نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده علوم انسانی دانشگاه بوعلی سینا همدان، همدان، ایران
2 دکترای تخصصی ، گروه زبان و ادبیات فارسی، دنشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه بوعلی سینا همدان، همدان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Persian grammar has a long history in the Indian subcontinent. The influence of Iranian culture and the Persian language in the Indian subcontinent has led many people to seek education by learning this language, thus, the development of Persian language education. Amadnames and Safwat al-Masader are among the works written in the subcontinent of India for teaching Persian grammar, specifically in the direction of source derivation in Persian. In this study, first, a brief overview of the influence of culture and the Persian language in India and the tradition of Amadname writing is presented, next, the introduction of handwritten and lithographic versions of these works, the explanation of each, and the correction of selected sections containing important aspects of source derivation and classification methods are assessed, and then the methods of these works are compared to reveal their differences and similarities. A comparison is made between the methods of these works and two important historical works in Persian grammar, namely, Jam'e al-Fawaid and Dastur-e Sokhan, and their similarities and differences are highlighted. In general, this study critically evaluates the scientific reasons, characteristics, and drawbacks of these works.
Introduction
The issue of when and by whom the first written Persian grammar was written is still not definitively answered. The year of writing the comprehensive work Jam'e al-Fawaid, is 1185 AH, indicating that years before the writing of Dastur-e Sokhan by Mirza Habib Isfahani in Istanbul, this work was written in India. According to some researchers, the book Jam'e al-Fawaid predates Mirza Habib's grammar by at least 100 years. However, Minhaj al-Talib, written by Muhammad ibn Hakim Zainimi Shendoni in China, predates Jam'e al-Fawaid and was written about a hundred years earlier, in 1070 AH. Another notable work written about teaching Persian grammar in the subcontinent is Nahj al-Adab, written by Najm al-Ghani Khan Rampuri, though it is not one of the introductory books in this field, it is a comprehensive work and its scientific writing method has influenced all authors in this field.
Methods and Materials
In this study, the introduction of Amadname and Safwat al-Masader's works and a comparison of their methods are discussed and assessed. These works are compared with the sources mentioned above, namely Minhaj al-Talib, Jam'e al-Fawaid, and Nahj al-Adab.
Findings
The tradition of writing Persian grammar books in the subcontinent was widespread, with multiple versions written by different authors at different times. The focus of Persian language educators in the Indian subcontinent on the conjugation of Persian sources was undeniable and significant. This emphasis can be attributed to their traditional approach to grammar and their attention to Arabic morphology and syntax, which are essential in the Persian language. The Amadname and Safwat al-Masader versions of Persian grammar share similarities in their teaching methods, following a common pattern. The method of source conjugation in Safwat al-Masader is more organized and comprehensive. Both versions have drawbacks like lack of comprehensiveness in conjugating all forms (except for Safwat al-Masader), focusing only on source conjugation, and neglecting other grammatical concepts, leading to confusion in presenting the material (mostly in Amadname) compared to the earliest written Persian grammar books. The Amadname and Safwat al-Masader versions are significant as they are among the earliest sources that specifically attempt to systematize source conjugation and Persian grammar.
Discussion and Conclusions
Comparing the Amadname and Safwat al-Masader versions with three important books on grammar in the Indian subcontinent and China, namely Minhaj al-Talib, Jam'e al-Fawaid, and Nahj al-Adab, yielded the following results:
It appears that unlike the mentioned three books, the Amadname and Safwat al-Masader were not written by renowned and specialized scholars. They seem to have been written superficially with the main focus on source conjugation. The lack of comprehensiveness in these versions, their focus on specific grammatical topics, and the textual deficiencies in these works in those specific areas could be the reasons for such an argument
Considering the timing of the authorship of Minhaj al-Talib and Jam'e al-Fawaid, and the specific similarities between these books and some of the issues raised in the Amadname versions, like the conjugation of certain sources and reference to phonetic changes, it allows us to assume that these two books were sources for the authors of the Amadname versions
All in all, the Amadname and Safwat al-Masader versions of Persian grammar provide valuable insights into the teaching methods used in the Indian subcontinent. Further research and analysis of these works can contribute to a more comprehensive understanding of the development
کلیدواژهها [English]
ـ مقدمه
فرهنگ ایرانی و زبان فارسی مدتهاست که در شبهقارة هند رواج داشته است. نفوذ فرهنگ و زبان ایرانی طی مدتی طولانی شکل گرفته و متأثر از عوامل مختلف تاریخی، اجتماعی، سیاسی و... است. بعد از حدود نیمة قرن پنجم و در زمان سلطان محمود غزنوی، زبان فارسی در پناه اقتدار نظامی وارد سرزمین هند شد. در سال 890 ق. مصادف با 1485م. یکی از پادشاهان خانوادة لوی افغان، سلطنت هند را به دست گرفت. او برای ادارة امور کشور، کسانی را برگزید که از زبان و ادب فارسی آگاهی داشتند. این امر باعث شد تا مردم به زبان فارسی روی آورند؛ بهطوریکه هندوان نیز در این رویکرد مشارکت داشتند. این رشد و رونق بهحدّی بود که زبان فارسی «وطن دوم» خود را در سرزمین هند به دست آورد (رهنمایخرمی، 1385: 74).
بهسبب پیشرفت سریعی که در ادبیات فارسیِ هند رُخ داد، هندیان بیشازپیش برای آموختن و آشنایی با رموز زبان رسمی، علمی و ادبی کشور خود کوشیدند؛ نیز تحصیل زبان علمی و ادبیات فارسی موجب موفقیّت در زندگی، اعزاز و احترام بیشتری در مجالس رسمی و علمی بود؛ زبان فارسی زبانِ مادری مردم شبهقاره نبود؛ به همین سبب تلاش آنان بر این بوده است تا بهترین روش را برای یادگیری این زبان به کار گیرند. یکی از کارهای اساسی و لازم برای زبان فارسی نیز تدوین قواعد و دستور آن بوده است؛ دانشمندان شبهقاره متوجه این واقعیّت شدند و نخستین دستور زبان فارسی را نوشتند. در تاریخ ادبیات فارسی نیز بیشترین کتابهای دستور فارسی در شبهقارة هند و پاکستان نوشته شده است؛ اما در این کتابها جنبة تدریس بیشتر و جنبة علمی کمتر یافت میشد (جهان ختک، 1376: 10‑8).
پیشتر، در تحقیقها و متون مختلف به سیر دستورنویسی در شبهقاره پرداخته شده است و قصد نداریم به این مبحث وارد شویم؛ با این حال باید دید «علت اقبال هندیها به دستورنویسی فارسی چه بوده است؟». یکی از کارهای اساسی و لازم برای زبان فارسی نیز تدوین قواعد دستوری آن بوده است؛ دانشمندان شبهقاره متوجه این واقعیت شدند و نخستین دستورزبان فارسی را نوشتند. بیشتر کتابهای دستور زبان فارسی در هند و پاکستان تألیف شده است و تاکنون بیش از دویست جلد کتاب در این باره به چاپ رسیده است (همان: 9‑8). 1
برای بحث دربارة اینکه نخستین دستور زبان مدوّن فارسی را چه کسی و چه زمانی نوشته است، همچنان پاسخ قطعی وجود ندارد. سال تألیف اثر جامعالفوائد (1185 هجری) نشان میدهد که سالها پیش از تألیف دستور سخن میرزاحبیب اصفهانی در استانبول، این اثر در هند نوشته شده است. «کتاب جامعالفوائد دستکم 100 سال بر دستور میرزا حبیب پیشی دارد» (نوازشعلی خان، 1398: 15). البته منهاجالطلب تألیف محمد بن حکیم زینیمی شندونی که در چین تألیف شده است، بر جامعالفوائد نیز پیشی دارد و حدود صد سال پیش از آن و در سال 1070 هجری تألیف شده است. دیگر اثر تأملبرانگیز تألیفشده دربارة آموزش دستور زبان فارسی در شبهقاره، نهجالأدب تألیف نجمالغنی خان رامپوری است که البته از متون متقدم در این حوزه نیست و حدود صد سال از تألیف آن میگذرد؛ اما جامعیّت آن و روش نگارش علمی آن در همة کتاب، نگارندگان را بر آن داشت که در این تحقیق، به این کتاب نیز توجه ویژهای داشته باشند.
در این تحقیق ابتدا به معرفی رسالات آمدنامه و صفوةالمصادر و مقایسة روش آنها با یکدیگر پرداخته میشود و سپس این رسالات با روش منابعی که در بالا اشاره شد، یعنی منهاجالطلب، جامعالفوائد و نهجالأدب مقایسه میشوند.
1ـ1 پیشینة پژوهش
دربارة سیر دستورنویسی در شبهقاره تاکنون تحقیقات مهمی انجام شده است؛ اما با توجه به رویکرد این تحقیق که بر مبنای تحلیل و مقایسة روششناسی برخی متون دستورنویسی در شبهقاره است، میتوان گفت تاکنون تحقیقی با این رویکرد انجام نشده است. دربارة متون آمدنامه تاکنون بهجز توصیف کلی از محتوای آمدنامهها، تحقیقی با رویکرد تحلیل روششناسی آن انجام نشده است (رک. درایتی، 1390، ج 1: 243 و 244).
با این حال دربارة صفوةالمصادر علاوهبر شرح کلی از محتوای آن در برخی متون دستورشناسی (رک. جهان ختک، 1376: 16 و 17) یک تحقیق جامع دربارة آن انجام شده است:
ـ شوقی، لیلا (1398). صفوةالمصادر (محمدمصطفی خان). به معرفی نسخة صفوةالمصادر پرداخته و صرف صغیر و صرف کبیر را در آن بررسی کرده است. روش کار در این مقاله به این صورت است که جزئیات و شیوة صرف در تکتک مصادر بررسی شده و با دستورهای نو مثل دستور فرشیدورد، معین و زمانیان مقایسه شده است؛ حال آنکه روش ما در این تحقیق ارائة سیر روششناسی کلی دستوری و مقایسة این اثر با دستورهای کهنتر فارسی است.
2ـ سنّت آمدنامهنویسی در شبهقاره و توجه به مصادر و صرف افعال فارسی
آمدنامهها رسالاتی بودهاند که درباب صرف افعال و شیوة صرف هر فعل بهترتیب حروف الفبایی به آموزشگیرندگان زبان فارسی کمک کرده است. در حال حاضر دو نسخه از آمدنامهها در کتابخانههای ایران موجود است. نخست آمدنامه تألیف عاشقالله بن محمد فاصل خرمشاه است که به سال 1137 هجری قمری نگارش شده است و در میان مجموعهای در کتابخانة مجلس موجود است (درایتی، 1390، ج 1: 243). آمدنامة دیگر، تألیف حیاتعلی صاحب هندی است که نسخة الکترونیکی آن در کتابخانة دانشگاه تهران نگهداری میشود و نسخة اصلی آن در قاهره است (همان: 244). نسخة آمدنامة دیگری از مؤلفی ناشناس در کتابخانة گنجبخش مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان وجود دارد؛ نسخة الکترونیکی آن در دانشگاه اصفهان موجود است که تاریخ کتابت آن قرن سیزدهم هجری است.
رسالههای مشابه دیگری با عنوان صفوةالمصادر نیز وجود دارد که مانند آمدنامهها به بررسی صرف افعال فارسی میپردازد. یکی از این رسالهها تألیف محمدمصطفی خان بن حاجی محمد روشن است که پنج نسخه از آن در کتابخانة آیتالله مرعشی نجفی وجود دارد که در ادامه به معرفی آن خواهیم پرداخت. رسالات دیگری نیز در شبهقاره با عنوان صفوةالمصادر تألیف شدهاند که به زبان اردو و درباب صرف افعال فارسی است.
3ـ معرفی نسخههای آمدنامه و صفوةالمصادر
3ـ1 آمدنامة حیاتعلی صاحب هندی
نسخة اصلی این اثر در کتابخانة دارالکتب المصریة (المکتبة الوطنیة) در قاهره است. نسخة الکترونیکی آن در دانشگاه تهران به شمارة بازیابی 2692ـ ف موجود است. خط آن نستعلیق، کاتب و تاریخ کتابت آن نامشخص است. نسخه در 51 برگه نوشته شده است و هر برگه تعداد 13 سطر را شامل میشود. در این نسخه پیش از آغاز متن اثر، یک برگه به زبان عربی ضمیمه شده که ذکر نام خداوند و صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) است. آغاز کتاب: باب الالف. آمدن ـ بحث اثبات فعل ماضی معروف آمد، آمدند، آمدی...؛ انجام کتاب: ... صیغة فعل حال: مییابد. امر: بیاب. اسم فاعل: یابنده، یارستن.
شکل شمارة 1: تصویر صفحة اول آمدنامه تألیف حیاتعلی صاحب هندی
3ـ2 آمدنامة عاشقالله بن محمد فاضل خرم شاه
این نسخه در میان یک مجموعه از آثار در کتابخانة مجلس شورای اسلامی به شمارة بازیابی 4/6125 قرار دارد. در آغاز متن کتاب، به نام مؤلف و سال تألیف اثر اشاره میشود. مطابق صفحات آغازین کتاب، این اثر تألیف خورم شاه عاشقالله ولد شیخ محمد فاضل و در سنة یک هزار و یک صد و سی و هفت هجری نوشته شده است. مطابق خطوط آغازین کتاب، خرم شاه عاشقالله این کتاب را در قصبة بجلور سرکار لکهنو نوشته است. کاتب این نسخه و سال کتابتِ اثر نامشخص است. این نسخه نیمهتمام است و در میانة کتاب و پس از صرف مصدر «رمیدن» به پایان میرسد. مطابق سیاق دیگر آمدنامهها، بعید است که مؤلف اثر را در همین نقطه به پایان رسانده باشد و قاعدتاً تا مصادری که با حرف «ی» آغاز میشوند، باید ادامه داشته باشد. همچنین در ترتیب صفحات بهشیوة رکابه عمل شده است؛ به این صورت که اولین کلمۀ صفحۀ بعدی، در پایان صفحۀ پیشین آمده و این کار بین کاتبان مرسوم بوده است تا کلمهای کم و زیاد نشود و ترتیب صفحات حفظ شود و به هم نخورد؛ در پایین صفحة پایانی، کلمة «بیارامید» آمده است که نشان میدهد در صفحات بعدی وجود داشته است؛ بنابراین، به نظر میرسد که بخشی از نسخه از بین رفته است. خط نسخه نستعلیق و 8 برگة نسخه موجود است. هر صفحه، 12 سطر را شامل میشود. آغاز کتاب: بعد از نیایش استادی که اطفال کتّاب را علامه...؛ انجام کتاب: ... بیاآرام، بیارآمید، بیارامی.
شکل شمارة 2: تصویر صفحة اول آمدنامة خرم شاه عاشقالله
3ـ3 آمدنامه مؤلف ناشناس کتابخانة گنجبخش
این اثر از نسخ خطی کتابخانة گنجبخش (مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان) به شمارة 3859 است که نسخة الکترونیکی آن به شمارة بازیابی 3666 در دانشگاه اصفهان موجود است. نام مؤلف و کاتب آن نامشخص است. در پایان کتاب به شخصی به اسم «برهانالدین» اشاره میشود که با توجه به معنای آن جملات عربی، احتمالاً کتاب به برهانالدین تقدیم شده است. تاریخ کتابت نسخه به قرن سیزدهم هجری بازمیگردد و در 10 برگه کتابت شده است؛ هر صفحه 12 سطر را شامل میشود و خط آن نستعلیق است. آغاز کتاب: آمدن، آمد، نآمد، آمده است...؛ انجام کتاب: نمردیم، بمیر، ممیر. علی هذا بَواقی المَصادرة کُلّها. قَد تَمّت الکِتاب بِعونِ الله الملک العَزیز العلام لِوِقایَتِه قَلب العَزیز المُحب برهان الدّین رَزَقه الله تَعالی. علما نافعا آمین یا رب العالمین.
شکل شمارة 3: تصویر صفحة اول آمدنامة نسخة کتابخانة گنجبخش
3ـ4 صفوةالمصادر به زبان فارسی اثر محمدمصطفی خان بن حاجی محمد روشن
این اثر بهصورت چاپ سنگی منتشر شده است و پنج نسخه از آن در کتابخانة آیتالله مرعشی موجود است. اطلاعات این نسخ در جدول زیر آمده است:
جدول شمارة 1: معرفی نسخ صفوةالمصادر در کتابخانة آیتالله مرعشی
شمارة بازیابی نسخه |
محل نشر نسخه |
نام مطبعة چاپ |
خط چاپ |
تعداد صفحات |
سال چاپ |
3362 |
کانپور |
مصطفایی محمد مصطفی خان |
نستعلیق |
28 |
1270 ق |
3355 |
حیدرآباد دکن |
نیاز دکن |
نستعلیق |
24 |
1270 ق |
1/326 |
آگره |
بالکشن میشن پریس |
نستعلیق |
23 |
1315 ق |
2/326 |
کانپور |
رزاقی |
نستعلیق |
24 |
1315 ق |
2/2650 |
لاهور |
هوپ پریس لاهور |
نستعلیق |
24 |
نامشخص |
آغاز کتاب: سُبحانَکَ لا عِلمَ لَنا الّا ما عَلَّمتَنا انّکَ انتَ العلیمُ الحَکیم. بعد حمد ایزد غفار و صلوة و سلام بر سیّد الابرار...؛ انجام کتاب: ... والحَمدُ لِلّه عَلی الاَطعامِ و صَلوة علی مُحمد خَیرِ الاَنام و آلهِ الکِرام و صحبةِ العِظام اِلی یَومِ القیامَة.
شکل شمارة 4: تصویر یکی از نسخ صفوةالمصادر محمدمصطفی خان (نسخه به شمارة بازیابی 3362)
4ـ روششناسی آموزش دستور زبان فارسی در نسخ آمدنامه و صفوةالمصادر
4ـ1 آمدنامة حیاتعلی صاحب هندی
تکیة این اثر بر صرف مصادر مختلف فارسی است و تعداد تأملبرانگیزی از مصادر فارسی را شامل میشود؛ این مصادر بیش از 130 مصدر است. در صرف چند مصدر ابتدایی با ذکر عنوان نوع تصریف برای هر صیغه، به صرف فعل میپردازد؛ برای مثال برای صرف اولین مصدر این رساله که «آمدن» باشد، از این عناوین برای تصریف فعل استفاده میکند:
«اثبات فعل ماضی معروف ـ نفی فعل ماضی معروف ـ اثبات فعل ماضی قریب ـ نفی فعل ماضی قریب ـ اثبات فعل ماضی بعید ـ نفی فعل ماضی بعید ـ فعل حال مثبت ـ فعل حال منفی ـ اثبات فعل حال در زمان ماضی ـ نفی فعل حال در زمان ماضی ـ اثبات فعل مستقبل معروف ـ نفی فعل مستقبل معروف ـ امر حاضر معروف ـ نهی حاضر معروف ـ امر غایب معروف ـ نهی غایب معروف ـ استفهام ـ اسم فاعل ـ اسم مفعول»
تصریف افعال با ذکر این عناوین برای صیغههای مختلف، تقریباً تا مصدر دهم ادامه دارد. از این مصدر به بعد، ذکر عنوانها کمرنگتر میشود؛ تاجاییکه بدون ذکر عناوین، فقط به تصریف مصادر میپردازد. در مصادر پایانی نیز غالباً به صرف مصدر در سه عنوانِ صیغة فعل حال (فقط سوم شخص مفرد)، امر و اسم فاعل بسنده میکند.
با توجه به شباهت روش این کتاب در تصریف فعل با دیگر آمدنامهها و رسالههای آموزش دستور زبان فارسی در هند، مانند آمدنامة عاشقالله که تألیفشده در قرن دوازدهم است، به نظر میرسد این اثر نیز در این قرن نوشته شده است. همچنین از شباهت این اثر در توجه به تغییر واج در تصریف افعال، با روش کتاب جامعالفوائد، از متون آموزش دستور زبان فارسی در شبهقاره، که در اواخر قرن دوازدهم تألیف شده است، میتوان نتیجه گرفت که منابع این متون مشترک بوده یا در یک فضای مشترک علمی نوشته شده است که در ادامة پژوهش به آن پرداخته خواهد شد.
4ـ1ـ1 بخشی از متن این رساله
«بسم الله الرّحمنِ الرّحیم. والصَّلوة و السّلامُ عَلی رَسولِهِ الکَریم
«باب الالف. آمدن. بحث اثبات فعل ماضی معروف: آمد، آمدند، آمدی، آمدید، آمدم، آمدیم. بحث نفی فعل ماضی معروف: نیامد، نیامدند، نیامدی، نیامدید، نیامدم، نیامدیم. بحث اثبات فعل ماضی قریب: آمده است، آمدهاند، آمدهای، آمدهاید، آمدهام، آمدهایم. بحث نفی فعل ماضی قریب: نیامده است، نیامدهاند، نیامدهای، نیامدهاید، آمدهام ]نیامدهام[، نیامدهایم. بحث اثبات فعل ماضی بعید: آمده بود، آمده بودند، آمده بودی، آمده بودید، آمده بودم، آمده بودیم. بحث نفی فعل ماضی بعید: نیامده بود، نیامده بودند، نیامده بودی، نیامده بودید، نیامده بودم، نیامده بودیم. بحث فعل حال مثبت: میآید، میآیند، میآیی، میآیید، میآیم، میآییم. بحث فعل حال منفی: نمیآید، نمیآیند، نمیآیی، نمیآیید، نمیآیم، نمیآییم. بحث اثبات فعل حال در زمان ماضی: میآمد، میآمدند، میآمدی، میآمدید، میآمدم، میآمدیم. بحث نفی فعل حال در زمان ماضی: نمیآمد، نمیآمدند، نمیآمدی، نمیآمدید، نمیآمدم، نمیآمدیم. بحث اثبات فعل مستقبل معروف: خواهد آمد، خواهند آمد، خواهی آمد، خواهید آمد، خواهم آمد، خواهیم آمد. بحث نفی فعل مستقبل معروف: نخواهد آمد، نخواهند آمد، نخواهی آمد، نخواهید آمد، نخواهم آمد، نخواهیم آمد. بحث امر حاضر معروف: بیا، بیایید. نهی حاضر معروف: میا، میایید. امر غایب معروف: بیاید، بیایند. نهی غایب معروف: نیاید، نیایند. بحث استفهام: بیایم، بیاییم، نیایم، نیاییم. بحث اسم فاعل: آینده، آیندهگان. بحث اسم مفعول: آمده، آمدهگان. در حال به جای «یم» آمدن، یاء تحتانیه میآید.
«آوردن: بحث اثبات فعل ماضی معروف: آوردند، آوردند، آوردی، آوردید، آوردم، آوردیم. نفی فعل ماضی معروف: نیاورد، نیاوردند، نیاوردی، نیاوردید، نیاوردم، نیاوردیم. بحث اثبات فعل ماضی قریب: آورده است، آوردهاند، آوردهای، آوردهاید، آوردهام، آوردهایم. نفی فعل ماضی قریب: نیاورده است، نیاوردهاند، نیاوردهای، نیاوردهاید، نیاوردهام، نیاوردهایم. اثبات فعل ماضی بعید: آورده بود، آورده بودند، آورده بودی، آورده بودید، آورده بودم، آورده بودیم. بحث نفی فعل ماضی بعید: نیاورده بود، نیاورده بودند، نیاورده بودی، نیاورده بودید، نیاورده بودم، نیاورده بودیم. بحث اثبات فعل حال: میآرد، میآرند، میآری، میآرید، میآرم، میآریم. نفی فعل حال: نمیآرد، نمیآرند، نمیآری، نمیآرید، نمیآرم، نمیآریم. بحث اثبات فعل حال در زمان ماضی: میآورد، میآوردند، میآوردی، میآوردید، میآوردم، میآوردیم. نفی فعل حال در زمان ماضی: نمیآورد، نمیآوردند، نمیآوردی، نمیآوردید، نمیآوردم، نمیآوردیم. لفظ اثبات فعل مستقبل: خواهد آورد، خواهند آورد، خواهی آورد، خواهید آورد، خواهم آورد، خواهیم آورد. نفی فعل مستقبل: نخواهد آورد، نخواهند آورد، نخواهی آورد، نخواهید آورد، نخواهم آورد، نخواهیم آورد. امر حاضر: بیار، بیارید. نهی حاضر: میار، میارید. امر غایب: بیارد، بیارند. نهی غایب: نیارد، نیارند. استفهام: بیارم، بیاریم، نیارم، نیاریم. اسم فاعل: آرنده، آرندهگان. اسم مفعول: آورده، آوردهگان.»
4ـ2 آمدنامة عاشقالله بن محمد فاضل خرم شاه
با توجه به ناتمامبودن این نسخه، نمیتوان بهصورت کامل روش این نسخه در صرف همة مصادر بهکاررفته در آن را بررسی کرد؛ با این حال، در صفحات ابتدایی این نسخه به 121 مصدر اشاره میشود که قاعدتاً در نسخة کامل این نسخه به تصریف همة آنها پرداخته شده است. تعداد مصادری که در این نسخة ناقص صرف شده، 15 مصدر است که ترتیب الفبایی نیز ندارند. بهصورت کوچک در بالای آن 121 مصدر، معنای آن مصادر به زبان اردو آمده است. در تصریف دو مصدرِ ابتدایی هم برای همة صیغهها معنای اردوی آنها ذکر شده است؛ اما در باقی مصادر، معنای اردو قید نشده است. صرف مصدر در این نسخه بدون توضیح و عنوان خاصی برای صیغههای مختلف هر مصدر آمده و فقط به تصریف مصادر پرداخته شده است.
تصریف افعال در این رساله بهصورت بدون ترتیب و بدون ذکر نام صیغهها و زمانهاست؛ تصریفهای ناقص در برخی صیغهها و زمانها و نداشتن نظم و ترتیب قاعدهمند علمی نشان میدهد که رساله را شخص فاضلی ننوشته است و یا در زمان کتابت، با بیدقتی کتابت شده است. البته حضور این رساله در یک مجموعة نسخ و تنها در یک جلد، میتواند دلیلی بر بیدقتی و نبودِ تخصصِ کافیِ کاتب در دستور زبان فارسی باشد.
4ـ2ـ1 بخشی از متن این رساله
«بسم الله الرّحمنِ الرّحیم
«بعد از نیایش استادی که اطفال کُتّاب را علامه روزگار سازد و ابجدخوانان دبستان نادانی را به درجة سحبانی رساند و پس از درود نامحدود خلیفه صلی الله علیه و آله و سلم که چراغ هدایت فرا راه گمراهان افروخته و نکات معنوی به ناقصان آموخته؛ چنین میگوید خورم شاه عاشق الله ولد شیخ محمد فاضل ساکن قصبه بجلور سرکار لکهنو که پیش از این عزیزی آمدنامه گفته بود، رواجش از مکتبها برخاسته؛ لهذا در سن ]سنه[ یک هزار و یکصد و سی و هفت هجری آمدنامه به قید مصدر و صیغة ماضی و زمان حال و استقبال برای خواندن برخوردار الهام الله طولعمره ]طول عمره[ مشروحا به قلم آمده چنانچه جداگانه نوشته میشود...
«آمد، آمدند، آمدندی، آمدی، آمدم، آمدیم، آمده بود، آمده بودند، آمده بودی، آمده بودید، آمده بودم، آمده بودیم، میآمدند، میآمدید، میآمدم، میآمدیم، آمدهاید، آمده شد، آمده شده بود، آمده باشد، آمدی، میآید، میآیند، میآیی، میآیید، میآیم، میآییم، آمده میشود، خواهد آمد، خواهید آمد، خواهند آمد، خواهی آمد، خواهیم آمد، خواهم آمد، آمده است، آمده خواهد شد، بیا، بیایید، بیایی، بیاییم، خواهید آمد، خواهند آمد، خواهی آمد، باید آمد، آینده، آیندهها، آیندگان.
«رفت، رفتند، رفتی، رفتند، رفتم، رفتیم، رفته بود، رفته بودند، رفته بودی، رفته بودید، رفته بودیم، رفته بودم، میرفت، نمیرفت، میرفتند، میرفتیم، رفته مشد، رفته شد، رفته شده بود، رفته باشد، رفتندی، رفتمی، میرود، میروند، میروی، میروید، میروم، رفته میشود، بروند، مروند، خواهید رفت، خواهند رفت، خواهی رفت، خواهد رفت، خواهم رفت، خواهیم رفت، رفته خواهد شد، برو، بروند، بروی، بروید، بروم، برویم، باید رفت، رونده، روندگان، روندهها.»
4ـ3 آمدنامة نسخة گنجبخش
در این نسخه به تصریف 55 مصدر پرداخته شده است. مصادر انتخابشده غالباً از مصادر پراستفاده در زبان فارسی است؛ با این حال، برخی از مصادر ازجمله خاییدن و خلانیدن کمکاربردتراست. مصادر بهکاررفته در این نسخه، ترتیب الفبایی ندارد. مطابق دیگر آمدنامهها، در اینجا هم کتاب با مصدر آمدن آغاز شده است.
4ـ3ـ1 بخشی از متن این رساله
«بسم الله الرّحمنِ الرّحیم
«آمدن: آمد، نآمد، آمده است، نآمده است، آمده بود، نآمده بود، چرا آمد، چرا نآمد، کجا آمد، کجا نآمد، چگونه آمد، چگونه نآمد، آمده باشد، نآمده باشد، میآمد، نمیآید، آمدیم، آمدم، آمده بودند، آمده بود، آمدی، آمدید، بیا، میا.
«آوردن: آورد، نآورد، آورده است، نآورده است، آورده بود، نآورده بود، چرا آورد، چرا نآورد، کجا آورد، کجا نآورد، چگونه آورد، چگونه نآورد، آورده باشد، نآورده باشد، میآورد، نمیآورد، آوردیم، نیاوردیم، آوردم، نیاوردم، آوردی، نیاوردی، بیاور، میاور.»
4ـ4 صفوةالمصادر محمدمصطفی خان بن حاجی محمد روشن
کتاب به دو بخش صرف کبیر و صرف صغیر تقسیم میشود. در بخش صرف کبیر، دو مصدر آمدن و آوردن بهصورت مفصل و با همة صیغهها صرف میشود. درواقع مصدر آوردن، ادامة همان مصدر آمدن است؛ به این صورت که صرف کبیر مصدر آمدن، مصدر لازم و صرف کبیر مصدر آوردن، مصدر متعدی آمده است. در قسمت مصدر لازم، با رسم یک جدول به تصریف مصدر با این عناوین صیغهها پرداخته شده است: ماضی مطلق، ماضی قریب، ماضی بعید، ماضی ناتمام، ماضی احتمالی، ماضی تمنایی، مضارع، حال، مستقبل، امر، نهی و اسم فاعل. اینها با عنوان «اسمای مشتقات» در شش ستون ذکر شدهاند: واحد غائب، جمع غائب، واحد حاضر، جمع حاضر، واحد متکلم، جمع متکلم.
در قسمت صرف کبیر مصدر متعدی آوردن، در شش قسمت به صرف صیغههای آن مصدر پرداخته است: واحد غائب، جمع غائب، واحد حاضر، جمع حاضر، واحد متکلم، جمع متکلم. صیغههایی هم که مصدر آوردن را صرف کرده، به این شرح است: ماضی مطلق معروف، ماضی مطلق مجهول، ماضی قریب معروف، ماضی قریب مجهول، ماضی بعید معروف، ماضی بعید مجهول، ماضی ناتمام معروف، ماضی ناتمام مجهول، ماضی احتمالی معروف، ماضی احتمالی مجهول، ماضی تمنایی معروف، ماضی تمنایی مجهول، مضارع معروف، مضارع مجهول، حال معروف، حال مجهول، مستقبل معروف، مستقبل مجهول، امر معروف، امر مجهول، نهی معروف، نهی مجهول، اسم فاعل و اسم مفعول.
در قسمت صرف صغیر، با رسم جدولی هر مصدری را در چند ستون بررسی و صرف کرده است. این چند ستون به این شرح است: مصدر، معنی مصدر (به زبان اردو)، حاصل مصدر، طریق تعدیه (برای متعدیکردن مصادری که ممکن است)، ماضی مطلق، حال، امر، اسم فاعل قیاسی، اسم فاعل سماعی و اسم مفعول. این بررسی و تصریف برای حدود سیصد مصدر و بهترتیب الفبایی انجام شده است که تعداد تأملبرانگیزی را شامل میشود و نشان از جامعیت اثرِ صفوةالمصادر محمدمصطفی خان است.
روش قاعدهمند حاجی مصطفی خان در تصریف افعال و دستهبندی آنها در جدول و سال تألیف این اثر (قرن سیزدهم هجری) نشان میدهد که مؤلف به دستورهای نوشتهشدة پیش از خود، بهویژه آمدنامهها توجه داشته و با دقت تمام آن را تألیف کرده است.
4ـ4ـ1 بخشی از متن این رساله
«بسم الله الرّحمنِ الرّحیم
«سُبحانَکَ لا عِلمَ لَنا الّا ما عَلَّمتَنا انّکَ انتَ العلیمُ الحَکیم.
«بعد حمد ایزد غفار و صلوه و سلام بر سید ابرار و آل اطهار و اصحاب اخیار میگوید امیدوار مغفرت ایزد منان محمد مصطفی خان خلف حاجی محمد روشن خان، اذاقها الله حلاوه، کمال الایمان که چون خواندن کتب فارسیه و حصول استعداد ترجمة عبارات و خطوط نویسی موقوف بر دانستن معانی مصادر و قوت اشتقاق صیغهها بود، لهذا چند مصارد مشهوره مع معانی متعارفه و صرف صغیر ضروری هریک بهترتیب حروف تهجی بهطرز مرغوب در جداول خوش اسلوب جمع نموده؛ صفوةالمصادر نام نهادم و صرف کبیر یک مصدر لازم و دیگری متعدی هم بهطریق نمونه بیان کردم تا طفلان را به آسانی تمام به سوی استخراج معانی و اشتقاق صیغهها رهبر شود و یادگاری به دست روزگار از این خاکسار ماند.
«و اللهُ المُستَعانُ و عَلیهِ التُّکَلانُ و لا حَولَ و لا قُوُّةَ الّا باللهِ العَلی العَظیم.»
|
باب الالف |
|
||||
مصدر لازم |
آمدن |
صرف کبیر |
حاصل مصدر |
آمد |
||
اسمای مشتقات |
واحد غائب |
جمع غائب |
واحد حاضر |
جمع حاضر |
واحد متکلم |
جمع متکلم |
ماضی مطلق |
آمد |
آمدند |
آمدی |
آمدید |
آمدم |
آمدیم |
ماضی قریب |
آمده است |
آمدهاند |
آمدهای |
آمدهاید |
آمدهام |
آمدهایم |
ماضی بعید |
آمده بود |
آمده بودند |
آمده بودی |
آمده بودید |
آمده بودم |
آمده بودیم |
ماضی ناتمام |
میآمد |
میآمدند |
میآمدی |
میآمدید |
میآمدم |
میآمدیم |
ماضی احتمالی |
آمده باشد |
آمده باشند |
آمده باشی |
آمده باشید |
آمده باشم |
آمده باشیم |
ماضی تمنائی |
آمدی |
آمدندی |
|
|
آمدمی |
|
مضارع |
آید |
آیند |
آیی |
آیید |
آیم |
آییم |
حال |
میآید |
میآیند |
میآیی |
میآیند |
میآیم |
میآییم |
مستقبل |
خواهد آمد |
خواهند آمد |
خواهی آمد |
خواهید آمد |
خواهم آمد |
خواهیم آمد |
امر |
بیاید |
بیایند |
بیا |
بیایید |
بیایم |
بیاییم |
نهی |
نیاید |
نیایند |
میا |
میایید |
نیایم |
نیاییم |
اسم فاعل |
آیده |
آیندگان |
|
|
|
|
مصدر متعدی |
آوردن |
صرف کبیر |
حاصل مصدر |
آورد |
||
اسمای مشتقات |
واحد غائب |
جمع غائب |
واحد حاضر |
جمع حاضر |
واحد متکلم |
جمع متکلم |
ماضی مطلق معروف |
آورد |
آوردند |
آوردی |
آوردید |
آوردم |
آوردیم |
ماضی مطلق مجهول |
آورده شد |
آورده شدند |
آورده شدی |
آورده شدید |
آورده شدم |
آورده شدیم |
ماضی قریب معروف |
آورده است |
آوردهاند |
آوردهای |
آوردهاید |
آوردهام |
آوردهایم |
ماضی قریب مجهول |
آورده شده است |
آورده شدهاند |
آورده شدهای |
آورده شدهاید |
آورده شدهام |
آورده شدهایم |
ماضی بعید معروف |
آورده بود |
آورده بودند |
آورده بودی |
آورده بودید |
آورده بودم |
آورده بودیم |
ماضی بعید مجهول |
آورده شده بود |
آورده شده بودند |
آورده شده بودی |
آورده شده بودید |
آورده شده بودم |
آورده شده بودیم |
ماضی ناتمام معروف |
میآورد |
میآوردند |
میآوردی |
میآوردید |
میآوردم |
میآوردیم |
ماضی ناتمام مجهول |
آورده میشد |
آورده میشدند |
آورده میشدی |
آورده میشدید |
آورده میشدم |
آورده میشدیم |
ماضی احتمالی معروف |
آورده باشد |
آورده باشند |
آورده باشی |
آورده باشید |
آورده باشم |
آورده باشیم |
ماضی احتمالی مجهول |
آورده شده باشد |
آورده شده باشند |
آورده شده باشی |
آورده شده باشید |
آورده شده باشم |
آورده شده باشیم |
ماضی تمنائی معروف |
آوردی |
آوردندی |
|
|
آوردمی |
|
ماضی تمنائی مجهول |
آورده شدی |
آورده شدندی |
|
|
آورده شدمی |
|
اسمای مشتقات |
واحد غائب |
جمع غائب |
واحد حاضر |
جمع حاضر |
واحد متکلم |
جمع متکلم |
مضارع معروف |
آورد |
آورند |
آوری |
آورید |
آوری |
آوریم |
مضارع مجهول |
آورده شود |
آورده شوند |
آورده شوی |
آورده شوید |
آورده شوم |
آورده شویم |
حال معروف |
میآورد |
میآورند |
میآوری |
میآورید |
میآورم |
میآوریم |
حال مجهول |
آورده میشود |
آورده میشوند |
آورده میشوی |
آورده میشوید |
آورده میشوم |
آورده میشویم |
مستقبل معروف |
خواهد آورد |
خواهند آورد |
خواهی آورد |
خواهید آورد |
خواهم آورد |
خواهیم آورد |
مستقبل مجهول |
آورده خواهد شد |
آورده خواهند شد |
آورده خواهی شد |
آورده خواهید شد |
آورده خواهم شد |
آورده خواهیم شد |
امر معروف |
بیارد |
بیارند |
بیار |
بیارید |
بیارم |
بیاریم |
امر مجهول |
بیاروده شود |
بیاورده شوند |
بیاورده شو |
بیاورده شوید |
بیاورده شوم |
بیاورده شویم |
نهی معروف |
نیارد |
نیارند |
میار |
میارید |
نیارم |
نیاریم |
نهی مجهول |
نیاورده شود |
نیاورده شوند |
میارده شو |
میاورده شوید |
نیاورده شوم |
نیاورده شویم |
اسم فاعل |
آوردنده زورآور |
آورندگان آورندهها |
اسم مفعول |
آورده |
آوردگان آوردهها |
5ـ مقایسة روششناسی چهار اثرِ یادشده
در آمدنامة حیاتعلی هندی، در ذکر عناوین صیغهها از عنوان معروف در برخی صیغهها استفاده شده است و انتظار میرود صرف صیغههای مجهول هم انجام بگیرد؛ اما در مصادر لازم مثل آمدن که اساساً مجهول نمیشوند و در مصادر متعدی مثل آوردن، به صرف صیغههای مجهول پرداخته نمیشود. با این حال، ذکر بیشتر صیغهها و زمانهای افعال در این اثر میتواند آن را در زمینة تصریف مصادر در زمان خود به اثری درخور توجه تبدیل کند.
صیغههای ماضی، ماضی قریب، ماضی بعید، حال در زمان ماضی که به تصریف مصادر در زمان گذشته میپردازد و همچنین صیغههای حال، مستقبل، استفهام و امر و نیز ذکر اسم فاعل تاحدی بهنسبت دیگر نسخهها، جامعیتی نسبی در تصریف مصادر دارد. نکتة تأملبرانگیز، فعل حال در زمان ماضی است که همان ماضی استمراری است: «ماضی استمراری از ماضی ساده ساخته میشود؛ بدین ترتیب که به اول ماضی ساده جزء پیشین می میافزایند» (احمدی گیوی و انوری، 1390: 33).
در روش آمدنامة عاشقالله، جامعیت و انسجام نسخة حیاتعلی دیده نمیشود. ترتیب مشخصی برای تصریف مصادر و صیغههای مختلف ماضی، مضارع، مستقبل و امر وجود ندارد. ذکر مصادر هم براساس ترتیب الفبایی نیست. صیغههای ماضی، ماضی بعید، حال در زمان ماضی، حال، مستقبل، ماضی قریب، امر و اسم فاعل در این تصریف ذکر شدهاند؛ اما همة اشخاص برای آنها بیان نشدهاند. نکتة جالب در این تصریف، آوردن صیغة مجهول برای مصدر لازم آمدن است؛ ازجمله: آمده شد و آمده شده بود که با توجه به لازمبودن مصدر آمدن، اساساً نمیشود آن را بهصورت مجهول صرف کرد. «فعلهایی که مانند آمدن دارای معنی تمام باشند لازم خوانده میشوند» (ناتل خانلری، 1362: 79). در این آمدنامه، برخلاف آمدنامة حیاتعلی، صورت منفی صیغهها آورده نشده و به ذکر صیغههای مثبت بسنده شده است.
در نسخة گنجبخش، به ذکر صیغههای ماضی معروف، ماضی قریب، ماضی بعید، ماضی تمنایی، حال در زمان ماضی، حال و امر پرداخته شده است. نکتة جالب در تصریف مصادر در این نسخه، فقط ذکر یک یا چند شخص از هر زمان و ذکر صیغة نفی آن نیز هست. نکتة دیگر این است که در تصریف مصادر در نسخة گنجبخش، صیغههایی ازجمله «چرا آمد؟ کجا آمد؟ و چگونه آمد؟» است که در تصریف مصادر در نسخ دیگر و در دستورنویسیهای متداول استفاده نمیشود. این نوع پرسشهای همراه با فعل، غالباً برای پیبردن به چگونگی کیفیت وقوع فعل و دستیابی به قیود، متمم و مفعول آن است و ارتباطی به تصریف مصادر ندارد.
روش تصریف مصدر در صفوةالمصادر محمدمصطفی خان بهنسبت دیگر نسخ بررسیشده، جامعتر و مسنجمتر است. رسم جدول و صرف کبیر چند مصدر ابتدایی، صیغهها و شمار متعددی را در بر میگیرد. ذکر هر شش شمار مفرد غایب، جمع غایب، واحد حاضر، جمع حاضر، واحد متکلم و جمع متکلم برای همة صیغهها (بهجز صیغههایی که امکان تصریف در برخی از این شمارها را ندارند، مثل ماضی تمنایی) به خوانندگان این رساله برای روشنشدن صورت تصریفی مصادر بسیار کمک میکند.
صیغههای متعدد صرف مصدر در زمانهای مختلف از ویژگیهای مهم این نسخه است. در این نسخه، ماضی ناتمام، معادل با عنوان حال در زمان ماضی است که در رسالة حیاتعلی بیان شده است که البته در دستور امروزی، ماضی استمراری شناخته میشود. ماضی احتمالی از صیغههایی است که در این نسخه به کار رفته و در آمدنامة حیاتعلی به آن اشاره نشده است؛ اما در آمدنامههای عاشقالله و گنجبخش بهصورت ناقص به آن اشاره شده است که البته امروزه با عنوان ماضی التزامی شناخته میشود: «ماضی التزامی از صفت مفعولی فعل اصلی (بن ماضی بهاضافه ه) و مضارع سادة "باشیدن" ساخته میشود» (احمدی گیوی و انوری، 1390: 37). در این نسخه بهصورت منفی در تصریف مصادر اشاره نشده و فقط حالت مثبت افعال به کار رفته است. در این نسخه، در صرف مصدر لازم آمدن، بهصورت مجهول افعال اشاره نشده و در صرف کبیر مصدر متعدی، صورت مجهول صیغههای افعال هم آمده است. نکتة تأملبرانگیز در این رساله، در قسمت صرف صغیر است که برای برخی مصادر که میتوان آنها را متعدی کرد؛ ستونی تحت عنوان طریق تعدیه قرار داده شده است؛ در این قسمت، مصادر لازمی آمده است که امکان تبدیلشدن به مصدر متعدی را دارند؛ برای مثال «آویختن، آویزانیدن و پیچیدن، پیچانیدن و...» ذکر شده است.
جدول شمارة 2: ویژگیهای نسخ یادشده
ویژگیها |
آمدنامة حیاتعلی |
آمدنامة عاشقالله |
آمدنامة گنجبخش |
صفوةالمصادر |
ترتیب الفبایی مصادر |
+ |
ـ |
ـ |
+ |
ذکر حالت مجهول مصادر |
ـ |
چند مصدر معدود (گاهی در مصادر لازم) |
ـ |
+ (در همة مصادر) |
صرف همة صیغهها در هر زمان |
+ |
+ |
ـ (بهجز ماضی مطلق) |
+ |
حالت منفی هر صیغه |
+ |
ـ |
+ |
ـ |
ماضی مطلق |
+ |
+ |
+ |
+ |
ماضی قریب |
+ |
+ |
+ |
+ |
ماضی بعید |
+ |
+ |
+ |
+ |
ماضی احتمالی |
ـ |
ـ |
+ |
+ |
ماضی تمنایی |
ـ |
+ |
ـ |
+ |
حال در زمان ماضی |
+ |
+ |
+ |
+ (با عنوان ماضی ناتمام) |
حال |
+ |
+ |
ـ |
+ |
مضارع |
ـ |
ـ |
ـ |
+ |
مستقبل |
+ |
+ |
ـ |
+ |
استفهام |
+ |
ـ |
ـ |
ـ (در دو صیغة متکلم امر و دو صیغة متکلم نهی آورده شده است) |
امر |
+ |
+ |
+ |
+ |
نهی |
+ |
ـ |
+ |
+ |
اسم فاعل |
+ |
+ |
ـ |
+ |
اسم مفعول |
+ |
ـ |
ـ |
+ |
6ـ مقایسة روششناسی آموزش تصریف مصادر در این چهار اثر و سه اثر قدیمی آموزش دستور زبان فارسی
6ـ1 منهاجالطلب اثر محمد بن حکیم زینیمی
محمد بن حکیم زینیمی در این کتاب، صادرشدههای از مصدر را شامل فعل ماضی، مستقبل، جحد، نفی، امر، نهی، اسم فاعل، اسم مفعول و صفت میداند.
زینیمی فعل ماضی و لواحق آن را چنین میداند: زد، زدند، زدی، زدیت، زدم، زدیم. این صیغهها معادل ماضی مطلقی است که هم در آمدنامه و صفوةالمصادر ذکر شده است و هم در دستورهای امروزی با عنوان ماضی ساده شناخته میشود. در ادامه به صرف فعل ماضی صریح (یکی از لواحق ماضی) اشاره میکند: زده است، زدهاند، زده بود، زده بودند، زده باشد، زده باشند. ماضی صریحی که زینیمی اشاره میکند، برخلاف صرف فعل ماضی که پیش از آن برشمرده است، فقط برای سومشخص مفرد و جمع تصریف میشود. زده است و زدهاند، معادل ماضی نقلی است که در صفوةالمصادر و آمدنامة حیاتعلی با عنوان ماضی قریب شناخته میشود. زده بود و زده بودند، معادل ماضی بعید و زده باشد و زده باشند، معادل ماضی التزامی است که در صفوةالمصادر، ماضی احتمالی شناخته میشود. مؤلف برای ماضی تأکیدی، اضافهکردن یاء تأکیدی به ماضی را تجویز میکند: زدی و زدندی که معادل ماضی تمنایی است که در صفوةالمصادر برشمرده شده و در آمدنامة عاشقالله نیز بدون ذکر عنوان صیغه صرف شده است. در پایان فصل ماضی و لواحق نیز به فعل جحد اشاره میکند که همان ماضی منفی است: نزد و نکشت (زینیمی، 1388: 8 و 9).
در این کتاب فعل مستقبل چنین صرف میشود: زند، زنند، زنی، زنیت، زنم، زنیم که همان صیغة مضارع است که فقط در صفوةالمصادر به آن اشاره شده است. برای لواحق مستقبل نیز مستقبل تأکیدی با یاء تأکیدی ذکر شده است: زندی و زنندی و زنیی و زنیتی و زنمی و زنیمی (همان: 10) که در آمدنامة عاشقالله بدون اشاره به اسم صیغه، آمدی و آمدندی ذکر میشود و در صفوةالمصادر با عنوان ماضی تمنایی و فقط در سه شخص صرف شده است: آمدی، آمدندی، آمدمی. نکتة ذکرشدنی این است که زینیمی بهجای زنید از زنیت استفاده میکند که با توجه به قریبالمخرجبودن دو صامت د و ت و اینکه از یک نوع صامت هستند «صامتهای دندانی مانند ن، ت، د، س، ز...» (فرشیدورد، 1382: 62) میتوان دریافت که زینیمی آنچه شنیده یا آن تلفظ و لهجة فارسی رایج ممالک شرقی را به کار برده است؛ همانگونه که در جامعالفوائد نیز یکی از جاهای سهگانة تبدیل دال مهمله به تاء قرشت است (نوازشعلی خان، 1400: 55).
برای امر نیز در این کتاب به امر حاضر و غایب اشاره شده است. «امر حاضر، آن مستقبلی است که دال از وی حذف کردند. همچون: زن،... زنیت» (همان: 11) امر غایب را نیز: زندا و زنندا میداند که الف به آخر مستقبل اضافه شده است. در امر حاضر مشابه امر حاضر در آمدنامة حیاتعلی است؛ با این تفاوت که ساخت امر حاضر در منهاجالطلب با حذف ب در ابتدای آن مشابه بن مضارع است. ساخت امر غایب در منهاجالطلب با آمدنامة حیاتعلی متفاوت است؛ باز هم با حذف ب در ابتدای فعل همراه است و یک الف در آخر فعل اضافه شده است. به امر مخاطب و غایب در صفوةالمصادر نیز اشاره شده است؛ با این تفاوت که مانند امرهای آمدنامة حیاتعلی و همراه با دو صیغة متکلم است. در آمدنامة عاشقالله بدون اشاره به اسم صیغة امر، به امر مخاطب اشاره شده است: بیا، بیایید. در آمدنامة گنجبخش به «بیا و میا» اشاره شده که امر و نهی مخاطب است.
در فصل اسم فاعل و اسم مفعول به دو نوع اسم فاعل اشاره میشود: مستقبل و مرکب. مستقبل مانند زننده و مرکب مانند نمازگزار و کردگار. اسم فاعلی که در آمدنامة حیاتعلی و صفوةالمصادر آمده است، معادل اسم فاعل مستقبل در منهاجالطلب است که البته جمع آن نیز آمده است (آینده، آیندهگان). در آمدنامة عاشقالله نیز بدون ذکر عنوان اسم فاعل، به اسم فاعل مستقبل اشاره میشود. برای اسم مفعول نیز دو گونه قائل میشود: اولی اضافهکردن هاء گرد به فعل ماضی است: زده و کشته. و دیگری «الف و را» را به فعل ماضی پیوسته دارد؛ مانند کردار و گرفتار (همان: 12). نوع اول اسم مفعول، معادل همان اسم مفعول در آمدنامة حیاتعلی است و صفوةالمصادر است. به نوع دوم اسم مفعول در نسخ پژوهششدة ما اشاره نشده است.
6ـ2 جامعالفوائد اثر نوازشعلی خان حیدرآبادی
«جامعالفوائد درحقیقت مجموعهای از فواید زبانی است و ازاینرو، نام کتاب بـا محتوای آن تناسب تام دارد» (ندیمی هرندی، 1398: 322). در بخشهایی از این کتاب که بهنوعی آموزش دستور زبان فارسی است، به بحث انواع صیغههای یک مصدر و شیوة تصریف مصادر در برخی مصادر اشاره کرده است که میتواند با مطالب آمدنامه و صفوةالمصادر مقایسه شود.
ابتدا دربارة تعداد صیغههای فارسی، در جامعالفوائد نیز اشاره میشود که شش صیغه موجود است: «نزد عربان چهارده صیغه دایر و متداول است و عجمان به شش صیغه اختصار کردهاند» (نوازشعلی خان، 1400: 28). نوازشعلی خان برای صرف افعال در صیغههای فارسی اینگونه توضیح میدهد که برای هر صیغه، چه حروفی به آن اضافه میشود؛ برای مثال «علامت مفرد غایب از ماضی، تا قرشت و دال ابجد باشد چون رفت و گفت و دید و شنید... و از برای تثنیه و جمع غایب و غایبه، نون و دال در ماضی الحاق کنند مانند رفتند و گفتند و دیدند و شنیدند...» (همان: 29). به همین شیوه، برای دیگر صیغهها نیز توضیح داده شده است. صیغههای ماضی مطلق، مضارع و مستقبل در این قسمت از کتاب جامعالفوائد توضیح داده میشود که در مقایسه با آمدنامه و صفوةالمصادر یک ساخت دارند.
همچنین در جامعالفوائد به شیوة ساخت اسم فاعل و اسم مفعول اشاره میشود: «علامت اسم فاعل، نون و دال و هاء باشد که در آخر کلمه آورند، چون خواهنده و دهنده و گوینده و شنونده و علامت اسم مفعول یکی هاء است که در آخر ماضی درآورند چون رفته و آمده و گفته و شنیده و یکی لفظ شده که در آخر کلمه الحاق کنند چون گفته شده و کرده شده و خواب شده...» (همان). این شیوة ساخت اسم فاعل و اسم مفعول مشابه شیوة ساخت آنها در آمدنامه و صفوةالمصادر است. البته در آمدنامه و صفوةالمصادر، حالت جمع اسم فاعل و مفعول نیز ذکر شده است؛ مثل آورندهها، آیندگان و آوردهها. شیوة دوم ساخت اسم مفعول که در جامعالفوائد ذکر شده، در آمدنامهها و صفوةالمصادر به کار نرفته است.
درکل، جامعالفوائد کتابی است که بیشتر به بحث تغییر واجها در کلمات فارسی میپردازد که تصریف مصادر را هم شامل میشود؛ اما آمدنامهها و صفوةالمصادر بهصورت خاص به تصریف مصادر میپردازند. روش جامعالفوائد در پرداختن به تصریف مصادر نیز مانند دیگر فصول آن کتاب، مبتنی بر توجه به تغییر واجها در کلمات است. نکتة جالب اینکه در برخی از بخشهای آمدنامة حیاتعلی، همچون جامعالفوائد، به ذکر برخی تغییرات واجها در فرایند تصریف مصادر پرداخته شده است؛ برای مثال دربارة مصدر آموختن در جامعالفوائد چنین آمده است: «هرگاه در صیغة مصدر و فعل ماضی حرف خاء منقوطه باشد و خواهند که آن را به صیغة مضارع و امر و غیر اینها برند آن خاء معجمه را تبدیل به زاء معجمه کنند چون ساختن که مصدر و ساخت که فعل ماضی است، خواهند مضارع و امر از وی بنا کنند، خاء را به زای هوّز بدل کرده؛ گویند میسازد و بساز و همچنین در آموختن و آموخت که گویی میآموزد و بیاموز...» (همان: 87) و در متن آمدنامة حیاتعلی اینگونه ذکر شده است: «قاعده ]در مصدر آموختن[: در فعل حال و امر و نهی و اسم فاعل، خاء معجمه به زاء معجمه بدل گردد» (صاحب هندی، بیتا: 6 ر). این مطلب نشان میدهد که بعید نیست یکی از منابع حیاتعلی در تألیف آمدنامه، جامعالفوائد بوده باشد یا حتی هر دو کتاب از یک منبع مشترک و قدیمیتر بهره جسته باشند.
6ـ3 نهجالأدب اثر نجمالغنی خان رامپوری
نهجالأدب از متون جامعی است که به آموزش دستور زبان فارسی پرداخته است. در این کتاب مفصل بهصورت مشروح به بحث فعل و صرف آن پرداخته است: ماضی مطلق مثبت معروف، ماضی مطلق مثبت مجهول، ماضی مطلق منفی معروف، ماضی مطلق منفی مجهول (رامپوری، 1396: 27). صورتهای فعل ماضی مطلق معروف مثبت و منفی در آمدنامة حیاتعلی، آمدنامة عاشقالله (بهصورت ناقص) و آمدنامة گنجبخش (بهصورت ناقص) آمده است. صورتهای فعل ماضی مطلق معروف و مجهول مثبت نیز در صفوةالمصادر آمده است.
در این کتاب برای ماضی قریب و ماضی بعید نیز به همینگونه و در چهار قسمتِ مثبت معروف، مثبت مجهول، منفی معروف و منفی مجهول ذکر شده است. در آمدنامة حیاتعلی، آمدنامة عاشقالله (بهصورت ناقص) و آمدنامة گنجبخش (بهصورت ناقص)، این دو ماضی بهصورت مثبت و منفی معروف آمده است. در صفوةالمصادر نیز صورت مثبت بهشکل معروف و مجهول اشاره شده است.
ذکر ماضی محتمل در این کتاب بهصورت مشابه، شامل همان چهار حالت مثبت و منفی معروف و مجهول است. در آمدنامة عاشقالله و گنجبخش، بهصورت ناقص و بدون ذکر نام ماضی محتمل تصریف شده است. در صفوةالمصادر نیز با همان عنوان ماضی احتمالی آمده است؛ اما صورت منفی آن ذکر نشده است.
در ذکر ماضی استمراری مطابق افعال قبل، در چهار قسمت معروف و مجهول مثبت و منفی عمل شده است. در آمدنامة حیاتعلی، ماضی استمراری با عنوان فعل حال در زمان ماضی و بهصورت مثبت و منفی آمده است. در آمدنامة عاشقالله و گنجبخش بهصورت ناقص بدون ذکر ماضی استمراری به آن اشاره شده است. در صفوةالمصادر به ماضی استمراری معروف و مجهول تحت عنوان ماضی ناتمام اشاره میشود.
رامپوری برای ماضی شرط و تمنا میگوید: «رفتمی و میرفتم در هند با لفظ کاش استعمال یابد» (همان: 37). در آمدنامة عاشقالله، به «رفتمی»، و در صفوةالمصادر به ماضی تمنایی معروف و مجهول اشاره شده است.
برای فعل مضارع نیز در چهار بخش معروف و مجهول مثبت و منفی به تصریف فعل پرداخته است: آرد، آرند و... (همان: 48). تنها در صفوةالمصادر به صیغة مضارع معروف و مجهول اشاره شده است و معادل آن در نهجالأدب آمده است. در ادامه به مضارع استمراری در چهار شکل معروف و مجهول مثبت و منفی اشاره میکند: میآورده باشد، میآورده باشند و... که به این نوع هیچ اشارهای در آمدنامهها و صفوةالمصادر نشده است.
در این کتاب به صیغة حال نیز در چهار حالت مثبت و منفی مجهول و معروف اشاره میشود. به حال مثبت و منفی معروف در آمدنامة حیاتعلی اشاره شده است. در آمدنامة عاشقالله نیز بهصورت ناقص، حال مثبت معروف تصریف شده است. در آمدنامة گنجبخش نیز بهصورت ناقص از مثبت و منفی تصریف شده و در صفوةالمصادر حال معروف و مجهول بهصورت کامل آمده است.
در تصریف فعل مستقبل به همان صورت مشابه عمل شده و معروف و مجهول منفی و مثبت صرف شده است. در آمدنامة حیاتعلی، مستقبل معروف مثبت و منفی آمده است. در آمدنامة عاشقالله نیز مستقبل معروف بهصورت کامل صرف شده است و شکل مجهول نیز بهصورت ناقص آمده است. در نسخة گنجبخش به مستقبل اشارهای نشده است. در صفوةالمصادر نیز به مستقبل معروف و مجهول اشاره شده است؛ اما صورت منفی ندارد.
برای فعل امر به امر مخاطب و غایب اشاره شده است. نکتة جالب اینکه در امر غایب به چهار شمار اولشخص و سومشخص مفرد و جمع اشاره میکند: «گو بیارد، گو بیارند، گو بیارم، گو بیاریم» (همان: 66). در آمدنامة حیاتعلی امر حاضر و غایب فقط برای مخاطب مفرد و جمع آمده است. در آمدنامة عاشقالله نیز امر مخاطب معروف ذکر شده و فقط برای صیغههای دومشخص آمده است. در آمدنامة گنجبخش نیز فقط به امر مخاطب مفرد اشاره شده است. در صفوةالمصادر برای همة شش شمار صیغة امر تصریف شده است.
برای صرف فعل نهی، مشابه صرف فعل امر بهصورت مخاطب و غایب مجهول و معروف عمل شده است و در تصریف فعل نهی غایب نیز به چهار شمار اولشخص و سومشخص مفرد و جمع اشاره میکند. در آمدنامة حیاتعلی به نهی مخاطب برای دومشخص مفرد و جمع و نهی غایب برای سومشخص مفرد و جمع اشاره شده است. در آمدنامة عاشقالله فقط به یک نمونه نهی اشاره شده که نهی غایب معروف جمع است: مروند. در آمدنامة گنجبخش نیز فقط نهی مخاطب معروف مفرد آمده است: میا و میاور. در صفوةالمصادر نیز نهی معروف و مجهول برای تمام شش شمار تصریف شده است.
رامپوری در بیان اسم فاعل، بهصورت کلی «هاء» را به آخر صیغة واحد غایب مضارع مثبت معروف اضافه میکند: آورنده، آینده، رونده، کشنده. همچنین برای آن، جمع نیز قائل است: خوانندگان، روندگان، گویندها ]گویندهها[، ]روندهها[. نکتة جالب اینکه رامپوری بهنقل از بعضی، اسم فاعل را تصریف کرده است: «کننده، کنندگان، کنندهای، کنندهاید، کنندهام، کنندهایم» (همان: 91). در آمدنامة حیاتعلی به اسم فاعل بهصورت مفرد و جمع اشاره شده است: آرنده، آرندهگان. در آمدنامة عاشقالله نیز اسم فاعل بهصورت مفرد و جمع آمده است: آینده، آیندهها و آیندگان. در آمدنامة گنجبخش به اسم فاعل اشارهای نشده و در صفوةالمصادر نیز اسم فاعل بهصورت مفرد و جمع ذکر شده است.
در بیان اسم مفعول نیز اضافهشدن «هاء» به صیغة واحد غایب ماضی مطلق مثبت است: آورده و کشته و آورده شده و کشته شده. به صورت جمع آن نیز اشاره شده است: گذشته، گذشتگان و رفته و رفتگان. در این مبحث نیز اسم مفعول صرف شده است: «سوخته، سوختگان، سوختهای، سوختهاید، سوختهام، سوختهایم» (همان: 92). در آمدنامة حیاتعلی به اسم مفعول بهصورت مفرد و جمع اشاره شده است. در آمدنامة عاشقالله و گنجبخش به اسم مفعول اشارهای نشده است. در صفوةالمصادر نیز به اسم مفعول بهصورت مفرد و جمع اشاره شده است.
7ـ نتیجهگیری
ـ به نظر میرسد، برخلاف سه کتاب ذکرشده، آمدنامهها و صفوةالمصادر را استادان شناختهشده و متخصص نوشتهاند و بیشتر بهصورت سطحی و در حد تصریف مصادر تألیف شدهاند. جامعنبودن آمدنامهها و صفوةالمصادر، توجه به یک مبحث خاص دستوری و ضعفهای مباحث و ناقصبودن متن این رسالهها در همین مبحث خاص ازجمله دلایلی است که میتوان چنین استدلالی کرد.
ـ با توجه به زمان تألیف دو کتاب منهاجالطلب و جامعالفوائد و شباهتهای این متون با برخی از نمونههای مطرحشده در آمدنامهها ـ ازجمله صرف برخی مصادر و اشاره به تغییر واجها ـ این احتمال را قوی میکند که این دو کتاب از منابع نویسندگان آمدنامهها در تألیف آن بوده است.
پینوشت