نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه ولی عصر (عج)، رفسنجان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Abstract
One of the most important Persian biographical works is Shu'ayyah Biography of Mohammad Hossein Sha'a Shirazi (Shua'a al-Mulk) which is written in Qajar dynasty in Shiraz in 1942. Shuayyah Biography includes biography and sample poems of 150 poets that the author has seen or heard them from 1941 to 1951. This biographical work was edited and revised by Mahmoud Tavousi, and was published by the Persian Foundation in 2001. The question of the present article is to what extent the correction of this biographical work is scientific, critical, and valid? Investigations show that the edited and revised text of Shu'ayyah Biography is full of errors. Three major reasons can be made to correct the mistakes in the revised text: choosing a wrong method, ethical correction, and bad reading. Contrary to the general correction principle, the editor is confined to a handwritten version of the Faculty of Literature of University of Tehran, which is late, and ignored the handwritten version of the Malek National Library, which is a more appropriate measure. Due to the fact that Shu'ayyah Biography is the most important work of Shua'a al-Mulk and has significant historical, social, and linguistic advantages, criticism needs to be made and its edited text should be available to the scholars and enthusiasts of the ancient Persian language.
Introduction
There are several notes written in the Qajar era in Shiraz, the most important of which are Mir’at al-Fasahah, Dar al-Alam of Shiraz Ontology, and the multiple ontology of Muhammad Hossein Shua’ (Shua'a al-Mulk). Mohammad Hossein Shua'i (1250-1322 AH) is one of the most famous poets of this era who authored biographies including Shakaristan Parsi, Ash’a al-Shua’ie, and Shua’ia Ontology which are historically and socially important. From a literary point of view, the significance of this ontology is to include biographies and examples of poets not mentioned elsewhere. Its linguistic significance is that some of the local words of Shirazi dialect or other dialects in Fars province have been recorded, such as the word ‘Khin’, meaning "blood" in the present Luri dialect in Fars. It also reflects the social situation of Shiraz in the Qajar era more or less.
To date, the Shu'ayyah Ontology has been edited and published only once. Mahmoud Tavousi edited this work and published it in 2001 by the Persian Studies Foundation. There are slips in Tavousi’s edition, so that in some cases it is not possible to understand the meaning of many of the verses. In this study, we examined the reasons for the errors and misunderstandings of this text and some of its verses.
Material & Methods
In recovering the correct face of some incorrect words in the text of Shu'ayyah Ontology edited by Tavousi, another manuscript of this work, kept at the National Library of Tehran with No. 3839, has been overlooked. Therefore, our research method in this paper was to compare the printed texts of Shu'ayyah Ontology edited by Tavousi with the same manuscripts in the existing manuscripts of this work, preserved in the Library of the Faculty of Literature of Tehran University with No. 305 and National Library of Tehran with No. 3839.
Discussion of Result & Conclusion
From the comparison of the printed text of Shu'ayyah Ontology to Tavousi’s edition with the manuscript, we conclude that the three factors caused much lucidity in the printed text. The first factor is related to the methodology of the text correction technique.
In contrast to the general rule of thumb, only one manuscript, the manuscript of the Faculty of Literature of the University of Tehran, was available. He has recorded them correctly. Another contributor to the misalignment of the printed text was the misinterpretation of the listener, many words in the manuscript used by the editor were properly recorded but the editor misread them. The third unintelligible factor in some of the texts of the printed text was the editor’s moral editions.
The editor deliberately has altered some of the vulgar words without any reference, for example, in the personal parody of Christ, but the correction has changed the word to ‘Soul’ without a hint. Data and bits make sense. The result of the argument is that, due to the inaccuracy of many of the passages, it is necessary this biography to be re-edited and published using the manuscript of the Malek National Library.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
در دورة قاجار، تذکرههای متعددی در شیراز نوشته شد که مشهورترین آنها عبارت است از: مرآتالفصاحه، تذکرة شعرای دارالعلم شیراز، مجمعالفصحا و تذکرههای چندگانة محمدحسین شعاع.
محمدحسین شعاع (1250‑1322 ش) ملقّب به شعاعالملک، نویسنده و شاعر دورة قاجار است که از او چندین تذکره به یادگار مانده است: تذکرة شکرستان پارس، تذکرة شعاعیه و اشعة شعاعیه؛ بهجز اینها، بنابر تحقیق عبدالرسول فروتن، شعاع تذکرههای دیگری موسوم به «تذکرة شعراء و رسالة شعشعه به همراه ترجمة احوال و اشعار سه شاعر» نیز دارد (فروتن، 1392: 68).
در میان تذکرههای چاپشدة شعاعالملک، تذکرة شعاعیه مهمترین و مفصلترین آنهاست؛ اشعة شعاعیه خلاصهای از تذکرة شعاعیه است و شکرستان پارس نیز ناقص است؛ زیرا فقط نیمة نخست آن باقی مانده و از نیمة دوم آن تا امروز نسخهای به دست نیامده است؛ در همان نیمة نخست که عبدالرسول فروتن آن را به چاپ رساند، نام بسیاری از شاعران و نمونة اشعار آنها که در تذکرة شعاعیه دیده میشود، نیامده است. تذکرة شعاعیه دربردارندة شرححال و منتخب اشعار صد و پنج نفر از شاعرانی است که مؤلف در فاصلة زمانی 1320‑1300 هجری آنها را دیده یا از زبانشان شعری شنیده است. این اثر ازنظر زبانی، ادبی، تاریخی و اجتماعی اهمیت دارد.
اهمیت زبانی این تذکره در آن است که واژههای محلی شیرازی، در آن کمابیش بازتاب یافته است؛ واژههایی مانند ملکی، بُلیت، پتی، کل فتی در ابیات زیر:
ملکیاش پاره شده از پس و پیش |
|
بس که آن ماه لقا خوش روش است
|
مَلِکی، به فتح اول و کسر دوم، پایافزاری مانند گیوه است که در کازرون و اصطهبانات و آباده ساخته و دوخته میشود (بهروزی، 1348: 578).
پلید و احمق و بُله و بُلیت و کودن و خر |
|
سفیه و عامی و اعمی و جاهل و نادان
|
بُلیت که در نسخة چاپی تذکرة شعاعیه، بهاشتباه بهصورت «پلشت» ضبط شده، به معنی آدم احمق و بیشعور است (بهروزی، 1348: 76).
ای مه برون میا که سر من پتی شده |
|
موی سرم چو موی رُم کل فتی شده
|
این بیت که مطلع قطعهای از خبّاز شیرازی است، در کتاب دانشمندان و سخنسرایان فارس از تذکرة شعاعیه نقل شده است؛ مؤلّف کتاب در پاورقی، معنی واژههای پتی، رُم و کل فتی را بهترتیب برهنه، موی ازار و کربلایی فتحالله، نام یکی از مجانین شیراز، ضبط کرده است (رکنزادة آدمیت، 1388، ج 2: 420). در نسخة چاپی تذکره «رم و کل فتی» بهسبب رعایت نکات اخلاقی حذف و بهجای آن سه نقطه گذاشته شده است.
سرایدار لُر باغچه دوید هراسان |
|
ندا کشید که یاران برون جکید که خین شد
|
خین در تداول اقوام لُر استان فارس، تلفظی از خون است و جکیدن به معنی «جَستن» است.
لهجة شیرازی نیز در غزلی به مطلع زیر گوشنوازی میکند:
وه که از طلعتِ چون ماهِ یهودی پسرو |
|
دل و دین برده ز من آن ز خدا بیخبرو
|
بهجز فواید زبانی، تذکرة شعاعیه ارزش و اهمیت ادبی نیز دارد. ارزش ادبی تذکرة شعاعیه آن است که مانند تذکرهای از تذکرههای فارسی، واسطهای بین متون پیشاتذکرهای و متون تاریخ ادبیات فارسی است. جایگاه تذکرهها در سیری که به نوشتن تاریخ ادبیات فارسی میانجامد، در تمثیلی که سید مهدی زرقانی آورده در جایگاه و نقش پدری است. نوشتارهای پیشاتذکرهای نقش جدّ و تاریخ ادبیاتها نقش فرزند دارند (رک: زرقانی، 1388: 51)؛ بنابراین در نگارش تاریخ کامل و جامع ادبیات فارسی که هم شرح حال شاعران بزرگ و جریانساز ـ به تعبیر زرقانی، شاعران قلّه نشین ـ و هم ترجمه و نمونة اشعار شاعران طراز دوم و سوم یا شاعران کوهپایهها و دامنهها را در بر میگیرد، تذکرة شعاعیه نقش نسبتاً مهمی را بر عهده دارد.
در تذکرة شعاعیه که تذکرهای محلّی و عصری است، شرح حال و نمونه اشعار گویندگانی دیده میشود که در جایی دیگر ضبط نشده است؛ چنانکه مصحّح این تذکره مینویسد: «شعاع شرح حال و نمونه آثار جمعی را در کتاب ارجمند خود آورده که نام آنان را تنها در این تذکره میبینیم و در دیگر نوشتههای بازماندة دیگران هیچ یادی از آنان نشده است» (شعاع، 1380: 8).
افزونبر این، دربارة شاعرانی که ترجمه و نمونة شعرشان بین این تذکره و تذکرههای دیگر مشترک است، طول و تفصیلی که در تذکرة شعاعیه است، در تذکرههای دیگر نیست و این باعث شده است تذکرة شعاعیه بهمثابة تذکرة مرجع درآید؛ مثلاً شرح حال و نمونه شعر صفای شیرازی در مرآتالفصاحه، تذکرة شعرای دارالعلم شیراز، آثار عجم و تذکرة شعاعیه آمده است. در مرآتالفصاحه فقط نیمسطر در شرححال او آمده است: «اسمش میرزا علیاکبر و شغلش صحافی میباشد» (داور، 1371: 355) و تنها یک غزل پنج بیتی از اشعارش انتخاب و نقل شده است. در تذکرة شعرای دارالعلم نیز ترجمه و نمونة شعر صفا در یک سطر و سه بیت خلاصه شده است (فرصتالدوله، 1375: 221). در آثار عجم شرح حال و نمونه شعر این شاعر در دو سطر و در دو بیت آمده است (رک: همان، 1377: 561)؛ اما در تذکرة شعاعیه افزونبر مطالب تذکرههای نامبرده، به هجوهای میان صفا و محمدابراهیم زردوز، اشاره و چهار غزل و دو رباعی از صفا نقل شده است. این طول و تفصیل باعث شده است در تذکرههای بعدی، به تذکرة شعاعیه ارجاع داده شود؛ چنانکه در کتاب دانشمندان و سخنسرایان فارس (رکنزاده آدمیت، 1339، ج 3: 457) در شرح حال و نمونه اشعار صفا، مطالب و نمونه اشعار تذکرة شعاعیه نقل شده است.
از دیگر فواید ادبی تذکرة شعاعیه، نقدهای کلی مؤلف بر شعر بعضی از شاعران است که چهبسا در بررسی روند و کیفیّت نقد ادبی در شیراز در دورة قاجار مفید خواهد بود؛ مثلاً مؤلف تذکره در نقد شعر خائف مینویسد: «شعرش نهچندان خوب است و نه بهغایت بد، نه پیش خواص قبول و نه نزد عوام ردّ» (شعاع، 1380: 112).
مثال دیگر، شرح حال رضوانی شیرازی است که مؤلّفِ تذکره در ترجمة او مینویسد: «... گروهی در شعر سارقش خوانند و جماعتی طبعش را روشنتر از صبح صادق خوانند»؛ سپس سه بیت از غزلی به مطلعِ:
روزهدار استم و افطارم از آن لعل لب است |
|
زانکه افطار رطب در رمضان مستحب است |
از او نقل میکند (همان: 199) که گویا از این شاعر نیست و گویندة آنْ شاطر عباس صبوحی است که بیت مطلع در دیوانش به صورت زیر آمده است:
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است |
|
آری افطار رطب در رمضان مستحب است
|
در هر دو دستنویسِ تذکره بهجای لعل لب، شهد لب ضبط شده است که مناسبتر مینماید. نقدهای شعاعالملک بر شعر بعضی از شاعران فارس در دورة قاجار و همچنین نوع گزینشهای او از اشعار شاعران این دوره، نشاندهندة ذوق زیباییشناسی حاکم بر این دوره است. فتوحی در حکمی کلی مینویسد: «قضاوت و داوری معاصران دربارة همدیگر و نوع گزینش هر دوره، میتواند نمایندة مقبولیت هنرمندان و آثارشان ... و بازتابی از روح عصر و ذوقِ زیباییشناسی آن دوره باشد» (فتوحی، 1387: 185).
بهجز فواید زبانی و ادبی، از چشمانداز تاریخی و اجتماعی نیز این تذکره خالی از فواید نیست. هجویات درخور توجه این کتاب نشاندهندة اوضاع اجتماعی شیراز عصر قاجاری است که در قسمت تصحیح اخلاقی این جستار بهاختصار بدان میپردازیم.
تذکرة شعاعیه تا امروز فقط یکبار به چاپ رسیده است. محمود طاووسی این اثر را در سال 1380 تصحیح و بنیاد فارسشناسی آن را منتشر کرد. متن مصحَّح کاووسی به لغزشها و کاستیهای بسیاری آلوده شده است. با وجود این، متأسفانه هیچگونه نقدی بر این تذکرة ارجمند نگاشته نشده است. این اثر محل مراجعة پارهای از محقّقان ادبی، اجتماعی و تاریخی خواهد بود و به همین سبب چاپ متن مصحَّح و منقّح آن ضروری است. این بایستگی نگارنده را برانگیخت که ذیل عنوانهای «لغزشهای روششناختی»، «تصحیح اخلاقی» و «بدخوانی مصحِّح» برخی از لغزشهای چاپ نخست این کتاب را نشان دهد؛ به این امید که چاپ دوم آن پیراسته و منقّح باشد. البته قبل از هرچیز بایسته است از هنرهای این تصحیح نیز سخن گفته شود. مصحِّح محترم در پایان ترجمه و نمونة اشعار از هر شاعری، بخشی با عنوان «منابع و مآخذ» افزوده که راهنمای ارزندهای برای پژوهندگان تاریخ ادبی فارس و ادبیات فارسی است. نیز مصحِّح در مواردی، تصحیح قیاسی کرده است که با ضبط نسخة کتابخانة ملک یکسان است؛ مانند این بیت:
بهای بوسهات جان است و از ما نقد خواهی |
|
مگر جان را بهپیش دل در این سودا خجل خواهی
|
که در دستنویس دانشکدة ادبیات، بهجای «بهای بوسهات جان است»، «بهای بوسهات آب حیات است» آمده است؛ اما مصحِّح با تصحیح قیاسی، آن را بهصورتی درآورده است که در نسخة چاپی دیده میشود و تصحیح او درست و مطابق با ضبط نسخة کتابخانه ملک است. نمونة دیگر از تصحیحات قیاسی مصحّحْ تصحیحِ «نه زنم» به «بزنم» در بیت زیر است:
مرا که دستخوش نفس و پای بست تنم |
|
روا نباشد اگر لاف معرفت بزنم
|
تصحیح قیاسی مصحّح، مطابق با ضبط نسخة کتابخانة ملک است. این بیت که مطلع غزلی است، در تذکرة شکرستان پارس نیز نقل شده است. ضبط تذکرة شکرستان نیز «بزنم» است (همان، 1394: 747).
پیشینة پژوهش
تا امروز هیچ نقد و بررسی مستقلی دربارة تصحیح تذکرة شعاعیه نوشته نشده است؛ اما بخشی از یک مقاله بهاختصار به یکی از لغزشهای مصحِّح اختصاص یافته است. عبدالرسول فروتن، مصحّح تذکرة شکرستان پارس، مقالهای با عنوان «نقد چاپ چند تذکره» دارد که در بخشی از آن به نقد تصحیح تذکرة شعاعیه پرداخته است. او در این مقاله، این سخن محمود طاووسی را که «شعاع شیرازی بهجز دیوان شعر، سه کتاب نیز فراهم آورده که هر سه تذکره میباشد، نخستین آنها تذکرة شکرستان فارس است ... . دوم تذکرة اشعه شعاعیه میباشد ... . سوم تذکرة شعاعیه» به نقد میکشد و مینویسد: «از وی [محمدحسین شعاع] تاکنون هشت اثر شناسایی شده، آن چهار کتابی که دکتر طاووسی و همچنین دیگر محققان ... بدان اشاره نکردهاند، عبارتند از: جُنگ شعاع، تذکرة شعرا، حال و مقال شعاع الملک یا سرگذشتنامه، رسالة شعشعه» (فروتن، 1392: 67).
فروتن در ادامة مقاله خود به این نکته میپردازد که در رسمالخط قدیم «بهجای «ـهای» از همزة ابتر بر روی هاء (ـهء) استفاده میشده است و دکتر طاووسی در متن تذکرة شعاعیه هرگاه بدین موارد رسیده، «ای» را در میان قلاب گذاشته است (مثلاً در ص 23 و 73)؛ ازآنجاکه علامت قلاب در تصحیح آنگاه به کار میرود که مصحِّح کلمهای یا حرفی به متن اصلی الحاق کند، باز هم در این زمینه اشکال وارد است و نیازی به این قلاب دیده نمیشود؛ میتوان آن را در بخش رسمالخط نسخه بهصورت کلی بیان کرد (همان).
روش پژوهش
روش تحقیق در این مقاله، کتابخانهای و سندپژوهی است. برای یافتن غلطهای راهیافته به متن چاپی، متن چاپی با هر دو دستنویس این اثر مقابله شد و با توجه به عبارت، صورت درست ارائه شد؛ برای نمونه تصاویر صفاتی از دستنویس متعلّق به کتابخانة ملی ملک تهران که در تصحیح تنهاچاپِ تذکرة شعاعیه از آن غفلت شده، در پایان مقاله آمده است (رک: تصاویر 1، 2، 3، 4).
لغزشهای روششناختی
از تذکرة شعاعیه که در پانزدهم محرّم 1321 هجری تألیف شده، دو دستنویس باقی مانده است؛ یکی از این دو دستنویس با شمارة 3839 در کتابخانة ملک تهران نگهداری میشود و مشخصات آن در فهرست نسخههای خطی این کتابخانه آمده است (رک: افشار، 1354، ج 2: 121). این نسخه فقط یک سال پس از تألیف، در چهاردهم ربیعالاول 1322 به دست کاتبی که نامش در ترقیمه نیامده، کتابت شده است. دستنویس دیگر به شمارة 305 متعلق به دانشکدة ادبیات دانشگاه تهران است و مشخصات آن در نسخههای خطی کتابخانة دانشکده ادبیات، مجموعة وقفی علیاصغر حکمت آمده است (رک: دانشپژوه، 1341، ج 2: 71). این نسخه را محمدحسن، متخلص به دبیر، در پانزدهم جمادیالثانی 1330 هجری استنساخ کرده است.
قاعدة کلی و عمومی در فن تصحیح انتقادی متون آن است که در صورت نبودِ دستنوشتِ مؤلف، از میان نُسخ خطی، دیرینهترین و صحیحترین آنها را اساس قرار میدهند و دستنویسهای معتبر دیگر را با آن مقابله و اختلاف ضبطها را یادداشت میکنند.
مصحّح تذکرة شعاعیه برخلاف این قاعده و اصل کلی، در تصحیح خود اصلاً از نسخة کتابخانة ملک (اقدم نسخ) استفاده نکرده است؛ درحالیکه این نسخه از جنبههای متعددی بر نسخة دانشکده برتری دارد.
نسخة کتابخانة ملک افزونبر دیرینگی و اقدمبودنش، با نسخهای که از روی آن استنساخ شده، مقابله و افتادگیها در حاشیه یادداشت شده است. امتیاز دیگر این نسخه مشکولشدن الفاظ در مواردی است که احتمال بدخوانی آنها وجود دارد. بدین سبب در تصحیح این اثر بایسته است که نسخة ملک اساس قرار گیرد و یا دستکم در تصحیح از آن استفاده شود.
مصحِّح دربارة اعتماد خود به نسخة دانشکده ادبیات که مؤخّر است و دخالتندادن نسخة کتابخانة ملک که مقدّم است، مینویسد: «این نسخه ]نسخة دانشکده ادبیات[ تا آخرین روزهای مؤلف در اختیار خودش بوده و مطمئنترین نسخة موجود میباشد» (شعاع، 1380: 22). او دربارة شیوه کار خود چنین توضیح میدهد: «نسخه کتابتشده مورخ 1330 هـ. ق که تا پایان زندگی در اختیار مؤلف بوده را ملاک کار قرار دادم و از نسخة کتابخانة ملک بهسبب کمبودهایی که داشت بهکلی صرفنظر نمودم» (همان: 23).
به نظر نگارنده، شعاع دستنویس دانشکده ادبیات را که صفحة پایانی آن مزّین به نقش مُهر شعاع است و به گفتة مصحِّح تا آخرین روزهای زندگی در اختیار شعاع بوده، اصلاً مطالعه نکرده است؛ به این دلیل که در بخش «خاتمه در ذکر احوال مؤلف» غلطهای مسلّمِ بسیاری دیده میشود؛ این بخش شامل ترجمة مؤلف، محمدحسین شعاع، و گزیدهای از اشعار اوست. اگر شعاع این دستنویس را به مطالعة خود درآورده بود، دستکم غلطهای اشعار خود را اصلاح و در هامش صفحات و یا فراز واژههای متن یادداشت میکرد. مقابلة اشعار شعاع در دستنویس دانشکدة ادبیات با همین اشعار در نسخة خطی کتابخانة ملک قاطعانه حکم میکند که ضبطهای دستنویس کتابخانة ملک در موارد بسیار، درست و ضبطهای دستنویس دانشکدة ادبیات و صورت چاپی غلط مسلّم است. در ادامه برای نمونه ابیاتی از مؤلف تذکره که در دستنویس دانشکدة ادبیات و نسخة چاپی بهصورت غلط کتابت و چاپ شده است، براساس دستنویس کتابخانة ملک تصحیح میشود.
تصحیح ابیاتی از مؤلف براساس نسخة کتابخانة ملک
غیر آن کاو که خود از فرط جلادت سخنش |
|
چاشنیبخش شکر، طعمربای رطب است
|
جلادت، ضبط دستنویس دانشکده (ص 723) غلط مسلّم است و صورت صحیح آن مطابق با ضبط نسخة کتابخانة ملک (ص 524)، «حلاوت» است.
بلبل به خوشنوایی از آن شد ثمر که عید |
|
از گلشن فصاحت تو یک گل از هزار
|
ثمر که به همین صورت در دستنویس دانشکده (ص 732) آمده، غلط املایی و صورت درست آن مطابق با ضبط دستنویس کتابخانة ملک (ص 532) «سمر» است. ضبط «عید» در این بیت، غلط چاپی یا نتیجة بدخوانی مصحّح است؛ در هر حال، صورت درست و بیت مطابق با نسخة کتابخانه ملک چنین است:
بلبل به خوشنوایی از آن شد سمر که چید |
|
از گلشن فصاحت تو یک گُل از هزار |
|
نثره کمر به نثرنویسی تو بدید |
|
کِت از سپهر گوهر پروین کند نثار
|
|
کمر که در نسخة دانشکده (ص 732) آمده، خطای کاتب است و صورت درست آن، مطابق با ضبط کتابخانة ملک (ص 532) «مگر» است.
نه یافت عنصری آن فر ز دولت محمود |
|
که دیگران شدش از سیم و ظرف خوان از زر
|
ضبط «دیگران» که در نسخة دانشکده آمده، بیتردید غلط است و صورت درست آن مطابق با ضبط نسخة کتابخانة ملک (ص 536) «دیگدان» است. خاقانی در قطعهای میگوید:
شنیدم که از نقره زد دیگدان |
|
ز زر ساخت آلات خوان عنصری
|
سه چامه تا به کنون در ثیاب بسرودم |
|
که هریکی است پسندیدهتر ز عقد گهر
|
ضبط «ثیاب» در نسخة دانشکده ادبیات (ص 737) و بهتبع آن در چاپ تذکرة شعاعیه غلط مسلّم است و صورت درست آن، چنانکه در دستنویس کتابخانة ملک (ص 536) آمده، «ثنات» است.
همیشه تا به فلک از شعاع شمس شود |
|
ز قرب و بعد قمر گه ثمین و گه لاغر
|
ثمین، ضبط دستنویس دانشکده (ص 737)، غلط مسلّم املایی و صورت صحیح آن مطابق با ضبط نسخة کتابخانة ملک (ص 536) «سمین» است.
من سلیمان سنج اسم، آنان اهرمن |
|
اهرمن را از سلیمان چاره نبود جز فرار
|
از بیت بالا معنایی به دست نمیآید و ناموزون است. صورت درست و معنیدار بیت، چنانکه در دستنویس کتابخانة ملک تهران (ص 538) ضبط شده، چنین است:
من سلیمان سخنسنج استم آنان اهرمن |
|
اهرمن را از سلیمان چاره نبود جز فرار |
تمام را فلک از گردشی ز دستم برد |
|
بدون شانه که از پا فتاده گشتم زار
|
«بدون شانه» که ضبطِ نسخة دانشکده (ص 742) و نسخة چاپی است، غلط و صورت درست آن مطابق با نسخة کتابخانة ملک (ص 539) «بدان مثابه» است.
مرا که خار بدی رشک روضه مینو |
|
ز فرط روح و صفا و روانی انهار
|
ضبط «خار» که در دستنویس دانشکده (ص 742) آمده، غلط مسلّم است و صورت درست آن، مطابق با نسخة کتابخانة ملک (ص 539)، «خانه» است. ابیات قبل و بعد بیت نیز ضبط «خانه» را تأیید میکند:
برون ز خانة موروثیام نمود و فکند |
|
به پشت خانة غیرم به هر زمان سر و کار |
|
||
فتادهام به یکی خانهای که در تنگی |
|
دو مور با هم نتوان در او نمود گذار |
|
||
خود مال الثریا و الثری گفت |
|
به گوش هوش من از روزن دل
|
|||
مال الثریا که در نسخة دانشکده (ص 752) آمده، غلط مسلّم است. صورت درست آن، چنانکه در نسخة کتابخانة ملک (ص 549) میبینیم، «ما للثریا» است. این ضربالمثل را در زبان عربی هنگامی به کار میبرند که بخواهند بگویند بین دو چیز نسبتی نیست؛ مثلاً ما للتراب و رب الارباب یعنی چه نسبت خاک را با عالم پاک؛ بنابراین ما للثریا و الثری یعنی چه نسبتی میان آسمان و خاک (زمین) است. در زبان فارسی برای بیان چنین مفهومی از ضربالمثلهای متعددی استفاده می شود؛ مانند:
میان ماه منتا ماه گردون |
|
تفاوت از زمین تا آسمان است |
خال مهرویان سیاه و دانة فلفل سیاه |
|
هر دو جانسوزند اما این کجا و آن کجا |
عدم کی راه یابد اندر این باب |
|
چه نسبت خاک را با رب ارباب
|
پی تنبیه خلق از باختر شد |
|
سوی خاور چو اعشی سوی باحل
|
باحل که در نسخة دانشکده (ص 752) آمده، غلط و شکل صحیح آن مطابق با دستنویس کتابخانة ملک (ص 549)، «باهل» است.
دوش در خواب بدیدم مهی از گوشه چرخ |
|
سر زده سوی من از مهر بد او را تقلیل
|
مصراع دوم که به همین صورت در نسخة دانشکده (ص 756) آمده محصول غلطخوانی و غلطنویسی کاتب است و صورت درست آن، مطابق با ضبط دستنویس کتابخانة ملک (ص 552) چنین است: «سر زد و سوی من از مهر بُد او را تقبیل».
اگر به نام به کویش نشان همیجویی |
|
بدان که صاحب روی حسن حسینخان است
|
واژههای «به نام به کویش» که در دستنویس دانشکده (ص 835) و بهتبع آن در نسخة چاپی آمده، نتیجة غلطنویسی کاتب است و صورت بدون لغزش آن مطابق با دستنویس کتابخانة ملک (ص 621) چنین است: «اگر ز نام نکویش نشان همیجویی».
پرتو علمش نتابد بر شعاع |
|
بخت گویی چون سحابش حامل است
|
ضبط «حامل» که در نسخة دانشکده (ص 831) آمده، غلط مسلّم و صورت درست آن، مطابق با ضبط نسخة کتابخانة ملک (ص 624) «حایل» است.
مستان باده را به صبوحی زند صلاح |
|
این بانگ صبحدم که خروس سحر زند
|
واژة «صلاح» ضبط نسخة دانشکده (ص 845)، نادرست و شکل درست آن، مطابق با ضبط کتابخانة ملک (ص 628) «صلا» است.
رقیب کشت که گردد حجاب ما و نگار |
|
که نیست سد سکندر حجاب فیما بین
|
«کشت» که در نسخة دانشکده ادبیات (ص 853) آمده، غلط است و صورت درست آن مطابق با ضبط دستنویس کتابخانة ملک (ص 636) «کیست» است.
اثر خراب کند آه در دل دلبر |
|
اگر ز روی حقیقت بود اثر در آه
|
«خراب کند» که در نسخة دانشکده (ص 855) آمده غلط است و صورت درست آن مطابق با ضبط نسخة کتابخانة ملک (ص 638) «چرا نکند» است.
گناه اگر نه نگاهی است در رخ خوبان |
|
هزار بار بود بهتر از ثواب، گناه
|
واژة «نه» که در نسخة دانشکده (ص 855) آمده، غلط و صورت صحیح آن مطابق با ضبط دستنویس کتابخانة ملک (ص 638) «به» است.
چه از رخسار آن یار پریوش |
|
روانت تازه گشت و دیده روشن
|
مصراع اول که به همین صورت در نسخة دانشکده (ص 863) آمده، نادرست و صورت درست آن مطابق با دستنویس کتابخانة ملک (ص 644) چنین است: «چو از رخسار آن یار پریون».
بیت بالا در قالب مثنوی ریخته شده و بهسبب نبودِ قافیه در دو مصراع، ضبط دانشکده و نسخة چاپی غلط مسلّم است. «ون» پسوند مانندگی است: «ون: پسوندی است دال بر شباهت و مانندگی» (دهخدا، 1377: ذیل وَن).
از شواهد و نمونههای بالا اثبات میشود که نسخة دانشکدة ادبیات، که مؤخّر است، به نظر و مطالعه و اصلاح مؤلف نرسیده است؛ گرچه نقش مُهر او در صفحة پایانی نسخه دیده میشود؛ بهجز اغلاطی که به اشعار مؤلف تذکره راه یافته است، در سراسر متن نیز کاتب (محمدحسن دبیر) بسیاری از واژهها را بد خوانده و غلط نوشته است که با مراجعه و مقابله با نسخة کتابخانة ملک میتوان بهصورت درست و اصیل آنها دست یافت. غلطهای نسخة دانشکده و بهتبع آن نسخة چاپی بسیار است؛ به همین سبب فقط نمونهوار به تصحیح چند بیت بسنده میشود.
تصحیح ابیاتی از شاعران دیگر
چو خنفسای همی بر به دار خویش مناز |
|
چو دیو پای همی بر لعاب خویش متن
|
«به دار» که در نسخة دانشکده بهصورت «بدار» کتابت شده (ص 343) غلط است و صورت درست آن مطابق با ضبط کتابخانة ملک (ص 187). «براز» است؛ به معنیِ فضله و غائط، پلیدی مردم، سرگین آدمی (دهخدا، 1377: ذیل براز).
بگردد گر هزاران قرن گردون |
|
نیابد گر هزاران سال اختر
|
ضبط «نیابد» که در نسخة دانشکده (ص 440) دیده میشود، لغزش کاتب و مصحّح است و درست آنْ مطابق با ضبط کتابخانة ملک (ص 279) «بتابد» است.
بال هوی را ببندد از پر و آنگاه |
|
مرغ چنین را نه بال باید و نه پر
|
از مصراع نخست معنایی حاصل نمیشود. در نسخة دانشکده (ص 545)، این مصراع بهصورتِ «بال هوی را ببندد از پر و آن کاه» کتابت شده که باز معنایی از آن به دست نمیآید. صورت درست این مصراع مطابق با نسخة کتابخانة ملک (ص 370) چنین است: «بال هوی را ببند و از پرِ آن کاه». با این ضبط، بیت منظور ما با بیت پیش از خود ارتباط معنایی مییابد. شاعر در بیت قبل که مطلع قصیدهای است، میگوید:
مرغ هوی را مده زیاده ازین پر |
|
مرغ فزون دید پر، پرید فزون تر |
معنی ابیات این است که مرغ هوس هرچه پرِ بیشتر داشته باشد، بیشتر و بالاتر میپرد؛ بنابراین برای در بند کردن این مرغ باید بالش را بست و از پرهایش کاست. مرغ هوس نباید بال و پر و قدرت پرواز داشته باشد.
ظل خدای ناصر دین شاه تاجدار |
|
لازال عن مقارننا ظله الظلیل
|
«مقارننا»، ضبط دانشکده (ص 557)، غلط است و صورت اصیل و درست آن مطابق با ضبط نسخة کتابخانة ملک (ص 380) «مفارقنا» است.
دلم را ناوک چشمی ز خوبان کارگر آمد |
|
که خود داری توانکردن دمی از اضطراب امشب
|
صورت درست مصراع نخست، مطابق با ضبط دستنویس ملک (ص 397) چنین است: «دلم را ناوک چشمش نه چونان کارگر آمد».
مضطرب نوح نئی، دیده تو |
|
کرده تجدید وفا را لثور
|
«وفا را لَثّور» که در نسخة دانشکده (ص 611) و بهتبع آن در نسخة چاپی آمده غلط و صورت درست آنْ «وَ فارَ الّتنّور» است که در دستنویس کتابخانة ملک (ص 426) آمده است. «وَ فار التّنور» دو بار در قرآن آمده است؛ یکبار بخشی از آیه 40 سورة هود و بار دیگر بخشی از آیة 27 سورة مؤمنون است.
ای دارای جهان دانش و بینش |
|
کز تو عقول فسرده را نظر آمد
|
«نضر» ضبط دستنویس کتابخانة ملک (ص 449) بر ضبط نسخة دانشکده (ص 637) ترجیح دارد.
قطره را لطف او کند دجله |
|
پشه را عون او کند زنبال
|
زنبال، ضبط نسخة دانشکده (ص 670)، درست نیست و صورت درست آن مطابق با ضبط دستنویس کتابخانة ملک (ص 478)، «ریبال» به معنیِ شیر بیشه است (دهخدا، 1377: ذیل ریبال).
ابر هردم ز جیب و دامن خویش |
|
ریخت الماس در دهاد و تلال
|
«دهاد»، ضبط نسخة دانشکده (ص 671)، لغزش کاتب است و صورت صحیحش مطابق با ضبط نسخة کتابخانة ملک (ص 479) «وهاد» است به معنیِ زمینهای پست و هموار (دهخدا، 1377: ذیل وهاد).
بازیافت ابیاتی که مصحِّح تصحیح قیاسی کرده است
مصحّح در بعضی موارد که واژهای در دستنویس ناخواناست یا وزن بیت درست نیست، تصحیح قیاسی کرده است. او با افزودن واژههایی که در قلاب گذاشته و یادداشتهایی که در پاورقی صفحات آورده است، به این تصحیحات قیاسی اشاره کرده است. ظاهراً برخی از این نوع تصحیحات با استناد به دستنویس کتابخانة ملک درست نیست.
ُحُجت حق قائم دین خلق شد |
|
تا که دو ... (؟) تولّا کند
|
مصحّح در پانویس مینویسد: ]واژة مکتوب در محل نقطهچین[ «خوانا نیست».
با مقابلة این بیت با ضبط آن در دستنویس کتابخانة ملک (ص 117) درمییابیم که واژة ناخوانای نسخة دانشکده «گیتیش» است؛ بنابراین مصراع دوم چنین است: تا که دو گیتیش تولا کند.
سرافیل صور ]را[ اگر نادمید |
|
چرا بسته شد مرغکان را دهن
|
صورت درست مصراع نخست مطابق با نسخة کتابخانة ملک (ص 566) چنین است: «سرافیل دی صور اگر نادمید».
پسته و نقلت هم ار بباید، در دم |
|
نقل نیوش و ببین لب خندان
|
ضبط دستنویس دانشکده «نقل نیوش» و «بین لب خندان» (ص 775) است. مصحِّح محترم برای موزونکردن مصراع دوم، بین را به «ببین» تصحیح قیاسی کرده که با این ضبط باز هم ناموزون است. صورت درست و موزون این مصراع مطابق با ضبط نسخة کتابخانة ملک (ص 569) چنین است: «نقل کلامش نیوش و بین لب خندان».
بوی یکی نافه در، هوا فزاید همی |
|
روی یکی چون ایاغ غصّه زداید همی
|
مصراع اول در نسخة دانشکده (ص 786) چنین کتابت شده است: «بوی یکی نافه فزاید همی» که هموزن با مصراع دوم نیست؛ ازاینرو مصحِّح برای هموزنکردن دو مصراع، مصراع اول را بهصورتی که در نسخة چاپی میبینیم، دگرگون کرده و در پانویس، نصّ نسخة دانشکده را آورده است و مینویسد: «وزن ظاهراً درست نبود و به شکل بالا تصحیح گردید». با مراجعه به دستنویس کتابخانة ملک (ص 579) صورت اصیل مصراع را مشاهده میکنیم که چنین است: «بوی یکی در دماغ نافه فزاید همی».
بد سبیل کریمخان وکیل |
|
خسرو عادل خدایپرست
|
مصحِّح در پانویس مینویسد: «در متن با تکرار مصراع اول این بیت، بیتی دیگر آمده که مصراع دومش چنین است: «در جهان چون ندید جای نشست». با مقابلة این بیت با صورت دستنویس کتابخانة ملک (ص 601) درمییابیم که صورت اصیل و درست چنین بوده است:
از سر خوان زندگی برخاست |
|
در جهان چون ندید جای نشست |
|
||
امشبای دل همچنان چون اختران بیدار باش |
|
تا سحرگه ناظر آن نرگس بیمار باش
|
|||
مصراع نخست در دستنویس دانشکده (ص 848) بهصورتِ «امشب ای دل همچو اختران بیدار باش» کتابت شده که بدون وزن است؛ ازاینرو مصحِّح برای موزونکردنش آن را بهصورتی که در نسخة چاپی میبینیم، درآورده و در پانویس به این دگرگونی اشاره کرده است. رجوع به دستنویس کتابخانة ملک (ص 632) صورت درست و اصیل مصراع را به دست میدهد: «امشب ای دل همچو چشم اختران بیدار باش».
ساغر دیدار تو ]شد[ آن رقیب |
|
قسمت ما خون دل اندر ایاغ
|
افزودن «شد» به مصراع اول ضرورت ندارد و صورت درست چنانکه در هر دو دستنویس (کتابخانة ملک: ص 632 و دانشکدة ادبیات: ص 848) میبینیم، بدون واژة «شد» است.
«آن» در این بیت با کسرة حرف نون قرائت میشود و معنای مالکیت میدهد. واژة قسمت در ابتدای مصراع دوم، این قرائت را تأیید میکند. معنی بین چنین است: ساغر دیدن تو قسمت رقیب و نگهبان شد؛ اما قسمت و بهرة ما خون دلِ درون پیاله است.
تصحیح اخلاقی
منظور نگارنده از تصحیح اخلاقی این است که مصحِّح بر مبنا و مدار اخلاق، بعضی از واژههای رکیک در نسخة اساس را عمداً تغییر دهد و برخی از قطعات هجوآمیز را کاملاً حذف کند. مصحّح تذکرة شعاعیه بسیار به این نوع تصحیح دست یازیده است. او قطعات هجوآمیز بسیاری را حذف کرده است؛ بدون اینکه در مقدمة مصحِّح یا در پاورقی صفحات، بهجز یک مورد (پاورقی 2 ص 447)، به حذف این زشتیادها اشارتی کرده باشد؛ برای نمونه عنوان و نشانی دو قطعة محذوف چنین است: «فی القدح پسر میرزا رحیم رجیم» (نسخة کتابخانة ملک: ص 614؛ نسخة دانشکده: ص 820)؛ «در هجو گوید» (نسخة کتابخانه ملک: ص 358؛ نسخة دانشکده: ص 532).
شیوة مصحِّح در برابر واژههای رکیکِ تغییریافته، یکسان و یکدست نیست. گاهی بی هیچ نشانه و یادآوری، واژه را تغییر میدهد؛ مانند تغییر واژة دالّ بر عضو تناسلی مرد به «جان» در بیت زیر که از ابیات قطعهای در هجو معشوق مسیح نام است:
جانِ دلمردة ما را حرکت داد ز جا |
|
الله الله که مسیحای زمان است مسیح
|
گاهی در مقابل واژة رکیک تغییریافته، نشانة تعجب مینهد؛ مانند:
ای لپ! دلبر من سیم خامی یا حریری |
|
قرص ماه چارده یا جرم خورشید منیری
|
در هر دو دستنویس، بهجای «لپ!»، «سرین» آمده است. بیت بهصورتی که در نسخة چاپی آمده است، موزون نیست و اگر بهجای «ای لپ!»، «ای لپان» مینهاد، مشکل وزن برطرف میشد. بههرحال، خواننده معنی بیت را بهصورتی که در نسخة چاپی آمده است، نمیفهمد و از خود میپرسد چه تناسبی میان لُپ و قرص ماه چهارده یا جرم خورشید منیر هست.
در برخورد با قطعاتِ رکیک، صاحبان تذکره رفتارهای متفاوتی داشتهاند. بعضی مانند صاحب تذکرةالشعراء بهروشنی از ضبطنکردن هجویات در تذکرة خود سخن میرانند: «... ایراد این هجویات مناسب این کتاب نیامد» (دولتشاه سمرقندی، 1382: 115) و «هزلیات و مطایبات ... و ایراد این نوع کلام در این کتاب پسندیده نیامد» (همان: 289). البته در تذکرةالشعراء هجویاتی ضبط شده است (رک: همان: 289 و 115).
برخی دیگر مانند شعاع، صاحب تذکرة منظور ما، چنین قطعاتی را گزینش و نقل میکنند؛ او میگوید: «از آنچه این بنده شنیده مر این اشعار را پسندیده و برگزیدهام» (شعاع: 1380: 39). وی مشتاق نقل قطعات هجوآمیز است؛ چنانکه در پایان تذکره که به شرح حال و نقل نمونههایی از شعر خود اختصاص دارد و نیز در هنگام نقل نمونههایی از شعر دیگران مانند اشعار فرصتالدوله، از گزینش هجویههای سرشار از واژههای رکیک و مستهجن ابایی ندارد. چنین گزینشهایی معنادار است و میتواند در نقد روانشناختی مؤلّف مفید باشد.
از چشمانداز اجتماعی و تاریخی نیز بسامد بالای هجویات یک متن، حقایقی را آشکار میکند. بسامد بالای این گونة ادبی در یک جامعه و دورة تاریخی، تصویر جامعهای است که زشتیاد در آن قباحت ندارد. زرینکوب دربارة هزل و هجوهای دیوانهای سوزنی و انوری مینویسد: «هزل و هجا که تقریباً اکثر دیوان سوزنی و قسمتی از اشعار انوری را آلوده است انحراف ذوقی ناروایی را نشان میدهد که اکثر مردم این دوره از فقیه و قاضی و طالب علم و ... بدان ابتلا داشتهاند» (زرینکوب، 1375: 261). فتوحی دربارة این جنبه از تذکرهها مینویسد: «تذکرههای عصری و محلی حاوی اطلاعات تاریخی و اجتماعی ارزندهای دربارة ... اوضاع و احوال تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عصر خود هستند» (فتوحی، 1387: 197)؛ بنابراین ضبط این نوع اشعار که جنبههایی از فرهنگِ جامعه و یا دورة تاریخی خاصی را آینگی میکند، بدون فایده نیست و بایسته است مصحِّح به پیروی از نسخة اساس و دستنویسهای معتبر بهگونهای درخور و مناسب، آنها را در نسخة تصحیحشدة خود بیاورد.
تغییر و دگرگونی عنوانها
تغییر و دگرگونی عنوانها از دیگر لغزشهای مصحِّح است. مصحِّح در ضبطِ عنوانها، روش یکدستی ندارد. او گاهی عنوانها را کوتاهتر میکند؛ مثلاً عنوانِ «در تعزیت شاه شهید سعید ناصرالدینشاه و تهنیت جلوس شهریار فلک فر مظفرالدین پادشاه» را که ضبطِ نسخة اساس مصحّح است (دستنویس دانشکده ادبیات: ص 436) بهصورت «در تعزیت ناصرالدینشاه و تهنیت جلوس مظفرالدین شاه بر تخت» (شعاع، 1380: 337) درمیآورد. ضبط این عنوان در دستنویس کتابخانة ملک (ص 276) مانند ضبط نسخة دانشکده است؛ بهجز اینکه عبارت دعایی «خلّدالله ملکه» در پایان اضافه شده است.
یکی دیگر از لغزشهای مصحِّح تغییر واژة «صفت» به «توصیف» در پارهای از عنوانهاست؛ مثلاً در «توصیف تمثال شعاعالسلطنه» (شعاع، 1380: 352) و «توصیف بهار و مدح شهریار تاجدار» (همان: 406) در هر دو دستنویس بهجای واژة توصیف، واژة «صفت» آمده و البته همین ضبط درست است؛ زیرا در زبان عربی مادة «وصف» به باب تفعیل نرفته است (رک: فیروزآبادی، 1424: 793 و ابنمنظور، بیتا: ج 15: 315).
مؤلف تذکرة شعاعیه در همة مواضع، مصدر «صفت» را به کار برده است (رک: شعاع، 1380: 438، 463، 536، 536، 537، 542، 543 و ...) و این نشان میدهد که بر زبان عربی تسلّط داشته است.
بدخوانیهای مصحِّح
یکی از عواملی که باعث شده است برخی از ابیات در نسخة چاپی نامفهوم بنماید، بدخوانی واژههای بیت است. در اینجا برای نمونه ابیاتی نقل میشود که در آنها واژههایی بد خوانده شده است.
ترا اگر نبود کلکْ دست میکائیل |
|
چرا ز برق جهان است خامهات ضامن
|
«ز برق» غلط است و مطابق با هر دو دستنویس (دانشکدة ادبیات: 338 و کتابخانة ملک: 183) صورت درست «به رزق» است. میکائیل فرشته روزی است.
تیر فنا بزن بر دیده عنا |
|
سیل جفا بکش در چشم انتظار
|
گویا «سیل» غلط چاپی است و صورت درست آن مطابق با ضبط هر دو دستنویس (کتابخانة ملک: 259 و دانشکدة ادبیات: 416) «میل» است.
نور تو چو خور تکیه آفاق گرفته |
|
بیآنکه به همره ببری خیل و حشم را
|
«تکیه» درست نیست و صورت صحیح آن مطابق با هر دو دستنویس (کتابخانة ملک: 269 و دانشکدة ادبیات: 428) «یکتنه» است.
یکی نشد که در این مدتم به حب مراد |
|
مدار یکنفس این چرخ کجمدار کند
|
«حب» غلط و صورت درست مطابق با ضبط هر دو دستنویس (کتابخانة ملک: 271 و دانشکدة ادبیات: 431) «حسب» است.
بیضای لامعند نه صفرای فاقه اند |
|
زرد و سفید لیک نه سیماند و نه زرند
|
در هر دو دستنویس موجود از تذکرة شعاعیه، بهجای «فاقه»، «فاقع» ضبط شده است؛ اما مصحِّح خلاف نصّ متن، فاقع را به «فاقه» دگرگون کرده و صورت اصیل فاقع را در پاورقی آورده است. فاقع واژهای عربی است که در قرآن در آیة شریفة «قال انَّه یقول اِنّها بقرة صفراء فاقع لونها تَسرُ الناظرین» (بقره: 69) آمده و معنی آن «سخت زرد، نیک زرد، زرد زرد و زرد رنگ است» (خسروانی شریعتی و همکاران، 1389، ج 3: 1090). واژههای زرد و زر در مصراع دوم، ضبط «فاقع» را تأیید میکند.
برخی از آن گروه که با چهرههای سرخ |
|
اکسیر قلب عالم و کبریت احمرند
|
صورت درست که در هر دو دستنویس (کتابخانة ملک: 367، دانشکدة ادبیات: 541) آمده، «برخی آن گروه» به معنی قربان و فدای آن گروه است. مصحِّح این ترکیب را بهصورتِ برخی از آن گروه، دگرگون کرده و هیچ یادداشت یا پانوشتی برای آن نیاورده است.
شادا خاکی که این گُل از گِل او رُست |
|
خرّم آبی که بنتش این اهر آمد
|
«بنتش» درست نیست و صورت صحیح مطابق با هر دو دستنویس (دانشکدة ادبیات: 638، کتابخانة ملک: 451) «نبتش» است. «نپت» به معنی گیاه، نبات (دهخدا، 1377: ذیل نبت) و «اهر» که در فرهنگ نفیسی با سکون و فتحه حرف هاء، ضبط شده به معنی «درخت زبان گنجشک» است (نفیسی، بیتا، ج 1: 463). شاعر میگوید: خوشا خاکی که این گُل از آن رویید و خرّما آب و جویباری که گیاهش، درخت سرافرازی مانند درخت زبانگنجشک است.
نجّا نجّا به دودمان فریدون |
|
کایدون کردی ز کردشان به درآمد
|
صورت درست، «بخّاً بخّا» است؛ معنی «بخ» در لغتنامه چنین ضبط شده است: «اسم فعل است و هنگام مدح و خشنودی از چیزی به کار رود و برای مبالغه تکرار شود» (دهخدا، 1377: ذیل بخ).
چه جای شحنه شهر و چه جای سطوت شاه |
|
که نیست ز آتش دوزخ جوییم هول و هرب
|
در هر دو دستنویس (دانشکدة ادبیات: 717 و کتابخانة ملک: 519) بهجای «جوییم»، «جویم» آمده است؛ به معنی اندازة یک دانه جو و مقدار بسیار اندک و همین صورتْ اصیل و درست است. شاعر میگوید: از آتش دوزخ حتی به اندازة یک جو، ترس و واهمه ندارم، شحنة شهر و سطوت شاه که جای خود دارد؛ من از آنها هیچ نمیترسم.
شیر ار نمود تیغ تو بیند به روز رزم |
|
ریزد ز بیم پنجه و گیرد ره فرار
|
«نمود» غلط است و صورت صحیح آن چنانکه در دستنویسها (کتابخانة ملک: 532 و دانشکدة ادبیات: 733) مضبوط است؛ «به مور» است؛ معنی بیت: شیر اگر در روز رزم تیغ تو را در دست مور ببیند، از ترس پنجههایش میریزد و ره فرار در پیش میگیرد.
نتیجهگیری
تذکرة شعاعیه اثر محمدحسین شعاع شیرازی یکی از مهمترین تذکرههای فارسی است که ترجمه و نمونة اشعار برخی از شاعران فارس در عهد قاجار را در بر دارد. این اثر تا امروز تنها یکبار در بنیاد فارسشناسی به چاپ رسیده است. در این تنهاچاپِ تذکره، لغزشها و غلطهای بسیار راه یافته است که عامل اصلیاش روش تصحیح است. محمود طاووسی، مصحِّح این اثر، از وجود دستکم دو دستنویس تذکرة شعاعیه خبر داشته و آنها را در مقدمة کتاب معرفی کرده است؛ اما از دستنویس متعلّق به کتابخانة ملی ملک تهران که اقدام و اصحّ نسخ تذکره است، اصلاً در تصحیح خود بهره نبرده و به یک نسخة مغلوط و مؤخّر بسنده کرده است. انتخاب این شیوه باعث شده است که بسیاری از ابیات متن مصحَّح، ناموزون و یا بیمعنا به نظر رسد. نگارنده با مقابلة متن مصحَّح با دستنویس کتابخانة ملک تهران به این نتیجه رسید که بسیاری از ضبطهای دستنویس کتابخانة ملک، بدون هیچ تردیدی، اصیل و صحیح است. نشاندادن همة این یافتهها در یک مقاله نمیگنجد. افزونبر گزینش شیوة نادرست، بدخوانیهای مصحِّح نیز باعث شده است که نسخة چاپی سرشار از غلط باشد. عامل دیگری که باعث شده است نسخة مصحَّح از اصل خود دور افتد، تصحیح اخلاقی است. مصحِّح محترم بدون هیچ اشارهای در پانویس صفحات، بسیاری از واژههای رکیک را تغییر داده است. این دگرگونیِ عمدیِ واژهها باعث شده است که پیوند واژهها در محور عمودی و افقی ابیات از بین برود و گاهی درک معنی و مفهومِ بیت دشوار شود. البته باید گفت تصحیح نامبرده از محسناتی نیز برخودار است که ازجملة آنها افزودههای مصحِّح در پایان ترجمه و نمونة اشعار هر شاعری است. در این افزودهها، منابعی برای آشنایی بیشتر خواننده با زندگی و شعر صاحب ترجمه معرفی میشود.
تذکرة شعاعیه فواید زبانی و ادبی و اجتماعی بهنسبت فراوانی دارد؛ به همین سبب بایسته است که متن آن بهطور انتقادی تصحیح شود و در اختیار پژوهشگران و دوستداران تاریخ ادبیات ایران و بهویژه محققان تاریخ ادبیات فارس قرار گیرد.