نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار زبان و ادبیات فارسی، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه پیام نور، میاندوآب، آذربایجان غربی، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Abstract
Moʼinoddin Farahi Heravi, nicknamed Moʼin/Moʼini, is a poet, artist, jurist, and commentator of the Holy Qur’an in the second half of the ninth century and the beginning of the tenth century AH. The divan attributed to him was corrected in 2016 by Beheshti Shirazi. The purpose of the present study is to review Farahi Heravi’s divan in terms of the quality of correction and authenticity of poems. Unfortunately, due to the inaccuracy and little knowledge of the scribers, the existence of other poets with the nicknam Moin/Moini, the datelessness and recency of the corrected manuscripts, and the lack of precision in proofreading and examining the authenticity of poems attributed to the poet, poems of several poets have found their way into his divan. Such poems are related to the poets before, contemporary, and after him. In this study, an attempt has been made to examine this work in terms of the quality of edit and authenticity of poems. Also, the poems of other poets who have found their way to his divan have been identified. To help the esteemededitor to eliminate the shortcomings of the work and complete the existing shortcomings, a revised and documented text of the poems of this valuable Iranian thinker and a vague corner of Persian poetry of the ninth and tenth centuries are presented.
Introduction
Moʼinoddin Farahi Heravi, known as Molla Meskin, is an Iranian poet, preacher, jurist, and artist. He was contemporary of Soltan Hossein Bayqara and Amir Alishir Navaʼie. His father-- Sharafoddin Mohammad Farahi-- was also a poet. Although there are Sufi thoughts in his lyric poems, his connection with any Sufi dynasty is not clear. Haji Khalifa in Kashf al-Zonun states that 14 works are attributed to him that apart from Divan, Hadaiq al-Haqaiq and Gesase Musa, only Ma'arej al-Nobowa fi Madarej al-Fotowa, which is the biography of the Prophet Mohammad (PBUH), has been published several times in India. His divan has been published several times in India and Pakistan and once in Iran under the title of Moin Cheshti (d. 633). Another research is the correction of Moʼinoddin Farahi Heravi's Divan by Seyyed Ahmad Beheshti Shirazi, published by Rowzaneh Publications in 2016. Compared to the previous editions of Moʼinoddin Cheshti's Divan, this Divan has 31 exceptions, 31 couplets, 52 fragments, and 66 quatrains, and has not been reprinted after its first edition in recent years. This publication is the basis of the present study.
Materials and Methods
The present study was done using a library method and written documents of libraries and analyzing their content and comparing them with the contents of Farahi Heravi's divan. An attempt is made to investigate the authenticity of poems attributed to Heravi by referring to authoritative literary and historical texts, memoirs, anthologies, selected poems, recent articles and books related to Farahi Heravi’spoetry and life, tracing his poems in contemporary texts of the poet (before and after the poet's era), the findings of other poets (about 18 poets), as well as corrected mistakes in determining the format of poems and recording some verses with documents.
Discussion of Results and ConclusionsIn this divan, some poems with the inaccuracy of the scribes and incorrect editing are repeated in two different poetic forms. The proofreader has obvious mistakes in correctly recognizing the format of some poems. Moʼinoddin Farahi Heravi's Divan, despite the efforts of the esteemed proofreader, needs to be reviewed and re-edited due to the poems of 18 other poets, so that the poems of other poets are removed from the body of the Divan and the poems are properly placed in special formats. The misprinting Farahi Heravi's poems by Moʼin Cheshti in India and Pakistan, mere corrective adherence to the manuscripts he uses, which are mainly of the late thirteenth and fourteenth centuries AH, failure to trace the poems in manuscripts in other authentic texts, as well as inserting poems from three Farahi Heravi's works (Hadaiq al-Haqaiq, Qesas Musa and Ma'arej al-Nobowa) especially in couplets and quatrains in the Divan can be the reasons for such wrong mixes. Due to the presence of some of Farahi Heravi's poems in other texts, such as the ‘resaleye Akhlage noori’, which do not have the text of the printed divan, it can be said that the present divan does not include all the poet's poems. It has a review, completion, ornamentation, and re-edition.
کلیدواژهها [English]
1ـ مقدمه
مطالعات و ارزیابیهای نقد متون تصحیحشده، یکی از متداولترین شیوهها در بررسی زبانی و محتوایی آثار ادبی است. نقد متون تصحیحشده ازنظر کیفیّت ضبط اشعار، غنای مقدمه، راهگشابودن تعلیقات، داشتن فهرستهای راهنما و دست اول بودن منابع استفادهشدة مصحّح، در تحقیقات و تدقیقات ادبی بسیار اهمیت دارد؛ بهطوری که بدون اینگونه ارزیابیها، ارائة متن متقن و منقّح از دیوان یک شاعر مسیر درستی نخواهد داشت. دربارة دیوان فراهی هروی نیز همین قاعده صادق است؛ بهطوری که بدون این نوع بازبینیها، بهسبب وجود اشعار مشکوک در دیوانش و نیز تأثر او ازنظر جنبههای لفظی و معنایی از شاعران قبل و همعصر خودش، دستیافتن به متن درست از اشعارش و همچنین بررسی جوانب مختلف اندیشه و بوطیقای شاعریاش میسّر نخواهد بود؛ همین عواملِ ستوده است که ضرورت بازنگری و تصحیح دوبارة دیوان این شاعر را موجه میکند و بدان موضوعیّت میبخشد.
معینالدین فراهی هروی معروف به ملاّ مسکین، شاعر، واعظ، فقیه و هنرمند ایرانی، معاصر سلطان حسین بایقرا و امیرعلیشیر نوایی است. پدر او شرفالدین محمد فراهی نیز شاعر بوده است. در غزلیاتش اندیشههای صوفیانه دیده میشود؛ اما ارتباط او با هیچ سلسلۀ صوفیانه مشخص نیست. در منابع معتبر، اطلاعات دربارۀ او اندک است و به معرفی کوتاه او و ذکر مطلع معروفترین غزلش منحصر میشود:
مگر فصل بهار آمد که عالم سبز و خرّم شد |
|
|
|
مگر وصل نگار آمد که دل با عیش همدم شد |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 34) |
|
مهمترین اثر او حدائقالحقایق در تفسیر سورۀ یوسف است که به همّت سیّد جعفر سجادی تصحیح و چند بار در ایران چاپ شده است. حاجیخلیفه در کشفالظنون چهارده اثر را به او نسبت میدهد. بهجز دیوان، حدائقالحقایق و قصص موسی، فقط معارج النبوة فی مدارج الفتوة ـ در شرح زندگانی رسول اکرم (ص) ـ چند بار در هند (ازجمله سال 1324 ق. در مطبعۀ کریمی بمبئی) چاپ شد. دیوان او چند بار در هند و پاکستان و یک بار در ایران بهاشتباه به نام معین چشتی (ف. 633 ق.) به چاپ رسید. نخستینبار احمد گلچین معانی در مقالهای این سهو را یادآور شد (نک. گلچین معانی، 1350: 177‑179). امیرعلیشیر مینویسد: «واعظ خوبی است و در ممالک خراسان، وعظ او پیش عوام و خواص مرغوب؛ لیکن شخصی دیوانهسان است و چون به دیوانگی شهرت گرفته، هر سخن که میخواهد بر سر منبر میگوید و هیچکس او را مؤاخذه نمیسازد؛ زیراکه بر دیوانه و عاشق قلم نیست» (امیرعلیشیر نوایی، 1363: 269)؛ همچنین در روضةالصفا میخوانیم: «برادر امجد قاضی نظامالدین محمود [ف900] بود. در بسیاری از فضایل و کمالات اظهار وقوف مینمود ودر زهد و تقوی درجۀ علیا داشت و اکثر خطوط را در غایت جودت بر صحیفۀ تحریر مینگاشت. آن جناب را بعد از فوت برادر بهموجب وصیّت وی هرچند به منصب قضا تکلیف و مبالغه نمودند، قبول نفرمود. مولانا معین در شهور سنۀ سبع و تسعُمِائه مریض شد و درگذشت و در مزار مقرب حضرت باری خواجه عبدالله انصاری، پهلوی قبر برادر خود خواجه نظامالدین مدفون گشت» (میرخواند، 1389، ج 11: 5955).
1ـ1 پیشینۀ پژوهش
احمد گلچین معانی در مقالۀ «معین چشتی و معین فراهی» (1350: 177) و نیز در تذکرۀ میخانه (گلچین معانی، 1367: 477) یادآور شد که اشعار معین فراهی بهاشتباه در هند به نام معین چشتی چاپ شده که از دید ایشان نخستینبار میرحسین دوست سنبهلی، مؤلف تذکرۀ حسینی این سهو را انجام داده است.
یکی از پژوهشها، البته نه در زمینة تصحیح، بلکه به نیّت تحلیل محتوای فکری دیوان، مقالۀ «دیدگاه عرفانی معین چشتی براساس دیوان منسوب به او» (کیخای فرزانه و همکاران، 1394) است که این مقاله براساس دیوان چاپ کانپور هند (مطبعۀ نولکشور، 1865 م.) تهیه شده و از نظر مؤلفان محترم، معین چشتی در عرفان پیرو نظریۀ وحدت وجود است.
پژوهش دیگر، تصحیح دیوان معینالدین فراهی هروی به همّت سیّد احمد بهشتی شیرازی است که انتشارات روزنه در سال 1395 آن را چاپ و توزیع کرد. این دیوان در مقایسه با چاپهای قبلی دیوان معینالدین چشتی، بهجز غزلیات، سی و یک مثنوی، پنجاه و دو قطعه و شصت و شش رباعی اضافه دارد و بعد از چاپ اول آن در سالهای اخیر، تجدید طبع و بازبینی نشد. همین چاپ اساس پژوهش در مقالۀ حاضر است. برای اطلاع از آثار دیگر چاپشده و چاپنشدۀ فراهی هروی میتوان به مقدمۀ دیوان به قلم محسن کیانی مراجعه کرد.
مریم محمودی و نسرین ایزدی در مقالۀ «معرفی و بررسی سبکی اخلاق نوری» ـ رسالهای که یکی از نوادگان فراهی هروی در سال 1026 ق. تألیف کرد ـ به نقل از رسالۀ یادشده، بیت زیر را از فراهی هروی ذکر کردهاند:
معینی دیدۀ غیرت ببست از دیدن غیرت |
|
||
|
مگر این چشم پرحسرت به دیدار تو بگشاید |
||
|
|
(محمودی و ایزدی، 1397: 245) |
|
همین پژوهشگران در مقالۀ «اشعاری نویافته از فراهی هروی در اخلاق نوری» (همان، 1396: 1) اشعاری نویافته از فراهی هروی آوردهاند که در دیوان چاپی دیده نمیشود؛ بنابراین میتوان گفت دیوان چاپی دربرگیرندۀ همۀ اشعار فراهی هروی نیست.
2ـ بحث و بررسی
در بازبینی آثار منظوم تصحیحشده، مرسوم است اثر ازنظر غنای مقدمه در اشتمال بر معرفی دقیق احوال، آثار و سبک شاعر، معرفی نسخ، بیان شیوۀ تصحیح، درستی ضبط اشعار، تعلیقات، نسخهبدلها و منابع بررسی شود. در این مقاله کیفیّت ضبط اشعار و سند آنها در انتساب به فراهی هروی با مراجعه به متون معتبر بررسی شده است.
2ـ1 مقدمۀ بسیار کوتاه و نارسای مصحّح
مقدمۀ مصحّح، صرفنظر از عکس صفحات اول و آخر نسخ استفادهشده، دو صفحه است. نسخههای استفادهشده ازنظر مشخصات ظاهری (نوع جلد، قطع)، نوع خط، تعداد ابیات هر صفحه، تعداد صفحات، آغاز و انجام، نام کاتب، محل کتابت و ویژگیهای املایی و نوشتاری معرفی نشده است؛ نیز مصحّح در احوال، افکار و سبک سخنوری شاعر و تأثر او از پیشینیان و همعصرانش و تأثیر او بر شاعران پس از خودش هیچ پژوهشی نکرده است. نسخ استفادهشدة مصحّح عبارت است از:
ـ دیوان معینالدین فراهی (با عنوان دیوان معینالدین چشتی)، چاپ سنگی، هند، 1285 ق؛
ـ دیوان معینالدین فراهی (با عنوان دیوان غریبنواز)، به اهتمام مسلم احمد نظامی، دهلی، 1958 م؛
ـ دیوان معینالدین فراهی (با عنوان دیوان غریبنواز)، هند، بدون تاریخ؛
ـ دیوان معینالدین فراهی، نسخۀ خطّی کتابخانۀ مجلس شورای ملّی، شمارۀ 13444، بدون تاریخ؛
ـ بیاض خطّی (متعلّق به مصحّح)؛
ـ معارج النبوة فی مدارج الفتوة، معینالدین فراهی هروی، چاپ سنگی، بمبئی، 1319 ق؛
ـ حدائقالحقایق، معینالدین فراهی هروی، تصحیح سیّد جعفر سجادی، تهران، دانشگاه تهران، 1346 ش؛
ـ قصۀ موسویه، معینالدین فراهی، نسخۀ خطّی کتابخانۀ گنجبخش پاکستان، کتابت 1312 ق، شمارۀ 272/290 میکرو فیلم کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران؛
ـ تذکرۀ حسینی، چاپ سنگی، 1292 ق. (که یک رباعی از معینالدین فراهی هروی آورده است).
مصحّح به دیوان غزلیات معینالدین چشتی (چاپ ایران: انتشارات چشتیه، 1363) نیز اشارهای ندارد و به نظر میرسد از وجود کتاب یادشده آگاه نبوده است. این نسخه فقط دربردارندۀ غزلیات است ودر آن 185 غزل درج شده است که آخرین غزل آن در نسخۀ مصحّح بهشتی شیرازی دیده نمیشود؛ اما بقیة غزلها را عیناً دارد و با مقدمۀ آرش گودرزی و با تیراژ هزار جلد به چاپ رسیده است. نکتۀ دیگر دربارۀ نسخۀ بهشتی شیرازی فاصلۀ زمانیِ بهنسبت بسیارِ بین تاریخ مقدمه (تابستان 1377) و تاریخ نشر دیوان (1395) است. با توجه به دورۀ حیات فراهی هروی که تا دهۀ نخست سدۀ دهم بوده است، به نظر میرسد نکته تأملبرانگیز دربارة نسخ استفادهشدة مصحّح در ویرایش دیوان، نداشتن نسخه یا نسخ نزدیک به زمان زندگی شاعر باشد؛ بهطوری که مشاهده میشود نسخهها یا بدون تاریخ و یا متعلّق به قرون سیزده و چهارده قمری است که با عصر حیات شاعر فاصلۀ زمانی بسیاری دارد. البته بیتاریخبودن نسخ دلیل بر متأخربودن آنها نیست. اعتبار نسخ وابسته به بررسیهای کارشناسانه است که مصحّحان انجام میدهند.
از دلایل انتساب غزلیات دیوان به هر دو شاعر میتوان اشتراک در اندیشههای صوفیانه، اشتراک در نام و تخلّص شعری، غزلسرابودن هر دو شاعر و نیز همشهریبودنشان را حدس زد. نگارندۀ مقاله در این گفتار قصد ندارد این موضوع را قضاوت کند که این دیوان سرودۀ کدام یک از آنان است. رسالت این مقاله ضمن نقد تصحیح دیوان، مشخصکردن اشعار راهیافتۀ سرایندگان دیگر در این دیوان با ارائۀ مستندات است.
2ـ2 درج تکراری برخی ابیات در دو قالب شعری یا در دو جای دیوان
جان را مدد ز حکمت و تن را ز شهوت است |
|
|
|
نقصان این مقوّی و رجحان آن بود |
|
کمخوردن است مایۀ حکمت در آن فزای |
|
|
|
سود دل است گرچه که تن را زیان بود |
|
تن مرکبیست بسته بر آخُر زبهر رزم |
|
|
|
آن به که روز معرکه لاغر میان بود |
|
دل چیست؟ درّ بحر صفا دان که را سزد؟ |
|
|
|
آن را که چون صدف همه تن استخوان بود |
|
|
|
(فراهی هروی، 1395: 4) |
این چهار بیت در میانۀ نخستین توحیدیۀ آغاز دیوان درج شده است. این توحیدیه را میتوان قصیده یا غزل به شمار آورد که بهدلیل طولانیبودن (چهل و نُه بیت) و لحن مناجاتگونه و ستایشآمیز آن به نظر میرسد قصیده باشد و شاعر ابتدای دیوان خود را با چند قصیده در «توحید باری تعالی و ستایش رسول اکرم» شروع کرده است. همین شیوه را در ابتدای دیوان جامی شاهد هستیم؛ جامی ابتدای دیوان خود را به چند قصیدۀ محدود در توحید خداوند متعال مزیّن کرده است و شاید فراهی هروی از شیوة شاعر بزرگ همعصرش در این باره متأثر شده باشد. چهار بیت یادشده در بخش قطعات دیوان، ذیل قطعۀ شمارۀ پنجاه و دو نیز در جایگاه آخرین قطعۀ دیوان تکرار شده است که با توجه به سیر تاریخی شکلگیری شعر قطعه، که درواقع برشی از ساختمان قصیده است، باید آن را ابیاتی از قصیدۀ اول دیوان دانست.
چو بستر کنم خاک و بالین ز خشت |
|
در آن حفره بگشا دری از بهشت |
فرست اندر آن کنج پرحسرتم |
|
تحف روح و ریحان از آن حضرتم |
چو گردد تنم در لحد چون غبار |
|
به هر ذرّه جرمی ز من درگذار |
|
|
(همان: 116) |
سه بیت یادشده ابیاتی از نخستین مثنوی شصت بیتی دیوان فراهی هروی است که دوباره در صفحة 131 ذیل مثنوی شمارۀ بیست و سه نیز تکرار شده است که درحقیقت ابیات سی و هشت تا چهل نخستین مثنوی دیوان است که از بدنۀ آن جدا شده و بهاشتباه در دو جای دیوان درج شده است. مصرع نخستین بیت اول یادآور بیت معروف شاهنامه است:
چو بستر ز خاک است و بالین ز خشت |
|
درختی چرا باید امروز کشت؟ |
|
|
(فردوسی، 1374: 98) |
آن حمد ناقصی که بگویند بندگان |
|
کی درخور خدایی حقّ عزّ و شان بود |
لا احصی است تحفۀ خاصان در آن جناب |
|
این گفتوگو چه لایق آن آستان بود |
در اوج کبریاش فکنده است بال عجز |
|
آن شاهباز قدس که عرشآشیان بود |
او بینشان محض و چه جویی ازو نشان |
|
هر ذرّه بر خدایی او صد نشان بود |
چشمت چو نیست پرده ز رخ کی برافکند |
|
صاحبنظر کجاست که او خود عیان بود |
سدّ وجود بشکن اگر مرد این رهی |
|
ورنه هزارساله ره اندر میان بود |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 135) |
ابیات یادشده که در بخش قطعات ذیل قطعۀ شمارۀ هفت درج شده است، درحقیقت ابیات سیزده تا هفده و بیستم قصیدۀ اول دیوان است که در بخش قطعات بهاشتباه دوباره تکرار شده است.
2ـ3 راهیابی اشعار دیگران در دیوان فراهی هروی
الف) غزلیات
ای باد از آن بهار خبر ده که تا کجاست |
|
وی دیده زان نگار خبر ده که تا کجاست |
|
|
(همان: 19) |
بیت یادشده مطلع غزلی پنجبیتی است که در دیوان فراهی هروی ذیل غزل شمارۀ پانزده درج شده است. این شعر در اصل غزلی از امیرخسرو دهلوی است که همۀ ابیات آن، بهجز بیت مقطع غزل دیوان فراهی هروی، در دیوان امیرخسرو دهلوی (هم نسخۀ محمد روشن و هم نسخۀ م. درویش) موجود است:
دل چون چراغ کشته شد از یاد سرو خویش |
|
زان شمع روزگار خبر ده که تا کجاست |
|
|
(همان) |
البته غزل امیرخسرو پنج بیت بیشتر دارد و در اصل ده بیت است که پنج بیت از آن بهاشتباه وارد دیوان فراهی هروی شده است. در بیت مقطع، تخلّص شعری امیرخسرو هم دیده میشود که میتواند دلیل متقنی باشد که غزل از اوست. ابیات اضافی امیرخسرو به قرار زیر است:
گر هیچ در رهی گذرانش رسیدهای |
|
یک ره از آن سوار خبر ده که تا کجاست |
من زآب دیده شربت غم نوش میکنم |
|
آن لعل خوشگوار خبر ده که تا کجاست |
خونم ز غم چون نافه بماند اندرون پوست |
|
آن زلف مشکبار خبر ده که تا کجاست |
جانم چو سرمه سوده شد از سنگ آرزو |
|
آن چشم پرخمار خبر ده که تا کجاست |
خسرو که این حدیث ز یاری شنیدهای |
|
برپر وز آن دیار خبر ده که تا کجاست |
|
|
(دهلوی، 1398: 166) |
به نظر میرسد کاتب یا کس دیگری، با اسقاط چند بیت و ازجمله بیت مقطع ـ که نام شعری امیرخسرو دهلوی را دارد ـ قصد داشته است غزل را به نام فراهی هروی ثبت کند. این غزل در دیوان معین چشتی دیده نمیشود.
***
از دلم صورت آن خوب ختن مینرود |
|
چاشنیّ شکر او ز دهن مینرود |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 41) |
بیت یادشده مطلع یک غزل پنجبیتی است که ذیل شمارۀ پانزده در دیوان فراهی هروی ثبت شده و با اندک تغییر در ضبط برخی کلمات در اصل غزلی هفتبیتی از مولوی است:
از دلم صورت آن خوب ختن مینرود |
|
چاشنیّ شکر او ز دهن مینرود |
بالله ار شور کنم هر نفسی عیب مگیر |
|
گر برفت از دل تو از دل من مینرود |
همه مرغان ز چمن هر طرفی میپرّند |
|
بلبل بیدل یک دم ز چمن مینرود |
جان پروانۀ مسکین که مقیم لگن است |
|
تن او تا بنسوزد ز لگن مینرود |
بوالحسن گفت حسن را که از این خانه برو |
|
بوالحسن نیز درافتاد و حسن مینرود |
رسن دوست چو در حلق دلم افتاده است |
|
لاجرم چنبر دل جز به رسن مینرود |
مرغ جان از قفص قالب من سیر شده است |
|
وز امید نظر دوست ز تن مینرود |
|
|
(مولوی، 1386: 337) |
این غزل نیز در دیوان معین چشتی نیامده است.
***
از زلف پریشان تو آشفتهترم من |
|
در کوی تو سرگشته چو باد سحرم من |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 87) |
بیت بالا مطلع غزلی ششبیتی با تخلّص «معین» در بیت مقطع است که تخلّص فراهی هروی نیز هست. در تذکرةالشعرای دولتشاه سمرقندی (1366: 257) ـ این تذکره مقارن با حیات فراهی هروی تألیف شده و برای شناخت شاعران قرن نهم منبع معتبری است ـ این غزل پس از ترجمۀ حال معینالدین جوینی (مؤلف نگارستان، ف. 781 ق.) از سرودههای معینالدین جوینی (متخلّص به معین) دانسته شده است. معینالدین جوینی بهجز اثر معروف خود، نگارستان که به تقلید از گلستان سعدی نوشته، صاحب دیوان اشعار و کتاب مقامات صوفیان نیز هست. تفسیر حدائقالحقایق هم که بهاشتباه به او مننتسب بود، از او نیست و از فراهی هروی است. این غزل نغز در متن مصحّح اخیر نگارستان دیده نمیشود و با حدس نزدیکبهیقین از دیوان او باید باشد. در فهرست مشترک نسخههای خطی فارسی (منزوی، 1362: 3644) و در کتاب الذریعه الی تصانیف الشیعه (آقابزرگ طهرانی، 1403: 1079) با عنوان دیوان معینی جوینی به دیوان معینالدین جوینی اشاره شده است.
***
از مطلع دل زد علم یک لمعه از رخسار او |
|
شد ذرّهذرّه هستیام در پرتو انوار او |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 90) |
بیت یادشده آغاز غزلی چهارده بیتی است که هم در دیوان فراهی هروی و هم در دیوان معینالدین چشتی (1363: 126) آمده است. سه بیت از این غزل (ابیات یک و دو و نُه) و یک بیت با تخلّص «گریان» غزلی کوتاه و مستقل است که در کتابهای سخنوران بروجرد (مولانا بروجردی، 1382: 127) و تاریخ بروجرد (همان، 1353، ج 2: 439)، منتسب به میرزا داود بروجردی، متخلّص به گریان (ف. 1294 ق.) صاحب مظهر المصائب و سرور المصلّین است که در بیت چهارم (مقطع) تخلّص شاعر هم آمده است:
از مطلع دل زد علم یک لمعه از رخسار او |
|
|
|
شد ذرّهذرّه هستیام در پرتو انوار او |
|
با آنکه ذرّات تنم هریک هزاران دیده شد |
|
|
|
یک ذرّه هم دیده نشد از پرتو رخسار او |
|
پر شد جهان یکسر از او شد نیک و بد مضطّر از او |
|
|
|
مؤمن از او کافر از او در قید نور و نار او |
|
شهد عبادت چون عسل باشد شفا اندر مهل |
|
|
|
«گریان» به کوی لمیزل دائم بود بیدار او |
|
|
(همان، 1382: 127) |
|
در دیوان فراهی هروی «مضطّر»، «منظر» ضبط شده است. بیت مقطع غزل میرزا داود بروجردی در غزل فراهی هروی نیامده است؛ بنابراین به استناد کتاب سخنوران بروجرد نمیتوان این ابیات را از میرزا داود بروجردی دانست (برای احوال میرزا داود بروجردی نک. اثرآفرینان، ج 2، ص 49).
ب) مثنویات
نسازد عشق را کنج سلامت |
|
خوشا رسوایی و کوی ملامت... |
چو باشد مرکب رهرو گرانخیز |
|
شود زان تازیانه جودتانگیز |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 131) |
دو بیت یادشده، ابیات اول و آخر یک مثنوی کوتاه پنجبیتی است که ذیل شمارۀ بیست و چهار در بخش مثنویات دیوان آمده است. این پنج بیت ابیاتی از مثنوی یوسف و زلیخای جامی است که در بخش سی و هفت (در دست از دهان بازداشتن زنان مصر و زبان طعن بر زلیخا کشیدن وبه تیغ غیرت عشق دست و زبان ایشان بریدن) با تغییری اندک در ضبط مصرع دوم بیت آخردیده میشود:
نسازد عشق را کنج سلامت |
|
خوشا رسوایی و کوی ملامت |
غم عشق از ملامت تازه گردد |
|
و زین غوغا بلند آوازه گردد |
ملامت شحنۀ بازار عشق است |
|
ملامت صیقل زنگار عشق است |
ملامتهای عشق از هر کرانه |
|
بود کاهلتنان را تازیانه |
چو باشد مرکب رهرو گرانخیز |
|
شود زان تازیانه سیر او تیز |
|
|
(جامی، 1368: 789) |
***
چون خلقتم آفریدی اوّل |
|
آخر نگذاری ام معطّل... |
تا چند کنم ز مرگ فریاد |
|
گر مرگ ازوست مرگ من باد |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 132) |
دو بیت بالا ابیات اول و آخر یک مثنوی کوتاه چهاربیتی است که ذیل شمارۀ بیست و هشت در دیوان مضبوط است. این چهار بیت از بخش نخستین لیلی و مجنون نظامی گنجوی در توحید باری تعالی است که در همة نسخ چاپی لیلی و مجنون وجود دارد:
چون خلقتم آفریدی اوّل |
|
آخر نگذاری ام معطّل |
گر مرگ رسد چرا هراسم |
|
کان راه به توست میشناسم |
آن مرگ نه باغ و بوستان است |
|
کاو راه سرای دوستان است |
تا چند کنم ز مرگ فریاد |
|
گر مرگم ازوست مرگ من باد |
|
|
(نظامی گنجوی، 1385: 354) |
***
نقش سراپردۀ شاهی است حسن |
|
لمعۀ انوار الهی است حسن... |
کور چه داند که در آیینه چیست |
|
عکس خود افکنده در آیینه کیست؟ |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 132) |
دو بیت یادشده، ابیات اول و پایانی یک مثنوی کوتاه پنجبیتی است که ذیل شمارۀ بیست و نه در بخش مثنویات دیوان فراهی هروی درج شده است. ابیات یادشده از تحفةالأحرار جامی است؛ مقالۀ هفدهم (در اشارت به حسن خوبان و جمال محبوبان که دلفریبترین گل این بهارستاناند و باشکیبترین نقش این نگارستان):
نقش سراپردۀ شاهیست حسن |
|
لمعۀ خورشید الهیست حسن |
حسن که در پردۀ آب و گل است |
|
تازه کن عهد قدیم دلست |
قبلۀ هر دیدهور این آینه است |
|
منظر اهل نظر این آینه است |
کور چه داند که در آیینه چیست |
|
عکس خود افکنده در آینه کیست |
|
|
(جامی، 1368: 432‑433) |
***
خلیلآسا برو حق را طلب کن |
|
شبی را روز و روزی را به شب کن... |
بگردان زین همه ای راهرو روی |
|
همیشه لا احب الآفلین گوی |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 133) |
دو بیت بالا مطلع و مقطع یک مثنوی سهبیتی است که ذیل شمارۀ سی در بخش مثنویات آمده است. این ابیات از منظومۀ گلشن راز شیخ محود شبستری است:
خلیلآسا برو حق را طلب کن |
|
شبی را روز و روزی را به شب کن |
ستاره با مه و خورشید اکبر |
|
بود حسّ و خیال و عقل انور |
بگردان زان همه ای راهرو روی |
|
همیشه لا احب الآفلین گوی |
|
|
(لاهیجی، 1383: 128 و 132) |
***
نفس من بگرفت سرتاپای من |
|
گر نگیری دست من ای وای من... |
مبتلای خویش و حیران توام |
|
گر بدم گر نیک هم زان توام |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 133) |
دو بیت بالا ابیات آغازین و پایانی یک مثنوی کوتاه هفتبیتی است که در بخش مثنویات دیوان فراهی هروی، ذیل شمارۀ سی و یک (آخرین مثنوی مندرج در دیوان) آمده است. این ابیات برشی کوتاه از منطقالطیر عطار نیشابوری است که بهصورت متناوب، در تحمیدیۀ آغاز منظومه دیده میشود:
نفس من بگرفت سرتاپای من |
|
گر نگیری دست من ای وای من |
خلق ترسند از تو من ترسم ز خود |
|
کز تو نیکو دیدهام از خویش بد |
ای گناهآمرز و عذرآموز من |
|
سوختم صد ره چه خواهی سوز من |
من ز غفلت صد گنه را کرده ساز |
|
تو عوض صد گونه رحمت داده باز |
چون ندانستم خطا کردم ببخش |
|
بر دل و بر جان پردردم ببخش |
عفو کن دونهمّتیهای مرا |
|
محو کن بیحرمتیهای مرا |
مبتلای خویش و حیران توام |
|
گر بدم گر نیک هم زان توام |
|
|
(عطار نیشابوری، 1385: 240‑244) |
ج) قطعات
نه بی یادت برآید یک دم از من |
|
نه بی رویت جدا گردد غم از من... |
اگر آهی برآرم از دل تنگ |
|
به تنگ آیند خلق عالم از من |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 135) |
دو بیت یادشده ابیات اول و آخر یک شعر چهاربیتی است که ذیل شمارۀ چهار در بخش قطعات دیوان فراهی هروی ثبت شده است. قالب شعر قطعه نیست و مقفّیبودن مصرع نخست بیت اول نیز این امر را تأیید میکند؛ حتی ابیاتی از یک غزل ششبیتی امیرخسرو دهلوی است که در دیوان او در بخش غزلیات (هم در نسخۀ م. درویش و هم در نسخۀ محمد روشن) دیده میشود:
نه بی یادت برآید یک دم از من |
|
نه بی رویت جدا گردد غم از من |
بزن بر جانم آن زخمی که دانی |
|
به شرط آنکه گویی «مرهم از من» |
دلم را خون تو میریزی و ترسم |
|
که خواهی خونبهای دل هم از من |
مرا از هرکه دیدی پیش کشتی |
|
مگر کس را نمیبینی کم از من |
اگر آهی برآرم از دل تنگ |
|
به تنگ آیند خلق عالم از من |
کجا کارم به عالم راست گردد |
|
که برگشتی چو زلف پرخم از من |
|
|
(دهلوی، 1398: 685) |
***
مشتاق توام با همه این جور و جفایی |
|
محبوب منی با همه این جرم و خطایی... |
شاید که به خون بر سر خاکم بنویسند |
|
کین بود که با دوست به سر برد وفایی |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 135) |
ابیات بالا بیتهای مطلع و مقطع یک شعر پنجبیتی است که در بخش قطعات دیوان فراهی هروی ذیل قطعۀ شمارۀ هشت درج شده است. در اصل این پنج بیت نیمی از یک غزل دهبیتی سعدی شیرازی است که با اندک تغییری در ضبط برخی کلمات، در بخش غزلهای کلیات او موجود است و نام سعدی در بیت مقطع آن نیز آمده است:
مشتاق توام با همه جوری و جفایی |
|
محبوب منی با همه جرمی و خطایی |
من خود به چه ارزم که تمنای تو ورزم |
|
وآنگه سپرانداختن از تیر بلایی... |
شرط کرم آن است که با درد بمیری |
|
سعدی و نخواهی ز در خلق دوایی |
|
|
(سعدی، 1385: 615) |
***
حاشا که جز هوای تو باشد هوس مرا |
|
یا پیش دل گذار کند جز تو کس مرا |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 136) |
بیت یادشده مطلع یک شعر سهبیتی است که ذیل قطعۀ شمارۀ ده در بخش قطعات دیوان قید شده است. با توجه به مقفّیبودن مصرع اول بیت اول معلوم میشود که قالب آن قطعه نیست و در اصل با اندک تغییر در ضبط چند کلمه، سه بیت ابتدایی غزلی هفتبیتی از اوحدی مراغهای است که در بیت مقطع تخلّص شعری اوحدی هم دیده میشود:
حاشا که جز هوای تو باشد هوس مرا |
|
یا پیش دل گذار کند جز تو کس مرا |
در سینه بشکنم نفس خویش را به غم |
|
گر بیغمت ز سینه برآید نفس مرا |
فریاد من ز درد دل و درد دل ز تست |
|
دردم ببین و هم تو به فریاد رس مرا... |
ای اوحدی هوای رخ او مکن دلیر |
|
بنگر که چون گداخته کرد این هوس مرا |
|
|
(اوحدی، 1375: 80) |
***
تویی که غایت هر آخری بدایت تست |
|
به هرچه مینگرم لطف بینهایت تست |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 136) |
بیت بالا مطلع یک شعر سهبیتی است که در بخش قطعات ذیل قطعۀ شمارۀ دوازده در دیوان آمده است. قالب شعر بهدلیل قافیهداشتن مصرع نخست بیت اول، قطعه نیست و شعر در اصل سه بیت از یک غزل پنجبیتی آذری طوسی (ف. 866 ق.) است که در بیت مقطع نام شعری آذری طوسی نیز دیده میشود:
تویی که غایت هر آخری بدایت تست |
|
به هرچه درنگرم لطف بینهایت تست |
عنایتی کن و ما را به کار ما مگذار |
|
که کارها همه موقوف یک عنایت تست |
متاع وصل به بازار سعی نتوان یافت |
|
که این معامله در حلقۀ هدایت تست |
چه حاجت است به ما آیتی فرستادن |
|
که هرچه بر ورق کاینات آیت تست |
حمایت از دگری آذری نخواهد جست |
|
چراکه جملۀ ذرّات در حمایت تست |
|
|
(آذری طوسی، 1389: 124) |
***
چو نقش روی توام در دل حزین گردد |
|
مرا نفس به دل خسته تیغ کین گردد |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 136) |
بیت بالا مطلع یک شعر چهاربیتی است که ذیل قطعۀ شمارۀ چهارده در دیوان آمده است. در اصل ابیات اشارهشده با کمی تغییر در ضبط، چهار بیت ابتدایی از غزل نُهبیتی امیرخسرو دهلوی است که در چاپهای روشن و م. درویش دیده میشود:
چو نقش چشم توام در دل حزین گردد |
|
مرا نفس به دل خسته تیغ کین گردد |
تو را به دیده کشم لیک غیرتم بکشد |
|
که با تو مردمک دیده همنشین گردد |
شدهست خاک به کویت هزار عاشق بیش |
|
بدین هوس که ته پای بر زمین گردد |
کجا سلامت دلها به کوی تو جایی |
|
هزار بار بلا گرد عقل و دین گردد... |
در اهل شهوت خسرو مجوی عشق که عقل |
|
چو هست ذوق مگس گرد انگبین گردد |
|
|
(دهلوی، 1398: 427) |
***
خرّم آن روز که دلدار به یاری برسد |
|
آرزومند نگاری به نگاری برسد |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 137) |
بیت یادشده مطلع یک شعر سهبیتی است که در بخش قطعات دیوان ذیل رقم شانزده ضبط شده است. این سه بیت با اندک تغییر در ضبط، سه بیت از یک غزل هفتبیتی از امیرخسرو دهلوی است که در بیت پایانی غزل، تخلّص شعری امیرخسرو هم دیده میشود و قالب شعر غزل است نه قطعه. این شعر در نسخههای محمد روشن و م. درویش ضبط شده است:
خرّم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد |
|
آرزومند نگاری به نگاری برسد... |
لذّت وصل نداند مگر آن سوختهای |
|
که پس از دوری بسیار به یاری برسد |
قیمت گل نشناسد مگر آن مرغ اسیر |
|
که خزان دیده بود پس به بهاری برسد... |
خسروا یار تو گر مینرسد یاری کن |
|
بهر تسکین دل خویش که آری برسد |
|
|
(دهلوی، 1398: 350) |
***
چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد |
|
از غم دل دیوانۀ من زار بنالد |
ای آنکه ز دردت خبری نیست مکن عیب |
|
گر سوختهای از دل افگار بنالد |
آن دوست مگویید که از دوست برنجد |
|
وان یار مخوانید که از یار بنالد |
از یارب صوفی که به سالوس زند لب |
|
رندی که به سوز از در خمّار بنالد |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 137) |
چهار بیت بالا در بخش قطعات دیوان ذیل قطعۀ شمارة هفده درج شده است. قالب شعر غزل است نه قطعه. بیتهای اول و دوم این شعر، ابیات اول و چهارم غزلی پنجبیتی از امیرخسرو دهلوی است. بیتهای سوم و چهارم در تصحیح م. درویش و تصحیح اخیر محمد روشن دیده نمیشود. ضبط محمد روشن عین ضبط م. درویش است:
چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد |
|
از غم دل دیوانۀ من زار بنالد |
هرگه که به گوشش برسد نالۀ زارم |
|
بر درد من سوخته دل زار بنالد |
بر سوزش من جان زن و مرد بسوزد |
|
وز نالۀ زارم در و دیوار بنالد |
ای آنکه ز دردت خبری نیست مکن عیب |
|
گر سوختهای از دل افگار بنالد |
خسرو اگر از درد بنالد چه توان گفت؟ |
|
عیبی نتوان کرد که بیمار بنالد |
|
|
(دهلوی، 1398: 263) |
***
باش تا حسن نگارم خیمه در صحرا زند |
|
وین طناب خیمه را بر درگه والا زند |
پرتو نور جمالش گر زند بر عاشقان |
|
شورها کز عشق او در جنةالمأوی زند |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 137) |
دو بیت یادشده که ذیل قطعۀ شمارة هجده در دیوان فراهی هروی ضبط شده است، سرودۀ او نیست. مصرع اول و چهارم آن، مطلع شعری از حکیم سنایی غزنوی در جواب تغزّل قاضی فضل بن یحیی هروی است که از سرخس به سنایی فرستاده بود. در دیوان سنایی، متن شعر قاضی هروی هم آمده و سپس جوابیۀ سنایی با مطلع زیر ذکر شده است:
باش تا حسن نگارم خیمه بر صحرا زند |
|
شورها بینی که اندر جنةالمأوی زند |
|
|
(سنایی غزنوی، بیتا: 157) |
اما مصرعهای سوم و دوم، که با قرارگرفتن کنار هم یک بیت ساخته میشود، یا از خود فراهی هروی است یا سهو کاتب است که خوشذوقی کرده و بیت دیگری ساخته و آن را به دیوان فراهی هروی وارد کرده است. بیت در متن تغزّل قاضی هروی هم دیده نمیشود. این احتمال را نیز نباید از نظر دور داشت که ممکن است فراهی هروی این دو مصرع را از سنایی تضمین کرده باشد.
***
صبح محشر که من از خواب گران برخیزم |
|
|
|
همچو نرگس به جمالت نگران برخیزم |
|
در مقامی که شهیدان غمت را طلباند |
|
|
|
من به خون غرقه کفن نعرهزنان برخیزم |
|
چون شوم خاک به خاکم گذری کن چو صبا |
|
|
|
تا به بویت ز لحد رقصکنان برخیزم |
|
|
|
(فراهی هروی، 1395: 138) |
سه بیت بالا که مصرع ششم آن تضمینی از غزل خواجه حافظ شیرازی است (حافظ شیرازی، 1394: 269) و در بخش قطعات ذیل شمارۀ بیست و یک در دیوان ثبت شده، در اصل ابیات اول و دوم و چهارم غزلی نُهبیتی از سلمان ساوجی است که بیت مقطع آن تخلّص سلمان ساوجی را هم دارد:
صبح محشر که من از خواب گران برخیزم |
|
|
|
به جمالت که چو نرگس نگران برخیزم |
|
در مقامی که شهیدان غمت را طلباند |
|
|
|
من به خون غرقه کفن رقصکنان برخیزم... |
|
چون شوم خاک به خاکم گذری کن چو صبا |
|
|
|
تا به بویت ز زمین رقصکنان برخیزم... |
|
دوسه روز از سر سجّاده بر آنم سلمان |
|
|
|
که به عزم سفر کوی مغان برخیزم |
|
|
(ساوجی، 1382: 349) |
|
در کلیات سلمان ساوجی در ضبط مصرع ششم بهجای «لحد»، «زمین» درج شده است. همچنین بهجای «رقصکنان» در بیت دوم یکی از نسخهبدلها «نعرهزنان» دارد.
***
بیا ای دل که تا یک دم بگرییم |
|
نیام چون خوشدل و خرّم بگرییم |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 138) |
بیت بالا مطلع یک شعر سهبیتی است که ذیل قطعۀ شمارۀ بیست و سه در دیوان فراهی هروی آمده است. قالب شعر بهدلیل مقفّیبودن مصرع نخست، بیت اول قطعه نیست. در اصل ابیات اول و دوم و هشتم غزلی یازدهبیتی از عراقی است که در بیت پایانی تخلّص شاعر هم دیده میشود:
بیا ای دیده تا یک دم بگرییم |
|
نهایم چون خوشدل و خرّم بگرییم |
دمی بر جان پرحسرت بموییم |
|
زمانی بر دل پر غم بگرییم... |
نشد جان محرم اسرار جانان |
|
بر آن محروم نامحرم بگرییم... |
عراقی را کنون ماتم بداریم |
|
بر آن مسکین در این ماتم بگرییم |
|
|
(عراقی، 1386: 139) |
این غزل در کلیات عراقی، مصحح سعید نفیسی در صفحة 251 هم دیده میشود.
***
ما دست تو ای خواجه نخواهیم کشیدن |
|
وز نیک و بدت پای نخواهیم بریدن |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 138) |
بیت بالا مطلع شعری هفتبیتی است که در بخش قطعات در دیوان فراهی هروی ثبت شده است. درواقع هفت بیت از یک غزل نُهبیتی مولوی است که با اندک تغییر در ضبط برخی کلمات میتوان آن را در کلیات شمس دید:
ما دست تو را خواجه بخواهیم کشیدن |
|
وز نیک و بدت پاک بخواهیم بریدن... |
هر میوه که در باغ جهان بود همه پخت |
|
ای غورۀ چون سنگ نخواهی تو پزیدن... |
هین مخلص این را تو بفرما بهتمامی |
|
که گفت تو و قول تو مزد است شنیدن |
|
|
(مولوی، 1386: 696) |
***
ز سودای جهان بگذر اگر سودای ما داری |
|
هوای خویشتن بگذار اگر ما را هوداری |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 139) |
بیت بالا مطلع یک شعر سهبیتی است که در بخش قطعات ذیل شمارۀ بیست و نُه ثبت شده است. درواقع این سه بیت با اندک تغییر در ضبط چند کلمه، ابیات اول و دوم و ششم غزلی هشتبیتی از شاه نعمتالله ولی است که در بیت مقطع تخلّص شاعر هم آمده است:
ز سودای جهان بگذر اگر سودای ما داری |
|
هوای خویشتن بگذار اگر ما را هوداری |
مرو دور ای عزیز من بیا نزدیک ما بنشین |
|
چرا بیگانه میگردی نشان آشنا داری... |
ز خلوتخانۀ دیده خیال غیر بیرون کن |
|
بگو ای نور چشم من بهجای او که را داری... |
ندیم بزم سیّد باش اگر فردوس میجویی |
|
حریف نعمتالله شو اگر نور خدا داری |
|
|
(نعمتالله ولی، 1374: 579) |
در ویرایش دیگری از دیوان شاعر با مقدمۀ سعید نفیسی (شاه نعمتالله ولی، بیتا: 472) نیز غزل یادشده دیده میشود.
***
میل جمله خلق عالم تا ابد |
|
گر همه نیکاند و گر بد سوی تست |
جز تو را چون دوست نتوانداشتن |
|
دوستی دیگران بر بوی تست |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 139) |
دو بیت یادشده که در بخش قطعات دیوان ذیل رقم سی و یک درجشده، در اصل با اندک تغییر در ضبط ابیات دوم و سوم یک غزل دوازدهبیتی از عطار نیشابوری است که بیت آخر تخلّص شعری شاعر را هم دارد:
قبلۀ ذرّات عالم روی تست |
|
کعبۀ اولاد آدم کوی تست |
میل خلق هر دو عالم تا ابد |
|
گر شناسند و اگر نی سوی تست |
چون بهجز تو دوست نتوانداشتن |
|
دوستی دیگران بر بوی تست... |
این همه عطار دور از روی تو |
|
درد از آن دارد که بی داروی تست |
|
|
(عطار نیشابوری، 1374: 32) |
این غزل در تصحیح اخیر دیوان عطار (مصحّح مداینی و افشاری، ص 125) هم آمده است.
***
عشق را پروانهای باید که سوزد پیش شمع |
|
خود مگس بسیار یابی هرکجا شکّر بود |
خوبروی آن به که باشد آب و آتش در جفا |
|
تا وجود عشقبازان خاک و خاکستر بود |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 140) |
دو بیت بالا که ذیل قطعۀ شمارة سی و هشت در بخش قطعات دیوان آمده، در اصل با تفاوت جزئی در ضبط چند کلمه، ابیات پنجم و ششم یک غزل هفت بیتی از امیرخسرو دهلوی است ـ هم در تصحیح روشن هم در تصحیح م. درویش ـ که در بیت آخر، تخلّص شاعر نیز دیده میشود:
تا سرم باشد تمنّای توام در سر بود |
|
پادشا باشم گرم خاک درت افسر بود... |
عشق را پروانه باید تا که سوزد پیش شمع |
|
خود مگس بسیار یابی هرکجا شکّر بود |
خوبرو آن به که باشد آب و آتش در جهان |
|
تا وجود عشقبازان خاک و خاکستر بود |
یار جایی و من بیچاره جایی بیقرار |
|
وه چه خوش باشد که بر بازوی خسرو بر بود |
|
|
(دهلوی، 1398: 331) |
***
بدین صحیفۀ مینا ز خامۀ خورشید |
|
نگاشته سخن خوش به آب زر دیدم |
ایا به دولت ده روز گشته مستظهر |
|
مباش غرّه که از تو بزرگتر دیدم |
شهی که تاج مرصّع صباح بر سر داشت |
|
نماز شام ورا خشت زیر سر دیدم |
ز روزگار همین عادتم پسند آمد |
|
که زشت و خوب و بد و نیک در گذر دیدم |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 141) |
شعر بالا ذیل قطعۀ شمارۀ چهل و پنج در دیوان ثبت است. این ابیات در اصل با تغییر و تصرّف، چهار بیت غزلی هفتبیتی از سعدی شیرازی است که در بیت مقطع نام سعدی نیز دیده میشود:
جهان بگشتم و آفاق سربهسر دیدم |
|
به مردمی که گر از مردمی اثر دیدم... |
بدین صحیفۀ مینا به خامۀ خورشید |
|
نبشته یک سخن خوش به آب زر دیدم |
که ای به دولت دهروزه گشته مستظهر |
|
مباش غرّه که از تو بزرگتر دیدم |
کسی که تاج زرش بود در صباح به سر |
|
نماز شام ورا خشت زیر سر دیدم |
چو روزگار همیبگذرد رو ای سعدی |
|
که زشت و خوب و بد و نیک در گذر دیدم |
|
|
(سعدی، 1385: 908) |
این غزل در چاپهای فروغی و خرمشاهی هست. حبیب یغمایی آن را جزو غزلهای مشکوک به شمار آورده است؛ اما در چاپ مصفّا و انوری دیده نمیشود. نیز زبان فصیح و پختۀ شعر و محتوای تعلیمی و اشاره به جهانگردی و سیر آفاق هم میتواند مزید بر علّت باشد که شعر از سعدی است.
***
امروز باژگونه مزن نعل بر سمند |
|
فردا چو زیر خاک لگدکوب هر سمی |
از برگریز یاد کن و دل منه به باغ |
|
ای بلبلی که بر سر گل پر ترنّمی |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 142) |
دو بیت بالا هم که در جایگاه قطعۀ ماقبل آخر دیوان فراهی هروی، ذیل شمارۀ پنجاه و دو درج شده، درواقع با کمی تغییر در ضبط و پسوپیش شدن در ترتیب، دو بیت یک غزل نُهبیتی، با تخلص از امیرخسرو دهلوی است:
نامردم است هرکه درو نیست مردمی |
|
عودی که بوش نیست بسوزش به هیزمی... |
از برگریز یاد کن و دل منه به باغ |
|
ای بلبلی که بر سر گل در ترنّمی |
امروز باژگونه مزن نعل اسب خویش |
|
فردا چو زیر خاک لگدکوب هر سمی |
از تست بینمازی خسرو دلا که تو |
|
مردار اوفتاده به چه بلکه در خمی |
|
|
(دهلوی، 1398: 841) |
این غزل در تصحیح م. درویش با مقدمۀ سعید نفیسی (ص 563) نیز آمده است.
د) رباعیات
در بخش پایانی دیوان فراهی هروی شصت و شش رباعی با عنوان «رباعیاتی که در آثار فراهی هروی آمده» ثبت شده است که به نظر میرسد مصحّح محترم دیوان، با پذیرش قطعی انتساب این رباعیات به فراهی هروی، آنها را به دیوان شاعر وارد کرده است. قالب برخی از این اشعار رباعی نیست و بخشی از آنها سرودۀ شاعران دیگر است:
اوصاف علی به گفتوگو ممکن نیست |
|
گنجایش بحر در سبو ممکن نیست |
من ذات ورا به واجبی کی دانم |
|
الاّ دانم که مثل او ممکن نیست |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 143) |
رباعی با کمی تغییر در ضبط از میرزا ابراهیم رضی، فرزند میرزا رضی آرتیمانی است؛ از شاعران شیعیمذهب و شاگرد میرداماد معروف که اشعاری در ستایش اهلبیت سروده است. رباعی زیر ضمن معرفی مختصر شاعر در تذکرة نصرآبادی نمونهای از اشعار شاعر است:
اوصاف علی به گفتوگو ممکن نیست |
|
گنجایش بحر در سبو ممکن نیست |
من ذات علی به واجبی نشناسم |
|
اما دانم که مثل او ممکن نیست |
|
|
(نصرآبادی، 1378، ج 1: 509) |
***
عاشق همه دم فکر رخ دوست کند |
|
معشوقه کرشمهای که نیکوست کند |
ما جرم و خطا کنیم و او لطف و عطا |
|
هرکس چیزی که لایق اوست کند |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 143) |
سابقۀ سرایش این رباعی به چند قرن قبل از زمان حیات فراهی هروی میرسد. در منابع دیگر، ازجمله در سخنان منظوم ابوسعید با اندک تغییر در ضبط، ذیل رباعی شمارة سی و سه آمده و منسوب به ابوسعید ابیالخیر است:
عاشق همه دم فکر غم دوست کند |
|
معشوق کرشمهای که نیکوست کند |
ما جرم و گنه کنیم و او لطف و کرم |
|
هرکس چیزی که لایق اوست کند |
|
|
(نفیسی، 1334: 33) |
«هرچند مؤلّف حالات و سخنان ابوسعید مدّعی است که نیای او بیش از دو بیت نسروده است، اما این احتمال نیز هست که بوسعید شعرهای بیشتری نیز داشته است که اینان [خاندان او] منکر آن شدهاند تا بوسعید در شمار شاعران قرار نگیرد که شاعری را دون شأن او میدانستهاند» (شفیعی کدکنی، 1385: 43).
***
باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد |
|
در کالبد سوخته جان دگر آورد |
امروز هم از وصل مرادم سر مستی است |
|
این بوی که بوده است که باد سحر آورد |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 143) |
دو بیت بالا که با شمارة رباعی شش در دیوان آمده است، رباعی نیست و در اصل ابیات اول و دوم غزلی یازدهبیتی است که با اندک تغییر در ضبط، در دیوان امیرخسرو دهلوی دیده میشود؛ بیت مقطع آن تخلص دارد:
باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد |
|
در کالبد سوخته جانی دگر آورد |
امروز هم از اول صبحم سر مستی است |
|
این بوی که بوده است که باد سحر آورد... |
خسرو نگهش دار که اکسیر حیات است |
|
گردی که صبا دوش از آن رهگذر آورد |
|
|
(دهلوی، 1398: 253) |
این غزل همچنین در چاپ م. درویش در صفحة 155 دیده میشود.
***
ای کرده غمت غارت هوش دل ما |
|
درد تو زده نیش به نوش دل ما |
سرّی که مقدّسان از آن محروماند |
|
عشق تو فروگفته به گوش دل ما |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 145) |
رباعی بالا هم از فراهی هروی نیست و با اندک تغییری، منسوب به ابوسعید ابوالخیر است:
ای کرده غمت غارت هوش دل ما |
|
درد تو شده خانهفروش دل ما |
رمزی که مقدّسان از آن محروماند |
|
عشق تو مر او گفت به گوش دل ما |
|
|
(ابوسعید ابوالخیر، 1334: 4) |
***
هر درد کزین دلم قدم برگیرد |
|
صد درد دگر به جاش در بر گیرد |
دل با همه درد صحبت از سر گیرد |
|
کاتش چو رسد به خشک و تر درگیرد |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 147) |
این رباعی هم با اندک تغییر، دو قرن قبل از زمان حیات فراهی هروی در مناجاتنامۀ خواجه عبدالله انصاری آمده است:
هر درد که زین دلم قدم برگیرد |
|
دردی دگرش بهجای در بر گیرد |
زان با همه درد صحبت از سر گیرد |
|
کآتش چو رسد به سوخته اندر گیرد |
|
|
(انصاری، 1395: 105) |
***
چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد |
|
از غم دل دیوانۀ من زار بنالد |
هرکس که به گوشش برسد نالۀ زارم |
|
بر درد من سوخته دل زار بنالد |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 147) |
دو بیت بالا که پیشتر هم ذکر آن گذشت، یک بار هم بهصورت دو بیت ابتدایی یک قطعۀ چهاربیتی در بخش قطعات دیوان آمده است. ضبط این دو بیت در بخش قطعات با ضبط آن در بخش رباعیات اندکی متفاوت است و همانگونه که قبلاً هم یادآور شدیم قالب آن قطعه و رباعی نیست و دو بیت ابتدایی غزلی از امیرخسرو دهلوی است که بیت مقطع آن تخلص شاعر را هم دارد. در چاپ م. درویش در صفحة 163 نیز این غزل ضبط شده است.
***
روزی که نصیب خوبکیشان بخشند |
|
قسمی به من رند پریشان بخشند |
گر نیک بوم مرا ازیشان شمرند |
|
ور بد باشم مرا به ایشان بخشند |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 148) |
در فصلنامۀ قند پارسی، در مقالۀ «حدیث عطار در مجالس و آثار عرفای هندی» در ضمن حکایتی، این رباعی از زبان عطار نیشابوری نقل شده است که درواقع از عطار نیشابوری نیست و از عطار دیگری است؛ یکیدانستن آن با شیخ فریدالدین عطار در این حکایت درست نیست. آن حکایت چنین است: «در آنکه خواجه احمد نهاوندی را حادثۀ چرانیدن خوکان پیش آمد، هزار مرید صاحب سجّاده بدعقیده شدند مگر خواجه فریدالدین عطار که ایشان را گفت: چرا موافقت نمیکنید؟ علمای آن عهد خواجه فریدالدین عطار را تکفیر کردند که تو در کفر موافقت مینمایی. خواجه گفت: از روی شرع همین آید که شما میفرمایید، فامّا در صدق ارادت، نجات مرید به نجات پیر و هلاکت مرید به هلاکت پیر باید. رباعی:
آنجا که نصیب خوبکیشان بخشند |
|
قسمی به من رند پریشان بخشند |
گر نیک آیم مرا ازیشان دانند |
|
ور بد باشم مرا بدیشان بخشند» |
|
|
(قاسمی، 1381: 128) |
البته مؤلف مقاله حکایت را از کتاب شمائلالأتقیا نقل کرده است (نک. کاشانی، 1347: 55). به نظر میرسد سابقۀ سرایش این رباعی مربوط به زمان قبل از به دنیا آمدن فراهی هروی است و قطعاً رباعی یادشده از او نیست و از عطار نامی غیر از عطار نیشابوری مشهور است. «در میان معاصران او [فریدالدین عطار نیشابوری] فقط از کسانی که در فاصلۀ 582‑640 وفات کردهاند 24 نفر نسبت و شهرت عطار داشته اند» (عطار نیشابوری، 1385: مقدمه 79).
***
ملک طلبش به هر سلیمان ندهند |
|
منشور غمش به هر دل و جان ندهند |
درمانطلبان ز درد او محروماند |
|
کین درد به طالبان درمان ندهند |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 148) |
رباعی بالا هم که مصحّح دیوان فراهی هروی آن را به دیوان وارد کرده و در بخش رباعیات ذیل شمارۀ چهل و سه آمده است، از او نیست و در مرصادالعباد نجمالدین رازی (تألیف 618 ق.) دیده میشود (نک. نجم رازی، 1377: 12). مؤلّف کتاب چهارخطی معتقد است که این رباعی در اصل از انوری ابیوردی (ف. 586 ق.) است که نجم رازی با کمی تغییر آن را دراثر خود به کار برده است. «باری یکی از اشعار انوری که در محافل صوفیه نقل میشده، رباعی زیر است:
تشریف هوای تو به هر جان نرسد |
|
ملک غم تو به هر سلیمان نرسد |
درمانطلبان ز درد تو محروماند |
|
کان درد به طالبان درمان نرسد» |
|
|
(میرافضلی، 1399: 235) |
(نیز نک. دیوان انوری، تصحیح مدرّس رضوی، ص 976 و تصحیح پرویز بابایی، با مقدمۀ نفیسی، ص 676)
***
در بحر فنا گداختم همچو نمک |
|
نه کفر و نه ایمان نه یقین ماند و نه شک |
اندر دل من ستارهای پیدا شد |
|
گم گشت در آن ستاره هر هفت فلک |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 148) |
رباعی بالا نیز از فراهی هروی نیست و از مولوی است؛ با این تفاوت که در ضبط مصرع اول بهجای «فنا»، «صفا» آمده است (نک. مولوی، 1386: 1369).
***
گاهی که به طینت خود افتد نظرم |
|
گویم که من از هرچه به عالم بترم |
چون از صفت خویشتن اندر گذرم |
|
از عرش به خویشتن همیدرنگرم |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 149) |
رباعی بالا نیز قطعاً از فراهی هروی نیست و در مناجاتنامۀ خواجه عبدالله انصاری هروی، با اندک جابهجایی در ضبط مصرع آخر، دیده میشود که در قرن پنجم تألیف شده است (نک. انصاری، 1395: 109).
***
چون درد فراق در جهان چیست بگو؟ |
|
عاجز ز فراق ناشده کیست بگو؟ |
گویند مرا که در فراقش مگری |
|
آن کیست که از فراق نگریست بگو؟ |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 150) |
رباعی بالا هم سرودۀ فراهی هروی نیست و در کشفالأسرار میبدی (2537، ج 1: 627) دیده میشود. نیز در کتاب تفسیر سورۀ یوسف (تألیفشده در قرن ششم) با ضبطی کهنتر و جابهجایی مصرع اول و دوم آمده است:
عاجز ز فراق ناشده کیست بگوی |
|
چون درد فراق در جهان چیست بگوی |
میگریم از فراق و گویی مگری |
|
وان کیست کی از فراق نگریست بگوی |
|
|
(طوسی، 2536: 40) |
***
گفتم که مرا تو دلفروزی باشی |
|
یا تیره شب مرا تو روزی باشی |
کی دانستم که هر دم و هر ساعت |
|
دردی و جراحتی و سوزی باشی |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 150) |
رباعی بالا هم جزو رباعیات فراهی هروی در دیوان مضبوط است؛ اما با استناد به کتاب سفینۀ کهن رباعیات که به تصریح مصحّحان آن در سدۀ هفتم هجری تدوین شده است، با اندک تغییر در ضبط مصرع دوم از سعد سلمان است:
گفتم که مرا تو دلفروزی باشی |
|
گر تیره شود شبی تو روزی باشی |
کی دانستم که هر دم و هر ساعت |
|
دردی و جراحتی و سوزی باشی |
|
|
(نامعلوم، 1395: 274) |
***
اندر عجبم تا تویی یا تو منی |
|
هم من توام و هم منم و هم تو منی |
من با تو چنانم ای دل و جان ز وفا |
|
کاندر غلطم که من توام یا تو منی |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 150) |
رباعی بالا نیز با کمی تغییر در ضبط، از مولاناست:
نی من منم و نی تو تویی نی تو منی |
|
هم من منم و هم تو تویی هم تو منی |
من با تو چنانم ای نگار ختنی |
|
کاندر غلطم که من توام یا تو منی |
|
|
(مولوی، 1386: 1452) |
***
تا ترک علایق و عوایق نکنی |
|
یک سجدۀ شایسته و لایق نکنی |
هرگز به مراد خویش واصل نشوی |
|
تا ترک خود از جمله خلایق نکنی |
|
|
(فراهی هروی، 1395: 150) |
رباعی بالا نیز که آخرین رباعی و آخرین شعر در دیوان فراهی هروی است، در اصل از او نیست و چند قرن قبل از دورۀ حیات فراهی هروی در رباعیات منسوب به ابوسعید ابیالخیر، با اندک تفاوت در ضبط دیده میشود:
تا ترک علایق و عوایق نکنی |
|
یک سجدۀ شایسته لایق نکنی |
حقاً که ز دام لات و عزّی نرهی |
|
تا ترک خود و جمله خلایق نکنی |
|
|
(ابوسعید ابوالخیر، 1334: 99) |
3ـ نتیجهگیری
دیوان معینالدین فراهی هروی، با وجود کوشش ارزشمند مصحّح محترم، بهدلیل راهیابی اشعار هجده شاعر دیگر در آن و نیز ثبت تکراری بعضی اشعار در دو قالب شعری که براثر کمدقتی مصحّح رخ داده است، به بازبینی و ویرایش دوباره نیاز دارد تا اشعار شاعران دیگر از پیکرۀ دیوان خارج شود و اشعار بهدرستی در ذیل قالبهای مخصوص قرار گیرد. از دلایل بروز این تخلیطها عبارت است از: چاپ اشتباه اشعار فراهی هروی به نام معین چشتی در هند و پاکستان؛ پایبندی صرف مصحّح به نسخ استفادهشدهاش که عمدتاً متأخر و متعلّق به قرون سیزده و چهارده است؛ ردیابینکردن اشعار موجود در نسخ خطی در متون معتبر دیگر؛ واردکردن اشعاری از سه اثر دیگر فراهی هروی (حدائقالحقایق، قصص موسی، معارجالنبوة) بهویژه در مثنویات و رباعیات در دیوان، به گمان اینکه سرودۀ فراهی هروی است. بیشترین بسامد اشعار راهیافته از شاعران دیگر در دیوان فراهی هروی مربوط به اشعار امیرخسرو دهلوی است. استنساخ اشعار فراهی هروی در هند به نام معین چشتی و شهرت گستردۀ اشعار امیرخسرو در آن دیار میتواند دلیلی بر این تخلیط باشد. امیرخسرو دهلوی از تربیتیافتگان خواجه نظامالدین اولیاست که خو او نیز از مشایخ سلسلۀ چشتیه و معین چشتی پایهگذار سلسلۀ چشتیه در هند است؛ بنابراین اشعار امیرخسرو دهلوی و بهغلط اشعار منتسب به معین چشتی که درواقع اشعار فراهی هروی است، در مجالس چشتیه خوانده میشده است. دلیل راهیابی ابیاتی از شاعران دیگر در دیوان فراهی هروی میتواند کمدقتی و گاهی دانش اندک کاتبان باشد.