نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، گروه ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایران
2 دانشیار زبان و ادبیات فارسی، گروه ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران
3 استادیارزبان و ادبیات فارسی، گروه ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایران
4 دانشیار زبان و ادبیات فارسی، گروه ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Abstract
The present research investigated the corrective damages of the text of Nuzhat Al-Oghul Fi Latifa Al-Fosol and presented various evidence and examples to prove this issue. Nuzhat Al-Oghul Fi Latifa Al-Fosol is written in prose on the subject of Islamic ethics and mysticism, by Abu Tahir Muhammad Bin Muhammad Yahya Aufi. This one-copy text has been corrected by Iraj Afshar and Javad Bashari. The basis of this research was a comparative critique of the work corrected with the original version, and similar examples of ancient texts have been mentioned in some cases to confirm and complete the correction of defective samples. Although the text is a single copy, and the editors have considered the texts’ margin effect as a copy, there are several correctional damages that the authors of the present study have to investigate. These damages are classified into several headings titles, including ignorance of the original version, ignorance of the metre of the verses, false meaning of verses, text extensions, text shortcomings, ignorance of the sentence structure, and such examples that have been obtained by matching the text of the book with the original version. Moreover, only the obvious errors of the work were examined to avoid the prosaic prolixity.
Introduction
Nuzhat Al-Oghul Fi Latifa Al-Fosol is a single copy text (with serial No. 9084, Ayatollah Marashi Library) by an author named Abu Tahir Muhammad Bin Muhammad Yahya Aufi. Iraj Afshar says, "It is an unknown text" and has corrected it (see Afshar, 2011, p. 13). Little is known about the owner of Nuzhat. There is also doubt about the correctness of the author of the book. At the beginning of the book, some have called him "Al-Oumi" due to the author's name being distorted in the version (see Version: 1a). Afshar has corrected it as "al-Aufi" since the author of the Nuzhat Al-Oghul says about his uncle "Abd al-Rahman Auf" (see: Afshar, 2011, p. 167; manuscript: p. 110a).
Materials and Methods
The data collection method in the present research is the library and tacking note. In this research, the printed text of the book Nuzhat Al-Oghul Fi Latifa Al-Fosol was compared with the original version by the analytical-comparative method. Corrections in this text have been cited by matching the printed version and text to prove a more societal example of ancient texts in some cases.
Discussion and Conclusion
This research has addressed the corrective damages in the following categories:
Grammatical Errors: the ignorance of the grammar in some cases has caused corrective (criticism) damages. A sentence is presented in a position of the text, which is not grammatically correct. In Afshar's correction, it is stated, "Let each of us speak the truth, so that there was no wrong in it, which, by its blessings, will free us from this prison" (Afshar, 2011, p. 187). The verb "not being" is mentioned in the version, and the sentence ends with the same verb (see 120a). In the following, "be that" is the beginning of the following sentence, and that "be that" means hope that has been used, "Let each one speak the truth, as there is nothing wrong with it. May it really free us from this prison with its blessings" (Version: 120a).
Damages of Pun and Saj: Due to the calligraphy of the version of Nuzhat Al-Oghul and continuity of words in prepositions, plural signs, compound words, and similar examples, pun and saj in this work need serious revision. Failure to pay attention to the connection of words with these devices destroys the artistic beauties of the work, mainly that they have been acquired by ancient calligraphy (see Jalali & Forouzandehfard, 2018, p. 108). In an example of Afshar's correction, it is stated, "He did not extend his hand and finger towards the bread" (Afshar, 2011, p. 106). In the version, "hand and finger did not extend towards the bread" is mentioned (Version: 71a). It is clear that the author's construction was creating punctuation between the two words of finger and towards the bread. The neglect of this critical matter has destroyed it in correction.
Lack of attention to the metre in the poems: Persian metres are one of the things that the critic and the corrector can comment on decisively. Ignoring this vital point is sometimes misdiagnosed. In some parts of the text, the wrong correction has disturbed the verse’s metre and meaning (Afshar, 2011, pp. 44 and 175).
Additionally, items such as text deficiencies, text redundancies, serious spelling mistakes that had a significant effect on correction, as well as grammatical errors, were examined. Examples of these damages were provided during the research. The most important achievement of this research is to prove the revision of the correction of the text of Nuzhat Al-Oghul Fi Latifa Al-Fosol.
کلیدواژهها [English]
1ـ مقدمه
پس از مطالعة دقیق کتاب نزهة العقول فی لطایف الفصول، تصحیحشدة ایرج افشار و جواد بشری و تطبیق آن با نسخة موجود، نکاتی دیده شد که ضرورت بازنگری در تصحیح را نشان میداد. نزهة العقول فی لطایف الفصول متنی تکنسخهای (رک. با شمارة مسلسل 9084، کتابخانة آیتالله مرعشی) از نویسندهای با نام ابوطاهر محمد بن محمد یحیی العوفی است. ایرج افشار دربارة آن میگوید: متنی ناشناخته یافته و به تصحیح آن پرداخته است (نک. افشار، 1390: سیزده). از صاحب نزهة اطلاع چندانی در دست نیست. بر مبنای مقدمة ایرج افشار، نام این کتاب در کشفالظنون، تاریخ ادبیات صفا و تاریخ نظم و نثر نفیسی نیامده است. افشار بر این باور است که این کتاب نباید دورتر از قرن هشتم باشد. در درستبودن نام نویسندة کتاب نیز تردید است؛ زیرا در آغاز کتاب، بهدلیل مخدوشبودن نام نویسنده در نسخه، گاهی نام او را «العومی» خواندهاند (نک. نسخه: 1 الف)؛ اما در میانة کتاب، صاحب نزهة از خال خود میگوید: «و روایت کردهاند از عبدالرحمن عوف ـ رضی الله عنه ـ که خال اعلای مؤلف این فصول است...» (نک. افشار، 1390: 167؛ نسخة خطی: 110 الف). علی صفری آققلعه درپی یکیدانستن صاحب نزهةالعقول و لبابالالباب و جوامعالحکایات، بر این باور است که «خال» در این موضع، تصحیف جد است (صفری آققلعه، 1390: 13). آققلعه میگوید: بیشتر حکایات نزهة در جوامعالحکایات عوفی موجود است؛ او حتی پا را فراتر مینهد و میگوید ممکن است نزهةالعقول را پیش از جوامعالحکایات نوشته باشد (همان: 14). به هر روی، قدر مسلم این است که این اثرِ تکنسخهای بنابر دلایلی که ذکر میشود، نیازمند بازنگری در تصحیح است و نویسندگان این پ به این مهم بپردازد.
1ـ1 پیشینة پژوهش
دربارة این پژوهش بهجز یک مقالة کوتاه از علی صفری آققلعه، چیزی در دست نیست. علی صفری در این مقاله با یکیدانستن مصنف نزهة العقول فی لطایف الفصول و جوامع الحکایات و لوامع الروایات به ضرورت تصحیح دوبارة این اثر اشاره کرده و بر این باور است که ممکن است عوفی این متن را پیش از جوامعالحکایات و لوامعالروایات نوشته باشد (صفری آققلعه، 1390: 13).
1ـ2 ضرورت پژوهش
براساس مطالعة کتاب نزهة العقول فی لطایف الفصول، نکتههای بسیاری دیده شد که از جوانب مختلف، بازنگری تصحیح را نشان میداد. مطالعة کتاب و مطابقت آن با نسخه، خطاهای آشکاری مانند بیتوجهی به نسخه در کتابت، بیتوجهی به آرایههایی مانند جناس و سجع، بیتوجهی به جملهبندیهای اثر، بیتوجهی به وزن اشعار و مواردی از این دست را نشان میداد.
2ـ بحث و بررسی
نزهة العقول فی لطایف الفصول اثری است که در چهل فصل به بررسی موضوعاتی دربارة اخلاق اسلامی پرداخته است؛ نسخة اثر در صد و شصت و هفت صفحة هفده سطری، به خط میان تعلیق و نسخ کتابت شده است. این نسخه با شمارة مسلسل 9084، در کتابخانة آیتالله مرعشی به نام «العومی» ثبت شده است. سال کتابت و نام کاتب در نسخه وجود ندارد. العوفی در دریباچة نزهةالعقول، به شهرت آثار خود در خراسان و حدود جبال و هندوستان اشاره کرده است (رک. نسخه: 1 الف). همچنین صاحب نزهة در همین بخش، به دو اثر خود با نامهای غنیةالاوصاف و منیةالوصاف و همچنین زبدة المعالی لابی المعالی اشاره کرده است (همان). افشار در گزارشی کوتاه که در ابتدای تصحیح اثر آورده، به مواردی مانند رسمالخط اثر، تلفظهای قدیمی واژگان، حاشیههای نسخه و نشانههای ارجاعی و اختصاری آن پرداخته است (افشار، 1390: سیزده ـ بیست). همچنین در تعلیقات این اثر، سه بخشِ توضیح واژگان دشوار (رک. افشار، 1390: 265‑269)، فهرست واژگان (همان: 270‑271) و نامنامه (همان: 272‑284) آمده است. گفتنی است مصححان اثرْ بخش حاشیة نسخه را نسخهبدل در نظر گرفتهاند؛ زیرا در بسیاری از اوقات، شکل درست کلمات در حاشیة متن آمده است.
با توجه به آنچه بیان شد و بهسبب دقیقنبودن و غیرعلمیبودنِ تنها تصحیح موجود از کتاب یادشده (نک. العوفی، 1390) به مقابلة متن تصحیحی اثر با نسخة آن پرداخته شد. «غرض دانش و فنِّ تصحیح متون، به دست دادن متنی هرچه نزدیکتر به متن اصلیای است که از زیر قلم نویسندهای خارج شده یا از بیان شاعر یا گویندهای تراوش یافته» (جهانبخش، 1378: 13‑14)؛ هدف نگارندگان این پژوهش نیز همین است.
2ـ1 بیتوجهی به آرایههای جناس و سجع
براساس رسمالخطی که در نسخة نزهةالعقول وجود دارد، پیوستگی واژگان به حروف اضافه، علامتهای جمع، واژههای مرکب و نمونههایی از این دست، بسیار است. در رسمالخط امروز، اصل بر جدانویسی است؛ اما از آنجایی که مصنف اثر، از این راه بهطور کاملاً آشکار بهدنبال ایجاد جناس و سجع بوده است، توجه به این مهم در تصحیح اثر، اهمیت بسیاری دارد؛ به هر روی، آرایههای جناس و سجع در این اثر به بازنگری جدی، نیازمند است. بیتوجهی به ارتباط واژگان با این آرایهها، بهویژه اینکه با رسمالخط کهن ارائه شدهاند، زیباییهای هنری اثر را از بین میبرد (نک. جلالی و فروزندهفرد، 1397: 108). نمونههای ذیل ـ که البته نمونههای اینچنینی در اثر بسیار است ـ بدون توجه به این مهم، تصحیح شده و درنتیجه همة جناسهای ساختهشده با این شیوه، از دست رفته است: «دست و بنان به نان دراز نکرد» (افشار، 1390: 106)؛ در نسخه «دست و بنان، بنان دراز نکرد» آمده است (نسخه: 71 الف). واضح است که بنای مصنف، ایجاد جناس میان دو واژة بنان و بنان بوده که بیتوجهی به این مهم در تصحیح اثر، آن را از بین برده است.
همچنین است: «این لبوس که لباس مردان روزگار، حصن جان مردان روزگار است» (افشار، 1390: 112) که در نسخه چنین آمده است: «این لبوس که لباس مردان روز کار، حصن جان مردان روزگار است». قاضی معینالدین محمد بن محمود نیشابوری همین نوع تجنیس را در تفسیر بصایر یمینی آورده است: «...که روزگار مرد، روزِ کار مرد است تا هرچه در این زندگانی وصلی بکارد در آن زندگانی اصلی بدرود» (قاضی نیشابوری، 1398، ج 1: 2).
در نمونة دیگری آمده است که «پدر توی به در که رویم» (افشار، 1390: 57). ازآنجاکه در رسمالخط نسخه بهدر سرهم آمده است ـ یعنی بدر ـ و اینکه پدر با حرف «با» نوشته شده، واضح است که میان دو واژة بدر (پدر) و بدر (بهدر) جناس ایجاد شده که با تصحیح غلط مصحح، این صنعت مهم بدیعی از دست رفته است. در نسخه چنین است: «بدر تویی بدر که رویم» (نسخه: 35 الف).
در بخش دیگری از متن، صنعت جناس بهسبب جداسازی واژگان آسیب دیده است: «فردای بامداد که به امداد فضل حق، فراشان قضا، چراغ خورشید را از مشکاه صبح بیرون گیرند...» (افشار، 1390: 46). «به امداد» در نسخه «بامداد» آمده است (نسخه: 28 ب). واضح است که نویسندة متن هدفش ایجاد جناس میان «بامداد» و «بِامداد» بوده و این مهم در تصحیح افشار آسیب دیده است.
«آن کس که احیاء احیا و افناء موجودات و تغییر حالات و تبدل امزجه و اظهار صنایع به تأثیر طبایع حوالت میکند از بارگاه رشاد دور افتاده و در عوارض فساد طبیعت گرفتار آمده» (افشار، 1390: 97). در نسخه بهجای واژة تغییر، تغیّر آمده است (نسخه: 64 الف) که با توجه به واژة «تبدّل» و سجع متوازنی که میان این دو واژه وجود دارد، واضح است که مقصود مصنف همین واژة «تغیّر» است و بهاشتباه «تغییر» تصحیح شده است.
در بخش دیگری از متن، ضبط اشتباه واژه، صنعت سجع را مخدوش کرده است: «در طلب جلاء آن از صومعه خدا بیرون آمد» (افشار، 1390: 98). نسخه: «در طلب جلاء آن از صومعه خلاء بیرون آمد» (نسخه: 64 ب). سجع میان واژگان «خلاء و جلاء» آشکار است و ازنظر معنایی، «صومعة خلاء» برتری دارد.
نمونة دیگری از جناس که مصححان بهکلی آن را از متن زدودهاند، در صفحة 66 کتاب آمده است: «موزه و دلو را با یکدیگر نسبتی تمام است؛ هر دو از چرماند» (افشار، 1390: 66). در نسخه چنین آمده است: «موزه و دلو را با یکدیگر نسبتی تمام است؛ هر دو از جرم جرماند» (نسخه: 43 الف). از آنجایی که در رسمالخط اثر در اصل نسخه، حروف جیم و چ با یک نقطه نوشته شده است و با توجه به نگاه ویژة مصنف بر جناس، به نظر میرسد شکل درست متن چنین باشد: «موزه و دلو را با یکدیگر نسبتی تمام است؛ هر دو از جرمِ چرماند».
در جای دیگر متن، صنعت جناس براثر بیتوجهی به اصل نسخه، از بین میرود: «دل مسکینم گاه گرد کعبة خوف طواف میکند...» (افشار، 1390: 203). در نسخه «طوف» آمده و میان دو واژه خوف و طوف جناس برقرار کرده است (نک. نسخه: 130 الف).
بیتوجهی به نسخه باعث از بین رفتن جناس میان دو واژة «شَبان» و «شُبان» شده است: «روزان و شبان در رمه گشتهام، در محافظت برة شیر مست با شیر مست در کستی میشوم» (افشار، 1390: 64). در نسخه چنین آمده است: «روزان و شبان، شبان در رمه گشتهام، در محافظت برة شیر مست با شیر مست در کستی میشوم» (نسخه: 41 الف). جالب اینجاست که در جای دیگر متن، همین جناس آمده و درست تصحیح شده است: «روزان و شبان، شبان رمه و پاسبان خانه او گردد» (نسخه: 135 ب، افشار، 1390: 213).
در بخش دیگری از متن، جناسهایی که از سر جداسازی واژگان رخ داده، به ادبیبودن متن آسیب زده است: «از مفارقت یار سالها چون نالهها میکرد بر امید وصال، صبحها سبحهها میگردانید. نه بخت خفتة او را سهری بود و نه شب محنت او را سحری» (افشار،1390: 248). در نسخه شکل کتابت کلمات «سالها، نالها، صبحها و سبحها» نشانة ارتباط عمدی مصنف بر این پیوستگی بوده است (نسخه: 156 الف). قطعاً صاحب متن بهدنبال ایجاد تجنیس میان این واژگان بوده است که با تصحیح نادرست از بین رفتهاند.
در یک نمونة دیگر، بیتوجهی به شیوة کاتب در معانی کلمات، باعث خطای تصحیح و حشو در جمله شده است: «... چنانکه هرگز مرغ ضمیر من در دام شرک شرک گرفتار نیاید و نعلین جان را اشراک اخلاص پاره نشد» (افشار، 1390: 14). نیازی به نگارش «دام» در متن نیست. نمونههای فراوان در نسخه وجود دارد که معانی بعضی لغات بالای آنها نوشته شده است؛ ازاینرو نوشتن معنای واژة «شرک» بالای این واژه (نسخه: 6 ب)، روال طبیعی کاتب بوده و نیازی به آمدن واژة دام در متن نیست. علاوهبر این، نوشتن دو واژة دام و شرک در کنار هم، حشو است.
در جایی دیگر از متن، بیتوجهی به شیوة کتابت کاتب، جناس و معنای متن را مخدوش کرده است: «پشتم چون کمان از آن است که نباید که خلق چون تیر دهان به ملامتم گشایند و عرض مرا عوض ناوک ملامت و غرامت سازند» (افشار، 1390: 101). در متن «عوض» آمده است؛ اما بنای نگارش کاتب چنین است که هرگاه واژهای اشتباه در متن آمده است، شکل درست آن در حاشیة متن ـ که درواقع نسخهبدل کتاب است ـ نوشته شود. در این موضع نیز در حاشیة متن اشتباه خود را اصلاح کرده و بهجای عوض، «غرض» آورده است (نسخه: 67 الف). آشکار است که با توجه به سبک نگارش نویسنده که مبتنی بر جناس است و همچنین ازنظر معنایی، غرض، در معنای «نشانة تیر» (رک. عمید، 1386: ذیل غرض)، درست است.
2ـ2 خطاهای خوانشی
در برخی از جملات، بهدلیل بیدقتی در تصحیح، کلماتی به کار رفته است که به نظر میرسد به بازنگری جدی نیاز دارد تا معنای درست منطبق با تصحیح به دست داده شود.
روابط همنشینی واژگان، بهویژه در بخشی که صنعت ادبی تناسب را به همراه دارد، در تشخیص شکل صحیح واژگان یاریگر است: «تیزرفتاری که هنگام سکون قوس مثال باشد. اما عجب قوسی که نائب او عقرب است» (افشار، 1390: 15). با توجه به معنای متن، روابط همنشینی واژگان و تناسب میان واژگانِ تیر، قوس، عقرب، واضح است که تیررفتار درست است؛ در کنار این دلایل، در متنِ نسخه هم «تیررفتار» آمده است (نسخه: 8 الف). ارتباط واژگانی تیر و قوس در بخشهای دیگری از همین متن به دست داده شده است: «تیر قد او را قواس روزگار مبدل گردانیده» (نسخه: الف 156).
در قسمت دیگری از متن، بدخوانی مصحح باعث ضبط اشتباه واژه شده است: «و از بستان شیر صراحی، شیر طرب ترشف نموده بود» (افشار، 1390: 62؛ نسخه: 39 ب). از آنجایی که کتابت حروف «با» و «پ» در نسخه یکسان است و با توجه به روابط همنشینی واژگان و معنای عبارت، «پستان شیر صراحی» درستتر به نظر میرسد.
بیتوجهی به روابط واژگان و بدخوانی آنها در بخش دیگری از متن، به ضبط اشتباه واژه انجامیده است: «سرخیل جنید "قل یا عبادی"، جنید بغدادی ـ رحمةالله علیه ـ میگوید...» (افشار، 1390: 9). افشار در تصحیح واژة جنید در عبارت «سرخیل جنید»، دچار تردید شده و بر آن است که در نسخه این واژه ناخواناست. با توجه به نگاهی که مصنف اثر به صنعت جناس دارد، «سرخیل جند» درست به نظر میرسد. همچنین در نسخه نیز واژة یادشده به «جند» نزدیکتر است تا «جنید» (نسخه: 3 الف).
در بخشی دیگر از متن کتاب، همین خطای نسخهخوانی باعث اشتباه در تصحیح شده است: «چون مرا بدید گفت یا شیخ آن استبعاد و استنکار تو از سستی یقین بود. هرکه را یقین کامل و معرفت شامل باشد داند که حیات و ممات تعلق به احیا و امانت او دارد» (افشار، 1390: 125). با توجه به روابط همنشینی واژگان و معنای متن و البته نسخه، واژة «اماتت» درست است نه «امانت»: «چون مرا بدید گفت یا شیخ آن استبعاد و استنکار تو از سستی یقین بود. هرکه را یقین کامل و معرفت شامل باشد داند که حیات و ممات تعلق به احیا و اماتت او دارد» (نسخه: 82 ب).
در بخش دیگری از متن، بیتوجهی به نسخه باعث مخدوششدن معنا و تناسب واژگان شده است: «خبر میدهد از حال آن پوشندة جامة عنا و نوشندة جام بلا، ایوب ـ صلوات الله علیه ـ که چون عمان غمان او که از آن تسدیدها داشت، مدی گرفت، دست بشریت او از غایت تعب و نصب رایت تضرع نصب کرد، خواست تا برای جبر کسر خود رقعة نیاز به حضرت بینیاز که فتح باب کرم او بر سایلان عام است، رفع کند، آن رقعة نیاز بدین عبارت نوشت...» (افشار، 1390: 43). با اینکه در موضعِ کتابتِ واژة «تسدیدها»، خدشه وارد شده و ضبط واژه را با تردید همراه کرده است، به نظر میرسد شکل درست واژه در نسخه «تشدیدها» است (رک. نسخه: 26 ب). ضمن اینکه علاوهبر بحث معنایی عبارت، روابط همنشینی واژگان و تناسب میان کلماتِ مد، کسر، نصب و رفع، نگارندگان این پژوهش را بر «تشدیدها» دانستن آن مصر میدارد.
2ـ3 زوائد
در این متن، عبارات و یا حروفی دیده میشود که زائد به نظر میرسد. این زوائد باعث ضبط غلط واژگان و عبارات و همچنین معنای نادرست متن شده است.
زدودن واژة خیال براثر بیتوجهی به نسخه: «زن چو در بند او بود، او را از بند خود رها نمیکرد» (افشار، 1390: 31). واژة خیال از قلم افتاده است و براساس روال کتابت نسخه، بهصورت ریز در زیر واژة بند، اضافه شده که به این موضوع در تصحیح افشار دقت نشده است. در نسخه چنین آمده است: «زن چو در بند خیال او بود، او را از بند خود رها نمیکرد» (نسخه: 18 ب).
واو عطف زائد میان ترکیب «آبِ آتشفعل»: «هان ای محتسب اگر مفسدی خاکساری عمر به باد دادهای را دیدی که دست به آب و آتش فعل دراز کرده، به زخم دره باید که او را ذره کنی» (افشار، 1390: 50؛ نسخه: 31 ب). در نسخه به همین شیوه آمده است؛ اما واضح است که واو میان این دو واژه اشتباه آمده و «آبِ آتشفعل» بهصورت اضافی درست است؛ چنانکه در ادامة همین عبارت آمده است: «بهواسطة خوردن آبی که از آتش آن هیچ بهافتاد نبود...» (همان). نکتة مهم دیگر اینکه، در بخش دیگری از متن به همین «آب آتشفعل» اشاره شده و در آن بخش، شکل درستش در نسخه و تصحیح ارائه شده است: «چون ماهی خود را ناشکیبای آبِ آتشفعل کرده بود...» (همان: 77؛ نسخه: 50 الف). در متون نظم نیز نمونههایی از این «آب آتشفعل» آمده است؛ چنانکه سنایی گوید:
باد عنبر برد خاک کوی تو |
|
آب آتش ریخت رنگ روی تو |
|
|
(سنایی، 1385: 1004) |
در نمونهای از متن، نشانة کسرة اضافه در عبارت «چغانة نهاد»، بهاشتباه درج شده است: «در این حال چغانة نهاد فغان از ایشان برآمد» (افشار، 1390: 230)؛ چنانکه در نسخه آمده، «چغانه نهاد» (نسخه: 146 الف) درست است و «نهاد» در این موضع مفید معنای ادات تشبیه است. در همین باره، نمونههای دیگری در متن وجود دارد: بربط نهاد (نک. 145 ب)؛ زخمه نهاد (نک. 146 الف).
درج اشتباه نشانة مفعولی را: «یا خود رفیقی شفیق است که مرد را از دست متعدیان آز و حرص باز ستاند و بار اندوه طلب پیش از دل او را بردارد» (افشار، 1390: 121). حرف «را» که پیش از فعل «بردارد» آمده است، در نسخه وجود ندارد و از زوائد بر متن است (نک. 80 ب).
درج اشتباه فعل در جمله: «یا مقادری است که زیادت از آن نیست و کم از آن نیست لازم آمدی...» (افشار، 1390: 84). در نسخه فعل «است» در متن وجود ندارد و در تصحیح افشار، زائد است (نسخه: 55 الف).
درج اشتباه ضمیر تو در جمله: «پس روی به زن کرد که آخر تو کلمهای بگوی» (افشار، 1390: 160). در نسخه، ضمیر «تو» وجود ندارد و زائد است (نسخه: 104 ب).
2ـ4 کاستیهای متن
گاهی شواهدی در متن دیده میشود که کاستیهایی در آن وجود دارد؛ گاهی این کاستیها در سطح حرف رخ میدهد که نمونههایی از آنها در ذیل متن آورده میشود.
حذف حرف واو ربط و عطف: «ایام سرد مزاجی پیدا کرد و آن کاسة گرم سوزان را تمام بر سر او ریزانند» (افشار، 1390: 136) که در نسخه (نک. 89 ب) «آن کاسة گرم و سوزان» آمده است.
حرف واو در نمونة دیگر از متن ساقط شده است: «آوردهاند که روزی امیرالمومنین...» (افشار، 1390: 198). در نسخه پیش از «آوردهاند»، واو آمده است (نک: 127 الف).
در نمونة دیگری نیز حرف واو در ابتدای حکایت حذف شده است: «در قصص آوردهاند که...» (افشار، 1390: 248). در نسخه چنین آمده است: «و در قصص آوردهاند که...» (نسخه: ب 155).
حذف حرف واو ربط: «یک قسم پیش شیر نهاد و یک قسم پیش روباه. دیگر قسم برای خود نگاه داشت» (افشار، 1390: 45). در نسخه واو ربط میان جملات آمده که از تصحیح افشار ساقط شده است (نسخه: 27 ب).
افتادن نشانة مفعولی از متن: «سنگ سخت چشم آن امکان نباشد که درخت برهنه را به لباس برگ بپوشانند» (افشار، 1390: 17). حرف «را» بعد از «سنگ سخت چشم» در تصحیح ساقط شده است و در نسخه چنین است: «سنگ سخت چشم را آن امکان نباشد...» (نسخه: 9 ب).
حذف حرف میم در نقش مضافالیه: «برگ درختی خوردم، جنینی در رحم پدید آمده است» (افشار، 1390: 101). در نسخه چنین است: «جنینی در رحمم پدید آمده است» (نک. 67 الف).
حذف حرف تا در نقش مضافالیه: «و من در ساحری دست میبوسم...» (افشار، 1390: 87). نسخه: «و من در ساحری دستت میبوسم» (نسخه: 57 ب).
حذف حرف اضافة به: «مرد حسود اگر تواند که آن را تغییر کند باری محض خبث عقیدت همت بر زوال آن نعمت مقصور گرداند» (افشار، 1390: 235‑236). در نسخه «بمحض» آمده است و درستتر همین «بمحض» است (نسخه: 149 الف).
حذف حرف اضافة «در»: «... و لکن کمال تقوی اینجا پدید آید که برخیزی و آتش در تنور بندی تا همسایگان پندارند که ما طعام میسازیم، دلشان در بند ما نماند» (افشار، 1390: 32). در نسخه بهجای واژة «برخیزی»، «بدرخیزی» آمده است (نسخه: 19 الف).
حذف حرف باء التزام از فعل: «اینک از حال من اعتبار گیرید و از تقلب احوال من پند پذیرید و دانید که جد من روزی در گورستانی میشد استخوان پوسیدهای برداشت» (افشار، 1390: 106). فعل «دانید» در نسخه با حرف التزام «با» آمده و «بدانید» کتابت شده است (نسخه: 71 ب).
گاهی این کاستیها در سطح کلمات رخ داده است: «در این میان زنبوری بیامد و بر ایشان طوافکردن گرفت» (افشار، 1390: 92). در نسخه، میان حرف «بر» و واژة «ایشان»، واژة «سر» آمده است: «در این میان زنبوری بیامد و بر سر ایشان طواف کردن گرفت» (رک. 60 ب).
حذف حرف میم [من] در واژة مرا: «بدان ای دوست که این مال از آن من نبود و حال چنانکه بود با او باز راندم و نام و نسب پیر تقریر کردم و گفتم او را گفته بود که این را در دریا انداز» (افشار، 1390: 58). در نسخه چنین آمده است: «گفتم او مرا گفته بود که...» (نسخه: 37 الف).
«اگر در ایوان نهاد او کسری افتاده است خود رستید، اگرنه، تن در کار باید داد که درین درگاه سرافرازی آتش و باد بروق باد به هیچ خرند» (افشار، 1390: 220). در نسخه فعل پایان جمله منفی آمده است: «... نخرند». (نسخه: 140 الف). با توجه به سیاق جمله، برتری با فعل منفی است.
2ـ5 بیتوجهی به نسخه و همنشینی واژگان
دربارة فراوانی، بیتوجهی به نسخه باعث آسیبهای تصحیح شده است. این بیتوجهی باعث اشتباهخواندن کلمات شده است.
در بخشی از متن، سوزن را بهاشتباه سورت خوانده است: «و به سورت یاس و حرمان دیده امکان او را بدوزد» (افشار، 1390: 236). بدون تردید در متن نسخه، سوزن آمده است و نه سورت (نک. 149 الف). به این مهم نیز میتوان با روابط همنشینی واژگان پیبرد.
در نمونة دیگر، بیتوجهی به نسخه، هم به معنا و هم به صنعت جناس و تشبیه آسیب زده است: «ای پسر شعبه وقت نیامد که تنة درخت، بیخ به زمین صدق برد و از شرب دعوت محمد، آب ایمان خورد، تا باشد که پیش از مرگ به برکت صدق آراسته شود» (افشار، 1390: 142). با توجه به اینکه پیوستگی حروف اضافه در نسخه عمومیّت دارد و نیز با توجه به سبک ادبی نویسندة نزهةالعقول که عموماً به جناسسازی علاقه دارد و البته با رجوع به نسخه، بهراحتی میتوان فهمید که «به برکت» غلط و «ببرگ صدق آراسته شود»، صحیح است (رک. نسخه: 93 الف). افزونبر نسخه، توجه به واژگان در محور همنشینی نیز ارجحیّت را به «ببرگ» میدهد؛ زیرا از واژگانی مانند درخت، بیخ، زمین، آبخوردن درخت، سخن به میان آمده است. به همین دلیل باید گفت نسخه صحیح است.
در بخش دیگری از متن، بدخوانی نسخه و بیتوجهی به روابط همنشینی، به اصل متن آسیب وارد کرده است: «هرکه خواهد که قدم بر هوا نهد باید که قدم بر هوی نهد، ازبهر آنکه هرکه هوا را زیر پای آورد مسرور شد و هرکه با هوای درساخت هاویه و سقر مرو را مقر شد» (افشار، 1390: 248 و 247). اصل نسخه و روابط واژگان نشان میدهد که «مسرور شد»، ضبط غلط واژه و «سرور شد»، درست است (نسخه: ب 155).
در صفحة 127 کتاب نیز صنعت تشبیه با تصحیح اشتباه و بدخوانی واژه از بین رفته است: «در چنین شبی داود طایی بر بام شد و بر بام سیم اندود فلک مینگریست» (افشار، 1390: 127)؛ چنانکه از معنای کلام برمیآید و البته در نسخه نیز بهصورت واضح آمده (نک. 83 ب)، «بر جام سیم اندود فلک» درست است.
در صفحة 127 کتاب نیز بیتوجهی به نسخه باعث خطای تصحیحی و معنایی شده است: «گفت همان خدای که محمد را بیتفکری برین بام برآورد، مرا بی فکری از این بام فروافکند» (افشار، 1390: 127). در نسخه چنین آمده است: «گفت همان خدای که محمد را بیتفکری برین بام برآورد، مرا بتفکری از این بام فروافکند» (رک. 84 الف).
بیتوجهی به نسخه، باعث ضبط اشتباه واژه شده است: «آفریدگار پهلوی چپ زن را بشکافت تا این بچه سر برون کرد...» (افشار، 1390: 160). در نسخه بهجای «این بچه»، «آن بچه» آمده است (نک. 105 الف).
در جایی دیگر از متن، فعل «نبزد» را بهخطا «نپزد» تصحیح کرده است؛ در صورتی که در متون کهن، «بزیدن» در معنای وزیدن کاربرد فراوان دارد: «هنگام این آمد که آب دم در جوی عروق او نرود و باد دم در بادخانة حلق او نپزد» (افشار، 1390: 202). اینکه چرا افشار به فعل پایان جمله توجه نداشته، جای تعجب است. از آنجایی که هم در نسخه «نبزد» آمده و هم شکل دیگر وزیدن، بزیدن بوده است، بهطور قطع میتوان گفت «نبزد» درست است، نه «نپزد»! همچنین معانی واژگان در زنجیرة همنشینی نیز این موضوع را تائید میکند. بزیدن در متون کهن نمونهها دارد؛ چنانکه سنایی غزنوی گوید:
ای راحت آن باد که از نزد تو آید |
|
پیغام تو آرد بر ما وقت بزیدن |
|
|
(سنایی غزنوی، 1385: 969) |
در جای دیگر نیز گوید:
رنجی که همی باد فزاید ز بزیدن |
|
بر ما بوزید از قبل راحت جان را |
|
|
(همان: 30) |
بیتوجهی به نسخه و بیدقتی در تصحیح باعث شده است که در یک جا، تشبیهی در متن درست تصحیح شود و در جایی دیگر، از همان تشبیه اظهار شگفتی کند و تصحیحی غلط به دست دهد: «... و سر سروران را چون خشک زیر بغل میآورد...» (افشار، 1390: 111). نسخه: «چون خشتک زیر بغل میآورد...» (نک. 74 الف). نکتة تعجبآور این است که همین تشبیه عیناً در صفحة 142 کتاب، تکرار شده و ایرج افشار بهدرستی به آن اشاره کرده است؛ اما در این موضع با اینکه در نسخه هم «چون خشتک» آمده، اظهار تعجب کرده است و میگوید: «ممکن است چون چوب خشک باشد»!! (افشار، 1390: 111).
شیوة کتابت سرکش کاف و گاف در نسخه متفاوت است. بنابر اصل نسخه «نسیمِ کَرَم» در این عبارت درست است نه «نسیمِ گرم»: «همین که زاهد فرزند را آواز داد نسیم گرم الهی بوزید...» (افشار، 1390: 106). در نسخه نیز با توجه به نگارش، نسیم کَرَم الهی آمده است (نک. 70 ب). در صفحة 133 در فصل بیستم با عنوان عفو، دیگر بار همین خطای تصحیحی صورت گرفته است: «یعنی به نسیم گرم هوای ضمیر جانی را که خوف جانی دارد از عفونت عقوبت رسته گردانی...» (افشار، 1390: 133). در نسخه «کرم» آمده است (نسخه: 87 الف) که ازنظر معنایی و روابط همنشینی واژگان، درستبودن کَرَم واضح است.
در نمونهای دیگر، همین بدخوانی به صنعت ایهام تضاد و معنای جمله آسیب وارد کرده است: «مرد سخت دل تُنکخو باشد و مرد تُنکخو درجهان فراخ، هیچ یار مرافق و هیچ دوست موافق نیابد» (افشار، 1390: 155)؛ با توجه به نسخه و نگارش حرف گاف در نسخه، «تنگخو» درست است، نه «تُنکخو» (نک. 101 ب). تنگخوبودن، هم از منظر معنایی صحیحتر به نظر میرسد و هم اینکه با واژة فراخ که در ادامه آمده است، ایهام تضاد میسازد.
در نمونة دیگر همین خطا صورت گرفته است: «خلیفة سیهپوش سواد العین انسان که انسانالعین نام دارد از برای آسایش نومکم سباتا در تتق اجفان تنکبار شد قاضی دوزخی بهشت را به خواب دید» (افشار، 1390: 72‑73). اصل: تنگبار (نک. 47 الف). شکل درست تصحیح باید «تنگبار» باشد. چنانکه همین واژه را در صفحة 73 با کتابت یکسان، تنگ تصحیح کرده است: «امروز در دو چشم تنگ ترکان دو مردم است و در جهان فراخ یک مردم نی» (افشار، 1390: 76).
در همین زمینه نیز نمونة دیگری در متن وجود دارد که اشتباه تصحیح شده است: «موسی دانست که این مگر قارون است. آتش غضب در سرش دوید» (افشار، 1390: 160). سیاق عبارات حکایت و محتوای آن، همراه با متن نسخه، بهصورت آشکار بر اثبات «مکر» تأکید دارد نه «مگر»: «موسی دانست که این مکر قارون است. آتش غضب در سرش دوید» (نک. 104 ب).
در بخشی از متن، دو بیت آمده است که به نظر میرسد بیتوجهی کاتب نسبتبه قافیة این دوبیت، خطایی به دست داده است:
دشمنان را مگوی بد از پس |
|
تا تو را هیــچ بد نیاید پیش |
هرکه او خستـه شد به تیغ زبان |
|
به نگردد به هیچ مرهم ریش |
|
|
(افشار، 1390: 234) |
به نظر میرسد قافیة مصراع دوم «بیش» باشد؛ زیرا با توجه به قرینههای موجود در بیت نخست و معنای بیت که با واژة «ریش» مخدوش میشود، کلمة «بیش» صحیح به نظر میرسد. «بیش» در معنای «بار دیگر» و «بعد از این» (عمید، 1386، ذیل واژة بیش) در آثار ادبی به کار رفته است؛ چنانکه مسعودسعد سلمان گوید:
نیز منویس نامههای امید |
|
بیش مفرست رقعههای نیاز |
|
|
(مسعود سعد سلمان، 1391: 247) |
خاقانی و سعدی نیز از همین معنای «بیش» در اشعارشان استفاده کردهاند:
بیش احتمال سنگ جفا خوردنم نماند |
|
کز رقت اندرون ضعیفم چو جام شد |
|
|
(سعدی، 1393: 472) |
بیتوجهی به شکل درست واژگان، باعث بدخوانی و تصحیح نادرست متن شده است: «ناگاه آن یوسف مصر جمال را که نمودار عیسی [می]نمود قاید قضا بهسوی آن چاه آورد. فرونگریست تا آن چاره را ببیند و آن را معلوم کند» (افشار، 1390: 105). در نسخه بهجای «چاره»، «چاه» آمده است (نک. 70 الف). علاوهبر شکل درست واژه در نسخه، سیاق جملات و معانی آنها نشان میدهد که «چاه» درست است.
در نمونهای دیگر بدخوانی نسخه، تصحیح نادرست به دست داده است: «اگر یک دم مدد رحمتش از این شفق آبگون منقطع شود تأثیر آتش اثیر مرین سپهر دخانی را چون خاکستر بر باد دهد» (افشار، 1390: 85). در نسخه «سقف آبگون» آمده است و با توجه به روابط همنشینی واژگان «سقف» درست است (نسخه: 56 ب).
این بیتوجهیها باعث آسیب به واژگان و دستور زبان جمله شده است: «و به تبجیلی که از دل خیزد در نشان در من به جای آورد...» (افشار، 1390: 70‑71). در نسخه چنین است: «و بتبجیلی که از دل خیزد در نشاندن من به جای آورد» (نسخه: 46 الف).
در جایی دیگر، بدخوانی نسخه به محتوا و دستور جمله خدشه وارد کرده است: «چون این بارگی سموات با طول و عرض مناکب الارض ارض جمال و جبال از تحمل آن عاجزند، تو اختیار تحمل کردهای...» (افشار، 1390: 55). در نسخه چنین آمده است: «چون این بار کی...» (نک. 35 الف) و این اصل نسخه صحیحتر به نظر میرسد.
تغییر واژه که در بیتوجهی به نسخه رخ داده است: «بامدادانش خمار شراب شبانه دردسری دارد» (افشار، 1390: 62). نسخه: «بامدادانش خمار شراب شبانه دردسری داد» (نک. 39 ب).
تغییر صفت اشاره به حرف اضافه در متن تصحیحی: «چون زاهد را بشارت قدوم آن قادم عزیز بدادند از غایت [شوق] از سر قدم ساخت و به خانة دختر آمد» (افشار، 1390: 104). در نسخه چنین آمده است: «چون زاهد را بشارت قدوم آن قادم عزیز بدادند از غایت [شوق] آن سر قدم ساخت و به خانة دختر آمد» (نسخه: 69 ب).
تغییر بیوجه واژه: «بیامدم و استاخوار گریبان خواجه بگرفتم که موکل بیمحابا[ی] محبت او هزار بار سختتر در دامنم پیچیده بود» (افشار، 1390: 146). افشار در پاورقی تصحیحش گفته است که گستاخ را استاخ و بستاخ هم مینوشتهاند؛ اما نکتة مهم اینکه در نسخه «گستاخ» آمده است (نک: 96 الف).
بیتوجهی به نسخه و روابط همنشینی واژگان باعث شده است که تصحیحی درست از واژه ارائه نشود: «شکمپرستی بود که نقد وفا را چو پشت سپس نهاده بود و خاکساری از در آتش که رحمش از آبی بار گرفته بود» (افشار، 1390: 157). در نسخه «باد» آمده است (نک. 103 الف). با اینکه افشار در پاورقی به این موضوع اشاره کرده، در متن «بار» آورده است. با توجه به اینکه نویسندة متن بسیار به صناعات ادبی توجه داشته است، به نظر میرسد همان «باد» ارجح است؛ زیرا تناسب میان خاک در واژة خاکسار، آب، آتش و باد آشکار است. همچنین در نسخه بهروشنی «باد» آمده است.
خطای بدخوانی نسخه باعث آسیب به معنای متن شده است: «چون درد با میان تو خود کرد و پیوست ما جان عزیز خود را از غارت غور نیاوردهایم» (افشار، 1390: 174). در نسخه (نک. 114 الف) «خو کرد» آمده است و معنای جمله نیز همین را درست نشان میدهد.
در نمونة دیگر، بیتوجهی به نسخه، به واژه و محتوای اثر آسیب وارد کرده است: «و در حدیث آمده است که سیّد ـ علیهالسلام ـ فرمود که فردای قیامت چون اسرافیل به صور دردمد دم او چون آب لعل جنانپرور و حوروشان بیدلان مرده را زنده گرداند» (افشار، 1390: 229). در نسخه (نک. 145 الف) بهجای واژة «جنانپرور»، «جانپرور» آمده و با توجه به سیاق جملات، صحیحتر است.
در بخشی دیگر از متن، بیتوجهی به نسخه و روابط همنشینی واژگان، متن را از اصل خود دور کرده است: «وقتی شیر بیشهای که دل شیر فلک از بیم تاب او آب میشد...» (افشار، 1390: 253). در نسخه چنین آمده است: «وقتی شیر بیشهای که دل شیر فلک از بیم ناب او آب میشد...» (نسخه: 158 الف). هم در نسخه «ناب» آمده است و هم اینکه با توجه به معنای ناب (دندان نیش) (رک. عمید، 1386: ذیل واژة ناب)، خطای مصحح اثر آشکار است.
2ـ6 تغییر در جملهبندی
آشکار است که خوانش صحیح جملات در تصحیح، تأثیر فراوانی دارد. اگر جملهبندیها بدون دقت تصحیح شود، باعث غلطخوانیهایی در جملات و نبودِ فصاحت کلام خواهد شد. در ذیل متن، نمونههایی از بدخوانیهایی ارائه شده است که با رجوع به نسخه، میتوان جملهبندیهای صحیح را یافت.
در صفحة 187 متن کتاب، جملهای ارائه شده است که ازنظر دستوری درست نیست. در تصحیح افشار چنین آمده است: «هریکی سخن راست بگوییم، چنانکه در آن هیچ خلاف نبوده باشد که به برکات آن راستی ما را از این زندان خلاص باشد» (افشار، 1390: 187). در نسخه، فعل «نبُوَد» آمده است و جمله با همین فعل پایان مییابد (نک. 120 الف). در ادامه «باشد که»، شروع جملة بعد است و این «باشد که» در معنای «امید است...» به کار رفته است: «هریکی سخن راست بگوییم، چنانکه در آن هیچ خلاف نبُوَد. باشد که به برکات آن راستی ما را از این زندان خلاص باشد» (نسخه: 120 الف).
در جای دیگری از متنِ تصحیحی افشار، شکل دستوری جمله اشتباه نوشته شده است: «زاهد چون آن خبر بشنید گفت این است واقعة مشکل و اینت دابی معضل» (افشار، 1390: 102). چنانکه پیشتر گفته شد، در طول نسخه، پیوستگی میان حروف اضافه با واژگان، ضمایر با افعال و... بهصورت معمول دیده میشود. همین عامل باعث شده است تا «اینت» را بهصورت اشتباه «اینست» بخوانند. درحالیکه بهصورت واضح در نسخه آمده است که: «...اینت واقعة مشکل و اینت دابی معضل» (نک. 168 الف).
در متن تصحیحی جملاتی در دست است که بیتوجهی به شکل اصلی جمله و نسخه، تصحیح نادرست به دست داده است؛ چنانکه گوید: «فلک وسمه رنگ سر مژگان او را به خون حنا میبست که نباید که اظهار آن، فرزندِ دلش را چون نگار بشکافد و خسته گرداند. هر دمی آه آتشین از کورة دل سوخته برمیآورد که نباید که ظهور آن ولد سبب فضیحت او شود» (افشار، 1390: 100). با توجه به نسخه (رک. نسخه: 66 ب) و جملة بعد ـ که قرینهای برای تصحیح درستتر است ـ و محتوای حکایت و کلیّت آن، جملة یادشده باید چنین تصحیح شود: «فلک وسمه رنگ سر مژگان او را به خون حنا میبست که نباید که اظهار آن فرزند، دلش را چون نگار بشکافد و خسته گرداند».
در نمونة دیگر از این جملات، بیتوجهی به سیاق جمله و نسخه باعث خطای در تصحیح درست جمله شده است: «فرمود که دردم آخر از خاندان ما غمازی نیکو نیاید» (افشار، 1390: 135). در نسخه چنین آمده است: «فرمود که در دمِ آخر از خاندان ما غمازی نیکو نیاید» (نسخه: 88 ب).
2ـ7 بیتوجهی به وزن در اشعار
وزن عروضی ازجمله مواردی است که منتقد و مصحح میتواند بهطور قاطع دربارة آن اظهارنظر کند. اگر شاعر خطا کند و یا کاتب و حوادث روزگارْ متن را مخدوش کرده باشد، مصحح میتواند در این زمینه به وزن شعر رجوع کند و براساس آن، متن را تصحیح کند. در ذیل متن به بررسی برخی مواردی پرداخته شده است که ازنظر وزن آسیب دیده بودند. ضمن اینکه برای تأیید بیشتر، علاوهبر یاریگرفتن از وزن، به متون دیگری رجوع شده است که گاهی این ابیات در آنها یافته میشد.
در ابیات زیر، در مصراع سوم واضح است که یک هجا کم است.
گر بدانند بندگان تواند |
|
در طلبکاری امان تواند |
مکن از فضل خویشان محروم |
|
هرچه گونه هیند زان تواند |
|
|
(افشار، 1390: 44) |
به نظر میرسد در نسخه بهجای خویشان، «خویششان» آمده است (نک. 27 الف)؛ ضمن اینکه وزن در تصحیح افشار، مختل است. علاوهبر وزن، نکتة دیگری که مصحح از آن ابراز شگفتی کرده، واژة «هیند» است که در شعر در نسخه به همین شیوه آمده است. شگفت این است که افشار از وجود این واژه ابراز تعجب کرده است. با این حال باید اشاره کرد که «هیند» شکلی دیگر از تلفظ «هستند» است که در متون نظم و نثر کهن کاربرد داشته است. مولانا در بیتی چنین گوید:
گفت یا رب گر ترا خاصان هیاند |
|
که مبارک دعوت و فرخ پیاند |
|
|
(مولانا، 1363، دفتر چهارم: 320) |
نجیبی فرغانی نیز از این واژه بهره برده است:
بگفتم که تو بازگو مر مرا |
|
اگر مهتری یا که هی کهتری |
|
|
(نجیبی فرغانی، 1370: 631) |
در جایی دیگر از متن، تصحیح غلط، وزن و معنای بیت را مختل کرده است:
ما بلا بر کسی قضا نکنیم |
|
تا ورا نام روایا نکنیم |
این بلا گوهر خزانه ماست |
|
ما به هرکس گهر عطا نکنیم |
|
|
(افشار، 1390: 175) |
در این دو بیت نیز مشکل در مصراع دوم است. «روایا» که افشار در تصحیح خود به کار برده، از دو منظر عروض و معنا، خطاست. با مراجعه به نسخه پیبردیم که در نسخه، «زولیا» (ز اولیا) آمده است (نک. 114 ب) و با خواندن زولیا، معنا و وزن آسیبدیده درست میشود. در نسخه در مصراع چهارم نیز گهر، گوهر آمده که خطابودن آن واضح است؛ البته مصحح متن این خطا را تصحیح کرده است. ضمن اینکه همین دو بیت در تمهیدات عینالقضات همدانی، بهصورت واضح «ز اولیا» آمده و جالب اینکه افشار در پاورقی (نک. 175) به آن اشاره کرده است:
ما بلا بر کســی قضا نکنیم |
|
تا ورا نــــــام ز اولیا نکــــنیم |
این بلا گوهر خزانه ماست |
|
ما به هر خس گهر عطا نکنیم |
|
|
(عینالقضات، 1373: 244) |
2ـ8 غلطهای املایی
دستهای دیگر از آسیبهای تصحیح نزهةالعقول، شامل غلطهای املایی واضحی است که با دلایل آشکار همراه با شواهد آنها در متون دیگر به بررسی آنها پرداخته شده است. این اغلاط املایی گاهی در نسخه نیز اشتباه وارد شده است؛ اما نمیتوان بهسادگی از آنها گذشت. ازجملة این نمونهها میتوان به واژة «وکر» اشاره کرد. عمید «وکر» را «آشیانة مرغ» معنا کرده است (رک. عمید، 1386: ذیل واژة وکر). این واژه در تصحیح افشار «وکد» آمده است که روابط همنشینی واژگان نشان میدهد «وکر» درست است: «نمیدانم که این طائر بیپروبال در وکد رحم از کدام آشیان پریده است» (افشار، 1390: 101؛ نسخة خطی: 67 ب). همچنین در جای دیگر همین واژه به همین کتابت آمده است: «ناگاه همای دیدة آن آفتاب معدلت که سایة یزدان بود، بر آن غراب وکد غربت افتاد» (افشار، 1390: 9). واژة وکد در نسخه آمده است؛ اما در حاشیة متن، شکل صحیح واژه یعنی وکر نوشته شده است. افشار بدون آنکه به این مهم اشاره داشته باشد، هم در متن و هم در بخش تعلیقات «وکد» آورده است (همان: 269). همین واژه در جای دیگر بهصورت جمع آمده است و افشار بهاشتباه آن را تصحیح کرده است: «طیور در اذکار برگهای او نوا آغاز کرده» (افشار، 1390: 73)؛ نسخه: «طیور در اوکار برگهای او نوا آغاز کرده» (نسخه: 47 الف).
سیف فرغانی گوید:
هرچند غافلم ز تو لیکـن ز ذکر تو |
|
در وکر سینه مرغ دلم میزند صفیر |
|
|
(سیف فرغانی، 1364: 4) |
همچنین مولانا نیز از این واژه در معنای لانة مرغ بهره برده است:
چند چند آخر دروغ و مکر تو |
|
خود نپرد جز دروغ از وکر تو |
|
|
(مولانا، 1363، دفتر سوم: 190) |
او در جایی دیگر میگوید:
لفظ چون وکر است و معنی طایر است |
|
جسم جوی و روح آب سایر است |
|
|
(همان، دفتر دوم: 433) |
نمونة دیگری که در صفحة 78 تصحیح افشار آمده است: «از همه به زبان فسیح و بیان صریح آواز میآمد...» (افشار، 1390: 87). در نسخه، چنانکه واضح است املای «فسییح»، «فصیح» آمده است (نک. 57 الف).
3ـ نتیجهگیری
نویسندگان این پژوهش به بررسی آسیبهای تصحیحی متن نزهة العقول فی لطایف الفصول پرداخته و در طول پژوهش با ارائة شاهد و مثالهای گوناگون درپی اثبات آن برآمدهاند. در این پژوهش خطاهای تصحیحی بررسیشده در ذیل چند دسته گنجانده شد: خطاهای جملهخوانی؛ بیتوجهی به نسخه؛ زوائد متن؛ کاستیهای متن؛ آسیبهای جناس و سجع؛ خطاهای املایی. با ارائة نمونههای متعدد در مقاله، خطاهای تصحیح با مقابلة متن تصحیحی و اصل نسخه بازنگری شد. در نمونههای خطاهای املایی، گاه خطاها بهطور مستقیم از کاتب بوده است که با ذکر نمونههای درست آن در متون نظم و نثر، شکل درست آنها ارائه شد. گاهی خطاها نیز حاصل بیدقتی مصححان بوده و با اشاره به نسخه، شکل درست آن بیان شد. در نمونههای خطاهای جملهنویسی، مصححان بدون دقت نظر به شکل درست جملهها، به محتوای جمله آسیب وارد کردهاند که در بخش یادشده بهشکل درست آنها اشاره شده است. یکی دیگر از مهمترین آسیبهایی که در تصحیح متن نزهةالعقول به آن اشاره شده، آسیبهایی است که در بخش آرایههای جناس و سجع روی داده است. در این زمینه نویسندة متن همواره کوشیده است تا با پیوستن برخی واژگان با حروف اضافه، صنعت جناس را با واژههای دیگر برقرار کند که همة این جناسها با جداسازی این واژگان، از دست رفته است. ازجمله آسیبهای دیگری که در تصحیح متن منظور میتوان به آن اشاره کرد، بخشهای اضافه بر متن و یا از متن کاستهشده است. شکل درست این شواهد که حاصل بیدقتی مصححان متن بوده است، با رجوع به نسخه ارائه شد.
مولانا جلالالدین بلخی (1363). مثنوی معنوی، تصحیح رینولد. ا. نیکلسون، به اهتمام دکتر نصرالله پورجوادی، تهران: امیرکبیر.