معرفی نسخة فارسی حماسة منثور بطّال‌نامه و برخی ویژگی‌های آن

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یزد، یزد، ایران

2 دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یزد، یزد، ایران

3 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران

چکیده

این پژوهش با هدف تبیین جایگاه و تأکید بر اهمیت شناخت حماسۀ بطّال‌نامه در ادب فارسی، نخست به معرفی کوتاهی از این حماسه، موضوع و پهلوان بنام آن پرداخته است؛ سپس سابقة حضور بطّال‌نامه در ادب ترکی، تازی و فارسی بررسی و کارنامه‌ای از مشخصات نسخه‌های پرشمار و چندگانة بطّال‌نامه تشریح می‌شود. در ادامه دربارة راوی احتمالی این حماسه سخن به میان آمده است و در بخش پایانی، نسخة فارسی این روایت، معرفی و برخی ویژگی‌های آن تحلیل می‌شود.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Persian Manuscript of Battālnāmeh and Some of its Features

نویسندگان [English]

  • Milad Jafarpour 1
  • Mohammadkazem kahdouei 2
  • Mohammadreza Najarian 2
  • Nafiseh Irani 3
1 Ph.D. student of Farsi language and literature of Yazd University, Yazd, Iran
2 Associate Professor of Persian Language and Literature, Yazd University, Yazd, Iran
3 PhD student of Persian language and literature, Kharazmi University, Tehran, Iran
چکیده [English]

This article, in order to depict the value and emphasize on the necessity of cognition about the epic of Battālnāmeh in Persian literature, first introduces this epic, its theme and its famous hero and then studies the attendance history of seyyid Battāl in Turkish, Arabic, and Persian literature and deliverers a list of various and multilingual manuscripts of this epic. In the following part, the paper talks about the possible narrator of this epic and in the final part, it introduces the Persian manuscript of Battālnāmeh and explains some special features of this manuscript.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Battālnāmeh
  • Codicology
  • Storied Boundaries
  • Narrator
  • Persian Manuscript
  • Linguistic Features

1ـ مقدمه

بطّال در لغت تازی به معنای دلاور و بسیار زورمند است. این صفت در روایت بطّال‌نامه بَرنام ویژة جعفر بن حسین غازی است که بنابر متن داستانی از جانب یکی از یاران او بدان نامیده می‌شود.

بطّال‌نامه، یکی از حماسه‌های پرآوازه، مهم و کمابیش کهنی است که از یک‌سو، دامنة نفوذ و رواج آن، حدود و مرزهای جغرافیایی را درنوردیده است و از سوی دیگر، باتوجه‌به پسند مخاطبان هر اقلیم، تحولات و دگرگونی‌های بسیاری را پذیرفته است. اصالت گفتاری و منبع نوشتاری بطّال‌نامه، تازی و پرداختة راویان عرب است؛ اما همواره در پژوهش‌ها و تحقیقات، از این روایت در جایگاه میراث مشترک ادب تازی و ترک یاد شده است؛ گزافه نخواهد بود اگر باور داشته باشیم که از مدت‌ها پیش، گرمی بازار آن در میان تازیان به سردی گراییده است و ادیبان ترک احیاکننده و رواج‌دهندة صورتی درخور و شایسته از بطّال‌نامه بوده‌اند. اهمیت و نفوذ بطّال‌نامه تنها به دو اقلیم زبانی ترک و تازیک محدود نیست و به ادب فارسی نیز راه یافته است. سیّد بطّال، یکی از پهلوانان محبوب حماسی فارسی‌زبانان تاجیک و ترکمن است که در اقلیم ماوراءالنّهر نسخه‌های بسیاری از آن کتابت شده است. علاوه‌بر این، سیّد بطّال در حماسة مسیب‌نامة استاد داستان‌های حماسی، ابوطاهر طرسوسی هم حضور دارد.

بطّال‌نامه یکی از نخستین روایت‌های منثور ادبیات اسلامی ترک در منطقة آناطولی است که براساس گمان، پیشینة شفاهی و سنّت انتقالی آن به پیش از دورة ورود ترکان دانشمند در ملاطیّه بازمی‌گردد. بطّال‌نامه سرآغاز و نقطة شروع یک سلسله از روایت‌های مشهور حماسی- مذهبی منثور است که قهرمانان آن با نام غازی (مجاهدان مسلمان وفادار به اسلام) معرفی می‌شوند؛ به همین سبب این اثر روایتی دوران‌ساز به شمار می‌رود. پهلوان این متن حماسی، بیشتر به‌تنهایی با امپراتوری بیزانس مقابله می‌کند و صلیبیون را شکست می‌دهد. کردارهای سیّد غازی در بطّال‌نامه، در جریان رویارویی و مقابلة عرب‌ها و به‌ویژه خلافت عبّاسی با امپراتوری بیزانس در آناطولی توصیف شده است و درست در زمان داستانی نیمة قرن نهم میلادی و پیش از ورود ترکان به قلمرو بیزانس، روایت به پایان می‌رسد. از این پس، سنّت روایت‌پردازی بر توصیف دلاوری‌ها و رشادت‌های دو قهرمان دیگر روایت‌های حماسی- دینی یعنی دانشمندنامه و صلتیخ‌نامه متمرکز شده است و پیشروی ترکان در قلمرو بیزانس را به تصویر می‌کشد. در ادبیات ترکی منطقة آناطولی، سه روایت بطّال‌نامه، دانشمندنامه و صلتیخ‌نامه نمایندگان اصلی توده‌ای از متون حماسی است که با ابعاد و جوانب گوناگون جهاد مسلمانان در فتح بیزانس ارتباط مستقیم دارد.

حماسة بطّال‌نامه، نقطة عطفی در تاریخ و ادبیات اسلامی ترکان آناطولی است که از یک‌سو، زمینه را برای انتقال فرهنگ جهاد از جامعة عرب به جامعة ترک فراهم می‌کند و از سوی دیگر، مضمون جدیدی در تحوّل ادبیات اسلامی ترک است که در جایگاه یک الگو، اهمیتی دوچندان می‌یابد؛ به‌ویژه آنکه بطّال‌نامه مراحل ابتدایی جریان ورود ترکان در آناطولی را به‌خوبی از تاریخ اقتباس و تنظیم می‌کند و آن را در سنّت شفاهی داستان‌های پهلوانی می‌گنجاند.

اساس نگرش و جهان‌بینی حماسة بطّال‌نامه بر دفاع از مسلمانان، مقابله و رویارویی مجاهدان اسلام با صلیبیون متجاوز در مرزهای قلمرو اسلامی و تبلیغ شعایر آیین محمّدی(ص) مبتنی است. البته نباید از یاد برد که تاریخی‌بودن رویدادها، کردارها و هویّت اشخاص حماسة بطّال‌نامه از منظر داستانی بازآفرینی شده است و در این جریان، پردازندگان توجه بسیاری به روایت‌های ابومسلم‌نامه و حمزه‌نامه و نظایر آن داشته‌اند؛ به‌گونه‌ای‌که مضمون دل‌انگیز و فراگیر عیاری و مرام جوان‌مردان نیز در جای‌جای روایت مشاهده می‌شود و حتی بنابر نظر برخی محقّقان، با درنظرداشتن همة داستان و شخصیّت سیّد بطّال، الگوگیری از کردارهای رستم، پهلوان ملی ایرانیان نیز در آن بسیار آشکار است.

1ـ1 روش و ضرورت پژوهش

این مقاله به توصیف جامع نسخه‌شناسی، تبیین حدود داستانی، معرفی راوی و تحقیقات انجام‌شده بر یکی از مشهورترین متن‌های حماسی ادبیات ترکی پرداخته است که نگارنده برای نخستین‌بار در ایران آن را تصحیح کرد و در آستانة انتشار قرار داد؛ این اثر در آینده‌ای نزدیک با عنوان حماسة بطّال‌نامه به پیشگاه ادب‌دوستان عرضه خواهد شد (ر.ک. کتابنامه: ابومخنف). به سبب آنکه پیشتر، پژوهشی، بطّال‌نامه را معرفی نکرده است و بیشتر ادب‌دوستان فارسی‌زبان با آن آشنایی نداشتند، لازم دانسته شد، مقدمه‌ای هرچند کوتاه از یافته‌های نگارنده ارائه شود.

1ـ2 پیشینة تحقیق

نخستین‌بار در سال 1848 میلادی، زمانی که در محافل رسمی علمی از بطّال‌نامه در جایگاه داستانی ترکی سخن می‌رفت، شرق‌شناس آلمانی، فلیشر1 آن را در غرب معرفی کرد. دو دهه بعد، هرمان اِته، شاهکار ترجمة آلمانی بطّال‌نامه را در سال 1871 میلادی بر پایة نسخه‌های قرن دهم کتابخانه‌های سلطنتی درسدن و لایپزیک آلمان و وین اتریش ارائه داد. مدتی بعد، در سال 1899 میلادی شرق‌شناس آلمانی دیگری به نام ریچارد هارتمن2 پس از مطالعة ترجمة اِته، در یادداشتی کوتاه شباهت‌های موجود میان بطّال‌نامه و روایت‌های عربی موسوم به ذوالهمه را نشان داد. تحقیقات همچنان ادامه پیدا کرد تا اینکه اسطوره‌شناسی آلمانی به نام جرج هوسزینگ3 در سال 1911 میلادی، بطّال‌نامه را بر پایة رویکرد اسطوره‌شناسی مطالعه کرد. هوسزینگ در این مطالعه، مدعی شد که به‌طوراساسی بطّال‌نامه بازآفرینی و الگوبرداری خلاقانة حماسه‌پردازان ادب ترکی از روایت‌های فارسی دربارة رستم بوده است. محقّقان دیگر به دیدگاه‌های هوسزینگ توجه بسیاری نداشتند. پس از آن، فؤاد کوپرلو در سال 1919 میلادی یادداشت‌های علمی و دقیقی دربارة بطّال و حماسة بطّال‌نامه به دست داد؛ اما مورخان بروسل بیزانس4 و به‌ویژه مورخ و شرق‌شناس فرانسوی، مارینوس کانارد5 بررسی‌های جهت‌ساز و اساسی‌ای دربارة بطّال و دیگر اقرانش به ثمر رساندند.

کانارد برای نخستین‌بار، اعلام کرد که روایت سیّد بطّال غازی، نسخه و برگردان دیگری از کردارهای پهلوان عرب، امیر ابومحمّد البطّال، شخصیت روایت عربی ذوالهمه است. این پهلوان عرب، در دومین و مهم‌ترین بخش طولانی سیرت ذوالهمه ظاهر شده است و نقش اساسی و پایداری بر عهده دارد که در نظر حماسه‌پردازان ترک، خود منبع شفاهی غنی‌ای در آفرینش بطّال‌نامه بود. در بخش دوم سیرت ذوالهمه، رویدادها پیرامون ملاطیّه و در دوران صد سال نخستین خلافت عبّاسی اتّفاق افتاده است و آرام‌آرام پس از مرگ الواثق بالله (حک 227-232 ق.) پایان می‌پذیرد. سیّد بطّال در سیرت ذوالهمه بسیار بیشتر از آن چیزی که در بطّال‌نامه خواهیم خواند، به ملاطیّه خدمت کرده است. او در ملاطیّه تحت امر حاکمی است که در قرن نهم میلادی، شخصیّتی تاریخی بوده است. از نظرگاه تاریخی و بر اساس اشارات منابع متعدّد تاریخی و نه در ارتباط با ملاطیّه، می‌توان مدعی شد که صورت کردارهای سیّد بطّال با شخصیّت تاریخی دیگری مشهور به ابوحسین یا ابومحمّد الأنطاقی یا الشّامی سنجیدنی و درخور قیاس است. این شخص یکی از سرداران عرب در دورة اموی است که در محاصرة قسطنطیّه در سال 717 میلادی به دست لشکریان مسلمان عرب، شرکت داشته است و در زمان شکست مسلمانان در قره حصار6 در سال 740 میلادی کشته شد. به‌‌طورکلی بر پایة سنّت مشهور و مبهم انتقال در حماسه، بطّال شبه‌تاریخی قرن هشتم میلادی امویان، در دوران مقارن با امیر مَلَطیوی عبّاسیان حاضر شده است.

حسن کوکسل7 در سال 1984میلادی پژوهشی با عنوان «بطّال‌نامه و ساختار بنمایه‌های آن» ارائه کرده است. در سال 1987میلادی همایشی با عنوان «بطّال غازی و فرهنگ مردمی منطقة ملاطیّه8» در استانبول برگزار شد و دانشگاه اینونو ترکیه مجموعه مقالات آن را در سال 1988 میلادی، در سه مجلّد منتشر کرد؛ البته نخستین همایش بین‌المللی سیّد بطّال غازی9 در سال 1990 میلادی در ترکیه برگزار شد. جورجس ددس10 در سال 1996 میلادی در دانشگاه هاروارد از رسالة خود با عنوان پیدایش بطّال‌نامه: روایت ترکی و تفسیرها دفاع کرد. محمد یلماز11 در سال 2011 میلادی در مقاله‌ای به بررسی کارکردهای رؤیا در سه حماسة بطّال‌نامه، داوید ساسون و دیجنیس آکریاتِس پرداخته است. مالکن کمروس لیونز12 در سال 2012 میلادی در پژوهش درخور توجه و بدیعی با عنوان عیاران در ادب عامّة عرب13در شش فصل، 10 حماسة منثور ادب عربی را مطالعه کرد و پس از بررسی شخصیّت عیاران در این متون، در فصل ششم به مقایسة آنها پرداخت. لیونز در فصل چهارم این پژوهش با عنوان «ذات‌الهمه»14، در 50 صفحه‌، با داشتن ترجمه‌ای فشرده از این حماسه به انگلیسی، آن را معرفی کرده است (لیونز، 2012: 95-146).

 

2ـ بحث و بررسی

2ـ1 بطّال‌نامه‌ها

با الهام از بطّال و جنگ‌هایی که در آن شرکت داشته است و دلیری‌های که به او نسبت داده‌اند، حماسه‌هایی موسوم به بطّال‌نامه پدید آمد که جنبه‌های بسیار درخور توجهی دارد. تا امروز بطّال‌نامه‌ها را به‌صورت دو حماسة بزرگ، یکی به زبان ترکی و با نام سیّد بطّال و دیگری به زبان عربی و با نام ذوالهمه می‌شناختند؛ ولی پس از مطالعة ترجمان فارسی بطّال‌نامه به‌روشنی درخواهیم یافت که این اثر، تنها ترجمانی صرف و برگردانی خودکار از تازی یا ترکی به فارسی نبوده است؛ بلکه بنابر پسند مخاطبان شیعی فارسی، بسیاری از ویژگی‌های فرهنگی و مذهبی ایرانیان و مشخصه‌های ادب فارسی و به‌ویژه متون حماسی را در خود پذیرفته است؛ بنابراین این ترجمان را نیز باید به فهرست بطّال‌نامه‌ها افزود. برخی محققان برآنند که دو حماسة ترکی و تازی سیّد بطّال، بر پایة یک بطّال‌نامة کهن‌تر، به زبان عربی فراهم آمده است که اکنون نسخه‌ای از آن در دست نیست؛ اما نشانه‌هایی تاریخی، وجود آن را غیرممکن می‌کند. گفته‌اند که این مأخذ در سدة چهارم هجری قمری در سوریه وجود داشته است و داستان‌های حماسی روم شرقی از آن متأثّر شده است. بعد از آن نیز رویدادهای مختلفی ازجمله شجاعت ملک ظاهر در فتح قیصریّه، به شجاعت بطّال تشبیه شده است (ر.ک. امین و دیانت، 1383: 242).

2ـ1ـ1 بطّال‌نامة ترکی

ترک‌ها پس از گشودن آسیای صغیر، سنّت‌های حماسی نبردهای اسلامی و بیزانسی سده‌های گذشته را به خود نسبت دادند و با افزودن سنّت‌های ترکی و ایرانی، آنها را دگرگون کردند. ترک‌ها حماسة جدیدی آفریدند که موضوع محوری آن فتح آسیای صغیر است. عناصر تشکیل‌دهندة آن نیز از منابع مختلف و پدیده‌های متفاوت مربوط به زمان‌های گوناگون است. در بطّال‌نامه‌های ترکی، حوادثی که سیّد بطّال در آنها شرکت دارد به زمان خلافت المعتصم بالله و الواثق بالله عبّاسی مربوط است و برساخته‌هایی خیالی، حقیقی و تاریخی است. در این میان، یک حادثة تاریخی از سایر حوادث متمایز است؛ دستگیری بابک در زمان المعتصم بالله که در اینجا بطّال جانشین افشین می‌شود. چنین است که اولیا چلبی، بطّال را هم‌زمان با هارون‌الرّشید می‌پندارد و زمان خلافت هارون را به 244 هجری تغییر می‌دهد. در این روایت، مدفن سیّد بطّال، قهرمان ملی و مذهبی ترک، در مسجد آدینة شهر قیصریّه است که به یاد او ساخته شده است.

2ـ1ـ2 بطّال‌نامة عربی

بطّال‌نامه‌‌های عربی تقریباً شبیه بطّال‌نامه‌های ترکی است؛ البته در اینجا عبدالوهّاب (شخصیّت دورة اموی و هم‌رزم سیّد بطّال)، فرزند پهلوان‌بانویی افسانه‌ای به نام ذات‌الهمه و از قهرمانان اصلی این حماسه است؛ نام بطّال نیز در آن به صحصاح تغییر یافته است. صحصاح در مقام فرماندة لشکر مسلمة بن عبدالملک در لشکرکشی بزرگ قسطنطنیّه شرکت دارد و قهرمان نبرد علیه امپراتوران روم شرقی است. موضوع اصلی داستان، جنگ‌های عربی- رومی از زمان بنی‌امیّه تا آخر خلافت الواثق بالله، یعنی سده‌های اول تا سوم هجری و نیز برخی حوادث بعدی است. داستان با رقابت دو قبیلة عربی بنی‌کِلاب و بنی‌سلیم در دورة اموی آغاز می‌شود و در دورة عبّاسی با پیروزی بنی‌کلاب و همراهی رئیس این قبیله با مسلمه در فتح قسطنطنیّه و رویدادهای دیگر ادامه می‌یابد. بنی‌کلاب در رقابت امین و مأمون عبّاسی از مأمون عبّاسی پشتیبانی می‌کنند و وی با کمک بطّال به خلافت می‌رسد. وقایع این حماسة عربی، پیچیده، طولانی و همراه با رویدادهای تکراری و مشابه و همسان‌سازی دیگر شخصیّت‌های داستان با یکدیگر است. در پایان نیز ذوالهمه و عبدالوهّاب در بازگشت از سفر حجّ وفات می‌یابند و بطّال نیز در آنکارا درمی‌گذرد (امین و دیانت، 1383: 12/ 241-243).

2ـ1ـ3 بطّال‌نامة فارسی

در بطّال‌نامة فارسی، سیّد بطّال در فاصلة زمانی خلافت هارون‌الرّشید تا المعتصم ‌بالله حضور می‌یابد. در این روایت، برخلاف دو روایت ترکی و تازی، سیّد بطّال زمانی که به دست شاهدخت رومی کشته می‌شود، جسد وی پس از یک رویداد طبیعی همراه با شاهدخت ناپدید می‌گردد. در بطّال‌نامة فارسی نیز سیّد بطّال جانشین افشین می‌شود و بابک را پس از دستگیری و شکنجه، به خلیفه تسلیم می‌کند. در این روایت مانند بیشتر حماسه‌های منثور، پهلوانانی چون أحمر طیران، طوابیل، افلحون، جعدة پیر و پسرانش، عبدالوهّاب، شامسیّب، سرجابیل، شمعون، نمرود و... بارها کشته می‌شوند و دوباره پس از زنده‌شدن به صف مبارزان می‌پیوندند.

الگوی سیر روایی داستان‌پرداز یا کاتب بطّال‌نامة فارسی خطّی است و روایت برخلاف سنّت معمول راویان داستان‌های فارسی مطابق با ویژگی‌های الگوی جعبه‌در‌جعبه یا روایت‌در‌روایت پرداخته نشده است و رویدادها به ترتیب وقوع‌، نظم یافته‌اند و هر مجلس توصیف یک داستان مجزّاست. این روایت در نسخة فارسی به ده مجلس ناموزون (از نظر حجم) تقسیم شده است؛ عنوان مجلس در چندین سرفصل افتاده بود و سرانجام ترجیح دادیم که روایت به بیست مجلس ترتیب یابد.

2ـ2 راوی بطّال‌نامه

در نسخة فارسی روایت بطّال‌نامه، چند بار به‌صورت‌های مختلف به نام راوی اشاره شده است؛ اما با جستجوی فراوان از تعیین و تشخیص هویّت این اسم‌ها فروماندیم. در نسخة حاضر، چهار بار از ابوالمخیّف شامی در [گ 46 ب؛ گ 55 آ؛ گ 106 ب؛ گ 137 ب]، یک بار از ابوالحسن شامی [گ 40 آ] و یک بار نیز از ابوالحسین شامی [گ 123 آ] اخبار بیان می‌شود. از هر سه نام، نشانی در منابع موجود به دست نیامد.

از سوی دیگر، فهرست‌نویس نسخة خطّی کتابسیّد بطّال غازی، به شمارة «Suppelment Turc 318» محفوظ در کتابخانه‌ ملی پاریس، از مشخصات سه تن با کنیة «ابومخنف، ابوالحسن و ابوالمحسن» در جایگاه راوی یاد کرده است (بلوشه، 1932: 1/136-137). با‌توجه‌به کنیة «ابومخنف» در این نشانی و بنابر یک احتمال، گویا ضبط غالب «ابوالمخیّف» در نسخة فارسی، صورتی دیگرگون از نام «ابومخنف» باشد. از منظر زمانی هم اگر تاریخ درگذشت ابومخنف را تا حدود سال 170 هجری قمری در نظر بگیریم، می‌توانیم این گمان را بپذیریم که ابومخنف نه‌تنها عصر سیّد بطّال و اخبار نبردهای او، بلکه سال‌های پایانی زندگانی بطّال را (از سال 107 ق تا 123 ق. ؟) نیز درک کرده است. بنابراین ابومخنف می‌توانسته است تک‌نگاری ویژه‌ای هم در توصیف اخبار سیّد بطّال غازی پرداخته باشد یا دست‌کم این اخبار را در ذیل تألیف دیگری گنجانده باشد.

به‌طور‌قطع، انتظار نداریم روایت حاضر دقیقاً با زوایا و جزئیات تألیف ابومخنف تطابق و همسانی داشته باشد؛ اما گمان می‌رود طرح کلی روایت حاضر، بر اساس دفتر اخبار سیّد بطّال ابومخنف شکل گرفته است و راویان و نقّالان، شاخ و برگ و ملحقات آن را انجام داده‌اند؛ البته هنوز هم تفکر شیعی غالب در روایت حاضر و ارادت به ائمّه علیهم‌السّلام، از شیوة نقل اخبار ابومخنف، نشانی با خود به همراه دارد.

دربارة نام مبهم دو راوی دیگر این روایت، هیچ سند و شاهدی به دست نیاوردیم و تنها به این گمان بسنده می‌کنیم که گویا هر یک از آنان نیز، پس از ابومخنف روایت سیّد بطّال را نقل می‌کرده‌اند و یا آن اسامی هم، صورت دگرگون‌شده‌ای از نام ابومخنف باشد.

2ـ2ـ1 ابومخنف کوفی

ابومخنف لوط بن یحیی سعید بن مخنف بن سُلیم الأزدی کوفی، اخباری بزرگ سدة دوم هجری است که باوجود شهرت فراوان، اطلاعی از احوال و زندگانی او در دست نیست؛ چنان‌که حتی طرح و سیاهه‌ای ساده از احوال وی نمی‌توان کسب کرد. همین موضوع موجب شده است تا همگان توجه خود را به اخبار منقول از او معطوف دارند. در این اخبار، نکاتی که به روشن‌شدن زندگی او کمک کند، بسیار اندک است. ابومخنف در کوفه و از خاندان بزرگ و مشهوری از تیرة غامد و قبیلة بزرگ ازد برخاسته بود. اطلاعات موجود در منابع دربارة او پراکنده است؛ اما اندک نیست. بر اساس گزارش خود ابومخنف، نیای او مخنف بن سُلیم، در سال ششم هجری زمانی که پیامبر(ص) به دعوت ابوظبیان ازدی پرداخت، اسلام آورد. او از پیامبر(ص) احادیثی روایت کرده است و به همین سبب وی را در شمار اصحاب نهاده‌اند. تنها آگاهی موجود از زندگی مخنف بن سُلیم پیش از خلافت امیرالمؤمنین علی(ع)، شرکت او در فتوح عراق است. او در جنگ جمل در صف لشکر عراق قرار گرفت و درفش ازد و برخی قبایل دیگر را با خود داشت؛ دو برادرش، عبدالله و صَقعَب در همین پیکار جان باختند. پس از آن، از سوی امام به امارت اصفهان و همدان گماشته شد؛ در آستانة جنگ صفّین امام او را به نزد خود فراخواند. مخنف ساکن کوفه بود و گورستانی در همین شهر بدو منسوب است. به روایت ابن حجر، وی در جنبش توّابین به رهبری سلیمان بن صُرد خزاعی کشته شد. خاندان او نیز به سهم خود هر یک در میدان‌ها حضور پیدا می‌کردند. مشهورترین فرزند او، عبدالرحمن است که در صفّین و حوادث پس از آن و همچنین وقایع مربوط به کشته‌شدن مختار ثقفی حضور داشت و در سال 75 هجری در جنگ با خوارج کشته شد (ر.ک. بهرامیان، 1373: 6/213-214).

دربارة تاریخ تولّد ابومخنف، گمان‌های متفاوتی ارائه شده است و تقریباً همة آنها محل تردید است؛ بنابراین تعیین تاریخ دقیق زادروز او نامشخص باقی مانده است. به گفتة اورزولا سزگین، ابومخنف در حدود سال 70 هجری زاده شده است. ولهاوزن معتقد است که ابومخنف در سال 82 هجری در میانسالی بوده است. طبری دربارة برخی از حوادثی که پس از سال 97 هجری رخ داده است، به ابومخنف استناد می‌کند و ابومخنف نیز آنها را بی‌واسطه روایت کرده است. با وجود اینکه یاقوت حموی تقریباً همة شرح حال ابومخنف و فهرست آثار او را از ابن‌ندیم برگرفته است، تا آنجا که اطلاع داریم، فقط یاقوت تاریخ وفات ابومخنف را 157 هجری دانسته است و در الفهرست این تاریخ ذکر نشده است. ممکن است یاقوت این تاریخ را از نسخه‌ای دیگر از الفهرست نقل کرده باشد. ذهبی تاریخ درگذشت ابومخنف را به پیش از 170 هجری تخمین می‌زند؛ این تاریخ‌ها چندان دقیق نیست؛ اما چون ابوالحسن مداینی (ت 135 ق.) از ابومخنف روایت کرده است، بنابراین تا حدودی به تاریخ درگذشت ابومخنف در سال‌های پیش از 170 هجری می‌توان اعتماد کرد. روایت غیرمستقیم و مستقیم ابومخنف از کسانی چون جابر بن یزید جعفی، مالک بن اعین جُهَنی، ابوخالد کابلی، ابوالجارود، ابوالمخارق راسبی یا ابوزهیر عبسی، نشان‌دهندة ارتباط گسترده‌ای است که او برای جمع اخبار با آنان داشته است (ر.ک. همان: 6/215).

در متون رجال طعن‌های بسیاری به ابومخنف زده‌ شده است و او را متروک الحدیث دانسته‌اند. این‌گونه تازش‌ها و موضع‌گیری‌هایی که اهل حدیث، به سبب تمایلات شیعی بیشتر راویان سیر، بر اخباریون وارد می‌آورده‌اند، تازگی نداشته است و سنّتی فراگیر بوده است؛ البته از اساس، روش اخباریون در گزارش حوادث تاریخی با ضوابط اهل حدیث همخوانی نداشت و محل ارجاع و توجه آنان نبود. با وجود این، کسی همچون ابومخنف در نظر بسیاری از اهل حدیث، مطبوع و خوشایند نبوده است؛ با اینکه آثارش بیشتر، جزئیات دوران خلافت امیرالمؤمنین، علی(ع) و همچنین وقایع کربلا را دربرگرفته است (ر.ک. همان: 6/215).

سابقة خانوادگی ابومخنف و تمایل وی به نقل و جمع اخبار مربوط به امیرالمؤمنین علی(ع) و به‌ویژه امام حسین(ع)، گمان تشیّع وی را تقویت کرده است و حتی برخی او را شیعی امامی دانسته‌اند. در این بین برخی دیگر، این ادعا را نپذیرفتند و برخی نیز جانب احتیاط پیش گرفتند و بدون موضع‌گیری خاصی، به نقل روایت از وی پرداخته‌اند (ر.ک. همان: 6/213-216).

2ـ2ـ1ـ1 آثار ابومخنف

مجموعة میراث شناخته‌شده از ابومخنف، مشتمل بر تک‌نگاری‌هایی است که بعدها پایه و اساسی برای دیگر مورّخان شد. مورخان بسیاری به‌طور گسترده به روایت‌های ابومخنف توجه کردند؛ چنان‌که گاه فقط اساس آگاهی‌های تاریخی مربوط به برخی ادوار را تشکیل می‌دهد؛ اما این نکته مایة شگفتی است که هیچ یک از آثار او به‌طور مستقیم به دست محقّقان نرسیده است و حتی بر آنچه که به‌صورت نسخه‌های خطّی بدو نسبت داده‌اند، گمان جعل و تردید سایه افکنده است. با وجود این، بلاذری و طبری، دو تن از مورخان بزرگ کهن، در رساندن میراث تاریخ‌نگاری ابومخنف تا روزگار ما، سهم مهم و درخور توجهی داشته‌اند. به‌جز این دو تن، مورخان دیگری نیز بنابر مناسبت‌های مختلف از ابومخنف اخبار نقل کرده‌اند؛ اما بلاذری و طبری از نظر زمان و موضوع به کار خود بسیار وسعت بخشیده‌اند؛ بنابراین اشارات منابع دیگر، بی‌گمان به پایة ارزش کار این دو نمی‌رسد.

روش بلاذری بر جمع اخبار و التقاط میان آنها مبتنی است؛ به همین سبب تشخیص و استخراج کامل و دقیق اخبار نقل‌شدة ابومخنف از آثار او دشوار است و تنها از طریق مقایسه به نتایجی مشکوک می‌توان دست یافت؛ اما منقولات طبری از ابومخنف، در بررسی و بازیافت آثار او جایگاه ویژه‌ای دارد. طبری در بخش‌های مهمی از کتاب پرارج خود آثار ابومخنف را گنجانده است و سلسلة سند او را به طور کامل آورده است؛ به همین سبب در این زمینه اثر طبری از اثر بلاذری ارجمندتر است؛ هرچند اساسی‌ترین منبع طبری در استناد به آثار ابومخنف، هشام بن محمّد کلبی است. پس از این، به استناد و نقل صریح، ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین و أعثم کوفی در تاریخ موسوم به الفتوح از ابومخنف یاد کرده‌اند. فهرست تک‌نگاری‌های ابومخنف را نخستین‌بار به‌صورت کامل‌تری ابن‌ندیم آورده است و یاقوت از وی اقتباس کرده است. در میان علمای شیعه نیز نجاشی و طوسی به روایات ابومخنف اشاره کرده‌اند (ر.ک. همان: 6/217). بر پایة اشارات ابن‌ندیم، شمار تک‌نگاری‌های ابومخنف به 46 عدد می‌رسد:

1. اخبار آل مخنف بن سلیم. 2. الأخبار/ فتوح‌الشام. 3. اهل النهروان و الخوارج. 4. بلال الخارجی. 5. اخبار الحجّاج. 6. اخبار عبیدالله بن حر. 7. کتاب اخبار زیاد. 8. حدیث الأزراقه. 9. حدیث باجمیرا و مقتل ابن أشعث. 10. الجمل. 11. حدیث روستقباذ. 12. کتاب الحکمین. 13. خالد بن عبدالله القسری و یوسف بن عمر و موت هشام و ولایت الولید بن زید. 14. خرّیت بن راشد و بنی ناجیة. 15. الخوارج و المهلّب. 16. دیر الجماجم و خلع عبدالرحمن بن أشعث. 17. الرده. 18. زید بن علی. 19. السقیفه. 20. سلیمان بن صرد و عین الورده. 21. شبیب الحروری و صالح بن مسرّح. 22. الشوری و مقتل عثمان. 23. الصّفین. 24. الضحّاک الخارجی. 25. الغارات. 26. فتوح الإسلام. 27. فتوح خراسان. 28. فتوح الشام. 29. فتوح العراق. 30. قتل الحسن. 31. المختار بن ابی عبید. 32. مرج راهط و بیعت مروان و مقتل الضحّاک بن قیس الفهری. 33. المستورد بن علفه. 34. مصعب و ولایت العراق. 35. مطرف بن مغیره. 36. کتاب المهمّرین. 37. مقتل حجر بن عدی. 38. مقتل الحسین(ع). 39. مقتل عبدالله بن زبیر. 40. مقتل عمرو بن سعید بن عاص. 41. مقتل علی(ع). 42. مقتل محمّد بن ابی‌بکر . الأشتر و محمّد بن ابی حذیفه. 43. نجده بن ابی‌فدیک. 44. وفات معاویه و ولایت ابنه یزید و وقعه الحرّه و حصار ابن زبیر. 45. یحیی بن زید. 46. یزید بن المهلّب و مقتله بالعقر.

جز این تک‌نگای‌ها، روایات دیگری نظیر الخطبة الزهراء، مقتل بنی‌امیّه و چند نسخة خطّی دیگر به ابومخنف نسبت داده شده است که گمان جعل و اشتباه در آنها قوی‌تر به نظر می‌رسد (ر.ک. بهرامیان، 1373: 6/216-220)؛ (ابومخنف [مدخل]، 1380: 1/438).

 

3ـ نسخه‌شناسی حماسة بطّال‌نامه

3ـ1 نسخه‌های فارسی

1. در فهرست دست‌نوشته‌های آکادمی علوم جمهوری تاجیکستان، نسخه‌ای فارسی با عنوان داستان سیّد بطّال غازی به شمارة «1/409» مشاهده می‌شود. این نسخه به ابعاد «14×25 سم» در سال 1302 هجری به خطّ نستعلیق ماوراءالنّهری واضح ملّا عبدالقادر قراکولی در 208 برگ کتابت شده است. این روایت به توصیف غزات‌های فرزند حسین بن علی(ع)، سیّد جعفر ملقّب به بطّال و قتّال پرداخته است (علی‌مردان، 1376: 1/339).

آغاز روایت:

«الحمد لله رب العالمین و العاقبة للمتّقین و الصلوة و السّلام علی خیر خلقه محمّد و اصحابه اجمعین اول حمد و ثنا و خالق جهان و انس و جان و ضعف غفران».

خلاصة روایت:

«یکی از صحابة پیامبر(ص) اظهار داشت که هفت اقلیم جهان را سیر کرده است و در نظرش هیچ سرزمینی بهتر از روم نیامده است؛ اما اهل آن هنوز بی‌دین هستند. حضرت محمّد(ص) غمگین می‌شود؛ اما خدای تعالی ایشان را بشارت می‌دهد که سرانجام پهلوانی از خاندان علی(ع) مردم روم را مسلمان خواهد کرد و بت‌خانه‌ها را از بین می‌برد و به‌جای آن مسجد و مدرسه بنا می‌کند و او کسی جز حسین بن علی نیست. حسین روزگار را در نبرد با کافران سپری می‌کرد؛ ولی فرزند و یاوری نداشت. خدای تعالی وی را بشارت می‌دهد که پس از سفر حج، صاحب پسری خواهد شد. حسین فرزند خود را جعفر نامید. جعفر به‌طور مداوم مدارج علوم را طی می‌کند و پس از مدتی، سرآمد دوران می‌شود. حسین غازی در یکی از غزاهای خود با رومیان، شمّاس، دوست خود را ملاقات می‌کند. به سبب کثرت خیل رومیان، شمّاس، حسین را از نبرد با رومیان بر حذر می‌دارد. حسین از اندیشة نبرد بازنمی‌گردد و سرانجام کشته می‌شود. سیّد جعفر به خون‌خواهی پدر بارها به مقابله‌ و جهاد با روم می‌پردازد و به سبب دلاوری‌های بسیار، او را بطّال و قتّال لقب می‌دهند. دسیسه‌ها و کارشکنی‌های رومیان پایان نمی‌پذیرد تااینکه سرانجام در یکی از جنگ‌ها، عبدالوهّاب، هم‌رزم سیّد جعفر، فرمانده سپاه مسلمانان، از یاران جدا می‌افتد و کشته می‌شود. سیّد جعفر پس از مرگ عبدالوهّاب چند روز ماتم دارد، آنگاه اعلام می‌دارد که مرگ او نیز فرا رسیده است. خلیفه سیّد جعفر را وداع می‌کند و به بغداد باز می‌گردد. قیصر روم از فرصت استفاده می‌کند و بار دیگر به ملاطیّه لشکر می‌کشد. سیّد جعفر پس از شکست و تعقیب رومیان، در محلی به‌تنهایی از فرط خستگی به خواب می‌رود. معشوقة سیّد جعفر که پنهانی او را دوست می‌داشت، برای برحذرداشتن او از حملة ناگهانی دشمنان، سنگی به سوی سیّد جعفر می‌اندازد که اتّفاقی این سنگ سبب مرگ سیّد می‌شود».

2. نسخة فارسی دیگری از همین فهرست به شمارة (2690) با ابعاد «15.5×26.5 سم» در 183 برگ به دست ملّا نور مهدی مخدوم ولد آخوند داملا شیر در سال 1275 هجری به خطّ نستعلیق ماوراءالنّهری جلی کتابت شده است (علی‌مردان، 1376: 1/339 )؛ (دانش‌پژوه، 1358: 9/4)15.

3. در مجموعة اهدایی سمیونوف کتابخانة بنیاد تاریخ فرهنگستان علوم تاجیکستان نسخة فارسی دیگری با عنوان داستان سیّد بطّال غازی یا نسب‌نامة امام جعفر بن حسین غازی به شمارة «123» وجود دارد و کاتب آن محمّد زکریّا پسر محمّد لطیف جویباری است و مشخصات آن دقیقاً با نسخة مرجوعی ما یکی است و احتمال دارد که استنساخی دیگر از این روایت باشد.

4. در کتابخانة رودکی شهر دوشنبه نسخة فارسی دیگری از داستان سیّد بطّال غازی به شمارة «582» نگهداری می‌شود (دانش‌پژوه، 1358: 9/63).

3ـ2 نسخه‌های عربی

1. پرویز امین در مدخل بطّال‌نامه، بدون ارائة نشانی، به نسخه‌ای عربی از این حماسه با عنوان سیرةالمجاهدین و حزب الموحّدین و ذات الهمة اشاره کرده است (ر.ک. امین و دیانت، 1383: 243). با جستجوی بیشتر در جلد دوم فهرست دست‌نوشته‌های عربی کتابخانة وین اتریش، مجموعه‌ای از نسخه‌های این روایت در سه بخش شناسایی شد.

1-1. نسخة اوّل با عنوان سیرةالمجاهدین و ابطال السادة الموحّدین امیره ذوالهمة و عبدالوهّاب در دوازده مجلّد، بدین ترتیب در فهرست ثبت شده‌اند:

«59 برگ -Mxt. 357»، «55 برگ -Mxt. 358»، «61 برگ -Mxt. 359»، «57 برگ -Mxt 360»، «49 برگ -Mxt. 361»، «37 برگ -Mxt. 362»، «53 برگ -Mxt. 363»، «69 برگ -Mxt. 364»، «43 برگ -Mxt. 365»، «50 برگ -Mxt. 366»، «51 برگ -Mxt. 367»، «166 برگ -Mxt. 368». در جلد دوم، نام راوی «نجد بن هشام» ذکر شده است: «قال نجد بن هشام، الراوی لهذا الکلام العجیب و الأمر المطرب الغریب بعد الف صلوة و الف سلام علی النبی الحبیب صلعم». در جلد چهارم آمده است: «فی نوبة الفقیر- علی المزاریقی بخطّ سوق السّلاح باقرب من الرفاعی».

1-2. نسخة دوم روایت سیرةالمجاهدین در 21 مجلّد کتابت شده است که مجلّد اول آن 40 برگی و به خط نسخ درشت است. در عنوان آن آمده است: «الجزء الثانی من سیرة ذولهمة» و روایت با این سطر آغاز می‌شود: «قال نجد ابن هشام فهذا ما کان من هولای و امّا ما کان من الأمیر الصّحاح فإنّهُ بات و هو یقول لعبده نجاح الحمد لله الخ».

جلد دوم در 25 برگ کتابت شده است؛ در عنوان آغازین آمده است: «سیرة المجاهدین و ابطال الموحّدین الذلهمه و البطّال و الأمیر عبدالوهّاب و عقبة شیخ الضّلال و شو مدرس نسل الأندال و ماجرا لهم کمله العبد الفقیر السیّد أحمد المجلّد بن السیّد سالم شیخ طائفة الطالعین». تاریخ کتابت این جلد «فی اواخر شهر القعدةالحرام ختام سنة 1146» است.

جلد سوم به خطّ نسخ درشتی در 229 برگ نگاشته شده است و در نخستین برگ آن آمده است: «الجزء السادس عشر من سیرةالمجاهدین الأمیر ذوالهمه و ولدها عبدالوهّاب و ابومحمّد البطّال رحمة الله علیهم و عقبة شیخ الضّلال و شو مدرس نسل الأندال علی التّمام و الکمال تمت». در برگ 125 و 126 چنین ذکر شده است: «الحمد لله الوحاد المجزی بالصلوة علی نبیه- قال نجد بن هشام صلّوا علی خیر الأنام، ثمّ انّ الأمیرة ذوالهمه احضرت ولدها الأمیر عبدالوهّاب و اعلمته برأی البطّال فی صلب عقبة و قتل الملوک».

در مجلّد چهارم روایت در 141 برگ کتابت شده است و در نخستین برگ آن آمده است: «الحمد لله ربّ العالمین و العاقبة للمتّقین. قال نجد بن هشام صلّوا علی البدر التّمام فبیناهم کذالک و اذا هو بالقاضی عقبة اللعین الخ».

جلد پنجم و ششم به ترتیب در 26 و 49 برگ کتابت شده است و در برگ نخستین جلد ششم آمده است: «الجزء الحادی و العشرون من سیرةالمجاهدین و ابطال الموحّدین الدلهمة و البطّال و الأمیر عبدالوهّاب و بنی‌کلاب السودان الأنجاب و ما وقع لهم مع عقبة المرتاب و شومدرس الکذّاب علی التّمام و الکمال».

مجلّدات هفتم، هشتم و نهم به‌ترتیب در 59، 119 و 38 برگ تحریر شده است؛ در برگ نخست جلد نهم آمده است: «الجزء الرابع و العشرون من سیرة المجاهدین و ابطال الموحّدین الأمیر ذوالهمة و ولدها الأمیر عبدالوهّاب و اولاده الأشبال و ابومحمّد البطّال و عقبه شیخ الضّلال و السودان الأنجاب و فرسان بنی‌کلاب و ما فاسوا من الحروب الصعاب علی التمام و الکمال».

مجلّدات ده و یازده روایت سیرةالمجاهین به‌ترتیب در 111 و 99 برگ کتابت شده است. در برگ نخست مجلّد یازدهم آمده است: «الجزء التاسع و العشرون من سیرة المجاهدین و ابطال الموحّدین الدلهمة و البطّال و الأمیر عبدالوهّاب و السودان الأنجاب و ما وقع لهم من الکلام العجیب و الأمر المطرب الغریب مع مطرون الغدّار و شومدرس المکّار من الوقائع و الأخطار». این نسخه به دست شخصی به نام درویش محمّد در سال 1099 هجری تحریر شده است.

مجلّدات دوازده، سیزده، چهارده، پانزده، شانزده و هفدهم این روایت به‌ترتیب 95، 97، 97، 80، 29و 125 برگ نگاشته شده است و در برگ آغازی و پایانی جلد هفدهم آمده است: «کتب هذه الورقة الجدیدة حسین الشرایبی فی صفر سنة 1193 ه. ق./ کتب هذه العشرة اوراق الجدد حسین الشرایبی کتبه فی ربیع الأوّل سنة 1193».

1-3. بخش سوم این مجموعه، شانزده مجلّد را دربرمی‌گیرد. مجلّدات یکم، دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم، هفتم، هشتم، نهم، دهم، یازدهم، دوازدهم، سیزدهم، چهاردهم، پانزدهم و شانزدهم به ترتیب در 66، 95، 54، 67، 141، 20، 90، 13، 35، 25، 120، 111، 90، 63، 22، 77 برگ تحریر شده است و در برگ نخست جلد نهم آمده است: «قال نجد بن هشام» (فلوگل، 1865: 2/13-23).

3ـ3 نسخه‌های ترکی

1. در فهرست نسخه‌های خطّی کتابخانة غازی خسرو بیگ سارایوو در بوسنی و هرزگوین پنج نسخه از حماسة ترکی بطّال‌نامه به شرح ذیل مشاهده می‌شود.

1-1. نسخة خطّی بطّال‌نامه یا سیرة سیّد بطّال به شمارة «1104»، با ابعاد «20.2×15.2 سم» به خطّ نسخ در 152 برگ 20 – 23 سطری کتابت شده است.

آغاز روایت:

«راویلر شویله روایت که بر گون رسول حضرت صلّی الله علیه و سلّم اوترمشدی اصحاب رضوان الله علیهم اجمعین قرشوسنده اوترمشدی...».

پایان روایت:

«... سیّد حضرتلرینک حکایت کم واردی تمام اولدی نور الله قبره و جعل الجنّه متواه رضوان الله تعالی علیهم و علینا اجمعون» (نامیتاک، 1998: 4/191).

1-2. نسخة خطّی کتاب سیّد بطّال غازی16به شمارة «R-8539»، با ابعاد «13×19 سم» به خطّ نستعلیق در 333 برگ کتابت شده است. این نسخه انجام‌افتادگی دارد.

آغاز روایت:

«روایت ایدر بر کون رسول حضرت صلّی الله علیه و سلّم، اوتورمش ایدی دخی اصحاب کزین یاننه جمع اوتورمشلر ایدی رضوان الله علیهم اجمعین امّا رسول حضرتنک مبارک خاطری حیل ملول اولوپ پریشان اولمش ایدی شول سببدن که اوچ کون جبرئیل امین حضرت ربّ العالمیندن وحی کتورلمش ایدی...».

پایان روایت:

«قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ قیز کوردیکم سیّد برکز حرکت ایلدی آبرق دپرنمدی قیز ایندی اولچوسی قاتی پشمش تیز اناسی قاتنه کلدی ایتدی یا بابا بکا دستور ویر طشره چقیم بطّال اویور باشین... ددی قپونی اچدی تیز طشره چقدی سیّدک قاتنه واردی کوردیکم جان حقّه تسلیم اتمش آه ایلدی ایتدی بو دنیا...» (پوپارا، 2008: 16/500).

1-3. نسخة خطّی کتابسیّد بطّال غازی به شمارة «R-10229» با ابعاد «11.2×17 سم» به خطّ نستعلیق در 80 برگ کتابت شده است. این نسخه از آغاز و انجام ‌افتادگی دارد.

آغاز روایت:

«طاغ کبی دردی بو طرقدن اسلام لشکری داخی بندی تکبیر کتورب خندقن طشره کلدیلر الله و رسول دخی عشقنه دورشالو ددلیر بو طرفطدن قیصرک...».

پایان روایت:

«سیّد ابتده ای بکلربکا عسجد قیزلی نیز اون بیک آدم و اون کمی حاضر ایدک بن قردشم حروسان ایله صحبن ایدرم یونلر حاضر ایتدلر اوتوز بیک ار حاضر اولدی...» (همان: 16/501).

1-4. نسخة خطّی کتابسیّد بطّال غازی به شمارة «R-9209» با ابعاد «11.2×17 سم» به خطّ نستعلیق در 88 برگ کتابت شده است. این نسخه از آغاز و انجام ‌افتادگی دارد.

آغاز روایت:

«دیرلری یقه لریرینه جامع و مسجد و مدرسه لر بنیاد ایده لر چون حکم رسالت تمام اوله ایکی یوز یلد صکره بریکت اوزرینه بو یلوخوب بوزلو اکلو اوله سنک اوغلنلردن شهر ملاطیه دن قویه ادی جعفر اوله پهلوانلقده حمزه برابری اوله...».

پایان روایت:

«طاغ یرله کندولرین دیدم ایدرلردی نصل سه قوندیلر طاغی طاشی دوندیلر قیصر ایچون تبخت قوردیلر اوتوردی اولکیجه ایرته دکینیدیلر ایجدیلر چون صباح اولدی قیصر بوردی اول عظمت شکریندن طاغ کبی...» (همان: 16/501).

1-5. نسخة خطّی کتابسیّد بطّال غازی به شمارة «R-6235» با ابعاد «14.5×20.5 سم» به خطّ نستعلیق در 10 برگ کتابت شده است.

آغاز روایت:

«یا بطّال قورقده بنم بنک کبی اشلرده قیدم یوقدر قانی سنک اول دیلاورلغک شیمدی... معجز آن لر کوردوک انکار بی ایدرسنک دورنی محمّد کچدی...».

پایان روایت:

«بابک ملعون که اوّل... کوردی قچدی ذکر کنارینه کلدی ناکاه... ملعون کلدی بابک کوریجک...» (همان: 16/502).

1-6. نسخة خطّی مناقب سیّد بطّال غازی منظوم17 به شمارة «R-8949» با ابعاد «21.5×35 سم» به خطّ نستعلیق در 105 برگ به سال 128 هجری کتابت شده است.

آغاز روایت:

«سیده کل کیم مسلمان اول ای عباده/ جانکی ایله چون جهنّمدن اذار، دیدی قیطور کیم بونی تیز اولدورین/ قورتیله دوم اهلی حالین بلدرین».

پایان روایت:

«خصوصاً شفیع اوله رسول الله/ ایکی عالمک فخری هم حبیب الله، صلوات ویرلیم اولد لداره/ چون ایره سیز انده اولد لداره، بو دعالر ابرمکبچون اول جناب خالقه/ اوقیالیم جان ودلدم هم فاتحة.

قد تمّ هذا الکتاب بعنایة الله الملک المستطاب علی ید أضعف العباد و أحقر الطّلاب الحاج حافظ إبراهیم الصّائب من تلامیذ حسن الزّهدی أفندی» (همان: 16/502).

2. در فهرست نسخ ترکی کتابخانه ملّی پاریس، بلوشه نشانی سه نسخة ترکی از حماسة بطّال‌نامه را ارائه داده است:

2-1. نسخة خطّی منثور کتاب سیّد بطّال غازی، به شمارة «Suppelment Turc 318» با ابعاد «17×20.5 سم» به خطّ نسخ در 186 برگ به دست درویش... ابن یعقوب ناصرالله سمرقندی الأبودجانی در رمضان سال 909 هجری کتابت شده است. فهرست‌نویس مشخّصات سه تن با کنیة «ابومخنف، ابوالحسن و ابوالمحسن» را برای راوی ذکر کرده است (بلوشه، 1932: 1/136-137).

2-2. نسخة خطّی منثور حکایت سیّد بطّال غازی، به شمارة «Suppelment Turc 338» با ابعاد «15.5×20.5» به خطّ نسخ در 189 برگ به دست علی ابن أحمد در سال 997 هجری کتابت شده است.

2-3. نسخة خطّی منثور سیرة سیّد بطّال غازی، به شمارة «Suppelment Turc 442» با ابعاد «15.5×20.5» در 238 برگ کتابت شده است (بلوشه، 1932: 1/355).

3. در فهرست نسخه‌های ترکی کتابخانة بریتانیا، نسخه‌ای با عنوان حکایت سیّد بطّال غازی رحمة الله علیه من اولاد رسول الله صلّی الله علیه و سلّم به شمارة «Add. 10000» مشاهده می‌شود. این نسخه در شش مجلّد و به خطّ نسخ خوش درشتی، در 263 برگ 13 سطری در سال 1082 هجری کتابت شده است و بنابر گمان فهرست‌نویس تاریخ استنساخ برخی برگ‌های دیگر آن نیز جدیدتر از سده هجری نیست. روایت در ده مجلس بوده است و در آغاز هر مجلس ابیاتی در قالب مثنوی آمده است؛ برای مثال، پیش از شرون مجلس اوّل آمده است: «ای قدیم ذوالجلال ذوالجمال/ ای مقیم بر کمال بی‌زوال». ریو به دقّت این نسخه را کاویده است و اعتقاد دارد که متن برگ‌های 154-188 و 191-195 جدیدتر از کتابت اصیل و به دست کاتب دیگری به تحریر درآمده است (ریو، 1888: 214-215).

4. در فهرست نسخه‌های خطّی کتابخانه‌ی سلطنتی دِرسدِن آلمان، دو نسخة ترکی دیگر از روایت بطّال‌نامه وجود دارد. نخستین نسخه به شمارة «Cf. Cod. 104» به خطّ نسخ در 199 برگ به تاریخ 1044 هجری تحریر شده است و به توصیف نبردهای جعفر بن حسین ملقّب به سیّد بطّال غازی می‌پردازد (فلیشر، 1831: 15). دومین نسخه به شمارة «Cf. Cod. 123» به خطّ نسخ خوشی در 103 برگ کتابت شده است و حماسة سیّد بطّال غازی را روایت می‌کند (فلیشر، 1831: 18).

5- در فهرست نسخه‌های خطّی کتابخانه سن‌پترزبورگ نسخة ترکی دیگری با عنوان داستان جعفر سیّد بطّال، به شمارة «DLXXVII» ثبت شده است که در آن، از سه تن با کنیة ابوالمخنف، ابوالمحسن و ابوالحسن اخبار نقل می‌شود. این نسخه به خطّ نسخ در 301 برگ کتابت شده است (دُرن، 1852: 521-522).

6. در فهرست نسخ اسلامی کتابخانة دانشگاه لایپزیک، دو نسخة ترکی منثور موسوم به بطّال‌نامه نگهداری می‌شود. نسخة نخست به شمارة «B. Or. 218-02» با ابعاد «13.6×20.1 سم» به خطّ نستعلیق در 268 برگ 13 سطری کتابت شده است و از آغاز ‌افتادگی دارد. نسخة دوم، به شمارة «B. Or. 219» با ابعاد «14.5×20 سم» در 303 برگ 13 سطری به سال 1050 هجری تحریر شده است و از آغاز افتادگی دارد.

7. در فهرست نسخ خطّی کتابخانة هوگستون دانشگاه هاروارد، نسخة ترکی بدون تاریخی با عنوان بطّال غازی دستانی18 به شمارة «MS. Turk 60» نگهداری می‌شود. این نسخه در 70 برگ 10 تا 20 سطری کتابت شده است و از آغاز و پایان افتادگی دارد. در این نسخه، قهرمان روایت با نسب ابومحمّد عبدالله بطّال غازی معرفی شده است.

8. نسخة منظوم ترکی دیگری با عنوان حماسة بطّال‌نامه به شمارة «138» در فهرست نسخ خطّی کتابخانة دانشگاه کی او سی استانبول نگهداری می‌شود. این نسخه با ابعاد «11.5×20 سم» به خطّ نسخ در 196 برگ 18 سطری، در 15 رجب 1309 هجری تحریر شده است.

آغاز روایت:

«هذا کتاب سیّد حاجی بطّال غازی. بسم الله الرحمن الرحیم.

اوّل بسم الله الرحمن الرحیم

 

جمله خلقک خالقی باقی قدیم

حمد شکر اوّل غنی یزدانه کِم

 

یری کوکی یرادوب قِلدی مقیم

ذات بر در یوق شریکی لانظیر

 

تحت حکمنده درر شاه لئیم».

پایان روایت:

«خصوصاً اهلی دارنده الهی

 

ضعیفی بینوا بنده الهی

فمونک مغفرت ایله کناهین

 

فموبه دیر بهشت ایجنده جاهن

تمام اولدی بو نظمله تواریخ

 

بقایی سویله بک خانه دو تاریخ

بجنکی سیّد غازی تاریخ  اولسون

 

همان نظم مجاری تاریخ اولسون»

9. نسخة دیگری از روایت بطّال‌نامه به شمارة «407» در فهرست نسخ ترکی کتابخانة دانشگاه اوپسالا نگهداری می‌شود.

10. در فهرست دست‌نوشته‌های ترکی کتابخانة دانشگاه لس‌آنجلس دو نسخه وجود دارد که نخستین، نسخه‌ای منثور با عنوان سیّد بطّال غازی به شمارة «B. 162» است و دومی، نسخة ترکی منظومی به شمارة «B. 371» است که گویا در سال 1289 هجری به دست حافظ عمر افندی در آنقره کتابت شده است. در آغاز هر بخش از این مثنوی، سرنویسی به فارسی آمده است. هر دو نسخه از آغاز و پایان افتادگی دارند (دانش‌پژوه و حاکمی، 1362: 11-12/ 429).

11. در فهرست دست‌نوشته‌های ترکی کتابخانة بادلیان نیز نسخة خطّی دیگری از سیرت سیّد بطّال غازی19 به شمارة «XXII»، «2087» موجود است. این نسخه در 197 برگ 15 سطری و به سال 1051 هجری کتابت شده است. دو برگ آغازین این نسخه افتاده است و روایت با این عبارت آغاز می‌شود: «خلیفه اولدی اند نصکره خلافت عمر دکدی...» (اوری، 1787: 306)؛ (اته، 1954: 2/1182).

12. در همان فهرست، مجموعة دیگری به شمارة «XXIII» موجود است که دو نسخه را دربرگرفته و مجموعاً 39 برگ دارد. نسخة اوّل روایت دلپذیر قران حبشی است که به دست عبدالکریم چلبی کتابت شده است: «بو داستان سیلین و بوحکایتی بیان ایلین و بو قران حبشی». نسخة دوم، روایت کوتاه دیگری با عنوان سیّد بطّال غازینک حکایتی است و به دست ویسی افندی تحریر شده است (اوری، 1787: 306).

3ـ4 نسخه‌های ازبکی

در انستیتوی شرق‌شناسی کتابخانة ابوریحان بیرونی ازبکستان، نشانی چند نسخة خطّی حماسة سیّد بطّال غازی به شرح ذیل مشاهده می‌شود:

1. نسخة خطّی با عنوان سیّد بطّال غازی به شمارة «914»، با ابعاد «16×25 سم»، تعداد اوراق: 137 برگ. هویّت کاتب و تاریخ کتابت این نسخه مشخّص نیست (موجانی، 1377: 150).

2. نسخة خطّی با عنوان سیّد بطّال غازی به شمارة «1299»، با ابعاد «15×25 سم»، تعداد اوراق: 371 برگ، تاریخ کتابت: 1322 هجری، هویّت کاتب این نسخه مشخص نیست (همان: 207).

3. نسخةخطّی با عنوان قصّة سیّد بطّال غازی به شمارة «3063»، با ابعاد «15×24 سم»، تعداد اوراق: 13 برگ، تاریخ کتابت: 1333 هجری. هویّت کاتب این نسخه مشخّص نیست (همان: 461).

 

4ـ بطّال‌نامه‌های منتشرشده

هرمان اته در سال 1871 میلادی بطّال‌نامه را در دو جلد به آلمانی ترجمه و در لایپزیک منتشر کرد20 (ر.ک. ریو، 1888: 215). ضیاء شاکیر21 در سال 1955 میلادی بطّال‌نامه به ترکی استانبولی ترجمه و منتشر کرد. آخرین‌بار نکتای دمیر و محمد دورسون اردم22 در سال 2006 میلادی ترجمة ترکی استانبولی بطّال‌نامه را در 342 صفحه منتشر کردند. روایت عربی حدوداً 6000 صفحه‌ای بطّال، با عنوان سیرةالأمیر ذات الهمة و ولدها عبدالوهاب و امیر ابومحمّد البطّال در سال 1980میلادی منتشر شده است، این روایتِ به نثر، آمیخته با نظم است.

 

5ـ مشخصات نسخة خطّی فارسی بطّال‌نامه

در مجلد 49 فهرست دست‌نوشته‌های فارسی کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، نشانی نسخه‌ای فارسی با عنوان داستان شاه بطّال غازی به شمارة «17874» ثبت شده است. این مجلّد در قطع وزیری متوسّطی به ابعاد «15.5×25.5 سم» است و به خطّ نستعلیق خوشِ کم‌غلطی در 231 برگ 15 سطری تحریر و تجلید شده است. متن روایت در فاصلة برگ‌های [7 آ - 229 ب] قرار گرفته است (ر.ک. حسینی اشکوری، 1391: 49/99-100).

برخلاف توضیحات فهرست‌نویس کتابخانة مجلس، جلد این نسخه از جنس تیماج زرشکی است و فقط روی هر دو دفّه را روکشی از جنس مقوّای ضربی سبز رنگی گرفته‌اند؛ بر اثر رفتگی و خوردگی کنارة هر دو دفّه، جلد تیماج آن هویدا شده است. فضای درونی جلد در میانة دو حاشیه گنجانده شده است. حاشیة نخست از یک زنجیره و حاشیة دوم از پیوستگی دو زنجیره شکل گرفته است. میان هر دو دفّة روی و پشت جلد منقّش به ترنج در یک طبله و سر ترنج پیوسته‌ در بالا و پایین است. سرترنج‌ها هر یک کتیبه دارد و نقش عبارت «عمل میر سید میرک قاری صحاف» در دو طبلة آن پیداست.

در برگ نخست نسخه، بالای صفحه، سرلوحه‌ای ظریف به شکل قبّه‌ با قاب گل به رنگ‌های سیاه، زرد، قرمز و آبی قرار دارد و این فضا را دو زنجیره به رنگ‌های زرد و قرمز احاطه کرده است. در بخش زیرین این سرلوحه، فضایی با زمینة آبی وجود دارد که درون آن را با گل‌های به رنگ قرمز و زرد و سفید پر کرده‌اند. این فضا با گذشتن زنجیره‌ای زردرنگ از میان و زنجیره‌ای قرمز رنگ از پایین آن، به دو کتیبه افزوده شده است و درون کتیبة نخست، عبارت «بسم‌الله الرّحمن الرّحیم» نقش بسته است. مجموع این محیط، چیزی درحدود یک‌سوم فضای کاغذ صفحه را دربرمی‌گیرد و ذیل آن، روایت با خطبه‌ای در ستایش پروردگار و نعت پیامبر و منقبت چهار خلیفه آغاز شده است.

متن صفحه نخست درون فضای جدولی سه تحریره به رنگ‌های آبی و مشکی و در باقی برگ‌ها آبی قرار گرفته است و پیرامون همة برگ‌ها را زنجیره‌ای قرمز‌رنگ احاطه کرده است. عبارات و ابیات هم به روال نثر، بی‌فاصله‌ با مرکّب مشکی یکسره‌نویسی شده است؛ در سراسر متن روایت، کلماتی چون «آغاز، بیت» و نشان‌های سه نقطه میان مصاریع شنگرف است. در مجموع، این روایت به ده مجلس تبویب شده است؛ ولی در متن روایت 31 عبارت کوتاه یا چند سطری که معرّف شروع داستانی جداگانه است، با شنگرف کتابت شده‌اند.

آغاز روایت:

«الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحمَّد وَ آلِهِ وَ اَصْحَابِهِ اَجْمَعِیْنَ. اوّل، حمد و ثنا به آن خالق جهان و زمین [و] آسمان و روزی‌رسانندۀ انس و جان و پروردگار کون و مکان، پادشاه ازل و حکیم لم‌یزل بی‌چون و بی‌زوال و قادر ذوالجلال که ما را از کتم عدم به عالم وجود آورده و درود بی‌عدد به آن صدر بدر کائنات و خلاصه و زبدۀ موجودات، شایستۀ نزول طه و الْمُرْسَلَاتِ، عِقاب عصاة را مسبّب نجات و به آن صدر صُفّۀ صفا و به آن قُبّۀ مهر و وفا و مریض عِصیان را شفا و شفاعت‌خواه روز جزا اعنی به نام حضرت محمّد مصطفی صَلََّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّم که ما سِوادُ الوَجهان را پشت [و] پناه آمده‌اند و منقبت چهار یار عظام با اکرام».

پایان روایت:

«علی‌الصّباح، برخاسته گریۀ بسیار کرده به پیش نذیر آمدند، حکایت را بیان نمودند. نذیر گفت ای برادران، من نیز این‌چنین دیدم. ساعتی گریه و زاری کرده، چند آیت از کلام حضرت ملک‌العلّام خوانده، به روان ایشان بخشیده به ملاطیّه آمدند. بعده، نامه‌ای کرده به خلیفه فرستادند. به هر شهر و ولایت مسلمانان ختم قرآن کرده به روح پر فتوح سیّد بخشیدند، وَ اَللَّهُ أَعْلَم بِالصَّوَابِ».

کاتب پس از پایان یافتن روایت بطّال‌نامه در بخشی جداگانه با عنوان «اختتام»، دربارة داستان و اهمیت آن سخن می‌گوید. وی از سفارش مقام فرادست خود که از او با عنوان «وزیر جملة ملک» یاد کرده است، از خوانندگان عفو می‌طلبد و آنان را به درستی و اصلاح نسخه سفارش می‌کند. کاتب در انجام این بخش نیز نام خود و تاریخ کتابت نسخه را چنین ذکر کرده است: «محمّد ذکریّا بن محمّد لطیف جویباری به فرمایشِ وزیرِ جمله الملک؛ ترجمه ساخته سنۀ 1247».

نگارنده ازین اشارة «ترجمه ساخته» آشکارا نتوانست به یکی‌بودن هویّت، نام و نشان مترجم و کاتب پی برد؛ ولی به هر روی باید این گمان را در نظر داشت. نکتة مهم دیگر آن است که کاتب یا مترجم روایت در ترقیمه و انجام نسخه، اشاره‌ای به مشخّصات نسخة ترکی و نیز میزان دخل و تصرف آشکار خود در آن، نکرده است.

5ـ1 رسم‌الخطّ نسخه

در این روایت، گرایش کاتب را به پیوسته یا گسسته‌نویسی نمی‌توان دریافت؛ زیرا او در کتابت، نه بر پایة معیارهای نگارشی خاصّی، بلکه بیشتر ذوقی عمل کرده است. آشکارا این حالت را از مقایسة صورت کتابت کلماتی چون «حیرانمانده، نمیدانیکه، بیچون، بیعدد، شفاعتخواه، بیمقدار، میساخت، مبارکبادی» با «عزلت‌کده، دل‌گیران، پی‌روی، اندوه‌کین، عیش‌رانی، جوان‌مردان، سخن‌ها» می‌توان دریافت. کاتب ضبط تشدید را در بیشتر قسمت‌ها رعایت کرده است. از میان حروف چهارگانة فارسی «پ، ژ، چ» با سه نقطه و «چ» در اندک نمونه‌هایی به‌صورت «ج» و «گ» بدون سرکش کتابت شده‌ است. در بیشتر قسمت‌ها، ضمیر اشارة «آن» و حرف ندای «ای» به کلمات پس از خود پیوسته است «آندارم، آنروز، آنکوه، آنفرزند، آنکافر، آنغلامان، ایفرزند، ایجوان، ایشاه، ایکافر». همواره ضمیر شخصی «تو» و گاه ضمیر اشارة «آن» و کلمات دیگری به نشانة مفعولی «را» پیوسته است و به‌صورت «ترا، آنرا، دروازه‌بانرا، بی‌سروسامانانرا» نگاشته شده است؛ پیوستگی حروف اضافة «بر»، «از» و «او» نیز همچنین است و به‌صورت «برو/ ازو» تحریر شده است؛ گاهی نیز حرف «که» به کلمة پیش از خود پیوسته است «وقتیکه، کاریکه، آنانیکه، معبودیکه، اولیکه، آخریکه، باشیکه، بودیکه، یارانیکه».   

5ـ2 ویژگی‌های زبان‌شناختی

5ـ2ـ1 سجع و جناس

زبان روایت فارسی بطّال‌نامه ساده، روان و بی‌تکلّف است؛ ولی مترجم یا کاتب اشتیاق بسیاری به واج‌آرایی داشته است و بیشتر با پراکندگی همگن مصوّت‌ها و صامت‌ها در بخش پایانی عبارات، نغمه‌ای ایجاد می‌کند که ادبا آن را «سجع» نام نهاده‌اند. در برخی از کلمات دیگر، توزیع همگن صامت‌ها و مصوّت‌ها سبب اشتراک حروف و هم‌وزنی واژگانی شده است و آرایة بدیعی جناس را به وجود آورده است. این شگرد، به هنگام توصیف صحنه‌های رزم، برجستگی و تپش تندی به کلام داده است و در رجز و مفاخره نیز تأثیر بسیاری بر شنونده می‌گذارد؛ در هنگام راز و نیاز با پروردگار نیز لطافت سخن و صدق نیّت را افزونی چندانی بخشیده است. پردازنده در این سیر، از تتابع اضافات هم روی‌گردان نیست و گاه چهار تا پنج کلمه را به حالت اضافه، در پی هم آورده است. این ویژگی در بیشتر روایت‌های فارسی، بدین صورت وجود ندارد و این هنر داستان‌پرداز یا مترجم و ذوق سلیم او در جلب خوشایندی مخاطب است که انگیخته‌کردن کلامش را نمایان می‌کند.

«جوی‌های خون به هر طرف هامون چون جیحون راوان گردیده و های‌و‌های دلیران و آه [و] نالۀ نیم‌کشتگان به این گردون گردان پیچیده به در می‌رفت»؛ «آواز بردابرد بر فلک لاجورد در آن روز نبرد پیچیده بود»؛ «آن اسیران [از] مشقّت بند [و] زندان روی به درگاه حضرت ملک منّان آورده»؛ «ای بدکار، دست نگاه دار»، «ای نابکار مُردار، هر کاری که از دستت می‌آید دریغ مدار»؛ «سیّد پاک‌دین بر بالای زین چون میتین و یا چون مضمون رنگین»؛ «آواز طبل جنگِ طبّالانِ قیصر بی‌ناموس و ننگ به این طاق نیل‌رنگ».

5ـ2ـ2 مناجات‌ها

نکتة درخور توجه دیگری که در مقایسه با سایر روایت‌های داستانی فارسی و در ارتباط با کیفیّت زبان‌شناختی بطّال‌نامه مشاهده شد، علاقة بسیار داستان‌پرداز یا مترجم به مناجات‌‌گویی است. در حماسه‌های منثور ممتازی چون سمک عیار، داراب‌نامه و قران حبشی مناجات‌ها کوتاه، گذرا و یکنواخت است و اغلب انگیختگی بسیاری نیز ندارد؛ ولی مناجات‌ها در بطّال‌نامه در جایگاه خود و به زبانی آهنگین و لطیف بیان شده است و بی‌مبالغه گاه مخاطب را نیز با شخص مناجات‌‌کننده همراه و یک‌زبان می‌‌کند. محل پرداخت این روایت جایی جز ایران و احتمالاً در منطقة ماوراءالنّهر بوده است؛ به همین سبب زبان مناجات‌ها بیشتر خواجه عبدالله‌گونه است. حالات مناجات‌کنندگان هم بسیار نغز و خالصانه به تصویر کشیده شده است؛ زیرا خلیفه، بطّال و سایر مسلمانان به هنگام مناجات و دعا حتّی اگر سوار هم باشند، خود را به خاک می‌اندازند و به سوی قبله سجده می‌کنند. بااینکه دشمنان چند بار سید بطّال را به هنگام نماز و نیایش محاصره می‌کنند، او هیچ گاه نماز و دعا را ترک نمی‌کند. خدایش نیز یاری می‌کند و در زمان نماز و مناجات، ضربات مکرّر تیغ بابک خرم‌دین به بطّال بی‌اثر می‌ماند؛ گویی که سیّد بطّال رویین‌تن است.

«امام صاحب فتوح در مناجات درآمده. می‌گفتند که ای خدایی که عالم را به جز تو، خدایی نیست به مضمون وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ و ای معبودی که ترا شریک و همتایی نیست که لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ و ای زنده‌ای که ترا احتیاج به غذا نیست وَ هُوَ یُطْعِمُ وَلاَ یُطْعَمُ و ای عالمی که در علم تو خفایی نیست وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ، ای متکلّمی که در کلام تو صَوت و حرف، نوا و نغمه نیست وَ کَلَّمَ اللّهُ مُوسَى تَکْلِیمًا و ای حکیمی که درد بی‌آرام دل‌های مجروحان را به جز دوای مرهم تو، دوا نیست وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفینِ و ای کریمی که مراد هیچ نامرادی از درگاه تو ناروا نیست أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ، ای اوّلی که اوّل ترا بدایت نیست و ای آخری که آخر ترا نهایت نیست»؛ «ای صبور بی‌ملال و ای دانایی کلّ حال، ای غفّاری که مغفرت ترا به تقاضا احتیاجی نیست که به مضمون وَ کَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً و ای مونسی که بندۀ تو یک لحظه از تو جدا باشد و تو آن را تنها گذاری نیست که وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ. ای کریمی که مراد هیچ نامراد در درگاه تو ناروا نیست».

5ـ2ـ3 دعا و اجابت آن

دعا و مددخواهی از پروردگار یا شفیع قراردادن پیامبر(ص) و ائمّه علیهم‌السّلام که اندکی هم با مناجات‌ها تفاوت دارد، یکی از سنّت‌های فراگیر و مرسوم روایت‌های حماسی فارسی است که از بسیاری بسامد، بن‌مایه‌ای از اعجاز و کرامت به شمار می‌آید. این بن‌مایه از آن حکایت دارد که پهلوانی چون سیّد بطّال هر قدر هم توش و توانی فرادستانه و مهارت و خردی سمک‌گونه داشته باشد، باز هم خلل‌پذیر است و در برابر خواست لایتناهی زبون و عاجز است. بنابراین هر جا که پهلوان غازی دیگر و لشکریان اسلام، کاری نمی‌توانند انجام دهند، با بلندکردن دست به جانب آسمان، دعایی از سر اخلاص به جای می‌آورند و نغمة ایمان دل را در آهنگ دعای ایشان  به گوش چشم می‌توان شنود.

«سیّد عاجز آمده، روی به درگاه ملک‌العلّام آورده. گفتند الهی، عقبۀ روسیاه به بندگانت این چنین ظلم‌ها کرد، آن روسیاه را رسوا گردان و مرا به پیش مردمان شرمسار مگردان. درین حین، دری از تحت زمین پیدا گردید. سیّد درون آن خانۀ زمینی درآمدند. دیدند که دو رهبان درون آن خانه نشسته‌اند و چند بت دیگر در پیش نهاده، در سجده می‌باشند. سیّد دست و گردن آنها را بسته آن بت‌ها به گردن آن دو کافر آویخته، به پیش خلیفه آوردند».

5ـ2ـ4 رسم‌الخط

همة کلمات مختوم به مصوت بلند «ای» به صورت «ۀ» تحریر شده‌ است: «وسیلۀ = وسیله‌ای». مطابق گویش ماورالنّهری، مصوّت کوتاه زیر « ِ» در انتهای برخی کلمات به «ی» تبدیل شده است: «قمر سرعتی عطارد فطنتی تیزگوش چابک توسنی یاقوت زینی زهره جبینی بریشم رک آهو تک کم خوری بسیار دویی = قمر سرعتِ عطارد فطنتِ تیزگوشِ چابک توسنِ یاقوت زینِ زهره جبینِ»؛ «سری مهربابیل و سری شامسیّب را دیده = سرِ مهربابیل و سرِ شامسیّب را دیده». واو معدوله گاهی افتاده است: «نمک‌خار: خار در معنای ذلیل» و در برخی باقی مانده است: «خواستن در معنای بلندشدن». تلفّظ پاره‌ای از کلمات هم درخور توجه است: «هَندَسه، جُعبَه، بُروید، سُنین، بُنین و...».

در بیشتر قسمت‌ها، های نشان کسره «ه» در حرف «به» تأکید و اضافه حذف شده و «ب‍ » به کلمة پس از خود پیوسته است: «بآبا، بیکجا، بامرا، بآب، باین، باو، بآن، بعالم، بعدل، بآَمر، بآفتاب»، همچنان «ه» در کلمات مختوم به «گان/ گی» باقی مانده است: «مژده‌گانی، مرده‌گان، خاصّه‌گی»؛ ولی «ه» در همة کلمات مختوم به «ها»ی جمع، افتاده است.

کاتب در املای حروف متشابه مثل «د / ذ، س/ ص / ث، د / ذ، ت / ط، غ / ق، ت / ط، ظ/ ز، ة / ت» بیشتر جاها تسامح بسیار داشته است: «منازره = منظره، گنبذ = گنبد، خذمت = خدمت، صلیح = سلیح، سریّا = ثریّا، کسافت = کثافت، توغ = طوق، نهایة = نهایت، ترسوس = طرسوس»، نگارنده موارد مصطلح و رایج را به همان شکل حفظ کرد. گاهی الف ممدود «ا» به جای الف مقصور «ی» و به عکس، به کار رفته است: «مولی = مولا، مصطفا = مصطفی». کلمة «ایشان» گاه به‌تنهایی و گاه به هنگام جمع‌شدن با حرف اضافه یا کلمه‌ای دیگر به «شان» تبدیل شده است: «ازشان = از ایشان»، «بیم‌شان = بیم ایشان».

در برخی حروف مثل «ب / و، چ / ش، د / ت، ک / ق، ت / ی» ابدال رخ داده است: «نبشت = نوشت، کوچک = کوشک، کُشیت = کشید، پذیرت = پذیرد، کوبت = کوبد، لگتی = لگدی، نمیرت = نمیرد، زهره‌ ترق = زهره ترک، سَوغای = سوغات». نمونه‌هایی از اماله نیز مشاهده شد: «خدیوندگار = خداوندگار، سُنین = سَنان، بُنین = بَنان». مصوّت کوتاهِ پیش « ُ» در برخی کلمات به مصوّت بلند «او» تبدیل شده است: «خورسند = خرسند، کیموخت = کیمخت، خوردسال = خردسال، خوردک = خردک».در پنج مورد، «ه» های نشان کسره در حرف اضافة «که» به حرف «ی» تبدیل شده است: «گرگی کی در رمه افتد، اساطور کی پسر قیصر است و...». در برخی کلمات ادغام روی داده است: «بدین = به این، بدان = به آن». برخی کلمات نیز افزایش یا تخفیف حرف دارند و احتمالاً این حالت گاهی به سبب تلفّظ خاصی است که در محل کتابت (احتمالاً ماوراءالنّهر) رواج داشته است یا در اثر نقل صورت مستقیم از متن ترکی ایجاد شده است: «آلاخان ملاخان = آلاخان مالاخان / آلاخون بالاخون، کورونش = کرنش، جین = جِن، گیرداب = گرداب، سِلّی = سیلی، اندُهگین = اندوهگین، تردّود = تردّد، درآرند = درآورند، راوان = روان، بریشم = ابریشم، جانسوس = جاسوس، بحیل = بِحِل، کلیمه = کلمه، ملیکه = ملکه، حاکیم = حاکم، آخیر = آخر، عقیب = عقب، تعاقیب = تعاقب، نویشت = نوشت، نمی‌توانیست = نمی‌توانست، به طویل = به طول، اینتظار = انتظار، صیحّت = صحّت». کلمات ترکی به‌کار‌رفته در این روایت، گاه مصطلح و رایج و برخی هم برای نخستین‌بار مشاهده شد: «سنجق، قمچی، قورغان، بابیل، بایل، بیلدرگه، کورُک، مخونقد، یلوه، سروق، قوش، توب، بیگلاربیگی، ایاق، لاچین، طروق، میتین، طغرا، قراول، طغایی، توی». برخی واژه‌ها نیز ویژة منطقة آسیای میانه است: «قالین‌ = قالی، برابرای = برابرِ، باشش = سکونت، استقرار، پرتافتن = به دور انداختن، کفیدن = از هم باز شدن، کوشتین = کشتی، آرای = یارا، کُشاکُش، پرگاله = پاره‌ی پارچه، تا رفتن = رفته رفته و به تدریج، کاره باش = شروع کن، آماده رزم شو، در اینجا بودگی = آن‌که در اینجا ساکن است، دم نشستن = بر کنار بودن، خاموش شدن و دخالت نکردن، اشکنبه = شکنبه».

 

6ـ نتیجه‌گیری

با توصیفی که از دامنة نفوذ بطّال‌نامه در سه گسترة ادب عربی، ترکی و فارسی به عمل آمد و باتوجه‌به فراوانی و تنوّع زبانی نسخه‌های خطّی این حماسة منثور، به‌روشنی ضرورت و اهمیت شناخت این روایت حماسی در ادب فارسی احساس می‌شود؛ به‌ویژه آنکه این حماسه در سایر ملل هم‌جوار شناخته‌شده است.  نسخه‌های بسیار ترکی و ازبکی این روایت، از اقبال فراوان این حماسه در بین ترکان حکایت می‌کند؛ اما باتوجه‌به محدودیّت منابع در دسترس، با جست‌وجوی میدانی بیشتر، چند نسخة عربی دیگر نیز به این فهرست می‌توان افزود؛ البته راویان و مخاطبان عرب اقبالی به پرداختة راویان ترک نشان نداده‌اند و احتمالاً همین نویافته‌ها نیز صورتی فشرده یا مبسوط از روایت ذوالهمه خواهد بود. ارتباط این روایت با زبان و ادب فارسی وجه دیگری است که سبب امتیاز بطّال‌نامه شده است؛ همچنین موضوع‌قرارگرفتن آن در میان فارسی‌زبانان تاجیک و ترکمن و اقوام آسیای میانه نیز در این وجه امتیاز بی‌تأثیر نبوده است. با‌توجه‌به اصالت گونة زبانی فارسی- تاجیکی بطّال‌نامه، داده‌های درخور توجه زبان‌شناختی و واژگانی خوبی می‌توان به دست آورد که در گشایش بسیاری از پیچیدگی‌های متون دیگر به کار خواهد آمد. باتوجه‌به شواهد بررسی‌شده‌ در بخش زبان‌شناختی و رسم‌الخطّی نسخه، مجموعة ویژگی‌های زبانی نسخة فارسی بطّال‌نامه‌ با زبان گفتاری غیررسمی فارسی نزدیکی بیشتری دارد؛ البته در مقایسه با روایات دیگر منثور حماسی، راوی به آیات قرآن توجه بسیاری داشته است و تکیة زبانی روایت بر کلمات عربی است. ازنظر فرهنگی و جامعه‌شناختی و توجه به حضور عیاران و شگردهای این جمعیّت اخلاقی در بطّال‌نامه، مطالعات تطبیقی درخور توجهی میان عیارنامه‌های فارسی و آسیای میانه می‌توان انجام داد.

 

پی‌نوشت‌ها

1. Heinrich Leberecht Fleischer (1801-1888).

2. Richard Hartmann (1881-1965).

3. Georg Hüsing (1869-1930).

4. Brussel’s Byzantine historian.

5. Marius Canard (1888-1982).

6. Battle of Akroinon.

7. Hasan Koksal, Battalnâmelerde tip ve motif yapısı.

8. Battal Gazi ve Malatya Çevresi Halk Kültürü Sempozyumu.

9. Uluslararası Seyyit Battal Gazi Semineri bildirileri.

10. Yorgos Dedes. (1996). Battalnama: introduction, English translation, Turkish transcription, comentry and facsimile, USA: Haevard university press.

11. Mehmet Yilmaz. (2011). «The Functions Of Dreams In The Battal-Name, Digenes Akrites And David Of Sassoun», Turkish Studies- International Periodical For The Languages, Literature and History of Turkish or Turkic, Vol 6/1, pp. 1881-1893

12. Malcolm Cameron Lyons.

13. The Man of Wiles in Popular Arabic Literature: A Study of a Medieval Arab Hero.

14. Dhat al-Himma.

15. در فهرست دیگری از دست‌نوشته‌های شرقی آکادمی علوم تاجیکستان، زبان دو نسخة مذکور، ازبکی بازشناخته شده است (میرزایف، 1376: 2/679-680).

16. Kitab-I Sayyid Battāl Gāzī.

17. Manāqib-I Sayyid Battāl Gazi Manzūm

18. Battal Gazi destani

19. Sîrat- i Sayyid Battāl (Ethe, 1954: 2/1182) Seid Battal Gazi Historia.

20. Die Fahrten des Sayyid Battāl.

21. Ziya Şakir.

22. Necati Demir, Mehmet Dursun Erdem

 
1- «ابومخنف» [مدخل] (1380). دایرةالمعارف تشیّع ج 1، زیر نظر احمد صدر حاج سیّد جوادی، بهاءالدّین خرّم‌شاهی و کامران فانی، تهران: شهید سعید محبّی، چ 4.
2- ابومخنف، لوط بن یحیی (1395). بطّال‌نامه؛ حماسة جعفر بن حسین ملقّب بهسیّد بطّال غازی، تصحیح میلاد جعفرپور، تهران: علمی و فرهنگی (در دست انتشار).
3- امین، پرویز و علی‌اکبر دیانت (1383). «بطّال‌«، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ج12، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، 241-243.
4- بهرامیان، علی (1373). «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ج6، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
5- حسینی اشکوری، سیّد جعفر (1391). فهرست نسخه‌های خطّی کتابخانة مجلس شورای اسلامی، ج 49، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد کتابخانه‌ی مجلس شورای اسلامی.
6- دانش‌پژوه، محمّدتقی (1358). نشریة نسخه‌های خطّی کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران، کتابخانه‌های اتّحاد جماهیر شوروی، اروپا و آمریکا، ج 9، تهران: دانشگاه تهران.
7- دانش‌پژوه، محمّدتقی و اسماعیل حاکمی والا (1362).نشریة نسخه‌های خطّی کتابخانه‌ی مرکزی دانشگاه تهران، ج 10 و 11، تهران: دانشگاه تهران.
8- علی‌مردان، امر یزدان (1376). فهرست نسخ خطّی فارسی انستیتوی آثار خطّی تاجیکستان، زیر نظر سیّد علی موجانی، ج 1، تهران: مؤسّسة چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه.
9- موجانی، سیّد علی (1377). فهرست نامگوی نسخ خطّی مخزن حمید سلیمان؛ انستیتوی شرق‌شناسی ابوریحان بیرونی ازبکستان، قم: کتابخانة بزرگ حضرت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی(ره).
10- میرزایف، ای. ام و ای. ام. بولدیروف (1376). فهرست دست‌نوشته‌های شرقی در آکادمی علوم تاجیکستان2 ج، ترجمة گل‌نساء یعقوبی و نرجس اکبرداریان، ، قم: مؤسّسة نشر حدیث اهل بیت علیهم‌السّلام.
11- Blochet, Edgar. (1932). Catalogue des Manuscrits Turcs, Tome I, Nos 1-572, Paris: Bibliothèque Nationale.
12- Dorn, Bernhard & Rost, Reinhold. (1852). Catalogue des manuscrits et xylographes orientaux de la Bibliothèque impériale publique de St. Pétersbourg, St. Pétersbourg: Impr. De l'Académie impériale des sciences.
13- Ethe, Carl Herman. (1954). Catalogue of the Persian, Turkish, Hindustani and Pushtu Manuscripts in the Bodleian Library, Oxford: Clarendon Press.
14- Fleischer, Heinrich Leberecht. (1831). Catalogus Codicum Manuscriptorum Orientalium Bibliothecae Regiae Dresdensis, Lipsiae, F.C.G. Vogel.
15- Flügel, Gustav. (1865). Die Arabischen, Persischen und Türkischen Handschriften der Kaiserlich-Königlichen Hofbibliothek Zu Wien, Wien: K.K. Hof- Und Staatsdruckerei.
16- Lyons, Malcolm Cameron. (2012). The Man of Wiles in Popular Arabic Literature: A Study of a Medieval Arab Hero, 1st edition, Britain: Edinburg university press.
17- Nametak, Fahim. (1998). Catalogue of the Arabic, Turkish, Persian and Bosnian manuscripts, tome IV, London & Sarajevo: Al-Furqān Islamic heritage foundation London & Riasat of Islamic community in B&H Sarajevo.
18- Popara, Haso. (2008). Katalog of the Arapskih, Turkish, perzuskih and Bosanskih rukopisa, tome XVI, London & Sarajevo: Al-Furqān Islamic heritage foundation London & Riasat of Islamic community in B&H Sarajevo.
19- Rieu, Charles. (1888). Catalogue of the Turkish Manuscripts in the British Museum, London: Gilbert and Rivington.
20- Uri, Joanne. (1787). Bibliothecae Bodleianae codicum manuscriptorum orientalium videlicet Hebraicorum, Chaldaicorum, Syriacorum, Aethiopicorum, Arabicorum, Persicorum, Turcicorum, Copticorumque Catalogus, Oxonii: e typographeo Clarendoniano.