نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیّات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
The subject of the present paper is to investigate the Dah Majles written by Asfazari. This work belongs the ninth century AH, and is part of the Persian and educational prose. The book is spelled out orally in ten sections by the mystical followers and is written by disciples and enthusiasts. In this article, the author has tried to introduce this valuable work of Timurid period by using a descriptive-analytical method of the content to examine the structure and textology of this work from speech viewpoint and to reveal its stylistic features. The most important finding of the research is the outstanding mystical aspect of the work. In addition, the speaker in many cases has brought Quranic verses and many hadiths and tried to explain these issues. Bringing religious and mystical stories, beautiful poetry and austere speech have also attracted the attention of the book's prose. Simplicity and observance of the present requirement have always been of great importance to Asfazari. All these have made this book one of the important works of mystical prose.
کلیدواژهها [English]
1ـ مقدمه
نثر فارسی درخت تناوری است که از آغاز ادب فارسی در حوزههای متنوع موضوعی و قالبهای گوناگون رشد کرد و بالید. خطیبی نثر فارسی را به چهار نوع محاوره و خطابه و مرسل و فنی تقسیم میکند (1390: 61 ـ 51). یکی از انواع نثر فارسی، نثر خطابی است. این نوع نثر در ادب فارسی و عربی، پیشینهای قوی دارد. مهمترین ویژگی این نوع نثر، سادگی و رعایت اقتضای حال است. از انواع نثر خطابی، باید از آثاری به نام مجالس یاد کرد. در زبان و ادب فارسی آثاری مانند طبقاتالصوفیة خواجه عبدالله انصاری، اسرارالتوحید محمد بن منور، معارف بهاءولد، فیهمافیه و مجالس سبعة مولانا و مجالس پنجگانة سعدی در شمار مجالس جای میگیرند. «در نثر خطابه برای نخستینبار، ضوابطی خاص کلام را محدود و مقید میکند و همین مشخصات است که نثر را در حد فاصل بین نثر محاوره و مکتوب مرسل جای میدهد» (همان: 54). از ویژگیهای مهم نثر خطابه لفظیبودن آن است و البته باوجودآنکه «... مکتوب نیست؛ لیکن تا حدود زیادی به نثر مکتوب نزدیک است» (همان). نثر خطابی در ادبیات فارسی را «میتوان به انواع مقامه، مجلسگویی، روضهخوانی، دفترخوانی، قصهگویی و نقالی تقسیم کرد...» (رستگار، 1392: 250).
مجلسنویسی یکی از گونههای نثر خطابی است که در نثر کهن سابقه دارد. واژة «مجلس به معنی محل نشستن و مجالس، جمع آن است و عبارت است از جای موعظهگفتن و مجلس درس و وعظ» (همان). مجلس در اصطلاح «آن مقدار وعظی است که در یک نشست (مجلس) ایراد میشود و به همین سبب، هر فصل یا باب آن را «مجلس» مینامیدند. در اینگونه مجالس به سبب اینکه مخاطبان رودرروی مجلسگوی مینشستند، وی بهگونهای سخن میگفت که با آنان ارتباط کلامی و عاطفی بیابد و بتواند آنان را تحت تأثیر گفتار خویش قرار دهد» (وفایی و دیگران، 1393: 43). مجالس همواره مطالب و توصیههای اخلاقی را باتوجهبه دو رویکرد نسبت به مخاطبانش بیان و شرح میکند. بخشی از مجالس با مخاطبانی از همة جامعه سروکار دارند و گونهای دیگر مانند مجالس عرفانی، با مخاطب صوفیمنش و خانقاهی روبرو هستند.
نثر خطابی در ادب فارسی بهویژه در پیش از اسلام نیز نمونههایی دارد. «این خطابهها که به دورههاى بعد راه یافته، نمونهاى از گونۀ ادبى مجلسگویى است که در شـاهنامة فـردوسى نـیز نمونههایى دارد؛ مانند خطبة جمشید، هوشنگ، طهمورث، اردشیر بابکان و انوشیروان» (جوکار و غلامی، 1390: 81 ـ 80). در بسیاری از منابع پیشین نوشته شده است که «مجلسگویی با یحیی بن معاذ رازی (از صوفیان طبقة اول و متوفای سال 258 هجری) آغاز شد» (زمانی، 1388: 70). به گفتة بهار «جنید نخستین عالمی است که در علم توحید مجلس گفت و حلقة درس راه انداخت...» (1386، ج2: 185). از پیشگامان، «خواجه عبدالله انصاری نیز طبقاتالصوفیة سلمی نیشابوری را... در مجالس خود املا میکرد...» (رستگار، 1392: 251). روزبهان بقلی شیرازی هم در مجالس خویش «مدت پنجاه سال در جامع عتیق شیراز و جز آن براى مردم وعظ کرد...» (روزبهان بقلی شیرازی، 1366: 13 ـ 12).
در جامعة ایرانی پس از اسلام، خطیبان و عارفان به سبب پیشینة این گونة ویژه و هم وجود و تأثیر خطابهگویی در ادب عرب، به این نوع توجه نشان دادند. «برپایی مجالس وعظ و به تعبیر قـدمایی آن مـجلسگفتن، در ایران پس از اسلام از رسمهای کهن است و یکی از راههای مهم تعلیم و تبلیغ اعتقادات دینی و عرفانی بهویژه برای مردمان عوام و متوسط...» (غلامرضایی، 1387: 258) است. اینگونه اجتماعات مذهبی و عرفانی، در زمینة اجتماعی نیز کارکردهای مفیدی داشت و در «تـحولات فکرى و فرهنگى و یا انقلابهاى ملى و مردمى مانند قیام ابومسلم، فاطمیان، سربداران، رسمىشدن مذهب تشیع در عصر صـفوى...» (امین،30:1380 ـ 38) نقش مهمی داشت. مجالس، جنبهای عمومی و همگانی نیز داشته است؛ به این معنی که افزونبر شاگردان و طالبان علم و مریدان، بیشتر گروههای جامعه در این جلسهها شرکت میکردند. به همین سبب مجالس زهد و اندرز و عرفانی، محل مناسبی برای تبلیغ باور و اهداف جمعی بود؛ بهویژه برای مردمی که «...گروهگروه درین مجالس حضور مىیافتند و دانش مىآموختند و معرفت مىاندوختند» (قشیری، 1374: 17).
مجالس ازجمله عناصر تقویت و عمومیشدن مکتب تصوف و عرفان است. بیشتر مجالس زهد و عرفانی «... برحسب اشارة شیخ و مراد و یا به خواهش و استدعای مـردم و مـریدان تشکیل مـیشد... مجالس وعظ و معرفتگویی صوفیان، مکانی بـود کـه در آن شیخ و مریدان، صوفیان و غیر صوفیان یکدیگر را بیشتر از زمانهای دیگر میدیدند و پیوند مستحکمتری با یکدیگر مییافتند» (گنج کریمی و کهدویی، 1386: 82). سادگی بیان و بیپیرایگی این مجالس، در سنجش با مجالس شاهانه و فقط علمی، سبب رویآوردن گروههای گوناگون جامعه به این جلسهها شد. عارفان و خطیبان از دیرباز به مجالس مانند یک فرصت مینگریستند و همواره از این امکان نهفته هم برای تبلیغ باور و هم تعلیم همة مردم بهره میبردند. «درواقع بسیاری از تعالیم مشایخ صوفیه از طریق همین مجلسگوییها بـه مـریدان منتقل میشده است. پارهای از مریدان معمولاً سعی میکردند که از این مجالس یادداشت بردارند و بعضی از این یـادداشتها را نـیز در لابـهلای آثاری که مریدان دربارۀ مشایخ خود نوشتهاند میتوان ملاحظه کرد» (پورجوادی، 1380: 4). در ادب کهن فارسی مجلسگویان برجستهای ظهور کردهاند. «...شیخ ابواسحاق کازرونی، ابوسعید ابوالخیر، خواجه عبدالله انـصاری، ابوالقـاسم قـشیری، عبدالکریم شهرستانی، احمد غزالی، قطبالدین ابومنصور عبادی، بهاءولد، شیخ روزبهان، مولوی، سعدی، همه از مجلسگویان زبردست بودهاند و بـهویـژه بعضی از آنان مانند خواجه عبدالله و احمد غزالی و قشیری و عبادی در وعظگفتن شهرت و اعـتبار خـاص داشتهاند» (غلامرضایی، 1387: 259 ـ 258).
همة مجالس فارسی از سخنان خطیبان یا سخنوران است که مریدان، آنها را صورت نوشتاری درآوردهاند. از کهنترین این آثار باید از نوشتههای استاد بوعلی دقاق نام برد. «استاد بوالقاسم قشیرى داماد وى بود و شاگرد وى و مجالس وى جمع کرده بود و سخنان وى بسیار داشت؛ و دقاق را شورى بود و گرم بود» (انصاری، 1362: 129). خواجه عبدالله انصاری نیز کتاب طبقاتالصوفیة ابوعبدالرحمن سلمی را «در مجالس صحبت و مجامع تذکیر و موعظت به زبان هروى قدیم که در آن عهد معهود بوده است، املاء مىفرموده...» (کاشانی، 1367: 26). املانویسی و نوشتن سخنان خطیب، «رسم مجالس صوفیه بود و بسیارى از آنچه از صوفیه در دست داریم مانند معارف بهاءولد، و فیهمافیه مولوى و... امثال آنها از همین راه فراهم آمده است. خواجه میگفت و آن شاگرد و دیگر شاگردان مینوشتند ...» (صفا، 1378، ج2: 913 ـ 912) با اطمینان میتوان گفت که مریدان و علاقهمندان، سخنان اسفزاری را در ده مجلس املا کردهاند و شاهد آن در نسخههای خطی اثر آشکار است.
1ـ1بیان مسئله
ده مجلس اسفزاری از آثار مهم دورة تیموری است. این اثر از متون کهن ادب فارسی است و سرشار از فواید ادبی و عرفانی و زبانی است. شناساندن و بررسی این اثر به چند سبب ارزشمند است؛ نخست آنکه این کتاب حاصل استعداد و سرشت یکی از استادان برجستة نثر دورة تیموری، یعنی معینالدین اسفزاری است؛ کسی که هم در زمینة تاریخ و هم در ترسل و انشا و شعر و شاعری از نامداران روزگار خود بوده است؛ دیگر آنکه ده مجلس در کنار روضةالشهدای کاشفی از اندک آثار مجلسگویی در عصر تیموری است. معرفی و بررسی و تحلیل متنشناسانة ده مجلس افزونبر اینکه یکی از آثار پیشین را از پردة گمنامی بیرون میآورد، معیارهای نوع ادبی مجلسنویسی اثر را نیز بازگو میکند.
1ـ2 پیشینة تحقیق
دربارة نوع ادبی مجلسنویسی و سیر دگرگونی و پیشینة آن در ادب فارسی مقالههایی نوشته شده است که مهمترین آنها عبارت است از: «بررسی و تحلیل «هفت بزم انوشیروان» در شاهنامه به عنوان نمودی از «مجلسگویی» در ایران پیش از اسلام»؛ جوکار و غلامی در این مقاله با بررسی بخشی از شاهنامة فردوسی کوشیدهاند ریشة مجلسگویی را در مجالس سلطنتی ایران در عصر ساسانی جستجو کنند. در این مقاله همچنین به شباهت بسیار این مجالس کهن با مجالس اسلامی اشاره میشود و نویسندگان بر آناند که مسایل حکمتآمیز و پرسش و پاسخ، در این نوع کهن ادبی بسیار پرکاربرد است (1390: 79). پورجوادی (1380) در مقالة «لطائف قرآنی در مجالس سیفالدین باخرزی» به معرفی باخرزی میپردازد و پس از بیان کوتاه پیشینة مجلسگویی فارسی، اجزای پرکاربرد و محوری مجالس باخرزی را برمیشمرد و تحلیل میکند. از نکات مهم این مقاله باید از مقایسه و تطبیق مجالس برجستة فارسی یاد کرد. گنج کریمی و کهدویی (1392) در مقالة «شیوههای سخنوری در مجالس صوفیه» عناصر محوری و پرکاربرد مجالس فارسی را باتکیهبر مهمترین مجالس فارسی مانند مجالس ابوسعید، اسرارالتوحید، مجالس سبعه و... بررسی میکند و نکاتی مانند آیات، احادیث، اشعار، سخنان بزرگان و... را برمیشمرد. غلامرضایی (1387) در مقالة «مجلسگویی و شیوههای آن براساس مجالس سبعة مولوی» به شیوة مجلسگویی در مجالس سبعة مولانا پرداخته است. خطابیبودن نثر، کاربرد شیوة گفتگو، ترجمة آیات و احادیث، آوردن دعا و مناجات در بخشهایی از سخن، استناد به داستان و حکایت و... از ویژگیهای برشمرده برای مجالس مولاناست (1387: 57). نزهت در مقالة «اسلوب بیان و شیوة مجلسگویی مولانا در آثار منثورش با تأکید بر کتاب فیهمافیه»، شیوة بیان مولانا و جنبههای زیباییشناسانة اثر را تحلیل میکند و به این نتیجه دست مییابد که مولانا در زیباییشناسی و سایر علوم، از باورهای توحیدی و دینی الهام میگیرد تا ناهماهنگیها و تضادهای صوری را در یک واحد، بهطور منظم و هماهنگ جمع کند (1392: 55). وفایی و اسپرهم نیز در مقالة «سیر تطور مجلسگویی صوفیانه به عنوان نوعی ادب تعلیمی؛ از آغاز تا پایان دورة صفوی» مجلسگویی را یکی از انواع نثر تعلیمی فارسی معرفی کردهاند و ریشة آن را در تعالیم قرآنی و نهجالبلاغه یافتهاند. در ادامه با اشاره به کارکرد اخلاقی و اصلاحی مجالس، سیر دگرگونی تاریخی این نوع بررسی شده است (1393: 39 ـ 40).
دربارة پیشینة این جستار باید گفت که این نسخة باقیمانده از قرن نهم هجری تاکنون گمنام بوده است و حتی در فهرست نسخههای خطی دنا و فنخا نیز نمایه نشده است. دربارة بررسی و تحلیل این نسخه، پژوهشی از نوع پایاننامه و مقاله نیز وجود ندارد. گفتنی است که ده مجلس تاکنون تصحیح و چاپ نشده است.
2ـ بحث
2ـ1 اسفزاری و آثارش1
معینالدین اسفزاری، دبیر و مورخ برجستة عصر تیموری است. او در شعر و شاعری نیز دستی داشت و به «نامی» تخلص میکرد. از وی پنج اثر باقی مانده است: «1) دیوان اشعار: بهرغم جستجوی فراوان، دیوان اشعار وی یا به دورۀ معاصر نرسیده است و یا اگر رسیده باشد، هنوز در فهارس نسخ خطی ثبت نشده است... اشعاری که از اسفزاری باقی مانده یا در میان آثار خود او چون ترسل، گلشن اقبال، ده مجلس و روضاتالجنات آمده است و یا در آثار معاصران اسفزاری چون حبیبالسیر، خلاصةالاخبار و تذکرهها که آنها هم عموماً به ذکر یک بیت شعر از مؤلف بسنده کردهاند. 2) ترسل:2 ترسل اثر اسفزاری در زمینة کتابت و انشاست و خود مؤلف هم آن را به این عنوان نامیده است. از این اثر با عناوینی چون «رسالة قوانین»، «منشآت» و «انشای معین» هم یاد شده است... این اثر را بهطورکلی میتوان به عنوان نمونه و الگویی عملی برای کاتبان و منشیان معرفی نمود. اثر مزبور حتی در میان تودۀ مردم از شهرت خاصی برخوردار بوده... است. 3) گلشن اقبال: رسالهای است کوتاه و داستانی که اسفزاری در سال 895 ق نوشته است. نثر این کتاب مصنوع و مزین است. 4) ده مجلس: اثری است به نثر از معینالدین اسفزاری. 5) روضاتالجنات فی اوصاف مدینه هرات: مهمترین و بزرگ ترین اثر اسفزاری است و بهواقع آنچه که باعث شهرت اسفزاری شده، همین اثر مذکور است و او را مورخی بزرگ و قابل اعتماد مینمایاند» (جهادی، 1393: 79 ـ 78).
سبک نگارش نثر اسفزاری در مهمترین آثار او فنی نزدیک به مصنوع است. البته کلام وی در ده مجلس به سبب رعایت اقتضای حال مخاطبان و شیوة عموم مجلسگوییها، با وجود سودجستن از صور بدیعی و بیانی، روی در سادگی دارد. «از مجموع پنج اثر اسفزاری چهار اثر وی منثور است و با بررسی و ملاحظۀ آنها، میتوان گفت که سبک او فنی و مصنوع است...» (مدبری، 1391: 5).
2ـ2 متنشناسی ده مجلس اسفزاری
2ـ2ـ1 نسخههای اثر
ده مجلس اسفزاری در فهرست دنا نمایه نشده است. با بررسی منابع مجازی3 معلوم شد که از این اثر قرن نهم هجری تنها سه نسخه باقی مانده است. از این سه نسخه، دو نسخه در کتابخانة ملی ایران نگهداری میشود که در سدة دوازدهم هجری به نگارش درآمده است؛ نسخة دیگر نیز در کتابخانة پاریس است. قدیمیترین نسخة اثر در سال 1218 هجری و دیگری در سال 1288 قمری به نگارش درآمده است.
نسخة قدیمی به شمارة 73 در کتابخانة ملی ایران نگهداری میشود. این نسخه در ۱۳۰ برگِ ۱۲ سطری و به خط نسخ در محرمالحرام سال 1218 هجری نگارش شده است. عنوان «ده مجلس از ملاء معین» بر پیشانی مقدمه با رنگ سرخ نوشته شده است. کاتب این نسخه فردی به نام احمد است. ترقیمة نسخه 1218، به زبان عربی است. در ترقیمه به نام مصنف اشاره شده است: «و قدوقع من تمیم هذه الکتاب الذی اشتمل علی النصایح و الدلائل المتین من مصنفات مولی العالم و العامل، اورع المتقین اعنی مولینا المعین برد الله مضجعه الی یوم الدین...» (اسفزاری، بیتا: 254). کاتب با اشاره به ارزش تعلیمی این اثر یادآور میشود کتاب برای آموزش کودکان و نوجوانان مفید است. با این قرینه آشکار میشود که این اثر، متنی برای آموزش و تعلیم است: «کتبه لتعلم الصبیان خصوصاً لعبد الرحیم طول الله عمره و رزقه الله ...» (همان: 254). باتوجهبه شواهد، نسخة فعلی را باید از نسخی دانست که از روی یک نسخة املایی نوشته شده است. همة آثار مجالس منثور فارسی بهنوعی در شمار آثار املاشده به شمار میآیند؛ زیرا خطیب، سخن میگوید و گروهی از حاضران یادداشتبرداری میکنند؛ نگارندگان ازنظر سطح سواد، در یک سطح نیستند؛ بنابراین اشتباهات بسیار املایی در نسخه راه مییابد. در این مقاله، این نسخه پایة بررسی و بیان شواهد قرار گرفته است.
نسخة دیگر این اثر به شمارة 32128 است که در کتابخانة ملی نگهداری میشود. این نسخه به تاریخ پنجم ربیعالأول سال 1288 هجری نوشته شده است. در صفحة آغازین متن و به قلم قرمز، عبارت «هذا کتاب ده مجلس» نقش بسته است. این نسخه به خط نسخ و در 160 برگ تحریر شده است. کاتب این نسخه یاسین بن صالح السنجانی است.
نسخة دیگر، نسخهای بینام مؤلف است که مرحوم دانشپژوه در یکی از نوشتارهایش در ضمن نسخ خطی فارسی در کتابخانة پاریس، از آن یاد میکند: «مـجالس عـرفانی، در ده مـجلس (نـه تا که بـلوشه نـوشته است) در آغاز هریکی آیتی است و با ستایش خداوند آغاز میشود و داستان هم دارد و شعر فارسی. از سخنان بـایزید بـسطامی و خـواجه عبدالله انصاری هروی در آن آمده است... SP 1999، به نسخ محمد قاسم پسر حاجی خواجه احمد در 1 ع 1/1034، در پایـان بـندی است عرفانی به فارسی (بلوشه181: 4 ش 2221)» (دانشپژوه، 1364: 263 ـ 262).
2ـ2ـ2 بخشبندی کتاب
ساختار کلی اثر در ده بخش نامیدهشده به مجلس پی افکنده شده است. برخی از این بخشها مانند مجلس اول، موضوع ویژهای ندارند و فقط همزمان به مباحث اخلاقی، روایی، تعلیمی، صوفیانه توجه داشتهاند. تعداد دیگری از مجلسها از موضوعات ویژهای مانند قصههای انبیاء سخن گفتهاند. مجلس دوم تا مجلس دهم، هریک دربارة موضوعی خاص است. این مجالس، حکایات انبیای بزرگ الهی را دنبال میکنند که برای عوام و همة مردم گیرایی بسیاری دارد. عنوانهای مجالس دهگانه در ادامه بیان میشود؛ مجلس اول که بدون عنوان است و جنبة عمومی و کلینگرانه دارد. مجلس دوم در بیان قصة حضرت یوسف؛ مجلس سوم در بیان قصة ایوب؛ مجلس چهارم در بیان زندهشدن مرغان به دعای حضرت ابراهیم؛ مجلس پنجم در بیان ذکر حضرت زکریا و حضرت یحیی؛ مجلس ششم در بیان قصة حضرت یونس که البته در میانة این مجلس، داستان معراج پیامبر اسلام(ص) نیز بیان شده است؛ مجلس هفتم در بیان لطف و کرم باریتعالی؛ مجلس هشتم در بیان فضیلت سورة قل هو الله احد؛ مجلس نهم در بیان معراجرفتن حضرت موسی؛ در میانة این مجلس دوباره گریزی به معراج نبی اسلام(ص) زده شده است و مجلس دهم در بیان حضرت ابراهیم و ذبحنمودن مر اسمعیل را.
2ـ2ـ3 ساختار مجالس
2ـ2ـ3ـ1 نخستین رکن
نخستین رکن در میان اجزای ساختاری مجالس، رکن ستایش خداوند است. در این اثر برخی از تحمیدیهها، از متون عرفانی پیشین مانند مناجاتنامة خواجه عبدالله انصاری، سخنان بایزید بسطامی و مصباحالهدایه بیان شده است؛ این ستایشها بیشتر آهنگین و موزوناند و باتکیهبر آیات و روایات و استشهاد اشعار فارسی، باریتعالی را میستایند: «... سپاس و حمد بیحد و ثنای بیعد بر خالق احد و رازق صمد که برگزید بشر را بر کل مخلوقات، و لَقدکرمنا بَنیآدَم و نام آن قادر علیم حکیم میبرم که برکشید بندگان را بعضی بر بعضی که و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات، نام آن معبود لمیزل و لایزال میبرم که نمیآفرید آدم و پری را مگر از برای بندگی که و ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون...» (اسفزاری، بیتا: 1). تحمیدیة نخستین گویا ترجمه و تفسیر آیات قرآنی است: «... نام آن کریم بندهنواز میبرم که ازبرای تسکین درد مجرمان مسموم به خطیئت، عاصیان مغموم به معصیت را به تریاک مرحمت و بشریت مغفرت بشارت داد که لاتقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعاً... ای درویش نام آن لطیف میبرم که به لطف و فضل خود نیکوکار را برگزید و پرهیزگاران را برکشید... ای عارف عاشق...» (همان: 2). برخی از مجالس با تحمیدیة عربی آغاز شده است؛ عباراتی که درواقع دعاهای نقلشده است (همان: 150).
2ـ2ـ3ـ2 دومین بخش
دومین بخش از ساختار مجالس اسفزاری، مدح نبی گرامی اسلام(ص) است. این بخش نیز به آیات و روایات و اشعار آراسته است. آرایة سجع سبب آهنگینبودن نثر شده است: «... بعد از ثنا و حمد خداوند عالم جل و علا، صلوات بینهایت و تحیات بیغایت به روح مقدس و قالب مطهر که متوج به تاج وماارسلناک الا رحمة للعالمین است و سید المرسلین و خاتم النبیین است، محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم؛ آن شاه بارگاه نبوت و آن سرو بوستان رسالت و کدخدای اسباب دیده و آن مقتدای ارباب یقین مردم دیده و آن دُر دریای رحمت و آن مهتر افلاک حکمت...:
ای قبلة ساکنان افلاک |
|
وی شادی طالبان غمناک |
منشور کرامت تو والنجم |
|
اقطاع تو عرش فرش افلاک...» |
ستایش نبی گرامی اسلام در میانة مجالس هم همواره با بیانی نوآیین و هنرمندانه، هربار تکرار میشود: «... ای عاشقان جمال محمدی امروز صفت خواجة شما میکنم، نیکو شنوید، بیت:
ای دل و جان عاشقان شیفتة لقای تو |
|
سرمة چشم عارفان خاکِ در سرای تو |
... آن گوهر درج معانی و آن قمر برج معالی و آن صدر سرای سیادت و آن بدر سیمای سعادت و آن صدری که تبلیغ جبرئیل و تمکین میکائیل و تهویل اسرافیل و تعظیم عزرائیل علیهمالسلام و آن بدری که رفعت زحل و دولت مشتری... از مرتبة اوست؛ ای عزیز! امروز رفعت آن حضرت بشنو تا فردا جمال باکمال او بینی و از شفاعت او نومید نباشی، ای گشته رواق عرش منزل جایت *** شد رایت اسلام بلند از رایت...» (همان: 25 ـ 24). اسفزاری در همة مجالس این اثر، از دیدة بزرگداشت و آن هم از زاویة عرفانی، به حضرت رسول(ص) مینگرد.
2ـ2ـ3ـ3 سومین بخش
سومین بخش از ساختار مجلس، خطاب مستقیم خطیب به حاضران و همة شنودگان و مریدان حاضر در مجلس است؛ مبنی بر اینکه همگان با حضور قلب و سپردن دل و جان به سخنان وی گوش هوش فرادهند تا خطیب بتواند مرکب سخن را بر میدان افکار آمادة ناظران و شنوندگان به جولان درآورد: «... ای عزیز چنانچه به تن حاضر آمدهای، به دل نیز حاضر شو تا آیت سید به توفیق خداوند با تو بیان کنم و تو را بدان آگاه گردانم و حدیث از صدر بدر عالم ... با تو بیان کنم...» (همان: 4 ـ 3). هرگاه گوینده قصد میکند که مطالب مهم و بنیادی خطابة خویش را بیان کند، خطابهای «ای عزیز» و یا «ای درویش» را به کار میبرد و از مخاطبان حضور ذهن و قلب میطلبد تا به یاری خداوند، اسرار اخلاقی و عرفانی را بر ایشان آشکار گرداند: «ای عزیزان! دل حاضر دارید که بر سر آیت میآیم به توفیق خداوند جل و علا تا مستمعان در بوستان معانیِ قرآن تماشا کنند و قبالة قبول را بر ایشان خوانم تا در تسلیم بیع سعی نمایند؛ پس ای بندة مؤمن و ای عارف عاشق بشنو که خداوند عالم...» (همان: 9).
2ـ2ـ3ـ4 رکن چهارم
رکن چهارم مجالس اسفزاری، رکن دعا و نیایش و مناجات است. این رکن ازجمله ارکان تکرارشده در یک مجلس است. خطیب همیشه به نیایش پیش از رکن اصلی در مجالس توجه داشته است. در این رکن نیز با استناد به آیات و روایات و با لحنی ملتمسانه و عاجزانه و همراه با خضوع و خشوع، دعاهایی مبنی بر نیکفرجامی سخنور و شنوندگان، استجابت نذور، توفیق خُلق حَسن، مرگ به آیین اسلام و سزاواری دیدار حق بیان شده است: «... تا در این جهان دارمی الهی! چنانکه به شبها از جملة أمن هو قانت اناء اللیل ساجداً و قائماً باشند، الهی! نذرهای مؤمنان را به حرمت آن کسان که در شأن ایشان آمده است... قبول گردان، الهی! نامت بقاست ما را چنان دار که موافق آن بندة برگزیده و دوست پسندیدة تو که صفت و نعتش چنین فرمودهای... قدم زنیم...» (همان: 4).
2ـ2ـ3ـ5 رکن اصلی مجلس
این رکن پس از دعا و با قرینة گفتاری خطیب آغاز میشود: «به توفیق ملک علام، حدیث چند روایت کنیم از صدر و بدر عالم ...» (همان: 4). پس از بیان عربی آیات و احادیث، ترجمه و تفسیر آن به فارسی آورده شده است. سپس باتکیهبر آیه و حدیث و قراردادن شنوندگان در جایگاه مخاطب عام به بیان مباحث اخلاقی و عرفانی توجه میشود: «...کلمتان خفیفتان علی اللسان و ثقیلتان فی المیزان، دو کلمه است که گفتن آن بر زبان سبک است و سنجیدن وی در ترازوی قیامت گران آید و دو سمت است نزد حضرت رحمان خداوند عالم جل و علا؛ ای مؤمنان! شما را دو چیز داده است، یکی دم؛ دیگری قدم و راهروان، راه دین بدین دو چیز روند...» (همان: 5). در رکن اصلی، طرح پرسش برای وادارکردن مخاطبان به اندیشیدن و تلاش ذهنی آنها نیز منظور خطیب بوده است «و آن روشی است که در وعظ و خطابه به کار میرود.» (غلامرضایی، 1387: 271): «... از برای چیست که روزها بباید رفت تا شخصی را فرسنگ چند رفته شود و به رفتن فرسنگ ضعفی و کوفتی در آن پدید آید، این چیست؟ ...» (اسفزاری، بیتا: 5). پس از این پرسشهای گاهوبیگاه، سخنور بلافاصله پاسخ پرسش را بیان میکند.
در رکن اصلی مجلس، بیشتر مطالب، درونمایة عرفانی دارند و حدیثهای عرفانی مرتبط نیز ذکر شده است. در برخی قسمتها نیز به ثواب اعمال و ذکرها اشاره میشود: «... تا آسمانها و زمینها و عرش و کرسی و لوح و قلم و هرچه هست در پلة ترازو نهند و ثواب سبحانالله را در یک پلة دیگر نهند، از آن همه گرانتر آید...» (همان: 6).
یکی از عناصر مهم در رکن اصلی مجالس اسفزاری بیان احادیث بسیار بهویژه احادیث قدسی و شرح و تفسیر آنهاست.
عنصر بسیار مهم دیگر در رکن اصلی مجلس، توصیههای اخلاقی و عرفانی است: «پس ای عزیز عمر شریف را ضایع و مهمل مگذار و بیقدر و معطل مگردان؛ شکستة راهِ او شو و وابستة محبت او گرد که دوست، شکسته و بسته میخواهد؛ سوختة درگاه او گرد تا کار تو ساخته شود» (همان: 7 ـ 6).
در رکن اصلی مجلس استشهاد به سخنان پیشگامان صوفیه بسیار مشاهده میشود که گاه با نقل مأخذ و ذکر نام گوینده همراه شده است. همة سخنان نقلشده بهطور کامل در راستای مباحث است؛ همچنین سخنور به سادگی و مبهمنبودن سخنان توجه داشته است: «خواجه عبدالله انصاری رحمة الله علیه میفرماید: ای عزیز! هیزم تویی و عشق آتش؛ آتش در هیزم زن و بنشین خوش. ای عزیز! آتش به سوخته جا گیرد و چون به افروخته رسد بالا گیرد. بدان ای عزیز که وصال در فراق است؛ آتش محبت جان را میسوزد...» (همان: 7).
شعر جایگاه ویژهای در مجالس اسفزاری دارد؛ گاه یک غزل کامل از غزلیات شمس را برای شاهد بیان میکند. البته اسفزاری نگاه ویژهای به دیوان کبیر دارد و در قسمتهای مختلف، از ابیات شورانگیز آن شاهد و مثال میآورد. اسفزاری حتی نام مولانا را نیز نقل کرده است: «... و لیکن بشنو که مولانای رومی و آن مست حضرت قیومی چه میفرماید: شعر:
ای با منی پنهان بیا از جان سلامت میکنم |
|
تو کعبهای هرجا روم قصد مقامت میکنم»
|
بیان حکایت، بیتردید در شمار مهمترین عناصر در رکن اصلی مجالس است؛ به قول مولوی
خوشتر آن باشد که سر دلبران |
|
گفته آید در حدیث دیگران
|
از این روست که سخنوران و مجلسگویان از حکایات کوتاه و بلند و قصههای عبرتآموز کهن در سخنان خود سود میجویند تا با استفاده از قصه، معانی را بهتر به مشتاقان و سزاواران انتقال دهند. حکایات در ده مجلس اسفزاری ازنظر حجمی دو نوع کوتاه و طولانی است. حکایات کوتاه بیشتر با بزرگان صوفیه ارتباط دارد و هریک به واقعه و گفتگویی غافلگیرانه و گاه کرامات شگفتانگیز میانجامد. پس از بیان اینگونه حکایات کوتاه، سخنور بهگونهای غیرمستقیم محتوای آن را تبیین میکند: «نقل است که روزی از روزها شیخ شبلی قدسالله در سیر بود. پادشاه عصر از شکار میآمد. آهویی را زخم زده بود و به فتراک آویخته؛ شیخ چون آن بدید، نعره زد و بیهوش شد. چون به هوش بازآمد مریدان سر این حال نمیدانستند...» (اسفزاری، بیتا: 7).
2ـ2ـ3ـ6 رکن ششم
از اجزای ساختاری مجالس اسفزاری، نیایش و مناجات است. نیایش در آغاز مجالس و در رکن چهارم نیز مشاهده و پیوسته تکرار میشود. گاه در آغاز مجلس و زمانی پس از رکن اصلی بیان میشود و همواره در پایان خطبه نیز آمده است. آغاز نیایش سخن مستقیم با باریتعالی و به صیغة ندایی است؛ سپس با التفات، سخن با شنوندگان ادامه مییابد: «ای احد قدیم و ای صمد واجبالتعظیم! ای عاشقان! نام خداوند خویش میشنوید، دل خود را متوجه آن حضرت دارید تا مگر بوی وصال از او به مشام جان شما رسد؛ نام دوست خواندید از نامهاش چه خواندهاید؟ برخوانید!» (همان: 9). این شیوة نیایش درحقیقت برانگیزانندة شنوندگان برای دعا و زاری است. مناجاتها و نیایشها پس از هر بحث اصلی و یا حکایت بلند تکرار میشود؛ مناجاتهایی خطاب به باریتعالی و گاه به شیوة سوگنددادن خداوند به نیکان و پارسایان و نیز اهل بیت(ع) بیان شده است: «ای قادر کریم و رحیم که به نالیدن مسکینان و یتیمان و اسیران آگاهی که برین جمع رحمت کن و قلم عفو در جرایم همه کش! الهی به حرمت مصطفی... و به حرمت علی مرتضی و فاطمة زهرا و به حرمت امام حسن و امام حسین و شهیدان دشت کربلا و به حرمت آن نذر ایشان که این جمع را بر آن دار که رضای حضرت تو در آنست...» (همان: 23). بهطورکلی این نیایشها بیانکنندة طلب استغفار و آمرزش گوینده و شنوندگان است. گمان میرود نیایشهای تکرارشده در اجزای ساختاری متن، خود نوعی جمعبندی و نتیجهگیری مطالب باشد و گویا تکرار نکتهها و توصیههای اخلاقی و عرفانی در میان سخنان گوینده است. گزیدة کلام سخنور در این نیایشها، درخواست آمرزگاری خود و مخاطبان و طلب شفاعت از نبی مکرم اسلام است:
«روزی که روند سوی جنت پاکان |
|
جز تو که کند شفاعت بیباکان |
... الها، کریما، رحیما! ما را چنانکه در این دنیا در محبت محمد و اولاد محمد و اصحاب محمد صلی الله علیه و سلم داشتن در آن جهان از شفاعت ایشان محروم نگردانی...» (همان: 26).
پایان بخش مجلس نیز مناجات و نیایش برای آمرزگاری، آن هم به شیوة سوگند است؛ البته حاضربودن جمع و شیوة سخنگفتن رویاروی از عبارات بهطور کامل دریافت میشود: «ای خداوند کریم!... الهی به حرمت مصطفی(ص)، الهی به حرمت علی مرتضی و به حرمت خاتون فاطمة زهرا، الهی به حرمت جملة یاران مصطفی، کریما! رحیما! بر این جمع رحمت کن...» (همان: 31). گفتنی که ساختار یادشدة بالا در همة مجالس اسفزاری نمود یافته است.
2ـ2ـ4 ویژگیهای برجستة سبک فردی اسفزاری در مجالس
بررسی دقیق ویژگیهای سبکی ده مجلس اسفزاری فرصت و پژوهشی دیگر و مستقل میطلبد. با وجود این، در ادامة نوشتار ویژگیهای ممتاز و نو نثر ده مجلس بیان میشود.
باتوجهبه شیوة مجلسگویی اثر، نثر ده مجلس از ویژگیهای سبکی و ساختاری ویژهای برخوردار است. از سوی دیگر، این اثر برپایة ویژگیهای آثار صوفیه، بهطور مستقیم به اصل و گزیدة موضوع میپردازد و بدون دیباچهپردازیهای معمول آغاز شده است. به همین سبب تاریخ دقیق نوشتن اثر در میان عبارات آغازین مشاهده نمیشود و حتی اشارة آشکاری به نام مؤلف نشده است. ده مجلس به هیچیک از نامآوران و بزرگان عصر نیز تقدیم نشده است. ساختار این اثر بهطور دقیق با مجالس صوفیه سازگار و همانند است؛ آثاری مانند طبقاتالصوفیة خواجه عبدالله انصاری، معارف بهاءولد، فیهمافیه و مجالس سبعة مولانا و مجالس پنجگانة سعدی. عناصر متعددی در نثر و سبک مجالس نمود دارد که سبب گیرایی و جذب بسیار عوام به اینگونه نثرهای خطابی شده است؛ در ادامه این عناصر بررسی میشود.
2ـ2ـ4ـ1 سادگی نثر
«متون منثور عرفانی زبان خاص خود را دارند و از ساختاری فراتر از ساختار زبان طبیعی و روزمره برخوردار هستند. این متون از شیوة بیان خاصی تبعیت میکنند و قواعد ویژهای دارند تا پیام خود را سادهتر و روشنتر ارائه نمایند» (نزهت، 1392: 59). مهمترین ویژگی ممتاز سبکی مجالس، سادگی و آسانفهم بودن زبان و شیوة بیان است؛ بهگونهایکه خطیب به شیوهای سخن میراند که حتی عامیترین افراد حاضر نیز اندکی از کلامش را درک کنند و بهرهای برگیرند. این ویژگی در سراسر متن اثر نمود یافته است. «یکی از موارد مهم در تـجزیه و تـحلیل شیوههای مجلسگویی، در نظر گرفتن مخاطبان است... این مخاطبان معمولاً عربی نمیدانستهاند و گروهی از آنان اندک مـیدانستهاند و بیشتر آنان توانای تجزیه و تحلیل مسایل ظریف دینی و اعتقادی و کلامی را نداشتهاند... علاوهبر این، مسایل استدلالی با اطلاعات و ساختار ذهنی آنان سازگاری نداشته اسـت؛ بـنابراین، واعظان میبایسته است که به مقتضای حال آنان سخن بگویند» (غلامرضایی، 1387: 260).
در مجالس اسفزاری نیز سادهگویی، وجه چیرهای است که بر همة خطابه سایه افکنده است. این سادهگرایی هم به سبب زبان و گزینش واژههای آشنا با ادبیات عامة مردم است و هم به سبب شرح و تفسیری است که سخنور، جزءجزء کلام را با آن آراسته است. «باید دانست که چون صوفیه مجالس خود را بر سر جمع و براى طبقات مختلف مردم مىگفتهاند، بدین جهت سعى داشتهاند که مطالب را تاآنجاکه ممکن است ساده و درخور فهم عموم پیروان خود بیان کنند و درنتیجه به پیروى سبک ادبا و نویسندگان دیوانى... مقید نبودهاند...» (بهاءولد، 1382، ج1: 12). سادگی نثر، ویژگی مشترک همة مجالس و سخنان عارفان است؛ بهگونهایکه حتی «پیر سمنان در مجالس خود بهقدرى آسان و بىپیرایه سخن گفته که در پارهاى از موارد به گونة گفتارى و عامیانه روزگارش مانندگى دارد. البته آشکار است که پیرآموزانهگفتن و بىتکلف نوشتن، کار هر زباندان و ادیبى نیست و جز از پختگان که به نفس کارکرد زبان آگاهاند، برنمىآید» (سمنانی، 1383: 54).
2ـ2ـ4ـ2 وجه مثبت و ترغیبکننده
شیوة معنایی خطابههای ده مجلس بیشتر برانگیختن و بشارتدادن به لطف و نعمت خداوندی است و انذار و تهدید در آن کمتر دیده میشود: «...بشنو که خداوند عالم، جبار اعظم... با ضعیفان چگونه کرم میکند و بندگان را چگونه مشرف میگرداند... یعنی بهدرستی که خدایتعالی بخرید از مؤمنان تنها و مالهای ایشان را تا بدهد بدیشان بهشت جاودان» (اسفزاری، بیتا: 10 ـ 9). این ویژگی ازجمله علتهای تأثیرگذاری و گیرایی مجالس عرفانی و وعظ است که سبب توجه همگانی مخاطبان و مریدان شده است. با وجود این، گاه در بخشهای اندکی، خطابهایی مستقیم برای پرهیز و ترساندن مخاطبان نیز دیده میشود: «ای عزیزان تأمل کنید که جبار اعظم چه میفرماید؛ ای مستمعان هوشیار باشید؛ ای خفتگان بیدار گردید از خواب غفلت که با هر فردی از افراد مردمان از مرد و زن و بندهها و آزاد و پادشاه و گدا، با هریکی فرمان جبار میرسد که نامهات بخوان ای پیر خواب روزگار تلفکرده... ای زاهد باریا نامهات بخوان، ای صوفی به ظاهر پارسا باطن خراب...» (همان: 127).
2ـ2ـ4ـ3 اطناب
اطناب بیش از همه در نثر اینگونه آثار مانند ده مجلس آشکار است. البته باتوجهبه آنکه مجالس همواره جنبة شفاهی و لفظی داشتهاند و مخاطب این آثار، مردم عامه و مریدان بودهاند، چهبسا روشنگری بیشتر مطالب ضروری بوده است. هدف اطناب در ده مجلس، تعلیمی و اخلاقی است؛ البته مطالب تعلیمی با چاشنی صوفیانه و تااندازهای با گرایشهای ملایم شیعی همراه شده است که خود یکی از مبانی جهانبینی عصر تیموری است. برخی از مجالس این اثر بسیار طولانی است. این مسئله در مجالس سبعة مولانا نیز نمود یافته است؛ بهگونهایکه «تأمل در کمیت این مجالس نشان میدهد که مطالب مجلس...، از حوصلة یک مجلس بیرون است و احتمال آن هست که افزودههای بعدی آن را طولانی کرده باشد» (غلامرضایی، 1387: 261).
2ـ2ـ4ـ4 آیات و احادیث
گواهآوردن یا استشهاد آیات قرآن و احادیث و روایات در شمار پربسامدترین ویژگیهای سبکی ده مجلس است. بیشتر، رکن اصلی مجلس با بیان آیات و روایات آغاز میشود و سپس گرداگرد موضوع منظور ادامه مییابد: «ای احد قدیم و صمد واجب التعظیم! امروز دوستان حاضر آمدهاند و یاران خدای جمعاند و امید به حضرت ذوالجلال آن است که این جماعت آمرزیده شوند؛ امروز شربت خوشگوار عرضه میکنم به توفیق خداوند...» (اسفزاری، بیتا: 34) و مقصود او از این صهبای سکرآور، احادیث نبوی و آیات قرانی است.
همة استشهادها با بیانی ساده برگردان و سپس بهصورت تفسیری تحلیل میشود. برخی ترجمهها گاه برگردان لفظبهلفظاند؛ البته به شیوهای ساده و به دور از ابهام و گاهی نیز درپی روشنگری بیشتر، طولانی شدهاند.در ابتدای داستانهای اصلی هریک از مجالس نیز آیات مربوط به آن داستان بیان میشود. دربارة احادیث باید گفت که به سبب فضای عرفانی حاکم بر اثر، احادیث روایتشده در ادب متصوفه نیز بسیار به کار رفته است: «...یا داود من طلبنی وجدنی و من طلب غیری لمتجدنی... انا علی قلوب احیانی...» (همان: 40). معانی بلند عرفانی نیز همراه با شرح حدیث به زبانی ساده بیان شده است: «هرکه ما را جوید، یابد و هرکه روی به قبلة رضای ما بود، طلب او عین وجود ما بود و غیبت وی محض شهود شود... و هرکه روی به غیر ما آورد، از جمال لمیزل و لایزال محروم ماند...» (همان: 41). از نکات گفتنی دیگر دربارة این موضوع آنکه گاه اسفزاری شأن نزول برخی آیات قرآن را نیز آورده است: «... لاجرم در قرآن عثمان را خداوند عالم جل و جلاله جلوه داد و ثنا گفت که أمن هو قانت فی انا اللیل و ساجدا و قائما...» (همان: 18).
بسیاری از سخنان نقلشدة قرآنی و روایی بهصورت بدیهه بر زبان گوینده جاری شده است. «نکته اینجاست که سخنگفتن مشایخ در مجالس صـوفیانه جـنبۀ ارتجالی داشته است. مشایخ معمولاً از قبل موضوعی را در نظر نمیگرفتند. مطلبی که میگفتند میبایست فیالمجلس به ذهن ایشان رسیده باشد و بهاصطلاح، وقت آن را به ایشان املاء کرده باشد. مـطلبی هـم کـه مشایخ به عنوان لطیفه در مـجلس خـود دربـارۀ آیهای از قرآن بیان میکردند همین خصوصیت را داشته است» (پورجوادی،1380: 7 ـ 6).
2ـ2ـ4ـ5 اشعار
«... در مجالس صوفیانه مثل مجالس ابوسعید و دیگران روایت ابیات عاشقانه و نقل قصص و حکایات رایج بود...» (زرین کوب، 1377: 142). ابوسعید ابوالخیر هم که از مجلسگویان برجسته است «به علت ذوق لطیف و حدّت ذهن و حسن محاوره و لطف بیان خود اطرافیان را چنان مجذوب میکرد که سر و جان در راه او مىباختند» (صفا، 1378، ج1: 604 ـ 603).
بیان اشعار مرتبط با موضوع بحث، ازجمله عناصری است که سبب برانگیختن مخاطب و گیرایی نثر ده مجلس شده است. ذکر اشعار در همة ارکان مجالس دیده میشود. اشعار فراوان، بیشتر غزلیات کامل، تأثیربخشی و برانگیختن مخاطبان را درپی دارد:
این چه روز است که آمد به سر سوختگان |
|
ای که هر شب به دلم آتش دیگر زدهای |
هم بیندیش ز آه سحر سوختگان |
|
همدمم نیست به جز ناله و آه سحری...
|
اسفزاری نسبت به مولانا و غزلیات شمس نظر ویژهای داشته است؛ بهگونهایکه گاه به تضمین غزلی کامل و ابیات بسیار از مولانا توجه کرده است:
«پوشیده چون جان میروی اندر میان جان من |
|
سرو خرامان منی ای رونق بستان من»
|
باتوجهبه اینکه اسفزاری خود با تخلص نامی شعر میسرود و مأخذ بسیاری از ابیات در مجالس وی یافت نشد، به نظر میرسد پارهای از این ابیات سرودة خود او باشد که به مناسبت موضوع از آنها بهره برده است و یا اینکه بدون پیشینة قبلی و بهطور ناگهانی بر زبان او جاری شده است:
تا صحبت شریف توام دست داده است |
|
بر من دری سعادت دولت گشاده است... |
پیش آمد آن دلبر مرا گفتا تو را ویران کنم |
|
ویران شوی گنج ازل در سر تو پنهان کنم...
|
از اشعار حافظ نیز تضمین آورده شده است:
بخیل بوی خدا نشنود برو حافظ |
|
به عیش کوش و کرم ورز و الضمان علیه
|
او از سنایی نیز تضمین کرده است:
عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد |
|
که دارالملک ایمان را مجرد بیند از غوغا
|
2ـ2ـ4ـ6 حکایات (مذهبی، عرفانی)
علاقهمندکردن مخاطب و به دنبال خودکشیدن، ویژگی ممتازی است که در زمینة معنایی و بلاغی ده مجلس مشاهده میشود؛ بهگونهایکه شنوندگان مانند بینندگان یک مجموعة دیداری گیرا یا یک نمایش، سخنان گوینده را پی میگیرند؛ این سخنان بیشتر برپایة بیان حکایات کوتاه و بلند است و مخاطبان پیوسته برای ادامهیافتن سخنان او با جان و دلی حاضر میکوشند. هدف اسفزاری در مجالس فقط بیان حکایت و قصهگویی نیست! بلکه او میکوشد در ضمن این حکایات کوتاه و گاه طولانی، نکتههای فکری و اخلاقی و عرفانی منظور خود را به تصویر کشد و آنها را در باطن شنوندگان بنگارد. اسفزاری مستقیم به اصل موضوع نمیپردازد و در آغاز مقدماتی طولانی بیان میکند. گفتنی است در داستان اصلی نیز صورت تعلیمی و عرفانی مجالس حفظ شده است. حکایتها و قصههای ده مجلس را به دو گونة اصلی و فرعی میتوان تقسیم کرد؛ حکایات اصلی در مجالس دوم تا دهم دربارة داستان انبیای الهی است و پایة اصلی روایت در مجلس است. مجلس دوم این اثر، بیانکنندة احسنالقصص یا حکایت حضرت یوسف است (همان: 31). عنوان اصلی این مجلس قصة حضرت یوسف است؛ اما گوینده بهطور مستقیم حکایت را آغاز نمیکند و گویا جذابترین و گیراترین بخش خطابة خود را در حکم حُسن ختامی طولانی تنظیم میکند. اسفزاری پس از بیان مقدمات گسترده در مجلس دوم و آمادهکردن ذهن مخاطبان و ضمایر ایشان، قصة یوسف(ع) را آغاز میکند: «... از نعت جمال حضرت یوسف صدیق علیهالسلام تو را خبر کنم که مالک الملوک احد ذوالجلال خداوند عالم جل و جلاله و عم نواله خبر میدهد از قصة یوسف صدیق، آن ماه دو هفته و آن شاه نهفته، آن میوة باغ خوبی و آن چراغ دل یعقوبی، یعنی یوسف صدیق...» (همان: 54). هدف اسفزاری فقط بیان مستقیم و بیپردة قصة یوسف(ع) نیست؛ بلکه همراه با نقل آیات قرآنی و بیان ارزشهای اخلاقی و تعلیمی، قصة این نبی را به شکلی آراسته برای مخاطبان به تصویر میکشد (همان: 55 به بعد).
حکایات فرعی نیز در همة مجلسها به تناسب موضوع و شیوة بحث، چاشنی سخن شده است. اسفزاری در ضمن روایت اصلی قصه، از حکایات و روایات فرعی نیز سود برده است؛ مانند حکایاتی که با عنوان لطیفه دربارة یوسف(ع) در ضمن داستان اصلی نوشته است. واژة القصه نیز پیوسته در متن اصلی داستان آورده شده است (همان: 76). وقتی سخنور پس از ذکر یک بحث فرعی اخلاقی و تعلیمی، دوباره قصد دارد قصه را ادامه دهد، از این واژه استفاده میکند.
ازنظر موضوعی نیز حکایات این اثر دو نوع هستند؛ دستة اول حکایات مذهبی است که افزونبر بزرگداشت اهل سنت و بزرگان صحابه، مانند داستان ایمانآوردن عمر (همان: 206 ـ 204)، با رویکردی همراه با احترام و بزرگداشت به اهل بیت(ع) میپردازد. این حکایات، کمابیش بسیار و طولانیاند؛ مانند حکایتی که دربارة اهل بیت در شأن نزول آیة «و یطعمون الطعام علی حبه...» آورده شده است (همان: 22 ـ 20) و حکایت دعوت فاطمة زهرا(س) از اهل مدینه و آمادهکردن رضوان برای مهمانان (همان: 29 ـ 30). در مجلس دوم نیز حکایتی دربارة حضرت زهرا(س) آمده است که نشاندهندة منش احترامآمیز اسفزاری به خاندان رسالت است (همان: 53). بیان این حکایات به این سبب است که در نزد شنوندگان به جایگاه گرانقدر اهل بیت ارزش و مقام بیشتری بخشد. روح مذهبی حاکم بر مجالس اسفزاری بهطور کامل میانهرو است که البته باتوجهبه عصر تیموری و جامعة سنی مذهب ایران شگفتانگیز است.
دستة دوم حکایات صوفیانه است که با بزرگان عرفانی ارتباط دارد. بیان خرق عادتهای متصوفه آن هم در مجلسی که همواره اهل عام حضور دارند، نشاندهندة آن است که خود سخنور، اهل عرفان است و گرایشهای عرفانی دارد؛ همچنین تلاشی برای محکمکردن اعتقادات اهل عام در حق بزرگان متصوفه و بزرگداشت جایگاه آنها در دل مردم است. در این حکایات، کرامات شگفتآور و اتفاقهای شگفتانگیز در حق بزرگان تصوف منظور سخنور بوده است. در حکایات به سخنان عارفان نیز پرداخته شده است: «خواجه عبدالله انصاری میگوید که محبت نااهل تب جان است و محبت اهل تابش جان؛ تا فرد نگردی گُرد نگردی؛ اگر بیمرادی مردی و اگر بیدردی گَردی. ای درویش! در این درگاه گریة یعقوب میباید یا نالة مجنون...» (همان: 93). در میان قصه به معانی و مضامین عرفانی نیز توجه شده است: «...همچنین عارف عاشق در بیتالاحزان دنیا ساعتی از خوف مینالد و ساعتی از رجا مینازد و ساعتی از بیم فراق آه میکند، آنگاه که چشم باز میکند، جمال پروردگار خود را جل و جلاله بیچون و بیچگونه ببیند؟ بیت:
گهی جمال تو بینم چه چشم باز کنم |
|
گهی شراب تو نوشم چه لب فراز کنم... |
ای درویش! عاشق تو را در این بشارتی است؛ نیک بشنو که خدای تو میفرماید...» (همان: 83).
بسیاری از حکایات عرفانی دربارة شخصیتهایی مانند رابعه، شیخ حسن نوری، سفیان ثوری، ذالنون مصری، شیخ ابوتراب نخشبی، شیخ ابواسحاق کازرونی (همان: 12) و... است. ازجملة آنها حکایت عرفانی دربارة رابعه است: «نقل است که بیبی رابعه در مجلس شیخ حسن بصری... نشسته بود، ناگاه خاتون امیر بصره به مجلس آمد و در پهلوی رابعه افتاد. چون مجلس گرم شد، رابعه را آتش محبت برافروخت؛ آن خاتون چون ماه چون ماهی بریان شد...» (همان: 93).
ذکر مآخذ برخی حکایات نیز در میان سخنان سخنور آشکار است: «... در کتاب ربیعالابرار آورده است که چون حاتم طایی را اجل فرا رسید...» (همان: 39).
2ـ2ـ4ـ7 سخنان صوفیه
ذکر سخنان بسیار از بزرگان متصوفه مانند خواجه عبدالله انصاری و عزالدین محمود کاشانی و مولانا و دیگران، هم زینتبخش کلام اسفزاری است و هم نشاندهندة گستردگی نظر و میدان اندیشة اوست. بیشتر این شواهد همراه با ذکر نام گویندة اصلی آورده شده است و گاهی نامی از گوینده برده نشده است. در میان این سخنان بیشترین تعداد مربوط به خواجه عبدالله انصاری (104) است. گاه به سخنان بایزید بسطامی نیز استناد شده است.دیباچه و رکن اول مجلس سوم از دیباچة مرصادالعباد نقل شده و در بیان قصة حضرت ایوب(ع) است (نجم رازی، 1373: 1)؛ البته از دیباچة مرصاد فقط چند سطری آمده است (اسفزاری، بیتا: 87).ذکر سخنان بزرگان متصوفه نیز همواره بسیار است: «... چنین میگوید شمسالعارفین امام زمان محمد سجاوندی رحمه الله علیه در تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم که آن بزرگ بخشش کرد...» (همان: 95). همچنین است بیان سخن از بایزید بسطامی: «قول دیگر سلطانالعارفین بایزید بسطامی قدس الله روحه میفرماید که اگر ایوب در آن بلا ننالیدی از دردمندان و محنتزدگان امتان حضرت محمد آخرالزمان بودی که خدایتعالی دردمندان را دوستتر میدارد از تسیبح مقربان آسمان...» (همان: 106 ـ 107). در این اثر از شیخ یحیی معاذ رازی و سخنان تفسیری وی فراوان آمده است (همان: 134). نقل سخنان شیخ حسن بصری: «شیخ حسن بصری رحمه الله میگویند که پیش از یحیی علیهالسلام یحیی نام نبود این تشریف به نام نهادن حق بود» (همان: 141).
ذکر سخنان امام جعفر صادق(ع) نیز در میان مباحث تفسیری آشکار است: «قول دیگر حضرت امام جعفر صادق رضی الله عنه میفرماید که چون مدت رنج و بلای حضرت ایوب به آخر رسید یاران و دوستان همه روی از وی بگردانیدند و او را از شهر بیرون کردند...» (همان: 107).
2ـ2ـ4ـ8 وجوه تفسیری
شیوة دیگری که در رکن اصلی مجالس دیده میشود، رویکرد تفسیری سخنور به آیات و روایات است؛ بهگونهایکه پارهپاره، آیات و روایات به زبان عربی بیان و سپس ترجمه و تفسیر فارسی آنها ذکر میشود. جنبة تفسیری مجالس اسفزاری قوی است. آیات و روایات به زبان ساده و به دور از ابهام، شرح شدهاند. برخی خطابها برای همة گروهها و شنوندگان است: «... ای درویش روشندل و ای روزهداران و ای نمازبهجماعتگزاران و ای فرمانبرداران! وقت شما خوش باد. ای فاسق بیباک و ای بینمازان و ای خداآزاران و ای پیران عمرضایعکرده! ماتم عمر خود بدارید...» (همان: 16).
گاهی سخن او پای از دایرة تفسیر برون مینهد و رنگ و بوی تأویل میگیرد: «... ای عزیز! این سه خصلت شگرف و این سه عمل عظیم را مرد عاشق بلندهمت میباید تا قدم درین میدان تواند نهاد؛ زیراکه از هر تردامنی این شغل نیاید و بهحقیقت بدان که کام در کام اژها نهادن و دست در حلق شیر کردن چنان دشوار نیست که یک قدم در کوی انصاف نهادن و یک دم انصاف برادر مؤمن دادن...» (همان: 35).
تأویل آیات قرآنی مرتبط با قصهها: «وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره، خداوند عالم روی بنده خود را یاد میکند که... ای بندگان در چشمی عتاب دارم که در غیر من نظر کرده است و ناشایستها دیده است؛ اما بر روی عتاب ندارم که روی بر سجده پیش غیر ما ننهاده است...» (همان: 83).
ذکر قصهها و حکایات اصلی مجالس بهطور کامل برپایة روایات دینی و اسلامی و آیات قرآنی است؛ بهگونهایکه نمیتوان داستان را برپایة اسرائیلیات تفسیرهای کهن دانست.ذکر قصههای انبیا و ایوب در مجلس سوم آنطور که پیشتر گفته شد، از اسرائیلیات و مطالب آنها نیست؛ بلکه اسفزاری میکوشد با استناد به آیات و روایات و سخنان بزرگان دینی و عرفانی، به کلامش رنگی تعلیمی و تحقیقی همراه با زمینة عرفانی دهد: «... خداوند عالم آن قادری که بندة برگزیدة خود را به بلا مبتلا گردانید و او را صبر داد که انا وجدناه صابراً... و آن ایوب صابر است اذ نادی ربه مسنی الضر... از انس بن مالک... روایت کنند که مردی پیش حضرت محمد(ص) در مسجد آمد و سؤال کرد که یا رسول الله! چه بود که حضرت ایوب مسنی الضر گفت؟ رسول... دیده پر آب کرد و گفت...» (همان: 105 ـ 104).
اسفزاری نسبت به ذکر منابع تفسیری نیز دقت نشان میدهد. او همواره نام گویندة سخن و یا اثر وی و یا هردو را با هم بیان میکند: «حضرت امام ناصرالدین شهید سمرقندی در تفسیر احقاف چنین آورده است...» (همان: 15)؛ «... ای عزیز اگر دل حاضر داری در این آیت چند قول مفسران و علمای دین تقریر کردهاند با تو بیان کنم بتوفیق الله تعالی در کتاب زادالمذکورین آوردهاند این قول را از شاه مفسران عبدالله بن عباس رضی الله عنه میگوید...» (همان: 101)؛ نقل از تفسیر خواجه انصاری: «این حدیث در تفسیر پیر هرات خواجه عبدالله انصاری رحمه الله علیه آورده که چون معلم کودک را بگوید که بسم الله الرحمن الرحیم خداوند عالم چهل کس از اقربا کودک و چهل کس از اقربا معلم بیامرزد...» (همان: 182).
بیان جنبههای مختلف تفسیر آیات و اختلاف آرای مفسران نیز در داستان حضرت ایوب(ع) روشن است (همان: 107 ـ 105). این نمونه ذکر وجوه تفسیری آیة متشابه قرآن کریم است که با تأویل نیز همراه شده است: «آمدیم بر سر تفسیر الرحمن علی العرش استوی در قرآن مجید به چند معنی آید: اول به معنی اقبال آید... و تأویل دیگر آن است که هیچ مخلوق در این درگاه از عرش عظیم بزرگتر نیست و تحت امر و قدرت است... بایزید بسطامی رحمة الله علیه میگوید که گفت مشبه در معنی استوی بسیار شد. دل خود را به عرش فرستادم؛ گفتم ای عرش! تو از ذات پاک خدایتعالی چو خبر داری؟ عرش گفت: بایزید! به عزت او که هزار بار از دل تو مشتاقترم؛ عرش تهمتزده به زبان حال میگفت: چون عود در آتشم ز گفت بدگوی، من سوخته و کسی دیگر یافته بوی» (همان: 202).
سخنان تفسیری با گرایشهای شیعی هم در ده مجلس منظور بوده است: «... سعید جبیر رحمه الله علیه میگوید: مرج البحرین فاطمه است رضی الله عنها و بینهما برزخ لایبغیان حضرت محمد مصطفی... و لوءلوء و مرجان امام حسن و امام حسیناند؛ ازاینرو اصل شریف و عنصر لطیف چندین هزار جوهر سادات بر روی زمین پدید آمد. خداوندا سفینة ما را به دوستی آل محمد صلی الله علیه و سلم آراسته داری؛ ای درویش تو را عجب میآید...» (همان: 119).
2ـ2ـ4ـ9 توصیههای تعلیمی
رسالت اصلی مجالس در کنار تبلیغ آرا وباورهای فکری یک گروه، تعلیم نیکیهای اخلاقی و عرفانی و برانگیختن مخاطبان به آن است. این مهم در بخشهای مختلف اثر نمود آشکاری دارد و بهتکرار بیان شده است. «بحث از اغـراض تـکرار در جایجای کتابهای بلاغت آمده است. تأکید و جـایگیرکردن مـطلب در ذهن شـنونده و تـوجهدادن مـخاطب به موضوعی خاص ازجـمله هدفهای تکرار است و اینها همه از مواردی است که واعظ و خطیب را به کار میآید» (غلامرضایی، 1387: 271). همانگونهکه پیشتر بیان شد، جنبة مثبت معنایی ده مجلس بر جنبة تحذیری آن چیره است؛ زیرا «تعلیم صوفیه اصلاً جایی برای یأس و بدبینی باقی نمیگذارد. ازینروست که فیالمثل ادب غـزالی و مـولوی باآنکه آنها دائم از بیثباتی دنیا صحبت میکنند و رنج مرگ و خاک قبر را دائم به رخ زندگان میکشند، باز مثل ادب خیام یا ابوالعلاء معری تیره و نومید و دردناک نیست» (زرینکوب، 1350: 113).
ازجمله نکتههای تعلیمی این اثر، توجه به نماز جماعت و ثواب آن است که نشاندهندة ارزش فراوان مکانهای گردهمایی و رسالت تعلیمی آن در نگاه اوست (اسفزاری، بیتا: 46 ـ 45). همة حکایات در راستای موضوع اصلی بحث، گزینش و ارائه شدهاند؛ مانند بسیاری از حکایتهای مجلس دوم که در تبیین جایگاه والای نماز و به جماعت گزاردن آن است. در ادامه برخی محورهای تعلیمی با ذکر نمونه بیان میشود.
توصیههای مذهبی: «... پس ای درویش چون به نماز حاضر شدی دل حاضر کن...» (همان: 198). ثواب قرائت سورة اخلاص: «بیا ای عزیز، قل هو الله احد را شفیع آر تا به همه مراد برسی و حضرت محمد(ص) فرمود که این سوره را سوره اخلاص میگویند؛ هر مؤمنی که این سوره را به اخلاص بخواند، در این جهان از شرک تشبیه خلاصی یابد و در آن جهان از آتش عذاب نجات یابد، هرکس این سوره را ورد خود سازد، هرآینه دوست خدای تعالی گردد...» (همان: 207).
بیان پاداش اعمال شرعی و واجبات و نیز ذکر شرایط ادای احکام، به بهترین شکل در رکن اصلی ده مجلس اسفزاری نمود یافته است: «ابنعباس میفرماید که و الباقیات الصالحات پنج وقت نماز است که بندة مؤمن به جماعت بگذارند، بهتر از دنیا و هرچه در دنیاست و حضرت محمد... گفت مثل نمازگزار همچون... و لیکن این نمازگزار باید که پنج وقت به جماعت بگزارد و اگر بندة مؤمن گاهی نماز کند و گاهی نکند، از آن قوم باشد که حضرت خداوند میفرماید: فویل للمصلین...» (همان: 45 ـ 44).
2ـ2ـ4ـ10 گرایشهای مذهبی
باتوجهبه محتوای اثر در بیان ارزشهای مذهبی باید گفت که نگارنده، خطیب، خود اهل سنت است. اسفزاری باتوجهبه اعتقادات اهل تسنن، از بزرگان آن با احترام یاد میکند. از طرفی تمایلات شیعی اسفزاری و احترام او به خاندان رسالت و نبوت در جایجای کلام او دیده میشود. این مسئله یکی از محورهای مهم جهانبینی در عصر تیموری است که به نفوذ و تقویت بنیادهای شیعی در جامعة سنی ایران میانجامد: «ای عزیز ذکر کسی میکنم که جان فدا کرد و روا نداشت که آرزوی به دل رسد و بدو دختر دامادی حضرت مصطفی صلی الله علیه و سلم بود و لو کانت عندی ثلاثه فزوجتها ایاه...» (همان: 17 ـ 16). اسفزاری در هنگام بحث از بزرگان اهل تسنن میکوشد حکایتها و احادیثی را بیان کند که پیامبر اکرم در آنها این بزرگان را ستودهاند تا اینگونه در میان مردم نیز از مقام والای آنان یاد کرده باشد (همان: 18 ـ 17).
اسفزاری با دیدی بیطرفانه و البته برخاسته از احترام و بزرگداشت بسیار از خاندان رسالت، بهویژه امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) یاد میکند؛ حتی هنگام آغاز کلام دربارة این بزرگان حضور خاطر و جمعبودن باطن شنوندگان را میطلبد: «... دل حاضر دار تا شمهای از خاندان نبوت بیان کنم به توفیق خداوند جل جلاله میفرماید:... ای درویش! امروز سخن از اهل بیت میرود؛ عاشقان جلال محمدی و دوستان خاندان نبوت... دل حاضر دارید و مستمع باشید و نیکو شنوید که حضرت پروردگار جل و علا چنین میفرماید که یوفون بالنذر...» (همان: 18). جملات دعایی برای اهل بیت به شیوة کلی اهل سنت در متون رواییشان، رضی الله عنه است که برای صحابه نیز کاربرد دارد (همان: 20).
2ـ2ـ4ـ11 نثر آهنگین
سجعپردازی از عوامل مهم زیبایی و گیرایی متن است که کمابیش در سراسر اثر دیده میشود: «ای احد قدیم و ای صمد واجب التعظیم! ای معبود شاهان و ای مسجود پادشاهان! آن خدای که محدود جهات نی و مردود سموات نی و مقهور قهر نی و مخذول دهر نی و مدرک وهم نی که حیات او را ممات نی؛ قادری که قدرتش را حاجت به عزت نی؛ قاهری که قهرش را حاجت به مدد نی؛ ای قادر بیمدد و ای قاهر بیعدد...» (همان: 43).
2ـ2ـ4ـ12 خطابها
از مهمترین ویژگیهای نثر مجالس، جنبة خطابی نثر است. در مجالس «لحن خطابی از یک سو و رعایت حال شنوندگان و ارائة سخن به اقتضای مقام مورد توجه قرار میگیرد؛ اما در هر حال هدف اصلی آن، هدایت مردم به سوی خیر و کمال است» (رستگار، 1392: 255). بسیاری جملات ندایی و خطابی «ای عزیز» و «ای درویش» و نیز فعلهای امر در متن ده مجلس «نشان میدهد که این مجالس از اصلی شفاهی بهصورت نثری کتبی درآمدهاند و همیشه قصد هدایت مخاطب چیزی است که برای مجلسگو مهم است...» (همان: 256)؛ «... ای عزیزان دل حاضر دارید و مستمع باشید تا قصة معراج حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم بیان کنم که از هیچ گوینده نشنیدهای. اول دقایق این آیت بخوانم و بیان کنم تا عیبجوی نگوید که همه، قصه میگوید...» (اسفزاری، بیتا: 164).
اسفزاری در این اثر همیشه با صیغة اول شخص مفرد و گاهی نیز از جانب جمع و در مقام نمایندگی آنها در پیشگاه الهی با صیغة اول شخص جمع سخن رانده است.
3ـ نتیجهگیری
اسفزاری از کاتبان و مورخان و شاعران و عارفان برجستة دورة تیموری و معاصر سلطان حسین بایقرا و امیر علیشیر نوایی است که پنج اثر از وی موجود است. آثار او عبارت است از: روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات، ترسل، گلشن اقبال، ده مجلس، دیوان شعر.
ده مجلس از آثار قرن نهم هجری است. این اثر دربردارندة سخنانی است که اسفزاری در جمعهای عمومی بیان کرده است و حاضران و گاهی مریدان او آنها را نگاشتهاند. نوع ادبی این اثر در حوزة نثرهای خطابی و بهویژه مجالس فارسی طبقهبندی میشود. این اثر در ده بخش به نام «مجلس» تنظیم شده است. هریک از مجالس کمابیش اطناب دارند؛ علت آن شاید به این سبب است که هر مجلس، مجموعی از مجالس کوتاهتری است که خطیب بیان میکند. فضای کلی متن، صوفیانه و عرفانی است. روحیة مذهبی آشکارشده بر متن نیز، میانهرو و به دور از زیادهروی و کوتاهی است؛ بهگونهایکه کمابیش بهطور برابر از بزرگان صحابه و اهل سنت و خاندان رسول گرامی اسلام صحبت شده است. از مهمترین ویژگیهای ده مجلس، توصیههای تعلیمی بسیار در میان سخنان و حکایات است. افزونبر قصههای انبیا که محور اصلی برخی مجالس کتاب است، حکایات کوتاه و بلند فراوانی در موضوعات مذهبی و بیشتر عرفانی، سبب گیرایی و توجه همگانی مخاطبان به مجالس اسفزاری شده است.
در ساختار مجالس بهترتیب، تحمید ایزدی، ستایش نبی اسلام، طلب حضور قلب از شنوندگان، نیایش، رکن اصلی مجلس و نیایشهای پایانی قرار گرفته است. سادگی زبان و بیان با وجود موزونبودن متن، از ویژگیهای برجستة سبک کلام است. افزونبر این، اطناب و تفسیر و روشنکردن مطالب و آیات و روایات در همة قسمتها منظور سخنور بوده است. در میان کلام، اشعار بسیاری بهویژه از غزلیات شمس مولانا و سرایندگان دیگری مانند حافظ تضمین شده است. باتوجهبه اینکه اسفزاری از شاعران عصر تیموری و متخلص به «نامی» است و از سویی باتوجهبه جنبة بدیههگویی مجالس، ممکن است تعدادی از ابیات اثر سرودة خود سخنور، اسفزاری، باشد. جنبة خطابی نثر بسیار آشکار و قوی است؛ در سراسر متن، خطابهایی مانند «ای عزیز» و «ای درویش» و فعلهای امر مخاطب، بسیار دیده میشود.
پینوشتها
1. برای اطلاع بیشتر دربارة معینالدین اسفزاری به مقالة «معینالدین اسفزاری کاتب و مورخ نامدار عصر تیموری» منتشرشده در مجلة مطالعات ایرانی رجوع کنید.
2. دربارة ترسل یا منشآت اسفزاری مقالة «بررسی محتوا و ساختار «ترسل اسفزاری»» منتشرشده در مجلة متنشناسی ادب فارسی مشاهده شود.
3. اطلاعات مربوط به دو نسخة خطی اثر در سایت کتابخانة ملی ایران به نشانیهای زیر ثبت شده است:
(http://dl.nlai.ir/UI/c64a199f-81ca-4bb5-9a82-9586f0f4b65f/Catalogue.aspx)
)http://dl.nlai.ir/UI/9b09584e-d139-40df-b47f-a9c581dbd0e7/Catalogue.aspx(