تحلیل و بررسی نسخة خطی تفسیر فارسی محمد بن عبدالرزاق دُنبُلی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار زبان وادبیات فارسی، دانشکده ادبیات، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران

2 استادیار زبان وادبیات فارسی، دانشکده ادبیات، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران

3 دانشجوی دکتری زبان وادبیات فارسی، دانشکده ادبیات، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران

چکیده

نسخه‌های خطی افزون‌بر اهمیت، نقش مهمی در تاریخ علم دارند؛ به همین سبب باید از جنبه‌های مختلفی بررسی و تحلیل شوند. گام نخست در این راه، معرفی و تصحیح این آثار برای استفادة همة مردم است. محمد بن عبدالرزاق دنبلی از ادیبان و علما و مفسران قرن سیزدهم هجری است. وی تألیفات متعددی دارد که یکی از آنها تفسیر قرآن‌ کریم به زبان فارسی است. نسخه‌های خطی آثار او در کتابخانه‌های مختلف کشور موجود است؛ البته این آثار تاکنون معرفی نشده‌ است. باتوجه‌به منابعی که از این مفسر یاد کرده‌اند و هم‌چنین تحقیق در آثار موجود او، می‌توان دریافت که وی از مقام علمی و ادبی ویژه‌ای برخوردار بوده است. این مقاله بر آن است تا با ارائة اسناد موجود از زندگی و آثار این عالم، نسخة خطی کتاب تفسیر فارسی او را ازنظر محتوایی و سبکی و روش تفسیر معرفی و بررسی کند. وی تفسیر خود را برای بی‌نیازکردن خوانندگان از سایر منابع تفسیری به نگارش درآورد. این تفسیر روایی یا مأثور به زبان علمی ساده و روشن نوشته شده است؛ اما گاهی مؤلف به آرایه‌های لفظی و معنوی نیز توجه دارد. کمیت و مقدار این اثر از ویژگی‌های مهم این تفسیر است. این اثر کمابیش تفسیر یک‌سوم کل قرآن مجید را در بر گرفته است. نکتة مهم آن است که این تفسیر در قرن سیزدهم هجری نوشته شده است؛ یعنی زمانی که دورة فترت تفسیرها به‌ویژه تفاسیر فارسی است. ویژگی مهم دیگر این اثر، زبان فارسی و مذهب مؤلف آن، شیعة دوازده امامی، است. تصحیح این اثر به شناخت جنبه‌های مختلف زبان و ادبیات فارسی در حوزة متون تفسیری کمک می‌کند؛ هم‌چنین به کامل‌شدن شناخت سیر تحول و دگرگونی تفسیرهای فارسی قرآن مجید به‌ویژه در حوزة تفسیر‌های شیعی یاری می‌رساند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Analysis of Persian version of Muhammad ibn Abdul-razzaq-e-Donboli's Interpretation

نویسندگان [English]

  • Ali Mohammad Poshtdar 1
  • Morteza Haji Mazdarani 2
  • Narges Mohammadi Badr 1
  • Ali Basiri 3
1 Associate professor of Persian language and literature, Faculty of Literature, Payame Noor University, Tehran, Iran
2 Assistant Professor of Persian Language and Literature, Faculty of Literature, Payame Noor University, Tehran, Iran
3 Ph.D Student of Persian language and literature, Faculty of Literature, Payame Noor University, Tehran, Iran
چکیده [English]

Written manuscripts, due to their importance and roles in the history, should be analyzed in terms of different aspects. The first step is to introduce and to edit these works. Muhammad ibn Abdul-razzaq-e-Donboli is among the literary scholars and commentators in the thirteenth century. He has several works and one of them is the interpretation of the Holy Quran in Persian. His written manuscripts are in different libraries across Iran but have not been introduced yet. The work belong to this interpreter show that he possessed a high scientific position. This study, by presenting documents about his life, aims at introducing his interpretation of a written manuscript from content, stylistics, and interpretive aspects. He wrote this interpretation with the aim of obviating the need for the readers to refer to other interpretations. The interpretation is written in a plain and clear scientific language, but at times the author focuses on verbal and spiritual figures of speech. The quantity of this work is an important aspect which consists of almost one-third of the entire of the Holy Quran. Another important aspect of the book is that it is written in Persian and its author is a Twelver Shia. A critical analysis of this work could shed light on different aspects of Persian literature and on a better understanding of the development of Persian interpretations, especially Shiites interpretations, of the Holy Quran.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Muhammad ibn Abdul-razzaq-e-Donboli
  • Persian Interpretation of the Holy Quran
  • editing
  • Written Manuscripts

1ـ مقدمه

نسخه‌های خطی، سرمایه و پشتوانة علمی و فرهنگی هر ملتی است. این آثار ارزشمند بیانگر تاریخ علم و ارزش‌های هنری در دوره‌های مختلف حیات یک کشور هستند. نسخه‌‌های خطی فارسی، بسیار است؛ باید از میان آنها آثاری که ارزش علمی و پژوهشی دارند، معرفی و تصحیح و منتشر شوند تا زمینة پژوهش در مطالعات متن‌شناسی و سبک‌شناسی و... ایجاد شود. گاهی این نسخه‌ها آثار مهمی هستند و اطلاعات مهمی را دربارة میراث علمی و فرهنگی اسلام و ایران در بر گرفته‌اند؛ به‌گونه‌ای‌که می‌توانند نقش مهمی در تدوین تاریخ علم داشته باشند. یک بخش از این نسخه‌ها، تفسیرهای فارسی قرآن کریم است که علمای اسلامی در دوره‌های مختلف تألیف کرده‌اند؛ به‌ویژه علمای ایرانی شیعی که در حوزة تفاسیر قرآن کریم نقش بسیاری داشته‌اند. شناختن و شناساندن این تفاسیر از جنبه‌های مختلفی اهمیت دارد. این آثار می‌تواند میزان خدمات علمای شیعی ایرانی به اسلام و قرآن را آشکار کند. محمد بن‌ عبدالرزاق دنبلی یکی از مفسران و علمای برجستة قرن سیزدهم هجری است که تألیفات متعددی دارد. نسخة خطی تفسیر فارسی او با ویژگی‌های بی‌مانندی مانند زبان فارسی اثر، شیعی‌بودن مؤلف، جامع‌بودن نسبی اثر (مشتمل بر یک‌سوم کل قرآن کریم)، در بررسی‌های زبانی و ادبی در حوزة تفاسیر فارسی قرآن کریم و پژوهش‌های قرآنی در ادبیات فارسی قرن سیزدهم هجری اهمیتی ویژه دارد. این کتاب به نثر ساده و مرسل نوشته شده است و گاهی به آرایه‌های ادبی نیز آراسته می‌شود. این تفسیر، داستان‌های انبیا و احادیث و روایات فراوانی دارد که از پیامبر اسلام(ص) و ائمة هدی علیهم‌السلام نقل شده است. نویسنده در این اثر به منابع استفاده‌شدة خود اشاره می‌کند که این نشانة امانت‌داری علمی اوست؛ هم‌چنین نشانگر آن است که مؤلف از اطلاعات کاملی برخوردار بوده است. شناخت و معرفی این آثار و آثار مشابه، برای گرد‌آوری تاریخ علم در حوزة زبان فارسی و تفاسیر فارسی شیعی، هم‌چنین برای بررسی‌های ادبی و خدمات علمای شیعی به قرآن کریم لازم و ضروری است.

1ـ1 روش و پیشینة تحقیق

نسخة موجود تفسیر فارسی قرآن کریم تألیف محمد بن عبدارزاق دنبلی نسخه‌‌ای یگانه است و چنان‌که از آن برمی‌آید و در این مقاله نشان داده می‌شود، به خط مؤلف نوشته شده است. با جستجو و تحقیق در منابع و کتابخانه‌های کشور و فهرست کتابخانه‌های خارج از کشور، نشانی از نسخة دوم این کتاب به دست نیامد؛ فقط در فهرست نسخه‌های خطی کتابخانة مجلس جلد سوم شمارة 915 تألیف ابن‌یوسف شیرازی، در معرفی اثر دیگر او به نام شرح‌المشاعر توضیحات اندکی ارائه شده است. نویسنده بدون اشاره به تفسیر فارسی قرآن کریم، تنها به احوال او و پدرش آن هم به‌طور جزیی اشاره می‌کند. جز آنچه بیان شد، تاکنون تحقیقی در این باره انجام نشده است.

 

2ـ نام و نسب و خاندان محمد بن عبدالرزاق دُنبُلی

آشکارترین و بهترین جایی که نام و نسب محمد بن عبدالرزاق دنبلی1 در آن آمده است، همین تفسیر فارسی قرآن کریم است که به دست خود وی نسخه‌نویسی شده است. نویسنده در چند جای این کتاب، آشکارا نام، نام پدر، نام جد، نسب و زادگاه خود را بیان می‌کند. در آغاز کتاب پس از نام خدا و سلام بر حضرت ختمی مرتبت‌(ص) و حضرت امیرالمؤمنین و سایر ائمة هدی علیهم السلام می‌گوید: «... و بعد مرتّب اوراق، محمّد بن عبدالرزاق بن نجفقلی الدنبلی التبریزی عفی الله عنه...» (دنبلی تبریزی، تفسیر قرآن کریم: 11). در پایان کتاب نیز به همین صورت تکرار شده است: «...تمام شد این جلد شریف و مجموعة لطیف به سعی مرتّب اوراق محمّد بن عبدالرزاق الدنبلی التبریزی ابن النجفقلی...» (همان: 860).

اثر دیگر او شرح المشاعر است که شرحی به زبان عربی بر رسالة مشاعر ملاصدرای شیرازی است. وی در آغاز و انجام این کتاب نیز به همین شکل خود را معرفی کرده است: «هذا الفقیر الحقیر، اقلّ الطلبه، خادم الطلاب، راوی اوراق، محمّد بن عبدالرزاق بن نجفقلی الدنبلی التبریزی...» (دنبلی تبریزی، شرح المشاعر: ص 1 نسخه خطی). در پایان همین کتاب نیز آمده است: «قدتمّت الرّساله الشریفه المسماه بشرح المشاعر... فی ید جانی الفانی محمد بن عبدالرزاق بن نجفقلی الدنبلی التبریزی» (همان: 209).

با وجود بیان آشکار نویسنده برای نام و نسبش، توضیح بیشتری نیاز نیست؛ چنان‌که پیداست وی فرزند ادیب و مورخ و شاعر معروف قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم هجری، میرزا عبدالرزاق‌بیگ دنبلی و از طایفة کردهای دنبلی است. کتاب تذکرةالدنابله تألیف محمدحسن بن عبدالکریم منشی اشتهاردی نیز از منابع مستند دیگری است که از او نام می‌برد. نویسندة این اثر از مورخان قرن سیزدهم و معاصر با حکومت محمدشاه قاجار است. او در سال 1258 هجری کتابی در انساب ایل دنبلی نوشت که دربردارندة ذکر انساب امرای دنبلی و حالات و اشعار و مقالات امیرمحمودخان متخلص به خاور است. در این کتاب در بیان فرزندان میرزا عبدالرزاق‌بیگ دنبلی آمده است: «دو پسر نیک‌سیر به مضمون «الشبل یخبر من الاسد» از منظر خوب و مخبر مرغوب از خصایل و مخایل پدر دهند از جنابش (میرزا عبدالرزاق‌بیگ) به یادگار است. یکی را نام حاجی‌ محمد‌آقاست که در مبادی حال ترک قیل و قال و جاه و مال کرده به اسلوب تجرّد و تفرّد از ابنای زمان گوشة عبادت گرفت و توشة قناعت. خوش‌تر ازین گوشه پادشاه ندارد و دیگر گوهر آن صدف گران‌بهاء، بهاءالدین‌آقاست که مهر معرفت و دانش را نور و بهایی تام و دیده رویّت را ضوء و ضیائی تمام است» (اشتهاردی،تذکره‌الدنابله: برگ 93 و 94 نسخه خطی).

این جملات نشان می‌دهد میرزا عبدالرزاق‌بیگ دنبلی دو پسر داشته است؛ یکی محمد یعنی صاحب تفسیر فارسی قرآن کریم و آثار دیگری که در همین نوشتار خواهد آمد و پسر دیگر بهاءالدین که صاحب حکومت اصفهان بوده است و در ایام جوانی، در سال 1259 هجری، بر اثر بیماری از دنیا رفته است؛ در این باره منشی اشتهاردی گفته است: «پس از آنکه به عزم تقبیل سدّة سنیّه و عتبه علیة همگان از اصفهان به دارالخلافه رجعت نمود و از ظهور خدمات مورد رحمت بی‌پایان شاهنشاه عالمیان‌پناه ایّد الله ملکه آمده ناگاه مزاج با استقامتش یک‌باره معلول شد و پای توانایی‌اش در قید امراض و ناتوانی مغلول... در شب جمعه یازدهم شهر ذی‌‌قعده الحرام یکهزار و دویست و پنجاه و نه هجری اسباب ارتحال آماده شد... و جریدة پایندگی‌اش از نقوش و خطوط زندگی‌اش ساده گشت» (همان: برگ 95 و 96).

نام دو پسر میرزا عبدالرزاق ‌دنبلی، بهاءالدین و محمد، آشکارا در این آثار بیان شده است؛ اما در برخی از منابعی که نام محمد بن عبدالرزاق‌بیگ و آثارش را بیان کرده‌اند، نام‌های دو برادر را در هم آمیخته‌اند و نام صاحب تفسیر قرآن کریم را بهاءالدین محمد بن عبدالرزاق نوشته‌اند؛ یعنی نام یکی را به صورت لقب دیگری به کار برده‌اند؛ علت این آمیختگی اسم‌ها معلوم نیست. صاحب تذکرةالدنابله مدتی در خدمت بهاءالدین، برادر مؤلف تفسیر قرآن کریم، به سر برده است و ممدوح وی، پدر و فرزندانش بوده‌اند؛ وی به اینکه بهاءالدین تألیفات علمی داشته است یا نه اشاره‌ای نمی‌کند؛ بنابراین اگر بهاءالدین کتابی یا تألیفی یا اثر علمی و یا حتی دیوان شعری داشت، به‌یقین از آنها نام می‌برد و در مفاخرات او از آنها یاد می‌کرد؛ اما در منابع متأخر، صاحب تفسیر قرآن کریم را بهاءالدین محمّد نوشته‌اند، می‌توان گفت به گمان بسیار، این یک تحریف تاریخی است و البته شاید محمد بعدها به بهاءالدین نیز ملقب شده باشد.

از نوشتة منشی اشتهاردی به دست می‌آید که محمدآقا پسر میرزا عبدالرزاق‌بیگ از آغاز گوشه‌نشینی اختیار کرد و به جانب شغل‌های دولتی نرفت؛ چنان‌که نویسنده حتی نامی از فرزندان او نیز نبرده است؛ برخلاف برادرش بهاءالدین که صاحب حکومت بود و سه فرزند پسر به نام‌های علی‌آقا و حسینقلی‌آقا و مرتضی‌ قلی‌آقا از او یاد شده است: «سه گوهر والانژاد که سه پسر نیکونهاد است از ایشان در عرصة وجود موجوداند. بزرگ‌ترین که آن مسمّی به علی‌آقا در کنف باعزّ و شرف تربیت اشرف میمون است و مورد مرحمت روزافزون. اوسط حسینقلی‌آقا و سیم مرتضی‌قلی‌آقا که در صغر سن است» (همان: برگ 95).

از محققان و تذکره‌نویسان متأخر، محمدعلی تربیت مؤلف کتاب دانشمندان آذربایجان، نام دو برادر را به هم آمیخته است و از او به‌گونه‌ای یاد می‌کند که مفسر قرآن و صاحب آثار و تألیفاتی است؛ هم‌چنین او را از گروه علما می‌داند: «بهاءالدین محمد بن عبدالرزاق دنبلی از فضلا و علمای قرن سیزدهم هجری است. ادیب و سخنور و سخن‌شناس بوده  تفسیری به زبان عربی بر قرآن مجید نوشته است. یک جلد از مجلدات آن را که از سورة مائده تا آخر سورة توبه می‌باشد در کتابخانة ثقة‌الاسلام تبریزی دیدم و شرحی هم منقول از امالی و اقوال پدرش در توضیح مشکلات اشعار انوری تألیف کرده است؛ نسخه‌ای از آن نزد نگارنده موجود است» (تربیت، 1353: 72).

حاج حسین نخجوانی نیز در مقاله‌ای در شرح احوال میرزا عبدالرزاق‌بیگ ‌دنبلی نوشته است: «مرحوم بهاءالدین محمد نیز از اجلّة علما و فضلای تبریز محسوب و ادیب سخنور و سخن‌شناس بود. یک تفسیر دیگری به زبان عربی نوشته که از مجلّدات آن نیز نسخه‌ای در کتابخانة آقای ثقة‌الاسلام تبریزی موجوداست» (نخجوانی، 1391: 279).

طبیعی است که منظور تربیت و نخجوانی از این شخص عالم و فاضل و ادیب و سخنور، محمد بن عبدالرزاق است نه برادرش بهاءالدین؛ زیرا در صورت اشاره به بهاءالدین می‌بایست به حکومت او بر اصفهان و تبریز نیز اشاره‌ای می‌کردند.2

با‌توجه‌به آنچه گفته شد، می‌توان دریافت که میرزا عبدالرزاق‌بیگ دنبلی، ادیب و مورخ معروف، دو پسر به نام‌های بهاءالدین و محمد داشته است. بهاءالدین سرگرم کارهای سیاسی و حکومتی بود و در سال 1259 هجری به علت بیماری ناگهانی درگذشته است. محمد از مشاغل دولتی و موروثی این خاندان پرهیز می‌کرد؛ او کنج عزلت اختیار کرد و به کسب علم پرداخت؛ هم‌چنین در علوم معمول به‌ویژه علوم دینی و عرفانی و ادبی معلوماتی کسب کرد و به تدوین و تألیف آثاری در تفسیر قرآن و ادبیات و عرفان روی آورد. آثاری از او به خط خودش موجود است که در آنها آشکارا خود را محمد بن ‌عبدالرزاق بن نجفقلی دنبلی تبریزی معرفی کرده است. در برخی از آثار خود مانند شرح‌المشاعر و تفسیر فارسی قرآن کریم اشعاری وجود دارد که به نظر می‌آید از خود اوست و نشان می‌دهد که در شعر و شاعری نیز دستی داشته است. توجه‌نداشتن به این عالم ادیب و مفسر که در خاندانی اهل علم و سیاست و حکومت پروش یافته، سبب شده است تا نام او با نام برادرش در هم آمیزد و نام برادرش، لقبی برای او در برخی از منابع و تذکره‌ها شود. این موضوع، پژوهشگر امروزی را در شناخت آنها از یکدیگر با مشکل روبرو می‌کند. البته همان‌گونه که گفته شد این گمان نیز وجود دارد که بعدها به او لقب بهاءالدین نیز داده باشند؛ اما این، تنها در حدّ یک گمان است. تاکنون غیر از آثار علمی وی که نسخه‌هایی از آنها در کتابخانه‌های کشور موجود است و هم‌چنین شواهد موجود در این مقاله، چیزی از زندگی و شرح احوال و سال تولد یا وفات و فرزندان وی به دست نیامده است.

 

آثار و تألیفات محمد بن ‌عبدالرزاق ‌دنبلی

تألیفات محمد بن عبدالرزاق و منسوبات به او درمجموع شش اثر به شرح زیر است:

الف: آثار قطعی محمد بن ‌عبدالرزاق ‌دنبلی

1) شرح دیوان انوری: نسخه‌ای نامرغوب از این کتاب در کتابخانة مجلس شورای ‌اسلامی نگهداری می‌شود که در جلد بیست و پنج صفحه 379 فهرست نسخ خطی کتابخانة مجلس معرفی شده است.

2) شرح‌المشاعر: این کتاب شرح رساله‌ای به نام مشاعر از تألیفات صدرالدین شیرازی، ملاصدرا، است. برخی محققان، این کتاب را از آثار عبدالرزاق‌بیگ دنبلی، پدر مؤلف، دانسته‌اند3 که باتوجه‌به بیان آشکار در آغاز و انجام نسخة کتابخانه مجلس، این نظر پذیرفتنی نیست. نسخه به خط نسخ در قطع وزیری است و 208 برگ دارد که به شماره 1869 در کتابخانة مجلس شورای اسلامی نگهداری می‌شود. کتاب به زبان عربی و کاتب آن، مؤلف است.

3) تفسیر قرآن به زبان عربی: محمد بن عبدالرزاق تفسیری نیز به زبان عربی در چند جلد تألیف کرده است که نسخه‌هایی از آن در کتابخانه‌های کشور موجود است. برپایة یکی از نسخه‌های آن که در کتابخانة آیت‌الله مرعشی نجفی نگهداری می‌شود، این تفسیر از نوع مزجی است؛ «دارای بسیاری از مباحث فلسفی و عرفانی با استشهاد به روایات اهل بیت علیهم‌السلام و هم‌چنین خطبه‌هایی انشاء نموده مسجّع و مقفّی به عنوان مقاله در پند و اندرز و مؤلف اوّل دنبالة تفسیر پدرش را که پس از درگذشتش ناتمام مانده بود نوشت؛4 ولی چون دید با روش وی سازگار نیست، بر آن شد که تفسیری کامل از اول قرآن بنویسد. نسخة حاضر مشتمل بر مقدماتی است... و هم‌چنین تفسیر سورة فاتحةالکتاب و بقره» (مرعشی، 1373: 326).

4) تفسیر قرآن کریم به زبان فارسی: اثر مهم محمد بن عبدالرزاق دنبلی، تفسیر قرآن کریم به زبان فارسی است. این تفسیر باتوجه‌به به مقدار کار و فارسی‌بودنش در میان تفاسیر شیعی قرن سیزده هجری جایگاه مهمی دارد. یگانه نسخة خطی آن در کتابخانة مجلس شورای اسلامی به شمارة 12126 نگهداری می‌شود. این اثر در جلد 35، صفحة 129 فهرست نسخه‌های خطی کتابخانة مجلس معرفی شده است. تاریخ کتابت آن 1259 هجری و کاتب همان مؤلف است؛ زیرا در پایان کتاب چنین آمده است: «تمام شد این جلد شریف و مجموعة ‌لطیف ‌به ‌سعی‌ مرتّب‌ اوراق، محمد بن‌ عبدالرزاق ‌الدنبلی ‌التبریزی ابن النجفقلی فی یوم الخمیس اثنی و عشرین من شهر ذی‌القعدة الحرام... اللهم اقبل توبتی و اجب طلبتی... و انا العبد الذلیل الفقیر الحقیر الجانی الفانی المحتاج الی رحمت الله تعالی... فی کل آن من اوان الدنیا و الاخره» (دنبلی تبریزی، نسخه خطی تفسیر قرآن کریم: 860). کتاب در اینجا به پایان می‌رسد و در سراسر اثر نامی از شخص دیگری در جایگاه کاتب بیان نمی‌شود. نسخه‌ به خط نستعلیق تحریری و کامل و بدون پارگی یا خدشه در سطور و اوراق است. عبارت‌های عربی و آیات قرآنی به خط نسخ است. در صفحاتی که آیات و عبارات عربی وجود ندارد، تعداد سطرها در صفحات 27 سطر است و با بیان آیات در صفحات، تعداد سطور به نسبت تعداد سطور آیات کم و زیاد می‌شود. عنوان‌های سوره‌ها و نام مؤلف که چندبار در کتاب تکرار شده با جوهر سرخ‌رنگ نوشته شده است. مجموع صفحات کتاب هشتصد و شصت صفحه است که کمابیش در آن یک‌سوم کل قرآن کریم تفسیر می‌شود. تفسیر از ابتدای سورة یونس آغاز می‌گردد و تا انتهای سورة ملائکه (فاطر) به پایان می‌رسد. همچنان‌که در معرفی محمد بن عبدالرزاق بیان شد، مفسر، نام و نسب خود را در این کتاب آشکارا آورده است. ‌افزون‌بر آغاز و پایان نسخه که پیشتر نقل شد، در چند جای دیگر کتاب نیز این بیان آشکار نام و نسب، تکرار می‌شود: «فیقول العبد الفقیر الحقیر الجانی الفانی المشتاق الی رحمة ربه محمد بن عبدالرزاق الدنبلی عفی الله عنه و عن آبائه فی تفسیر آیة الشریفه الله نور السموات و الارض...» (همان: 456)؛ «فیقول اقل الخلایق جرماً و اکثرهم خطاءً و جرماً محمد بن عبدالرزاق الدنبلی فی تفسیر قوله...» (همان: 496)؛ «فیقول الفقیر الحقیر الجانی الفانی محمد بن عبدالرزاق فی الإعلام کما ذهب الیه بعض الأعلام ایضاً...» (همان: 792).

مؤلف در سبب تألیف کتاب می‌گوید که سایر تفاسیر فارسی قرآن خوب نوشته شده‌اند؛ اما نثر کهنه‌ای دارند؛ بنابراین نویسنده بر آن شده است تا با تألیف این‌ کتاب، خوانندگان این آثار را از مراجعه به سایر منابع بی‌نیاز کند: «و بعد مرتّب اوراق... خواست معانی کلام ربّانی و مبانی آیات سبحانی را در طبق هر سوره به الفاظ خوش و عبارات دلکش بی‌اطناب در جلابیب ایجاز مبیّن‌ نماید که مطالعه‌کنندگان را از سایر کتب‌تفسیر استغنا و استحضار دست‌ دهد و سایر تفاسیر فارسی اگرچه خوب نوشته ‌شده و لیکن چون به‌ طور ‌قدیم اجرای الفاظ نموده‌اند، این قلیل ‌المؤنه به‌ طرز‌ جدید هرجا مناسب مقام در مدح ائمة انام و تعریف حور و قصور و شراب طهور از قصیده و غزل که منتظم از شعرای عرب و عجم گشته اجرای کلام نمود و احادیث غریبه و قصص عجیبه در خصوص ایشان علیهم الصلوة الرحمن نوشت که مرغوب ارباب دانش گردد...» (همان: 1).

البته در این تفسیر چنان‌که مؤلف وعده ‌داده است، خبری از اشعار شاعران عرب و عجم در مدح ائمه‌(ع) و تعریف حور و قصور و شراب طهور از قصیده و غزل نیست؛ شاید در مجلّد یا مجلّدات بعدی آمده باشد که معلوم نیست به ادامة کار تفسیر توفیق یافته است یا خیر. در ادامه می‌گوید که پدرش میرزا عبدالرزاق‌بیگ، تفسیری از فاتحةالکتاب تا پایان سورة بقره نوشته ‌بود؛ اما این تفسیر با مرگش به ‌انجام نرسید؛ بنابراین سبب دیگر این ‌تألیف را به پایان رساندن کار پدر بیان می‌کند: «و چون ابوی طاب الله ثراه تفسیری از فاتحةالکتاب تا آخر سورة بقره نوشته ‌بودند به ‌رحمت ایزدی پیوسته ناقص‌ماند و این ‌حقیر خواست به اتمام رساند؛ فلهذا چند جزوی از قرآن ننوشته باقی‌ ماند؛ اگر ان‌شاءالله تعالی در اجل تأخیری باشد به ‌یاری‌ حضرت ‌باری و توسل به ‌باطن ائمه و هادیان طریقه علیهم‌السلام آن هم نوشته خواهد شد» (همان). کتاب در روز پنجشنبه بیست و دوم ذی القعده 1259 هجری تألیف ‌شده ‌است: «تمام شد این جلد شریف و مجموعة لطیف به سعی مرتّب اوراق محمد بن ‌عبدالرزاق‌ الدنبلی ‌التبریزی ابن نجفقلی فی یوم الخمیس اثنی و عشرین من شهر ذی‌القعدة الحرام من شهور سنة 1259 من الهجرة النبویه...» (همان: 859).

گفتنی است که مؤلف نامی بر این تفسیر ننهاده است و در همة کتاب، نشانی از نامگذاری دیده نمی‌شود. نام این کتاب در دایرةالمعارف تشیع و منابع معرفی‌کنندة تفاسیر قرآن، به‌ویژه تفاسیر شیعی، نیامده‌ است. برای مثال عبدالحسین‌ شهیدی ‌صالحی در کتاب تفسیر و تفاسیر شیعه چهل ‌و سه تفسیر از تفاسیر قرن‌ سیزدهم‌ هجری معرفی می‌کند که بیشتر آنها به زبان عربی ‌است؛ گاه این‌ تفاسیر، تنها تفسیر یک یا چند آیة قرآن کریم است؛ اما نام محمد بن‌ عبدالرزاق و تفاسیر او برده ‌نشده ‌است. این تفسیر با وجود فارسی‌بودن زبان و حجم درخور توجه آن، از چشم محققان تفاسیر قرآن کریم دور مانده و تاکنون شناخته نشده ‌است. از منابع دیگر کتاب‌شناسی تفاسیر قرآن، کتاب طبقات ‌مفسران شیعه است. مؤلف آن در مقدمة بخش تفاسیر قرن‌ سیزدهم هجری می‌گوید: «قرن سیزدهم ازنظر تعداد و شمارش تفاسیر و نه ازنظر موقعیت اجتماعی و سیاسی، بلکه ازنظر واقعیت و محتوی، یکی از قرون ناموفق و نامیمون ازنظر تفسیر و فعالیت‌های علوم قرآنی و معارف سمائی در جهان تشیع به ‌شمار ‌می‌رود» (عقیقی بخشایشی، 1376: 12). در بررسی وی نزدیک به دویست تفسیر از تفسیر آیه تا تفسیر کامل قرآن کریم معرفی می‌شود که بیشتر آنها به زبان عربی است. در این کتاب نیز به تفسیر فارسی قرآن‌ کریم محمد بن‌ عبدالرزاق اشاره‌ای نشده ‌است. با این همه به‌طور فشرده به برخی از جنبه‌های اهمیت این تفسیر می‌توان اشاره کرد:

الف) باتوجه‌به فترت علوم قرآنی و تفاسیر، به‌ویژه تفاسیر فارسی شیعی در قرن ‌سیزدهم، وجود این اثر با حجم تفسیر ده جزء از قرآن کریم اهمیت دارد که تاکنون نیز ناشناخته مانده است.

ب) اهمیت دیگر این تفسیر کمک به شناخت جنبه‌های مختلف زبان و ادبیات فارسی در حوزة متون تفسیری و هم‌چنین کمک برای کامل‌کردن شناخت سیر تحول و دگرگونی تفاسیر فارسی قرآن ‌کریم به‌ویژه در حوزة تفاسیر مکتب تشیع است.

ج) مؤلف تفسیر، فرزند یکی از بزرگ‌ترین علما و ادبای قرن‌های دوازدهم و سیزدهم، یعنی میرزا عبدالرزاق‌بیگ ‌دنبلی است. او فردی عالم و ادیب است که علم و دانش در خاندان آنها موروثی بود و خود، آثار متعدد علمی دارد.

د) نسخة کامل و بدون نقصی از این تفسیر به خط مؤلف موجود است که تصحیح این نسخه می‌تواند سرآغاز پژوهش‌های دیگری نیز باشد.

ب: آثار منسوب به محمد بن ‌عبدالرزاق ‌دنبلی

1) دیوان شعر: غیر از ابیات اندکی که در آثار وی مانند شرح‌المشاعر و تفسیر قرآن کریم آمده است و گمان می‌رود از خود اوست، دیوان یا مجموعة شعر مستقلی از او به دست نیامده است. شیخ آقابزرگ در الذریعه در معرفی کتاب ریاض‌الجنة تألیف عبدالرزاق‌بیگ دنبلی می‌گوید: فرزند عبدالرزاق‌بیگ به نام بهاءالدین‌محمدآقا که حاکم تبریز بوده دیوان شعری دارد و او راست فرزندانی ازجمله حسینقلی‌آقا معاصر ریاضی طبیب.5 از این دیوان که صاحب الذریعه به محمد بن عبدالرزاق نسبت می‌دهد تاکنون اثری به دست نیامده است.

2) تاریخ دنابله: در مجموعة اهدایی حسین نخجوانی در کتابخانة مرکزی تبریز نسخة خطی‌ای وجود دارد که به نام بهاءالدین محمد بن عبدالرزاق دنبلی ثبت شده است. در یکی از صفحات این نسخه آمده است: «همین کتاب تاریخ دنبلی را... خان (کذا) پسر عبدالرزاق‌بیگ متخلص به مفتون بن نجفقلی‌خان بیگلر بیگی تألیف نموده و تاریخ تألیف آن در سنة 1265هجری بوده» (دنبلی تبریزی، نسخه خطی تاریخ دنابله: برگ 6 الف). در حاشیة همین صفحه به خطی که به نظر می‌رسد خط دیگری است، چنین آمده است: «محتمل است این کتاب تألیف بهاءالدین محمد بن عبدالرزاق باشد».

با بررسی نسخة خطی تاریخ‌دنابله می‌توان دریافت که محمد بن عبدالرزاق‌بیگ دنبلی نمی‌تواند مؤلف آن باشد؛ از دلایل این سخن یکی آن است که در جایی از این کتاب، نامی از عبدالرزاق‌بیگ دنبلی رفته است و می‌گوید: «از آقای مرقوم آقا عبدالرزاق استماع شد که می‌فرمود...»؛ آشکار است اگر مؤلف این عبارات، محمد بن عبدالرزاق بود، از عبدالرزاق با عباراتی مانند پدرم یا والدم و... یاد می‌کرد؛ چنان‌که در مقدمة تفسیر فارسی قرآن کریم آنجایی که به نام پدرش عبدالرزاق‌بیگ اشاره می‌کند این‌گونه می‌گوید: «چون ابوی ـ طاب ثراه ـ تفسیری از فاتحة‌الکتاب تا آخر سورة بقره نوشته بودند به رحمت ایزدی پیوستند...» (دنبلی تبریزی، نسخه خطی تفسیر قرآن کریم: 1) و یا آنجا که شعری از او نقل می‌کند، چنین می‌گوید: «قال الوالد الماجد علیه الرحمة الله الفرد الواحد...» (همان: 3). طبیعی است که این لحن نقل قول نشان می‌دهد که مؤلف از خانوادة عبدالرزاق‌بیگ و فرزندان او نیست.

 

4ـ ساختار کلی تفسیر فارسی قرآن کریم

مؤلف با یک مقدمة کوتاه در سبب تألیف کتاب و ذکر اشعاری فارسی و عربی در ناپایداری دنیا و ارزش سخن و هنر، کار تفسیر خود را از ابتدای سورة یونس آغاز می‌کند. از همین مقدمة کوتاه شیعی‌بودن مؤلف آشکار است و در جای‌جای کتاب هم اعتقاد او روشن است و نیازمند جستجو نیست: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم‌ الحمد لله‌رب‌العالمین ‌و الصلوة و السلام علی‌ خیر خلقه محمد و آله الطاهرین خصوصاً وصیّه و ولیّه لیث الوغی بدر الدجی علی الکرّار غیر الفرّار و لعنة الله علی اعادیهم و ظلمیهم و قاتلیهم اجمعین الی یوم الدین» (همان: 1).

پس از این مقدمات به‌ترتیب سوره‌های مبارکة یونس، هود، یوسف، الرعد، ابراهیم، الحجر، النحل، الاسراء، الکهف، مریم، طه، الانبیاء، الحج، المؤمنون، النور، الفرقان، الشعراء، النمل، القصص، العنکبوت، الروم، لقمان، السجده، الاحزاب، سبأ، فاطر (ملائکه)، به‌صورت کامل و به‌ترتیب در یک جلد بزرگ شرح شده ‌است.

 

5ـ شیوة تفسیر کتاب

این تفسیر به شیوة روایی یا مأثور است. این شیوة تفسیری، «تفسیر و تبیین آیات الهی است براساس سنت پیامبر(ص) و امامان علیهم‌السلام در مکتب اهل بیت و تفسیر صحابه از آیات در مکتب اهل سنت» (مهدوی راد، 1382: 126). در این تفسیر نیز از تفاسیر علمای شیعه و از تفاسیر اهل سنت استفاده شده ‌است. مفسر در تفسیر آیات هم از راویان شیعه و هم از برخی راویان اهل سنت ـ که از امامان معصوم و صحابه روایت کرده‌اند ـ و هم از اسرائیلیات6 بهره برده است. در تفسیر کامل قرآن، احادیث روایت‌شده از پیامبراکرم(ص) و امامان معصوم علیهم‌السلام کافی نیست؛ به همین سبب مفسران شیعه در تفسیر قرآن‌ کریم به برخی روایات اهل سنت استناد می‌کنند؛ البته به سخن آنان اعتماد دارند؛ هم‌چنین گاهی برخی منابع اسرائیلیات که از صحابه و برخی ائمه علیهم‌السلام روایت‌ شده است نیز در تفسیر آنان استفاده می‌شود. «در‌صورتی‌که آنچه نام روایت نبوی می‌شود بر آن گذاشت، از طریق اهل ‌سنت به 250 حدیث نمی‌رسد؛ گذشته از اینکه بسیاری از آنها ضعیف و برخی از آنها منکر می‌باشد و اگر روایات اهل بیت را که از طریق شیعه رسیده در نظر آوریم درست ‌است که به هزارها می‌رسد و در میان آنها مقدار درخور توجهی احادیث قابل اعتماد یافت می‌شود، ولی به‌هرحال در برابر سؤالات نامحدود کفایت نمی‌کند» (طباطبایی، 1353: 89)؛ بنابراین، این روش تفسیر قرآن کریم یکی از رایج‌ترین و کهن‌ترین شیوه‌های تفسیر است که پیوسته در طول تاریخ تفسیر از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده است و مفسران به آن توجه داشته‌اند. گاهی در این شیوة تفسیر گرایش‌های خاص و گاه افراطی پیدا شد؛ اما گرایش‌های معتدل در آن نیز وجود داشته ‌است. محمد بن عبدالرزاق در این تفسیر بر آن شده‌ است که همة مباحث خود را به روایات ائمه ‌علیهم‌السلام ارتباط‌ دهد؛ به‌جز این، از برخی صحابه و تابعان مانند ابن‌عباس، قتاده، مجاهد، ابوسعید انصاری، ابی بن‌ کعب، وهب بن منبه و... نیز حدیث نقل کرده است. نویسنده از میان تفاسیر قرآن به تفاسیری مانند تفسیر عیاشی، تفسیر شیخ طوسی، تفسیر زاهد، تفسیر ابوالفتوح رازی، تفسیر سدی، کشف‌الاسرار میبدی، کشاف، تیسیر، مدارک، مجمع، تبیان، زادالمسیر و...اشاره می‌کند و از آنها در تفسیر خود سود می‌برد.

روش مفسر این‌گونه‌ است که ابتدا یک یا چند آیه را می‌آورد؛ سپس به شیوة آسان و روان آیات را ترجمه می‌کند. در ترجمه و تفسیر آیات، ترتیب خاصی نیست؛ به این معنی که گاهی پس از ذکر چند آیه، یکی را ترجمه و سپس تفسیر می‌کند و بعد به ترجمه و تفسیر آیة بعدی می‌پردازد. گاهی هم پس از ذکر چند آیه، کل آیات را یک‌جا ترجمه و سپس تفسیر می‌کند. بنابراین گاهی ترجمه و تفسیر را به هم می‌ریزد؛ اما گاهی هم ترتیب ترجمه و تفسیر را حفظ می‌کند. نثر کتاب در ترجمه و تفسیر متفاوت است؛ زیرا در ترجمة آیات، نحو جملات از زبان عربی تأثیر پذیرفته است. در آغاز هر سوره پس از بیان تعداد آیات آن، چند جمله به زبان عربی و سپس فارسی در ویژگی‌ها و بیان خواص درمانی سوره‌ها از طب‌الائمه بیان‌ می‌کند. در سیر تفسیر با استفاده از روایات به شأن نزول آیات می‌پردازد. هم‌چنین هرجا که لازم باشد به اختلاف قرائات و ناسخ و منسوخات آیات اشاره ‌می‌کند؛ برای مثال: «و ان کذبوک فقل لی عملی و لکم عملکم... پس بگو ایشان را مراست جزای کردار من و شما راست پاداش عمل شما. ذمت شما بری است از آنچه من می‌نمایم و شما را به عمل من نخواهند گرفت و من مأخوذ به عمل شما نخواهم‌ شد و در نزد بعضی این آیه به آیة سیف منسوخ است...» (دنبلی تبریزی، نسخه خطی تفسیر قرآن کریم: 16) و یا «و یوم یحشرهم کان لم یلبثوا... و یاد کن روزی را که جمع می‌کنم و حفص به غیبت خوانده؛ یعنی یاد کن روزی را که خدای تعالی جمع می‌کند کافران را...» (همان). این تفسیر دربردارندة بسیاری از داستان‌های پیغمبران است. مؤلف در بیان قصه‌های انبیا به شیوه‌ای انتقادی به روایات و سخنان متعدد استناد می‌کند و در یک ‌موضوع، هرجا که لازم‌ ببیند، از سخنان محققان ‌و مفسران پیش‌ از خود بهره می‌برد.

 

6ـ ویژگی‌های نگارش (رسم‌الخط) کتاب

1) حرف اضافه «به» به اسم بعد از خود متصل می‌شود:

-           «بدرگاه تو آمده‌ایم و خود را بتو تسلیم کرده‌ایم و بصدق تمام و ارادة مالاکلام بوحدانیت گرویده‌ایم» (همان: 34).

-           «و خدایی که بدین قادرست نیز ایشان را باکراه بایمان ندارد» (همان: 36).

2) کاربرد «نه» به‌جای «ن» در افعال منفی:

-           «یعنی انتقام ازیشان در دنیا کشیم و تو آن را نه‌بینی» (همان: 17).

-           «پس ایشان نصیحت صالح را نه‌شنیده انگاشتند» (همان: 538).

3) ک و گ هر دو به صورت ک نوشته شده است:

-           «و یاد کن چون کفت نوح کروه خود را که مشرک بودند ای کروه من اکر هست بزرک و کران بشما اقامه من در میان شما» (همان: 24).

-           «و نیستم من راننده آنها که کرویده‌اند به خدا و پیغمبر او» (همان: 47).

4) می استمراری گاهی جدا و گاهی متصل به فعل است:

-           «و دیگر عرض می‌کرد پروردگار ما یونس از قول تو میفرمود هرکه به شما ستم کند ازو درگذرید» (همان: 34).

-           «و اگر خواستی خدا که به اجبار ایمان آورند هرآینه ایمان می‌آوردند» (همان: 36).

5) «ء» به‌جای «ی» و «ای» به کار رفته است:

-           «بگو پس بیارید سورهء مانند قرآن» (همان: 42).

-           «ای زمین فروبر آب خود را که بیرون آوردهء» (همان: 52).

6) کاربرد «ة» به‌جای «ت» در کلمات عربی:

-           «می‌داند قرارگاه حیوانات را از زمین در حال حیوة» (همان: 39).

-           «عذاب الهی واقع‌شده بر اهل کفر و عدوان بجهة آنکه ایمان نمی‌آرند» (همان: 4).

7) های جمع به کلمات متصل می‌شود:

-           «مر او راست سبحانه از روی مالکیت آنچه در آسمانهاست» (همان: 25).

8) بر سر کلمات مختوم به «ه» نظیر خانه، وقتی «ها»ی جمع می‌آید دو «ه» با هم ادغام می‌شود:

-           «و فراهم می‌گیرند سینهای خود را به کفر» (همان: 39).

-           «پس چشم ‌نمی‌دارند این مشرکان مگر ایامی را یعنی واقعها را مانند واقعهای آنان که گذشتند پیش از ایشان» (همان: 36).

9) را مفعولی به کلمة قبل از خود متصل می‌شود:

-           «بندگانرا بخرید و در راه خدا آزاد کنید» (همان: 34).

-           «فرموده‌ای که دردمندان و بیچارگانرا دستگیری کنید» (همان).

10) «الف» در «است» گاهی حذف و گاهی نوشته می‌شود:

-           «سرّ و علن ایشان نسبت به علم حضرت یزدان یکسان است» (همان: 39).

-           «در کشّاف گفته که مستقرّ، مسکن و مأوای حیواناتست» (همان: 39).

11) برخاست همه‌جا با واو معدوله نوشته شده ‌است:

-           «مردی برخواست که آیت تو کدام است» (همان: 44).

12) ای ندا به منادا متصل نوشته شده‌ است:

-           «بگو ایمردم بتحقیق آمد به شما حق از نزد پروردگار شما» (همان: 37).

-           «و اگر شما ایکافران برگردید از اسلام و یا از متابعت من...» (همان: 39).

 

7) ارزش و اهمیت تفسیر فارسی قرآن کریم

7ـ1 از دیدگاه ادبی و سبک‌شناسی

نثر فارسی در دوره‌های مختلف، تحولات بسیاری داشته‌است. «گاهی به‌اندازه‌ای آمیخته با عربی بوده‌ است که نام فارسی بر آن نهادن جایز نیست و گاهی آن‌قدر مغلق و پیچیده ‌است که فضلا هم از درک آن عاجز بوده‌اند تا چه ‌رسد به عوام مردم و گاهی آنقدر نثر مسجع رواج‌ می‌یابد که نثر فاقد سجع را خلاف فصاحت می‌دانستند» (خاتمی، 1374: 29) و این تغییر و تحولات تا دوران قاجار (عصر محمد بن ‌عبدالرزاق) همچنان ادامه‌ یافته ‌است. «در قرن دهم که آغاز روزگار و قدرت صفویان بوده است، نثر فارسی دورانی خاص را طی کرده ‌است. تعصب شاهان صفویه در این عهد همچنان‌که در شعر فارسی مؤثر بود، در نثر فارسی نیز تأثیر گذاشت. همچنان‌که بیشترین آثار به‌جا‌مانده از این دوران، کتاب‌های فقه و اصول و اخبار و احادیث و بعضی کتاب‌ها در شاخه‌های علوم عقلی است و طبیعی است که همین توجه به علوم خاص، زمینه را برای هنرنمایی دیگر نویسندگان و ادبا آن‌گونه‌که شایسته بود فراهم نیاورد» (همان: 14). «مهم‌ترین بخش از دانش‌های دینی که در این عهد سبب تألیف کتاب‌هایی به فارسی شده، مطلب‌های مربوط به قرآن است؛ خواه قرائت و خواه تفسیر و یا بیان اسرار آن...؛ اما بیشترِ تفسیرهایی که به دست عالمان شیعی نوشته ‌شده بعضی تفسیر‌های صوفیانه است... تفسیرهای دیگر به‌جز مطلب‌های عادی و جاری جستارهایی را دربارة احکام قرآن یا مشکلات قرآن و مانندگان آنها در بر‌ دارند و بیشتر همراه با حدیث‌ها و خبرها دربارة منقبت‌ها و فضیلت‌های اهل ‌بیت و ایراد برهان‌هایی در اثبات مذهب تشیع دوازده‌امامی یا ذکر دلیل‌هایی در ابطال مذهب مخالفان آن ‌است» (صفا، 1383: 1463)؛ بنابراین نثر فارسی در سیر دگرگونی خود از عصر صفوی تا عهد قاجار، همراه با ادامه‌دادن پیچیده‌گویی و سجع‌پردازی، جریان ساده‌نویسی و پرهیز از تکلف و تصنع را در خود ایجاد کرد و در سایة کتاب‌هایی مانند جامع‌ عباسی در فقه، مجالسالمؤمنین قاضی ‌نورالله ‌شوشتری در رجال، آثار ملاصدرا، گوهر مراد و سرمایة ایمان از عبدالرزاق ‌لاهیجی و کتاب‌هایی در تاریخ و جغرافیا مانند احسن‌التواریخ و عالم‌آرای عباسی و کتاب‌هایی در تفسیر قرآن، راه برای ساده‌شدن زبان فارسی در عصر قاجار باز شد؛ به‌گونه‌ای‌که «می‌بینیم در قرن دوازدهم و سیزدهم شیوة نویسندگی و شاعری تغییر کرده و نثرهایی رفیع و سنجیده و عالی و شعرهایی پخته و خوش‌سبک از کار بیرون ‌می‌آید که هرچند قدری ساده است، طبیعی‌تر و لطیف‌تر می‌نماید» (بهار، 1381: 311).

تفسیر محمد بن ‌عبدالرزاق از نتایج این جریان ساده‌نویسی است که بیشتر در سایة متون علمی و دینی از عصر صفویه آغاز شده ‌بود. نثر این کتاب باتوجه‌به مقام علمی آن از تضمین‌های متصنع، الفاظ دور از ذهن عربی و ترکی، سجع‌پردازی متکلفانه و پیرایه‌های خشک زبانی خالی است. سبک کتاب، ساده و روان و در ترجمة آیات تحت تأثیر نحو قرآن‌ کریم، تاحدی آهنگین است؛ این آهنگ کلام گاهی در بیان داستان‌ها و قصه‌ها نیز مشاهده می‌شود.

مثال برای ترجمة آیات:

-      «و بگرفت آنان را که کافر بودند آواز جبرئیل که به آواز بلند ایشان را صدا کرد و گفت که بمیرید همه؛ پس گشتند در سراهای خود مردگان و به زمین‌افتادگان و به‌جای‌ماندگان» (دنبلی تبریزی، نسخه خطی تفسیر قرآن کریم: 64).

-           «و گفت با قوم خود سوار شوید کشتی را در حالتی که گویید به نام خداست راندن‌ کشتی و هنگام بازداشتن آن» (همان: 50).

نویسنده همین‌که آیات را ترجمه می‌کند و به تفسیر می‌پردازد، نحو کلام، ساده و بی‌پیرایه می‌شود. این تغییر در مثال زیر آشکار است:

-      «پس نخواهید افزود مرا جز نسبت زیانکاری‌دادن به من به ابطال و تضییع شما آنچه را که حق‌تعالی به من داده از نبوّت و به خواندن شما به دین و ملّت پدران خود. آورده‌اند که قوم ثمود بعد از جدال بسیار طلب معجزه کردند چنان‌که در سورة اعراف گذشت و به مدعای ایشان از سنگ، ناقه بیرون ‌آمد. صالح بر ایشان حجت گرفت...» (همان: 56).

نمونه برای آهنگ کلام در بیان داستان‌های انبیا:

-      «یوسف و یعقوب می‌گریستند و دنیا (ایهام به نام خواهر یوسف) می‌نالید و درهای آسمان گشوده ‌شد؛ حورالعین در خروش بود. حکم ازلی می‌گفت ای یعقوب از هجران یکشبه می‌نالی و رو به روی یوسف می‌مالی و لیک از فراق چهل‌ساله نه در فکر و خیالی...» (همان: 78).

بدیهی است که بررسی و مطالعة این کتاب در جایگاه جزیی از نثر فارسی قرن سیزدهم در تحلیل‌های سبک‌شناسی این دوره بسیار مفید است. به بیان دیگر با کنکاش در ویژگی‌های ادبی و سبک‌شناسی آن، سیر دگرگونی و تغییرات نثر فارسی را از قرن سیزدهم به ادوار قبل و بعد از آن می‌توان پیوند داد؛ هم‌چنین نکات مشترک و متفاوت این اثر و آثار هم‌عصر آن را با آثار دوره‌های دیگر می‌توان سنجید. این تفسیر ناشناخته بوده است؛ تفسیرهای فارسی قرآن‌ کریم در قرن سیزدهم هجری نیز بسیار اندک بود؛ بنابراین مطالعة این اثر می‌تواند به شناخت ابعاد زبان و ادبیات فارسی در حوزة متون تفسیری فارسی و کامل‌کردن سیر تحولات تفاسیر فارسی قرآن کریم، به‌ویژه در حوزة تفاسیر شیعی، کمک کند.

7ـ2 از دیدگاه زبانی

محمد بن ‌عبدالرزاق ‌دنبلی برخلاف پدرش نویسندة ممتازی نیست و سبک زبانی تفسیر او، سطح چیرة روزگارش است؛ یعنی همان ویژگی‌هایی که دربارة تغییر سبک از متکلف و مصنوع به نثر ساده و مرسل در عصر قاجار وجود دارد، دربارة سبک انشای او نیز درخور بیان است. از دوة صفویه به بعد متون دینی به‌ویژه شروح نوشته‌شده بر نهج‌البلاغه و قرآن و متون دیگر، هرچه ساده‌تر و نزدیک به شیوة زبان عامه تألیف می‌شدند. هدف نویسندگان آن بود که این متون برای تودة مردم درخور فهم باشد و بتوانند راحت‌تر این متون را دریابند و به آنها علاقه‌مند گردند. به‌هر‌حال نمی‌توان گفت در آثار هر نویسنده‌ای همة ویژگی‌های سبکی و زبانی دورة او آشکار می‌شود؛ بلکه باتوجه‌به معلومات و گرایش‌های فکری و اعتقادی و هم‌چنین مقدار آفرینش‌های ادبی و استعداد ذاتی، انحرافاتی از هنجار و سبک دورة خود دارد؛ بنابراین تصحیح و زنده‌کردن هر نسخة خطی به‌ویژه در حوزة ترجمه و تفسیر از زبان دیگر مانند ترجمه‌های گوناگون قرآن‌ کریم نمی‌تواند از فواید لغوی و زبانی بی‌بهره باشد. هر ترجمه یا تفسیری از قرآن کریم در هر دوره‌ای از ادوار نثر فارسی باتوجه‌به ویژگی‌های دستوری و ترکیب‌سازی و برابرگزینی کلمات و تعبیرات و موازین لهجه‌شناسی و زبان‌شناسی به‌اندازة خود در مطالعات زبانی اهمیت دارد و درخور توجه است. همان‌گونه‌که در معرفی نسخة خطی تفسیر فارسی‌ دنبلی گذشت، هدف مؤلف از نوشتن این تفسیر ارائة تفسیری نزدیک به زبان عصر خود بود؛ چنان‌که خوانندگان تفاسیر قرآن کریم از مراجعه به منابع کهن بی‌نیاز شوند. این تفسیر، روایی است و هدف ‌مؤلف آن فهم آسان قرآن کریم بوده است؛ به همین سبب مباحث لغوی و زبانی در آن کمتر مشاهده می‌شود؛ بنابراین باتوجه‌به نزدیکی زمانی این تألیف به عصر حاضر و رعایت ساده‌نویسی در آن، دنبال‌کردن موضوعاتی مانند فواید لغوی و ترکیب‌سازی و یا برابرگزینی فارسی برای کلمات و تعبیرات قرآن کریم در این اثر شاید دستاورد مهمی نداشته باشد؛ اما به‌هرحال زبان هر اثری دربرگیرندة ویژگی‌هایی ‌است که هم اهمیت دارد و هم درخور مطالعه و پژوهش است. در ادامه به برخی از این نکات در این تفسیر اشاره می‌شود.

افعال نادر مانند «سوخته می‌بُرد» و «روداشته»:

-      «و نور عظیم از آن زمین تا به آسمان تتق بسته و درخشان. نه سبزی درخت، آتش را می‌فسرد و نه تاب آتش سبزی درخت را سوخته می‌برد» (همان: 296).

-      «و ایوب را بیمار و زار و نزار و به خلاف سلف هرچه مال داشت تلف و پسران وی را هلاک من کرده‌ام که بی‌باکم؛ چه مرا گذاشته و خدای آسمان را روداشته...» (همان: 352).

باک‌کردن به جای باک‌داشتن:

-      «به امر خدا آتش، غل و زنجیر را پاک سوخته اصلاً متعرض ابراهیم نشده باک از آن مغاک نکرده در اطراف او گل و نسرین و سنبل دمید» (همان: 343).

اصطلاحات عامیانه مانند «حالی‌شدن»:

-      «یعنی کافران در عدم انتفاع آنچه می‌شنوند از انذار و تذکیر و وعظ و نصیحت، مانند کران‌اند که چیزی حالی ایشان نمی‌شود» (همان: 337).

جوانیده‌شده (جویده‌شده):

-      «تفکر در ابتدای آفرینش خود کنید که از خاک است بعد از منی... بعد از آن پارچه خون بسته‌شده؛ بعد از آن پارچه گوشتی گویا جوانیده‌شدة تمام خلقت که در او هیچ عیبی نباشد و ناتمام خلقت...» (همان: 370).

نویسانیده (نوشته)، گرفتگار (گرفتار)، بالابام (پشت بام):

-           «گفتند که آن کلام افسانه‌های پیشینیان است که نویسانیده آن را محمّد ص از کتب متقدّمه» (همان: 570).

-           «پس اگر خدا آیات مقترحة آنها را ظاهر کند و آنها تصدیق نکنند، به عذاب استیصال گرفتگار شوند» (همان: 657).

-           «مروی است که نمرود عنود از بالا بام قصرالاماره ابراهیم را ندا نمود» (همان: 343).

ترکیبات وصفی مرکب (از پی درآمده‌شده):

-           «شما مسافت ‌بسیار رفته باشید و به شما نتوانند رسید تا ضرر رسانند به‌درستی که شما ازپی درآمده‌شدگانید» (همان: 523).

7ـ3 از دیدگاه فکری

مؤلف این تفسیر، شیعی‌مذهب است و در قسمت‌های مختلف کتاب، نشانه‌های آن آشکار است. او پیوسته از سخنان و احادیث ائمة هدی علیهم‌السلام در تبیین و تفسیر آیات استفاده می‌کند. از سوی دیگر همان‌گونه‌که جایگاه علمی او ایجاب می‌کند از منابع تفسیری و روایی اهل سنت بهره می‌برد؛ البته تا‌آنجا‌که با معتقدات او تضادی نداشته باشد. «بازتاب ایدئولوژیک در عناصر زبان در همة سطوح آن از نظام آوایی گرفته تا واژگان و ساخت‌های نحوی و عناصر بلاغی قابل بررسی است» (فتوحی، 1392: 354) به همین سبب این تفسیر افزون‌بر بازتاب بنیان‌های اعتقادی و فکری مؤلف، در تعییین خط سیر فکری و محتوایی حاکم بر عصر او در حوزة تفاسیر قرآن کریم نیز می‌تواند استفاده شود.

«ایدئولوژی‌ها در متون به دو صورت صریح و ضمنی بازتاب می‌یابند. متن‌هایی که در آنها ایدئولوژی باصراحت و شفافیت بازتاب یافته از نوع متن‌های گفتمانی‌اند که به‌طور مستقیم نشانه‌ها و محتوای ایدئولوژیک را بیان می‌کنند. این متن‌ها متعلق به یک جامعة گفتمانی یا جامعة تفسیری خاص هستند؛ یعنی متعلق به گروهی از نویسندگان و خوانندگان که یک ژانر متنی خاص را می‌سازند و می‌خوانند» (همان: 350). دورة تألیف تفسیر دنبلی مقارن با عصر قاجار در ایران است. در این دوره مذهب شیعة اثنی‌عشری در ایران حاکمیت کامل و باثباتی یافته است و از چند قرن پیش، یعنی از دورة غلبة صفویان تلاش‌های بسیاری برای افزونی تألیفات دینی در همة حوزه‌های آن صورت گرفت. علما و مفسران شیعی از قرن‌ها قبل از این، خدمات اساسی و انکارناپذیری به اسلام و قرآن ارائه دادند؛ اما از عصر صفوی به بعد تعداد این آثار بسیار افزایش یافت.

7ـ4 ویژگی‌های ادبی تفسیر قرآن کریم

جنبة علمی و آموزشی تفسیر فارسی قرآن کریم بر جنبة ادبی آن مقدم است؛ بنابراین نباید انتظار داشت که مؤلف به صنایع ادبی و آرایه‌های لفظی و معنوی کلام توجه بسیاری نشان داده باشد.چنان‌که از مقدمة کتاب برمی‌آید، هدف مؤلف از تألیف این تفسیر آن است که راغبان کلام وحی از تفسیرهای کهن با زبان‌های کهنه بی‌نیاز شوند. نویسنده می‌کوشد تا این تفسیر را به زبان ساده و روان و درخور استفاده برای همه بنگارد؛ اما گاهی نیز کلام خود را به آرایه‌پردازی لفظی و معنوی آراسته می‌کند؛ البته این موضوع هیچ‌گاه باعث نشده است که سادگی علمی زبان او تحت تأثیر قرار بگیرد و به حوزة تصنع و تکلف وارد شود. در ادامه به برخی از این صنایع اشاره می‌شود.

7ـ4ـ1 جناس

جناس زائد:

- «و یا بدعت نکوهیدة جور و بیداد و یا عادت پسندیدة عدل و داد و یا شیوة دوستی و حسن وداد» (دنبلی تبریزی، نسخه خطی تفسیر قرآن کریم: 2).

- «جام فنا نوشیدنی و عتبة عنا بوسیدنی و جامة کفن پوشیدنی است» (همان: 2).

جناس لاحق:

- «و یا خزینة مال و یا ذخیرة حسن مآل ...همه فانیست» (همان: 1).

- «تا چشمی داری اشکی ببار و زبانی داری عذری بیار» (همان: 2).

جناس خط:

-           «روزی جام فنا نوشیدنی و عتبة عنا بوسیدنی و جامة کفن پوشیدنی و قالب خاکی پوسیدنی است» (همان: 1).

7ـ4ـ2 موازنه و ترصیع

-           «خواست معانی کلام ربانی و مبانی آیات سبحانی را در طبق هر سوره به الفاظ خوش و عبارات دلکش...» (همان: 1).

-           «امید که اخوان صفا و خلان وفا هر کس رغبت مطالعه نماید...» (همان).

-           «منشأ آن خیالات موهومة فاسده و قیاسات باطلة عاطله...» (همان: 15).

7ـ4ـ3 سجع (متوازی، متوازن، مطرّف)

متوازی:

- «تا نامی داری خامه در بنان آر و عرض حالی دربیان» (همان: 2).

- «اگر زینت حیات دنیا اقارب و اولاد است و یا ایوان زرنگار و پری‌چهرگان مشکین‌خال گلرخسار...» (همان: 3).

متوازن:

-           «تا چشمی داری اشکی ببار و تا زبانی داری عذری بیار» (همان: 2).

-           «گر توانی بی‌توانی جز خطبة وحدت و آیت نفرت نخوانی» (همان).

مطرّف:

-           «جمعی از دولت تلاقی نازان و گروهی در آتش حرمان گدازان» (همان: 667).

-      «فرمود کسانی‌اند از کثرت بیداری و خوف حضرت باری چشمشان اشک‌ریزان است و از مشاهدة عبرت‌های روزگار عرصة این جهان ناپایدار پیش چشمشان تیره و تار» (همان: 25).

7ـ4ـ4 ازدواج

-           «هرجا مناسب مقام در مدح ائمة انام و تعریف حور و قصور و...» (همان: 1).

7ـ4ـ5 تنسیق‌الصفات

-           «هرکس رغبت مطالعه نماید از خواندن فاتحه و سوره این حقیر فقیر جانی فانی را مضایقه ننماید» (همان: 2).

-           «منشأ آن خیالات موهومة فاسده و قیاسات باطلة عاطلة کاسده می‌باشد» (همان: 15).

7ـ4ـ6 مراعات‌النظیر

-           «تا چشمی داری اشکی ببار و زبانی داری عذری بیار و تا نامی داری خامه در بنان آر» (همان: 3).

7ـ4ـ7 اشتقاق

-           «و خشنود شدند به زندگانی فانی و دنیای دنی» (همان: 6).

7ـ4ـ8 تلمیح

-           «از این جهت پیغمبران که مبعوث شدند به صفت فقر متّصف بودند» (همان: 4).

7ـ5 برخی از ویژگی و نکات دستوری تفسیر فارسی قرآن کریم

7ـ5ـ1 جملات

الف) پرهیز از اطناب و جملات طولانی، یکی از ویژگی‌هایی است که در سراسر متن کتاب وجود دارد؛ به‌ویژه در بیان داستان‌ها و قصه‌ها، جملات کوتاه، بسیار به کار رفته است:

-           «یوسف و یعقوب می‌گریستند و دنیا می‌نالید و درهای آسمان گشوده؛ حورالعین در خروش بود. حکم ازلی می‌گفت ای یعقوب از هجران یک‌شبه می‌نالی و رو به روی یوسف می‌مالی» (همان: 78).

ب) تقدیم فعل:

-           «گفتند نگرویدگان بعد از آمدن پیغمبر به ایشان» (همان: 4).

-           «پرستند جز خدا چیزی را که ضرر نرساند به ترک عبادت او و سود ندارد پرستش او» (همان: 99).

 ج) آوردن یک یا چند کلمه بعد از فعل:

-           «گویا هیچ نرسته و موجود نگشته و اثر آن نبوده در زمان پیش» (همان: 11).

-           «به‌درستی که این که آورده معجزه نام نهاده هرآینه سحر و جادوست آشکارا» (همان: 29).

د) جمله معترضه:

- «چه شریک او سبحانه وجود ندارد و شفاعت شریک هم معقول نباشد» (همان: 9).

- «از ابن‌عباس مرویست که میان آدم علی نبینا و علیه‌السلام و نوح ده قرن بود» (همان).

7ـ5ـ2 افعال

الف) حذف چند فعل به قرینه:

-           «تو از صراط به نور من گذری و علی به نور تو و امت تو به نور علی و نور امت تو از علی است و علی از تو و تو از من» (همان: 7).

ب) حذف فعل به قرینه:

-           «یعنی اگر ما دعای ایشان را به‌زودی مستجاب کنیم چنان‌که دعای خیر ایشان را ایشان زود هلاک شوند» (همان).

-           «قحطی به فراخی و فراخی به آبادی بدل شد» (همان: 10).

ج) تراکم افعال:

«گویا که هیچ نرسته و موجود نگشته و اثر آن نبوده در زمان پیش» (همان: 11).

د) جابه‌جایی شناسه:

-           «و می‌گویند بت‌پرستان که این بتان برمااند شفیعان نزد حضرت یزدان» (همان: 9).

هـ) ی به جای می استمراری و گاهی می و ی هردو با هم:

-           «بگو اگر خواستی خدا نمی‌خواندم او را به شما» (همان: 8).

-           «یعنی عذاب نازل می‌شدی مبطل، هلاک گشته و محق بماندی» (همان: 9).

-           «هروقت پیغمبر این آیه را تلاوت نمودی گریستی» (همان: 20).

و) ب تأکید بر سر فعل:

-           «پرستند جز خدا کسی را که ضرر نرساند و بترک عبادت او سود ندارد پرستش او» (همان: 9).

ز) جداکردن دو جزء فعل مرکب:

-           «آیا چرا نمی‌یابید و تعقّل درخصوص کسی نمی‌کنید» (همان: 8).

7ـ5ـ3 ضمایر

الف) ضمیر اشاره این و آن برای تحقیر و تفخیم:

-           «پس بین که چگونه بود انجام ستمکاران مکذب پس اینها نیز مثل آنها خواهند شد» (همان: 15).

-           «گفت ای فرزندان معذور دارید مرا که بوی پدر و جدم از این می‌شنوم و از این سبب از این کناره نمی‌کنم» (همان: 73).

ب) کاربرد او به جای آن:

-           «و سبب او چنین بود که حضرت رسالت را عادت این بود چون به سفر رفتی قرعه کشیدی» (همان: 430).

ج) کابرد آن به جای او:

-      «شیطان نیز دیوان را به اموال آن عبد خالص خداوند جهان برگماشت تا فانی ساختند اموال آن را پس قصد بدی آن ممتحن نمودند و انواع امراض را به تن آن موکل ساختند» (همان: 350).

-      «بخوان ای محمّد ص بر مشرکان عرب خبر ابراهیم را که ایشان خود را به آن نسبت می‌دهند و به فرزندی آن فخر می‌کنند» (همان: 527).

7ـ5ـ4 حروف

الف)کاربرد مر... را:

-           «و آنان که کافر شدند مر ایشان راست شرابی از آب جوشان و عذاب پردرد» (همان: 5).

-           «پس بگو در جواب ایشان که غیب مر خدا راست» (همان: 9).

ب)را در معنی حرف اضافه به:

-           «و ثنای ایشان یکدیگر را و تحیّت بدان که ایشان را سلام باشد که مشتمل است بر سلامتی از جمیع آفات» (همان: 6).

-           «روبیل را رو کرده گفت تو از همه مهتری» (همان: 78).

7ـ5ـ5 قید

هرآینه برای قطعی‌بودن:

-           «به‌درستی که این مرد هرآینه ساحری است آشکارا» (همان: 4).

-           «و گویند اگر ما را نجات دهی از این بلا هرآینه باشیم از پاسداران نعمت نجات را» (همان: 15).

7ـ5ـ6 اسم

الف) کاربرد جمع مکسر عربی مخالف قیاس:

-           «مال دنیا نیز به انفاق جوانمردان پسندیدة اقلان است و به امساک بخیلان نکوهیده از خصال ادوان» (همان: 56).

ب) مطابقت صفت و موصوف برای مذکر و مؤنث‌بودن:

-           «پس از افعال ذمیمة ایشان خبر می‌دهد» (همان: 9).

-           «و نظر کردن در ادلّة هادیه و توفیق ایشان در تدبیر حجج حقه» (همان: 14).

ج) مطابقت صفت و موصوف برای جمع و مفرد‌بودن:

-           «و گمان بردند اهل زمین که ایشان قادران‌اند بر گردیدن گیاه و چیدن میوه» (همان: 11).

-            «به‌درستی که ما بودیم از پرستش شما بی‌خبران» (همان 13).

د) کاربرد آیا و چرا هردو با هم:

-           «آیا چرا نمی‌یابید و تعقّل درخصوص کسی نمی‌کنید» (همان: 8).

هـ) مصدر جعلی:

-           «هیچ شکی و شبهه‌ای در حقیّت آن نیست» (همان: 15).

-           «یعنی اول علم به حقیّت آن نداشتند» (همان).

و) مفعول مطلق:

-           «گفت یوسف معاذبالله یعنی پناه می‌گیرم به خدا گرفتنی» (همان: 14).

-           «و باز‌کشیم و طول دهیم برای او از عذاب و عقاب بازکشیدنی» (همان: 289).

ز) مفعول مطلق از غیر جنس فعل:

- «یعنی مهلت دهد مر او را خدای بخشاینده؛ مهلت دادنی و این خبر است در صورت امر؛ یعنی ممتد سازد خدا عمر او را بازکشیدنی» (همان: 288).

ح) کاربرد جمع‌الجمع عربی:

- «آگاه باش تا از آن عجایبات بینی و غرایبات ملاحظه نمایی» (همان: 297).

ط) جمع‌بستن کلماتی با «ان» که این صورت جمعشان شناخته‌شده نیست:

- «و روغن فراوان به آن هیزمان ریختند و آتش به آن زدند» (همان: 342).

- «و اگر بودی... آن هفت دریای دیگر مانند بحر محیط و به این قلمان از درختان و به آن آبان مدادشده کتابت کردندی به اخر نمی‌رسید» (همان: 701).

 

8ـ نتیجه‌گیری

محمد بن‌ عبدالرزاق‌بیگ ‌دنبلی از علما و مفسران برجستة قرن سیزدهم‌ هجری است که به گواه اسناد موجود، ادیب و سخنور نیز بوده‌ است. وی فرزند میرزا عبدالرزاق‌بیگ دنبلی از مهم‌ترین و بلیغ‌ترین سخنوران عصر قاجار است. از محمد بن ‌عبدالرزاق چند اثر علمی به‌جای مانده ‌است. از میان این آثار، شرح دیوان انوری، شرحالمشاعر، تفسیر قرآن به زبان عربی و تفسیر قرآن به زبان فارسی بی‌شک تألیف اوست و انتساب کتاب تاریخ‌دنابله به وی درست نیست. او شاعر بوده است و دیوانی نیز به او نسبت داده‌اند که اکنون اثری از آن در دست نیست. مهم‌ترین اثر او تفسیر قرآن به زبان فارسی است. این تفسیر بدون نام یا عنوان خاصی است. یک نسخه از آن به خط مؤلف موجود است. این اثر به زبان فارسی است؛ این ویژگی‌ها در میان تعداد اندک تفاسیر فارسی قرن سیزدهم، دورة فترت تفسیرنویسی، اهمیت فراوانی به آن داده‌ است. زبان این اثر، علمی و ساده و روان و گاه آهنگین است. ازنظر حجم کار نیز درخور توجه است؛ چنان‌که یک‌سوم کل قرآن ‌کریم را در بر می‌گیرد. این تفسیر تاکنون ناشناخته مانده‌ است و از دو دیدگاه زبان و ادبیات فارسی مبتنی بر متون تفسیری و نیز تحلیل و بررسی سیر دگرگونی تفسیرهای فارسی به‌ویژه در حوزة تفاسیر شیعی اهمیت دارد و درخور تأمل است.

 

پی‌نوشت‌ها

1. دنبلی طایفه‌ای از قوم کرد است. از مهم‌ترین منابع مطالعه در تاریخ این طایفه به این آثار اشاره می‌شود: تجربة الاحرار و تسلیة الابرار از عبدالرزاق‌بیگ دنبلی، ج‌ اول، ص 120 ـ 40؛ ریاض‌الجنة از همان نویسنده که کتاب مستقلی در این باره است؛ تذکرةالدنابله از محمدحسن بن عبدالکریم منشی اشتهاردی، نسخه خطی کتابخانة مجلس به شمارة 8345؛ شرفنامه بدلیسی تألیف امیرشرفخان بدلیسی، ص 408 ـ 399؛ تاریخ دنابله از گسترده‌ترین منابع در این حوزه و منسوب به محمد بن عبدالرزاق دنبلی است. نسخة خطی یگانة آن از مؤلفی ناشناس در کتابخانة مرکزی تبریز موجود است.

2. برخی دیگر از محققان جدید همان عبارات را تکرارکرده‌اند؛ مانند عقیقی بخشایشی در کتاب مفاخر آذربایجان.

3. ر.ک. چهل مقاله حاج‌حسین نخجوانی، ص 279 و ریحانةالادب ج 5، ص 55، ذیل عبدالرزاق‌بیگ دنبلی.

4. به این ماجرا در تفسیر فارسی قرآن کریم نیز اشاره کرده است؛ چنان‌که در معرفی آن خواهد آمد.

5. «وابنه بهاءالدین محمد‌آقا کان حاکم تبریز له دیوان شعر و عدة اولاد منهم حسینقلی‌آقا معاصر الریاضی الطبیب» (الذریعه، 1403، ج 11: 323).

6. روایات و اخباری که از بنی‌اسرائیل در اخبار اسلامی آورده‌اند (دهخدا، 1388: ذیل اسرائیلیات).

 

 
1- اشتهاردی، محمدحسن بن عبدالکریم، تذکرة الدنابله، نسخة خطی کتابخانة مجلس به شماره 8345.
2- بهار، ملک‌الشعراء (1381). سبکشناسی، تهران: زوار.
3- تربیت، محمدعلی (1353). دانشمندان آذربایجان، تبریز: بنیاد کتابخانه فردوسی.
4- خاتمی، احمد (1374). پژوهشی در نظم و نثر دورة بازگشت، تهران: پایا.
5- دنبلی تبریزی، محمد بن عبدالرزاق، تفسیر قرآن کریم، نسخة خطی به شماره 12126 کتابخانه مجلس شورای اسلامی.
6- ---------------------، تاریخ دنابله، نسخة خطی، کتابخانه مرکزی تبریز.
7- --------------------، شرح المشاعر، نسخة خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره 1869.
8- دهخدا، علی‌اکبر (1388). لغتنامه، نرم‌افزار، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
9- شهیدی صالحی، عبدالحسین (1381). تفسیر و تفاسیر شیعه، قزوین: انتشارات حدیث امروز.
10- شیرازی، ابن‌یوسف (1353). فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی، جلدسوم، تهران: چاپخانه مجلس شورای ملی.
11- صفا، ذبیح‌الله (1383). تاریخ ادبیات در ایران، تهران: توس.
12- طباطبایی، سید محمدحسین (1353). قرآن در اسلام، تهران: دارالکتب اسلامیه.
13- الطهرانی، شیخ آقابزرگ (1403). الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت: دارالضواء.
14- عقیقی بخشایشی (1376). طبقات مفسران شیعه، قم: نشر نوید اسلام.
15- ---------- (1374). مفاخر آذربایجان، تبریز: نشر آذربایجان.
16- فتوحی رودمعجنی، محمود (1390). سبکشناسی نظریهها رویکردها و روشها، تهران: سخن.
17- مرعشی، محمود (1376). فهرست نسخههای خطی آیتالله مرعشی، قم: کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی.
18- مهدوی راد، محمدعلی (1382). آفاق تفسیر مقالات و مقولاتی در تفسیرپژوهی، تهران: هستی‌نما.
19- نخجوانی، حسین (1391). چهل مقاله، به کوشش غلامرضا طباطبایی‌مجد، تبریز: آیدین.