تحلیل جایگاه فرهنگی ـ ادبی حسن‌خان شاملو برپایة منابع نویافته (معرفی، نقد، بررسی، نسخه‌شناسی)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران

2 استاد زبان و ادبیات فارسی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران

3 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران

چکیده

حسن‌خان شاملو، شاعر، نویسنده، خطاط، بیگلربیگی، امیرالامرای همة خراسان، حاکم هرات، در قرن دهم و یازدهم هجری (17م) است. خاندانش در دولت صفویه از نزدیکان دربار بودند. او میراث‌دار فرهنگی پدرش حسین‌خان و او نیز میراث‌بر فرهاد‌خان قرامانلو بود. اقدامات مختلف وی، نشان‌دهندة جایگاه والای فرهنگی و ادبی حسن‌خان است. مجالس حسن‌خان انجمنی برای شاعران و هنرمندان بود. از سخنوران بنام دستگاه حسن‌خان به ناظم هروی و فصیحی هروی و... می‌توان اشاره کرد. آنان در اشعارشان بارها حسن‌خان را ستوده‌اند و هنرمندی و فرهیختگی او را به تصویر کشیده‌اند. در شعر، حسن تخلص می‌کرد و به گفتة نصرآبادی دیوانش بیش از سه هزار بیت داشت. دربارة حسن‌خان جز مقالة کوتاه احمد گلچین‌معانی، پژوهش مستقل و گستردة دیگری انجام نشده است و آنچه موجود است تکرار مطالب کلی و مبهم از سرگذشت حسن‌خان است که بیشتر جنبة تاریخی دارد. نگارنده به تصحیح دیوان حسن‌خان شاملو همت گمارده است. جایگاه حسن‌خان تا امروز آنچنان‌که باید شناسانده نشده است؛ به همین سبب نویسندة این جستار می‌کوشد تا با بررسی و نقد منابع قدیم و جدید، جایگاه او را بیش از گذشته معرفی و تبیین کند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Analyzing the Cultural and Literary Role of Hassan Khan Shamloo based on Newly-found Resources (Introduction, Critique, and Typology)

نویسندگان [English]

  • Mojtaba Mohammadi 1
  • Mahdi Noureian 2
  • Mehrdad Chatraei 3
1 PhD student of Persian Language and Literature, Najaf abad Branch, Islamic Azad University, Najafabad; Iran
2 Professor of Persian Language and Literature, Najaf abad Branch, Islamic Azad University, Najafabad, Iran
3 Assistant professor of Persian Language and literature, Najaf abad Branch, Islamic Azad University, Najafabad, Iran
چکیده [English]

Hassan Khan Shamloo is the 17th century poet, author, calligrapher, and the commanders of Khorasan and Herat governor. His family was in the Safavid courtier in military and civil positions. He was culturally inherited his father, Hossein Khan, who was granted the legacy of Farhad Khan Gharamanlou, the art lover commander. Hassan Khan always held some meetings for the scholars, poets and artists. His cultural efforts and the traces left by his order demonstrate the glory and greatness of Hassan Khan’s cultural and literary status. He wrote poetry under the pen name of Hassan; according to Nasrabadi, its Diwan consists of over three thousands verses. Of well-known eloquent followers of Hassan Khan include Behnazem Heravi, Fasihi Heravi, Mirza Malek Sharghi, and Ooji Nazari, etc. They frequently extolled Hassan Khan and displayed its skill and literacy through poetry. There are no detailed researches, excluding Golchin Maani’s study (Future Journal, XVI, 1990), on the literary and cultural status of Hassan Khan and old and recently-found references. The current literature is a common, ordinary copies of Hassan Khan’s life from historical view. The author is revising the Diwan of Hassan Khan Shamloo in addition to trying to identify and introduce the status of Hassan Khan through studying and criticizing Tazkirat (biographies) as well as analyzing old and new resources.

کلیدواژه‌ها [English]

  • analysis
  • Literary and Cultural Status
  • Hassan Khan Shamloo
  • Critique of Biographies
  • Old Resources
  • Newly-found Resources
  • typology

 

1ـ مقدمه

حسن‌خان شاملو در هرات و شاید در نیمة دوم سدة دهم هجری چشم به جهان گشود. از ابتدای زندگی او اطلاعی در دست نیست. در سال 1027 قمری پس از پدرش، حسین‌خان شاملو، بیگلربیگی و امیرالامرای خراسان و حاکم هرات شد. اعتماد‌السلطنه به اشتباه چنین آورده است که «[در سنه 1006 هـ] شاه عباس ایالت ولایت هرات را به حسن‌خان شاملو داد» (اعتماد‌السلطنه، 1364: 893). حسن‌خان تا پایان عهد شاه عباس اول (1038 ق) و سپس تا بخشی از عهد شاه صفی تا سال1050 قمری بر این سمت بود تا بدرود حیات گفت. دربارة تاریخ وفات حسن‌خان سخنان مختلفی بیان شده است. برخی تذکره‌ها و منابع، تاریخ وفات حسن‌خان را غیر از 1050 قمری دانسته‌اند؛ هم‌چنین دوران حکومت و حیات او را تا زمان شاه سلیمان در نظر گرفته‌اند؛ آتشکده، نتایجالافکار، احوال و آثار خوش‌نویسان بیانی، ریاضالعارفین، کارنامه بزرگان، تذکرهالخطاطین و... ازجملة این منابع است (ر.ک: گلچین‌معانی، 1369: 404). با در نظر گرفتن سال آغاز حکومت حسن‌خان (1027ق) و سال وفات او (1050ق)، وی 23 سال حکومت کرده است که احمد گلچین معانی به اشتباه 24 سال یاد می‌کند (همان: 401).

حسن‌خان افزون‌بر حکومت، خوش‌نویس توانا و سخنوری چیره‌دست بود. همواره مربی و پشتیبان شاعران و خطاطان و هنرمندان بود و آنها را بزرگ می‌داشت. دربارة شخصیت والای حسن‌خان در ذیل عالمآرای عباسی چنین آمده است: «حسن‌خان عبدلوی شاملو... مشارالیه در اول جلوس همایون در عوض حسین‌خان والد خود بیگلربیگی دارالسلطنه هرات و امیرالامرای خراسان بود و در میان امرای عالی‌شأن افسر امتیاز قابلیت و استعداد بر سر داشت و در قلمرو خط و اقلیم سخنوری رایت امتیاز و برتری می‌افراشت و ارباب استعداد به امید تربیت و عنایت خدمتش از اقطار دیار و بلاد روی عزیمت به دارالسلطنه هرات می‌نهادند... و از این گروه دانش‌پژوه شعرای بلاغت‌شعار بیشتر از دیگران زله‌خوار خوان احسان وی بودند... مؤید این مقال آنکه میرزا فصیحی هروی که به امداد بخت بلند... از راه رعایت و ملازمت وی به این پایه ارجمند رسید» (اسکندر‌بیک، 1317: 287).

در بیشتر متون تاریخی و تراجم احوال و تذکره‌های مربوط به دورة این شخصیت بزرگ و بعد از آن، نام حسن‌خان دیده می‌شود؛ زیرا او هم در زمینة سیاسی و هم در زمینة فرهنگی فعالیت داشت و از خود نامی برجا گذاشت؛ اما بی‌تردید حسن‌خان، بیشتر در جایگاه یک حاکم و یک خوش‌نویس توانا شناخته شده است و به جایگاه ادبی و شعر او کمتر توجه می‌شود. در تذکره‌ها به آوردن چند غزل و رباعی از او بسنده شده است و این عوامل باعث ناشناخته‌ماندن جایگاه ادبی اوست. تاکنون برای گردآوری اشعار حسن‌خان و تصحیح دیوان او تلاشی نشده است. بسیاری از اشعار حسن‌خان به‌ویژه رباعی‌های او در مجموعه‌ها و نسخه‌ها و تذکره‌های مختلف به‌طور پراکنده موجود است و شایسته است برای حفظ این میراث ارزشمند، این اشعار جمع‌آوری و تصحیح و چاپ شود.

نگارنده در هنگام تصحیح دیوان حسن‌خان شاملو و تحلیل منابع قدیم و نویافته به مطالبی دست یافت؛ تبیین این نکات همراه با معرفی و بررسی نسخه‌های موجود و اشعار حسن‌خان به شناخت بهتر و شایسته‌تر این شاعر کمک می‌کند. هرچند بدون نقص و کاستی نیست؛ امید است که با این پژوهش جایگاه ادبی و فرهنگی حسن‌خان بیشتر شناخته شود و راهی تازه برای پژوهش‌های علاقه‌مندان و پژوهشگران آشکار کند.

 

 

1ـ1 پیشینة تحقیق

همان‌طور که پیشتر بیان شد، جز مقالة کوتاه احمد گلچین‌معانی تا امروز دربارة حسن‌خان شاملو و آثار او تحقیق کامل و جامعی انجام نشده است. تحقیقات ارائه‌شده نیز به‌صورت پراکنده و ناقص است. نگارنده می‌کوشد آن‌گونه‌که شایستة این شاعر فرهیخته و هنرمند است، آثار او تحلیل و بررسی شود.

1ـ2 روش تحقیق

این تحقیق با شیوة مطالعات کتابخانه‌ای ـ اسنادی گردآوری شده است. نگارنده ابتدا منابع کتابخانه‌ای اصلی و فرعی مربوط به تحقیق را شناسایی و گرد‌آوری کرد؛ سپس با مطالعه و بررسی و تجزیه و تحلیل، آن را به صورت مقاله ارائه داد.

1ـ3 اهداف تحقیق

شناخت و معرفی شخصیتی کامل، معرفی اشعار تازه از شاعری گمنام، آشنایی با سبکی تازه و راه‌گشا برای حل مشکلات ادبی، فراهم‌کردن فضای پژوهشی برای علاقه‌مندان و دانشجویان دربارة تاریخ و فرهنگ و ادب از مهم‌ترین اهداف این مقاله است.

 

2ـ بحث و بررسی

2ـ1 اسم‌ها، نسب، لقب‌ها

نام حسن‌خان شاملو به گونه‌های مختلفی در متون بیان شده است؛ حسن‌خان، حسن شاملو، حسن‌خان عبدلوی شاملو، حسن‌خان بیگدلی شاملو، حسن‌بیگ شاملو، حسن‌خان شاملو هروی، حسن هروی شاملو از آن جمله است.

در تذکره مخزنالغرائب و روز روشن، به اشتباه حسن‌خان با نام میرزا حسابی نیشابوری (سندیلوی، 1968م: 781) و حسابی (صبا، 1343: 199) معرفی شده است.

دربارة نسب حسن‌خان (بیگدلی و شاملو) باید گفت، بیگدلی طایفه‌ای از ترک‌های غز است که در قرن چهاردهم میلادی به سوریه رسیدند. یک شاخه از این قوم یا شاملوهای قزلباش (= سرخ سر) به ایران آمدند و در دورة صفویه بیشترِ سرکردگان ارتشی و اداری از بین آنها برگزیده می‌شدند (ر.ک: بیگدلی، 1367: 297).

حسن‌خان را با القابی دیگر مانند بیگلربیگی نیز یاد می‌کنند. در کتیبه‌های ارخون (ارغون) کلمة ترکیبی بیگلر در معنای خان‌ها و بزرگان (بیگ: خان، بزرگ و لر: علامت جمع ترکی) برای طبقة اشراف و اعیان به کار می‌رفت؛ در مقابل آن، کلمة بودون یا توده‌های مردم قرار داشت. معنی لفظی بیگلربیگی، خان‌ خان‌ها یا بزرگ بزرگان است؛ البته این واژه در آن روزگار برای امیرالامرا استفاده می‌شد. امیر‌الامرا لقب‌ دیگر حسن‌خان است که در معنای فرمانده کل سپاه (ر.ک: همان) به کار می‌رود.

دو تن از مداحان حسن‌خان، ناظم هروی و درکی قمی، از حسن‌خان با لقب خان یاد کرده‌اند:

قطعة خان که بود قطعه‌ای از گلشن خلد

 

فصل هنر خامة خورشید‌نگارست
                           (هروی، 1374: 570)

ای خان کامکار که از نور مدح تو

 

کلکم چراغ انجمن روزگار شد
                                     (همان: 381)

 

درکی قمی می‌گوید:

امروز بهشتی که شنیدی صفتش را

 

بیرون هرات است و همان مجلس خان است
                   (گلچین‌معانی، 1367: 171)

در کتاب امتحانالفضلا یا تذکرهالخطاطین آمده است که «حسن شاملو و حسن کرمانی در اصطلاح خطاطان (حسنین) باشند» (سنگلاخ، 1388: ذیل حسن‌خان شاملو). در جای دیگر به حسن‌خان لقب فخر‌الامراء داده است (همان). ناظم هروی نیز از حسن‌خان با لقب خان خوانین و امیر خوانین یاد می‌کند:

شعلة خورشید‌بخت، خان خوانین حسن

 

کز گهرش تاج صبح گشته سعادت‌نگار
                           (هروی، 1374: 514)

امیر خوانین، خدیو زمن

 

پناه ظفرخان بن خان حسن
                                    (همان: 552)

2ـ2 پدر حسن‌خان

در مقالة «دیوان فصیحی» به اشتباه حسین‌خان و حسن‌خان برادر دانسته شده‌اند (ذاکرالحسینی، 1385: 101). میرزا سنگلاخ در تذکرهالخطاطین، نام حسین‌خان پدر حسن‌خان را امیرحسین خان ذکر کرده است (سنگلاخ، 1391: ذیل حسن‌خان شاملو) که این نام در هیچ جای تذکره‌ها و متون تاریخی و... نیامده است. با‌توجه‌به نقص‌ها و کاستی‌های دیگر این تذکره، می‌توان دریافت که این نام، ساختگی است.

حسین‌خان، فرزند عبدی‌بیک شاملو است و برادر پدری دورمیش خان و از طرف مادر نوة شاه اسماعیل است (ر.ک: بیگدلی، 1367: 415). هرات درسال 916 قمری فتح شد و حسین‌خان بیگدلی شاملو، پدرحسن‌خان شاملو، نخستین حاکم هرات و بیگلربیگی خراسان شد (همان). ذبیح‌الله صفا نوشته است: «حسن‌خان قورچی (سلاح‌دار) شمشیر شاملو... در اوایل عهد شاه عباس چند سالی حاکم قم و سپس والی لرستان بود تا به سال 1007 که فرهاد‌خان حاکم هرات به علت بدگمانی شاه به فرمان او کشته شد، حکومت دارالسلطنه هرات و امیرالامرایی کل خراسان بر او قرار گرفت... تا در سال 1027 پس از بیست سال حکومت و مقام بیگلر‌بیگی و امیر‌الامرایی خراسان درگذشت» (صفا، 1369، ج5: 1111)؛ بنابراین سخن بیگدلی ـ سال حکومت حسین‌خان را 916 دانسته است ـ نادرست است.

2ـ3 پسران

گویا حسن‌خان دختر نداشته است یا اگر داشته صحبتی از آن به میان نیامده است؛ اما دربارة تعداد و ترتیب پسران حسن‌خان سخنان مختلفی بیان شده است؛ برای مثال مایل‌هروی تعداد پسران حسن‌خان را سه تن می‌داند (مایل‌هروی، 1383: 372). با‌توجه‌به بررسی نگارنده و مقایسة احوال و تاریخ‌ها که بیان آنها به طولانی‌شدن کلام می‌انجامد، تعداد پسران حسن‌خان چهار تن و ترتیب و نام آنها به این گونه است: عباس‌قلی‌خان، حسین‌قلی‌خان، مرتضی‌قلی‌خان و علی‌قلی‌خان.

4ـ2 اقدامات تاریخی

از جزئیات زندگی حسن‌خان تا هنگام جانشینی پدر به‌جز برخی گزارش‌های پراکنده آگاهی بیشتری در دست نیست. در خلاصهالاشعار آمده است که «در شهور سنه خمس و تسعین و تسعمائه [995]... حسن‌خان در دارالمؤمنین کاشان به واسطه دفع نزاع و جدال اویماق شاملو و ترکمان نزول اقبال فرمود...» (کاشانی، 1384: 17). از حوادث روزگار حکومت او در خراسان، فرونشاندن سرکشان قبچاق در سال 1039 قمری و یاری‌رساندن در دفع فتنة اوزبکیه در سال 1042 قمری است که قصد تسخیر قلعة ماروچاق را داشتند (اسکندر‌بیک، 1317: 266). ناظم هروی در قسمت‌های مختلف دیوان خود، حسن‌خان را برای شکست چندبارة اوزبکان ستوده است. ابیاتی در وصف جنگ حسن‌خان با اوزبکان و تسخیر قلعه و حصار فورماج در سال 1047 قمری در ادامه بیان می‌شود:

مدد خواست از شاه خیبرگشا

 

به یک جمله بگرفت آن قلعه را

به تاریخ این فتح نیکواثر

 

چو در جیب دل برد اندیشه سر

خرد گفت از روی شوق و شعف

 

کلید در بلخ آمد به کف [=1047]

چو فتح حصار قورماج شد

 

دلش فارغ از قتل و تاراج شد

قیامت‌مصافان مشتاق جنگ

 

به خونریز اوزبک گشودند جنگ

ازین فتح اگر خان کشورگشا

 

به عالم کند فخر باشد روا»
                          (هروی، 1374: مقدمه)

هرات در زمان حسن‌خان رونق و آبادانی بسیاری یافته بود. کشور ازنظر مسایل سیاسی به‌ویژه سیاست خارجی در سطح بالایی بود. زمانی‌که روابط اصفهان و دهلی بعد از اشغال قندهار (1047 ق) به پایین‌ترین سطح رسیده بود، حسن‌خان توانست با جمعی از بزرگان مغولان هند طرح دوستی بریزد (ر.ک: ریاض‌الاسلام، 1971م: 17پ)؛ (سجادی، 1391: 609).

2ـ5 اقدامات فرهنگی

حسن‌خان به مسائل فرهنگی و هنری به‌ویژه ادبی بسیار علاقه و ارادت داشت؛ پیوسته شاگردان و علاقه‌مندان را برای فعالیت در این حوزه‌ها پرورش می‌داد و آثار گرانمایه‌ای از او یا به سفارش او به‌جا مانده است؛ «شهر باستانی هرات در عصر او بار دیگر به مرکز فرهنگ و هنر تبدیل شد» (ر.ک: ریاض‌الاسلام،1971م: 17پ). هرات در عصر صفویان جایگاه ولیعهد بود. کارگاه نقاشی هرات تا اوایل قرن 17 میلادی رونق داشت. خاندان شاملو ازجمله حسن‌خان شاملو حامیان نقاشان و خوش‌نویسان و شاعران بودند. به سفارش این حاکم نسخه‌های خطی متعددی فراهم شد؛ از‌ آن جمله شاهنامه‌ای است که در کتابخانة قصر گلستان نگهداری می‌شود؛ نسخة دیگری از این کتاب در مجموعة دوگلاس نیویورک موجود است. از آثار باقی‌ماندة کتابخانة هرات، باید از دست‌نوشتة دیگری یاد کرد که شامل «خمسه نظامی به خط شاه قاسم کاتب است؛ شاه قاسم کاتب آن را در هرات برای حسن‌خان کتابت کرده است» (ر.ک: مولوی‌نژاد، 1382: 672). «هم‌چنین او سفینه‌ای از نظم و نثر جمع کرد و بر آن دیباچه‌ای نگاشت تا بخشی از آثار منظوم و منثور جامی را در میان اهالی عصر جاری کند. این دیباچه به اعتبار شناخت تحول فرهنگ و ادب فارسی در سدة دهم اهمیت فراوان دارد»1 (مایل‌هروی، 1383: 371). نمونة دیگر، کتاب میخانه یا خرابات از حسن بن لطف‌الله طهرانی رازی در سال 1040 قمری است؛ مؤلف خود می‌گوید این تذکره را به خواهش مربی خود حسن‌بیگ شاملو بیگلر‌بیگی خراسان نگاشته است که بسیار به شعر توجه داشت و دیوان‌های کمیاب را جمع‌آوری می‌کرد.

برخی از اشعار ناظم هروی در طاق‌های حوض‌های داخل شهر هرات نگاشته شده است؛ مانند این قطعه:

به یاد زلالش که صاف بقاست

 

ز آب روان دست شوید بدن

شود زنده تصویر شیرین اگر

 

خورد آب ازو تیشة کوهکن

هوس داشت ناظم که تاریخ او

 

کند نقش در پیش طاق سخن

خردمندی از روی تحقیق گفت

 

یکی از بناهای خیر حسن
                          (هروی، 1374: مقدمه)

چنان‌که پیداست این حوض از آثار خیر حسن‌خان شاملو بوده است. از مصراع آخر سال 1045 قمری برمی‌آید (همان)؛ دیگر آنکه، حسن‌خان بر لوح مزار شریف خواجه عبدالله انصاری در هرات به خط نستعلیق بسیار عالی این دو بیت را نوشته است با رقم «الراقمه حسن بن حسین شاملو، هزار و چهل و نه»؛ آن دو بیت این است:

دهد تا ساقی عرفان دلت را جام هشیاری

 

درآ در بزمگاه خواجه عبداله انصاری

بود لوح مزارش نازنین سروی که از شوخی

 

ملایک را چو قمری کرده گرم ناله و زاری
                   (ر.ک: حبیبی، 1355: 383)

این دو بیت بر سنگ مرمر سفید آرامگاه نوشته شده است و از آثار هنری افغانستان است. در مجلة آریانا (شماره 5 - 6 سال 46) و کتاب برگ بیبرگی مایل‌هروی نقل شده است که ناظم [هروی] نظم یوسف و زلیخا را به اشارة حسن‌خان، شیرازه بسته است. باید گفت ابیاتی که از پایان منظومه در پایان این مقاله آمده است به روشنی نشان می‌دهد که شاعر از سال 1058 هجری، هشت سال بعد از درگذشت حسن‌خان، به نظم‌کردن داستان پرداخته است (ر.ک: هروی، 1374: مقدمه).

2ـ6 معاصران و مداحان حسن‌خان

مجالس حسن‌خان همواره جایگاه دانشمندان و ارباب کمال بوده است؛ در ادامه به چند نمونه اشاره می‌شود:

الف) نصرآبادی معاصر حسن‌خان شاملو بوده است؛ «و هو الحسن‌خان بن حسین خان،... معاصره النصرآبادی...» (تهرانی، 1403م: 243).

ب) از مداحان حسن‌خان، قدسی مشهدی است؛ قدسی در قصیده‌ای این‌گونه حسن‌خان را می‌ستاید:

«یک صبحدم کشید به زلفت شمال دست

 

صدبار شست از عرق انفعال دست

یعقوب همچومهره بدان جیب دوخت چشم

 

یوسف برید از شعف آن جمال دست

سائل نوازی تو چنان عام شد که بحر

 

از موج راست کرده ز بهر نوال دست

...صحرا اگر ز گلشن طبع تو بو برد

 

چیند گل شکفته ز شاخ غزال دست»
                           (قدسی، 1375: 225)

ج) درکی قمی نیز در ساقینامه، ترجیع‌بندی به تعریف و ستایش حسن‌خان می‌پردازد:

چون خلق که از بعد پیمبر به علی ماند

 

میراث شجاعت زحسین است حسن را

خط نیست که مشک تر پیچیده به نافه است

 

نتوان به خطا برد برش نام ختن را»
            (ر.ک: گلچین‌معانی، 1367: 411)

د) ناظم هروی شاعر پرآوازة آن دوران از مداحان مشهور حسن‌خان شاملو بوده است. ناظم در سراسر دیوانش به مدح و ستایش حسن‌خان می‌پردازد. از اشعار ناظم، حقیقت باطن و بزرگی و شکوه حسن‌خان آشکار می‌شود؛ جنبه‌های پنهان زندگی و دانشمندی حسن‌خان در اشعار ناظم بازتاب یافته است؛ می‌توان گفت اشعار ناظم در مدح حسن‌خان، بیانگر برتری جایگاه فرهنگی و تاریخی و ادبی و هنری حسن‌خان است. ازجملة این اشعار عبارت است از:

«چو ناظم پیش خیل مستعدان می توانم شد

 

چه استعداد ازین بهتر که همطرح حسن‌خانم»
                           (هروی، 1347: 339)

«شرم وصف تو به حدی است که در سینة وحی

 

حرف در حرف و سخن در سخن افروخته‌اند»
                                     (همان: 193)

«مرتبه حسن تو دم‌به‌دم افزون‌ترست

 

چون اثر دولت خان خراسان مدار

بزم کرم را چراغ صاف خرد را ایاغ

 

کان ادب را گهر نقد نسب را عیار»
                                     (همان: 514)

ه) دیدار با محتشم

 گفته شده است حسن‌خان در اواخر عمر محتشم برای کاری به کاشان می‌رود و با وی ملاقات می‌کند (ر.ک: کاشانی، 1384: 18). در دیوان محتشم، قصیده‌ای در مدح و وصف بزرگی حسن‌خان است که شاید در ارتباط با همین دیدار باشد. برخی از ابیات آن قصیده این است:

«آیت اقبال شد رایت سلطان حسن

 

حمد خداوند را اذهب عنا الحزن

...آن که نسیم از درش گر گذرد بر قبور

 

مرده صدساله را روح درآید به تن

ذات نکوطینتش زینت صد بارگاه

 

وضع گران رتبتش زیور صد انجمن

رایت خورشید را تا بود این ارتفاع

 

آیت اقبال باد رایت سلطان حسن»
                          (محتشم، 1387: 333)

2ـ7 خط و خطاطی حسن‌خان

حسن‌خان در خط نسخ تعلیق (نستعلیق) دستی توانا داشت و به نیک‌خطی مشهور زمان خود بود. روشن نیست که حسن‌خان، خوشنویسی را نزد چه کسی آموخت؛ اما او را پیرو شیوة میرعماد می‌دانند. آثار تاریخ‌دار وی دو دهة پایان زندگی وی را نشان می‌دهد. ناظم دربارة خط حسن‌خان می‌گوید:

«روزی که سواد جسم و جان شد روشن

 

سر شد قلم زبان به تحریر سخن

آرایش صفحه تولای علی

 

دادند به نظم ناظم و خط حسن»
                         (هروی، 1374: 599)

ناظم در ستایش قطعه‌ای که حسن‌خان به او داده می‌گوید:

«دادی به قطعه‌ای رقم عزتم که دل

 

از شوق دیدنش چه نگه بیقرار شد

این قطعه را چو دید به دستم بدین صفا

 

گلبرگ بار خاطر باد بهار شد

باشی عزیز مصر بزرگی که خط تو

 

منشور اعتبار من خاکسار شد»
                                     (همان: 570)

درکی قمی در وصف خط حسن‌خان می‌گوید:

«تا وصف خطت غنچه نهان گفت چمن را

 

با شبنم گل شست به صد آب دهن را

خط نیست که مشک تر پیچیده به نافه است

 

نتوان به خطا برد برش نام ختن را»
                    (گلچین‌معانی، 1367: 412)

قدسی مشهدی نیز می‌گوید:

«کلک حبش‌نژاد تو گلبانگ می‌دهد

 

خورشید خاطر شده از فیض حق ترا»
                          (قدسی، 1375: 225)

2ـ8 آثار

الف) آثار خوش‌نویسی حسن‌خان

 تاکنون به‌طور کامل و دقیق آثار خطی حسن‌خان معرفی و جمع‌آوری نشده است و به‌طور پراکنده در متون از آنها یاد شده است. با کاوش و بررسی در منابع نویافته، تعداد 23 اثر خطی یافت شد که به چند نمونه اشاره می‌شود (بقیة آثار خطی همراه با تصویر آنها در مقدمة دیوان خواهد آمد):

-          «قطعة رباعی به خط نسخ تعلیق به قلم جلی نوشته در مشهد‌الرضا بر دیوار دارالسیاره» (نصرآبادی، 1378: 31)؛

-          «نستعلیق جلی حسن شاملو (1049ق)، بر مزار خواجه عبدالله انصاری در گازرگاه هرات» (حبیی، 1355: 383)؛

-          «قطعة نستعلیق مذهب رقم حسن شاملو مورخ  1048ق، اندازه 2/19×8/1، با حاشیه» (عباسی، 1390: 124)؛

-          «قطعة خط نستعلیق، رقم حسن شاملو، سدة 11ق، از مجموعه دکتر حسام‌الدین خرمی» (سجادی، 1391: 91)؛

-          «چند قطعه در کتابخانة مشهد» (حبیی، 1355: 1045)؛

-          «کتابخانة ملی پاریس، قطعة خط حسن‌خان، بدون تاریخ» (بیانی، 1363: 144)؛

-          «قطعة چلیپا، نگارش‌شده در هرات [بدون تاریخ] مجموعة خصوصی، لندن» (عباسی، 1390: 259)؛

-     «مرقعی که در کتابخانة بودلیان انگلستان به قلم جلی نگارش خوش با رقم (در بلده هرات سمت تحریر یافت. مشقه حسن شاملو)» (بیانی، 1363: 144)؛

-          «سیاه مشق، فقیر محروق شاملو، از مجموعة پروفسور بیگدلی» (بیگدلی، 1390: 411)؛

-          «قطعه‌ای... از نوادر آثار حسن‌خان شاملو... خطاط بزرگ عهد صفوی» (قدسی، 1375: 42).

 آثار خوش‌نویسی حسن‌خان افزون‌بر استواری خط، ترکیب‌بندی‌های ساده و روشن، هیچ‌گونه پیچیدگی‌های اضافی ندارد (سجادی، 1391: 609). گفتنی است سنگلاخ در تذکرهالخطاطین آثار خطی‌ای را معرفی می‌کند و می‌گوید حسن‌خان این آثار را به دستور شاه سلیمان صفوی مشق کرده است که البته نادرست است؛ زیرا حسن‌خان در زمان این شاه زنده نبوده است.

ب) منشآت حسن‌خان

نامه‌ها و مکاتبات حسن‌خان در مجموعه‌ای به نام منشآت حسن‌خان شاملو، در سال 1971 میلادی به اهتمام استاد ریاض‌الاسلام، با مقدمة انگلیسی در کراچی، مؤسسة مطالعات آسیای غربی و مرکزی، دانشگاه کامپیوس به چاپ عکسی افست منتشر شد. کتاب دو قسمت دارد؛ متن منشآت که افست نسخة خطی است و شامل 46 برگ (92 صفحه)، پیش‌گفتار و مقدمة گستردة ریاض‌الاسلام به انگلیسی (1 ـ 39 پ) است. این کتاب دربردارندة دیباچه، سی نامه، پنج (یا چهار؟) قطعه نثر زیبا و قطعه شعری در 51 بیت است. مخاطب برخی نامه‌ها معلوم نیست؛ اما برخی دیگر به این افراد نوشته شده است: آصف‌خان، اسکندر‌بیک منشی، فصیحی، منوچهر‌خان و... . به گمان ریاض‌الاسلام کتاب در حدود سال‌های 1039 تا 1060 هجری کامل شده است (11 ـ 12پ) در مقدمة دیوان، نمونه‌های انشای حسن‌خان آورده شده است.

 

ج) دیوان شعر

2ـ9 شعر و شاعری، نسخههای دیوان

حسن‌خان در شاعری نیز مانند خوش‌نویسی و مملکت‌داری، مهارت و توانایی داشت. او در مقایسه با شاعران هم‌عصر خود، شعر کمتر گفته است؛ اما با تأمل و دقت در همین ابیات، توانایی و سرشت استادی وی آشکار می‌شود. خمیرمایة اصلی شعر حسن خان شاملو به مانند  سرایندگان سبک هندی، اصطلاحات و زبان کوچه و بازار، تصویرسازی «ایماژ»، خیال پردازی، مضمون یابی به ویژه مضامین نو و بدیع تشکیل می دهد. غزلیات حسن خان شاملو گنجینه‌ای است سرشار از مضامین و بن مایه‌های غنایی است. فضای کلّی غزل وی عشق و عاشقی و نیز مضامینی چون عرفان، اندرز، طعنه، شکوه، اشارات و مفاخره است. خاصیت این غزل های بی شمار، یکنواختی عمومی آنها در بیان حالت های عشق و وصال و فراق و امید و حرمان و شوق و یأس و این گونه عواطف گوناگون است که طبعاً در شعر غنایی بدان ها باز می خوریم. اشعار به‌جامانده از حسن‌خان، بیشتر غزل و رباعی است. به نظر می‌رسد حسن‌خان بیشتر از روی سرگرمی و ذوقی سخنوری می‌کرده است. صحبت دربارة شعر و شاعری حسن‌خان و بررسی درون‌مایه و سبک شعر وی، جای بحث دارد که ان‌شاالله در گفتاری دیگر به آن پرداخته خواهد شد. در نتایجالافکار آمده است: «[حسن‌خان] ناظم خوش‌کلام و پخته‌گو... در نظم‌پردازی فکر بلند و طبع رسا داشت» (گوپاموی، 1336: 190). ناظم دربارة شعر و شاعری حسن‌خان می‌گوید:

«در عنان قلمت سلسله آب حیات

 

در رکاب سخنت قافلة ذهن و ذکا»
                                     (همان: 520)

قدسی مشهدی نیز می‌گوید:

«صحرا اگر ز گلشن طبع تو بو برد

 

چیند گل شکفته ز شاخ غزال دست»
                           (قدسی، 1375: 225)

الف) تخلص شعری

در همة تذکره‌ها تخلص حسن‌خان، حسن آمده است. حبیبی، تخلص حسن‌خان را آفتاب نوشته است (حبیبی، 1355: 140). در مقدمة منشآت حسن‌خان آمده است: «شاید تخلص آفتاب به خاطر این بیت باشد:

بر دست رهروان دیار سخن عصاست

 

ای آفتاب مطلع دانش که فکرتت
                    (ریاض‌الاسلام، 1971م: 4)

این گفته‌ها نادرست به نظر می‌رسد؛ زیرا در هیج جای دیگر از تذکره‌ها نامی از تخلص آفتاب نیامده است و همگی بر تخلص حسن برای حسن‌خان اتفاق نظر دارند؛ هم‌چنین با مطالعة اشعار حسن‌خان می‌توان دریافت که واژة آفتاب در اشعار وی کاربرد بسیاری دارد:

«نیست باک از فتنه زهاد بدگوهر مرا

 

آفتاب ساغر می کرده نیک اختر مرا»
                           (شاملو، 1056ق: 5)

«چو بردارد از چهره آن گل نقاب

 

زنم خاک بر دیدة آفتاب»
                                      (همان: 6)

«بزم مستان سپهرآمال است

 

جام می آفتاب اقبال است»
                                    (همان: 11)

 

ب) اشعار ناب

برخی از اشعار حسن‌خان در دیوان او نیست. این اشعار پراکنده و ناب از متون قدیم و نویافته و نسخه‌های مختلف جمع‌آوری شده است و به دیوان شاعر اضافه خواهد شد. در زیر به برخی از آنها اشاره می‌شود:

- از ریاضالعارفین:

«گیرم ز خلق روی به هامون نکنی

 

از دست خود کجا رود و چون کند کسی»
                         (هدایت، 1385: 120)

ـ از مخزن‌الغرائب:

«سرمه‌ای [را] که بود منت غیری همراه

 

کور باد آنکه بران سرمه کند چشم سیاه»
                      (سندیلوی، 1968م: 481)

ـ از تذکره محمدشاهی:

«اندکی پیش تو گفتم غم دل ترسیدم

 

که دل‌آزرده شوی ورنه سخن بسیار است»
                             (قاجار، 1393: 83)

ـ در نسخه‌ای با نام بیاض اشعار و طلسمات تألیف محمد بن محمد مهدی، با شمارة 18051-5- سازمان اسناد و کتابخانة ملی ایران، قطعه‌ای از حسن‌خان شاملو آمده است:

«عارض نوگشته زهی لاله‌زار

 

احمرر یحمرر احمرار

از من بیچاره مکن ای پری

 

انفرر ینفرر انفرار

شیشة دل گشته ز سنگ جفا

 

انکسر ینکسر انکسار

دل به غلامی سگت می‌دهم

 

افتخر یفتخر افتخار

گشته حسن از غم تو در جهان

 

اشتهر یشتهر اشتهار»

ـ یک رباعی در نسخه‌ای با نام مجموعه رباعیات با شماره ثبت 815039، صفحة 99 کتابخانه ملی ایران آمده است:

«ای دل بر دوست تحفه[جز] جان نبری

 

دردت چو دهند نام درمان نبری

بی‌درد ز درد دوست نالان نشوی

 

خاموش که عرض دردمندان نبری»

ـ دو رباعی از حسن‌خان در پایان‌نامة آقای محمد صالح رضوی با عنوان تصحیح مجموعه رباعیات آمده است که تازگی دارد:

«ای نام خوشت تازه بهار سخنم

 

یاد گل رویت آبروی چمنم

با خاک در تو آشنا خواهم شد

 

من بندة طالع سگ خویشتنم
                         (رضوی، 1389: 284)

«آن سرمه کزان دیده تجلی خواه است

 

خاک قدم علی ولی اله است

در حشر به جز جیب ندامت ندرد

 

دستی که ز دامن علی کوتاه است»
                                    (همان: 154)

ج) تحلیل و مقابلة اشعار موجود در تذکره‌ها

 در این بخش، به‌طور فشرده و کوتاه برخی از اشعار موجود در تذکره‌ها و مجموعه‌ها بررسی می‌شود و سپس با یکدیگر و با نسخة دیوان حسن‌خان مقابله می‌گردد.

- تذکره نصرآبادی:

«پاس خاطر چند دارم یک جهان بیگانه را

 

آشنایی با خودم در خلوت اسرار ده»
                            (شاملو، 1054ق: 3)

به‌جای «اسرار»، «دیدار» آمده است (نصرآبادی، 1378: 30).

«ای که پنداری خموشم در وداع دوستان

 

گر زبان شرم دانی هر نگاهم ناله‌ایست»
                            (شاملو، 1054ق: 7)

به‌جای «داری»، «دانی» آمده است (نصرآبادی، 1378: 30).

همین بیت در نسخه‌ای با نام فارسی لغات فرانسوی و اشعاری به خط ناصرالدین شاه قاجار، با شمارة 7275/295 در کتابخانة ملی ایران، به خط ناصرالدین شاه به این صورت آمده است:

اینکه می‌بینی خموشم در وداع دوستان

 

گر زبان حال دانی هر نگاهم ناله‌ایست

ـ در تذکرة نصرآبادی رباعی مشهوری است که در دیوان حسن‌خان موجود نیست و حسن‌خان آن را برای امام رضا(ع) سروده است:

«دارم چو حسن سری به درگاه رضا

 

بیرون نروم یک قدم از راه رضا

خواهی که سرت به عرش توفیق رسد

 

بگذار بر آستانه شاه رضا»
                                       (همان: 31)

همین رباعی در سفینة خوشگو به این صورت آمده است:

«دارم چو حسن سری به درگاه رضا

 

بیرون نزدم دری من از راه رضا»
                         (خوشگو، 1389: 196)

ـ تذکره مخزنالغرائب:

«توان ز سیر گل و گشت لاله‌زار گذشت

 

نمی‌توان ز تماشای روی یار گذشت»
                             (شاملو، 1054ق: 8)

بیت بالا در تذکره به این صورت آمده است:

«توان ز کشت گل و کشت لاله‌زار گذشت

 

نمی‌توان ز تماشای روزگار گذشت»
                      (سندیلوی، 1968م: 481)

- ریاضالشعرا:

مصراع «توان ز سیر گل و گشت لاله‌زار گذشت» در ریاضالشعرا برخلاف سفینة خوشگو و روز روشن به این صورت آمده است: «توان ز کشت گل و کشت لاله‌زار گذشت» (واله داغستانی، 1383: 625).

«تا گشایم مژه‌ای هر طرفم جیحون است

 

حاصل خرمن اشک از رخ گندم‌گون است»
                             (شاملو، 1054ق: 7)

 

بیت بالا در ریاض‌الشعرا به این صورت آمده است:

«تا گشایم مژه از هر طرفم جیحون است

 

حاصل خرمن اشکم رخ گندم‌گون است»
                   (واله داغستانی،1383: 625)

ـ تذکره محمدشاهی:

«به روی لاله و گل خواستم که می نوشم

 

ز شیشه تا به قدح ریختم بهار گذشت»
                             (شاملو، 1054ق: 8)

مصراع اول در تذکرة محمدشاهی به صورت «به روی گلی خواستم که می نوشم...» (قاجار، 1393: 83) آورده شده است.

د) نسخه های دیوان شعر حسن‌خان

 در مقالة احمد گلچین‌معانی، چند نسخه از دیوان حسن‌خان معرفی شده است که نکاتی در کامل‌کردن و تحلیل آن نسخه‌ها بیان می‌شود:

1) نسخة مجلس موجود در کتابخانة مجلس شورای اسلامی؛ این نسخه با شماره 436 و شماره ثبت 2910، نسخة اساس برای تصحیح دیوان حسن‌خان با دیباچه‌ای به نثر، نگارش‌شده در 1056 هجری به دست میرعبدالله قصه‌خوان کاتب است (گلچین‌معانی، 1369: 407).

2) نسخة کتابخانه ملی پاریس (2061supp)؛ از کلام تذکره‌نویسان چنین برمی‌آید که آن سه هزار بیت که نصرآبادی از آن یاد می‌کند، همین نسخه باشد. البته ذبیح‌الله صفا در تاریخ ادبیات دربارة این نسخه می‌نویسد: «...نصرآبادی شمارة بیت‌های آن [دیوان حسن‌خان] را تا سه هزار گفته؛ ولی نسخه‌ای که در فرانسه دیدم کوچک‌تر از آن ... است» (صفا، 1369، ج5: 1113).

3) نسخة بیات، موجود در کتابخانة شادروان عبدالحسین بیات [اراک]، مورخ 1067، با شماره 14179، قرن 13؛ گفتنی است که در بیشتر فهرست‌های نسخ و پایگاه‌های اینترنتی، از این نسخه بسیار نام برده شده است. امروزه کتابخانة مستقلی به نام عبدالحسین بیات وجود ندارد. برپایة جستجوی نگارنده، بخشی از نسخه‌ها و متون این کتابخانه به کتابخانة مجلس، بخشی به کتابخانة مرعشی نجفی، بخشی به کتابخانة انجمن آثار ملی و... هدیه شده است و تعدادی کمی از آن نیز در انبار مدرسه صمصامیة اراک نگهداری می‌شود. این نسخه یکی از نسخه‌بدل‌ها برای تصحیح دیوان حسن‌خان است و از کتابخانة مجلس تهیه شده است. توضیح دیگر اینکه، نسخه‌ای با شمارة 26، در فهرست کتابخانة صدوقی یزدی با نام دیوان حسن‌خان شاملو ذکر شده که آن نیز به کتابخانة سریزدی منتقل شده است و همین نسخة بیات است.

4) نسخة کتابخانة مولوی محمد شفیع لاهوری (ریاض‌الاسلام،1971م: مقدمه)؛ ریاض‌الاسلام در توضیح سخن نصرآبادی که دیوان حسن‌خان را سه هزار بیت دانسته، این نسخه را معرفی کرده است (همان: 16)؛ شاید آن سه هزار بیت ذکرشده در تذکره‌ها، این نسخة کتابخانة لاهور باشد.

5) نسخة شمارة 3320؛ مجموعه‌ای در کتابخانة مجلس است. در بخش 44، صفحات 533 تا 534 غزل آغازین دیوان را به خط خوش نستعلیق آورده است.

6) نسخة شمارة 336 کتابخانة مجلس؛ کاتب محمدمقیم بارفروشدهی، بی‌تا، 13 صفحه، انتخاب دیوان؛ گفتنی است در فهرست‌وارة دست‌نوشته‌های ایران (دنا) نسخه‌ای با همین مشخصات، با شمارة 50/291 معرفی شده است که البته نگارنده با جستجوی این شماره‌ها، نسخه‌ای از حسن‌خان نیافت.

 

برگ اول نسخة مجلس (نسخه اساس)، دیباچه

 

برگ اول نسخة بیات (نسخه‌بدل)

 

3- نتیجه‌گیری

الف) همان‌طور که گفته شد، حسن‌خان شاملو برآمده از خاندانی عظیم و نژاده به نام بیگدلی و از شاملوهای ایران است. این خاندان، طایفه‌ای بلندمرتبه در علم و فرهنگ و هنرند؛ از آذر بیگدلی تا احمد شاملو نتیجة این خاندان بزرگ هستند. حسن خان ازنظر وراثت و همنشینی با بزرگان و استادان این طایفه، ازجایگاه والایی برخوردار است.

ب) جایگاه بلند سیاسی و دولتی حسن‌خان شاملو، از حاکمیت هرات و بیگلربیگی خراسان وی آشکار می‌شود. اقدامات تاریخی انجام‌شده در زمان حکومت او در متون مختلف ازجمله خلد برین، احیاءالملوک و... بیان شده است؛ اینها افزون‌بر آنکه نشانگر شخصیت بالا و مهم حسن‌خان است؛ این شخصیت مهم را درخور پژوهش تاریخی می‌کند.

ج) افزون‌بر شخصیت دولتی و سیاسی، حسن‌خان شخصیتی فرهنگی ـ هنری و ادبی دارد که توجه نگارنده را به خود جلب کرد. با بررسی و تحلیل منابع قدیم و جدید، تذکره‌های خوش‌نویسی و شعری، گفته‌های نویسندگان و شاعران دربارة حسن‌خان، فعالیت وی در زمینه‌های مختلف هنری، گرد‌آوردن هنرمندان و شاعران در مجالس خود که نشان‌دهندة علاقه و میل او به هنر و فرهنگ و ادب است، آثار به‌جا مانده از وی، همگی نشان‌دهندة شخصیت و جایگاه برتر فرهنگی و ادبی حسن‌خان است.

 به نظر می‌رسد پژوهش دربارة حسن‌خان به یک یا چند جستار و بحث محدود نمی‌شود. نگارنده در پژوهش و مطالعة آثار و متون مختلف دربارة حسن‌خان، به نکات بسیاری دست یافت که امکان بیان همه آنها در این مقاله وجود ندارد. در جای‌جای تذکره‌ها و متون نام حسن‌خان دیده می‌شود و این نشان‌دهندة نام نیک و جایگاه عالی اوست. نگارنده با یاری خداوند بزرگ، در پی آن است که در آینده‌ای نزدیک دیوان حسن‌خان را همراه با مقدمه‌ای گسترده و جامع به چاپ رساند؛ شاید این‌گونه بتواند به حفظ آثار فرهنگی این مرز و‌ بوم خدمتی کوچک کند و بستری برای پژوهش‌های تازة دانشجویان و علاقه‌مندان پژوهش فراهم کند.

 

پی‌نوشت

1. برای مشاهدة متن دیباچه به مقالة گلچین‌معانی رجوع کنید.

 
1- اسکندربیگ، منشی (1382). تاریخ عالمآرای عباسی، زیر نظر ایرج افشار، تهران: امیرکبیر.
2- ------------- (1317). ذیل عالم‌آرای عباسی، تصحیح احمد سهیلی خوانساری، تهران: کتابفروشی اسلامیه.
3- اعتماد‌السلطنه، محمد حسن‌خان (1364). تاریخ منتظم ناصری، تصحیح محمداسماعیل رضوانی، تهران: دنیای کتاب.
4- بیانی، مهدی (1363). احوال و آثار خوش‌نویسان، تهران: انتشارات علمی.
5- بیگدلی، غلامحسین (1367). تاریخ بیگدلی، تهران: بوعلی.
6- بیگدلی، لطفعلی‌بیک آذر (1377). تذکره آتشکده، تهران: روزنه.
7- تهرانی، آقابزرگ (1403 ق). الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت: دارالاضواء.
8- حبیبی، عبدالحی (1355). هنر عهد تیموریان، کابل: بنیاد فرهنگ ایران.
9- خوشگو، بندر ابن داس (1389). سفینه خوشگو، تصحیح کلیم اصغر، تهران: موزه و مرکز اسناد مجلس شورا.
10- درایتی، مصطفی (1389). فهرستواره دستنوشتهای ایران (دنا)، تهران: کتابخانه اسناد مجلس شورای اسلامی.
11- ذاکرالحسینی، محسن (1385). «دیوان فصیحی هروی»، نامه فرهنگستان، شماره 29، 101 ـ 104.
12- رضوی، محمدصالح (1389). تصحیح مجموعه رباعیات (پایان‌نامه)، نجف‌آباد: دانشگاه آزاد واحد نجف آباد.
13- سجادی، صادق (1391). دایرۀالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: مرکز دایرۀ‌المعارف بزرگ اسلامی.
14- سندیلوی، شیخ احمد علی‌خان (1968م). تذکره مخزن الغرائب، به اهتمام محمد باقر، لاهور: دانشگاه پنجاب.
15- سنگلاخ، میرزا (1388). تذکره الخطاطین، به اهتمام مهدی قربانی، مشهد: قاف مشهدالرضا(ع).
16- شاملو، حسن‌خان (1056 ق). دیوان حسن‌خان شاملو (نسخه خطی)، 436 مجلس، میرعبدالله قصه‌خوان.
17- ----------- (1971 م). منشآت حسن‌خان شاملو، به اهتمام ریاض‌الاسلام، کراچی: دانشگاه کامپوس.
18- صبا، مولوی محمد مظفر حسین (1343). تذکره روز روشن، تصحیح محمدحسین رکن‌زاده آدمیت، تهران: کتابخانه رازی.
19- صفا، ذبیح الله (1369) تاریخ ادبیات در ایران، جلد 5، تهران: فردوس.
20- عباسی، رضا (1390)، منتخب آثار چلیپا در نمایشگاه موزه رضا عباسی، تهران: سبحان نور.
21- فکری سلجوقی، عبدالرؤوف (1347). «تعلیقات دیباچه دوست محمد هروی»، آریانا، شماره 277، 97 ـ 100.
22- قاجار، بهمن‌میرزا (1392). تذکره محمدشاهی، تصحیح حسین محمدزاده صدیق و فاطمه بهرامی، تهران: تک‌درخت.
23- قدسی مشهدی، محمدجان (1357). دیوان حاجی محمدجان قدسی مشهدی، تصحیح محمد قهرمان، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد.
24- کاشانی، محتشم (1387). دیوان محتشم کاشانی، تصحیح اکبر بهداروند، تهران: نگاه.
25- کاشانی، میرتقی‌الدین (1384). خلاصه الاشعار و زبده الافکار، به کوشش عبدالعلی ادیب برومند و محمدحسین نصیری، تهران: مرکز پژوهش میراث مکتوب.
26- گلچین‌معانی، احمد (1369). «حسن‌خان شاملو»، آینده، سال شانزدهم، شماره 5 تا 8، 401 ـ 414.
27- گوپاموی، محمد قدرت‌الله (1336). تذکره نتایج الافکار، به همت اردشیر خاضع، بمبئی: چاپخانه سلطانی بمبئی.
28- مایل‌هروی، رضا (1346). «میرزایان برناباد»، آریانا، شماره 274، 97 ـ 104.
29- مایل‌هروی، نجیب (1383). «نسخه برگردان جنگ شاملو»، نامه بهارستان، شماره 9 و 10، 371 ـ 374.
30- مولوی‌نژاد، صالح (1382). «ایران‌شناسی در غرب»، ایران‌شناسی، شماره 59، 622 ـ 635.
31- نصرآبادی، محمد طاهر (1378). تذکره نصرآبادی، تصحیح محسن ناجی نصرآبادی، تهران: اساطیر.
32- واله داغستانی، علیقلی بن محمدعلی (1383). ریاض الشعراء، تصحیح محسن ناجی نصرآبادی، تهران: اساطیر.
33- هدایت، رضا‌قلی‌خان (1385). تذکره ریاض العارفین، تصحیح ابوالقاسم رادفر و گیتا اشیدری، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
34- هروی، ناظم (1374). دیوان ناظم هروی، تصحیح محمد قهرمان، مشهد: آستان قدس رضوی.