شاعری از بخارا بازشناخت مشفقی بخارائی و ضرورت تصحیح و انتشار کلیّات او به همراه معرفی کامل‌ترین نسخۀ دیوان شاعر

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استاد زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف‌آباد، اصفهان، ایران

3 استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف‌آباد، اصفهان، ایران

چکیده

شعر فارسی در بخارا با شاعران بزرگی مانند رودکی و شهید بلخی رونق و کمال یافت و در طول قرون گذشته شاعران بسیاری در آن سرزمین ظهور کردند. عبدالرحمن مشفقی بخاری، شاعر و طنزپرداز قرن دهم (995‑945) ورارود، با همۀ شهرت و اعتباری که در بین فارسی‌زبانان آن سرزمین دارد، در میهن ما کمتر شناخته شده است. از این شاعر اشعاری در قالب‌های گوناگون و موضوعات مختلف برجای مانده که ازنظر سیر تطوّر شعر فارسی، به‌ویژه در ماوراءالنهر، اهمیت دارد. از کلیّات دیوان او نسخه‌های خطی چندی در کتابخانه‌های دنیا پراکنده است؛ هرکدام از آنها بخشی از آثار او را ـ اعم از قصیده، غزل، قطعه، رباعی و مثنوی ـ در بر دارد که قسمت اعظم آن تاکنون به چاپ نرسیده و منتشر نشده است. کامل‌ترین نسخۀ برجای‌مانده ازنظر اشتمال بر بخش‌های مختلف دیوان، نسخه‌ای است که در «گنجینۀ دست‌خط‌های فرهنگستان علوم تاجیکستان» نگهداری می‌شود که با به دست آوردن این نسخۀ ارزشمند توانستیم به مجموعۀ کامل اشعار او دست یابیم. نویسندگان این مقاله بر آن‌اند تا با ارائۀ توضیحاتی چند درباب زندگی این شاعر و بررسی محتوای دیوان، شناخت تازه‌ای از شاعر و آثار او ارائه دهند؛ آثار او مشتمل بر یک دیوان قصاید، سه دیوان غزلیات، یک مثنوی داستانی به نام «گلزار ارم» و یک ساقی‌نامه، یک دیوان مطایبات و تعدادی قطعه و رباعی است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

A Poet from Bukhara The Recognition of Mushfeqi Bukharaei and the Necessity of Correcting and Publishing his Divan with an Introduction of the Most Complete Version of the Poet’s Divan

نویسندگان [English]

  • Mehdi Noorian 1
  • Afsaneh Bahramian 2
  • Mehrdad Chatraei 3
1 Professor, Department of Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Najafabad Branch, Isfahan, Iran
2 Ph.D. Candidate of Lyric Literature, Department of Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Najafabad Branch, Isfahan, Iran
3 Assistant Professor, Department of Persian language and literature, Islamic Azad University, Najafabad Branch, Isfahan, Iran
چکیده [English]

- Abedi, A. (1996). The first Divan of Mushfeqi Bukharaei. Persian researches, 1, 71-80.
- Ahmad, Z. (1993). Scientific and Cultural Relations between Iran and the Indian Subcontinent. Keyhan-e-Farhangi, 99, 47-49.
- Ahrarov, Z. (1978). Mushfeqi. Dushanbe: Danesh publication.
- Ahrarov, Z. (1959). The Selection of Mushfeqi’s Poetries. Stalinabad: Tajikistan Government Publications.
- Aini, S. (1926). The Sample of Tajik Literature. Moscow.
- Baqaei Bukharaei, M. A. (2015). Tazkereye majma-al-fozala, Tehran: Manshoore Samir publication.
- Dehati, A. (1958). The Tajik jokes. Stalinabad: Tajikistan Government Publications.
- Golchin Maani, A. (1984). The History of Persian Tadkerat. Tehran: Sanaei Library.
- Golchin Maani, A. (1980). Tadkerat of goblet. Mashhad: Ferdowsi University Publication.
- Habibi, A. (1956). Majma-ol-qarayeb and its Readable Subjects. Yaqma, 100, 363-368.
- Heravi, N.A. (1931) Tabaqat-e-Akbari. Calcutta: Baptist Mission Parish Publications.
- Kaseb, A. (1987). The Historical Vision of Satire. Tehran: (n.p.).
- Mushfeqi Bukharaei, A. (n.d.). Manuscript no. 239. Academy of Science Republic of Tajikistan.
- Mushfeqi Bukharaei, A. (n.d.). Manuscript no. 373259. Tehran: Parliament Library.
- Mushfeqi Bukharaei, A. (n.d.). Manuscript no.78, the First Sonnet Divan. Tehran: Library of Tarbiat Moallem University.
- Mushfeqi Bukharaei, A. (n.d.). Manuscript no.1232-F, The Second Sonnet Divan. Tehran: Library of Tehran University.
- Moosavi Garmarudi, A. (2013). The Selection of Musfeqi Bukharaei’s Poetries. Tehran: Hermes Publication.
- Motrebi, M.A. (2003). Tadkerat of Poets. Tehran: Miras-e- Maktoob publication.
- Nafisi, A. (1965). The History of poetry and prose in Iran and Persian language. Tehran: Foruqi bookshop.
- Nesari, S.H. (1998). Mozakker-e-Ahbab. Tehran: Sadi Publication.
- Razavi, M. (Ed.) (1961). Anvari Abiwardi’s Divan. Tehran: Translation and Publishing Company.
- Saba, M. M. M. H. (1964). Tazkereye Rooze Roshan. Tehran: Razi Library.
- Yazdgerdi, A. H. (Ed.) (2002). Faryabi’s Divan. Tehran: Qatreh Publication.
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Mushfeqi Bukharaei
  • Bukhara
  • 10th Century AH
  • Manuscript
  • Critical Correction
  • Divan

مقدمه

پرداختن به احیاء و تصحیح انتقادی متون نظم و نثر امری مهم و لازم است؛ درواقع تا همة متون فارسی با دقت کافی تصحیح نشود، آنچه از متون معمولی دربارة تاریخ ادبیات، زبان، تحوّلات فکری، دیدگاه‌های هنری و احوال اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و سیاسی قوم ایرانی سده‌های قبل، استنباط شود، جامعیّت و اعتبار کافی نخواهد داشت؛ زیرا بخش عمده‌ای از شناخت فرهنگ قدیم ما از متون مکتوب و مضبوط کهن به دست می‌آید. افزون‌بر هزاران نسخۀ خطی چاپ‌نشده در کتابخانه‌های داخل و خارج که کسی به چاپ و نشر آن اقدام نکرده، بخش بزرگی از متون چاپی زبان فارسی نیز که تاکنون در ایران و هند و دیگر کشورها منتشر شده است، چاپ دقیق علمی و ارجاع به منابع معتبر ندارد؛ اگر خاورشناسان و سپس محقّقان ایرانی برخی از این متون را تصحیح و چاپ انتقادی نکرده بودند، متن قابل اعتمادی از آنها در دست نداشتیم؛ بنابراین لازم است متون کهن زبان فارسی را از مخزن‌های انحصاری و دست‌نخوردۀ کتابخانه‌ها بیرون آوریم و گَرد فراموشی و زوال را از چهرۀ آنها بزداییم.

شیوۀ پژوهش

این پژوهش به شیوۀ اسنادی ـ کتابخانه‌ای انجام شده است. بدین ترتیب که ابتدا نسخ خطی آثار این شاعر از کتابخانه‌های داخل و خارج از کشور تهیه شد و تا حدّ امکان اطلاعات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و زبانی مربوط به ورارودانِ قرن دهم، زمان و مکان زندگی شاعر، براساس داده‌های موجود در تذکره‌ها و کتاب‌های دیگر استخراج، یادداشت‌برداری و سرانجام تدوین شد.

ضرورت پژوهش و بیان مسئله

برای پاسداشت میراث فرهنگی، ضرورت تصحیح متون کاملاً آشکار است تا بتوان پشتوانه‌ای محکم و اصیل برای نسل‌های آینده فراهم آورد.

مشفقی از شاعران توانای قرن دهم هجری است که تاکنون تصحیح انتقادی و تحلیل سبکی و بررسی موشکافانه از آثار وی صورت نگرفته است؛ درنتیجه این پژوهش می‌تواند به تدوین سبک‌شناسی زبان فارسی کمک شایانی داشته باشد و در تدوین علمی تاریخ ادبیات یاریگر پژوهشگران باشد؛ همچنین به‌سبب آنکه شاعر مسائل شخصی و اجتماعی زمانة خود را در اشعارش به‌خوبی نشان داده است، می‌توان در تدوین تاریخ و جامعه‌شناسی نیز از آن بهره برد. چنانکه اشاره شد مجموعۀ اشعار این شاعر تاکنون در دسترس محقّقان و ادب‌دوستان نبوده و به‌جز دو گزیدۀ بسیار مختصر که یکی از آنها در تاجیکستان و دیگری در ایران به چاپ رسیده است، متن منتشرشدۀ دیگری از او در دست نیست.

در چند قرن اخیر براثر عوامل تاریخی و سیاسی، میان کشور ما و گسترۀ رواج زبان فارسی به‌ویژه در سرزمین ماوراءالنهر، خاستگاه اصلی شعر فارسی، گسستی به وجود آمده است؛ ازسوی دیگر فرارودیان در جست‌و‌جوی هویّت، به‌دنبال استوارکردن پیشینۀ تاریخی و هنری و فرهنگی سرزمین خویش‌اند؛ به همین سبب معرفی شاعر و تصحیح دیوان شعری از آن مکان می‌تواند در استحکام روابط فرهنگی با تاجیکستان مفید و مؤثر واقع شود و راه را هرچند اندک برای دوستی و پیوند دو سرزمین فارسی زبان هموار کند.

نویسندگان این پژوهش برپایۀ آنچه در تذکره‌ها و دیگر کتاب‌ها ذکر شده است و براساس آنچه از خلال اشعار شاعر به دست می‌آید، به معرفی احوال و آثار عبدالرحمن مشفقی بخارائی می‌پردازند و نسخۀ خطی دیوان مشفقی بخارائی را که به شمارۀ 239 در «گنجینۀ دست‌خط‌های فرهنگستان علوم تاجیکستان» در شهر دوشنبه نگهداری می‌شود، به‌طور کامل معرفی و مزایای آن را نسبت‌به سایر نسخ بیان می‌‌کنند؛ همچنین درباب بخش‌های گوناگون آن ازنظر شکل و محتوا توضیحاتی چند ارائه می‌شود.

پیشینۀ پژوهش

نخستین پژوهش جدّی دربارة مشفقی بخاری و در دسترس همگان قراردادن بخشی از اشعار او به قلم نویسنده و محقّق بزرگِ تاجیک صدرالدین عینی در سال 1926 میلادی صورت پذیرفت. عینی در اثر معروف خود نمونۀ ادبیات تاجیک دربارۀ مشفقی شرح مختصری آورده و سپس از میان قصاید و غزل‌ها و رباعیات و ماده‌تاریخ‌ها و هجویات و ساقی‌نامه و مثنویِ گلزار ارم، نمونه‌هایی ذکر کرده است. پس از او در سال 1938 شهنشایف در جلد نهم از مجموعۀ آثار شعبۀ تاجیکستانی آکادمی علوم شوروی، براساس دو نسخه از کلیّات مشفقی در کتابخانه‌های دولتی تاجیکستان که اکنون با شماره‌های 445 و 239 در گنجینۀ دست‌خط‌های شرقی شعبۀ شرق‌شناسی و آثار ادبی تاجیکستان نگهداری می‌شود، آگاهی‌هایی داده که به خط سیریلیک به چاپ رسیده است.

چنانکه بیان شد، اشعار مشفقی بخاری دو بار به‌صورت منتخب چاپ شده است. نخستین‌بار احرارف در سال 1959 با شرح مختصری از احوال مشفقی بخاری در مقدمه، گزیده‌ای از اشعار وی را در شهر دوشنبه به چاپ رسانیده است. موسوی گرمارودی نیز در کتابی با عنوان به گزینۀ شعر عبدالرّحمن مشفقی بخارایی که در سال 1392 در انتشارات هرمس چاپ شد، به معرفی شاعر و شعر او پرداخته است. استاد فقید دانشگاه دهلی، سید امیرحسن عابدی در مقاله‌ای با عنوان «دیوان اول مشفقی بخاری» که به سال 1996 در مجلۀ تحقیقات فارسی به چاپ رسیده است، به تحلیل منتخب چاپی احرارف و نسخة عکسی دانشگاه دهلی پرداخت و مختصری در آثار و احوال مشفقی بیان کرد (عابدی، 1996: 71‑80). همچنین در دو مقاله که یکی به سال 1372 در شمارۀ 99 کیهان فرهنگی (احمد، 1372: 48) و دیگری به سال 1335 در صدمین شماره از مجلۀ یغما چاپ شده (حبیبی، 1335: 364)، تنها نامی از مشفقی بخاری برده شده است.

 

مشفقی از زبان تذکره‌ها

خواجه حسن نثاری، معاصر مشفقی، در تذکرۀ مذکّر احباب، نوشته‌شده در سال 974 یعنی حدود دو دهه پیش از وفات مشفقی 1، او را کمال‌الدین می‌خواند و درباره‌اش چنین می‌گوید: «مولانا کمال‌الدین مشفقی از شاعران پرزور مشهور است. در گفتن انواع شعر سلیقۀ نیکو دارد، قصاید خوب و غزل‌های مرغوب دارد و در هجاگفتن به‌طوری دقت می‌نماید که از جادۀ تقریر بیرون است و در علم نجوم و رمل وقوفی اظهار می‌کند و در این ایام کوکب طالعش در نطاق سعادت از هبوط به صعود حرکت کرده و ازطریق نفی در خانۀ فرح به عتبۀ نصرت داخل شده، در جماعت فضلا به منصب کتاب‌داری معزّز گردیده است و اعدا را منکوس دارد و خانه‌اش محل اجتماع شعراست...» (نثاری، 1377: 271).

صاحب تذکرۀ مجمع الفضلا مشفقی بخاری را معروف‌ترین شاعر تذکرۀ خویش می‌داند و در اوصاف و احوال او چنین می‌نویسد: «استاد الفضلا قدوة الشعرا مولانا مشفقی، اصل وی از مرو است؛ اما در صغر سن از آنجا بیرون آمده، به ماوراءالنهر رفته، در بلدۀ فاخرۀ بخارا سکونت گرفته. اوایل حال در عنفوان جوانی به طلب علوم دینی اشتغال می‌نموده. چون طبع موزونش رغبت به گفتن اشعار آبدار کرده، از آن امر شریف بازمانده، قدم در شاعری استوار نهاده، در کسب فضایل و جزئیّات کوشیده. شاگرد مولانا کوکبی است. ... چون عبدالله‌خان والی بخارا شد، مولانا خود را به سمرقند افکنده، به شرف ملازمت سلطان سعیدخان مشرّف شده، اعزاز و اکرام بسیار یافت و به منصب کتاب‌داری موفّق گشت تا هنگامی که آن پادشاه در قید حیات بود، در آن منصب قیام می‌نمود. چون سلطان سعیدخان در سال نهصد و هشتاد و یک رحلت کرد و برادر کوچک‌تر وی جوانمردعلی‌خان والی سمرقند شد، مولانا نیز در ملازمت وی تقرّب یافته، به همان منصب سرافراز گشت. دیوان غزل و دیوان قصاید در عهد آن پادشاه مرتّب نوشت و کتاب گلستان ارم 2 نیز در آن عهد نظم کرد و ابیات خوب از وی در آن زمان به عالم ظهور آمده، شهرت گرفت» (ر.ک. بقائی بخارائی، 1394: 2‑181). در تذکرۀ روز روشن نیز در تأیید همین مطالب چنین آمده است: «اصلش از مرو و مولدش بخارا، جامع فضایل و حاوی کمالات بود و در ملازمت عبدالله‌خان اوزبک انسلاک داشت و به عهد اکبری در هندوستان آمده، مقضی‌المرام به وطن برگشت و همان‌جا درگذشت و به هجو خیلی مایل بود و بعضی این مشفقی و مشفقی کاشی را یکی دانسته» (صبا، 1343: 740) و ابیاتی از شش غزل و دو رباعی در هجو از وی نقل کرده است.

«مولانا عبدالرحمن مشفقی بخارایی، در جوانی به بخارا رفته و کسب دانش در آنجا کرده و علوم دینی را فراگرفته؛ اما به فن شاعری پرداخته و در این فن شاگرد مولانا کوکبی بوده است. وی شاعری توانا بوده و در همه اقسام شعر دست داشته است. مخصوصاً در هجا توانا بوده و برخی معاصران خود مانند نکویی و دانشی را هجو کرده و نیز هزلیات فراوان دارد. سه دیوان قصاید و غزلیات خود را که بیش از پنجاه هزار بیت دارد چند بار املا کرده و دانشمندان عصر نوشته‌اند. خط نسخ تعلیق را خوب می‌نوشت و معما را خوب می‌سرود. دیوان خود را در زمان جوانمرد علی‌خان جمع کرده و مثنوی گلستان ارم را که به روش نظامی سروده در همان زمان به پایان رسانیده و در علم عروض و قوافی نیز دست داشت. قصاید وی بیشتر به مدح عبدالمؤمن‌خان و عبدالله‌خان و مظفر سلطان و جوانمردخان و سلطان ابوسعیدخان و قاسم شیخ از مشایخ صوفیه در سمرقند است. سرانجام در 995 در بخارا درگذشت» (نفیسی، 1344، ج 1: 9‑568).

صدرالدین عینی دربارۀ او می‌نویسد: «اصلش از مرو، در سمرقند و بخارا نشو و نما یافته. مدّاح سلطان سعیدخان و عبدالله‌خان اوزبک است، وفاتش 996 در بخارا» (عینی، 1926: 121) و پس از آن شماری از قصاید و غزل‌ها و قطعات او را نقل می‌کند؛ و پیش از آوردن مثلّث مرکب ذکر می‌کند که «از اختراعات مشفقی است» (همان: 137).

 

تاریخ وفات مشفقی

بقائی بخارائی درباب تاریخ مرگ مشفقی می‌نویسد: «و در شهور سنۀ خمس و تسعین و سبع 3 مائه در بلدۀ بخارا رخت هستی به‌جانب ملک بقا کشیده، چنانچه از این رباعی راقم حروف که نسبت‌به آن جناب ارادت شاگردی دارد، می‌توان معلوم کرد:

چون مشفقی اوستاد ارباب وفا
تاریخ وفاتش از خرد جستم گفت

 

بربست چو رخت خود سوی ملک بقا
«شد آصفی زمان ازین دار فنا»
                      (بقائی بخارائی، 1394: 7‑186)

ماده‌تاریخی که به این صورت ضبط شده، مطابق با 986 است که با تاریخ واقعی، نُه سال تفاوت دارد. به نظر می‌رسد برای حل این مشکل باید «دار فنا» به «دیر فنا» تبدیل شود. در این صورت همان 995 به دست می‌آید که در منابع دیگر ذکر شده است.

صدرالدین عینی در این باب می‌گوید: «در تاریخ وفات مشفقی یکی از فضلا نوشته:

سال فوتش من از خرد جستم

 

گفت تاریخ او «سخن‌ور نیک (996)»
                                    (عینی، 1926: 142)

با توجه به تاریخی که برای تولد مشفقی در تذکره‌ها آمده است، او حدود 50 سال عمر کرده است؛ اما نمی‌توان این نکته را از نظر دور داشت که خود او در اشعارش تصریح کرده که عمرش از شصت سال گذشته است:

گذشت از عمر شصت و قامت از محنت کمان هم شد

 

هنوزم سینه پر پیکان و در دل مهر بدکیشان

در صورت اعتماد و استناد به بیتی که مشفقی سروده است، با توجه به اینکه برای وفات مشفقی ماده‌تاریخ گفته‌اند، این احتمال وجود دارد که خطایی در ثبت تاریخ تولد او در تذکره‌ها رخ داده باشد.

 

خانوادۀ مشفقی

دربارة خانوادۀ مشفقی در تذکره‌ها حرف چندانی در میان نیست و دانسته‌های ما محدود به اشاره‌های گذرایی است که خود او در خلال اشعارش دارد. آنگونه که پیداست سایۀ پدر بر سرش دیری نپاییده و مهر مادر را نیز زود به خاک سپرده است:

با پدر خرسند بودم بی‌وفائی کرد عمر

 

مهر بر مادر نهادم یافت مادر هم وفات

و باز با تکیه بر ابیات دیوانش، می‌توان گمان برد که مشفقی فرزندی نداشته یا دست‌کم اولاد ذکوری نداشته است که نام او را زنده نگه دارد:

به یادگار تو گر مشفقی نماند کسی

 

بماند نام تو از شعر عاشقانۀ تو

 

شغل دیوانی (منصب کتابداری)

بنابر روایت تذکره‌ها، مشفقی در دربار سلطان سعیدخان به کتابداری منصوب بود. پس از مرگ سلطان سعیدخان و جانشینی برادرش جوانمرد علی‌خان، مشفقی همچنان در منصب کتابداری باقی ماند. این امر مزیت بسیار بزرگی برای او بود؛ تصاحب جایگاهی که آرزوی هر شاعری است؛ زیرا به‌راحتی و بدون هیچ محدودیت و مشکلی به اکثر آثار ارزشمند مکتوب پیش از خود، اعمّ از نثر و نظم دسترسی داشت و از آنها برای پُربارکردن دیوان اشعار خود بهره می‌برد.

 

سفر به هند

به هندستان سفر کن مشفقی گر آرزو داری

 

سهی‌سروان گجراتی سیه‌چشمان بنگاله

صاحب تذکرۀ مجمع الفضلا داستان سفر مشفقی به هند را اینگونه بازگو می‌کند: «مولانا بعد از این واقعه [کشته‌شدن جوانمرد علی‌خان و پسرانش به دست عبدالله‌خان شیبانی] نتوانست در سمرقند بودن، عزیمت ملک هند کرده، خود را در شهور سنۀ نهصد و هشتاد و هفت 4 به لاهور رسانید. در آن ایام جلال‌الدین محمد اکبر پادشاه در فتحپور در مسند شاهنشاهی متمکّن بود. چون آمدن مولانا به عرض اشرف رسید و اشتهار پیدا کرد، مخالفان ظاهری و باطنی زبان به غیبت مولانا گشاده، خاطرنشان کردند که به هجو قدرت تمام دارد اگر به درگاه خلایق‌پناه آید، اکثر بنده‌های پادشاه را هجو خواهد کرد. بنابر غیبت مخالفان نتوانست به سایۀ سریر اعلی رسیده، از سعادت آستان‌بوسی محروم مانده، از لاهور مراجعت نمود. لیکن پادشاه به مبلغ کلی نوازش کرده، با وی فرستاده، رخصت نمود. چون عزیمت ماوراءالنهر کرد، قصیده‌ای غرّا در مدح خان کشورستان عبدالله‌خان گفته، به درگاه آن پادشاه رفته، ملازمت نمود و نوازش بی‌نهایت و الطاف بی‌غایت یافته، هر روزه به سه تنکۀ خانی وظیفه‌خوار شده، چنان مقرّر گردید که هر قصیده که به نام خان گوید، پانصد مثقال صلۀ شعر او باشد و به خطاب ملک‌الشّعرایی سرافراز گردانیدند» (ر.ک. بقائی بخارائی، 1394: 3‑181).

اما روایت این سفر از زبان صاحب کتاب طبقات اکبری اندکی متفاوت است: «ملا مشفقی بخارائی از ماوراءالنهر به ملازمت حضرت خلیفه اللهی (اکبرشاه) رسیده، مشمول مراحم عالی شده، باز مراجعت کرده به بخارا رفت» (خواجه نظام‌الدین احمد، 1931: 497).

مشفقی سبب سفر خود را در یک قطعه برسبیل مطایبه چنین بیان می‌کند:

به عرض خواجة سعد این سخن رساندنی است
بیان حالت من گر ملالتی نشود
شعار من سخن است و سخن‌شناس تویی
غرض به ملک غریبی که می‌روم این است
زمانه را گذران گفته‌اند و این عجب است

 

که جز دعای توام بر دهن نمی‌گذرد
ز یک دو حرف در این انجمن نمی‌گذرد
معاش بنده ولی از سخن نمی‌گذرد
به هرزه ورنه کسی از وطن نمی‌گذرد
در این زمانه که اوقات من نمی‌گذرد

نکتۀ قابل توجه در این باب این است که با اینکه احمد گلچین معانی در تاریخ تذکره‌های فارسی و تذکرۀ پیمانه از مشفقی بخاری یاد کرده و حتی به تاریخ سفر مشفقی به هند اشاره کرده است، در کتاب کاروان هند نام او را از فهرست شاعرانی که به هند سفر کرده‌اند، از قلم افکنده است.

مشفقی یک سال در هندوستان می‌ماند و سپس عزم وطن می‌کند. اکنون که عبدالله‌خان شیبانی قدرت گرفته است و با پایان‌گرفتن آشوب و جنگ‌های داخلی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی رونق و بهبود یافته است، مشفقی به دربار او می‌پیوندد و با نشان‌دادن شایستگی به مقام ملک‌الشعرای دربار می‌رسد.

 

مناسبات مشفقی با شاعران پیش از خود

پیشتر بیان شد که مشفقی بخاری سال‌ها کتابدار دربار سلطان سعید و جانشین او جوانمرد علی‌خان بوده است. شاید به همین سبب، به دیوان‌ها و مجموعه‌های اشعار شاعران پیش از خود، دسترسی آسان‌تری داشته و بیش از سایرین فرصت دیدن و مطالعۀ این دیوان‌ها را یافته است. در مخمّس زیر تیغ، نام بسیاری از این شاعران را ذکر کرده است که بخشی از این مخمّس را در اینجا نقل می‌کنیم:

کجا شد مانی و طبع رسا و صورت نیکو
کجا شد عنصری و عسجدی و فرّخی با او

 

که می‌آراستی در یک نفس صد قامت دلجو
کجا شد شاه محمود و چه شد فردوسی خوش‌گو

 

عطای شاه غزنی عزل فردوسی و استغنا

 

چه شد سلطان‌حسین و شوکت آن پادشاهی کو
کجا شد پیر سودایی فیض خیرگاهی کو

 

شه شیرین کلام آن شاعر خوش‌گوی آهی کو
عماد و خواجو و سلمان کجا رفتند شاهی کو

 

همام و شمس تبریزی ظهیر و سعدی دانا
چ

 

فسوس از دست چرخ این دیده‌ها نمناک شد آخر
دریغا دهر از اهل فضیلت پاک شد آخر

 

ز واژون گردی او جیب دل‌ها چاک شد آخر
نثاری رفت و او خود جان سپرد و خاک شد آخر

 

صفاهانی کجا رفت و چه شد خاقانی و اخرا

 

کجا شد آصفی و کاتبی و همگنان با او
کسی همدم نبوده جز بیانی در زمان با او

 

چه شد چاک لبش از تیغ‌بازی زبان با او
علیشیر نوایی کو و خیل نکته‌دان با او

 

همه نام‌آور و مشکل‌گشا در رمز و در ایما

 

کجا شد صاحب نظم آن نظامی خسرو معنی
کجا شد حضرت مخدوم جامی خسرو معنی

 

حلاوت‌بخش جان‌ها شد کلامی خسرو معنی
سخن را نظم کردم بود نامی خسرو معنی

 

که بوده در خراسان کلک او طوطی شکّرخا

 

         

همچنین در جای‌جای دیوانش از شاعران بزرگ یا آثار آنها نام برده است که برای نمونه به چند بیت اشاره می‌شود:

مشفقی تا وصف گلزار جمالت می‌کند

 

بوستان نظم او یاد از گلستان می‌کند

***

برگ هر لاله ز تأثیر خواص کرمش

 

کاغذ طبلۀ عطّار گلستان گردد

***

حافظ خوش‌لهجه‌تر آن کس که تا روم و حجاز

 

***

هرچه از حسن عمل گویند در قانون اوست

به لطف طبع سنایی‌ست مشفقی امروز

 

***

که جاه دولت محمود را ثناخوان است

گر ز روح این سخن بویی برد روح ظهیر

 

بی‌ صدای صور برخیزد ز خاک فاریاب

       

او از برخی شاعران بزرگ مثل سعدی و حافظ مضمون و کلام به عاریت گرفته یا به‌صورت استقبال و مجابات پاسخ گفته است:

سعدی: گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست
مشفقی: شمع بیمار زمین‌گیر است بر یاد رخت

 

رنگ رخساره خبر می‌دهد از سرّ ضمیر
رنگ رخسارش گواهی می‌دهد هر صبح و شام

***

حافظ: ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش
مشفقی: روی عرق‌فشان تو را قصد جان ماست

 

بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
ما بخت خویش و خوی تو را آزموده‌ایم

***

حافظ: هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی
مشفقی: دلم شد ذرّه‌ذرّه در هوای مهر رخسارت

 

که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی
هوادار توام با آنکه دارم صد پریشانی

***

حافظ: صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
مشفقی: صبا به حضرت جانان نیاز ما برسان

 

وز او به عاشق بیدل خبر دریغ مدار
به جان سلام بگوی و ز ما دعا برسان

***

حافظ: ای دل ریش مرا با لب تو حقّ نمک
مشفقی: ای تو را خیل کبوتر برتر از فوج ملک

 

حق نگه دار که من می‌روم الله معک
چون مقرنس می‌نمایند از خم طاق فلک

***

حافظ: بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
مشفقی: کرد ظاهر به تو هر داغ که می‌پوشیدم

 

که به بالای چمان از بن و بیخم برکند
بعد از این دست من و دامن پیراهن چاک

***

حافظ: نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
مشفقی: نیست بر لوح دلم جز حرف مهر او رقم

 

چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
از زبان خویشتن خط می‌دهم همچون قلم

***

حافظ: آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت
مشفقی: نبودی اینقدرها مشفقی شیرین‌زبان هرگز

 

یار شیرین‌سخن نادره گفتار من است
ز لعل او تو را شیرینی گفتار پیدا شد

***

سعدی: همه قبیلۀ من عالمان دین بودند
مشفقی: مشفقی فنّ سخن از لب شیرین تو یافت

 

مرا معلّم عشق تو شاعری آموخت
باز هم در نظر صاحب فن می‌آرد

***

حافظ: جهان و هرچه در او هست سهل و مختصرست
مشفقی: جهان و هرچه در او هست پیش همّت او

 

ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار
به وقت بذل کم از خاک رهگذر یابی

گاهی استقبال‌هایی از دیگر شاعران ازجمله انوری و ظهیر فاریابی و سلمان ساوجی دارد که در بخش معرفی نسخه (قصاید) بیان خواهد شد. همچنین در ابتدای دیوان مطایبات، اهاجی شاعرانی مانند سعدی، انوری، سلمان ساوجی، ظهیر فاریابی، سوزنی سمرقندی، امیرخسرو دهلوی، کمال خجندی، سنایی، عبید زاکانی، خاقانی و حتی قطعۀ هجو منسوب به فردوسی را مطرح می‌کند که ذیل عنوان مطایبات به آن بیشتر پرداخته می‌شود.

 

نسخه‌های استفاده‌شده برای تصحیح دیوان مشفقی بخارائی

-      نسخۀ دانشگاه میشیگان، کتابت قرن یازدهم، 390 صفحه 15 سطری شامل حدود 4800 بیت شعر در قالب‌های قصیده، غزل، رباعی و... . نسخه به خط نستعلیق عالی و خوانا کتابت شده است؛ البته افتادگی‌ها و غلط‌های املایی آن قابل توجه است.

-      نسخۀ عکسی دانشگاه تهران، شمارۀ 1232‑ ف، از روی نسخۀ کتابخانۀ بادلیان، کتابت 1044، دیوان دوم غزلیات مشفقی شامل حدود 1700 بیت شعر در قالب غزل و پنج رباعی است که به خط نستعلیق خوش و به قلم عبدالله کتابت شده است.

-      نسخۀ دست‌نویس شمارۀ 78 کتابخانۀ دانشگاه تربیت معلم، دیوان اول غزلیات مشفقی حاوی حدود 2400 بیت شعر در قالب غزل و رباعی، صفحات آغاز و پایان افتاده است؛ بنابراین نامی از کاتب و تاریخ کتابت در دست نیست.

-             نسخۀ دست‌نویس شمارۀ 373259 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی. 198 صفحۀ 17 سطری، شامل حدود 3300 بیت شعر در قالب قصیده، غزل، قطعه و... که در 992، یعنی در زمان حیات شاعر، محمدرضا ابن‌سلطان محمد هروی در بخارا آن را کتابت کرده است. با توجه به اینکه نسخه پیش از مرگ شاعر کتابت شده و غلط املایی ندارد و اینکه در عنوان شعری در قالب مثلث چنین آمده است: «این اختراع ماست و هیچ شاعر این روش ندارد»، این احتمال وجود دارد که کتابت آن از نظر شاعر گذشته باشد و یا دست‌کم از روی نسخۀ دست‌نویس خود او استنساخ شده باشد. متأسفانه این نسخه کامل نیست و تنها حدود یک‌چهارم اشعار را در بر دارد؛ بنابراین نمی‌تواند اساس تصحیح قرار گیرد.

-      نسخۀ دست‌نویس شمارۀ 239 «گنجینۀ دستخط‌های فرهنگستان علوم تاجیکستان»، تاریخ کتابت 1279، این نسخه با وجود متأخربودن، دربرگیرندۀ سه‌چهارم اشعار مشفقی است که غالباً در نسخه‌های دیگر یافت نمی‌شود. علاوه‌بر آن در مقابله با نسخۀ مجلس مشخص می‌شود کاتب این نسخه بسیار دقیق و امین بوده و بسیاری از ضبط‌ها که در نسخه‌های دیگر تحریف شده است، در این نسخه به‌صورت درست آمده است. درنتیجه در بقیة شعرها نیز تا حد بسیاری می‌توان به آن اعتماد کرد. همین امر سبب شد که این نسخه اساس کار تصحیح دیوان اشعار مشفقی بخارائی قرار گیرد.

 

معرفی نسخۀ خطی کلیات مشفقی بخارائی

از نسخۀ خطی شمارۀ 239 که در «گنجینۀ دستخط‌های فرهنگستان علوم تاجیکستان» در شهر دوشنبه نگهداری می‌شود، تنها تعدادی عکس دیجیتال به دست ما رسیده است؛ بنابراین دربارۀ ویژگی‌های کتاب‌شناسی آن ازقبیل قطع و اندازه و نوع کاغذ و مرکب و مانند اینها سخنی نمی‌توان گفت؛ اما برپایۀ آنچه در تصویر دیده می‌شود:

1)         جلد کتاب از جنس چرم و به رنگ قهوه‌ای روشن است.

2)     همۀ صفحات کتاب مجدول است. عنوان بیشتر اشعار در کتیبه آمده است و در همة صفحات افزون‌بر جدولی که برای نوشتن اشعار ترسیم شده، با فاصله، جدول بزرگ‌تری به رنگ قرمز نیز کشیده شده است.

3)     در هر عکس، تصویر دو صفحۀ روبه‌رو در نسخۀ اصلی دیوان درج شده و تعداد ابیات در صفحاتی که به‌طور کامل به نوشتن شعر اختصاص یافته (بدون کتیبه و تذهیب و تزیین درون‌جدولی) هفده بیت است.

4)     335 عکس از نسخه در این فایل موجود است که با توجه به بند قبل، تعداد صفحات کتاب 670 و تعداد ابیات نزدیک به دوازده هزار بیت برآورد می‌شود.

5)     خط نسخه از نوع نستعلیق خوش است و رسم‌الخط آن نیز بیشتر ویژگی‌های نسخه‌های کهن ازقبیل یکسان‌بودن ب و پ (جز در موارد معدود)، ج و چ، ک و گ و ذال معجم و نظایر اینها را داراست و مانند بیشتر دست‌نوشته‌های قدیم، کاتب در ثبت نقطه‌های حروف امساک کرده است.

6)         با توجه به توالی ابیات به نظر می‌رسد همة برگ‌های کتاب موجود است و چیزی از ابیات از دست نرفته است.

7)     نسخۀ دست‌نویس مجموعه‌ای از آثار شاعر است که به‌ترتیب کتابت عبارت است از: «دیوان قصاید، مثنوی گلزار ارم، دیوان اول، دیوان ثانی، دیوان ثالث و دیوان مطایبات». در پایان هر بخش، کاتب تاریخ پایان کتابت را ثبت کرده است.

8)     صفحۀ پایانی نسخه که دربردارندۀ تاریخ کتابت آن است به‌روشنی خوانده می‌شود: «فرغت من تسوید هذه الاوراق فی شهر ذی‌القعده سنۀ 1279 هجری»؛ اما متأسفانه نامی از کاتب و محل کتابت در میان نیست.

 

اشعار مشفقی بخاری

نسخۀ 239 نسبت‌به سایر نسخ خطی موجود از دیوان مشفقی بخاری حجیم‌تر و کامل‌تر است و کاتب کوشیده همة آثار مشفقی را که به‌صورت پراکنده در دست‌نویس‌های دیگر موجود بوده است، یک‌جا فراهم آورد. این نسخه مجموعه‌ای از چکامه‌ها، غزل‌ها، مسمّط‌ها، قطعه‌ها، مطایبات و هجویات، مثنوی‌ها (ساقی‌نامه و گلزار ارم) و رباعیات، متضمّن مفاهیم و مضامین گونه‌گون و متفاوت ازقبیل مدح، ستایش، عشق، ماده‌تاریخ و لغز و جز آنهاست که به‌جای خود به هریک پرداخته می‌شود.

ترتیب نسخه

دیوان قصاید نخستین بخش کلیّات اشعار مشفقی است که مشتمل بر 83 قصیده (که در میان آنها چند مسمّط، ترکیب‌بند و ترجیع‌بند نیز گنجانده شده است)، 6 غزل، 66 قطعه (با مضامین متفاوت لغز، ماده‌تاریخ، طنز و مطایبه) و 9 رباعی است.

بنابر رسم همة شاعران، مشفقی نیز آغاز دیوان را به نام مبارک «الله» متبرّک کرده و چنین سروده است:

حمد روزی علم مطلع دیوان گردد

 

که از او مهچۀ الله نمایان گردد

دومین قصیده در ستایش پیامبر اسلام تحت عنوان «این نعت پیمبر قریشی است»، سومین نیز «ذکر نعت نبی مطّلبی است» و چهارمین مسمّطی است با عنوان «در اوصاف امام المرسلین است».

مشفقی را اهل سنّت دانسته‌اند و چون اغلب اهل سنّت فرارود حنفی هستند، ظاهراً او نیز حنفی و مانند همه سنّیان آن دیار دوست‌دار اهل بیت بوده است (مشفقی بخارائی، 1392: 23). ابراز علاقه و ارادت مشفقی به دوازده امام شیعه بارها در دیوان اشعار او دیده می‌شود؛ اما به‌طور خاص در موارد متعدد مشفقی مولای متقیان، علی علیه‌السلام را ستوده و پنجمین قصیدۀ دیوان «منقبت شاه ولایت علی است».

 

استقبال و مجابات

در این دیوان که مجموعه‌ای از هنرنمایی‌های شاعرانه است، مشفقی به مجابات با شاعران دیگر نیز پرداخته و در دو قصیده با مضمون مدح و ستایش امام علی علیه‌السلام، شعر «آذری» و «فرید احول» را جواب گفته است. او در قصیدۀ دیگری شعر ظهیر فاریابی را جواب گفته، نیز در جواب شعر سلمان و وصف ماه نو و در جواب انوری و دیگر شاعران قصیده‌هایی ساخته است که از آن میان به ذکر دو نمونه بسنده می‌کنیم:

ظهیر فاریابی:

سپیده‌دم که شدم محرم سرای سرور

 

مشفقی:

سحر که قاصد لطف آمد از دیار سرور

 

 

شنیدم آیت توبوا الی الله از لب حور
                               (فاریابی، 1381: 105)

 

 

رساند نامۀ لاتحزنوا ز ربّ غفور

انوری:

جرم خورشید چو از حوت درآید به حمل

مشفقی:

لوح گلزار چو تذهیب کند ابر حمل

 

 

اشهب روز کند ادهم شب را ارجل
                               (انوری، 1340: 297)

 

قلم موی شود سبزه و باران جدول

         

برگ 70 از نسخۀ دست‌نویس، آغاز قصیده‌ای نسبتاً طولانی (81 بیت) است که شاعر در جواب کمال غیاث سروده و در آن از حدود 30 شاعر پیش از خود با احترام یاد کرده است. قصاید دیگری نیز در این دیوان هست که به بهانه‌های مختلف از شاعران بنام و گمنام یاد می‌کند.

ساقی‌نامه

از مشفقی بخاری، دو مثنوی برجای مانده است؛ یکی ساقی‌نامه و دیگری گلزار ارم. ساقی‌نامۀ مشفقی 77 بیت دارد و به شیوۀ ساقی‌نامه‌های پیشین، بر همان وزن (فعولن فعولن فعولن فعول)، خطاب به ساقی و مغنی سروده شده است. این ساقی‌نامه در برگ 78 و در میان دیوان قصاید کتابت شده است.

در برگ 88 دیوان قصاید، گونه‌ای از شعر جلب توجه می‌کند که مشفقی آن را مثلّثات خوانده است. این نوع شعر در شعر هیچ‌یک از شاعران پیش از او دیده نشده است. در یکی از نسخه‌های قدیم‌تر که به احتمال قوی کتابت آن از نظر شاعر گذشته است، وی گفته است: «این اختراع ماست که هیچ شاعر این روش ندارد». ابیاتی در قالب مثلث:

روزی که به سودای تو افسانه شدم

 

بر شمع تمنّای تو پروانه شدم

 

افتاد نگاهی ز عنایت به منت

 

از خویش به غم‌های تو بیگانه شدم

 

چشم تو دلم ربود و دیوانه شدم

 

از خندۀ پنهانی و منکرشدنت

 

نی ماه به رونق جمالت بینم

 

نی مهر چو حسن بی‌زوالت بینم

 

نی آب حیات را به لطف بدنت

 

نی مشک ختن به رنگ خالت بینم

 

نی سرو چمن به اعتدالت بینم

 

نی در رخ گل طراوت یاسمنت

 

         

در بخش پایانی دیوان قصیده‌ها، تعدادی قطعه با مضمون طنز و مطایبه، ماده‌تاریخ و لغز، تعدادی غزل وصفی و تعدادی رباعی آمده است.

 

گلزار ارم

مثنوی گلزار ارم بر وزن هفت‌پیکر نظامی (فاعلاتن مفاعلن فعلن) در بحر خفیف سروده شده و شکل روایت داستان، انتخاب واژگان و شیوۀ فضاپردازی، کاملاً از هفت‌پیکر تأثیر پذیرفته است.

در برگ 98 نسخۀ دست‌نویس، مثنوی گلزار ارم با این بیت آغاز می‌شود (عنوان‌ها با رنگ قرمز و در کتیبه‌ای به‌صورت مجزا از ابیات داستان آمده است):

سپاس حضرت بی‌چون و حمد خالق اشیا

 

بود بر چهرۀ منشور فکرت ابروی طغرا

مشفقی این داستان هزار بیتی را به‌شیوة خاص خود بخش‌بندی کرده و در عنوان هر بخش بیتی با وزن و قافیة بیت بالا آورده است که از مجموع آنها قصیده‌ای به دست می‌آید؛ گویی شاعر ابتدا قصیده را سروده و سپس بخش‌های مختلف داستان را مانند شرحی بر ابیات آن قصیده منظوم ساخته است. مطابق رسم معمول، شاعر داستان را با ستایش و مناجات و طلب عنایت از درگاه پروردگار آغاز می‌کند و پس از آن نعت رسول و امید شفاعت است. او سبب نظم داستان را فرارسیدن بهار و شکوفایی طبع شاعرانه بیان می‌کند:

سبب شد نظم گلزار ارم را شوق این معنی

 

که شعر آمد بهار بی‌خزان زاین گلشن خضرا

ویژگی و امتیاز این مثنوی شکل خاص روایت داستان، تمثیل‌ها و شخصیت‌پردازی‌های بدیع است که به‌شیوه‌ای نو تقابل میان عقل و عشق را با دخالت حواس پنجگانه و اعضای بدن بیان می‌کند.

شاعر در پایان داستان شمار ابیات آن را هزار و صد و چهل و تاریخ اتمام مثنوی را سال 979 اعلام می‌کند:

چون عدد خواستم از این اشعار
بهر تاریخ این صحیفه قلم

 

شد هزار و صد و چهل به شمار
هفت را در دو نه نهاد رقم

در برگ 132، کاتب پایان کتابت مثنوی را اینگونه ثبت می‌کند: «تمام شد کتابت گلزار ارم از تصانیف مولانا مشفقی مروزی بتاریخ سنۀ 1279 و این اوان آغاز کتابت دیوان اول است».

 

دیوان اول

دیوان اول مشفقی از برگ 132 آغاز می‌شود که مفصل‌ترین دیوان غزلیات شاعر است و دربردارندۀ 316 غزل، یک قطعه و 16 رباعی است که به ترتیب الفبای قافیه کتابت شده است. در سال 1996 امیرحسن عابدی، استاد فقید دانشگاه دهلی، نسخه‌ای از این دیوان را که عکس آن در دانشگاه دهلی نگهداری می‌شده، در یک مقاله معرفی کرده است که در تعداد اشعار ضبط‌شده با دیوان حاضر اندک تفاوتی دارد.

در اولین غزل از دیوان اول مشفقی مانند بسیاری از شاعران، غزل آغازین دیوان خواجه را استقبال کرده و چنین سروده است:

صراحی از زبان باده صیقل شد به محفل‌ها
نهاده روی بر آیینۀ زانوی خود مجنون
مباش از مشفقی غافل الا یا ایّها السّاقی

 

بیا ساقی ببر زنگ غم از آیینۀ دل‌ها
که دارد نقش پای ناقۀ لیلی به منزل‌ها...
چو داری جام می در کف ادر کأساً و ناولها

در رباعی پایانی این دیوان، در قالب یک ماده‌تاریخ، اتمام سرودن اشعار دیوان را سال 973 هجری اعلام می‌کند:

مشفقی روزی که دیوان غزل ترتیب داد
یافت چون اتمام شکر آورد از این معنی به‌جای

 

بهر اوراق از رگ جان رشتۀ شیرازه تافت
شکر دیگر آنکه شد تاریخ او «اتمام یافت»

 

دیوان دوم

دیوان دوم، مجموعۀ مفصّلی است که از 258 غزل، 4 قطعه و 15 رباعی تشکیل شده است. آغاز این دیوان از برگ 204 است؛ مشفقی در آخرین رباعی ثبت‌شده در دیوان دوم، در یک ماده‌تاریخ به سال سرودن شعر (985) اشاره می‌کند:

روزی که در محاسبۀ عمر مشفقی
از آب نظم گلشن اشعار تازه یافت

 

چون عندلیب حرف نوا داشت در قلم
«اشعار تازه» ازپی تاریخ شد رقم

در پایان دیوان کاتب می‌نویسد: «اتمام یافت کتابت دیوان ثانی مولانا مشفقی بعون الله و توفیقه بتاریخ سنۀ 1279 و شرع فی کتابت دیوان الثّالث من تصانیفه غفر الله ذنوبه و ستر عیوبه».

 

دیوان سوم

دیوان سوم مشفقی از برگ 264 نسخه و با غزلی با مطلع زیر آغاز می‌شود:

جعد تو سنبل خودرو روی تو لالۀ زیبا

 

چشم تو نرگس جادو لعل تو غنچۀ گویا

و با غزلی با قافیه «ی» با این مطلع پایان می‌پذیرد:

ز آب و گل نتوان ساخت بهر عیش بنایی

 

به از حباب قدح نیست خانه‌ای به هوایی

این دیوان متشکل از 50 غزل و 10 رباعی است که نسبت‌به بخش‌های دیگر مجموعه، حجم کمتری دارد. غزل‌ها به ترتیبِ الفبایِ قافیه کتابت شده است و در برگ 276 با این انجامه به پایان می‌رسد: «تمام شد کتابت دیوان ثالث مولانا مشفقی بعون ایزد تعالی و حسن توفیق او عزّ شأنه به تاریخ سنۀ 1279 و این وقت شروع است در کتابت مطیّبات از تصانیف او».

 

دیوان مطایبات

دیوان مطایبات مشفقی بخاری، دیوان مستقلی بوده که کاتبِ مجموعه آن را در بخش پایانی به این نسخه افزوده است. در برگ شماره 276 آمده است: «تمام شد کتابت دیوان ثالث مولانا مشفقی بعون ایزد تعالی و حسن توفیق او عزّ شأنه به تاریخ 1279 و این وقت شروع است در کتابت مطیبات (کذا) از تصانیف او» و برگ بعد که مذّهب نیز هست، شروع دیوان مطایبات است.

با مختصری شرح و نقل قول دربارة طنزپردازی مشفقی به توضیح این بخش از نسخۀ 239 خواهیم پرداخت.

خواجه حسن نثاری، صاحب تذکرۀ مذکّر احباب، معاصر مشفقی و نخستین کسی است که از مشفقی آگاهی داده است. در تذکرۀ او که در زمان حیات مشفقی تألیف شده، آمده است: «از شاعران پُرزور مشهور است، در گفتن انواع شعر سلیقۀ نیکو دارد. قصاید خوب و غزل‌های مرغوب دارد. در هجاگفتن، طبعش به‌طوری دقت می‌نماید که از جادۀ تقریر بیرون است...» (نثاری، 1377: 271). سلطان محمد مطربی اصمّ سمرقندی، دیگر تذکره‌نویس تاجیک در وصف او می‌گوید: «مشفقی از شعرای معتبر بی‌نظیر است و اشعارش بغایت عالم‌گیر، خصوصاً اهاجی او عجیب دل‌پذیر. اکثر از طوایف اهل عالم را هجو کرده...» 5. صدرالدین عینی در کتاب معروفش، نمونۀ ادبیات تاجیک دربارۀ طنزپردازی و هجوگویی مشفقی می‌نویسد: «مشفقی در هجویات، مضحکه و مطایبات شهرت عظیم دارد. به‌حدّی که شهرت هزلیات او آوازۀ سخن‌های جدی‌اش را از میان برداشته است... از آنجا که هزلیات و مطایباتش اکثر از آیین آداب بیرون است، نقلش مناسب دیده نشد...» (عینی، 1926: 141) و تنها به ذکر یک قطعه که در هجو قاضی زمان خود به تضمین شعر خواجه حافظ نوشته است و بعضی ابیات «تقسیم میراث» او بسنده می‌کند. عبدالسلام دهاتی در مقدمۀ «لطیفه‌های تاجیکی» می‌نویسد: «لطیفه‌های تاجیکی دو قهرمان اساسی و برجسته دارند: یکی از آنها ملانصرالدین یا خواجه نصرالدین مشهور است که بسیار خلق‌های شرق او را به خود نسبت می‌دهند... قهرمان دوم، ملا مشفقی است که یک سیمای معیّن و نمایان ادبیات عصر 16 تاجیک می‌باشد. عبدالرحمن مشفقی شاعر بااستعداد و سیرمحصول است که چندین دیوان دارد. دیوان مطایبات او یکی از آنهاست. شعرهای هجوی‌ای که در این دیوان داخل‌اند، از طبع بلند و زبان تیز و جسورانۀ هجوگوی او گواهی می‌دهند» (دهاتی، 1958: 4‑3).

بالاخره عزیزالله کاسب مؤلف چشم‌انداز تاریخی هجو به نقل از تذکرۀ روز روشن آورده است: «در قرن دهم مشفقی به هجو خیلی مایل بوده است» (کاسب، 1366: 72).

دیوان مطایبات که آخرین بخش از این دست‌نویس است، آمیزه‌ای از نظم و نثر است که با براعت استهلال زیبایی آغاز می‌شود:

این نامه که روی در سیاهی دارد
با این همه از ندامتی خالی نیست

 

سهو و خلل نامتناهی دارد
امّید به رحمت الهی دارد

در ادامه مشفقی با گفتن این جمله که «هجا رسمی است بس قدیم، نگوئی فلان نهاد» به‌نوعی سنگینی بار هجاگویی را از گردن خود ساقط می‌کند و با بیان نمونه‌های هجو از شاعران مقبول پیش از خود ازجمله سعدی، سنایی، خاقانی، انوری، سوزنی سمرقندی، ظهیر فاریابی، امیرخسرو دهلوی، عبید زاکانی، سلمان ساوجی، کمال خجندی و حتی قطعة هجو سلطان محمود که منسوب به فردوسی است، می‌کوشد خود را در این راه پیرو بزرگان ادب نشان دهد و درحدّ امکان هجوگفتن خود را توجیه کند.

حاضری، فقیری، دانشی، میر دیوانه، فضلی، امینی خیابانی، قباد، گل‌شاه کمان‌گر، محمد اکبر، فتح‌الله کتاب‌فروش، شیخم، ملامسعود ازرق گیلانی، شعوری، دانشی، میرک گوینده، اسحاق، صابری، مولوی سمعی، لحمی بزّاز، خواجه حکیم، مولوی صدقی، ملاصوتی، میرنقّاش، آغای شیخ چشمه، غیاث، ملّاعلی زرگر، کمال‌الدین، میرک‌جان، جامه‌باف، حافظ جر، میر مستی، بیگم و ملک و نیز یک ارباب‌زاده و غلام‌بچه از افرادی هستند که مشفقی آنها را بارها به کوبنده‌ترین شکل ممکن، در قالب قصیده، قطعه، رباعی، مسدّس، ترکیب‌بند، مستزاد، رقعۀ منثور و حتی مرثیه هجو کرده است که به قول صدرالدین عینی کاملاً از آیین آداب بیرون است و ذکرشدنی نیست.

در میان مطایبات قطعه‌ای نیز به‌صورت مجابات در جواب خواجوی کرمانی آمده است و نیز تعدادی قطعه تقاضایی مطایبه‌آمیز که در قیاس با اهاجی مشفقی الفاظ رکیک کمتری دارد.

در واپسین برگ از دیوان مطایبات که آخرین برگ نسخه نیز هست، چنین آمده است: «فرغت من تسوید هذه الاوراق فی شهر ذی‌القعده سنۀ 1279 هجری» و پایان نسخه.

 

نتیجه‌گیری

شعر فارسی در بخارا، با شاعران بزرگی مانند رودکی و شهید بلخی رونق و کمال یافت و در طول قرون گذشته شاعران بسیاری در آن سرزمین ظهور کردند.

عبدالرحمن مشفقی، به قول هم‌وطنان تاجیکش، از شاعران «سیرمحصول» قرن دهم فرارود است که با پدیدآوردن آثاری ارزشمند، مشعل شعر فارسی را روشن نگه داشته است. میراث ادبی به‌یادگارمانده از او کم نیست؛ اما گسترش و رواج آثار او میان مردم به همّت صدرالدین عینی صورت گرفت. نسخۀ شمارۀ 239 که در گنجینۀ دست‌خط‌های فرهنگستان تاجیکستان نگهداری می‌شود، نسبت‌به سایر دست‌نویس‌های باقی‌مانده از آثار شاعر، کامل‌تر و جامع‌تر و قابل اعتمادتر است. این نسخه دیوان قصاید و مدایح، دو مثنوی، سه دیوان غزلیات (دیوان اول، ثانی و ثالث)، دیوان مطایبات و تعدادی قطعه و رباعی را در بر می‌گیرد؛ ازاین‌رو نام کلیات را بر آن نهادیم.

نتایج این پژوهش و معرفی و در دسترس قراردادن این دیوان می‌تواند یاریگر پژوهشگران ادبی برای تدوین سبک‌شناسی زبان فارسی و تدوین علمی تاریخ ادبیات باشد؛ به‌ویژه در شناخت قلمرو زبان و ادب فارسی در ماوراءالنهر بسیار مفید خواهد بود. همچنین جامعه‌شناسان می‌توانند برای مطالعات جامعه‌شناسی مردم ایران در ادوار مختلف، به‌ویژه قرن دهم، از آن بهره برند. اشارات تاریخی شاعر نیز می‌تواند به مورخان در تدوین تاریخ کمک کند.

پی‌نوشت

1. احمد گلچین معانی به استناد جست‌وجویی که مرحوم فکری سلجوقی در یک نسخۀ ناقص از تذکرۀ مذکور داشته است، برپایۀ ماده‌تاریخ زیر:

ذکر احباب کرده از هر باب
گشت ازآن‌رو مذکّر احباب

 

چون در این تذکره زبان قلم
نام تاریخ و سال اتمامش

سال تألیف آن را 974 ه. ق. دانسته است (گلچین معانی، 1363: 220‑219). البته رباعی زیر نیز که امیرمحمد بدیع‌الحسینی در همین مورد ساخته است، سال یادشده را تأیید می‌کند:

این نسخه که جامع بسی از شعراست
گردیده «بیان الفضلا» تاریخش

 

مقصود از آن ذکر شریف صلحاست
زان‌رو که در آن همه بیان فضلاست
                                  (نثاری، 1377: 8).

 

2. گلزار ارم صحیح است.

3. نقل قول از کتاب است که به نظر می‌رسد سهو یا اشتباه چاپی باشد.

4. احرارف تاریخِ سفر به هندوستان مشفقی را 985 نوشته است (احرارف، 1959: 12)؛ اما مرحوم گلچین معانی در تاریخ تذکره‌های فارسی می‌گوید: «میرعلاءالدوله کامی قزوینی تاریخ ورود مشفقی را به هند 986 ثبت کرده است» (گلچین معانی، 1363: 365).

5. تذکرة الشعرا، مطربی، محمد اصم، نسخۀ دست‌نویس، شمارۀ 2253، انستیتوی شرق‌شناسی ازبکستان (به نقل از احرارف، مشفقی: 7‑6).

1- احرارف، ظاهر (1978). مشفقی، دوشنبه: دانش.
2- -------- (1959). منتخبات عبدالرحمن مشفقی، استالن‌آباد: نشریات دولتی تاجیکستان.
3- احمد، ظهورالدین (1372). «روابط علمی و ادبی ایران و بر صغیر»، کیهان فرهنگی، ش 99، 49‑47.
4- انوری ابیوردی، اوحدالدین (1340). دیوان اشعار، ج 1، به اهتمام محمدتقی مدرّس رضوی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم.
5- بقائی بخارائی، محمدعارف (1394). تذکرۀ مجمع الفضلاء، تحقیق محمد خشکاب، تهران: منشور سمیر.
6- حبیبی، عبدالحی (1335). «مجمع الغرایب و مطالب خواندنی آن»، یغما، ش 100، 368‑363.
7- دهاتی، عبدالسلام (1958). «لطیفه‌های تاجیکی»، استالین آباد، نشریات دولتی تاجیکستان، مقدمه، 4‑3.
8- صبا، مولوی محمد مظفّر حسین (1343). تذکرۀ روز روشن، تصحیح و تحشیۀ محمدحسین رکن‌زادۀ آدمیّت، تهران: کتابخانۀ رازی.
9- عابدی، سید امیرحسن (1996). «دیوان اول مشفقی بخاری»، تحقیقات فارسی، شمارة 1، 80‑71.
10- عینی، صدرالدین (1926). نمونۀ ادبیات تاجیک، مقدّمۀ ابوالقاسم لاهوتی، مسکو: چاپخانۀ نشریات مرکزی خلق اتّحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی.
11- فاریابی، ظهیرالدین (1381). دیوان اشعار، تصحیح دکتر امیرحسن یزدگردی، تهران: قطره.
12- کاسب، عزیزالله (1366). چشم‌انداز تاریخی هجو، تهران، چ دوم.
13- گلچین معانی، احمد (1363). تاریخ تذکره‌های فارسی، ج 2، تهران: کتابخانۀ سنائی.
14- ------------- (1359). تذکرۀ پیمانه، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد.
15- مشفقی بخارائی، عبدالرحمن (بی‌تا). کلیّات دیوان اشعار، نسخۀ دست‌نویس شماره 239، گنجینۀ دست‌خط‌های فرهنگستان تاجیکستان.
16- ----------------- (بی‌تا). دیوان اشعار، نسخۀ دست‌نویس کتابخانۀ دانشگاه میشیگان.
17- ----------------- (بی‌تا). دیوان اشعار، نسخۀ دست‌نویس شمارۀ 373259، کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
18- ----------------- (بی‌تا). دیوان اول غزلیات، نسخۀ دست‌نویس شمارۀ 78، کتابخانۀ دانشگاه تربیت معلم.
19- ----------------- (بی‌تا). دیوان دوم غزلیات، نسخۀ عکسی شمارۀ 1232- ف، کتابخانۀ دانشگاه تهران از روی نسخۀ کتابخانۀ بادلیان، آکسفورد.
20- ----------------- (1392).به‌گزینۀ شعر عبدالرّحمن مشفقی بخارایی، گزینش سید علی موسوی گرمارودی، تهران: هرمس.
21- مطربی، محمد اصم (1382). تذکرة الشّعرا، با مقدمۀ علی رفیعی، علاء مرودشتی، تهران: میراث مکتوب، چاپ 2.
22- نثاری، سید حسن (1377). مذکّر احباب، تصحیح نجیب مایل هروی، تهران: سعدی.
23- نفیسی، سعید (1344). تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران: کتاب‌فروشی فروغی.
24- هروی، نظام‌الدین احمد (1931). طبقات اکبری، ج 2، کلکته: بپتست میشن پریس.