نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه یزد، ایران
2 استاد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه یزد، ایران
3 استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه یزد، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
With the acceptance of the Islamic faith by the Iranians, a huge wave of Islamic and Semitic beliefs and myths followed by mystical elements, affects the epic literature of our homeland. These factors cover a wide range of changes, from structural changes to content changes, to the extent that the change in the ideology of the author of the work affects the storytelling process, the actions and behavior of the heroes of the story, the interaction between the characters of the story and even in determining the hero's destiny and many other issues. By analyzing the effects of the element of religion in Samnameh, that Islamic and Quranic thoughts and themes in the system are highly frequent, to the extent that the mastership of the epic hero, and consequently of his companions, are in promoting monotheistic and, sometimes, explicitly Islamic beliefs and national goals will be prioritized. Also, the themes and mystical and mystical thinking, in the shadow of the religion of Islam, are also reflected in this work, which has become evident in the sections of Khaju Kermani. In this study, we have decided to examine the main effects of religion in the epic of Samnameh and from this perspective, in addition to achieving the above-mentioned goals, which are the basis of our research, we endorse the epic of samnameh written in different periods of history.
کلیدواژهها [English]
1ـ مقدمه
نقد محتوایی در حوزة زبان و ادبیات فارسی رویکردی در تحلیل متون است. از این رویکرد برای بررسی جنبههای خلاقانه در اثر ادبی و شناخت و دریافت مضامین و درونمایههای آن استفاده میشود. در این پژوهش از این چشمانداز، به عناصر مربوط به مذهب و ایدئولوژی با نگرش داوری و نقد توجه میشود. نگارندگان در این رویکرد بر آناند تا با تحلیل این عناصر، جایگاه هریک را تبیین و ریشهیابی کنند. با دستیابی به این زیرساختها و مبانی، به اهدافی میتوان دست یافت. تعیین جایگاه مذهب در سامنامه، یکی از آثار حماسی در ادب پارسی، نخستین هدف است. هدف دیگر بررسی میزان تأثیرپذیری این اثر از مذهب و عناصر ایدئولوژیک است. بهطورکلی آثار ادبی ازجمله منظومههای حماسی و غنایی از درون جامعه و مردم سرچشمه میگیرد؛ درنتیجه با تحلیل مضمون، این اثر را ازنظر فرهنگ عامه و بازتاب آداب و رسوم و آیینها در آن میتوان بررسی کرد.
1ـ1 پرسشهای پژوهش
1ـ2 پیشینة پژوهش
در متون تاریخ ادبیات، کتاب حماسهسرایی در ایران و متون منظوم پهلوانی، از سامنامه یاد شده است؛ اما این اشارتها به خلاصة داستان و سرایندة این اثر محدود است و تحلیلی دربارة مسائل مذهبی سامنامه ارائه نمیدهد.
دربارة تحلیل و نقد و بررسی سامنامه، چند مقاله در سالهای اخیر نگاشته شده است که بخشی از آنها تحلیل شخصیت سام ازنظر اسطورهای است؛ مانند مقالة «سام نمونهای یلان سترگ» (سرکاراتی: 1370) و «شخصیت سام در سامنامة خواجوی کرمانی و گذشتة اساطیری آن» (ندیم: 1370).
مقالههایی نیز دربارة سرایندة سامنامه و نسبت آن به خواجوی کرمانی وجود دارد که از آن جمله است: «یک داستان با دو نام» (رستگار فسایی: 1370) و «سامنامه از کیست؟» (رویانی و محمدزاده: 1386).
مقالة «بررسی ساختار اسطورهای در داستان سامنامه» (نظری اصطهباناتی: 1389) نیز در تحلیل اسطورههای موجود در متن سامنامه نوشته شده است.
گفتنی است هیچیک از پژوهشهای یادشده به موضوع مذهب در سامنامه و مسائل مربوط به ترویج یگانهپرستی در این اثر نپرداخته و پژوهشی جامع در تحلیل این مسئله نگارش نشده است.
2ـ مذهب سرایندگان سامنامه
سامنامه، منظومهای حماسی و عاشقانه است که مانند همة منظومههای مشابه آن به تقلید از شاهنامة فردوسی نوشته شده است. ذبیحالله صفا، سامنامه را آخرین داستان منظوم از حماسة ملی ایران میداند و معتقد است این منظومه در اواخر قرن هفتم و قرن هشتم هجری نوشته شده است (صفا، 1387: 335).
بعضی از پژوهشگران در انتساب سامنامه به خواجو تردید دارند (همان: 337). آرای بسیاری دربارة ناظم و چگونگی سرایش سامنامه وجود دارد. درمجموع برپایة پژوهشهای انجامشده (نتایج این تحقیقات بهطور ویژه در مقالة «سامنامه از کیست؟» (رویانی و محمدزاده، 1386: 159) آمده است) میتوان گفت سامنامه یا به بیان دیگر، اثری که اکنون در دست ماست، از خواجوی کرمانی نیست و اثری است که با آمیختن همای و همایون خواجو با داستانهای فرعی ساخته شده است. گمان میرود این درآمیختن از قرن دهم به بعد روی داده است.
از میان پژوهشگرانی که دربارة سامنامه پژوهش کردهاند، تنها ژول مول به مذهب سراینده اشاره کرده است. او در مقدمة شاهنامه، سامنامه را توصیف میکند و دربارة مذهب نویسنده چنین میگوید: «تنها چیزی که از او میدانیم آن است که او مسلمان بوده و این از همان «بسمالله» آغاز نمایان است» (فردوسی، 1376: 40 دیباچه). دلیل مول برای اثبات مسلمانبودن سراینده بسیار ضعیف است؛ زیرا ممکن است «بسمالله» افزودة کاتبان و یا به مقدمة همای و همایون مربوط باشد که به سامنامه وارد شده است. سرایندة سامنامه در هیچجا به مذهب خود اشارهای نکرده و هیچ نشانة روشنی دربارة مذهب او در این اثر وجود ندارد (ناشناس، 1392: سی و چهار)؛ اما درمجموع مسلمانبودن خواجوی کرمانی، سرایندة حدود چهار هزار بیت از سامنامه، قطعی است؛ البته با در نظر گرفتن پیران و مرادان عرفانی او، به نظر میرسد که اهل تسنن بوده است. رابطه و تعلق خاطر خواجو با عارفان بزرگ اهل سنت مانند علاءالدین سمنانی و سیفالدین باخرزی دلیلی بر این سخن است؛ همچنین ارادت او به خواجه برهانالدین که نسبتش به عثمان بن عفان میرسد، خود گویای اعتقادش به مذهب اهل سنت است (کتبی، 1364: 46).
3ـ علتهای نفوذ و چگونگی نمود عناصر اسلامی در متن سامنامه
علتهای نفوذ عناصر اسلامی در متن سامنامه بهطور خلاصه در ادامه بیان میشود.
3ـ1 زمان سرایش و تأثیر فضای جامعه و بستر ظهور آن
ساختار، محتوا و زبانِ بخشهایی از سامنامه نقالی ـ عامیانه است؛ به همین سبب نکات و مضامین داستانی و بنمایههای ادب عامیانه ـ نقالی در آن دیده میشود؛ افزونبر این، واژگانی در این اثر کاربرد دارد که در متون و فرهنگهای مقدم بر عصر صفوی دیده نمیشود و همین نشانی بر این مدعاست که بخشهای نامبرده به گمان بسیار مربوط به کمی بعد یا پیش از سرودههای دورة صفویه است.
3ـ2 جلوگیری از رد و انکار و تحریم
داستانپردازان و نقالان برای در امان ماندن از رد و انکار و تحریمهای رایج کوشیدهاند شخصیتها و عناصر سامی، اسلامی و شیعی را در ضمن روایتهای ملی ـ پهلوانی ایران وارد کنند و با آمیختگی و پیوند مضامین دینی و ملی از بار مخالفت با آنها بکاهند. این کار، تدبیر ایرانیان برای مقابله با تندروی متعصبان بود؛ زیرا آنان با داستانها، کسان و موضوعات ملی ایران به سبب تعلق آنها به دورة پیش از اسلام مخالف بودند و آنها را گبر و مجوس مینامیدند. همچنین داستانپردازان میکوشیدند تا افزونبر جلب نظر برخی از علمای مخالف با داستانگزاری و فروکاستن از رد و طعن و سختگیری آنان، خواسته و حتی اعتقاد شنوندگان این داستانها را نیز برآورند.
3ـ3 تمایل عموم مردم این دوران
در این دوره عموم مردم میپسندیدند و باور داشتند که شخصیتهای ملی و محبوبشان مانند خود آنان مسلمان باشند و بیگمان رستمِ مسلمان و شیعه را که در خدمت حضرت سلیمان و کمربستة امام علی(ع) است، بسیار بیشتر از رستم یزدانپرست اما غیرمسلمان شاهنامه دوست داشتند. نقالان برای رعایت پسند و اعتقاد مخاطبشان میکوشیدند تا در روایتهای نقالیِ عامیانه به شیوههای گوناگون این موضوع را بپرورند (آیدنلو، 1391: 62).
روایتهای منظوم و منثور نقالی ـ عامیانة ایرانی در موضوع پهلوانی محلی برای بازتاب عقاید و خواستههای دینی ـ مذهبی ایرانیان بوده است. آنها میپسندیدند که شخصیتهای محبوب ملی خود را در باورهای اسلامی و شیعیشان شریک کنند. در این روایات بازتاب این گرایشها گاه به این صورت رخ مینماید که قهرمان داستان در نقش مبلغ دینی ظاهر میشود و طرف مقابل را با موعظهای دینی به یزدانپرستی فرامیخواند.
شخصیتهای این داستانها خود در ضمن رویدادهای روایات به شیوههای گوناگون با پیامبران امامان و آیینهای اسلامی مرتبطاند و یا اینکه نقالان در تأویلهای خود از شخصیتهای داستانها و ابیات به این رابطهسازی پرداختهاند (آیدنلو، 1390: 12).
3ـ4 تأثیر مسایل اسلامی در طول سیر و دگرگونی تاریخی ادبیات
تأثیر مسائل اسلامی یا مربوط به روزگار فردوسی، در شاهنامه نیز دیده میشود و اینگونه تأثیرپذیریها یکی از ویژگیهای انواع روایات ایرانی (رسمی و عامیانه و پیش و پس از اسلام) است. ورود عناصر سامی و اسلامی در داستانهای ملی ـ پهلوانی و طومارهای نقالی نیز نمونة دیگری برای این موضوع است. سنت نقالی، با وجود پیروی کلی از داستانهای ملی و پهلوانی ایران در مآخذ کهن و بهویژه توجه به شاهنامة فردوسی، در جزئیات با منابع نوشتاری مطابق نیست. درواقع نقالان و داستانگزاران در طول چند صد سال رواج این فن که در بین مردم از پذیرش ویژهای برخوردار بوده است، همواره تخیل و خواستههای خود و نیز علایق و پسندهای عموم شنوندگان را در نقل شفاهی و سپس نگارش و تدوین طومارها دخالت دادهاند.
4ـ چگونگی نمود عناصر اسلامی در سامنامه
عناصر و نکات اسلامی و مذهبی، به شیوههای متفاوت و با رویکردهایی متنوع در سامنامه تجلی یافته که تحلیل و تأمل در آنها نیز از منظرهای گوناگون ممکن است؛ برای مثال به باورهای قهرمانان داستان و تلاشهای ایشان در ترویج ایدئولوژیشان و نمودهایی درونمایهای و زبانی در سراسر متن میتوان اشاره کرد.
4ـ1 اعتقاد قهرمان سامنامه به خدا
در بخشهای پایانی سامنامه، سام در آغاز نبرد با یاد خدا گام پیش مینهد و بر یزدان توکل میکند؛ همچنین در زمان عجز و گاه حیرت، از خدا یاری میجوید. در پایان آوردها و هنگام پیروزی رخ بر زمین میساید و سپاس میگزارد و بهطورکلی در همة احوال، پروردگار همراه اوست. این نکتهها در شاهنامه نیز دیده میشود؛ اما این موضوع در اینجا بسیار است و بارها به فاصلة اندکی میان ابیات اتفاق میافتد؛ بهگونهایکه زیبایی و ظرافت کلام را از بین میبرد. اینکه سام به صورت یک غازی و مبلغ دین سر بر میافرازد، در حماسههای پیشین بهویژه شاهنامه وجود ندارد؛ اما این موضوعات با چنین لحن و ادبیاتی، در داستانهای عامیانه مانند داستان امیرارسلان نامدار و سایر نمونههای دیگر از ادبیات عامیانه و نقالی دیده میشود.
4ـ1ـ1 اعتقاد سام (قهرمان منظومه) به یکتایی خداوندگار
یک منظومة حماسی مانند سایر گونههای ادبی آینة تمامنمای فرهنگ و اعتقاد سرایندة آن است. به بیانی دیگر «لازمة یک منظومة حماسی تنها جنگ و خونریزی نیست؛ بلکه منظومة حماسی کامل، آن است که در عین توصیف پهلوانیها و مردانگیهای یک قوم، نمایندة آراء و عقاید و تمدن او نیز باشد. این خاصیت در تمام منظومههای حماسی جهان موجود است» (صفا، 1387: 30). نمونة این دیدگاه در سخنان سام دیده میشود:
بدو گفت سام یل ای بدگهــر! |
|
همـه بندگانیــم بر دادگــر |
که ایزد یکی باشد اندر جهان |
|
از او گشته پیدا کهان و مهان
|
4ـ1ـ2 زدودن مشکلات با راز و نیاز
این سنت از دیرباز در فرهنگ و ادبیات بوده است. نمونههای کهنتر آن در اوستا و کامیابی پهلوانان و پادشاهان در سایة نیایش و قربانیدادن برای ایزدان و ایزدبانوان از این جمله است (ر.ک: اوستا، 1375: 306 (آبانیشت، کرده 13، بند 50)؛ همان: 359 (مهریشت، کرده 7، بند 26 و 5)).
سام نیز بارها با راز و نیاز، مشکلی را از پیش روی بر میدارد؛ برای مثال برای مقابله با آتش در دوزخ شداد از خدا یاری میجوید و خداوند، باران رحمت خود را بر او ارزانی میدارد و او را نجات میدهد:
یکی چاره ازبهر آتـش بسـاز |
|
که بیچارگان را تویی چارهساز |
یکی برق و رعدی برآمد نهیب |
|
که سیلاب آمد ز بالا به شـیب
|
4ـ1ـ3 اعتقاد سام به یاریگری خداوند
این نکته افزونبر باورهای مذهبی سام از اصول و ویژگیهای داستانهای حماسی و اساطیری است. اسطوره قهرمان ویژگی بسیار مهمی دارد که کلید دستیابی به درک آن است. در بسیاری از این افسانهها قدرتهای پشتیبان یا نگهبان، ناتوانی ابتدایی قهرمان را جبران میکند و او با یاری این قدرت میتواند عملیاتی را انجام دهد که بدون کمک از آن، انجامش ناممکن است (یونگ، 1381: 164). سام معتقد است:
مرا یار دادار یـزدان بـس است |
|
که در دهر او بیکسان را کس است |
4ـ1ـ4 ذکر نام خدا و ستایش پروردگار در همة احوال
سام در همة احوال، در آغاز و پایان نبردهایش (درواقع نبرد بیشترین اعمال و رفتار او را تشکیل میدهد) و برای هر عمل رزمی، از نام و یاد خدا غافل نیست. او ضمن ستایش خداوندگار و برشمردن صفات او و اعتراف به اینکه همه چیز در دست قدرت اوست و با توکل به او، نبردهایش را آغاز میکند و پیروزیاش را به یاری حق وابسته میداند:
بدانست فرخنده سام سوار |
|
که ایزد برافروختش نام و کار |
ستایش نمـود آفریننده را |
|
کز ایدر رهانید این بنـده را |
الف) یاد خدا در هنگام حیرت و شگفتی
سام در زمان شگفتی و حیرت نیز خدا را میخواند:
سپهدار ازو در شگفتی بماند |
|
بسی نام جانآفرین را بخواند |
ب) یاد خدا در آغاز نبرد و درخواست پیروزی در نبرد
خدای جهان را همـی یاد کرد |
|
کز او بود پیروز روز نبـرد |
بنالید بر داور داوران |
|
کز او بود پیکار نامآوران |
همیگفت که ای داور کردگار |
|
تو آگاهی از گردش روزگار |
که چندین ستم دیدم از روزگار |
|
تو دانـــی ایا داور کردگار |
کنونم در این رزم پیــروز ساز |
|
سر دیو جنگی درآرم به گاز |
ج) یاد خدا در میانة آورد و در گیرودار نبرد
بنالید بر پاک یزدان خدا |
|
همیگفت که ای داور رهنما |
من خسته را دستگیری بکن |
|
که زورم نتابد بر این اهرمن |
د) یاد خدا در پایان نبرد و در زمان پیروزی
رخ خویش بنهاد بر روی خاک |
|
نیایشکنان پیش یزدان پاک |
که ای خالق پاک پروردگار |
|
تویی آفریننـــــدة روزگـــار |
توانایی و قدرت ما ز توســـت |
|
شکیبایی و راحت ما ز توست |
ندانم جز از تو کسی را دگــر |
|
نبنـدم بر درگه کس کمــــر |
به فرّ تو این جادوی بدنژاد |
|
به کشتی سرش را بدادم به باد |
هـ) یاد خدا در هنگام درماندگی
سپهبد فروماند و حربه نماند |
|
در آن ماندگی نام یزدان بخواند |
4ـ1ـ5 نمود استمداد و ستایش با عناصر فرهنگ اسلامی
گاه این ستایش و استمداد کاملاً تصویری اسلامی (در نبرد با ابرها) مییابد:
از آن آب روی و سر و تن بشست |
|
به پیش جهاندار آمد نخست |
بدان جا باستـــاد بهر نمـــــاز |
|
بنالیــــد بر داور بینیـــاز |
4ـ1ـ6 تجلی یگانهپرستی و جلوههای آن در سایر شخصیتهای سامنامه
این ستایش و شکرگزاری و یاریطلبیدن از پروردگار دربارة همة شخصیتهای یکتاپرست سامنامه وجود دارد. آنان در هنگام مشکلات و ناکامیها به درگاه خدا مینالند و از او یاری میطلبند و در هنگام شادی شکر میگویند و ستایش میورزند. نمونة آن راز و نیاز پریدخت و رضوان در هنگام اسارت (همان: 400) و یا شکرگزاری منوچهر از دیدار دوبارة سام پس از مدتها و بازگشت سام به ایران است:
چو شه باز گمبوده را بازیافت |
|
نیایشکنان پیش یزدان شتافت |
سر خویش کرده سوی آسمان |
|
که ای پادشاه زمیــن و زمـــان |
سپاس از تو دارم نه از تخت و گنج |
|
تو دادیـم این گنج نابرده رنـــج
|
4ـ2 تبلیغ دین و دگرگونی نقش سام به غازی
در آثار ادب عامیانه از نوع حماسی «از بزرگترین مقاصد قهرمانان رواجدادن دین درست و طریق یکتاپرستی و آیین خداشناسی است که به اسلام تعبیر میکنند. آنکه قهرمان داستان قرنها پیش از ظهور رسول اکرم زیسته و درگذشته، مثلاً اسکندر که قهرمان داستان عامیانه بسیار بزرگ اسکندرنامه است مقصد اصلی خود را از دستگیری و کشورگشایی برانداختن شیطانپرستی از صفحة زمین و اشاعة اسلام اعلام میدارد و هرجا مردم به خداپرستی بگروند و مسلمان شوند، دست از ایشان بازدارد. البته این حرف چندان با موازین شرعی و عرفی نیز ناسازگار نیست. مراد از اسلام نهتنها دین حنیفی است که رسول عربی بدان برانگیخته آمد هر دینی به عقیدة ما مسلمانان تا روزی که از جانب پیغمبری دیگر نسخ نشده است، اسلام نامیده میشود و از همین روست که ابراهیم خلیلالله جد رسول اکرم و نیای قوم عرب از مشرکان تبری میجوید و خود را مسلم میخواند. بههرحال با این تعبیر، اسلام به معنی دین درست و یکتاپرستی است و یکی از رسالتهای تاریخی و خدایی قهرمانان حماسهها و داستانهای عامیانه، اشاعه اسلام است» (محجوب، 1393: 1243‑1244). در ادامه ابیاتی بیان میشود که بیانگر اصل تبلیغ دین در سامنامه است.
ز بت روی برتاب و شو یار سام |
|
وگرنه هماکنون شوی تیرهکام |
بیا روی برتاب از کیـــش بت |
|
از این پس ستایش مکن پیش بت |
خدای جهان را پرستنـده گرد |
|
همه رسم و آییـن بت درنــــورد
|
4ـ2ـ1 دین مخالفان و معارضان سام
گاهی بهطور اندک به دین و گرایش مذهبی دشمنان سام اشاره شده است. در سایر موارد تنها با فضای داستان و رفتار سام، یکتاپرستنبودن ایشان آشکار میشود. گسترة دینمعارضان سام چندان وسیع نیست؛ بارزترین و ملموسترین آنها بتپرستی است که به سبب پیشینه و بستر فرهنگی که سامنامه از آن برخاسته، کاملاً بدیهی است. توتمپرستی و شیطانپرستی نیز از گرایشهای دیگر مخالفان سام است و سام وظیفه دارد آنها را به آیین یکتاپرستی فراخواند.
الف) بتپرستی مخالفان سام
دشمنان بتپرست سام بتی به نام لات را میپرستند. انتخاب این نام باتوجهبه دین سرایندگان این اثر و ژرفساخت ذهنی ایشان است که مطابق با اسلام و حواشی آن پردازش شده است. در سامنامه چندین بار از این بت یاد میشود:
همان دم قسم یاد کردم به لات |
|
به زنار و رهبان دهر سومنات |
یکی یاد کن در جهان خشم لات |
|
که گر کام جویی نبینی ثبات
|
ب) پرستش ابلیس ازسوی نیمهتنان
پرستش ابلیس یا شیطان در طول تمدن بشری در جوامع مختلف به شکلهای گوناگون رخ نموده است. گروهی از اندیشمندان معتقدند بهتدریج جوامع بشری به سبب انحراف از تعالیم پیامبران بر آن شدند که همیشه تدبیر جهان به دست خداوند بخشنده و مهربان نیست؛ بلکه گاهی نیروهای شر و شیطانی نیز در امور جهان دست دراز میکنند و بر سود و زیان انسان مسلط میشوند. باور به اینکه شر و شیطان بهطور مستقل سرچشمة قدرت و اثر در عالم است، به باورهای دوگانهگرایی در الوهیت و ربوبیت انجامید؛ مردم گمان کردند تنها با نیایش خدای خیر و رحمت منافعشان تأمین نمیشود و لازم است نیروهای شر را نیز بستایند و برای تعظیم و تجلیل شیطان نیز برنامههایی داشته باشند تا از ارادة شوم شیطانی در امان بمانند (دورانت، 1376: 62‑81).
سام در بخشی از سفر خود با نیمهتنان کافر و سرکش روبهرو میشود و با ایشان نبرد میکند. آنان ابلیس را نیایش میکنند و بزرگ میشمرند:
جز ابلیس دیگر ندانیم کس |
|
شناسیم او را به گیتی و بس |
ج) شیرپرستی عالمافروز پری
شیرپرستی را گونهای از توتمپرستی میتوان دانست. توتمپرستی نظامی از باورهاست که در آن به نوعی ارتباط معنوی و خویشاوندی بین گروهی از انسانها با یک موجود فیزیکی دیگر موسوم به توتم سخن میرود (گولد و کولب، 1384: 274). توتمیسم یکی از اعتقادات و باورهای باستانی است که از نمونههای آغازین ادیان بشر شمرده میشود. در این دین، گیاهان و حیوانات ویژهای تقدس و سپندینگی دارند و برای آن نیروهای ماورایی در نظر میگیرند. معیشت انسانهای باستان، استفاده از جانوران گوناگون را ایجاب میکرد؛ به همین سبب آنان زندگی خود را مدیون این گیاهان و حیوانات میدانستند. این دین بهتدریج به قداست و آیینهای قدسی انجامید. این نظام باورمندی را توتمیسم و جانور قدسی را توتم مینامند (دورکیم، 1383: 47). پرستش جانوران نیز از چنین نظامی سرچشمه میگیرد. در اسکندرنامه و امیرارسلان نامدار نیز شیرپرستی دیده میشود: «راوی میگوید که صلصالخان را شیری بود که آن شیر را مردم ختا میپرستیدند» (منوچهرخان حکیم، 1388: 266)؛ «تمام اهل این شهر شیرپرستاند» (نقیبالممالک، 1389: 299). همچنین در سمک عیار آمده است: «بیرقی که نقش شیر داشت به او داده سپاهش را با ساز و برگ فراوان و... آراست» (فرامرز بن خداد، 1388: 83). در سامنامه نیز عالمافروز پری، شیرپرست است:
پری گفت آگه شــــو از کار ما |
|
به گیتــــی بود شیر دادار ما |
به آن پیکر شیر که اویم خداست |
|
که با تو نگویم سخن غیر راست |
شخصیت عالمافروز با شخصیت الهة ایشتر (الهة آشوری، بابلی) درخور مقایسه است. ایشتر الهة عشق و جذابیت جنسی و جنگ است و حیوان مقدس او شیر است (مک کال، 1375: 35): «ایشتر را بهگونهای نشسته بر گردونهای نمایاندهاند که هفت شیر آن را میراندهاند» (ژیران، 1375: 74).
4ـ2ـ2 دگرگونی نقش قهرمان داستان از یک شخصیت ملی به غازی در بخشهای پایانی
به سبب تغییر سبک ادبی (چه صوری و چه محتوایی) آشکارا نمایان است که بخشی از سامنامه مربوط به دوران متأخرتر است. سام در این بخش از یک قهرمان و پهلوانی که قصدش از نبرد دستیابی به پریدخت یا بهگونهای گستردهتر در برخی بخشها نجات جان انسانها و تمدنی از شر یک پتیاره و دیو یا اژدهاست، ناگاه به قهرمانی تبدیل میشود که طرف مقابل را به سبب کفر، سرزنش میکند و او را به یکتاپرستی فرامیخواند؛ سام علت نبردش را نیز بر این اصل استوار میکند و بهطور ضمنی سبب سقوط و نابودی حریف را کفر او میداند. نمونههایی از این تغییر و دگرگونی در پهلوانان داستانهای متأخر و داستانهای تحت تأثیر و نفوذ نقالان دیده میشود؛ بهگونهایکه ذبیحالله صفا دربارة یکی از این آثار چنین مینگارد: «گذشته از آنکه اصل داستان و موضوع در بسیاری موارد، به شکل عجیبی تحت تأثیر عقاید ایرانیان عهد اسلامی قرار گرفته است، فکر تازه و خاصی رخنه یافته و آن درآمدن رستم است به صورت کسی که در راه توحید، جهاد کند و همه جا برای شکستن لات و عزی بجنگد... رستم در این داستان، مردی موحد و فیلسوف است و از راز توحید خبر دارد و چون پهلوانان دین اسلام با لات و عزی و معتقدان آنها نبرد میکند و این چنانکه میدانیم اثر بیِّن و آشکار افکار اسلامی و نفوذ اسلام است در داستانهای ملی ایران» (صفا، 1387: 327).
4ـ2ـ3 دعوت به دین اسلام و مبارزه با کفر در سامنامه
در این داستانها دیگر از ارزشهایی مانند پاسبانی از وطن در برابر تهاجم بیگانگان نشانی دیده نمیشود؛ بلکه عامل اصلی در وعده و وعیدها، فراخواندن به خداپرستی و در انذارها و تهدیدهای به مرگ، نپذیرفتن یکتاپرستی است.
4ـ2ـ3ـ1 یکتاپرستبودن مقتدا و سرور سام
در سامنامه رأس اصلی هرم یعنی پادشاهی که سام تحت امر اوست و فرّة خدایی دارد، یکتاپرست است:
منوچهر دادار را پیرو است |
|
به روی جهان شهریار نو است |
4ـ2ـ3ـ2 دعوت به یکتاپرستی نیروهای مقابل
در مسیرها و سفرهایی که سام میپیماید و در برابر او همواره دشمنان و نیروهای شر قرار دارند. سام به بهانههای مختلف با آنان مبارزه میکند و علت این نبردها و مبارزهها تا مرحلهای از داستان، رفع موانع در مسیر وصال پریدخت است و پس از آن اهدافی انسانی مانند نجات جان انسانها و قلمرو آنها از تجاوز نیروهای شر و بدی است؛ در این بخشها اصلاً به آیین دشمن و نیروی مقابل اشارهای نمیشود؛ بهویژه در قسمتهای نخستین که اصالت بیشتری دارد و ساخته و متعلق به دوران متأخر نیست؛ اما در ادامه و در قسمتهای متأخر، انگیزة نبردها دعوت به یگانهپرستی است که نمونههایی از آن در ادامه بیان میشود.
الف) عالمافروز پری
عالمافروز پری از ابتدای داستان با سام همراه است؛ اما کافربودن او و دعوت او به یکتاپرستی در بخشهای پایانی مطرح میشود. درواقع در ابتدای داستان هیچگونه اشارهای به دین و آیین او نشده است. در این بخش بحث دعوت به یکتاپرستی میان عالمافروز و سام مطرح میشود و سام فقط به این شرط میپذیرد او را کامروا کند که از پرستش شیر دست بردارد:
جهانآفــرین را ستایش نما |
|
که او بر دو گیتی بود رهنما |
خدایی که افلاک بر پای کرد |
|
خرد را ز دلبر همی جای کرد |
سرانجام برای فریب عالمافروز (فراهمشدن موقعیت برای کشتن عالمافروز) شرط کامدهی را این میداند که دربارة کیش سام هیچ سخنی به میان نیاورد؛ زیرا عالمافروز نیز سام را به آیین شیرپرستی فراخوانده بود:
و لیکن به شرطی که از کیش من |
|
نگویی سخن هیچ در پیش من |
ب) شداد عاد
برجستهترین دشمن سام در این باره شداد است. برپایة روایات اسلامی، شداد بن عاد بن ارم، یکی از دو فرزند عاد بود که ادعای خدایی داشت. برپایة آیات ۶ تا ۸ سورة فجر، او برای مقابله با بهشتی که در دین خدا وعده داده شده بود، باغ و قصری در صحرای عدن، بین صنعا و حضرموت، ساخت. وقتی ساخت قصر تمام شد، به اندازة یک شبانهروز راه مانده بود که به آنجا برسد، اما خدا عذابی بر آنها فرستاد و نابودشان کرد (ر.ک: خزایلی، 1371: ذیل ارم؛ طبرسی، 1379ق، ج1: 486).
شداد ادعای خدایی دارد و سام را کافر به خویشتن میداند. نبردهای میان او و سام کاملاً وجهی غازیانه یافته است؛ زیرا در این بخش از داستان، پریدخت اسیر ابرهاست و سام برای رسیدن به وصال، باید با دیو ابرها نبرد کند؛ اما به ناگاه سام در قالب یک مبلغ مذهبی و غازی آشکار میشود و نبردهای سنگینی در این راه رخ میدهد.
ج) سایر افراد
سام افزونبر شداد و عالمافروز بسیاری دیگر را به یکتاپرستی فرامیخواند. گروهی از آنها ایمان میآورند و این سبب رستگاری آنها و رسیدن به پادشاهی و مقامهای بالا و وصال آنان به شکرلبان زیباروی میشود؛ مانند قمرتاش و تکشخان و دستور پیر و شاپور و...؛ اما گروهی نیز مقابله میکنند و بر آیین خود اصرار میورزند که به کشتهشدن آنها به بدترین شکل میانجامد؛ مانند زرینهبال، سگسار، عاق جادو، شدید، شاه نیمهتنان و تعدادی دیگر از دیوان و جادوان. در این میان فغفور چین کسی است که در ظاهر و برای فریب سام به آیین سام گردن مینهد؛ اما سرانجام چون ایمان او راستین نیست، به دست سام نابود میشود.
4ـ2ـ4 عملکرد یاران سام در جایگاه غازی و مبلغ
افرادی مانند تکشخان و قمرتاش چون خود فرمانروا هستند، پس از پذیرش یکتاپرستی، لشکریان و مهان و بزرگان سرزمین خود را نیز به آیین جدید فرامیخوانند و اگر کسی از پذیرش این آیین سر باز زند، او را شایستة مرگ میدانند.
5ـ شیوههای تأثیر مذهب در بخشهای مختلف سامنامه
در برخی از حماسههای ملی مانند شاهنامه به سبب روایت کهن و اصیل آن، این تأثیرپذیری کمتر دیده میشود. البته این تأثیرات وجود دارد؛ زیرا فردوسی شاعری مسلمان و معتقد است و خواهناخواه اندیشههای اعتقادیاش در اثرش نمایان شده است. پهلوانان در حماسههای ملی ایران بیشتر نقش یک پهلوان ملی را دارند که برای دفاع از وطن خود در برابر تهاجم بیگانگان صفآرایی میکنند. اگر آنان با انواع اژدها و دیگر پتیارگان نبرد میکنند، باز هم هدفشان یاری مردم و زدودن این آفات از کشور و یا رسیدن به اهداف شخصیشان (مانند وصال معشوق) است؛ هدف آنان هرگز تبلیغ و گسترش دین و مذهب نیست.
با گذر زمان و نفوذ اسلام، عناصر مذهبی در درون این داستانها نفوذ کرد و آنها را تحت تأثیر قرار داد. این نفوذ افزونبر مضامین و بنمایهها و روند داستان، در آرایهها و صورخیال هم تأثیر گذاشت که البته بحث دربارة آن مجال گستردهتری را میطلبد.
5ـ1تأثیرات درونمایهای و مضمونی
تأثیرگذاری محتوایی مذهب در سامنامه، اندک است و آن هم در بخش متعلق به دوران متأخرتر دیده میشود. بهطورکلی در سراسر منظومه بیشتر تأثیر ظاهری نمایان است که البته آن هم در مقایسه با برخی حماسهها و منظومههای متأخرتر چندان نمودی ندارد.
5ـ1ـ1 بازتاب اعتقادات تودة مردم نسبت با ایدئولوژی
اصولاً ایدئولوژی و مذهب خاستگاه عقاید و آداب و رسومی در میان عامة مردم است که دین اسلام و مسلمانان نیز از آن جدا نیستند. در سامنامه نیز مانند بسیاری از آثار ادبی، اعتقادات و مسائلی از تفکرات عامه و تودة مردم جلوهگر شده است که بازتاب دین اسلام و احکام و شرایع مذهبی است. نمونههایی از این مطالب را میتوان در عنوانهای زیر بازجست.
5ـ1ـ1ـ1 اسم اعظم
بزرگترین نام خداوند را اسم اعظم میگویند. آن را باطلالسحر برشمردهاند و برخی پژوهشگران اندیشۀ آن را به پیش از اسلام وابسته دانستهاند (ر.ک: سجادی، 1383: 95؛ صفا، 1369: 328). از کارکردهای آن به نمونههای زیر میتوان اشاره کرد:
الف) گشایندة طلسم
در آن بود نام یزدان ده اسم |
|
کز آن نامها بود برپا طلسم |
چو بر خواند نام خداوندگـار |
|
برآسود از گردش روزگـــار |
ب) بازکنندۀ در
چو برخواند نام خدای جهان |
|
در بسته شد باز ناگهان |
ج) گذرکردن از آتش به سلامت
برافراخت سر مرد بیهوش را |
|
گذر کرد ز آتش به نام خدا |
د) نجات از دریای ژرف
نوشته چنــان بود کان نام حق |
|
کز اوی است یکسر جهان را سبق |
چو برخوانی از روی دریای ژرف |
|
ببینی یکی زورقی بس شگـرف |
5ـ1ـ1ـ2 اعتقاد به گریزانبودن دیو و اجنه از نام خدا
یادکردن از خداوند و به زبان آوردن نام «الله» از اعتقادات اسلامى است. مسلمانان با این عمل به خداوند بزرگ پناه مىبرند؛ همچنین از شیطان رجیم، از طایفة جنیان، به خدا پناه مىبرند. حافظ نیز به این موضوع اشاره دارد: «دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند». این نکته افزونبر اینکه در دین اسلام و اعتقادات مسلمانان رایج است در اوستا و اندیشههای زرتشتی نیز دیده میشود: «ای زرتشت این گفتار فرو فرستاده را... به آواز بلند برخوان آنگاه... پریانی که به کارهای پریانه دست زنند بهراسند و روی در گریز نهند» (اوستا، 1375: یشتها، کردة 1، بند 6).
به فرمان یزدان کیهان خدیو |
|
برآرم دمــار از تن نره دیـــو |
چو دیوان شنیدند نام خــدا |
|
ز اندیشه جستند یکیک ز جا |
چو نام خداوند او را به گوش |
|
بلرزید دل در بر تیــره هــوش |
5ـ1ـ1ـ3 از جانب خدا بودن حکومت و قدرت و پهلوانی سام
این مسئله در ایران باستان با عنوان فرّه ایزدی مطرح است و در سیر دگرگونی تاریخیاش در دوران اسلامی با عنوان ظلاللهی برای پادشاهان ادامه مییابد (ر.ک: قائمی: 1390؛ سودآور: 1383؛ دلیر: 1393). سام نیز تحت تأثیر این نگرش، فرّه ایزدی دارد که از اجداد خود به ارث برده است. او خداپرست و یزدانشناس است و به یاری تأییدات او دشمنان را که بیشتر دیوان و دیوزادگان اهریمنیاند درهم میشکند، میکُشد و اسیر میکند؛ حتی اثر افسون و جادوی آنها را بیاثر میزداید:
مرا فرّه بخشید یزدان پــاک |
|
که تا این روان را کنم سینه چاک |
ز نیروی یزدان نترسم ز کس |
|
ندارد به من هیچ کس دسترس |
جهاندار دادار یار من اســت |
|
سر اختــر اندر کنار من اســت |
تو را زور و فرّ و توان و شهی |
|
ولی هرکسی را که خواهی رهی |
سپاس از تو دارم ایا کـردگار |
|
که کـردیم اینــجا تو فیــروزگار |
و گرنه مرا کی بـــدی فرّهی |
|
که سازم جهان را ز دیوان تهــی
|
5ـ1ـ2 نفوذ احکام و قواعد فقه در سامنامه
در میان رخدادهای داستانی و ابیات منظومه، گاه قواعد و احکام اسلامی نیز نمود دارد. بدیهی است تحت تأثیر اینکه بستر سرایش منظومه، جامعهای اسلامی است، قواعد حاکم بر تفکر سرایندگان در میان ابیات راه مییابد و حضور این مسائل ناگزیر به نظر میرسد.
5ـ1ـ2ـ1 لازمبودن اجازة پدر در ازدواج دختر
برخلاف متون حماسی متأخر دیگر، در بخشهای ابتدایی که ویژگیهای اصالت اساطیری برجستهتر است؛ ابراز عشق از بانوان نمود بیشتری دارد.
ابراز عشق شمسه خاوری:
پس آنگه رخ آورد و با سام گفت |
|
که ای ماه با روی خوب تو جفت |
دلم چون فتاده است در قید تو |
|
تو صید دگر گشته ما صیـــد تو |
ابراز عشق عالمافروز پری:
که ای نامــور کام من کن روا |
|
ممان تا ز هجران شوم بینـــوا |
این ابراز عشق از بانوان برخلاف حماسههای برساخته است. در این حماسهها تأثیر ویژگیها و اصول مذهب رایج را میتوان دید. در این آثار بانوان ابراز عشق نمیکنند؛ حتی بانوی معشوق در پاسخ به پهلوان عاشق، وصال را به اجازه پدر پیوند میزند. اصل اجازة پدر برای ازدواج در این صحنهها نمود دارد؛ برای مثال در جهانگیرنامه، دلنواز پس از آنکه درمییابد رستم از او خواستگاری کرده است، به کنیز خود چنین میگوید:
به نزدیک رستم بر از من پیام |
|
بگویش که ای سرور نیکنام |
بود اختیـارم به دســــت پدر |
|
ز فرمان او کی کشم سر به در |
برو نزد بابـم خریــدار شـــو |
|
به نزدیک اویــم خریدار شــو |
5ـ1ـ2ـ2 کاربرد حکم فقهی تقیه
تقیه از احکام فقهی در شریعت است که در مذهب تشیُع رواج دارد و منظور از آن پنهانکردن مذهب و دین در زمانی است که بیم جان باشد. شیخ مفید تقیه را اینگونه تعریف میکند: «التقیة کتمان الحق و ستر الاعتقاد فیه و مکاتمة المخالفین و ترک مظاهرتهم بما یعقب ضررا فی الدین و الدنیا» (دهخدا، 1338: ذیل تقیه).
چو آن دید قلواد خیــره ماند |
|
نهانی همی نام یزدان بخواند |
5ـ1ـ3 تأثیر فلسفة مذهب و علم کلام (علوم زیر مجموعه مذهب) در سامنامه
هر ایدئولوژی و مذهب، ناگزیر فلسفه و اندیشهای در ژرفا و بنیاد خود دارد که همراه با پذیرش آن آیین، تفکرات فلسفی بنیاد آن نیز در اندیشة گروندگان راه مییابد و به ایجاد علومی جدید در آن مذهب میانجامد. بدیهی است این باورها در ادبیات و هنر یعنی جلوهگاه اندیشه انسانی نیز آشکار میشود.
5ـ1ـ3ـ1 تقدیر و جبرگرایی
در شعر و ادبیات فارسی اندیشة جبری و اعتقاد به تقدیر، تفکری غالب است و حتی شاعران شیعی مذهب مانند فردوسی، کسایی، ناصرخسرو و ابنیمین نیز کمابیش در آثار خود جبری هستند (صفا، 1369، ج 1: 180). در متون حماسی، تقدیر از ویژگیهای ساختاری است و به همین سبب فردوسی نیز در داستانهایش با اندیشهای جبرگرایانه ظاهر میشود؛ البته برخی از صاحبنظران بر این باورند که شاید اعتقاد بسیار به تقدیر در شاهنامه برخاسته از نفوذ اندیشههای زروانی باشد. این اندیشه در زمان ساسانیان تأثیر بسیاری بر افکار ایرانیان گذاشت (کوریاناگی، 1370: 441؛ کریستینسن، 1317: 305؛ هینلز، 1384: 115).
اگـــر دور گـــردون مرا دم دهـــد |
|
درین روی دریا گشادم دهد |
به دست آرمش من به هرجا که هست |
|
به حکم خداوند بالا و پسـت |
مرا دور گردون جهانگرد کرد |
|
سپهر سیهرو رخم زرد کرد |
مشو تیز بر من که چرخ بلند |
|
به دام پریدختم تندر فکنـد |
مرا راه بنمای بر چشمهسار |
|
ببین تا چه خواهد دگر کردگار |
5ـ1ـ3ـ2 بیاعتباری دنیا و حقیقت مرگ
ادبیات فارسی در سراسر عمر خود و در همة انواعش تجلیگاهی برای تفکر بیاعتباری دنیا و حقیقت مرگ است. در ادبیات حماسی و در رأس آن در بیشتر داستانهای شاهنامه نیز این تفکر وجود دارد و خواننده را به بیداری و درسگرفتن از روزگار فرامیخواند. قدمعلی سرّامی، شاهنامهپژوه معاصر، سخنی زیبا دارد: «شاهنامه چون تسبیحی است که گرداننده به هنگام گذراندن هریک از دانههایش خود را ناگزیر از استرجاع میبیند. سرگذشت تسلسل رنج آدمیزاد از خشت تا خشت است. داستان شاهانی است که یکی پس از دیگری بر تخت مینشینند و بر تختة تابوت میافتند» (سرّامی، 1392: 605).
چنین گفت سام نریمان گــرد |
|
که ای پهلــوانان بادستبــرد |
نمیرد کسی بی اجل در جــهان |
|
نه زنده تـوان رفت بر آسمــان |
نشد جانور رسته از چنگ مرگ |
|
در این باغ نی شاخ ماند نه برگ |
پس آن به که نام نکـو یادگــار |
|
بمانــد ز ما تا بســی روزگــار |
5ـ1ـ4 نسبت آموزههای اخلاقی با دین در سامنامه
اخلاق گاهی به معنای شیوههای رفتاری یک فرد، گروه یا جامعه است که برخاسته از یک نظام ارزشی باشد و گاهی مرادف با خوشرفتاری دانسته میشود (رضوی بهابادی و حسنپور، 1374: ذیل واژة اخلاق). با نظری گذرا به درونمایة شعر گذشته آشکار میشود که در این قلمرو وسیع از ذوق و اندیشه، هرچه مقدس، محترم، والا و زیباست، ستایش میشود و همة ناشایستها، رذایل و آنچه موجب سقوط اخلاقی انسان است، نکوهش خواهد شد (رزمجو، 1382: 261). سامنامه نیز در راستای این سنت تاریخی و ادبی ره میپیماید؛ شاهد این سخن نمونههایی است که در ادامه بیان میشود.
5ـ1ـ4ـ1 پرهیزدادن از دروغگویی و تشویق به راستگویی
زبان را میالا به گفت دروغ |
|
مکن خیره شمع خرد بی فروغ |
برآور زبان ازپی راستـــی |
|
همان به بود از کم و کاستــی |
5ـ1ـ4ـ2 تشویق به وفای به عهد
که پیمان چو کردی ز پیمان مگرد |
|
که پیمانشکن نیست آزاده مرد |
5ـ1ـ4ـ3 پرهیزدادن از دو رنگی، بخل، حقناشناسی و مردمآزاری
دگر چار چیز اســت کار بدی |
|
که تابـد تــو را از ره ایـــزدی |
دورنگی و حـقناشناســی بود |
|
بر این رو همه ناسپاســـی بود
|
سیم بخل کو از همه بدتر است |
|
و گر دور باشی از او درخور است
|
چهارم دل کـــس میازار هیچ |
|
که بدتـــر نباشد ز آزار هیـــچ |
نمونه پندهای اخلاقی بسیار است. از آن جمله به لوح تهمورث (همان: 545) میتوان اشاره کرد که در آن پندها و نصایح اخلاقی بسیاری آمده است؛ افزونبر اینکه نمود اخلاقیات در سراسر متن سامنامه درخور بررسی است.
5ـ2 اشارات و و چشمزدهای قرآنی و اسلامی در سامنامه
افزونبر تأثیرات درونمایهای و مضمونی از مذهب، گاهی دامنة تأثیرات به اشارات و تلمیحات، کشیده میشود که البته با دیدی گسترده میتوان به نمونههای ذیل در این باره اشاره کرد:
5ـ2ـ1 کاربرد واژههای پارسی معادل مفاهیم و اصطلاحات اسلامی و قرآنی
هنگامیکه سام از نیایش و ستایش خداوند سخن میگوید از واژههایی استفاده میکند که بر زبان پارسیگویان جاری است؛اما در پس همین کلمات باستانی صفاتی از خداوند به تصویر کشیده میشود که از بطن قرآن درآمده است:
مرا جز خدا نیست گفتوشنود |
|
خدایی که او هست و پیوسته بود |
از او گشت پیدا زمین و سپهر |
|
همان نیز بهــرام و ناهیـــد و مهـر |
آیههای «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ» (از او گشت پیدا زمین و سپهر) (سجده: 4) و «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ» (او هست و پیوسته بود) (بقره: 255) در این ابیات جلوهگر است.
همیگفت کای پاک پروردگـــار |
|
همه نیک و بد از تو آید به کار |
به گیتی تویی جانده و جانستان |
|
که بر ما همی تیره شد آسمـــان |
«سبحان الله» (پاک پروردگار) (مومنون: 91)، «یحیی و یمیت» (جانده و جانستان) (مؤمنون: 80)، «خلقت الخیر قبل الشر» (همه نیک و بد از تو آید) (مجلسی، بیتا: 182) نیز تعابیری قرآنی برای این اوصاف است.
5ـ2ـ2 توصیفهای اسلامی و قرآنی در تصویر بهشت و جهنم شداد
وصف بهشت شداد با به تصویر کشیدن قصرها و نهرهای زیر درختان و حوریان زیبارو یادآور اوصاف قرآن از بهشت است. همچنین دوزخ شداد با مالکان عذاب و دیوان آتشخور و آتشانداز (دیوی به نام سمندر که مرتبط با آتش است) و آتشهای عظیمی که هیزم آن آدمیان هستند، توصیفات قرآن کریم از جهنم را به ذهن میآورد (ناشناس، 1386: 481‑490).
همه هیــزم او ز آدم بــــدی |
|
ز بیـداد او آدمی کم بـــدی |
چهل قصر بودش همه پر گهر |
|
در و بام یکسر همه سیم و زر |
5ـ2ـ3 تلمیح به داستان پیامبران
در ابیات سامنامه اشارههایی نیز به داستانهای پیامبران وجود دارد که البته بسیار اندک است.
داستان حضرت آدم:
چو آدم به ناکام فرمان بهشت |
|
به کوه سراندیب رفت از بهشت
|
ز کردار خود بود بیحد ملـول |
|
شد از این دعا توبه او قبول |
داستان حضرت ابراهیم:
ز یک پشهای میکشد ژنده پیل |
|
روان کرده از صنع خود رود نیل |
داستان حضرت موسی:
چو موسی بیاید به پیغمبری |
|
ابا عــوج ســازد همی داوری |
ستاند ز تن هوش این بدنژاد |
|
ز پیکار موسی دهد سر به باد |
5ـ2ـ3ـ1 حضورنداشتن جبرئیل و روحالقدس اسلامی در نقش واسطة عالم غیب
ندای عالم غیب در سراسر سامنامه ازسوی سروش باستانی است و هیچیک از پیکهای آیین اسلام در ابیات سامنامه وجود ندارند. گاه وظیفة پیشگوییها بر عهدة سیمرغ یا برهمنان و جمشیداست که در عالم رؤیا بر سام ظاهر میشوند؛ اما در این باره عناصر اسلامی کارکردی ندارند:
به گوش آمدش ناگهان از سروش |
|
که ای سام فرخنده بگشای گوش
|
چنیـن گفت یزدان پـروردگار |
|
که دادیمـت فیـــروزی کارزار |
بدو داستانها سـراسـر بگفـت |
|
چو بشنید سیمرغ ازو در شگفت |
بدو گفت اندیشه در دل مدار |
|
که ارقم ز تو کشــته گــردد نزار |
5ـ2ـ3ـ2 حضور ابلیس و جبرئیل دو بودة اسلامی با کارکردی نو در سامنامه
ابلیس در داستان جنگ با ابرها:
وگرنه به ابلیس با شر و شور |
|
که سازم تن بیروانش به گور |
جبرئیل در داستان شداد:
بفــرمود تا دیو زریـنهبال |
|
که جبریل خواندی ورا بدسگال |
البته ابلیس و جبرئیل در اینجا به معنای متعارف به کار نرفتهاند؛ ابلیس بهجای اهریمن، سرکرده دیوان است. زرینهبال دیوی است که نقش جبرئیل را برای شداد دارد و همچنان که مول اشاره کرده ممکن است اینها نشان روایات کهنی باشد که از دورة ساسانی و زمان جنگهای زرتشتیان و مسیحیان ایرانی بهجا مانده است (فردوسی، 1376: 41 دیباچه)
به تن کوه البرز و خود رود نیل |
|
پس آنگه کند مر تو را جبرئیل |
به پاسخ چنین گفت کای پاکزاد |
|
که من جبرئیـلم به شداد عاد |
خبــرها رســانم ز شــداد عـاد |
|
بود پایهام بر فلک سخـت شـاد |
این دیو توصیفات درخور توجهی دارد و وصف او در مقایسه با سایر دیوان فرشتهگونه است:
گهی زشت بود و گهی خوبچهر |
|
گهی بر زمین و گهی بر سپهر |
زمــانه گرفــته همــه پیــکرش |
|
برافروخــته هــر دو یال زرش |
به صــورت به مانندة مهـر و ماه |
|
ابـر مـاه افشـانده مشـک تتـار |
کلاهی به سـر پر ز لعل و گهــر |
|
به گـردن افکــنده طوقی ز زر |
جز ابلیس دیگــر ندانیم کس |
|
شناســیم او را به گیتی و بـس |
اسمهای دیگری نیز وجود دارد که از روایات اسلامی و حتی داستانها و اسطورههای سامی برآمده است؛ مانند شداد، هاروت و... .
5ـ2ـ4 کاربرد کلمات مستخرج از دین و احکام و شرایع آن
در این اثر افزونبر آنچه بیان شد، چند واژه آمده که در میان مسلمانان رایج است و شاید به اعتقادات نویسنده اشارهای داشته باشد؛ ازجمله زمانیکه سام بر گرد قصر پریدخت میگردد، چنین میگوید:
درآمد به گرد حرم در طواف |
|
چو عنقا که گیرد نشیمن به قاف |
بسی گشت بر گرد دیوار سام |
|
چو حاجی ابر گــرد بیتالحرام
|
5ـ2ـ5 تلمیح به آیات قرآن کریم
تلمیح به آیات قرآن در این منظومه بسیار محدود و اندک است.
واژه «کن» در بیت زیر بر زبان قلواد که به آیة «وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (بقره: 117) اشاره دارد:
چو کن گفت شد بودنی چند و چون |
|
که او بــنده را میشــود رهنـمون |
این تأثیرات ظاهری و زبانی و گاه واژگانی در ساختار و طرح داستان و بنمایه و محتوا تأثیرگذار نیست و ساختار رایج در حماسههای ملی و اصالت آنها را چندان تغییر نمیدهد؛ اما گاهی درونمایه و ساختار محتوایی تحت تأثیر قرار میگیرد و تغییری درخور توجه در جریان معمولی حماسههای ملی ایجاد میکند.
6ـ نتیجهگیری
بازتاب برخی مسائل ایدئولوژیک در اثر نویسنده، بدیهی و ناخودآگاه است. بازتاب این مسائل در آثار همة نویسندگان ناگزیر است و دیدگاهها، مذهب و نگرش صاحب اثر را نشان میدهد؛ این نگرشها درحقیقت، نتیجة رسوب میراثی است که قرنهای طولانی در ناخودآگاه تمدن بشر و جامعة نویسنده باقی مانده است؛ نگرشی که سیر اعتقادی مردم را در جامعة نویسنده و در طول تاریخی طولانی نشان میدهد. بسیاری از عنوانهای طرحشده، تنها بیانگر اعتقادات و دیدگاههای نویسنده است و فلسفه و نگرش او را به تصویر میکشد؛ اما ترویج و تبلیغ دین در این اثر درحقیقت نوعی شگرد است تا مجوزی برای ادامهیافتن حماسه در این عصر باشد.
سامنامه را به سبب اصالت روایت، باید ترکیبی از بخشهای تکاملیافتة اساطیری و حماسی اصیل ایرانی دانست که با قسمتهایی از اسطورههای غیرایرانی و قطعههای ساخته و پرداختة ذهن نقالان همراه شده است. به همین سبب میتوان گذر و سیر دگرگونی حماسه را در آن بررسی کرد. به زبان دیگر، سام یک شخصیت با پیشینة اساطیری و با اصالت است. ماجرای او در این اثر با داستانهای حماسی و اساطیری مختلف در یک دورة تاریخی پیوند میخورد و در طول تاریخ با ماجراهای ساختة ذهن نقالان و راویان در دورههای متأخرتر ترکیب میشود تا مجموعة سامنامة کنونی به دست آید.
بخشهایی از سامنامه که عناصر مذهبی و مباحث تبلیغ و رواج مذهب در آن نمود آشکاری دارد، به دوران متأخر و زمانی مربوط میشود که مسائل مذهبی بر آرمانهای ملی برتری داشته است. درحقیقت این بخش ساخته و پرداختة نقالان و راویانی است که داستانهای حماسی ساختگی میآفریدند و مشتاق بودند تا سرانجامی نیک و سازگار با باورهای مذهبی خود و مردمان و مخاطبانشان ارائه دهند؛ زیرا با گذشت زمانِ حماسههای ملی برپایة تمایلات ملی و پهلوانانی اساطیری، دیگر جایی در میان جامعة متعصب و مذهبی نداشت و محکوم به فنا بود؛ مگر آنکه با عناصر مذهبی ترکیب میشد و این ارکان را در خود آشکار میکرد. البته بخشهای ابتدایی منظومه که بخش بیشتر آن سرودة خواجوست، افزونبر فصاحت و زیبایی کلامی، اصالتهای حماسی بیشتری دارد. قهرمان این داستان اهداف عالی و ملیگرایانة پهلوانان شاهنامه را ندارد؛ اما درهرحال هدف او نجات انسانها و رسیدن به معشوق است که در ادبیات نیز پیشینه دارد و ساختة تخیلات نگارنده نیست.