نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اراک، ایران
2 استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اراک، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The essential part and core of the predicate in Persian grammar is the verb, i.e. one of the pivots of stylistic analysis in the syntactic layer of language. This research analyses the role and stylistic function of verbs in Rubaiyat of Omar Khayyam. The questions that are going to be answered in this essay are, firstly, what are the pivotal characteristics of the verb in Rubaiyat of Omar Khayyam?, secondly, how is the frequency of the features of the verbs in Rubaiyat of Omar Khayyam?, thirdly, how the important characteristics of the verb is united with the style and content of Rubaiyat of Omar Khayyam? In the first place, in order to answer the research questions, the verbs in Rubaiyat of Omar Khayyam were extracted inductively. Then, the pivotal characteristics of the verbs were described in terms of grammar. Finally, the link between verbs and speculative style of Rubaiyat of Omar Khayyam was analyzed. The result of this study indicates that, in terms of time, the verbs in Rubaiyat of Omar Khayyam are attached to the present time, and they are in line with Khayyam who gains ground. In terms of the verb moods, in the first place, indicative mood is mainly to express the certainty of the message of the Rubaiyat and secondly, the imperative mood is to invite the addressee to live blissfully. In terms of the subject, mostly third person is used to attract the addressee to see the reality of essence and the surrounding world and referral to the external world. Most of the verbs are transitive and the collocation of the sentence structural components aims at a clear-cut and direct representation of the sentence message.
کلیدواژهها [English]
1ـ مقدمه
ابوالفتح (ابوحفص) عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری (439‑517 ق) از سخنوران ایران در نیمة دوم سدة پنجم و اوایل سدة ششم هجری است. از خیام اشعار اندکی به جای مانده است و در روزگار معاصر، در مقایسه با چهرة برجستة علمی او، به سیمای شاعری خیام بیشازپیش توجه میشود و دربارة آن پژوهش شده است. جایگاه علمی او در روزگارش به پایهای بود که او را در حکمت، پیرو ابوعلی سینا دانستهاند؛ همچنین در احکام نجوم، گفتارش را مسلم میدانستند و در اموری مانند ترتیب رصد و اصلاح تقویم به او مراجعه میکردند (صفا، 1369، ج 2: 527). خیام نیشابوری در تاریخ ادبیات فارسی در کنار سیمای فلسفی و ریاضی و نجومی، چهرهای ادبی و شاعری رباعیسراست و در این جایگاه، نام و آوازة جهانی دارد؛ البته در شمار و کیفیت رباعیات او میان پژوهشگران اختلافنظر بسیار است. محققان ازسویی شمار رباعیات خیام را بسیار اندک و در حدود 16، 66 تا 178 و البته گاهی حتی تا 3500 رباعی برآورد کردهاند (خیام، 1383: 9؛ صفا، 1369، ج 2: 529)؛ ازسوی دیگر برخی از ایشان دربارة مفاهیم و محتوای رباعیهای او آرای متضادی بیان کردهاند1 و خیام را در سیمای شاعریْ دهریمسلک، پوچگرا، لذتجوی و عشرتطلب تا صوفیمسلک و اهل عرفان معرفی کردهاند. به هر روی خیام نیشابوری با هر تعداد رباعی و با هر چهرهای که مجسم شود یکی از رباعیسرایان نامدار و صاحب سبک در تاریخ شعر فارسی است.
برخی سبک را به مفهوم گزینش هنرمند از قلمرو زبان و کاربرد مکرر انتخابها در موقعیتی خاص برای نمایش محتوایی ویژه برای رسیدن به فردیت معرفی کردهاند؛ برپایة این تعریف میتوان گفت خیام از انتخاب واژهها در محور جانشینی یا متداعی تا چینش عناصر زبانی در محور همنشینی یا جملهبندی، سبکی خاص برای انتقال اندیشة اصلی رباعیاتش دارد؛ بهگونهایکه رباعیات بسیار زیادی را باتکیهبر این ویژگیها میتوان رباعیات خیامی یا خیامانه نامید. بررسی کاربرد فعل در رباعیات خیام یکی از محورهایی است که در تحلیل سبک زبانی رباعیات خیام همسو با اندیشة خیامی است و نظر پژوهشگران را از چشمانداز سبک زبانی تأیید میکند.
فعل کلیدیترین عضو جمله است و مهمترین رکن گزاره در دستور زبان فارسی است که هستة بخش گزاره در جمله به شمار میرود. دربارة تعریف فعل و ویژگیهای آن بهطور گسترده در کتابهای دستور زبان فارسی بحث شده است. اختلافنظر دستورنویسان دربارة فعل برخاسته از دو نگرش است: برخی در تعریف فعل، ساختار صرفی آن را مبنا قرار دادهاند و گروهی به کاربرد نحوی آن پرداختهاند؛ این اختلافنظر زمانی بیشتر میشود که دستورنویسی سنتی و دستورنویسی زبانشناختی و جدید رودَررُوی هم قرار میگیرد. آنچه در این جستار مبنای پژوهش نگارندگان است تعریفی تلفیقی و متناسب با مباحث سبکشناختی در لایة نحوی زبان است.
در تعریف تلفیقی میتوان گفت فعل کلمهای است که انجام گرفتن کاری یا بودن و یا داشتن و یا پذیرفتن حالتی را در یکی از زمانهای گذشته، حال یا آینده میرساند و در جایگاه مسند مینشیند و یا مسند را به نهاد نسبت میدهد2 (احمدی گیوی، 1380: 56). فعل یکی از اقسام کلمه است و ویژگیهایی دارد که نمودار هویت آن کلمه است و آن را از سایر اقسام کلمه در دستور زبان فارسی متمایز میکند. در کتابهای دستور زبان فارسی، دربارة ویژگیهای فعل اختلافنظر وجود دارد؛ برای نمونه خانلری هشت ویژگی، وحیدیان کامیار و عمرانیزاده شش ویژگی، ماهوتیان ده معیار، احمدی گیوی پانزده نمایه، فرشیدورد شش ویژگی و... برای فعل برشمردهاند. سبب اختلافنظر در تعداد معیارهای ویژة فعل در دستور زبان فارسی متعدد است؛ یکی تلفیق برخی معیارها و ویژگیها با هم است؛ مثلاً تلفیق شخص و شمار با هم (فرشیدورد، 1382: 378) یا تلفیق تکواژ بُن با معیار زمان (وحیدیان کامیار و عمرانی، 1385: 33) یا ترکیب ویژگیهای شخص، شمار، زمان و مفهوم فعل در جایگاه یک ویژگی (احمدی گیوی، 1380: 57) و دیگری تفکیک یا تلفیق ویژگیهای صرفی و معنایی و کاربردی در زبان است؛ مانند داشتن فهرست باز، آمدن در پایان جمله، نگرفتن نشانة جمع و... (ماهوتیان، 1387: 129) یا گرفتن پیشواژک «می»، «همی»، «بـ»، «مـ» و «نـ» در جایگاه چهار ویژگی (احمدی گیوی، 1380: 58) که در دیگر منابع دستوری، یک معیار در نظر گرفته شده است. افزونبر اختلافنظر در توصیف ویژگیهای فعل در منابع دستوری در تعریف و توضیح برخی ویژگیهای دیگر فعل نیز اختلاف هست؛ مثلاً وجه فعل گاهی شش وجه (قریب و دیگران، 1371: 161)، گاهی چهار وجه (ناتل خانلری، 1359: 30‑32) و در بیشتر منابع به سه وجه محدود شده است.3 نویسندگان مقاله چهار ویژگی تعیینکننده در تحلیل محور نحوی سبک را برگزیرند که در بیشتر کتابهای دستوری، معیار است. این گزینش باتوجهبه اختلافنظر دستورنویسان دربارة معیارهای فعل و برتری برخی از ویژگیهای فعل در پیوندِ دستور زبان با محور نحوی سبکشناسی بوده است. درنتیجه با تکیه و تأکید بر معیارهای زمان، شخص، وجه و جهت، رباعیات خیام بررسی و تحلیل میشود.
نگارندگان برای پرهیز از تکرار گفتار پژوهشگران و ورود به عرصة اختلافنظر ایشان در کمیت و کیفیت رباعیات خیام، کتاب بررسی انتقادی رباعیات خیام (121 رباعی) را برای جامعة آماری برگزیدند و آن را مبنای ارجاع و استناد به کار بردند. این اثر به اهتمام آرتور کریستن سن (Arthur Christensen) تألیف و تصحیح و با ترجمة فریدون بدرهای منتشر شده است.
در این پژوهش برای دستیابی به پاسخ پرسشهای زیر، افعال رباعیهای خیام تحلیل میشود:
الف) شاخصههای کلیدی فعل در رباعیات عمر خیام کدام است؛
ب) بسامد ویژگیهای افعال رباعیات عمر خیام چگونه است؛
ج) همسویی و پیوند ویژگیهای افعال رباعیات با محور اندیشه و محتوای رباعیات چگونه است.
نگارندگان کوشیدهاند تا پلی میان مباحث دستور زبان فارسی دربارة فعل و تحلیل سبکشناختی فعل در محور نحوی سبک ایجاد کنند.
1ـ1 پیشینه پژوهش
پژوهش در حوزة دستورزبان فارسی به شیوة امروزی سابقهای یکصد و پنجاه ساله دارد و از زمان تألیف دستور سخن میرزا حبیب اصفهانی (1287 ق) تاکنون رو به رشد بوده است. کتابها و مقالات بسیاری در این زمینه در دسترس است. تحقیق دربارة دستور زبان فارسی به اندازهای رونق گرفته که کتابشناسی مستقلی دربارة این علم تدوین شده است.4 دربارة سبک و سبکشناسی نظم و نثر نیز آثاری به زبان فارسی تألیف و ترجمه شده است که بیشتر دربارة سبک دوره و یا مبانی نظری سبکشناسی است؛ از مهمترین آنها عبارت است از: سبکشناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی (1321‑1326) از محمدتقی ملکالشعراء بهار، سبک خراسانی در شعر فارسی (1345) از محمدجعفر محجوب، فن نثر (1366) از حسین خطیبی، کلیات سبکشناسی (1372) از سیروس شمیسا، سبکشناسی شعر پارسی از رودکی تا شاملو (1377) از محمد غلامرضایی و سبکشناسی: نظریهها، رویکردها و روشها (1391) از محمود فتوحی و... .
دربارة حکیم عمر خیام نیشابوری و تصحیح آثار، ترجمة احوال و رباعیات او، کتابها و مقالههای پرشماری به رشتة تحریر درآمده است که نام و نشان آنها در قالب کتابشناسی مستقلی منتشر شده است.5 با وجود منابع بسیار و در دسترس دربارة کلیدواژههای این پژوهش، نگارندگان نتوانستند به کتاب یا مقالهای دست یابند که بهطور عملی، افعال رباعیات خیام نیشابوری را در لایة نحوی سبک تحلیل کرده باشد.
2ـ بحث
بعد از آنکه ادوارد فیتز جرالد رباعیات خیام را اقتباس و بازآفرینی کرد، جهانیان به رباعیات این حکیم دانشمند توجه کردند و در روزگار معاصر، خیامپژوهی رونق بسزایی یافت. این پژوهشهای ادبی را در موضوعات متعددی میتوان طبقهبندی کرد؛ از آن جمله است: تحقیق در تاریخ احوال و آثار، تعداد، محتوا، ترجمه، تصحیح انتقادی و نقد رباعیات.
تحقیقاتی که به درونمایه و نقد محتوایی رباعیات خیام توجه دارد، گزارههایی انشایی است که هر پژوهشگری باتوجهبه شناختش از خیام بیان کرده است و در بیشتر اوقات نیز مخاطبان را اقناع میکند. در این مقاله تلاش شده است که نظریههای پژوهشگران از دریچة تحلیل ویژگیهای کلیدی افعال رباعیات خیام آزموده شود؛ به همین سبب افعال رباعیات به شیوة استقرایی استخراج و در چهار محور زمان، شخص، جهت و وجه تجزیه و تحلیل شده است.
2ـ1 زمان
مفهوم زمان در دستور زبان فارسی یکی از ویژگیهای اصلی فعل است که افعال به آن نامیده میشود؛ مانند حال اخباری، گذشته استمراری، آینده و... . این برداشت از زمان با معنای زمان تقویمی یا نجومی متفاوت است و نکتهای که دستورنویسان به آن تأکید دارند انطباقنداشتن یکبهیک مفهوم زمان تقویمی با زمان دستوری است. زمان نجومی مفهومی دقیق و مطلق و تغییرناپذیر است که مبدأ سنجش و اندازهگیری دارد؛ اما زمان دستوری مفهومی نسبی است که مبدأ سنجش آن، زمان حال (هنگام تکلم) است (شفایی، 1363: 75). برپایة یک تقسیمبندی کلی زمان افعالِ زبان فارسی به سه گونة گذشته و حال و آینده طبقهبندی میشود. فراوانی افعال برپایة زمان در رباعیات خیام چنین است: زمان حال با 89/77 درصد؛ زمان گذشته با 40/20 درصد؛ زمان آینده با 71/1 درصد.
نمودار شمارة 1: بسامد زمان افعال در رباعیات خیام
بنابر دادههای به دست آمده میتوان گفت خیام در بیان گزارههای متنی با استفاده از زمان حال از فاصلة خود با موضوع و محتوای رباعی بسیار کاسته است و به نوعی واقعگرایی و بیان موضوع از تجربة زیستی خود پرداخته است:
این قافلة عمر عجب میگذرد |
|
دریاب دمی که با طرب میگذرد |
ساقی غم فردای حریفان چه خوری |
|
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
|
در دم زیستن و غنیمتدانستن نقد حال، شُعار محوریِ دنیای شاعرانه در رباعیات خیامی است. شاعر گذر برقآسای عمر و مطمئننبودن به فردا و آینده را خود زیسته و به تجربه در جهان پیرامونش درک کرده است؛ بنابراین مخاطب را به بهرهگیری از لحظهلحظة عمر و لذت هستی فرامیخواند و او را هشیار میکند. این رخدادها تجربة پیشین شاعر و بیان آیندة قطعی آدمی است که در رباعیات با افعال زمان حال بیان شده است؛ زیرا «فعل مضارع ارتباط فوری و بیواسطه با واقعیت دارد و بیشتر از گذشته قطعیت دارد» (فتوحی، 1391: 291).
افعال گذشته در رباعیات خیام بیشتر از نوع ماضی ساده است که چندان از زمان حال دور نیست؛ اما چون فعل رخ داده و به فرجام رسیده است شاعر در جایگاه مقدمه و پیشدرآمد از آنها بهره میبرد و در مصرع آخر نتیجه میگیرد:
دی کوزهگری بدیدم اندر بازار |
|
بر تازه گلی لگد همیزد بسیار |
وان گل به زبان حال با او میگفت |
|
من همچو تو بودهام مرا نیکو دار
|
خیام گذشته را بازگشتناپذیر و از دست رفته میداند و به زمان آینده نیز اعتمادی ندارد؛ زیرا دور از دسترس و نسیه است؛ بنابراین چنین میگوید:
دریاب که از روح جدا خواهی رفت |
|
در پردة اسرار فنا خواهی رفت |
می نوش ندانی ز کجا آمدهای |
|
خوش باش ندانی که کجا خواهی رفت
|
بسامد کاربرد فعل زمان حال در رباعیات خیام، بیانگر دمغنیمتشماری و در لحظه خوشزیستن از دید شاعرانة اوست. زمان بازنماییشده و گزارششده در متن رباعیات خیام دو پاره است؛ یک بهرة آن رنجآور و زودگذر و کوتاه است که این بهره یا در زمان گذشته بوده و از دست رفته است و یا در زمان آیندة بیتضمین و نامعلومِ دور از دسترس قرار دارد؛ بهرة دیگر همین زمان حال و جاری است که برای از بین بردن رنج گذشته و ابهام آینده، نقد حال را سرخوشانه باید زیست.
2ـ2 شخص
موضوع دستوری شخص برای نشاندادن تمایز نقش شرکتکنندگان در یک گفتگوست و در زبان فارسی به اول شخص (گوینده)، دوم شخص (مخاطب) و سوم شخص (غایب) در شکل مفرد یا جمع طبقهبندی میشود. در رباعیات خیام سه ساخت مفرد فعل (5/87 درصد کل افعال) نسبتبه ساخت جمع کاربرد بیشتری دارد. کاربرد افعال با شخص مفرد، به نوعی گرایش به فردیت را در شخصیت شاعر نمایان میکند. خیام گویی صدایی منفرد و یگانه در برابر صدای جمعی و حاکمِ روزگار خویش است و به همین سبب هرجا از باوری جمعی سخن میگوید بیدرنگ نظر خود را بیان میکند و مخاطبش را به همراهی و همدلی با خود فرامیخواند:
گویند مرا که دوزخی باشد مست |
|
قولی است خلاف دل در آن نتوان بست |
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود |
|
فردا بینی بهشت را چون کف دست
|
درصد کاربرد اشخاص فعل در رباعیات خیام برپایة دادههای به دست آمده عبارت است از: اول شخص مفرد 56/10 درصد، دوم شخص مفرد 47/30 درصد، سوم شخص مفرد 44/46 درصد، اول شخص جمع 42/4 درصد، دوم شخص جمع 21/2 درصد، سوم شخص مفرد 19/3 درصد.
نمودار 2: بسامد شخص افعال در رباعیات خیام
خیام در کاربرد فعل اول شخص مفرد بیشتر، از تجربه و نگرش خود سخن گفته است که به نوعی حدیث نفس و بیان عاطفی (emotive function) است. در کاربرد فعل اول شخص جمع نیز دیدگاه خیام، دیگران را با خود همراه میکند:
گر آمدنم به من بدی نامدمی |
|
ور نیز شدن به من بدی کی شدمی |
||
به زان نبدی که اندرین کون و فساد |
|
نه آمدمی نه شدمی نه بدمی |
||
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم |
|
وین یکدمه عمر را غنیمت شمریم |
||
فردا که از این دیر کهن درگذریم |
|
با هفت هزار سالگان همسفریم
|
||
شاعر در استفاده از فعل دوم شخص درپی آن است که پس از مقدمهچینی، مخاطب را با خود همداستان کند؛ وی را برانگیزد و از نقش ترغیبی زبان (conative function) بهره گیرد:
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من |
|
وین حرف معمّا نه تو خوانی و نه من |
||
هست از پس پرده گفتگوی من و تو |
|
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من |
||
خواهی که اساس عمر محکم یابی |
|
یک چند به عالم دل بیغم یابی |
||
فارغ منشین ز خوردن باده دمی |
|
تا لذّت عمر خود دمادم یابی |
||
چون فوت شوم به باده شویید مرا |
|
تلقین ز شراب و جام گویید مرا |
||
خواهید به روز حشر یابید مرا |
|
در خاک در میکده جویید مرا
|
||
خیام در ساخت سوم شخص، خبری را بازمیگوید که گویی مخاطب از آن بیخبر است و یا به آن توجهی ندارد. در اینجا بیشتر به نقش ارجاعی زبان (referential function) گرایش دارد؛ در بخشهای بسیاری میتوان این کاربرد فعل را به فعل دوم شخص با نقش ترغیبی تأویل کرد:
بر چهرة گل نسیم نوروز خوش است |
|
در زیر چمن روی دلافروز خوش است |
از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست |
|
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
|
ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست |
|
بی بادة گلرنگ نمیشاید زیست |
این سبزه که امروز تماشاگه ماست |
|
تا سبزة خاک ما تماشاگه کیست |
شاعر با کاربرد افعال سوم شخص مفرد، خبری دربارة فصل بهار و سرسبزی طبیعت میدهد و به مخاطب هشدار میدهد که پیش از درگذشتن و خاکشدن از این زمان بهره گیرد. خیام گیرندة پیام رباعی را با فعل غیرشخصی ـ نمیشاید زیست (بی می عمر را سپری مکن) ـ به باده دعوت میکند.
2ـ3 جهت
در جملههای عادی زبان، وجود دو عضو برای شکلگیری یک جملة کامل دو جزئی (کوتاهترین شکل جمله) لازم است. این نوع جملهها فعل ناگذر دارد؛ یعنی فعل جمله تنها به نهاد نیازمند است و عمل فعل در نهاد متوقف میشود؛ اما در جملههای بیش از دو جزء، فعل افزونبر نهاد به واحد زبانی ضروری دیگری هم نیاز دارد تا خبری کامل و بدون ابهام ارائه شود؛ این افعال گذرا نامیده میشود. ازنظر سبکی، ارجاع فعل به نهاد کنشپذیر به صدای دستوری منفعل خواهد شد و فراوانی افعال گذرا و ارجاعشده به نهاد کنشگر صدای دستوری متن را فعال و آن را پویا میکند. در افعال رباعیات خیام، 58/79 درصد افعال گذرا، 15/20 درصد افعال، ناگذر است و در میان افعال گذرا بسامد گذرا به مفعول 05/40 درصد، گذرا به مسند 89/34 درصد و گذرا به متمم 91/4 درصد است.
نمودار 3: بسامد گذر افعال در رباعیات خیام
در رباعیات خیام ساختار متعارف فعل مجهول وجود ندارد؛ تنها در پنج شاهد فعل رباعی ازنظر دستوری معلوم است؛ ولی چون نهاد کنشگر آن آشکار نیست، شبهمجهول شده است:
گویند بهشت و حور عین خواهد بود |
|
آنجا می و شیر و انگبین خواهد بود |
پس بی می و معشوق نباید بودن |
|
چون عاقبت کار همین خواهد بود
|
در رباعیات خیام همة فعلها معلوم و عمل فعل به نهاد نسبت داده شده است؛ یعنی شاعر از جایگاه اطلاع و مسلمانگاشتن محتوای پیام با مخاطب سخن میگوید:
ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست |
|
بی بادة گلرنگ نمیشاید زیست |
این سبزه خود امروز تماشاگه ماست |
|
تا سبزة خاک ما تماشاگه کیست
|
خیام در رباعیات شگردی برای فعالکردن صدای متن به کار برده است؛ درواقع او برای مقدمة سخن، از صدای منفعل برای توصیف وضعیت موجود در قالب جملههای اسنادی بهره میبرد و برای نتیجه و پیام اصلی رباعی از کاربرد افعال وجه امری استفاده میکند؛ یعنی عبور از پل انفعال و انگیزش مخاطب به کنش:
نیکی و بدی که در نهاد بشر است |
|
شادی و غمی که در قضا و قدر است |
||
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل |
|
چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است |
||
با باده نشین که ملک محمود این است |
|
|||
|
وز چنگ شنو که لحن داود این است |
|||
از نامده و رفته دگر یاد مکن |
|
|||
|
خوش باش که از وجود مقصود این است
|
|||
شگرد دیگری که برای نشاندادن صدای فعال متن رباعیات میتوان دریافت، کاربرد بیشتر افعال گذراست که شاعر با فعل اول شخص گزارش میکند و همة اجزای جمله را بدون حذف و بهجا به کار میبرد:
در کارگه کوزهگری کردم رای |
|
در پایة چرخ دیدم استاد بهپای |
میکرد دلیر کوزه را دسته و سر |
|
از کلّة پادشاه و از پای گدای
|
در میان پیامهای رباعیات خیام که پژوهشگران طبقهبندی کردهاند ـ مانند دغدغة زمان و گذر توأم با رنج آن، رازناکی آفرینش و پرسش از مبدأ و معاد، پوچی زیستن در دنیا و رفتن بیبازگشت، سرخوشانه زیستن در زمان حال و فارغنشستن از رنج گذشته و امید آینده (دشتی، 1356: 301‑379؛ شمیسا، 1363: 151‑156؛ تسلیمی، 1391: 70) ـ به نظر میرسد ویژگی اصلی محتوایی در دنیای شاعرانة رباعیات خیام، زمان و عمر آدمی و شیوة گذران آن است که شاعر با صدای دستوری فعال، مخاطبان را به بادهنوشی و دمغنیمتشماری و خوشباشی فراخوانده است.
2ـ4 وجه
یکی از ویژگیهای فعل در زبان فارسی وجه است. تعریف وجه در منابع دستور زبان فارسی بسیار به هم نزدیک و همسان است؛ اما دربارة انواع آن در کتابهای دستور اختلافنظر وجود دارد. در تعریف آن نوشتهاند: وجه یکی از صورتهای فعل است که با آن نظر گویندة جمله دربارة قطعیبودن یا احتمالیبودن یا امریبودن فعل بیان میشود (طباطبایی، 1395: 573). به دیگر سخن وجه نشانگر دیدگاه شاعر یا نویسنده و شیوة نگرش او دربارة گزارههایی است که بیان میکند. با وجه میتوان به موضعگیری و شیوة تلقی و پایبندی سخنور در زمینة آنچه روایت میشود، پی برد. گاهی گوینده ناظر بیطرف رخداد است و رخدادها را گزارش میکند؛ اما زمانی نسبتبه حادثه و ماجرایی که روی داده است یا خواهد داد، موضعگیری میکند.
وجه در یک گفتگو و گفتمان، روابط میان سخنور و مخاطب را نمایان میکند و نقش بسزایی در القای معنای بینافردی و تعامل اجتماعی میان طرفین ارتباط دارد؛ همچنین راهی برای ورود به فضای جهانبینی و دنیای ذهنی گوینده باز کند (فتوحی، 1391: 285‑286)
در منابع دستور زبان فارسی و سبکشناسی از وجه و تعداد و کاربرد آن در زبان و متون ادبی سخن گفته شده است.6 بیشترِ منابع دستوری در کنار تعریف وجه، دربارة سه گونه وجه در افعال زبان فارسی اتفاق نظر دارند: وجه اخباری، وجه التزامی، وجه امری.
فراوانی وجوه سهگانة فعل در رباعیات خیام برپایة نمودار زیر بهترتیب چنین است: وجه اخباری 53/69 درصد، وجه امری 29/26 درصد، وجه التزامی 18/4 درصد.
نمودار 4: بسامد وجه افعال در رباعیات خیام
پرکاربردترین وجه فعل در رباعیات خیام وجه اخباری است؛ شاعر با کاربرد این وجهِ فعل قطعیبودن وقوع فعل را به شکل مثبت یا منفی در یکی از سه زمان گذشته و حال و یا آینده بیان میکند:
بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی |
|
سرمست بدم که کردم این اوباشی |
||
با من به زبان حال میگفت سبو |
|
من چون تو بدم تو نیز چون من باشی |
||
در پردة اسرار کسی را ره نیست |
|
زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست |
||
جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست |
|
می خور که چنین فسانهها کوته نیست |
||
امشب پی جام یک منی خواهم کرد |
|
خود را به دو رطل می غنی خواهم کرد |
||
اول سه طلاق عقل و دین خواهم داد |
|
پس دختر رز را به زنی خواهم کرد
|
||
خیام با کاربرد وجه اخباری، درپی آن است تا در نگاه نخست نشان دهد که او گزارشگر است (شفایی، 1363: 77) و در بیان خبر و رخداد بیانشده در متن رباعی جهتگیری از پیش تعیینشده ندارد و به نوعی در میان امر و التزام، نگرشی خنثی برگزیده است؛ اما ازسوی دیگر نشان میدهد که آنچه گزارش میشود از دید گوینده و شاعر، قطعی و مسلم است و همین موضوع، مخاطب را به همسویی و همدلی با شاعر فرامیخواند؛ زیرا این اخبار در رباعیات او بیشتر با فعل زمان حال گزارش شده است؛ یعنی زمانی که شاعر و مخاطب در آن به سر میبرند و لحظة گفتگوست.
دومین وجه فعلِ پرکاربرد در رباعیات خیام، وجه امری است. در وجه امری شاعر جهتگیری و موضع خود را مشخص میکند و این جهتگیری طیفی از امر ـ امر از بالا به پایین مانند سفارش، توصیه، دستور و... یا امر از پایین به بالا مانند درخواست، خواهش، دعا و... ـ را در بر میگیرد. در رباعیات خیام بخش بیشترِ وجه امری، خطاب به مخاطب مفردی است که مخاطب نوعی به شمار میرود و در نُه مورد خطاب به مخاطب جمعی است:
سنّت مکن و فریضهها را بگذار |
|
وین لقمه که داری ز کسان بازمدار |
غیبت مکن و دل کسی را مازار |
|
در عهدة آن جهان منم باده بیار |
زنهار مرا ز جام می قوت کنید |
|
وین چهرة کهربا چو یاقوت کنید |
چون درگذرم به می بشویید مرا |
|
وز چوب رزم تختة تابوت کنید
|
به نظر میرسد خیام در کاربست وجه امری در خطاب به مخاطب جمع، به امرِ از پایین به بالا و حالت درخواست و خواهش از ایشان توجه دارد؛ زیرا موضوع سخن متعلق به زمانی است که شاعر در جایگاه قدرت پایینتری نسبتبه مخاطبان قرار گرفته است و در قالب گفتاریِ خواهش و وصیت، از ایشان طلب وقوع فعلی میکند؛ اما در خطاب به مخاطب مفرد، شاعر بر این باور است که گیرندة پیام او غافل و نادان است یا تجاهل میکند؛ در این صورت بیشتر، طیف امر و فرمانِ از بالا به پایین دریافت میشود:
از آمدن بهار و از رفتن دی |
|
اوراق وجود ما همیگردد طی |
می خور، مخور اندوه که گفته است حکیم |
|
غمهای جهان چو زهر و تریاکش می
|
کمکاربردترین وجه در رباعیات خیام، وجه التزامی است که برای بیان آرزو، امکان، الزام، شرط و تردید و معانیِ همانند آن به کار میرود. خیام در فضای بازنماییشده در رباعیات، وضعیت موجود هستی را از چشمانداز خود شناخته و راه زیست و بودن خود را در این هستی تثبیت کرده است؛ آنچه در این دنیای شاعرانة رباعیات گزارش شده کمتر به التزام و مفاهیم پیوسته به آن مانند شرط، آرزو، تردید و... نزدیک شده است:
گر دست دهد ز مغز گندم نانی |
|
از می کدوی ز گوسفندی رانی |
||
وانگه من و تو نشسته در ویرانی |
|
عیشی بود آن نه حدّ هر سلطانی |
||
ای کاش که جای آرمیدن بودی |
|
یا این ره دور را رسیدن بودی |
||
کاش از پی صدهزار سال از دل خاک |
|
چون سبزه امید بردمیدن بودی
|
||
بررسی رباعیهای خیام نشان میدهد که او در بیان گزارهها و گفتههای خود، قطعیت و مسلمبودن نظرش را باور دارد و آنها را با وجه اخباری بیان میکند؛ خیام در گام بعدی میکوشد تا آگاهی و اطلاع قطعی خود را با مخاطب در میان نهد و او را مجاب کند تا با شاعر همراه شود. او برای این منظور از کاربردهای گوناگون وجه امری بهره برده است و سرانجام چون در نقدِ حال زیستن را مباین با آرزوی آینده یا حسرت گذشته میدانسته، کمتر به آرزو و شرط و تردید و نظایر آن گرایش داشته است.
3ـ نتیجهگیری
آرا و نظریههای مختلف و گاه متناقض پژوهشگران دربارة سیمای شاعرانة خیام نیشابوری در کنار چهرة ماندگار علمی او یکی از زمینههای پژوهش ادبی در روزگار معاصر را فراهم کرده است. نویسندگان در این گفتار کوشیدند با بررسی دستوری ـ سبکیِ فعل در جایگاه یکی از محورهای مطالعة زبان شعری، رباعیات خیام را تحلیل کنند؛ درنتیجه نتایج زیر به دست آمد:
ـ یکی از موضوعات محوری شعر خیام غنیمتشمردن نقد وقت و سرخوشانه در دم زیستن است. خیام برای بیان این گزاره از افعال زمان حال بهره برده است که فاصلهای میان گوینده و مخاطب در آن نیست؛ قطعیت بیشتری دارد و به واقعگرایی نزدیک است. اندیشة خیامی بر آن است که گذشته از دست رفته و بازگشتناپذیر است؛ آینده نیز دور از دسترس و نامطمئن است؛ پس بهترین راه، دریافتن زمان حال و گفتن و زیستن در همین زمان است.
ـ در رباعیات خیام بسامد افعال مفرد ازنظر شخص، بسیار درخور توجه است و این کاربرد، القای فردیت میکند. شاعر با مردم زمانه همسو و همراه نیست و از «منِ فردی» سخن میگوید؛ اما این من و اندیشه، منِ نوعی بشر است. از میان افعال مفرد، شاعر از فعل سوم شخص مفرد برای بیان یک تصویر یا گزارة موجود در جهان در جایگاه مقدمه بهره میگیرد و بدون درنگ با استفاده از فعل دوم شخص مفرد، گیرندة پیام را مخاطب قرار میدهد و به انجام کنش ترغیب میکند.
ـ افعال در رباعیات خیام بیشتر گذرا و معلوم است. اجزای جمله با ساختاری منطقی و متعارف در محور همنشینی کنار هم قرار دارد. تنها پنج ساختار شبهمجهول وجود دارد. شاعر از مسلمبودن خبرهای متن با مخاطب سخن میگوید و درپی آگاهانیدن و ترغیب اوست. صدای دستوری فعال در متن غلبه دارد و صداهای منفعل در مصراعهای مقدمة رباعیات برای حرکت و خیزش در مصراع ضربه است.
ـ دیدگاه خیامی از وقوع یا وقوعناپذیری خبری که میدهد مطمئن است و به همین سبب از افعال با وجه اخباری بیشتر بهره میبرد؛ یعنی او گزارشگر است و در ابلاغ پیام به جهانبینی و جهتگیری از پیش تعیینشده پایبند نیست. شاعر بعد از جلب توجه مخاطب به اصل پیام، با وجه امری راهکار پیشنهادی خود را به مخاطب نوعی عرضه میکند که بیشتر، امر از بالا به پایین است و جنبة توصیه و فرمان دارد. کمکاربردترین وجه در رباعیات خیام وجه التزامی است. شاعر در حال زیستن را مباین با آرزوی آینده یا حسرت گذشته میداند و به همین سبب کمتر به آرزو، شرط، تردید و مانند آن گرایش دارد.
پینوشتها
1. برای آگاهی از آرای پژوهشگران ایرانی و انیرانی دربارة اندیشه و محتوای رباعیات خیام نک: ترانههای خیام (خیام نیشابوری، 1383: 13‑64).
2. برای دیدن تعریفهای دیگر دستورنویسان از فعل نک: دستور تاریخی فعل (احمدی گیوی، 1380: 55‑56).
3. برای نمونه دربارة اختلافنظر در معیار تعداد وجه فعل نک: بررسی مقایسهای شش اثر دستور زبان فارسی (ایمانی و خسروی، 1395: 137‑142).
4. برای پرهیز از طولانیشدن گفتار نک: کتابشناسی دستور زبان فارسی (افشار، 1333، 19‑44)؛ کتابشناسی دستور زبان فارسی (مهیار، 1381).
5. برای آگاهی بیشتر نک: کتابشناسی عمر خیام (انگورانی و انگورانی، 1381).
6. برای آگاهی از تعریف، انواع و کاربرد وجه در منابع دستور زبان و سبکشناسی نک: فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی (طباطبایی، 1395: 573‑579)؛ سبکشناسی: نظریهها، رویکردها و روشها (فتوحی، 1391: 284‑289).