نویسنده
دانشگاه شهید باهنر کرمان
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Islamic mysticism and Sufism is a fertile tree whose branches have been flourished in the form of valuable writings from the early post-Islamic centuries and they have delighted many people. These great works have constructed the theoretical and practical foundations of mysticism and lit the way of Wayfarers. In spite of paying much attention to the correction and offering of verse and prose mystical works, there are still several works which have not been corrected and published or studied and analyzed as much as they deserve. One of these works is “Latayef Ashrafi fi Bayan-e Tavayef sufi” by a little-known writer named Nezam Qarib Yamani. This book is amongst the books of saints in which the loyal disciples describe the life, states and miracles of their master. As the title of this work shows, it is about the life and miracles of Shiekh Ashrafodin Jahangir Semnani who lit the lamp of guidance in India. This book explores the mystical, religious and ethical basics and principles in sixty anecdotes and in detail. The extent and scope of the issues mentioned in this work are so much that it can be considered amongst the ancient encyclopedias. Some Persian scholars have doubted the authenticity of Ashrafi’s anecdotes but Nazir Ahmad emphasizes the originality of this work and offers some evidence. Focusing on this book and related sources, this paper aims to, first, provide a clear answer about the originality of this work and, then, through a codicological study of this text, offer a comprehensive analysis of it.
کلیدواژهها [English]
- مقدّمه
بسیاری از جریانات مهم و عمیق تصوّف در هندوستان شکل گرفته است و تاثیر بسیاری بر مردم و اهل ادب و عرفان آن دیار گذاشته است. از این گروه میتوان به فرقههایی چون چشتیّه، سهروردیّه، فردوسیّه و کبرویّه اشاره کرد که در فرهنگ و اجتماع هند ریشه دوانده اند. از دیگر سلسلههای مهم و محوری تصوف در این خطّه، فرقه ایست که با محوریّت اشرف الدین جهانگیر سمنانی شکل گرفته و خیل عظیمی از طالبان را به خویش جذب کرده است.
اشرف الدین جهانگیر سمنانی از مشایخ نامی عصر بوده و زندگی و احوال او همراه با کرامات و خوارق شبه افسانهای بسیاری است. وی با غالب بزرگان عهد در ارتباط بوده و این خود از برخی نامههای او در مکتوبات اشرفی هویداست. مهمترین اثر مربوط به اشرف الدین کتاب «لطایف اشرفی فی بیان طوایف صوفی» تالیف یکی از مریدان وی به نام نظام غریب یمنی به سال 750 قمری است. لطایف اشرفی را به حق باید یکی از دائره المعارف های جامع عرفانی تا قرن هشتم قمری به حساب آورد؛ اثری مفصّل و مبسوط که در یک مقدّمه و شصت لطیفه امّهات اصول عرفان نظری و عملی را با چاشنی ادب، تاریخ، مسائل اخلاقی، اجتماعی و مذهبی بیان نموده است. محوریّت این متن تقریرات اشرف الدین است که نظام یمنی آنها را املا کرده و در نهایت در ساختاری مدوّن و سامان یافته عرضه نموده است.
در مقام قیاس میتوان لطایف اشرفی را با آثاری چون اسرار التوحید و یا ملفوظات نظام الدین اولیا قیاس کرد که با محور قرار دادن شخصیت ولی به احوال، تقریرات و مقامات وی میپردازند؛ آثاری که برخی پژوهشگران آن را «اولیانامه»(دویس،1389: 1/496-550) نامیدهاند. تلاش مریدان در این گونه متون بر این است که جلوه ای قدسی و فرازمینی از مرشد عرفانیشان تصویر نمایند.
1-1- بیان مساله: مهمترین مسالة پژوهش حاضر پاسخ به اصالت و سندیّت تاریخی لطایف اشرفی و شبهات درباره شخصیت اشرف الدین جهانگیر است چرا که تعدادی از محقّقان در این مقوله تشکیک نموده و حتی قلم نسخ بر این اثر و نگارندهاش کشیدهاند. دُدیگر بررسی متن شناسی و تحلیل محتوا و ساختاری اثر است تا از این رهگذر بتوان از سویی فواید و ویژگیهای خاص این متن را در ابعاد ادبی، عرفانی، تاریخی و اجتماعی آشکار نمود و از دیگر سو نمایی کلّی از اوضاع تصوّف در قرن هشتم و به ویژه هندوستان به دست داد.
1-2- ضرورت پژوهش: نخست تصحیح، طبع و شناساندن آثار قلمی گذشتگان خود فراهم آورندة دستمایة تحقیقی برای پژوهشگران و علاقه مندان در حیطة علوم انسانی است؛ دیگر اینکه متن حاضر هنوز چنان که سزاوار است مورد تحلیل و بررسی قرار نگرفته است لذا ضروری است با بررسی متن شناسی آن، اثری کهن را شناساند و زمینه را برای تصحیح و بررسیهای بیشتر فراهم آورد.
1-3- پیشینة تحقیق:
در رابطه با موضوع مقالة حاضر تاکنون پژوهش جامعی صورت نگرفته است اما در حدود پنجاه سال قبل که نذیر احمد در مقاله ای این اثر را همراه با مکتوبات اشرفی معرفی نمود و خبر از نسخهای کهن و راهگشا در تحقیقات عرفانی داد، برخی محققان و استادان ایرانی چون خانلری، همایون فرخ و عابدی در اصالت و سندیّت تاریخی آن ابراز تردید کرده، آن را در شمار مجعولات محسوب نموده اند؛ متعاقب این نوشتهها نذیر احمد مجدداً و در ضمن مقالاتی چند در صدد اثبات هویّت اصیل و تاریخی این اثر برآمد و شواهدی را اقامه نمود. جز این نزاعهای مطبوعاتی نمیتوان مقالة دیگری را سراغ گرفت که به شکلی جامع و از زاویة متن شناسی این کتاب را بررسیده باشد.
روش پژوهش کتابخانهای و مبتنی بر توصیف و تحلیل محتوا با توجه به منابع تاریخی و متن کتاب لطایف اشرفی است.
2- بحث:
2-1- اشرف الدین جهانگیر سمنانی و آثار او:
سید اشرف الدین جهانگیر سمنانی سامانی نور بخشی نوری چشتی، از مشایخ متصوّفة ساکن هند بوده است. وی را از بازماندگان پادشاهان سمنان دانستهاند و احتمال میرود مراد این باشد که از بازماندگان علاالدولة سمنانی بوده است (نفیسی،1363: 2/ 756) اشرف فرزند ابراهیم سمنانی و از عرفای ایرانی تبار شبه قاره است.«در اواخر قرن هفتم... پا به جهان نهاد»(عباس رضوی،1380: 1/325). «پدرش سید ابراهیم نور بخشی حاکم سمنان بود ... و مادرش بی بی خدیجه بیگم بودند. سید اشرف الدین پس از سه دختر و گذشت هجده سال از ناباروری مادر به دنیا میآید. روایت شده که حضرت رسول بشارت تولد یکی از اولیا الهی را در این خانه به آنها میدهد و نوزاد به سید اشرف الدین نامگذاری میشود» (abyat,2011: 423). در هفت سالگی قرآن را حفظ کرد و تا چهارده سالگی به تحصیل علوم متعارف زمان خود پرداخت و پس از رحلت پدر به جای او به امارت سمنان نشست. «در عنفوان جوانی دست از سلطنت برداشت. در طلب دلیل و مرشد، ایران را به قصد هند ترک فرمود... و به قصد سیاحت بلاد اسلام و حج، از هند به مغرب آمد... »(حکمت،1341: 3) «و در حدود 23 سالگی از سمنان بیرون آمد و با شیخ علاءالدوله سمنانی دوستی داشت ... »(عباس رضوی،1380: 1/325).
نزد شیخ عبدالرزاق کاشانی فتوحات مکیّه و اصطلاحات الصوفیه را خواند. در عداد «مریدان میرسیدعلی همدانی در آمد و شاخة اشرفیه از سلسلة کبرویه را تأسیس کرد» (Trimingham,1971: 56-57). با سید علی همدانی عازم سفر گردید و بعد از عزیمت به ماوراءالنهر مدتی مصاحب خواجه بهاءالدین نقشبند شد. به سبب ارادت او به ابن عربی و تاثّر از نظریة وحدت وجود و ترویج این اندیشه در شبه قاره، اندک نقاری میان او و برخی بزرگان(گیسودراز) پدید آمد و همین امر، موجبات افسردگی و هجرت وی به سوی مشرق گشت و سرانجام رخت اقامت به دیار کچهوچه در ایالت اوترپرادش افکند.
در قریه پندره در بنگاله مرید علاالدین از مشایخ آن سرزمین شد و سپس مقیم روح آباد کچهوچهه نزدیک لکنهو بود. سفرهایی چند کرد از آن جمله به شیراز رفت و با حافظ شیرازی دیدار کرد. سفر اول را در ایران و عربستان و سفر دوم را در فلسطین و عربستان کرد و با نصیرالدین روشن چراغ یا چراغ دهلوی (ف. 757هـ.ق.) نیز دیدار کرده و سرانجام در 808 هـ.ق. در گذشت و در روستای کچهوچهه مدفون شد. وی موسس طریقهای بوده است که به مناسبت نام وی به آن طریقه اشرفی گفتهاند و هنوز در هندوستان رایج است(نفیسی،1363: 2/ 756).
حاج شیخ نظام الدین غریب یمنی از اصحاب وی که در 750 هـ.ق. در یمن مرید وی شده و سی سال با او بوده کتابی در مقامات وی به نام لطایف اشرفی نوشته است. مجموعه مکاتیب وی را نیز به عنوان مکتوبات اشرفی گرد آورده اند که مجلد اول آن را همان حاج نظام الدین غریب یمنی در 787 هـ.ق. گرد آورده است و مجلد دوم را مرید دیگرش که عبدالرزاق حسنی حسینی نام داشته در 869 هـ.ق. فراهم آورده است (نفیسی،1363: 2/ 756). برخی دیگر از آثار او بدین قرار است: شرح اسکندر نامه، سیر الاسرار، شرح عوارف المعارف، شرح فصوص الحکم، اشرف الانساب، بهار الاذکار، تنبیه الاخوان، مصطلحات تصوف، مناقب خلفای راشدین، حجج الذاکرین، ارشاد الاخوان، رساله وحدت الوجود، بهار الحقایق، نحو اشرفیّه، کنز الدقایق و دیوان اشرف (abyat,2011: 429).
2-2-اصالت لطایف اشرفی و برخی شبهات درباره آن:
از معدود آثاری که در ایران به اشرف الدین پرداخته اند یکی تاریخ نظم و نثر در ایران و دیگری تاریخ تذکره های فارسی است. تاریخ تذکرههای فارسی به واسطة لطیفة پنجاه و چهارم این اثر که در یادکرد تعدادی از شعراست، لطایف اشرفی را در شمار تذکرههای عرفانی طبقه بندی نموده است (گلچین معانی،1363: 735). صفا در کتاب تاریخ ادبیات در ایران و نیز غالب منابع مرتبط، مطالب چندانی در باب اشرف الدین جهانگیر، آثار و نیز نظام غریب یمنی دیده نمیشود. این مسئله در شمار عللی است که برخی پژوهشگران در اصالت و هویّت اشرف الدین و مهم ترین اثر او ابراز تردید کردهاند.
عابدی در مقدّمة نفحات الانس با تشکیک و تردید، اصالت این اثر را زیر سوال برده است و یکی از علل اصلی این امر را شباهت بسیار و قرابت آشکار بین لطایف اشرفی و نفحات الانس دانسته، بیان میکند: «شرح حال بیش از پنجاه تن از مشایخ در دو کتاب مشترک است ... واژههایی که در متون قرن هشتم و نهم غریب و کم سابق است در لطایف اشرفی کم نیست ... و اغلاط فراوان در باب شاعران بخصوص در باب خواجة شیراز شگفت آور است. از این رو باید بگوییم که این کتاب ساختة بعضی از مریدان غیر مخلصی است که در قرن دهم، به قصد کسب شهرتی برای مراد و گرمی بازاری برای خود مطالبی از اینجا و آنجا به هم در بسته و به خیال خود لطایفی پرداخته است... »(جامی،1390: سی و چهار. مقدمه مصحح).
دکتر خانلری نیز در ضمن جوابیهای در مجلّة ایران نامه، نتیجة سخن گفتن از دو کتاب لطایف اشرفی و مکتوبات اشرفی را چیزی جز اتلاف وقت نمیداند(خانلری،1368: 551) و رکن الدین همایون فرخ در کتاب حافظ خراباتی با نظری حاکی از بدبینی، نه تنها لطایف اشرفی را مجعول دانسته بلکه اصالت آن را نیز مورد تردید قرار داده است و شخصیت اشرف الدین جهانگیر را تحریفی از شاه جهانگیر کرمانى عارف بزرگوار و عالىمقدار میداند. همو علاوه بر این؛ نظام یمنی، مولف اثر را فردی مجهول الهویه دانسته، نویسندة واقعی مکتوبات اشرفى را مردى به نام عبد الرزاق حسنى حسینى معرفی می کند که در سال ٨۶٩ هـ.ق. این اثر را نوشته است. وی در تاریخ استنساخ لطایف نیز شک کرده است و پارهای اشتباهات تاریخی کتاب را خاطر نشان ساخته، سال نهایی تحریر نسخة لطایف را به سال 907 هـ.ق. میرساند (ر.ک. همایون فرخ، 1369: 5/ 4007-3998).
نذیر احمد پاسخ انکار و تردید برخی محققان چون همایون فرخ و خانلری را در مقالهای تحت عنوان «اصالت لطائف اشرفی و مکتوب (مکتوبات) اشرفی تألیف سیداشرف جهانگیر سمنانی» داده است و شواهد جدیدی از ذکر نام اشرف الدین در منابع تاریخی و مستند ارائه می کند.
ذیلاً دلایل اثبات اصالت اثر ذکر میشود:
1- مزار اشرف الدین اکنون در کچهوچه واقع در میانه لکنهو و بنارس موجود است و بازماندگان و تعدادی از مریدانش نیز برجایند(چشتی،1411: 1/ 1060).
2- در بسیاری از تذکره ها و منابع تاریخی به ویژه مآخذ شبه قارّه، شخصیّت واقعی اشرف الدین و آثارش یاد شده است. «بر اساس منابع به جا مانده، قدیمترین کسی که از جهانگیر اشرف سخن گفته، ملک محمد جائسی از شعرای معروف قرن دهم هند است. او در کتاب های خود نام سید اشرف را با احترام ذکر کرده است»(وحید اشرف،1975: 3). ماخذ کهن دیگری که از سید اشرف الدین نام برده، تذکرهای است به عنوان «اخبار الاخیار» تالیف محدّث دهلوی. «این مجموعه مستندترین و عالمانه ترین مجموعة مدوّن در شرح احوال صوفیان هند است»(عباس رضوی،1380: 1/14). دیگر کتبی که از وی نام بردهاند بدین ترتیب است: گلزار ابرار غوشی، طبقات شاهجهانی از محمد صادق و تذکره مرآه الاسرار عبدالرحمان چشتی.
3- با توجه به مخاطبانی که اشرف الدین آنها را در مکتوبات خطاب ساخته نمیتوان شخصیت او را انکار کرد(نذیر احمد، 1369: 248-247).
4- عبدالرزاق حسنی حسینی فقط جلد دوم مکتوبات اشرفی را آن هم در سال 869 هـ.ق. نوشته است (نفیسی،1363: 2/ 756).
5- وحید اشرف که نیز به طور ویژه به معرفی اشرف الدین پرداخته «در پایان مقاله اش نظر همایون فرخ در باب جعلی بودن لطایف و مکتوبات اشرفی و شخصیت تاریخی اشرف الدین را رد کرده است و این دو اثر را از منابع مهم تاریخی به ویژه در باب زندگی حافظ شیرازی میداند» (abyat,2011: 431) و معتقد است «مطالب لطایف اشرفی توسط برخی متاخرین من جمله جامی در نفحات الانس نقل شده است» (abyat,2011: 431).
6- تذکره سید اشرف سمنانی در بعضی آثار سید علی همدانی وجود دارد (نذیر احمد، 1369: 248-247).
7- سند تاریخی برخی اوقاف و خانقاه سید اشرف الدین در کچوچه کشف شده و قابل استناد است (نذیر احمد، 1369: 248-247).
8- «سید اشرف بیش از بیست و هفت مورد از اشعار حافظ همراه حکایات و واقعات نقل نموده است»(نذیر احمد،1367: 342)
9- اینکه برخی محققان اشتباهات تاریخی لطایف به ویژه در لطیفة مربوط به شاعران را دستمایة انکار اثر قرار دادهاند حاکی از نظر منفی آنها به اثر است. با نظری به خیل انبوه تذکرههای فارسی با خطاهای غیر قابل باور و بعضاً مضحک تذکره نویسان روبرو میشویم؛ آیا با استناد به این نادرستیها میتوان اصالت مثلاً تذکره الشعرای دولتشاه را – که البته از این خطاها مبرّا نیست- زیر سوال برد و آن را ساختگی دانست؟!
10- برخی استادان خرده گرفته اند که تعدادی از واژههای مستعمل در لطایف اشرفی مربوط به بعد از قرن نهم است. در این خصوص باید توجه کرد که اثر حاضر در ضمن آثار مدوّن در شبه قاره بوده و بدین حیث بروز و ظهور برخی تفاوتهای زبانی محمل استواری برای انکار کلّی یک اثر نیست. مثلاً واژة «چنانچه» که آن را متعلق به قرن دهم به بعد دانسته اند (همایون فرخ،1369: 5/4006) اما شواهدی از کاربرد این کلمه در شعر برخی شعرا چون امیر معزی، سلمان ساوجی، عطار نیشابوری، شاه نعمت الله ولی و امیر خسرو دهلوی ملحوظ است. برای نمونه تعدادی از شواهد ذکر میشود:
چنانچه در فتد آتش برابر خورشید ...فی الجمله چنانچه رفت بودیم و شدیم ما هم ز پیت چنانچه دانیم ... دریاب اگر چنانچه در خواهی رفت دیدیم چنانچه دیدنی بود |
|
چو بر نهند به حرّاقه پنبة حرّاق بسیار بگفتیم و شنودیم و شدیم جهدی بکنیم تا توانیم کین نکته به روزگار در خواهی یافت داند سخنم هر آنکه داناست |
11- همایون فرخ با توجه به نبود نسخ کهن از لطایف ابراز تردید نموده، حال آنکه اولاً نسخی معتبر و اصیل از این اثر در کتابخانه دانشگاه علیگره و بنارس موجود است؛ ثانیاً لطایف اشرفی در هند تالیف شده و طبیعی است که مانند بسیاری از آثار شبه قاره که به تازگی یافته و معرفی میشوند دیرتر به ایران آمده و استنساخ شده باشد و این خود با توجه به برخی نسخ موجود از این اثر در کتابخانههای ایران چون نسخة آستان قدس رضوی و نسخة کتابخانة مرعشی قابل ملاحظه است.
12- حتی اگر جعلی بودن متن حاضر به ضرس قاطع ثابت شود، بنا به گفتة بیهقی«هیچ کتابی نیست که به یکبار خواندن نیرزد.» هم از این روی بررسی و تحلیل آن در صورت پذیرش این فرض که نسخه در قرن نهم و یا دهم تالیف شده باشد ضروری مینماید، چرا که در این وجه هم لطایف اشرفی یکی از مواریث مکتوب و یادگاری ارزنده از ادب کهن پارسی و به ویژه شبه قاره است.
2-3- بررسی و تحلیل متن شناسی اثر1:
کتاب حاضر حقیقتاً دانشنامهایست از عرفان نظری و عملی تا قرن هشتم هجری قمری و از ابعاد گوناگون حائز اهمیت و بررسی است. حجم وسیعی از متن اثر به مرشد عرفانی نظام غریب یمنی یعنی سید اشرف الدین جهانگیر سمنانی اختصاص یافته است.
در عنوان این اثر اصطلاح لطایف مشهود است و «در اصطلاح صوفیان «لطیفه» (در لغت به معنای ظریف، حساس و باریک) اشاره دارد به مولفههای غیر مادی شخص که میتوان با تمرینهای معنوی و سلوک بر آن تاثیر نهاد یا آن را به کار انداخت. اصطلاح «لطیفه» احتمالاً از مفهوم «جسم لطیف» نشات گرفته، و به مرور زمان معنای شسته رفته و پیچیدهتری پیدا کرده است و نهایتاً برای ترقی روان شناختی و معنوی سالک طالب در سیر به سوی فنا یا بقا در ذات الهی به کار رفته است»(هرمانسن،1389: 1/554 ح). در عرفان هفت لطیفة نورانی و باطنی برای انسان برشمردهاند که عبارتند از: «1-... لطیفة«قالبیه» است که مرتبة پیدایش جسم لطیف است ... و به همین سبب آن را تجلی آدم (ع) در وجود انسانی نام نهادهاند. 2-... لطیفة «نفسیه» و آن مقر شهوات و نفس اماره است و مرتبة امتحان و آزمایش و به همین دلیل آن را تجلی نوح(ع) در وجود انسانی نام نهادهاند. 3-...لطیفة «قلبیه» که در آن جنین نسل روحانی ... صورت میبندد ... و آن را تجلی ابراهیم در وجود انسانی نام نهادهاند. 4-...لطیفة «سرّیه» که به قول کربن آستانة آگاهی ممتاز است ... و آن را تجلی وجود موسی(ع) در وجود انسانی نام نهادهاند. 5-...لطیفة «روحیه» و آن نجابت و شرافت معنوی است و آن را تجلی داود(ع) در وجود انسانی نام نهادهاند. 6-...لطیفة «خفیه» است، چه به واسطة این عضو لطیف است که الهام فیاض روح القدس در وجود عارف متجلی میشود... و آن را تجلی عیسی (ع) در وجود انسانی نام نهادهاند. 7-...لطیفة «حقیّه» ... و آن تجلی محمد(ص) در وجود انسانی است و این لطیفه ظاهر سازندة گوهر حقیقت محمدیّه است... »(شایگان،1393: 2/721-720).
علاءالدّولة سمنانی متصوّفه را به هفت طبقه منقسم نموده است: «طالبان، مریدان، سالکان، سایران، طایران، واصلان و قطب ارشاد» (سمنانی،1362: 311) و در ادامه هر یک از طبقات را به یکی از لطیفههای نورانی عرفان مرتبط مینماید: «موصل همان قطب است و بس که صاحب لطیف حقی است... و واصل کسی... که قوای لطیفة او مزکّی گشته باشد به لطیفة خفی و طایر کسی... که به لطیفة روحی رسیده باشد و سایر کسی... که صاحب قوای مزکّای لطیفة سری باشد و سالک کسی... که صاحب قوای مزکّای لطیفة قلبی باشد و مرید شخصی... که صاحب قوای مزکّای لطیفة نفسی باشد و طالب کسی... که صاحب قوای مزکّای لطیفة قالبی باشد.» (سمنانی،1362: 361).
هانری کربن در یکی از آثار خود به شباهتهای شگرف میان این لطایف با فرضیّة هفت مرکز «کوندالینی یوگا» اشاره میکند. «کیش تانترا معتقد است که در وجود انسان هفت مرکز روحانی و لطیف موجود است، اسم این مراکز را در سانسکریت «چاکرا» یعنی «چرخ» گفتهاند» (شایگان،1393: 2/716). «در آیین «تانترا» مانند فرضیّة سمنانی هر یک از مراکز قرارگاه و مقام یکی از خدایان است... علی رغم تفاوتهای اساسی که از لحاظ سنت دینی و فلسفی بین این دو آیین دیده میشود، رئوس مطالب و اصول کلّی در هر دو صورت یکی است و آن هم هماهنگ ساختن عالم و انسان و تطبیق این دو واحد هم بسته است» (شایگان،1393: 2/ 724-723)
ازکاربرد عنوان «لطیفه» در لطایف اشرفی چنین به نظر میرسد که بر گستره و حیطة معنایی واژة «لطیفه» افزوده شده باشد، به نحوی که گویی مقصود از لطیفه با توسّع معنایی همان فصل یا باب است؛ هر چند نباید از نظر دور داشت که معنای اصلی «لطیفه» در عرفان، نیز در اثر حاضر مدّ نظر است.
از فحوای کلام حاجی غریب در مقدّمه مستفاد میشود که لطایف اشرفی در شمار نسخ سماعی است که پس از استکتاب بر استاد خوانده شده و مورد تایید قرار میگرفته است: «به نور اطلاع انظار مخدومی و به حضور استماع احضار معصومی گذرانیده و از اول تا آخر ورقاً بعد ورق گردانیده، بلکه اکثر عین الفاظ شریفه و اقوال صریحة ایشان با مضمون مقوله به نوک قلم رسانیده»(غریب یمنی، بیتا:3) مگر آنچه که بعد از «رحلت حضرت قدوه الکبرا صادر شد... .»( غریب یمنی، بیتا:3) غالب مطالب کتاب یادآور مجلسگویی صوفیانی است که عدة کثیری از مریدان گردشان جمع شده و از سخنان شیخ خوشه چیده، نکاتی را یادداشت میکردند. «این گفتارها معمولاً صورتی بالبداهه و غیر رسمی داشته استو در پاسخ کسانی بودند که گرد شیخ حلقه میزدند و از مسائل دینی و اقتصادی و اجتماعی میپرسیدند» (عباس رضوی،1380: 1/ 7). «این آثار نه تنها بُعد تازهای به تعالیم مشایخ میدهد بلکه اطلاعات سودمند زیادی دربارة وضع و نوع زندگانی مردم عادی آن زمان در اختیار ما مینهد...» (عباس رضوی،1380: 1/ 10-9).
تریمینگام ادوار تصوّف را به گونه ای مرحله مرحله طبقه بندی کرده است. لطایف اشرفی را میتوان در یکی از این طبقات قرار داد. مرحلة سوم است که «مرحلة طایفه یا فرقه بود... وجه تمایز این مرحله ایجاد کیشهایی حول محور مشایخ و ستایش پرستش آمیز آنها، تعهّد نسبت به شیخی خاص و عمومیّت یافتن شرکت در فعالیت های صوفیانه و مراسم تشریفات بود» (هرمانسن،1389: 1/561). «صوفیانی که در میان مردم به ارشاد و اشاعة دین مشغول بودند، نه تنها در میان عوام، صاحب نفوذ عظیمی شدند؛ بلکه ارادت شاهان را نیز به خود جلب کردند...»(شیخ عطار،1381: 186).
آثاری که بدین ترتیب نگاشته میشد فی الواقع ملفوظات و تقریرات اولیاء است. «تدوین «ملفوظات» که با تبعیت از سنت مریدان شیخ نظام الدین و ... انجام میگرفت یکی از ویژگیهای بارز و مهم زندگی خانقاهی شد. از جمله کتابهای باقی مانده میتوان از احسن الاقوال شیخ برهان الدین غریب و جوامع الکلم، سخنان سید محمد گیسو دراز یاد کرد» (عباس رضوی،1380: 1/ 9). ملفوظات سید محمد اشرف جهانگیر نیز که توسط نظام یمنی تحریر شده «کاری گسترده... است... علاوه بر ارائة شرح مجملی از سفرهای سید، به همة موضوعات مرسوم و مورد علاقة صوفیان میپردازد و از این رو، دائره المعارف مهمی در عقاید قوم است. همچنین با زبردستی تمام موفّق میشود عناصر تصوّف ایران را با همسنگهایش در هند در آمیزد» (عباس رضوی،1380: 1/ 9).
2-3-1- هدف تالیف:
نگارندة کتاب نام کامل خود را در آغاز اثر چنین آورده است: نظام حاجی غریب الیمنی.( غریب یمنی، بیتا:1) سال تالیف کتاب 750 هـ.ق. و در سرزمین یمن است. محرّر در ابتدای دیباچه به شرف توفیق خویش و عنایت الهی در یافتن صراط مستقیم معرفت و راهیابی به آستان پیری روشن نگر اشاره کرده و به دنبال آن است که «سرِ ارادت بر قدم متابعت آن سیّاح بیداء طریقت و سبّاح دریای حقیقت، غوّاص عمان الهی...» نهد و به خدمتش مفتخر گردد (غریب یمنی، بیتا:1). در باب زندگی و احوال نظام غریب یمنی جز اشارات مختصری که در متن لطایف اشرفی آمده مطلب دیگری ملحوظ نیست.
پس از ذکر نمودن القاب، نعوت، جملات دعایی، آیات، احادیث و اشعار مرتبط؛ نام مرشد عرفانی خویش را بیان میکند: «مقتداء الانام، شیخ الاسلام ... حضرت قدوه الکبرا، میر سیّد اشرف جهانگیر سمنانی» (غریب یمنی، بیتا:2)که «سرِ ارادت برآستان او نهاده و مدت سی سال از معتکفان آستانة وی بوده است»(غریب یمنی، بیتا:3) و از اشعات انوار وجودش به قدر استعداد، کسب معرفت مینموده و «... بدین روی عزم مینماید که به واسطة عنایت ربّانی و الهام یزدانی به ثبت و مکتوب ساختن شمّهای«از انفاس نفیسه و الفاظ متبرّکه ... و ظرایف و کواشفِ احوالِ مقاماتِ شریفه و انزال کرامات عجیبة حضرت قدوه الکبرا»(غریب یمنی، بیتا:3)پرداخته است و در جنب آن «برخی معارف و حقایق که از مشایخ روزگار و اکابر دیار در سفر و حضر(فرا گرفته) و بعضی خوارق که در مواجهه با معاندان ... از ایشان صادر آمده ...در قید کتابت آورد» (غریب یمنی، بیتا:3). مقصود از تالیف اثر آن است که حتی غایبان از درگاه شیخ اشرف الدین و آیندگان به واسطة قرائت این اثر«شرف مجلس حضرت قدوه الکبرا یافته باشند» (غریب یمنی، بیتا:3).
در پایان دیباچة اثر در باب وجه تسمیه مینویسد: «چون این مجموعة عجیبه و منتخبة غریبه جامع بود و به معارف آن بحر زخارف و حامل کواشف آن دریای عوارف و مشتمل به مقامات اشرفی و محتمل به حکایات شگرفی، موسوم به لطایف اشرفی فی بیان طوایف صوفی افتاد» (غریب یمنی، بیتا:4). نظام یمنی علت دیگری را که موجب تالیف اثر است، مکاشفات روحانی مرشد خویش دانسته، مینویسد: « و باعث جمع این الفاظ شریفه و کلمات لطیفه این خادم را که نظام یمنی است همین بشارت بوده و بعضی الهامات و واردات دیگر برای التیام، این کلام لطایف آمیز و سخنان ظرایف انگیز بود»(غریب یمنی، بیتا:23).
2-3-2- برخی شیوههای بیان مطلب:
1- آغاز گر اکثر لطایف، تعاریف عرفانی است که اولاً به زبان عربی است و ثانیاً گفتههای اشرف الدین است.
2- شیوه روایی اثر تا حد بسیاری شبیه و مطابق بر موازین مجلس گویی است.
3- بسیاری از مطالب بر سبیل پرسش و پاسخ و مناظره و مباحثه است. سائل غالباً نورالعین از مریدان اشرف الدین است.
4- اسشتهاد از ارکان مهم بحث در لطایف اشرفی است. روش نگارنده که فی الواقع روش مباحثه سید اشرف الدین است، اتّکا و استناد به اقوال و حکایات بزرگان تصوّف، استشهاد به آیات، احادیث و اشعار مرتبط است. بیشترین شواهد منقول و برخی از اشعار از اشرف الدین جهانگیر سمنانی است که مولف همه جا از او با عبارت «قدوه الکبرا» یاد نموده است.
5- حکایات اثر بر دو قسم است: یا مربوط به سایر عرفای پیشین و معاصر است و یا مرتبط با سید اشرف الدین که غالباً نقل کرامات و خوارق عادات این پیر عرفانی بوده و سندی است برای اثبات حقانیت و عظمت جایگاه عرفانی وی. روند کلی حکایات عرفانی مبتنی بر نقل روایات افسانهای و خارق العاده و کرامت آمیز است. از آن جمله حکایتی که در لطیفة دوم آمده و در آن از جانب ندای ربانی در بامدادان چنین شنیده شد که: «اشرف محبوب ماست» (غریب یمنی، بیتا:83).
6- و در فحاوی بحث به ابیات زیبای عرفانی از اشرف الدین و نیز شمار بسیاری از سرایندگان استشهاد شده است. از جمله در لطیفة دوم غزلی از وی آورده شده است به مطلع:
وصل تو چون دست داد ملک جهان گو مباش صورت خورشید را شرح و بیان گو مباش(غریب یمنی، بیتا:53)
که محتملاً ناظر به یکی از غزلیات سعدی است.
7- در مطاوی عرفان نظری به منابع متقدّم و معاصر فارسی و عربی بسیاری استناد شده است.
8- برخی از اقوال و اشعار و نظریه های عرفانی به زبان ساده برای مریدان شرح و توضیح داده شده است.
9- روش بحث مبتنی بر نقل و استدلالات قرآنی و استنادات روایی است. این شیوه در مقدّمة لطیفهها و پس از تعاریف به کار رفته است.
10- بسامد عبارات عربی در برخی بخشها نسبتاً زیاد است.
11- بررسی سبک نثر لطایف خود مقالی دیگر میطلبد و در این حجم محدود مجال بیان ندارد. با این حال نثر این کتاب از نمونه های نثر تقریباً مزیّن و مسجّع محسوب شده و گاه صورتی ذوقی و شاعرانه می یابد: «خدنگ لا تدرکه الابصار سینة ذوی الاسرار افگار کرده، خنجر یحذرکم الله نفسه اصدار اصحاب انوار پاره پاره ساخت» (غریب یمنی، بیتا:47).
2-3-3-معرفی برخی نسخ خطی اثر:
غالب نسخ خطی لطایف اشرفی در خارج از ایران است. نگارنده تنها به دو نسخه از این اثر در کتابخانههای آیت الله مرعشی قم و آستان قدس رضوی در ایران دست یافت. مشخصات نسخ به قرار ذیل است:
نسخة کتابخانه آیت الله مرعشی، شماره 1911،نستعلیق،433 برگ. (درایتی،1389 : 8/1027)
نسخة خطی کتابخانة آستان قدس رضوی، شماره 35221، نستعلیق،تحریر سده 13، 293 برگ.
نسخة چاپ سنگی که مشخصات آن در فهرست منابع درج شده است.
و دو نسخة کهن از لطایف اشرفی و مکتوبات اشرفی که در کتابخانه دانشگاه علیگره محفوظ است. (abyat,2011: 429).
2-3-4-منابع لطایف اشرفی:
بیگمان مأخذ شناسی لطایف اشرفی بسیار ضروری است، هم به حیث مطالعات عرفانی و هم از بابت فنّ تصحیح و مقابلة متون کهنی که در لطایف بدانها استناد شده است. در این وجیزه نمیتوان به درستی در این خصوص اظهار نظر نمود و حق مطلب را ادا کرد. با این اوصاف به اختصار فقط به برخی از اهمّ منابع و صفحات مورد استناد در لطایف اشرفی اشارهای گذرا میشود: عوارف المعارف، مصباح الهدایه که سهم نسبتاً زیادی بویژه در لطایف آغازین اثر مزبور دارد تا جایی که گاه عبارات منقول از مصباح الهدایه در لطایف اشرفی عیناً صورت نقل قول مستقیم دارند؛ به گونهای که مطالب صفحات 19 و 20 مصباح الهدایه به ترتیب در صفحات 33 و36 لطایف اشرفی ملحوظ است(غریب یمنی، بیتا:86و98)، رسالة قشیریه(غریب یمنی، بیتا:51)، مرصاد العباد(غریب یمنی، بیتا:220)، فتوحات مکیّه(غریب یمنی، بیتا:94و244و245و251)، فصوص الحکم(غریب یمنی، بیتا:48و69و75)، طبقات الصوفیه(غریب یمنی، بیتا:82و122)، تفسیر امام فخر رازی(غریب یمنی، بیتا: 150-140)، کشف المحجوب(غریب یمنی، بیتا: 150-140)،آثار محمّد غزّالی(غریب یمنی، بیتا:45)، اسرار التوحید(غریب یمنی،بیتا:36)، تمهیدات عین القضات همدانی(غریب یمنی، بیتا:550)، دواوین و دفاتر شعرا، تعبیر خواب ابن سیرین(غریب یمنی، بیتا:624) و ... .
2-3-5- بررسی محتوا و ساختار متن:
2-3-5-1-مقدّمه:
آغازین مطلب مقدمه در بیان فواید مطالعه کتب صوفیه و استماع کلمات مشایخ و آداب استماع آن است. (غریب یمنی، بیتا:14) پس از آن به اهمیت علم و دانش و سوال مریدان از اشرف الدین اشاره کرده، مینویسد: « مر طالب صادق را از علوم کثیره و فنون کبیره اهم کدام علم است؟ فرمودند: اول چیزی که بر بنده بعد از دانستن توحید و معرفت ایمان واجب و لازم میگردد علم عقیدة شریعت و طریقت است و علم عبادت بر درویش فرض»(غریب یمنی، بیتا:14). در باب ارزشمندی کلام و مولفات صوفیه نیز چنین آمده است: «حضرت قدوه الکبرا می فرمودند: که تصنیفات این طایفه علیه و تالیفات فرقة صوفیه از مواهب الهی و واردات نامتناهی است »(غریب یمنی، بیتا:23).
نکتة شایان ذکر بیان تعلق خاطر اشرف الدین به اندیشة وحدت وجود و آثار ابن عربی است: «آن مقدار حقائق و معارف که در مصنّفات وی اندراج یافته.... به تخصیص در فصوص و فتوحات در هیچ کتابی یافته نمیشود و از هیچ کس از این طایفه ظاهر نشد»(غریب یمنی، بیتا:29) دلبستگی فراوانی که گاه به دفاع از اندیشهها و آراء ابن عربی میانجامد و اثر آن را میتوان در نقل قولهای مستقیم و یا اثرپذیری های غیر مستقیم بسیاری دانست که در مطاوی متن لطایف اشرفی ملحوظ است. از باب مثال و به جهت احتراز از تطویل تنها به ذکر چند نمونه از وام گیریهای لطایف اشرفی از فتوحات مکیّه و فصوص الحکم ابن عربی اشاره میشود:
در لطیفة دوم که به بحث «معرفت ولایت و اقسام ولی» پرداخته شده است؛ مطالب، ناظر به «فصّ حکمه نفثیه فی کلمه شیثیه» فصوص الحکم است، بدین قرار: صفحة 69 لطایف اشرفی: «... و خاتم ولایت مقیّد به محمّدیه به زعم شیخ محی الدین العربی و اتباع او نفس نفیسة شیخ است و خاتم ولایت مطلقة محمّدیه مهدیست که از نسل آن حضرت صلّی الله علیه و السلم است و ... خاتم ولایت مطلقة عامه حضرت عیسی است علیه الصّلوه و السّلام که در زمان او مهدی خواهد بود... .» و همین طور مطالب صفحة 75 لطایف که در باب خاتم ولایت است. این مباحث در فصّ دوم فصوص الحکم صفحات 62 و 63 آمده است(ابن عربی، 1409: 64-62). علاوه بر این در لطیفة هشتم به عنوان«در معرفت راه سلوک ...» صفحة 251 اشاراتی به مقولة اعیان ثابته و احکام آن شده که ناظر به فصّ یکم«فصّ حکمه الهیه فی کلمه آدمیه» است(ابن عربی، 1409: 51-53)
در لطیفة سوم لطایف اشرفی نیز مطالبی از فتوحات مکیّه منقول است: « الحمدلله وقت اشرف چون وقت شیخ اکبر و سید الطایفه محفوظ داشتند، بدین تقریب فرمودند که در باب چهل و چهارم از فتوحات مذکور است که شیخ میگوید... روزگاری بر من گذرانیدند که نماز میگزاردم و به جماعت و امام بودم و جمیع احوال نماز چنانچه بایست به جا میآوردم و مرا به آن هیچ شعوری نبود نه به جماعت و نه به محلّ آن نه به هیچ چیز از عالم محسوس و با اینکه میگویم مرا بعد از افاقت حال خبر کردند نه به خود میدانستم هر چه بر من واقع شده بود چون حرکات نائم بود که از او صادر میشود و وی از آن آگاهی ندارد و دانستم که حق تعالی وقت مرا محفوظ داشته و با من چنان کرد که با شبلی کرده بود و وی را در اوقات نماز به وی باز میدادند اما نمی دانم که وی را به آن شعور بود یا نه، آن را با جنید قدس الله سره گفتند، گفت: الحمدلله الذی لم یجر علیه لسان ذنب»(غریب یمنی، بیتا:94). این مطالب عیناً منقول از مباحث پایانی باب چهل و چهارم فتوحات مکیّه است(ابن عربی،بیتا: 1/378) و همین گونه مباحث منقول ذیل لطیفة چهارم مسمّی به «ذکر مردان ابدال و اوتاد و نقبا و غیره» که در صفحات 124 - 122 لطایف اشرفی آمده ناظر است به مطاوی باب شانزدهم فتوحات مکیّه در همین موضوع و در این باب. (ابن عربی،بیتا:1/ 244 و 245)
پایان بخش مقدمه ذکر آداب و شرایط مطالعه است: «1- همراه با سبب و اغراض نفسانی نباشد... . 2- در مطالعه طریق اعتدال نگه دارد و پیش از ملال ترک آرد... . 3- به فهم ظاهر قناعت نکند و بداند که هر کلمه از کلمات نبوی را و هر سخنی از حالات سالکان سنن مصطفوی را ظهریست و بطنی... .4- بر تحمّل مشاق طلب و امتداد زمان آن نیز صابر باشد... تا به تدریج به مقصود برسد... .» (غریب یمنی، بیتا:32)
2-3-5-2-ساختار و محتوای متن:
ساختار کلی اثر بدین نحو است: «ابتدا مقدمّه و انتها به خاتمه و شست لطایف بنیاد نهاد» (غریب یمنی، بیتا:4). با عنایت به گستردگی مباحث و موضوعات طرح شده، سعی نگارنده مقاله بر این است تا مطالب را در دسته بندیهای موضوعی طبقه بندی و بررسی نماید تا از این رهگذر ساختار محتوایی لطایف اشرفی را ترسیم نماید:
1-مباحث و مفاهیم عرفان نظری: پنج فصل ابتدایی و تعدادی دیگر در حصّة دوم به موضوعات عرفان نظری اختصاص دارد. بی تردید شاید نامگذاری و طرز قرار گرفتن ابواب تصادفی نبوده و نویسنده عمداً و از روی اهمیت مطالب عرفانی آنها را پشت سر هم طبقه بندی کرده باشد؛ این مساله خود از باب اول و دوم اثر آشکار است چرا که در لطیفة اول مبحث کلیدی توحید و در لطیفة دوم مساله ولایت و اقسام ولی بررسی شده است.
لطیفه اول در بیان توحید و مراتب او: به سیاق اکثر کتب متصوفه نظام یمنی هم آغازین بخش اثر را به توحید اختصاص داده و با سخنی از اشرف الدین کلامش را آغاز مینماید. بحث توحید عیناً مطابق با عوارف المعارف سهروردی است (غریب یمنی، بیتا:33). عبارات منقول در باب توحید در برخی موارد کاملاً با عبارات مصباح الهدایه که ذیل عناوین توحید ایمانی، توحید عملی و توحید حالی تکرار شدهاند یکیست.(عزالدین کاشانی،1367: 19، 20و27) در بعضی از مواضع از مصباح الهدایه تحت عنوان ترجمة عوارف یاد شده است. با توجه به سال تالیف مصباح 736 هـ.ق. و سال نگارش لطایف 750 هـ.ق. یقیناً اشرف الدین نسخه ای از مصباح را در دست داشته و با استناد بدان مباحث نظری عرفان را تبیین و برای مریدان تقریر میکرده است (غریب یمنی، بیتا:39). از مباحث مهّم لطیفة اول، تاثیر انفاس قدسی و نظر اولیا الهی در تربیت و اکمال نفس مستعدان و مریدان مبتدی است (غریب یمنی، بیتا:40). از دیگر آبشخورهای فکری اشرف الدین در این فصل فصوص الحکم ابن عربی است (غریب یمنی، بیتا:48).
لطیفه دوم در بیان معرفت ولایت ولی و اقسام او: لطیفة دوم با تعریف عربی ولایت آغاز می شود: «قال الاشرف الولایه هی قیام البعد بعد الفناء و یتصّف بصفه التمکین» (غریب یمنی، بیتا:48). بحث ولایت را در لطیفة دوم مطابق با فصوص الحکم و اندیشههای ابن عربی طرح شده است، از جمله خاتم ولایت(غریب یمنی، بیتا:69). از نکات بارز در این بخش ذکر اندیشههای شیعی و استدلالات بر اثبات حقانیت امامان اثنی عشر و مکتب شیعه است. در لطیفة حاضر بخشی به ذکر امام مهدی آخر الزمان اختصاص داده شده است و در آن به یکی از مهدیان دروغین در ولایت دکن و در خانقاه سید محمد گیسو دراز اشاره میکند (غریب یمنی، بیتا:70). از فحوای عبارات و دفاعیات سیداشرف الدین از اندیشه مهدویت بر میآید که وی به این مهم باور داشته و در جواب حدیث و سوال «لا مهدی الاعیسی ابن مریم» به وجوه تاویلی متوسّل میشود (غریب یمنی، بیتا:75).
لطیفه سوم در بیان معرفت عارف و متعرف: در این لطیفه منبع اصلی بحث، عوارف المعارف سهروردی است. علاوه بر این در برخی از تعاریف، از فصوص الحکم عباراتی نقل شده است(غریب یمنی، بیتا:86). از جمله مباحثی که در خصوص معرفت ذکر شده مطالب زیر از سید اشرف الدین است: «حضرت قدوه الکبرا میفرمودند: که چون کسی را حق تعالی اندکی از معرفت عنایت کند اگر آن کس به مقتضای معرفت خویش کار کند، معرفت وی زیاده گرداند، اگر بر خلاف معرفت کار کند معرفت موهوبه باز نگیرد تا فردا قیامت به وی به حکم آن معرفت معامله کند و لیکن زیادتی ندهد» (غریب یمنی، بیتا:91)
لطیفه چهارم در بیان معرفت صوفی و متصوّف و ملامتی و فقیر و اصناف این طایفه و ذکر ارباب ولایت از غوث و امامان و اوتاد و ابرار و ابدال و اخیار و شرح اولیا مکتوم: لطیفة چهارم اثر حجم نسبتا زیادی را به خود اختصاص داده است(غریب یمنی، بیتا:98). به سیاق سایر لطایف، ابتدای بحث با یکی از تعاریف عرفانی آن هم به زبان عربی است. ادامة بحث با سوال نورالعین از اشرف الدین و پاسخ او پی گرفته میشود. مطلب حائز ذکر دیگر در این لطیفه ذکر اصناف اولیاء کرام، ذکر مردان ابدال و اوتاد و نقبا و ذکر گردش رجال الغیب است، البته همراه با حکایات و خوارق روایات عرفانی از اشرف الدین و بزرگانی چون شیخ علا الدوله سمنانی، شیخ ابواسحق کازرونی و حضرت عیسی(ع). در ادامة این لطیفه خصوصاً در مبادی عرفان نظری سید اشرف الدین غالباً مطالب مصباح الهدایه را برای مریدان خویش تقریر و املا کرده است(غریب یمنی، بیتا:108). اشرف الدین مراتب اولیا را در ده صنف ذکر کرده است: «حق تعالی بعضی اولیا خویش را سرهنگان درگاه و تائبان بارگاه خود کرده است... و همة ایشان ده صنف اند و دو صنف از ایشان مکتومانند و مفردانند که از احکام عالم و امور بنی آدم خارج اند...: غوث، امامان، اوتاد، ابدال، اخیار، ابرار، نقبا، نجبا، مکتومان و مفردان»(غریب یمنی، بیتا:110) و برای صدق گفتار خویش به فصل سی و یکم از باب صد و نود هشتم فتوحات مکیه ارجاع میدهد (غریب یمنی، بیتا:110).
از مباحث حائز ذکر لطیفة چهارم صورت هندسی و جدول خاص رجال الغیب است که نظام غریب یمنی بر حفظ و نگریستن بدین دایره تاکید بسیار کرده و آن را مفید فایده برای همه مهمّات دنیاوی و معاملات دینی می داند (غریب یمنی، بیتا:133).
لطیفة پنجم در بیان تفریق معجزه و کرامات و استدراج و دلایل اثبات کرامت و ذکر معراج رسول علیه السلام: این لطیفه نیز با تعاریف عربی سید اشرف الدین و متعاقب آن سوال یکی از مریدان که غالباً پرسشگر اصلی اوست(نورالعین) آغاز میشود. این لطیفه به سیاق بخشهای ابتدایی کتاب در مطاوی عرفان نظری بوده و موضوعاتی در خصوص تعریف معجزه، کرامت، استدراج و دلائل اثبات کرامت بیان شده است. منبع بحث در لطیفة حاضر تفسیر امام فخر رازی و کشف المحجوب هجویری است.
در لطیفة بیست و پنجم نیز به موضوعاتی نظیر دلائل اثبات صانع، وحدت صانع، ازلیت و ابدیت و اصول شریعت و طریقت و بیان انواع کفر اشاره شده است.
لطیفة بیست و ششم به معرفی و بیان نشانه های اهل مشاهده و اصحاب کشف و عیان اختصاص داده شده است. در ابتدای این لطیفه، مقولة حیرت و در ادامه مباحثی چون حیرت، تفرید و فضیلت قرائت سورة اخلاص مورد توجه قرار گرفته است.
لطیفة سی و نهم به موضوع عشق، مراتب عشّاق و ارباب محبت اختصاص دارد. آغاز این لطیفه با یادکرد روزبهان بقلی شیرازی است، کسی که« در وادیه عشق مردانه درآمد، دلیرانه از آن ورطه برآمده...» (غریب یمنی، بیتا:616) اشرف الدین عشق را به پنج طبقه تقسیم کرده: 1-الهی 2- عقلی 3-روحانی 4- طبعی 5- بهایمی(غریب یمنی، بیتا:616) و سپس ویژگیهای هر یک را به تفضیل ذکر نموده است.
لطیفة چهل و هفتم به بیان ویژگی های مومن و مسلم اشاره دارد. اشرف الدین به تفاوت میان دو لفظ مسلم و مومن اشاره کرده و به برخی مشایخ که به واسطة قلّت ادراک این دو واژه را مترادف دانستهاند خرده گرفته و مینویسد: «هر مومنی مسلمانی باشد اما هر مسلمانی مومن نتواند بود» (غریب یمنی، بیتا:634).
2- مباحث عرفان عملی: شامل بر آداب، مستحسنات صوفیانه. لطیفة ششم: حجم گستردة لطیفة ششم دال بر اهمیّت بسیاری است که از دید نگارندة کتاب داشته است. این فصل به شرایط و اهلیت شیخی و آداب مرشد و مسترشد پرداخته است. در این فصل به تفصیل و در ضمن شروط و آداب دهگانه به ذکر شرایط پیر و مرشد توجه شده است.
لطیفة هشتم بدین عنوان است: «در بیان معرفت راه سلوک سلسلة تربیت و وجه خاص و حجب ظلمانی و نورانی و انواع تجلیات و تلبیس ابلیس» (غریب یمنی، بیتا:247) با توجه به اینکه رویکرد غالب در این فصل از منظر انتقادی و ملامتی است، بیراه نیست که در نامگذاری این لطیفه تبادری به نام اثر ابن جوزی نیز مدّ نظر بوده باشد. این لطیفه به مبحث انوار در دو بخش انوار مختلف الالوان و انوار جلالی پرداخته است. ماخذ بحث در این بخش مرصاد العباد نجم رازی است(غریب یمنی، بیتا:255). «حضرت قدوه الکبرا نقل از مرصاد میکردند که چون آئینة دل به تدریج از تصرّف مصقلة لا اله الا الله صقالت یابد و زنگار طبیعت و ظلمات صفات بشریّت از او محو شود، پذیرای انوار غیبی و محلّ انعکاس اسرار لاریبی بود و در بدایت حال آن انوار بیشتر بر مثال بروق و لوایح پدید آید»(غریب یمنی، بیتا: 255)
لطیفة نهم به بحث ذکر و اذکار فِرق عرفانی و ذکرخفی وجلی پرداخته و فضیلت هر یک از اذکار و ذکر فرقه های شطّاریه، نقشبندیه، چشتیّه و چشتیّه اشرفیه را بیان کرده است. در لطیفة نهم یکی از اذکار در قالب تصویری طلسم گونه و به عنوان «قلب صنوبری» آورده شده است(غریب یمنی، بیتا:291). نظام یمنی در خصوص آن نوشته: «... در وی اشارات غریب و امارات عجیباند»(غریب یمنی، بیتا:290). این تصویر با عبارت« دائره صورت صنوبری از اختراج امام جعفر صادق رضی الله عنه» در حاشیه جدول قلب صنوبری توصیف شده است.
لطیفة دهم در بیان شرایط تفکّر و مراقبه و جمع و تفرقه: در این لطیفه بنا به سیاق کلّی اثر، ابتدا تعریف اصل لطیفه به زبان عربی آورده شده و در ادامه به گونهای ذوقی مطالب ادامه یافته است(غریب یمنی، بیتا:291). پس از این نظام یمنی طریق مراقبه و اذکار مواعظ، محاسبه و مراقبه را یاد میکند.
لطیفة دوازدهم در بیان انواع لباس مشایخ از صوف و خرقه و امثال آن: برخی از عناوین بخش حاضر بدین قرار است: در بیان شرایط بیعت، بیعت اطفال، بیعت عورات، صفات مرید حقیقی، ذکر کلاه چهار ترک، ذکر اقسام خرقه و نیز بیان داستانی مبنی بر خرقه آوردن جبرییل برای حضرت رسول اکرم و اینکه حضرت آن را به چهار پاره تقسیم کرده و به چهار یار(خلفای راشد)سپرده و توصیه نمودند که در هنگام شداید و محن به نزد آن حضرت آورند و در زمان ضرورت جز حضرت علی(ع) کس موفق به آوردن چهار پاره خرقه نشد(غریب یمنی، بیتا: 312-311). در بحث از اقسام خرقه مینویسد: « حضرت قدوه الکبرا میفرمودند که اگر چه در اصل خرقه هفت گونه بوده است و لیکن در جریان روزگار هر کسی از مشایخ، خرقه به نوعی اختراع کردهاند و آن از حد و حصر خارج است» (غریب یمنی، بیتا:315).
لطیفة سیزدهم به موضوع «حلق و قصر» پرداخته است و هر دوی این ها را مروی از سنت رسول الله و از افضل اعمال به شمار میآورد (غریب یمنی، بیتا:317-318).
لطیفة هفدهم در بیان آداب صحبت و زیارت مشایخ و قبور ایشان: از عناوین این لطیفه میتوان بدین موارد اشاره کرد:کیفیت وضع جبهه بین یدی الشیخ، ذکر در بیان اخذ فتوح، بیان زیارت مزار پیران، بیان سجدة تعظیم سوای سجده عبادت به حق شیخ جائز است و دیگر آنکه بی شیرنی و گل و سبزه به زیارت مزار مشایخ نرود. اشرف الدین بر ارجمندی و تاثیر مثبت نگاه و نظر مساعد مشایخ در حق مریدان و نیز عاصیان تاکید کرده و میگوید: «هر چند که کسی به کبائر مرتکب بود و نه از صغائر مجتنب، اگر درویشی که کیمیا اثر شده باشد به وی نظر افتد زود از غرقاب معاصی و از گرداب مناهی به ساحل توبه و انابت آید» (غریب یمنی، بیتا:407). در ادامه آداب حضور در محضر پیر و مرشد بیان شده است.
لطیفة بیستم در بیان سماع و استماع مزامیر: لطیفة حاضر به مبحث مهم و محل نزاع صوفیه یعنی سماع اختصاص یافته است. این بخش متناسب با موضوع به سه نغمه (بخش فرعی) منقسم شده است. در مقدّمة این لطیفه نظر مساعد و موافق اشرف الدین در باب جواز سماع مشهود است(غریب یمنی، بیتا:433). نغمة اول در جواز سماع با استناد به آیات و احادیث، نغمة دوم ذکر سخنان مشایخ در این حوزه و نغمة سوم به آداب سماع پرداخته است.
لطیفة بیست و هشتم به مقام نخستین عرفان یعنی توبه توجه کرده است: «قال الاشرف التوبه هی الاعراض عن الافعال القبیحه و الاقبال علی الاعمال الحسنه»(غریب یمنی، بیتا:539). در این لطیفه شرایط و آداب توبه، طریق انابت اصحاب طریقت، تفصیل گناهان کبیره و حکایت درزی که به دست پیری توفیق و شرف انابه حاصل مینماید، نقل شده است. اشرف الدین گناهان کبیره را به شانزده قسم تقسیم کرده است: «دو در دست: السرقه و قتل المومن بغیر الحق و چهار در زبان: الشتم الزور و قذف المحصنه و الیمن الفاجره و سه در شکم: اکل الربا و شرب الخمر و اکل مال الیتیم و دو به اندام نهانی: الزنا و اللواط و یکی در پا: الفرار من الزحف و چهار در دل است: الشرک بالله و الاصرار بالذنب و الیأس من رحمه الله و الامن من مکرالله» (غریب یمنی، بیتا:541).
لطیفة سی و چهارم بحث مهم سفر و شرایط آن را از دیدگاه عرفانی بیان کرده است. این لطیفه در دو بخش ذیل عناوین بلا اذن مادر و پدر و استاد صاحب حق سفر نکند و ذکر اسباب سفر به بحث پرداخته است.
لطیفة سی و ششم به آداب اطعام و ضیافت و فوائد بعضی ماکولات و مشروبات پرداخته است. این لطیفه هم به نوعی در زمرة آداب و اخلاق عملی است و هم به گونه ای موجز به مسائل طب قدیم توجه نشان داده است. نظر اشرف الدین در ابتدای این باب نشان دهندة مشی اعتدالی وی در تمتّع از نعمات دینوی داشته و دوری وی را از زهد متعصّبانه و افراطی نمایان میسازد. وی در خصوص انتخاب نوع طعام حساسیت بسیار به خرج میداد : «...صوفی تا تواند مأکول غلیظ نخورد، در طعام به چیزی مائل بود که زود هضم بود» (غریب یمنی، بی تا:571). در این لطیفه علاوه بر آداب طعام، خواص برخی میوه ها و خوراکی ها نیز ذکر شده که به لحاظ طبّی این لطیفه را حائز بررسی کرده است.
لطیفة سی و هفتم به موضوع اعتکاف ، خلوت نشینی و مباحث تجدید و تفرید اختصاص یافته است. در این حصّه از کتاب ابتدائاً معانی و تعریفات خلوت، عزلت، تجرید و تفرید بیان شده و در ادامه آداب خلوت گزینی و چلّه نشینی، چلّة زنانه و مردانه، ذکر ایام اربعین و شرایط اعتکاف مورد بحث واقع شده است.
لطیفة چهلم در این لطیفه دو مقام ورع و زهد و نیز مقولة تقوی بررسی شده است. این لطیفه کوتاهترین بخش از لطایف شصت گانة اثر است و نظام یمنی پس از تعریف زهد و ورع، مراتب هر یک را ذکر کرده است (غریب یمنی، بیتا:620).
لطیفة چهل و یکم نیز مقامات و احوال توکل، تسلیم، رضا، کسب، خوف و رجا را برسیده و مراتب هر یک را بیان کرده است.
لطیفةچهل و چهارم: این بخش در بیان ریاضتها و مجاهدتهای عرفانی و نیز تبیان شقاوت و سعادت است. اشرف الدین در اهمیت مجاهده میگوید: «پس طالب صادق و سالک واثق را باید از مجاهدات و ریاضات ذرّه فرو نگذارد و اهمال نورزد که هیچ کس را بی کلیدِ مجاهد، فتح باب مشاهده نشده است» (غریب یمنی، بی تا:627). در ادامه شرایط مجاهده و ریاضت با توجه به ویژگیهای جسمانی و روحانی مریدان و طالبان تبیین شده است (غریب یمنی، بیتا:628).
لطیفة چهل و پنجم در بیان برخی رسوم، مستحسنات و معاملات متصوفه است. این لطیفه نیز در شمارمختصرترین بخشهای لطایف اشرفی است و نگارنده بیشتر به بیان سیرة نبوی و تفاوت بین سنّت واستحسان پرداخته است و در خصوص مزاح و جواز و عدم جواز آن بحث میکند.(غریب یمنی، بیتا:630-631)
لطیفة پنجاه و یکم به تعدادی دیگر از رسوم متصوّفه پرداخته است، از جمله ذکر طبل، عَلَم و زنبیل گرداندن.(غریب یمنی، بیتا:641) در ابتدای لطیفه علم گردانی را سنّت نبوی دانسته و انواع طبل زنی را بیان کرده و طبّالی هنگام شادی را ممنوع و هنگام نبرد را مباح میداند. سپس به این رسم میان متصوفه پرداخته که برخی هنگام نزول و ارتحال(طبل رحیل) و گروهی هنگام اطعام طبل میزنند. مقوله بعدی زنبیل گردانی است که البته آن را در شمار مستحسنات دانسته و آن را به فضیل عیاض و ابراهیم ادهم نسبت میدهد(غریب یمنی، بیتا: 643) و در ضمن آن به یکی از مراسم و سنن قدیمی یعنی زنبیل گردانی در عشره عاشورا اشاره میکند.(غریب یمنی، بیتا:644) از فحوای عبارات این بخش ارادات و حبّ اشرف الدین به خاندان نبی مکرّم اسلام نمایان است، چرا که حکم به جواز لعن شریران عاشورا داده است. از این رو «لطایف اشرفی در زمرة نخستین آثاری است که در باب واقعة محرم سخن گفته است» (abyat,2011: 429).
3- بیان سلسله انساب خاندان مشایخ و به ویژه سید اشرف الدین جهانگیر سمنانی که سه لطیفه در این موضوع پرداخته شده است.
لطیفة چهاردهم در بیان مبدا خانواده مشایخ که در اصل سلف چهارده بودند و ذکر اویسیان: این لطیفه به حیث تاریخ عرفان و تصوّف از اهمیت بسیاری برخوردار است. این فصل به بیان سلسله انساب و مبدا خانوادة مشایخ مختص شده است و «نخستین سلسله نسب موجود ومعلوم که پس از فحص بسیار حاصل میشود خلیفه حضرت علی مرتضی خواجه حسن بصری است که مریدان دست در دامان همتش زده و مریدش میگردند» (غریب یمنی، بیتا:318). از دو خلیفة حسن بصری به روایت نظام غریب یمنی چهارده خانواده منشعب میشود که از این میان پنج خاندان به واسطة عبد الواحد بن زید به حسن بصری میرسد و نُه خانواده به واسطة حبیب عجمی(غریب یمنی، بیتا:318) و علاوه بر این« بسیار خانوادهاند که به واسطة سادات به حضرت علی میرسند»(غریب یمنی، بیتا:318).
لطیفة پانزدهم در بیان سلسله نسب حضرت قدوه الکبرا و نورالعین و بعضی مشایخ سلف و خلف و اسامی خلفا کمل ایشان: لطیفة پانزدهم تماما به خاندان اشرف الدین جهانگیر سمنانی اختصاص یافته است و علاوه بر این نظام غریب یمنی به تفصیل و همراه با جزئیات شمار بسیاری از عرفا و مشایخ تصوف را نام برده و در ضمن چهارده شجره طبقه بندی کرده و معرفی مینماید. نظیر: امیر خسرو دهلوی در ضمن شجرة چشتیّه و شیخ مجد الدین بغدادی، شرف الدین منیری ،کمال خجندی و نجم الدین رازی در شمار شجرة سوم و سلسلة کبرویه و عین القضاه همدانی، امام محمد غزالی، مولوی و شیخ شهاب الدین عمرسهروردی در شجرة سهروردیه.
پس از به پایان رساندن شجرهها به تفصیل خلفای کرام حضرت محبوب یزدانی را معرفی مینماید. این فصل به جهت اشتمال بر نام بسیاری از بزرگان تصوف و نیز احتوا بر اطلاعات مربوط بدانها از لطایف مهم و حائز بررسی لطایف اشرفی است؛ مانند مطالب مبسوطی که در بارة مولانا جلال الدین محمد بلخی نقل شده است (غریب یمنی، بیتا:353-354).
در لطیفة پنجاه و دوم نیز نسب حضرت رسالت پناه... و شرح نسب سادات از احفاد و اولاد که از کتب نسّابان انتخاب افتاد بیان شده است.
4- شرح استعارات، شطحیّات، نمادهای تصوّف و رمزگشایی از آنها موضوع دیگری است که در لطایف ابتدایی اثر بدان پرداخته شده است. لطیفة شانزدهم که آغاز بخش دوم (حصّة دوم) از لطایف اشرفی است و به شرح شطحیّات عرفا اختصاص دارد. نظر اشرف الدین در خصوص این کلمات، خواندنی و قابل تامّل است: «قانون مقرره و قاعدة مستمرة صوفیه...آنست که شطحیات مشایخ را نه رد باید کرد نه قبول، چه این مشربی است از مقام وصول نه اثریست از مرام عقول» (غریب یمنی، بیتا:381).
بعد از این به ذکر شطحیات بایزید پرداخته و به مکاتب سکر و صحو در تصوف اشاره کرده است و ارجمندی طریقة سکریان را بر صحویان بیان میدارد: «شطحیّات از صاحب سُکر خیزد که از لوازم تلوین است و معاملات از اهل صحو ریزد که از خواص تمکین» (غریب یمنی، بیتا:384) و شطح را به مجرّدان نسبت بیشتری است تا اهل تاهّل. در این لطیفه به تفصیل به واقعة حسین بن منصور حلاج و ماجرای دلخراش او اشاره شده است (غریب یمنی، بیتا:392-405). بنا به مقتضای بحث به اقوال برخی بزرگان چون ابوسعید ابیالخیر و ابوالقاسم قشیری نیز استناد شده است (غریب یمنی، بیتا:393). اغلب مطالب این لطیفه به زبان عربی است. از دیگر نکات حائز اهمیت بیان برخی شحطیات اشرف الدین است که نظام یمنی کوشیده از در تاویل با این مقوله سخنان برخورد نموده، به نوعی این گفتهها را موجه جلوه دهد(غریب یمنی، بیتا:402-403). شطحیاتی نظیر: «انا الله لا اله غیری، الناس کلّهم عبید لعبدی»
لطیفة نوزدهم را شاید بتوان به نوعی در شمار کهن ترین شروح اشعار عرفانی محسوب نمود. این لطیفه بدین عنوان است: «در بیان معانی ابیات متفرقه در مجملات متصوفه که از افاضل مختلفه صادر شده». در ابتدا مقدمه ای در خصوص هبوط روح انسانی از عالم اعلی به اسفل السافلین دنیا و هدایت و دستگیری انبیا و اولیا ذکر شده و اشعاری از مولوی، حافظ، ابوسعید ابی الخیر، امیرخسرو دهلوی، نجم رازی و... شرح و تاویل شده است: «آن شد که بار منت ملاح بردمی گوهر چو دست داد به دریا چه حاجتست»(غریب یمنی، بی تا:430) که از حافظ است و بیتی دیگر که به نوعی منشاء شکّ و تردید محقّقان معاصر در باب اصالت تاریخی لطایف اشرفی شده است: «پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت / آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد» (غریب یمنی، بیتا:431).
لطیفة پنجاه و هشتم نیز به نوعی در شمار شروح است: «در شرح دعوت اسم اعظم و تکسیر»(غریب یمنی، بی تا:786). عناوین فرعی این لطیفه به شرح ذیل است: ذکر دعوت حمیدی، ذکر شرف اسم اعظم، بیان اوضاع عرش و کرسی و ملائک، نقشة اوضاع عرش و کسری، در بیان شمّهای از علم تکسیر و بیان برخی افسونهای مجرّب جهت دفع حاجات و صحت از بلیّات. در ابتدای این لطیفه نظام غریب یمنی اشاره میکند که این لطیفه حاصل تجربیاتی است که در محضر اشرف الدین آموخته و حاصل آن را در رساله ای موسوم به کنزالاسرار جمع کرده و تتمّة آن را در این لطیفه آورده است(غریب یمنی، بیتا:786). اشرف الدین زبان به گلایه از اهل روزگار مباز میکند که «اسمای عظام را وسیلة جمعیّت و رابطه رفاهیّت ساختهاند و این به غایت شنیع است»(غریب یمنی، بیتا:878). در ضمن مطالب از برخی باورهای نجومی نیز سخن به میان آمده است. در میانة این لطیفه نقشهای از صور فلکی، بروج و اوضاع عرش و کرسی ترسیم شده است؛ نقشی که ادعا شده منسوب به ابن سیناست. بخش دیگری از این لطیفه به اختصار به علمی مسمّی به «تکسیر» پرداخته است(غریب یمنی، بی تا:795). ذیل این علم حرزها و تعاویذ ویژه و مجربی را از علم تکسیر یاد کرده و توصیه میکند که از نامحرمان پوشیده بماند(غریب یمنی، بیتا:796). بخش دیگر لطیفه در بیان فواید بعضی از ادویه و استعمال مخصوص آنها برای برآورده شدن حاجات است(غریب یمنی، بیتا:798). یکی از اذکاری که حتی اشرف الدین جهانگیر بر عظمت و تاثیر آن صحّه میگذارد «حرز ابودجانه» است که «برای جمیع بلیّات و آفات... »کارآمد است (غریب یمنی، بیتا:801).
5- ذکر وحدت وجود: این بحث در لطیفة بیست و هفتم بررسی و تحلیل شده است. وجه اهمیت این بخش تبیین بحث عرفانی وحدت وجود با تکیه بر آیات و روایات و آن هم بر مشرب عرفانی سمنانی است و در پایان این لطیفه اشارهای به نظرات ابن عربی و دیدگاه تاویلی او در این خصوص میشود. در ابتدای این لطیفه ماجرایی از رویارویی اشرف الدین و بزرگان شهر بخارا نقل میشود و اینکه «بیشتری از وحدت وجود منکر بودند، حضرت شیخ محمد بهرام بخاری و این فقیر برایشان اثبات دلایل میکردیم و از هر بحثی به وجه معقول، براهین برای خاطر نشان ایشان میآوردیم» (غریب یمنی، بیتا:518). در این لطیفه تمامی همّ نگارنده بر اثبات و موجه جلوه دادن نظریة وحدت وجود است و بدین منظور در فصول جزئی این لطیفه که هر کدام عنوان «آیت» دارند، اقامة دعوی شده و جای جای به آیات و احادیث مرتبط استناد شده است. در ادامة مباحث، دو مکتوب از شیخ عبدالرزاق کاشی و علاءالدوله سمنانی نقل شده و سپس به مقولة مراتب یقین و تأویل مسالة وحدت وجود از دیدگاه ابن عربی توجه شده است. منبع غالب مطالب در این لطیفه، فصوص الحکم و فتوحات مکیه ابن عربی است. شایان ذکر است که روایت اشرف الدین از اندیشة وحدت وجود، اندکی با ابن عربی متفاوت است.
6- بیان معنا وکنه برخی آداب دینی و شرعی در لطایف بیست و نهم، سیم، سی و یکم و سی و دوم. لطیفة بیست و نهم در معرفت نماز: لطیفة مورد بحث صورتی باطن گرایانه و تاویلی دارد و سعی میکند که حقیقت و ماهیّت روحانی یکی از آداب مهم شریعت یعنی نماز را تبیین کند. در باب ارزش نماز چنین نوشته است: «نماز جامع عبادات است و جمیع اوامر در ضمن او مستفاد، بلکه هر عبادتی که از جمیع موجودات صادر میگردد و هر طاعتی که از همة مخلوقات ظاهر میآید در نماز یافته میشود» (غریب یمنی، بیتا:543). اشرف الدین شرایط و آداب وضو ساختن و نماز گزاردن را برای عوام، خاص و خاص الخاص بیان نموده، با استدلالات قرآنی و روایی بر اهمیت این عبادت صحّه میگذارد (غریب یمنی، بیتا:543).
لطیفة سیام نیز به یکی دیگر از واجبات و بررسی تاویلی و باطنی کنه آن یعنی روزه پرداخته است: «چنانکه در نماز مجموع اعضا و جوارح محبوس میشود و بدین وجه در صوم نیز مجموع حواس ظاهر و باطن مغلوب میباشد»(غریب یمنی، بیتا:545). « اصحاب طریقت روزه با همه اعضا میدارند تا روزه فی الحقیقت داشته باشند» (غریب یمنی، بیتا:545).
لطیفة سی و یکم در بیان معرفت زکوه: این لطیفه به بحث زکات و تاویل آن توجه کرده و از قول اشرف الدین آورده که: «زکوه اهل شریعت دیگر است و زکوه اهل طریقت دیگر» (غریب یمنی، بیتا:547 ). «معنی زکوه یکی افزونی است که مالِ دهندة زکوه افزون شود، دوم معنی پاکیزگی است ... وکمال زکوه این باشد که بندگان خود را از لوث معانی پاک کنند» (غریب یمنی، بیتا:548) در ادامة عبارات زکوه هر یک از اقسام طوایف انسانی بر شمرده شده است.
لطیفة سی و دوم نیز به دو فریضة واجب و موکد حج و جهاد و اهمیت این دو مقوله به عنوان اصل و اساس توجه شده است. علاوه بر این از فضیلت نماز جمعه و تقسیم جهاد به دو قسم صوری و معنوی سخن رفته است. اشرف الدین برای حج، حقیقت و باطنی قایل است و با استشهاد به سخن عین القضاه همدانی مینویسد: «حج صورت کار همه کس است اما حج معنوی صورت دیگر دارد و هر کسی نتواند، چه در راه صورت زر و سیم باید افشاند و در راه معنی جان و جهان» (غریب یمنی، بیتا:550).
لطیفة سی و هشتم هم در بیان آداب و احکام شرعی و مذهبی است و هم نمودار برخی رسوم و مستحسنات متصوفه؛ چرا که از یک رو به مقوله نمازهای فریضه، نوافل و ادعیة مشهور پرداخته و از دیگر رو از باب مغتنم شمردن فرصت به بیان وظائف صبح و شام، ایّام متبرکه و صیام صوفیه توجه نشان داده است. این لطیفه در بیست بخش که هر یک به «شرف» موسومند، موضوعاتی را نظیر ادعیة صبحگاهی، نمازشام، نمازخفتن، اذکار مخصوص ماههای قمری و ایام خاص بررسی کرده است. در این بخش هم مانند سایر اجزاء کتاب ذکر کرامات اشرف الدین مشهود است.
لطیفة چهل و هشتم: از عنوان این بخش برمیآید که به یکی از موکّدات دینی یعنی امر به معروف و نهی از منکر پرداخته است. در این لطیفه مراتب این امر الهی، شرایط و آداب آن به دقت بیان شده است. در خصوص شرایط آمر و ناهی مینویسد: «آمرِ اوامر و ناهیِ نواهی کسی باید بر جمیع دقایق شریعت عالم باشد و بر همه آن دقایق عادل تا در تحت این وعید نه در آید: لم تقولون مالا تفعلون»(غریب یمنی، بیتا:635).
7- بیان اصناف و طبقات(فکری و کلامی): لطیفة سی و سوم در موضوع ملل و نحل و ذکر «اوصاف اصناف است که متفرّق شده اند به مذاهب کثیر و ماهیت مراتب انسانی» است (غریب یمنی، بیتا:556). اهمیّت این لطیفه از آن روست که نشان دهندة جهت گیری مذهبی اشرف الدین سمنانی بوده و نظر او را راجع به سایر فِرق اسلامی نمایان میسازد. اشرف الدین چون قاطبة جامعة مذهبی ایران در قرن هشتم تنها فرقه ناجیه را اهل سنّت دانسته و هفتاد و دو فرقه دیگر را که هر کدام شش فرقه اصلی و دوازده فرقه جزئیاند بر باطل میداند(غریب یمنی، بیتا:557) «در اصل شش فرقهاند بدین تفصیل: رافضیه (شیعیان)، خارجیه، قدرّیه، جبرّیه جهمیّه مرجئه» (غریب یمنی، بیتا:557). رویکرد اشرف الدین به شیعة افراطی نگرشی حاکی از بدبینی و انکار است: «اما آنچه که درین دوازده فرقه (رافضیّه) اتفاق است این است که نماز جماعت نگذارند ومسح موزه نکنند و بر شیخین لعنت گویند و از صحابة دیگر بیزاز باشند مگر از حضرت علی... وطلحه و زبیر را بد گویند»(غریب یمنی، بیتا:557).
8- تعبیر خواب یکی از مباحث و مطالب شایان توجه در لطایف اشرفی است. لطیفة چهل و دوم به مقولة مهم و فراطبیعی تعبیر خواب و بیان اقسام رویا و مراتب آن اختصاص دارد. علاوه بر این، فّن تعبیر خواب و بیان برخی رویاها، رویاهای صادقة متصوّفه و خوابهایی که غالباً در آن فرد عارف به دیدار رسول اکرم(ص) نایل شده و نیز سیرة حضرت رسول در تعبیر رویا منقول است. یکی از منابع مورد استناد اشرف الدین در این بخش تعبیر خواب ابن سیرین است (غریب یمنی، بیتا:624).
9- مبانی و معانی اخلاقی: لطیفة چهل و سوم به مباحث اخلاقی چون بخل، سخاوت و رزق و ذخیره اختصاص یافته است(غریب یمنی، بیتا:625) و لطیفة چهل و ششم مباحثی چون حُسن خلق ، غضب، شفقت و تذکیر را مورد توجه قرار داده است. در ابتدای این لطیفه اهداف وعظ و ذکر و ویژگیهای واعظ با توجه به آیات و روایات بیان شده است.(غریب یمنی، بیتا:633)
10- سیرة حضرت رسول(ص): لطیفة پنجاه و دوم به حیث تاریخ اسلام و سیرة حضرت رسول حائز ارزش است. این لطیفه در عداد مفصّلترین بخشهای لطایف اشرفی در حصّة دوم است. بخش اوّل این لطیفه که به زندگانی پیامبر اسلام اختصاص دارد در هفده عنوان فرعی که «شرف» نام دارد، وقایع حیات ایشان را از ولادت تا وفات بررسی کرده و بخش دوم این لطیفه به ائمه شیعه و اولاد ایشان پرداخته و سلسله نسب فرزندان هر یک از امامان را در عناوین فرعی مسمی به «شعبه» یاد کرده است. بخش دوم این لطیفه حاکی از ارادت اشرف الدین به خاندان نبی مکرم اسلام است.
11- ذکر خلفاء راشدین: لطیفة پنجاه و سوم به خلفای راشدین، برخی از صحابه و تابعین اختصاص یافته و نویسنده در مطاوی این بخش از ذکر حکایات و خوارق وقایع مرتبط بدانها غفلت نورزیده است. نکتة شایان توجه ذکر مناقب ائمة اطهار در عناوین فرعی موسوم به «تذکره» است. اشرف الدین کوشیده نظری معتدل و به دور از افراط و تفریط ایراد کرده، از یک سو قاطبة مسلمین را متوجه حقانیّت خلفای راشدین کرده و از دیگر سو ارجمندی ائمه اثنی عشر را یادآوری نماید. این لطیفه نیز به لحاظ مباحث مرتبط به تاریخ شیعه و صدر اسلام حائز بررسی است.
12- یادکرد ائمة اثنی عشر، برخی مناسبتهای شیعی و به ویژه فصلی خاص در باب حضرت علی (ع)، ذکر مناقب، معرفت امامت و بحثی پیرامون روز عاشورا از جمله مباحث مطروح در لطایف چهل و نهم، پنجاه و یکم و پنجاه و سوم است.
در لطیفة چهل و نهم موضوع امامت، طبقات آن و ترک علائق دنیوی مورد تدفیق واقع شده است. اشرف الدین امامت را به دو قسم امامان مرتقی به مسند ولایت و امامان دنیوی طبقه بندی کرده و شرایط هر یک را بیان میکند و سپس مقولة تولا و تبرّا را با توجه به تعصّبات مذهبی و در نکوهش روافض و ذمّ تولّای ایشان نسبت به امام علی (ع)خاطر نشان میسازد(غریب یمنی، بیتا:637). آخرین عنوان مذکور در این لطیفه، گفتاری در باب علایق و عوایق اهل دنیا و اهل معرفت است(غریب یمنی، بیتا:638).
13- تذکرة شاعران: لطیفة پنجاه و چهارم در شمار تذکرههای فارسی محسوب شده و به حیث تاریخ ادبیات حائز بررسی است. در ابتدای این لطیفه به ارجمندی و جایگاه شعر واقعی در دین اسلام اشاره شده است. پس از ذکر مقدّمات، مولّف تعدادی از سرایندگان نامی ادب پارسی از متقدّم تا عصر خویش را یاد کرده است. در این لطیفه شعرای ذیل مذکورند: رودکی، سنایی غزنوی، فریدالدین عطار، سعدی شیرازی، فخرالدین عراقی، امیر حسینی، اوحدالدین اصفهانی، افضل الدین خاقانی، نظامی گنجوی، کمال خجندی، شیرین مغربی، حافظ شیرازی که گاه از او با عنوان «مجذوب شیرازی» یاد کرده است، امیر خسرو دهلوی و امیر حسین سجزی. برخی اطلاعات و مطالب این لطیفه خصوصاً در مورد حافظ چنانکه برخی محقّقان هم نشان دادهاند حالتی متزلزل و موهوم داشته و دور از واقعیت به نظر میرسد (غریب یمنی، بیتا:763).
14- مباحث مرتبط با طریق عرفانی، احوال،افکار، اولاد و احفاد حضرت قدوه الکبرا که اختصاصاً از لطیفة پنجاه و پنجم تا پایان لطیفة شصتم را در بر میگیرد. علاوه بر این در لطیفة پانزدهم نیز به بیان سلسله نسب حضرت قدوه الکبرا و در لطیفة سی و پنجم به بیان عجایب روزگار و غرایب آثار که در سفر حضرت ایشان دیده اند، پرداخته است.
لطیفه بیست و دوم کیفیّت تاریخی داشته و دربارة زندگی و احوال اشرف الدین جهانگیر سمنانی است(غریب یمنی، بیتا:475-486). لطیفة بیست و سوم نیز به شکلی ادامه دهندة مطالب قبلی بوده و به وقایع و روایات تاریخی عصر اشرف الدین و بعضاً ذکر خوارق حکایات و نوادر کرامات وی پرداخته است (غریب یمنی، بی تا:486-496) لطیفة بیست و چهارم دربردارندة یکی از اندیشه های مهم عرفانی اشرف الدین است. از این رهگذر میتوان وی را در شمار صوفیان رفاه طلب و تجمل گرایی چون نجم رازی قرار داد که با تاویلات و استدلالات عرفانی و شرعی میکوشند نوعی جواز و حکم اباحه بر حضور و تعامل با دربارهای سلطنتی اقامه نمایند. «حضرت قدوه الکبرا می فرمایند:که میان اصناف خلق و اطراف افق این سخن متداول است که فقیر را با سلاطین و ملوک چه نسبت و درویش را به خواقین سلوک کردن چه حاجت؟ بباید دانست که این اصطلاح عوام غلطی است عظیم که بوی جهل و پندار و نغمة سهل و استکبار از این سخن میآید. ای عزیز اگر خود را بهتر از دیگری می دانی آن خود عمل ابلیس و فعل تلبیس است و صفت نفس اماره» (غریب یمنی، بیتا:496). در ادامة برای اثبات مدّعای خویش به احادیث مرتبط استناد کرده و شرایطی را هم برای سلطان و هم برای خواهندگان درگاهش برشمرده و در نهایت حکم به مباح بودن این ارتباط داده، مینویسد: «حضرت قدوه الکبرا میفرمودند: همه اصحاب دول و ارباب عمل را نسبت به بیشعوری نتوان کرد که برخی از این طایفه بر سریر حضور ذوقیه و بر اورنگ سرور شهودیه نیز جلوس داشته باشد... .» (غریب یمنی، بیتا:499)
لطیفة سی و پنجم راوی حوادث و وقایع روزگار اشرف الدین جهانگیر است. این لطیفه در هفده فصل فرعی که هر یک «معاینه» نام گرفتهاند به روایت خوارق حکایات و خاطرات سفرهای اشرف الدین پرداخته است؛ امکنه و مردمانی فوق العاده که پذیرفتنشان با ترازوی عقل و خرد اندکی مستبعد مینماید.
لطیفة پنجاه و پنجم مختص به کرامات قدوه الکبرا است. در این بخش چهارده حکایت خارق العاده که البته به زعم نظام یمنی در شمار کرامات اشرف الدین بوده نقل شده است. یکی از این کرامات تلقین قوة شعر به نوة امیر خسرو دهلوی است(غریب یمنی، بیتا:755)
لطیفة پنجاه و ششم به نورالعین و اولاد احفاد و برخی وقایع حیات وی اختصاص دارد.
لطیفة پنجاه و هفتم مسمی به عنوان« در بیان نزول رایات اشرفی در خطّة آورده» است. این لطیفه در چهار بخش که «مقام» نامیده شده به برخی سفرهای اشرف الدین جهانگیر پرداخته است.
لطیفة پنجاه و نهم در بیان تنزیل فیض الهی و فضل نامتناهی در حین سفر حضرت قدوه الکبرا و رحلت و تجهیز و تفکین وی است(غریب یمنی، بیتا:812). چاشنی این لطیفه نیز کراماتی است به واسطة احضار ملائک و رجال الغیب. در این لطیفه برخی از وصایاء اشرف الدین نیز آورده شده است(غریب یمنی، بیتا:815). حکایات و کرامات مذکور در خصوص وقایع فوت اشرف الدین به گونه ای غیرقابل باور وخارق العادهاند (غریب یمنی، بیتا:818-819).
لطیفة شصتم بیانگر فضایل و سِمت جانشینی نورالعین از مریدان اشرف الدین جهانگیر و اولاد اوست(غریب یمنی، بیتا: 822)
15- یادکرد عرفا و مشایخ بزرگ تصوّف مانند تذکره الاولیا عطار نیشابوری که در لطیفة پانزدهم بدان پرداخته شده استو در ضمن آن شمار کثیری از مشایخ قدیم و معاصر خویش را معرفی کرده است. از جمله: امیر خسرو دهلوی، امیر حسن دهلوی، شیخ مجدالدین بغدادی، شرف الدین منیری، نجم الدین رازی، عین القضاه همدانی و امام محمد غزالی نام میبرد.
16- بررسی و تحلیل برخی مبانی کلامی و مکتبی چون اختیار و قضا و قدر: لطیفة یازدهم در بیان وصول و مراتب تعیین رویت و بحث اختیار است. در این لطیفه به دشواری بحث مورد نظر اشاره شده: «مسالة رویت و مبحث اختیار در سلف هم مشکل بود و حالا هم هست... اما عارفان کامل و کاملان مکمل چنانکه اطمینان و تسکین صادقان بود شرحی کردهاند» (غریب یمنی، بیتا:297). در ادامة بحث میان مراتب مشاهده، وصول و رویت فرق گذاشته و هر کدام را به مسلکی و زمانی خاص حواله کرده و به سخنان شیخ اکبر در فصوص الحکم استناد میکند (غریب یمنی، بیتا:298).
اشرف الدین به مقولة امکان رویت در بهشت اقرار نموده و این مساله را حداقل در عالم آخرت میپذیرد. در لطیفة مورد بحث علاوه بر این موضوع از حقیقت محمدیه و تمثل حضرت حق در قالب نور مصطفوی نیز سخن به میان آمده است(غریب یمنی، بیتا:301).
لطیفة بیست و یکم به بررسی یکی از مهم ترین و بحث انگیزترین مطاوی کلامی و عرفانی یعنی قضا و قدر پرداخته است. افزون بر این مساله مراتب اهل ایمان، مباحث توحیدی در تعریف ذات و نیز مطالبی در خصوص نبوت، رسالت حضرت نبوی و بحث معاد و حشر اخروی مطرح شده است(غریب یمنی، بیتا:465-475).
در لطیفة پنجاهم که در عنوان «معرفت نفس و روح و قلب و قبض ارواح و نمودار ملائک و تمنای مرگ» است (غریب یمنی، بیتا:641)، اشرف الدین میکوشد حقیقت روح را تبیین نماید. خاتمة این لطیفه به گفتاری در باب قبض ارواح پرداخته است(غریب یمنی، بیتا:641).
17- فرهنگهای موضوعی: لطیفة هفتم در شمار یکی از مهمترین فصول اثر است چرا که نویسنده در این فصل به طور مبسوط به اصطلاحات تصوّف پرداخته و در بیست و هفت بخش جزئی مطابق با هر یک از حروف الفبا اصطلاحات عرفانی را بر مشرب ابن عربی و عبدالرزاق کاشی به اختصار شرح و توضیح می نماید.در ابتدای فصل نظام غریب یمنی به دستور صریحاً اشرف الدین اشاره کرده و میگوید که از طرف وی مامور بدین کار شده است(غریب یمنی، بیتا:219). ماخذ نظام غریب یمنی در نگارش این لطیفه در درجة اول آثار ابن عربی است و در مرتبة دوم اقوال اشرف الدین جهانگیر سمنانی.
گزافه نیست که این لطیفه را در شمار نخستین فرهنگهای الفبایی و موضوعی اصطلاحات عرفانی و آن هم با تکیه بر معتبرترین آثار عرفان نظری آن دوره نامید. در ابتدای هر حرف ابتدا منزلت آن حرف و سپس مطابق نظم الفبایی، اصطلاحات عرفانی را ذکر کرده شرح میدهد. این لطیفه هم به حیث فرهنگ نویسی و هم به لحاظ تصحیح، بررسی و مقابله این اصطلاحات با آثار شیخ اکبر اهمیت داشته و هم به لحاظ گسترة وسیع اصطلاحاتی که در این باب ذکر شده است. برای نمونه چند مورد از این اصطلاحات نقل میشود: «شرف الالف: الالف یشاربه الی الذات الاحدّیه ای الحق من حیث... هو اول الاشیاء و فی ازل الآزال... . الاحوال: مواهب فائضه بر عبد از رب و موهبت یا به جزای عمل صالح بود یا به سبب تزکیة نفس و تصفیة قلب یا محض امتنانست و احوال را که احوال میگویند، به سبب آنکه محول بنده را تحویل میفرماید از رسوم خلقیه و درکات بُعد به صفات حقیّه و درجات قرب و این است معنی ترقّی»(غریب یمنی، بیتا:219). برخی از اصطلات هم به زبان عربی شرح و توضیح شدهاند(غریب یمنی، بیتا:220).
لطیفة هجدهم نیز به شرح و تبیین رموز و اسرار عرفانی و سمبلهای تصوف و نظایر آنان میپردازد. این لطیفه یک فرهنگ موضوعی و الفبایی است که شمار بسیاری از رموز تصوف و اشارات عرفانی را به اختصار ذکر نموده است: «چشم شهلا: ظاهر کردن احوال و کمالات و علو مرتبه سالک است»(غریب یمنی، بیتا:416) رویت: عدم قدرت از ادای عبودیت به سزای آن حضرت(غریب یمنی، بیتا:417)یار: صفت الهی را گویند که ضروریست کافّه موجودات را (غریب یمنی، بیتا:428)شمع: نور الله بود(غریب یمنی، بیتا:419) لب لعل: بطون کلام را گویند(غریب یمنی، بیتا:420)، پیر مغان: اشارت بر مرشد محقق(غریب یمنی، بیتا:421)، جرعه: اسرار و مقامات و احوال بود که در سلوک از سالک پوشیده بود(غریب یمنی، بیتا:421) ساقی: شراب رساننده بود یعنی مفیض اسرار الهی در دل(غریب یمنی، بیتا:422)و... .»
3- نتیجه:
اشرف الدین جهانگیر سمنانی از عرفای بزرگ قرن هشتم قمری است که در ایران چنانکه بسزاست شناخته نشده است. لطایف اشرفی که در شمار آثار اوست از متون کهنی است که در شبه قاره تالیف شده است و حائز اهمیّت بسیار در ابعاد ادبی، عرفانی، تاریخی و اجتماعی است. در باب اصالت لطایف اشرفی نمیتوان به قاطعیّت حکم نمود و از این باب باید با رویکردی محتاطانه حتی الامکان آن را به اشرف الدین و خامة نظام غریب یمنی نسبت داد. این اثر از حیث کمیّت و کیفیّت در بردارندة گسترة وسیعی از اندیشههای عرفان عملی و نظری، مبانی کلامی و اخلاقی، شرح و توضیح اصطلاحات و شطحیّات عرفانی، حکایات و روایات تاریخی و اقوال عرفا خصوصاً اشرف الدین جهانگیر است. بسامد غالب مطالب در برگیرندة مباحث عرفان عملی است و در مرتبة بعدی عرفان نظری قرار میگیرد. لطایف اشرفی را میتوان نوعی دانشنامة کهن محسوب داشت که هم به جهت احتوا بر مطالب متعدّد و مرتبط عرفانی و هم بهره بردن از منابع بسیار، اثری در خور و شایان بررسی است.
علاوه بر مطاوی عرفانی و اخلاقی، اطلاعات تاریخی بسیاری در باب اشرف الدین، معاصران وی، مریدان، اوضاع فرهنگی و اجتماعی عصر در ضمن مباحث مشهود است. نکتة شایان دیگر، ارادت تامّ و دلبستگی تمام اشرف الدین به ابن عربی و اشاعة اندیشهها و به خصوص نظریّة وحدت وجود در هند است، تعلّق خاطری که گهگاه صورت دفاعیّه یافته و اثبات کنندة حقّانیّت شیخ اکبر است. از دیگر نکات مهم در خصوص لطایف اشرفی، لطیفههای هفتم و هجدهم این اثر است که به نوعی میتوان آنها را کهنترین فرهنگهای موضوعی زبان فارسی نامید. در میان منابع، بیش از همه عوارف المعارف سهروردی، مصباح الهدایه، فصوص الحکم و فتوحات مکیّه، مورد استناد بودهاند. از مزایای دیگر اثر اطلاعات ادبی بسیاری است که از فحوای اثر به خصوص در لطایف مربوط به شعرا و بزرگان عرفان و نیز استشهاد به اشعار سرایندگان نامی ادب پارسی به دست میآید.
پینوشتها
1-تمامی ارجاعات به کتاب لطایف اشرفی فی بیان طوایف صوفی بر اساس نسخة خطی محفوظ در کتابخانة آیت الله مرعشی به شمارة 1911 است.