تصحیح چند بیت از سوزنی سمرقندی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار زبان ‌و ‌ادبیات ‌فارسی‌، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه پیام نور، ایران

2 دانشیار زبان ‌و ‌ادبیات ‌فارسی‌، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه پیام نور، ایران

چکیده

پژوهشگران همواره به سبب لغات و ترکیبات کمیاب در دیوان سوزنی سمرقندی، به این اثر توجه داشته‌اند و استنادهای پی‌درپی فرهنگ‌نویسان به شواهد شعری این شاعر، گواهی روشن بر این سخن است. دیوان سوزنی تاکنون دو بار به چاپ رسیده‌ است؛ اما به سبب‌های متعدد (نقص‌ها، تحریف‌ها و تصحیف‌های فراوان نسخه‌های خطی، غلط‌خوانی و...) لغزش‌های بسیاری در این چاپ‌ها مشاهده می‌شود که تصحیح دوبارة این دیوان را ضرورت می‌بخشد. در این پژوهش با مراجعه به نسخه‌های خطی نویافته و با بهره‌گیری از فرهنگ‌ها، به روش تحلیلی ـ انتقادی، دوازده بیت از ابیات مصحَّف و محرَّف سوزنی سمرقندی بازخوانی و تصحیح می‌شود.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The Correction of some Couplets of Suzani Samarghndi

نویسندگان [English]

  • Mahdi Kadkhodaye terahi 1
  • Ali mohammad Gitiforuz 2
1 Assistant Professor of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Humanities University of Payam Noor, Iran
2 Associate Professor of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Humanities University Of Payam Noor, Iran
چکیده [English]

The outstanding importance of Soozani  Samarghandi’s Divan (collection of works), the poet of sixth century, is due to the use of numerous words related to overseas as well as less frequently used words in two Arabic and Persian languages. The lexical aspect of Divan originates from the assiduity of lexicographer to Soozani’s poetry to elaborate the meaning of words. Due to the unfamiliarity of some related words, distortion and falsified correction made and the related results got into the typographic text of Soozani’Divan published by Nasseraldin shah-e-Hosseyni. This research aims to correct 12 couplets out of Soozani’s Divan volume. It is conducted based on the newly published manuscript. To this end, the picture of manuscript provided. The required data collected by referring to presented manuscript and some other Persian dictionaries .Since manuscript of Soozani’s Divan are mostly succedanous and related to Safavi  dynasty and the next era, it has undergone distortion and correction. In the present study, 12 couplets corrected by referring to library references. To do this, the collected couplets compared and various dictionaries were used to describe and analyze the couplets.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Sixth Century Poem
  • Soozani Samarghandi
  • Criticizing Divan
  • Correction of Couplets

مقدمه

سوزنی سمرقندی، شاعر توانای قرن ششم هجری است و بیشترین شهرتش به سبب هزلیات و هجویات کوبنده و گزندۀ اوست. سوزنی در هزل و هجو، معانی و تصاویری تازه آفرید. شعر او ساده و روان است؛ اما در اشعارش از واژه‌ها و تعبیرهایی استفاده می‌کند که ویژة سرزمین سکونت اوست؛ این کلمات همراه با واژه‌های کهن فارسی و برخی واژه‌های کم‌کاربرد عربی و ترکی، سبب شد تا کاتبان و نسخه‌نویسان دیوان او، به سبب ناشناخته‌بودن آن واژه‌ها، اشعار او را تصحیف و تحریف کنند.

ذکر شاهد از ابیات متعدد سوزنی سمرقندی برای واژه‌های مختلف در فرهنگ‌ها، بیانگر توجه فرهنگ‌نویسان به شعر او از دیرباز تاکنون است؛ البته تصحیفات و تحریفات اشعار او، به فرهنگ‌ها نیز راه یافته و حتی فرهنگ‌های روزگار ما نیز از آن در امان نمانده است. در ادامه به نمونه‌‌ای از آنها اشاره خواهد شد.

نگارندگان این پژوهش در طول سال‌ها و در هنگام مطالعۀ نسخۀ چاپی دیوان سوزنی، بارها با مشکل روبه‌رو شدند و درپی یافتن نسخه‌‌ای کهن برآمدند. با جستجوی فهرست‌ها، مشخص شد نسخۀ کهن و کاملی از دیوان سوزنی موجود نیست؛ بنابراین عکس نسخه‌‌های خطی متعددی از دیوان سوزنی تهیه شد. در بعضی از نسخه‌‌ها اشعار متعددی وجود دارد که در نسخه‌‌های دیگر و متن چاپی دیوان وجود ندارد. همچنین با رجوع به فرهنگ‌های مختلف توانستند شمار بسیاری از اشعار تحریف‌شده را تصحیح کنند. یکی از نگارندگان برپایة نسخه‌‌های موجود دیوان و جنگ‌های متعدد شعری که دربردارندة اشعاری از سوزنی است، به تصحیح دیوان این شاعر اقدام کرد.

این پژوهش، به تصحیح دوازده بیت از اشعار تحریف‌شدۀ سوزنی پرداخته است.

پیشینۀ پژوهش و نقد دیوان

دیوان سوزنی سمرقندی، نخستین‌بار در سال 1338 به اهتمام ناصرالدین شاه‌‌حسینی و در مؤسسۀ چاپ و انتشارات امیرکبیر منتشر شد. ایرادهای متعددی بر این چاپ وارد است؛ ازجمله اینکه از نسخه‌های اندکی برای تصحیح متن استفاده شده و نسخۀ اساس آن، نسخه‌‌ای متأخر است. گاه نسخه‌بدل‌ها بر متن ترجیح دارد و غلط‌های چاپی بسیاری در متن دیده می‌‌شود. گاه نیز مصحِّح نسخه‌‌ها را غلط‌‌خوانی کرده ‌است. گاهی نیز کلمات بسیار نزدیک به هم حروف‌‌چینی شده‌‌ است که اشتباه خواننده را به همراه دارد. این چاپ، فهرست اشعار ندارد و فهرست اعلام نیز برای آن تدوین نشده است.

بار دوم باز به اهتمام ناصرالدین شاه‌‌حسینی، چاپ دیگری از دیوان سوزنی سمرقندی، در سال 1344 ارائه شد که دربردارندة سروده‌‌های جدی شاعر است و بر روی جلد، عنوان «حکیم سوزنی سمرقندی»، بدون ذکر واژۀ دیوان دیده می‌‌شود. در این چاپ نیز گاهی، نسخه‌بدل بر متن برتری دارد و البته تعداد دیگری از اشعار سوزنی در متن چاپ نشده است؛ زیرا نسخه‌‌های نو‌یافتۀ نگارندگان این پژوهش در اختیار مصحِّح نامبرده نبوده است. در این چاپ، یادداشت‌ها و تصحیحات مرحوم جلال‌الدین همایی نیز منتشر شده است که ایرادها و اشکالاتی از متن را برپایة آنها می‌‌توان تصحیح کرد.

شهرام آزادیان، یازده قصیده از قصاید نویافتۀ سوزنی را در سال 1372 با عنوان «قصائد چاپ‌نشده از سوزنی سمرقندی» در جلد هفتم ناموارۀ دکتر محمود افشار منتشر کرد.

دربارۀ پیشینۀ نقد بر متن چاپ‌شدۀ دیوان، سه نقد بر دیوان چاپی سوزنی به دست آمد. فقیهی عراقی در سال 1338 در نقدی کوتاه، ایرادهای کتاب را برشمرد که به‌طور خلاصه عبارت است از: غلط‌های بی‌شمار و افتادن کلمات، پیمودن راه ایجاز در شرح حال شاعر و شاعران معاصر و ممدوحان او، توجه‌نکردن به شناساندن سبک شاعر، رعایت‌نکردن ترتیب حروف تهجی در چاپ اشعار و آوردن چندین قطعه به قافیه‌های مختلف پس از پایان حرف یاء در بخش قصاید و قطعات، رعایت‌نکردن حروف بعدی کلماتِ شرح‌داده‌شده در تنظیم فهرست لغات، نیاوردن بسیاری از کلمات در این فهرست که نیاز به توضیح داشته‌‌ است، اشتباه در ضبط حرکات و معنی و تفسیر لغات (فقیهی عراقی، 1338: 354‑358). البته در متن مقالۀ فقیهی عراقی، صورت بعضی از واژه‌‌ها که برای مثال ذکر شده، همان صورت نادرست در متن است که فقیهی به نادرستی آنها اشاره‌ای نمی‌کند و تنها خُرده می‌گیرد که چرا آن واژه‌‌ها در فهرست لغات، معنی نشده است (همان: 357)

 

محمدجعفر محجوب نیز با زبان ویژۀ خود، نقدی طنزآمیز بر این چاپ نوشته است. او در ابتدا از اهمیت و فواید دیوان سوزنی سخن می‌گوید (محجوب، 1338: 552‑551) و سپس ایرادهایی را بر متن چاپی دیوان یادآور می‌شود که عبارت است از: معرفی‌نکردن دقیق نسخه‌های استفاده‌شده و اساس قرار گرفتن نسخه‌‌ای متأخر، غلط‌های چاپی بسیار در مقدمۀ مصحِّح، در نظر نگرفتن حروف دوم و سوم کلماتی که در فرهنگ لغات معنی شده است و اقتصار به حرف اول هر کلمه، معانی اشتباه کلمات، نداشتن فهرست نام کسان و جای‌ها و قبیله‌‌ها و طایفه‌‌ها (همان: 558‑553). همچنین صورت غلط چند بیت را ذکر و پیشنهاد خود را ارائه می‌کند. او در آخر یادآور می‌شود که چون سوزنی هجوگو و بدزبان بود و دیگران را می‌‌آزرد، چاپ دیوان او به آن صورت، گرفتن «انتقام حریفان سوزنی از وی است که به‌ صورتی هرچه شدیدتر، سزای گفتارهای ناسزای خود را بازیافته است» (همان: 559).

ایرج افشار نیز نقدی کوتاه بر دیوان سوزنی، چاپ شاه‌‌حسینی نوشته و اشکال‌های آن را برشمرده است که به‌طور خلاصه عبارت است از: اساس قراردادن نسخۀ خطی دیوان سوزنی سمرقندی به خط عبرت نائینی و ذکرنکردن تاریخ کتابت چند نسخۀ دیگر، بهتر‌بودن نسخه‌بدل‌ها در بعضی موارد بر متن (افشار، 1338: 562‑559). سپس تعدادی از اشکال‌های متن دیوان را با پیشنهاد صورت صحیح، ذکر می‌کند و در پایان از اینکه دیوان سوزنی «چنانکه باید آراسته و پیراسته چاپ نشده» (همان: 562) افسوس می‌خورد.

ناصرالدین شاه‌‌حسینی که خود دیوان سوزنی را چاپ کرده است، در چاپ دیگر آن، دربارۀ علت آن همه ایراد و اشکال چاپی در متن سخن می‌گوید؛ او در هنگام چاپ دیوان سوزنی، به سفرِ فرنگ رفته است و کار چاپ دیوان به یکی از دوستان ایشان واگذار می‌شود؛ این فرد نیز به بیماری مزمنی مبتلا می‌شود و «کار را به دیگری واگذاشت. براثر عدم اطلاع شخص اخیر کار از طریق صواب بگردید و لونی دیگر به خود گرفت» (سوزنی سمرقندی، 1344: هجده مقدمه). چاپ بعدی دیوان ظاهری پاکیزه و صورتی آراسته دارد؛ اما در موارد متعددی، نسخه‌بدل‌ها بر متن ترجیح دارد؛ درنتیجه اشتباهات چاپ نخست به‌طور کامل بر عهدۀ فرد دیگری نیست که در نبود مصحِّح کار را به عهده گرفته بود.

شهرام آزادیان نیز در مقاله‌‌ای، یازده قصیدۀ چاپ‌نشده در دیوان سوزنی را منتشر کرد. او در اشاره به چاپ دوم دیوان سوزنی می‌گوید: «مقدمۀ دقیق و فرهنگ لغات و فهارس مختلف و تصحیحات عالمانۀ مرحوم استاد جلال‌الدین همایی، بدان اعتباری خاص بخشید» (آزادیان، 1372: 4127) که به‌طور ضمنی به این نکته اشاره دارد که چاپ پیشین دقیق و معتبر نیست.

شهره معرفت در مقاله‌‌ای شماری از ابیات سوزنی سمرقندی را تصحیح کرده است. او در پیشینۀ تحقیق به دو نقد فقیهی عراقی و محمد‌جعفر محجوب بر متن چاپی دیوان سوزنی اشاره می‌کند؛ اما هیچ سخنی دربارۀ نقد ایرج افشار و مقالۀ شهرام آزادیان بیان نکرده است (معرفت، 1396: 121‑134). ابیاتی که معرفت تصحیح می‌کند بیانگر دقت ‌نظر اوست. او در بخشی، صورت چاپی نادرست چند بیت را در جدول آورده و چنین نوشته است: «ابتدا صورت غلط چاپی و سپس در برابر آن صورت صحیح ثبت می‌گردد» (همان: 126)؛ اما یادآور نشده که صورت صحیح یک بیت ایراد وزنی دارد و کلمه‌‌ای از آن افتاده است. آن بیت عبارت است از:

جز مدح تو گر نقش کنم بر کاغذ

 

باد از کفم انگشت قلموار شکسته

آشکار است کلمه‌ای از مصراع اول و بعد از «بر»، از قلم کاتب افتاده است. در نسخه‌‌ای از دیوان سوزنی متعلق به کتابخانه و موزۀ ملک به شمارۀ 2/5615 این بیت به این صورت آمده است:

جز مدح تو گر نقش کنم بر رخ کاغذ

 

باد از کفم انگشت قلمدار شکسته

با تصحیح «قلمدار» به «قلم‌‌وار»، چنانکه معرفت براساس نسخۀ دیگری آن را برگزیده است، صورت صحیح بیت چنین خواهد بود:

جز مدح تو گر نقش کنم بر رخ کاغذ

 

باد از کفم انگشت، قلم‌‌وار شکسته

سید احمد پارسا در مقالۀ «اصلی‌ترین ویژگی‌های سبکی هجویات سوزنی سمرقندی» (1395: 191‑173) به بعضی غلط‌های چاپی دیوان سوزنی اشاره و پیشنهاد خود را بیان کرده است.

پژوهش‌های مستقل دربارۀ سوزنی و شعر او بسیار اندک است و تنها پژوهش شهره معرفت به‌طور مستقل، ابیاتی از سوزنی را تصحیح کرده است.

 

نسخه‌های استفاده‌شده در این پژوهش

نسخه‌‌های تازه‌یاب از دیوان سوزنی و جنگ‌هایی که دربردارندة برخی اشعار اوست، بیانگر آن است که اشعار متعددی از سوزنی در دو نسخۀ چاپی وجود ندارد؛ درنتیجه غلط‌های متعدد در متن چاپی را برپایة نسخه‌‌های خطی نو‌یافته و با مراجعه به فرهنگ‌ها می‌توان و باید تصحیح کرد. به سبب این دو دلیل اصلی و نیز نقدهایی که منتقدان بر متن چاپی دیوان سوزنی نوشته‌‌اند و ایرادهای دیگری که بر آن گرفته‌‌اند، لازم است تصحیح دیگری از این دیوان ارائه شود که یکی از دو نگارندۀ این سطور به این کار اقدام کرده است.

در این پژوهش، دوازده بیت از اشعار سوزنی (با‌توجه‌به نسخۀ چاپی دیوان در سال 1338) با مراجعه به چند نسخۀ خطی تصحیح می‌شود. گفتنی است نسخۀ خطی از دیوان سوزنی که نزدیک به روزگار او باشد، در دست نیست و کهن‌ترین نسخۀ مورَّخ و نسبتاً کامل، در کتابخانۀ مدرسۀ عالی شهید مطهری (سپهسالار سابق) نگهداری می‌شود. تاریخ کتابت این نسخه در فهرستوارۀ دستنوشتهای ایران (دنا)، 1033 ذکر شده است. (درایتی، 1389، ج 5: 205). نسخه‌‌هایی که تاریخ کتابت آنها پیش از تاریخ کتابت این نسخه (نسخۀ مدرسۀ عالی شهید مطهری) است، گزیدۀ اشعار سوزنی است. برای تصحیح آن دسته از اشعار سوزنی در این گزیده‌‌ها و سنجش آنها با نسخه‌‌های دیگر، لازم و ضروری است که از آنها استفاده شود.

نسخه‌هایی که در این پژوهش استفاده شد، عبارت است از:

«پ»: نسخۀ خطی دیوان سوزنی سمرقندی به خط نستعلیق که در کتابخانۀ مدرسۀ عالی شهید مطهری (سپهسالار سابق) به شمارۀ 418 نگهداری می‌شود. پیشتر اشاره شد که تاریخ کتابت آن را 1033 نوشته‌‌اند (همان)؛ اما در آخرین صفحۀ موجود از این نسخه، بیت نخست از یک رباعی سوزنی نوشته شده و بیت دوم که به‌طور طبیعی باید در صفحۀ بعد نوشته شده باشد، موجود نیست. این امر نشان می‌‌دهد صفحه یا صفحاتی از آخر این نسخه افتاده است. پس از صفحۀ موجود دیوان سوزنی، صفحه‌‌ای دیگر دیده می‌شود که دربردارندة ابیاتی از مثنوی معنوی است و تاریخ «سنة الف و ثلاثین» در پایان آن دیده می‌‌شود؛ خط آن نیز با خط نسخۀ نامبرده متفاوت است. این نسخه، نسبتاً کامل است و اگرچه گاهی غلط‌هایی دارد، مشکلات بعضی نسخه‌‌ها را می‌گشاید.

«ل 1»: نسخه‌ای در کتابخانۀ ملک به شمارۀ 2/5615 و به خط نسخ است که تاریخ کتابت ندارد؛ اما درایتی (همان)، شاید به استناد فهرست کتابخانۀ ملک، آن را از قرن 13 هجری دانسته است. برپایة جستجو و بررسی نگارندگان در نسخه‌‌های در دسترسِ دیوان سوزنی، چنین دریافت شد که این نسخه اکنون کامل‌ترین نسخۀ موجود از دیوان سوزنی است. از امتیازهای این نسخه به ضبط معانی برخی واژه‌‌ها در هامش صفحات و دقت نسبی کاتب در ضبط کلمات می‌‌توان اشاره کرد؛ گرچه در بعضی قسمت‌ها غلط نیز دارد.

«ی»: نسخۀ نگهداری‌شده در کتابخانۀ ملی به شمارۀ 1487 و به خط نستعلیق است. کاتب آن، محمدکاظم بن محمد، متخلص به ناظم، با تاریخ کتابت 1265 و محل کتابتِ شیراز است. این نسخه دربردارندة سروده‌‌هایی از سوزنی است که در بعضی نسخه‌‌های معدود دیگر نیز وجود دارد؛ افزون‌بر آنچه بیان شد، حرکت‌‌گذاری کلمات نیز از امتیازهای دیگر این نسخه است.‌ البته این اثر در بعضی قسمت‌ها غلط‌هایی نیز دارد.

«ج 1»: نسخۀ نگهداری‌شده در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی به شمارۀ 26 ط و از مجموعۀ اهدایی سید محمد صادق طباطبایی به آن کتابخانه است. خط آن نَسخ و تاریخ کتابت، 1272 هجری است؛ البته کاتب، نام خود را ذکر نکرده است. امتیاز این نسخه آن است که بیشتر اشعار سوزنی را در بر دارد؛ اما گاهی از خطا و اشتباه مصون نمانده است.

«ج 2»: نسخه‌‌ای در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی به شمارۀ 13602 است که بخشی از اشعار سوزنی را در بر دارد. خط آن نسعلیق و کاتب، میرزا علی و مورَّخ 1274 هجری است. امتیاز آن، خوانا‌بودن نسخه است و کاتب، اگر کلمه‌‌ای را نتوانسته بخواند، گاهی آن را از روی نسخۀ اصل نقاشی کرده است؛ درنتیجه با مراجعه به نسخه‌های دیگر، آن کلمه را می‌‌توان حدس زد. البته گاهی که نتوانسته بخشی از مصراعی را بخواند، آن بخش را سفید گذاشته است.

«ح»: این نسخه از مجموعۀ علی‌اصغر حکمت است که در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می‌شود. ابتدا در کتابخانۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی بود و شمارۀ آن 151 است. خط آن نستعلیق و مورخ 1290 هجری است. کاتب، نام خود را ننوشته؛ اما نسخه را با این عبارت به پایان آورده است: «تمت المزخرفات و الترهات للحکیم سوزنی علیه ما علیه...». نسخه‌‌ای پاکیزه و خوانا و به‌نسبت کم‌غلط است و دربردارندة تعدادی از اشعار سوزنی است که در دیگر نسخه‌‌ها نیست. این نسخه برای حل مشکلات نسخه‌های دیگر به کار می‌آید.

«ل 2»: نسخه‌ای دیگر متعلق به کتابخانۀ ملک به شمارۀ 4996 به خط نستعلیق است. کاتب آن، محمد‌قلی قزوینی عاشوری و تاریخ کتابت آن، رمضان 1299 هجری است. این نسخه، خطی خوانا دارد و هرچند از غلط و تحریف بر کنار نیست، گاهی غلط‌های نسخه‌های دیگر را می‌زداید.

«هـ»: نسخۀ متعلق به کتابخانۀ سازمان لغتنامۀ دهخدا به شمارۀ 92 و به خط نسخ است. نام کاتب ندارد؛ اما تاریخ آن را براساس قراین، قرن 13 و 14 نوشته‌اند (همان: 206). گرچه این نسخه گاهی اشتباه دارد، با یاری آن، مشکلات دیگر نسخه‌ها را می‌‌توان حل کرد. امتیاز این نسخه افزون‌بر در بر داشتن بعضی سروده‌‌های سوزنی که در بیشتر نسخه‌ها نیست، حواشی و یادداشت‌ها و تصحیحات مرحوم استاد دهخداست. نگارندگان در متن این پژوهش هرجا از حواشی استاد استفاده کرده‌اند، به آن اشاره داشته‌اند.

«ظ»: این نسخۀ دیوان سوزنی، متعلق به کتابخانۀ حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به شمارۀ 354 است. خط آن شکستۀ نستعلیق است و کاتب، تاریخ کتابت را به این صورت آورده است: «تم الکتاب بعون الملک الوهاب فی اواخر یوم الاربعاء سابع و عشر (کذا) فی شهر محرم الحرام من شهور سنة اربع و ست و مائة بعد الالف...» و آنجا که نام خود را نوشته، متأسفانه پاک شده است و یا آن را پاک کرده‌‌اند. نسخه‌‌ای زیبا و نسبتاً کم‌غلط است. اهمیت این نسخه در آن است که گره مشکلات برخی ابیات در نسخه‌‌های دیگر را می‌گشاید و دربردارندة بعضی اشعار سوزنی است که در متن چاپی و برخی نسخه‌‌های خطی دیگر نیامده است. بهره‌‌گیری از آن در تصحیح دیوان سوزنی، اجتناب‌ناپذیر و ضروری است.

تصحیح ابیات

پیش از پرداختن به تصحیح ابیات سوزنی باید به این نکته اشاره شود که در تصحیح ابیات، به نسخه‌‌های قدیم‌تر مراجعه نشد؛ زیرا آن نسخه‌‌ها، گزیدۀ اشعار سوزنی بود و با جستجو در آن نسخه‌ها چنین دریافت شد که قصیده‌هایی که این ابیات از آنهاست، در نسخه‌‌های گزیده نبوده است. در یکی‌دو مورد نیز که بعضی از این قصیده‌ها در آن گزیده‌‌ها آمده است، ابیات منظور در متن شعر نبوده است؛ بنابراین، تنها به نسخه‌‌های دربردارندة آن قصیده‌ها رجوع شد و تصحیح ابیات با مراجعه به آن نسخه‌‌ها و با یاری نسخه‌های دیگر و فرهنگ‌ها به انجام رسید. در ادامه ابتدا صورت چاپ‌شدة ابیاتی ذکر می‌شود که در این پژوهش تصحیح شد و سپس با مراجعه به نسخه‌های معرفی‌شده و فرهنگ‌ها، پیشنهاد نگارندگان بیان می‌شود.

 

بخاریان هوا خواه بصدر و بدر جهان

 

روند مرده ور افزون زذره‌‌های هوا
                      (سوزنی سمرقندی، 1338: 8)

 

دو اشکال در متن چاپی وجود دارد؛ نخست آنکه «هوا خواه» وزن شعر را مختل می‌‌کند و دوم «مرده ور» که بی‌معنی است. این بیت فقط در نسخه‌های «پ»، «ج 2» و «هـ» آمده است. مصراع اول در «پ» به صورت «بخاریان هواخواه صدر بدر جهان» و در «هـ» به شکل «بخاریان هواخواه بصدر و بدر جهان» آمده‌ است. در نسخۀ «ج 2»، بیت به این صورت ضبط شده است و صورت صحیح آن همین است:

بخاریان هواخوه به صدر و بدر جهان

 

روند مژده ور افزون زذره‌‌های هوا

سوزنی، بارها مشتقات مصدر «خواستن» را بدون الف به کار برده است و این کاربرد، ویژة منطقۀ محل سکونت اوست. برای مثال، چند نمونه از این کاربرد در شعر سوزنی بیان می‌شود:

چرا به هزل و به جد از تو چیز در نخوهم

 

دهم به شاهد و شمع و شراب و نغمۀ عود
                                           (همان: 21)

من ار غریب خوهم بود از پس یک ماه

 

بدان رباط مرا نیز میهمان بیند
                                           (همان: 23)

بر بالش شاهانه ای پردل مردانه

 

پیش کس و بیگانه خوه خسب و خوهی بنشین
                                           (همان: 73)

 

سیف فرغانی، شاعر قرن هفتم و هشتم، نیز ساکن همان ناحیۀ زندگی سوزنی بوده است؛ او نیز گاهی مشتقات «خواستن» را بدون الف به کار می‌برد:

گر زندگی خوهی چو شهیدان پس از حیات

 

بر بستر مجاهده پیش از اجل بمیر
                           (سیف فرغانی، 1364: 4)

من بنده، خاک کوی تو شویم به آب چشم

 

تا یخ‌‌فروش سایه خوهد گازر آفتاب
                                           (همان: 82)

 

 

 

در دیوان بدر چاچی نیز، یکی از مشتقات «خواستن» بدون الف آمده است:

شب ز سر هلاکت ار سلسله بر سحر نهد

 

مه ز قصب امان خوهد چادر مستعار را
                            (بدر چاچی، 1387: 85)

 

در مصراع دوم بیت منظور، چنانکه در «ج 2» آمده «مژده‌ور» صحیح است. سوزنی این واژه را یک‌بار دیگر نیز به کار برده است:

مژده‌‌ور یکدگر شدند خلایق

 

ز آمدن او به شهر چون خبر آمد
                  (سوزنی سمرقندی، 1338: 164)

 

معنی بیت این است که اهل بخارا که هواخواهِ ممدوح شاعرند، مژده‌‌ور به درگاه و حضور ممدوح که ماه جهان است، می‌‌روند؛ در‌حالی‌که از تعداد ذرات بیشترند. با‌توجه‌به این معنی، صورت صحیح بیت چنین است:

بخاریان هواخوه به صدر بدر جهان

 

روند مژده‌ور افزون ز ذره‌های هوا

 

گر با تو زخانه سوی کو آیم

 

بندند چو اژدها و آدینا
                                           (همان: 11)

 

قصیده‌‌ای که این بیت از آن است، تنها در سه نسخه یعنی «پ»، «ل 1» و «ج 1» آمده و هر سه نسخه، مصراع دوم را اشتباه ضبط کرده‌‌اند؛ «پ» و «ج 1» به صورت «بندند حوازها و آدینا» و «ل 1» به صورت «بندند جوازها و آدینا» آورده‌اند. در شیوة نگارش قدیم در جمع‌بستنِ واژۀ مختوم به «های غیرملفوظ»، ها را حذف می‌‌کردند و می‌توان چنین پنداشت که اینجا نیز همان قاعده رعایت شده است؛ اما باز هم حوازه‌‌ها و جوازه‌‌ها بی‌معنی است و واژۀ نامبرده بی‌گمان «خوازه‌‌ها»ست.

خوازه را، «کوشک و قبه‌‌ای که برای آیین‌‌بندی و عروسی از گل و ریاحین بندند» معنی کرده‌‌اند (دهخدا، 1373: ذیل خوازه). این واژه در متون نظم و نثر فارسی بسیار به کار رفته است و تلفظ آن در بعضی اشعار، (a)xâze است که باتوجه‌به وزن، می‌‌توان به این تلفظ پی برد؛ مانند بیت زیر:

منظر او بلند چون خوازه

 

هریکی زو به زینت تازه
                      (عنصری بلخی، 1363: 369)

 

اما شواهدی هست که نشان می‌‌دهد، گاه این واژه را xavâze(a) تلفظ می‌‌کرده‌‌اند؛ مانند این بیت:

خوازه بست ز گلبن همه فراز و نشیب

 

بساط کرد ز سبزه همه جبال و غفار
                (مسعود سعد سلمان، 1392: 242)

 

تلفظ این واژه در هر دو شاهد در شعر سوزنی، مانند تلفظ آن در بیت مسعود سعد، یعنی xavâze(a)، است؛ یکی همین بیت نامبرده و دیگری بیت زیر است:

به کوی وصافی آن نامه را بزن عنوان

 

به پیش نامۀ تو با خوازه بندم گوی
                  (سوزنی سمرقندی، 1338: 383)

 

البته در متن دیوان، «خواره» چاپ شده که بی‌گمان اشتباه است.

 

واژۀ آخر بیت، در متن «آدین» چاپ شده و در حاشیه آمده است که در نسخۀ «م»، که ننوشته کدام نسخه است، به شکل «آذین» آمده است. در لغتنامۀ دهخدا «آدین» آمده؛ اما برای آن شاهدی ذکر نشده است و ذیل «آذین»، همان معنی با شواهد متعدد ذکر شده است (دهخدا، 1373: ذیل آدین و آذین).

بنابر این توضیحات، صورت صحیح بیت چنین است:

گر با تو ز خانه سوی کو آیم

 

بندند خوازه‌‌ها و آدینا (آذینا)

(آدینا و آزینا به هر دو صورت درست است.)

 

مردانه من کزین سکو ینجه‌‌ریخته

 

خرمن کنم به باد که ارجاش که کنند
                    (سوزنی سمرقندی، 1338: 26)

 

این بیت فقط در نسخه‌های «پ»، «ل 1» و «ج 1» آمده است و در هر سه نسخه، به‌جای «ینجه»، «پنجه» آمده ‌است. ضبط مصراع دوم در دو نسخة «پ» و «ل 1» به این صورت است: «خرمن کنم به باد که از جاش برکنند» و در نسخۀ «ج 1» به‌جای «از»، «ار» آمده است.

بیت نامبرده از قصیده‌ای مطایبه‌آمیز است و بیت پیشین آن تاحدی معنی بیت را روشن می‌کند. البته به سبب رکیک‌بودن الفاظ در بیت منظور، از آوردن آن پرهیز شد؛ اما چون در آن بیت واژۀ «خرمن» به کار رفته، همان دلالت می‌‌کند که بیت منظور با‌توجه‌به معنی دو واژۀ سکو و جاش تصحیح شود.

«سکو» در برهان قاطع چنین توصیف شده است: «به کسر اول و ضم ثانی و سکون واو، چیزی باشد چهار‌شاخه و پنج‌شاخه به اندام کف دست و دسته هم دارد که دهقانان غلۀ کوفته‌شده را به آن به باد دهند تا کاه جدا شود» (تبریزی، 1361: ذیل سکو). «جاش» را نیز اینچنین معنی کرده است: «انبار غلۀ پاک کرده در خرمن را گویند» (همان: ذیل جاش)

در این بیت، «سکو پنجه ریخته» استعاره از شرم مرد است و معنی کنایی خرمن نیز با‌توجه‌به بیت پیش معلوم است؛ بنابراین بیت باید به این صورت تصحیح شود:

مردانه من کزین سکو پنجه‌‌ریخته

 

خرمن کنم به باد که از جاش بر (پُر) کنند

این بیت در لغتنامۀ دهخدا شاهد جاش است و به این صورت آمده است:

مردانه من کزین سکو پنجه‌ریخته

 

خرمن کنم به باد که در جاش آکنند

شادروان دهخدا نسخه‌‌ای از دیوان سوزنی در اختیار داشته که از آن برای تصحیح ابیاتی در این پژوهش استفاده شده است؛ اما قصیده‌‌ای که بیت منظور، از آن است، در آن نسخه نیست و دهخدا نیز ننوشته است که بیت سوزنی را از کجا نقل کرده است.

 

قدی چو سرو پیاده سری چو گنبد کوز

 

لبی چو گشتۀ آلو رخی چو پردۀ نار
                    (سوزنی سمرقندی، 1338: 39)

 

این بیت از قصیده‌‌ای در هجو امام غزنی است که به گفتۀ سوزنی، چون مُرد، «بماند از او پسری همچو ماربچه ز مار» (همان)؛ این بیت در وصف آن پسر است. نزدیک‌ترین صورت صحیح، بیتِ آمده در نسخۀ «پ» است:

قدی چو سرو پیاده سری چو کندۀ کور

 

لبی چو کشتۀ آلو رخی چو پردۀ نار

در مصراع اول، «کور» تصحیف «گوز» است و گوز، «گردکان» (تبریزی، 1361: ذیل گوز؛ نیز: نخجوانی، 1341: ذیل گوز) یعنی گردوست. «کُنده» نیز «هر چوب گندۀ بزرگ را گویند» (تبریزی، 1361: ذیل کنده)

در مصراع دوم، در متن چاپی «گشته» آمده که غلط آشکار است و صحیح آن «کِشته» است؛ به معنی میوه‌‌هایی مانند آلو و زردآلو و امرود که دانۀ آن را درآورده و آن را خشک کرده باشند (ر. ک: همان: ذیل کشته؛ نیز: نخجوانی، 1341: ذیل کشته). سوزنی، «کِشته» را در همین معنی باز هم به کار برده است:

ثناگوی ترا بی تو دل از غم

 

به دو نیمه است چون امرود کشته
                  (سوزنی سمرقندی، 1338: 450)

 

«نار» نیز به معنی انار است (تبریزی، 1361: ذیل نار) و پردۀ نار، «حاجز نازک و شفافی که قوسی‌های نار (انار) را از یکدیگر جدا کند» (دهخدا، 1373: ذیل پرده)؛ بنابراین صورت صحیح بیت اینچنین است:

قدی چو سرو پیاده سری چو کنُدۀ گوز

 

لبی چو کِشتۀ آلو رخی چو پردۀ نار

مفهوم بیت این است که قد پسر امام غزنی مانند سروِ کوتاه است (یک معنی «پیاده» درخت کوتاه است و این معنی در لغتنامۀ دهخدا آمده است) و سر او مانند کندۀ درخت گردوست؛ زیرا کنده معمولاً کجی و اعوجاج دارد و لب او مانند آلوی خشک‌شده، شکافته‌‌ و پر از چین و چروک و بی‌رمق ‌است. روی او نیز مانند پردۀ میان دانه‌های انار است که بر اثر فشار آن دانه‌ها، برجستگی و فرورفتگی دارد.

 

زنخ چو پشت سکرته نعوله چون دم سگ

 

چو شیر گنده‌‌دهان سهمناک چون کفتار
                    (سوزنی سمرقندی، 1338: 39)

 

این بیت نیز در هجو همان پسر است. در این بیت، دو خطا و تصحیف دیده می‌شود: «سکرنه» یا «سگرنه» و «نغوله».

در برهان قاطع، «سُگرُنه» و «سُگُر» (تبریزی، 1361: ذیل سگرنه) و «سُغُر» و «سُغُرنه» (همان: ذیل سغر) آمده که به معنی خارپشت بزرگ تیرانداز است. فرخی سیستانی (1363: 116) در قصیده‌‌ای به وصف شکار جرگۀ میر ابو احمد محمد بن محمود، بیتی دارد که صورت «سُغُر» را در آن آورده است:

غرم دیدم چو خسک کرده ز بس پیکان، پشت

 

کرگ دیدم چو سغر کرده ز بس ناوک، بر

در لغتنامۀ دهخدا به نقل از آنندراج، صورت «سکرنه» آمده است. اینها صورت‌های مختلف یک واژه است که ممکن است از گونه‌‌های گویشی گوناگون نقل شده و به زبان فارسی رسمی آمده باشد.

واژۀ دیگری که در این بیت، به‌طور نادرست نقل شده، «نَغوله» است. نغوله به معنی زلف است (تبریزی، 1361: ذیل نغوله). در حاشیۀ همان صفحۀ برهان قاطع، این بیت نظامی گنجوی به نقل از فرهنگ رشیدی و بهار عجم آمده است:

نغوله بسته بر لاله ز عنبر

 

ز گوش آویزه کرده لؤلؤ تر

و این بیت نزاری قهستانی نیز برای شاهد همین واژه از فرهنگ نظام نقل شده است:

زهی از عنبر سارا نغوله

 

کمند است این که داری یا نغوله

به گنده‌دهان بودن شیر نیز در متون اشاره شده است؛ ازجمله سوزنی سمرقندی (1338: 60) گفته است:

از بار هجو من خر خمخانه گشت لنگ

 

آن همچو شیر گنده دهان پیس چون پلنگ

سنایی غزنوی (1362: 280) نیز با‌توجه‌به همین باور چنین می‌گوید:

شیر از آهو گرچه افزون است لیکن گاه بوی

 

ناف آهو فضل دارد بر دهان شیر نر

با‌توجه‌به آنچه گفته شد، صورت صحیح بیت سوزنی چنین است:

زنخ چو پشت سگرنه نغوله چون دم سگ

 

چو شیر گنده‌‌دهان سهمناک چون کفتار

و معنی بیت اینچنین است: زَنَخِ (چانۀ) پسر امام غزنی (به سبب ریش روییده بر آن) مانند پشت جوجه‌تیغی و زلف او چون دم سگ است و او مانند شیر، گنده‌دهان و مانند کفتار، وحشتناک است.

 

به ساق پای چو کلک و سیاه چرده چو سلک

 

ورانه مال و نه ملک و ورا نه خویش و تبار
                    (سوزنی سمرقندی، 1338: 39)

 

نسخه‌‌های «پ»، «ل 1»، «ج 1»، «ج 2» و «هـ» مصراع اول را به این صورت ضبط کرده‌اند: «بساق پای چو کلک و سیاه چرده چو سلک» و سه نسخۀ «ی» و «ح» و «ظ» چنین آورده‌‌اند: «دراز پای چو کلک و سیاه چرده چو سلک». نسخة «ل 2» قصیده را ندارد.

مصراع دوم در نسخه‌های «پ» و «ج 1» به این صورت است: «ورانه مال و نه ملک و ورانه مال و تبار» و در نسخه‌های «ل 1»، «ج 2»، «ح» و «هـ» به این شکل است: «ورا نه مال و نه ملک و ورا نه خویش و تبار» و در دو نسخۀ «ی» و «ظ» به این گونه است: «ورا نه مال و نه ملک و ورا نه ملک و تبار».

این بیت در فرهنگ جهانگیری (انجو شیرازی، 1359: ذیل شَلک و شَلکا) به این صورت آمده است:

درازپای چو لکلک سیاه چرده چو شَلک

 

ورانه مال و نه مُلک و ورا نه خویش و تبار

این صورت مغلوط به یک فرهنگ معاصر رسیده است. فتحۀ «شلک» و ضمۀ «ملک» از همان فرهنگ نقل شده است (ر. ک: انوری، 1381: ذیل شَلک).

به گمان نگارندگان این پژوهش، صورت صحیح بیت اینچنین است:

دراز پای چو کلک و سیاه چرده چو شِلک

 

ورا نه مال و نه ملک و ورا نه خویش و تبار

دلیل نگارندگان نیز این است که دو پارۀ مصراع اول با هم همسانی دارد؛ یعنی صوت درازپای با سیاه چرده و تکرار ادات تشبیه «چو» و کلک و شلِک که مشبه‌به است، تناسب ایجاد می‌‌کند. اگر به‌جای «درازپای»، «به ساق پای» انتخاب شود، لازم است برای ایجاد زیبایی لفظی، «به چیزی» دیگر نیز آورده شده باشد که نیامده است.

دیگر اینکه «کِلک» در معنی «نی میان‌خالی» (تبریزی، 1361: ذیل کلک) می تواند با «شِلک» به معنی «گِل تیرۀ سیاه چسبنده» (همان: ذیل شلک) و «مِلک» به معنی «زمین» (همان: ذیل ملک) جناس ایجاد کند و موسیقی کلام را بیفزاید. «سِلک» به معنی «ناودان» (همان: ذیل سلک) و «رشتۀ مروارید و رشتۀ سوزن» (همان) با «سیاه چردگی» تناسب ندارد.

 

در فرهنگ جهانگیری برای شِلک به معنی گل سیاه چسبنده، این بیت از شمس فخری بیان شده و از آنجا به فرهنگ بزرگ سخن راه یافته است:

از معدلتش ظالم بی‌‌کار بمانده است

 

همچون خرلنگی که بود در رهِ پر شلک
            (انجو شیرازی، 1359: ذیل شِلک)

 

البته تحریف واژۀ ساده‌‌ای مانند «درازپای» به «به ساق پای» در چهار نسخه، تاحدی دور از نظر است و شاید «به ساق» (که طبق شیوة نگارش قدیم بساق نوشته می‌شده است) تصحیف واژه‌‌ای باشد که به نظر کاتبان نسخه‌ها غریب به نظر آمده و آن را به «بساق» تغییر داده‌اند (؟).

انتخاب مصراع دوم به صورت «ورا نه مال و نه ملک و ورا نه خویش و تبار» نیز به این سبب بوده است که «مال» و «ملِک» با هم و «خویش» و «تبار» نیز با یکدیگر تناسب دارد.

صورت‌های دیگر این مصراع یعنی «ورا نه مال و نه ملک و ورا نه مال و تبار» و «ورا نه مال و نه ملک و ورا نه ملک و تبار» به هیچ روی دلنشین نیست؛ زیرا در صورت اول، واژۀ «مال» دو بار در فاصله‌‌ای کوتاه می‌‌آید و در صورت دوم دو بار واژۀ «ملک».

آنچه در فرهنگ جهانگیری آمده و در فرهنگ بزرگ سخن نیز تکرار شده، دلپذیر نیست؛ زیرا «شَلک» به معنی زالو (انوری، 1381: ذیل شَلک) با «سیاه چرده» بودن مناسب نیست. زالو از شدت خون‌خواری سرخ است نه سیاه. همچنین آمدن لک‌لک و شَلک در یک طرف و مُلک (که خود به این صورت ضمه گذاشته‌‌اند) در طرف دیگر، موسیقی کلام را بر هم می‌‌زند و آن را از زیبایی بی‌بهره می‌‌کند.

 

گشاده از پی لقمه نهاده از پی مشت

 

یکی دهان چو مغاره یکی شکم چو تغار
               (سوزنی سمرقندی، 1338: 39)

 

این بیت نیز ادامۀ هجو پسر امام غزنی است. در این بیت، واژۀ «مشت» و معنای آن نظر را جلب می‌‌کند. مشت به ضم اول به معنی انگشتان جمع‌شده و نیز مادۀ ماضی از مصدر «مُشتن» به معنی مالیدن (تبریزی 1361: ذیل مشت) و به فتح اول یعنی مَشت، در معانی انبوه و پر و لبریز (همان)، هیچ‌کدام مناسب این بیت نیست.

در نسخه‌بدل دیوان سوزنی (سوزنی سمرقندی، 1338: 39) «هفت» آمده است. در نسخۀ «ل 1»، «مُفت» آمده که تصحیف «هُفت» است. در نسخه‌‌های «پ» و «ج 1»، «منت» آمده که هر دو تصحیف «هُفت» است. در برهان قاطع، «هُفت» اینچنین معنی شده است: «هر دمی باشد از آب و شراب و شربت و دوغ و امثال آن که فروکشند...» (تبریزی، 1361: ذیل هفت). سوزنی می‌خواهد شکم‌بارگی و پرخور‌بودن شخص نامبرده را به شکلی مبالغه‌آمیز بیان کند؛ به همین سبب واژۀ منظور باید «هُفت» باشد که با «لقمه» در همان بیت کاملاً متناسب است. حسن‌دوست (1393، ذیل هُفت) به نقل از فرهنگ جهانگیری، (انجو شیرازی، 1359: ذیل هُفت) شاهدی برای هُفت از عبدالرحمان جامی نقل کرده است:

یاد داری که پـار، مـوسـم گـل

 

در دکـان فـقـاعـی سـرپـل

برف و دوشاب مفت می‌‌خوردیم

 

هریکی هفتهفت می‌‌خوردیم

مصراع دوم بیت منظور در نسخه‌های «ی»، «ج 2»، «ح» و «ظ» به صورت «یکی دهان چوتغار و یکی شکم چو مغار» آمده و در نسخه‌‌های «پ» و «ج 1»، به‌جای «تغار»، «تغاره» آمده است که در معنی تفاوتی ندارد؛ اما تغار برای ایجاد جناس با مغار، مناسب‌تر است. در نسخۀ «هـ» به‌جای تغار، «منقار» آمده و دهخدا در حاشیه، آن را به «تغار» اصلاح کرده ‌‌است.

ناصرخسرو نیز دهان را در گشادی به تغار تشبیه کرده است:

ای دهان باز نهاده به جفای من

 

راست گویی که یکی کهنه تغارستی
                         (ناصرخسرو، 1364: 326)

 

در بیتی دیگر، تغار را استعاره از دهان آورده است:

مترس از محالات و دشنام دشمن

 

که پر ژاژ باشد همیشه تغارش
                                        (همان: 338)

 

در هفت پیکر و در داستان ماهان مصری، وقتی ماهان مشغول عشق‌ورزی با لعبت زیباروست و ناگهان چهرۀ زشت و مهیب و هول‌انگیز او آشکار می‌‌شود، نظامی گنجوی بینی و دهان او را چنین وصف می‌‌کند:

بینیای چون تنور خشتپزان

 

دهنی چون تغار رنگرزان
                               (نظامی، 1315: 262)

 

با‌توجه‌به این توضیحات، به نظر می‌‌رسد بیت سوزنی به این شکل درست باشد:

گشاده از پی لقمه نهاده از پی هُفت

 

یکی دهان چون تغار و یکی شکم چو مغار

معنی آن نیز این است که پسر امام غزنی از شدت شکم‌بارگی، برای لقمه‌بلعیدن دهان را به گشادی تغار باز می‌کند و شکم او به گستردگی مغار است تا مایعات فراوان را با نوشیدن در آن ریزد.

3ـ8

زنجیرت چون به خارش آید

 

بستن نتوان ترا به زنجیر
                    (سوزنی سمرقندی، 1338: 46)

 

اشکال این بیت در همان واژۀ نخست آن است. همچنان‌که در نسخه‌بدل دیوان سوزنی آمده است، «انجیر» به‌جای «زنجیر» مناسب است. «انجیر» و «انجیره» به معنی «سوراخ مقعد» است (اسدی طوسی، 1319: ذیل انجیره؛ نخجوانی، 1341: ذیل انجیره؛ تبریزی، 1361: ذیل انجیر) این بیت ابوالعلای شوشتری را نیز برای آن شاهد آورده‌‌ شده است:

ای ... من ای... تو انجیره گذاری

 

سرگین خوری و قی کنی و باک نداری

(اسدی طوسی، 1319: ذیل انجیره؛ نخجوانی، 1341: ذیل انجیره)

نسخه‌های «ج 2» و «ح» و «ل» این قصیده را ندارد. در «پ» و «ج 1»، «انجیرش» آمده است. با‌توجه‌به ابیات قبل و بعد این قصیده که همه‌جا ضمیر دوم شخص مفرد مخاطب آمده است، نادرستی ضمیر «ش» آشکار می‌‌شود. «ل 1» ضمیر «ت» را آورده که ازنظر مخاطب‌بودن درست است؛ اما نسخه‌‌های «ی»، «هـ» و «ظ»، «انجیر تو» آورده‌‌اند با پذیرش این صورت، اندک سکته‌ای که در آغاز بیت با بودن ضمیر «ت» و ساکن بودن «ر» در واژۀ قبلی ایجاد می‌‌شد، از بین می‌رود. درنتیجه تصحیح بیت باتوجه‌به نسخه‌‌های «ی»، «هـ» و «ظ» به این شکل پیشنهاد می‌شود:

انجیر تو چون به خارش افتد

 

بستن نتوان تو را به زنجیر

 

پنبه به گوش اندرآکند زتو ممدوح

 

پنبه چه گویم که ازره ریزد و ازریز
                    (سوزنی سمرقندی، 1338: 55)

 

این بیت مانند بیت پیشین در هجو حکیم جلال است که سوزنی از او با عنوان «خرخمخانه» به‌تکرار یاد کرده است. از میان نسخه‌های منظور، نسخه‌های «ی» و «ج 2» و «ح» و «ل 2» و «هـ» این قصیده را ندارد. نسخه‌های «پ» و «ل 1» مصراع اول را به صورتی که در متن چاپی است، آورده‌اند و «ج 1» نیز به این شکل ثبت کرده است: «پنبه به گوش اندر آکنند زممدوح» که معنی ندارد. مصراع دوم در «پ» و «ج 1» به این شکل است: «پنبه چه گویم که اره ریزد و ارزیز» و تنها نسخۀ «ل 1» صورت صحیح یعنی «پنبه چه گویم که ارزه ریزد و ارزیز» را دارد.

ایراد بیت در مصراع دوم است که «ارزه» و «ارزیز» را به شکل «ازره» و «ازریز» درآورده است.

«ارزه» در برهان قاطع (تبریزی، 1361: ذیل ارزه)، نام درختی دانسته شده است که «زِفت از آن گیرند» و زِفت، «نوعی از قیر باشد» (همان: ذیل زفت). «ارزیز» نیز «قلعی باشد و به عربی رصاص خوانند» (همان: ذیل ارزیر). با‌توجه‌به این توضیحات، بیت به صورتی که در «ل 1» آمده صحیح است:

پنبه به گوش اندر آکند ز تو ممدوح

 

پنبه چه گویم که ارزه ریزد و ارزیز

معنی بیت چنین است که ممدوح برای اینکه شعر تو را نشنود، در گوش خود پنبه فرو می‌کند و حتی در گوش، ارزه و ارزیز می‌‌ریزد تا هیچ کلام مدح‌گونة تو را نشنود.

 

قوت و غذای باب تو و عم و خال تو

 

ز اجال و از تکسک و جرابات و معسقه
                  (سوزنی سمرقندی، 1338: 82)

 

این بیت از قصیده‌‌ای در هجو حکیم جلال است که سوزنی در چندین قصیده او را هجو گفته است. اشکال‌های این بیت همگی دربارة مصراع دوم است. از بین نسخه‌‌های استفاده‌شده، تنها «ل 1» مصراع دوم را درست ضبط کرده است و دهخدا در حاشیه، «احال» در متن نسخۀ خود را به «آخال» اصلاح کرده است.

«آخال» را «هر سقط بود از چیز افکندنی» (اسدی طوسی، 1319: ذیل آخال) و سقط را به معنی افگندن (نخجوانی، 1341: ذیل آخال) و «چیزهای افکندنی و بیکار و سقط... مانند پوست میوه‌‌ها و تراشۀ چوب و خس و خاشاک و خاکروبه و امثال آن» (تبریزی،1361: ذیل آخال) معنی کرده‌‌اند. پیداست که «آخال» همان است که امروزه آشغال گفته می‌‌شود. کسایی مروزی گفته است:

از عمر نمانده است بر من مگر آمرغ

 

در کیسه نمانده است بر من مگر آخال
                              (ریاحی، 1370: 82)

 

«تکسک»، «تخم و استخوان انگور» (تبریزی، 1361: ذیل تکسک) است و صورت‌های دیگر این واژه، تکژ و تکس (اسدی طوسی، 1319: ذیل تکژ و تکس؛ نخجوانی، 1341: ذیل تکژ و تکس؛ تبریزی، 1361: ذیل تکژ و تکس) است.

«جرابات» و «معسقه» هم مهمل و بی‌معنی است و صحیح آنها، خرابات و مفسقه است و مفسقه به معنی محل فسق و فجور است؛ بنابراین صورت صحیح بیت برپایة نسخۀ «ل 1» اینچنین است:

قوت و غذای باب تو و عمّ و خال تو

 

ز آخال و از تکسک خرابات و مفسقه

 

و معنی آن این است که خوراک تو و پدر و عمو و دایی تو از پس‌‌مانده‌‌ها و آشغال‌ها و هستۀ انگورهایی است که در خرابات و محل فسق باقی مانده است.

 

آن احمقی که میرک سینا و جاحظ‌‌اند

 

اندر مقابل توحجیّ وهنبقه

این بیت نیز در هجو همان حکیم جلال و از همان قصیده‌ای است که بیت دیگر آن در شمارة قبل تصحیح شد. ایراد و اشکال در مصراع دوم است.

جُحی و هبنّقه که در متن حجی و هنبقه چاپ شده است، دو تن از نادانان معروف در فرهنگ عرب‌اند که در حماقت به آنان مثل زنند. از حماقت‌های این دو، حکایاتی نقل کرده‌اند (برای نمونه ر. ک: رشید‌الدین وطواط، 1376: 74‑72).

جستجوی نگارندگان در منابع مختلف دربارۀ میرک سینا به نتیجه‌‌ای قانع‌‌کننده نرسید؛ تنها در قطعه‌‌ای دو بیتی از بوری تکین ـ به نوشتۀ محمود مدّبری (1370: 542)، شاعر قرن پنجم و معاصر سلجوقیان بوده است ـ نام میرک سینا به این صورت آمده است:

میرک سینا لطیف و چابک برنا

 

هرچ بگویم ازو خوش آید و زیبا

آن کس باشد کریم و گر نشناسی

 

زود بخوان باشگونه میرک سینا

رادویانی (1382: 132)، «چابک برنا» آورده و رشید وطواط (1362: 16) «چابک و برنا» و مصراع اولِ بیت دوم در حدائق السحر فی دقائق الشعر (همان: 17) به صورت «هست انیس کریم ور نشناسی» ضبط شده که درست است؛ زیرا مقلوب «میرک سینا»، «انیس کریم» است نه «کریمِ» تنها.

استاد شفیعی کدکنی نیز نوشته است: «میرک سینا گویا شخصی بوده است به هوشیاری و فصاحت معروف و این مسئله در شعر سوزنی سمرقندی هم انعکاس دارد» (1377: 388). آنگاه بیت دیگری از سوزنی را که نام میرک سینا در آن آمده ذکر کرده است. آن بیتی که در هجو حکیم جلال است و نام میرک سینا در تقابل با نام او آمده، این است:

غول بهجای تو هست میرک سینا

 

دیو بهجای تو هست لعبت خرخیز
                    (سوزنی سمرقندی، 1338: 55)

 

سوزنی در شعر دیگری که در تقاضای کارد برای تراشیدن قلم سروده است و در متن چاپی دیوان او نیست، باز از میرک سینا یادی کرده است:

قـلم مـدحنویسم چو تـراشـیده شـود

 

ننوسـیم بـه‌جز از مـدحـت دهـقان رئیـس

آن هنرمند رئیسی که وی از روی قیاس

 

هست چون میرک سینا به هنر اصل مغیس

میرک سینا مقلوب انیس است و کریم

 

نیست او میرک سینا و کریم است و انیس

(سوزنی سمرقندی، دیوان خطی، متعلق به کتابخانۀ استاد دهخدا: 64)

جاحظ نیز که از نویسندگان زبردست عرب است، بی‌نیاز از توصیف است.

از میان نسخه‌های استفاده‌شده، تنها «ل 1» صورت صحیح بیت را به این شکل آورده است:

آن احمقی که میرک سینا و جاحظند

 

اندر مقابل تو جحی و هبنّقه

سوزنی می‌گوید: تو (حکیم جلال) چنان احمق هستی که جحی و هبنّقه با همۀ شهرگی به حماقت در برابر تو مانند میرک سینا و جاحظ جلوه می‌کنند.

تا باز بروجود تو پرواز برگرفت

 

رفتی بفوطه رفت بکودار و کردره

این بیت از قصیده‌‌ای در مدح امام غاتفر است. اشکال مصراع اول آن است که «بر»، «و» و «جود» چنان نزدیک یکدیگر حروف‌چینی و چاپ شده‌‌اند که ممکن است در نگاه اول، «بَر» (حرف اضافه) و «وُجود» (اسم) تصور شوند؛ درحالی‌که «بِرّ»، «و» و «جود» (به معنی بخشش) صحیح است. مصراع دوم بسیار اشتباه دارد و تنها در نسخة «ظ» صورت صحیح آن ضبط شده که به این صورت است: «زُفتی به غوطه رفت به کردار کودره».

با دقت در نسخه‌‌های دیگر می‌توان دریافت که در هرکدام یک کلمه، غلط ضبط شده است. مثلاً در «ج 1» و «ل 2» «رفتی»، در نسخه‌های «ی»، «ج 1»، «ج 2»، «ح»، «ل 2» و «هـ»، «به کردار کردره» ضبط شده که بی‌تردید همه نادرست است. در «پ»، «به کوداز و کردره» و «ل 1» «به کردار و کودره» ثبت شده که در «پ»، کوداز بی‌معنی و «و» اضافه است. در «ل 1» نیز «و» زائد است؛ زیرا میان ادات تشبیه و مشبه‌به حرف عطف قرار نمی‌گیرد.

مصراع اول در نسخه‌‌های «پ» و «ل 1» به صورت «تا باز برِ وجود تو پرواز برگرفت» و در دیگر نسخه‌ها به شکل «تا باز باز جود تو پرواز در گرفت» آمده است.

صحیح‌ترین صورت این بیت، ترکیبی از «پ» و «ل 1» (مصراع اول) و «ظ» (مصراع دوم) است:

تا بازِ برِّ و جود تو پرواز برگرفت

 

زفتی به غوطه رفت به کردار کودره

دلایل انتخاب این صورت عبارت است از:

«برگرفتن» در اینجا به معنی «آغاز‌کردن» است. (دهخدا، 1373: ذیل برگرفتن). در فرهنگ‌ها «درگرفتن» نیز به معنی «شروع‌کردن» آمده ‌است؛ اما ضبط اقدم نسخ مطابق صورت برگزیده است.

«زُفتی» نیز از اسم و پسوند یای مصدرساز ساخته شده است. زُفت به معنی «بخیل و ممسک و لئیم» (تبریزی، 1361: ذیل زفت) و «زُفتی» به معنی بخل و امساک و لئامت است.

«غوطه» که به صورت غوته نیز آمده است (اسدی طوسی، 1319: ذیل غوطه؛ نخجوانی، 1341: ذیل غوطه؛ تبریزی، 1361: ذیل غوطه) به معنی «فروشدن به آب» (دهخدا، 1373: ذیل غوطه) است.

«کودره»، مرغِ آبی کوچک است که به نوشتۀ نخجوانی (1341: ذیل کودره) «در آب تیز نشیند» و به قول تبریزی (1361: ذیل کودره) «مکان در آب سازد». بنابراین معنی بیت اینچنین است: از وقتی بازِ (پرندۀ شکاری معروف) نیکی و بخشش تو پرواز آغاز کرد، بخل و فرومایگی (از بیم شکسته‌شدن در چنگال جود و بخشش) مانند مرغابی در آب فرو رفت.

 

نتیجهگیری

فرهنگ‌‌نویسان از قدیم به دیوان سوزنی سمرقندی توجه داشتند؛ زیرا این اثر دربردارندة واژه‌‌هایی از حوزۀ ماوراءالنهر و برخی لغات کم‌‌کاربرد عربی و ترکی است. وجود شواهد متعدد از شعر او دلیلی بر این سخن است. همین ناشناخته‌بودن این واژه‌‌ها، سبب شد تا کاتبان ناآشنا، واژه‌‌های متعددی را در دیوان او تصحیف و شعر او را تحریف کنند. ناصرالدین شاه‌‌حسینی دیوان سوزنی سمرقندی را منتشر کرد؛ اما نتوانست چاپ پیراسته‌ای از آن ارائه کند؛ زیرا نسخه‌‌ای متأخر را اساس قرار‌ داد و نسخه‌‌های دیگری که اکنون یافت شده‌‌اند، در اختیار نداشت؛ همچنین نسخه‌‌های استفاده‌شدة او تصحیف داشت. در متن چاپی، گاه نسخه‌بدل‌ها بر متن ترجیح دارند؛ به همین سبب و نیز غلط‌های چاپی متعدد و پیدا‌شدن نسخه‌‌های نسبتاً کامل از دیوان سوزنی که اشعار چاپ‌نشده‌‌ای از او را در بر دارد، ضرورت تصحیح دیوان او بیشتر احساس می‌شود. در این پژوهش، دوازده بیت سوزنی که در متن دیوان، مغلوط چاپ شده است، برپایة چند نسخۀ دربردارندة آن ابیات و فرهنگ‌های لغت، بررسی و تصحیح شد.

 
1- آزادیان، شهرام (1372). «قصائد چاپ‌نشده از سوزنی سمرقندی»، ناموارۀ دکتر محمود افشار، جلد هفتم، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 4153‑4127.
2- اسدی طوسی، ابومنصور علی بن احمد (1319). لغت فرس، به تصحیح و اهتمام عباس اقبال، تهران: مطبعۀ مجلس.
3- افشار، ایرج (1338). «یادداشت»، راهنمای کتاب، سال 2، شمارۀ 3، 562‑559.
4- انجو شیرازی، جمال‌الدین (1359). فرهنگ جهانگیری، به اهتمام رحیم عفیفی، مشهد: دانشگاه مشهد.
5- انوری، حسن (1381). فرهنگ بزرگ سخن، تهران: سخن.
6- بدر چاچی (1387). دیوان، مقدمه و تصحیح از علی‌محمد گیتی‌فروز، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
7- پارسا، سید احمد (1395). «اصلی‌ترین ویژگی‌های سبکی هجویات سوزنی سمرقندی»، آینۀ میراث، شمارۀ 58، 191‑173.
8- تبریزی، محمدحسین بن خلف (1361). برهان قاطع، تصحیح و حواشی از محمد معین، تهران: امیرکبیر.
9- حسندوست، محمد (1393). فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
10- درایتی، مصطفی (1389). فهرستوارۀ دستنوشتهای ایران (دنا)، ج 5، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
11- دهخدا، علی‌اکبر (1373). لغتنامه، به سرپرستی محمد معین و سید جعفر شهیدی، تهران: دانشگاه تهران.
12- رادویانی، محمد بن عمر (1382). ترجمان البلاغه، به اهتمام و تصحیح و حواشی و توضیحات احمد آتش و ترجمۀ مقدمه و توضحیات توفیق هـ. سبحانی و اسماعیل حاکمی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
13- رشید وطواط (1362). حدایق السحر فی دقایق الشعر، به تصحیح و اهتمام عباس اقبال، تهران: کتابخانۀ طهوری.
14- --------- (1376). لطایف الامثال و طرایف الاقوال، مقدمه و تصحیح و تعلیقات حبیبه دانش‌آموز، تهران: میراث مکتوب.
15- ریاحی، محمد‌امین (1370). کسایی مروزی: زندگی، اندیشه و شعر او، تهران: توس.
16- سنایی غزنوی، ابوالمجد مجدود بن آدم (1362). دیوان، تصحیح سید محمد‌تقی مدرس رضوی، تهران: کتابخانۀ سنایی.
17- سوزنی سمرقندی (1344). حکیم سوزنی سمرقندی، تصحیح ناصرالدین شاه‌حسینی، بی‌جا: بی‌نا.
18- ----------- (1338). دیوان، به اهتمام ناصرالدین شاه حسینی، تهران: امیرکبیر.
19- سیف فرغانی، ابوالمحامد محمد (1364). دیوان، با تصحیح و مقدمۀ ذبیح‌الله صفا، تهران: فردوس.
20- شفیعی کدکنی، محمدرضا (1377). «دربارۀ ترجمان البلاغه»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی مشهد، سال 31، شمارۀ سوم و چهارم، 396‑385.
21- عنصری بلخی (1363). دیوان، تصحیح سید محمد دبیرسیاقی، تهران: کتابخانۀ سنایی.
22- فرخی سیستانی، علی بن جولوغ (1363). دیوان، تصحیح سید محمد دبیرسیاقی، تهران: زوار.
23- فقیهی عراقی (1338). «چاپ دیوان حکیم سوزنی یا روش نوین مقدمه‌نویسی و تصحیح و انتشار کتب ادبی»، ارمغان، دورۀ 28، شمارۀ 8، 358‑354.
24- محجوب، محمدجعفر (1338)، «دیوان حکیم سوزنی سمرقندی»، راهنمای کتاب، سال 2، شمارۀ 3، 559‑550.
25- مدبّری، محمود (1370). شاعران بیدیوان در قرنهای 3-4-5 هجری، تهران: پانوس.
26- مسعود سعد سلمان (1390). دیوان، مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمد مهیار، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
27- معرفت، شهره (1396). «تصحیح ابیاتی از دیوان حکیم سوزنی سمرقندی و ضرورت تصحیح مجدد دیوان»، متن‌شناسی ادب فارسی، سال پنجاه‌و‌سوم، دورۀ جدید، سال نهم، شمارۀ 2، 134‑121.
28- ناصرخسرو (1364). دیوان، تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران: دانشگاه تهران.
29- نخجوانی، محمد بن هندوشاه (1341). صحاح الفرس، به اهتمام عبدالعلی طاعتی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
30- نظامی گنجوی (1315). هفت پیکر، حواشی و شرح لغات و ابیات و تصحیح وحید دستگردی، تهران: مطبعۀ ارمغان.