظ از همه خودبین تر، مجنون سعدی از همه عاقل تر، مجنون مولوی از همه شادتر و مجنون نظامی از همه عاشق تر است. مجنون در دوران مولوی بیشترین کاربرد را در شعر دارد و به کسی اطلاق میشود که پند ناپذیر و خانواده دوست نیست و ویژگیهایی چون فداکاری، راستگویی، شجاعت و نیک پی بودن دارد. این شخص از این رو مجنون است که به نظر میرسد داشتن این ویژگی ها در این دوران سخت غیر منطقی باشد. نگاهی کلی تر به این صفت ها نشان میدهد که مجنون سعدی با 15 مورد اختلاف از همه به مجنون سعدی نزدیک تر است. سپس مجنون حافظ با 16 مورد اختلاف قرار می گیرد و در نهایت مجنون مولوی با 19 مورد اختلاف از همه از مجنون نظامی دورتر است. در جدول زیر تیپولوژی شخصیت مجنون خلاصه شده است:
جدول 4: تیپولوژی مجنون
ویژگی هایی که مجنون دارد |
ویژگی هایی که در آنها اختلاف نظر هست |
ویژگی هایی که مجنون ندارد |
آزردگی خاطر |
اهل معامله نبودن |
احساس مسئولیت |
راستگویی |
امیدواری |
بی صبری |
شجاعت |
زیرک |
با همت |
شوریدگی |
مهربان |
با حیایی در عشق |
فداکاری |
فتنه گری |
خوشی کردن |
ترسناک |
میل به رهایی |
خانواده دوستی |
جوش آوردن |
نیک پی و شیرین فکر |
راز دار |
هم نشینی با درندگان |
پندپذیری |
شکایت نداشتن |
طلبکاری |
|
مورد انتقاد بودن |
کینه ورزی |
وفاداری |
|
|
مال و جاه اندوز نبودن |
جنون واژه ای است که دارای اعتباری نسبی است و با وجود انجام پژوهشهای متعدد درباره جنون
(Savage, 1991: 193- 202) و تعاریف متنوع و دسته بندی های متفاوتی که از جنون ارائه شده است، می توان گفت مفهوم جنون، دایره معنایی وسیعی دارد (پارسانسب، 1388: 114- 87 ) و گفتمان فعلی آن هم چنان نیازمند اصلاح است (Gaudillière, 2004: 44 - 33 ). از آنجا که این پژوهش با محدودیت در وجود پژوهشهای کاملاً مرتبط رو به رو بوده است لذا نمی توان بحث های زیادی در مقایسه و تطبیق نتایج انجام داد. پژوهش حاضر با این هدف که سیر تحول مفهوم جنون را در ادوار گوناگون تاریخ ایران بررسی کند، رویکرد تبارشناسی را برمی گزیند؛ از این رو برای درک درست این مفهوم به موقعیت روزگار هر ادیب یا نویسنده توجه می کند و تلاش می کند دگرگونی های مفهوم جنون را در ادوار گوناگون بررسی کند لذا به مطالعه آثار پنج شاعر بزرگ پارسی زبان می پردازد تا به فهم روشن تری از مفهوم جنون در متون ادبی ایران دست یابد و مسیر عقل گریزی را برای پژوهشگران در آینده روشن کند.
یافتههای پژوهش نشان می دهد از نظر فردوسی، دیوانگی گاه عین فرزانگی است و گاه نابودکننده فرزانگان است و در نهان برخی انسان ها وجود دارد. در دنیای نظامی دیوانگی یعنی دیوانه شهوت و سرخوشی در دنیا بودن اما جنون زاییده عشق است. از نگاه مولوی رسیدن به جنون اندک اندک و رهایی از خرد به یکباره اتفاق می افتد. دیوانگی در نگاه مولانا دو نوع عام و خاص دارد. دیوانگی عام بی خویشی است و از نفس اماره زاده می شود اما دیوانگی خاص ویژه عاشقان خداوند است. دیوانه نباید از باختن بترسد و به هر قیمتی باید پای عشق خود بایستد سعدی می گوید دیوانه کسی است که از اندازههای معمول بیرون حرکت می کند و به خود آسیب می زند و این با جنون تفاوت دارد. جنون ناب مایه شرمندگی نیست. از نظر سعدی معرفت و شناخت نادرست است که دیوانگی می آورد. حافظ جنون را با نگاه مثبت می بیند. جنون به واسطه عشق پدید می آید و او عامدانه خود را در این بند می افکند اما دیوانگی فعلی است که از به دلیل سببی که از تحمل انسان خارج بوده است بر او عارض شده است و انسان اگرچه می داند باید خود را از این ورطه برهاند اما بواسطه ضعف های انسانی اش نمی تواند. بررسی سیر تحول معنایی مفهوم جنون نشان میدهد از دوره فردوسی تا مولوی زمینههای خردگریزی فراهم بوده است اما از زمان مولوی تا حافظ به تدریج زمینه خردورزی رشد می کند. خوانش تطبیقی مفهوم جنون نشان میدهد هوس جنون آفرین است و این مقوله تحت تاثیر سن قرار دارد.
از زمان فردوسی تا مولوی روند توجه به جنون مسیری رو به افزایش داشته است و از مولوی تا حافظ کاربرد مفهوم جنون در متون ادبی کاهش داشته است. می توان گفت مولوی در نقطه عطف این مطالعه قرار دارد. مطالعه مفهوم جنون و سیر تحول آن و هم چنین بررسی تغییرات ویژگی های شخصیت مجنون نشان میدهد این عامل جنگ بود که توجه گسترده جامعه را به سمت جنون سیر داد و پس از فروکش کردن جنگ زمینههای خردورزی رشد کرد. در آغاز کار مغولان هنوز کسانی که در دوره مغول تربیت شده باشند به جامعه معرفی نشده بودند و انحطاط فکری جامعه چندان مشهود نبود اما به مرور، حضور آنها در صحنه سیاسی ایران و ناتوانی مردم در رویارویی با آنها موجب شد مردم تحت تأثیر باورهای خرافی این قوم قرار گیرند و به نوعی، جنون در سطح جامعه و به تبع آن در اشعار شعرا فراگیر شود. اگرچه از نظر فوکو، جنون در اوج تمدن و رفاه است که شدت می گیرد (فوکو، 1385: 208-203). سیر تزایدی کاربرد مفهوم جنون تا مولوی و کاهش آن پس از او در تایید نگاه فوکو نشان میدهد رویدادهای زمانی بر سیر تحولی مفهوم جنون تأثیرگذار بوده است. هم چنین در مطالعه آقا حسینی اشاره می شود که مضمون جنون در طول زمان دستخوش تغییر شد و از یک کلمه مذموم و ناپسند به یک واژه ارزشمند تبدیل شد. در مطالعه حاضر به نقش آگاهی اهمیت داده می شود و مفهوم دیوانگی از یک دیوانگی ناآگاهانه به سمت پذیرش آگاهانه دیوانگی پیش می رود. آقاحسینی روایتی را از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند که بر اساس آن، مجنون واقعی کسی است که معصیت خدا انجام دهد. در این پژوهش نیز پیروی از هوا و هوس از عواملی است که هر پنج شاعر تاثیر گذاری آن را در زمینه سازی ابتلا به جنون تایید میکنند. بر این مبنا و با توجه به دستاورد این مطالعه می توان گفت جنون بر دو نوع است: نوع اول با کمال انسانی منافات دارد و نوع دوم با کمال انسانی منافات ندارد