نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دکترای تخصصی گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
2 استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Abstract
Background: Masnavi Manavi written by Jalaleddin Mohammad Balkhi (Rumi) is one of the most prominent mystical works in Persian literature. This book has been and is influential; consequently, the readers' needs have been and are subject to many descriptions in different languages.
Purpose: Assessing and analyzing the method and the content of descriptions of Masnavi are considered the most important study subjects in searching the works of MowlaviAnalyzing the affectivity of the available descriptions would demonstrate the significance and stance of such works in the field of writing description. The description of Mostafa Ibn Shaban Soruri on the subject here is considered one the most complete and the oldest in Asia Minor in Persian. Regarding the antiquity and the description language of Soruri, it is essential to specify the rate of its affectivity in the process of writing a description. The objective here is to find the extent of the oldest Persian descriptions of Masnavi by comparing Soruri's description with Javaherolasrar and Zavaherolanvar by Kharazmi.
Results:
The results of this comprehension indicate that the description of Soruri has been affected by Javaherolasrar in terms of structure and content. An important part of Kharazmi's description is included in Soruri's description without any reference, while Soruri, in his foreword claimed that he perceived this work by discovering the spirit of Mowlavi.
Keywords: Soruri's Description, Kharazmi, Javaherolasrar and Zavaherolanvar, Method, Content
Introduction
The remarkable interest of Masnavi readers in comprehending it and the necessity to clarify its complexities initiated literary works like description, glossary, modification, translation, etc. in different contexts. The high volume of explanations of Masnavi from the past to the present indicates the level of interest in this book, and the necessity of proving the deficiency and weakness of its explanations. One of the significant research issues in the field of Masnavi studies is to recognize and analyze the procedure of writing descriptions. The comparison of Masnavi's descriptions in terms of method and content reveals the span of their overlap; next to assessments of advances, and shortcomings.
The description of Masnavi by Moslehoddin Mostafa Ebn Shaban Soruri (1561) is identified as the oldest Persian description including both the Masnavi books. The two core questions here are: 1) Are all of these descriptions Soruri’s brainchild or they refer to other descriptions? and 2) If Soruri has resorted to others, how effective was it? Answering these questions necessitates considering analyzing and comparing the description of Soruri with others
The objective here is to scrutinize and explain the method and content of Soruri's description by comparing it with the Javaherolasrar description (the oldest Masnavi description).
Method and Materials
The method adopted here is analytic and descriptive based on library data. The focus here is on presenting a pattern to assess the different aspects of the descriptions of Soruri and Javaherolasrar Kharazmi. In the first section, the similarities and differences are compared and explained to clarify the verses; in the second section, the opinion of each commentator is analyzed in terms of compliance with the views of Mowlavi based on the model of the mystical tradition and in the third section, by assessing the preface of each book of Soruri's description, the acquired evidence indicate the outperformance of this description vs. Javaherolasrar.
Discussion of Results and Conclusion
Comparing the method in Soruri's description and Kharazmi's description indicates that primarily, many of the phrases and deductions of Kharazmi exactly resemble that of Soruri's description. Similar proses and verses are detected in both descriptions and that Soruri has taken advantage of Kharazmi’s descriptions is evident. Soruri applied the language of Kharazmi (books one to three) which is intricate. In other sections (book four and on), descriptions are written in simple prose. Soruri has summarized and simply described the verses not mentioned in the descriptions of Javaherolasrar.
The content of the description of Kharazmi and Soruri is compared based on the mystical pattern of Mowlavi. Kharazmi has sometimes pointed out the viewpoints of Ibn Arabi in describing Masnavi. In some other cases, Soruri has made a connection between the first and second mystical traditions. Unlike Kharazmi, Soruri has mainly considered the lexical and rhetorical layers. To describe the mystical concepts, defined the outlooks of the second tradition of Kharazmi and sometimes described the first tradition. The foreword indicates that the commentator has consciously benefited from Javaherolasrar.
The results of this study indicate that Soruri was affected by Kharazmi's description. There exist doubts about the independence of Soruri's opinion in Masnavi's clarification, thus, it cannot be considered an effective explanation. Direct affectivity from Kharazmi's description and not pointing out his name raises this notion that the rest of the materials not derived from Javaherolasrar may belong to others except Soruri.
کلیدواژهها [English]
مثنوی معنوی اثر جلالالدین محمد بلخی یکی از مهمترین و پرمخاطبترین آثار عرفانی در مناطقی است که زبان فارسی رواج دارد. آسیای صغیر بهسبب قرابت مکان با تربت مولوی، همواره کانون علاقمندان پرشمار او بوده است. نیاز به توضیح پیچیدگیهای مثنوی سبب شکلگیری جریان شرحنویسی و مثنویپژوهی (لغتنامهنویسی، تصحیح، ترجمه و...) در مناطق مختلف شده است. این منطقه نیز یکی از نخستین خاستگاههای شرح مثنوی به زبانهای ترکی و فارسی است؛ آثاری چون گلشن توحید اثر شاهدی دده قونیوی (د 957 ق.)، شرح مثنوی مصلحالدین مصطفی سروری (د 969 ق.)، شرح بسیار مشهور و به زبان ترکی نوشتۀ رسوخی اسماعیل دده انقروی (د. 1041 ق.) از این جملهاند(محمدی، 1398: ص.3). 1
«بین شارحان مثنوی کسانی بودند که صِرف علاقۀ جدّی به مولانا و وابستگی به او به شرح مثنوی پرداختهاند و افرادی نیز بهمنظور داشتن اثر و شمردهشدن در عداد فضلا و کسب عنوان شارح و حتی خودنمایی و اظهار برتری کار شرح را در پیش گرفتهاند» (گولپینارلی، 1366، ص. 193). این موضوع سبب پدیدآمدن آثار پرشمار و پراشکال دربارۀ مثنوی شد تاجاییکه محتوای بسیاری از این نوشتهها با اندیشۀ مولوی مطابق نیست یا نسخههای نامعتبر مبنای ترجمه یا شرح آثار شده است. علاوهبر اشکالات محتوایی، از نظر کمّی نیز بیشتر این آثار کامل نیستند؛ بعضی از شروح بسیار موجز است، مانند شرح شیخ مراد بخاری، در بعضی حتی ابیات برافزوده بر مثنوی نیز ذکر شده است، مانند شرح انقروی و بعضی از شرحها، تنها شامل بخشهایی از مثنوی است، مانند شرحهای صاری عبدالله و اسماعیل حقی.
شمار زیاد شرحهای مثنوی ازیکسو نشان از علاقمندی به این کتاب و از سوی دیگر بهسبب کاستی و ضعف این شرحها در پاسخگویی به نیاز مخاطبان است، اما باوجود این کاستیها شرحهای کهن راهگشای مثنویپژوهی است؛ زیرا سالها سبب حیات زبان فارسی در این منطقه و تعلیم و ترویج مثنوی بوده است.
یکی از شرحهای کهن فارسی که در آسیای صغیر نوشته شده است، اثر مصلحالدین مصطفی بن شعبان سروری (د 969 ق.) است. این اثر از چند وجه بیش از تألیفات دیگر برای شناخت جریان شرحنویسی اهمیت دارد: یکی، ازنظر زمانی بر شروح مشهور و مقبول پیشین مانند شرح انقروی مقدم است؛ دوم، زبان آن فارسی است و سوم، همۀ دفترهای ششگانۀ مثنوی را دربردارد.
دو پرسش دربارۀ شرح سروری مطرح است: «آیا سروری، همۀ این شرح را خود پدید آورده یا از شرحهای دیگر استفاده کرده است؟» «اگر سروری از نظر شارح دیگری بهره برده است، میزان این اثرپذیری و بهرهمندی چقدر است؟» پاسخگویی به این دو پرسش به بررسی و مقایسۀ شرح سروری با شروحی نیازمند است که احتمال تأثیر از آنها وجود دارد.
یکی از موضوعات مهم تحقیق در حوزۀ مولویپژوهی، شناخت و تحلیل جریان شرحنویسی است. مقایسۀ شرحهای مثنوی ازنظر روش و محتوا میزان وامگیری و اثرپذیری آنها از یکدیگر را نشان میدهد و میتوان تألیفات مهم و اثرگذاری را که ردپای آنها در شرحهای دیگر دیده میشود، شناخت. علاوه بر این میتوان نقاط قوت و ضعف شرحها و دلایل اقبال مخاطبان به یک شرح یا مهجورماندن شرح دیگر را ارزیابیکرد.
هدف از این پژوهش آن است که اثرپذیری و وامگیری شرح سروری از قدیمیترین شرح مثنوی، جواهرالاسرار و زواهرالانوار آشکار شود؛ ازاینرو کوشش میشود روش و محتوای شرح سروری ازطریق مقایسه با شرح خوارزمی بررسی و تبیین گردد. نتایج این پژوهش نشان میدهد اثر سروری چهقدر برگرفته از شرح پیش از خود و ازنظر محتوایی در جریان شرحنویسی چه میزان درخور اعتنا است.
این پژوهش مبتنی بر تحلیل و توصیف دادههایی است که از مطالعات کتابخانهای فراهم آمد. بر این مبنا کوشش شد الگویی در نظر گرفته شود که به کمک آن جوانب مختلف دو شرح سروری و جواهرالاسرار ارزیابی گردد. مبنای بخش اصلی این الگو مقایسة صورت (روش توجه به شرح ابیات) و محتوای شرح سروری و جواهرالاسرار است و بخش دیگر آن به ارزیابی اقوال سروری در دیباچۀ هر دفتر از شرح، مربوط است. نمایۀ زیر محورهای الگوی مقایسه و تحلیل را نشان میدهد.
نمایۀ الگوی بررسی اثرپذیری شرح مثنوی سروی از جواهرالاسرار خوارزمی
تحقیقاتی که تاکنون دربارۀ معرفی و بررسی شرحهای مثنوی انجام شده است، بیشتر مشتمل بر معرفی مجموعهای از شرحها یا معرفی یک شرح است و بعضی دیگر به نقد کلی روش یا محتوای شرحهای مثنوی توجه کردهاند. شماری از این تحقیقات در ادامه بیان میشود.
- «تحلیل و بررسی میزان اثرپذیری جواهرالاسرار فی زواهر الانوار خوارزمی از منابع اصیل عرفانی منثور»، نوشتۀ رضا شجری و الهام عربشاهی (1400) ادبیات عرفانی. در این مقاله متن جواهرالاسرار با منابع کهن مقایسه شده و میزان اثرپذیری این شرح از متون منثور کهن تبیین شده است.
- «تحلیل سبکی شرح مثنوی سروری» نوشتۀ سعید دفتریان و دیگران (1396) نشریۀ سبکشناسی نظم و نثر. در این پژوهش کوشش شده است نسخههای متعدد شرح سروری معرفی شود و بهاجمال با چند شرح دیگر ازجمله شرح خوارزمی مقایسه شود. بااینحال این مقایسه تنها در چند بند و بهصورت توصیفی بیان شده است و با توجه به هدف مقالۀ مذکور، به طور دقیق وجوه مشابهت و افتراق این دو اثر تبیین نشده است.
- «نسخۀ خطی شرح سروری بر مثنوی معنوی در کتابخانۀ غازی خسرو بیگ سارایوو». نوشته نامیر کاراخلیلویچ (1392) این مقاله در هشتمین همایش بینالمللی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی در دانشگاه زنجان ارائه شد. در این مقاله برخی ویژگیهای سه نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ غازی خسروبیگ معرفی شده است.
- «تحلیل شرح مثنوی میرنورالله احراری و مقایسۀ آن با شروح دیگر»، نوشته حسن دشتی (1391)، منتشرشده در آئینه میراث. در این اثر ضمن تبیین بخشی از جریان شرحنویسی بر مثنوی در شبه قاره هند، بعضی از بیتهای مثنوی در دو شرح میرنوراله احراری و عبداللطیف گجراتی مقایسه شده است.
- «نگاهی اجمالی به شروح مثنوی»، مهوشالسادات علوی (1389)، منتشرشده در آکادمی مطالعات ایرانی لندن. در این اثر به طور اجمالی بعضی از شرحهای مثنوی معرفی شده است.
- «تأثیرپذیری کمالالدین حسین خوارزمی از خاقانی و خصایص سبکی وی»، رجب توحیدیان و بهمن هوشیاری (1388)، منتشر شده در بهار ادب. در این مقاله تنها به شیوۀ استفاده خوارزمی از آثار خاقانی برای تبیین شرح مثنوی و بهرهگیری از ویژگیهای سبکی وی در اشعاری که بهصورت شاهد آورده توجه شده است.
- «معرفی و نقد و تحلیل شروح مثنوی»، رضا شجری (1386). در این کتاب ضمن معرفی شارح و شروح مثنوی نکاتی دربارۀ ویژگیهای هر شرح بیان شده است.
- «نینامه (الرساله النائیه)»، بهاهتمام جمشید مظاهری (1361)، نشریۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی. نویسنده در این مقاله شرح نورالدین عبدالرحمن جامی بر نینامه مثنوی معرفی و تصحیح شده است.
- «مشکلهای شارحان مثنوی معنوی مولوی»، جواد سلماسیزاده (1355)، وحید؛ در باب نقد بعضی از شروح مثنوی است.
معرفی و مقایسه شرحهای کهن و تبیین ویژگیهای آنها از یکسو نشاندهندة اهداف، رویکرد و چگونگی برداشت شارحان از ابیات مثنوی است و از سوی دیگر چگونگی فهم مثنوی را در مناطقی که این شرحها استفاده میشده است، نشان میدهد. این مقایسه در چارچوب روششناسی شرحها و تحلیل محتوای آنها تبیین میشود.
برای مقایسۀ دو شرح سروری و خوارزمی ضروری است، محورهایی در نظر گرفتهشود؛ ازاینرو در بخش اول (بررسی صورت و روش شرحها) شواهدی مبتنی بر قیاس لفظ به لفظ دو شرح که مبین زبان و روش شارحان است، آورده میشود و نتایج بر این مبنا تبیین میشود. در بخش دوم، دو شرح ازحیث شیوۀ برداشت شارح از ابیات بررسیمیشود و شواهد مبتنی بر محتوا تحلیل میگردد. در بخش سوم، شواهدی از اقوال سروری در دیباچه هر دفتر آورده میشود که استنباط نویسندگان مقاله دربارۀ بهرهمندی سروری را از شرح خوارزمی و اشارهنکردن به آن تأیید میکند.
2-1. مباحث کلی روش و روششناسی
سنجش کارآمدی و ناکارآمدی ابزارها برای نیل به هدف در علوم مختلف ازطریق «روششناسی» میسر است؛ «روششناسی» مطالعه و ارزیابی علوم مختلف ازحیث چگونگی رسیدن به هدف است و در تعریف آن آوردهاند: «روششناسی، دانشی است که در آن قوانین خصوصی که فکر برای یافتن حقیقت در موارد خاص باید از آنها تبعیت کند، مطالعه میشود؛ چنانکه قوانین خاص در شیمی آزمایش است و در تاریخ، نقّادی مدارک...» (شاله، 1344، ص. 52). از این منظر، در حوزۀ ادبیات و شرح متون ادبی اگرچه روش مشخص و یکسانی برای توضیح ابیات در همۀ شرحها در دست نیست، اما بهطورکلی شیوة شارح در بیان توضیحات، گزینش بیتها، نحوۀ توضیح نکات و کاربرد شواهد، روش و صورت شرح نامیده میشود که برای تبیین و مطالعه آن باید روش شارح را در توضیح هر بیت در نظر گرفت. در این بخش پس از معرفی اجمالی دو شرح سروری و خوارزمی وجوه تشابه و تفاوت روش و محتوای این دو اثر تبیین میشود.
2-2. معرفی شرح مثنوی سروری: مصلحالدین مصطفی بن شعبان سروری (د 969 ق.) یکی از معلمان زبان فارسی دربار سلطان سلیمان عثمانی است که شرح مفصلی بر شش دفتر مثنوی نوشته و آن را به شاهزاده مصطفی، پیشکش کرده است (سروری، 1562، برگ 2/الف). سروری هر مصراع از مثنوی را جداگانه آورده و التزام به این کار سبب تفصیل شرح اوست. وی در کنار هر مصراع توضیح کوتاهی آورده و در بیشتر جاها تنها معنای لغوی یک واژه یا ترجمه ترکی و شیوۀ تلفظ آن را بیان کرده است. شارح گاه معنای بعضی واژگان را فروگذاشته و به تلمیح آیات و روایات اشاره کرده است، در جاهای معدودی هم متناسب با ابیات، ضربالمثلهایی ترکی، عربی یا فارسی آورده است. همچنین برای تبیین موضوعات، حکایات پرشماری از منابع مختلف عرفانی نقل کرده است. این حکایات در مثنوی نیامده و در دفترهای پایانی شرح بر شمار آنها افزوده شده است.
2-3. معرفی شرح جواهرالاسرار و زواهرالانوار: این شرح، قدیمیترین شرحی است که تاکنون بهدست رسیده است. حدود دو قرن پس از وفات مولوی، تاجالدین 2 حسین خوارزمی(م840 ق.)، شارح قرن نهم، آن را به رشتة تحریر درآورده است. این اثر به زبان فارسی نوشته شده و شامل شرح ابیات سه دفتر نخست مثنوی است. خوارزمی بر جواهرالاسرار، مقدمة مفصلی شامل پیشگفتار و ده مقاله در موضوعات مربوط به اصول عرفان اسلامی نوشته و اصطلاحات، الفاظ، معرفی بعضی مشایخ بزرگ و مفاهیم عرفانی را توضیح داده است. او همۀ بیتهای مثنوی را شرح نکرده و تنها بعضی از ابیات را بین کلام خود درج کرده و توضیحاتی دربارۀ مفهوم کلی بیت آوردهاست. صرفنظرکردن از شرح بسیاری از ابیات بحثبرانگیز، موجب شده است نکات متعددی که اشاره و توضیح آنها برای فهم بیت ضروری است، مغفول بماند. نثر خوارزمی از مقدمه تا پایان، مزین به انواع صنایع لفظی و معنوی، آراسته به آیات، احادیث، شواهد منثور و منظوم از متون عرفانی و شعر خود است. آراستگی متن، سبب پیچیدگی شرح شده است. آنجاکه خوارزمی کوشیده است ابیات مولوی را بر منهج آرای ابنعربی توضیح دهد، اصطلاحات غامض عرفانی نیز به گرههای زبانی و ادبی میپیوندد و خواننده برای یافتن روابط مفردات و ترکیبات و فهم کلام شارح ناگزیر است چندین بار متن را بخواند. با این همه، شرح خوارزمی در حلقههای تعلیم مثنوی در مناطق مختلف استفاده شده است. با توجه به اینکه بیشتر شارحانِ پس از او جواهرالاسرار را دیدهاند، نظر خوارزمی به شرحهای دیگر نیز راه یافته و بر آنها اثر گذاشته است.
2-4. بررسی وجوه تشابه و تفاوت شروح
بررسی و مقایسۀ دو شرح، وجوه تشابه و تفاوت روش و ساختار آنها را نشان میدهد. با مقایسه لفظ به لفظ واژگان یا تطبیق شواهد منظوم و منثوری که هر دو شارح ذیل ابیات بهکار بردهاند، جوانبی از اثرپذیری شرح سروری تبیین میشود.
2-4-1. وجوه تشابه دو شرح سروری و خوارزمی: مقایسه و مقابله جملات این دو شرح نشان میدهد بسیاری از عبارات و برداشتهای خوارزمی عیناً در شرح سروری بیان شده یا در ضمن توضیح سروری بدان اشاره شده است. مقدمه، شرح نینامه و ابیات پیش از شروع داستان «پادشاه و کنیزک» بهکلی برگرفته از جواهرالاسرار است و سروری تنها چند جمله بر آن افزوده است، درحالیکه کمترین اشارهای به نام مأخذ یا مؤلف آن نکردهاست؛ مثالهای زیر تنها دو نمونه از مواضع مشابه است:
- «هر آینه بر آرای زاهرۀ ارباب قلوب طاهره که مستکشفان اسرار بدایع فطرت و مستفتحان ابواب ودایع قدرتند ظاهر و پیدا و روشن و هویدا است که مقصود کلی و مقصد اصلی از تألیف کتاب مثنوی که جامع غوامض اسرار معنوی است، ارشاد جمیع طوایف عباد و تنبیه بر احوال مبدأ و معاش و معاد است... . در بیان مبدأ که عبارت است از بدایت فطرت چاره نیست از تنبیه بر عوالم غیوب: چون حضرت عندیت احدیت که مبدأ تعینات و مرجع مکوّنات اوست... و چون عالم ملکوت که محل اکتساء خلعت اشباح لطیفه است و چون عالم مثال که برزخ میان عوالم غیب و شهادت است و این حضرات و عوالم اوطان اصلیه مشغوفه و مساکن مقدسه مألوفه هر موجود است که به عالم ملک و شهادت که منزل غربت و محل کربت است از آنجا آمده است و رجوع و ایاب نیز هم بدانجا خواهد بود...» (خوارزمی، 1384، ص. 347-348).
- «بدان که بر ارباب عقول زاهره و اصحاب قلوب طاهره روشن و پیدا و ظاهر و هویدا است که مقصود اصلی و مطلوب کلی از تألیف این کتاب مثنوی و ترکیب این جامع معنوی ارشاد جمیع طوایف و عباد است و تنبیه بر احوال مبدأ و معاد و در بیان مبدأ ناچار است بیریب از تنبیه بر عوام غیب. چون حضرت عندیت احدیت که مبدأ تعینات و مرجع مکونات است و چون عالم ملکوت محل اکتساء خلعت اشباح لطیفه است و چون عالم برزخ میان عوالم غیب و شهادت است و این حضرات و عوالم اماکن اصلیه مشعوفه و مساکن مقدسه مألوفه است، هر موجود که به عالم ملک و شهادت که منزل غربت و محل کربت است از آنجا آمده است و رجوع به آنجا میکنند...» (سروری، 1713، گ 5/ الف).
مثال دیگر:
«مرغ عالم افلاکی را با قفس خاکی چه نسبت و آن جوهر پاک علوی را بدین زندان سرای خاک سفلی چه رغبت؟» (خوارزمی، 1384، ص. 516).
«مرغ عالم افلاکی را با قفس خاکی چه نسبت است؟ و آن جوهر پاک علوی را بدین زندان سرای خاک سفلی چه رغبت؟» (سروری، 1375، گ 80/الف).
به همین ترتیب، سروری بخش درخورتوجهی از شرح دفتر اول تا سوم مثنوی را بهمدد عبارات خوارزمی و برداشت از جواهرالاسرار نوشته است و با مقایسه لفظ به لفظ آنها مواضعی که شرح سروری از جواهرالاسرار متأثر بوده است، نشان داده میشود.
ب) شارحان مثنوی برای توضیح ابیات و تأکید بر برداشت خود شواهدی اعم از اشعار، قطعات منثور، آیات و روایات میآورند. در این دو شرح نیز شواهد منظوم و منثوری که هر دو شارح ذیل ابیات بهکار بردهاند، جنبههای دیگری از تشابه این دو شرح و استفادۀ سروری از شرح خوارزمی را مینماید.
- شواهد منظوم: تبیین مفهوم ابیات مثنوی بهکمک اشعار دیگری از مولوی یا بیتهایی از شارح یا شاعران دیگر در شرحنویسی مرسوم است. خوارزمی نیز ابیاتی از غزلیات مولوی یا شاعرانی چون خاقانی، عطار و ابن فارض و... آورده است. همچنین خود نیز اشعاری سروده و بهصورت شاهد یا برای تأثیر بیشتر کلام آورده و با عبارت «لمؤلفه» آن را از سایر ابیات شاهد متمایز کرده است. سروری بعضی از این شواهد را خلاصه یا حذف کرده و بسیاری از آنها را در شرح خود آورده است:
ز عشق روی گل بلبل نکردی ناله و غلغل |
|
اگر اندر نهاد گل ندیدی نکهت بویت |
(خوارزمی، 1384، ص. 559، سروری، 1375، گ 98/ب)
همچنین ابیات دیگری از غزلیات شمس، معارف بهاء ولد، ابنیمین، سعدی و... آورده است. به نظر نمیرسد ذکر این شواهدِ کاملاً مشابه، تصادفی باشد و سروری همان ابیاتی را در ذهن داشته باشد که خوارزمی در شرح خود بدانها استشهاد کردهاست. 3
- شواهد منثور: چنانکه گفته شد سروری حکایاتی را فراخور ابیات مثنوی آورده است. شمار شایان توجهی از این حکایات از منابعی مانند کشفالمحجوب، تذکرةالاولیا، منطقالطیر، احیاء علومالدین، التعرف و... است، اما بعضی از آنها از شرح خوارزمی نقل شده است؛ برای مثال خوارزمی حکایتی را با عنوان «دقیقه» ذیل شرح «صد هزاران فائده است و هر یکی» آورده است: ... دقیقه: چون طایفهای از مکیان به تعلیم....» (خوارزمی، 1384، ص. 525). سروری این داستان را با همین عنوان (دقیقه) بیان کرده است: «دقیقه: چون طایفهای از مکیان به تعلیم....» (سروری، 1375، گ 84/ب). نمونههای پرشمار دیگری نیز در این شرح آمده است. 4
2-4-2. وجوه تفاوت شرح سروری و خوارزمی: مقایسۀ روش و زبان این دو شرح دربردارندۀ تفاوتهایی در شیوۀ بیان توضیحات، مختصات زبانی و به طور کلی سبک نگارش است. در این بخش تنها به آن دسته از تفاوتها که به نحوۀ اثرپذیری شروح ارتباط دارد، توجه شده است.
2-4-2-1. مختصات نثر و زبان: نثر آهنگین و گاه مسجع آرایههای لفظی و معنوی بسیار و شواهد شعری از مشخصات برجستۀ جواهرالاسرار است، درحالیکه نثر سروری ساده و خالی از آرایه است. همچنین جداکردن مصراعها و توضیح مختصری که پس از هر مصراع آورده است، موجب انفصال کلام است و از پیوستگی آن میکاهد؛ مثال:
«هر که صاحب ذوق بود از گفت او»: یعنی هرکه صاحب ذوق بود از کلام وزیر؛ «لذتی میدید و تلخی جفت او»: یعنی بیرونش شیرین و درونش تلخ بود. «نکتهها میگفت او آمیخته»: آن وزیر نکتهها میگفت، اما صافی نبود؛ «در جلاب قند زهری ریخته»: ظاهر و باطنش موافق نبود» (سروری، 1713،گ 22/ب).
نمونهای از نثر جواهرالاسرار: خوارزمی برای بیان اهمیت همنشینی با دانایان و اهل معنی آورده است:
«درِ خزائن رحمت بیکلید صحبت اهل دل نگشاید و نهال گلشن دولت بی نسیم الفت پیر کامل برنیاید. مصاحبت ابرار و مجالست اخیار گل بوستان اقبال است و شمع شبستان آمال. ریحان چمن روح است، مفتاح خزائن فتوح است. واسطة عقد کمال است، نگین خاتم جلال است. کیمیای سعادت ابدی است، راهنمای دولت سرمدی است. سبب فوز و نجات است، موجب رفعت درجات است. پس در سلوک دین و وصول به عالم یقین از مصاحبت کامل راهبر راهدان صاحب ولایت صاحب تصرّف چاره نیست» (خوارزمی، 1384، ص. 449).
زبان سروری در بخشهایی که از شرح خوارزمی استفاده کرده است، (دفتر اول تا سوم مثنوی) پیچیده مینماید و بخشهای دیگر با نثری ساده، بدون پیرایه و تصویرگریهای لفظی و معنایی آمده است. علاوه بر این، سروری بیتهایی را که در شرح خوارزمی نیامده است، بسیار مجمل و ساده شرح کرده است؛ بهطوریکه نقل حکایات و شواهد شعری بیش از توضیح ابیات است. حتی از دفتر چهارم بهبعد نیز اختصار در توضیح ابیات بهوضوح دیده میشود؛ هرچند سروری گفته است دلیل این اجمال، طلب و خواستۀ مخاطبان است (رک: بخش بررسی دیباچه، همین مقاله).
2-4-2-2. بیان شرح حال عارفان و حکایات: از نکات ارزندۀ شرح سروری شمار زیاد شواهد، حکایات و گزارش احوال بعضی از عارفان است که از منابع مختلف گردآوری شده و به شرح مثنوی پیوند خورده است. به نظر میرسد شماری از این گزارشها برگرفته از مقالۀ یکم از مقالات دهگانهای است که خوارزمی در شرح خود در باب احوال بعضی از عارفان آورده است؛ برای مثال در مقاله اول جواهرالاسرار، ماجرایی ذیل گزارش احوال بهاء ولد آمده است. این ماجرا در رسالۀ سپهسالار نیز با تعابیر دیگری بیان شده است (سپهسالار، 1378، ج1، ص.14). سروری نیز این حکایت را ضمن داستان کنیزک و پادشاه نقل کرده است. با توجه به تشابه همۀ واژگان این حکایت به نظر میرسد مأخذ سروری، شرح خوارزمی بوده است (خوارزمی، 1384، ص. 97 مقایسه شود با شرح سروری، 1713، گ 16/ الف). بدینترتیب، در این باره نیز تأثیر جواهرالاسرار بر شرح سروری مشهود است؛ با این تفاوت که موضع کاربرد این گزارهها متفاوت است.
ارزیابی روش و صورت دو شرح، شواهد پرشماری را به دست میدهد که نشان از وامداری سروری به شرح خوارزمی است. ناگفته نماند اثرپذیری شارحان از یکدیگر بهسبب اشتراک موضوع و متنی که بر آن شرح نوشتهاند، طبیعی و محتمل است؛ چنانکه بیشتر شارحان مثنوی از شرح دو بیتی که جامی بر مثنوی نوشته است، اثر پذیرفته و آرای او را در توضیح نینامه آوردهاند. همچنین شارحان شرحهای مثنوی در شبهقاره مانند اکبرآبادی، خواجه ایوب و... ، آرای کسانی را که پیش از خود بر این اثر شرح نوشتهاند، بیان کرده و با آوردن دلایلی رد یا قبول کردهاند. در همۀ این شرحها، نام شارح یا اثر وی بیان شده یا دستکم، مؤلف بهتلویح به اینکه کلام را از شارحی دیگر برگرفته است، اشاره کرده است. آنچه اینجا اهمیت دارد، استفادۀ مکرر و اختیاری سروری از جواهرالاسرار و اشارهنکردن به مأخذ خود است. به نظر میرسد چنانکه در سنت تعلیم و تعلم آن روزگار، تلخیص، شرح و امالی آثارِ مقبول و پرطرفدار، شیوۀ مرسومی بوده است، این اثر نیز برای تعلیم یا پیشکش به مخدوم تهیه شده است. سروری کوشیده است شرح خوارزمی را املا یا تلخیص کند، ولی آگاهانه خود را به یادکرد شارح و نام اثر ملزم ندانسته است.
علاوه بر مقایسه و تحلیل ساختار و روش شروح، ضروری است محتوای آنها نیز بررسی شود تا دربارۀ میزان ارتباط یا اختلاط این دو شرح تصویر روشنتری به دست داده شود.
2-5. تحلیل و ارزیابی محتوای شرح خوارزمی و شرح سروری: محتوای شرحهای مثنوی مبتنی بر دیدگاه شارح و برداشت او از مفاهیم ابیات است. ازاینرو ضروری است معیاری برای سنجش راستی یا ناراستی این برداشت درنظر گرفته شود. با توجه به اینکه مثنوی، اثری تعلیمی است که دیدگاه عرفانی مولوی را نشان میدهد، مهمترین شاخص برای ارزیابی هر شرح، تشخیص سنت و مشرب عرفانی مولوی و شرح ابیات براساس آن درنظر گرفته میشود. بر این مبنا، توضیحات شارحان براساس دیدگاه آنها نسبت به موضوعاتی است که مولوی مطرح کرده است؛ هراندازه شارح، مفاهیم ابیات را مطابق اندیشۀ مولوی دریافت و گزارش کند، مثنوی را درست شرح کرده است.
در این بخش، دو شرح خوارزمی و سروری براساس شاخصهای الگوی «سنت عرفانی» مقایسه و بررسی میشود.
2-5-1. الگوی سنت عرفانی
مبنای الگوی سنت عرفانی، در نظر داشتن تحول بنیادینی است که در مبانی نظری عرفان اسلامی در قرن هفتم، با نظاممند شدن آرای ابن عربی صورت گرفت و آداب و معاملات یا بحث و نظر را شکل داد. «سنت عرفانی» مجموعه اصول و مبانی عرفانی است که جهت و هدف سالک را در طریقت تعیین میکند (عثمانی، 1396، مقدمه، ص. 21؛ میرباقریفرد، 1394، ص. 17-22).
براساس الگوی سنت عرفانی، از قرن دوم هجری تا سدۀ هفتم، «سنت اول» نام میگیرد و از سدۀ هفتم بهبعد که جریان عرفان از اندیشۀ ابنعربی متأثر شد، «سنت دوم» عرفانی خوانده میشود؛ ازاینرو کسانی که در آثارشان نشانی از خصوصیات مبانی فکری شیخ اکبر نیست، سنت اولیاند و کسانی که آثاری پدید آورند که دربرگیرنده ویژگیهای آرای ابنعربی است، سنت دومی محسوب میشوند.
2-5-1-1. سنت عرفانی مولوی
باآنکه مولوی مجاور با کانون نشر سنت دوم میزیست و ایام زندگانیاش همزمان با دوران اوج ترویج عقاید ابنعربی بود، سنت اولی است و در آثارش تعالیم و تعابیر سنت دوم دیده نمیشود. سابقۀ آشنایی او با مبانی سنت اول به دوران کودکی و جوانی وی برمیگردد؛ زیرا در کودکی از هدایت پدر خود، بهاء ولد، که از پیروان نجمالدین کبری بود، برخوردار شد. همچنین در جوانی با تعالیم سنت اولی سیدبرهان محقق پرورش یافت(میرباقریفرد، محمدی، 1397: ص. سی و شش). این در حالی است که بسیاری از شارحان، اشعار او را براساس آرای ابن عربی شرح کردهاند یا کوشیدهاند میان اندیشۀ مولوی و ابن عربی پیوند ایجاد کنند. بررسی و نقد دیدگاه شارحان از این منظر یکی از موضوعات مهم مولویپژوهی است.
با توجه به اثرپذیری سروری از خوارزمی، نخست، نگرش و رویکرد خوارزمی نسبتبه شرح مثنوی و شیوۀ برداشت او درباب آرای عرفانی مولوی تبیین میشود. سپس با مقایسه و ارزیابی محتوای شرح سروری، میزان اثرپذیری وی از جواهرالاسرار نشان داده میشود.
2-5-2. تحلیل و تبیین محتوای شرح خوارزمی: بررسی و تحلیل دیدگاه خوارزمی نسبتبه شرح مثنوی و برداشت وی از این اثر در مباحث زیر خلاصه میشود.
«چون در کتاب مثنوی که جامع اسرار معنوی است؛ ... و هر صاحب مشربی را ازو نصیبی شامل و هر خداوند طلبی را درو نصابی کامل حاصل است؛ خواستیم که در مقالات مقدمات، مصطلحات جمیع ارباب حکم متعالیه و اصحاب آراء متلالیه مندرج باشد تا بهحکم «قد علم کلُّ اناسٍ مشربهم» از بحار فیاض این کتاب شریف، هر کسی اغترافی تواند نمود؛ لاجرم در مقالات آتیه کلمات و مصطلحات اهل معرفت را بر اختلاف طبقات و تفاوت درجات ایشان درج کردیم» (خوارزمی، 1384، ص. 119).
بنابر این سخن، خوارزمی هرگونه برداشتی را از مثنوی جایز و هرکس را از دریای مثنوی بهقدر وسع و متناسب با مذاق خود بهرهمند میداند. این دیدگاه نشان میدهد برخلاف نظر بیشتر شارحان مثنوی که از دیرباز تاکنون کوشیدهاند منظر خاص و واحدی را برای فهم مثنوی عرضه کنند، کسانی هم معتقدند میتوان از مثنوی برداشتی آزادانه و البته در چارچوب مفاهیم عرفانی داشت. این نگرش نشان میدهد رویکرد خوارزمی درتقابل با شارحانی چون جامی، انقروی، اکبرآبادی، گولپینارلی و کسانی است که شرح را ابزاری برای سهولت فهم اندیشۀ صاحب اثر میدانند و کوشش میکنند بر مثنوی، شرحی مبتنی بر نظام نظری خاص بنویسند و برداشتهایی که صحیح نمیدانستهاند، نقد و رد کنند.
با توجه به تمهید این مقدمة بهنسبت جامع، خوارزمی یکی از معدود شارحانی دانسته میشود که چارچوب خود را برای تبیین محتوای شرح و مفهوم ابیات معین کرده و توضیح داده است.
2-5-3. تبیین و تحلیل محتوای شرح مثنوی سروری: شرح سروری ازنظر شیوۀ توجه به ابیات دوگانه است: بخشی که از شرح خوارزمی برگرفته و بخشی که به سروری مربوط است. محتوای این دو بخش با هم تفاوت دارند.
2-2-3-1. بخشهای برگرفته از شرح خوارزمی: در این بخشها گاه آرای عرفانی خوارزمی بدون تغییر به شرح سروری منتقل شده و گاه مباحثی که اندکی پیچیده مینموده است، حذف شده است. البته بههیچروی حذف این مباحث، دلیلی بر موافقنبودن سروری با برداشت مبتنی بر سنت دوم عرفانی از مثنوی دانسته نمیشود؛ زیرا اشاره به سنت دوم عرفانی (معرفتشناسی، هستیشناسی، دایرۀ واژگان و اصطلاحات) بهطور پراکنده در شرح وی دیده میشود (سروری، 1562، گ5/الف، گ12/الف، 1562، گ 62/ ب، گ87/ ب). سروری حتی نظر خاص خوارزمی در باب پیوند طریقۀ شطار و طریق امم را بدون اشاره به نام خوارزمی آورده است (سروری، 1713، گ 9/الف)؛ بنابراین بهنظر میرسد نسبتبه جزئیات عقایدی که در جواهرالاسرار مطرح شده است، شناخت عمیقی نداشته و مطالب را بدون موضعگیری انتقال داده است.
2-3-3-2. بخشهایی که برگرفته از شرح خوارزمی نیست: این مواضع ازنظر محتوایی، آشکارا با دیدگاه خوارزمی تفاوت دارد. خوارزمی گاه بهوضوح آرای ابنعربی را تبیین میکند، ولی سروری کمتر بدانها توجه میکند؛ برای مثال شارحانی که مثنوی را مبتنیبر آرای سنت دوم عرفانی شرح کردهاند، در شرح ابیات زیر مجال مناسبی برای تبیین اندیشههای ابنعربی یافتهاند و مفاهیمی مانند «زبان استعداد در اعیان ثابته» و «فیض» و «تجلی حق» را مطرح کردهاند، در حالیکه این ابیات در شرح سروری متناسب با آرای سنت دوم نیست.
«ما عدمهاییم و هستیهای ما: یعنی چون ما را به خود وجود نیست فعل چگونه تواند بود؟ ما را اگرچه فعل هست اما از حیّز اعتبار ساقط است؛ تو وجود مطلقی فانینما: که خود را کرده اخفا؛ ... هستی ما جمله از ایجاد تست: که ما را از کتم عدم به صحرای وجود آوردی، پس در ظلماتِ نیستی رشاشة نور هستی از تو یافتیم و بدان نور به سوی عالم کوه شتافتیم... . لذت هستی نمودی نیست را: یعنی همه موجودات را از عدم آفریدی، عاشق خود کرده بودی نیست را: به حکم یحبهم و یحبونه اول محبت کردی و آفریدی از عاشق خود ساختی ما را...» (سروری، 1713، گ 29/ ب).
بااینکه در بخش دوم شرح سروری، اشاره به مفاهیم سنت دوم عرفانی بسیار اندک است و بهاندازۀ اثر شارحانی چون خوارزمی، انقروی و اکبرآبادی ملموس نیست، نمیتوان آن را بهطورکامل خالی از مفاهیم سنت دوم دانست.
بررسی محتوای شرح سروری نشان میدهد مبانی نظری شرح ابیات بهطور مشخص مبتنیبر سنت اول یا سنت دوم نیست و سروری برخلاف خوارزمی ازاساس درپی توضیح آرای عرفانی مولوی از خلال ابیات مثنوی نبوده است؛ زیرا در بیشتر مواضع به لایههای لغوی، بلاغی و... توجه میکند و همچنین روش مشخص و چارچوب واضحی برای توضیح مفاهیم عرفانی اتخاذ نکرده است؛ گاه به آرای سنت دوم اشاره میکند و گاه به مفاهیم سنت اول. درحالیکه مشی خوارزمی منطبق با برداشت خاص او درباب مسائل عرفانی است و این بخشها از شرح وی به شرح سروری راه یافته است.
2-6. بررسی و تحلیل اقوال سروری در دیباچۀ شرح: بررسی گفتههای سروری در دیباچۀ هر دفتر بیانگر انگیزه و هدف اوست. همچنین نشان میدهد سروری باوجود بهرهگیری از شرح خوارزمی بدان اشارهای نکرده است. شواهد این مطالب عبارتند از:
الف) در دیباچۀ دفتر اول، هدف از نگارش این اثر کسب فیض از روح مولوی برای فهم مثنوی و انتقال آن به مخاطبان بیان شده است و باوجود بهرۀ فراوان از شرح خوارزمی نامی از وی نیامده است:
«این بندۀ کمتر سروری کهتر وقتی... مشغول مطالعه کتاب مثنوی معنوی و محظوظ ملاحظۀ رموز فضل مولوی شد. بهخاطر فاترش و عقل قاصرش چنان آمد که هر بیت آن کتاب شریف را شرحی و بعض رموز حضرت مولانا را فتحی نویسد...، اما این حقیر را مقصود اصلی و مطلوب کلی آن است که به انفاس متبرکة آن حضرت و به اخبار شریفه اهل طریقت مستفیض و مستفید شود و دیگران را فتح باب این باغ کند تا اندرون باغ دانند...» (سروری، 1375، گ1/ الف).
او همچنین در موضع دیگری به کشف و دریافت معانی مثنوی از روح مولوی اشاره کرده است:
«این حقیر در بیتی و یا در محلی متردد میشوم سوی روح مولانا نوحه میکنم ازطرف روحانیت او تعلیم و فیض میآید...» (سروری، 1375، گ 87/ب).
ب) در دیباچۀ شرح دفتر دوم، این اثر به شاهزاده عثمانی پیشکش شده است، بر اساس این بهنظر میرسد سروری شرح خوارزمی را برای مخدوم خود تحریر کرده و افزودههایی بدان پیوسته است تا خواندن آن سادهتر شود و بااینکه بهاشاره و با اندکی حذف و جابهجایی نام جواهرالاسرار و زاهرالانوار آورده است، ولی نه از خوارزمی اسمی به میان آورده و نه گفته است که این عبارت نام کتابی بوده است.
«بندۀ فقیر سروری الحقیر بعون ملک قدیر چون بیان جلد اول زواهر کتاب مولوی و شرح درج نخستین نظم جواهر مثنوی را بهاتمام رسانید، اتفاقاً در این مدت شکوفه باغ سلطنت و ثمره شجره دولت، نور آفتاب مأثر و نوار غصان مفاخر، درّ دریای مهتری و مهر سپهر سروری، مقبول جمله انام و محبوب خواص و عوام، مظهر الطاف حق تعالی، حضرت سلطان مصطفی، این بنده کمینه خاک نهاد و عبد خالصالفؤاد را به عتبه علّیه خود دعوت فرمود و حسن التفات و عنایت نمود و این عبد ضعیف و رقیق نحیف، آن شرح مجلد اول را بهطریق هدیه بدان درگاه آورد...؛ چون حضرت صاحب کرم و کریمالاخلاق و مستعد دولت جهانی بالاستحقاق تحسین وافر و استحسان متکاثر اظهار کرد و شروح سایر مجلدات رغبت بیشمار؛ لاجرم این بندۀ کمینه و کمترین بهموجب اشارات آن کامران و کامبین اکنون در بیان معانی جلد ثانی و در شرح غوانی معانی شروع خواست کرد که عنان عزیمت به آن سوی گردانید...» (سروری، 1562، گ 2/ الف).
با توجه به اینکه سروری مدعی است معانی مثنوی را بهطریق کشف از روح مولوی دریافته و عبارات پایانی دیباچه نیز بر نوشتن شرح بهقلم سروری (نه تلخیص، املا و...) دلالت میکند (بند الف)، همچنین اشارهنکردن به کتاب و نویسندۀ آن (بند ب)، بهنظر میرسد شائبة نسبتدادن نظر و شرح خوارزمی به خود محتمل باشد.
ج) شرح خوارزمی شامل شرح سه دفتر نخستین مثنوی است، درحالیکه شرح سروری شش دفتر را دربردارد. توضیحات این شرح از دفتر چهارم بهبعد خلاصهتر و موجزتر از سه دفتر پیشین آمده است. سروری مدعی است این اختصار بنابه درخواست مخاطبان وی صورت گرفته است. او در آغاز شرح دفتر چهارم آورده است:
«بدان که... سروری الحقیر، چون از تألیف شرح مجلد سوم از کتاب مثنوی فارغ شد، تألیف شرح چهارم از مشرق دل او بازغ و در شرح و بیان مجلدات گذشته برخی تفصیلکرده و برای تفهیم مرام و تحقیق مقام بعضی تطویل آورده...؛ اما بعض بزرگان بدین بنده اشارت فرمودند که من بعد، چندان بسط کلام نباشد و در تطویل اقدام نبود و این بنده بهخود تفصیل و اکثار نخواهد لیکن فیضان الهی همچو امر پادشاهی وارد شود...» (سروری، 1552، گ1/الف).
بدینترتیب براساس گفتههای سروری در دیباچهها نیز بر مستقل و اصیل نبودن آرای او صحه گذاشته میشود.
برای بررسی و تحلیل اثرپذیری شرح سروری از جواهرالاسرار و زواهرالانوار کوشش شد این دو شرح ازحیث روش توجه به ابیات و محتوا با هم مقایسه شوند. مشابهتهای بسیاری که بهدست آمد، نشان میدهد سروری، جواهرالاسرار را پیش چشم داشته و شرح دفتر اول تا سوم مثنوی را مبتنیبر آن تألیفکرده است. ازآنجاکه شرح خوارزمی تنها شامل سه دفتر نخست مثنوی است، سروری از دفتر چهارم بهبعد، توضیح ابیات را کاسته و به آوردن شواهد و حکایات بسنده کرده است.
بررسی محتوای جواهرالاسرار نشان میدهد خوارزمی مثنوی را بستری برای تبیین دیدگاههای عرفانی خود میبیند و آن را با برداشتی عرفانی در چارچوب معتقدات خود شرح کردهاست. او که شارح آثار ابن عربی نیز هست، در شرح مثنوی میکوشد از خلال ابیات، بعضی از موضوعات سنت اول و دوم عرفانی را بههم پیوند دهد. در بیشتر مواضع دیدگاه او درباب مسائل عرفانی از آرای سنت دوم متأثر است.
مقایسۀ محتوای شرح خوارزمی با شرح سروری نشان میدهد سروری گاه از ابیاتی که درخور شرح عرفانی است، گذر کرده و گاه برداشتهای عرفانی برگرفته از جواهرالاسرار را عیناً در اثر خود بیان کرده است. حتی کوشش خوارزمی در پیوند موضوعات عرفانی دو سنت (برای مثال طریق شطار و...) بدون اشاره به نام خوارزمی یا جواهرالاسرار به این شرح راه یافته است. بدینترتیب اثرپذیری محتوایی شرح سروری از شرح خوارزمی نیز آشکار است.
با توجه به شواهد اقوال سروری در دیباچهها و مشابهتهای بسیار مطالب، بهنظر میرسد شارح، آگاهانه از جواهرالاسرار بهره برده است، ولی به نام شارح اشاره نکرده است.
بدینترتیب مقایسه و ارزیابی شرح سروری با شرح جواهرالاسرار و زواهرالانوار شواهدی بهدست میدهد که علاوهبر نشاندادن میزان اثرپذیری آن از شرح خوارزمی، ابهاماتی را درباب استقلال رأی سروری در شرح مثنوی پدید میآورد؛ بهطوریکه در جریان شرحنویسی بر مثنوی برای آرای سروری نمیتوان جایگاه ویژهای در نظر گرفت و اثر وی را ازجمله شروح تأثیرگذار بهشمار آورد. همچنین اثرپذیری مستقیم از شرح خوارزمی و اشارهنکردن به نام و نشان وی، این ظن را تقویت میکند که ممکن است بقیۀ مطالبی که برگرفته از جواهرالاسرار نیست، به شارح دیگری جز سروری متعلق باشد.
پینوشتها