کارکردهای ادبی و معنایی اسمای الهی در عبارت‏های فارسی مرصادالعباد

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران

چکیده

مرصادالعباد کتابی عرفانی است؛ ازاین‌رو موضوعِ محوری آن خداجویی است و نام‏های متعالی خدا در آن فراوان دیده‏ می‏شود. دربارۀ اسماءالله پژوهش‏های فراوانی انجام شده؛ اما تاکنون تحقیقی زبانی و بلاغی دربارۀ نام‏های خدا در مرصادالعباد صورت نگرفته ‏است؛ بنابراین در این مقاله که به‌روش توصیفی ـ تحلیلی انجام شده‏ است، نام‏های خدا در مرصادالعباد بررسی می‌شود تا پرکاربردترین آنها، شیوۀ کاربرد این نام‏ها و کارکرد معنایی آنها در عبارت‌های فارسی مرصادالعباد مشخص ‏شود. گزینش نام‏های الهی از مهم‏ترین جلوه‏گاه‏های هنر واژه‏گزینی نجم‏رازی به ‏شمار می‏رود و ازاین‌رو توجه ویژه‏ای را می‏طلبد. بررسی اسمای الهی در مرصادالعباد نشان ‏می‏دهد که مهم‏ترین ویژگی کاربرد نام‏های خدا در مرصادالعباد، نادربودن نام‏های استعاری و فراوانی کاربرد نام‏هایی است که ازطریق مجاز، به‏ویژه با علاقۀ اشتقاق ساخته ‏شده‏اند. از مهم‏ترین دلایل کاربرد بسیار نام‏های مجازی خدای متعال، تفخیم و بزرگداشت مقام معبود آسمانی است. بررسی کاربرد معنایی نام‏های خدا نشان ‏می‏دهد که هریک از این نام‏های مقدس، در جایگاه خاص معنایی به‏ کار می‏رود و کاربرد برخی نام‏های خدا در عبارت‌های فارسی مرصادالعباد، حکم اسمای جمالی و جلالی خدا را دارد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Investigating Literary and Semantic Functions of the Names of God in Persian Expressions of Mersad al-Ebad

نویسندگان [English]

  • Zohre Ahmadipooranari
  • Fateme Jafarikamangar
Assistant Professor of Persian Language and Literature, Farhangian University, Tehran, Iran
چکیده [English]

Abstract                                                                                 
As Mersad al-Ebad is a mystical book, its most important subject is theology, and the names of God are mentioned in it frequently and in different forms. There has been a lot of research on the names of God, but there is no linguistic or rhetorical research on the names of God in Mersad al-Ebad. In this descriptive-analytical study, the names of God in the Persian expression of Mersad al-Ebad are examined to determine the most widely used ones, the properties of their uses, and their semantic application. The investigation of God's names in Mersad al-Ebad showed that their most important property is the infrequent metaphorical names and the frequent metonymical (Majazi) ones are made particularly by derivation and pun (Jenase Eshteqaq); the most frequent cause of using God's metonymical names is the mighty of God's high position as the creator and heavenly God. From a semantic point of view, the results showed that every holy name has a specific meaning and application and some of them possess aesthetic use in Mersad al-Ebad. In addition,  some of the names of God in Mersad al-Ebad are Asmae Jamali (Aesthetic Names) and Asmae Jalali (Glory Names).
Introduction
Much attention has been paid to the names of God in theoretical mysticism. In addition to mystics, philosophers and theologians have paid much attention to the discussion of the names of God (divine names) and have written many works about it. The main reason for mystic's attention to the discussion of divine names is the great emphasis of religious teachings on the names of God since based on their point of view‚ the knowledge of God is the ultimate aim of mysticism and progress‚ and the knowledge of Almighty God is achieved by knowing the divine names. Najmoddin Razi, known as Najme Daye is one of the famous mystics in the seventh century AH. His most important work is Mersad al-Ebad men al-Mabdae El al-Ma'ad whose subject is about religious behavior, reaching the certainty, training of the human soul, and cognition of divine attributes. In its Persian expressions‚ the names of God are used for artistic‚ rhetorical, and precise semantic purposes‚ which are studied in this study. The following research questions were posed:
1) What are the features of linguistic and rhetorical uses of God's names in the Persian expressions of Mersad al-Ebad?; 2) What special semantic functions do the names of God have in the Persian expressions of Mersad al-Ebad?
Materials and Methods
This study was carried out using a descriptive-analytical method. First, the text of Mersad al-Ebad was read and the names of God from Persian expressions of this book were extracted to investigate  what names for "God" were used. In addition to examining Mersad al-Ebad‚ the researchers of the current study have compared the use of God’s names in this book and the following two books: Resale-ye Qoshayriyye and Kashf al-Mahjub.
Discussion of Results and Conclusions
The most frequent names of God in the Persian expressions of Mersad al-Ebad and their number of applications are Haq (350)‚ Khoda and Khodavand (134)‚ Hazrat (56)‚ (Hazrat) Ezzat (55)‚ (Hazrat) Oluhiyyat (27)‚ Hazrate Jallat (17)‚ Ahadiyyat (17)‚ and (Hazrat) Robubiyyat (11). Each of the names of God has a specific semantic and rhetoric use. One of the effective factors in using the names of God is who uses the divine names and with what social and cultural status. The results show: 1) the frequent uses of the names of God, which are made through the metonymy (Majaz), especially, for the sake of derivation with the aim of glorifying the dignity of God; 2) the frequent use of many agentive names for God, the implication of which means that attributes are used for God; 3) the rareness of the use of metaphorical names for God, and 4) the omission of the name of God in some genitive expressions because the name of God has been quite obvious. The semantic use of the names God in Mersad al-Ebad showed that "Haq" has been used in the mystical texts but "Khoda" is less mentioned in expressions with pure mystical content. It is used in cases where God is the "creator". Also‚ in many cases the attributes have been used instead of the name of God because the direct reference to the name of the great God is in conflict with the rites of servitude. In Mersad al-Ebad, "Hazrat-e Ezzat" is one of the aesthetic names and "Hazrate Jallat" is one of the glory names.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Haq
  • Khoda (God)
  • Mersad al-Ebad
  • the Names of God
  • Divine Names
  • Najme Razi

1ـ مقدمه

اسمای الهی از مباحث مهم در عرفان نظری است. افزون‌بر عارفان، عالمان و فیلسوفان و متکلمان نیز به بحث اسمای الهی توجه بسیار داشته و آثار زیادی دربارۀ آن نگاشته‏اند. علت اصلی توجه عارفان به بحث اسمای‏الهی، تأکید فراوان آموزه‏های دینی بر اسمای حسنای الهی است؛ زیرا از دیدگاه عارفان، شناخت خدا «هدف نهایی عرفان و سیروسلوک است و شناخت خداوند متعال حاصل نمی‏آید مگر با شناخت اسمای الهی» (میری، 1398: 144). عارفان با شناخت اسمای الهی به معرفت خدا می‏رسند و «بالاترین حدّ شناخت اسمای الهی را رسیدن به معرفت و شهود عرفانی» می‏دانند (نظرپور، 1398: 173).

نجم‏الدین رازی معروف به «دایه» و متخلّص به «نجم» از مشاهیر متصوّفۀ قرن هفتم است. مهم‏ترین اثر او مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد است که موضوع آن بیان سلوک دین و وصول به عالم یقین و تربیت نفس انسانی و معرفت صفات ربّانی است (صفا، 1368، ج 3، بخش 2: 1194). مرصادالعباد اولین کتاب صوفیه است که نثر فنی در حدّی معتدل در آن دیده ‏می‏شود؛ به عبارت دیگر، نثر این کتاب نوعی نثر موزون معتدل بین نثر خواجه عبدالله و قاضی حمیدالدّین بلخی است و ازاین‌رو بین نثر مرسل و فنی به شمار می‌رود (شمیسا، 1397: 154). «تأثیر کتاب مرصادالعباد در ادب صوفیۀ بعد از وی قابل‏ملاحظه است» (زرین‏کوب، 1369: 108).

با توجه به اهمیت این اثر ارزشمند عرفانی و سبک والای آن، در این پژوهش کارکردهای ادبی و معنایی نام‏های خدا در مرصادالعباد بررسی می‏شود. واژه‏گزینی در برجسته‏سازی سبک نوشتار تأثیر بسیار دارد؛ اهمیت واژه‏گزینی تا آنجاست که برخی «سبک» را هنر واژه‏گزینی می‏دانند. یکی از جنبه‏های واژه‏گزینی، «نوگرا»یی و به کار نبردن واژگان «عادی» است (فتوحی، 1395: 250). کاربرد اسمای ‏الهی در مرصادالعباد بیانگر بلاغت کلام و نوگرایی نجم‏رازی است که در این مقاله بدان پرداخته ‏می‏شود.

1ـ1 بیان مسئله

مرصادالعباد از شیرین‏ترین و غنی‏ترین متون صوفیانه است که غنای محتوا، زبان ادبی، لحن عاطفی و خیال‏انگیزی برخی از فصول آن، در عرصۀ ادبیات صوفیانه کم‏نظیر به نظر می‏آید. موضوع این کتاب مانند دیگر متون صوفیانه، خداشناسی و خداجویی است؛ ازاین‌رو در سراسر این کتاب، نام‏های متعالی خدا دیده می‌شود. به‌طور کلی شیوۀ کاربرد نام‏های خدای متعال در مرصادالعباد، توجه‌ و کنجکاوی‏ را برمی‌انگیزاند. مهم‏ترین سؤالاتی که در زمینۀ کاربرد نام‏های خدای متعال در مرصادالعباد به ذهن می‏آید و پاسخ آنها در این پژوهش ارائه ‏می‏شود، عبارت‌اند از: در عبارات فارسیِ مرصادالعباد، «خدا» با چه نام‏هایی یاد شده ‏است؟ کاربرد نام‏های خدا در مرصادالعباد ازنظر زبانی و بلاغی چه ویژگی‏هایی دارد؟ نام‏های خدا در عبارات فارسی مرصادالعباد چه کارکردهای معنایی خاصّی دارند؟

1ـ2پیشینة پژوهش

در زمینۀ اسماءالله پژوهش‏های فراوانی انجام شده ‏است؛ اما با توجه به اینکه این پژوهش، تحقیقی زبانی و بلاغی است، پژوهش‏های مربوط‌به موضوع مقاله، در ذیل ذکر خواهد شد:

آیینه‏وند و نیازی (1379) در مقالۀ «معناشناسی اسماءالله» با پرداختن به روابط معنایی اسماءالله، مسائلی مانند هم‏معنایی، چندمعنایی، تضاد معنایی، همنشینی‏ها و اشتقاق‏های صرفی اسما را در قالب یک حوزۀ واژگانی بررسی کرده‌‏اند. این تحقیق رویکردی زبان‏شناسانه دارد.

کتیبه (1398) در رسالۀ دکتری خود با عنوان سیر تحول کاربرد اسماءالله در متون منثور عرفانی تا پایان قرن هفتم (با محوریّت روح الارواح سمعانی)، کاربرد اسماءالله را ازنظر بلاغی بررسی کرده ‏است. در این رساله، نویسنده به این نتیجه رسیده که کاربرد اسماءالله ازنظر بلاغت و زیباسازی متن و ازنظر اندیشه، تحوّلی بنیادی یافته‏ است.

بررسی پیشینۀ تحقیق نشان می‏دهد که تاکنون پژوهشی زبانی و بلاغی دربارة نام‏های خدا در مرصادالعباد انجام نشده ‏است.

 

2ـ بحث

صوفیان اعتقاد دارند که برای خداوند عالم، اسماءالحسنی نامعدود است. عده‏ای اسماءالحسنی را هزار و یک اسم می‏دانند که یکی از آنها «اسم اعظم» است. حدیثی از ابوهریره نقل شده است که بر مبنای آن، اسماءالله نود و نه اسم است. بیشتر مشایخْ اسماءالله را لایتناهی می‏دانند و این رقم نود و نه و هزار و یک را به اسم‌های خاص الهی اطلاق می‌کنند که در اذکار و اوراد و ادعیه از آنها استفاده می‏کنند. همچنین اسماءالله را به سه دستۀ اسمای ذاتی و صفاتی و افعالی تقسیم ‏کرده‏اند: «اسمای ذاتی» به آن دسته از اسماءالله اطلاق می‏شود که مبیّن ذات اوست؛ مانند اسم «اول» و «آخر» و «اسمای صفاتی» مربوط به صفات حق است چون «عالم» و «قادر» و «اسمای افعال» بیان‏کنندۀ افعال اوست؛ مانند «خالق» و «رزاق» (گوهرین، 1388، ج 1: 232). به‏طور کلی این اسما ظاهری دارد و باطنی که ظاهر آن بر همه‌کس آشکار است و باطن آن فقط بر همان انسان کبیر یا ولی و قطب و مرشد ظاهر است که در اذکار سالکان نسبت‌به استعداد و خلقیات او از آن استفاده می‏کنند (همان: 233). اسم‌های الهی را نهایت نیست و معانی اسمای الهی نیز غایتی ندارد.

2ـ1 توقیفی‌بودن یا نبودن اسمای الهی

در بررسی اسمای الهی، یکی از مسائل مهم، توقیفی‏بودن یا نبودن این اسامی است. آنها که به توقیفی‏بودن اسمای الهی باور دارند معتقدند: «جایز نیست اسم یا صفتی بر خدا گفته شود مگر آنکه در کتاب یا روایات یا اخبار صحیحه منصوص باشد» (بوالحسنی و فضلی، 1399: 311). البته توقیف دربارة اسمای عَلَم مانند «الله» مطرح نیست. اختلافی هم اگر هست درباب اسمایی است که از صفت و افعال خدا اخذ می‏شود؛ مثلاً اسم «واجب» یا «علت‌العلل» را برخی جایز نمی‏دانند. نکتة دیگر آنکه «توقیفی‏بودن اسمای الهی» در فقه و کلام با عرفان تفاوت دارد؛ در بحث فقهی و کلامی مراد از «اسما»، اسمای لفظی یا نوشتاری است؛ اما در فلسفه و عرفان، علاوه‌بر اسمای لفظی، از اسمای تکوینی نیز بحث‏ می‏شود و مراد از توقیفی‏بودن اسمای الهی، اختصاص‏داشتن هر اسمی از اسماءالله تکوینی به موطن خاص خود است (همان).

در مرصادالعباد نویسنده از اسمای عَلَم مانند «خدا» استفاده کرده ‏است که در این باره توقیفی‏بودن اسمای الهی مطرح ‏نمی‏شود. همچنین نجم رازی اسم‏هایی مانند «حضرت جلّت»، «حضرت عزّت»، «حضرت الوهیّت» و «حضرت احدیّت» را آورده است که درواقع وصفی برای «تحمید» و «تجلیل» ‏است. اسمای الهی، «اگر به‌عنوان وصف، در مورد دعا و ذکر و تحمید و تنزیه و تجلیل و امثال آن یا ترجمۀ لفظی به لفظ مرادف ازقبیل اختلاف زبان‏ها باشد، چنانکه در فارسی «خدای» و در ترکی «تنگری» گویند جایز است؛ به این شرط که خدا را به اوصافی بخوانند که بدان‏ها موصوف است» (کمالی، 1387: 78). به هر صورت تنوّع نام‏های وصفی و استعاری و کنایی خدا در مرصادالعباد نشان ‏می‏دهد که نجم‏رازی گرچه ازنظر کلامی اشعری است، برخلاف بسیاری از اشعریان به توقیفی‏بودن اسما و صفات اعتقادی ندارد.

2ـ2 بسامد کاربرد اسمای الهی در عبارت‌های فارسی مرصادالعباد

مرصادالعباد ازجمله متون خوش‏آهنگ و سرشار از احساس است که خواننده را به خود جذب ‏می‏کند. موضوع این کتاب، عشق و عرفان است؛ به همین سبب عاطفه و احساس در سراسر این کتاب موج ‏می‏زند و گاهی نثر را به شعر نزدیک ‏می‏کند. در هر ارتباطی، بسیار مهم است که مخاطب با چه نامی خوانده‏ می‏شود. علاوه‌بر کیفیت، کمیت نام‏بردن هم اهمیت بسیاری دارد؛ به ‏نظر می‏رسد نام‌بردن‏های متعدد، نشانۀ تعلق‌خاطر باشد. در مرصادالعباد بسامد نام‏های خدا و تنوّع و شیوة بیان آن تأمل‌برانگیز و حتی بی‏نظیر است.

پرکاربردترین نام‏های خدا در عبارت‌های فارسی مرصادالعباد عبارت‌اند از: «حق (تعالی)»، «خدا» و «خداوند»، «حضرت»، «(حضرت) عزّت»، «(حضرت) الوهیّت»، «حضرت جلّت»، «احدیّت»، «(حضرت) ربوبیّت». در جدول زیر بسامد تکرار هریک از اسمای الهی ذکر شده‏ است:

جدول شمارة 1: بسامد کاربرد اسمای پرکاربرد الهی در عبارت‌های فارسی مرصادالعباد

حق (تعالی)

خدا و خداوند

حضرت

(حضرت) عزت

(حضرت) الوهیّت

حضرت جلّت

احدیّت

ربوبیّت

350 بار

134 بار

56 بار

55 بار

27 بار

 

17 بار

17 بار

11 بار

«حق» پرکاربردترین عنوان برای خداست. کاربرد عنوان «حق» تقریباً سه برابر کاربرد عنوان «خدا» در مرصادالعباد است. همچنین از «خدا» با عنوان مجازی «حضرت» نیز فراوان یاد شده ‏است. نام‏های «باری» (4 بار)، «ربّ العالمین» (3 بار)، «محبوب» (2 بار) و «خالق» و دیگر نام‏های خدای متعال نیز به‏ندرت به‏ کار رفته‏اند. چنین تنوّعی در کاربرد نام‏های خدا در دیگر متون عرفانی دیده ‏نمی‏شود؛ برای مثال در رسالۀ قشیریه «خدا» با این نام‏ها ذکر شده ‏است: «خدا» (783 بار)، «خداوند» (63 بار)، «حق» (236 بار)، «آفریدگار» (5 بار)، «آفریننده» (3 بار)، «معبود» (3 بار)، «سلطان حقیقت» (3 بار)، «ایزد» (2 بار) «محبوب»، «رحمن»، «باری تعالی» و «صانع» (قشیری، 1379). نویسندۀ رسالۀ قشیریه در کاربرد نام‏های مبارک خدا، تنوّع چندانی به خرج نداده‏ است. پرکاربردترین نام در رسالۀ قشیریه «خدا» است و نویسنده از ظرفیت‏های بلاغی به‏ویژه «مجاز» برای استفاده از نام‏های خدا بهره نبرده‏ است. در کشف‌المحجوب نیز اغلب، «حق» و «خدا» در جایگاه عنوان خدا قرار گرفته ‏است؛ چنانکه در هفت باب اول این کتاب ـ که نیمی از کتاب را در بر می‏گیرد ـ 217 بار عنوان «حق» (حق، حق تعالی، حق جلّ جلاله، حق سبحانه و تعالی، حق عزّ اسمه، حق تعالی و تقدّس، حق عزّ‌و‌جلّ، حضرت حق، حضرت حق تعالی، حضرت حق جلّ جلاله)، 132 بار عنوان «خداوند» (خداوند، خداوند تعالی، خداوند عزّ‌و‌جلّ، خداوند جلّ جلاله، خداوند تعالی و تقدّس) و 103 بار عنوان «خدا» (خدا، خدای تعالی، خدای عزّوجلّ، خدای جلّ جلاله، بارخدای) به ‏کار رفته ‏است (رک. هجویری، 1384). چنانکه دیده می‏شود، مؤلف کشف‏المحجوب از عنوان‌های «حق» و «خدا» همراه با صفت بسیار استفاده کرده ‏است؛ درحالی‌که در مرصادالعباد تنوّع نام‏های خدا و شیوة کاربرد آن ـ چنانکه نشان داده خواهد شد ـ حساب‏شده، هنری و ادبی است.

2ـ3 کارکردهای ادبی و معنایی اسمای الهی در مرصادالعباد

در زمینۀ کاربرد نام‏های خدا در مرصادالعباد، مهم‏ترین کارکردهای ادبی عبارت‌اند از:

2ـ3ـ1 استفادة فراوان از مجاز در ذکر نام‏های خدا

«مجاز» استعمال لفظ در غیر معنی اصلی است (همایی، 1388: 47). گونه‏ای از مجاز که در کاربرد نام‏های خدا در مرصادالعباد پرکاربرد است، مجاز به علاقۀ اشتقاق است. وابستگی و پیوند اشتقاقی ازجمله علاقه‏های مجاز است و عبارت است از «جایگزین‌کردن صیغه‏ای به‌جای صیغۀ دیگری» (هاشمی، 1383، ج 2: 122). در زبان فارسی نیز این نوع مجاز کاربرد دارد؛ برای مثال در بیت زیر «بد»، مجاز از «بدی» به علاقۀ اشتقاق است:

دانش اندر دل چراغ روشن است

 

وز همه بد بر تن تو جوشن است

 

 

(غلامرضایی، 1392: 39)

بنابراین علاقۀ اشتقاق به‏کاربردن یکی از مشتق‏های لغوی به‌جای مشتق دیگری از همان ریشه است. از این نوع مجازها در مرصادالعباد برای بزرگداشت مقام حضرت حق، فراوان استفاده‏ شده‏ است؛ برای مثال در عبارت زیر «احدیّت» مجاز از «خدای احد» است که با حذف موصوف و سپس افزودن پسوند «یّت» به آن ساخته ‏شده ‏است:

«روح محمدی از پرتو نور احدیّت پدید آمد» (نجم رازی، 1384: 43). «چندین هزارسال از پرتو نور صفات جلال احدیّت پرورش یافته ‏بود» (همان: 74؛ و نیز رک. همان: 43، 44، 63، 64، 102، 158، 185، 207، 218، 224، 294).

در شاهد بالا، مضاف یعنی «خدا» از ترکیب‏های «نور احدیّت» و «جلال احدیّت» حذف‏ شده و «احدیّت» به‌جای «احد» آمده ‏است. «احدیّت» مصدر جعلی است. مصدر جعلی از اضافه‏شدن یای مشدّد و تایی در آخر اسم ساخته ‏می‏شود و معنای آن، صفت لازم آن اسم است؛ مانند: «ربوبیّت» یعنی صفتی که «ربّ» دارای آن صفت است (ابن‌عقیل، 1382: 204). دربارۀ کاربرد نام خدای تعالی به‌صورت مصدر گفته‏ شده ‏است: «برخی از اسمای خدا مانند «السّلام» و «الحق» و «العدل» وجه مصدری دارند. برخی از نحویان این قبیل از اوزان را ملحق به صیغۀ مبالغه دانسته‏اند؛ گویی که موصوف از شدّت تجسّم حَدَث در او به لفظ مصدری ذکر شود؛ مانند عادلی که از شدّت رفتار عادلانه در عدل تجسّم می‌یابد» (آیینه‏وند و نیازی، 1379: 6). در مرصادالعباد نیز بعضی اسمای خدا مانند «الوهیّت»، «عزّت»، «جلّت» و «احدیّت» وجه مصدری دارند؛ مانند:

«عزّت ربوبیّت از کبریا و عظمت با جان مستمند و دل دردمند آدم می‏گفت: من تو را از مشتی خاک ذلیل بیافرینم» (نجم رازی، 1384: 94؛ نیز رک. همان: 96، 211، 218، 239، 303، 336، 337، 446، 218، 320).

«الوهیّت» نیز مجاز از «الله» است؛ زیرا الوهیّت «نام مرتبه‏ای است که جامع جمیع مراتب اسما و صفات الهی است که از آن به‌تمامی حقایق وجود و احکام و مظاهر آن تعبیر می‏کنند. نام این مرتبه که بالاترین مراتب است از لحاظ اسمای الهی «الله» است» (گوهرین، 1388، ج 1: 26).

«نفس انسان بود که آینۀ جمال‏نمای حضرت الوهیّت خواست بود» (نجم رازی، 1384: 3؛ نیز رک. همان: 194، 345، 196).

«صمدیّت» مجاز از «خدای صمد» است که مضاف آن حذف شده‏ است و «صمدیّت» به‌جای «صمد» به ‏کار رفته ‏است: «روح پروانۀ شمع جمال صمدیّت شود» (همان: 18 و نیز رک. همان: 224، 381، 22).

جدول شمارة 2: ذکر نام‏های مقدس خدا با مجاز اشتقاقی

نام‏های خدا

کاربرد مجازی

علاقۀ مجاز

الله (اسم)

الوهیّت (مصدر)

اشتقاق

ربّ (اسم)

ربوبیّت (مصدر)

اشتقاق

عزیز (صفت)

عزّت (مصدر)

اشتقاق

جلیل (صفت)

جلّت (مصدر)

اشتقاق

احد (صفت)

احدیّت (مصدر)

اشتقاق

صمد (صفت)

صمدیّت (مصدر)

اشتقاق

اما چرا نویسنده از نام‏های مجازی استفاده کرده ‏است؟ ازنظر بلاغی کاربرد نام مجازی چه امتیازی دارد؟ پاسخ آن است که اگر لفظ حقیقی به‏ کار رود همة جوانب معنی آن به ذهن می‏رسد؛ اما ابهام در مجاز، سبب می‏شود در خواننده شوقی برای جست‌وجو و طلب مفهوم تازه برانگیخته شود و این عاملی روانی است که سخن را تأثیر و نفوذی بیشتر می‏بخشد. همچنین امتیاز دیگر کاربرد این نام‏های مجازی این است که ازنظر تلفظ و در زنجیرۀ گفتار ممکن است ساده‏تر و خوش‏آهنگ‏تر باشد (شفیعی کدکنی، 1370: 106)؛ چنانکه در مرصادالعباد کاربرد مجازهای اشتقاقی، سبب خوش‏آهنگی و برجستگی شده ‏است.

دلیل دیگر استفاده از مجاز برای ذکر نام‏های «خدا» آن است که راه‏های به‏وجودآمدن مجاز عبارت است از: اتّساع، تأکید و تشبیه. «تأکید» سبب تفخیم می‏شود (همان) و برای ذکر نام معبود آفرینش مناسب است؛ برای مثال وقتی نویسنده می‏گوید: «الطاف ربوبیّت» اغراق و تفخیم و بزرگ‏داشتی در سخن است که در ترکیب «الطاف ربّ»، آن مقدار مبالغه وجود ندارد.

با توجه به آنچه نقل شد، کاربرد نام‏های مجازی در مرصادالعباد، یک ویژگی منحصربه‌فرد است که سبب برجستگی زبان و غنای موسیقی متن شده‏ است و با این کمیت و کیفیت در دیگر آثار عرفانی مانند کشف‏المحجوب و رسالۀ قشیری دیده نمی‏شود.

2ـ3ـ2 نام‏های کنایی «خدا» در مرصادالعباد

در مرصادالعباد گاه نویسنده نامی مانند «پادشاه» را برای «خدا» آورده‏ است؛ اما آن نام را با صفتی مثل «حقیقی» همراه کرده ‏است تا آن را از مرز استعاره به‌سوی معنای حقیقی براند. در مثال‏های زیر منظور از «پادشاه»، «خدا» است که با صفت «تعالی و تقدّس» (که مخصوص خداست) و صفت «حقیقی» مقیّد شده و «کنایه از موصوف» پدید آمده ‏است. کنایه از موصوف آن است که «وصف اسمی را بگوییم و از آن خود اسم را اراده کنیم» (شمیسا، 1381: 94).

«امید به عنایت بی‏علت و کرم بی‏نهایت پادشاه تعالی و تقدّس چنان است که بیان و بنان این ضعیف را از سهو و زلل و خطا و خلل محفوظ و مصون دارد» (نجم رازی، 1384: 27).

جدول شماره 3: نام‏های کنایی خدا در مرصادالعباد

لفظ کنایه

قراین استعاره‌نبودن

نوع کنایه

پادشاه حقیقی

سلطان حقیقی

«احکم الحاکمین» از اسمای الهی است و پادشاه معنای واقعی دارد (خدا به پادشاه تشبیه نشده است و استعاره نیست؛ خدا واقعاً پادشاه هستی است).

کنایه از موصوف

معلّم غیب

با توجه به آیۀ «وعلّم الادم الاسماء...» (بقره: 31)، معلّم معنای واقعی دارد (خدا به معلّم تشبیه نشده است و استعاره نیست؛ خدا واقعاً معلّم غیب است).

کنایه از موصوف

آفتاب حقیقی

براساس آیۀ «انّ الله نور السّماوات و الأرض» (نور: 35) آفتاب معنای واقعی دارد (خدا به آفتاب تشبیه نشده است و استعاره نیست، خدا واقعاً آفتاب و نور هستی است).

کنایه از موصوف

سلطان فرمانروای «و عنت الوجوه للحیّ القیّوم»

«احکم الحاکمین» از اسمای الهی است و سلطان معنای واقعی دارد (خدا به سلطان تشبیه نشده است و استعاره نیست؛ خدا واقعاً سلطان هستی است).

کنایه از موصوف

این نکته گفتنی است که فضای عرفانی متن و دیدگاه عارفانۀ نویسنده در تعیین شواهد یادشده برای کنایه مؤثر است.

2ـ3ـ3 نام‏های استعاری خدا در مرصادالعباد

در ادبیات عاشقانه، معشوق، نام‏های استعاری بسیاری دارد؛ بت، نگار، ماه، صنم، طبیب، لعبت و یوسف از آن جمله است؛ اما در نثر عرفانی مرصادالعباد، معشوق (خدا) نام‏های استعاری چندانی ندارد. در مرصادالعباد «یوسف» یکی از نام‏های استعاری است که برای خدا آمده ‏است. در این شواهد معدود هم نویسنده پیش از این استعاره، تعبیر «معشوق اصلی» را ذکر کرده تا خواننده به‌روشنی دریابد «یوسف» همان «معشوق اصلی» یعنی خداست:

«دل که عاشق سوختۀ دیرینه است و چون یعقوب ساکن بیت‌الأحزان سینه است دیده به جمال یوسف روشن خواهد کرد» (نجم رازی، 1384: 208).

«ماه معرفت»، «خورشید وحدت» و «مخدّرۀ غیب» از معدود نام‏های استعاری خدا در مرصادالعباد است:

«امّا این مُخَدّرۀ غیب را پیش ازین هیچ مشاطه از انبیا و اولیا نقاب عزّت از رخساره برنینداخته‏اند» (همان: 118).

در پایان این بحث بیانی به این نکته پرداخته‏ می‏شود که چرا از «استعاره» برای ذکر نام‏های خدا به‏ندرت استفاده‏ شده‏ است؟ در استعاره دو چیز «دور از هم» و متباین (مستعارله و مستعارمنه) در کنار هم قرار می‏گیرند؛ اما «باید تلاؤم میان آنها به‌طور کامل و دقیق برقرار باشد» و «در کار برقراری این پیوند باید رعایت شباهت ظاهری» بشود؛ «چندان‌که اختلاف آن دو چیز ـ ازنظر چشم و حس ـ به همان اندازه روشن و آشکار باشد که ارتباط و ائتلاف آنها ازنظر عقل و حدس» (شفیعی کدکنی، به‌نقل از جرجانی، 1370: 121). با توجه به سخنان عبدالقاهر جرجانی به نظر می‏آید یکی از دلایل کم‌بودن نام‏های استعاری خدا این است که اگر «خدا»، «مستعارله» قرار گیرد، برقرارکردن سازگاری میان «مستعارله» و «مستعارمنه» کار دشواری خواهد بود.

2ـ3ـ4 ذکرنشدن نام خدا به‏سبب شدّت پیدایی

در مرصادالعباد بسیار اتفاق افتاده که از ترکیبی اضافی مثل «عنایت خدا»، فقط مضاف ذکر شده‏ است و مضاف‏الیه که جایگاه ذکر نام خدا بوده، حذف شده ‏است؛ اما از شدّت پیدایی، آشکار است که مضاف‏الیه «خدا» است:

«عنایت بی‌علت {خدا} از کمال عاطفت یکبارگی به دستگیریِ «عسی الله ان یتوب علیهم» برخیزد» (نجم رازی، 1384: 358).

«پس حکمت بی‏نهایت و قدرت بی‏غایت {خدا} آن اقتضا کرد که در وقت تخمیر طینت آدم، به ید قدرت در باطن آدم که گنجینۀ خانۀ غیب بود دلی زجاجه‏صفت بسازد» (همان: 121).

«آن روح پاک که چندین هزار سال در خلوت خاص {خدا} بی‏واسطه، شرف قربت یافته بود» (همان: 102).

«آتشی از سرادقات جلال و عظمت {خدا} درآمد» (همان: 80).

از این نمونه‌ها در مرصادالعباد بسیار دیده‏ می‏شود.

2ـ4 کاربرد معنایی «حق»، «خدا» و «حضرت» در مرصادالعباد

نام‏های خدا در مرصادالعباد بسیار است و هریک از این نام‏ها در جایگاه‏های خاص خود به‏ کار رفته ‏است؛ برای مثال در عبارت زیر دو واژۀ «خدا» و «حضرت» آمده که ازنظر زبانی و لحن گوینده تأمل‌برانگیز است؛ مرید از واژۀ «خدا» استفاده کرده است و شیخ ابوسعید که عارفی بزرگ بود به‌دلیل تفخیم و بزرگداشتِ حضرت حق، از واژۀ «حضرت» استفاده کرده ‏است:

«وقتی مریدی از آنِ شیخ ابوسعید رحمة الله علیه وضو ساخته بود. در خلوتخانه رفت. نعره‏ای بزد و بیرون دوید، گفت: خدای را بدیدم. شیخ احوال دانست، فرمود: ای کارنادیده آن نور وضوی تو بود. تو از کجا هنوز و آن حضرت از کجا؟» (نجم رازی، 1384: 301).

عبارت بالا نشان می‏دهد هریک از نام‏های متعالی خدا، کاربرد مشخصی دارند. یکی از موارد تعیین‌کننده در کاربرد نام‏های خدا، آن است که چه کسی و با چه جایگاه اجتماعی و فرهنگی از «خدا» نام ‏می‏برد. در ادامه به کاربرد معنایی مهم‏ترین نام‏های خدا در عبارات فارسی مرصادالعباد پرداخته ‏می‏شود.

2ـ4ـ1 «حق»

«حق» «اسمی است از اسامی خدای تعالی و نزد صوفیان، مراد از آن ذات خداوند عزّوجلّ است که شناسایی آن برای کسی میسر نیست؛ چون این ذات را مانند و نظیری نیست و تضاد و مماثلت در آن راه ندارد؛ بلکه نوری است که شامل همه ذرات کائنات شده و اظهر و اجلی از جمیع مفهومات و بدیهیات است» (گوهرین، 1388، ج 3: 238). «حق از اسمای حسنای خدا است که ده بار در قرآن تکرار شده است. چهار آیه در قرآن بیان می‌کند که «الله» همان «الحق» است»؛ همچنین «الحق» «در روایات حاوی نود و نه اسم حسنای الهی ذکر شده است (مبلّغ، 1388، ج 3: مدخل حق). صوفیه «خدا» را با نام «حق» می‏خوانند؛ زیرا وجود خدا نزد ایشان ثابت است و نیازی به اثبات ندارد (زرین‏کوب، 1364، ج 2: 725).

در فضای عرفانی مرصادالعباد، «خدا» بیشتر با نام «حق» یاد می‏شود؛ هرجا از «خدا» با عنوان معشوق عارفان یاد کرده، اغلب لفظ «حق» استفاده شده ‏است. «حق» از اسمای حسنای خداست و در قرآن ده بار به‏ کار رفته ‏است؛ همچنین برای عارفان و اهل تصوف، در مرتبۀ فنا، یکی از عالی‏ترین اذکار، ذکرِ «الحق» است؛ زیرا ایشان از مرتبۀ شهود افعال و صفات ارتقا یافته و به مرتبۀ شهود ذات الهی رسیده‏اند و ظواهر را نمی‏بینند. «کاربرد خاص واژة حق در سیاق دینی و در اصطلاحات صوفیه، نمایانگر متعالی‏ترین و به یک معنا باطنی‏ترین معنای این کلمه است که بر واقعیت خدا به‌منزلۀ امری ثابت و استوار و فراگیر دلالت دارد» (فنا و عباسی، 1393: مدخل حق).

در مرصادالعباد «حق» در جایگاه‌های زیر به ‏کار رفته ‏است:

ـ هرگاه آیه‏ای از قرآن یا سخنی از حضرت حق در متن مرصادالعباد آمده، «خدا» با نام «حق تعالی» ذکر شده ‏است:

«حق تعالی می‏فرماید: انّما اموالُکُم و اولادُکم فتنه» (نجم رازی، 1384: 505؛ رک. همان: 47، 201، 523، 500، 481، 486، 492، 524، 527، 537، 540، 541، 181، 193،145 ،69).

ـ هرگاه از آفرینش انسان و آفرینش روح انسان و عالم غیرمادّی سخن رفته، خدا با نام «حق تعالی» ذکر شده ‏است:

«حق تعالی آب و گِل آدم را در میان مکه و طایف پرورش می‏داد» (همان:149؛ نیز رک. همان: 68، 38، 52، 37، 59، 77، 103، 150، 161، 162، 175، 64).

ـ هرگاه از مقربان درگاه سخن رفته است:

«بعضی بندگان باشند که حق تعالی حجاب از پیش نظر ایشان برگیرد» (همان: 109؛ نیز رک. همان: 123، 147، 192، 233، 36، 247، 31، 538، 517).

با توجه به شواهد بالا «حق» نامی از نام‏های متعالی خداست که در فضاهای عرفانی متن مرصادالعباد ـ که «خدا» در جایگاه معشوق انسان قرار می‏گیرد و فاصلۀ میان انسان و معبود کم می‏شود ـ به‏ کار رفته ‏است.

2ـ4ـ2 خدا

«خدا» نام ذات باری تعالی و مترادف الله است. در مرصادالعباد واژۀ «خدا» در فضاهای ناب عرفانی ذکر نشده ‏است؛ به همین سبب لفظ «خدا» در 52 صفحۀ ابتدای کتاب مرصادالعباد به‏ کار نرفته ‏است؛ زیرا این صفحات سرشار از احساس و عاطفة عرفانی است و قصۀ آفرینش انسان در فضایی عاشقانه و عارفانه تعریف می‏شود؛ هرگاه با نگاهی فلسفی و تاریخی و اجتماعی از صاحب هستی سخن به میان آمده، لفظ «خدا» آورده ‏شده‏ است:

«بدان پادشاه را سه حالت است: اول حالت او با نفس خویش، دوم حالت او با رعایا، سوم حالت او با خدای خویش» (نجم رازی، 1384: 432) ترکیب‏های «خلق خدا» (همان: 444، 448، 455)، «بندگان خدا» (همان: 510)، «حدود خدا» (همان: 423) نیز نشان ‏می‏دهد که «خدا» در مرتبة آفریدگار و صاحب دنیا و مافیها در نظر بوده ‏است. عنوان «خدا» در مراتب زیر در مرصادالعباد به‏ کار رفته ‏است:

ـ هرگاه دربارۀ دین و شریعت و مسائل و توصیه‏های دینی سخن رفته ‏است:

«هر پیغامبری کتابی دارد از خدای» (همان: 138)؛ «قرآن و علم شریعت جمله بیان راه خداست» (همان: 251).

ـ هرگاه دربارۀ خلق و ویژگی‏های آنها سخن می‏گوید:

«فضل خدای از خلق خدای دریغ ندارد» (همان: 455)؛ «پیوسته در هر کار که باشد جانب خدای نگه دارد و از آن احتراز کند که کار به صورت با خلق راست کند و جانب خدای مهمل گذارد» (همان: 467).

2ـ4ـ3 خداوند

«خداوند» از ترکیب «خدا» و پسوند «وند» ساخته‏ شده‏ است. «وند» ازجمله پسوندهای سترون است و در واژۀ «خداوند» معنای نسبت دارد (کلباسی، 1387: 105). «خداوند» نامی از نام‏های الهی است که به معنی مولی (مقابل بنده) نیز به‏ کار رفته ‏است. «خداوند» به معنی آقا، بزرگ، پادشاه، مولا و نوعی خطاب توقیری برای پادشاهان و وزیران و فرماندهان و صاحبان مقام به ‏کار رفته ‏است (دهخدا، 1377: ذیل خداوند)؛ اما لفظ «خداوند» (بدون «الف» ندا و «ی» صفت نسبی) در مرصادالعباد به‏ندرت ذکر شده ‏است. در عبارت‌های فارسی مرصادالعباد «خدا» تنها با لفظ «خداوندا» منادا قرار گرفته ‏است.

واژۀ «خداوند» در مرصادالعباد کم‌کاربرد است؛ اما کاربرد آن به‌صورت صفت نسبی «خداوندی» فراوان است؛ از آن جمله است: حضرت خداوندی (31 بار)، صفات خداوندی (12 بار)، الطاف خداوندی (3 بار)، کار خداوندی، انوار خداوندی، ذات پاک خداوندی، قدرت خداوندی، فرمان خداوندی، ثنای خداوندی، عزّ خداوندی، حکمت خداوندی، کرم خداوندی و خلافت خداوندی.

«از حضرت خداوندی امداد لطف به هریک از خلوتیان می‏رسید» (نجم رازی، 1384: 538).

به نظر می‏رسد در این باره نیز مجاز به علاقۀ اشتقاق به‏ کار رفته‏ است؛ هرگاه معبود با عظمت و با هیبت باشد، اشارة مستقیم به نام او خلاف رعایت مقام اوست؛ بنابراین صفت نسبی «خداوندی» به‌جای «خدا/ خداوند» آمده ‏است؛ ازاین‌رو در مثال اخیر خلاف احترام و عظمت معبود است که گفته شود: «امداد لطف از خدا به هریک از خلوتیان می‏رسید»؛ پس در مرحلۀ اول «حضرت» پیش از نام خدا قرار می‏گیرد و سپس صفت نسبی «خداوندی» به‌جای «خدا» می‏آید. اوج زیبایی کاربرد صفت نسبیِ «خداوندی» آن است که «خداوندی» به‌تنهایی ذکر شده ‏است:

«چندین گاه است تا درین مشتی خاک به خداوندی خویش دست‏کاری می‏کنی» (همان: 78)

در عبارت اخیر نیز «خداوندی» مجاز از «قدرت خداوندی» به علاقۀ مضاف و مضاف‏الیه است (رک. شمیسا، 1381: 47). در این جمله مضاف یعنی «قدرت» حذف شده‏ است و مضاف‏الیه (خداوندی) جانشینِ مضاف (قدرت) شده ‏است.

2ـ4ـ4 حضرت

حضرت نیز از نام‏هایی است که در مرصادالعباد در خطاب به خدا از آن استفاده ‏شده ‏است. «حضرت» به معنی حضور (مقابل غیبت)، جانب، نزدِ، خدمتِ، مجلس، درگاه، شهر و پای‏تخت است (دهخدا، 1377: ذیل حضرت). در مرصادالعباد واژۀ «حضرت» اغلب مجاز از «خدا» است:

«چون آینه صافی گشت به هر صفت که حضرت برو تجلی کند بدان صفت درو متجلّی شود» (نجم رازی، 1384: 32).

«حضرتی» نیز صفت نسبی است به معنای «خدایی» (منسوب به حضرت) که در کتاب مرصادالعباد بارها به‏ کار رفته ‏است:

«تا اکنون اگر بیضۀ انسانیّت دنیاوی بود اکنون مرغ عبدیّت خاص حضرتی گشت» (همان: 243؛ نیز رک. همان: 216، 314، 315، 304 و...)

2ـ4ـ5 حضرت عزّت

«حضرت عزّت» ازجمله نام‏های خدا در مرصادالعباد است. بررسی کاربرد معنایی آن نشان می‏دهد که هرگاه صفت لطف و محبت و انس خدا مدّنظر بوده ‏است، از ترکیب «حضرت عزّت» استفاده ‏شده ‏است؛ چنانکه در عبارت‌های زیر عنوان «حضرت عزّت» با «انس» و «رحمت» همراه آمده‏ است:

«قدر انس حضرت عزّت که تا این ساعت نمی‏دانست بدانست» (همان: 89).

«هر نفس و هر لحظه طبق‏های رحمت و کرامت از حضرت عزّت، ملائکه مقرّب بدو می‏رسانند» (همان: 457؛ نیز رک. نجم رازی، 1384: 305، 327، 330، 401، 421، 426، 429، 435، 457، 432، 458، 465، 478، 485، 494، 520، 544، 61، 62، 78، 80، 81، 89، 90، 108، 109، 134، 145، 154، 167، 169، 170، 185، 216، 223، 243، 265، 268، 269، 273، 284، 273، 419، 70، 360، 384، 334 ،240، 263، 40).

2ـ4ـ6 حضرت جلّت

«حضرت جلّت» نیز از نام‏های خدا است که 17 بار در مرصادالعباد ذکر شده ‏است. مطالعۀ این نام مبارک نشان می‏دهد که در مرصادالعباد «حضرت جلّت» آنجا به ‏کار رفته است که متن به جذبه و هیبت و قدرت خداوندی اشاره داشته ‏است. باور عارفان این است که همة اسما و صفاتی که لطف و رحمت از آنها منتج می‏شود، اسمای جمالی پروردگارند و اسما و صفاتی که ناشی از قهر و خشم خداوندند اسمای جلالی‏اند (رک. کتیبه و همکاران، 1397: 35). در عبارت زیر نشانۀ هیبت خدا آن است که هرکسی شایستگی ثنای او را ندارد:

«حضرت جلّت ما از آن عزیزتر و بزرگوارتر است که خود هرکس حمد و ثنای ما تواند» (نجم رازی، 1384: 61).

در عبارت زیر زنهارگفتن به مخاطب نشانۀ هیبت است:

«از حضرت جلّت خطاب آمد که: زنهار اگر او را با پرک‏های ضعیف «وَ خُلِقَ الانسان ضعیفا» ببینید به چشم حقارت درو منگرید» (همان: 382؛ و نیز رک. نجم رازی، 1384: 72، 81، 125، 130، 213، 240، 310، 362، 382، 414، 432، 442، 465، 545، 465، 545، 72، 15، 382، 16).

با توجه به شواهدی که نقل شد، معلوم می‏شود که نویسندۀ مرصادالعباد در کاربرد نام‏های خدا به همنشینی و هماهنگی اسم متعالی خدا با عبارت توجه داشته ‏است. در پایان بحث لازم است به این نکته اشاره شود که در متون عرفانی دیگر ازجمله رسالة قشیریه و کشفالمحجوب این کاربردهای متنوّع و دقیق از نام‏های مقدس خدا دیده ‏نمی‏شود؛ اما به‌طور کلی کاربرد واژۀ «حق» در فضاهای عرفانی و کاربرد واژه‏های «خدا» و «خداوند» در دیگر فضاهای معنایی دیده ‏می‏شود.

3ـ نتیجه‏ گیری

کاربرد نام‏های خدا در مرصادالعباد ویژگی‏هایی دارد که مهم‏ترین آنها عبارت است از: 1) کاربرد فراوان نام‏های خدا که ازطریق مجاز، به‏ویژه مجاز به علاقۀ اشتقاق ساخته ‏شده ‏است و علت آن تفخیم و بزرگداشت شأن معبود است؛ 2) نام‏های کنایی خدا نیز در مرصادالعباد فراوان است؛ کنایه از موصوف یعنی ذکر ویژگی‏ها و صفت‏هایی که بر نام موصوف دلالت می‏کند و این نام‏ها نیز در مرصادالعباد تأمل‏برانگیز است؛ 3) کاربرد نام‏های استعاری برای «خدا» بسیار نادر است؛ یکی از دلایل کم‏بودن نام‏های استعاری خدا این است که اگر «خدا»، «مستعارله» قرار گیرد، برقرارکردن سازگاری میان «مستعارله» و «مستعارمنه» کار دشواری خواهد بود؛ 4) در برخی از ترکیب‏های اضافی که «خدا» مضاف‏الیه بوده‏ است، مضاف‏الیه یعنی «خدا» از شدّت پیدایی و آشکاربودن حذف ‏شده ‏است.

در این پژوهش بررسی کاربرد معنایی نام‏های خدا در مرصادالعباد نشان داد که «حق» نامی است که در عبارت‏ها و فضاهای ناب عرفانی مرصادالعباد به‏ کار رفته ‏است؛ به عبارت دیگر «حق» نام عرفانی خدا است؛ اما «خدا» در عبارت‏های با محتوای ناب عرفانی کمتر ذکر شده است و آنجا به ‏کار رفته ‏است که معبود نه در نقش معبود عرفانی، بلکه در جایگاه «خالق» مدّنظر بوده ‏است. نکتۀ دیگر اینکه به‏صورت متعدّد، صفت نسبی به‏جای نام خدا استفاده شده ‏است؛ زیرا معبود آنچنان بلندمرتبه است که اشارۀ مستقیم به نام او خلاف ادب است و ادبِ بندگی حکم می‏کند که با صفت نسبی و به‏صورت غیرمستقیم به نام او اشاره شود.

کاربرد دو نام «حضرت عزّت» و «حضرت جلّت» در مرصادالعباد چنان است که گویی «حضرت عزّت» از اسمای جمالی و «حضرت جلّت» از اسمای جلالی است؛ «حضرت عزّت» در عبارت‏هایی به ‏کار رفته است که سخن از لطف و محبت و انس با خدا بوده ‏است و «حضرت جلّت» در جمله‏هایی کاربرد یافته که قدرت و هیبت خدا یا هشداری به بندگان بیان می‌‏شده ‏است.

  1. قرآن کریم.
  2. آیینه‌وند، صادق؛ نیازی، شهریار (1379). «معناشناسی اسماء الحسنی»، مجله دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، شمارة 153 و 154، 1‑18.
  3. ابن‏عقیل، بهاءالدین عبدالله (1382). تر جمه و شرح ابن‌عقیل، ترجمه سیّد علی حسینی، قم: دارالعلم.
  4. بوالحسنی، رحمان؛ فضلی، علی (1399). «بررسی تطبیقی توقیفیت اسما و صفات الاهی»، پژوهش‏نامه مذاهب اسلامی، سال هفتم، شمارة چهاردهم، 310‑334.
  5. دهخدا، علی‏اکبر (1377). لغت‏نامه، تهران: روزنه،مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران.
  6. زرین‏کوب، عبدالحسین (1369). دنبالۀ جستجو در تصوف ایران، تهران: امیرکبیر.
  7. ـــــــــــــــــــــ (1364). سرّ نی، ج 2، تهران: نشر علمی.
  8. شفیعی کدکنی، محمدرضا (1370). صور خیال در شعر فارسی، تهران: آگاه.
  9. شمیسا، سیروس (1381). بیان و معانی، تهران: فردوس، چاپ هفتم.
  10. ـــــــــــــــ (1397). سبک‏شناسی نثر، تهران: میترا.
  11. صفا، ذبیح‏الله (1368). تاریخ ادبیات در ایران، تهران: فردوس، چاپ پنجم.
  12. غلامرضایی، محمد (1392). «مجاز از دیدگاه بلاغت»، مطالعات زبانی بلاغی، سال چهارم، شمارة هشتم، 141‑168.
  13. فنا، فاطمه؛ عباسی، بابک (1393). «حق و حقیقت، دو مفهوم و اصطلاح در فلسفه و عرفان اسلامی»، دانشنامۀ جهان اسلام، ج 13، تهران: بنیاد دایرة‌المعارف اسلامی.
  14. فتوحی، محمود (1390). سبک‏شناسی: نظریه‏ها، رویکردها و روش‏ها، تهران: سخن.
  15. قشیری، عبدالکریم (1379). رسالۀ قشیریه، ترجمۀ ابوعلی حسن بن احمد عثمانی، به تصحیح بدیع‏الزمان فروزانفر، تهران: علمی و فرهنگی.
  16. کتیبه، کتایون؛ نیکوبخت، ناصر؛ خزعلی، انسیه؛ قبادی، حسینعلی (1397). «بررسی مقایسه‏ای سیر اسماء جمالی خداوند در متون عرفانی قرن‏های چهارم و ششم» (مطالعۀ موردی: کشف‏المحجوب و روح‏الأرواح)، دوفصلنامۀ ادبیات عرفانی دانشگاه الزهراء (س)، سال دهم، شمارة 19، 27‑55.
  17. کتیبه، کتایون؛ نیکوبخت، ناصر؛ خزعلی، انسیه؛ قبادی، حسینعلی (1398). «بررسی سیر تحول اسماء جلالی در متون عرفانی قرون چهارم و ششم (مطالعة موردی در کشف‏المحجوب و روح‏الأرواح)»، فصلنامۀ پژوهش‏های ادبی، سال 16، شمارة 64، 135‑167.
  18. کلباسی، ایران (1387). ساخت اشتقاقی واژه در فارسی امروز، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم.
  19. کمالی، مرتضی (1387). «توقیفی‏بودن اسمای الهی از منظر متکلمان، فقها، عرفا»، کلام اسلامی، شمارة 67، 65‑78.
  20. گوهرین، صادق (1388). شرح اصطلاحات تصوف، تهران: زوّار.
  21. مبلّغ، سیّده زهرا (1388). دانشنامۀ جهان اسلام، ج 13، تهران: بنیاد دایرة‌المعارف اسلامی.
  22. میری، محمد (1398). «بررسی تاریخی مراتب پیوند سالک با اسمای الهی در مکتب ابن عربی»، ادیان و عرفان، سال پنجاه‏و‏دوم، شمارة یکم، 143‑163.
  23. نجم رازی، عبدالله بن محمد (1384). مرصادالعباد، به اهتمام محمدامین ریاحی، تهران: علمی و فرهنگی.
  24. نظرپور، حامد (1398). «رویکرد و روش ابن‏برجان در شرح اسمای الهی»، ادیان و عرفان، سال پنجاه‏و‏دوم، شمارة یکم، 165‑179.
  25. هاشمی، احمد (1383). ترجمه و شرح جواهرالبلاغه، ترجمۀ حسن عرفان، قم: بلاغت.
  26. هجویری، ابوالحسن علی بن عثمان (1384). کشف‏المحجوب، به تصحیح محمود عابدی، تهران: سروش.
  27. همایی، جلال‏الدین (1388). فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران: نشر هما.