مقایسه و تحلیل اقوال مربوط‌به رضا در تذکرةالأولیا، ترجمۀ رسالۀ قشیریه و کشف‌المحجوب (برپایة بینامتنیت ژنت)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان،

2 دانشیار گروه زبان وادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

3 استاد گروه زبان و ادبیات فارسی ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

چکیده

تذکرة‌الأولیای عطار نیشابوری یکی از متون ادبی‌عرفانی است که در میان آثار عرفانی فارسی، جایگاه ویژه‌ای دارد. تردیدی نیست که عطار برای تدوین تذکرة‌الأولیا از آثار عرفانی پیش از خود استفاده کرده؛ اما در نقل اقوال و حکایات از همة منابع، به‌شیوة یکسان عمل نکرده است. مقایسۀ بینامتنی تذکرة‌الأولیا با متون پیش از عطار یکی از شیوه‌هایی است که ازطریق آن می‌توان هم به منابع اصلی عطار دست یافت و هم جایگاه عطار را، در مرتبة نویسندۀ متنی ادبی‌عرفانی، تحلیل کرد. در این مقاله برای تحلیل دقیق‌تر، اقوال مربوط‌به «رضا» از تذکرة‌الأولیا با کشف‌المحجوب و ترجمۀ رسالۀ قشیریه مقایسۀ بینامتنی شده است. پرسش اصلی پژوهش این است که «مناسبات بینامتنی تذکرة‌الأولیا با دو اثر عرفانی پیش از خود چگونه است؟». دستاوردهای پژوهش نشان می‌دهد مناسبات بینامتنی اقوال دربارة رضا در این سه اثر، در پنج دستۀ بینامتنیت مستقیم، کاهشی، افزایشی، چندگانه و تلفیقی قرار می‌گیرد. بیشترین مناسبت بینامتنیِ میان تذکرة‌الأولیا و ترجمۀ رسالۀ قشیریه بینامتنیت مستقیم و میان تذکرة‌الأولیا و کشف‌المحجوب بینامتنیت کاهشی است. این مقایسۀ بینامتنی نشان می‌دهد عطار متناسب با اهدافی که در تألیف تذکرة‌الأولیا داشته و نیز ویژگی‌های متون پیشین، اقوال را نقل کرده است. حذف عبارت‌های عربی، توضیح و تفسیر، تغییراتی است که عطار در اقوال مأخوذ از کشف‌المحجوب ایجاد کرده است؛ درحالی که تغییرات واژگانی، صرفی و نحوی متناسب با زبان فارسی و افزایش عناصر مخیّل و تأکیدساز در اقوال برگرفته از ترجمة رسالة قشیریه دیده می‌شود.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Comparison and Analysis of the Common Sayings Between Tazkirat al-Awliya, Translation of the Qushayriyah Treatise, and Kashf al-Mahjoob based on Genette’s Intertextuality

نویسندگان [English]

  • Mahdi Mohammad Ghasemi 1
  • Sayyedeh Maryam Rozatian 2
  • Sayyed Aliasghar Mirbagherifard 3
1 PhD Student in Persian Language and Literature, Department of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Humanities, University of Isfahan, Isfahan, Iran
2 Associate Professor of Department of Persian literature, Faculty of Literature and Human Sciences ,University of Isfahan, Isfahan, Iran
3 Professor of Department of Persian literature, Faculty of Literature and Human Sciences ,University of Isfahan, Isfahan, Iran
چکیده [English]

Attar Neyshabouri's Tazkirat al-Awliya is of a special stance among Persian mystical works. Attar has used the mystical works before himself to compile Tazkirat al-Awliya but did not act in the same way in using all the sources. The intertextual comparison of Tazkirat al-Awliya with pre-Attar texts is one of the methods through which the main sources of Attar can be accessed. This method can be adopted to analyze Attar's position as the author of a mystical literary text. In this study, the sayings related to "Reza" from Tazkirat al-Awliya have been intertextually compared with Kashf al-Mahjoob and the translation of the Qushayriyah treatise. The main question here is: What is the intertextual relationship of Tazkirat al-Awliya with the two previous mystical works? The results indicate that the intertextual relationships of Reza's sayings in these three works are placed in five categories: 1) direct intertextuality, 2) reductive intertextuality, 3) additive intertextuality, 4) multiple intertextualities, and 5) mixed intertextuality. Most of the intertextual relationships between Tazkirat al-Awliya and the translation of the Qushayriyah treatise are of direct intertextuality, and between Tazkirat al-Awliya and Kashf al-Mahjoob are of reductive intertextuality. This comparison shows that Attar has quoted the sayings subject to the motives he had in writing Tazkirat al-Awliya and the features of the previous texts. Removal of Arabic phrases, description, and interpretation constitute the changes that Attar has made in the sayings taken from Kashf al-Mahjoob.
 
Introduction
With the emergence of Islamic Sufism in the second century of Hijri, the creation of mystical works began gradually. At first, these works did not have a specialized approach and were mostly written based on Sharia-based topics. But from the 4th century on mystical opinions and thoughts were organized and codified so that they could be transferred to others in the form of educational texts. A significant part of the topics of these texts was explained by quoting sayings and anecdotes related to mystics. These sayings by being passed from one text to another created an intertextual chain among mystical works. Attar Neyshabouri's Tazkirat al-Awliya is one of the main links in this chain that has transferred the sayings and anecdotes of the previous works, mainly Arabic and a few Persian, with simple and didactic language to a literary and imaginative expression. Because the intertextual studies are considered a proper platform for analyzing common sayings and anecdotes in mystical texts, this study, it is applied to compare the sayings related to Reza in Tazkirat al-Awliya with two Persian pretexts of this work, to explain what method Attar had in quoting the sayings from previous texts and why he chose this method.
 
Methods and Materials
In this study, the position of the translation of the Qushayriyah treatise and Hojviri's Kashf al-Mahjoob among Attar's sources (focusing on Reza's sayings) are assessed through a descriptive-analytical method based on the intertextual approach and Genette’s theory of intertextuality.
 
Findings
The findings here indicate that Tazkirat al-Awliya has the most direct intertextual correlation with the Qushayriyah treatise translation. The most intertextual correlation between Tazkirat al-Awliya and Kashf al-Mahjoob is of a reductive type including the removal of description and interpretation and Arabic phrases. The additive intertextuality can be observed only between Tazkirat al-Awliya and the Qushayriyah treatise translation where a part has been added to the narration of the pretext to complete the meaning. Quotation of multiple intertextuality types is common among all three works. In this type of intertextuality, the narration of Tazkirat al-Awliya has a direct intertextuality with the translation of Qushayriyah treatise, and a reductive intertextuality with Kashf al-Mahjoob in the example found in Reza's sayings.
 
Discussion and Conclusions
The results indicate that examples of common sayings with one of the pre-texts can be found in Tazkirat al-Awliya which has been reduced in one part of the narration and increased or changed in another part. This type of intertextuality can be named ‘mixed’ examples and according to different examples, sub-categories can be obtained for it. In Reza's common sayings, there are two ‘mixed’ examples between Tazkirat al-Awliya and the translation of the Qushayriyah treatise and one ‘mixed’ example with Kashf al-Mahjoob. It is revealed that Attar made changes in Reza's sayings according to his taste. Removal of Arabic phrases and descriptions and interpretation of the pretext, lexical, morphological, and syntactic changes appropriate to the Persian language, and the increase of imaginative and emphatic elements are among the changes that Attar has made in quotation.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Tazkirat al-Awliya
  • Translation of the Qushayriyah treatise
  • Kashf al-Mahjoob
  • Intertextuality
  • Reza

۱ـ مقدمه

۱ـ۱ بیان مسئله

با پیدایش تصوف اسلامی در قرن دوم هجری، به‌تدریج تألیف آثار عرفانی هم آغاز شد. این آثار در ابتدا رویکرد تخصصی نداشت و بیشتر برپایة مباحث مبتنی بر شریعت مانند زهد و ریا تألیف می‌شد؛ اما از قرن چهارم هجری آرا و اندیشه‌های عرفانی تنظیم و مدون شد تا بتوان آنها را در قالب متون تعلیمی به دیگران انتقال داد (نک. دهباشی و میرباقری‌فرد، ۱۳۸۴: ۱۰۸). بخش تأمل‌برانگیزی از مباحث این متون با نقل اقوال و حکایات مربوط‌به عارفان تبیین می‌شد. این اقوال و حکایات که از متنی به متن دیگر راه پیدا می‌کرد، زنجیره‌ای بینامتنی را در میان آثار عرفانی پدید آورد. تذکرة‌الأولیای عطار نیشابوری یکی از حلقه‌های اصلی این زنجیره به شمار می‌رود که اقوال و حکایات آثار پیشین را با بیانی ادبی و خیال‌انگیز به حلقه‌های پس از خود انتقال داده است این اقوال و حکایات عمدتاً عربی و معدودی فارسی است؛ اما زبان ساده و تعلیمی دارند. مطالعات بینامتنی بستری مناسب برای تحلیل اقوال و حکایات مشترک در متون عرفانی به شمار می‌آید؛ به همین سبب در مقالة حاضر از این بستر برای مقایسة اقوال مربوط‌به رضا در تذکرة‌الأولیا با دو پیش‌متن فارسی این اثر استفاده شده است تا تبیین شود عطار در نقل اقوال از متون پیشین چه شیوه‌ای داشته و چرا این شیوه را برگزیده است. علت انتخاب ترجمة رسالة قشیریه و کشف‌المحجوب از میان پیش‌متن‌های تذکرة‌الأولیا آن است که غالب پژوهشگران (چنانکه در پیشینة مقاله هم اشاره خواهد شد)، این دو اثر را از منابع اصلی عطار در تألیف تذکرة‌الأولیا می‌دانند. همچنین هدف نویسندگان آثار یادشده، تدوین متنی تعلیمی برای سالکان طریق تصوف بود. قشیری در مقدمة الرساله به‌‌روشنی از راه‌یافتن بدعت و فترت در میان صوفیان سخن می‌گوید و هدف خود را شناساندن تصوف راستین مبتنی بر شریعت به صوفیان بیان می‌کند (نک. قشیری، ۱۳۹۶: ۲‑۵). هجویری نیز در مقدمة کشف‌المحجوب، ضمن بیان وجه تسمیة کتاب، اهل بصیرت را مخاطبان اصلی خود می‌داند و هدف از تألیف کتاب را برطرف‌شدن حجاب‌های غینی آنها می‌شمارد: «پس من این کتاب مر آن را ساختم که صقال دل‌ها بود که اندر حجاب غین گرفتار باشند و مایة نور حق اندر دلشان موجود باشد تا به برکت خواندن این کتاب آن حجاب برخیزد و به حقیقت معنی راه یابند و باز آنکه هستی ایشان را عجنت از انکار حق و ارتکاب باطل بود هرگز راه نیابند به شواهد حق و از ایشان این کتاب را هیچ فایده نباشد» (هجویری، ۱۳۸۶: ۸). عطار با توجه به مخاطبان و اهداف متفاوت خود، اقوال و حکایات متون پیشین را با شیوه‌های مختلفی نقل می‌کند. دایرة مخاطبان عطار در مقایسه با هجویری و قشیری، گسترده‌تر است و انتظاراتی متفاوت دارند: «و جماعتی از دوستان خود را رغبتی تمام می‌دیدم به سخن این قوم و مرا نیز میلی عظیم بود به مطالعة احوال و سخن ایشان. اگر همه را جمع می‌کردم دراز می‌شد. التقاطی کردم دوستان را و خویشتن را و اگر تو نیز از این پرده‌ای برای تو نیز» (عطار، ۱۳۸۲: ۵). مخاطبان عطار فقط صوفیان و سالکان طریقت نیستند که نیازمند مباحث تعلیمی باشند. آنها مشتاقانی هستند که زبان ادبی را برای مضامین عرفانی بیشتر می‌پسندند. به همین دلیل، هدف عطار بیش از آنکه تعلیم سیروسلوک باشد، استفاده از شیوه‌های تأثیرگذار برای بیان احوال و اقوال عارفان است. برای تحلیل دقیق‌تر موضوع و پرهیز از پراکنده‌گویی، در این مقاله فقط به مقایسة بینامتنی اقوال «رضا» پرداخته شد؛ اما در پژوهش گسترده‌ای که این مقاله بخشی از دستاوردهای آن است، اثبات شد نتایج مقایسة بینامتنی اقوال رضا، به سایر اقوال منقول در تذکرة‌الأولیا نیز تعمیم‌پذیر است.

۱ـ۲ پیشینۀ پژوهش

پیشینۀ اصلی موضوع حاضر اقوال خود عطار در مقدمۀ تذکرة‌الأولیا است که ضمن آن به استفاده از آثار پیش از خود اشاره می‌کند. بخشی از پیشینۀ موضوع پژوهش نیز به دیدگاه پژوهشگرانی مربوط است که یا به تصحیح تذکرة‌الأولیا همت گمارده‌اند یا آثار عرفانی پیش از عطار را تصحیح و منتشر کرده‌اند. عابدی در مقدمة کشف‌المحجوب دربارة تأثیرپذیری عطار از هجویری می‌گوید: «در بیشتر ابواب تذکرة‌الأولیا مطالبی از کشف‌المحجوب آمده است و همة آنها به روایت نسخه‌های متأخر نزدیک است و این معنی نشان می‌دهد که سال‌ها پیش از تألیف تذکره صورت نخستین کشف‌المحجوب را تغییر داده بودند» (هجویری، ۱۳۸۹، مقدمة مصحح: سی، سی‌ویک). استعلامی نیز دربارۀ تأثیرپذیری عطار از ترجمة رسالة قشیریه نوشته است: «در مقایسة تذکره با رسالة قشیریه به این نکته برخوردم که بیشتر عبارات این ترجمه را به‌عین یا با اندک تفاوت در تذکرة‌الأولیا می‌توان یافت و ظاهراً این ترجمه اولین و مهم‌ترین مأخذ کار عطار است» (عطار، ۱۳۸۱: ۱۷ مقدمۀ مصحح). استعلامی با ذکر نمونه‌هایی به تأثیرپذیری عطار از کشف‌المحجوب اشاره می‌کند؛ اما تأثیر رسالة قشیریه را بر تذکرة‌الأولیا بیش از کشف‌المحجوب می‌داند. در زمینۀ مناسبات بینامتنی تذکرة‌الأولیا با آثار پیش از عطار مقالاتی منتشر شده و پایان‌نامه‌هایی نیز به انجام رسیده است. روضاتیان و میرباقری‌فرد (۱۳۸۹) جایگاه شرح تعرف را در میان مآخذ تذکرة‌الأولیا تحلیل کرده و شرح تعرف مستملی بخاری را مأخذ مهم عطار در نقل اقوال و حکایات دانسته‌اند. روضاتیان (۱۳۹۰) با بررسی مناسبات بینامتنی تذکرة‌الأولیا با متون پیشین نشان داده که عطار در شرح احوال و نقل اقوال شخصیت‌های تذکرة‌الأولیا شیوة خاصی داشته است؛ این شیوه که در بخش اول آن رعایت شده است، در بخش دوم دیده نمی‌شود و این امر گمان الحاقی‌بودن بخش دوم را تقویت می‌کند. روضاتیان و میرباقری‌فرد (۱۳۹۰) تبیین کرده‌اند خوانش بینامتنی متون عرفانی به دریافت بهتر مباحث عرفانی و حتی دست‌یافتن به وجه صحیح الفاظ و عبارات می‌انجامد و درواقع این امر شیوه‌ای کمکی در تصحیح متون است. طالبی (۱۳۹۵) اقوال و حکایات تذکرة‌الأولیا را با شرح تعرف مقایسه و به‌شیوۀ بینامتنی با ارائة دسته‌بندی‌های تازه تحلیل کرده است. مدنی مبارکه (۱۳۹۵) حکایات مشترک میان تذکرة‌الأولیا و مثنوی‌های عطار را برپایة نظریۀ ژنت تحلیل کرده است. روضاتیان و مدنی مبارکه (۱۳۹۶) حکایات مشترک میان تذکرة‌الأولیا و منطق‌الطیر را در قالب دسته‌بندی‌های تازه‌ای با عنوان بینامتنیت صریح کاهشی، بینامتنیت صریح افزایشی و بینامتنیت صریح تلفیقی و طرح زیرمجموعه‌هایی برای هریک از این دسته بندی‌ها تحلیل کرده‌اند. روضاتیان و قاسمی گنیرانی (۱۳۹۷) حکایات تذکرة‌الأولیا و کشف‌المحجوب هجویری را مقایسۀ بینامتنی کرده‌اند. هریک از منابع یادشده پیشینه‌ای برای انجام این پژوهش قرار گرفته‌اند؛ اما در پژوهش حاضر برای نخستین‌بار اقسام بینامتنیت در اقوال مربوط‌به رضا در تذکرة‌الأولیا، ترجمۀ رسالۀ قشیریه و کشف‌المحجوب برپایة دیدگاه ژرار ژنت و باتوجه به اهداف متفاوت نویسندگان آثار تحلیل شده است.

۱ـ۳ روش پژوهش

در این پژوهش جایگاه ترجمۀ رسالۀ قشیریه و کشف‌المحجوب هجویری در میان مآخذ عطار (با تمرکز بر اقوال رضا) به روش توصیفی ـ تحلیلی برپایة رویکرد بینامتنی و الگوی ژنت تبیین شده است.

 

۲ـ بحث و بررسی

۲ـ۱ بینامتنیت

بینامتنیت یکی از شیوه‌های بررسی ساختار و ارتباط متون با یکدیگر است که براساس یافته‌های زبان‌شناسان، به‌ویژه تحت تأثیر دیدگاه‌های ساختارگرایان روس و نشانه‌شناسی مکتب پراگ، شکل گرفته است. ژولیا کریستوا نخستین‌بار این اصطلاح را مطرح کرد؛ سپس کسانی مانند رولان بارت و ژرار ژنت به اصلاح و گسترش نظریۀ بینامتنیت پرداختند (نک. آلن، ۱۳۸۰: ۱۲۹). «بینامتنیت مبتنی بر این اندیشه است که متن نظامی بسته، مستقل و خودبسنده نیست؛ بلکه پیوندی دوسویه و تنگاتنگ با سایر متون دارد. حتی می‌توان گفت که در یک متن مشخص هم مکالمه‌ای مستمر میان آن متن و متونی که بیرون از آن متن وجود دارند جریان دارد. این متون ممکن است ادبی یا غیرادبی باشند، هم‌عصر همان متن باشند یا به سده‌های پیشین تعلق داشته باشند. درواقع کریستوا معتقد است هیچ متنی آزاد از متون دیگر نیست» (مکاریک، ۱۳۹۰: ۷۲). البته کریستوا مخالف کاربردی‌کردن بینامتنیت بود و همین سبب شد دیدگاه کریستوا بیشتر جنبة نظری داشته باشد و وارد حوزة نقد ادبی نشود (نک. نامور مطلق، ۱۳۹۰: ۲۲۳)؛ اما نسل دوم نظریه‌پردازان بینامتنیت همچون ژنی و ریفاتر کوشیدند بینامتنیت را همانند شیوه و ابزاری برای مطالعه روابط متن‌ها به کار برند. این نسل واسطة بینامتنیت کریستوا و ترامتنیت ژنت به شمار می‌آیند (نک. همان: ۲۲۳‑۲۲۵). شاخص‌ترین نظریه‌پرداز نسل سوم بینامتنیت، ژرار ژنت است که دیدگاه‌های خود را با عنوان ترامتنیت مطرح کرد. «ترامتنیت به بررسی و تبیین روابط متن با غیر آن می‌پردازد. به همین منظور ژنت به پنج نوع رابطة ترامتنی قائل است. بینامتنیت، پیرامتنیت، فرامتنیت، سرمتنیت و بیش‌متنیت. رابطة هم‌حضوری در بینامتنیت، آستانه‌ای تبلیغی در پیرامتنیت، تفسیری در فرامتنیت، گونه‌شناسی در سرمتنیت و برگرفتگی در بیش‌متنیت پنج رابطة کلانی هستند که در ترامتنیت مورد توجه و مداقه قرار می‌گیرند» (نامور مطلق، ۱۳۹۰: ۴۳۳). در میان آثار ژرار ژنت، آستانه‌ها دربارة پیرامتنیت، الواح بازنوشتنی دربارة بیش‌متنیت و درآمدی بر سرمتنیت دربارة روابط سرمتنی دیده می‌شود؛ اما او کتاب مستقلی دربارة فرامتنیت و بینامتنیت ننوشته است (نک. همان) و پژوهشگران مفاهیم بینامتنی در نظریة ژنت را از میان سایر آثارش برگرفتند و تکمیل کردند. بینامتنیت در نظریۀ ژنت زمانی مطرح می‌شود که رابطۀ میان متون براساس هم‌حضوری باشد. «هرگاه بخشی از یک متن (متن ۱) در متن دیگری (متن ۲) حضور داشته باشد، رابطۀ میان این دو رابطۀ بینامتنی محسوب می‌شود» (همان، ۱۳۸۶: ۸۷). ژنت بینامتنیت را به سه نوع تقسیم کرده است: بینامتنیت صریح که از حضور آشکار یک متن در متنی دیگر حکایت می‌کند. در این قسم بینامتنیت مؤلف متن دوم قصد پنهان‌کردن متن اول را ندارد؛ ازاین‌رو حضور متن اول را می‌توان در آن به‌گونه‌ای تشخیص داد. ژنت نقل قول را گونه‌ای بینامتنی به شمار می‌آورد. در بینامتنیت غیرصریح، مؤلف متن دوم می‌کوشد استفاده از متن اول را در اثر خود پنهان کند. این پنهان‌کردن به دلایل و ضرورت‌های ادبی صورت نمی‌گیرد و نوعی سرقت ادبی‌هنری به شمار می‌رود. در نوع سوم که بینامتنیت ضمنی است، مؤلفِ متن دوم قصد پنهان‌کردن بینامتن را ندارد؛ به همین دلیل با به‌کاربردن نشانه‌هایی به مخاطب اعلام می‌کند بینامتن و مرجع متن او چیست؛ اما باید توجه داشت که این کار به‌صورت آشکار و صریح انجام نمی‌گیرد؛ بلکه به اشاره‌هایی ضمنی بسنده می‌شود. در این نوع بینامتنیت مؤلف به‌دنبال اعلام مرجع متن خود یا پنهان‌کردن آن نیست؛ ازاین‌رو مخاطبان خاصی که با متن نخست آشنا هستند، متوجه بینامتن می‌شوند. کنایات، اشارات و تلمیحات از مهم‌ترین اشکال این نوع بینامتنیت‌اند (نک. همان: ۸۸). اقوال عارفان در متون عرفانی به قصد سرقت ادبی یا اشاره‌های ضمنی نقل نمی‌شود و نویسنده قصد پنهان‌کردن پیش‌متن را ندارد؛ به همین سبب، این اقوال در زیرمجموعة «بینامتنیت صریح» قرار می‌گیرند؛ اما همانطور که گفته شد، ژنت اثر مستقلی دربارة اقسام بینامتنیت صریح ندارد و پژوهشگران بسته به نوع متون مدّنظرشان، دسته‌بندی‌هایی مانند افزایشی، کاهشی و تلفیقی و زیرمجموعه‌هایی مثل کاهش و افزایش در لفظ و مضمون برای بینامتنیت صریح مطرح کرده‌اند (نک. طالبی، ۱۳۹۵؛ مدنی مبارکه، ۱۳۹۵؛ روضاتیان و مدنی مبارکه، ۱۳۹۶).

۲ـ۲ رضا

رضا یکی از مباحث مهمی است که در متون عرفانی مطرح شده‌ است. آخرین مرحلة تزکیة نفس رضاست که ازسویی می‌تواند انتهای مقامات و ازجانبی آغاز منزل احوال به ‌شمار آید. قشیری باب بیست‌وپنجم رسالۀ قشیریه را به توضیح رضا اختصاص داده است و باب را با آیه‌ای از قرآن کریم و حدیثی از حضرت رسول، صلی الله علیه و آله، دربارۀ رضا آغاز می‌کند. آنگاه از اختلاف خراسانیان و عراقیان دربارة مقام یا حال بودن رضا سخن می‌گوید و در پایان نتیجه می‌گیرد که بدایت رضا مکتسب است و از مقامات است و نهایت آن از جملة احوال است و مکتسب نیست (نک. قشیری، ۱۳۹۶: ۳۰۰). هجویری نیز در باب «فی فرق فرقهم و آیاتهم و مقاماتهم و حکایاتهم» بعد از توضیح دربارة فرقۀ «محاسبیه» دربارۀ رضا و مباحث مربوط‌به آن مطالبی را مطرح کرده ‌است. (نک. هجویری، ۱۳۸۶: ۲۶۸). پس از آن، هجویری موارد اختلاف میان اهل خراسان و عراق را در مقام یا حال دانستن «رضا» برمی‌شمرد: «گروهی دوام حال روا دارند و گروهی روا ندارند و حارث محاسبی دوام حال روا دارد و گوید محبت و شوق و قبض و بسط جمله احوال‌اند. اگر دوام آن روا نباشدی، نه محب محب باشدی و نه مشتاق، مشتاق و تا این حال بنده را صفت نگردد، اسم آن بر بنده واقع نشود و از آن است که وی رضا را ازجملۀ احوال گوید» (همان: ۲۷۵).

هجویری بیان می‌کند برخی عارفان حال را مانند برقی زودگذر و ناپایدار می‌دانند و سرانجام نتیجه می‌گیرد که رضا از یک‌سو به کسب و مجاهدت بنده وابسته است و نهایت مقامات به شمار می‌رود و ازسویی دیگر به محبت و غلیان آن متصل است و ابتدای مواهب و احوال دانسته می‌شود؛ پس هرکس ابتدای رضای خود را به خود دید، از منظر او رضا ازجملة مقامات است و کسی که در انتهای رضا، رضای خود را به حق دید، رضا را ازجملة احوال دانسته است (رک. همان: ۲۷۶).

۲ـ۳ خوانش بینامتنی رضا در تذکرةالأولیا، ترجمة رسالة قشیریه و کشف‌المحجوب

بررسی بینامتنی یکی از شیوه‌های مطلوب پژوهشی است که با آن می‌توان به رابطۀ متقابل میان متون دست یافت. این خوانش موجب می‌شود دریافت بهتری از متن به دست آید. در متون عرفانی ارتباط بینامتنی عمیق‌تر است؛ به‌گونه‌ای که می‌توان متون عرفانی را با خوانش بینامتنی تفسیر کرد یا حتی تصحیح دقیقی از متن به دست داد (نک. روضاتیان و میرباقری‌فرد، ۱۳۹۰: ۸۹). خوانش و مقایسة بینامتنی مبحث رضا نیز در کشف‌المحجوب با متون عرفانی دیگر مانند ترجمة رسالة قشیریه در تصحیح یک نکته در کشف‌المحجوب تأثیر دارد. هجویری ذیل مباحث مربوط‌به محاسبیه از قول حارث محاسبی می‌گوید: رضا «ازجملۀ احوال است و این خلاف ابتدا وی کرد. آنگاه اهل خراسان این قول گرفتند و عراقیان گفتند که رضا ازجملۀ مقامات است و این نهایت توکل است» (هجویری، ۱۳۸۶: ۲۶۸). عابدی، مصحّح کشف‌المحجوب، در پانوشت اشاره دارد که در دست‌نوشته‌های کشف‌المحجوب به همین صورت است؛ اما احتمال می‌دهد دو کلمة خراسان و عراق جابه‌جا وارد دست‌نوشته‌ها شده باشد و با استفاده از رسالۀ قشیریه که یکی از مآخذ هجویری است، در تعلیقات این نکته را اثبات کرده و عبارت صحیح را به دست داده‌ است (همان: ۷۹۰)؛ گفتنی است تعلیقات، باتوجه به دیدگاه ژنت، در دسته‌بندی پیرامتن‌های درونی غیرمؤلفی (نک. نامور مطلق، ۱۳۸۶: ۹۰) قرار می‌گیرد و در خوانش و فهم متن مؤثر است.

اقوال مربوط‌به رضا در تذکرة‌الأولیا نیز راه یافته و عطار ضمن شرح احوال برخی از عارفان، این اقوال را از پیش‌متن‌های خود با تغییراتی نقل کرده ‌است. عطار خود در مقدمۀ تذکرة‌الأولیا به استفاده از متون عربی و فارسی عرفانی در نقل اقوال و حکایات عارفان اشاره دارد (نک. عطار، ۱۳۸۲: ۵)؛ بنابراین نوع بینامتنیت را در تذکرة‌الأولیا باید در دسته‌بندی بینامتنیت صریح و اعلام‌شده قرار داد و تحلیل‌ها را بر این مبنا استوار کرد.

۲ـ۳ـ۱ بینامتنیت صریح

بینامتنیت صریح به شکل‌های مختلف میان متون به وجود می‌آید و آن را می‌توان ازنظر نوع متن و تغییرات بینامتنی به اقسام مختلف تقسیم کرد. بدین ترتیب مناسبات بینامتنی تذکرة‌الأولیا با کشف‌المحجوب و ترجمۀ رسالۀ قشیریه، با کاربست الگویی مشابه و مکمل پژوهش‌های معرفی‌شده در پیشینه تحلیل می‌شود.

۲ـ۳ـ۱ـ۱ بینامتنیت مستقیم

بخشی از اقوال مشترک میان تذکرة‌الأولیا با دو منبع مهم عطار، یعنی کشف‌المحجوب و ترجمۀ رسالۀ قشیریه، ارتباط بینامتنی از نوع مستقیم دارد. در این قسم بینامتنیت، مضمون مشترک است و بسامد واژگان مشابه نیز بالاست؛ اما بین دو روایت اندکی تفاوت دیده می‌شود که می‌تواند به سبک نگارش متن و اهداف نویسندگان بستگی داشته باشد. بررسی و مقایسة مقدمة نویسندگان این سه اثر، که پیرامتن درونی مؤلفی به‌شمار می‌آید، نشان می‌دهد هر اثر با اهداف متفاوتی تدوین شده ‌است. «پیرامتن‌ها عناصری هستند که در آستانة متن قرار گرفته و دریافت یک متن را ازسوی خوانندگان جهت‌دهی و کنترل می‌کنند» (آلن، ۱۳۸۰: ۱۵۰). پیرامتن‌ها دروازة ورود به متن هستند؛ آستانه‌هایی که مخاطب برای ورود به متن ناگزیر است به آنها توجه کند، درک و دریافت کامل‌تر و دقیق‌تری را برای خواننده به ارمغان می‌آورند و در صورت بی‌توجهی به آنها فهم کاملی از متن صورت نخواهد گرفت. این عناصر که در ارتباط با متن اصلی هستند، شامل عنوان کتاب، جلد کتاب، قطع آن، سرلوحه‌ها و پیشکش‌هاست. به عبارت دیگر می‌توان پیرامتن‌ها را دستورالعمل خواندن کتاب دانست که به مخاطب نشان می‌دهد متن را چگونه باید خواند و از آن بهره‌مند شد؛ همچنین پیرامتن‌ها نشان می‌دهند یک متن را چه کسی، در چه زمانی و با چه اهدافی انتشار داده است (نک. همان: ۱۵۱). ترجمة رسالة قشیریه متنی است که با هدف ترجمة تحت‌اللفظی الرسالة قشیری تدوین شده ‌است. قشیری غالباً اقوال عارفان را به‌طور موجز و بدون شرح و تفسیر موجود در آثاری مانند شرح‌التعرف یا کشف‌المحجوب ذکر کرده ‌است. عطار نیز بخشی از نقل‌قول‌ها را به ‌همان صورت موجز و با اندک تفاوتی نقل می‌کند. البته مقایسة روایت‌های عطار با ترجمة رسالة قشیریه نشان می‌دهد عطار رعایت ویژگی‌های صرفی و نحوی زبان فارسی و روانی عبارات را برای مخاطب فارسی زبان بیش از مترجم رسالة قشیریه در نظر داشته ‌است. در میان اقوال مشترک مربوط‌به رضا، تذکرة‌الأولیا تنها در یک جا با کشف‌المحجوب و در سایر نمونه‌ها با ترجمة رسالة قشیریه ارتباط بینامتنی مستقیم دارد.

نمونة اول:

کشف‌المحجوب: «پاک آن خدایی که دل عارفان را محل ذکر گردانید و از آنِ زاهدان، موضع توکل و از آنِ متوکلان، منبع رضا و از آنِ درویشان، جایگاه قناعت و از آنِ اهل دنیا، محل طمع» (هجویری، 1386: ۱۹۳).

تذکرةالأولیا: «پاک آن خدایی که که دل عارفان را محل ذکر خود گردانید و دل زاهدان را موضع توکل گردانید و دل متوکلان را منبع رضا و دل درویشان را جای قناعت و دل اهل دنیا را وطن طمع گردانید» (عطار، 1382: ۳۵۶).

مضمون سخن در هر دو روایت، یکسان و تفاوت روایت عطار و هجویری اندک و شامل تغییرات جزئی مانند افزودن تأکید با تکرار «دل» و استفاده از تشبیه «وطن طمع» است؛ بنابراین عطار با استفاده از عناصر مخیّل و تأکیدساز بر عاطفۀ سخن افزوده و کلام را بلیغ‌تر کرده ‌است.

نمونة دوم:

ترجمۀ رسالۀ قشیریه: «یحیی معاذ را پرسیدند که مرد کی متوکل بود؟ گفت: آنگه که به وکیلی او رضا دهد» (قشیری، 1396: ۲۵۹).

تذکرةالأولیا: «گفتند مرد به توکل کی رسد؟ گفت: آنگه که خدای، عزّوجلّ، را به وکیلی رضا دهد» (عطار، 1382: ۳۲۴).

مضمون و غالب واژگان در هر دو روایت یکسان است. تفاوت‌های مختصری که در روایت عطار دیده می‌شود، به سبک نگارش آثار، تحت‌اللفظی‌بودن ترجمۀ رسالۀ قشیریه و توجه عطار به ویژگی‌های صرفی و نحوی زبان فارسی مربوط است.

نمونة سوم:

ترجمۀ رسالة قشیریه: «رابعه را پرسیدند که بنده کی راضی باشد؟ گفت: آنگه که از محنت شاد شود؛ همچنان که از نعمت» (قشیری، 1396: ۳۰۳).

تذکرةالأولیا: «گفتند بنده کی راضی شود؟ گفت: آنگاه که از محنت شاکر شود؛ چنان‌که از نعمت» (عطار، 1382: ۶۹).

تفاوتی که در این قول میان تذکرة‌الأولیا و ترجمة رسالة قشیریه دیده می‌شود، کاربرد کلمة «شاکر» است که با توجه به اصل عربی سخن رابعه در الرسالة قشیری درست نیست: «و سئلت الرابعه: متی یکون العبد راضیا؟ فقال: اذا سرّته المصیبه کما سرّته النعمه» (قشیری، ۱۳۹۲: ۲۴۸). در تذکرة‌الأولیا، مصحَّح شفیعی کدکنی لفظ «شاد» به‌جای «شاکر» به کار رفته است و ضبط نادرست کلمه را در متن مصحَّح استعلامی اثبات می‌کند. این نکته نشان می‌دهد خوانش بینامتنی آثار عرفانی باید میان تصحیح‌های مختلف از یک متن هم جریان داشته باشد. بدین ترتیب، سایر تصحیح‌ها را می‌توان پیرامتن‌های بیرونی غیرمؤلفی به ‌شمار آورد که در خوانش و فهم متن مدّنظر تأثیرگذارند.

نمونة چهارم:

ترجمۀ رسالة قشیریه: «رویم گوید: رضا استقبال قضا بوَد به فرح» (قشیری، 1396: ۳۵۷).

تذکرةالأولیا: «و گفت: رضا استقبال‌کردن احکام است به دل‌خوشی» (عطار، 1382: ۵۱۳).

نمونة پنجم:

ترجمۀ رسالة قشیریه: «رویم گوید: رضا آن بوَد که اگر دوزخ بر دست راستش بداشته باشند، نگوید که بر چپ باید» (قشیری، 1396: ۳۰۲).

تذکرة‌الأولیا: «و گفت: رضا آن بوَد که اگر دوزخ را بر دست راستش بدارند، نگوید که از چپ می‌باید» (عطار، 1382: ۴۲۴).

نمونه ششم:

ترجمۀ رسالۀ قشیریه: «بوسلیمان دارانی گوید: چون از شهوات بیرون آیند، راضی باشند» (قشیری، 1396: ۳۰۱).

تذکرة‌الأولیا: «و گفت: راضی آن است که از شهوات بیرون آمد» (عطار، 1382: ۲۴۲).

نمونة هفتم:

ترجمۀ رسالة قشیریه: «محمد بن خفیف گوید: رضا بر دو قسم است: رضا بوَد بدو و رضا بوَد از او. رضا بدو اندر تدبیر بوَد و رضا از او آنچه قضا کند» (قشیری، 1396: ۳۰۲).

تذکرة‌الأولیا: «و گفت: رضا بر دو قسم بوَد: رضا بدو و رضا از او. و رضا بدو اندر تدبیر بوَد و رضا از او در آنچه قضا کند» (عطار، 1382: ۵۰۳‑۵۰۴).

نمونه هشتم:

ترجمۀ رسالة قشیریه: «جنید گوید: رضا اختیار ازمیان‌برداشتن است» (قشیری، 1396: ۳۰۴).

تذکرة‌الأولیا: «و گفت: رضا رفع اختیار است» (عطار، 1382: ۳۸۹).

عبارت اخیر در الرسالة قشیری چنین نقل شده ‌است: «و قال الجنید الرضا رفع الاختیار» (قشیری، ۱۳۹۲: ۲۴۹). در نمونه‌هایی از این ‌دست، عطار موجزبودن ترجمه و نزدیکی نقل قول به اصل عربی را بر برگردان تمام کلمات به فارسی ترجیح داده ‌است و در همین عبارات و جملات هم روایت عطار در مقایسه با ترجمة رساله قشیریه رساتر به نظر می‌رسد.

نمونة نهم:

ترجمۀ رسالة قشیریه: «شبلى گوید: پیش جنید گفتم: لا حول و لا قوّة الّا باللّه. جنید گفت: این گفتار تنگ‌دلی باشد و تنگ‌دلی از دست‌بداشتن رضا بوَد به قضا» (قشیری، 1396: ۳۰۳).

تذکرة‌الأولیا: «نقل است که شبلى روزى گفت: لا حول و لا قوّة الّا باللّه. جنید گفت: این گفتار تنگ‌دلان است و تنگ‌دلی ازدست‌داشتن رضا بوَد به قضا» (عطار، 1382: ۳۷۲).

در نمونه‌های بینامتنیت مستقیم، تفاوت روایت قشیری و عطار بیشتر شامل تغییراتی در حوزة صرف و نحو است. این تفاوت‌ها میان روایت عطار و ترجمۀ رسالۀ قشیریه این گمان را تقویت می‌کند که عطار به‌طور مستقیم از متن عربی الرسالة قشیری استفاده کرده است و عبارت‌های منقول از این اثر، ترجمۀ خود عطار است نه اقتباس از ترجمۀ رسالۀ قشیریه.

۲ـ۳ـ۱ـ۲ بینامتنیت کاهشی

وقتی تأثیرپذیری متنی از متن دیگر در عین داشتن مضمون یکسان با کاهش برخی از اجزای کلام همراه باشد، بینامتنیت کاهشی به شمار می‌رود (رک. روضاتیان و مدنی، ۱۳۹۶: ۱۰۵). در بررسی اقوال مشترک رضا، یک نمونه بینامتنیت کاهشی با ترجمة رسالة قشیریه و بقیة شواهد از نوع کاهش در اقوال مشترک با کشف‌المحجوب به ‌دست آمد. باید توجه داشت که با توجه به نوع متون بررسی‌شده، دلایل مختلفی برای کاهش به دست می‌آید.

۲ـ۳ـ۱ـ۲ـ۱ حذف شرح و تفسیر

همانگونه که در بیان مسئله اشاره شد، یکی از دلایل ایجاد کاهش در اقوال منقول در تذکرة‌الأولیا نسبت‌به متون پیشین، تفاوت جایگاه مخاطبان عطار است که از مشتاقان و دلدادگان عرفان بودند. مخاطبانی از این دست، زبانی روان و شاعرانه را بر تفسیرهای مفصل علمی ترجیح می‌دهند. به همین دلیل، عطار شرح و تفسیرهای متون پیشین را بر اقوال عارفان حذف یا کوتاه کرده ‌است.

نمونة اول:

کشف‌المحجوب: «نافع‌ترین فقری آن بوَد که تو بدان متجمل باشی و بدان راضی؛ یعنی جمال همه خلق اندر اثبات اسباب بود و جمال فقیر اندر نفی اسباب و اثبات مسبب و رجوع بدو و رضا به احکام وی؛ از آنچه فقر فقد سبب بود و غنا وجود سبب و بی‌سبب با حق بوَد و با سبب با خود؛ پس سبب، محل حجاب آمد و ترک اسباب، محل کشف و جمال دو جهان اندر کشف و رضاست و سخط همه عالم اندر حجاب و سخط» (هجویری، 1386: ۱۹۴‑۱۹۵).

تذکرة‌الأولیا: «نافع‌ترین فقری آن بوَد که تو بدان متجمل باشی و بدان راضی» (عطار، 1382: ۴۲۶).

جملة نخستِ روایت هجویری که نقل قول احمد بن عاصم انطاکی است، عیناً در کلام عطار نقل شده؛ اما عطار تفسیر هجویری بر این سخن را نقل نکرده ‌است. تفسیر هجویری نوعی فرامتن غیرمستقیم برای سخن انطاکی به‌ شمار می‌آید. ژنت همانند بینامتنیت، دربارة فرامتنیت نیز اثر مستقلی تألیف نکرده ‌است؛ اما بهترین شکل مناسبات فرامتنی را تفسیر نقادانه می‌داند (نک. احمدی، ۱۳۷۰: ۳۲۰). برخی پژوهشگران با توجه به ویژگی‌های متون بررسی‌شده، فرامتنیت را به گسسته و پیوسته تقسیم کرده‌اند (نک. روضاتیان و گرامی، ۱۳۹۷: ۳۰). با توجه به ارتباط بینامتنی کشف‌المحجوب با متون عرفانی پیش از خود، می‌توان تفسیر و توضیح هجویری را بر اقوال عارفان فرامتن غیرمستقیم 1 دانست. بیشتر نمونه‌های بینامتنیت کاهشی در تذکرة‌الأولیا و کشف‌المحجوب حذف همین فرامتن‌های غیرمستقیم است.

نمونة دوم:

ترجمۀ رسالة قشیریه: «واسطی گوید: هرچند که توانی رضا را کار فرمای. مباش تا رضا کار فرماید؛ که محجوب گردی از لذت رؤیت او از حقیقتِ آنچه مطالعه کنی. در این سخن که واسطی گفت، خطری عظیم است و اندر این تنبیه قوم است بر خدای و قطیعت؛ برای اینکه نزدیک ایشان آرام‌گرفتن به احوال حجاب بود از گردانندۀ احوال. چون از رضا لذت یافت و به دل راحت رضا یافت، از شهود حق محجوب گشت» (قشیری، 1396: ۳۰۲).

تذکرة‌الأولیا: «و گفت: هرچند بتوانید رضا را کار فرمایید. چنان مباشید که رضا شما را کار فرماید؛ که محجوب گردید از لذت رؤیت و از حقیقتِ آنچه مطالعه کنید؛ یعنی چون از رضا لذت یافت، از شهود حق بازماند» (عطار، 1382: ۶۴۹).

قشیری معمولاً اقوال عارفان را بدون شرح و تفسیر نقل کرده ‌است؛ اما در به‌طور معدود به‌سبب آنکه ممکن است برداشت نادرستی از مفهوم کلام صورت گیرد، برای برطرف‌شدن ابهام مخاطبان به شرح روی می‌آورد. در تذکرة‌الأولیا بخشی از شرح و تفسیر قشیری، حذف و نقل قول کوتاه‌تر شده‌ است.

۲ـ۳ـ۱ـ۲ـ۲ حذف عبارت عربی

در برخی نمونه‌های بینامتنیت کاهشی، علاوه‌بر حذف شرح و تفسیر، عبارت‌های عربی نیز حذف شده و تنها ترجمة فارسی آن در تذکرة‌الأولیا آمده است.

نمونة اول:

کشف‌المحجوب: «از وی پرسیدند که رضای خداوند تعالی اندر چه چیز است؟ گفت: فی قلب لیس فیه غبار النفاق؛ اندر دلی که اندر او غبار نفاق نباشد؛ از آنچه نفاق، خلاف وفاق باشد و رضا عین وفاق و محبت را با نفاق هیچ تعلق نیست و محلش رضاست؛ پس رضا صفت دوستان بوَد و نفاق صفت دشمنان» (هجویری، 1386: ۱۳۶).

تذکرة‌الأولیا: «نقل است که از او پرسیدند که رضا در چیست؟ گفت: در دلی که در او غبار نفاق نبوَد» (عطار، 1382: ۵۶).

عطار در نقل این سخن به اختصار بسنده کرده؛ اما هجویری به توضیح پرداخته‌ است. از دیگر وجوه تفاوت این دو سخن آن است که هجویری معادل عربی را نیز ذکر کرده و عطار ترجیح داده‌ است بدون عبارت عربی، کلام را نقل کند.

نمونة دوم:

کشف‌المحجوب: «ابوعثمان حیری گوید، رضی الله عنه: منذ اربعین سنه ما اقامنی الله فی حال فکرهته و ما نقلنی الی غیره فسخطته؛ چهل سال است تا خداوند تعالی مرا در هرحال که داشته ‌است، مکره نبوده‌ام و از هیچ حال به حال دیگر نقل نکرده ‌است که من اندر آن ساخط بوده‌ام و این اشارت به دوام رضا و کمال محبت است» (هجویری، 1386: ۲۷۳).

تذکرة‌الأولیا: «و گفت: چهل سال است که خداوند مرا در هر حال که داشته‌است، کاره نبوده‌ام» (عطار، 1382: ۴۱۶).

در نمونۀ فوق، عطار با ذکر بخش اول سخن ابوعثمان حیری، از نقل عبارت عربی پرهیز، و توضیح هجویری بر این قول را نیز حذف کرده‌ است.

نمونة سوم:

کشف‌المحجوب: «ابوسلیمان دارانی گوید: النفس خائنه مانعه و افضل الاعمال خلافها؛ نفس خائن است اندر امانت و مانع است اندر طلب رضا و بهترین اعمال خلاف وی است؛ از آنچه خیانت اندر امانت بیگانگی بوَد و ترک رضا گم‌شدگی» (هجویری، 1386: ۳۰۱).

تذکرة‌الأولیا: «و گفت: فاضل‌ترین کارها خلاف رضاى نفس است» (عطار، 1382: ۲۴۰).

در روایت عطار، هم عبارت عربی حذف شده است هم شرح و تفسیر هجویری؛ زیرا هدف هجویری از نقل عبارت عربی تأکید بیشتر کلام و تأثیر تعلیمی آن بر مخاطب است؛ ولی عطار به اختصار و ایجاز روی می‌آورد تا مخاطبِ مشتاق، خسته و دل‌زده نشود.

نمونة چهارم:

کشف‌المحجوب: «این عمرو بن عثمان از وی روایت کنند که او را گفتند: ما مالک؟ قال: الرضا عن الله و الغنا عن الناس؛ مال تو چیست؟ گفت: مال من رضا به خداوند تعالی و بی‌نیازی از خلق وی و لامحاله هرکه به حق راضی بوَد، از خلق مستغنی بوَد و خزینۀ بزرگ‌تر مرد را رضای خداوند است، تعالی و تقدس و اشارت به غنای خداوند است، جل جلاله؛ پس هرکه بدو غنی بوَد، از غیرِ وی مستغنی بوَد و راه به‌جز درگاه وی نداند و زاد به‌جز امید درگاه وی ندارد و اندر خلأ و ملأ به‌جز وی نشناسد و جز وی را نخوانَد و معز و مذل به‌جز وی را نداند» (هجویری، 1386: ۱۴۰).

تذکرة‌الأولیا: «یکی سؤال کرد که مال تو چیست؟ گفت: مال من رضای خداوند و بی‌نیازی از خلق و لامحاله هرکه از خدای، عز و جل، راضی بوَد، از خلق مستغنی بوَد» (عطار، 1382: ۵۸).

بخش نخستِ پاسخ ابوحازم در روایت عطار، به‌جز تغییرات جزئی، به‌طور کامل از روایت هجویری نقل شده ‌است. در سخن هجویری نسبت‌به کلام عطار تفصیل و توضیح وجود دارد؛ اما عطار با توجه به هدف خود سخن ابوحازم را به‌اختصار نقل کرده ‌است.

۲ـ۳ـ۱ـ۳ بینامتنیت افزایشی

وقتی برخی عناصر، واژگان یا جملات در متن دوم افزوده شود، تأثیرپذیری از نوع افزایشی است (روضاتیان و مدنی مبارکه، ۱۳۹۶: ۱۰۰). افزایش نیز در مناسبات بینامتنی با اهداف مختلف صورت می‌گیرد. با توجه به اقوال مشترک رضا در سه اثر، تکمیل معنا عامل ایجاد افزایش در تذکرة‌الأولیا بوده ‌است. بینامتنیت افزایشی تنها در میان اقوال مشترک رضا در تذکرة‌الأولیا و ترجمة رسالة قشیریه به ‌دست آمد.

نمونة اول:

ترجمۀ رسالة قشیریه: «نصرآبادی گوید: هرکه خواهد که به محل رضا رسد، گو آنچه رضای خدای‌تعالی در آن است، بر دست گیرد» (قشیری، 1396: ۳۰۱).

تذکرة‌الأولیا: «و گفت: هرکه خواهد که به محل رضا رسد، بگو تا آنچه رضای خدای، عزّوجلّ، در آن است، بر دست گیرد و آن را ملازمت کند» (عطار، 1382: ۶۸۹).

در نمونۀ یادشده پایان روایت تذکرة‌الأولیا بخشی افزون‌بر ترجمۀ رسالۀ قشیریه دارد و معنای آن را تکمیل می‌کند؛ همچنین به اصل عبارت در الرسالة قشیری نزدیک‌تر و ترجمۀ دقیقی از اصل عربی است: «من اراد ان یبلغ محل الرضا فلیلزم ما جعل الله رضاه فیه» (قشیری، ۱۳۹۲: ۲۴۷).

نمونة دوم:

ترجمۀ رسالة قشیریه: «ابوسلیمان گوید: رضا آن است که از خدای‌تعالی بهشت نخواهی» (قشیری، 1396: ۳۰۳).

تذکرة‌الأولیا: «راضی‌بودن و رضا آن است که از خدای‌تعالی بهشت نخواهی و از دوزخ پناه نطلبی» (عطار، 1382: ۲۴۲).

بخش آخر روایت تذکرة‌الأولیا افزون‌بر ترجمۀ رسالۀ قشیریه است؛ اما با مراجعه به الرسالة قشیری روشن می‌شود ترجمۀ عطار کامل‌تر است: «الرضا ان لا تسأل الله الجنه و لا تستعیذه من النار» (قشیری، ۱۳۹۲: ۲۴۸).

بررسی نمونه‌های افزایشی میان تذکرة‌الأولیا و ترجمۀ رسالۀ قشیریه نشان می‌دهد بخش عمده‌ای از این تغییرات به‌دلیل مراجعۀ مستقیم عطار به متن عربی است و روایت او، ترجمه‌ای دقیق‌تر از الرسالة قشیری به شمار می‌آید.

۲ـ۳ـ۱ـ۴ بینامتنیت چندگانه

بررسی و مقایسه اقوال مشترک در تذکرة‌الأولیا با ترجمة رسالة قشیریه و کشف‌المحجوب نشان داد هرگاه یک قول در بیش از دو متن مشترک باشد، ممکن است میان متن مدّنظر و متون پیشین ارتباط‌های بینامتنی متفاوتی ایجاد شود. بدین ترتیب می‌توان یک قسم دیگر به نام «بینامتنیت چندگانه» به دسته‌بندی‌های بینامتنیت صریح افزود. در اقوال مربوط‌به رضا یک قول در هر سه اثر نقل شده و دارای بینامتنیت چندگانه است. 2

ترجمۀ رسالة قشیریه: «فضیل عیاض گوید: بشر حافی گفت: رضا فاضل‌تر از زهد اندر دنیا؛ از آنکه راضی را هیچ آرزو نکند ورای منزل خویش» (قشیری، 1396: ۳۰۳).

کشف‌المحجوب: «بشر حافی از فضیل پرسید که زهد فاضل‌تر یا رضا؟ فضیل گفت: رضا فاضل‌تر از زهد؛ از آنچه راضی را تمنا نباشد و زاهد صاحب تمنا بوَد؛ یعنی فوق منزلت زهد منزلتی دیگر هست که زاهد را بدان منزلت تمنا بوَد و فوق رضا هیچ منزلت نیست تا راضی را بدان تمنا افتد؛ پس پیشگاه فاضل‌تر از درگاه» (هجویری، 1386: ۲۷).

تذکرة‌الأولیا: «بشر حافى گفت: از او پرسیدم که زهد بهتر یا رضا؟ گفت: رضا؛ از آنکه راضى هیچ منزلتى طلب نکند بالاى منزلت خویش» (عطار، 1382: ۸۱).

در نمونة یادشده، تذکرة‌الأولیا با ترجمة رسالة قشیریه، بینامتنیت مستقیم و با کشف‌المحجوب بینامتنیت کاهشی از نوع حذفِ توضیح و تفسیر دارد. همچنین خوانش بینامتنی این قول نشان می‌دهد مترجم رسالۀ قشیریه در ترجمۀ این عبارت به خطا رفته و سخن فضیل را به بشر نسبت داده ‌است. انتساب این قول به فضیل در تذکرة‌الأولیا، استفادۀ عطار را از اصل عربی الرسالة قشیری تأیید می‌کند: «و قال الفضیل بن عیاض لبشر الحافی الرضا افضل من الزهد فی الدنیا لان الراضی لا یتمنی فوق منزلته» (قشیری، ۱۳۹۲: ۲۴۷).

۲ـ۳ـ۱ـ۵ بینامتنیت تلفیقی

در بینامتنیت صریح، هرگاه بخشی از پیش‌متن حذف و بخش دیگری به آن افزوده شود، بینامتنیت تلفیقی ایجاد می‌شود (نک. روضاتیان و مدنی مبارکه، ۱۳۹۶: ۱۰۷). در اقوال مشترک تذکرة‌الأولیا با پیش‌متن‌های آن نمونه‌هایی به ‌دست آمد که در آنها تلفیقی از کاهش، افزایش یا برخی تغییرات دیگر دیده می‌شود؛ اما مضمون با پیش‌متن مشترک است.

نمونة اول:

ترجمۀ رسالة قشیریه: «ذوالنون مصری گوید: سه چیز علامت رضا بوَد: دست‌بداشتن از اختیار پیش از قضا و نابودن مراد پس از قضا و محبت اندر وقت بلا» (قشیری، 1396: ۳۰۳).

تذکرة‌الأولیا: «و گفت: رضا شادبودن دل است در تلخی قضا و ترک اختیار است پیش از قضا و تلخی‌نایافتن پس از قضا و جوش‌زدن دوستی است در عین بلا» (عطار، 1382: ۱۳۳).

بخش اول روایت عطار افزون‌بر ترجمۀ رسالۀ قشیریه است. اصل عبارت در الرسالة قشیری چنین است: «ثلاثة من اعلام الرضا ترک الاختیار قبل القضاء و فقدان المرارة بعد القضاء و هیجان الحب فی حشو البلاء» (قشیری، ۱۳۹۲: ۲۴۸). به نظر می‌رسد بخش اول عبارت تذکرة‌الأولیا از قول نوری که گفته‌ است: «الرضا سرور القلب بمر القضا» (همان)، به روایت ذوالنون افزوده شده باشد. ادامۀ روایت عطار با الرسالة قشیری انطباق دارد و ترجمۀ عطار در مقایسه با مترجم الرساله با وجود کاهش برخی عناصر ازجمله حذف راوی، دقیق‌تر و درست‌تر است؛ زیرا مترجم الرساله «نابودن مراد» را به‌خطا در مقابل «فقدان المراره» قرار داده و عطار با ذکر «تلخی‌نایافتن» ترجمۀ صحیح را نقل کرده‌ است. «جوش‌زدن دوستی در عین بلا» نیز ترجمه‌ای ادبی و همراه با تخیل است که نسبت‌به ترجمۀ رسالۀ قشیریه بار عاطفی بیشتری دارد.

نمونة دوم:

کشف‌المحجوب: «رضا نظر دل بوَد به اختیار قدیم خدای مر بنده را؛ یعنی هرچه به وی رسد، داند که این را ارادتی قدیم و حکمی سابق است بر من. مضطرب نگردد و خرم باشد» (هجویری، 1386: ۲۷۲).

تذکرة‌الأولیا: «و گفت: رضا نظرکردن دل است به اختیار قدیم خدای‌تعالی در آنچه در ازل بنده را اختیار کرده ‌است و آن دست‌بداشتن خشم است» (عطار، 1382: ۲۶۱).

در این قول، عطار بخش اول کلام را با تغییراتی در صرف و نحو و بخش دوم را با حفظ مضمون و تغییر و کاهش نقل کرده ‌است.

نمونة سوم:

ترجمۀ رسالۀ قشیریه: «احمد بن الحواری گوید: بوسلیمان دارانی گفت: قناعت از رضا به جای ورع است از زهد. این اولِ رضا بوَد و آن اولِ زهد» (قشیری، 1396: ۲۵۳).

تذکرة‌الأولیا: «قناعت از رضا به‌جای ورع است از زهد. این اولِ رضاست و آن اولِ زهد» (عطار، 1382: ۲۴۲).

روایت تذکرة‌الأولیا با روایت ترجمة رسالة قشیریه بینامتنیت تلفیقی دارد؛ زیرا نام راوی قول بوسلیمان را حذف و در کاربرد نوع فعل نیز تغییر ایجاد کرده‌ است. در الرسالة قشیری و ترجمة آن غالباً نام راویان ذکر شده ‌است تا صوفیانِ مخاطب قشیری، با اطمینان بیشتری قول را بپذیرند؛ اما عطار با توجه به اهداف خود و انتظار مخاطبان، نام راویان متعدد را حذف کرده است و بخشی از نمونه‌های بینامتنیت کاهشی به حذف راویان اختصاص دارد.

 

۴ـ نتیجه‌گیری

تذکرة‌الأولیای عطار نیشابوری یکی از متون مهم ادبی‌عرفانی فارسی است. عطار با استفاده از متون عرفانی پیش از خود مجموعه‌ای از اقوال و حکایات مربوط‌به عارفان برجسته تا عصر خویش را در تنها اثر منثورش وارد کرده ‌است؛ ازاین‌رو یکی از مسائلی که ذهن برخی پژوهشگران را مشغول می‌کند، یافتن مناسبات بینامتنی تذکرة‌الأولیا با متون پیش از آن است. در این پژوهش برای تبیین دقیق‌تر موضوع، اقوال مربوط‌به «رضا» از تذکرة‌الأولیا استخراج و با ترجمۀ رسالۀ قشیریه و کشف‌المحجوب مقایسه شد. مقایسۀ بینامتنی رضا در این سه اثر به شکل‌گیری پنج دسته‌بندی بینامتنیت مستقیم، کاهشی، افزایشی، چندگانه و تلفیقی انجامید. تذکرة‌الأولیا با ترجمۀ رسالۀ قشیریه بیشترین مناسبت بینامتنی مستقیم را دارد؛ همچنین بیشترین مناسبت بینامتنی میان تذکرة‌الأولیا و کشف‌المحجوب از نوع کاهشی است که شامل حذف شرح و تفسیر و عبارت‌های عربی است. بینامتنیت افزایشی فقط میان تذکرة‌الأولیا و ترجمۀ رسالۀ قشیریه دیده می‌شود که بخشی برای تکمیل معنا به روایت پیش‌متن افزوده شده است. یک نقل قول نیز میان هر سه اثر مشترک و در شمار بینامتنیت چندگانه است. در این قسم بینامتنیت، در نمونة یافت‌شده در اقوال رضا، روایت تذکرة‌الأولیا با ترجمة رسالة قشیریه بینامتنیت مستقیم و با کشف‌المحجوب بینامتنیت کاهشی دارد. در تذکرة‌الأولیا نمونه‌هایی از اقوال مشترک با یکی از پیش‌متن‌ها یافت می‌شود که در بخشی از روایت، کاهش و در بخش دیگر افزایش یا تغییر ایجاد شده‌ است. این قسم بینامتنیت را می‌توان تلفیقی نامید و با توجه به نمونه‌های مختلف، دسته‌بندی‌های فرعی نیز برای آن به ‌دست داد. در اقوال مشترک رضا دو نمونه تلفیق میان تذکرة‌الأولیا و ترجمۀ رسالۀ قشیریه و یک نمونه با کشف‌المحجوب وجود دارد. این مقایسۀ بینامتنی نشان می‌دهد عطار به‌دلیل اهداف متفاوت در نگارش کتاب، تغییراتی را در اقوالِ برگرفته از مآخذ خود ایجاد کرده ‌است. این تغییرات تذکرة‌الأولیا را از متنی تعلیمی به متن ادبی عرفانی تبدیل کرده ‌است که برای دوستداران و مشتاقان عرفان خوشایند است. حذف عبارات عربی و توضیح و تفسیر پیش‌متن، تغییرات واژگانی و صرفی و نحوی متناسب با زبان فارسی و افزایش عناصر مخیل و تأکیدساز از تغییراتی است که عطار در اقوال منقول ایجاد کرده ‌است. همچنین مقایسۀ مشترکات میان تذکرة‌الأولیا و ترجمۀ رسالۀ قشیریه نشان می‌دهد عطار به‌طور مستقیم به اصل الرسالة قشیری مراجعه کرده است؛ حتی ترجمۀ او نسبت‌به ترجمۀ ابوعلی عثمانی دقیق‌تر و ادیبانه‌تر است و در چند نمونۀ مشترک می‌توان خطاهای راه‌یافته در ترجمۀ ابوعلی عثمانی از رسالۀ قشیریه را دید.

 

پی‌نوشت

  1. تحلیل بیشتر این نوع دسته‌بندی برای پیرامتنیت در مقالة دیگری از نویسندگان در دست تدوین است.
  2. بینامتنیت چندگانه در اقوال مربوط‌به رضا میان تذکرة‌الأولیا، کشف‌المحجوب و ترجمة رسالة قشیریه همین یک شاهد است؛ ولی در سایر مباحث، نمونه‌های متعددی از این قسم بینامتنت یافت می‌شود. در نمونة زیر روایت تذکرة‌الأولیا در مقایسه با یک پیش‌متن، افزایش و در مقایسه با دیگری کاهش دارد. تغییراتی در الفاظ، صرف و نحو و حتی بخشی از مضمون نیز ایجاد شده ‌است:

ترجمة رسالة قشیریه: «حسین منصور ابراهیم خواص را گفت: چه کردی در این سفرها که گردیدی و بیابان‌ها که بریدی؟ گفتا در توکل مانده بودم. خویشتن را بر آن راست می‌نهادم. گفت: عمر در آبادانی باطن بگذاشتی. نیستی در توحید کو؟» (قشیری، 1396: ۲۶۰).

کشف المحجوب: «و اندر حکایات معروفست که حسین بن منصور به کوفه اندر خانه محمّد بن حسن العلوى نزول کرده بود. ابراهیم خواصّ، رحمه الله علیه، به کوفه اندر آمد. چون خبر وى بشنید نزدیک وى اندر آمد. حسین گفت: یا ابراهیم اندر چهل سال که بدین طریقت تعلّق دارى ازین معنى تو را چه چیز مسلّم شدست؟ گفت: طریق توکّل مرا مسلّم شدست. حسین گفت، رضی عنه: ضیّعت عمرک فى عمران باطنک. فاین الفناء فى التوحید؟ عمر اندر عمران باطن ضایع کردى. فنا کجاست اندر توحید؟ یعنی توکل عبارتی است از معاملت خود با خداوند و درستی باطن به اعتماد کردن با وی و چون کسی عمری اندر معالجت باطن کند، عمری دیگر باید اندر معالجت ظاهر و دو عمر ضایع شد هنوز از وی به حق اثری نباشد» (هجویری، 1386: ۳۰۹).

تذکرة‌الأولیا: «نقل است که یک روز در بادیه ابراهیم خواص را گفت: در چه کاری؟ گفت: در مقام توکل قدم درست می‌کنم. گفت: همه عمر در عمارت شکم کردی. کی در توحید فانی خواهی شدن؟ یعنی اصل توکل در ناخوردن است و تو در همه عمر در توکل شکم خواهی بود. فنا در توحید کی خواهی بود؟» (عطار، 1382: ۵۱۳).

  1. در سایر مباحث نیز اقسام بینامتنیت تلفیقی میان تذکرة‌الأولیا با کشف‌المحجوب یا ترجمة رسالة قشیریه دیده می شود و می‌تواند دسته‌بندی‌های فرعی نیز پیدا کند. در نمونة زیر روایت عطار با ترجمة رسالة قشیریه بینامتنیت تلفیقی دارد؛ زیرا در بخشی از روایت افزایش و در بخشی کاهش و یا تغییر ایجاد کرده ‌است:

ترجمۀ رسالۀ قشیریه: «گویند: ابراهیم ادهم درو کردی و پالیزوانی و کارهای دیگر چنانکه مردان کنند و با یاران نفقه کردی و شب به یک جا جمع آمدند و همه به روزه بودندی. یک شب ابراهیم دیرتر آمد. ایشان گفتند ما روزه بگشاییم بی او تا دیگربار زودتر آید. روزه بگشادند و طعام بخوردند و بخفتند. چون ابراهیم باز آمد همه را خفته دید. گفت: ایشان را چیزی خوردنی نبوده است که روزه گشایند. پاره‌ای آرد چون خمیر کرد و ایشان را چیزی همی‌ساخت. ایشان بیدار شدند. او را دیدند محاسن بر خاک نهاده و دم در آتش همی‌کرد. گفتند: این چیست؟ گفت: چنان دانستم که شما روزه نگشاده‌اید. گفتم چیزی سازم تا چون بیدار شوید، بخورید. یکدیگر را گفتند: بنگرید که ما با او چه معاملت کردیم و او با ما چه خُلق می‌کند» (قشیری، 1396: ۴۵۴).

تذکرة‌الأولیا: «نقل است که همه روز به مزدوری رفتی و تا به شب کار کردی و هرچه بستدی در وَجْهِ یاران خرج کردی. امّا نماز شام بگزاردی و چیزی خریدی و بر یاران آمدی. یک شب یارانش گفتند: او دیر می‌آید. بیایید تا ما نان بخوریم و بخسبیم، تا بعد ازین او بگاه‌تر آید، و ما را در بند ندارد. چنان کردند. چون ابراهیم آنجا رسید ایشان را دید خفته. پنداشت که هیچ نیافته‌اند و گرسنه خفته‌اند. در حال آتش برافروخت. پاره‌ای آرد آورده بود. خمیر کرد، تا ایشان را چیزی سازد، تا چون بیدار شوند بخورند تا روزه توانند داشت. یاران از خواب درآمدند. او را دیدند محاسن بر خاک نهاده و آتش می‌دمید و آب از چشمش می‌رفت و دود گرداگردِ او گرفته. گفتند: چه می‌کنی؟ گفت: شما را خفته دیدم گفتم چیزی نیافته‌اند و گرسنه خفته‌اند از جهت شما چیزی ساختم تا چون بیدار شوید، تناول کنید. ایشان گفتند: بنگر که او با ما در چه اندیشه است و ما با او بر چه بودیم!» (عطار، 1382: ۱۱۷).

آلن، گراهام (۱۳۸۰). فرامتنیت، ترجمة پیام یزدانجو، تهران: مرکز.
احمدی، بابک (۱۳۷۰). ساختار و تأویل متن، تهران: مرکز.
دهباشی، مهدی؛ میرباقری‌فرد، سیّد علی‌اصغر (۱۳۸۴). تاریخ تصوف (۱)، تهران: سمت.
روضاتیان، سیّده‌ مریم؛ میرباقری‌فرد، سیّد علی‌اصغر (۱۳۸۹). «جایگاه شرح تعرف در میان مآخذ تذکرة‌الأولیا»، متن‌پژوهی ادبی (زبان و ادب پارسی)، دورۀ ۱۴، شمارۀ ۴۴، ۹‑۲۸.
روضاتیان، سیّده‌ مریم؛ میرباقری‌فرد، سیّد علی‌اصغر (۱۳۹۰). «خوانش بینامتنی، دریافت بهتر از متون عرفانی»، کاوش‌نامه، دورۀ ۱۲، شمارۀ ۲۳، ۸۹‑۱۱۲.
روضاتیان، سیّده‌ مریم (۱۳۹۰). «ملحقات تذکرة‌الأولیا (بررسی بینامتنی بخش اول و دوم تذکرة‌الأولیا)»، زبان و ادب فارسی (گوهر گویا)، دورۀ ۵، شمارۀ ۱، ۱۴۷‑۱۷۴.
روضاتیان، سیّده ‌مریم؛ مدنی مبارکه، فاطمه‌السادات (۱۳۹۶). «بررسی بینامتنی حکایات مشترک تذکرة‌الأولیا و منطق‌الطیر عطار نیشابوری»، ادب فارسی، دورۀ ۷، شمارۀ ۱ (پیاپی ۱۹)، ۹۶‑۱۱۲.
روضاتیان، سیّده‌ مریم؛ قاسمی گنیرانی، زهره (۱۳۹۷). «مقایسۀ تحلیلی حکایات مشترک کشف‌المحجوب و تذکرة‌الأولیای عطار براساس دیدگاه ژنت»، مجموعه مقالات هفتمین همایش ملی نقد و نظریۀ ادبی، برگرفته از http://www.ikiu.ac.ir/public-files/profiles/items/adab2445957d17acad31026cbde8aeb4.pdf، 894‑922.
روضاتیان، سیّده مریم؛ گرامی، نجمه (۱۳۹۷). «فرامتن‌های سلامان و ابسال»، پژوهش‌های ادب عرفانی (گوهر گویا)، سال دوازدهم، شمارة اول (پیاپی ۳۶)، ۲۵‑۴۶.
طالبی، فاطمه (۱۳۹۵). مقایسۀ تحلیلی اقوال و حکایت‌های تذکرة‌الأولیای عطار و شرح التعرف مستملی بخاری براساس مباحث بینامتنیت، پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان: دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی.
عطار، فریدالدین محمد (۱۳۸۲). تذکرة‌الأولیا، تصحیح محمد استعلامی، تهران: زوار، چاپ سیزدهم.
قشیری، ابوالقاسم عبدالکریم (۱۳۹۲). الرساله القشیریه، تصحیح سیّد علی‌اصغر میرباقری‌فرد و زهره نجفی، تهران: سخن.
قشیری، ابوالقاسم عبدالکریم (۱۳۹۶). رسالة قشیریه، ترجمة ابوعلی عثمانی، تصحیح سیّده‌ مریم روضاتیان و سیدعلی‌اصغر میرباقری‌فرد، تهران: سخن.
مدنی مبارکه، فاطمه‌السادات (۱۳۹۵). بررسی بینامتنی حکایات مشترک تذکرةالأولیا و مثنوی‌های عطار براساس نظریۀ ژنت، پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان: دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی.
مکاریک، ایرنا ریما (۱۳۹۰). دانش‌نامه‌ی نظریه‌های ادبی معاصر، ترجمة مهران مهاجر و محمد نبوی، تهران: آگه، چاپ چهارم.
نامور مطلق، بهمن (۱۳۸۶). «مطالعۀ ارجاعات درون‌متنی در مثنوی با رویکرد بینامتنی»، علوم انسانی، شمارۀ ۵۴، ۴۲۹‑۴۴۲.
نامور مطلق، بهمن (۱۳۹۰). درآمدی بر بینامتنیت (نظریه ها و کاربردها)، تهران: سخن.
نامور مطلق، بهمن (۱۳۹۱). «گونه‌شناسی بیش‌متنی»، پژوهشهای ادبی، شمارة ۳۸، 139‑152.
نامور مطلق، بهمن (۱۳۸۶). «ترامتنیت مطالعه روابط یک متن با دیگر متن‌ها»، شناخت، شمارة ۵۶، 83‑98.
نامور مطلق، بهمن (۱۳۸۸). «از تحلیل بینامتنی تا تحلیل بیناگفتمانی»، پژوهشنامه فرهنگستان هنر، شمارة ۱۲، 73‑94.
نامور مطلق، بهمن (۱۳۸۴). «متن‌های درجه دوم، بیش‌متنیت در نگاه ژرار ژنت»، ضمیمه خردنامه همشهری، شمارة ۵۹، 10‑11.
نامور مطلق، بهمن (۱۳۸۷). «باختین، گقنگومندی و چندصدایی مطالعه پیشابینامتنیت باختینی»، پژوهشنامه علوم انسانی، شماره ۵۷، 397‑414.
نامور مطلق، بهمن (۱۳۸۸). «از تحلیل بینامتنی تا تحلیل بیناگفتمانی»، پژوهشنامه فرهنگستان هنر، شمارة ۱۲، 73‑94.
 
هجویری، ابوالحسن علی بن عثمان (۱۳۸۶). کشف‌المحجوب، تصحیح محمود عابدی، تهران: سروش، چاپ سوم.
Newman and Trans: Channa Genette, Gerard. (1997). Palimpsests :Literature in Second Degree Calude Doubinsky. Lincoln :University of Nebraska Press.