نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه تصحیح متون فرهنگستان زبان و ادب فارسی، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
The former researchers have corrected many texts, but in view of the contemporary researchers, by passing several years of their great work, it is necessary to correct some of these works, especially, when new manuscripts have obtained. The poetical work of Suzani Samarqandi that was corrected by Naser-al-din ShahHosseini is an ancient poetical work which needs re-correction. The comparison of some odes from Suzani with newly-found versions shows the necessity of re-correction of this poetical work. The errors which have entered in this poem have several reasons including: not having the correct version, not selecting the correct version of the text, inaccuracy in reading , printing errors, omitting or changing the place of odes or couplets, mixing different odes with each other, mixing the Suzani’s poems by the others poems. A part from these, there are more different couplets and odes, too, which, in spite of being in different Suzani’s poetical work versions undoubtedly belong to him, are not observed in printed versions. No available ancient manuscript from Suzani is available now, as other pioneers in Persian literature. Therefore, in this study, in order to solve his poems difficulties, in addition to using manuscripts, we have used dictionaries and anthologies.
کلیدواژهها [English]
1ـ مقدمه
تاجالشعراء محمد بن علی سوزنی سمرقندی، شاعر نیمة نخست سدة ششم هجری است. او در ابتدا به پیروی از طیّان، شاعر هزلسرای ایرانی، به هزل و هجو پرداخت؛ سپس توبه کرد و اشعاری جدّی سرود. سوزنی به شیوة فرخی شعر میسراید و آسانی و سادگی خیال فرخی در شعر او آشکار است؛ با وجود این سادگی، کاربرد برخی واژههای کهن فارسی، ترکی و عربی، به ابهام شعر او انجامیده است.
دیوان سوزنی به سبب لغات خاصش از مراجع مهم فرهنگنویسان است. گاه بیتی از سوزنی، تنها شاهدِ واژهای در فرهنگهاست. مقابلة دیوان چاپی سوزنی با نسخههای نویافته، ضرورت تصحیح دوبارة دیوان را نشان میدهد.
نسخة کهنی از دیوان این شاعر در دست نیست. نسخههایخطی دیوان او به روزگار قاجار، یعنی دورة دوم بازگشت ادبی متعلق است که به ادبیات کهن توجهی دوباره شد. این مسئله دربارة پیشگاهنگان دیگر شعر فارسی مثل فرخی، منوچهری، قطران و... نیز صادق است. در این مقاله، بر اساس جنگهای شعری، نسخههای خطی دیوان و نیز فرهنگها به تصحیح ابیاتی از سوزنی پرداخته شد. با استفاده از منابعی ابیات سوزنی تصحیح شد؛ این منابع عبارت است از:
الف) جنگها
ـ «ح»: منتخب اشعار 17 شاعر، کتابت: 695 ق، کاتب: منصور بن کمالالدین الحسینی، کتابخانة مجلس «شمارة 87834»،خط: نسخ، دارای 9 قصیده از سوزنی؛ از امتیازهای این جنگ، علاوه بر تاریخ کتابت کهن، دقت کاتب در ضبط واژههای کهن است.
ـ «گ»: جنگ گنجبخش، کتابت: قرن 7ق، بینام کاتب، کتابخانة گنجبخش «شمارة 14456»، خط: نستعلیق ابتدایی؛ شامل ابیات پراکندهای از سوزنی (صص 14، 72، 134 ـ 136)؛ از جنگهای تاریخدار کهن.
ـ «ن»: جنگ نقیب شیرازی بیش از 80 شاعر، کتابت: 827 ق، کاتب: محمودشاه نقیب، کتابخانة دانشگاه کمبریج، میکروفیلم «شمارة 834» دانشگاه تهران؛ شامل 5 قصیده از سوزنی؛ خط: نستعلیق ابتدایی، کاتب این جنگ نسبتاً دقیق بوده است (ن. ک. بشری، 1385: 521 ـ 598).
ـ «ص»: مجموعة شعرا 33 شاعر، با مهر: شاه عبّاس صفوی (سلطنت1052 ـ 1078ق)، بینام کاتب، کتابخانة سالتیکوف شچدرین «شمارة 322»، متعلق به بقعة شیخ صفی؛ خط: نستعلیق نزدیک به شکسته؛ کاتب در ضبط واژههای غریب کهن دقت بسیاری داشته است.
ـ «م»: مجموعه، با قطران، کتابت: 1257 ق، کاتب: عبدالوهاب بن محمد حسین بن اصفهانی، کتابخانة مجلس «شمارة 62922»؛ خط: شکستهنستعلیق؛ از برگ 82 تا 140 اشعار سوزنی است؛ از امتیازهای این مجموعه، حجم ابیات، ضبط صحیح واژههای کمکاربرد عربی و نیز حل برخی از افتادگیهای دیوان است.
ـ «مج»: مجموعة اشعار 36 شاعر، بیتا، بینام کاتب، کتابخانة مجلس «شمارة 11390»؛ خط: شکستهنستعلیق، شامل 10 قصیده و 2 قطعه از سوزنی؛ حفظ واژههای کهن ترکی شعر سوزنی.
ب) دیگر نسخهها
ـ «هـ»: دیوان حکیم سوزنی، کتابت: 1261 ق، کتابخانة مجلس «شمارة 23594».
ـ «ق»: قصاید سوزنی سمرقندی، بیتا، بینام کاتب، کتابخانة ملی «شمارة 1054712».
ـ «آ»: دیوان سوزنی، بیتا، بینام کاتب، کتابخانة ملی «شمارة 32113».
ـ «ب»: دیوان سوزنی، بیتا، بینام کاتب، کتابخانة ملی «شمارة 32756».
ـ «ج»: دیوان سوزنی، بیتا، بینام کاتب، کتابخانة مجلس «شمارة 80739».
این 5 نسخه، علاوهبر 8 نسخهای است که شاه حسینی در تصحیح، از آنها بهره برده است. تاریخ این نسخهها مشخص نیست؛ اما باتوجهبه ویژگیهای ظاهری و سنجش آنها با نسخههای تاریخدار دیگر، میتوان گفت در دورة دوم بازگشت ادبی کتابت شده است.
1ـ1پیشینة تحقیق
1ـ1ـ1 پیشینة تصحیح دیوان
دیوان سوزنی، به اهتمام ناصرالدین شاه حسینی، در سال 1338 شمسی تصحیح شد. استقبال زیادی از این چاپ به عمل نیامد و نقدهایی بر آن نوشته شد. در سال 1344 شمسی مصحّح بار دیگر همان چاپ (دفتر نخست: اشعار جدّی سوزنی)1 را منتشر کرد و خود نقدگونهای بر چاپ پیشین نوشت.
1ـ1ـ2 پیشینة نقد دیوان تصحیحشده
فقیهی عراقی در آذرماه 1338، نقدی بر دیوان چاپی نوشت و از غلطهای بیشمار کتاب و افتادگی کلمات، موجزبودن شرح حال شاعر و شاعران معاصر و ممدوحانش، رعایتنکردن ترتیب حروف تهجّی قوافی در تنظیم قصاید، قطعات و رباعیّات و نقصهای فهرست لغات و ترکیبات، سخن گفت (فقیهی عراقی، 1338: 354 ـ 358). در دیماه همان سال محجوب نیز با زبانی طنزآمیز در نقد دیگری، متن تصحیحشده را «هجوی مؤثر و گزاینده» دربارة سوزنی خواند (محجوب، 1338: 550 ـ 559). البته دیوان چاپی ضعفهای دیگری نیز دارد که از آن جمله است: استفاده از نسخههای متأخر و بیتوجهی به جنگهای شعری کهن، خطاخوانی نسخهها، بیدقتی در ذکر نسخهبدلها، ترجیح شماری از نسخهبدلها بر متن چاپی، بیتهای نویافتة ذکرشده در نسخهبدلها که نبود آنها در متن موجب گسستگی معنایی است، ترجیح ضبط فرهنگها بر متن چاپی و خطا در ضبط فرهنگها.
دیگران نیز در ضمن پژوهشهای زبانی ـ ادبی، به تصحیح ابیاتی از دیوان پرداختهاند؛ برای مثال، تفضّلی در مقالة «دو واژة پارتی از درخت آسوری...» (1345)، پورداوود در «زین، ابزار، کمان و تیر» (1346)، هنر در «هند، شناسة فعل» (1370) و رضایی باغبیدی در «بررسی چند واژة دخیل هندی در شعر فارسی»2 (1375) و... ؛ اما بهطورکلی آثار و پژوهش دربارة تصحیح و نقد شعر سوزنی، بسیار اندک است.
2ـ تصحیح ابیاتی از دیوان
الف) نداشتن نسخة صحیح
شماری از واژههای کهن موجود در نسخههای خطی سوزنی، در متن چاپی نیست؛ ناآشنایی کاتبان و پژوهشگران با این واژهها به تحریف یا تصحیف آنها انجامیده است؛ برای نمونه:
* از کلک توست نصرت دین محمّدی |
|
گو بهر دفع خصم تو کلکم حسام تست
|
بر اساس «ح» صورت صحیح مصراع دوم چنین است: «ایتوک ده به شاه که کلکم حسام توست». «اِیتُوک: مژده، نوید (خلفتبریزی، 1361: ذیل ایتوک). فرهنگ انجمنآرا این مصراع را به همین صورت، ذیل «ایتوک» آورده است. بیت از قصیدهای در مدح وزیر شمسالملک است؛ شاعر خطاب به او چنین میگوید: قلم تو موجب پیروزی دین اسلام است؛ به شاه مژده بده که قلم من شمشیر تو خواهد بود. اصلِ «برتری ضبط دشوارتر» نیز ضبط «ایتوک» را تأیید میکند.
* نشانه کردم خود را به گونهگونه گناه |
|
نشانة چه که برجاست تیر خذلانم
|
بیت به این صورت مبهم است. در «ن» بهجای «برجاست»، «برجاس» آمده است. «بُرجاس:4 آماجگاه و هدف تیر» با نشانه و تیر در یک خانوادة معنایی است. در فرهنگ جهانگیری آمده است: چوب بلندی که در روزهای عید و جشن بر پا میکنند و چند کدوی طلایی یا نقرهای بر آن میآویزند؛ تیراندازان با اسب میتازند تا در برابر کدوها قرار گیرند؛ سپس بهسوی آنها تیر میاندازند؛ تیر هر کس به آنها بخورد، آن کدوها، اسب و خلعت، از آنِ او خواهد بود؛ همچنین (نک. محمّدی، 1338: 28). به نوشتة صاحب برهان در ذیل برجاس، نشانة تیر اگر در هوا نصب شده باشد، برجاس و اگر در زمین باشد، هدف نامیده میشود. برجاس باز هم در شعر سوزنی آمده است. این بیت در متن چاپی نیست و به نقل از لغتنامه، ذیل برجاس، چنین است:
چون به سوی دل او تیر سؤال سائل |
|
تیر غازی برود راست به برجاس و هدف |
* واندل که در میان دو چله به کین تست |
|
در وی رسد ز قوس فلک زخم بیلکی
|
در میان دو چلّه یا زه کمانبودن دل معنایی ندارد. صورت صحیح بیت بر اساس «مج» و نیز لغتنامه چنین است:
وان دل که در میان دو بیله به کین توست |
|
در وی رسد ز قوس و قزح تیر بیلکی |
«بِیلِه/ بِیلَه: دو سوی سینه»؛ معنی بیت چنین است: [امیدوارم] در دل کسی که در سینه، دشمنی تو را میپروراند، از قوسوقزح، تیر بیلَکی ـ تیرى که بیله یعنى پیکانِ سرپهن در آن درنشانده باشند ـ برسد. موسیقی «بیله» و «بیلکی» نیز مؤیّد درستی ضبط بیله است.
علاوهبر تحریف و تصحیف واژههای کهن، نسخههای خطی سوزنی در شواهد بسیاری، صورت صحیحی از بیت ارائه میدهند که در متن چاپی موجود نیست؛ برای مثال در ابیاتی شکایتگونه و آمیخته به مزاح از سوزنی آمده است:
* جز او به من صلت گندمین همینرسد |
|
وکیـل او را گویـی جز او جوالـق نیست |
مزاح و طیبت کردم بدان تو را که دلم |
|
به از شنیدن آن هیچگونه شایق نیست
|
این دو بیت به این صورت معنایی ندارد. صورت صحیح آنها بر اساس «ج» چنین است:
چرا به من صِلَت گندمش همینرسد؟ |
|
وکیـل او را گویی خر و جُوالِـق نیست |
مزاح و طیبت کردم نداند آن که دلم |
|
به نارسیدن آن هیچگونه ضایق نیست |
دهخدا ذیل «جُوالِق: جوال، کیسهای بزرگ از پارچهای خشن» صورت صحیح بیت نخست را آورده است. معنی بیت چنین است: چرا صلة گندم ممدوح به من نمیرسد؛ شاید کارگزار او اسباب رساندن این صله یعنی خر و جوالق را ندارد. شوخی کردم، آیا ممدوح نمیداند که دلم از نرسیدن صله ضایِق، تنگ، نیست؟!
* یک پخته نی که گویدم ای خام پرستیز |
|
حور و سریر و تکیه بود در ره سعیر
|
بیت در قصیدهای با محتوای توبه و انابت است. «خام پرستیز» تصحیفی از «خامپوستین: ابله، احمق» است. صفت مرکب «خامپوستین» بار دیگر در شعر سوزنی (همان: 477) آمده است:
با او چراغ دولت خصمش نداد نور |
|
|
|
کان خامپوستین به لب اندر چراغ کرد |
|
بدوانی (م 1004؟ق) نیز این ترکیب را آورده است (بدوانی، 1379: 1/78):
این دو سه حرف مختصر زین سگ پیر کن قبول |
|
|
|
کاین سگ خامپوستین در ره توست منسلک |
|
تقابل خام با پخته نیز تأیید دیگری بر درستی خام در این ترکیب است. صورت صحیح این بیت بر اساس تصحیحی التقاطی از «م»، «ق»، «آ» و «ب» چنین است:
یک پخته نی که گویدم: «ای خامپوستین |
|
حور و سریر و تکیه بود در ره سعیر5؟!» |
معنای بیت: انسان باتجربه و کاردانی نیست که به من بگوید ای ابله! بر سر راه دوزخ کی حور و سریر و تکیهگه است؟!
* از حوریان چو عرصة جنّت شود زمین |
|
چون بگذراند از بر وی عارض نظیر
|
«نظیر» بار دیگر در قافیه آمده است و مصراع دوم نیز بیمعناست. بر اساس «ص»، «مج» و «ن» صورت صحیح بیت چنین است:
از خرّمی چو عرصة جنّت شود زمین |
|
چون بگذراند از بر او عارض مطیر |
«عارض: ابر»، «مطیر: باران» و «عارض مطیر: ابر بارانی» است. «ابر مطیر» در شعر سوزنی، جای دیگری نیز آمده است (ر.ک. همان: 116).
* جز آینه که کند گلرخا تو را معلوم |
|
که از حبش حشم آرد بدست کردن روم
|
مصراع دوم بدین شکل بیمعنا است؛ صورت صحیح آن بر اساس تصحیح التقاطی از «م» و «هـ» چنین است: «...که از حبش حشم آمد به نیستکردن روم»؛ حبش استعاره از خط و روم استعاره از چهره است: سیاهی خط موجب نابودی سپیدی چهره شد. همانند این تصویر در شعر سوزنی آمده است:
میـر خـوبـان کـشیـد نامعلوم |
|
حشـم زنـگ در حـوالـی روم |
گشت پوشیده زان سواد حشم |
|
عدل نوشیروان به ظلم سدوم6
|
در «ب» (ص15)، در مطلع قصیدهای نویافته از سوزنی «سپاه زنگ»، استعاره از خط است:
به گرد عارض آن ماهروی و چاهزنخ |
|
سپاه زنگ درآمد بهسان مور و ملخ |
این تصویر در شعر دیگران نیز سابقه دارد:
بر رخت از زنگ سپاه آورند |
|
سربهسر افسونگر و افسانهبر
|
||
ایمن ز عارض تو این خطّ سیاه تو |
|
گویی که به روم آمد از زنگ، سپاهِ تو
|
||
* به درد رشته رنجوری و بدرخ |
|
به جزع دیده دور از رشته هشته
|
||
این بیت در هر دو چاپ خطاست؛ صورت صحیح آن بر اساس «م» چنین است:
به درد رشته رنجور و به رخ زرد |
|
به جزع دیده دُر از رشته هشته |
رشته بیماریای است که بر اثر آن جوشهایی تاولمانند و پرآب بر سطح پوست پدید میآید. این جوشها پس از مدتی سوراخ میشود و از آن مایع سرخرنگی مایل به سیاه خارج میشود (ابنسینا، 1389: 6/393). جَزع نیز مهرة یمانی سیاه و سفید است که به سبب سیاهی و سفیدی مجازاً به معنای چشم به کار میرود.
معنای بیت: از بیماری رشته رنجور و زرد شده است و به سبب این بیماری از دیدگان اشک میریزد.
در ادامه به سبب فراوانی شواهد، نمونههای دیگر بهطور مختصر بیان میشود؛ ابتدا صورت غلط چاپی و سپس در برابر آن صورت صحیح ثبت میگردد. در پینوشت نیز نکتههای نیازمند به توضیح نوشته شده است:
دیوان چاپی |
نسخههای خطی |
ور بار حلم تو به زمین برنهد خدای |
ور بار حلم تو به زمین برنهد خدای |
در ملک تو پسنده نکردند بندگی |
در مُلْک تو پسنده نکردند بندگی |
تا لوح آسمان چک ارزاق خلق شد |
تا لوح آسمان چک ارزاق خلق شد |
چون طبع را مخیّم کردی به زهد و پند |
چون گفت و طبع را تو مخمّر کنی به زهد |
پادشاها این مناجات از میان جان بهصدق |
پادشاها این مناجات از میان جان بهصدق |
آن را که به تیمار وی آمد نکند چرخ |
وان کس که به زنهار تو آمد نکند چرخ |
جز مدح تو گر نقش کنم بر کاغذ |
جز مدح تو گر نقش کنم بر کاغذ |
در کفت کفّة مروّت را |
دو کفت کعبة مروّت را |
ب) انتخابنکردن صورت صحیح نسخهها
* من کمان را و خداوند کمان را بکشم |
|
گر خداوند کمان زال و کماندار حجیر
|
بیت در تفاخر سوزنی به شعر خویش است؛ بیت پیش از آن چنین است:
که کشد گویی در شعر کمانِ چو منی |
|
من که با قوّتِ بهرامم و با خاطرِ تیر |
«حُجَیر» یا «هَجیر» پسر قارن بن کاوه یا پسر گودرز است که هیچیک با کمانداری ارتباطی ندارند. بنابر گزارش مصحّح در نسخههای «ع» و «م» چاپی، «کماندار حجیر»، بهترتیب، «کمانکش کنجر» و «کشکنجر» آمده است که صورت صحیح آن یعنی کمان کشکنجیر را از آنها میتوان دریافت.15 در مصراع نخست دو جزءِ کمان و خداوند کمان وجود دارد؛ در مصراع دوم نیز همان دو جزء تکرار شده است: اگر خداوند کمان، زال و اگر کمان کشکنجیر باشد. کَشکَنجیر،16 با بسط معنا، در متون نظم و نثر کهن، به معنی نوعی کمان کلان و قوی آمده است (نک. انوری، 1347: 272). صورت صحیح بیت چنین است:
من کمان را و خداوند کمان را بکَشم |
|
گر خداوند کمان زال و کمان کُشکَنجیر |
در این بیت سوزنی به شعرش و بیهمآوردی خود در عرصة شاعری تفاخر میکند: اگر کماندار، زال و کمان او نیز بسیار قوی و سخت باشد، من کشندة آن کمان سخت خواهم بود و صاحب کمان را نیز نیک در هم خواهم کشید.
* ابیات خرسر است شترگربه خوشترک |
|
نام و لقب گرفت لقب قلب و نام ننگ
|
سهو کاتب موجب افتادگی دو مصراع شده است. این بیت از قصیدهای در هجو خمخانة جلالی از شاعران همعصر سوزنی است. صورت صحیح این بیت در گزارش نسخهبدلهای چاپی نیز آمده است و بر اساس «م» و «هـ» عبارت است:
ابیات خر سرست شترگربه زانکه هست |
|
نشخوارزن چو اشتر چون گربه تیزچنگ17 |
خر خم پلنـگ شیر شترگربه، خر سرک |
|
نام و لقـب گرفت و لقب قلب و نام ننگ |
سوزنی مکرّر به هجو خمخانه و شعرش پرداخته و او را «خر سر» و «خر خم» خوانده است (همان: 16).
«شترگربه: نامتناسب»؛18 «شعر یا حدیث شترگربه» در نظم و نثر فارسی آمده است:19
بیتکی چند میتراشیدم |
|
زین شترگربه شعر ناهموار
|
||
بدین حدیث شترگربه هم روا باشد |
|
اگر به حضرت او این صداع ننمایی
|
||
معنی بیت: ابیات خمخانه، نامتناسب و ناهمگون است و غثّ و سمین فراوان دارد.
* حس بود در لفظ تازی گرگ و اندر شاعری |
|
|
|
کوک زن بر سوزنی گر شیر آید لفظ حس
|
|
بیت به این صورت بیمعنی است. «گرگ» محرّف «کوک» و «حس» مصحّف «خس» است. «کوک» (کاهو) را در عربی «خس» میگویند (اسدی طوسی، 1319: ذیل کوک)؛ (خلف تبریزی، 1361: ذیل کوک). صورت صحیح بیت بر اساس «ح» و نیز گزارش نسخهبدلهای چاپی به نقل از فرهنگ سروری چنین است:
خس بود در لفظ تازی کوک و اندر شاعری |
|
|
|
کوک زن20 بر سوزنی گر خوش نراند لفظ خس |
|
نمونههای دیگر از این نوع عبارت است از:
متن چاپی |
نسخهبدلهای چاپی |
کز وجه زمینبوس در گاه و سرایت |
کز وجه زمینبوس ز دیوار سرایت |
ستم نماند و ستمکاره نیز و سرکش هم |
ستم نمانْد و ستمکاره نیز و سرکش هم |
چندانت بقا باد که ناید عدد سال |
چندانْت بقا باد که ناید عدد سال |
غلام نیست به فرمان خواجه رام چنانک |
غلام نیست به فرمان خواجه رام چنانک |
ج) خطاخوانی
* به حق سورة حمیم و سورة طه |
|
که هست ظالم را جای جیم و حی با میم
|
مصراع دوم به این صورت نادرست است. در «م» صورت صحیح آن چنین است: «که هست ظالم را جا جیم و حا و یا و میم». جیم، حا، یا و میم (جحیم)، از نامهای دوزخ است.
* چون نباشد شاعر منحولکار شعردزد |
|
گر گذارد قافیت را تنگنایی در جرس
|
«تنگنایی» محرّف «بیگناهی» و «جرس» مصحّف «حرس» است. صورت صحیح مصراع دوم بر اساس «ح» چنین است: «کی گذارد بیگناهی قافیت را در حرس».
معنی بیت: سوزنی اهل سرقت شعری نیست و هیچگاه در تنگنای قافیه گرفتار نخواهد شد. سوزنی در این بیت و بیت پیش از آن به شعر خود تفاخر میکند:
سوزنی اسب قوافی راند در میدان تنگ |
|
تا خر خمخانه بیهوده نجنباند جرس |
نمونههایی دیگر از این نوع عبارت است:
دیوان چاپی |
نسخههایخطی |
گر بر سر ماهست قصائی که بباشد |
گر بر سر ما هست قضایی که بباشد |
خشم وی است دوزخ و خشم ورا اثر |
خشم وی است دوزخ و خشم ورا اثر |
دشمن جاه تو در دل تیرگی دارد چو شب |
دشمن جاه تو در دل تیرگی دارد چو شب |
گر بوی خُلق تو به خسک بر گذر کند |
گر بوی خُلق تو به خسک بر گذر کند |
همواره بود از نفس سرد جسودش |
همواره بود از نفس سرد حسودت |
د) جابهجایی و حذف مصرعها یا بیتها
قصاید نویافتهای در نسخههای خطی سوزنی آمده است که اینجا مجال پرداختن به آنها نیست؛ اما مصرعها و بیتهایی از قصاید در متن چاپی افتاده و به ابهام بیت انجامیده است:
* در سخا و کرم را گشاد بر همه خلق |
|
مگر بر آنکه زبانش جری و ناطق نیست
|
ارتباط دو مصرع به این صورت مشخص نیست و از بیت مفهومی منفی نسبت به ممدوح برمیآید. بر اساس «م» و «ج»، دو مصراع افتاده است که افزودن آنها به حل بیت میانجامد:
در عطـا و کـرم را همـاره بر همـه کس |
|
کـف عطـاده او فاتـح است و غالق نیست |
ثنا و مدحت او واجب است بر همه خلق |
|
مگر بر آنکه زبانش جریّ و ناطق نیست |
غالق اسم فاعل از غَلَقَ، در معنای بسته و در تقابل با فاتح، در فرهنگهای مشهور فارسی نیامده است. گویا ناآشنابودن این واژه برای کاتب نسخه موجب حذف مصراع شده است.
* نهال خواب و امید از خیال ببریدم |
|
چنان شدم که ندانست کس مرا ز خیال
|
صورت صحیح متن بر اساس «ح» چنین است:
نهال خواب مرا سیل دیده برد چنانک |
|
|
|
نه خواب ماند و قرار و نه هوش ماند و نه هال |
|
رسید خواب و امید از خیال ببـریـدم |
|
|
|
چنان شدم که ندانـست کـس مـرا ز خـیـال |
|
یکیبودن واژة دوم (خواب) در هر بیت، به خطای دید کاتب و حذف یک بیت انجامیده است. «نهال» در بیت نخست به معنی بستر و «هال» در مصراع دوم به معنای آرامش و قرار است.
* به حسب حالم منجیک ترمذی گفته است |
|
که از تخلّص مدح مؤیّد ابن جمال
|
دو مصراع به این صورت پیوند معنایی با یکدیگر ندارد. این بیت از قصیدهای در مدح مؤیّدالدین است و بر اساس «ح» صورت صحیح متن چنین است:
به حسـبحالم منجیک ترمذی گفته است |
|
«مرا ز دیده بکرد آفتاب خواب زوال» |
جمال من نه ز تضمین شعر منجیک است |
|
که از تخلّـص مدح مؤیّد ابن جمال |
مصراع دوم بیت نخست، تضمین مصرعی از منجیک، شاعر نیمة دوم قرن چهارم، است:
مرا ز دیده گرفت آفتاب خواب زوال |
|
کجا برآمد خیل ستارگان خیال
|
|||
* ز بعـد توبـه درآیم به خدمت علما |
|
بدانکه از دل و جان دوستدار ایشانم |
|
||
به زهد سلمان اندر رسان مرا ملکا |
|
از آنکه از دل و جان دوستدار سلمانم
|
|
||
به نظر میرسد کاتب دچار سهو شده است. صورت صحیح بیت بر اساس «ص»، «م» و «آ» چنین است:
ز بعد تـوبه درآیم به خدمـت علما |
|
بدانکه از دل و جان دوستدار ایشانم |
به زهد سلمان اندر رسان مرا ملکا |
|
چـو یـافتم ز پدر کـز نـژاد سـلمانم |
عوفی نیز در لبابالألباب (1389: 552) این صورت صحیح را آورده است. سوزنی خود را از نوادگان سلمان فارسی میداند و در جاهای دیگری نیز به آن اشاره دارد:28
تو از نژاد و تخمة سگبان قیصری |
|
من از نژاد سلمان یار پیمبرم |
||
اگر به نسبت سلمانیم ز روی پدر |
|
نسب چه سود چو گوید فلک فلاانساب
|
||
* ز عشق روی بغدادی نگاری |
|
مرا از دیدگان بگشاد دجله |
||
ورا بی دجله بغدادست دوزخ |
|
مرا از دیدگان بگشاد دجله
|
||
مصراع دوم بیت دوم بر اساس «گ» چنین است: «مرا دو دیده بی بغداد دجله».
گاه بیتهایی از قصاید مختلف با یکدیگر آمیخته شده و در ضمن یک قصیده آمده است:
* بسم ز نرگس سیراب و لالة خودروی |
|
|
|
که نرگس بت من لاله درکشید به روی... |
|
ستاره نامی و مه عارضی و غالیه موی |
|
|
|
مه و ستاره گرفت از تو نور و غالیه بوی
|
|
این دو بیت در متن چاپی در یک قصیده آمده است. تکرار قوافی آنها و نیز قافیههای مکرّر ابیات دیگر مثل روی، اوی، خودروی، بوی، نشان آن است که این ابیات از دو قصیده است؛ بر اساس «م»، دو قصیده در هم تلفیق شده و بیت دوم مطلع قصیدهای دیگر است.
هـ) آمیختن شعر سوزنی با شعر دیگران
شعر سوزنی گاه با شعر شاعران کهن دیگر آمیخته است؛29 برای مثال، غزلی در دیوان او با این مطلع آمده است:
* ای جفت دل من از تو فردم |
|
وی راحت جان ز تو به دردم
|
این غزل در «م» و «ج» آمده است و منسوب به سوزنی است؛ اما در دیوان خاقانی (1357: 641) نیز همین غزل آمده است؛ البته صورت صحیحتر این غزل، در دیوان خاقانی مشاهده میشود. در لغتنامة دهخدا (1383) ذیل «شناختن» بیتی از همین غزل منسوب به سوزنی آمده است:
بر کوه بیازمای یکبار |
|
تا بشناسی که من چه مردم |
در نسخههایخطی نیز آمیختگی شعری سوزنی با دیگران مشاهده میشود. در نسخة مجمعالأشعار، صفحة 188، قصیدهای با این مطلع است:
زهی زمانة نامهربان نادرهکار |
|
زهی سپهر فسونساز ناکس غدّار |
این قصیده به خطا به نام سوزنی آمده است؛ حال آنکه این قصیده از مجد همگر است.
3ـ نتیجهگیری
ناصرالدین شاه حسینی نزدیک به نیم قرن پیش دیوان سوزنی را تصحیح کرد و اکنون پس از این فاصلة زمانی دوباره نیازمند تصحیح است؛ بهویژه آنکه پژوهشهای اندکی دربارة سوزنی و شعرش انجام شده است. دیوان چاپی مشکلات فراوانی دارد: غلطهای چاپی، ایجاز مخل در مقدمه، رعایتنکردن ترتیب حروف تهجّی قوافی در تنظیم اشعار، اشکال در تنظیم فهرستها، خطاخوانی نسخهها، بیدقتی در ذکر نسخهبدلها، برتردانستن شماری از نسخهبدلها بر متن چاپی، برتردانستن ضبط فرهنگهای استفادهشده بر متن چاپی، خطا در ضبط فرهنگها و استفادهنکردن از جنگهای شعری کهن.
استفاده از نسخههای نویافتة دیوان و نیز جنگهای شعری کهن، همراه با جستوجو در منابع شعری و غیر شعری همعصر شاعر و نیز تأمل بر فرهنگهای فارسی، علاوهبر قصاید و ابیات نویافته، صورت منقّحتری از شعر سوزنی ارائه میدهد؛ زیرا نسخههای سوزنی، به سبب تأخر زمانی بهتنهایی در حل مشکلات دیوان راهگشا نیست؛ این مسئله بهویژه در کشف واژههای کهن صادق است.
پینوشتها
1. گویا مصحّح مقدمة چاپ اشعار هزلآمیز را نیز فراهم آورده بود (سوزنی سمرقندی، 1344: هجده)؛ اما این دفتر منتشر نشد.
2. در این مقاله بیتی از سوزنی به نقل از لغتنامه برای شاهد واژة هندی «سوس: سوسمار، نهنگ، خوک دریایی، گراز ماهی» آمده است:
مستغرق نعیم ویاند اهل هنگ و هوش |
|
از غم نجات یافته چون سوس از نهنگ |
از نظر ما، «سوس» در اینجا غریب است؛ این بیت از قصیدهای در مدح میر عمید عمر برگرفته شده است؛ شاعر تأکید میکند همه از نعمتهای ممدوح برخوردارند و از غم ناداری نجات یافتهاند، چنانکه یونس از ماهی نجات یافت. در این تشبیه مرکب، نجات مردم از غم ناداری به نجات یونس از ماهی مانند شده است. هنر شاعری اقتضا میکند که شاعر تناظر مردمان یعنی اهل هنگ و هوش و یونس را ازنظر انسانبودن مراعات کرده باشد؛ همچنین «سوس» و «یونس» در کتابت بهسادگی به یکدیگر تبدیل میشود و کاربرد سوس در شعر سوزنی بیسابقه است. از سویی دیگر تصاویر شاعرانة سوزنی و دیگران از یونس و نهنگ یا نون و انعکاس این تصویر در ادب فارسی، خود تأییدی بر درستی «یونس» است:
دلم خسته و بستة زلف او شد |
|
چو نون از سر شست و چون یونس از نون
|
3. در ذکر منابع برای اشعار سوزنی دو تاریخ 1338 و 1344 ذکر شده است. 1338 تصحیح و چاپ نخست دیوان شاعر و 1344 چاپ دوم دیوان است.
4. همة فرهنگنویسان فرهنگهای فارسی و عربی، این واژه را معرّب از فارسی دانستهاند؛ اما بهگمان برخی، اصلی یونانی دارد (نک. ادّیشیر، 1908: 18).
5. سه جزء «حور»، «سریر» و «تکیه/ تکیهگه» برگرفته از قرآن است؛ چنانکه در آیة 20 سورة طور آمده است: «مُتَّکِئِینَ عَلَى سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِینٍ» و نیز در سورة واقعه آمده است: «عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ (15)، مُتَّکِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِینَ (16)، وَحُورٌ عِینٌ (22)».
6. میر خوبان (استعاره از یار)، حشم زنگ (خط) را در روم (چهره) کشید و از سیاهی حشم (خط)، روشنایی عدل نوشیروانی با سیاهی ظلم سدوم پوشیده شد.
7. در اسطورهها، زمین بر شاخ گاو و گاو بر پشت ماهی است. معنی بیت چنین است: اگر خدا بار حلم تو را بر زمین بگذارد، مویِ گاو و «بَشیزه»، فلس، ماهی از سنگینی آن میریزد.
8. به ماجرای پشهای اشاره دارد که به مغز نمرود راه یافت و او را هلاک کرد.
9. این بیت دو بار (ذیل «چک» و «مضمون») در لغتنامه به همین صورت آمده است.
10. مؤدّی: اداکننده.
11. هرگاه تو گفتار و طبع خود را با زهد بیامیزی، بهسهولت سخن خواهی گفت.
12. دریا و کلیم باز هم در شعر سوزنی (1344: 201) آمده است.
13. آن که به زنهار، امان و پناه، تو آمد، چرخ، به قدر مویی تیمار، غم، نصیب او نخواهد کرد.
14. شکستگی قلم به «فاق» یا «شق»، شکاف سر قلم، اشاره دارد.
15. نک. فرهنگ انجمنآرا، ذیل «کشنکنجیر» و نیز (پورداود، 1346: 46).
16. برای آگاهی بیشتر دربارة این واژه: نک. (تفضّلی: 1345).
17. دربارة بیت نک. لغتنامه ذیل تیزچنگ (دارای چنگال تیز) و نشخوارزن (نشخوارکننده).
18. نک. (دهخدا، 1383: 2/1019).
19. در تحفة سامی، ذیل رازی شوشتری آمده است: «اشعار او شترگربه واقع شده» (صفوی، 1384: 232). جامی نیز دربارة شعر کاتبی میآورد: «شعر وی یکدست و هموار نیست شترگربه افتاده است» (جامی، 1367: 107)؛ نیز (بدوانی، 1379: 3/ 187).
20. در اینجا، فرهنگ جهانگیری کوک را به معنی بخیه و دهخدا بانگ سخت آورده است.
21. کاه و دیوار از تصاویر مشهور در شعر فارسی است:
ز بس که هجر همیکاهدم چنان شدهام |
|
که مهر بر سر دیوار و کاه بر دیوار
|
22. اشارة مصراع دوم به زدن سر قلم است که به آن «قطّ» میگویند.
23. «میل: قلمی که با آن بر روی تخته و جز آن نقش میزنند». قرینة «قلم» مؤیّد آن است.
24. «نَبَهره: دون و پست».
25. «گُرم: غم و اندوه» با «زَحیر» مترادف است.
26. آن که با جاه تو دشمنی دارد، دلش مثل شب سیاه است؛ نه، این تشبیه خطا است، چراکه غَلَس، سیاهی آخر شب، به سپیدی آمیخته است؛ اما سیاهی دل دشمنت بیپایان است.
27. «تفسیده: افروخته و بسیار گرمشده» بر «تفتیده: گرمشده از آتش و آفتاب» برتری دارد.
28. پدر سوزنی، مسعود نام داشته و به شاعری میپرداخته است. سوزنی گاه خود را پسر سلمانی خوانده و از این رو شاید تخلّص پدرش سلمانی بوده است (ن. ک. سوزنی سمرقندی، 1338: 5).
29. در این باره و تصحیح ابیاتی از سوزنی (ن. ک. یاری گلدرّه، 1392: 156 ـ 158).