ضرورت تصحیح مجدّد دیوان جلال طبیب شیرازی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی ، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان،دهاقان، ایران

2 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد نجف آباد، ایران

3 دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی ، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان،دهاقان، ایران

چکیده

جلال‌الدین احمد بن یوسف معروف به جلال طبیب شیرازی از پزشکان و شاعران قرن هشتم هجری قمری است. او پزشک مخصوص شاه‌شجاع بود و از او در تذکره‌هایی مانند سفینة خوشگو، تذکرة‌الشعرای دولتشاه سمرقندی و عرفات‌العاشقین و عرصات‌العارفین سخن رفته است. دیوان جلال در سال 1389 به تصحیح و مقدمة نصرالله پورجوادی در 358 صفحه به همراه رسالة جواهرالبحور به چاپ رسید. در این مقاله ابتدا به معرفی مختصر این شاعر و متن مصحَّح پورجوادی از دیوان او پرداخته می‌شود؛ همچنین نسخة نویافتة کتابخانة سلیمانیة ترکیه معرفی خواهد شد؛ سپس برخی از اشتباه‌خوانی‌ها، غلط‌ها و افتادگی‌های متنِ مصحّح پورجوادی در مقایسه و مقابله با نسخة کتابخانة ترکیه برشمرده می‌شود و یادآوری خواهد شد که مجموعه‌ای از شعرهای عربی جلال طبیب و غزل‌های فارسی او و مثنوی فارس‌نامه در متن مصحّح نصرالله پورجوادی نیامده است. پس از مقایسه و مقابلة متن چاپی با نسخة سلیمانیة ترکیه، ترجیح و برتری این نسخه بر نسخة اساس پورجوادی کاملاً آشکار شد. این تحقیق به‌شیوة کتابخانه‌ای و مطالعة موردی انجام شد. در پایان پیشنهاد می‌شود بار دیگر دیوان جلال طبیب شیرازی با استفاده از نسخة نویافتة کتابخانة سلیمانیة ترکیه و مقابله با نسخه‌های دیگر تصحیح شود تا هم اشتباهات و نقص‌های چاپ موجود رفع گردد و هم نسخه‌ای پیراسته‌تر و کامل‌تر به دست آید.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The Necessity of Re-correcting Jalal Tabib Shirazi’s Divan

نویسندگان [English]

  • Shirin Kabiri 1
  • Mehrdad Chatraei Azizabadi 2
  • Maryam Mahmoudi 3
1 Department Persian Language and Literature, Islamic Azad University – Dehaghan Branch, Iran
2 Department of Persian Language and Literature of Islamic Azad University,Najafabad Branch
3 Department of Persian Language and Literature, Islamic Azad University – Dehaghan Branch, Iran
چکیده [English]

Abstract
Jalaluddin Ahmad, known as Jalal Tabib Shirazi, is one of the physicians and poets of the eighth century AH. Jalal Tabib’s Divan was published in 1389 (2010) with Nasrollah Pourjavadi’s correction. The authentic manuscript was not utilized in this correction. In the present study, the authors first provide a brief introduction to the poet and the published Divan. Then, the new version from the Soleimani Library of Turkey is introduced. We discuss some of the errors, mistakes, and omissions in the corrected Divan put forth by Nasrollah Pourjavadi in comparison with the Soleimani Library version, and note that a collection of Arabic poetry and Persian sonnets, as well as his Fars Nameh Masnavi, are not included in the body of the corrected text. This research was conducted using the library research method and a case study. In the end, we suggest that the Jalal Tabib Shirazi’s Divan can be revised once more using the new version of the Soleimani Library in Turkey, as well as through a comparison with other copies, in order to eliminate errors and defects in the existing published edition and to achieve a more comprehensiveand reliable version.
Introduction
Jalaluddin Ahmad, the son of Yusuf, known as Jalal Tabib Shirazi, is one of the physicians and poets of the eighth century AH. He was one of the poets praising the House of Inju kings (Amir Ghiyas al-Din Kai-Khusrau and King Shaikh Jamal al-Din Abu Ishaq), as well as those of the Muzaffari dynasty (Shah Mahmoud and Shah Shoja). His family was originally from Khaf and was known for scientific and literary pursuits, who emigrated  to Shiraz, where Jalal was born. His father (Yusuf, the son of Elias) was a Sufi, and his uncle (Najm Al-din Mahmoud) was one of the renowned scholars and physicians of his time. His name is mentioned in some of the great books such as Safineh-e-khoshgo, Tazkera-al-shoara by Dolatshah-e Samarghandi, and the Arafat Al-Asheghin va Arasat Al-Arefin. The date of his birth is unknown but based on the evidence, we guess he was born in the late seventh century and the beginning of the eighth century AH. The date of his death is also unknown. Taghi-al-din Kashani believes the year of Jalal's death is 795 AH (1416). But Nasrollah Pourjavadi with sound reasons rejects that. His burial place is unknown, too.
Jalal Tabib is one of the influential poets in Fars and the literary domain of Shiraz. Jalal Tabib is very much influenced by Saadi Shirazi. Additionally, his Gol-va-norooz poems are used by Khajooy-e-Kermani in composing his own Gol-va-norooz poems. The first published literary work of Jalal is Gol-va-norooz poems published in Sweden in 1380 AH (2001) with Ali Mohades' correction. Jalal Tabib’s Divan was published in 1389 AH (2010) with Nasrollah Pourjavadi’s correction in 358 pages alongside the Jawaher-al-bohur's treatise. After the publication of Jalal Tabib’s divan in 1390 AH (2011), Mohammad Afshin Vafaei wrote a critique of it in the Bukhara journal and enumerated the weaknesses of the book. He reminded us that the book had to be revised. In the same year, Masih Bahramian published an article entitled ‘reflection on the divan of Jalal Tabib’ in the Dor-e-dary quarterly journal. In the present study, besides the possible effects of Jalal Tabib on Hafez's poems, the mistakes of the divan were also mentioned.
Materials and Methods 
A newly-found version of Jalal Tabib’s Divan was introduced in the Soleimani Library of Turkey. We obtained a copy of it, and after that, compared it with the published version. The present study was conducted using the library research method and a case study.
Discussion of Results and Conclusions
The reasons for the superiority of the Turkish version over the published text of Pour Javadi are as follows: 1- The Turkish version has a two-page introduction written by the compiler of the Divan of Jalal Tabib, but Pourjavadi’s version does not have it. This preface determines the fame of Tabib’s poetry and his skill in the medical profession. Also, it turns out that the book was written shortly after his death.
2- In the Turkish version, there are 264 verses of Arabic poems but there is no trace of them in Pourjavadi’s version. Also, in the Turkish version, there are 749 verses of Persian poems more than Pourjavadi’s version.
3- Fars Nameh, which is one of Jalal’s poems is only available in the Turkish version and it is not included in Pourjavadi’s version.
4- There are many deleted verses in Pourjavadi’s version, which can be specified by referring to the Turkish version.
5- Pourjavadi misread some words that are correct in the Turkish version.
The authors of the present study suggest that Jalal Tabib Shirazi’s Divan could be revised once more using the new version of the Soleimani Library in Turkey, as well as thorough comparing it with other published copies, to eliminate errors and defects in the existing published edition and to achieve a more comprehensive, complete, and reliable versio.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Persian Poems of the Eighth Century
  • Correction of Manuscripts
  • Jalal Tabib’s Divan
  • the Manuscript of Soleimani Library of Turkey

1ـ مقدمه

جلال‌الدین احمد بن یوسف معروف به جلال طبیب شیرازی، پزشکی مشهور اما شاعری متوسط است که در قرن هشتم در شیراز می‌زیست. او از شاعران مدّاح پادشاهانِ آل اینجو (غیاث‌الدین کیخسرو و شاه شیخ ابواسحاق) و آل‌مظفر (شاه محمود و شاه‌شجاع) است. خاندان او اصالتاً اهل خواف و مشهور به علم و ادب بودند که از آن دیار به شیراز مهاجرت کردند و جلال در شیراز زاده شد. 1 پدر او، یوسف بن الیاس، در تصوف و سیروسلوک قدم می‌زد و عموی او، نجم‌الدین محمود بن الیاس، از عالمان و طبیبان نامدار زمان خود بود. جلال در اشعار خود آن دو را ستوده است:

بود مرا آن زمان عمّ و پدر هم‌نشین

 

این همه علم و عمل و آن همه صدق و صفا

صورت تصدیقشان سیرت پیغمبران

 

سورت توقیعشان آیتی از اولیا

در قدم آن یکی راهروان را مدد

 

در نفس این یکی خسته‌دلان را شفا

زان همه اهل یقین وان همه مردان دین

 

بندۀ مسکین بماند خسته‌دل و بی‌نوا

 

 

(طبیب شیرازی، 1389: 88)

عموی جلال از بزرگ‌ترین طبیبان عصر خود بود و مدتی ریاست بیمارستان اتابکی شیراز را به عهده داشت. (همان: 13). گویا جلال فن طبابت را از او آموخته و به وی ارادت خاصی داشته است (همان، 1380: 2 مقدمه). شاعر در مثنوی «گل و نوروز» نیز از پدر و عموی خود یاد می‌کند و پدر را مردی پارسا و عمو را استاد همة طبیبان عصر خود می‌شمرد:

پدر را یاد کن کو پروریدت

 

به هر زشتی که بودی خوب دیدت

چنان در پارسایی بود معروف

 

به شیراز او که در بغداد، «معروف»

عزیز مصر یعنی یوسف 2 آن مرد

 

که چون یعقوب رو در کنجی آورد

دگر از نجم دین محمود کن یاد

 

که چون او عاقبت محمودمان باد

مسیح دهر و بقراط زمان بود

 

فصیح عهد و استاد جهان بود

[حکیمانی که استاد جهان‌اند

 

همه شاگرد آن روشن روان‌اند] 3

چو یاد آرم همی‌آید غم او

 

روان گردد ز چشمم آب آمو

 

 

(همان: 42‑43)

او در یک شعر عربی از مرگ عموی خود اظهار تأسف می‌کند:

حَکیمٌ وَجدناه بحراً محیطاً

 

وَ فی بحر اِفضاله یسبحون

هو النجم من نوره رشدهم

 

و لا ریب «بالنجم هم یهتدون» 4

از زندگانی جلال اطلاعات کمی داریم و تاکنون نسخة جامعی از اشعار او یافت نشده است. اشتراک لقبش، جلال‌الدین و تشابه اسمی او با جلال عضد و جلال‌الدین الشاه خوافی باعث شده است تا برخی از سروده‌های این سه شاعر به نام یکدیگر ضبط شود (همان، 1389: مقدمه 44). جلال طبیب بسیار تحت تأثیر استاد سخن، سعدی شیرازی است و در چند غزل اشعار سعدی را تضمین کرده است و قطعه‌ای در مدح شیخ اجل و رباط او دارد. 5 ازسوی دیگر منظومة «گل و نوروز» او را سرمشقی برای خواجوی کرمانی در سرودن منظومة گل و نوروز دانسته‌اند.

دیوان جلال طبیب به چاپ رسیده است؛ اما به دلایلی که در ادامه خواهد آمد چندان عالمانه و منقح تصحیح نشده و لزوم تصحیح دوبارة آن تأکید می‌شود. چندی پیش نسخة نویافته‌ای از جلال طبیب معرفی شد که در کتابخانة سلیمانیة ترکیه موجود است. با تلاش فراوان آن نسخه را تهیه و با نسخة چاپی مقابله کردیم؛ در این مقابله پی بردیم که نسخة معتبر و درخور توجهی است و می‌تواند حتی در جایگاه نسخة اساس در تصحیح مجدد دیوان جلال طبیب استفاده شود.

در این مقاله پس از معرفی نسخة بیان‌شده و برشمردن وجوه ترجیح آن بر نسخة چاپی، برخی از ابیات آن را با نسخة مصحّح پورجوادی مقایسه کردیم تا صحت مدّعای خود را ثابت کنیم.

1ـ1 پیشینة پژوهش

1ـ1ـ1 تصحیح اشعار جلال طبیب

در سال 1389 نصرالله پورجوادی برای نخستین‌بار دیوان جلال طبیب شیرازی را به همراه رسالة منثور جواهرالبحور او منتشر کرد. این تصحیح براساس نسخة موجود در دارالکتب مصر و مقابله با دو نسخه و اشعار چهار جُنگ انجام شده است. پیش از آن مثنوی «گل و نوروز» وی به تصحیح علی محدث در سال 1380 در سوئد چاپ و منتشر شده بود. تصحیح «گل و نوروز» نیز براساس مقابلة چهار نسخه انجام شده است. اثر دیگری هم به نام رسالة شمع به کوشش دکتر محمدجعفر یاحقی تصحیح و چاپ شده است که دکتر پورجوادی معتقد است احتمالاً از جلال‌الدین شاه الخوافی باشد (1390: مقدمه، 45).

1ـ1ـ2 پیشینة نقد دیوان چاپی

بعد از انتشار دیوان جلال طبیب، دکتر محمدافشین وفایی در مجلة بخارا بر آن نقدی نگاشت و برخی از لغزش‌های آن را برشمرد. او یادآور شد که این دیوان باید دوباره تصحیح شود (وفایی، 1390: 616‑630).

در همان سال دکتر مسیح بهرامیان در مقاله‌ای با عنوان «تأملی در دیوان جلال طبیب» که در فصلنامة درّ دری منتشر شد، ضمن برشمردن تأثیرات احتمالی جلال طبیب بر شعر حافظ و تأثر جلال از سعدی، برخی از لغزش‌ها و غلط‌های دیوان یادشده را متذکر شد (بهرامیان، 1390: 39‑59).

1ـ2 روش پژوهش

در این پژوهش، ابتدا کل نسخة خطی موجود در کتابخانة سلیمانیه استنساخ گردید و غزلیات و قصاید آن با دیوان چاپی مقابله شد؛ سپس تفاوت ضبط‌ها، افتادگی‌ها، غلط‌های چاپی و غلط‌خوانی‌های مصحّح استخراج شد. با مقابله و مقایسة ابیات در نسخة خطی ترکیه و نسخة چاپی پی بردیم که در بسیاری از موارد ضبط نسخة ترکیه اصحّ و ارجح است. همچنین در نسخة ترکیه 61 شعر عربی اعم از غزل، قطعه، رباعی و مفردات وجود دارد که در دیوان چاپی نیامده است. علاوه‌بر این در نسخة ترکیه 85 غزل و 5 قطعه وجود دارد که در نسخة مصحّح پورجوادی نیست.

 

2ـ معرفی نسخة خطی نویافته از دیوان جلال طبیب

گفتیم که چندی پیش نسخه‌ای جدید از دیوان جلال طبیب معرفی شد که ما نسخة عکسی آن را در اختیار داریم. هنوز اطلاعات کتابشناسی نسخه منتشر نشده است؛ به همین سبب به‌ناچار براساس اسکن (تصویر) صفحات، به معرفی آن می‌پردازیم.

دیوان جلال طبیب با شمارة اصلی 122 و شمارة فرعی 5/891 در کتابخانة سلیمانیه ترکیه موجود است. این دیوان جلدی چرمین با رنگ قهوه‌ای دارد؛ دارای 136 برگ (272 صفحه) است و در هر صفحه 19 سطر وجود دارد. نسخه به خط نسخ است و صفحات با خطوط قرمز و نیلی جدول‌بندی شده است. بالای شعرها عبارات عربی مانند له، ایضاً له، ایضاً له طیّب الله مرقده و ایضاً له برّد الله مَضجعه و... با خط درشت‌تر و رنگ قرمز نوشته شده است.

برگة آغازین دیوان افتاده است و صفحة دوم با این جملات شروع می‌شود: «... مُرَکِّب البیان و لابِسِ حُلَل التهذیب علی عَرایس 6 الترکیب، مُزیل السقم و البأس و مُفیض الصحـه علی الناس جلال المله و الدین احمد بن یوسف بن الیاس رفع الله درجته و زاد فی قُربه بهجته 7 که نقد عمر را در تشفیة اشباح و تصفیة ارواح به میامن دم و قدم مسیح‌وش و محاسن اشعار روح‌بخش مصروف گردانیده بود...».

مقدمة موجودْ دو صفحه است که گردآورندة اشعار در آن، هم از شهرت مترجمٌ‌له در طبابت سخن می‌گوید و هم از شهرت اشعار او؛ همچنین یادآور می‌شود که تبویب دیوان بر سه بخش (قسم) نهاده شده است: بخش اول اشعار عربی، بخش دوم ملمّعات و بخش سوم اشعار فارسی و مثنویات را شامل می‌شود.

دیوان با این دو بیت شعر ازفارس‌نامه پایان می‌یابد:

 به هنگام پیری جوانی مکن

 

سبک رفت باید گرانی مکن

هر آزاده کو کرد از این بنده یاد

 

 

سرافراز چون سرو پاینـده باد

متأسفانه نام کاتب و سال استنساخ آن معلوم نیست.

 

3ـ اعتبارسنجی نسخة خطی ترکیه

ما معتقدیم که نسخة خطی ترکیه با آنکه سال استنساخ ندارد و کاتب آن مشخص نیست، به دلایل زیر ارزشمند و توجه‌برانگیز است:

1) این نسخه دارای یک مقدمة دو صفحه‌ای با نثری متکلفانه است که نسخة اساس 8 پورجوادی آن را ندارد و یا مصحّح محترم از آن اطلاعی به دست نداده است و در دیوان چاپی نیز موجود نیست. نویسندة مقدمه شناخته‌شده نیست؛ اما از فحوای سخن او می‌توان فهمید از مریدان یا دوستان نزدیک شاعر بوده که پس از مرگ او اشعار پراکندة جلال را تا آنجا که توانسته جمع‌آوری و تبویب کرده است (نسخة ترکیه: برگ 2الف).

از مطالبی که جامع دیوان جلال در مقدمه بیان می‌کند، چند نکته فهمیده می‌شود:

الف) شاعر در زمان حیات خود شهرتی بسزا در کار طبابت داشته و علاوه‌بر طبابت به امر تعلیم طب به دیگران هم مشغول بوده است. او بیان می‌کند که شاعر «... اجتهاد در افادة طلاب و ارشاد ذوی‌الالباب و توزیع ایام بحفظ صحـه انام و ازالة امراض» داشت.

ب) توصیفات مبالغه‌آمیز گردآورندة اشعار جلال که او را برتر از نظامی و انوری و ظهیر می‌داند، پذیرفتنی نیست؛ اما تاحدی گویای این واقعیت است که اشعار جلال در زمان حیاتش خوانندگان فراوان داشته است. چنانکه می‌گوید: «... فی‌الجمله انجمن روزگار از نسایم نسیب آبدارش معطر و حدقة احرار از حدیقة اشعار[ش] منوّر شد و بیت روان‌پرورش در بیت‌المعمور مسکون روان و وَرد غزلش وِرد هر زبان گشت».

ج) به نظر می‌رسد کار جمع‌آوری و تبویب دیوان جلال، اندکی بعد از وفات شاعر انجام شده است.

ما معتقدیم نسخة ترکیه به گمان قوی از روی آن نسخه و یا از روی یک نسخة اصیل و کاملی که از روی نسخة مادر رونویسی شده، استنساخ شده است.

2) تقسیم‌بندی دیوان هم اهمیت دارد. آقای پورجوادی به نوع تقسیم‌بندی نسخة اساس خود اشاره‌ای نمی‌کند. در سایر نسخ نیز این تقسیم‌بندی وجود ندارد؛ چون اغلب سفینه و جنگ اشعار است. جامع دیوان جلال می‌نویسد: «از اشعار او آنچه یافته شد بر چند باب در ضروب اشعار اشتمال می‌یابد: اول در اشعار عربی، دوم در ملمعات و سوم در فارسی و مثنویات». بررسی دقیق نسخة خطی ترکیه نشان می‌دهد که:

الف) اشعار عربی دیوان از برگة 2الف آغاز می‌شود و تا برگة 12الف ادامه می‌یابد (21 صفحه)؛ شامل 42 غزل و قطعة کوتاه، 10 رباعی، 9 تک‌بیت (فرد) و مجموعا ً 264 بیت است.

ب) اشعار ملمّع از برگة 12الف آغاز می‌شود و تا برگة 24الف را در بر می‌گیرد (23 صفحه) و شامل دو قصیده و یک ترجیع‌بند، 32 غزل، 5 رباعی و 1 قطعة کوتاه است و مجموعاً 310 بیت است.

ج) بخش سوم از برگة 24ب آغاز می‌شود و تا برگة 91ب نسخه را در بر می‌گیرد (133 صفحه) که 3 قصیدة کوتاه، 159 غزل و غزل کوتاه، 13 قطعه، 31 رباعی و 26 تک‌بیت 9 را شامل می‌شود. اشعار آن 1936 بیت است.

پس از آن مثنوی «گل و نوروز» است که از برگة 92الف شروع می‌شود و تا برگة 128ب ادامه می‌یابد و 1297 بیت دارد.

در بخش آخر نسخه هم مثنویفارس‌نامه است که از برگة 129الف شروع می‌شود و تا پایان کتاب ادامه می‌یابد و 321 بیت است. درمجموع نسخة ترکیه 4128 بیت دارد.

مجموع اشعار نسخة ترکیه به‌جز مثنوی‌ها 2510 بیت است که در مقایسه با متن مصحّح پورجوادی که 1761 بیت دارد، 749 بیت بیشتر است و این رقمی درخور توجه است.

3) آقای پورجوادی در معرفی نسخة اساس خود اقرار می‌کند که در ابتدای این نسخه غزلیات و رباعیات و مفردات عربی آمده و مشتمل بر 42 غزل و 10 رباعی و 9 تک‌بیت عربی است؛ اما گویا به‌سبب آنکه فقط در نسخة اساس بوده و در دیگر نسخه‌ها نبوده از تصحیح آنها صرف نظر کرده است و فقط دو غزل عربی را چاپ کرده که در دیگر نسخ موجود بوده است (طبیب شیرازی، 1389: 41). با مقایسة تعداد ابیات عربی موجود در نسخة اساس پورجوادی و نسخة ترکیه که پیشتر گفته شد، متوجه می‌شویم که شمار ابیات عربی و نیز قالب‌های شعری هر دو نسخه دقیقاً یکسان است. این نکته ما را به این حقیقت رهنمون می‌کند که این دو نسخه شباهت بسیاری به هم دارد و به احتمال بسیار از روی یک منبع استنساخ شده است؛ البته افتادگی‌هایی در هر دو نسخه وجود دارد که باعث شده است تعداد ابیات دو نسخه متفاوت باشد.

در اینجا یک سؤال پیش می‌آید که بی‌جواب مانده است و آن نبودِ مقدمه در نسخة اساس پورجوادی است. ما نسخة اساس پورجوادی را در اختیار نداریم؛ اما مؤلف فهرس المخطوطات الفارسیه دارالکتب مصر در معرفی دیوان جلال می‌نویسد: «اوّله: وجّهت وجهی للذی لا وجه الا وجهه... الخ» (الطرازی، 1966، ج 1: 155)؛ بنابراین باید این نسخه با مقدمة منثور آغاز شده باشد؛ اما مصحّح محترم اشاره‌ای بدان نکرده یا آنکه در نسخة عکسی نیامده است.

4) در نسخة ترکیه علاوه‌بر مثنوی «گل و نوروز»، مثنوی «فارس‌نامه» هم وجود دارد که نه در دیوان مصحّح پورجوادی آمده و نه حتی نامی از آن برده شده است. جالب آنکه از این مثنوی در تذکره‌ها هم یادی نشده است؛ پس به‌سبب منحصربه‌فرد بودنش اهمیت دارد. مثنوی فارس‌نامه یک مثنوی تاریخی کوتاه است که شاعر در آن اوضاع فارس و شهر شیراز را در دوره‌ای توصیف می‌کند که این شهر پیوسته بین حاکمان متعدد دست‌به‌دست می‌شد. مثنوی فارس‌نامه با این دو بیت آغاز می‌شود:

بر آن آفرین گو که جان آفرید

 

ثنا گو بر آن کو زبان آفرید

وجود تو از جود و احسان اوست

 

تو را نیست چیزی همه زان اوست

از کلام شاعر اینگونه برداشت می‌شود که او همة این مدت در شیراز بوده و از نزدیک حوادث را مشاهده کرده است. به نظر می‌رسد چون این مثنوی یک تاریخ محلی منظوم بوده و ازنظر ادبی چندان اهمیت نداشته و برای خوانندگان جذابیتی نداشته است، کاتبان در دوره‌های بعد آن را کتابت نکرده‌اند؛ اما به چند دلیل، مسلّم است که این مثنوی از جلال طبیب است:

اول آنکه گردآورندة دیوان در مقدمه اظهار می‌کند که بخش سوم دیوان شامل اشعار فارسی و مثنویات است. پس باید بیش از یک مثنوی باشد و در نسخة یادشده غیر از مثنوی گل و نوروز، تنها مثنوی فارس‌نامه مسطور است.

دوم آنکه خطِ کاتب در این مثنوی با خط او در بقیة دیوان یکسان است. پس گمان اینکه کاتبان دیگر آن را الحاق کرده باشند، مردود است.

سوم آنکه سرلوحة مُذَهّب و ملوّن آغاز فارس‌نامه با سرلوحة آغازین نوروزنامه کاملاً یکسان است و بلافاصله بعد از نوروزنامه هم آمده است.

چهارم آنکه سبک شعری شاعر در فارس‌نامه و گل و نوروز جدای از تفاوت موضوع و وزن آنها، بسیار شبیه به هم است.

5) گفتیم که در نسخة ترکیه، مثنوی گل و نوروز مندرج است. با مراجعه به متن چاپی گل و نوروز مصحَّح علی محدث متوجه می‌شویم که او از وجود این نسخه اطلاعی نداشته و در تصحیح اثر خود از آن سود نبرده است؛ به‌ویژه آنکه محدث بیان می‌کند که در دو مورد و یا بیشتر افتادگی‌هایی در نسخة اساس او وجود دارد. (طبیب شیرازی، 1380: 17). پس چه‌بسا مقابلة این دو منظومه به پیداشدن ابیات مفقودة مثنوی گل و نوروز چاپ‌شده کمک کند.

6) خطی که نسخة ترکیه بدان کتابت شده، خط نسخ است و نسخة اساس پورجوادی به خط نستعلیق است. پس می‌توان این احتمال را مطرح کرد که شاید نسخة ترکیه در زمان رواج خط نسخ یعنی در سدة هشتم و اوایل قرن نهم کتابت شده باشد (البته این دلیل در کنار دلایل دیگر توجه‌برانگیز است). برخی از ویژگی‌های املایی و رسم‌الخطی نسخة ترکیه که تاحدّی به تعیین زمان نگارش آن کمک می‌کند، فهرستوار ذکر می‌شود: 1) نوشتن پ، گ و چ فارسی به‌صورت ب، ک و ج و گاهی بدون نقطه یا سرکش (در بسیاری از جاها نقطه‌های حروف نوشته نشده است و گاهی سرکش کاف حذف شده است)؛ 2) نوشتن کلماتی مانند آنکه، چونکه و چنانکه به‌صورت آنک، چونک و چنانک؛ 3) جدانوشتن نون نفی و نهی و در افعال مثل «نه‌بیند» و نیز جدانوشتن بای ابتدای فعل مثل «به‌بیند» (در بعضی موارد)؛ 4) نوشتن «ة» به‌جای «ای» در کلمات مختوم به «ه» مثل ماندة = مانده‌ای؛ 5) چسباندن فعل «است» به کلمة قبل و حذف الف آن مثل گریبانست (گریبان است)؛ 6) نوشتن کلمات مختوم به «تاء» گاه به‌صورت «ت» و گاه به‌شکل «ة»؛ 7) حذف الف در ضمیر «این» در اتصال به کلمة قبل مثل ازین و درین (به‌جای از این، در این)؛ 8) گذاشتن دو نقطه در زیر «ی» در بسیاری از موارد و غیره.

7) در بخش بعدی مقاله، برخی از ابیات متن مصحّح پورجوادی و نسخة خطی ترکیه با هم مقایسه و مقابله خواهد شد تا اعتبار و ارزش نسخة ترکیه و تفضیل آن بر متن مصحّح پورجوادی بیشتر آشکار شود.

 

4ـ مقایسة نسخة ترکیه با متن مصحَّح پورجوادی

قبل از ورود به بحث، این نکته را یادآور می‌شویم که آنچه درپی می‌آید تنها مقایسه و مقابلة 45 برگ نخستین نسخة ترکیه با نسخة مصحّح پورجوادی است؛ و آن هم تنها، غزل‌ها و قصاید فارسی و ملمّعات است؛ چون بخش (قسم) اول دیوان که مشتمل بر اشعار عربی جلال طبیب است در دیوان چاپی موجود نیست. ازسویی اگر می‌خواستیم تفاوت‌ها و اشتباهات کل دیوان را ذکر کنیم از گنجایش یک مقاله بیشتر بود.

v       ابتدا برخی از لغزش‌های راه‌یافته به دیوان مصحّح پورجوادی را مرور می‌کنیم:

1) شراب شوق می‌نوشد از آن جامی که لا یظماء

 

لباس فقر میپوشد از آن جامه که لا ینفی

 

 

(طبیب شیرازی، 1389: 66)

 در نسخة ترکیه به‌جای کلمة مشخص‌شده «لا تعری» آمده است که با مفهوم جامه و پوشیدن بسیار مناسب‌تر از «لاینفی» است:

شراب شوق می‌نوشد از آن جامی که لا تظماء

 

لباس فقر میپوشد از آن جامه که لا تعری

 

2) به مصر عالم معنی که شام و صبح آنجا نی

 

سراید در سرای هرکه «سبحان الذی اسری»

 

 

(همان: 66)

در نسخة ترکیه (گ 13الف) به‌جای واژة «هر» کلمة «سر» آمده است که بسیار زیباتر است؛ چه آن را سَر بخوانیم، چه سِرّ.

 

3) غلامان توأند انجم مکانت کرده کاتبشان

 

منجم هرچه می‌آرند آن را می‌کنی اجرا

 

 

(همان: 67)

که در نسخة ترکیه اینگونه است:

غلامان توأند انجم مُکاتب کرده کاتبشان

 

منجم هرچه می‌آرند آن را می‌کنی مجری

همانطور که می‌بینید واژة مشخص‌شده مکاتب است که صحیح است. این نکته را دکتر محمدافشین وفایی هم در مقالة خود یادآور شده و توضیح داده است (وفایی، 1390: 618).

 

4) در این عمری که شد چون باد بر خاک درت بودم

 

که بادا خاک پای تو وجود ما اذا میتا

 

 

(طبیب شیرازی، 1389: 68)

واژة مشخص‌شده در نسخة ترکیه (گ 13ب) «متنا» است که دقیق‌تر است؛ به‌ویژه که شاعر آیات قرآنی را هم در نظر داشته است؛ مانند «أَ إِذَا مِتْنَا وَ کُنَّا تُرَاباً وَ عِظَاماً أَ إِنَّا لَمَدِینُونَ» (صافات: 5 و نیز رک. ق: 3 و مؤمنون: 82).

 

5) ز حدّ وهم فزون است کار بخشش او
و

 

و للامور رسوم و للرسوم حدود

 

 

(طبیب شیرازی، 1389: 71)

کلمة مشخص‌شده در نسخة ترکیه «رسم» است که با مصراع دوم همخوانی بیشتری دارد و صحیح‌تر می‌نماید.

 

6) سپهر و مهر بر این در کمند پیوسته

 

ستاده این به رکوع و فتاده آن به سجود

 

 

(همان: 71)

مصراع اول مفهوم روشنی ندارد؛ اما در نسخة ترکیه (گ 13ب) به‌جای کلمة مشخص‌شده «درگه‌اند» آمده است که صحیح است و با مصراع دوم همخوانی کامل دارد.

 

7) و کیف امدح من لا تعدّ مدحته

 

وللبنان کلامی و للزکاء جنود

 

 

(همان: 71)

مصراع دوم در نسخة ترکیه اینگونه است:

و کیف یمدح من لا تعدّ مدحته

 

و لللسان کلال و للذکاء خمود

 

 

(طبیب شیرازی، نسخه ترکیه: 13ب)

در مقایسة دو نسخه می‌بینیم که مصرع دوم در متن مصحّح پورجوادی معنی درستی ندارد. کلال را کُندشدن زبان و شمشیر و باد و چشم معنی کرده‌اند (دهخدا، 1373: به نقل از تاج‌المصادر بیهقی: ذیل کلاله) و ذکاء، هم کیاست معنی می‌دهد و هم خورشید و هر دو در این جایگاه درست است. خمود نیز با هر دو واژه تناسب دارد.

 

8) روز بهار دیده را کرد به بوستان نظر

 

خواند چو آب وصف تو از ورق گل و سمن

 

 

(طبیب شیرازی، 1389: 229)

در نسخة ترکیه «دیده‌ور» آمده است که معنی را روشن می‌کند. در مثنوی مولوی می‌خوانیم:

سنگ‌ریزه گر نبودی دیده‌ور

 

چون گواهی دادی اندر مشت در؟

 

 

 

(مولوی، 1370، دفتر چهارم: 2419)

خود شاعر در مثنوی فارس‌نامه (گ 130الف) می‌گوید:

ز دیده بگویم یکی داستان

 

که باشد برِ دیده‌ور راست آن

 

9) مست ز باد صبحدم چون به چمن چمان شود

 

باد برد به پیش او جنبش سرو و نارون

 

 

(طبیب شیرازی، 1389: 229)

در نسخة ترکیه «باده» آمده که زیباتر و ادبی‌تر است و با باد در مصراع بعد آرایة جناس ناقص می‌سازد.

10) و ما لی سوی السمع من صاحب

 

یوافقنی فی البکاء و السحر

 

 

(همان: 178)

در نسخة ترکیه «سهر» (شب بیداری) (گ 18الف) آمده که درست‌تر است.

11) گرد سرای جهان فکر بگشت و ندید

 

مدح سزایی چو تو قدح سزای چو من

 

 

(همان: 235)

در این بیت «قدح سزای» نازیباست؛ حتی اگر قدح سزایی هم بخوانیم با مفهوم بیت تناسب ندارد. در نسخة ترکیه «مدح سرایی» آمده که کاملاً صحیح است.

12) چو بشد ز دست کارم نظری بکارم افکن

 

که ز دوستان مخلص نکند کسی تعلّل

 

 

(همان: 193)

در نسخة ترکیه «تغافل» آمده که درست‌تر است.

13) مردم ز باده مستند ما مست چشم ساقی

 

مستی ز می نماید این مستی است باقی

 

 

(همان: 276)

در نسخة ترکیه «دمی» است که با کلمة «باقی» تناسب بیشتری دارد و درست‌تر است.

14) از دیده شرابی و کباب از دل بریان

 

پیش آر اگر سوی من خسته خرامی

 

 

(همان: 280)

پیداست که در یک شعر عاشقانة قرن هشتم چنین درخواستی نابه‌جاست. در نسخة ترکیه «آرَم» آمده که صحیح است.

15) دوش به وقت سحر کرد ز ناگه گذر

 

بر دل پی گرد ما کوکبۀ کبریا

 

 

(همان: 87)

«پی گرد» در این جایگاه معنی ندارد؛ مگر آنکه «بی‌گرد» بخوانیم. به‌جای کلمة مشخص‌شده در نسخة ترکیه دل «بی کبر» آمده که درست‌تر است.

 

16) کرد سماع و شراب نقش صراحی نهان

 

وهم غلط کرد و گفت باده بود بی إنا (ظرف)

 

 

(طبیب شیرازی، 1389: 87)

کاملاً مشخص است که سماع در این بیت بی‌معنی است. در نسخة ترکیه «شعاع» آمده است که با مصراع دوم تناسب تام دارد. شاعر ظاهراً این شعر صاحب بن عباد 8 را در نظر داشته که گفته است:

رقّ الزجاج و رقّت الخمر

 

و تشاکل فتشابه الأمر

فکانّما خمر و لا قدح

 

و کأنّما قدح و لاخمر

همین معنی را عراقی نیک به فارسی برگردانده است:

از صفای می و لطافت جام

 

درهم آمیخت رنگ جام و مدام

همه جام است و نیست گویی می

 

یا مدام است و نیست گوئی جام

 

 

(عراقی، 1370: 224)

و کسایی مروزی گفته است:

آن صافی‌ای که چون به کف دست برنهی

 

می از قدح ندانی و نی از قدح نبید

 

 

(شفیعی کدکنی، 1383: 351)

 

17) هر نفسی این دلم تکیه به رایی زند

 

آتش سوزنده را باد بود متکا

 

 

(طبیب شیرازی، 1389: 87)

در نسخة ترکیه «آهی» آمده است که با باد متناسب و صحیح‌تر است.

 

18) از در اهل هنر گریه کند روز و شب

 

هرکه بود اهل فضل رحم کند بر گدا

 

 

(همان: 88)

کلمة درست در بیت بالا «کُدیه» است که در نسخة ترکیه آمده و با گدا متناسب است. انوری گوید:

بدین لطیفه که گفتم گمان کدیه مبر

 

به بنده، گرچه گدایی شریعت شعراست

 

 

(انوری، 1372، ج 1: 45)

 

19) نمی دارد آزار پهلوی دل

 

هر آنکس که دارد دل آگهی

 

 

(طبیب شیرازی، 1389: 287)

در نسخة ترکیه «تهی دارد از آز پهلوی خویش» آمده که صحیح و معنادار است. جلال طبیب در مثنوی فارس‌نامه (گ 138الف) هم می‌گوید:

تهی دارد از آز پهلوی خویش

 

چو چرخَش بود دور با سوی خویش

 

20) در متن مصحّح پورجوادی می‌خوانیم:

برو دامن لطف آور به دست

 

برای تمسُّک به مشک بهی

 

 

(همان: 287)

و در نسخة ترکیه آمده است:

برو دامن لطفش آور به کف

 

برای تمسُّک تمسَّک بِه

در مقایسة دو بیت می‌بینیم که معنای مصراع دوم در متن مصحّح پورجوادی بی‌معنی است؛ اما در نسخة ترکیه معنای روشنی دارد.

 

21) دارم تنی نزار چنان در سرشک خون

 

کان را نظیر نیست به‌جز نار دانه‌ای

 

 

(همان: 252)

با توجه به تصویر شعری که در مصراع دوم ارائه شده است، پی می‌بریم که ضبط «نهان» در نسخة ترکیه درست‌تر است.

 

22) ز اشک گرم می‌سوزم ز آه سرد می‌نالم

 

گر آسیبی رسد بر من ازین آسیب‌ها باشد

 

 

(همان: 137)

اگر مصحّح محترم این بیت را با بیت زیر که شاعر در جایی دیگر گفته است، مقایسه می‌کرد می‌فهمید که باید به‌جای واژة مشخص‌شده «آب و هوا» را انتخاب می‌کرد؛ یعنی همان ضبطی که در نسخة ترکیه است:

ز آه سرد و اشک گرم نالم

 

مرا در خور چنین آب و هوا نیست

 

 

(همان: 111)

 

23) تا تو دهن تنگ چو شکّر بگشودی

 

از شرم لبت پسته فرو بست دهان را

 

 

(همان: 84)

در نسخة ترکیه «بسته» مضبوط است که اصحّ است و جناس مصحّف می‌سازد. شاهد مثال دیگر از خود شاعر:

از شرم لبت پسته فروبسته دهان است

 

تا تو لب شیرین به شکرخنده گشادی

 

 

(همان: 263)

 

24) دارم عجب از مردم و آثار شب و روز

 

افتاده چو نرگس ز چه در خواب خمارند

 

 

(همان: 145)

«آثار» در این بیت، بی‌معنی می نماید. در نسخة ترکیه «مردم دانا که» آمده و درست است.

25) گر سر رود جلال سر از پای او متاب

 

گردن بنه به رای خداوندگار خویش

 

 

(همان: 189)

در نسخة ترکیه «رای» آمده که درست‌تر است. ترکیبِ «سر از رای کسی تافتن» در بوستان سعدی هم آمده است:

جوانی سر از رای مادر بتافت

 

دل دردمندش به آذر بتافت

 

 

(سعدی، 1374: 172)

 

26) بی‌اختیار باش که تو را نیست اختیار

 

در دست یار بازگذار اختیار خویش

 

 

(طبیب شیرازی، 1389: 189)

در نسخة ترکیه آمده است: «... که این است اختیار» که دقیق‌تر و زیباتر است (مصراع اول در ضبط پورجوادی ایراد وزنی هم دارد).

 

27) چون باد صبحگاهی بر گلستان برآید

 

از روی مهر تابان یاد آرم از جوانی

 

 

(همان: 281)

به نظر می‌رسد ضبط نسخة ترکیه به صواب نزدیک‌تر باشد؛ یعنی «مهربانان». این ترکیب در دیوان شاعر سابقه دارد. او در «گل و نوروز» (گ 110ب) می‌گوید:

چو ماه از شهر خود بیرون همی‌شد

 

ز چشم مهربانان خون همی‌شد

 

28) هر سر موی از آن زلف برد پای ز دست

 

وین حسابی است که دل موی به مو کرده بود

 

 

(همان: 161)

معنای مصراع اول چندان مشخص نیست. در نسخة ترکیه می‌خوانیم: «هر سر موی از آن زلف تو در پای دلی است» که شاعرانه‌تر و مناسب‌تر است. شاعر در جایی دیگر می‌گوید:

ای ز هر موی تو در پای دلی زنجیری

 

این همه شیفتگان را که کند تدبیری؟

 

29) گل ار چه غاشیۀ حسن تو کشد بر دوش

 

به دست باد صبا باد باز پیرهنش

 

 

(همان: 185)

در نسخة ترکیه «پاره» آمده که به صواب نزدیک‌تر است. دو شاهد مثال دیگر از خود شاعر:

باد نوروز چو بوی تو به گلزار آرد

 

گل به خود جامه کند پاره که این بوی چه بوست

زان روی که یکتایی در لطف و وفاداری

 

گل پاره کند هر دم از رشک تو یکتایی

 

30) گذر کن بر سر خاک من ای سرو روان روزی

 

چه باشد گر نیازارد روان آرزومندی

 

 

(همان: 258)

ضبط نسخة ترکیه یعنی، «بیاساید» دقیق‌تر است.

 

31) جانا طبیب بی‌تو جان و جهان ندارد

 

بی‌دوستان نیاید جان و جهان به کاری

 

 

(همان: 260)

ضبط نسخة ترکیه درست‌تر است که «نخواهد» نوشته است.

 

32) فرهادوار گریم چون ابر در بهاران

 

زان رو چو گل بخندد شیرین‌وشان به رویم

 

 

(همان: 226)

ترکیب «شیرین‌وشان» غریب است؛ البته آقای وفایی در نقد خود بر طبق نسخة اساس پورجوادی «بخندد» را در مصراع دوم به «بخندند» تغییر داده است (وفایی، 1390: 626). در این صورت، بیت معنای درستی می‌یابد و «شیرین‌وش» ازنظر ساختار دستوری، کلمه‌ای شبیه «تلخ‌وش» می‌شود و شاهد مثالی ارزشمند و مدرکی محکم برای طرفداران اصالت کلمة تلخ‌وش در دیوان حافظ به دست می‌آید؛ آن هم از شاعری که هم‌زمان با حافظ و در شهر شیراز می‌زیست.

در نسخة ترکیه «شیرین دهان» آمده است.

 

v       در مواردی حتی وزن بیت در متن مصحّح پورجوادی مختل شده است؛ نمونه:

33) سرگشتة نزار بر سر میدان روزگار

 

چوگان همی‌خورم من و چون گوی می‌روم

 

 

(طبیب شیرازی، 1389: 221)

ایراد وزن در آن مشهود است؛ مگر آنکه شعر را اینگونه بخوانیم: «سرگشتة نزار به میدان روزگار». کلمه‌ای که در نسخة ترکیه آمده «خوار» است که مناسب وزن شعر است.

34) روحی فیما مضی کان قضا نحبه

 

قل سیر الهوی دونک لا تعجلن

 

 

(همان: 235)

در نسخة ترکیه «لأسیر» آمده که ازنظر وزنی و معنایی صحیح است.

35) چو زلف از عارض و خطت بیاویزم

 

گرم در پای اندازی ورم از دست بگذاری

 

 

(همان: 269)

روشن است که چند کلمه افتاده و وزن مختل شده؛ اما با نقطه‌چین مشخص نشده است. در نسخة ترکیه اینگونه است:

چو زلف از عارض و خطت نتابم سر، سرِ مویی

 

گرم در پای اندازی ورم از دست بگذاری

 

v       به نظر می‌رسد در مواردی مصحّح محترم کلمه را غلط خوانده است. آن هم به‌سبب آنکه در اغلب موارد نقطه‌گذاری‌ها در نسخه‌های خطی دقیق نیست و یک کلمه را چند گونه می‌توان خواند. در برخی موارد هم شاید غلط‌های تایپی دخیل باشد که اصلاح نشده است. مثال:

36) چِه اِشکَرفن لب لعل تو ای دوست

 

و قال الله مِن عین الاعادی

 

 

(همان: 264)

در این بیت که مصراع اول آن به لهجة شیرازی است «و قال» کاملاً غلط است و باید «وقاک» باشد؛ یعنی خدا تو را از چشم دشمنان محفوظ بداراد. آقای وفایی به نقل از یک سفینة موجود در مجلس آن را به «وقاهُ» تغییر داده است (1390: 627‑628)؛ اما در نسخة ترکیه کاملاً مشخص است که «وقاک» خوانده می‌شود و به احتمال زیاد در نسخة اساس پورجوادی هم همین گونه بوده و غلط خوانده شده است. ضمیر «ک» در وقاک به دوست برمی‌گردد که رساتر از ارجاع ضمیر «ه» در «وَقاه» است که به لب برمی‌گردد.

37) عینی مهما رأت عینک فی یومها

 

لیس ینام لها فارق عنه الوسن

 

 

(طبیب شیرازی، 1389: 235)

«نومها» درست است که در نسخة ترکیه آمده است.

38) درین دیار دلم زنده می‌شود چو بر او

 

خیال باد و هوای دیار می‌گذرد

 

 

(همان: 127)

واژة مناسب «یار» است که در نسخة ترکیه آمده است.

39) گرچه گل را رنگ و بویی داده‌اند

 

این لطافت را درو بنهاده‌اند

 

 

(همان: 143)

«ننهاده‌اند» صحیح‌تر و شاعرانه‌تر است.

40) چشم نرگس بر دلم هر لحظه تیری می‌زند

 

جان خون‌آلوده دل هر دم نفیری می‌زند

 

 

(همان: 149)

واضح است که ترکیب مشخص‌شده نادرست است. در نسخة ترکیه «چشم تُرکش» آمده و صحیح است. شاعر در غزلی دیگر هم این ترکیب را آورده و در آنجا هم مصحّح محترم به‌اشتباه چشم نرگس خوانده است:

پیوسته چشم تُرکش در قصد خون مردم

 

از غمزه تیر کرده ز ابرو کمان نماید

 

 

(همان: 170)

 

41) هرکه نکوست روی او هرچه کند بگو کند

 

ور همه تیغ می‌زند کیست که منع او کند

 

 

(همان: 149)

ظاهراً «نکو کند» صحیح است.

 

42) هر آن کو چشم مستش دیده باشد

 

ندارد گوش پابند ادیبان

 

 

(همان: 227)

«پابند» غلط فاحش است و درست آن «با پند» است. شاعر در جایی دیگر ترکیب گوش با کسی داشتن را به کار برده است:

به حکایتی که شنیده‌ای تو ز دوستان ببریده‌ای

 

نبود روا ز ره وفا که تو گوش با دگری کنی

 

43) گفتم که چند روزی تا گوشه‌ای نشینم

 

نگذاشت از تخالف در ذهنم اختیاری

 

 

(همان: 260)

واژة «با» صحیح‌تر می‌نماید. شاعر در جایی دیگر می‌گوید:

بگریز جلال از خلق با گوشۀ خلوت رو

 

چون نیست تو را یاری می‌ساز به تنهایی

 

 

(همان: 289)

 

44) جانش چو پیش بردم در چشم او نیامد

 

بستد به چشم و برزد آن نیم‌جان به رویم

 

 

(همان: 226)

واژة درست «خشم» است.

 

45) گر پیش من نشینی سوز دلم نشانی

 

تا جان من نسوزی عمدا نمی‌نشینی

 

 

(همان: 284)

واژة «بسوزی» صحیح است.

 

46) به یک بهانه که دیر آمدی و رفتی زود

 

هلاک خسته‌دلان دیر زود خواهد بود

ز ابتدای ازل تا به انتهای ابد

 

قضا به حکم مرا با تو دوستی خواهد بود

در بیت دوم کلمات مشخص‌شده غلطی فاحش است که وزن شعر و قافیه را هم مختل کرده است. ضبط درست در نسخة ترکیه «فرمود» است.

 

v       در مقایسة بین نسخة مصحّح پورجوادی و نسخة ترکیه متوجه می‌شویم که گاه غزل‌ها و بیت‌هایی از دیوان مصحّح پورجوادی ساقط شده است. برای نمونه در ادامه مواردی را ذکر می‌کنیم.

الف: غزل‌های حذف‌شده

همانطور که قبلاً اشاره شد، در متن مصحّح پورجوادی اشعار عربی جلال طبیب نیامده است. در صورتی که در نسخة ترکیه بخش (قسم) اول دیوان به اشعار عربی جلال اختصاص یافته است و در آن 61 شعر اعم از غزل، قطعه، رباعی و مفردات وجود دارد. علاوه‌بر این در نسخة ترکیه 85 غزل و 5 قطعه وجود دارد که در نسخة مصحّح پورجوادی نیست. تنها در چهل و پنج برگ اول نسخة خطی ترکیه که موضوع بررسی ماست، 27 غزل موجود است که در نسخة مصحّح پورجوادی نیامده است. در ادامه مطلع برخی از این غزل‌ها آورده می‌شود:

راینا حاجباً یحکی هلالا

 

اذا قلنا حدیثا قال لالا

چند گردم گرد کوی آن پسر

 

چون فلک از مهر سرگردان به سر

ای از نسیم زلفت آفاق عنبرین بو

 

لیکن چنان دماغی کان بوی بشنود کو؟

به امید قبولت نیکبختان را بود شادی

 

هر آن کو بنده‌ات گردد مبارک بادش آزادی

جان شیرین می‌دهد جان در سخن

 

تا رسد روزی بدان شیرین دهن

بیا و قامت آن سرو خوش‌خرام ببین

 

قیامتی که ندیدی از آن قیام ببین

شب سیاه و خم زلف مشک‌بوی دراز

 

مرا فکند به سودا و گفت‌وگوی دراز

هیچ دشمن مکشاد آنچه من از دوست کشیدم

 

چه ملامت که نبردم چه قیامت که ندیدم

دلا گر مهر ورزی درد تی کو

 

سرشک گرم و آه سرد تی کو

(این شعر به لهجة شیرازی است.)

ای پرده‌نشینِ دل بر ما مدران پرده

 

کز عشق جهان‌سوزت سازی است در آن پرده

شاد آن 10 دلی که دارد سودای چون تو یاری

 

کس را به دست ناید خوش‌تر ز تو نگاری

تو را ز حال من خسته‌دل که یاد آورد؟

 

که باز از ره جورت به راه داد آورد

دوش آن نگارم چون خرمنی گل

 

از در درآمد با دامنی گل

آنچه دور از لب لعلت دل غمگین گذرانَد

 

یاد آن بر دل کوه ار گذرد خون بچکاند

هر کو دهنش جوید در راه عدم افتد

 

مردم پی آن چیزی افتند که کم افتد

تا نگارم گِرد رخ آن خط زنگاری کشید

 

بر گل سوری رقم از مشک تاتاری کشید

دیدار دوستانِ عزیز است دولتی

 

هرگز کسی نیافت از این به غنیمتی

ب: بیت‌های محذوف

در غزلی با مطلع:

از سلطنت که داری با ما نمی‌نشینی

 

هرجا که می‌نشینم آنجا نمی‌نشینی

 

 

(طبیب شیرازی، 1389: 284)

بیت زیر در نسخة مصحّح پورجوادی نیست:

گل در چمن نشیند با خار و خوش برآید

 

تو همچو گل زمانی با ما نمی‌نشینی

و یا در غزلی به مطلع:

بر بام اگر برآیی ماه از فلک برآید

 

وز مهرِ ماه رویت آه از ملک برآید

 

 

(همان: 268)

در نسخة مصحّح پورجوادی بیت زیر افتاده است:

هرکس که کعبه جوید از خار برنگردد

 

گر در رهش سراسر خار [و] خسک برآید

و یا در غزلی به مطلع:

خرامان در چمن سرمست رو در انجمن داری

 

قبا بر دوش و می بر دست و گل در پیرهن داری

 

 

(همان: 266)

بیت زیر افتاده است:

بسا خسته دل خونین جگر از مهر روی خود

 

چو لعل اندر بدخشان و عقیق اندر یمن داری

و در غزل زیر:

آنکه چشم تو کند جادوی بابل نکند

 

زخم بر دل زند و رحم به بیدل نکند

بیت زیر افتاده است:

تو جهانی دگر از لطف و جمالی و خرد

 

در جهان هیچ‌کسی با تو مقابل نکند

و در غزل دیگر به مطلع:

نتوان گفت که مه را خط و خالی باشد

 

وین چنین نقش نبندم که خیالی باشد

 

 

(همان: 136)

بیت دوم غزل افتاده است:

چشم بد دور ز شهری که به هر گوشۀ بام

 

ز ابرو و روی تو بدری و هلالی باشد

v       نسخة ترکیه برخی از افتادگی‌های نسخة مصحّح پورجوادی را روشن می‌کند؛ برای مثال جفت بیت‌های زیر را مقایسه کنید:

چاپی: و ما سعیت لتحصیل هذه سنن

 

وجدت تلک... ... ... ... ... ... ... ... ...

ترکیه: و ما سعیت لتحصیل هذه لکن

 

وجدت تلک بجدی و للأناس جدود

و

چاپی: برآمد افسر دولت به طالع مسعود

 

رسید... ... ... ... ... ... ... مقصود

ترکیه: برآمد اختر دولت به طالع مسعود

 

رسید دست تمنا به دامن مقصود

و

چاپی: ای آتش غمگینان غمگین شدمی... ...

 

غم‌های جهان از دل بگذار که من دارم

ترکیه: ای شادی غمگینان غمگین به چه می‌باشی

 

غم‌های جهان از دل بگذار که من دارم

و

چاپی: با آنکه نیک دانم کان... وفا ندارد

 

ای دوستان بگویید این داستان به رویم

ترکیه: با آنکه نیک دانم کان مه وفا ندارد

 

ای دوستان مگویید این داستان به رویم

و

چاپی: دارم به تو آن چشم که داری... گوش

 

کز دیده بیان می‌کند او نی ز شنیده

ترکیه: دارم به تو آن چشم که داری به رهی گوش

 

کز دیده بیان می‌کند او نه ز شنیده

و یا:

مرا گفتا ز راه استاده... ...

 

چو حال خویش با استاد گفتم

مرا گفتا ز راه افتاده‌ای باز

 

چو حال خویش با استاد گفتم

جالب‌تر آنکه در نسخة چاپی، گاهی مصراعی از یک بیت و مصراعی از بیت بعد افتاده است و باقی‌ماندة دو بیت، یک بیت جدید را ساخته است که اغلب هم مفهوم درستی ندارد؛ برای نمونه:

گفتم ز دم صبح شود زنده دل من

 

گفتا که قلم بر سر نام تو کشیدم

 

 

(طبیب شیرازی، 1389: 208)

که صورت صحیح آن در نسخة ترکیه چنین است:

گفتم ز دم صبح شود زنده دل من

 

گفتا که در آن دم دمی از مهر دمیدم

گفتم که به نامه ز چه نامم ننوشتی؟

 

گفتا که قلم بر سر نام تو کشیدم

(مصراع‌های مشخص‌شده در متن مصحّح پورجوادی افتاده است.)

نمونة دیگر:

جلال وصف لب یار می‌کند شب و روز

 

«رها نمی‌کند ایام در کنار منش»

 

 

(همان: 185)

که شکل درست بیت‌ها در نسخة ترکیه اینگونه مضبوط است:

جلال وصف لب یار می‌کند شب و روز

 

بدان امید که شیرین شود مگر سخنش

اگرچه سرو قدش لایق کنار من است

 

«رها نمی‌کند ایام در کنار منش» 11

v       در پایان لازم است این نکته را هم یادآور شویم که گاهی متن مصحّح پورجوادی بر نسخة ترکیه مرجّح است؛ برای مثال یازده غزل در صفحات 89، 96، 115، 127، 175، 202، 248، 256، 272، 273، 276 چاپ پورجوادی هست که در نسخة خطی ترکیه نیست و گمان می‌رود یک یا دو ورق از آن افتاده باشد؛ گاهی نیز کلماتی ناخوانا یا ساقط‌شده در آن وجود دارد که متن مصحّح پورجوادی آن را بازمی‌نماید.

5ـ نتیجه‌گیری

با مقایسه و مقابلة متن مصحّح پورجوادی از دیوان جلال طبیب شیرازی و نسخة نویافتة کتابخانة سلیمانیه ترکیه پی می‌بریم که نسخة ترکیه از چند نظر اهمیت دارد: اول آنکه این نسخه دارای یک مقدمه از گردآورنده است که در آن جلال طبیب را معرفی کرده و دربارة پیشه و شهرت او سخن گفته است؛ همچنین دربارة شیوة تبویب اشعارش سخن رانده است. دوم آنکه، نسخة ترکیه دربردارندة 85 غزل، 5 قطعة فارسی و نیز 40 غزل و 10 رباعی عربی است که در متن مصحّح پورجوادی نیامده است. سوم آنکه، این نسخه مشتمل بر مثنوی فارس‌نامه است که مسلماً از جلال طبیب است؛ اما در متن مصحَّح پورجوادی موجود نیست و حتی به نام این مثنوی هم اشاره نشده است؛ البته در سایر تذکره‌ها و سفینه‌های اشعار هم از این مثنوی یاد نشده است و می‌توان گفت تنها نسخه‌ای است که منظومة فارس‌نامه را دارد. چهارم آنکه، بسیاری از اشتباهات، غلط‌ها و افتادگی‌های متن مصحّح پورجوادی را می‌توان با مقابلة نسخة کتابخانة ترکیه رفع کرد. همچنین برخی از افتادگی‌های نسخة ترکیه را هم می‌توان به کمک متن مصحّح پورجوادی بازیافت. پس باید بار دیگر این دو نسخه با هم مقابله گردد و موارد اختلاف یا اشتباه معیّن شود و حتی به اصل نسخة اساس پورجوادی مراجعه کرد تا نسخه‌ای کامل‌تر و پیراسته‌تر ارائه شود. در ضمن شایسته است مثنوی «گل و نوروز» که آقای علی محدّث قبلاً تصحیح کرده است، با نسخة ترکیه مقابله شود تا افتادگی‌های متن چاپ‌شده رفع گردد و سرانجام کلیات اشعار جلال طبیب شیرازی در یک مجلد عرضه شود.

پی‌نوشت

  1. دکتر ذبیح‌الله صفا می‌نویسد: دولتشاه او را شیرازی دانسته است و امین احمد به مولد و موطن او اشاره‌ای نمی‌کند و حال آنکه اصل او خواف خراسان و محل اقامت و شاید مولدش شیراز بوده است (صفا: 1370، 3/2: 1032). برای اطلاع بیشتر به این کتاب‌ها رجوع کنید: تذکرة‌الشعرای دولتشاه (1382: 298)؛ سفینه خوشگو (1389: 167)؛ عرفات‌العاشقین و عرصات‌العارفین (1388: 959).
  2. آقای محسن ذاکرالحسینی در مقدمة جواهرالبحور که در آخر دیوان جلال طبیب چاپ شده است، این گمان را مطرح کردند که احتمالاً نام خود وی یوسف بوده است نه نام پدرش (طبیب شیرازی، 1389: 332)؛ اما شاعر در این شعر آشکارا پدرش را یوسف می‌خواند. علاوه‌بر آن هیچ منبعی این فرض را تأیید نمی‌کند.
  3. این بیت در «گل و نوروز» مصحَّح علی محدث نیست؛ اما در نسخة ترکیه موجود است.
  4. این شعر در نسخة مصحّح پورجوادی نیست. نقل از نسخة خطی ترکیه (برگة 11 ب).
  5. مطلع آن شعر این است:

چه بیت‌های لطیف است یادگار از شیخ

 

که مثل آن به جهان هیچ‌کس ندارد یاد

 

 

(طبیب شیرازی، نسخه ترکیه، گ 86ب)

  1. در نسخه «عرایش» نوشته شده است. متن تصحیح قیاسی است.
  2.  ترجمة این بخش از مقدمه:... ترکیب‌کنندة سخن (بقیة جمله افتاده است). پوشانندة جامه‌های تهذیب وآراستگی بر عروس‌های ترکیب (آفرینندة ترکیبات زیبا در سخن). ازبین‌برندة بیماری و هراس و بخشندة تندرستی به مردم، جلال المله و الدین احمد بن یوسف بن الیاس که خداوند درجه‌اش را بالا ببرد و با نزدیک‌ گردانیدنش به خود شادی وی را افزون کناد.
  3. منظور نسخة دیوان موجود در دارالکتب مصر به شمارة 153 به خط نستعلیق فرصت غریب، مورخ 823 است.
  4. در تقسیم‌بندی نسخه، قطعات و معمیات در یک بخش آمده است که هفت معمای آن تک‌بیتی بود و ما آنها را از شمار قطعات کم کردیم و به مفردات افزودیم.
  5. این کلمه را «شادان» هم می‌توان خواند.
  6. مصراع آخرْ تضمین شعر سعدی است.
  1. قرآن (1367). ترجمة مهدی الهی قمشه‌ای، قم: الهادی.
  2. انوری، اوحدالدین محمد (1372). دیوان انوری، تصحیح محمدتقی مدرس رضوی، تهران: علمی و فرهنگی، چاپ دوم.
  3. بلیانی، تقی‌الدین محمد (1389). عرفات العاشقین و عرصات العارفین، تصحیح ذبیح‌الله صاحبکاری و آمنه فخر احمد، تهران: میراث مکتوب.
  4. بهرامیان، مسیح (1390). «تأملی در دیوان جلال طبیب شیرازی»، مجلة درّ دری (فصلنامه تخصصی ادبیات غنایی، عرفانی، دانشکدة علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف‌آباد)، شمارة اول، 39‑59.
  5. خوشگو، بندر بن داس (1389). سفینه خوشگو (دفتر دوم)، تصحیح سید کلیم اصغر، تهران: مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
  6. دولتشاه سمرقندی (1382). تذکرةالشعرا، تصحیح ادوارد براون، تهران: اساطیر.
  7. دهخدا، علی‌اکبر (1373). لغت‌نامه، چاپ اول از سری جدید، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
  8. سعدی، مشرف‌الدین مصلح (1374). بوستان سعدی، تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران: خوارزمی، چاپ چهارم.
  9. شفیعی کدکنی، محمدرضا (1383). صور خیال در شعر فارسی، تهران: آگاه، چاپ نهم.
  10. صفا، ذبیح‌الله (1370). تاریخ ادبیات در ایران (جلد سوم، بخش دوم)، تهران: فردوس، چاپ هفتم.
  11. طبیب شیرازی، جلال (1380/ 2001 م). گل و نوروز، مصحح: علی محدث، سوئد: انتشارات دانشگاه اوپسالا.
  12. ــــــــــــــــــــ (1389). دیوان جلال طبیب شیرازی همراه با رسالة جواهرالبحور، تصحیح نصرالله پورجوادی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
  13. ــــــــــــــــــــ ، دیوان [نسخة خطی] ترکیه: کتابخانة سلیمانیه، شمارة اصلی 122 و شمارة فرعی 5/891، تاریخ کتابت: [؟].
  14. الطرازی، نصرالله مبشر (1966 م). فهرس المخطوطات الفارسیه، القسم الاول، قاهره: مطبعه دارالکتب.
  15. عراقی، فخرالدین ابراهیم (1370). دیوان عراقی، تصحیح سعید نفیسی، تهران: سنایی، چاپ ششم.
  16. مولوی، جلال‌الدین محمد (1370). مثنوی معنوی، به تصحیح رینولد نیکلسون، تهران: نشر علم.
  17. وفایی، محمدافشین (1390). «جعبة آینه کتاب (5): نقد و معرفی کتاب‌های تازه»، مجلة بخارا، سال چهاردهم، شمارة 83، 616‑638.