نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران.
2 دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
3 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی. دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Olfati Savoji" is the Shiie poet of the court of Abdullah Qutb Shah,The seventh QotbShahian king, The kings who Ruled from 924-1098 in Deccan, Golkonda and Heydarabad. We don't know much about his life.Based on Little information about Olftie's life and A great number of poets named Olfat stayed in the Indian courts, Some biographies have referred to him as "Olfati Yazdi".and Biographers have said that the Author of Qlfati Savoji's books is Qlfati Yazdi.
Olfati Savoji has two books: Reyaz -al- Sanaye Qotbsgahi and Ravayeh Golshan Qotbshahi. Two of his works have not yet been edited:"Riyaz-al-Sanaye" A book about the Prosody and Rhyme and The imagination of poetry and "Ravayeh_e_golshan QutbShahi" A book about the Praise of "Abdullah Qutb Shah" and a description of the royal monuments and some of his court customs. Through the study of the manuscript of Savoji's works and the study, analysis and historical adaptation of Things that biographers have written about him, This study tries to give correct and accurate information about his life and his works. The findings of this study can be helpful in further studies of Persian literature history and stylistics in the 10th to 11th centuries.
Key Words: Olfati Savoji, Riyaz-al-Sanaye,Ravayeh Golshan Qotbshahi.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
دوران پادشاهی شاهان صفوی دورۀ بازسازی و وحدت سیاسی و مذهبی و نظامی ایران بود که هنوز هم برای ایرانیان میراث گرانبهایی است. صفویان در قلمرو امور اجتماعی، نوعی یکپارچگی و مسئولیتی واحد در بین مردم ایران پدید آوردند و به گسیختگی و مصائب برخاسته از تهاجم مغول و فتوحات بعدی تیمور و ... سامان بخشیدند.
مذهب تشیع نخستین و مهمترین عامل این یکپارچگی و نیز نزدیک به دو قرن ماندگاری دولت صفوی بود. تشیع مذهب رسمی دولتی و نماد هویّت ایران در مقابله با چالشهای امپراتوری سنّیمذهب عثمانی و دولتهای ترکنژاد سنّی آسیای مرکزی و ... قرار گرفت. همچنین تمرکز دولت در این دوره، نوعی همبستگی سیاسی و اقتصادی پدید آورد که علاوهبر قدرتمندی ایران، باعث رونق و رشد هنرها در دورۀ صفویان شد؛ اما بهسبب دلایل تاریخی و سیاستهای مذهبی صفویان، دربار ایران در برآوردن آرزوهای شاعران و نویسندگان پارسیزبان ناکام بود. عکس این ناکامی در هند رخ داد؛ دربارهای پادشاهان هندوستان و نیز اشراف و نجبای هند به هواداری و حمایت از ادبیات فارسی برخاستند (گروه نویسندگان، 1397: 534‑536).
زبان و ادبیات فارسی از دیرباز و بهویژه از قرن پنجم هجری همواره در هندوستان رواج داشته است و پادشاهان و امرای این سرزمین به آن توجه میکردند. 1 همزمان با حکومت صفویان در ایران، توجه روزافزون پادشاهان نواحی مختلف هندوستان و بزرگان دربار آنها به زبان و ادبیات فارسی بیشتر شد. سیاست فرهنگی و مذهبی همراه با تسامح و تساهل، 2 ثروت بسیار دربارهای آنها و «تشویقهای گوناگون و زرفشانیهای پیاپی در مقدم شاعران و منشیان و نویسندگان و ادبشناسان پارسیگوی، باعث بود که آنان از مرکزهای مختلف ادبی ایران به هند روی بیاورند ... با این همه باید رویآورندگان به هند را بیشتر در قلمرو گورکانیان و در دربارهای آنان یا در دستگاههای امارت سرداران و صوبهدارانشان جستوجو کرد» (صفا، 1363، ج 5‑1: 486‑487)؛ برای مثال صاحب طبقات اکبری از 99 عالم فاضل، 144 شاعر و 26 حکیم مقیم در دربار گورکانیان (نظامالدین احمد: بیتا) نام میبرد. بداونی (1379) نیز از 150 شاعر یاد میکند که 59 نفر آنان شاعران دربار جلالالدین اکبر بودهاند؛ عبدالباقی نهاوندی (1931) نیز از 31 نفر از فضلا و 106 شاعر مرتبط با دستگاه عبدالرحیمخان خانان نام برده است.
علاوهبر همۀ اینها، نزدیکی فرهنگی و سیاسی گورکانیان با حکومت صفوی نیز در مهاجرت فضلا و شاعران ایرانی به هندوستان بیتأثیر نبوده است؛ روابط نزدیک و دوستانهای که از همان ابتدای تشکیل حکومت گورکانیان به دست بابر تا دورۀ پادشاهی اورنگزیب دوام داشته است؛ 3 اما فضل تقدّم در توجه به زبان و ادبیات فارسی و جذب شاعران و ادبشناسان ایرانی، با پادشاهان جنوب هند و دکن است؛ یعنی بهمنیان، عادلشاهیان، نظامشاهیان و بهویژه قطبشاهیان؛ سلسلهای از حاکمان شیعۀ هندوستان که در فاصلۀ سالهای 918 تا 1098 هجری قمری (1518‑1687 م) در گلکنده و سپس حیدرآباد دکن فرمانروایی میکردند. آنان در کنار منافع سیاسی، بهسبب اعتقادات مذهبی مشترک، پیوندهای محکم و روابطی تنگاتنگ با دولت صفوی داشتند.
مؤسس این سلسله سلطانقلی، زادۀ سعدآباد همدان و از شاهزادگان قراقویونلو بود که وارد دستگاه حکومتى سلطان محمود بهمنی شد و پس از 16 سال، «چون سلطان محمود بهمنی در سنۀ نهصد و ده هجری 4 لبیک اجابت امر الهی گفت ... سلطانقلی نیز حسبالامر امرا و خوانین خود، عروس سلطنت را در قلعۀ گلکنده به آغوش کشید» (زمانخان: 8‑9). او مذهب شیعه را در قلمرو خود رسمیت بخشید و به نام شاهان صفوی خطبه خواند. جانشینان او نیز بر همین مذهب و سنّت بودند تا اینکه در اواخر سلطنت عبدالله قطبشاه، بین او و «شاهجهان پادشاه صلح واقع شده، از طرفین مصالحت و موافقت کلی به ظهور آمد؛ خطبه به نام صاحبقران ثانی، شاهجهان پادشاه جاری ساختند، به طریقۀ اهل سنّت» (همان: 48). سرانجام در دوران سلطنت هشتمین شاه این سلسله، ابوالحسن قطبشاه (1083‑1098 ق)، اورنگزیب گورکانی بساط پادشاهی قطبشاهیان را برچید.
قطبشاهیان ثروتمند بودند 5 و به همان اندازه که برای ساخت و آبادانی و امنیّت شهرها هزینههای گزاف میپرداختند، به ساخت عاشورخانهها و مساجد باشکوه و برگزاری آداب و سنن مذهب اثنیعشری اهمیت میدادند؛ برای مثال، سلطان محمدقلی قطبشاه که حیدرآباد به دستور او ساخته و به یکی از زیباترین شهرهای آن روزگار تبدیل شد، «همهساله 2000 روپیه نقد از سرکار دولتمدار خود اضافه، پیش از دو ماه محرم، بهجهت خراجات و تکلّفات زاید به داروغۀ عاشورخانه پادشاهی مرحمت مینمود، با رسیدن محرم، خود با مجلسیان و علما و فضلا و خوانندگان کتاب و مرثیه به سوگواری میپرداخت و چهلهزار تومان به سادات و علما، شصتهزار به مجاوران لنگر ائمۀ اثنیعشری و ... میداد» (همان: 19‑29). به این ترتیب، ثروت فراوان و فضای مذهبی و فرهنگی دربار قطبشاهیان، در کنار علاقهمندی پادشاهان این سلسله به زبان و ادبیات فارسی، انگیزۀ کافی را برای پیوستن فضلا و حکما و شاعران شیعهمذهب ایران صفوی به دربار آنها فراهم میآورد. 6
الفتی ساوجی، مؤلف ریاضالصنایع قطبشاهی، یکی از این پرشمار شاعران شیعهمذهبی است که در روزگار عبدالله قطبشاه به هندوستان سفر کرد و به دربار او راه یافت. از زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست و برخی تذکرهها او را سرایندۀ روایح گلشن قطبشاهی دانستهاند. ریاضالصنایع رسالهای در فن عروض است و روایح گلشن اثری به نظم و نثر در مدح عبدالله قطبشاه و توصیف بناها و باغها و آداب و رسوم جاری دربار اوست.
هیچیک از آثار الفتی ساوجی تاکنون تصحیح و منتشر نشده است. آنچه در دست نویسندگان این مقاله است، سه نسخۀ خطی از ریاضالصنایع به شرح زیر است:
1) نسخهای به خط نستعلیق در کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، به شمارۀ 1/ 2572 و تاریخ کتابتِ رمضان 1087 هجری. نام کاتب محمدصادق، فرزند محمدتقی تفرشی ظهوربیانی است.
2) نسخهای به خط نستعلیق در کتابخانۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران، به شمارۀ 3/47. تاریخ کتابت سدۀ 11 هجری است و آغاز نسخه افتادگی دارد.
3) نسخهای به خط نستعلیق در کتابخانۀ دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران، به شمارۀ 2/ 254. تاریخ کتابت سدۀ 13 هجری است.
افزونبر نسخههای بالا، یک نسخۀ خطی از روایح گلشن قطبشاهی در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی به شمارۀ 9386-10 نیز در دسترس نویسندگان بوده است.
هدف این مقاله معرفی الفتی ساوجی و آثار اوست. روش کار دقت نظر در تقریباً همة تذکرههای موجود و مقایسۀ آنها و تحلیل و توصیف یافتههاست. یافتههای این پژوهش در مطالعات تاریخ ادبیات و سبکشناسی ادبیات فارسی در قرن 10 تا 11 هجری راهگشاست.
در سالهای اخیر، تنها اثر مستقلی که به الفتی پرداخته است، مقالۀ فرشته کوشکی (1391) با عنوان «روایح گلشن قطبشاهی از الفتی یزدی» است. نویسنده در این مقاله بهطور مفصل روایح گلشن را معرفی کرده و تقریباً تمام متن کتاب را در مقالۀ خود آورده است؛ اما چنانکه از عنوان مقاله پیداست، در معرفی نویسندۀ اثر دچار اشتباه شده و اثر را به الفتی یزدی، شاعر دربار جلالالدین اکبر و معاصر وحشی بافقی نسبت داده است. علاوهبر این، همة آثاری که در این پژوهش از آنها بهره بردهایم، پیشینۀ این کار به شمار میرود.
اصلاح یک اشتباه
الفتی بن حسینی ساوجی از شاعران دربار عبدالله قطبشاه (1053-1083 ق)، هفتمین پادشاه سلسلۀ قطبشاهیان هند است که در فاصلۀ سالهای 924 تا 1098 هجری قمری بر نواحی دکن، گلکنده و حیدرآباد فرمانروایی کردهاند. از زندگی الفتی اطلاع چندانی در دست نیست.
قدیمترین اثری که در آن ذکری از الفتی ساوجی به میان آمده، تذکرۀ نصرآبادی است که نویسندۀ آن در معرفی کوتاه الفتی ساوجی، از ملاقات خود با او در اصفهان یاد میکند (نصرآبادی، 1317: 326). بهجز این، در اغلب تذکرههای نزدیک به زمان حیات الفتی ساوجی، از او نامی برده نشده است. 7 در عرفاتالعاشقین (1022-1024) 8 از دو شاعر با تخلّص الفتی نام برده شده است: میرحسین الفتی «بهغایت خوشفهم مجلسآرای صحبتدیده» از مردم تربت که در عهد همایونشاه در هند بوده است و الفتی قالبتراش (اوحدی بلیانی، 1389: 487) که معاصر اکبرشاه و به قول صاحب تذکرۀ ریاضالشعرا (1161 ق) «اوباش و هرزهگرد بوده است» (واله داغستانی، 1384: 239)؛ اما امیناحمد رازی از او بهعنوان «الفتی مشهدی» 9 نام برده است که در نهایتِ الفت و مهربانی بوده و شعری بهغایت سلیس و روان داشته است.
واله داغستانی از میرحسین الفتی نیز نام برده است و علاوهبر تکرار اطلاعات مختصر اوحدی بلیانی، دو بیت از اشعار منتسب به او را ذکر کرده است:
از تلخی گریهام جهان میسوزد |
|
وز تلخی نالهام زبان میسوزد |
دیگر تذکرههایی که از میرحسین الفتی نام بردهاند نیز همین دو بیت شعر را آورده و از او با عنوان «الفتی تربتی» یا «میرحسین تربتی» 10 نام بردهاند. علاوهبر این دو، ریاضالشعرا (همان: 227) از الفتی، برادر شیخ علی کمرهای، 11 نیز نام برده است و یک بیت شعر از او نقل کرده که در هیچیک از منابع، به الفتی ساوجی نسبت داده نشده است. 12
در هفت اقلیم (از 996 تا 1002 ق)، از شاعری به نام الفتی یاد شده است که «علم ریاضی را نیک میدانست و با خان زمان به سر میبرد و هزار روپیه جایزۀ این بیت گرفته است» (امیناحمد رازی، بیتا:161):
مشت خاشاکیم و داریم آتشی همراه خویش |
|
دور نبود گر بسوزیم از شرار آه خویش |
در جامع مفیدی که در فاصلۀ سالهای 1082 تا 1091 نوشته شده (رک: مقدمۀ ایرج افشار بر جامع مفیدی، 1384: هفتم)، در شرح حال ملّا الفتی، علاوهبر مطالب هفتاقلیم، آمده است که او «در اوایل ایّام شباب، از خطّۀ بهشت منزلۀ یزد به ولایت هند رفته، تقرب تمام در خدمت خان زمان یافت ...» (مستوفی بافقی، 1384: 464). 13 بداونی در منتخبالتواریخ (992-1004 ق)، از این شاعر با عنوان الفتی یزدی یاد میکند (بداونی، 1380: 131) که به گفتۀ فتوحی (1382: 45) و آیتی (1317: 274)، 14 معاصر وحشی بافقی بوده است. صاحب خزانۀ عامره (1176 ق) نیز از الفتی یزدی نام برده و در شرح حال او، علاوهبر آنچه در منابع پیشگفته آمده، به این نکته اشاره کرده است که او پس از آنکه «یکچندی با همایون پادشاه گذرانیده بود، با علیقلی خانِ زمان که از عمده امرای اکبری است، به سر برد و در هنگامۀ قتل خانِ زمان، بضاعت تمام عمرش به تاراج رفت؛ امّا از جان امان یافت» (آزاد بلگرامی، 1250: 27‑28)؛ البته براساس گفتۀ بداونی «اگرچه از کشتن امان یافت امّا اجلش امان نداد» (بداونی، 1380: 131).
در شمع انجمن (صدیق حسینخان، 1292: 32)، نتایجالافکار 15 (گوپاموی، 1387: 70) و کاروان هند (گلچین معانی، 1369: 86) نیز آمده است که الفتی یزدی در زمان همایونشاه گورکانی (936‑963 ق) به هند رفت 16 و بعد از درگذشت همایونشاه، در دربار جلالالدین اکبر (963‑1014 ق) از ملازمان خانِ زمان، علیقلیخان شیبانی بوده است؛ اما نبی هادی (2001: 305) معتقد است الفتی یزدی در زمان جلالالدین اکبر به هندوستان سفر کرد و در دربار او تحت حمایت خانِ زمان قرار گرفت. نفیسی از دو الفتی، ملا الفتی و الفتی یزدی نام برده است. اوّلی ملازم زینکوخان و دومی ملازم خانِ زمان که در زمان جلالالدین اکبر در هند بودهاند؛ او تأکید میکند که نباید دو شاعر را یک نفر پنداشت (نفیسی، 1344: 452). در آثارالشعرا که در آن از هشت شاعر با تخلّص الفتی و چهار الفتی شاعر در دربار جلالالدین اکبر نام برده شده، 17 میرحسین الفتی یزدی شاعر دربار جلالالدین اکبر و میرحسین الفتی شاعر دربار همایون است (اکرام، 2008: 41‑43)؛ بنابراین بنابر اطلاعاتی که از تذکرههای متعدد به دست میآید، میرحسین الفتی یزدی و حداقل چهار شاعر دیگر در دربار جلالالدین اکبر 19 و میرحسین الفتی و حداقل سه شاعر دیگر در دربار همایون مشغول کار و زندگی بودهاند.
به نظر میرسد تعداد نسبتاً بسیار شاعرانی که در قرن دهم با نام الفتی، تحت حمایت پادشاهان و بزرگان هند و بهویژه دربار گورکانیان زندگی میکردهاند و نیز آثار اندکی که از آنها باقی مانده، موجب اشتباه نویسندگانِ تذکرهها شده است؛ اما جدا از همۀ اینها، تنها شاعری که در برخی منابع زندگی و آثار او با الفتی ساوجی درهم آمیخته، الفتی یزدی است.
نخستین اثری که شرح حال دو شاعر، الفتی یزدی و ساوجی را درهم آمیخته است و سرودن روایح گلشن را به الفتی یزدی نسبت داده، محبوبالزمن است که ذیل نام مولانا الفتی یزدی چنین آورده است: او در سال 1042 هجری قمری به هند رفته و به ملازمت بهادرخان، خانِ زمان، درآمده و در سفر و حضر همراه وی بوده است. همچنین به نقل از خزانۀ عامره نوشته است که خان زمان برای سرودن این بیت، هزار روپیه به او پاداش داده است:
مشت خاشاکیم و داریم آتشی همراه خویش |
|
دور نبود گر بسوزیم از شرار آه خویش |
او در ادامه آورده است که الفتی همراه خانِ زمان به گجرات رفت و بعد از درگذشت او، به دربار عبدالله قطبشاه پیوست. سپس در تعظیم و توقیر او روایح گلشن را در هفت رایحه نوشت و به او تقدیم کرد. بنابر نوشتۀ محبوبالزمن، اثر «قلیللاللفظ و کثیرالمعنی است و با عباراتی رنگین و شیرین نوشته شده» و عبدالله قطبشاه، در ازای تألیف آن، هزار هون به شاعر داده است. پس از این توضیح، ملکاپوری هفت رایحۀ کتاب را برشمرده و ابیاتی از آنها نقل کرده است. در آخر نیز از شاعر بهعنوان فردی، «لطیفهگو، خوشطبع و صاحب مروّت و حسن خلق» یاد میکند که نفوذ بسیاری در دربار قطبشاه دارد و محبوب مشاهیر و بزرگان دربار است (ملکاپوری، 1329: 166‑174). این تذکره از ریاضالصنایع نام نبرده است؛ اما شاید منبع اصلی همة نوشتههای بعدی باشد که الفتی یزدی را معرفی و او را مؤلف روایح گلشن و ریاضالصنایع دانستهاند؛ از آن جمله است:
1) عابدی (1367: 1858): از مؤلف روایح گلشن با نام الفتی یزدی ابن لطفالله مشهدی نام برده است.
2) قادری (1387: 313‑314) عین مطالب محبوبالزمن را تکرار کرده است.
3) کرمی (1373: 84) بدون ذکر منبعی، از الفتی یزدی بهعنوان شاعر دربار عبدالله قطبشاه و مؤلف دو کتاب ریاضالصنایع و روایح گلشن نام برده است.
4) کوشکی (1391) در معرفی روایح گلشن، از نویسندۀ اثر با نام الفتی یزدی یاد کرده است و در اثبات این موضوع، به ابیاتی از اثر استناد میکند که شاعر در آنها به نام خود، الفتی (و نه الفتی یزدی) اشاره کرده است. منبع درخور استناد دیگر کوشکی آثار کرمی و قادری است؛ او علاوهبر اینها به هفت اقلیم، جامع مفیدی، روز روشن 19 و شاعران یزد نیز استناد کرده است؛ هرچند در هیچکدام از این تذکرهها، از الفتی یزدی بهعنوان مؤلف روایح گلشن یاد نشده است. 20
بههرحال، آنچه در محبوبالزمن و در معرفی الفتی یزدی آمده است، ازنظر تاریخی صحیح نیست. اگر الفتی در سال 1042 هجری به هندوستان رسیده باشد، یعنی در سال ششم سلطنت شاهجهان (1036‑1068 ق)، خانِ زمان «مهابتخان» بوده است 21 و در میان نام سرداران بلندمرتبۀ شاهجهان، فقط یک بهادرخان دیده میشود؛ «سعیدخان بهادر» والی کابل که در همانجا از دنیا رفته است (رک: محمدصالح کنبو، 1967: 370‑371). البته در وقایع سال ششم سلطنت شاهجهان، ذکری از رفتن خانِ زمان به گجرات به میان نیامده است؛ 22 اما با توجه به اینکه ملکاپوری مطالب تذکرههای دیگر را دربارۀ الفتی یزدی 23 تکرار کرده است، به نظر میرسد نام و زندگی الفتی یزدی و الفتی ساوجی را با هم آمیخته و منظور او از بهادرخان، امیر بانفوذِ دربار جلالالدین اکبر (و نه خانِ زمان) است.
در اوایل سلطنت جلالالدین اکبر، خانِ زمانْ بیرمخان بهارلو بود که از دورۀ همایونشاه این سمت را به عهده داشت؛ اما در سال پنجمِ سلطنتِ جلالالدین اکبر از سمت خود خلع شد و در سال 986 هجری در گجرات و در راه سفر حج کشته شد (نفیسی، 1344: 455‑456). پس از او، علیقلیخان شیبانی، خانِ زمان بود که مدتی بعد، با جلالالدین اکبرشاه از در مخالفت درآمد. بهادرخان که ملکاپوری از او نام برده است، برادرِ خانِ زمان بود (بداونی، 1380، ج 2: 24) و ظاهراً دو برادر در نواحی نزدیک به رود گنگ، کیلومترها دورتر از گجرات، به زندگی و درگیری و ستیز با جلالالدین اکبر مشغول بودهاند. خانِ زمان در 974 هجری قمری، در جنگ با جلالالدین اکبر در مانکپور، در ساحل رود گنگ کشته شد. بهادرخان نیز در همین جنگ به اسارت درآمد و کمی بعد، به دستور جلالالدین اکبر به قتل رسید (همان: 67-68). 24 با توجه به اینکه سلطنت عبدالله قطبشاه در سال 1035 آغاز شده است، بین کشتهشدن خانِ زمان و سلطنت او 61 سال فاصله وجود دارد؛ بعید است که الفتی شاعر، 61 سال بعد از مرگ خانِ زمان به دربار عبدالله قطبشاه راه یافته باشد و در سال 1051 یعنی در شانزدهمین سال سلطنت عبدالله قطبشاه و 75 سال پس از مرگ خانِ زمان، روایح را سروده باشد! همچنین اگر به گفتۀ ملکاپوری، الفتی مورد توجه خانِ زمان در 1042 به هندوستان رفته باشد، یعنی 68 سال بعد از کشتهشدن خانِ زمان و 28 سال پس از پایان سلطنت جلالالدین اکبر وارد هندوستان شده است. البته ملکاپوری این نکته را نیز از نظر دور داشته است که برخی تذکرهنویسان پیش از او، از مرگ الفتی یزدی در فاصلۀ کوتاهی پس از کشتهشدن خانِ زمان یاد کردهاند.
مشخص است که ملکاپوری علاوهبر اینکه در نامبردن از اشخاص و وقایع تاریخی دچار اشتباههای آشکاری شده است، به همخوانی تاریخ رویدادها نیز توجه نکرده و به این سبب شرح حالی که بر زندگی الفتی یزدی نوشته است، برخلاف نظر گلچین معانی (1369: 84)، نه دقیق است و نه «الفتی ساوجی بهاشتباه، یزدی عنوان شده است»؛ بلکه نویسنده بدون دقت در سیر تاریخی رویدادها و نقش و جایگاه اشخاص در این رویدادها و نیز با بیدقتی در مطالعۀ تذکرههای موجود زمان خود، نام و آثار این دو شاعر را با هم آمیخته است.
افزونبر همۀ اینها، به عقیدۀ بسیاری، الفتی یزدی معاصر وحشی بافقی بوده است. وحشی معاصر سه شاه صفوی (930-996 ق) است: تهماسب، اسماعیل دوم، سلطان محمد خدابنده و تاریخ درگذشت او را 974، 990 یا 991 نوشتهاند (صفا، 1364: 762‑763). هر سه تاریخ مصادف با پادشاهی جلالالدین اکبر (963‑1014 ق) است؛ بنابراین اگر الفتی یزدی در دوران همایونشاه (936‑963 ق) به هند رسیده باشد یا در عهد جلالالدین اکبر، درهرحال نمیتواند مؤلف دو اثری باشد که در فاصلۀ سالهای 1048 تا 1051 نوشته شده است. مهمتر از همه اینکه تنها توجه به تاریخ نگارش تذکرههایی که از الفتی یزدی نام بردهاند و مقایسۀ آنها با تاریخ تألیف آثار الفتی ساوجی برای رسیدن به این یقین کافی است که صحبت از دو شاعری است که در فاصلۀ زمانی نسبتاً زیادی از یکدیگر زندگی میکردهاند: 25
1) الفتی یزدی: از شاعران دربار جلالالدین اکبر که از ملازمان خانِ زمان، علیقلی خان شیبانی بوده است. او در ازای سرودن بیتی هزار روپیه صله دریافت کرد و پس از کشتهشدن خانِ زمان در 974 هجری قمری، بضاعتش به تاراج رفت و کمی بعد از آن تاریخ دنیا را وداع گفت.
2) الفتی ساوجی: شاعر دربار عبدالله قطبشاه که در سال 1042 به هندوستان رسید؛ در سال 1045 به دربار عبدالله قطبشاه وارد شد و قبل از 1090 از دنیا رفت.
زندگی و آثار الفتی ساوجی
نام کامل او، چنانکه در ابتدای ریاض الصنایع آورده است، الفتی بن حسینی ساوجی است. شیعۀ اثنیعشری و از شاعران و مقرّبان دربار عبدالله قطبشاه (1035‑1083 ق)، هفتمین پادشاه سلسلۀ قطبشاهیان بوده است. او ریاضالصنایع را به درخواست جمعی از دوستانش تألیف و به نام عبدالله قطبشاه موسوم کرده است: «اقل و احقر موجودات الفتی بن حسینی ساوجی را جمعی از مستفیدان فنون شاعری و طالبان رموز سخنوری، تکلیف نمودند که چون شعرای عجم، عجمی زباناند، در تقریر لغات عروض و بیگانهبیاناند از آشنایی عبارت صنایع شعر و مضمون بدایع قوافی، برخی از علم عروض و شطری از فن قوافی و سطری از صنایع نظم را اگر به سلک نظم، نظام دهی، هرآینه طبایع موزونه را از بادیۀ نقصان به سرچشمۀ کمال، بی مشقّت سرگشتگی، راهنمایی نمایی. حسبالالتماس دوستان، بوستانی مرتّب ساخت از طراحی قواعد عروض و چمنبندی قوانین قوافی و نخلپیرایی رسوم صنایع و گلکاری فنون بدایع ... و این گلزار چمن فیض را از طراوتبخشی بهار اسم میمون خواقین جهان و اعدل سلاطین زمان، سلطان الاعظم الاکرم، شاه عبدالله، خلد الله ملکه که از بیّنات نام فرخندهانجامش، السلطان عدل، مبیّن و هویداست، غیرتافزای ریاض جنان نموده، به ریاضالصنایع قطبشاهی موسوم ساخت».
از تاریخ تولد الفتی اطلاعی در دست نیست. نصرآبادی در تذکرۀ خود، شرح مختصری دربارۀ الفتی ساوجی و دیدار خود با او آورده است: «ولد حسینی ساوجی، طبعش در کمال شوخی و نمک بود، مدتها در هند به خدمت عبدالله قطبشاه بود. رسالهای در عروض و قافیه به نام او تألیف نموده، در اواخر عمر به اصفهان آمده، در قهوهخانۀ جنب دارالشّفاء قیصریۀ اصفهان با او ملاقات حاصل شد. شعر همواری میگفت؛ اما خود را به از انوری میدانست» 26 (نصرآبادی، 1317: 326).
بنابر گفتۀ نصرآبادی، ملاقات این دو در اواخر عمر الفتی اتفاق افتاده است. نصرآبادی نوشتن تذکرۀ خود را در سال 1082 هجری قمری آغاز کرد و در 1090 به پایان رساند (گلچین معانی، 1367: 1959)؛ بنابراین عزیمت الفتی به اصفهان و دیدار او با نصرآبادی باید قبل از 1090 و بعد از نوشتن ریاضالصنایع در 1048 27 و شاید بعد از پایان سلطنت عبدالله قطبشاه در 1083 هجری قمری اتفاق افتاده باشد. از محتوای کلام نصرآبادی چنین برمیآید که الفتی پیش از تمامکردن تذکرۀ نصرآبادی در سال 1090 از دنیا رفته است؛ اما از تاریخ دقیق درگذشت او هم اطلاعی در دست نیست.
اگر صحیح باشد که الفتی در سال 1042 عازم هندوستان شده و در 1045 به آن دیار رسیده 28 و به دربار عبدالله قطبشاه راه یافته است، در مدت شش سال دستکم دو اثر را به نام پادشاه تألیف کرده است:
1) ریاضالصنایع قطبشاهی: رسالهای دربارۀ عروض و قافیه و برخی صنایع شعری که در سال 1048 پایان یافته است.
2) روایح گلشن قطبشاهی: اثری به نظم و نثر که در هفت رایحه است؛ «در فن سوانح، در توصیف بناهای شاهی، قصر و امارات و مانند آن» (اکبر، 1352: 309) و نیز در مدح عبدالله قطبشاه.
علاوهبر این دو اثر، به نظر میرسد الفتی آثار دیگری هم داشته است که جز چند بیت ثبتشده در تذکرهها اثری از آنها در دست نیست. نصرآبادی دو بیت زیر را از مثنوی او نقل کرده است:
بود هر خم می که خشتیش هست |
|
حکیمی ز حکمت کتابی به دست |
می کهنه و نو سخنگو به هم |
|
یکی از حدوث و یکی از قدم
|
به گفتۀ رضیه اکبر (1352: 309) «در مدح عبدالله قطبشاه، چندین قصیدۀ گرم هم نوشته است». دو بیت زیر در مجمعالنفائس و روز روشن از او نقل شده است:
ز ضعفم ای نسیم کوی جانان گر خبر داری |
|
چرا یکره نیایی تا مرا از خاک برداری |
دمی آبی مخور از دهر گر آسودگی خواهی |
|
که میسوزی بسان شمع تا نم در جگر داری
|
ریاضالصنایع قطبشاهی
شوق دیدار هندوستان برای دستیافتن به مال و نام و کامروایی در آن سرزمین باعث میشد که شاعران، نویسندگان، منشیان و ادیبان فارسیزبان پس از آموختن ادب و تمرین و مهارت در این فنون، بازار کاسد ایران را رها کنند و راه آن دیار را در پیش بگیرند و آنجا رحل اقامت افکنند (صفا، 1363، ج 5‑1: 486). به قول صاحب مآثر رحیمی، «ایران مکتبخانۀ هندستان شده بود و مستعدان در آنجا کسب حیثیت مینمودند تا در هندوستان و در سرای شاهان و بزرگان آن دیار بهکار برند» (عبدالباقی نهاوندی، 1931: 46). این جمع عظیم شاعران و نویسندگان مهاجر به هندوستان (که البته همة آنان ادیبان طراز اول نبودند) همراه با عوامل دیگری مثل آمیختهشدن واژههای رایج در آن دیار با زبان فارسی، تعداد بسیار شاهان و شاهزادگان و امرا و دیگر غیرفارسیزبانانی که به زبان فارسی علاقهمند بودند و خود به این زبان مینوشتند و شعر میسرودند و تشویق پادشاهان و امرای آنها برای آموزش و آموختگاری زبان فارسی، باعث تدوین و تألیف کتابهای بسیار در لغت و دستور، انشا و ترسل و فنون شعر شد (صفا، 1363، ج 1‑5: 367‑368).
در دانشهای بلاغی و علم عروض و قافیه نیز کتابهایی در این دوران نوشته شد که هیچگونه تازگی در آنها دیده نمیشود و بیشتر زادۀ نیاز اهل زمان به بیان کوتاه و ساده در این فنون است (همان: 401). ریاضالصنایع نیز یکی از همین کتابهاست و چنانکه الفتی آشکارا گفته است، این کتاب را به تکلیف «جمعی از مستفیدان فنون شاعری و طالبان رموز سخنوری» نوشته است تا «شعرای عجم که عجمیزبان بودند» و ناآشنا با قواعد عروض و قافیه و صنایع شعری، «برخی از علم عروض و شطری از فن قوافی و سطری از صنایع نظم» را «بی مشقّت سرگشتگی» یاد بگیرند.
متن با حمد خداوند و نعت پیامبر اکرم (ص) و ذکر منقبت امام علی (ع) آغاز میشود. این تحمیدیه با براعت استهلالی عروضی همراه است که توجه خواننده را به موضوع کتاب جلب میکند: «حمد وافر و ثنای کامل مبدع و صانعی را شایان است که از امتزاج ارکان عناصر و ازدواج اصول موالید، مصراع موزون ترکیب انسان را ترتیب داده، بهجهت بیان معنی کمال و از حرکت سریع دوایر چرخ بر گرد مرکز بسیط ارض، رشتۀ ایام طویل و زمان مدید را تافته، بهواسطۀ نظم گوهر حال و در عبارت پراستعارت قصیدۀ مکوّنات، از مطلع ازل تا مقطع ابد، نکات دلایل توحید درج نموده تا هرکه را اسواد رقم عرفان بوده باشد، مضمون وحدت او را مطالعه نماید؛ «ففی کلِّ شیءٍ لَهُ آیه تدل علی انَّهُ واحدٌ» و بیت مسدّس عالم را از مربعنشینی معنی حقیقت محمدی، صلی الله علیه و آله سلم، ترصیع و توشیح بخشیده و بهسبب مزید حسن کلام معرفتش، علی مرتضی را که عروض مصراع امامت است، ردیف قافیۀ شاهبیت نبوّت نموده».
پس از این تحمیدیه، به انگیزۀ نگارش متن و به پیشینۀ بنای تقطیع شعر اشاره کرده است: «و امّا بعد، بدان که ارباب فن عروض، بنای تقطیع شعر را به اصول نهادند و اصول را به اصطلاح ایشان، افاعیل و تفاعیل خوانند و آن، هشت است و به پنج از او که مفاعیلن و فاعلاتن و مستفعلن و مفعولات و فعولن است، در اوزان اشعار فارسی بیشتر استعمال میشود و به سۀ دیگر که فاعلن و مفاعلتن و متفاعلن است، کمتر احتیاج میافتد و تعریف اصول چنین کردهاند که بر او زحاف، یعنی تغییری، واقع نمیشود و اگر واقع شود، آن رکن را غیرِسالم گویند و از جملۀ فروع شمارند و ...».
سپس بنای ارکان و سبب خفیف و ثقیل و وتد مجموع و مفروق و فاصلۀ صغری و کبری را بهطور مختصر توضیح میدهد و بعد از تعریف شعر بر مبنای سخن حکیمان:
آنچه معنی و وزن و قافیه داشت |
|
شعر بر وی حکیم نام گذاشت |
اصول تقطیع را شرح داده است:
هرکجا حرف شدّ شد موجود |
|
در تلفظ از او یکی دو نمود |
در ادامه، پس از برشمردن اسباب و اوتاد و فواصل، ارکان شعر، ارکان شعر، بحور اصلی، صفات زحافات، فهرستی کلی از بحرهای عروضی را در قطعۀ زیر آورده است:
هر بحر کاو نبود بسیط |
|
ارکان او باشد چنین |
جد را ججز مل را لجج سع |
|
را ززت خف را لزل |
بجج طل جلجل مع لکلک |
|
مدتزتز مب زتزت |
مح زکزک بط زلزل |
|
مث قب شد ججل |
و در توضیح قاعدۀ کار خود آورده است: «از بحر، حرف اول و آخر اسم او گرفته و از فاعیل حرف آخر بحر؛ چنانچه از «جد»، مراد بحر جدید است و از «ججز» دو جیم، مراد دو فاعیلن هزج است و از «زا»، مستفعلن رجز؛ پس ترتیب ترکیب افاعیل بحر جدید، «مفاعیلن مفاعیلن مستفعلن» است و ...».
در ادامۀ کار، زحافات و فروع هر بحر را با آوردن مثال و تقطیع آن، توضیح داده است؛ برای مثال دربارۀ بحر هزج چنین آورده است:
شد چو اصل هزج مفاعیلن |
|
وصف فرع و زحاف او میکن |
قبض شد از مفاعلن معلوم |
|
از مفاعیل گشت کف مفهوم |
خرم ظاهر چو شد ز مفعولن |
|
پس ز مفعول کرد خرب سخن |
فاعلن شتر دانو فاع ذلل |
|
دان فعولن ز حذف و جب ز فعل |
شد مفاعیل قصر و هتم فعول |
|
بتر فع گشت و جمله شد مدلول |
فی بیان بحر هزج
هزج در لغت، آواز ترنّم است و دراصطلاح، بحری است از بحور شعر که اصل او، چهار مفاعیلن است.
اصل بحر هزج
هزج را سالم ار خواهی همین ارکان ز بر میکن |
|
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن |
تقطیعش
هزج را سا مفاعیلن لِمَر خواهی مفاعیلنهمی ارکا مفاعیلن ز بر میکن مفاعیلن
قسمت دوم ریاضالصنایع فصلی دربارۀ قافیه و انواع، حروف، القاب و عیوب آن است. در ابتدای این بخش، قافیه و حروف آن را توضیح داده و در بسیاری موارد، شواهد، تعاریف یا توضیحات را بهصورت منظوم بیان کرده است: «این قافیه را مقیّد به ردف مفرد گویند؛ دال روی و واو ردف و حرکت ماقبلْ حذو:
گشت از حرف علّت او موجود |
|
حرکت قبل هم ز جنسش بود |
این قافیه را مردّف به ردف مرکّب گویند؛ تا روی الف ردف اصلی و فا ردف زاید و حرکت ماقبل ردف، حذو باشد:
ساکن خویش را بر او گر یافت |
|
نام از استاد ردف زاید یافت |
اوّلین را تو ردف اصلی خوان |
|
رو تو تکرار هر دو واجب دان» |
پس از پایان مباحث مربوط به قافیه، در تعریف ردیف آورده است: «کلمهایرا گویند یا بیشتر که برسبیل استقلال در آخر همه، بهعینه مکرّر شود و شعر مشتمل به ردیف را مردّف خوانند و خاصۀ شعرای عجم است؛ چون لفظ «شد» در این بیت:
آن ردیف است مستقل گر شد |
|
عینه لفظ او مکرّر شد |
و در ادامۀ بحث، به همین شیوه، انواع، حرکات و القاب قافیه را شرح داده است؛ مثال:
این قافیه را مقید به ردف مفرد گویند؛ فا روی و واوردف و حرکت ماقبل، حذو:
نکند هرکه اوست ز اهل وقوف |
|
ردف مجهول، جمع با معروف |
****
چار عیبی که هست قافیه را |
|
هست اکفا و بعد از آن اقوا |
****
دیگر ایطا که گر جلی گردد |
|
جمع در وی حروف جمع برد |
مبحث آخر کتاب، صنایع و بدایع شعر است که آمیزهای از آرایه های بدیعی و بیانی است: ترصیع، توشیح، اغراق، انواع جناس، انواع سجع، اشتقاق، قلب الکلّ، ردّالعجز علی الصدر، متضاد، اعنات، لزوم مالایلزم، لفو نشر، تضمینالمزدوج، استعاره، مراعاتالنظیر، محتملالضدّین، مدح شبیه به ذم، التفاوت، ایهام، انواع تشبیه، اضمار، تنسیقالصفات، جواب و سؤال، انواع حشو، جمع و تفریق، تقسیم، جمع و تقسیم، تجاهلالعارف، اقتباس، استفهام، رقطا، خیفا، حسن تعلیل، استدراک، مدح موجه، حسن طلب، حسن مطلع، حسن مقطع، معمّا و لغز.
در این قسمت، ابتدا آرایۀ منظور را تعریف میکند و سپس در قالب یک بیت، برای توضیح خود مثالی میآورد و بیت یادشده، هم شاهد و هم بهگونهای بلاغی و غیرمستقیم تعریف آن آرایه است:
چون سر استعاره داشت قلم |
|
بست دل را به چین زلف رقم |
****
کرد تشبیه مطلق آن که بیان |
|
رنگ من دید و برد نام خزان |
****
ور شد اضمار گو به آن بیباک |
|
تو گلی و منم گریبان چاک |
****
گفت نومیدم از جواب و سؤال |
|
گفتم از هجر او مدار ملال |
الفتی این مبحث را با توضیح دربارۀ معما و لغز و تدویر به پایان میرساند و با دو بیت که بیانگر تاریخ اتمام اثر است، به کار خود پایان میدهد.
روایح گلشن قطبشاهی 29
این کتاب اثری به نظم و نثر در هفت رایحه، در توصیف جشنها و آداب و بناها و باغهای سلطنتی و نیز در مدح عبدالله قطبشاه است. رایحة اول و ششم ساقینامهای مشتمل بر 59 بیت است. از عبارت و دو بیت پایانی کتاب چنین برمیآید که مؤلف کتاب را در سال 1051 30 به پایان رسانده است: «بیش از این به معرفی سخن، سخن مسلسل گفتن، دم از تسلسلزدن است. بهجهت بطلان این مذهب، قطع سخن را برهان قاطع دانسته، رقمنگار اتمام این خجسته فرجام میگردد؛ به این رباعی که در هر رکن مصراعش، تاریخی مربعنشین گردیده:
از روی حساب زیور حسن سخن |
|
تاریخ شده چو نام این رشک سخن |
شیوۀ آغاز متن این اثر ازنظر مضمون و سبک نگارش به ریاضالصنایع شبیه است و هر دو متن بیانگر این است که مؤلف پیرو مذهب شیعۀ اثنیعشری، مذهب رسمی دربار قطبشاهیان بوده است: «روحفزایی رایحۀ گلشن سخن، از هوای ثنای صانعی است که جلوۀ قامت سرو را به سلسلهجنبانی راست نغمکی فاخته علم ساخته و دلگشایی نکهت گلستان کلام، از نسیم حمد مبدعی است که آتش رخسار گل را به هنگامۀ گرمسازی شعلۀ آواز بلبل سرگرم نموده. نغمهسرایی مرغ خوشالحان زبان از آهنگ نعت رسول امّتنوازی است که قانون شریعتش، گوش هوش زمرۀ اسلام را به زمزمۀ نجاح نواخته ... و خوشنوایی عندلیب هزاردستان بیان، از سرود منقبت امام دینپروری است که ارغنون محبّتش، سامعۀ عقیدۀ شعبۀ شیعه را به ترانۀ فلاح در عشرت انداخته ...».
علاوهبر این، شاعر در چندین بیت، بر پایبندی شاه به تشیع اثنیعشری و تلاش او برای رواج و تثبیت این مذهب تأکید کرده است:
از روز ازل به عون توفیق اله |
|
اثنیعشری شد این شه عالیجاه |
****
شهی که گشته به عونش علی ولی الله |
|
همیشه ورد عوام و همیشه ذکر خواص |
براساس عبارت زیر، انگیزۀ مؤلف از تألیف این کتاب، ادای حق نعمتهای سلطان عبدالله است و بنابر گفتۀ ملکاپوری (1329: 169)، شاه در ازای تألیف این اثر، هزار هون به او داده است: «بعد از گلفشانی معانی رنگین حمد ایزد دادار و سمنپاشی مضامین طراوتآیین نعت احمد مختار و سنبلباری ارقام مشکآیین منقبت حیدر کرّار، رونقطراز ریاض بیاض و خرّمیبخش حدیقۀ صحیفه میگردد، همیشهبهار مدح و بستانافروز ثنای طراواتفزای گلشن جاه و جلال و غنچهگشای فتح و اقبال، بهار فیض ازل، قطبشاه عبدالله که یافت نشاء ز عدلش سَرِ تلنگانه، لبالب از می مهر علی و آل شدست ... چون گلشن اخلاق حمیدهاش که از روحپروری روحالقدسنژاد و نسایم چمن اوصاف پسندیدهاش که از حیاتبخشی مسیحاتبار است، همواره دل اصحاب فضل را انبساط و جان اصحاب را نشاط کرامت میفرماید، بر ذمّۀ فکر لازم دید و بر گردن اندیشه لازم یافت که شمهای از شمایم وصفش تقریر کند و شعبهای از نغمۀ گلبانگ صیتش تحریر سازد تا برخی از حقوق نعم احسان او ادا نموده».
همچنین در ابیات متعددی تخلّص خود را آورده است؛ برای مثال:
فشان جواهر مدح الفتی که داد به جود |
|
رواج درّ ثمین قطبشاه عبدالله |
البته برخلاف مقدمۀ روضهالصنایع، به همین بسنده کرده و نام کامل خود را ثبت نکرده است. نصرآبادی نیز که الفتی ساوجی را ملاقات کرده، از این اثر نام نبرده است و تذکرههای دیگر نیز بر اینکه روایح گلشن سرودۀ الفتی ساوجی است، دلیلی ذکر نکردهاند. با وجود این، بنابر دلایل زیر میتوان با اطمینان نسبی گفت که این اثر سرودۀ اوست:
1) اطمینان نسبی به تذکرهها و فرهنگهایی که الفتی ساوجی را مؤلف این اثر دانستهاند؛ مثل کاروان هند، فرهنگ سخنوران، دانشنامۀ زبان و ادب فارسی و ... .
2) شاعر آشکارا از عبدالله قطبشاه اسم میبرد و دقت او در توصیف سراهای سلطانی و مراسم دربار شاه نشان میدهد که از ملازمان دربار او بوده است؛ همچنین هیچیک از تذکرههای موجود از شاعر الفتینامِ دیگری نام نبردهاند که ملازم دربار عبدالله قطبشاه باشد.
3) ریاضالصنایع متنی آموزشی است و برای آموزش اصول عروض و قافیه نوشته شده است؛ اما موضوع روایح گلشن مدح و توصیف است؛ بنابراین تفاوت محتوایی دو اثر کار مقایسه را دشوار میکند. با وجود این، مقایسۀ متن کوتاه دیباچه و برخی واژهها و ترکیبهای متن ریاضالصنایع با روایح گلشن، برخی ویژگیهای سبکی مشترک دو اثر را نشان میدهد:
الف: کاربرد تتابع اضافات و بهویژه ساختن اضافههای تشبیهی: در هر دو متن ساختن گروههای اسمی طولانی تا حد چهار یا پنج اسم یا صفت دیده میشود؛ البته به تناسب نوع دو اثر، بسامد آنها در روایح گلشن بسیار بیشتر است:
ریاضالصنایع: مصراع موزون ترکیب انسان، عبارت پراستعارت قصیدۀ مکوّنات، طراوتبخشی بهار اسم میمون خواقین جهان، غیرتافزای ریاض جنان، فیض هوای معجزۀ سخنوری، عروض مصراع امامت، ردیف قافیۀ شاهبیت نبوّت.
روایح گلشن: نغمهسرایی مرغ خوشالحان زبان، سمنباری ارقام مشکآگین منقبت حیدر کرّار، اطفال غنچههای خُضرقبای خضربقا، خرّمیبخش حدیقۀ صحیفه، رشکفرمای گلشن جنان، روایح گلشن اخلاق حمیده.
چنانکه از مثالهای بالا نیز پیداست، اطناب و کاربرد ترکیبها و نیز کاربرد واژههایی که نام و موضوع کتاب را به ذهن متبادر میکنند، ویژگی هر دو متن است.
ب: ساختن صفات مرکب:
ریاضالصنایع: بیگانهبیان، فرخندهانجام، افادتاثر، رقمپرواز، جلوهطراز.
روایح گلشن: سعادتهوا، نصرتقرین، قدسیطینت، عرشاقتدار، طراوتآیین، غنچهگشا، رونقطراز.
ج: ساختن اسمهای مشتق ـ مرکب:
ریاضالصنایع: چمنبندی، نخلپیرایی، مربعنشینی، گُلکاری.
روایح گلشن: نشاطخیزی، وصفطرازی، نواسنجی، سنبلباری، سمنپاشی، صنعتپردازی، سلسلهجنبانی، گرمسازی.
البته نباید از نظر دور داشت که در هر دو متن، ویژگیهای عام سبک نثر مصنوع و منشیانۀ این عصر دیده میشود؛ ویژگیهایی مثل آوردن عبارات متکلّفانه و پیچیده و مسجّع، عبارتپردازی صِرف و تعارف و مدح و اغرا (بهار، 1355: 265)، اطناب ممل، کاربرد ترکیبهای طولانی و جملهمانند 31 (صفا، 1370: 1443‑1446). با این همه، وجود ترکیبهای بسیار مشابه در دو متن، شاید دلیل دیگری باشد برای پذیرفتن اینکه الفتی ساوجی مؤلف روایح گلشن است؛ ترکیبهایی مثل:
ریاضالصنایع: گلزار چمن فیض، غیرتافزای ریاض جنان، جلوهطراز، گلشن خوبی، نسیم فاتحه، گلستان کلام.
روایح گلشن:گلدستۀ چمن فیض، غیرتافزای روضۀ رضوان، جلوهطراز، گلشن وصف، نسیم حمد، گلستان کلام.
از این کتاب، تصویر یک نسخۀ خطی، شامل 95 برگ، در اختیار نویسندگان این مقاله است که در قرن 11 و به خط نستعلیق خوانا نوشته شده است. این نسخه در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی به شمارۀ 9386-10 نگهداری میشود. جلد کتابْ تیماج عنابی ضربی با ترنج منقّش به گل و مرغ است و پیشانی مذهّب مرصّع با زمینۀ لاجورد همراه با عناوین و نشانیهای شنگرف، صفحات مجدول به شنگرف و لاجورد، به زیبایی نسخه افزوده است. 32
نتیجهگیری
الفتی ساوجی شاعر شیعهمذهب و از ملازمان دربار عبدالله قطبشاه (1035-1083 ق)، هفتمین پادشاه سلسلۀ قطبشاهیان، است. برخی منابع بهاشتباه، آثار او را به الفتی یزدی نسبت دادهاند که شاعر معاصر وحشی بافقی و ملازم دربار جلالالدین اکبرشاه (963-1014 ق)، سومین پادشاه گورکانی، بوده است. الفتی ساوجی در سال 1042 هجری قمری به هندوستان وارد شد و در 1045 هجری به دربار عبدالله قطبشاه راه یافت. از تاریخ تولد او اطلاعی در دست نیست و درگذشت او پیش از 1090 در حیدرآباد دکن اتفاق افتاده است. آثار او عبارت است از: رسالهای دربارۀ عروض و قافیه و صنایع شعری به نام ریاضالصنایع و کتابی به نظم و نثر در مدح عبدالله قطبشاه، توصیف بناها و آداب دربار او به نام روایح گلشن قطبشاهی.
پینوشت
تا گرد صفت دامن یاری نگرفتیم/ از پا ننشستیم و قراری نگرفتیم
منابع
1- آذر بیگدلی، لطفعلیبیگ (1378). آتشکدۀ آذر(دو جلد)، تصحیح میرهاشم محدّث، تهران: امیرکبیر، چاپ دوم.
2- آرزو، سراجالدین علیخان (1383). تذکرۀ مجمعالنفایس، جلد 1، تصحیح زیبالنسا علیخان، اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان.
3- آزاد بلگرامی، میرغلامعلی (1250 ش). خزانۀ عامره، کانپور: نولکشور.
4- --------- (بیتا). تذکرۀ ید بیضا، بیجا.
5- آقابزرگ تهرانی (1355). الذریعه الی تصانیف الشیعه، جلد 9، مطبعة الغری.
6- آیتی، عبدالحسین (1317). تاریخ یزد (آتشکدۀ یزدان)،جلد 2، یزد: گلبهار.
7- احمد تتوی، آصفخان قزوینی (1394). تاریخ الفی، جلد 8، ترجمۀ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران: علمی و فرهنگی.
8- افتخار، سید عبدالوهاب (1940). تذکرۀ بینظیر، تصحیح سید علیمنظور، الهآباد: سنیت هاوس.
9- اکبر، رضیه (1353). «نفوذ زبان و ادبیات فارس در جنوب هند (قطبشاهی)»، وحید، شمارۀ 114، 301‑309.
10- اکرام، سید محمداکرم (2008 م). آثار الشعرا (فرهنگ شعرای فارسیگوی شبهقاره)، راولپندی: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان.
11- الفتی ساوجی، حسین بن حسین. روایح گلشن قطبشاهی، نسخۀ خطی، کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، به شمارۀ 9386-10.
12- ---------------- ریاضالصنایع قطبشاهی، نسخۀ خطی، کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، به شمارۀ 1/ 2572.
13- ---------------- ریاضالصنایع قطبشاهی، نسخۀ خطی، کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، به شمارۀ 3/47.
14- ---------------- ریاضالصنایع قطبشاهی، نسخۀ خطی، کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، به شمارۀ 2/ 254.
15- امیناحمد رازی (بیتا). هفت اقلیم، جلد 1، تصحیح و تعلیق جواد فاضل، تهران: کتابفروشی علیاکبر علمی و کتابفروشی ادبیّه.
16- اوحدی حسینی دقّاقی بلیانی، تقیالدین محمد (1389). عرفات العاشقین و عرصات العارفین، جلد 1، تصحیح ذبیحالله صاحب کار و نظارت محمد قهرمان، تهران: میراث مکتوب.
17- بدوانی، عبدالقادر بن ملوکشاه (1869 م). منتخب التواریخ، جلد 3، تصحیح مولوی احمدعلی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
18- بهار، محمدتقی (ملکالشعرا) (1355). سبکشناسی، جلد 3، تهران: امیرکبیر، چاپ چهارم.
19- بهاری سیستانی، شاه حسین بن ملک غیاثالدین محمود. تذکرۀ خیرالبیان، نسخۀ خطی، کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، شمارۀ 19322-10IR.
20- جهانگیر گورکانی، نورالدین محمد (1359). جهانگیرنامه، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
21- حزین، محمدعلی (1334). تذکرۀ حزین، اصفهان: کتابفروشی تأیید، چاپ دوم.
22- حکمت، علیاصغر (1377). سرزمین هند، تهران: دانشگاه تهران.
23- خاضع، اردشیر (1341). تذکرۀ سخنوران یزد، حیدرآباد: دایرةالمعارف عثمانیه.
24- خیّامپور، عبدالرسول (1368). فرهنگ سخنوران، جلد 1، تهران: طلایه.
25- دارابی، محمد بن محمد (1391). لطایفالخیال، تصحیح یوسف بیگ باباپور، قم: مجمع ذخایر اسلامی، با همکاری کتابخانه و موزة ملی ملک و کتابخانه مجلس.
26- دوستسنبلی، میرحسین (بیتا). تذکرۀ حسینی، بیجا: مطبعۀ منشینول.
27- رضوی، محمدصالح. لطایفالخیال، نسخۀ خطی، کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، شمارۀ 33028IR.
28- ریحان یزدی، سید علیرضا (1372). آینۀ دانشوران، جلد 1، مقدمه، تعلیقات و اضافات: ناصر باقری بیدهندی، قم: کتابخانۀ عمومی حضرت آیتالله العظمی مرعشی (ره).
29- روملو، حسن بیگ (1357). احسنالتواریخ، تصحیح عبدالحسین نوایی، تهران: بابک.
30- زمانخان، غلامحسینخان. تاریخ گلزار آصفیه، کتابخانۀ ملّی ایران، شمارۀ 20121024 per 50.
31- سرخوش، محمدافضل (1952). کلماتالشعرا، تصحیح محمدحسین محوی لکهنوی، بمبئی: مدراس یونیورسیتی.
32- صاحب، نورالحسنخان (بیتا). تذکرۀ طور کلیم، تصحیح عاصی احمدخان، اگره: مفید.
33- صاحب غنی مؤفرخآبادی، محمدعبدالغنیخان (بیتا). تذکرةالشعرا، بهاهتمام محمد مقتداخان شروانی، علیگره: مطبع انسی تیوتگزت.
34- صادقی علوی، محمود (1394). «بررسی وضعیت اقتصادی شیعیان دکن در قرن 10 و 11 هجری»، مطالعات شبهقاره، سال 7، شمارۀ 24، 91-106.
35- صبا، محمدمظفرحسین (1343). تذکرۀ روز روشن، تصحیح و تحشیۀ محمدحسین رکنزاده آدمیّت، تهران: کتابخانۀ رازی.
36- صدیقحسنخان، محمدصدیق (1292). شمع انجمن، بهاهتمام محمد عبدالمجیدخان، دهلی: کتابخانۀ انجمن ترقی اردو.
37- صفا، ذبیحالله (1363). تاریخ ادبیات در ایران، جلد 4 و 5-1، تهران: فردوسی، چاپ سوم.
38- --------- (1364). تاریخ ادبیات در ایران، جلد 5-2، تهران: فردوسی.
39- ---------- (1370). تاریخ ادبیات در ایران، جلد 5-3، تهران: فردوسی.
40- عابدی، امیرحسن (1367). «زبان و ادبیات فارسی در هند»، ناموارۀ دکتر محمود افشار، ج 4، بهکوشش ایرج افشار، تهران: موقوفات دکتر محمود افشار یزدی.
41- عبدالباقی نهاوندی (1931).مآثر رحیمی، تصحیح محمد هدایت حسین، کلکته: ببتسمشن.
42- فتوحی یزدی، عباس (1382). تذکرۀ شعرای یزد، با مقدمۀ ایرج افشار، یزد: اندیشمندان یزد.
43- فدائی، میرزا نصراللهخان (بیتا). داستان ترکتازان هند، جلد 1، بیجا.
44- قادرخان (1306). تاریخ قطبشاهی حیدرآباد دکن، بهاهتمام سید برهانالدیناحمد، حیدرآباد: مطبع برهانیّه.
45- قادری، محیالدین (1387). میرمحمد مؤمن استرآبادی، مروّج تشیع در جنوب هند، ترجمۀ عون علی جاروی، قم: مورّخ.
46- قاطعی هروی (1979 م). تذکرۀ مجمعالشعرای جهانگیری، تصحیح و تعلیقات و مقدمه محمدسلیم اختر، کراچی: دانشگاه کراچی، مؤسسۀ تحقیقات علوم آسیانۀ میانه و غربی.
47- کامی قزوینی، علاءالدوله (1395). تذکرۀ نفایس المآثر، تصحیح سعید شفیعیون، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی با همکاری سازمان چاپ و انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی.
48- کوشکی، فرشته (1391). «روایح گلشن قطبشاهی از الفتی یزدی»، پیام بهارستان، سال 4، شمارۀ 16، 576‑615.
49- گلچین معانی، احمد (1363). تاریخ تذکرههای فارسی (2 جلد)، تهران: کتابخانۀ سنایی، چاپ دوم.
50- ------------- (1369). کاروان هند، جلد 1، مشهد: آستان قدس رضوی.
51- گروه نویسندگان (1384). اثرآفرینان، جلد 1، زیر نظر محمدرضا نصیری، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ دوم.
52- گروه نویسندگان (1397). تاریخ ایران: دورۀ صفویان (پژوهش دانشگاه کمبریج)، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران: جامی.
53- گروه نویسندگان (1375). دانشنامۀ ادب فارسی، جلد 4، بخش 1، بهسرپرستی حسن انوشه، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
54- گوپاموی، محمد قدرتالله (1387). تذکرۀ نتایج الافکار، تصحیح یوسفبیگ باباپور، قم: مجمع ذخائر اسلامی.
55- محمدصالح کنبو (1967 م). عمل صالح، موسوم به شاهجهان نامه، ترتیب و تحشیه: غلام یزدانی، ترمیم و تصحیح: وحید قریشی، لاهور: مجلس ترقّی ادب.
56- مستوفی بافقی، محمدمفید (1384). جامع مفیدی، جلد 3، بخش 1، بهکوشش ایرج افشار، تهران: اساطیر.
57- ملکاپوری براری حیدرآبادی، ابوترابمحمد عبدالجبارخان (1290 ش). محبوب الزمن (تذکرۀ شاعران دکن)، جلد 1، حیدرآباد: مطبع رحمانی.
58- مهدوی، سید مصلحالدین (1386). اعلام اصفهان، جلد 1، تصحیح، تحیقیق و اضافات: غلامرضا نصرآبادی، اصفهان: سازمان فرهنگی ـ تفریحی شهرداری اصفهان.
59- نصرآبادی اصفهانی، میرزا محمدطاهر (1317). تذکرۀ نصرآبادی، تصحیح وحید دستگردی، تهران: چاپخانۀ ارمغان.
60- نظامالدین احمد (بیتا). طبقات اکبری، بهاهتمام ایشیائک سوسانتی، بنگال: بپتست میشن.
61- نفیسی، سعید (1344). تاریخ نظم و نثر در ایران، جلد 1، تهران: فروغی.
62- واله داغستانی (1384). ریاضالشعرا، جلد 1، تصحیح و تحقیق: محسن ناجی نصرآبادی، تهران: اساطیر.
63- هاشمپور سبحانی، توفیق (1377). نگاهی به تاریخ ادب فارسی در هند، تهران: شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی.
64- Nabi Hadi (2001).History of Indo- Persian Literature, New Delhi: Iran Culture House.