انیس‌العارفین یا مثنوی ناخدا یک منظومۀ غنایی ناشناخته در شبه‌قارّه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه تصحیح متون، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، تهران، ایران

چکیده

انیس‌العارفین (مثنوی ناخدا) منظومه‌ای داستانی است. این مثنوی سرودۀ آغا محمدحسین صاحب شیرازی، متخلّص به «ناخدا»ست. آغا محمدحسین صاحب شیرازی این منظومه را در سال 1293 ق. (در عصر حکومتِ ناصرالدین شاه) و به گفتۀ خود در روزگار پیری و در زمانی سرود که سفیر ایران در بنگالۀ هند بود. محور این مقاله، بررسی و تحلیل زبانی منظومۀ انیس‌العارفین براساس دو چاپ سنگی موجود از این منظومه است؛ منظومه‌ای به زبان فارسی از سراینده‌ای ترک‌زبان که در شبه‌قارّۀ آن عصر خوانندگانی داشته است. همچنین این متن افزون‌بر فواید زبانی، ازنظر ادبی، اطلاعات تاریخی عصر قاجار و حکومتیان، به‌ویژه فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه و برخی از مرزبانان محلّی هند و اطلاعات جغرافیایی به‌ویژه دربارۀ شیراز و هند، زادگاه و زیستگاه شاعر، از دید یک ناظر حاضر در آن عصر، دارای توضیحات و تازگی‌هایی است. انیس‌العارفین همچنین ازنظر ادبیات عامیانه، حکایت‌ها، افسانه‌ها و تمثیل‌ها تأمل‌برانگیز، خواندنی و تازه است. این منظومه در حوزۀ صورخیال و برخی توصیف‌های شاعرانه نیز تازگی‌هایی دارد. شاعر این منظومه شخصیّتی سیاسی ـ ادبی بوده است. این منظومه در شناخت شاعر، سندِ منحصری است و با آن می‌توان به برخی از اطلاعات شخصی و خانوادگی او دست یافت و برخی از شخصیّت‌های سیاسی ـ تاریخی را شناخت که نشانی از آنها در تاریخ نمانده است. همچنین به پیوند این اثر با دیگر آثار، به‌ویژه خسرو و شیرین نظامی اشاره می‌شود که سرایندۀ انیس‌العارفین این منظومه را با توجه به آن سروده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Anis al-Arefin or Mathnavi of Nakhoda An Unknown Persian Lyrical Poem in the Subcontinent

نویسنده [English]

  • Shohrat Marefat
Assistant Professor, Department of Text Editing, Persian Language and Literature Academy, Tehran, Iran
چکیده [English]

Anis ol-Arefin (Mathnavi of Nakhoda) is a fictional poem. This mathnavi has been written by Agha Mohammad Hosein Sahib Shirazi and is dedicated to Nakhoda. He composed this verse in 1293 A.H. (during the reign of Nasir al-Din Shah) in his old age and when he was the ambassador of Iran in Bengal, India. The objective here is to analyze the linguistic nature of this poem based on the two existing lithographs of this poem. This text, apart from the linguistic advantages, has explanations and novelties in the literary context. This text includes historical information about the Qajar era and the rulers, especially Fath Ali Shah and Naser al-Din Shah and some local border guards of India, and geographical information, especially about India and Shiraz, the latter being his birthplace and residence. Anis al-Arefin is noteworthy, readable, and fresh in terms of folk literature, anecdotes, legends, and parables. He was a political-literary person. This poem is a unique document in knowing the poet knows some of the political-historical figures the names of whom are left in history. Because literary works find meaning in a literary system, we mentioned the connection of this work with other works, especially Khosrow and Shirin of Nizami, based on which the poet Anis al-Arifin wrote this poem.
 
Introduction 
Anis al-Arefin (Mathnavi of Nakhda) is a combination of romantic mystical and religious topics sometimes containing historical-geographic references. This poem, according to its poet, is a real and romantic narration of an adventure between Farrokh (son of Manouchehr, an Armenian ruler from the Hoshang generation) and Golrokh (daughter of Marzban Circassian from the Hormoz generation). No information about Agha Mohammad Hossein can be obtained from the sources, but from the introduction of the poet, one can understand some of the circumstances and aspects of Agha Mohammad Hossein’s life. Agha Mohammad Hossein was one of the government officials during Nasir al-Din Shah Qajar (1275-1210) who was sent as a political representatives to other countries. He was sent to Bengal, India, and became the ambassador there for thirty years. Agha Mohammad Hossein heard the story of Anis al-Arefin in the year 1250 A.H. in his youth, from an Armenian priest who came to Shiraz from Isfahan to teach and added to it the words he had heard from others. By composing this verse, Agha Mohammad Hossein tried to imitate Khosrow and Shirin of Nizami.
  
 
Methods and Materials 
In this analytical-descriptive research, a folk story in poetry from the Qajar era is assessed where different perspectives like linguistic, historical, geographical, intertextual links, imaginary images, and other side benefits of the book are discussed. We had two lithographs of this work with different narratives, based on which we corrected the two editions.
 
Findings
Searching in Qajar era sources reveals new linguistic, literary, cultural, historical, and geographical aspects. Many parts of the works of this era, especially those that were in the Indian subcontinent, have not been corrected and there is no good print of them. The novelties of the work are Linguistic novelties: Agha Mohammad Hossein was an Iranian who spoke Turkish as well; therefore, there are many Turkish words in this work. Signs of the influence of dialect, composition, morphological and syntactic novelties, and archaism can be observed in this text. There exist Arabic words and signs in his works. Due to the story axis of this poem, which is taken from folk culture and literature, signs of folk language can also be observed in it. Literary novelties: Agha Mohammad Hossein was familiar with the works of his predecessors: Khosrow and Shirin of Nizami, Golestan and Saadi's sermons, Hafez's Divan, Moluk al-Ajam Hosseini Qazvini’s Al-Mu'jam, and Fayyaz Lahiji’s Sam and Bahram and resorted to them in his poems. Among them are. He applied anecdotes, legends, and parables that were not seen elsewhere. Imagery novelties: In terms of imagery, this text illustrates and describes his views in all kinds of similes. Side benefits: This suggested system is beneficial in terms of anthropology and sociology.
 
Discussion and Conclusions 
In the subcontinent of India, there exist many works of Persian language and literature that remain unknown and have not been corrected yet. One of these works is a romantic poem titled Anis al-Arefin (Mathnavi of Nakhoda) by Agha Mohammad Hossein Sahib Shirazi (nicknamed Nakhoda, meaning captain). He occupied Iran's ambassador chamber in Bengal, India, for thirty years. His multidimensional knowledge of historical information about the Qajar kings and local rulers of India and referring to some of the historical events of that era which haven absent in the pages of history were referred to in his work.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Anis al-Arefin
  • Agha Mohammadhossein Shirazi
  • Codicology
  • Textology
  • Qajar Era
  • Subcontinent

1ـ مقدمه

انیس‌العارفین برای پژوهشگرانی که زبان و ادبیات عصر قاجار و ادبیات عامیانۀ این عصر را مطالعه می‌کنند، سندی بااهمیت است. این متن ازنظر لغوی، ادبی، اطلاعات تاریخی عصر قاجار و برخی از مرزبانان محلّی هند و اطلاعات جغرافیایی به‌ویژه دربارۀ شیراز و هند دارای توضیحات و تازگی‌هایی است. این منظومه در حوزۀ صورخیال و برخی توصیف‌های شاعرانه نیز تازگی‌هایی دارد. علاوه‌بر این، از متن این منظومه می‌توان به اطلاعاتی دربارۀ شاعر، آغا محمدحسین، دست یافت؛ اطلاعاتی که در تذکره‌ها و منابع دست‌یاب حوزۀ هند و شیراز دیده نمی‌شود.

 

2ـ گزارشی از چاپ‌های سنگی انیس‌العارفین

انیس‌العارفین در زمان خود علاقه‌مندانی داشت و موجب شد تا در زمان حیات شاعر چاپ سنگی شود و حتی به چاپ دوم برسد. نسخۀ نخست که آن را «ن» می‌نامیم، نسخه‌ای است که بنابر گزارش‌های آن، شاعر در زمان نوشتنش در هند اقامت داشته است؛ از هند و بزرگان هند به نیکی یاد می‌کند و ناصرالدین شاه و بزرگان دستگاه پادشاهی ایران را نیز ستوده است. این نسخۀ چاپی سنگی از کتابخانۀ خانوادگی نگارنده است. ربیع‌الثّانی 1294 ق. تاریخی است که در پایان مقدمۀ این نسخه آمده است. نسخۀ دیگر که آن را با نشانۀ اختصاری «م» می‌آوریم، نسخه‌ای است که به‌سبب تغییری که در احوال و شغل شاعر پیش آمده و به‌احتمال از مصاحبان هندی خود آزرده شده است، بخش‌هایی را تغییر داده و ابیاتی در مدح شاهزادگان قاجاری و برخی از بزرگان ایران و هند به متن نخست افزوده است. این نسخه محفوظ در کتابخانۀ ملّی (ش 15868) است. تاریخ پایان نسخه، ربیع‌الثّانی 1295 ق، یعنی یک سال پس از نسخۀ نخست است؛ اما چاپ هر دو نسخه مورَّخ 1295 ق. است و برخلاف «ن» رکابه دارد. در ادامه براساس این دو نسخۀ سنگی از کتاب، به بررسی عناصر زبانی، ادبی، تاریخی، جغرافیایی، جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی آن پرداخته می‌شود.

 

انیس‌العارفین و سرایندۀ آن

انیس‌العارفین (مثنوی ناخدا) منظومه‌ای عاشقانه و آمیخته با موضوعات عارفانه و حکمی و گاه اشاراتی تاریخی ـ جغرافیایی است. 1 این منظومه به گفتۀ شاعر آن، روایت ماجرایی واقعی و عاشقانه میان فرّخ (پسر منوچهر، شار ارمن از نسل هوشنگ) و گلرخ (دختر مرزبان چرکس از نسل هرمز) است.

از منابع تقریباً اطلاعی دربارۀ آغا محمدحسین به دست نمی‌آید؛ 2 اما از مقدمۀ شاعر، می‌توان به برخی از احوال و وجوه زندگی‌اش پی برد؛ ازجمله اینکه او سه پسر با نام‌های محمود، احمد و محمد داشته است؛ برادری هم داشته است که آن زمان در اقصای ماچین بوده و محمدحسین آرزوی دیدار او را داشته است. شاعر به گفتۀ خود با وصال شیرازی (م. 1262 ق.) آشنا بوده و همچنین با قاآنی شیرازی (م. 1270 ق.) رابطۀ خویشاوندی داشته است (پاورقی بیت 690). آغا محمدحسین از صاحب‌منصبان حکومتی بوده است؛ در زمان ناصرالدین شاه قاجار (1210‑1275 ش.) افرادی را برای نمایندۀ سیاسی به کشورهای دیگر می‌فرستادند؛ دولت ایران او را به بنگال در هند اعزام کرد و مدّت سی سال سفیر آنجا بود (صاحب شیرازی، 1295: ب 286‑289). او افزون‌بر انیس‌العارفین، دیوانی مفصّل دارد که چند بیتی از آن در تذکره‌ها برجای مانده است (سلیم بهوپالی، 1390، ج 2: 1028 و 1029؛ دیوان بیگی شیرازی، 1366، ج 3: 1782).

آغا محمدحسین داستان منظومۀ انیس‌العارفین را در سال 1250 ق. و در عنفوان جوانی، از کشیشی ارمنی‌زاد ـ که برای تدریس از اصفهان به شیراز آمده بود ـ شنید و اقوالِ شنیده از دیگران را هم بر آن افزود. آغا محمدحسین با سرودن این منظومه سعی داشت تا از شاهکارِ نظامی تقلید کند.

منظومۀ انیس‌العارفین دو مقدمه دارد: منثور و منظوم. بیشترینۀ مقدمۀ منثور کتاب که نثری متکلّف دارد، برگرفته از تاریخ المعجم فی آثار ملوک العجم حسینی قزوینی (660‑740 ق.) است. در مقدمۀ منظوم، شاعر پس از حمد خدا، نعت پیامبر (ص)، ستایش علی (ع) و خاندانش، به نصیحت فرزندانش می‌پردازد و پس از شکایت از روزگار، تنهایی و بیماری‌اش، سببِ نظم این داستان را بیان می‌کند و اینکه می‌خواهد یادگاری از او برجای بماند و این منظومه را به نام ناصرالدین شاه بسراید (صاحب شیرازی، 1295: ب 391). در ادامه، به مدح ناصرالدین شاه می‌پردازد؛ سپس بنابه درخواست پسرش، احمد، ابیاتی را در مدح مظفّرالدین میرزای ولیعهد می‌آورد و در ضمن آن به خطبه‌خواندن شاه به نام مظفّرالدین میرزا در نوروز آن سال (امسال، 1293 ق.) اشاره می‌کند؛ سپس به درخواست پسر سوم، محمد، به ستایش عبدالغنی خان بهادر نوّاب می‌پردازد و در ادامه، پسر نوجوانِ عبدالغنی خان، احسن‌اللّه خان بهادر را می‌ستاید که از مرزبانان هند بوده و به ناخدا عنایت بسیار داشته‌اند. در چاپ دوم این کتاب، نام بزرگان هندی از این منظومه حذف شده است و شاعر به‌جای آنان به ستایش بزرگان ایرانی و گاه برخی دیگر از بزرگان هندی، مانند شاهزاده مسعود میرزا، حاجی میرزا محمدحسین خان مشیرالدوله، واجد علی شاه و میرزا جهان‌قدر واحد علی میرزا پرداخته است؛ در همین‌جا از بودن در هند گلایه دارد. ناخدا در اینجا از ظلم کارپرداز بمبئی گلایه دارد و از آزارهایی که در پنج سال و اندی اخیر از او دیده است، به حاجی میرزا محمدحسین خان مشیرالدوله شکایت می‌کند (روایت نسخۀ دوم، ب 62‑65).

 

انیس العارفین و دیگر متون

آغا محمدحسین ـ چنانکه از متن کتابش برمی‌آید ـ با شعر پیشینیان آشنا بوده است. ناخدا منظومۀ انیس‌العارفین را به‌تقلید از خسرو و شیرین سرود و در ضمن آن به اشعار شاعران دیگری هم اشاره کرده یا بیت‌هایی از آنان را در منظومه‌اش تضمین کرده است. در ادامه به برخی از اشاره‌های او به دیگر متون می‌پردازیم.

- خسرو و شیرین نظامی: ناخدا، نظامی را «استاد نظامی» می‌خواند (صاحب شیرازی، 1295: ب 409) و به خمسۀ او (پنج گنج) اشاره دارد (همان: ب 405) و در جای‌جای منظومۀ خود از خسرو و شیرین یاد می‌کند و بارها به سنجش جزئیات داستان خود با داستان نظامی می‌پردازد:

بدین آیین روان شد پیک بهمن

 

چو شاوور از پیِ شیرین در ارمن...

اگر شاوور شیرین برد ز ارمن

 

ببرد این خسروی را در به ارمن

اگر شیرین به گلگون رخت بربست

 

مر این پرویز بر شبدیز بنشست

اگر شیرین به چشمه شست تن را

 

به چشمۀ نوش بویید این سمن را

اگر شیرین به مشکو کرد مسکن

 

مر این خسرو جهان را کرد گلشن

اگر شیرین پیِ خسرو همی‌رفت

 

مر این خسرو پیِ شیرین همی‌تفت...

(نک. همان: ب 1463، 1465‑1469) یا بارها به شخصیّت‌های خسرو و شیرین و ماجراهای فرعی این منظومه اشاره می‌کند؛ ازجمله به ماجرای فرهاد (همان: ب 1483، 1484) یا شکر و خسرو (همان: ب 1812). مناظره‌ای نیز در منظومۀ ناخداست که یادآور مناظرۀ خسرو و فرهاد در مثنوی خسرو و شیرین است:

بگفت ای ترک یغمایی چه نامی

 

که ناکامی ولیکن عین کامی؟

بگفتا موطنم ارمن‌زمین است

 

که حسن یوسف آنجا خوشه‌چین است

بگفتا از چه شیدا گشته حالت؟

 

چرا اختر فتاده در وبالت؟

بگفتا در سری کو نیست دردی

 

در آخر بر سر آرد رنگ‌زردی

بگفتا عاشقی؟ گفتا که هستم

 

ز صهبای فراق دوست مستم

به وصلت گفت دلبر را سری هست؟

 

بگفتا وصل‌جو باشد سرِ مست

بگفتا باخبر هستی ز کارش؟

 

بگفتا این‌که هستم سوکوارش

بگفتا چیست نامش؟ گفت جانان

 

بگفتش بوم؟ گفتا گشته ویران

بگفتا دلربایت را لقب چیست؟

 

بگفتا دلبر ما را لقب نیست

بگفتا با وی‌ات باشد پیامی؟

 

بگفتا نیست در لب غیر نامی

بگفتا کوی آن دلبر کدام است؟

 

بگفت آن کوی را ننگش ز نام است...

 

 

(همان: ب 4130‑4140)

برخی دیگر از صحنه‌های مشابه در این دو منظومه عبارت است از: عاشق‌شدن شخصیّت‌های اصلی هر دو منظومه از راه شنیداری؛ پناه‌بردن خسرو به روم و پناه‌بردن پدر گلرخ به روم یا روس؛ مرگ پدر خسرو و پدر فرّخ و درپی آن جدایی خسرو و فرّخ از شیرین و گلرخ؛ شیر کشتن خسرو و گلرخ؛ توصیف آب‌تنی شیرین و گلرخ؛ همچنین ناخدای شیرازی برخی از تصویرهای شاعرانۀ خسرو و شیرین نظامی را به نظم درآورده است؛ برای نمونه:

ز چین زلف، شست افکند در آب

 

به شست آورد عکس تاب مهتاب

 

 

(همان: ب 1686)

که یادآور این بیت خسرو و شیرین (نظامی، 1376: 78):

در آب انداخته از گیسوان شست

 

نه ماهی، بلکه ماه آورده در دست

یا مصراع دوم این بیت:

دو لعلش روح را جلاّب می‌داد

 

سرینش ساق را سیماب می‌داد

 

 

(صاحب شیرازی، 1295: ب 1057)

عیناً در خسرو و شیرین (نظامی، 1376: 327) سابقه دارد. نیز از این نمونه است:

منظومۀ خسرو و شیرین/ شمارۀ صفحه

منظومۀ انیس‌العارفین/ شمارۀ بیت

عروسانی زناشویی‌ندیده/ ص 59

نگاران زناشویی‌ندیده/ ب 2261

چنین در دفتر آورد آن سخن‌سنج. ص 170
بنات‌النّعش را کردند پروین/ ص 72

رطب را استخوان آن شب شکستند/ ص 319

سرود پهلوی/ ص 213

طبلک‌باز/ ص 229

نگارِ خرگهی/ ص 359

چنین گفت آن‌سخن‌گوی سخن‌سنج. ب 416
بنات‌النّعش آمد عقد پروین/ ب 1567

رطب را استخوان در بر شکسته/ ب 3246

صوت پهلوی/ ب 635

طبلک‌باز/ ب 738

نگارِ خرگهی/ ب 956

دیگر اشاره‌های ناخدای شیرازی به بخش‌هایی از منظومۀ خسرو و شیرین: بیرون‌آمدن شیرین از ارمن و رفتن او به‌سوی مداین (صاحب شیرازی، 1295: ب 234؛ 873؛ 1809)؛ عاشق‌شدن شیرین به خسرو با دیدن تصویر او (همان: ب 5023)؛ تاختن خسرو درپی شیرین به مدین (همان: ب 3677)؛ بودن شیرین در کنار رود شهرود (همان: ب 2792؛ 4982)؛ رفتن شیرین به بیستون (همان: ب 3261)؛ روان‌بودن جویی از شیر در قصر شیرین (همان: ب 3258)؛ ناشکیبایی خسرو در هجر شیرین (همان: ب 3259)؛ مستی شیرین و دست‌بردن پرویز بر او (همان: ب 2692)؛ کشته‌شدن خسرو (همان: ب 4290).

گذشته از خسرو و شیرین، ردّپای متون دیگری را نیز در منظومۀ انیس العارفین می‌بینیم؛ ازجمله: گلستان سعدی (همان: ب 1600، 2385 و 2386)؛ مواعظ سعدی (همان: ب 571دیوان حافظ (همان: ب 4024 و 4025المعجم فی آثار ملوک العجم حسینی قزوینی (همان: در مقدمۀ متنسام و بهرام فیّاض لاهیجی (همان: ب 145)؛ امیرخسرو دهلوی (همان: روایت نسخۀ دوم، ب 82‑83، 86).

5ـ تحلیل زبانی متن

5ـ1 مفردات

آغا محمدحسین ترک‌زبانی پارسی‌گو بوده است و ازاین‌رو، کلمات ترکی در این اثر فراوان است. علاوه‌بر آن، واژه‌ها و ترکیب‌هایی در این متن آمده است که نشانی از کهنگی زبان دارند و در متون کهن بارها به کار رفته‌اند: ابا؛ اَبَر؛ اندر؛ ایدر؛ پریشیدن (پریشان‌کردن)؛ دژآگاه (خشمگین)؛ دنگ (نادان)؛ کریاس (دربار)؛ مر؛ هماره. در شعر ناخدای شیرازی، بعضی از کلمات عربی آمده است که در آثار معاصرانش کمتر به کار رفته است؛ ازجمله: باذل (بخشنده)؛ تخلخل (زیادشدن حجم)؛ رکضت (جنبش)؛ فاکه (میوه؛ ثمر)؛ کافل (ضامن)؛ لوث رجس (آلودگی گناه)؛ مجلّی (روشن، منوّذ)؛ مرکوز (نهاده‌شده در مرکز) و...؛ همچنین ترکیب‌های عربی هم در این متن دیده می‌شود؛ ازجمله: بعینه؛ بلاشک؛ ذوفنون؛ ذی‌جاه؛ عفاک اللّه؛ لابد؛ ما فی الضّمیر؛ مرحبا سهلاً و... . برخی از واژه‌ها هم معرَّب‌اند: فالیز (معرّب پالیز)؛ قونسل که معرّب کونسول فرانسوی است؛ اسفیداج (معرّب سفیداب).

گاهی صورتی از کلمات در منظومۀ انیس العارفین تکرار می‌شود که به‌ظاهر نشانه‌ای از تأثیر گویش است؛ مانند کاربرد ضمیر «اوشان» به‌جای «ایشان»:

بر اوشان کسوتِ اکسون بپوشان

 

دُرافشان شو بر آن جمع پریشان

 

 

(همان: ب 325)

(نیز نک. همان: ب 683، 778، 1132، 1372 و...)؛ البته گاه به‌ندرت «ایشان» (همان: ب 509، 510، 1558 و...) هم آمده است. 3

5ـ2 ترکیب‌سازی

در منظومۀ انیس‌العارفین ترکیباتی هست که به‌احتمال برساختۀ شاعر است؛ مانند احسان‌فراموش (بگفت ای کودن احسان‌فراموش/ ز چشمت رفته نور و از سرت هوش) (همان: ب 559)؛ بیرنگ‌اورنگ (مخور نیرنگ این بیرنگ‌اورنگ/ که روزی می‌زند بر ساغرت سنگ) (همان: ب 3349)؛ رخ‌غازه (که از عدلش رعیّت تازه ماند/ جهان پیر را رخ‌غازه ماند) (همان: ب 721)؛ شترکینی (به ما این پردۀ شب را فروهل/ شترکینی رها کن؛ ای شتردل) (همان: ب 2645)؛ فرحت‌افزا (تو هم رامشگرا؛ این رود بنواز/ که باشد فرحت‌افزا رود با ساز) (همان: ب 920)؛ گیهان‌گرا (چو صیت حشمتم گیهان‌گرا شد/ جلالم بر فلک فرمان‌روا شد) (همان: ب 280)؛ وحشی‌صفات (بر آن وحشی‌صفاتان دین بیاموخت/ به دلْشان شمع ایمان را برافروخت) (همان: ب 112)؛ هوش‌پیرا (ستای مطربان هوش‌پیرا/ فکنده شور در این طاق خضرا) (همان: ب 997) و... . دیگر آنکه شاعر در بسیاری اوقات «نمودن» و «ساختن» را در معنای «کردن» به کار می‌برد و با آنها ترکیبِ فعلی می‌سازد: احیا‌نمودن؛ ادراک‌ساختن؛ ارزان‌نمودن؛ اظهار‌ساختن و... .

ویژگی‌ها و نمونه‌هایی دیگر از ترکیب‌های متن: جمع کلمات غیرذوی‌العقول با نشانۀ جمع فارسی («ان»): روشنان (همان: ب 975)، گوزنان (همان: ب 1991)؛ جمع‌بستن صفت جانشین موصوف با «ان»: شیرینان (همان: ب 872)؛ جمع بستن ضمایر شخصی: شماها (همان: ب 2728)؛ جمع‌الجمع: برخی از کلمات عربی، دوباره با نشانه‌های جمع فارسی یا عربی جمع بسته شده‌اند: عشّاقان (همان: ب 615)، اسرارها (همان: ب 1889)، فنون‌ها (همان: ب 2753)، کواکب‌ها (همان: ب 1564)، مدارج‌ها (همان: ب 5542)، احکامات (همان: ب 3510)، رموزات (همان: ب 609)؛ جمع مذکّر سالم (با نشانۀ جمع «ـین»). سامعین (همان: ب 860)؛ جمع مؤنّث سالم (با نشانۀ جمع عربی «ات»): در اسم‌های مختوم به «ة»: رایات (همان: ب 187)، نباتات (همان: ب 177)؛ در مصادر بیش از سه حرف: تأثیرات (همان: ب 74)، تحویلات (همان: ب 7)، تحقیقات (همان: ب 2146)؛ اسم فاعل‌ها: ممکنات (همان: ب 151) و اسم مفعول‌ها: مرموزات (همان: ب 1364) و گاه اسم‌هایی مانند جمادات (همان: ب 177)؛ جمع مکسّر. تکایا (همان: ب 4013)، سلاسل (همان: ب 5578)، صنادید (همان: ب 4370)، مشاکل (همان: ب 4160).

5ـ3 ویژگی‌های صرفی

برخی از دیگر ویژگی‌های صرفی این متن با تأکید بر تازگی نمونه‌ها:

- اسم‌ها: اسم مشتق (اسم + پسوند ظرفیّتِ «دان»): انگشت‌دان (همان: ب 5691)؛ اسم مشتق (اسم + پسوند تصغیرِ «ک»): روزک (همان: ب 1411)؛ اسم مرکّب (اسم + اسم): خداشاه (همان: ب 3851)، رخ‌غازه (همان: ب 721)؛ حاصل مصدر مرکّب: آدم‌فریبی (همان: ب 3199)، برف‌ریزی (همان: ب 5769)، بی‌اعتدالی (همان: ب 3733)، دارداری (همان: ب 3230)، شترکینی (همان: ب 2645).

- صفت‌ها: صفت مشتق (پیشوند «با» + اسم مفرد/ اسم جمع/ اسم مصدر): بااثر (همان: ب 3382)، بااصول (همان: ب 1356)، باروان (همان: ب 41)؛ صفت مشتق (پیشوند مشارکتِ «هم» + اسم): هم‌جار (همان: ب 3373)، هم‌چشم (همان: ب 1698)؛ صفت مشتق (اسم + پسوند شباهتِ «وَن»): پری‌ون (همان: ب 1798، 3028، 3174 و...). برای پسوند شباهتِ «ون»، در جای دیگر نمونه‌ای نیافتیم؛ صفت مشتق (اسم خاص + ی نسبت + پسوند شباهتِ «سان»): آرَشی‌سان (همان: ب 2367)؛ صفت مشتق (صفت + پسوند شباهتِ «سان»): بیگانه‌سان (همان: ب 4515)؛ صفت مشتق (اسم + پسوند شباهتِ «آسا»): بادآسا (همان: ب 4425)، چنارآسا (همان: ب 2295)، لغزنده‌آسا (‌همان: ب 2557)؛ صفت مشتق (اسم مصدر + پسوند دارندگیِ «ور»): پویه‌ور (همان: ب 1977)؛ صفت مشتق (اسم + پسوند نسبتِ «ینه»): دوشینه (همان: ب 1956)، شبینه (همان: ب 1681)؛ صفت مرکّب (صفت نسبی + اسم): آرشی‌کیش (همان: ب 3511)، آهنین‌چنگ (همان: ب 2002)؛ صفت مرکّب (اسم + اسم): احسان‌فراموش (همان: ب 559)، اشتلم‌کار (همان: ب 5465)، پری‌شان (همان: ب 4253)، زن‌صورت (همان: ب 945)، شعله‌خو (همان: ب 5163)؛ صفت مرکّب (صفت + صفت): تازه‌شیدا (همان: ب 3604)؛ صفت مرکّب (پیشوند نفیِ «بی» + اسم + اسم): بی‌خطاکار (همان: ب 5840)؛ صفت مرکّب فاعلی: آذرآفرین (همان: ب 2366)، ارنی‌گو (همان: ب 5141)، اسرارگو (همان: ب 1918)، افشاکن (همان: ب 2751)، تتربوگوی (همان: ب 5287)، تنّین‌زا (همان: ب 3527)، جلوگیر (همان: ب 458)، حرم‌جو (همان: ب 4162)، دری‌سنج (همان: ب 5820)، زبون‌گیر (همان: ب 2052)، سبب‌جوی (همان: ب 3223)، سرگرا (همان: ب 1420)، شرافت‌بخش (همان: ب 99)، گیهان‌گرا (همان: ب 280)، معرفت‌آموز (همان: ب 161)؛ صفت مرکّب مفعولی: ارمنی‌زاد (همان: ب 692)، جان‌آسوده (همان: ب 4607)، زناشویی‌ندیده (همان: ب 2261).

- تنوّع فعل‌ها: در متن انواع فعل‌ها دیده می‌شود؛ ازجمله: پیشوندی (پیشوند + فعل): صورت‌های مصدری برخی از این فعل‌های پیشوندی: بازآوردن (همان: ب 231)، ببیختن (همان: ب 1111)، بربستن (همان: ب 211)، دردمیدن (همان: ب 26)، فراگرفتن (همان: ب 244)، فروخفتن (همان: ب 971)، فرودآمدن (همان: ب 1349)، می‌داشتن نظر بر چیزی/ کسی (همان: ب 1697)، وانمودن (همان: ب 2825)، همی‌رفتن (همان: ب 956). گاهی دو نشانۀ استمرار بر سر فعل آمده است: همی‌می‌خواست (همان: ب 2066)، همی‌می‌داد (همان: ب 2820)؛ و گاه پس از نشانۀ استمراری «می»، نشانۀ نفی «نـ» آمده است: «می‌نامد» (همان: ب 3795)، «می‌نبینم» (همان: ب 5195)؛ و گاه نشانۀ نفی بر سر فعل پیشوندی می‌آید: نه بهراسند (همان: ب 2506)، نه بشنیدم (همان: ب 1127)؛ نیز گاهی دو نشانۀ نفی بر سر فعل می‌آید: نانشکفته (همان: ب 5350). دیگر انواع فعل: ماضی نقلی نیشابوری: شنیدستم (همان: ب 443)؛ فعل دعایی: بادت (همان: ب 1252)، بادی (همان: ب 498)؛ ماضی استمراری (فعل ماضی + «ـی» استمراری): باختندی (همان: ب 3468)، دانستمی (همان: ب 1788)؛ ماضی استمراری («می» استمراری + فعل ماضی + «ـی» استمراری): می‌گذشتی (همان: ب 1454)، می‌داشتی (همان: ب 1697)؛ ماضی استمراری («همی» استمراری + فعل ماضی + «ـی» استمراری): همی‌رفتی (همان: ب 956)، همی‌گفتی (همان: ب 1173)؛ ماضی استمراری (فعل ماضی + «ی» استمراری + «همی» استمراری): فکندندی همی (همان: ب 2997)؛ ساخت‌های لازمِ یک‌شخصه: همراه با «را»: خوش آمد شاه را از آن روایت (همان: ب 3005)، خوش آید گوش را بانگ دف و نی (همان: ب 5445)، همراه با با ضمیر متّصل: به حسرت آمدش یاد از رخ یار (همان: ب 4460)، اگر عار آیدت کآیم به کویت (همان: ب 5173)، بگفتا رشکم آید ای پری‌روی (همان: ب 4942)؛ کاربرد فعل مرکّب به‌جای فعل بسیط: بوسه داد (بوسید) (همان: ب 3414)، نوش کردند (نوشیدند) (همان: ب 1875)، آزارکردن (آزردن) (همان: ب 5583)؛ آوردن فعل ماضی مطلق به‌جای ماضی استمراری: «نالید» به‌جای «می‌نالید» (همان: ب 547)، «گشت» به‌جای «می‌گشت»، «دید» به‌جای «می‌دید» (همان: ب 668)؛ کاربرد فعل به‌صورت مصدری: خواهم خریدن (همان: ب 4969)؛ افعال شبه‌معین و انواع آنها: با مصدر کامل: نیارستند کردن (همان: ب 983)، باید کمر بستن (همان: ب 1237)، نخواهد داشتن (همان: ب 2687)، و گاه همراه با ضمیری که در پایان هر دو بخش این افعال می‌آید: تأسّف باید خوردمان (همان: ب 2531)، ببایدمان زدن (همان: ب 1959)، با مصدر مرخّم: باید رفت (همان: ب 1368)، بایست نوشید (همان: ب 1883)، می‌نشاید رفت (همان: ب 2386)؛ برخی از افعال متعدّی: آوریدن (آوردن) (همان: ب 193)، خاریدن (خاراندن) (همان: ب 468)، برگاشتن (برگردانیدن) (همان: ب 2191).

- انواع قیدها: قید مشتق: قید مشتق زمان: شباهان (همان: ب 2448)؛ قید مشتق (حرف اضافه + مصدر): به‌اعلان (همان: ب 4339)، به‌تقریر (همان: ب 1354)، به‌خفیه (همان: ب 1876)؛ قید مشتق حالت (حرف اضافه + حاصل مصدر): به‌چالاکی (همان: ب 2167)، به‌ناچاری (همان: ب 2619)؛ قید مرکّب: قید مرکّب زمان: در آن‌گاهی (همان: ب 2635)، شباهنگام (همان: ب 1835)، هیچ‌گاهی (همان: ب 4735)، شباشب (همان: ب 1646)؛ قید مرکّب حالت: تن‌زنان (همان: ب 374).

- اصوات: برخی از اصوات تازه در این متن: تی تی (همان: ب 3986)، فشافاش (همان: ب 1039).

5ـ4 ویژگی‌های نحوی

برخی از ویژگی‌های نحوی این متن عبارت‌اند از:

- دو حرف ربط پیاپی: که تا (همان: ب 55، 134، 183 و...)، و یا (همان: ب 2727)، تا که (همان: ب 1307، 1594، 2849 و...).

- دو حرف اضافۀ پیاپی: یکی از ویژگی‌های نحوی مکرّر در این اثر، آمدنِ دو حرف اضافه پیاپی (حرف اضافه + حرف اضافه + متمّم) است: در به (همان: ب 14، 20، 24 و...)، بر به (همان: ب 221، 598، 604 و...)، تا به (همان: ب 1220، 1471، 1899 و...)، به‌جز (همان: ب 27، 786، 810 و...)، به غیر از (همان: ب 917) که دو شاهد اخیر امروزه نیز رایج است. سجّاد آیدنلو (1397: 51‑64) دربارۀ این ساخت، مفصّل سخن گفته و شواهدی برای آن از متون کهن آورده است. آمدن دو حرف اضافه برای یک متمّم برای تأکید بوده است؛ اما بعدها این دو حرف اضافه برای پرکردن وزن شعر هم به کار می‌رفته است (ابوالقاسمی، 1375: 284). آیدنلو این تحلیل را دربارۀ حروف اضافۀ پیاپی هم صادق می‌داند: «اگر در شواهد کهن‌تر... تأکید و تقویت معنا مورد نظر بوده باشد، در نمونه‌های متأخّرتر به‌ویژه گواهی‌های باستان‌گرایانۀ دورۀ قاجار، عموماً مقصود شاعران تقلید از پیشینیان و پرکردن وزن بیت بوده است» (آیدنلو، 1397: 67).

- کاربرد حروف در معنایی متفاوت با معنای امروز آن: با (= به): مکن تبدیل با غم انبساطم (صاحب شیرازی، 1295: ب 1786)؛ بر (= به): بر آن وحشی‌صفاتان دین بیاموخت (همان: ب 112؛ نیز 1811، 2266)؛ به (= با): به بخت واژگون پیکار می‌کرد (همان: ب 866؛ نیز 1603)؛ به (= بر): ره چاره به مکّاران ببندید (همان: ب 2493)؛ را (= برایِ؛ حرف اضافه): (همان: ب 943)، صبوحی را دو جام می گرفتند (همان: ب 1634)، پس آن‌گه صید را توسن بتازید (همان: ب 1970)؛ را (فکّ اضافه): صبوحی را چو دور آمد به پایان (همان: ب 1341)؛ ز/ از (= با): که نتْوانی ز منقاشش برآری (همان: ب 1771)؛ ز/ از (= به): بسی دریا ز پای دل نبشتم (همان: ب 269)؛ مر + حرف اضافه (به): بزرگان مر به داراییش مائل (همان: ب 623، نیز 3025).

- کاربرد «مر» بدون «را»: «مر» در این متن با «را» همراه است؛ اما گاهی «مر» بدون «را» هم آمده است: به نام شه مر این نامه بپرداز (همان: ب 404)، مر این لاله به دل داغی ندارد (همان: ب 1676)، به صیّادان مر آن جرگه سپردند (همان: ب 2638). گاهی «مر» پیش از حرف اضافۀ «به» آمده است (همان: ب 623، 3025).

- هر + اسم جمع: هر ازمنه (همان: ب 2436)، هر فسون‌ها (همان: ب 2753)؛ گاه نشانۀ نکره هم بر پایان اسم جمع می‌آمده است: هر علومی (همان: ب 952).

- آوردن دو نشانۀ نکره برای یک اسم: یکی روزی (همان: ب 691)، یکی صبحی (همان: ب 1295)، یکی آشفته‌ای (همان: ب 3325)، یک دمی (همان: ب 3578)، یکی چنگی (همان: ب 4456)، یک قطره آبی (همان: ب 4251).

- آوردن ضمیر او/ وی برای مرجع غیرانسانی: بیفکن بادۀ دیرینه در جام/ که اندر خم ورا پرورده ایّام (همان: ب 2164).

- کاربرد فعل مفرد برای نهاد جمع: چو سایه لعبتان کش بود همراه/ تمامی در تعب از زحمت راه (همان: ب 2578).

- آوردن جمع مکسّر به‌جای مفرد: یک نمونه:

در آن محفل مِهی بُد صاحب‌ارشاد

 

در ارکان وجود دهر اوتاد

شبی پرسید ز ابدالی به راهی

 

که ای زینت‌ده اورنگ شاهی...

 

 

(همان: ب 4113 و 4114)

- مطابقت صفت و موصوف در جمع: غالباً صفت با موصوف جمع به‌صورت مفرد آمده است؛ اما شاعر گاهی با موصوف جمع، صفتِ جمع آورده است: رایات خُضر (همان: ب 187)؛ زیبارخان بذله‌گویان (همان: ب 3286)؛ مهان هندوان (همان: ب 624)؛ زیبارخان مه‌جبینان (همان: ب 3933)؛ دو مهرویان (همان: ب 4933).

- جابه‌جایی اجزای جمله: گاهی برخی از اجزای جمله جابه‌جا می‌شوند: جابه‌جایی ضمیر: بیشترینۀ جابه‌جایی در اجزای جمله از نوع جابه‌جایی ضمیر است؛ چند نمونه: ز چهرت روشنم چشم جهان‌بین [چشمِ جهان‌بینم] (همان: ب 1189)؛ ز نرمی رفت بیرونش ز انگشت [انگشتش] (همان: ب 1759)؛ خیالت آن چنان شورم به سر زد [سرم] (همان: ب 2297)؛ ز استغنا ندادم هیچ پاسخ [هیچ پاسخی به من نداد] (همان: ب 552)؛ جدایی «نـ» (نشانۀ نفی) + فعل: نه دل دارم نه دین دارم چه سازم (همان: ب 3618).

گاه نیز حشو در این متن دیده می‌شود؛ برای مثال، «سر از خجلت به زیر افکنده در پیش» (همان: ب 575) که آوردن «در پیش» حشو دارد و با توجه به آمدن «به زیر» دیگر نیازی بدان نیست؛ نمونه‌های دیگر حشو: «اشارت کرد از ایمای ابروی» (همان: ب 1683)، «صلاح آن به...» (همان: ب 2519).

5ـ5 ویژگی‌های آوایی

ویژگی‌های آوایی این متن چنین است:

- ابدال: صورت بعضی از کلمات با آنچه امروزه تلفّظ می‌کنیم، متفاوت است، گویی شاعر آنها را تحت‌تأثیر گویش به کار برده است: اسپ (اسب)؛ اسپند (اسفند)؛ اسرپ (اسرب)؛ انپاشت (انباشت)؛ بَزین (وزین = وزنده)؛ پالوده (فالوده)؛ تاو (تاب)؛ سُمبد (سنبد)؛ شاوور (شاپور)؛ گل‌غونه (گل‌گونه)؛ نبشتن (نوشتن)؛ وَزَک (بزک).

- تخفیف: چند نمونه: اردی [اردیبهشت]؛ افراسیاهنگ [افراسیاب‌آهنگ]؛ اَوَل [به‌جای اوّل] 4؛ اهرن [اهرمن؛ اهریمن]؛ پذرفتن؛ ستوار [استوار]؛ ستواری؛ شکر [شکار]؛ فرامش؛ فرودین [فروردین]؛ گامیش [مخفّف گاومیش]؛ گسل [گسیل]؛ موسقی [موسیقی]؛ نابد [نیابد]؛ هفصد [هفتصد]؛ هندستان و... .

- اشباع: چند نمونه: اوستاد؛ اوفتادن؛ بازارگان؛ راوا (روا)؛ روفتن؛ یاراستن.

- تشدید: نمونه‌ها: برّی؛ برّیدن؛ بلّور؛ پرّش؛ پشّه؛ حنّا؛ درّیدن؛ سمّور؛ ششّم؛ مژّه. تشدید در این کلمات ظاهراً برای پرکردن وزن ابیات بوده است.

- اماله: نمونه: هم‌رکیب.

- کلماتی با صورت گفتاری [با تخفیف مصوّت «آ» به «ـَـ»]: «خواندن» و مشتقّات آن تقریباً در همۀ شواهد در این متن به‌صورت مخفّف آمده‌ است: برخوند؛ خوندن؛ فراخوند؛ و چنین است: می‌رند (می‌راند)؛ آرستن (آراستن). دیگر آنکه شاعر گاه صورت گفتاری کلمه را در شعرش به کار می‌برد؛ برای مثال، «تحت‌الشّعا» را به‌جای «تحت‌الشّعاع» می‌آورد (نک. همان: روایت نسخۀ دوم، ب 120).

- تلفّظ‌های دیگری از واژه: «خوید» (xid) در همة این متن با صورت تلفّظی «خَوِید» آمده است. «خَوِید» در فرهنگ آنندراج به همین صورت ضبط شده است.

 

6ـ فواید جنبی کتاب

6ـ1 باورهای عامیانه

مثنوی ناخدا دارای اطلاعات تاریخی، جغرافیایی، مردم‌شناسی و اشاره به باورهای عامیانه است. نمونه‌هایی از باورهای عامیانه در این منظومه: اختر در وبال بودن (همان: ب 565)؛ بیرون رفتن اختر از وبال (همان: ب 1555)؛ برگشتن آب از جوی به نشانۀ وبال (همان: ب 1149)؛ شگونِ خندیدن فرزند نورس در روی کسی (همان: ب 1177)؛ ساعت سعد گرفتن برای کاری (همان: ب 5235)؛ پری در شیشه آوردن (همان: ب 874)؛ رم‌داشتن پری از انسان (همان: ب 779)؛ در بیغوله بودن غولان (همان: ب 1837)؛ چشم‌زخم (همان: ب 2374)؛ سوزاندن اسپند برای دفع چشم‌زخم (همان: ب 2270)؛ قرعۀ فال به نام کسی آمدن (همان: ب 289)؛ اعتقاد به دیومردم یک پا (همان: ب 2878)؛ گیسو‌بریدن (همان: ب 977). برخی از رسوم نیز برگرفته از فرهنگ طبقۀ اشراف آن روزگار است: طشت سیمین برای شستن رو (همان: ب 987)؛ به وقت کامگاری عود قماری سوزاندن (همان: ب 1664).

6ـ2 اطلاعات جغرافیایی

ناخدای شیرازی بیش از همه به شیراز و هند توجه دارد. شیراز شهر اوست که در آرزوی بازگشت بدانجاست و هند سرزمینی است که در آنجا سی سال را سپری کرده است. آنچه شاعر دربارۀ فارس و شهرهای آن، به‌ویژه شیراز و کازرون آورده است، روایتی از یک ناظر عصر ناصری است که از این جاها دیدن کرده است. او شیراز را «جنّت‌طراز»، «دارالملکِ نیکویی» و «خرّم‌بهشت» (همان: ب 765 ، 4009) می‌خواند و خاک پاک آن را کاشف راز می‌داند (همان: ب 688) و اهل شیراز را نکورویانی (همان: ب 766)، صاحب صفایِ ضمیر می‌داند (همان: ب 771). ناخدا به «دری‌گویی» و «پهلوی‌گویی» شیرازیان اشاره می‌کند (همان: ب 767 و 768، 4053) و به‌تفصیل به توصیف شراب شیراز می‌پردازد. ناخدا در این متن به مناطق مختلف فارس، شیراز و کازرون (آب رکنی، باباکوهی، باغ دلگشا، باغ نو، تخت قاجار، دریای پریشان، دشت کارون، روضۀ حافظ، شعب باوان، قصر شاپور، قصر الدّشت، کوه بابا، نقش تیمور) اشاره می‌کند. دیگر آنکه گویندۀ منظومۀ انیس‌العارفین، سی سال سفیر بنگاله بوده است و بارها در منظومۀ خود از مناطق مختلف سرزمین هند و آیین‌های آنجا می‌گوید؛ ازجمله: سجده پیش شمن (همان: ب 790)؛ غسل در دریاچۀ گنگ (همان: ب 791)؛ پرستش مهر و ماه (همان: ب 5807)؛ و به مناطقی در این سرزمین اشاره دارد، مانند جمنا، دریاچۀ گنگ، کشمر، متهرا؛ نیز به افسانه‌های هندی، مانند نل و دمن (همان: ب 790) و انواع البسه در هند، همانند شاره، شیروانی اشاره دارد.

افزون‌بر این دو سرزمین، ناخدا در منظومۀ خود به‌اختصار از سرزمین‌های دیگر و اهل آن سرزمین‌ها و ویژگی‌های هریک سخن می‌گوید و در ضمن بیان داستان، به برخی از ویژگی‌ها و آداب اقوام اشاره می‌کند؛ ازجمله: جعد بر دوش افکندن چون ترکان (همان: ب 2670) و لثام افکندن چون ترکان (همان: ب 2704).

6ـ3 فواید تاریخی

شاعر در این منظومه گاه از برخی از شخصیّت‌های تاریخی ایران و هند به‌تفصیل سخن گفته است؛ علاوه‌بر آن، ناخدا به برخی از وقایع تاریخی اشاره می‌کند. او دربارۀ شاهان قاجار به‌ویژه فتحعلی شاه که ماجرای عشق فرّخ و گلرخ در عهد او اتّفاق می‌افتد، اطلاعاتی در این منظومه می‌آورد:

- فتحعلی شاه: ناخدا، فتحعلی شاه را «ابوالفتح» و «ابوالملوک» می‌خواند. ناخدا در این منظومه اطلاعات بسیاری از حوادث تاریخی عصر فتحعلی‌شاه و شخصیّت‌های تاریخی این عصر ارائه می‌دهد؛ ازجمله: جنگ ایران و ارمن و گرجستان؛ کشته‌شدن فتی خان در کافر قلعه؛ جنگ عبّاس میرزا در قارص قلعه با رومیان؛ جنگ با چوپان اغلی ـ سپهسالار ترکان؛ اشاره به برخی از پسران فتحعلی شاه و سرزمین‌های تحت حکومت آنان.

- ناصرالدین شاه: ناخدا در عهد ناصرالدین شاه می‌زیست؛ البته از دربار او دور بود و از این دوری اظهار دلتنگی می‌کرد (نک. همان: ب 378 و 379). او منظومۀ خود را به نام این شاه به نظم آورده است. او ناصرالدین شاه را «ابوالمنصور» می‌خواند و دربارۀ او اطلاعاتی می‌دهد؛ ازجمله: سفرهای ناصرالدین شاه (همان: ب 385)؛ خطبه‌خواندن ناصرالدین شاه به نام پسرش، مظفّرالدین میرزا (همان: ب 511).

- مظفّرالدین میرزا: ناخدا او را «ابوالفتح» می‌نامد.

ناخدای شیرازی پس از مدح شاهان قاجار، از بزرگان هند سخن می‌گوید که به او یاری رسانده‌اند و آنان را می‌ستاید؛ ازجملۀ این بزرگان‌اند:

- عبدالغنی خان بهادر: ناخدا، عبدالغنی خان را «ظلِّ ظل» (همان: ب 611) و «صاحب ایالت» (همان: ب 621) می‌خواند که به نوشتۀ او مرزبانی در سرزمین هند بوده است (همان: ب 619).

- احسن اللّه خان بهادر: پسر عبدالغنی خان بهادر بوده است و او همانند پدر مرزبان بوده و ناخدا با او انسی داشته است (همان: ب 668). ناخدا او را «نوجوان» (همان: ب 660) و «نایب ایاله» (همان: ب 621) و «سر رادان عالم» (همان: ب 573) می‌خواند.

همچنین در روایت دوم این منظومه، شاعر از معاصران خود مثل وصال شیرازی و قاآنی شیرازی و قرابتش با او یاد می‌کند و از آغا محمد خان قاجار (عموی فتحعلی شاه) و حسن شه (جدّ فتحعلی شاه) سخن می‌گوید. نیز به حاجی میرزا محمدحسین خان مشیرالدّوله (وزیر جنگ و صدر اعظم ناصرالدین شاه، م. 1290 ق.)، سعیدخان [میرزا سعیدخان انصاری، ملقّب به مؤتمن‌الملک، م. 1301 ق.] (وزیر خارجۀ ایران در عهد ناصری)، واجد علی شاه (آخرین حاکم اَوَد از مناطق شیعی‌نشین شمال هند، م. 1305 ق.)، میرزا جهان قدر واحد علی میرزا (پسر برادر و داماد فتحعلی شاه) و شاهزاده مسعود میرزا (پسر ناصرالدین شاه و شاهزادۀ قاجار، ملقّب به ظلّ‌السّلطان؛ م. 1336 ق.) اشاره می‌کند.

افزون‌بر توجه شاعر به تاریخ معاصر خود، اشاره‌هایی نیز به ایران باستان در این منظومه دیده می‌شود. دیگر آنکه نام شخصیّت‌های این منظومه (مثلِ منوچهر، بهمن، هرمز، سام) از نام‌های ایرانی کهن است و افزون‌بر آن، منوچهر و بهمن پدران فرّخ و گلرخ ـ شخصیّت‌های اصلی منظومه ـ از نژادی ایرانی‌اند. به سرودۀ ناخدا (همان: ب 5242 و 5243)، فرّخ از نسل مجوسی بوده است. بسیاری از اشاره‌های ناخدا در میان ادیان، به آیین و آداب دین زردشتی است که شاید به تعلّق خاطر سراینده به ایران باستان بازمی‌گردد: آیین مغانه؛ آتش زردشت؛ مغ‌زادۀ کنشت.

نکتۀ دیگر آنکه بیشتر اشاره‌های دینی ناخدا، اشاره‌هایی به آیین مسیح و مظاهر آن است: بیت‌المقدّس؛ تغسیل؛ چلیپا؛ خاج؛ دیر سکوبا؛ ردای زرد کشیشان؛ روز مولود مسیحا؛ روزۀ مریم؛ زنّار؛ صلیب بر پا بستن راهبان؛ قرقف (شراب)؛ قندیل کنشت؛ مطران؛ معطّرکردن دیر از بان؛ ناقوس. یکی از دلایل این امر، آن است که راوی اصلی داستان، راهبی مسیحی است. دلیل دیگر، ظاهراً به مسیحی‌بودن فرّخ، شخصیّت اصلی داستان، بازمی‌گردد.

6ـ4 اشاره‌های مردم‌شناسی و آیین‌ها

ناخدا در ضمن توصیف‌هایش به مردم‌شناسی نیز می‌پردازد؛ ازجمله: آیین ازدواج [نثار و ارمغان آوردن برای خواستگاری (همان: ب 1239)، با هم بودن دختر و پسر پیش از خواندن خطبه برای آشنایی و انس‌گرفتن که رسمی در میان صحرانشینان سرزمین چرکس بوده است، تورانیان و نصارا (همان: ب 1416‑1418)، اسباب جشن ازدواج و کابین (همان: ب 5225‑5228، 5278‑5284)؛ هفت و نه در کار بردن برای آرایش عروس 5 (همان: ب 5305)]؛ آیین احترام، بزرگداشت و استقبال: [آذین بستن برای ورود مهمان (همان: ب 1374)، صف‌کشیدن وشاقان (همان: ب 1376)، مجمر زرّین و سیمین و عطرآوردن (همان: ب 1375)، تاج مکلّل به سر نهادن بزرگان (همان: ب 1380)، به استقبال مهمان رفتن شخصی کاردیده (همان: ب 1368)، جنیبت کشیدن وشاقان و یزک‌داران برای سالاران (همان: ب 1381)، در رکاب کسی دویدن (همان: ب 743)، پیاده در موکب کسی رفتن (همان: ب 1496)، فرودآمدن از اسب (همان: ب 1349)، افتادن بر خاک (همان: ب 1507)، جبین/ چهره بر خاک مقدم کسی ساییدن (همان: ب 3114)، بوسیدن زمین یا پایۀ تخت (همان: ب 1384)، طرازنهادن به منظرها (همان: ب 1376)، به پیش تخت بر کرسی نشاندن کسی را (همان: ب 1386)، نثارکردن لعل و گوهر (همان: ب 1248)، به سر/ فرق‌نهادن نامه (همان: ب 1402) و...]. آیین پیک‌ها: [فرستادن سواری پیشتاز برای خبردادنِ آمدنِ قاصدِ شاه، جلاجل‌بستن بر خود مثل هارون (پیک) (همان: ب 520)، ندیمی را از خاصان درگاه و وشاقانی زیبا و خوش‌الحان با پیک همراه‌کردن (همان: ب 1461)، فرستادن پیکی زیباروی و صاحب بلاغت برای خبردادن از آمدنِ قاصدِ شاه برای خواستگاری (همان: ب 1460 به بعد)]؛ آداب نامه‌نگاری: [نوشتن نامه با خامۀ زر (همان: ب 4887)، طغرا بستن بر نامه (همان: ب 1271)، توقیع شاه بر آن (همان: ب 1272)، خطّ ترقین نهادن بر نامه (همان: ب 1273)؛ کاربرد اصطلاحات نامه‌نگاری، مانند نورد (طومار) (همان: ب 1404)، ملفوفه را درون پرنیان قراردادن (همان: روایت نسخۀ دوم، ب 156)]؛ آداب جنگ: [غنیمت‌گرفتن و یغما (همان: ب 2856، 3557)، پرگر لشکر (حلقۀ لشکر بر گرد سپاه دشمن) (همان: ب 2653، 3520)].

دیگر آنکه زن در این منظومه همان زن سنّتی پیشامشروطه و فروتر از مردان است: تظلّم با زنان نبْود ز مردی (همان: ب 2828)، به مردان کینه‌توزی کن نه با زن (همان: ب 2829)، که زن از فطرت اصلی ضعیف است/ به تاب و توش و در طاقت نحیف است (همان: ب 2872)، زناشویی بود لازم زنان را (همان: ب 2873)، به شیران چیرگی کار زنان نیست (همان: ب 4049؛ نیز نک. ب 5093 و 5094). خودکشی زنان در هنگام اسارت در حلقۀ دشمن، یکی از باورهای عامیانه‌ای است که در ضمن خود نشان از جایگاه زنان در آن عصر دارد و اینکه زنان نباید به دست دشمن اسیر می‌شدند:

رگ تن را نموده رشته‌رشته

 

هلاک خویش را آماده گشته

گره برزد به گیسوی چلیپا

 

چلیپا بست بر گردن چو ترسا

صلیبی کرد بر پا راهب‌آسا

 

که خود را صلب سازد همچو عیسی

 

 

(همان: ب 2656‑2658)

 

7ـ صورخیال

منظومۀ ناخدا تصاویر شعری متنوّعی دارد که صورخیال لطیف در میان آنها کم نیست؛ ازجمله انواع تشبیه در این متن فراوان است. برخی از تشبیه‌های این منظومه تازگی دارد:

برون آمد ز کُه شیری تناور

 

چو شیر شرق از کهسار خاور

ردایی زرد در بر چون کشیشان

 

کف آورده به لب چون بحر جوشان

 

 

(همان: ب 2001 و 2002)

سابقۀ برخی از این تصاویر را می‌توان در ادبیّات هند یافت:

قمر از بیم بیلک‌های پرّان

 

کَشَف‌سان برده سر اندر گریبان

 

 

(همان: ب 2465)

در شاه‌عالم‌نامه تشبیهی با بافت معنایی همسان با بیت بالا آمده است:

به بحر خون ز ضرب گرز گردان

 

کشف‌سان در شکم سر کرده پنهان

 

 

(غلام‌علی خان، 1914: 76)

آغا محمدحسین در تشبیه‌های مرکّب خود که فضای بیشتری برای تصویرسازی دارد، بیش از دیگر انواع تشبیه نوآوری می‌کند؛ چند نمونه:

به گلگون‌چهره‌اش زلف شبه‌گون

 

تو گفتی زنگی‌ای زد غوطه در خون

به سیمین‌غبغبش جعد معنبر

 

به تیهویی گشاده زاغ شهپر

دل خلقی بر آن زلف رسن‌ساز

 

چو مرغ بی پر اندر چنگ شهباز

 

 

(صاحب شیرازی، 1295: ب 936‑938)

- در کنایه‌های مذکور در انیس‌العارفین تنها یک کنایه تازگی دارد و در جای دیگری آن را نیافتیم: به خلّخ تاختن لیکن بر حلب زدن (همان: ب 4684). برخی از کنایه‌های انیس العارفین در خسرو و شیرین نیز سابقه دارد: نعل در آتش داشتن/ نهادن (همان: ب 764 در انیس‌العارفین و نظامی، 1376: 16).

انواع دیگری از صنایع معنوی پر تکرار متن عبارت است از:

- ایهام:

به هم آورد چون زاغ کمان را

 

عقاب چرخ گم کرد آشیان را

 

 

(صاحب شیرازی، 1295: ب 1949)

مقام راست را زد در ابوالچپ

 

ز نو مغلوب را بنمود غالب

 

 

(همان: ب 5156)

- لفّ و نشر مرتّب:

منوچهر گزین در گاه پیکار

 

ز گرز و رمح و شمشیر شرربار

شکست و خست و بدریدی ز هر سوی

 

یلان را گردن و بازو و پهلوی

 

 

(همان: ب 3543 و 3544)

- جناس مرکّب:

ولی می‌خواست تا داند کز ایشان

 

کدامین سروقامت هست ذی‌شان

 

 

(همان: ب 2741)

چو ظاهر شد ز عنّابش طبرزد

 

به پای صبر مهجوران تبر زد

 

 

(همان: ب 1544)

در جای دیگر به‌تفصیل به نمونه‌های دیگری از این صورخیال می‌پردازیم.

8ـ حکایت، افسانه و تمثیل

شاعر بنابه موضوع سخن، حکایت، افسانه یا تمثیلی در ضمن روایت ماجرای اصلی داستان می‌آورد. بیشتر این حکایت‌ها، افسانه‌ها یا تمثیل‌ها تازه است و براساس جست‌وجوهای ما پیشینه‌ای در میراث ادبی فارسی ندارد؛ ازجمله: افسانۀ خال نگار خلّری و رند (همان: ب 3319‑3351)؛ تمثیل باغبان و بلبل (همان: ب 443‑456)؛ تمثیل تذرو و زاغ (همان: ب 3352‑3391)؛ تمثیل سمندر و پروانه (همان: ب 313‑334)؛ تمثیل گل و بلبل (همان: ب 3730‑3762)؛ حکایت استاد شکرساز و رهروان (همان: ب 2803‑2805)؛ حکایت پیر شیرازی که پیوسته ذکر «هو» می‌گفت (همان: ب 308‑310).

 

9ـ نتیجه‌گیری

در شبه‌قارّۀ هند و پاکستان، آثار بسیاری از زبان و ادبیّات فارسی هست که ناشناخته مانده و هنوز تصحیح نشده‌اند. یکی از این آثار، منظومه‌ای عاشقانه با عنوان انیس‌العارفین (مثنوی ناخدا) سرودۀ آغا محمدحسین صاحب شیرازی (متخلّص به ناخدا) است. آغا محمدحسین صاحب شیرازی سی سال سفیر ایران در بنگالۀ هند بود و در آن زمان منظومۀ انیس‌العارفین را به تقلید از خسرو و شیرین نظامی سرود. این منظومه از جنبه‌های مختلف تازگی‌هایی دارد؛ ازجمله:

  • اطلاعات شخصی از زندگی شخصی و سیاسی شاعر و مناصب و منسوبان او؛
  • اطلاعات تاریخی به‌ویژه از شاهان قاجار و حاکمان محلّی هند و اشاره به برخی از وقایع تاریخی آن عصر و شخصیّت‌هایی که گاه از صفحات تاریخ حذف شده‌اند؛
  • اطلاعات جغرافیایی به‌ویژه از شیراز و هند از دید یک ناظر عصر ناصری؛
  • تازگی‌های زبانی: آغا محمدحسین ترک‌زبانی پارسی‌گو بوده است و ازاین‌رو، کلمات ترکی در این اثر فراوان است. نشانه‌هایی از تأثیر گویش، ترکیب‌سازی، تازگی‌های صرفی و نحوی، باستان‌گرایی نیز در این متن دیده می‌شود. کلمات عربی و نشانه‌هایی از ساخت زبان عربی هم در آن هست. نیز با توجه به محور داستانی این منظومه که برگرفته از فرهنگ و ادبیّات عامیانه است، نشانه‌هایی از زبان عامیانه نیز در آن دیده می‌شود.
  • اطلاعات ادبی: آغا محمدحسین با آثار پیشینیان آشنا بوده و در جای‌جای منظومه‌اش از آنها استفاده کرده است؛ ازجمله: خسرو و شیرین نظامی، گلستان و مواعظ سعدی، دیوان حافظ، المعجم فی آثار ملوک العجم حسینی قزوینی، سام و بهرام فیّاض لاهیجی. ازنظر صورخیال نیز این متن تازگی‌هایی دارد؛ به‌ویژه در تصویرسازی‌ها و توصیف‌هایی که انواع تشبیه را در آنها به کار می‌گیرد. از دیگر تازگی‌های ادبی این متن، کاربرد حکایت‌ها، افسانه‌ها و تمثیل‌هایی است که در جای دیگری آنها را نیافتیم.
  • فواید جنبی: این منظومه ازنظر مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی نیز فوایدی دارد.

 

پی‌نوشت

  1. ناخدای شیرازی علاوه‌بر موضوعات مختلفی که در منظومه‌اش بدان‌ها پرداخته است، در انواعِ ادبی دیگری مانند سوگندنامه (صاحب شیرازی، 1295: ب 2779‑2785، 4650‑4462، 5806‑5812)، ساقی‌نامه (همان: ب 1625‑1634، 2748‑2753، 3763‑3768) و «سراپاگویی» (همان: ب 3011‑3023) طبع خود را می‌آزماید.
  2. در برخی از تذکره‌ها، اندک‌اطلاعاتی دربارۀ ناخدای شیرازی آمده است؛ ازجمله اینکه او «بعض سخنوران عجم را دیده و مدّتی با قاآنی و وصال مواصلت گزیده» (سلیم بهوپالی، 1390، ج 2: 1028 و 1029). صاحب ریحانة الأدب هم ضمن اشاره به کتاب انیس العارفین و تاریخ نظم آن (سال 1295 ق.) اشاره دارد که «این کتاب... حاوی حکایات نافعۀ بسیاری از فتحعلی شاه قاجار است» (مدرّسی، 1369، ج 6: 91).
  3. تا آنجایی که می‌دانیم، «اوشان» در لهجۀ بیرجندی در همین معنای «ایشان» به کار رفته است (نک. رضایی، 1345: 115).
  4. برای نمونه‌هایی کهن از تلفّظ «اول»، نک. عیدگاه طرقبه‌ای، 1399: 281.

برای آرایش چهره در گذشته از هفت قلم لوازم آرایش استفاده می‌کردند: سرمه، حنا، سفیداب، سرخاب، وسمه، زرک و خال؛ و از نُه گونه زیور نیز اجزای بدن را می‌آراستند: آویز، گوشوار، سیل سیلا، گلوبند، حلقۀ بینی، بازوبند، دستبند، خلخال و انگشتری. هفت و نُه در کار بردن: تمام و کمال بودن آرایش (نک. دهخدا، 1383، ج 4: 1975).

آیدنلو، سجّاد (1397). دو حرف اضافۀ پیاپی (یک ویژگی نادر دستوری در شاهنامه و چند متن دیگر)، مجلّۀ دستور (ویژه‌نامۀ فرهنگستان)، جلد 14، 51‑74.
ابوالقاسمی، محسن (1375). دستور تاریخی زبان فارسی: تهران: سمت.
دهخدا، علی‌اکبر (1383). امثال و حکم، تهران: امیرکبیر.
دیوان‌بیگی شیرازی، سیّد احمد (1366). حدیقة الشّعراء: با تصحیح و تکمیل و تحشیۀ عبدالحسین نوائی، جلد سوم، تهران: زرّین.
رضایی، جمال (1345). فرهنگ ملاّ علی‌اشرف صبوحی به لغت اهل بیرجند، دانشکدۀ ادبیّات و علوم انسانی دانشگاه تهران، 13 (3)، 1‑142.
سلیم بهوپالی، سیّد علی‌حسن‌خان (1390). تذکرۀ صبح گلشن، مقدمه، تصحیح، تکمیل و تحشیه: مجتبی برزآبادی فراهانی، تهران: اوستا.
صاحب شیرازی، آغا محمدحسین (1295). انیس‌العارفین، لکهنو: مطبع انوار محمدی، کتابخانۀ شخصی نگارنده.
صاحب شیرازی، آغا محمدحسین (1295). انیس‌العارفین، لکهنو: مطبع انوار محمدی، کتابخانۀ ملّی ایران (به شمارۀ 15868).
عیدگاه طرقبه‌ای، وحید (1399). تلفّظ در شعر کهن فارسی، تهران: بنیاد موقوفات افشار و سخن.
غلام‌علی‌خان (1914). شاه‌عالم‌نامه (در تاریخ هند)، کلکته: مطبعۀ باپتیست میشن.
مدرّسی، محمدعلی (1369). ریحانة الأدب، تهران: خیّام.
نظامی، الیاس بن یوسف (1376). خسرو و شیرین، به‌کوشش سعید حمیدیان، تهران: نشر قطره.