نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشگاه بوعلی سینا همدان
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Anvari based correction bits of handwritten Court Historian (680 AH..) Library of Parliament
کلیدواژهها [English]
مقدمه
حکیم انوری ابیوردی، یکی از سه پیامبر شعر فارسی، از جمله شاعرانی است که دیوان اشعارش از همان روزگاران گذشته مورد توجه شاعران، فضلا و ادبدوستان بوده است؛ به گونهای که شرح و تفسیر برخی ابیات آن، یکی از معیارهای سنجش احاطه ادیبان به موضوعات گونهگون ادب فارسی به شمار میرفته است. از همان زمان قدیم، دشواری شعر انوری، به خصوص در قصایدش، زمینهساز پیدایش شروح مختلف بر دیوان وی شده است. گرچه امروزه توجه و نگاه ادیبان به شعر انوری کمتر شده است، لیک شعر و روش شاعری وی، حلقه اتصال و حد فاصل پیوند غزلهای سعدی و سلمان و برخی شاعران دیگر با سنایی و معزی و ابوالفرج رونی است (ر.ک. شهیدی، 1376: مقدمه، کز).
در این تحقیق برخی ابیات دیوان انوری، بر اساس نسخه کهن کتابخانه مجلس شورای اسلامی که تاریخ تحریر آن (680 هـ.ق.) است، تصحیح شده است.مصححان پیشین دیوان انوری، سعید نفیسی و محمدتقی مدرس رضوی، این دستنویس کهن را در اختیار نداشتهاند و تنها سید جعفر شهیدی در شرح لغات و مشکلات انوری گاه از آن استفاده کرده است: «نسخه ناتمام دیگری نیز در مجلس شورای ملی است که شماره ثبت آن 86666 است و چنانکه کاتب در صفحه آخر نوشته در 680 هجری قمری تحریر شده. اگر بیت مورد بحث در نسخه مینو و افش یافت نشده است، گاهگاه بر ضبط نسخه مجلس اعتماد کرده است. علامت اختصاری این نسخه (مج) است» (شهیدی، 1376: مقدمه، هـ).
بر اساس همین دستنویس کهن از دیوان انوری دو مقاله نیز نوشته شده است: 1- «اشعار نویافته از انوری در نسخهای کهن» (شریفی صحی و پورخالقی چترودی، 1391: 43-19). 2- «قصاید انوری و لزوم تصحیح تازه از آنها» (کرمی و همکاران، 1392: 150- 135). در مقاله نخست به معرفی چاپهای دیوان انوری از آغاز تا به امروز پرداخته شده است و در قسمت بعد، نسخه کهن کتابخانه مجلس معرفی شده است و عکس صفحاتی از آن نیز درج شده است و در پایان نیز، اشعار و ابیاتی که در چاپ مدرس و یا نفیسی وجود ندارد، آورده شده است (ر.ک. شریفی صحی و پورخالقی چترودی، 1391: 24- 23). در مقاله دوم نیز ضمن بررسی چاپهای گونهگون دیوان انوری، 17 بیت از قصاید انوری بر پایه همین نسخه مجلس تصحیح شده است.
تصحیح ابیات
در این جستار، بیست و یک بیت از دیوان انوری با توجه به نسخه مجلس تصحیح شده است. اکثر ابیات تصحیح شده در این مقاله، از قطعه ها و غزلهای انوری است و البته چند بیتی هم از قصاید انوری در این بین، تصحیح شده است.
در موارد پیشنهادی، سعی شده است برای تأیید حدس و ضبط جدید به مضامین تکراری و ترکیبات مکرر در دیوان انوری استناد شود و البته گاه برای تقویت ضبطهای پیشنهادی، شواهدی از دیگر شاعران و نویسندگان ادب فارسی ذکر شده است.
1.
ز مردمان مشمر خویش را به هیأت و شکل |
|
که مردمی نه همین هیکل هیولانیست
|
بیت مورد بحث، در تصحیح مدرس رضوی بدون نسخه بدل آمده است. در نسخه مجلس به جای «به حسن ظاهر و باطن» آمده است: «به حسّ ظاهر و باطن مسلّمت نکنم» (ص 223). ظاهراً هم همین ضبط درست است و تناسبی تام با «هیولانی و روح حیوانی» دارد. ترکیب «حواس ظاهر و باطن» و شرح آن در منابع مختلف آمده است: «چنان که گفتهاند موت عبارت است از تعطیل حواسّ ظاهر و باطن» (فضلالله همدانی، 1384: 172). «بازار عنصر و حواس صورت نزد عناصر و حواس ظاهر و باطن، پریشان دید» (روزبهان بقلی، 1366: 75-74 و نیز نک. دهخدا، 1377: ذیل حواس). همچنین در معارف سلطان ولد، فصلی در شرح حواس ظاهر و باطن و خاصیت هر یک از آنها آمده است (ر.ک. سلطان ولد، 1377: 277). در بیتی دیگر، انوری ترکیب «حواس ظاهر و باطن» را به کار برده است:
حواس ظاهر و باطن که منهیان دلند |
|
یکی ز جمله هر دو گروه نتواند
|
2.
ای خداوندی که بر درگاه جاهت بندهوار |
|
چرخ و انجم سالها اجری و راتب خوردهاند
|
انوری معمولاً وقتی درگاه ممدوح را در برابر چرخ و انجم قرار میدهد، هدفش تاکید بر بلندی و سر بر فلک ساییدن کنگره کوشک اوست؛ به همین سبب به نظر میرسد ضبط نسخه مجلس در این باره، ارجح باشد: «تشویر رتبت خوردهاند» (ص 226). در دو بیت زیر از انوری نیز اندوه و حسادت فلک و چرخ از قدر و جاه ممدوح دیده میشود:
فلک از رشک رتبت و شرفت خجل از قدر و رایت چرخ و انجم |
|
در ازل جامه رنگ کرده به نیل غمی از دست و طبعت ابر و دریا
|
3.
تا در آن مشرب آن بود شربت |
|
که ز دل رنگ رنج بزداید
|
نسخه مجلس چنین است: «ز دل زنگ رنج بزداید» (ص 235). در متون مختلف، شراب همانند مصقلی دانسته شده است که زنگار غمان و اندهان را از آینه دل آدمی میزداید: «اگرچه شراب بر روی شرع، دیباچه صحیفه جرایم است و عنوان نامه کبایر اما حکما برانند که در او فواید ابدانی بسیار است و منافع جسمانی بیشمار که روی کهربایی را از لعل بدخشانی کند و گونه زعفرانی را رنگ ارغوانی دهد، آیینه دل را از زنگ غم بزداید» (نخشبی، 1372: 21). انوری در بیتی دگر همین مضمون را آورده است:
هم مصلحت نبینی رویی به ما نمودن |
|
ز آیینه دل ما زنگار غم زدودن
|
4.
با بر همچو سیم ساده او |
|
کارم از عشق چون زربر بود
|
ضبط «زر تر» به جای «زربر» در نسخههای (ت، ص) دیده میشود. (ر.ک. انوری، 1376: حاشیه 7). نسخه مجلس چنین است: «کارم از وصل چون زر تر بود» (ص 256). علیالظاهر همین هم باید درست باشد: «زر تر: زر پاک، زر بی غش، زر ناب» (دهخدا، 1377: ذیل زر). خاقانی چنین می گوید:
جان من از خشک و تر رفته چو سیم است لیک |
|
شعر به وصف تواَم چون زر تر میرود |
5.
بهاءالدین علی کز چرخ جودش |
|
دمی دریا و کان را خوشدلی نیست
|
نسخه مجلس چنین است: «خرج جودش» (ص 196). از میان نسخه بدلهای مدرس رضوی نیز ضبط نسخه (م) «خرج» است. (ر.ک. انوری، 1376: 2/ 571، حاشیه 2). همین بیت در لغتنامه دهخدا، ذیل «خرج» آمده است و در آن به جای «چرخ»، «خرج» آمده است. (ر.ک. دهخدا، 1377: ذیل خرج). بنا بر دلایلی که پس از این بیان می شود، خرج جود صورت درست این ترکیب است. این تصحیف در دیوان انوری تا حدودی فراگیر است و در چند بیت دیگر نیز رخ داده است. در بیتهای زیر، تصحیف «خرج جود» به «چرخ جود»، بدون نسخه بدل در تصحیح مدرس رضوی دیده میشود:
آن آسمانمحل که ز بس چرخ جود او ای نداده چرخ جودت تن در این سوی شمار |
|
خورشید را چو سایه گدا کرد روزگار وی نهاده دخل جاهت پای از آن روی قیاس
|
در همین بیت، هدف انوری، به کار بردن «خرج» در برابر «دخل» بوده است که در غالب ابیات مورد بحث، قابل مشاهده است:
و آن که از چرخ جود او بشکست |
|
خازن کوهسار مُهر دفین
|
انوری ترکیب «خرج جود» را در چندین بیت دیگر نیز به کار برده است. همه شواهد زیر، مهر تأییدی بر غلط بودن «چرخ جود» در دو بیت ذکر شده است:
دخل مدحش ز شرق تا غرب است دخل مدح تو دویده ز وضیع و ز شریف دخل مدح تو از خواص و عوام با خرج جود تو نه همانا وفا کند |
|
خرج جودش ز قاف تا قاف است خرج جود تو رسیده به صغار و به کبار خرج جود تو بر خصوص و عموم این مختصر خزانه و انبار روزگار
|
قاآنی شیرازی هم در بیتی، ترکیب «خرج جود» را به کار برده است:
نبود مجال پرسش خلق ار به روز حشر |
|
یک روزه خرج جود تو آرند در شمر
|
محمدتقی سپهر نیز در ناسخالتواریخ چنین آورده است: «لاجرم بدانچه سائل خواسته بود، فرمان اجابت میکرد. کار بدین گونه رفت تا معادل دو کرور تومان زر مسکوک خرج جود او از دخل ایران بر زیادت گشت» (سپهر، 1377: 2/ 916).
همین تصحیف، در بیت زیر به طرز پیچیدهتری راه یافته است:
ملکا خسروا خداوندا |
|
این سه نام از تو افتخار گرفت
|
به احتمال قوی، مصحح دیوان انوری، فاعل ابیات دوم و سوم را «چرخ» انگاشته است! یعنی «چرخ نتوانست به انگشت عد و حصر قضا، جود تو را بشمارد و نیز چرخ با معیار جزو و کل قدر نتوانست عیار بار حلم تو را بسنجد»! اکنون که شکی وجود ندارد که «چرخ جود»، مصحّف است، فقط کافی است به جای آن، «خرج جود» بگذاریم. ظاهراً دلیل تصحیف شدن «خرج جود» به «چرخ جود»، بیگانه بودن این ترکیب برای کاتبان و مصححان بوده است. «خرج جود» یعنی خرج کردن به سبب بخشش بیش از حد و خرج کردن به سبب بخشندگی. «خرج» به معنی «مصرف کردن و مصرف شدن» در دیوان انوری استعمال شده است:
از خرج عرق، سرکشان، نزار وی ز خرج کَفَت مجاهز کان |
|
وز دخل ورم، خستگان، سمین کرده با آفتاب انبازی |
6.
چشمش از بیشها جفا داند |
|
زلفش از کارها شکار کند
|
نسخه مجلس چنین است: «چشمش از بیشها جفا داند» (ص 262). بر ارباب فن پوشیده نیست که تصحیفی در کار نیست فقط در دستنویسهای کهن، های بیان حرکت نوشته نمیشده است و مثلاً «خانهها» را «خانها» مینوشتهاند؛ بنابراین با علم به اینکه در اغلب دستنویسها «چ، ژ، پ» به صورت «ج، ز، ب» نوشته میشده است، «پیشهها» نیز «بیشها» کتابت میشده است و مصرع نخست باید چنین تصحیح شود: «چشمش از پیشهها جفا داند». انوری در بیتی دیگر، صفت «جفاپیشه» را برای یارش آورده است:
سلامٌ علیک ای جفاپیشه یار |
|
کجایی و چون داری احوال کار؟
|
7.
گفتم که فرو گویم با تو طرفی زین غم |
|
ز اندیشه غم خون شد هم زهره نمیدارم
|
نسخه مجلس چنین است: «ز اندیشه دلم خون شد» (ص 267). بر اساس تصحیح مدرس رضوی، فاعلی برای فعل «خون شد» وجود ندارد و همین امر بیت را نامفهوم کرده است اما با توجه به ضبط نسخه مجلس، بیت معنای اصلی خود را باز مییابد. امیرخسرو دهلوی چنین گفته است:
سودای سر زلفت کاندر دل و جان دارم |
|
ز اندیشه دلم خون شد تا چند نهان دارم؟
|
8.
رای وصلت خواستم زو هجر گفت |
|
این حریف این نقش کمتر میزند
|
نسخه مجلس چنین است: «رای وصلت خواستم زد هجر گفت» (ص 269). «زو» (از او) در مصرع نخست، مرجعی در ابیات پس و پیش ندارد و همین امر جمله را از نظر نحوی آشفتگی کرده است؛ بنابراین میتوان با پذیرفتن صورت این بیت در نسخه مجلس، اشکال بیت را برطرف کرد (درباره رای زدن: ر.ک. دهخدا، 1377: ذیل رای زدن).
9.
بدرود شب دوش که چون ماه برآمد |
|
ناخوانده نگارم ز در حجره در آمد
|
نسخه مجلس چنین است: «بودیم به هم در شده تا قامت موذن / وان قامت موذن ز قیامت بتر آمد» (ص 271). شفیعی کدکنی همین غزل را در کتاب مفلس کیمیافروش، دقیقاً منطبق بر تصحیح مدرس رضوی، آورده است. ایشان در بخش تعلیقات بر همین غزل، درباره بیت مذکور، در شرح «بتر آمدن» چنین نوشتهاند: «بتر آمدن: چیره شدن، غالب آمدن، در متون معاصر انوری به معنی ضد آن (شکست خوردن) نیز استعمال شده است» (شفیعی کدکنی، 1384: 321). البته اگر استاد شفیعی کدکنی صورت درست این بیت را دریافته بودند، دیگر به چنین توجیهاتی نیاز پیدا نمیشد. بدون شک، صورت درست و ضبط صواب بیت انوری همان است که در نسخه مجلس آمده است. البته باید توجه داشت که «مؤَذّن» در هر دو مصراع اول و دوم باید بر وزن فعلن خوانده شود. همین نکته، از عللی است که بیت انوری را دستخوش تصحیف کرده است. در لغتنامه دهخدا چنین آمده است: «مؤْذن [مُ ؤْ ذَ]: در شعر ذیل از منوچهری ظاهراً تلفظی از مُؤَذّن است به ضرورت شعری: نعایم پیش او چون چار خاطب/ به پیش چار خاطب چار مؤذن» (دهخدا، 1377: ذیل مؤذن). این تلفظ از مؤَذّن در متون مختلف مشهود است و فقط در بیت مذکور از منوچهری چنین اتفاقی رخ نداده است. در دیوان خاقانی به کرّات مؤْذن با تخفیف تشدید «ذ» آمده است. اینک یک نمونه:
آن مؤذن سرخچشم سرمست |
|
قامت به سر زبان برآورد |
در مجموع، مفهوم بیت این است که از شب تا به سحر با معشوق در آغوش هم خفته بودیم. وقتی که بانگ موذن خبر از طلوع خورشید و جدایی داد، این بانگ حتی از فرا رسیدن قیامت هم برایم سختتر بود. سنایی غزنوی در غزلی زیبا و البته بسیار شبیه به غزل انوری، همین مضمون را چنین گفته است:
آمد بر من جان و جهانم |
|
انس دل و راحت روانم
|
و البته خود انوری در جایی دیگر، تناسبی جالب توجه بین «قامت موذن» و «قیامت» ساخته است:
چون که شایسته سجاده و تسبیح نیام |
|
باشد ای دوست که شایسته زنّار شوم... |
10.
وز پی نفی عقل و راحت روح |
|
راح صافی چو عقل و روح بیار
|
نسخه مجلس چنین است: «وز پی نَقل عقل و راحت روح» (ص 273) و ظاهراً همین ضبط درست است. نوعی اعناتالقرینه در بیت بین «نقل و عقل» و «راحت و روح» وجود دارد؛ ضمناً از نظر معنایی، نقل، مرجح به نظر میرسد. حمیدالدین بلخی در مقامات حمیدی چنین آورده است: «به وقتی آمدی که عقل از دماغها نقل کرده است و ارواح صحرایی از اشباح سودایی گریزان شده» (حمید الدین بلخی، 1372: 191 و نیز نک. 146).
11.
تیر مژه بر کمان ابرو |
|
بر کرده عتاب و داوری را4
|
نسخه مجلس چنین است: «پر کرده عتاب و داوری را» (ص 273). «عتاب و داوری را بر کردن» معنی محصلی ندارد و ظاهراً ضبط نسخه مجلس مناسبتر است. معنی بیت بر اساس نسخه مجلس چنین میشود: تیر مژه را بر کمان ابروانش بزه کرده، عتاب و داوری را همانند دو پر در این تیر نشانده است تا به خطا نرود. (نیز نک. شماره 21 در همین مقاله).
12.
چون در رکاب عهد و وفا میرود دلم |
|
بیهوده است جور و جفا چند زین کند
|
نسخه مجلس چنین است: «بیهوده اسب جور و جفا چند زین کند» (ص 275). صورت بیت در تصحیح مدرس رضوی به این سبب دچار اشکال است که مرجعی برای فعل «زین کردن» وجود ندارد؛ ضمناً جور و جفا را نمیتوان زین کرد و چنین ترکیبی نارساست. با پذیرفتن ضبط بیت در نسخه مجلس میتوان این اشکال را برطرف کرد. انوری در جای دیگری ترکیب «اسب جور» را آورده است:
امروز بر اسب جور با من |
|
هر گوشه همی کنی سواری
|
بیت زیر نیز کاملاً منطبق با بیت مورد بحث است؛ فقط جای «اسب جور» را «اسب جفا» گرفته است:
پایی از غم در رکاب آوردهام |
|
بیش از این اسب جفا را زین مکن
|
13.
شیشه صبر من که بادا پر |
|
پیش من شیشه شراب من است
|
استاد شفیعی کدکنی نیز در کتاب مفلس کیمیافروش بیت را عیناً بر اساس تصحیح مدرس رضوی آورده است (ر.ک. شفیعی کدکنی، 1384: 190). نسخه مجلس چنین است: «شیشه حِبر من که بادا پر» (ص 225) که ضبط قابل تأملی است و ظاهراً بر سایر نسخ ارجح است. همین قطعه و وجه سروده شدن آن در تاریخ گزیده نیز دیده میشود. (ر.ک. حمدالله مستوفی، 1364: 714). در مجمل فصیحی نیز کل این قطعه و وجه سرایش آن که تا حدی با مطلب تاریخ گزیده تفاوت دارد، آمده است. بیت مورد بحث، در آنجا نیز با ضبط تاریخ گزیده و نسخه مجلس منطبق است (ر.ک. خوافی، 1386: 2/ 718). آنچه اهمیت دارد این است که بیت مذکور در تاریخ گزیده و مجمل فصیحی با ضبط نسخه مجلس یکسان است و این نکته، تأییدی بر درستی آن محسوب میشود. «حبر» ضبط درست است که در فرهنگها به معنی «دوات» آمده است و در این صورت است که ارتباط بین اجزای دو بیت پیشین بهتر آشکار میشود. همین مضمون دقیقاً در شعر ناصرخسرو نیز آمده است:
تو به پیاله نبید خور که مرا بس |
|
حبر سیاه و قلم، نبید و پیاله
|
ضمناً «حبر» و «قلم» در متون گونهگون به هم عطف میشوند، اینک یک نمونه:
ای عطارد بس از این کاغذ و از حبر و قلم |
|
زفتی و لاف و تکبر حیَل و پرهنری
|
14.
باز چون در خورد همّت میکنم |
|
سر فدای تیغ نهمت میکنم
|
نسخه مجلس چنین است: «یار چون درخورد همّت میکنم» (ص 279). «باز» تصحیف «یار» است و در این صورت است که بیت معنی اصلی خود را پیدا میکند و با بیت بعد تناسب مییابد. ترکیب «یار کردن» به معنی انتخاب معشوقه و همسر در سایر متون نمونههایی دارد. در این رباعی از احمد غزالی که در مرصادالعباد آمده، «یار دیگر کردن» به معنی انتخاب یار جدید آمده است:
همسنگ زمین و آسمان غم خوردم |
|
نه سیر شدم نه یار دیگر کردم
|
15.
چون به یک نوع از جفا تن در دهیم |
|
تازه صد نوع دگرگون میکنی
|
نسخه مجلس چنین است: «چون به یک نوع از جفا تن در دهم/ ناز، صد نوع دگرگون میکنی» (ص 297). ظاهراً همین ضبط نسخه مجلس درست است. انوری در بیتی دیگر همین مضمون را آورده است:
ناز تنهات بود عادت و بس |
|
خوش خوش اکنون جفا درافزودی |
16.
عشقت به کار بردم و بردم چنانک دانـــی |
|
عمری به باد دادی و دادی چنانک دادی
|
نسخه مجلس چنین است: «عشقت به خاک بردم و بردم چنانک دانی/ عمرم به باد دادی و دادی چنانک دادی» (ص 301) و همین ضبط مرجح به نظر میرسد. در این صورت، تناسب بین خاک و باد بر زیبایی بیت میفزاید.
17.
محرم پسته لبت نشدم |
|
تا نگفتم طفیلی و مگسم
|
پسته در این بیت ارتباط چندانی با مگس و طفیلی ندارد. در نسخه مجلس چنین است: «محرم رستی لبش نشدم» (ص 313). «رُستی»5 به جای «پسته» ضبط قابل تأملی است و به نظر میرسد همین نیز باید درست باشد. در این صورت است که تناسب اجزای بیت با هم تقویت میشود. امیرخسرو دهلوی در بیتی بسیار نزدیک به همین بیت انوری، چنین گفته است:
دلم که خوان خلیلش به چشم درناید |
|
طفیلی مگسان لب چو قند تو باد
|
خاقانی نیز در بیتی بین خوان، طفیل و مگس تناسب ایجاد کرده است:
بر سر خوان جهان خرمگسانند طفیل |
|
پرّ طاووس مگسران به خراسان یابم
|
18.
با یکی مردک کنّاس همی گفتم دی |
|
تو چه دانی که ز غبن تو دلم چون خسته ست
|
در نسخه مجلس چنین است: «آنک ما را ز خیار آتش رزقی جسته ست» (ص 187). با توجه به مضمون و محتوای بیت، همین ضبط مرجح است. در اینجا قصد نداریم درباره ضبط «آتش از خیار جستن و یا آتش از چنار جستن» و ترجیح یکی از آن ها بر دیگری بحث کنیم. «آتش وزن» در مصرع دوم از بیت سوم، معنی محصلی ندارد. در اینجا مقصود مرد کنّاس این است که خداوند رزق و روزی من و تو (انوری) را در کنّاسی و شاعری قرار داده است. جالب توجه است که مردک کنّاس در این قطعه، شاعری را عیب و کنّاسی را هنر دانسته است!
19.
عمر تو گوهری گرانمایه است |
|
تو یکی شاعری گرانسایه
|
نسخه مجلس چنین است: «بیش بر باد ژاژ عمر مده» (ص 188). ابیات پیشین این قطعه در مذمت و نکوهش شعر و شاعری است. انوری در نصیحت خویشتن میگوید «ای بزرگمرد! بعد از این، عمر گرانمایه خود را در هرزهدرایی شعر، به باد مده». البته میتوان به صورت اضافی نیز متن را خواند: «بیش بر باد ژاژ، عمر مده». معزی گفته است:
کسی که باد خلاف تو دارد اندر سر |
|
رسد به خانه آن ژاژ، باد استیصال
|
20.
کردگارا مشته رندی ده جهان را خوشتراش |
|
تا که از قومی که هم ایشان و ما هم تیشهایم
|
نسخه مجلس چنین است: «تا کی از قومی که هم ایشان و هم ما تیشهایم» (ص 188). ترکیب «تا کی از...» در سایر متون کهن نیز به کار رفته است و معنای تقریبی آن چنین است: «تا به کی چنین ادامه دارد؟». نظامی در مخزنالاسرار چنین گفته است:
تا کی از این راه نو روزگار |
|
پرده آن راه قدیمی بیار
|
21.
تا به تاج هدهد و طاوس در کین عدوت |
|
نیزهای پر ز دست و تیغهای آخته
|
نسخه مجلس چنین است: «تیرهای پر زدهست و تیغهای آخته» (ص 193). نیزه با پر تناسبی ندارد. شاعر ضمن صنعت لف و نشر، میخواهد بگوید پرهای سر هدهد یا شانه به سر همانند شمشیرهای از نیام برآمده و رو به بالا گرفته است و پرهای سر طاووس همانند تیرهایی است که در انتهای آن پر نشانده باشند.
نتیجه
امروزه با توجه به دستنویسهایی که به مرور زمان یافت میشود یا بر اساس نسخههایی که مصححان به دلایل مختلف از آنها بیخبر بودهاند و یا به آنها دسترسی نداشتهاند، میتوان آثار مختلف ادبیات فارسی را دوباره تصحیح کرد و بسیاری خطاها و تصحیفهای آنها را اصلاح کرد. دیوان انوری ابیوردی از همین آثار است که هرچند چندین بار به چاپ رسیده است اما با توجه به نسخههایی که به تازگی از دیوان وی یافت شده است و نیز با توجه به اینکه نزدیک پنجاه و پنج سال از آخرین تصحیح انتقادی دیوان او یعنی تصحیح مرحوم مدرس رضوی میگذرد، تصحیح مجدد آن لازم و بایسته به نظر میرسد. در این جستار بر پایه یک نسخه گزیده و البته کهن از دیوان انوری، پیشنهادهایی برای تصحیح بیست و یک بیت از دیوان وی ذکر شد که از این رهگذر میتوان دریافت هنوز هم توجه به دستنویسهای اصیل و کهن میتواند یکی از معیارها و ملاکهای تصحیح آثار کهن ادبی باشد.
پینوشتها
1. این ابیات انوری در راحهالصدور راوندی، بدون نسخه بدل برای «چرخ جود»، به این صورت آمده است:
نه به انگشت حدّ و قصر قضا |
|
چرخ جود تو را شمار گرفت |
2. ظاهراً باید «زلف پستش باشد» نه «زلف پشتش»! به معنی زلفی که نزدیک به زمین آمده است و تا حدود زمین به پستی و پایینی گراییده است. خسرو دهلوی گفته است:
زلف پستش کارفرمای اجل دل من به خاک جویی و نیابیاش از این پس |
|
چشم مستش چاشنیگیر بلاست که بماند پای در گل ز غبار زلف پستت
|
امیرمعزی نیز در رباعی زیر، «موی پست» را، با «مست و دست» قافیه کرده است:
از جور قد بلند و موی پستش |
|
وز کافری نرگس بی می مستش
|
3. عطار در مختارنامه مضمون «تیر مژه بر کمان ابرو» را آورده است:
تیر مژه از کمان ابرو آخر |
|
چند اندازی که بر دلم میآید
|
4. درباره «رستی» و «رستی خوردن»، نک. به تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی بر اسرارالتوحید (محمد بن منور، 1388: 2/550-549) و تعلیقات غلامحسین یوسفی بر قابوسنامه (عنصرالمعالی، 1378: 481-480).